جمع بندی شیطان و افکار مزاحم

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شیطان و افکار مزاحم
سلام و خسته نباشید شیطان خیلی به وسیله فکر های مزاحم به من فشار میاره . زمانی فشار میاره  که ایمانم در بعضی از مواقع سست باشه و کم باشه. مورد زیر نمونه ای از این جور مواقع است:  هر اتفاقی که می افتد به خواست و اراده خداست . این فکر ها سعی می کنند اتفاقات بد را     به خواست و اراده خداوند (عزل و جل) ربط بدن
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد بدیع
سلام و خسته نباشید شیطان خیلی به وسیله فکر های مزاحم به من فشار میاره . زمانی فشار میاره  که ایمانم در بعضی از مواقع سست باشه و کم باشه. مورد زیر نمونه ای از این جور مواقع است:  هر اتفاقی که می افتد به خواست و اراده خداست . این فکر ها سعی می کنند اتفاقات بد را     به خواست و اراده خداوند (عزل و جل) ربط بدن
  با سلام و احترام وسوسه ها و افکار مزاحم به صورت مستقیم قابل مقابله نیستند. بلکه باید از آنها پیشگیری کرد و زمینه برای ورود آنها به ذهن را از بین برد. افکار منفی و مزاحم که درباره عقائد دینی و مقدسات به ذهن می آید به خاطر عمیق نبودن باورهای دینی به وجود می آید. ایمان و محبتی که بدون پشتوانه شناخت و معرفت ایجاد شده باشد در معرض تزلزل و ضعف است. عقل انسان میتواند بسیاری از اعتقادات دینی را به صورت استدلالی بپذیرد و درک کند. محروم کردن عقل از ورود به حوزه عقائد دینی باعث شکل گیری شبهات و ابهامات در ذهن میشود. تمامی عقائد دینی منطبق بر حقیقت است. بنابراین مومن هیچ گاه از اینکه سوالی در حوزه دینی پیدا کند نباید بهراسد. آنچه مایه ترس و آسیب است این است که سوال خود را بدون جواب بگذارد. در این صورت است که سوال تبدیل به شبهه و یقین تبدیل به شک میشود. در قرآن کریم آمده است: «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِك‏؛ آنچه از نيكی ها به تو می ‏رسد، از طرف خداست و آنچه از بدى به تو می ‏رسد، از سوى خود توست.»(1) این آیه شریفه را در ضمن مثالی توضیح میدهم. فردی را تصور کنید که به بیماری سخت و رنج آوری دچار شده است. بیماری طبعا یک اتفاق بد تلقی میشود و این سوال برای خود او یا اطرافیان شکل میگیرد که چرا به این بیماری دچار شده است؟ مقصر کیست و خداوند چرا راضی به درد کشیدن او شده؟ برای اینکه بتوان به این سوالات پاسخ داد بهتر است تمامی احتمالاتی که درباره این بیماری وجود دارد را بررسی کرد. احتمال اول این است که فرد بیمار به خاطر عدم مراقبت در زمینه بهداشت و پیشگیری دچار این بیماری شده است. بنابراین بیماری او امر ناخوشایندی است که به خاطر اشتباه خود او گریبان گیرش شده است. احتمال دوم این است که به صورت مستقیم در بیماری اش نقش نداشته است. مثلا به بیماری صعب العلاجی دچار شده که نمی توان گفت تغذیه نامناسب و یا سبک رفتاری خاصی باعث آن شده است. در این موارد گویا تقدیر الهی این بیماری را برای او رقم زده است. دراینجا دو احتمال مطرح میشود. احتمال اول اینکه هرچند میان بیماری او و رفتارهایش رابطه ظاهری وجود ندارد اما در عین حال  علت بیماری اش خودش می باشد. طبق آموزه های دینی میان گناه و بلا رابطه مستقیمی وجود دارد و ممکن است بیماری این فرد مستند به برخی گناهان او بوده باشد. بنا بر این فرض نیز امر ناخوشایند بیماری مستند به رفتارهای خود اوست و بیماری او از نوع بلاهای تنبیهی است. آنچه خداوند در این رابطه انجام داده است جز نیکی و زیبایی در حق او نیست. چراکه این بیماری را کفاره گناه او قرار داده است و به این وسیله او را پاک کرده است. احتمال بعدی این است که میان بیماری فرد و رفتارهایش هیچ نوع رابطه ای وجود ندارد و بدون کوچک ترین اشتباه و یا گناهی دچار بیماری شده است. همانند بلاهایی که برای اولیا الله و معصومین(علیهم السلام) اتفاق می افتد. در این صورت این بیماری تنها مستند به اراده و خواست الهی است و از نوع بلاهای ترفیعی است که درجه و مقام معنوی و اخروی فرد را بالا می برد و به خیر و صلاح اوست. همانطوری که مشاهده کردید در بیماری به عنوان یکی از انواع شرور و پیشامدهای بد همه احتمالات بررسی شد و آنچه در همه این احتمالات حاکم بود همان چیزی است که خداوند متعال فرموده است: «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِك‏؛ آنچه از نيكی ها به تو می رسد، از طرف خداست و آنچه از بدى به تو مى رسد، از سوى خود توست.» پی نوشت:
  1. نساء، 79.
