جمع بندی خانواده ام مرا تایید نمی کنند!

تب‌های اولیه

47 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خانواده ام مرا تایید نمی کنند!

یا هو یا من لا هو الا هو

سلام و عرض ادب

حدودا 26 سال سن دارم
از بچگی این مشکل رو داشتم که احساس عقده دارم
عقده ی مورد تایید واقع نشدن

من هرکاری میکنم پدر مادرم منو تایید نمیکنند
...من با اینکه نسبت به هم دوره های خودم واقعا اطلاعاتم زیاد هست
دختر خوبی هستم ...اهل معنویت ...اهل مطالعه کتابهای مختلف
ولی پدر مادرم مرا تایید نمیکنند
من مطمئنم اگر یک روز واقعا یک دانشمند و یا انسان مهم و بزرگی بشوم باز هم والدینم مرا تایید نخواهند کرد و نمیکنند صدر درصد
من چه کنم این گره روانیم برطربف بشه ؟

برچسب: 

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد امیـد

[TD][/TD]

اپولونیوس;1020708 نوشت:
ولی پدر مادرم مرا تایید نمیکنند


سلام
...........

اپولونیوس;1020708 نوشت:
پدر مادرم مرا تایید نمیکنند

سلام

در دوره جوانی، توانایی ها و قابلیت های شناختیِ فرد به اوج می رسد و او می تواند مسؤولیت هایی در جامعه به عهده گیرد و به تدریج از والدین مستقلّ گردد و برای ازدواج و تشکیل زندگی اقدام نماید. در همین دوره، ممکن است مشکلاتی میان جوان و پدر و مادرش بروز کند. این احتمال وجود دارد که والدین به فرزندشان همچنان به چشم یک کودک نگاه کنند و نظراتش را برخاسته از افکار ساده انگارانه دوره کودکی یا افکار ناپخته دوره نوجوانی قلمداد نمایند. پدر و مادر باید در این سنّ با فرزند خود مانند یک بزرگسال ارتباط برقرار کنند. در حالیکه در این سنین ارتباط خانواده با جوان باید شبیه ارتباط دو بزرگسال شده باشد. جوان از پدر و مادرش انتظار دارد که رابطه برابری با او داشته باشند و به چشم یک کودک یا نوجوان به او نگاه نکنند.

دختران جوان نیاز دارند ارتباط عاطفیِ صمیمی با والدین داشته باشند. جوان دوست دارد با والدین خود درباره تجربیاتش صحبت کند و اهدافش در زندگی را با آنها در میان بگذارد. وقتی والدین به حرف های فرزند جوان خود گوش دهند و او را به خاطر پیشرفت هایش با حرف هایشان تشویق کنند، بزرگ ترین هدیه را به فرزند جوان خود می دهند. توجه به نظرات و حرف های جوان رابطه میان والدین با او را مستحکم می سازد و محبت میان آنها را افزایش می دهد.

گاهی والدین فرزند خود را به چشم یک کودک یا نوجوان نگاه می کنند و به نظراتش اهمیت نمی دهند. این موضوع باعث دلخوری و عصبانیتِ جوان می شود. اما جوان باید عصبانیت خود را کنترل کند و احساساتِ منفی اش را تعدیل نماید. ایجاد فضای صمیمی میان والدین و جوان گاهی نیاز به گذشت زمان دارد. گاهی سال ها طول می کشد تا والدین دیدگاهشان را در مورد فرزند خود تغییر دهند و متوجه شوند که فرزندِ آنها دیگر دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشته و به فردی خبره در رشته خود تبدیل شده است.

مرحوم شیخ عباس قمى نویسنده كتاب مفاتیح الجنان در خاطرات خود برای پسرش آورده است كه: وقتى كتاب منازل الاخرة را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسأله گو» كه همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه (صلوات الله و سلامه علیها) احكام شرعی را برای مردم مى گفت. مرحوم پدرم «كربلائى محمد رضا» از علاقه مندان منبر شیخ عبدالرزاق بود؛ به حدى كه هر روز در مجلس او حاضر مى شد و شیخ هم بعد از مسأله گفتن، كتاب منازل الاخرة مرا مى گشود و از آن براى شنوندگان و حاضران از روایات و احادیث آن مى خواند. روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت:"شیخ عباس! كاش مثل عبدالرزاقِ مسئله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و از این كتاب كه او براى ما مى خواند، تو هم مى خواندى". اما مرحوم شیخ عباس قمی، به خاطر اخلاص و کار برای خدا، به پدرش نگفت که عبدالرزاق از کتاب من برای حاضران روایت می خواند.

پس بهتر است شما هم صبر داشته باشید و به تحصیل و کسب تجربه ادامه دهید و به آینده امیدوار باشید. روزی فرا می رسد که پدر و مادرتان به داشتن فرزندشان افتخار می کنند. تا آن زمان شکیبا باشید و عدم تأیید والدین تان را به پای عدم آشنایی با رشته خود بگذارید.

اپولونیوس;1020708 نوشت:
من مطمئنم اگر یک روز واقعا یک دانشمند و یا انسان مهم و بزرگی بشوم باز هم والدینم مرا تایید نخواهند کرد و نمیکنند صدر درصد

سلام

[=iransans]در سوره اسراء، آيه23 مي‌فرمايد: (و لا تقل لهما اُفٍ) «به پدر و مادرت، اُف نگو.» به آنها كه عمري زحمت ما را كشيده‌اند، حتي اُف هم نبايد گفت.

یه داستان بود جریان یک پسر و مادر بددهنش که فحش بهش می داد ، مادر صدا می نه که فلان فلام شده کجایی یه لیوان آب بدی دست من ، پسر می ره که فرمایش مادر رو عمل کنه بهش ، حوض یخ رو می کشنه لیوان آب پر میکنه میبره برای مادرش
آب رو که می رسونه با همون لیوان مادر میزنه ابروش رو میشکنه خون ریزی می کنه بازم به پسر فحش میده که پس چرا برام آب نیاوردی ، دوباره میره یخ حوض رو میشکنه آب میاره
خدا بهش بکا میده. صاحب بکا و اشک بر اهل بیت میشه
برای تطبیق نگفتم فقط اینکه حتما این آزامیش و این فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ان شا الله عاقبش خیر خواهد بود.

M3hrdad;1027703 نوشت:

سلام

[=iransans]در سوره اسراء، آيه23 مي‌فرمايد: (و لا تقل لهما اُفٍ) «به پدر و مادرت، اُف نگو.» به آنها كه عمري زحمت ما را كشيده‌اند، حتي اُف هم نبايد گفت.

یه داستان بود جریان یک پسر و مادر بددهنش که فحش بهش می داد ، مادر صدا می نه که فلان فلام شده کجایی یه لیوان آب بدی دست من ، پسر می ره که فرمایش مادر رو عمل کنه بهش ، حوض یخ رو می کشنه لیوان آب پر میکنه میبره برای مادرش
آب رو که می رسونه با همون لیوان مادر میزنه ابروش رو میشکنه خون ریزی می کنه بازم به پسر فحش میده که پس چرا برام آب نیاوردی ، دوباره میره یخ حوض رو میشکنه آب میاره
خدا بهش بکا میده. صاحب بکا و اشک بر اهل بیت میشه
برای تطبیق نگفتم فقط اینکه حتما این آزامیش و این

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ان شا الله عاقبش خیر خواهد بود.

سلام

ممنونم از راهنمایی

ممکنه در مورد مقام بکا یکم توضیح بدید؟ فردی که بکا رسیده در چه حدی از سیر و سلوک قرار داره ؟

سلام به شما

اپولونیوس;1020708 نوشت:
من هرکاری میکنم پدر مادرم منو تایید نمیکنند
خب تایید نکنند. مگر موفقیت شما در گرو تایید والدینتان است؟
تنها ملاک صحت و یا عدم صحت افکار و اعمال شما خداوند است. او تایید کند کافی است

به نظر من این عدم تایید از سوی والدین در سایر بخش‌های زندگی شما هم تاثیر گذاشته و شما اکنون در فقط به تایید والدین که کلا به تایید شدن وابسته شده‌اید
شاید حتی این دغدغه را داشته باشید که هر عملی می‌خواهید انجام بدهید نگران باشید که نکند فلانی از من رنجیده شود

الکی سر شما را درد نمی‌آورم
یک کلام؛ این تفکر را کنار بگذارید! دنبال راهکار برای کنار گذاشتنش نباشید فقط آن را کنار بگذارید
ما یک سری مسیولیت‎های اجتماعی در قبال اطرافیان خود داریم که باید عقلا و شرعا بررسی کنیم؛ یادبگیریم و اجرا کنیم
فراتر از آن هیچ چیزی به گردن ما نیست

ببینید دوست عزیز ما قبلا هم با هم گفتگو داشته‌ایم و به شما گفتم که من هم تجربیات کم و بیش مشابه با شما را داشته‌ام
چاره‌ی مشکلات شما فقط و فقط و فقط و فقط...... دو چیز است:

1 - توکل به خدا
2 - خود باوری و تکیه بر خودتان

به قول مهران مدیری و دیگر هیچ... happy

Reza-D;1028151 نوشت:
سلام به شما

خب تایید نکنند. مگر موفقیت شما در گرو تایید والدینتان است؟
تنها ملاک صحت و یا عدم صحت افکار و اعمال شما خداوند است. او تایید کند کافی است

به نظر من این عدم تایید از سوی والدین در سایر بخش‌های زندگی شما هم تاثیر گذاشته و شما اکنون در فقط به تایید والدین که کلا به تایید شدن وابسته شده‌اید
شاید حتی این دغدغه را داشته باشید که هر عملی می‌خواهید انجام بدهید نگران باشید که نکند فلانی از من رنجیده شود

الکی سر شما را درد نمی‌آورم
یک کلام؛ این تفکر را کنار بگذارید! دنبال راهکار برای کنار گذاشتنش نباشید فقط آن را کنار بگذارید
ما یک سری مسیولیت‎های اجتماعی در قبال اطرافیان خود داریم که باید عقلا و شرعا بررسی کنیم؛ یادبگیریم و اجرا کنیم
فراتر از آن هیچ چیزی به گردن ما نیست

ببینید دوست عزیز ما قبلا هم با هم گفتگو داشته‌ایم و به شما گفتم که من هم تجربیات کم و بیش مشابه با شما را داشته‌ام
چاره‌ی مشکلات شما فقط و فقط و فقط و فقط...... دو چیز است:

1 - توکل به خدا
2 - خود باوری و تکیه بر خودتان

به قول مهران مدیری و دیگر هیچ... happy

سلام جناب رضا منم کاملا با حرفای شما موافقم.
حتی جایی خوندم حضرت داوود که به پادشاهی رسید هم پدرش اونو اصلا به حساب نمی آورد.
ولی میخوام بدونم
چطور میشه به همچین چیزی واقعا رسید?
اینکه تنها ملاک ما تایید خدا باشه
اگر به حرف بگیم اما ته قلبمون صددرصد همچین اعتمادبنفسی نداشته باشیم چی?
اصلا از کجا بدونیم چی تایید خداست?

