جمع بندی نقد تحدی قرآن

تب‌های اولیه

34 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقد تحدی قرآن
تحدی قرآن دعوت از مخالفان قرآن به آورده سوره یا سوره هایی مانند قرآن است تا با معلوم شدن ناتوانی آنان الهی بودن این کتاب اثبات شود تحدی قرآن ایرادات زیادی دارد که در زیر به ده نمونه اشاره میکنیم 1- اگر در پاسخ به تحدی سوره ای بیاوریم قاعدتا باید معیار هایی برای مقایسه آن با قرآن وجود داشته باشد علمای اسلام معیار هایی مانند فصاحت و بلاغت، هماهمگی آیات، اعجاز علمی، هدایت گری و ... ذکر کرده اند اما اولا همه این ها به شدت نسبی و سلیقه ای هستند ثانیا در همه سوره ها همه آنها وجود ندارند ثالثا برخی از آنها مانند اعجاز علمی و هدایت گری صرفا ادعا هستند و مخالفان آن را قبول ندارند بنابرین اساسا نمیتوان سوره ای را نه با قرآن بلکه با هیچ متن دیگری به درستی مقایسه کرد همین جا سستی تحدی مشخص میشود 2- اگر سوره ای در پاسخ به تحدی بیاوریم چه کسی آن را قضاوت خواهد کرد؟ داور مسلمان و غیرمسلمان مورد قبول طرفین نیست زیرا ممکن است مغرضانه رای بدهد میگویند بزرگان ادب عرب قاضی هستند اما باز هم همان ایراد بر آن وارد است زیرا بزرگان ادب عرب بالاخره یا مسلمان هستند یا غیرمسلمان موضوع وقتی بحرانی تر میشود که بدانیم معیار های مقایسه سلیقه ای هستند 3- اگر سوره ای در پاسخ به تحدی بیاوریم قاضی ایرادات آن را مشخص میکند مثلا میگوید فلان آیه فصیح نیست یا فلان کلمه مناسب نیست هر ایرادی گرفته شود به راحتی میتوان آن را برطرف کرد و در نهایت سوره ای شبیه به قرآن میشود و تحدی شکست میخورد 4- اساسا هرکسی میتواند کتابی بنویسد و تحدی کند حافظ، فردوسی‌، کانت‌، شکسپیر‌، کنفوسیوس و ... همه این ها میتوانند مخالفان خود را دعوت به تحدی کنند و هر پاسخی به تحدی را رد کنند مثلا اعلامیه جهانی حقوق بشر میتواند تحدی کند و اگر کسی در پاسخ حرف از اعدام و سنگسار و قطع دست و قصاص و شلاق بزند اعلامه جهانی حقوق بشر میتواند آن را ضد حقوق بشر بداند 5- مخالفان قرآن معتقدند این کتاب اشکالات بسیار زیادی دارد آیا در پاسخ باید گفت مثل آن را بیاورید؟ وقتی ما قرآن را پر از اشکال میدانیم مثل آن هم همان اشکالات را خواهد داشت آیا در رد عقاید افلاطون باید کتابی مثل جمهوری بیاوریم یا اشکالات آن را ذکر کنیم؟ 6- خود قرآن به تحدی خود پاسخ داده است صد ها آیه قرآن با کلماتی مثل قال و یقولون و قل شروع میشود و در این آیات سخنانی از زبان غیر خدا بیان میشود بنابرین مشخص میشود که غیر خدا هم توانسته اند مثل قرآن که هیچ خود قرآن را بیاورند 7- تحدی ما را به یقین نمیرساند زیرا حتی اگر بپذیریم کسی نتوانسته مثل قرآن بیاورد نتیجه نمیگیریم که در آینده هم کسی نمیتواند این کار را انجام دهد حتی اگر در آینده هم کسی نتواند نهایتا نتیجه میگیریم محمد کتابی بسیار شیوا و زیبا آورده است که کسی را توان رقابت با آن نیست 8- حتی اگر ثابت شود قرآن نمیتواند کلام یک انسان باشد فقط غیربشری بودن آن ثابت میشود نه الهی بودن آن ممکن است قرآن گفته شیطان‌، فرشته یا موجودات فضایی باشد این احتمالات هرچقدر ضعیف باشد همین که صفر نیست استدلال تحدی را مخدوش میکند 9- یک غیر عرب نیازی ندارد برای رد قرآن عربی بیاموزد و تلاش کند سوره ای مانند قرآن بیاورد اگر یک ژاپنی ادعای تحدی کند هیچ یک از ما خود را به زحمت نمی اندازیم که زبان ژاپنی بیاموزیم یک ژاپنی نهایتا از احوال مسلمانان نتیجه میگیرد دین آنان همچین شاهکاری هم نبوده است 10- از مجموعه ایرادات ذکر شده مشخص میشود تحدی سراسر مغالطه است از همین جا میتوان زمینی بودن قرآن را اثبات کرد زیرا همچین استدلال ضعیفی از خدای عالم مطلق که حداقل باید به اندازه ارسطو منطق بداند بعید است برای جمع بندی سوره زیر را که از طرف مخالفین ارائه شده در نظر بگیرید «الحمد للرحمن ربّ الاکوان الملک الدیان لک العبادة و بک المستعان اهدنا صراط الایمان» اگر این سوره در قرآن بود مسلمانان از آن بسیار فصاحت و بلاغت و معجزه بیرون می آوردند هیچ دلیلی نداریم که فرض کنیم چنین سوره ای نمیتواند در قرآن بیاید ممکن است گفته شود این سوره از اسلوب قرآن تقلید کرده است در پاسخ باید گفت اگر قرار است سوره ای مانند قرآن باشد نمیتواند کاملا با آن متفاوت باشد زیرا در این صورت مثل قرآن نمیشود همچنین ممکن است ایراداتی از این سوره گرفته شود اما اولا این ایرادات بر خود سوره های قرآن هم وارد است ثانیا با رفع ایرادات نهایتا سوره ای مثل قرآن میشود
برچسب: 
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد حکیم
سلام و عرض ادب  پرسشگر گرامی به زودی به تک تک سئوالات و ابهامات شما پاسخ خواهم داد  گر چه من معتقدم در همین سایت بخشی از سئوالات و ابهامات شما در جاهای مختلف سایت پاسخگویی شده و با جستجو در جستجوگر سایت می توان به آن مطالب دست پیدا کرد.     از آنجا که سئوالات ما متعدد است به نظرم اگر مباحث شما را به ترتیب مطرح کنیم و جلو ببریم بهتر باشد تا به نتیجه برسیم 
