جمع بندی امام حسین علیه السلام و مذاکره با دشمن

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امام حسین علیه السلام و مذاکره با دشمن
باسلام لطفا درباره اینکه آیا در کل سیره سیاسی امام حسین علیه السلام مذاکره با دشمن وجود داشته است یا خیر توضیح بدهید      
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد عماد
لطفا درباره اینکه آیا در کل سیره سیاسی امام حسین علیه السلام مذاکره با دشمن وجود داشته است یا خیر توضیح بدهید
بدیهی است که امام حسین علیه السلام، چه در مکه، چه در طول مسیر و چه در کربلا مذاکراتی با دوستان و دشمنان داشتند. مذاکره با دوستان با هدف جذب آنان و مذاکره با دشمنان با هدف هدایت آنان انجام شد. مبنای گفتگوی های امام علیه السلام با دوست و دشمن، بده بستان های سیاسی نبود بلکه هدایت و به صورت گویاتر امر به معروف و نهی از منکر بود.  
امام حسين (علیه السلام) عمرو بن قرظه انصارى را پيش عمر بن سعد فرستاد و گفت: من تصميم دارم با تو چند كلمه سخن بگويم. امشب ميان اردوگاه خودت مرا ببين. پس عمر بن سعد با بيست نفر بيامد. حسين (علیه السلام) نيز آمد. همين كه به هم رسيدند امام به ياران خود گفت، دور شوند. تنها عباس(علیه السلام) و فرزندش على اكبر(علیه السلام) با وى بودند. عمر بن سعد نيز با ياران خويش چنين كرد و تنها پسر او حفص و يكى از غلامانش با وى بودند. حسين (علیه السلام) به ابن سعد گفت: واى بر تو. آيا از خداى نمى‏ترسى؟ خدايى كه سرانجام به سوى او بازخواهى گشت. آيا به قصد پيكار با من آمده‏ اى در حالى كه مرا بخوبى مى‏ شناسى و مى ‏دانى كه من فرزند چه كسى هستم. بيا با من همراه شو و اين قوم را واگذار، كه در اين صورت خود را به خداى نزديك كرده ‏اى. ابن سعد گفت؛ از آن بيم دارم كه خانه‏ ام را ويران كنند، امام گفت: من آن را براى تو جبران خواهم كرد. بازگفت املاكم را مى‏ گيرند. امام گفت: از اموال خود در حجاز بهتر از آن را به تو مى‏ بخشم. ابن سعد گفت: خانواده ‏ام چه مى‏شود؟ بر آنان نيز نگران هستم. امام در اينجا سكوت كرد و ديگر پاسخى نداد و از نزد او بازگشت در حالى كه مى‏ گفت، چه فكر مى ‏كنى؟ مى‏ دانى كه به زودى در بستر تو را خواهند كشت و در روز قيامت از آمرزش خداوند بهره ‏مند نخواهى شد. اميدوارم از گندم عراق جز اندكى استفاده نبرى. عمر بن سعد در حالى كه لب به تمسّخر گشوده بود گفت: اگر به گندم دست نيافتم از جو استفاده خواهم كرد. باز بار ديگر حسين (علیه السلام)شخصى را براى ديدار با ابن سعد فرستاد و گفت من حاضرم بار ديگر با يكديگر ملاقات كنيم. پس دو اردوگاه شبانگاه با يكديگر روبرو شدند و ميان حسين(علیه السلام)و ابن سعد سخن به درازا كشيد. به هر حال اين امر سه يا چهار بار اتفاق افتاد. 1. امین، سید محسن، سیره معصومان، ترجمه حجتی کرمانی، ‏سروش‏، تهران‏،  1376 ش‏، چاپ دوم‏، ج5، ص146
بنابراین گفتگوهای امام حسین علیه السلام و دیگر یاران حضرت با افراد مختلف از سه وجه خالی نیست طرف مقابل شروع به گفته کرده است یا شروع جهت جذب بوده  مثل، گفتگوی ولید با امام حسین علیه السلام در مدینه، گفتگو با عبدالله بن زبیر، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، محمد بن حنفیه و عبدالله بن جعفر در مکه، گفتگو با عبدالله بن مطیع، فرزدق، طرماح و زهیر بن قین، یا آوردن امان نامه شمر برای حضرت عباس علیه السلام در این موارد هیچکدام به صورت مذاکره به معنای بده بستان نیست و تنها امام با هدف جذب یا هدایت با این افراد مذاکره می کند