بعد گفتید که: شاید حتی این دغدغه را داشته باشید که هر عملی می‌خواهید انجام بدهید نگران باشید که نکند فلانی از من رنجیده شود.

من قبلا اصلا همچین دغدغه ای نداشتم ولی اطرافیانم حتی اگر با بقیه خیلی بد باشن به من خیلی لطف داشتن اما من جلو بقیه بدون کوچکترین فکری ضایعشون میکردم یعنی حق رو اجرا میکردم.
اما الان چن روزه دغدغه م شده اینکه مثلا فلانی با من خیلی خوبه درحقم فلان کار خوبو کرده وقتی درحق ینفر دیگه بدی میکنه میگم دیگه من دخالت نکنم دغدغه ناراحت شدنشو دارم.

یعنی من دغدغه م اشتباهه?

nazak;1028159 نوشت:
اگر به حرف بگیم اما ته قلبمون صددرصد همچین اعتمادبنفسی نداشته باشیم چی?
اصلا از کجا بدونیم چی تایید خداست?
سلام
یکی از مشکلات ما ایرانی‌ها از آنجایی که خیلی ایده‌آل‌گرا هستیم
(خودم از همه بدترم! happy) این است که قانونی برای خود داریم به اسم: «یا همه یا هیچ»
چه کسی گفته که برای شروع یک مسیر لازم است حتما همه چیز را بطور صددرصد داشته باشیم؟
چرا ماها همیشه منتظریم تا همه چیز اصطلاحا او.کی باشد بعد حرکت کنیم؟

در کارهای دیگر هم همین اشتباه را می‌کنیم

باید حتما نمره 20 بگیرم
باید بهترین رشته دانشگاه قبول بشوم
باید رتبه بالا بیاورم
باید به جایی برسم که دهان همه از تعجب باز بماند
باید تا امشب این کتاب را تمام کنم


اما هیچ بازی به این بایدها نیست
این قید و بندها فقط دست و پای ما را می‌بندند تا از زندگی لذت نبریم

مثالی را بارها گفته‌ام اما اینقدر ارزش دارد که باز هم تکرارش کنم
در فیلم ماتریکس؛ قرار بود نئو با استادش مبارزه کند و اگر می‌توانست یک ضربه به او بزند قبول میشد
اما هر چه تلاش می‌کرد در ضربه زدن به استادش ناتوان بود
تا اینکه استادش به او گفت:

«نئو! اینقدر سعی نکن منو بزنی؛ فقط منو بزن!»

Reza-D;1028162 نوشت:
سلام
یکی از مشکلات ما ایرانی‌ها از آنجایی که خیلی ایده‌آل‌گرا هستیم
(خودم از همه بدترم! happy) این است که قانونی برای خود داریم به اسم: «یا همه یا هیچ»
چه کسی گفته که برای شروع یک مسیر لازم است حتما همه چیز را بطور صددرصد داشته باشیم؟
چرا ماها همیشه منتظریم تا همه چیز اصطلاحا او.کی باشد بعد حرکت کنیم؟

در کارهای دیگر هم همین اشتباه را می‌کنیم

باید حتما نمره 20 بگیرم
باید بهترین رشته دانشگاه قبول بشوم
باید رتبه بالا بیاورم
باید به جایی برسم که دهان همه از تعجب باز بماند
باید تا امشب این کتاب را تمام کنم


اما هیچ بازی به این بایدها نیست
این قید و بندها فقط دست و پای ما را می‌بندند تا از زندگی لذت نبریم

مثالی را بارها گفته‌ام اما اینقدر ارزش دارد که باز هم تکرارش کنم
در فیلم ماتریکس؛ قرار بود نئو با استادش مبارزه کند و اگر می‌توانست یک ضربه به او بزند قبول میشد
اما هر چه تلاش می‌کرد در ضربه زدن به استادش ناتوان بود
تا اینکه استادش به او گفت:

«نئو! اینقدر سعی نکن منو بزنی؛ فقط منو بزن!»

بله من خودم تفکر صفر و صد دارم البته نسبت به همه چیز نه. نمیدونستم دلیلش ایرانی بودنمه مای گاد...احتمالا دلیلش عقده های ایرانی بودنه...

نمیدونم ولی کلا برای شروعشم چطور همچین چیزی ممکنه?
که ما فقط و فقط تاییدخدا برامون مهم باشه.
اینکه من بگم من فقط تاییدخدا برام مهمه کافیه? همین??

بعد مشکلم اینه که نمیدونم چی موردتاییدخداست?!
گاها میگم شاید من زیاد وسواس داشتم که فلان کارو بخاطر تایید خدا انجام میدادم و در اینجا نیاز نبود خودمو تو اون کار اینقد زجر بدم.
یا کارای دیگه میگم شاید اصلا خدا از ما همچین چیزی نخواسته و نشان خوب و بدی نیست که من بخوام واسه خاطر اون انجامش بدم.
شایدم سوالم بی ارتباطه بااین پست شایدم نیست...

Reza-D;1028162 نوشت:
سلام
یکی از مشکلات ما ایرانی‌ها از آنجایی که خیلی ایده‌آل‌گرا هستیم
(خودم از همه بدترم! happy) این است که قانونی برای خود داریم به اسم: «یا همه یا هیچ»
چه کسی گفته که برای شروع یک مسیر لازم است حتما همه چیز را بطور صددرصد داشته باشیم؟
چرا ماها همیشه منتظریم تا همه چیز اصطلاحا او.کی باشد بعد حرکت کنیم؟

در کارهای دیگر هم همین اشتباه را می‌کنیم

باید حتما نمره 20 بگیرم
باید بهترین رشته دانشگاه قبول بشوم
باید رتبه بالا بیاورم
باید به جایی برسم که دهان همه از تعجب باز بماند
باید تا امشب این کتاب را تمام کنم


اما هیچ بازی به این بایدها نیست
این قید و بندها فقط دست و پای ما را می‌بندند تا از زندگی لذت نبریم

مثالی را بارها گفته‌ام اما اینقدر ارزش دارد که باز هم تکرارش کنم
در فیلم ماتریکس؛ قرار بود نئو با استادش مبارزه کند و اگر می‌توانست یک ضربه به او بزند قبول میشد
اما هر چه تلاش می‌کرد در ضربه زدن به استادش ناتوان بود
تا اینکه استادش به او گفت:

«نئو! اینقدر سعی نکن منو بزنی؛ فقط منو بزن!»

بله من خودم تفکر صفر و صد دارم البته نسبت به همه چیز نه. نمیدونستم دلیلش ایرانی بودنمه مای گاد...احتمالا دلیلش عقده های ایرانی بودنه...

نمیدونم ولی کلا برای شروعشم چطور همچین چیزی ممکنه?
که ما فقط و فقط تاییدخدا برامون مهم باشه.
اینکه من بگم من فقط تاییدخدا برام مهمه کافیه? همین??

بعد مشکلم اینه که نمیدونم چی موردتاییدخداست?!
گاها میگم شاید من زیاد وسواس داشتم که فلان کارو بخاطر تایید خدا انجام میدادم و در اینجا نیاز نبود خودمو تو اون کار اینقد زجر بدم.
یا کارای دیگه میگم شاید اصلا خدا از ما همچین چیزی نخواسته و نشان خوب و بدی نیست که من بخوام واسه خاطر اون انجامش بدم.
شایدم سوالم بی ارتباطه بااین پست شایدم نیست...

nazak;1028176 نوشت:
برای شروعشم چطور همچین چیزی ممکنه?
که ما فقط و فقط تاییدخدا برامون مهم باشه.
اینکه من بگم من فقط تاییدخدا برام مهمه کافیه? همین??
باز هم که مطلق نگاه کردید!
حرف من هم همین بود که قرار نیست از ابتدا همه چیز صددرصدی باشد
شما باید هدفتان این باشد که رضایت خدا را اولویت بدهید. همین
هیچ نیازی هم نیست مدام بررسی کنید و دقت بیش از حد به خرج بدهید

nazak;1028159 نوشت:
من جلو بقیه بدون کوچکترین فکری ضایعشون میکردم یعنی حق رو اجرا میکردم
گفتن حرف درست همیشه به معنای اجرای حق نیست
دفاع از همسر کاری درست است؛ اما وقتی امام علی ع دیدند موضوع مهمتری یعنی اسلام در خطر است؛ صبر کردند
ببینید بهترین کار این است که ابتدا هدفتان این باشد که میانه روی کنید. نه آنطور که مدام منتظر تایید از سوی دیگران باشید نه آنطور که به قول خودتان اصلا برایتان مهم نباشند
سعی کنید به عنوان کسی که با او در ارتباط هستید برای اطرافیان خود احترام قائل باشید و به نظرشان تنها در همین حد اهمیت بدهید
بخصوص افرادی مثل بزرگترهایی که عقل درست و حسابی دارند (نه هر بزرگتری) نظرشان مهم است
اما نظر نهایی را طبق هدف خود و کلام خدا تنظیم کنید. حفظ همین تعادل برای شروع کافی است

nazak;1028176 نوشت:
نمیدونم چی موردتاییدخداست?!
تاپیک بزنید و از اساتید سایت و استاد همین تاپیک استاد امید کمک بگیرید
من هم تاپیکی در همین باره زدم که استاد مسلم عزیز پاسخ‌های مفیدی دادند. مطالعه بفرمائید:
از کجا بدانم در مسیر حق هستم؟

اپولونیوس;1020708 نوشت:
من هرکاری میکنم پدر مادرم منو تایید نمیکنند

[=arial]سلام
مگه پدرومادری وجود دارن که بچشونو تایید کنن؟؟؟
ماها کلا تائید نشده رسمی هستیم
کاریشم نمیشه کرد
پس بیخیال
زندگیتو براساس تائید خدا و باورای خودت بساز
که روزی که خودت و خدات موندین شرمنده هیچ کدوم نشی.

