جمع بندی نقد فصاحت و بلاغت قرآن

تب‌های اولیه

59 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سلام علیکم ، این موضوع رو با متخصصینی که در این فن تخصص و تسلط دارند ادامه بدهید خیلی بهتر است بنده در ادبیات و شعر عرب عامی محسوب میشوم . 
شما تاج سری فاتح عزیز. اگر منبع مناسبی در این خصوص سراغ دارید هم ممنون میشم معرفی بفرمائید
سلام علیکم  بزرگوارید و محبت دارید ، چشم این مقاله در صنایع ادبی قرآن کریم است  http://ensani.ir/fa/article/author/14046 و همچنین این مقاله ، همچنین منابع و مواخذی که در دو مقاله به این موضوع پرداخته اند ذکر شده بسیار عالی است . http://rall.ui.ac.ir/article_15868.html التماس دعا  
در قرآن وزن شعری وجود دارد. اما این اوزان خیلی کم هستند و نمیتوان قالب کلام را شعر دانست. قرآن، سجع دارد اما سجعی متعارف نیست. سجع خاصی دارد. به همین جهت است به جایش می گویند : فواصل آیات در حالی که از لحاظ ادبی، اینها سجع هستند. اما به جهت خاص بودن این سجع، مسلمانان بر آن فواصل آیات نام گذاشتند.  
اموری که در یک رده بندی قرار بگیرند معجزه نیستند ولو سرامد باشند چون همین که بقیه رتبه ها در اختیار انسان هاست این یکی هم میتواند کار یک انسان باشد مثلا قرآن را از نظر ادبی میتوان در رتبه اول کتب عربی قرار داد از نظر علمی قاعدتا رتبه های برتر در اختیار دانشمندان است از نظر پیشگویی ممکن است نوستراداموس رتبه نخست را داشته باشد و قرآن در رده های بعد باشد ما نمیگوییم قرآن کتاب علم و پیشگویی است بلکه همین که شما این موارد را به عنوان وجوه اعجاز قرآن معرفی میکنید ما واجب میبینیم که با دستاور های انسانی مقایسه کنیم
با سلام و درود قرآن یک کتاب ادبی محض، یک کتاب علمی محض، یک کتاب داستان محض، یک کتاب غیبگوی محض، یک کتاب ... نیست؛ لذا بهتر است ابتدا تصورمان را نسبت به قرآن اصلاح کنیم تا نتیجه گیری مان نیز صحیح و مطابق واقع شود. قرآن کتاب هدایت و راهنمای انسان به سوی سعادت و کمال است و در این راستا هر آنچه نیاز هدایتی انسان بوده را بیان کرده است؛ بله به تناسب شرائط و در راستای همان هدایتگری، بطور موردی نیز وارد موضوعات علمی، داستان، و... شده است. مطلب دیگر این که اگر چیزی به عنوان معجزه علمی قرآن محسوب می شود، معنایش این است که قرآن این موضوع علمی را موقعی ارائه داده است که هیچ کدام از انسان ها در آن عصر، حتی اندیشمندان آن ها، به این مطلب نرسیده و چنین مطلبی حتی به تصورشان هم نمی رسیده است؛ یعنی قرآن مطلبی علمی را در زمانی بیان کرده که مافوق فهم بشر آن زمان بوده است. این می رساند که کلام بشر نیست. لذا برای اثبات اعجاز علمی قرآن، باید مستوای فهم مخاطبان در عصر نزول را بررسی کرد تا روشن شود آیا این مطلب علمی که قرآن مطرح کرده است، فوق دانش و فهم مردم آن زمان بوده است؟ اگر چنین است می تواند به عنوان اعجاز علمی قرآن باشد. لذا چنین نتیجه گیری کلی ای نادرست است که بگوییم چون نظرات برتر علمی متعلق به دانشمندان است، پس قرآن هیچ اعجاز علمی ندارد؛ زیرا در برهه ای و با وجود دانشمندان، باز هم قرآن مطلب علمی ای را مطرح کرده است که هیچ کدام از دانشمندان به چنین دانشی نرسیده بوده اند. بیان چنین دانشی از سوی کسی که درس نخوانده و مکتب نرفته است، نشان می دهد او مرتبط با عالَم ماوراء و متصل به وحی است. مطلب دیگر؛ شما در مقابل اعجاز علمی قرآن، برتری دانشمندان، در مقابل غیبگویی قرآن، کتاب نوستراداموس، در مقابل اعجاز ادبی و هنری، فلان نقاش، و... را مطرح می کنید، غافل از این که قرآن همه را یکجا دارد ولی آثار دیگر، چنین نیستند و همه تک محور هستند. افزون بر این، همه این افراد، سال ها تحصیل کرده و تعلیم دیده اند، در حالی که آورنده قرآن، نزد هیچ کسی تحصیل نکرده و هیچ مکتبی نرفته است. حقیقتا بین این دو تفاوت هست و با هیچ عقل و منطقی نمی توان این ها را برابر و یکسان دانست.  
