جمع بندی عقلانی بودن فقه حنفی!

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عقلانی بودن فقه حنفی!

ابو حنیفه معتقد به قیاس بود و احادیث را با عقل خود می سنجید و به آن عمل میکرد و مخالفانش او را اهل رای می دانستند
همانطور که میدانید حدود 120سال پیش شخصی میان اهل سنت ادعای مهدویت کرد اما فقه حنفی را در موارد بسیاری پذیرفته بود
و علت آن را همین مسئله و عقلانی بودن فقه حنفی می دانست
من در سایت آنها در مورد این موضوع سوال کردم و این گونه پاسخ گرفتم

سوال الثاني: في إيران يقولون إن الأحمدية تتبع بالكامل الفقه الحنفي وكيف يمكن للشخص أن يعتبر نفسه مهدي وفي الفقه ليس لديه كلمة جديدة ويتبع أبي حنيفة؟
لم يقل مؤسس الجماعة حضرة المسيح الموعود عَلَيهِ السَلام لم يقل بأن الجماعة تتبع فقه أبي حنيفة ؒ في كل شيء أو أنها على مذهب ابي حنيفة ؒ ولكن اجتهادات ابي حنيفة رحمه الله تعالى كانت مصيبة وكان له يد طولى في استخراج المسائل من القرآن الكريم، لذا كان يؤول بعض الأحاديث أو كان يتركها. ولهذا كان معارضو أبي حنيفة ؒ يعترضون عليه ثم اتهموه بأنه من "أهل الرأي". والحق أن فتاواه لم تكن تنافي القرآن والحديث، لذلك ذَكَرَ الْمَسِيحُ الموعودُ ؑ هذا الأمر وقال:

"كان الإمام المذكور (أبو حنيفة) أفضل وأعلى من الأئمة الثلاث الآخرين من حيث قوة اجتهاده وعلمه ودرايته وفهمه وفراسته، وإن القوة التي وهبها الله تعالى له للوصول إلى القرار الصائب كانت متقدمة، بحيث كان يستطيع أن يفرّق بين الثبوت وعدمه بكل سهولة. وكانت قوة إدراكه موهوبة بوجه خاص في فهم القرآن الكريم. وكان لطبعه انسجام خاص مع كلام الله تعالى، وكان قد بلغ من المعرفة مبلغاً أعلى؛ لذلك اعتُرِفَ بمرتبته العليا في الاجتهاد والاستنباط التي تقاصر عنها الآخرون." (إزالة الأوهام، الخزائن الروحانية، المجلد3، الصفحة: 385)

وقد كان للمسيح الموعود عَلَيهِ السَلام مناسبة طبيعية وفطرية مع الإمام أبي حنيفة، وقد علّق عَلَيهِ السَلام أهمية كبيرة على الفقه الحنفي، ولكنه قال مع ذلك أنه ما دام الدهر قد تغير كثيراً لذا قد لا يفيد الفقه الحنفي أيضاً في مواضع كثيرة، ففي هذه الحالة يجب على العلماء الأحمديين أن يستفيدوا بما منّ الله عليهم من قوة الاجتهاد. فقال حضرته:

"من واجب جماعتنا أنه إذا لَمْ يكن الحديث معارضاً أو مخالفا للقرآن الكريم والسنَّة أن يعملوا به مهما كانت درجته ضعيفة، ويجب أن يفضِّلوه على فقهٍ صنعه البشر. وإنْ لَمْ يجدوا مسألةً ما في الحديث ولا في السنَّة ولا في القرآن فليعملوا بالفقه الحنفي، لأن كثرة هذه الفِرقة تَدُلُّ على مرضاة الله. وإنْ لَمْ يستطع الفقه الحنفي أن يفتي فتوى صحيحة بسبب بعض التغيرات الحالية، فعلى العلماء من هذه الجماعة أن يجتهدوا بما منّ اللهُ عليهم من قوة الاجتهاد. ولكن يجب أن يكونوا حذرين ولا ينكروا الأحاديث دون مبرّرٍ مثل الشيخ عبد الله الجكرالوي. أما إذا وجدوا حديثاً يعارض القرآن والسنة فليتركوه." (التعليق على المناظرة بين البطالوي والجكرالوي، الخزائن الروحانية، المجلد19، الصفحة: 212)