همه ما دوست داریم محبوب دیگران باشیم. در این مسأله تردیدی نیست. اما این نیاز به محبوب بودن، در رابطه فرزند و پدر و مادر بیشتر است. پدر و مادر مهم ترین افرادِ زندگیِ یک نفر به حساب می آیند. وقتی نوزاد چشم به دنیا باز می کند، اولین کسانی که می بیند، مادر و پدرش هستند. شاید تصور شود که فرزند تنها در ابتدای زندگی، به خاطر وابستگیِ جسمی به والدین، نیاز به تأیید آنها را در خود احساس می کند و با بزرگ تر شدنِ فرزند، به تدریج از نیاز به تأیید والدین کاسته می گردد. اما باید گفت: اهمیتِ والدین برای فرزند تا سنین بزرگسالیِ فرزند نیز ادامه می یابد. در سنین بزرگسالی نیاز فرزند به والدینش دیگر نیازهای جسمی نیست؛ بلکه نیازهای روانشناختی مانند: نیاز به صمیمیت هستند که نقش مهمی در زندگیِ فرد ایفا می کنند. اینکه از فردی بخواهیم به تأیید پدر و مادرش فکر نکند، ساده پنداشتنِ اهمیتِ تأییدِ والدین در زندگی است. والدین همیشه نقش محوری در زندگی دارند.

امید;1028323 نوشت:
اینکه از فردی بخواهیم به تأیید پدر و مادرش فکر نکند، ساده پنداشتنِ اهمیتِ تأییدِ والدین در زندگی است
سلام استاد
دست روی زخم دلم گذاشتید بگذارید کمی عقده گشایی کنم
اهمیت تایید سایر افراد در زندگی ما (هر کس که باشند از جمله والدین) زمانی اهمیت دارد که این اهمیت دادن یا ندادن آنها از روی منطق و عقل باشد
در حالیکه بخش اعظمی از این تاییدها و عدم تاییدها که از سوی والدین درمورد فرزندانشان انجام می‌گیرد؛ یا کاملا از سر خواسته‌های شخصی است
یا اینکه گر چه دلسوزی هم چاشنی آن است اما به خواسته‌های شخصی نیز مخلوط شده است


استاد عزیز؛ بنده و کاربر «رهگذر» و خیلی دیگر از افرادی که قید نظرات والدین را زده‌ایم و پشیزی؛ تاکید می‌کنم پشیزی برای من یکی ارزشی ندارد؛ نه بی‌دین هستیم و نه بی‌سواد. البته از شما که نگاه اسلامی صرف دارید (نگاهی که ارزش انسان‌ها را بر اساس جایگاه و سنشان تعریف می‌کند؛ نه بر اساس عقلشان) انتظار ندارم حرف مرا بپذیرید

شما کارشناسان مذهبی عزیز یک سری پیش فرض در ذهن خود دارید مثل اینکه تمام عشق‌های دخترها و پسرها را از روی هوس می‌دانید. یا اینکه تمام والدین را دلسوز و فداکار مطلق می‌دانید. با این نگاه 0 و 100 که شما دارید اگر دختر یا پسری هزاران دلیل بیاورند که عشقشان حقیقی است شما خواهید گفت چون بدون خواستگاری سنتی همدیگر را دیده‌اید اصلا غیرممکن است عشقتان حقیقی باشد. همچنین اگر کسی هزاران هزار مدرک بیاورد که والدین من بلکه والدین بسیاری از اطرافیان من بیشتر امر و نهی‌هایشان بخاطر خواسته‌های شخصی خودشان بوده؛ هرگز قبول نخواهید کرد. مثلا اگر کسی بگوید والدینم هر روز مرا کتک می‌زنند؛ خواهید گفت چون می‌خواهند بدنت قوی شود!! کلا همیشه دلیلی برای دادن حق به بزرگترها دارید. به همین دلیل
چند وقتی هست دیگر از هیچ کارشناس دینی انتظار ندارم توان درک کردن امثال مرا داشته باشد و تصمیم گرفته‌ام اگر هم دردی داشتم با یک کارشناس غیرمذهبی در میان بگذارم


تنها تاسفی که در زندگی می‌خورم این است که چرا حرف شما کارشناسان عزیز را گوش کردم و سال‌های زیادی از عمرم را از دست دادم. اگر سال‌ها پیش می‌گفتم گور پدر احترام به والدین و حق خود را از آنها می‌گرفتم و بجای آنکه به فکر آنها باشم به فکر پیشرفت خودم بودم؛ الان حداقل پزشک شده بودم. اگر بجای گوش گرفتن حرف کارشناسان دینی که می‌گفتند تنها راه ارضای غریزه جنسی ازدواج دائم است؛ اقدام به ازدواج موقت می‌کردم تا شرایطم مناسب ازدواج دائم شود؛ در شرایط بسیار بهتری ازدواج دائم کرده بودم. یک عمر نان حلال خوردم و از بریز و بپاش دوری کردم با امید به حرف کارشناسان دینی که می‌گفتند این کارها به زندگی برکت می‌دهد و عدم انجام این کارها برکت را می‌برد. اما با چشمانم بارها و بارها شاهد بوده و هستم که بسیاری از افرادی که اصراف می‌کنند و بریز و بپاش دارند و اهل پس انداز هم نیستند؛ هر روز زندگیشان بابرکت‌تر و شادتر می‌شود.
اما از آنجا که بخش زیادی از تصمیمات زندگی من بر مبنای توصیه‌های کارشناسان اسلامی بوده؛ تنها نتیجه‌ای که گرفتم این بود که تمام موقعیت‌های خوب زندگیم را یکی پس از دیگری از دست دادم؛ تمام استعدادهایم بر باد رفت؛ افسردگی شدید گرفتم و به ضعف اعصاب شدید دچار شدم؛ زندگیم گره خورده و به سختی باز می‌شود؛ از نظر مالی اوضاعی بسیار بد دارم به شکلی که حتی گاهی پول برای خرید نان در خانه نداریم

من به عنوان یک کاربر سایت حق دارم نظرم را بدهم و به استارتر محترم می‌گویم اگر واقعا می‌خواهی در زندگی خوشبخت شوی و به جایی برسی؛ وقتت را صرف نظرات هیچکس نکن؛ علی‌الخصوص والدینت و بزرگترهای فامیل. خودت برای خودت تصمیم بگیر و بدان اینکه نظر دیگران درموردت چه باشد کوچکترین تاثیری در زندگی تو نخواهد داشت. ممکن است بعضی بگویند برای یک سری کارهای اجتماعی نیاز به حضور والدین هست مثلا خواستگاری. خب این اولا از قوانین مزخرف کشور ماست که دو تا انسان بالغ خودشان نمی‌توانند زندگی را شروع کنند و حتما باید از والدینی کمک بگیرند که معمولا حکیمانه‌ترین همفکری آنها این است که یا باید زن پسرخواهر خودم بشی یا نمی‌ذارم شوهر کنی!! ثانیا شما برو دنبال موفقیت و به جاهای بالا و مهم دست پیدا کن

(بخصوص اگر پولدار شوید؛ اوه اوه اوه!!!) آن وقت ببین والدینت چگونه 180 درجه اخلاقشان تغییر کرده و دورت تاب می‌خورند و قربان صدقه‌ات می‌روند. خانم اپولونیوس شما راهکارهای هر دوی ما را امتحان کن بعد بیا اینجا و به من و استاد امید بگو حرف کداممان درست درآمده

[="Times New Roman"][="Black"]

Reza-D;1028482 نوشت:

سلام استاد

سلام شاگرد :khandeh!:
Reza-D;1028482 نوشت:


دست روی زخم دلم گذاشتید بگذارید کمی عقده گشایی کنم
اهمیت تایید سایر افراد در زندگی ما (هر کس که باشند از جمله والدین) زمانی اهمیت دارد که این اهمیت دادن یا ندادن آنها از روی منطق و عقل باشد
در حالیکه بخش اعظمی از این تاییدها و عدم تاییدها که از سوی والدین درمورد فرزندانشان انجام می‌گیرد؛ یا کاملا از سر خواسته‌های شخصی است
یا اینکه گر چه دلسوزی هم چاشنی آن است اما به خواسته‌های شخصی نیز مخلوط شده است


استاد عزیز؛ بنده و کاربر «رهگذر» و خیلی دیگر از افرادی که قید نظرات والدین را زده‌ایم و پشیزی؛ تاکید می‌کنم پشیزی برای من یکی ارزشی ندارد؛ نه بی‌دین هستیم و نه بی‌سواد. البته از شما که نگاه اسلامی صرف دارید (نگاهی که ارزش انسان‌ها را بر اساس جایگاه و سنشان تعریف می‌کند؛ نه بر اساس عقلشان) انتظار ندارم حرف مرا بپذیرید