شیطان خیلی به وسیله فکر های مزاحم به من فشار میاره . زمانی فشار میاره  که ایمانم در بعضی از مواقع سست باشه و کم باشه.
  وسوسه شدن توسط شیطان همیشه نشانه ضعف ایمان نیست. وسوسه شیطان یکی از ابتلائات مومن است و سر بلند بیرون آمدن از آن یکی از ویژگی های مومن. امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «يَا سَمَاعَةُ لَا يَنْفَكُّ الْمُؤْمِنُ مِنْ خِصَالٍ أَرْبَعٍ مِنْ جَارٍ يُؤْذِيهِ وَ شَيْطَانٍ يُغْوِيهِ وَ مُنَافِقٍ يَقْفُو أَثَرَهُ وَ مُؤْمِنٍ يَحْسُدُهُ؛ اى سماعه، مؤمن از چهار خصلت جدا نيست: از همسايه‏اى كه او را اذيت كند و شيطانى كه او را فريب دهد و منافقى كه پى او بيفتد و مؤمنى كه به او حسد ورزد.»(1) پی نوشت:
  1. ابن بابویه، محمد بن علی(381 ق)، الخصال، قم، جامعه مدرسین، ج‏1، ص229.
جمع بندی پرسش: شیطان خیلی به وسیله فکرهای مزاحم به من فشار می آورد. مخصوصا زمانی که ایمانم سست و ضعیف شود. یکی از این فکرهای مزاحم این فکر است که هر اتفاقی به اراده و خواست خداوند می افتد. بنابراین اتفاقات بد را هم خداوند رقم می زند. پاسخ: وسوسه شدن توسط شیطان همیشه نشانه ضعف ایمان نیست. وسوسه شیطان یکی از ابتلائات مومن است و سر بلند بیرون آمدن از آن یکی از ویژگی های مومن. امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «يَا سَمَاعَةُ لَا يَنْفَكُّ الْمُؤْمِنُ مِنْ خِصَالٍ أَرْبَعٍ مِنْ جَارٍ يُؤْذِيهِ وَ شَيْطَانٍ يُغْوِيهِ وَ مُنَافِقٍ يَقْفُو أَثَرَهُ وَ مُؤْمِنٍ يَحْسُدُهُ؛ اى سماعه، مؤمن از چهار خصلت جدا نيست: از همسايه‏اى كه او را اذيت كند و شيطانى كه او را فريب دهد و منافقى كه پى او بيفتد و مؤمنى كه به او حسد ورزد.»(1) وسوسه ها و افکار مزاحم به صورت مستقیم قابل مقابله نیستند. بلکه باید از آنها پیشگیری کرد و زمینه برای ورود آنها به ذهن را از بین برد. افکار منفی و مزاحم که درباره عقائد دینی و مقدسات به ذهن می آید به خاطر عمیق نبودن باورهای دینی به وجود می آید. ایمان و محبتی که بدون پشتوانه شناخت و معرفت ایجاد شده باشد در معرض تزلزل و ضعف است. عقل انسان میتواند بسیاری از اعتقادات دینی را به صورت استدلالی بپذیرد و درک کند. محروم کردن عقل از ورود به حوزه عقائد دینی باعث شکل گیری شبهات و ابهامات در ذهن میشود. تمامی عقائد دینی منطبق بر حقیقت است. بنابراین مومن هیچ گاه از اینکه سوالی در حوزه دینی پیدا کند نباید بهراسد. آنچه مایه ترس و آسیب است این است که سوال خود را بدون جواب بگذارد. در این صورت است که سوال تبدیل به شبهه و یقین تبدیل به شک میشود. در قرآن کریم آمده است: «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِك‏؛ آنچه از نيكی ها به تو می ‏رسد، از طرف خداست و آنچه از بدى به تو می ‏رسد، از سوى خود توست.»