استاد میقات گرامی امکان داره در خصوص تبعیت سجع و معنا از یکدیگر توضیح بفرمائید؟ ممنون
استاد میقات گرامی امکان داره در خصوص تبعیت سجع و معنا از یکدیگر توضیح بفرمائید؟ ممنون
با سلام و درود عذرخواهی می کنم. در این زمینه اطلاعاتی ندارم.  
جمع بندی   پرسش: به نظر من فصاحت و بلاغت قرآن، قابل نقد است زیرا: 1- هیچ معیار درستی برای بررسی فصاحت و بلاغت کتاب ها نیست فصاحت و بلاغت امری سلیقه ای است خصوصا اگر بخواهیم کتبی که به زبان های مختلف هستند را مقایسه کنیم. 2- اگر معیار فصاحت و بلاغت مشخص شود الزاما باید انسان بتواند از هر کتابی فصیح تر و بلیغ تر بنویسد چون معیار آن در دستش است؛ حتی اگر انسان نتواند خدا باید بتواند و اگر خدا بتواند، انسان هم باید بتواند چون از همان معیارها استفاده شده است. 3- اگر قرآن بلیغ و فصیح است پس چرا این همه تفسیرهای مختلف دارد؟   پاسخ: در جواب سؤال اول باید گفت: سلیقه ای نیست. هر زبانی معیارهای ادبی و... دارد که اهل فن می توانند تشخیص بدهند چه متنی این معیارها را رعایت کرده و چه متنی رعایت نکرده است. به بیان دیگر؛ هر حوزه ای را باید به حسب خودش بررسی نمود و قرار نیست همه حوزه ها (علوم تجربی و ریاضی و هنر و انسانی و...) یکسان بررسی شوند. مثلا هنر یک مورد ذوقی است ولی با این حال و به حسب خودش، معیارهایی دارد و نمی توانیم بگوییم چون ذوقی است پس هیچ معیاری در تشخیص هنر برتر و بهتر، وجود ندارد. کارشناس و اهل فن، می تواند این برتری و این هنر را تشخیص بدهد. ثانیا وقتی اکثریت اهل فن و متخصصین زبانشناس یک زبان، متنی را به عنوان برتر انتخاب کنند، آن موقع می توان آن متن را به عنوان متن برتر پذیرفت؛ یعنی معیار، تایید اکثریت متخصصان زبانشناس و اهل فن در هر زبان است. تاکنون این قضاوت جمعی و حداکثری متخصصان، راجع به هیچ متنی و در مقابل و مقایسه با قرآن کریم، صورت نگرفته است.   در جواب سؤال دوم باید گفت: خیر، چنین الزامی وجود ندارد. یکی خالق است و یکی مخلوق؛ چگونه ممکن است افق کلام این دو، یکسان باشد. افق و سنخ کلام الهی با کلام بشری بسیار متفاوت است، لذاست که انسان نمی تواند مانند قرآن بیاورد و قرآن هم اشاره فرموده: «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا»؛ پس اگر چنين نكنيد، كه هرگز نخواهيد كرد.(1) لذا هیچ ملازمه ای وجود ندارد که هر کاری که خالق، بر آن قادر باشد، ولو طریقه و روشش را هم بگوید، مخلوق هم بتواند همان کار را انجام دهد. این کاملا واضح و روشن است. در ضمن، متن برتر بودن، یک چیز است، معجزه بودن، یک چیز دیگر؛ بین این دو تلازم نیست تا هر برتری ادبی و هنری و ورزشی و... را بگوییم معجزه است. از طرفی قرآن کریم، یک بُعد اعجازی ندارد؛ برخی از ابعاد اعجاز قرآن، این گونه شمارش شده است: 1. شخصيت پيامبر (صلی الله علیه و آله) 2. فصاحت و بلاغت (اعجاز بيانى) 3. آموزه ها و معارف عالى (اعجاز معانى) 4. اعجاز تشریعی 5. هماهنگى و عدم وجود اختلاف 6. خبرهاى غيبى 7. طرح مسائل دقيق علمى 8. آفرينش هاى هنرى و...   