شما کارشناسان مذهبی عزیز یک سری پیش فرض در ذهن خود دارید مثل اینکه تمام عشق‌های دخترها و پسرها را از روی هوس می‌دانید. یا اینکه تمام والدین را دلسوز و فداکار مطلق می‌دانید. با این نگاه 0 و 100 که شما دارید اگر دختر یا پسری هزاران دلیل بیاورند که عشقشان حقیقی است شما خواهید گفت چون بدون خواستگاری سنتی همدیگر را دیده‌اید اصلا غیرممکن است عشقتان حقیقی باشد. همچنین اگر کسی هزاران هزار مدرک بیاورد که والدین من بلکه والدین بسیاری از اطرافیان من بیشتر امر و نهی‌هایشان بخاطر خواسته‌های شخصی خودشان بوده؛ هرگز قبول نخواهید کرد. مثلا اگر کسی بگوید والدینم هر روز مرا کتک می‌زنند؛ خواهید گفت چون می‌خواهند بدنت قوی شود!! کلا همیشه دلیلی برای دادن حق به بزرگترها دارید. به همین دلیل
چند وقتی هست دیگر از هیچ کارشناس دینی انتظار ندارم توان درک کردن امثال مرا داشته باشد و تصمیم گرفته‌ام اگر هم دردی داشتم با یک کارشناس غیرمذهبی در میان بگذارم


تنها تاسفی که در زندگی می‌خورم این است که چرا حرف شما کارشناسان عزیز را گوش کردم و سال‌های زیادی از عمرم را از دست دادم. اگر سال‌ها پیش می‌گفتم گور پدر احترام به والدین و حق خود را از آنها می‌گرفتم و بجای آنکه به فکر آنها باشم به فکر پیشرفت خودم بودم؛ الان حداقل پزشک شده بودم. اگر بجای گوش گرفتن حرف کارشناسان دینی که می‌گفتند تنها راه ارضای غریزه جنسی ازدواج دائم است؛ اقدام به ازدواج موقت می‌کردم تا شرایطم مناسب ازدواج دائم شود؛ در شرایط بسیار بهتری ازدواج دائم کرده بودم. یک عمر نان حلال خوردم و از بریز و بپاش دوری کردم با امید به حرف کارشناسان دینی که می‌گفتند این کارها به زندگی برکت می‌دهد و عدم انجام این کارها برکت را می‌برد. اما با چشمانم بارها و بارها شاهد بوده و هستم که بسیاری از افرادی که اصراف می‌کنند و بریز و بپاش دارند و اهل پس انداز هم نیستند؛ هر روز زندگیشان بابرکت‌تر و شادتر می‌شود.
اما از آنجا که بخش زیادی از تصمیمات زندگی من بر مبنای توصیه‌های کارشناسان اسلامی بوده؛ تنها نتیجه‌ای که گرفتم این بود که تمام موقعیت‌های خوب زندگیم را یکی پس از دیگری از دست دادم؛ تمام استعدادهایم بر باد رفت؛ افسردگی شدید گرفتم و به ضعف اعصاب شدید دچار شدم؛ زندگیم گره خورده و به سختی باز می‌شود؛ از نظر مالی اوضاعی بسیار بد دارم به شکلی که حتی گاهی پول برای خرید نان در خانه نداریم

من به عنوان یک کاربر سایت حق دارم نظرم را بدهم و به استارتر محترم می‌گویم اگر واقعا می‌خواهی در زندگی خوشبخت شوی و به جایی برسی؛ وقتت را صرف نظرات هیچکس نکن؛ علی‌الخصوص والدینت و بزرگترهای فامیل. خودت برای خودت تصمیم بگیر و بدان اینکه نظر دیگران درموردت چه باشد کوچکترین تاثیری در زندگی تو نخواهد داشت. ممکن است بعضی بگویند برای یک سری کارهای اجتماعی نیاز به حضور والدین هست مثلا خواستگاری. خب این اولا از قوانین مزخرف کشور ماست که دو تا انسان بالغ خودشان نمی‌توانند زندگی را شروع کنند و حتما باید از والدینی کمک بگیرند که معمولا حکیمانه‌ترین همفکری آنها این است که یا باید زن پسرخواهر خودم بشی یا نمی‌ذارم شوهر کنی!! ثانیا شما برو دنبال موفقیت و به جاهای بالا و مهم دست پیدا کن

(بخصوص اگر پولدار شوید؛ اوه اوه اوه!!!) آن وقت ببین والدینت چگونه 180 درجه اخلاقشان تغییر کرده و دورت تاب می‌خورند و قربان صدقه‌ات می‌روند. خانم اپولونیوس شما راهکارهای هر دوی ما را امتحان کن بعد بیا اینجا و به من و استاد امید بگو حرف کداممان درست درآمده

به نظر من ریشه ی مشکل افرادی مثل شما در این نیست که به حرف کارشناسان گوش کرده اند

چون کارشناسان نظرات کاملا درستی به شما داده اند

بلکه مشکل اصلی شما این است که به قلق اسلام آشنا نشده اید تا یاد بگیرید هر پرسش را چگونه مطرح کنید

من بارها و بارها برای یک پرسش تکراری جواب های متفاوت حلال و حرام جایز نیست از کارشناسان مختلف گرفتم

چرا که هر بار مسئله را به گونه ای دیگر مطرح میکردم در حالی که به نظر خودم پرسش همان بود

اما براساس تجربه شخصی عرض میکنم. پاسخ نود درصد پرسش های شما همان چیزیست که در ذهن شما ( فقط رضا دودانگه نه بقیه انسان ها ) میگذرد است

یعنی همان چیزی که از اسلام متوجه شده ای همان درست است

من خودم سر ماجرای اشتغالم بارها با پدر و مادرم بحث کردم ولی متاسفانه نتیجه ای نداشت

و آنها مرغشان یک پا دارد. بارها و بارها کارشناسان تاکید به احترام به والدین میکردند

تا اینکه یک بار خدا لطف کرد و یک کارشناسی اشتباهی از دهانش در رفت و گفت احترام با اطاعت متفاوت است و احترام به معنای اطاعت نیست

و از طرفی هم نباید اینگونه باشد که برویم بگوییم آهای پدر آهای مادر اطاعت از تو واجب نیست بنابراین من دیگر به حرف تو گوش نمی کنم.

نه آنقدر بی نمک. نه اینقدر شور. اگر اطاعت نمی کنیم. حداقل سعی کنیم با کار دیگری دل آنها را شاد کنیم

اگر شاد شدند چقدر عالی اگر نشدند ان شاء الله خداوند دلشان را شاد کند ما که سعادت نداشتیم happy

دیروز هم با کارشناس اخلاق صحبت میکردم و شرایطم را توضیح دادم که گفتند یک گوشت را در کن یک گوش دیگرت را دروازه و کار خودت را بکن ولی بی احترامی نکن که من هم نمی کنم

[SPOILER]
یک میلیون میگیرم اطلاعات تماس این کارشناس رو میدم :khandeh!:
[/SPOILER][/]

Shia Genius;1028484 نوشت:
تا اینکه یک بار خدا لطف کرد و یک کارشناسی اشتباهی از دهانش در رفت و گفت احترام با اطاعت متفاوت است و احترام به معنای اطاعت نیست

در این پست همین موضوع را توضیح داده‌ام: «لینک»

Reza-D;1028482 نوشت:
ثانیا شما برو دنبال موفقیت و به جاهای بالا و مهم دست پیدا کن (بخصوص اگر پولدار شوید؛ اوه اوه اوه!!!) آن وقت ببین والدینت چگونه 180 درجه اخلاقشان تغییر کرده و دورت تاب می‌خورند و قربان صدقه‌ات می‌روند. خانم اپولونیوس شما راهکارهای هر دوی ما را امتحان کن بعد بیا اینجا و به من و استاد امید بگو حرف کداممان درست درآمده

سلام
من راستش تو زندگیم فقط عقل و منطق و معنویت رو راهنمای خودم قرار دادم و نظر والدینم تقریبا تاثیر زیادی روی انتخابام نداره
خب حتی میتونم بگم تو زندگیم احساس استقلال دارم و تو جامعه میتونم گلیم خودمو از اب بکشم بیرون شکر خدا

ولی راستش اون خلا نبود تایید والدین احساس میکنم تو اون قسمتهای عمیق شخصیتم باعث یکجور غم و عقده و خودکم بینی میشه
خب تو سطح جامعه ادم میبینه که خلا های زیادی داره که احتمالا والدین در بچگی فرزند باید اونها رو پر میکرد مثلا یکیش هم توجه و حمایت از کودک بود

من وقتی میبینم یک پسر جوان با توجهی که بهم داره تمامی افسار احساساتمو به دستش میگیره با خودم فکر میکنم اخه یک ادم چرا اینقدر باید عقده توجه داشته باشه؟!
این همه عقده محبت این همه عقده حمایت این همه عقده صمیمیت این همه عقده قدرت ؟!