ففي ضوء تعليم المسيح الموعود عَلَيهِ الصَلاة وَالسَلام هناك مجلسُ علماءِ الجماعة الإسلامية الأحمدية باسم: "مجلس الإفتاء" للاجتهاد في المسائل المعاصرة. يرسلُ هذا المجلس حصيلة بحثهم وتحقيقهم إلى الخليفة، والقرار الذي يأخذه الخليفة يصبح جزءاً من فقه الجماعة الإسلامية الأحمدية، ويكون العمل به واجباً على الأحمديين كافة.

هذا كل ما في الأمر، أما ما جاء به المسيح الموعود عَلَيهِ السَلام فلا يمكن حصره من توضيح للملتبسات وإزالة المفاهيم الخاطئة حول الجهاد وحاكمية القُرآن الكَرِيم وكسر الصليب وقتل الدجال وأظلاله بالحجج الدامغات ونصر الدين وتأسيس جماعة المسلمين وكل ما أُنبيء عَنْهُ في الأحاديث المتواترة والقُرآن الكَرِيم.

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد صدرا

[TD][/TD]

ghaderiko;1023287 نوشت:
ابو حنیفه معتقد به قیاس بود و احادیث را با عقل خود می سنجید و به آن عمل میکرد و مخالفانش او را اهل رای می دانستند
همانطور که میدانید حدود 120سال پیش شخصی میان اهل سنت ادعای مهدویت کرد اما فقه حنفی را در موارد بسیاری پذیرفته بود
و علت آن را همین مسئله و عقلانی بودن فقه حنفی می دانست
من در سایت آنها در مورد این موضوع سوال کردم و این گونه پاسخ گرفتم


با سلام و عرض ادب

1) اختلافات پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) زمینه ی پیدایش نظریات مختلف در حوزه ی اعتقادات و مسائل فقهی را بوجود آورد و پس از فاصله گرفتن از دوران تابعین در میان پیروان مکتب خلفا اختلافات فراوانی در این دو حوزه به وجود آمد که اهل تسنن را از یکدیگر متمایز ساخت.

این اختلافات در حوزه ی مباحث کلامی با گذشت زمان فرقی همچون اهل حدیث؛ معتزله؛ اشاعره؛ ماتریدیه و...وهابیت را به وجود آورد و در حوزه ی مباحث فقهی فرقه هایی همچون حنفی؛ مالکی؛ شافعی؛ حنبلی؛ ظاهری و... و در نحوه سلوک و طریقت آنها فرقی همچون قادریه؛ نقشبندیه؛ شاذلیه و...

2) بر خلاف مذهب اهل بیت(علیهم السلام) که امامان آن اسوه و مورد اقتدا در همه ی ابعاد معرفتی و عملی بوده و شیعه در تمام داشته ی خود بدانها تمسک نموده؛ اما در اهل تسنن به واسطه ی عدم وجود مصداق کامل برای هدایت و عدم تبیین مسائل فقهی و کلامی و طریقتی از سوی ائمه ی فقه، امامان فقه و اعتقاد و طریقت جدا بوده؛ لذا حنفی مذهبان که درفقه پیرو «ابوحنیفه» (م150هـ) بوده در اعتقادات گرایش ماتریدی و یا اشعری و دیوبندیه داشته و در صورت داشتن گرایش طریقتی، طریقتی همچون نقشبندی را پذیرفته اند.

همچنین بسیاری از شافعی مذهبان که در مسائل فقهی پیرو «ابن ادریس شافعی» (م204هـ) بوده در اعتقادات پیرو مذهب اشعری و در طریقت پیرو طریقت قادریه می باشند.