ایا امام حسین تا صبح عاشورا مشکل بی آبیداشته؟
ایا امام حسین تا صبح عاشورا مشکل بی آبیداشته؟
  چون تاپیک حول یک محور و سوال جمع بندی میشود اگر لطف بفرمائید این سوال را در تاپیک دیگری مطرح فرمائید ممنون می شوم. در این تاپیک مباحث مربوط به مذاکره در کربلا را مطرح بفرمائید. ببخشید
جمع بندی پرسش: آیا در کل سیره سیاسی امام حسین (علیه السلام) مذاکره با دشمن وجود داشته است یا خیر توضیح بدهید؟ پاسخ: بدیهی است که امام حسین (علیه السلام)، چه در مکه، چه در طول مسیر و چه در کربلا، گفتگوهایی با دوستان و دشمنان داشتند. مذاکره با دوستان با هدف جذب آنان و مذاکره با دشمنان با هدف هدایت آنان انجام شد. مبنای گفتگوی های امام (علیه السلام) با دوست و دشمن، بده بستان های سیاسی نبود بلکه هدایت و به صورت گویاتر امر به معروف و نهی از منکر بود. امام حسين (علیه السلام) عمرو بن قرظه انصارى را پيش عمر بن سعد فرستاد و گفت: من تصميم دارم با تو چند كلمه سخن بگويم. امشب ميان اردوگاه خودت مرا ببين. پس عمر بن سعد با بيست نفر بيامد. حسين (علیه السلام) نيز آمد. همين كه به هم رسيدند امام به ياران خود گفت، دور شوند. تنها عباس(علیه السلام) و فرزندش على اكبر(علیه السلام) با وى بودند. عمر بن سعد نيز با ياران خويش چنين كرد و تنها پسر او حفص و يكى از غلامانش با وى بودند. حسين (علیه السلام) به ابن سعد گفت: واى بر تو. آيا از خداى نمى‏ترسى؟ خدايى كه سرانجام به سوى او بازخواهى گشت. آيا به قصد پيكار با من آمده‏ اى در حالى كه مرا بخوبى مى‏ شناسى و مى ‏دانى كه من فرزند چه كسى هستم. بيا با من همراه شو و اين قوم را واگذار، كه در اين صورت خود را به خداى نزديك كرده ‏اى. ابن سعد گفت؛ از آن بيم دارم كه خانه‏ ام را ويران كنند، امام گفت: من آن را براى تو جبران خواهم كرد. بازگفت املاكم را مى‏ گيرند. امام گفت: از اموال خود در حجاز بهتر از آن را به تو مى‏ بخشم. ابن سعد گفت: خانواده ‏ام چه مى‏شود؟ بر آنان نيز نگران هستم. امام در اينجا سكوت كرد و ديگر پاسخى نداد و از نزد او بازگشت در حالى كه مى‏ گفت، چه فكر مى ‏كنى؟ مى‏ دانى كه به زودى در بستر تو را خواهند كشت و در روز قيامت از آمرزش خداوند بهره ‏مند نخواهى شد. اميدوارم از گندم عراق جز اندكى استفاده نبرى. عمر بن سعد در حالى كه لب به تمسّخر گشوده بود گفت: اگر به گندم دست نيافتم از جو استفاده خواهم كرد. باز بار ديگر حسين (علیه السلام)شخصى را براى ديدار با ابن سعد فرستاد و گفت من حاضرم بار ديگر با يكديگر ملاقات كنيم. پس دو اردوگاه شبانگاه با يكديگر روبرو شدند و ميان حسين(علیه السلام)و ابن سعد سخن به درازا كشيد. به هر حال اين امر سه يا چهار بار اتفاق افتاد. بنابراین گفتگوهای امام حسین (علیه السلام) و دیگر یاران حضرت با افراد مختلف از سه وجه خالی نیست طرف مقابل شروع به گفته کرده است یا شروع جهت جذب بوده  مثل، گفتگوی ولید با امام حسین (علیه السلام) در مدینه، گفتگو با عبدالله بن زبیر، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، محمد بن حنفیه و عبدالله بن جعفر در مکه، گفتگو با عبدالله بن مطیع، فرزدق، طرماح و زهیر بن قین، یا آوردن امان نامه شمر برای حضرت عباس (علیه السلام). در این موارد هیچکدام به صورت مذاکره به معنای بده بستان نیست و تنها امام(علیه السلام) با هدف جذب یا هدایت با این افراد مذاکره می کند.   منبع: 1. امین، سید محسن، سیره معصومان، ترجمه حجتی کرمانی، ‏سروش‏، تهران‏،  1376 ش‏، چاپ دوم‏، ج5، ص146
موضوع قفل شده است