احساس نا معتبر بودن دارم همیشه حس میکنم کسی حرفامو متوجه نمیشه
راستش نمیدونم این خلا ها در همه انسانها هست و طبیعیه یا فقط در من هست!؟

[SPOILER]البته ناگفته نماند من الان از لحاظ علمی یکم سطحم بالاتر رفته و والدینم یکم ازم حساب میبرند
البته شایدم به خاطر این باشه که همونطور که اونها به من اعتبار نمیبخشن من هم به اونها اعتبار نمیبخشم .....[/SPOILER]

اپولونیوس;1020708 نوشت:
من هرکاری میکنم پدر مادرم منو تایید نمیکنند
...من با اینکه نسبت به هم دوره های خودم واقعا اطلاعاتم زیاد هست
دختر خوبی هستم ...اهل معنویت ...اهل مطالعه کتابهای مختلف
ولی پدر مادرم مرا تایید نمیکنند

باسلام

اولا منظور شما از تایید نمی کنند چیست ؟ چه انتظاری از انها دارید ؟
ایا باید تایید را بر زبان بیاورند ؟
فرزندم از همه لحاظ خوب هستی و ما کاملا تاییدت میکنیم !
انها به شما بی توجهی می کنند و شما چنین میپندارید که تایید نمی کنند؟
رفتار انها به چه شکل هست که دلیلی بر عدم تایید هست ؟

دوما :

چرا تایید نمی کنند ؟ شما باید دلیل عدم تایید رو کشف کنید

1. همانی نیستید که انها دوست دارند !
( شما فکر میکنید که خوب هستید ولی در دید خودتان نه خوبِ آنها ! ) -- با توجه به نگرش های متفاوت انسان ها خوب بودن هم تعاریف متفاوتی پیدا میکنه

سوما :

شما خیلی نسبت به این حس واکنش و حساسیت نشون میدید
یعنی این حس رو سعی کنید با 20 درصد تایید از سوی پدر و مادر حل کنید => لازم نیست 100 درصد باشه
چند مورد پیدا کنید که تایید می کنند و بقیه رو با معیارهای خودتون حرکت کنید .

Reza-D;1028482 نوشت:
شما کارشناسان مذهبی عزیز یک سری پیش فرض در ذهن خود دارید مثل اینکه تمام عشق‌های دخترها و پسرها را از روی هوس می‌دانید. یا اینکه تمام والدین را دلسوز و فداکار مطلق می‌دانید.

سلام

اینکه خداوند متعال در آیه 15 سوره لقمان می فرماید: (وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَىٰ أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا)، یعنی:«و هرگاه آن دو، تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی، که از آن آگاهی نداری (بلکه می‌دانی باطل است)، از ایشان اطاعت مکن»؛ به تنهایی می رساند که «هر حرف پدر و مادر درست نیست و ممکن است که حرف های پدر و مادر اشتباه باشد. شما لطفا حرف های من در موضوع زیر را بخوانید:

با پدر و مادر گناهکار چگونه برخورد کنیم؟

اینکه ما کارشناسان توصیه می کنیم:«به پدر و مادر احترام بگذارید»، اصلا به معنای درست بودنِ همه نظرات والدین و فدارکاربودنِ همه پدر و مادرها نیست. احترام به پدر و مادر یک وظیفه انسانی است.

این حرفتان

Reza-D;1028482 نوشت:
با این نگاه 0 و 100 که شما دارید اگر دختر یا پسری هزاران دلیل بیاورند که عشقشان حقیقی است شما خواهید گفت چون بدون خواستگاری سنتی همدیگر را دیده‌اید اصلا غیرممکن است عشقتان حقیقی باشد.

هم متأسفانه قضاوت نادرست شماست. تجربه سال های گذشته من نشان داده ازدواج های مبتنی بر خواستگاریِ سنتی دقیقا مانند ازدواج های مبتنی بر دوستیِ پسر و دختر در معرض قضاوت عجولانه، بررسی نکردنِ تناسب میان دختر و پسر و در نهایت انتخاب اشتباه می باشند.

در پاسخ به این حرف تان

Reza-D;1028482 نوشت:
مثلا اگر کسی بگوید والدینم هر روز مرا کتک می‌زنند؛ خواهید گفت چون می‌خواهند بدنت قوی شود!!

فقط می توانم بگویم: این عجیب ترین توجیهی است که در مورد این مسأله تاکنون خوانده ام. من تا به حال این توجیهِ تنبیه فرزند را از هیچ روانشناسی نشنیده ام. خود من در دوران دانشجویی، در درس «روانشناسِ اجتماعی»، تحقیقی با عنوان «بررسی رابطه میان تنبیه کودک و پرخاشگری» نوشتم و در آن نتیجه گرفتم که:
امید;1019023 نوشت:
- از تنبیه بدنیِ کودک خودداری نمایید:

[="Arial"]

امید;1028497 نوشت:
خداوند متعال در آیه 15 سوره لقمان می فرماید:

[=arial]مانده ام چه بنویسم که دلم کمی فقط کمی تسکین بیاید ؟؟؟
منی که با هزار مکافات وارد حوزه شدم تا طلبگی کنم
من مدافع همیشگی روحانیت
به خدا دیگر خسته شدم از حدیث وآیه آوردنتان ...

خسته شدم از عمری دوییدن به دنبال تائید بزرگترها و حواله شدنم به آیه های عاق والدین ...

خسته شدم از زیرپا گذاشتن آرزوهایم به امید دیدن لبخند رضایت والدین
به خدا دیگر خسته شده ام
حتی از جنگیدن هم خسته شده ام
دست به سینه فقط نگاهتان میکنم
تا روزی که کسی بیاید و احکام خدارا خداگونه برایم بگوید
البته اگر تا آمدنش زنده بمانم و در ذهنم با آیه و حدیث بربادش ندهید

به قول جناب رضا دیگر چیزی برایم نمانده که حرصش را بزنم
فقط عقده گشایی میکنم

و از نگاه من بچه مسلمان شیعه چادری مقصر اشک ها و تلاطم درونی ام فقط شمایید
مقصر شمایید که مادرشوهرم با استناد به کتاب خدا عروسش را کنیزی میداند که حتی زندگیش در دست اوست
مقصر شمایید که در آستانه طلاقم و مادرم به حکم کتاب خدا فقط دغدغه این را دارد که هرروز باید به دیدارش بروم

مقصر شمایید که در منبر و مسجد با پاره پاره کردن آیات خدا باورهایی به خورد والدینمان دادید
که افش میشود عاق ...

حوصله نوشتن هم دیگر ندارم
جهنمی زمینی با آیات خدا برایم ساختید
که در قیامت جوابش را از خدا میخواهم
و وای به روزی که انگشت اتهام خدا سمت واعظان دینش باشد
قرارمان سر همان پل صراطی که گویا خود باورش ندارند .

[=Times New Roman]

رهگذر آسمان;1028539 نوشت:

[=arial]مانده ام چه بنویسم که دلم کمی فقط کمی تسکین بیاید ؟؟؟
منی که با هزار مکافات وارد حوزه شدم تا طلبگی کنم
من مدافع همیشگی روحانیت
به خدا دیگر خسته شدم از حدیث وآیه آوردنتان ...

خسته شدم از عمری دوییدن به دنبال تائید بزرگترها و حواله شدنم به آیه های عاق والدین ...

خسته شدم از زیرپا گذاشتن آرزوهایم به امید دیدن لبخند رضایت والدین
به خدا دیگر خسته شده ام
حتی از جنگیدن هم خسته شده ام
دست به سینه فقط نگاهتان میکنم
تا روزی که کسی بیاید و احکام خدارا خداگونه برایم بگوید
البته اگر تا آمدنش زنده بمانم و در ذهنم با آیه و حدیث بربادش ندهید

به قول جناب رضا دیگر چیزی برایم نمانده که حرصش را بزنم
فقط عقده گشایی میکنم

و از نگاه من بچه مسلمان شیعه چادری مقصر اشک ها و تلاطم درونی ام فقط شمایید
مقصر شمایید که مادرشوهرم با استناد به کتاب خدا عروسش را کنیزی میداند که حتی زندگیش در دست اوست
مقصر شمایید که در آستانه طلاقم و مادرم به حکم کتاب خدا فقط دغدغه این را دارد که هرروز باید به دیدارش بروم

مقصر شمایید که در منبر و مسجد با پاره پاره کردن آیات خدا باورهایی به خورد والدینمان دادید
که افش میشود عاق ...

حوصله نوشتن هم دیگر ندارم
جهنمی زمینی با آیات خدا برایم ساختید
که در قیامت جوابش را از خدا میخواهم
و وای به روزی که انگشت اتهام خدا سمت واعظان دینش باشد
قرارمان سر همان پل صراطی که گویا خود باورش ندارند .


بسیار متاسفم بابت مشکلاتی که دارید

در تاپیک های گذشته در جریان برخی مشکلات شما مثل مشکل با پدر و مادر و ....

ولی اینکه گفتید در آستانه طلاق هستید بسیار برای من آزار دهنده و تلخ بود

واقعا منم نمی دونم که تکلیف ما با پدر و مادر و احترام و اطاعت چیه و چرا چنین نتایجی به دنبال دارد

جایی خوندم که یه بزرگی میگفت:
من همیشه از خدا دوچرخه می خواستم و بهم نمی داد.
بعدا فهمیدم خدا نقش دیگری به عهده دارد.
بنابراین یک دوچرخه دزدیدم و بعد از خدا خواستم که مرا ببخشد

یکی رو میشناسم که خدا یه عروس پاچه پاره بهش داده که مدام سرش بامبول پیاده میکنه

اینم از ترس اینکه عروسش صداشو توی محله بالا نبره باهاش کنار میاد

شک ندارم اگر این دختر توبه کنه خدا می بخشتش. خیلی هم جلو میفته. مادرشوهرشم می بخشتش.