شما گفته اید :  اگر در پاسخ به تحدی سوره ای بیاوریم قاعدتا باید معیار هایی برای مقایسه آن با قرآن وجود داشته باشد علمای اسلام معیار هایی مانند فصاحت و بلاغت، هماهمگی آیات، اعجاز علمی، هدایت گری و ... ذکر کرده اند اما اولا همه این ها به شدت نسبی و سلیقه ای هستند ثانیا در همه سوره ها همه آنها وجود ندارند ثالثا برخی از آنها مانند اعجاز علمی و هدایت گری صرفا ادعا هستند و مخالفان آن را قبول ندارند بنابرین اساسا نمیتوان سوره ای را نه با قرآن بلکه با هیچ متن دیگری به درستی مقایسه کرد همین جا سستی تحدی مشخص می شود ما می گوییم: مرجع تشخیص هر فن و حرفه و یا رشته و علمی متخصصان آن هستند مثلا در امور کشاورزی باید مهندسان کشاورزی نظر بدهند و یا در علم پزشکی باید متخصصان این علم نظر بدهند در بحث ادبیات عرب و موارد تخصصی آن هم باید متخصصان و ادیبان  ادبیات عرب (چه مسلمان و چه غیر مسلمان) باید نظر بدهند و در مورد قرآن بسیاری از متخصصان ادیب عرب بر اعجاز ادبی قرآن گواهی داده اند و گفته اند که یکی از اعجازهای قرآن اعجاز ادبی آن است و در زمان و عصر نزول قرآن برجسته ترین ادیبان عرب و متخصصان زبان و ادبیات آن زمان نتوانستند حتی یک سوره مثل قرآن را بیاورند و خداوند متعال در قرآن کریم آنها را به مبارزه دعوت کرد که اگر می توانید مانند قرآن را بیاورید و  علی رغم تلاش های زیاد و جلسات متعدد برجسته ترین ادیبان عرب حتی نتوانستند ده سوره مانند قرآن کریم را بیاورند و این در حالی بود که در آن زمان ادبیات و شعر و شاعری در میان مردم آن زمان در اوج خود بود و برجسته ترین شاعران و ادیبان عرب وجود داشتند و برخی از آنها در ادبیات و شاعری در جامعه عرب آن روز شهره آفاق بودند .  همان طور که خواستم و تقاضا کردم بحث را به ترتیب جلو ببریم و این مبحث را تمام کنیم و سپس سراغ مباحث بعدی برویم 
ظاهرا شما مورد دوم را پاسخ دادید در مورد اول پرسش این بود که سوره آورده شده از چه نظر باید با قرآن مقایسه شود؟
در تحدی، شرط مثل بودن مطرحه نه برتری. مثلا اگر قرار به مقایسه اشعار حافظ با یکی از سوره های قرآن باشه، مسئله این نیست که کدام یک آهنگین تر یا فصیح تره، بلکه مسئله اینه که شعر حافظ مثل سوره های قرآن نیست. مثلا شعر حافظ در قالب غزله اما سوره های قرآن در قالب غزل نیستند و این شرط مثلیت رو از بین می بره. در حقیقت هیچ دو متنی مثل هم نیستند. شعر حافظ مثل شعر فردوسی نیست، شعر فردوسی مثل تاریخ بیهقی نیست و ... مگر اینکه از یکدیگر الهام گرفته باشند. اما اینجا باز یک مسئله پیش میاد: در تحدی، فرد می تواند از هر کسی به جز خدا کمک بگیرد و علمای دینی تقلید از قرآن را کمک گرفتن از خدا می دانند. پس اگر از قرآن تقلید کرده باشه هم تحدی اش باطل میشه.
از مجموعه ایرادات ذکر شده مشخص میشود تحدی سراسر مغالطه است از همین جا میتوان زمینی بودن قرآن را اثبات کرد زیرا همچین استدلال ضعیفی از خدای عالم مطلق که حداقل باید به اندازه ارسطو منطق بداند بعید است
نه اقلیدس عزیز. استدلالهای قرآنی چند نوع اند. بعضی حالت برهان دارند و برخی حالت جدل. در برخی از استدلالهای قرآنی از موارد مورد قبول طرف مقابل در استدلال استفاده میشه. در مورد اینکه آیا تحدی یک برهانه یا خیر میشه بحث کرد، اما سازگاری استدلالهای غیر برهانی با وحیانی بودن قرآن هم جای بحث خودش رو داره.
یک نمونه از استدلال جدلی را می توان در مناظره حضرت ابراهیم (ع ) با خورشید پرستان دید. هنگامی که خورشید "افول کرد" ایشان این استدلال را مطرح کردند:  "خورشید افول می کند، پس نمی تواند ربوبیت داشته باشد" کلمه افول در این استدلال یک کلمه دو پهلوست: هم می توان آن را به غروب خورشید معنا کرد و هم به خاموشی آن در چند میلیارد سال آینده. برای مردم آن زمان، افول خورشید در شب یک موضوع پذیرفته شده بود و این استدلال را بر همین مبنا تفسیر می نمودند. اما امروزه می دانیم که خورشید شبها هم به اندازه روزها فعال است و چرخش زمین باعث میشود ما در زاویه ای قرار بگیریم که خورشید را نبینیم. پس می توانیم در نحوه تفسیر این استدلال بازنگری کنیم و آن را اشاره به افول خورشید در چند میلیارد سال آینده بدانیم. با این حساب، معنای دو کلمه افول متفاوت می شود. آنجا که می گوید "هنگامی که خورشید افول کرد" منظور غروب خورشید است و آنجا که می گوید "افول کنندگان را دوست ندارم" اشاره به خاموشی خورشید در چند میلیارد سال آینده است.
تحدی هم می تونه همین حالت رو داشته باشه. نه قرآن و نه احادیث اشاره ای به معیار مثلیت ننموده اند. پس تفسیر این معیار می تونه به روز بشه.