(2) این آیه شریفه را در ضمن مثالی توضیح میدهم. فردی را تصور کنید که به بیماری سخت و رنج آوری دچار شده است. بیماری طبعا یک اتفاق بد تلقی میشود و این سوال برای خود او یا اطرافیان شکل میگیرد که چرا به این بیماری دچار شده است؟ مقصر کیست و خداوند چرا راضی به درد کشیدن او شده؟ برای اینکه بتوان به این سوالات پاسخ داد بهتر است تمامی احتمالاتی که درباره این بیماری وجود دارد را بررسی کرد. احتمال اول این است که فرد بیمار به خاطر عدم مراقبت در زمینه بهداشت و پیشگیری دچار این بیماری شده است. بنابراین بیماری او امر ناخوشایندی است که به خاطر اشتباه خود او گریبان گیرش شده است. احتمال دوم این است که به صورت مستقیم در بیماری اش نقش نداشته است. مثلا به بیماری صعب العلاجی دچار شده که نمی توان گفت تغذیه نامناسب و یا سبک رفتاری خاصی باعث آن شده است. در این موارد گویا تقدیر الهی این بیماری را برای او رقم زده است. دراینجا دو احتمال مطرح میشود. احتمال اول اینکه هرچند میان بیماری او و رفتارهایش رابطه ظاهری وجود ندارد اما در عین حال  علت بیماری اش خودش می باشد. طبق آموزه های دینی میان گناه و بلا رابطه مستقیمی وجود دارد و ممکن است بیماری این فرد مستند به برخی گناهان او بوده باشد. بنا بر این فرض نیز امر ناخوشایند بیماری مستند به رفتارهای خود اوست و بیماری او از نوع بلاهای تنبیهی است. آنچه خداوند در این رابطه انجام داده است جز نیکی و زیبایی در حق او نیست. چراکه این بیماری را کفاره گناه او قرار داده است و به این وسیله او را پاک کرده است. احتمال بعدی این است که میان بیماری فرد و رفتارهایش هیچ نوع رابطه ای وجود ندارد و بدون کوچک ترین اشتباه و یا گناهی دچار بیماری شده است. همانند بلاهایی که برای اولیا الله و معصومین(علیهم السلام) اتفاق می افتد. در این صورت این بیماری تنها مستند به اراده و خواست الهی است و از نوع بلاهای ترفیعی است که درجه و مقام معنوی و اخروی فرد را بالا می برد و به خیر و صلاح اوست. همانطوری که مشاهده کردید در بیماری به عنوان یکی از انواع شرور و پیشامدهای بد همه احتمالات بررسی شد و آنچه در همه این احتمالات حاکم بود همان چیزی است که خداوند متعال فرموده است: «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِك‏؛ آنچه از نيكی ها به تو می رسد، از طرف خداست و آنچه از بدى به تو مى رسد، از سوى خود توست.» پی نوشت ها:
  1. ابن بابویه، محمد بن علی(381 ق)، الخصال، قم، جامعه مدرسین، ج‏1، ص229.
  2. نساء، 79.
موضوع قفل شده است