و خوبیش هم اینه که عروسش به هرچی میخواسته با روش قبلی رسیده و هیچ مشکلی هم نداره

وقتی هم می بخشنش که دیگه پاکه پاکه

حق الناسی هم به گردنش نیست

امید;1028497 نوشت:
موضوع زیر را بخوانید
خواندم و به حرفهایی که گفتم بیشتر اطمینان پیدا کردم

امید;1028497 نوشت:
اینکه ما کارشناسان توصیه می کنیم:«به پدر و مادر احترام بگذارید»، اصلا به معنای درست بودنِ همه نظرات والدین و فدارکاربودنِ همه پدر و مادرها نیست. احترام به پدر و مادر یک وظیفه انسانی است
بحث بر روی خود «احترام» نیست بلکه چگونگی احترام است
شما می‌گویید اگر حرف والدین نادرست بود اطاعت نکن ولی احترام بگذار. اما این خواسته در بسیاری از موارد بسیار آرمانی و بلکه رویایی است

چون اولا در فرهنگ اکثر جامعه؛ عدم اطاعت همان بی‌احترامی است و همان تبعات را برای فرزند بیچاره به دنبال خواهد داشت که تبعات خوشایندی هم نیست
و این انتقاد به شما

(مجموع کارشناسان دینی) وارد است که چرا بطور دقیق این دو مورد را برای فرزندان تفکیک نکرده‌اید که هم فرزندان حدود وظایف خود را بدانند و هم والدین حدود حق خود را

ثانیا در موارد زیادی اصلا امکان تفکیک این دو در هنگام عمل وجود ندارد
مثلا دختر یا پسری که والدین می‌خواهند آنها را به زور به یک ازدواج ناخواسته مجبور کنند و با چندین بار توضیح منطقی و مهربانانه‌ی فرزند؛ باز هم والدین دست از زورگویی خود برنداشته‌اند
اینجا دیگر برای فرزند راهی بجز این باقی نمی‌ماند که یا به آن خواسته نامعقول والدین تن دهد یا اینکه با داد و فریاد، خودش را نجات بدهد
به عبارتی یا باید اطاعت کند یا بی‌احترامی کند؛ و عملا جمع بین اطاعت نکردن و احترام گذاشتن غیزممکن است

امید;1028497 نوشت:
تجربه سال های گذشته من نشان داده ازدواج های مبتنی بر خواستگاریِ سنتی دقیقا مانند ازدواج های مبتنی بر دوستیِ پسر و دختر در معرض قضاوت عجولانه، بررسی نکردنِ تناسب میان دختر و پسر و در نهایت انتخاب اشتباه می باشند
اما در گفته‌هایتان آنقدر که به روابط دوستی می‌تازید، یک هزارمش هم از آسیب‌های ازدواج سنتی حرفی نمی‌زنید
دقیقا همانطور که آنقدر که از حقوق والدین می‌گویید، یک هزارمش از حقوق فرزندان صحبت نمی‌کنید

امید;1028497 نوشت:
این عجیب ترین توجیهی است که در مورد این مسأله تاکنون خوانده ام. من تا به حال این توجیهِ تنبیه فرزند را از هیچ روانشناسی نشنیده ام. خود من در دوران دانشجویی، در درس «روانشناسِ اجتماعی»، تحقیقی با عنوان «بررسی رابطه میان تنبیه کودک و پرخاشگری» نوشتم
استاد عزیز صحبت من کنایه بود!
منظورم این است که سعی می‌کنید رفتارهای غلط والدین را توجیح کرده و تلطیف کنید. در حالیکه در مقابل اگر کوچکترین خطایی از فرزند سر بزند آن را در حد جنایات چنگیزخان مغول بزرگ می‌کنید
برای مثال به همین نتیجه‌گیری خودتان دقت بفرمائید:

امید;1028497 نوشت:
در آن تحقیق نتیجه گرفتم که باید از تنبیه بدنی کودک خودداری کرد

راضی به این همه زحمت نبودیم از پا افتادید که! (شوخی happy)
استاد عزیز اعتراض من دقیقا به همین نوع قضاوت‌هاست. از یک سو به راحتی بیان می‌شود که گفتن یک اف به والدین موجب از بین رفتن تمام اعمال نیک فرزند می‌شود
اما از آنطرف برای صدور حکم عدم تنبیه فرزند شما رفتید تحقیق کرده‌اید! بزرگوار اینکه از بدیهیات عقلی است که کتک زدن یک انسان دیگر عملی وحشیانه و حیوانی است. واقعا نیاز به تحقیق داشت؟!
از طرفی نتیجه‌گیری شما هم جالب بود. «از تنبیه بدنی کودک خودداری کنید» درست مثل اینکه به داعشی‌ها بگوئیم: «لطفا از بریدن سر شیعیان خودداری کنید!!»
خودتان مقایسه بفرمائید:
یک نفر یک اف گفته -
نوع برخورد: تمام اعمال نیکت نابود شده و جهنمی می‌شوی
یک نفر انسان دیگری را مثل حیوان کتک زده -
نوع برخورد: لطفا از این کار خودداری کنید! :-??

برادر عزیز؛ کتک زدن یک انسان دیگر عملی زشت و یک جرم اجتماعی است و لازم است با والدینی که اقدام به کتک زدن فرزند می‌کنند متناسب با شدت عمل آنها باید برخورد شود
یعنی باید تنبیهاتی از جمله بازداشت؛ زندان؛ شلاق و امثال اینها درمورد چنین والدینی به کار برود
همچنین بنده از امثال شما انتظار برخوردهای تندتر از این را دارم. یعنی باید سر چنین والدینی فریاد بزنید تا متوجه عمل زشت خود بشوند
در کل همچنان سر حرفهایم هستم که یا خود دین یا افرادی که در مقام بیان دین هستند؛ بی‌عدالتی را به ذهن من می‌رساند

رهگذر آسمان;1028539 نوشت:
مقصر شمایید که در منبر و مسجد با پاره پاره کردن آیات خدا باورهایی به خورد والدینمان دادید که افش میشود عاق ...

=d>=d>=d>=d>=d>
^:)^^:)^^:)^^:)^
باورهایی به خورد والدینمان دادید که افش میشود عاق
چقدر این جله بندی زیبا بود. دقیقا شرح حقوق و وظایف والدین و فرزندان نبست به هم جوریبیان شده که والدین از تمام وظایف و حقوق فقط یک کلمه یاد گرفته‌اند آن هم عاق است! @};-@};-@};-

رهگذر آسمان;1028539 نوشت:
گاهی باید نبخشید
با اجازه شما و در تایید امضای شما:
گاهی بخشش در حق افراد، بزرگترین ظلمی است که در حقشان می‌کنیم
چون از بخشش ما خیال برشان می‌دارد که عمل و رفتارشان درست بوده است و هرگز خود را اصلاح نخواهند کرد

رهگذر آسمان;1028539 نوشت:
عاق والدین
پیامبر (ص) فرموده‌اند والدین نیز عاق فرزند می‌شوند
اما به احتمال قوی اکثریت مردم اصلا این روایت را نشنیده‌اند! چرا؟ به این دلیل: «لینک»

Reza-D;1028544 نوشت:
در فرهنگ اکثر جامعه؛ عدم اطاعت همان بی‌احترامی است

سلام

فرهنگ جامعه تا جایی معتبر است که نصّ صریحِ دینی در مخالفت با آن وجود نداشته باشد. وقتی فرزند بعد از مشورت تشخیص داد که نظر پدر و مادرش درست نیست، لازم نیست از آنها اطاعت کند؛ هر چند فرهنگِ جامعه به اشتباه، این مخالفت با نظر پدر و مادر را بی احترامی تلقّی کند. ما باید از فرهنگ اسلام پیروی کنیم. فرهنگ جامعه در جایی قابل احترام است که مخالف نظر دین نباشد.

Reza-D;1028544 نوشت:
مثلا دختر یا پسری که والدین می‌خواهند آنها را به زور به یک ازدواج ناخواسته مجبور کنند

دختری نگران و هراسان نزد رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: يا رسول الله از دست اين پدر... پيامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مگر پدرت با تو چه رفتار داشته است؟ دخترك گفت: برادرزاده ای دارد و بدون آن كه قبلا نظر مرا بخواهد، مرا به عقد او درآورده است. پيامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: حالا كه چنين كرده است، تو هم مخالفت نكن و زن پسرعمويت باش. به پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عرض كرد: يا رسول ا... من پسرعمويم را دوست ندارم چگونه همسر كسي بشوم كه دوستش ندارم؟ پيامبر فرمود: اگر او را دوست نداری هركس را دوست داری به شوهری انتخاب كن. دختر گفت: اتفاقا او را خيلی دوست دارم و جز او كسي ديگر را دوست ندارم و زن كسی غير از او نخواهم شد اما چون پدرم بدون آن كه نظر مرا بخواهد اين كار را كرده است، عمدا آمدم با شما سوال و جواب كنم تا از شما اين جمله را بشنوم و به همه زنان اعلام كنم از اين پس پدران حق ندارند سر خود هر تصميمی كه می خواهند بگيرند و دختران را به هركس كه دل خودشان می خواهند، شوهر دهند».
اين ترجمه روان و ساده روايتی بود كه شهيد مطهري در كتاب نظام حقوق زن در اسلام آن را نقل كرده و صاحب جواهر نيز در «جواهرالكلام» آن را از اهل سنت روايت كرده است(جواهر ج٢٩ص١٧٧).

Reza-D;1028544 نوشت:
راضی به این همه زحمت نبودیم از پا افتادید که! (شوخی )
استاد عزیز اعتراض من دقیقا به همین نوع قضاوت‌هاست. از یک سو به راحتی بیان می‌شود که گفتن یک اف به والدین موجب از بین رفتن تمام اعمال نیک فرزند می‌شود
اما از آنطرف برای صدور حکم عدم تنبیه فرزند شما رفتید تحقیق کرده‌اید! بزرگوار اینکه از بدیهیات عقلی است که کتک زدن یک انسان دیگر عملی وحشیانه و حیوانی است.

اولا این تحقیق در مورد آثار روانشناختیِ تنبیه در روان فرزند بود و تنها به بررسی درستیِ یا نادرستیِ تنبیه نمی پرداخت. ضمن اینکه ما انواع تنبیه در مورد فرزند داریم. برخی از این انواع تنبیه، آثار روانشناختیِ شدیدتر و دائمی نسبت به بقیه دارند و در این تحقیق به بررسی این موضوع پرداخته شده بود.
ثانیا: آن چه در نظر شما بدیهی شمرده می شود، در نظر بسیاری از افراد جامعه بدیهی نیست و نیاز به اثبات دارد. اگر عدم تنبیه فرزند برای همه بدیهی بود، عده زیادی از آن پیرو می کردند و دست روی فرزندشان بلند نمی کردند.