3) از آنجا که مسلمانان شبه قاره هند از نظر فقهی تابع فقه «ابو حنیفه» بوده؛ بسیاری از آنان در مباحث اعتقادی گرایش «دیوبندی» ویا «ماتریدی» داشته و در انتخاب مذهب کلامی دیدگاه فقهی امام مذهب نقش تعیین کننده ی نداشته؛ لذا در بین پیروان فقهی «ابو حنیفه» در شبهه قاره هند همواره میان «دیوبندیان» و «بریلویان» نزاع و درگیری کلامی بوده و پیروان آندو یکدیگر را تکفیر نموده اند.

4) پیدایش فرقه ی احمدیه (قادیانیه) در هند؛ [1] ارتباطی با روش فقهی «ابو حنیفه» نداشته؛ به عبارت دیگر فقه او بستر ساز چنین فرقه ای نیست؛ اما از آنجا که دعوت «غلام احمد قادیانی» در بین مسلمانان حنفی بوده است و از آنجا که وی با وجود آنکه اعتقادات مسلمی از اعتقادات اسلامی را به گونه ای دیگر تفسیر نمود و خود ادعای مهدویت و مسیح بودن را داشت؛ اما با این حال او خود را مسلمان و تابع پیامبر(صلی الله علیه و آله) و شریعت اسلام معرفی نموده است.
بر این اساس وی‌ در مباحث فقهی هر چند باب استنباط احکام را باز دانسته و الزامی به تبعیت از امامان فقه اهل سنت نداشت؛ اما با این حال به واسطه ی برتری فقه حنفی در اهم مسائل از دیدگاه این مذهب تبعیت می نمود و پیروان وی نیز بدین روال عمل می کنند؛ چنانکه خود بیان نموده اند.[2]

5) البته از دیدگاه علمای دیوبندی فرقه ی «قادیانیه» کافرند؛ چنانکه در کتاب: «فتاوای منبع العلوم» تالیف: محمد عمر سربازی آمده است: «و به اتفاق علمای دنیا این گروه کافرند تمام تعلقات دینی و دنیوی با اینها حرام است. اینها مثل ذکریان و بهائیانند. گروه او را میرزایی، احمدی و قادیانی می گویند. نکاح و ذبیحه ی ایشان حرام است».[3]

موفق باشید.



[/HR] [1] . فرقه احمدیه یا قادیانه (و به اعتقاد آنان نهضت مسیحایی در اسلام معاصر) توسط «میرزا غلام احمد قادیانی» در سال ۱۸۸۹ بنیان نهاده شد. او فرقه انحرافی خود را نسخه راستین و اصلاح شده اسلام می‌خواند! پیروان این فرقه برای مؤسس خود، شان پیامبرانه و مسیحایی قائل اند و از او با عنوان «حضرت المسیح الموعود» یاد می کنند.
آنان معتقدند: «قرآن به شدت رد می کند که وحی با پیامبر اسلام ختم شود، بلکه خدا به سخن گفتن با بندگان برگزیده خود ادامه می دهد» «شریعت پیامبر اسلام تا آخرالزمان هست، ولی مردانی ظهور می کنند که نور وحی را از پیامبر(صلی الله علیه و آله) می گیرند و در هیئت مصلحان ظاهر می شوند و در صورت ازدیاد فسق و فجور، پیامبری ظهور می کند». آنان همچنین به عدم تحریف قرآن معتقد می باشند.
از دیدگاه آنان غلام احمد مهدی موعود و مسیح است و نزول مسیح در آخر الزمان به معنای رجوع خود عیسی نیست، بلکه فردی شبیه او است و این شخص غلام احمد است که نقش معنوی او کاملا شبیه به عیسی است. از این جهت که هم عیسی و هم غلام احمد وقتی ظهور کردند که امت شان تحت سلطه بیگانه بودند و هر دو با تمام وجود به وسیله جوامع دینی فاسد طرد شدند و هر دو جهاد را رد کردند و هیچ کدام قانون جدیدی نیاوردند، بلکه برای تجدید قوانینی که [حضرت] موسی و [حضرت] محمد آورده بودند، عهد بستند .
از دیدگاه آنان جهاد نمی بایست با جنگ و شمشیر باشد؛ با شمشیر انكار جهاد اسلامى. غلام احمدمى گويد: (در زمان ما نبايد جهاد به جنگ وشمشير باشدت بلكه جهاد به معناى كوشش است كه پيروان مذهب بايد در گسترش آن عقيده با صلح و آرامش به جاى آوردند. (ر.ک: فصلنامه هفت آسمان، شماره 17, فرمانیان، مهدی).

