جمع بندی ذکر مخصوص خودم

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ذکر مخصوص خودم
سلام, ببخشیدمزاحم وقتتون شدم, میخواستم بدونم ذکرمخصوص خودم چگونه بدست بیارم وچه موقعی ذکربگم؟ روز به روز برمشکلاتم اضافه میشه,حتی  دراکثراوقات,درزندگی دربین همه ادمهاتحقیروذلیل میشوم,ویابی جهت به من بدبین هستن,اکثرا,براهمین خاستم درموردذکرخاص راهنماییم کنین,
برچسب: 
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث:  استاد میقات
جمع بندی   پرسش: می خواستم بدانم ذکر مخصوص خودم چگونه به دست بیارم و چه موقعی ذکر بگویم؟ روز به روز بر مشکلاتم اضافه می شود، حتی  در اکثر اوقات در زندگی در بین همه آدم ها تحقیر و ذلیل می شوم و یا بی جهت به من بدبین هستند. اکثرا برای همین خواستم در مورد ذکر خاص راهنمایی ام کنید.   پاسخ: در ابتدا چند نکته عرض می شود: 1. از طرف معصومین(علیهم السلام) و در روایات، چیزی در این زمینه نیامده و بطور کلی روش و سیره معصومین، دادن ذکر و وِرد و سوق دادن مردم به این حوزه نبوده است. 2. در باره ذکر گرفتن باید گفت: دادن ذکر، نیازمند استاد است، زیرا استاد است که با احاطه و شناختی که نسبت به شاگردش دارد می داند نیاز معرفتی و سلوکی او چیست و چه ذکری و به چه تعداد برای او لازم است تا او را در راه کمال و صعود، یاری کند. لذا هر ذکری برای هر فردی مفید نیست، از اینرو توصیه می شود ذکرهای غیر معتبر و غیر مستند را به طور مستمر و با تعداد خاص، انجام ندهید، مگر زیر نظر استاد و با اجازه او. 3. ذکر و یاد الهی، در هر زمان و حالی پسندیده است و محدود به زمان و وقت خاصی نیست و بطور کلی هرچه بیشتر باشد، بهتر است و ثواب بیشتری هم دارد. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيراً»؛ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! خدا را بسيار ياد كنيد.(1)   اما این که چگونه عزتمند شویم و عزیز باشیم: در ابتدا باید بدانیم که همه عزت و بزرگی، از آنِ خداوند متعال است: «مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً»؛ كسى كه خواهان عزّت است (بايد از خدا بخواهد چرا كه) تمام عزّت براى خداست.(2) و این خداوند است که به هر کس بخواهد، عزت و بزرگی می دهد: «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ»؛ هر كس را بخواهى، عزت مى ‏دهى؛ و هر كه را بخواهى خوار مى ‏كنى‏.(3) و مؤمنان نیز در سایه عزت الهی، عزتمند هستند: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنين‏»؛ عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است‏.(4)   نکته: خداوند کسی را عزیز می کند که زمینه عزت را خود فراهم آورده باشد و کسی را ذلیل می کند که خود مقدمات آن را آماده کرده باشد؛ لذا باید ببینیم راه های عزتمندی چیست تا از آن طریق، زمینه و قابلیت عزتمندی را در خودمان فراهم آوریم.   از جمله آن ها می توان به موارد ذیل اشاره نمود: 1. دوری از گناه و معصیت «مَنْ أَرَادَ عِزّاً بِلَا عَشِيرَةٍ وَ غِنًى بِلَا مَالٍ وَ هَيْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَلْيَنْتَقِلْ‏ عَنْ‏ ذُلِ‏ مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَتِه‏»؛ کسی گاه خواستی عزتی بدون دار و دسته، غنایی بدون مال و ثروت و هیبتی بدون سلطنت داشته باشی، پس خارج شود از خواری معصیت الهی به سوی عزت اطاعت الهی.(5) 2. فرو بردن خشم «مَا مِنْ عَبْدٍ كَظَمَ غَيْظاً إِلَّا زَادَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِزّاً فِي‏ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»؛ هیچ بنده ای نیست که خشمش را فرو برد مگر این که خداوند، عزت و بزرگی او در دنیا و آخرت را زیاد کند.(6) 3. رعایت انصاف «أَلَا إِنَّهُ مَنْ يُنْصِفِ‏ النَّاسَ‏ مِنْ‏ نَفْسِهِ‏ لَمْ‏ يَزِدْهُ‏ اللَّهُ إِلَّا عِزّا»؛ آگاه باشید که هر کس با دیگران با انصاف برخورد کند، خداوند زیاد نمی کند بر او مگر عزت و بزرگی را.(7) 4. تقوا و بندگی «التَّقْوَى‏ تُعِزُّ الْفُجُورُ يُذِل‏»؛ تقوا مایه عزت و بزرگی، و گناه مایه خواری و ذلت است.(8)   بنابر این؛ این بندگی خداوند است که موجب عزت و بزرگی انسان می شود و با رعایت بندگی خداوند نباید نگران موقعیت خود در بین مردم باشید؛ زیرا در روایت آمده: «مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ‏ اللَّهُ‏ مَا بَيْنَهُ‏ وَ بَيْنَ النَّاسِ»؛ هر کس [رابطه] میان خود را با خدا اصلاح کند، خدا [رابطه] میان او و مردم را اصلاح فرماید.(9)   خلاصه: اولا برای هر چیزی، ذکر و وِرد از معصوم وارد نشده است؛ در ثانی، همه چیز با وِرد و ذکر، حل نمی شود و یا بعبارتی راه رسیدن به هر چیزی، ذکر و وِرد نیست؛ این اطاعت و بندگی خداوند است که موجب عزت و بزرگی است زیرا همه بزرگی و عزت، از آنِ خداوند است و او هر کسی را بخواهد (طبق لیاقتی که بنده از خود نشان می دهد) عزیز و بزرگ می کند. در این زمینه و در کنار بندگی و اطاعت خداوند، دعا به درگاه الهی و تقاضای عزتمندی و عزیز شدن نیز بسیار مفید و مؤثر است.   پی نوشت ها: 1. احزاب: 33/ 41. 2. فاطر: 35/ 10. 3. آل عمران: 3/ 26. 4. منافقون: 63/ 8. 5. مجلسی، بحار الأنوار، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏ ـ بيروت‏، 1403 ق‏، چاپ دوم‏، ج ‏75، ص 192. 6. کلینی، الكافي، محقق/مصحح: غفاری و آخوندی، انتشارات دارالکتب اسلامیه ـ تهران، 1407ق، چاپ چهارم، ج ‏2، ص 110، ح 5. 7. همان، ج 2، ص 144، ح 4. 8. تميمى آمدى، غرر الحكم و درر الكلم‏، محقق/مصحح: رجائى، ناشر: دار الكتاب الإسلامي‏ ـ قم‏، 1410 ق‏، چاپ دوم‏، ص 463، ش 10606. 9. شریف الرضی، نهج البلاغه، محقق: صبحی صالح، انتشارت: هجرت ـ قم، ص 483.  
موضوع قفل شده است