امید;1028552 نوشت:
فرهنگ جامعه در جایی قابل احترام است که مخالف نظر دین نباشد
بله برادر عزیز اما دلیل این ایراد را در ادامه عرض کردم:
Reza-D;1028544 نوشت:
اولا در فرهنگ اکثر جامعه؛ عدم اطاعت همان بی‌احترامی است و همان تبعات را برای فرزند بیچاره به دنبال خواهد داشت که تبعات خوشایندی هم نیست
و این انتقاد به شما (مجموع کارشناسان دینی) وارد است که چرا بطور دقیق این دو مورد را برای فرزندان تفکیک نکرده‌اید که هم فرزندان حدود وظایف خود را بدانند و هم والدین حدود حق خود را.

امید;1028552 نوشت:
پيامبر فرمود: اگر او را دوست نداری هركس را دوست داری به شوهری انتخاب كن
بله این روایت را می‌دانم. اتفاقا نتیجه این روایت (که عقد بدون رضایت باطل است) هم یکی از انتقادات من به روحانیون عزیز است
چون سه چهارم مردم اصلا از این موضوع اطلاعی ندارند

اما درمورد بحث اصلی؛ همانطور که عرض کردم:

Reza-D;1028544 نوشت:
ثانیا در موارد زیادی اصلا امکان تفکیک این دو در هنگام عمل وجود ندارد
مثلا دختر یا پسری که والدین می‌خواهند آنها را به زور به یک ازدواج ناخواسته مجبور کنند و با چندین بار توضیح منطقی و مهربانانه‌ی فرزند؛ باز هم والدین دست از زورگویی خود برنداشته‌اند
اینجا دیگر....

حرف من هم همین بود که درست است که ما به آن دختر می‌گوئیم که حق داری با هر کس که می‌خواهی ازدواج کنی
اما پیش از آن چنان جوی در حمایت از والدین و بزرگترها ایجاد کرده‌ایم که استفاده از این حق در عمل برای آن دختر غیرممکن است
همانطور که در این بخش اشاره کردم:
Reza-D;1028544 نوشت:
اینجا دیگر برای فرزند راهی بجز این باقی نمی‌ماند که یا به آن خواسته نامعقول والدین تن دهد یا اینکه با داد و فریاد، خودش را نجات بدهد
به عبارتی یا باید اطاعت کند یا بی‌احترامی کند؛ و عملا جمع بین اطاعت نکردن و احترام گذاشتن غیزممکن است

رهگذر آسمان;1028539 نوشت:
مقصر شمایید که مادرشوهرم با استناد به کتاب خدا عروسش را کنیزی میداند که حتی زندگیش در دست اوست

لطفا آیه ای از کتاب خدا که می گوید:«عروس کنیز مادر شوهر است و زندگی اش در دستان مادرشوهر است» را بفرمایید.

امید;1028556 نوشت:
اگر عدم تنبیه فرزند برای همه بدیهی بود، عده زیادی از آن پیرو می کردند و دست روی فرزندشان بلند نمی کردند

مگر نادرست بودن دزدی برای دزدها بدیهی نیست؟
مگر نادرست بودن مصرف مواد مخدر برای آنها که معتاد می‌شوند بدیهی نیست؟
مگر نادرست بودن معتاد کردن جوان‌های مردم برای قاچاقچی‌ها بدیهی نیست؟

نادرست بودن بسیاری از خطاها برای مرتکبین آن بدیهی است (با شدت و ضعف در علم به عمق این بدیهیات)
اما هوای نفس باعث می‌شود علی‌رغم علم به این نادرستی باز هم مرتکب این اعمال بشوند

امید;1028559 نوشت:
لطفا آیه ای از کتاب خدا که می گوید:«عروس کنیز مادر شوهر است و زندگی اش در دستان مادرشوهر است» را بفرمایید

شما هم آیه‌ای که ولایت امام علی(ع) عیناً در آن اعلام شده باشد را بیان بفرمائید!

برادر عزیز، حرف خانم رهگذر آسمان، بنده و خیلی از افرادی که مانند ما معترض هستند این نیست که مثلاً خداوند یا پیامبرش یا شما کارشناسان مستقیم گفته‌اید:

«آهای والدین! بروید و فرزندانتان را زیر مشت و لگد بگیرید!»

ما که چنین ادعایی نکردیم که شما عین آیه یا روایت آن را از ما می‌خواهید. حرف ما این است که:


1 - کمیت و کیفیت حقوق فرزندان با حقوق والدین اصلا قابل قیاس نیست. حالا یا در حقیقت اینگونه است یا در بیان اینطور گفته شده است

2 - مقدار حقوقی هم که هست، اعلامش بسیار متفاوت است. یعنی حقوق والدین روزی هزاربار گفته می‌شود و حقوق فرزندان هر هزار روز یک بار

3 - شدت برخورد با دو طرف در صورت انجم ندادن وظایفشان نیز بسیار متفاوت است. فرزند با گفتن یک کلمه‌ی اُف جهنمی می‌شود اما والدین باید مرتکب جنایات عبدالمالک ریگی در حق فرزندشان بشوند تا بلکه یک کارشناسی احیاناً از دهانش در برود و بگوید شاید احتمالاً اگر اشتباه نکنم گوش شیطان کر زبانم لال ممکن است این والدین هم یک سیلی از خدا بخورند!

مجموع اینها باعث شده است یک پدر یا یک مادر از روی عمد یا ناخودآگاه احساس می‌کند که خداوند یک برده به او داده که حق دارد هر جور دلش می‌خواهد با او رفتار کند
منظور خانم دهگذر این است برادر عزیز

Reza-D;1028561 نوشت:
مگر نادرست بودن دزدی برای دزدها بدیهی نیست؟

نادرست بودن دزدی برای دزدها بدیهی نیست. آنها می گویند: ما از یک عده دزد می دزدیم. یا می گویند: ما فقیر هستیم و چاره ای نداریم. چند روز پیش، در تلویزون دیدم که یک سارق می گفت:«من اموال دزدی را برای کمک به فقرا استفاده می کردم».
اگر بر فرض، بد بودنِ این مسائل بدیهی باشد، باز هم عده زیادی از مردم آثارِ این کارهای بد را اندک می شمارند؛ چنانکه عده ای از پدر و ماردها آثار روانیِ تنبیهِ کودک را ناچیز می دانند.

Reza-D;1028563 نوشت:
برادر عزیز، حرف خانم رهگذر آسمان، بنده و خیلی از افرادی که مانند ما معترض هستند این نیست که مثلاً خداوند یا پیامبرش یا شما کارشناسان مستقیم گفته‌اید:

برادر عزیز

من از کاربر «رهگذر آسمان» سؤال پرسیدم؛ شما جای ایشان پاسخ می دهید؟؟!! :-o:-o
می بینید؟ همان طور که شما برای پرسشی که از دیگری شده، پاسخی جور می کنید، مادری هم به خودش اجازه می دهد به جای پسرش تصمیم بگیرد و عروسش را اذیت کند تا جایی که این عروس از شدت ناراحتی در این سایت، انگشت اتهام را به سوی ما کارشناسان بگیرد و بگوید:

رهگذر آسمان;1028539 نوشت:
فقط عقده گشایی میکنم

متشکرم که توجیهی برای این کاربر دست و پا کردید

=d>

[="Times New Roman"][="Black"]

امید;1028569 نوشت:

من از کاربر «رهگذر آسمان» سؤال پرسیدم؛ شما جای ایشان پاسخ می دهید؟؟!! :-o:-o


استاد عزیز، معنای این مدل پاسخ دادن این نیست که ما به جای کسی صحبت میکنیم

گاهی کاربران بر اساس شناختی که از یکدیگر دارند پیش دستی میکنند و هم نظر خودشان و هم نظر کاربر دیگر را بهتر توضیح می دهند

در واقع آنچه رضا گفت پاسخ خودش به فرمایش شما بود و حالا اسم خانم رهگذر آسمان را هم آورد بخاطر شناختی بود که از ایشان و یا استنباطی بود که از صحبت های ایشان کرده بود

و چیز عجیب و غریبی نیست

[SPOILER]
امیدوارم نیاید بگید چرا به جای رضا حرف زدی و توجیه واسه رضا جور کردی :khandeh!:
[/SPOILER]

امید;1028569 نوشت:

می بینید؟ همان طور که شما برای پرسشی که از دیگری شده، پاسخی جور می کنید

پاسخ جور میکنید ؟ عجب
امید;1028569 نوشت:

متشکرم که توجیهی برای این کاربر دست و پا کردید=d>

استاد امید عزیز این حرف شما توهین مستقیم به شعور سرکار خانم رهگذر آسمان است

مگر ایشان بچه ی پنج ساله هست که با حرف این و آن رنگ عوض کند و دنبال توجیه و بهانه باشد[/]

Shia Genius;1028571 نوشت:
استاد عزیز، معنای این مدل پاسخ دادن این نیست که ما به جای کسی صحبت میکنیم

گاهی کاربران بر اساس شناختی که از یکدیگر دارند پیش دستی میکنند و هم نظر خودشان و هم نظر کاربر دیگر را بهتر توضیح می دهند

دوست عزیز

شما حرف های این بزرگواران را بخوانید. متأسفانه از دیگران دلخور هستند و کاسه کوزه اش را سر من می شکنند:

رهگذر آسمان;1028539 نوشت:
فقط عقده گشایی میکنم

رهگذر آسمان;1028539 نوشت:
و از نگاه من بچه مسلمان شیعه چادری مقصر اشک ها و تلاطم درونی ام فقط شمایید
مقصر شمایید که مادرشوهرم با استناد به کتاب خدا عروسش را کنیزی میداند که حتی زندگیش در دست اوست
مقصر شمایید که در آستانه طلاقم و مادرم به حکم کتاب خدا فقط دغدغه این را دارد که هرروز باید به دیدارش بروم

Shia Genius;1028571 نوشت:
پاسخ جور میکنید ؟ عجب

دقیقا این کار آقا رضا، پاسخ جور کردن بود. چون من می خواستم با پرسش درباره آیه ای که مادر شوهر این خانم با استناد به آن به خودش اجازه می دهد در زندگیِ این خانم دخالت کند، گریزی به مشکل این خانم بزنم و از او بخواهم مشکلش را در یک تاپیک جداگانه مطرح نماید تا به آن پاسخ دهم.
اما ...