ممکن است گفته شود چگونه قرآن سرآمد همه پیشگویی ها حتی پیشگویی های نوستراداموس است و یا چگونه مطالب علمی قرآن، برتر از همه آرای اندیشمندان است؟ در جواب باید گفت پیامبر(صلی الله علیه و آله) ادعای نبوت و ارتباط با عالَم ماوراء داشته و برای اثبات این ادعا، کتابی می آورد که در حوزه خود (قدر متیقن و حداقل آن اعجاز لفظی و فصاحت و بلاغت است) در اوج است و دیگران با همه توان و تلاش، نمی توانند مانندی حتی برای یکی از سوره های آن بیاورند؛ این می رساند که ادعای پیامبر، صادق و حقیقی است. همه می دانند که افرادی مانند حافظ و سعدی و شکسپیر و نیوتن و... ادعای معجزه و پیامبری نداشته و این آثارشان را هم برای اثبات ادعایشان نیاورده اند. در ثانی، قرآن کریم به حسب هدف نزولش و این که کتاب راهنما و هدایتگر برای همه دوران ها و همه انسان ها است، قطعا تک بُعدی و یکجانبه نگر نیست زیرا لازمه هدایتگری، نگاه چند بُعدی و همه جانبه نگری است. قرآن در هدایتگری اش معجزه است، ولو به حسب مورد به امور علمی یا داستان و سیاست و... پرداخته باشد؛ هدف اصلی قرآن همان هدایتگری و راهنمایی است نه بیان مسائل ریاضی و فیزیک و... . هیچ اثر و کتابی در این حد، همه جانبه نگر، دارای مضامین عالی، مملو از حکمت ها و معارف انسان ساز، داستان های پندآموز، و... نیست. سایر آثار و کتب، در قدم اول، بر محور یک موضوع هستند، لذا از همان ابتدا از دایره مقایسه، خارج می شوند. ثالثا اگر صحبت از اعجاز علمی می شود، معنایش این است که در یک موضوعی، قرآن کریم مطلبی علمی را بیان فرموده است که در آن زمان، کسی از آن اطلاع نداشته و اصلا علم و دانش بشر در این حد نرسیده بوده است؛ همین کافی است تا قرآن به مخاطبش ثابت کند پس این کلام (قرآن) کلام بشری و انسانی مانند شماها نیست. لذا کسی ادعا نکرده است که مطالب علمی قرآن، برتر از آرای همه دانشمندان است.   ممکن است گفته شود قرآن معجزه نیست زیرا با لغات و قواعد انسانی ساخته شده و همواره ممکن بوده که چنین متنی توسط انسانی آورده شود. در جواب باید گفت اصلا معجزه بودن قرآن یعنی همین، استفاده از ابزار و امکاناتی که برای مخاطبش شناخته شده و آشناست و مخاطب می تواند آزمایش کند؛ و الا اگر از جنسی بود که مخاطب امکانش را نداشت و بطور کلی قدرت بر آن نداشت، دیگر معجزه بودن آن را نمی فهمید. عربی که گویش و زبانش در عصر اوج و اقتدارش است، وقتی می بیند کسی از همین ادبیات و با همین الفاظ و کلمات، کلامی می آورد که در اوج قرار دارد و حتی بزرگان و نامداران عرب، در مقابل آن اظهار عجز و ناتوانی می کنند، می فهمد این کلام و گفتار، از