[2] .كان الإمام المذكور (أبو حنيفة) أفضل وأعلى من الأئمة الثلاث الآخرين من حيث قوة اجتهاده وعلمه ودرايته وفهمه وفراسته، وإن القوة التي وهبها الله تعالى له للوصول إلى القرار الصائب كانت متقدمة، بحيث كان يستطيع أن يفرّق بين الثبوت وعدمه بكل سهولة. وكانت قوة إدراكه موهوبة بوجه خاص في فهم القرآن الكريم. وكان لطبعه انسجام خاص مع كلام الله تعالى، وكان قد بلغ من المعرفة مبلغاً أعلى؛ لذلك اعتُرِفَ بمرتبته العليا في الاجتهاد والاستنباط التي تقاصر عنها الآخرون." (إزالة الأوهام، الخزائن الروحانية، المجلد3، الصفحة: 385).

[3] . محمد عمر سربازی، فتاوای منبع العلوم کوه ون، ج1، ص276، مدرسه دینی منبع العلوم کوه ون.

سؤال:‌ آیا روش فقهی «ابوحنیفه» تاثیر گذار در پیدایش فرقه ی «قادیانه» بوده است؟ توضیح: «ابو حنیفه» معتقد به قیاس بود و احادیث را با عقل خود می سنجید و به آن عمل میکرد و مخالفانش او را اهل رای می دانستند. حدود 120سال پیش شخصی با نام «غلام احمد قادیانی» در میان اهل سنت ادعای مهدویت کرد اما فقه حنفی را در موارد بسیاری پذیرفته بود که ظاهرا علت آن همین مسئله و عقلانی بودن فقه حنفی بود. پاسخ: فرقه ی «احمدیه یا قادیانه» (و به اعتقاد پیروان این فرقه، نهضت مسیحایی در اسلام معاصر) توسط «میرزا غلام احمد قادیانی» در سال ۱۸۸۹ بنیان نهاده شد. او فرقه ی انحرافی خود را نسخه ی راستین و اصلاح شده اسلام می‌خواند! پیروان این فرقه برای مؤسس خود، شان پیامبرانه و مسیحایی قائل بوده و از او با عنوان «حضرت المسیح الموعود» یاد می کنند. آنان معتقدند: «قرآن به شدت رد می کند که وحی با پیامبر اسلام ختم شود؛ بلکه خدا به سخن گفتن با بندگان برگزیده خود ادامه می دهد». «شریعت پیامبر اسلام تا آخرالزمان هست؛ ولی مردانی ظهور می کنند که نور وحی را از پیامبر(صلی الله علیه و آله) گرفته و در هیئت مصلحان ظاهر می شوند و در صورت ازدیاد فسق و فجور، پیامبری ظهور می کند». آنان همچنین به عدم تحریف قرآن معتقد می باشند. از دیدگاه آنان «غلام احمد» «مهدی موعود» و «مسیح» است و نزول «مسیح» در آخر الزمان به معنای رجوع خود «عیسی» نیست؛ بلکه فردی شبیه او است و این شخص «غلام احمد» است که نقش معنوی او کاملا شبیه به «عیسی» است. از این جهت که هم «عیسی» و هم «غلام احمد» وقتی ظهور کردند که امت آنان تحت سلطه بیگانه بودند و هر دو با تمام وجود به وسیله ی جوامع دینی فاسد طرد شدند و هر دو جهاد را رد کردند و هیچ کدام قانون جدیدی نیاوردند؛ بلکه برای تجدید قوانینی که [حضرت] موسی و [حضرت] محمد آورده بودند، عهد بستند. (1) «غلام