سلام علیکم استاد با شروع موضوع فصاحت و بلاغت میخواهند پاسخگوی سوالات شما باشند ولی متاسفانه در مقدمه نویسنده از معیارهای فصاحت و بلاغت اطلاع ندارند و آن را در حد سلیقه شخصی تنزل داده اند و این نگاه عوامانه است . حال اگر نویسنده حضور داشتند استاد توضیح میداند که بلاغت و فصاحت معیارهایی دارد که قادر به سنجش قریب به کمی ، برای ارزشگذاری سخن است .    از طرفی مفهوم و معنی سخن از بلاغت و فصاحت جدا نیست . یعنی صرف ادبیات تعیین کننده ارزش سخن نیست . سخن فردوسی و حافظ هم از این قاعده مستثنی نیست ما اشعار فردوسی را رزمنامه میدانیم که از مفهوم عرفانی خالی نیست . اشعار حافط نیز سبک رندانه صوفیانه دارد ، هر دو این اثر از قرآن کریم و مفاهیم آن بهره برده اند با وجودیکه هر دو شاعران چیره دست و دانشمند و عالمی هستند و به زبان فارسی یعنی زبان مادری شعر گفته اند ولی هیچکدام در حد قرآن کریم نیست .  اشعار دیگر ادبا و شعرا نیز بهمچنین اگر نویسنده اطلاعاتی هرچند سطحی داشت متوجه تفاوتها میشد . بحث رو لازم است استاد مدیریت کنند اگر اطاله کلام شد عذرخواهی میکنم .  
حال اگر نویسنده حضور داشتند استاد توضیح میداند که بلاغت و فصاحت معیارهایی دارد که قادر به سنجش قریب به کمی ، برای ارزشگذاری سخن است 
مسئله به این سادگی نیست فاتح گرامی گاهی دلایل برتری سوره های قرآن حتی برای کارشناسان هم واضح نیست. مثلا لینک زیر رو می تونید ببینید: http://askdin.com/node/47098/ اما در عین حال آوردن مثل این سوره هم به لحاظ ممکن نیست چون بدون کمک گرفتن از یک متن نمی توان مانند آن را آورد. برای تبیین تحدی به صورت یک برهان، یا باید بتونیم معیارهای برتری متون رو به شکل صحیح تبیین کنیم یا ویژگی در سوره های قرآن بیابیم که هیچ متن بشری نتواند دارای آن باشد و وجود این ویژگی در قرآن هم قابل اثبات باشد.
اگر پاسخ کارشناس به اشکال اول اعجاز ادبی است که بنده در تاپیک نقد فصاحت و بلاغت قرآن اشکالات اعجاز ادبی را ذکر کردم صرف ادعا که نمیتوان ثابت کرد قرآن اعجاز ادبی دارد اگر معیار دقیق وجود دارد به ما هم نشان دهید اگر نه حرف متخصصان ادب عرب برای ما نهایتا یک نظر سلیقه ای است البته در همان تاپیک مشخص شد حتی اگر معیار هم باشد و اهل فن هم تایید کند باز ایرادات دیگری وارد است حال اشکال را یک بار دیگر ذکر میکنم: سوره آورده شده از چه نظر باید با قرآن مقایسه شود؟ صرفا از نظر ادبی؟ یعنی قرآن  فقط یک اثر ادبی بزرگ است؟
سلام علیکم بسیار خب نقد شما موضوع مورد نظر استاد است رفرنسش را در پاسخ استاد بگذارید .  
شما گفته اید : 2- اگر سوره ای در پاسخ به تحدی بیاوریم چه کسی آن را قضاوت خواهد کرد؟ داور مسلمان و غیرمسلمان مورد قبول طرفین نیست زیرا ممکن است مغرضانه رای بدهد میگویند بزرگان ادب عرب قاضی هستند اما باز هم همان ایراد بر آن وارد است زیرا بزرگان ادب عرب بالاخره یا مسلمان هستند یا غیرمسلمان موضوع وقتی بحرانی تر میشود که بدانیم معیار های مقایسه سلیقه ای هستند   من می گویم با توجه به نکاتی که در پست قبلی عرض کردم به طور طبیعی پاسخ این سئوال شما هم روشن می شود. 
اشکال شما :  صرف ادعا که نمیتوان ثابت کرد قرآن اعجاز ادبی دارد اگر معیار دقیق وجود دارد به ما هم نشان دهید اگر نه حرف متخصصان ادب عرب برای ما نهایتا یک نظر سلیقه ای است البته در همان تاپیک مشخص شد حتی اگر معیار هم باشد و اهل فن هم تایید کند باز ایرادات دیگری وارد است حال اشکال را یک بار دیگر ذکر میکنم: سوره آورده شده از چه نظر باید با قرآن مقایسه شود؟ صرفا از نظر ادبی؟ یعنی قرآن  فقط یک اثر ادبی بزرگ است؟ ببینید دوست عزیز هیچ جای دنیا به نظرات تخصصی یک حرفه و علم نمی گویند سلیقه ای است این ادعای شما مثل این است که من در مساله و مشکل قلبی یک بیمار نظر یک متخصص و یا فوق تخصص را بگویم من قبول ندارم چون سلیقه ای است این بر خلاف مبنای عقلا است و مساله خیلی واضح است. وقتی ادیبان و متخصصان ادبیات عرب به اعجاز ادبی قرآن اقرار و اعتراف می کنند ما باید نظر تخصصی آنها را بپذیریم و این یک مبنای عقلی است .  افزون بر این قرآن کریم فقط یک اثر ادبی بزگ و اعجاز ادبی نیست بلکه از نظر فصاحت و بلاغت هم در جای خود بی نظیر است و بزرگترین فصحا و بلغای عرب و قوی ترین سخنوران و شاعران عرب به این حقیت اقرار دارند  ممکن است شما بگویید اینها صرف ادعا است و نمونه ای از اظهار نظرات متخصصان ادبیات و سخنوری و علم بلاغت زبان عربی را بیاورید .  اگر با جستجو نتوانستید در فضای نت چچیزی پیدا کنید بفرمایید من شما را به موارد زیادی ارجاع خواهم داد  به این لینک می توانید مراجعه کنید تا با اعجازهای قرآن بیشتر آشنا شوید 