طرف انسان های عادی نیست و متصل به غیب و عالَم ماوراء است. اصولا معجزه، متناسب با هر عصر و زمان و آن چه در آن زمان رواج دارد می آید تا تأثیرگذارتر باشد؛ در زمان حضرت موسی(علیه السلام) سحر رواج داشت لذا معجزه موسی تبدیل شدن عصا به اژدها است؛ در زمان حضرت عیسی(علیه السلام) درمان بیماری های سخت و لاعلاج رواج دارد لذا معجزه عیسی شفای کور مادرزاد و زنده کردن مرده و... است؛ در زمان پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) نیز شعر و کلام و گفتار ادبی و... در اوج است، لذا معجزه پیامبر (قرآن) نیز از جنس همان کلام است.   اگر گفته شود مخالفان در زمان نزول، قرآن را نه یک شاهکار ادبی بلکه اساطیر و تکرار افسانه های پیشینیان می دانستند. در جواب گفته می شود در همان زمان نزول و حتی از آن زمان تاکنون، افراد بسیاری با همه توان و قدرت خود، برای مقابله با برتری قرآن و برای همانند آوری، به میدان آمده اند ولی نتوانسته و نمی توانند؛ به همین خاطر ادعای افسانه بودن و اساطیر بودن، سر دادند. اگر افسانه و اساطیر پیشینیان است، چرا این ها با آن همه قدرت و ادعا، نتوانستند حتی یک سوره کوچکی، همانند آن بیاورند؟! بله، وقتی به عجز و ناتوانی خود در برابر قرآن پی بردند و وجدانشان به آن ها گفت این کلام انسان عادی نیست؛ از روی تعصب و تکبر و حفظ جایگاه و مقام دنیوی که داشتند، حاضر نشدند حقیقت را بگویند لذا حق را کتمان کرده و گفتند این سحر و افسانه و اساطیر است.(2) غافل از این که این بیان، بطور آشکار و با صدای بلند، اعتراف به عجز و ناتوانی آن ها است. بطور قطع بدانید، اگر ولو یک اثر کوچک، ولو ادعایی، توانسته بود حتی در حد نزدیک به همانندی قرآن برسد، مخالفان اسلام و قرآن (که بسیارند و قدرت و ثروت زیادی هم دارند) تاکنون گوش همه عالَم را پر کرده بودند. این که چنین نیست، یعنی نتوانسته اند.   در جواب سؤال سوم و تفاسیر مختلف، باید گفت: قرآن کتابی جامع و کامل است و قرار است تا قیامت، راهنما و راهگشای انسان ها باشد؛ لذا به یک فصل یا دوره ای از تاریخ، اختصاص ندارد. اتفاقا این از ویژگی های قرآن است که انسان ها در هر دورانی با هر سطح فکری، بتوانند از آن بهره مند شده و قرآن برای آن ها کاربرد داشته و قابل استفاده باشد. نمی دانم چقدر با تفاسیر و گرایش ها و اتجاهات تفسیری آشنایی دارید؛ شما یک فیلسوف، یک عارف، یک ادیب، یک ...، را در نظر بگیرید که می خواهند یک آیه را تفسیر کنند؛ قرار نیست که یک تفسیر و یک نگاه واحد داشته باشند. بله، ظاهر الفاظ قرآن، یک مفهوم را می رساند که همه در این مشترک هستند، ولی هر کسی مطابق با فکر و باور و گرایشی که دارد، تلاش می کند تا از این آیه در راستای آن فکر و باورش، وجوه و احتمالات بیشتری را بیان کند تا تفسیرش پربارتر از دیگر تفاسیر باشد. این احتمالات، معنایش