احمد» با آنکه اعتقادات مسلمی از اعتقادات اسلامی را به گونه ای دیگر تفسیر نموده  و خود نیز ادعای «مهدویت» و «مسیح بودن» را داشت؛ اما با این حال او خود را مسلمان و تابع پیامبر(صلی الله علیه و آله) و شریعت اسلام دانسته است؛ بلکه در موارد زیادی از فتوای فقهی «ابوحنیفه» تبعیت نموده است. بر این اساس وی‌ در مباحث فقهی هر چند باب استنباط احکام را باز دانسته و الزامی به تبعیت از امامان فقه اهل سنت نداشت؛ اما با این حال وی معتقد به برتری فقهی «ابو حنیفه» بر سه امام مذهب دیگر (مالک بن انس؛ ابن ادریس شافعی؛ احمد بن حنبل) بوده و «فقه حنفی» را نیز برترین مذهب فقهی در میان مذاهب چهارگانه ی اهل سنت دانسته است؛ اما با این حال او «فقه حنفی» را در بسیاری از مسایل پاسخگو ندانسته و راه اجتهاد را در این موارد برای علمای «احمدیه» باز دانسته است. از دیدگاه او روایت ضعیفی که مخالف قرآن نیست بر فقه بشری مقدم بوده و در مواردی که نص قرآنی و روایی نبود وی به پیروان خویش دستور بر تبعیت از فقه حنفی را داده است.(2) باید توجه داشت که شکل گیری چنین فرقه ای در میان مسلمانان «حنفی مذهب» به معنای تاثیر گذاری این فقه در ایجاد چنین فرقه ای نیست؛‌ زیرا هیچ ارتباطی بین اعتقادات این فرقه و مبانی اجتهادی «فقه حنفی» نیست. بر این اساس از دیدگاه علمای دیوبندی (علمای حنفی شبه قاره ی هند) فرقه ی «قادیانیه» کافرند؛ چنانکه در کتاب: «فتاوای منبع العلوم» تالیف: «محمد عمر سربازی» آمده است: «و به اتفاق علمای دنیا این گروه کافرند تمام تعلقات دینی و دنیوی با اینها حرام است. اینها مثل ذکریان و بهائیانند. گروه او را میرزایی، احمدی و قادیانی می گویند. نکاح و ذبیحه ی ایشان حرام است». (3)   پی نوشت: 1. ر.ک: فرمانیان، مهدی، فصلنامه هفت آسمان، شماره 17, بهار،‌1382، ص176- 159. 2. غلام احمد قادیانی، إزالة الأوهام، الخزائن الروحانية، بی نام، بی جا، ج3، ص385.: «كان الإمام المذكور (أبو حنيفة) أفضل وأعلى من الأئمة الثلاث الآخرين من حيث قوة اجتهاده وعلمه ودرايته وفهمه وفراسته، وإن القوة التي وهبها الله تعالى له للوصول إلى القرار الصائب كانت متقدمة، بحيث كان يستطيع أن يفرّق بين الثبوت وعدمه بكل سهولة. وكانت قوة إدراكه موهوبة بوجه خاص في فهم القرآن الكريم. وكان لطبعه انسجام خاص مع كلام الله تعالى، وكان قد بلغ من المعرفة مبلغاً أعلى؛ لذلك اعتُرِفَ بمرتبته العليا في الاجتهاد والاستنباط التي تقاصر عنها الآخرون». 3. محمد عمر سربازی، فتاوای منبع العلوم کوه ون، مدرسه دینی منبع العلوم کوه ون، بهار 1385، ج1، ص276.
موضوع قفل شده است