در همه سوره ها اعجاز علمی و پیشگویی و ... نیست میتوان گفت تنها نکته قابل توجهی که کم و بیش در همه سوره ها یافت میشود همین نکات ادبی است البته در پستی که جناب فروردین لینکش را قرار داد مشخص شد سوره مسد هیچ نکته ادبی خاصی ندارد حال آنکه ما در اشعار حافظ و فردوسی ده ها آرایه و نکته ادبی استخراج میکردیم نهایتا تنها چیزی که باقی میماند همین فصاحت و بلاغت بی متر و معیار است که در پست زیر نقد شد: http://askdin.com/node/87540 حال انتظار دارید نظر شخصی یک متخصص زبان عرب برای ما معجزه بشود؟ تازه نقد های بعدی یکی پس از دیگری بر تحدی وارد میشود
با سلام اینجا در مقام دفاع از تحدی صحبت میکنم و قصد نقد ندارم. اما این دفاع بر مینای یکی از نظریات دفاعی است. و نظریات دیگری نیز در دفاع از تحدی و معنای آن وجود دارد در تحدی ( در این دیدگاه و دفاعیه ) نکاتی را باید در نظر بگیرید : تحدی درباره شخصی است که ادعای مثلیت دارد نه هر شخصی. یعنی ممکن است شخصی کتابی بنویسد که فصاحت و بلاغتش در حد قرآن باشد و این ایرادی ندارد.  زیرا اشکالی ندارد خداوند به بندگانش قدرتی بدهد که کتابی در حد قرآن بگویند. اشکال در اینجا پیش می آید که خداوند به بنده ای از بندگانش قدرت فصاحت و بلاغت بدهد که ادعا کند قرآن باطل است و مثل قرآن بیاورد. پس امام علی علیه السلام میتواند خطبه ای بخواند بدون الف و بدون نقطه ... میتواند خطبه ای بخواند در اوج فصاحت... سعدی می تواند گلستان را خلق کند که بسیار فصیح و اعجاب انگیز است....  اما هیج کدام نه ادعای نبوت کردند و نه ادعا کردند که مثل قرآن اوردند برای ابطال قرآن. دقت بفرمایید که مثل قران گفتن ایراد ندارد بلکه مثل آوردن برای ابطال قرآن ایراد دارد. و خداوند امکان ندارد از یک طرف قرآن را به پیامبرش بدهد و از طرف دیگر به یک کافر قدرت بدهد که قرآن خودش را باطل کند.... و اگر قرآن از جانب خدا نباشد قطعا خداوند خودش شخصی را میفرستد تا کتابی مثل بلکه بالاتر از قرآن بیاورد برای ابطال آن. پس ما نیاز داریم به شخصی که ادعا کند مثل قرآن را آورده تا آن را باطل کند. نکته دوم تحدی به کتابت و نوشتن نیست بلکه گفتار است. یعنی شخصی بیاید و مثل قرآن بیاورد. نه اینکه سی سال فکر کند و بنویسد... برای اینکه متوجه مقصودم بشوید: فرض کنید همین الان اتفاقی در کشور بیافتد و به شما بگویند برو سخنرانی کن و درباره اش صحبت کن و حکمی بده و نصیحت کن اما در اوج فصاحت... این خیلی فرق میکند که شما بروید فکر کنید و تحقیق کنید و بنویسید و بازنویسی کنید و بیایید از روی برگه که ساعت ها فکر کردید از رو بخوانید.... حتی آنهایی که سخنرانی فکر شده را بدون خواندن از روی متن ارائه می دهند ساعت ها تمرین می کنند.... نکته بعدی موضوع مشخص ، محدودیت ایجاد می کند. اگر بگوییم درباره واقعیات جامعه و درباره مسائل حقوقی و عبادی و سیاسی و جنگی شعر بگو خیلی متفاوت است با یک داستان که مثل موم در دست شاعر است .... اینجا کلام وارد مرز خیال میشود .... نکته بعدی اینکه قرآن نه شعر است و نه قول کاهن... این امری است که قرآن هم اشاره کرده است... متخصصان هم میگویند سبک قرآن شبیه سجع است و شبیه ترین سجع در زبان فارسی را گلستان سعدی دانسته اند...  
این نکاتی که گفتم چکیده ای است از موضوعی مفصل و برگرفته و مستند به آیات قرآن است که بنده به صورت کلید واژه ای به شماری از آنها اشاره کردم مثل قول شاعر و کاهن نبودن شهادت فعلی ترتیل بودن بر اساس اتفاقات بودن خواندنی بودن  ادعای مثلیت برای ابطال
خوب است از ابعاد دیگر هم برای شما درباره تحدی صحبت کنم : کفار میگفتند پیامبر رفته از روی کتابهای دیگر کپی کاری کرده است در اینجا چند پاسخ داده شد ایشان سالها در میان شما زندگی کرده و میشناسید او رد و همه میدانید کتاب ننوشته و از این چیزها بلد نیست و امین و صادق هست. اگر شک دارید بروید نسخه اصلی را بیاورید تا ببینیم او از کجا کپی کرده است....  تحدی به معنای دیگر : اگر خدایی جز الله وجود داشت حتما رسولی می فرستاد... اگر شک دارید که قرآن از جانب الله نیست بروید کتابی بیاورید از سوی الله که سخن شما را تایید کند که الهه ها وجود دارند.... شما می گویید یک الله داریم و چند آلهه مثل بت عزی و لات و منات.... میگوییم یک سندی یک کتابی از سوی الله بیاورید که بگوید منات و عزی و لات فرزند خدا هستند اما هیچ سندی ارائه نمی کنید... پس شما اگر شک دارید چرا از سوی الله یک کتابی نمی آورید ... پس مثل قرآن که می گوید الله واحد است و آلهه وجود ندارند..شما هم مثل ما از جانب الله یک کتابی بیاورید تا سخن شما را تایید کند و شرک را صحیح و درست بداند.....  
دقت بفرمایید که مثل قران گفتن ایراد ندارد بلکه مثل آوردن برای ابطال قرآن ایراد دارد.