بلیغ نبودن آیه نیست زیرا فهم ظاهری از آیه و مراد آیه و الفاظ آن، مشخص و معلوم است؛ این تلاش مفسر برای بیان احتمالاتی اضافه از آن فهم ظاهری آیه است. از طرفی بسیاری از این فهم ها با هم، قابل جمع هستند و تضاد و تناقضی بین آن ها نیست. مهم تر این که مراد و مقصود اصلی آیه، در نزد صاحب قرآن و نیز نزد مفسران حقیقی قرآن (معصومین علیهم السلام) معین و مشخص است؛ این سایر افراد هستند که علم به آن ندارند. یعنی این ندانستن قطعی مراد قرآن، به خاطر فهم ناقص انسان ها است، نه این که آن بیان و آن آیه، در رساندن فهمش ناقص باشد. و این خودش نیازمندی و لزوم مراجعه به اهلبیت (علیهم السلام) را می رساند. بیان دیگر؛ خداوند متعال وقتی بخواهد با انسان محدود، سخن بگوید، آن هم نه برای یک دوره و برای برخی انسان ها، بلکه برای همه انسان ها و در همه زمان ها تا قیامت؛ قابلیت برداشت ها مختلف و فهم های متفاوت، اقتضای طبیعی چنین کلامی است. اگر قرار بود عرب 1400 سال پیش، همه چیز قرآن را بفهمد، دیگر برای انسان امروز، نه تازگی داشت و نه مفهوم بود؛ همین طور بر عکس، یعنی اگر قرار بود عرب آن زمان چیزی نفهمد و فقط انسان امورزی بفهمد، این دیگر برای عرب آن زمان، فایده و هدایتگری نداشت. لذا این اقتضای طبیعی و قابلیت بالای قرآن و کلام الهی را می رساند که برای همه انسان ها و با همه طرز فکرها و بینش های متفاوت، در همه دوران ها و متناسب با نیاز و فهم همان زمان، قابل برداشت و قابل استفاده است. اصلا کلام بلیغ و فصیح، همین است که همیشه و همه جا و با همه مخاطبین و به حسب نیاز زمانه آن ها، و با هر سطحی از دانش بشری، قابل فهم بوده و کاربرد داشته باشد.   بیانی در اعجاز علمی قرآن اگر چیزی به عنوان معجزه علمی قرآن محسوب می شود، معنایش این است که قرآن این موضوع علمی را موقعی ارائه داده است که هیچ کدام از انسان ها در آن عصر، حتی اندیشمندان آن ها، به این مطلب نرسیده و چنین مطلبی حتی به تصورشان هم نمی رسیده است؛ یعنی قرآن مطلبی علمی را در زمانی بیان کرده که مافوق فهم بشر آن زمان بوده است. این می رساند که کلام بشر نیست. لذا برای اثبات اعجاز علمی قرآن، باید سطح فهم مخاطبان در عصر نزول را بررسی کرد تا روشن شود آیا این مطلب علمی که قرآن مطرح کرده است، فوق دانش و فهم مردم آن زمان بوده است؟ اگر چنین است می تواند به عنوان اعجاز علمی قرآن باشد. لذا چنین نتیجه گیری کلی ای نادرست است که بگوییم چون نظرات برتر علمی متعلق به دانشمندان است، پس قرآن هیچ اعجاز علمی ندارد؛ زیرا در برهه ای و با وجود دانشمندان، باز هم قرآن مطلب علمی ای را مطرح کرده است که هیچ کدام از دانشمندان به چنین دانشی نرسیده بوده اند. هم چنین اگر در طول سالیان دراز و با پیشرفت علم و دانش، آن حقایق روشن شود، این ضرری به معجزه بودن آن وارد نمی کند؛ زیرا قرآن