ممنون از توضیحات شما. این دیدگاه به نظریه صرفه معروفه. یعنی خدا انسان را از آوردن مثل قرآن منصرف می کنه
ادامه از پست قبلی : مشرکان خودشان می دانستند که سندی بر شرک ندارند... زیرا نه الله به آنها گفته بود شریک دارد و نه کتابی داشتند.... پس وجدانا اقناع می شدند... حتی بالاتر از این معتقد بودند که اصلا خدا رسول ندارد بلکه فرزند دارد.... پس قبول داشتند که نمیتوانند سند ارائه کنند.. اما دلیل آنها بر عدم ارسال رسول چه بود؟ این یک بحث عقلی است که در ضرورت نبوت و نبوت عامه بحث میشود. پس وقتی مشرکان رسالت را قبول نداشتند طبعا سندی هم از سوی الله بر درستی اعتقادشان نداشتند.   
واژه اتیان میتواند تایید دیگری باشد یعنی ای مشرک برو کتاب بیاور از طرف مثلا بت لات و عزی یا خدا ؟!!!  نه اینکه خودت بری کتاب بنویسی.... پس نه از فرزندان خدا کتاب اوردید و نه از سوی خدا اما ما از سوی الله سند داریم... در آیات دیگر هم گفتند که این بتها نه سخن می گویند و نه عکس العملی دارند و چرا پاسختان را نمیدهند چرا شما را تایید نمی کنند؟! اما قرآن دارد اعتقاد ما را تایید می کند که شرک باطل است.....  
الوجه الثالث من وجوه إعجازه حُسْن تأليفه، والتئام كلمه، فصاحتها، ووجوه إيجازه وبلاغته الخارقة عادةَ العرب الذين هم فرسانُ الكلام وأربابُ هذا الشأن. فجاء نطقه العجيب، وأسلوبه الغريب مخالفاً لأساليب كلام العرب ومنهاج نظمها ونثرها الذي جاءت عليه، ووقفت عليه مقاطع آياته، وانتهت إليه فواصلُ كلماته، ولم يوجد قبله ولا بعده نظير له. قال ابن عطية: الصحيح والذي عليه الجمهور والحذاق في وجوه إعجازه أنه بِنَظْمِهِ وصحة معانيه وتوالي فصاحة ألفاظه، وذلك أن الله أحاط بكل شيء علماً، وأحاط بالكلام كلِّه علماً، فإذا ترتبَت اللفظة من القرآن علم بإحاطته أىَّ لفظة تصلح أن تلي الأولى وتبين المعنى بعد المعنى، ثم كذلك من أول القرآن إلى آخره. والبشَرُ محل الجهل والنسيان والذهول، ومعلوم ضرورة أن أحدًا من البشر لا يحيط بذلك، فلذلك جاء نظمُ القرآن في الغاية القصوى من الفصاحة، وبهذا يبطل قول من قال: إن العرب كان في قدرتها الإتيانُ بذلك، فصُرِفوا عن ذلك. والصحيح أنه لم يكن في قدرة أحد قط، ولهذا ترى البليغ ينقّح القصيدة أو الخطبة حَوْلاً، ثم ينظر فيها، ثم يغير فيها، وهلمّ جرّا.   سیوطی ، معترک الاقران فی اعجاز القرآن  ص ۲۳
    وهل يجوزُ استعمال السجع في القرآن، خلاف: الجمهور على المنع، لأن أصله من سجع الطّيْرُ، فَشُرفَ القرآن أن يستعار لشيء منه لفظ أصله مهمل، ولأجل تشريفه عن مشاركة غيره من الكلام الحادث في وصفه بذلك، ولأن القرآن من صفاته تعالى، فلا يجوز وصْفُه بصفة لم يرد الإذن بها. قال الرماني في إعجاز القرآن: ذهب الأشعرية إلى امتناع أن يقول في القرآن سجع، وفرَّقُوا بينهما بأن السجع هو الذى يقصد في نفسه ثم مجال المعنى عليه، والفواصل التي تَتْبَع المعاني، ولا تكون مقصودة في نفسها. قال: ولذلك كانت الفواصل بلاغة والسجع عيباً، وتبعه على ذلك أبو بكر الباقلاني. وقال الخفاجي في سر الفصاحة: قول الرماني: إن السجعَ عَيْب والفواصل بلاغة غلط، فإنه إن أراد بالسجع ما يَتْبَعُ المعنى - وهو غير مقصود فذلكبلاغة، والفواصل مثله.   همان ، ص ۲۵
امکان داره ترجمه دو پست اخیر رو ذکر بفرمائید فاتح عزیز؟
سلام علیکم در جستار اول بطور کل ، به ساخت بدیع کلام الله در فصاحت و بلاغت که در لسان عرب در ایجاز و  بلاغت ، چیره دست ترین سخنوران عرب نه هوشمندی و نه شانیت بیان چنین کلامی در اقوال و اشعارشان مشاهده میشود سخن میگوید . خصوصیات منحصر بفرد نظم آیات و توقف در کلام و فواصل کلمات از مشخصه منحصر بفرد کلام الله میشمرد از ابن عیه نقل میکند توالی این نظم در آیات ، صحت و سلامت معانی و در عین حال حفظ فصاحت در الفاظ یعنی همه فهمی و مطابق حال مستمع گفتن ، کاری است که از بشر بر نیامده احاطه کامل علمی بالفاظ و و ارتباط و تطابق و عدم گسستگی کلمات بالمعنی ،  الفاظ پسین و پیشین که تا انتهای قرآن این روند ادامه دارد . این ساخت و نظم و قدرت از بشر خطاکار ، فراموشکار جاهل بر نمی آید که در نهایت فصاحت به این شکل بخواهد چنین کتابی را بنویسد . در پست دوم سیوطی به نقل مسجع نبودن قرآن میپردازد و نظریاتی را نقل میکند در بحث فصاحت و بلاغت ، اینکه قرآن کریم را بعضی با اشعار شعرا میسنجیدند چنین استدلال میکند که سجع و وزن گونگی الفاظ طیر است بر ذهن آهنگ کلمات متبادر میشود و بعد معنی جستجو میگردد . این مشخصه سجع گویی است لذا بعد تبادر و وزن و قافیه یابی با مظنه معانی کم و زیاد میشود و حال آنکه این ترتیب از خطای لفظی و معنی خالی نیست . و این اشتباه اگر باشد آن کلام در شان کلام الله نمیتواند باشد . و از اینرو که چنین وجهی ندارد اشعریه تسجیع در قرآن را مردود میدانند و عیر از اشکال فوق که سجع از معنی تبعیت نمیکند فواصل در بلاعت سجعی دلیل نقص است ، یعنی شعر یا نثر مسجع که دچار فاصله در آهنگ شود دچار مشکل سجعی میگردد . 
با سلام جناب فروردین این نظریه صرفه نیست. متاسفانه خیلی ها چنین اشتباهی می کنند. مگر اینکه خوانش جدیدی از نظریه صرفه باشد. آنچه بنده می گویم بر اساس برهان شهادت فعلی است نه نظریه صرفه. لطفا به تفاوت این دو توجه کرده و تحقیق کنید.  
به نظر می رسه همون نظریه صرفه باشه. نظریه صرفه معتقده که خدا انسان را از آوردن مثل قرآن منصرف می کند. شهادت فعلی تا جایی که می دونم یک دیدگاه خاص رو درباره تحری مطرح نمی کنه و یه جورایی کل بحث اعجاز قرآن رو در بر میگیره.
شهادت فعلی یعنی خدا با فعل خودش پیامبر را تصدیق نموده است که این می تونه ارسال یک معجزه یا فرستادن کتاب و ... باشه
جناب فروردین توضیحی عرض میکنم دیدگاه صرفه بر این باور است که قرآن ذاتا معجزه نیست و مانند سایر کتابها است  پس انسانها میتوانند مثل قرآن بنویسند یا بگویند اما این خداوند است که انسانها را از آوردن مثلش منصرف می کند.   اما ما می گوییم قرآن خارق العاده است و هر انسانی نمیتواند مانند قرآن را بیاورد. این نکته مهم است که توجه کنیم خارق العاده بودن به معنای معجزه بودن نیست. مثلا کرامت ها خارق العاده هستند اما معجزه نیستند. وقتی یک فعل به معجزه تبدیل میشود که ادعای نبوت در کنارش باشد. و اینجاست که برای خداوند حمایت از اعجاز اهمیت پیدا می کند. و الا به خودی خود، اشکالی ندارد خداوند یک تبدیل شدن عصا به اژدها یا سنگ به طلا را به غیر پیامبران بدهد. مثلا داستانی نقل شده که فلان عالم شیعی عصایش تبدیل به مار شده یا فلان عالم به مار گفته بمیر و در جا مار مرده است یا فلان عالم فلز را به طلا تبدیل میکرده و پیر پالان دوز ( در مشهد) نیز چنین کاری می کرده... آیا خداوند باید جلوی این امور ( که از نظر مردم عادی معجزه است ) را بگیرد؟ خیر پس تفاوت اصلی در ادعای نبوت است و همینجاست که شهادت فعلی اهمیت پیدا می کند. و الا لازم نیست خداوند در کرامت ها و امور خارق العاده ورود کند... به همین جهت ممکن است خطبه بدون الف و نقطه خارق العاده باشد اما معجزه نیست... گلستان خارق العاده باشد اما معجزه نیست.... پس وقتی که خرق عادت با ادعای نبوت یا برای ابطال اعجاز ( مثلا باطل کردن قرآن) پا به میدان بگذارد. اینجا خداوند چنین قدرتی به دیگران نمیدهد. این به معنای منصرف کردن آنها نیست. این اشتباه است که بگوییم اگر کاری را فقط یک نفر بتواند انجام دهد و دیگران از آوردنش عاجز باشند پس معجزه است .... اصولا معجزه بودن یک امر ذاتی نیست بلکه از پیوند یک امر خارق العاده با ادعای نبوت شکل می گیرد که در قالب برهان شهادت فعلی بیان می گردد ( می توانید به تفسیر تسنیم یا سخنرانی های ایت الله جوادی مراجعه کنید ...چندی پیش قبل از تغییر سایت به حال و روز الان در تاپیکی به کارشناسی عرض کردم و ایشان بخش های لازم را از تفسیر نقل کردند )  
بگذارید یک مثال بزنم آیا گلستان سعدی معجزه است؟ خیر آیا من نوعی که نمیتوانم مثل گلستان سعدی بنویسم، به این معناست که خداوند مرا از آوردن مثل گلستان منصرف کرده است؟! خیر من نوعی خیلی کارها را نمیتوانم انجام دهم، این بدان معنا نیست که خدا مرا منصرف کرده است....   در سوی مقابل نیز معنای اعجاز مورد اختلاف هست. برخی ذاتی بودن اعجاز را بدان معنا دانسته اند که آوردن مثلش محال باشد. مثلا آیا ممکن است یک چیزی در عین اینکه سفید است سیاه باشد؟! ( البته چنین دیدگاهی فاقد دلایل و پشتوانه است و به همین جهت است که شما می بینید شبهاتی در راستای همین دیدگاه مطرح میشود مثلا می گویند اصلا هیچ متن و گفتاری مثل و مانند ندارد... ) دیدگاه معقول این است که بگوییم هر امری و فعلی از جانب خداوند است اما برخی امور از توان عموم مردم خارج است و برخی انسانها انجام می دهند. این امور خارق العاده هستند. و بین برخی امور خارق العاده، برخی از آنها معجزه هستند زیرا به همراه ادعای نبوت و تحدی هستند و کسی نتوانسته مانندش را بیاورد به دلیل شهادت فعلی....  