می خواهد ثابت کند پیامبری که مکتب نرفته و نزد هیچ کدام از مردم آن زمان، سواد و علم نیاموخته است، توانسته کلامی بیاورد و حقیقتی را بیان کند که خارج و فراتر از افق فهم و دانش مردم آن زمان است و راهی برای رسیدن به آن نیست، الا این که با عالَم ماوراء و از طریق وحی، بدان می توان رسید. این همان اثبات ادعای نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مرتبط بودن ایشان با عالم غیب از طریق وحی است. نکته مهم: شما در مقابل اعجاز علمی قرآن، برتری دانشمندان؛ در مقابل غیبگویی قرآن، کتاب نوستراداموس؛ در مقابل اعجاز ادبی و هنری قرآن، فلان نقاش، و... را مطرح می کنید، غافل از این که قرآن همه را یکجا دارد ولی آثار دیگر، چنین نیستند و همه تک محور هستند. افزون بر این، همه این افراد، سال ها تحصیل کرده و تعلیم دیده اند، در حالی که آورنده قرآن، نزد هیچ کسی تحصیل نکرده و هیچ مکتبی نرفته است. حقیقتا بین این دو تفاوت هست و با هیچ عقل و منطقی نمی توان این ها را برابر و یکسان دانست.   مطلب مهم پایانی قرآن کریم کتاب هدایت و راهنمای انسان به سوی سعادت و کمال است و به همه ابعاد هدایتی مورد نیاز انسان (در قالب معارف و حکمت ها، مضامین عالیه، داستان های پندآموز، پیام های هدایتگرانه، اخبار غیبی، الفاظ و کلمات فصیح و بلیغ، و...) توجه کرده است، لذا دارای جهات و ابعاد مختلفی است و باید این مجموعه را با هم در نظر گرفت. قرآن کریم به جهت خارق العاده بودنش معجزه است، یعنی انسان عادی و معمولی نمی تواند مانند آن را بیاورد. به بیان دیگر؛ قرآن کریم خارج از توان و قدرت انسان عادی است، لذا وجود قرآن ثابت می کند که متعلق به بشر عادی نیست و آورنده آن، متصل به ماوراء این عالَم مادی و از طریق وحی، با غیب و عالَم مافوق این عالَم در ارتباط است. نشانه خارق العاده بودن قرآن نیز همین تحدی قرآن است(3) که بعد از 1400 سال و با وجود این همه دشمن (با آن همه امکانات و توان و قدرت و عِده و عُده) باز هم بی جواب مانده و اثری نیامده که در جامعیت و هدایتگری، در مستوای قرآن باشد. اما آثار و هنرهای دیگر، مثل فلان نقاشی، کتاب شعر، فلان نجار و شناگر و...، علاوه بر تک بُعدی و محدود بودن، همه بشری و عادی است یعنی به گونه ای است که برای انسان های دیگر این امکان وجود دارد که مانند آن را بیاورند، لذاست که در هر عصر و زمانی کسی پیدا می شود هنر و اثری در حد نفر قبلی یا حتی مانند او و یا حتی بهتر از او را بیاورد؛ لذا این ها خارق العاده (خارج از توان و قدرت بشر) نیستند و معجزه هم محسوب نمی شوند.   پی نوشت ها: 1. بقره: 2/ 24. 2. مانند آیات: انعام: 6/ 25؛ انفال: 8/ 31؛ نحل: 16/ 24؛ مؤمنون: 23/ 83؛ نمل: 27/ 68؛ و... . 3. مانند آیات: اسراء: 17/ 88؛ هود: 11/ 13؛ بقره: 2/ 23؛ یونس: 10/ 38؛ طور: 52/ 34.  
موضوع قفل شده است