سلام علیکم ادعای صرفه این نیست که قرآن ذانا معجزه نیست ، این تحلیل است ، سید مرتضی و نظام مدعی صرفه شده اند ولی وجه اعجاز را انکار نکردند . ( مقاله به آدرس ذیل صفحه رو مطالعه بفرمایید ) آنچه که آنها گفته اند این است که کسانی که خواستند آیه یا سوره ای مانند قرآن بیاورند خداوند خداوند این اراده را از آنها سلب کرد یا منصرفشان میکند .   حال این صرفه ، تعریف دقیق تری لازم دارد که کیفیت انصراف چگونه است . آیا استعداد هست زائل میشود ؟ آیا مقصود این است که استعدادش هست جبرا منعی صورت میگیرد ؟ آیا مقصود این است که شان وجودی بشر اقتضای ضعف میکند و از این معنی صرفه اخذ شده ؟ از این وجوه مختلف تعریف واحدی استفاده نمیشود . https://jmb.ut.ac.ir/article_14327.html
سلام علیکم ان شا الله بحث را جمع بندی خواهیم کرد و سایر موارد را به علت طولانی شدن موضوع به منابع و پاسخ های موجود در انجمن گفتگوی دینی ارجاع خواهیم داد   ضمن تشکر از کاربران عزیز اگر نکته خاصی دارید بفرمایید تا به تدریج موضوع را جمع بندی کنیم
جمع بندی   پرسش: اشکالات تحدی 1.معیارهای تحدی نسبی و سلیقه ای هستند و برخی از آنها کلیت ندارد و گاهی صرفا ادعا هستند. 2.  اساسا تحدی چون از طرف طرفداران قرآن قضاوت می شود به طور طبیعی در تایید  آن جانبداری می شود. 3. در واقع ادعای تحدی در مورد تمام آثار فاخر بشری صادق است! 4.در قرآن بر خلاف تحدی ثابت شده که ایرادات و اشکالاتی وجود دارد! 5. قرآن ممکن است کلامی غیر بشری باشد ولی غیر الهی باشد و در این صورت تحدی شکست می خورد! 6. برای غیر عرب تحدی معنایی ندارد! بنابر این موضوع تحدی سراسر مغلطه می باشد !   پاسخ : در پاسخ به چند نکته توجه فرمایید:
  1. مرجع تشخیص هر فن،حرفه،رشته و علمی متخصصان آن هستند؛ مثلا در امور کشاورزی باید مهندسان کشاورزی نظر بدهند و یا در علم پزشکی باید متخصصان این علم نظر بدهند در بحث ادبیات عرب و موارد تخصصی آن هم باید متخصصان و ادیبان  ادبیات عرب (چه مسلمان و چه غیر مسلمان) باید نظر دهند و در مورد قرآن بسیاری از متخصصان ادیب عرب بر اعجاز ادبی قرآن گواهی داده اند و گفته اند که یکی از اعجازهای قرآن اعجاز ادبی آن است و در زمان و عصر نزول قرآن برجسته ترین ادیبان عرب و متخصصان زبان و ادبیات آن زمان نتوانستند حتی یک سوره مثل قرآن را بیاورند و خداوند متعال در قرآن کریم آنها را به مبارزه دعوت کرد که اگر می توانید مانند قرآن را بیاورید و  علی رغم تلاش های زیاد و جلسات متعدد برجسته ترین ادیبان عرب حتی نتوانستند ده سوره مانند قرآن کریم را بیاورند و این در حالی بود که در آن زمان ادبیات و شعر و شاعری در میان مردم آن زمان در اوج خود بود و برجسته ترین شاعران و ادیبان عرب وجود داشتند و برخی از آنها در ادبیات و شاعری در جامعه عرب آن روز شهره آفاق بودند هیچ جای دنیا به نظرات تخصصی یک حرفه و علم نمی گویند سلیقه ای است این ادعای شما مثل این است که من در مساله و مشکل قلبی یک بیمار نظر یک متخصص و یا فوق تخصص را بگویم من قبول ندارم چون سلیقه ای است این بر خلاف مبنای عقلا است و مساله خیلی واضح است. وقتی ادیبان و متخصصان ادبیات عرب به اعجاز ادبی قرآن اقرار و اعتراف می کنند ما باید نظر تخصصی آنها را بپذیریم و این یک مبنای عقلی است.
 علم صناعات ادبی به مانند علوم رسمی دیگر ضابطه مند و كاملا روشن است. بلكه می توان گفت در ادبیات عرب بیش از هر علم دیگری این دقتها شده و تبیین گشته است، کما این که در صدر اسلام هم علماء و دانشمندان فصیح عرب وقتی آیات الهی را با کلام شعرای فصیح عرب مقایسه می نمودند به برتری آیات قرآن اعتراف می کردند.
  1. افزون بر این قرآن کریم فقط یک اثر ادبی بزگ و اعجاز ادبی نیست بلکه از نظر فصاحت و بلاغت هم در جای خود بی نظیر است و بزرگترین فصحا و بلغای عرب و قوی ترین سخنوران و شاعران عرب به این حقیت اقرار دارند.
  2. تحدی در قرآن انواعی دارد
انواع تحدّی و هماورد طلبی در قرآن در قرآن واژه «تحدّی» بکار نرفته است، اما قرآن به صورت قاطع، بشر را از آغاز عصر نزول تا به امروز به انواع مختلف به مقابله و مبارزه طلبی دعوت کرده و از این طریق به مافوق بشری بودن آن استدلال کرده است:  1. تحدی به مقدار کل قرآن؛ «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً ؛(1)بگو:اگر انسانها و پریان (جن و انس) اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد هر چند یکدیگر را (در این کار) کمک کنند.»   با توجه به این که در آیات بعد مباحث مفصلی در مورد بهانه ‏جوئیهاى مشرکان در زمینه اعجاز و طلب معجزات گوناگون آمده است، آیه محور بحث در حقیقت مقدمه ‏اى است براى بحث آینده تا نشان دهد که قرآن عالیترین و زنده ‏ترین سند حقانیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و معجزه است که بشر توانایی آوردن مانند آن را ندارد.                     2. تحدَّی به ده سوره قرآن؛ از آنجا که کفار، خدایی بودن قرآن را انکار می­ کردند و معتقد بودند که ساخته خود پیامبر است، لذا خداوند به پیامبر دستور می دهد که در جواب آنها بگوید؛ «أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ؛ (2) آنها مى‏ گویند: او به دروغ این (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگى است)! بگو:اگر راست مى‏ گویید، شما هم ده سوره ساختگى همانند این قرآن بیاورید و تمام کسانى را که مى‏ توانیـد غیر از خدا (براى این کار) دعوت کنید!»   3. تحدّی به یک سوره قرآن؛ « أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ؛ (3) آیا آنها می ‏گویند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ بگو: اگر راست می گویید، یک سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا، هر کس را می ‏توانید (به یاری) طلبید!«   4.تحدّی قرآن به علم و معرفت؛ به این معنا که اگر در آسمانى بودن قرآن شک دارید، همه دست بدست هم دهید کتابى که از نظر علم و معرفت مانند قرآن باشد بیاورید، زیرا قرآن کریم کتاب هدایت است، و هر چیزی که برگشتش به هدایت باشد از قبیل معارف مربوط به مبـدأ، معـاد، اخـلاق فاضـله، شریـعت خداوند، قصــص و موعـظه هایـی که مردم در هدایت به آن احتیاج دارند را بیان کرده است«...وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ...(4) و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است.»   5. تحدّی قرآن به اینکه در آن اختلافی نیست؛ «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً »(5) آیا درباره قرآن نمى‏اندیشند؟ اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى‏یافتند .»   6.تحدّی به اخبار غیبی؛ قرآن در بسیاری از آیاتش با اخبار غیب به تحدّی برخواسته و به بشر اعلام نموده که اگر در آسمانى بودن قرآن تردید دارید، کتابى نظیر آن که مشتمل بر اخبار غیبى باشد بیاورید«تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحیها إِلَیْکَ ما کُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هذا...؛(6) اینها از خبرهاى غیب است که به تو (اى پیامبر) وحى مى‏کنیم، نه تو و نه قومت، اینها را پیش از این نمى‏دانستید!» که هر کدام از این ها در جای خود باید بحث و بررسی شود. 7. با توجه به آیه «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً (7) بگو اگر انسان ها و پريان (جن و انس) اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند يكديگر را (در اين كار) كمك كنند.) مشخص است که تحدی قرآن اختصاص به افراد خاص، و زبان ویژه ای ندارد، بلکه شامل تمام انسانها با هر رنگ و نژاد و بلکه همه جنیان نیز می شود. اين آيه با صراحت تمام، همه جهانيان را اعم از كوچك و بزرگ، عرب و غير عرب، انسانها و حتى موجودات عاقل غير انسانى، دانشمندان، فلاسفه، ادباء، مورخان، نوابغ و غير نوابغ، خلاصه همه را بدون استثناء دعوت به مقابله با قرآن كرده است و مى‏گويد اگر فكر مى‏ كنيد قرآن سخن خدا نيست و ساخته مغز بشر است، شما هم انسان هستيد، همانند آن را بياوريد و هر گاه بعد از تلاش و كوشش همگانى، خود را ناتوان يافتيد، اين بهترين دليل بر معجزه بودن قرآن است(8) نمی‌توان دائره تحدّی قرآن را محدود به زبان عربی کرد، بلکه باید گفت؛ هیچ فردی و با هیچ زبانی نمی‌تواند مجموعه‌ای را گردآوری کند که هم جذابیت و انسجام قرآن را داشته و هم مملو از معنویات و اخلاقیات و… باشد. هر چند این آیه ظهور در این دارد که این تحدّی شامل همه خصوصیات قرآن، همه صفات کمالى که قرآن از نظر لفظ و معنا دارد، می‌شود(9) 8. اگر برخی ادعا کنند سئوالات و یا به نظر برخی ایراداتی ادبیاتی در قرآن باشد بی شک این برداشت ظاهری افراد است و گر نه قرآن کریم کتابی بی عیب و نقص است و همین بس که در زمان نزول قرآن کریم از میان برجسته ترین ادیبان و شاعران عرب کسی نتوانست مانند و مثل قرآن را بیاورد. 9. برای معارضه با قرآن احاطه علمی به همه علوم لازم است. بنابر اين كسی می تواند با قرآن كه كلام خداست معارضه كند كه همچون خداوند متعال احاطه كامل به همه ابعاد مطلب و همه علوم داشته باشد به عبارت ديگر دارای علم نامحدود باشد. و چون غير واجب الوجود محال است كه علم ذاتی و نامحدود داشته باشد (كه در توحيد اين بحث به خوبی ثابت شده است) پس محال است كه كسی بتواند همچون كلام خدا _كه در مقام تحدّی نيز بوده است _كلامی بياورد. هم به لحاظ محدوديت ذاتی و هم به لحاظ نكته سوّم كه گذشت. به همين دليل انسان همواره در حال تكامل بوده و پيوسته بر آگاهي و توانمندی هاي علمی او افزوده می شود و لذا در گفتارش اختلاف مشاهده می شود در حالی كه كلام الهی چنين نيست. بنابراین، برای معارضه با قرآن نياز به علم ذاتی و نامحدود است كه جز واجب الوجود ندارد. و بر فرض محال كه چنين معارضه ای صورت گيرد معارضه نخواهد بود زيرا حقّ چنانكه گذشت واحد است. 10. بايد توجّه كرد كه اعجاز بيانی قرآن تنها به لحاظ انتخاب و چينش الفاظ نيست، بلكه علاوه برآن به لحاظ معنا نيز هست. در مثل وقتی غزل حافظ به عنوان يك شاهكار هنری مطرح می شود تنها به لحاظ قالب های عروضی و مانند آن نيست بلكه به لحاظ معنا و شور و حال عاشقانه كه از قرآن سرچشمه گرفته و عرفان ناب و مانند آن نيز می باشد . عشقت رسد به فرياد گر تو بسان حافظ قرآن ز برّ بخوانی با چارده روايت بنابر اين كسی می تواند با حافظ معارضه كند كه همه ويژگی هاي نفسانی و علمی و روحی و اعتقادی و تاريخی و...... او را داشته باشد.(10) برای مطالعه بیشتر به لینک های زیر مراجعه نمایید http://www.askquran.ir/showthread.php?t=43380&page=7 http://www.askquran.ir/showthread.php?t=32263 http://www.askquran.ir/showthread.php?t=12650 http://www.askquran.ir/showthread.php?t=44928 پی نوشت ها :
  1. اسرا / 88
  2. هود / 13
  3. همان
  4. نحل / 89
  5. نساء/ 82
  6. هود/49
  7. اسراء/ 88.
  8. مکارم شیرازی، ناصر،تفسير نمونه،تهران، دارالاکتب الاسلامیه، 1386.ش، ج‏12، ص 274.
  9. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن،قم، انتشارات اسلامی، ج ‏۱، ص ۵۹ – ۶۰.
  10. ر.ک: معرفت، محمد هادی، التمهید، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1411 ه‍ ق، ج 4، ص 191 ـ 202؛
       
موضوع قفل شده است