Shia Genius;1028571 نوشت:
استاد امید عزیز این حرف شما توهین مستقیم به شعور سرکار خانم رهگذر آسمان است

کاربر «رهگذر آسمان» می توانست در پاسخِ پرسش من از آیه ای که مادرشوهرش به استناد آن در زندگیِ عروسش دخالت می کند، مثلا بگوید:«من ناراحت بودم و از روی ناراحتی حرفی زدم» یا بگوید:«از مادر شوهرم بپرسید» و من در پاسخ می گفتم:«من به مادرشوهرتان دسترسی ندارم. شما لطفا در یک تاپیک جداگانه مشکلتان را مطرح کنید تا به صورت مفصل به آن پاسخ دهم». اما با جواب آقا رضا، دوباره من و دیگر کارشناسان مقصّر شناخته شدیم:

Reza-D;1028563 نوشت:
اما والدین باید مرتکب جنایات عبدالمالک ریگی در حق فرزندشان بشوند تا بلکه یک کارشناسی احیاناً از دهانش در برود و بگوید شاید احتمالاً اگر اشتباه نکنم گوش شیطان کر زبانم لال ممکن است این والدین هم یک سیلی از خدا بخورند!

و احتمالا مشکلِ خانم «رهگذر آسمان» مطرح نشده باقی می ماند. امیدوارم این طور نشود.

سلام علیکم

دوستان از سوالات و اشکالات کم کنند استاد بتواند گفتگو با اپولونوس و سرکار رهگذر آسمان و دیگرانی که مشکل دارند ولی مشاوره نرفته اند ، داشته باشند .

این فرصت رو به دیگران بدهیم آجرکم الله

فاتح;1028578 نوشت:
سلام علیکم

دوستان از سوالات و اشکالات کم کنند استاد بتواند گفتگو با اپولونوس و سرکار رهگذر آسمان و دیگرانی که مشکل دارند ولی مشاوره نرفته اند ، داشته باشند .

این فرصت رو به دیگران بدهیم آجرکم الله

سلام جناب فاتح
ببینید ما تو هر تایپیکی که میخوایم حرفی بزنیم میان میگن این دراین مورد نیست یه تایپیک جداگونه میطلبه و فعلا مشکل چیزدیگه ست.
ولی قضیه ازاین قراره که مشکل جزئی یه شخص ریشه های زیادی داره و خب دقیقا به همون تایپیک مربوطه حتی به قیمت اینکه چندین صفحه بشه.
مثلا کسی تنبله و ما ازلحاظ روانشناختی و دینی صدحرف بهش میزنیم اما تهش به حرف پزشکی میرسیم که بله کم کاری تیرویید داره طرف. و صدهانفر دیگه مشکلشون یکی از همون صدحرفه که تو همون تایپیک دنبالشن.و خب قاعدتا همه موافق نظرات نیستن که اینا هم باید لحاظ بشه بنظرم یعنی جزئی از سایت کاربرمحوره و تهش به یه نتیجه ای رسید.
البته درست میفرمایید که باید مجالی داده بشه تا استاد به مشکل این عزیزان بپردازه من از منظر دیگه ای گفتم.
موفق باشید...

امید;1028577 نوشت:

دوست عزیز

شما حرف های این بزرگواران را بخوانید. متأسفانه از دیگران دلخور هستند و کاسه کوزه اش را سر من می شکنند:

دقیقا این کار آقا رضا، پاسخ جور کردن بود. چون من می خواستم با پرسش درباره آیه ای که مادر شوهر این خانم با استناد به آن به خودش اجازه می دهد در زندگیِ این خانم دخالت کند، گریزی به مشکل این خانم بزنم و از او بخواهم مشکلش را در یک تاپیک جداگانه مطرح نماید تا به آن پاسخ دهم.
اما ...

کاربر «رهگذر آسمان» می توانست در پاسخِ پرسش من از آیه ای که مادرشوهرش به استناد آن در زندگیِ عروسش دخالت می کند، مثلا بگوید:«من ناراحت بودم و از روی ناراحتی حرفی زدم» یا بگوید:«از مادر شوهرم بپرسید» و من در پاسخ می گفتم:«من به مادرشوهرتان دسترسی ندارم. شما لطفا در یک تاپیک جداگانه مشکلتان را مطرح کنید تا به صورت مفصل به آن پاسخ دهم». اما با جواب آقا رضا، دوباره من و دیگر کارشناسان مقصّر شناخته شدیم:

و احتمالا مشکلِ خانم «رهگذر آسمان» مطرح نشده باقی می ماند. امیدوارم این طور نشود.

سلام استاد امید لطفا همین حدیثی که درمورد پیامبر و ازدواج اختیاریه رو تاجایی که میتونید نشر بدید.
متاسفانه تو ایران دختران ما ظلم رو حق خودشون میدونن. واقعا خدا خیرتون بده...

قبلاهم گفتم بازم میگم تو ایران رو احترام به پدرومادر دیگه زیادی مانور میدن.

تو یه پست بود دوسه ماه پیش من و یه خانومی بخاطر همین قضیه بحثمون شد که من میگفتم باید مقابل پدرومادرش بایسته و ایشون بدشون اومد و زیرپستشم چنتا لایک خورد اما بنظرم فقط خود استارتر بامن موافق بودن و حرف من گناه بزرگی بود.یعنی خود خانوما هم اینو بی حرمتی میدونستن.
و گفتمم این شرایطی که دختر یا پسر به والدینش بامهربونی بگه فلان وبهمان بعد پدرومادرشم دربیارن بگن بله حتمااا خیلی آرمانی ورویاییه و تقریبا توکمتر خونه ای وجودخارجی داره.

البته من نمیگم بی احترامی کنن به پدر ومادرااا ( کتک و فوش دادن )
ولی خب دختریوبخوان بزور شوهربدن قطعا تا جیغ نزنه گریه نکنه و فرارنکنه کسی تره واسه نه گفتنش خوردنمیکنه استاد...

باحرفتون موافقم بله تایید پدر ومادر مهمه استاد
ولی پدر ومادرا اکثرا خواسته هاشون نابجاست . ازدواج اجباری با تحقیرکردنشون بخاطر اون چیزی که دوس دارن بچه هاباشن و نیستن رو که فاکتور بگیریم هزاران خواسته دیگه دارن مثلا مبلاتو عوض کن فلان لباسو بپوش پول جمع کن فلان رشته رو برو بچه دار شو
یه بچه دیگه بیار پسر باشه تا تو عروس خوبه باشی. مجلس عروسی آنچنانی. فلان دخترو نگیر چون قیافه نداره.بافلانی گرم نگیر یا فلان جابریم. اونقدمیگن که تو روانی بشی و حتما به حرف اونا میرسی صددرصد چون اثر تلقینه.
و من وقتی به دوستام میگم گوش نکنید و پدرومادر معصوم نیستن انگار من از سیاره زحل اومدم اونا زمین. واای من حاضرم بمیرم اما پدرم ناراحت نشه.
تو هنوز توزندگی نرفتی اصلا اینجور که توخیال تو هست نیست خلاصه...

استارتر عزیز هم حتما به حرفاشون گوش نکردن و حرکات و سکناتش مورد پسند و تایید این بزرگواران نبودن که عاقبتشون شده این.

نمیگم شما اینارو تاییدمیکنید استاد
فقط شاید خواستم با شما مشکل این کشورو مطرح کنم که وقتی میگید تایید بدونید مردم ما چی ازش برداشت میکنن.
متشکرم...

اگر دنبال تائید دیگران هستی پس نسبت به تمام استعدادهایی که خداوند در درونت نهاده باید بی اعتنا باشی .

کسی که ندای درونی خود را می شنود، نیازی نیست که به سخنان بیرون گوش فرا دهد. مولانا

nazak;1028597 نوشت:
مثلا کسی تنبله و ما ازلحاظ روانشناختی و دینی صدحرف بهش میزنیم اما تهش به حرف پزشکی میرسیم که بله کم کاری تیرویید داره طرف

چه حرف به جایی زدید
جدای از پاسخی که قصد داشتید به صحبت جناب فاتح برادر عزیزم
(شخصا به ایشان خیلی ارادت دارم) بدهید
این سخن شما پاسخ به یکی از مشکلات بزرگ در جامعه‌ی ماست. اینکه بلد نیستیم مشکلات را ریشه یابی کنیم. آفرین خواهر گرامی گل

دلم می‌خواست می‌شد ساعت‌ها بلکه روزها درمورد این حرفی که زدید صحبت کنم
ما دربرخورد با مشکلات معمولاْ تمایل داریم اولین چیزی که مشاهده کردیم را به عنوان پاسخ قطعی در نظر بگیریم
مثالی می‌زنم و از مدیران عزیز درخواست می‌کنم اجازه بدهند صحبتم باقی باشد چون مستقیماْ به موضوع تاپیک مربوط نیست (البته شامل آن نیز می‌شود)

زمانی تحقیقی صورت گرفت و مشاهده این تحقیق این بود که افرادی که نزدیک دکل برق هستند بیشتر به سرطان مبتلا می‌شوند
و در نهایت اینطور نتیجه گرفته شد که دکل‌های برق سرطان‌زا هستند و تقریباْ تمام محققین هم این نظریه را پذیرفتند
اما شخصی که اینقدر ساده یک نظریه را نمی‌پذیرفت
(و احتمالاْ بسیار هم مورد سرزنش قرار می‌گرفته!!) سوالی برایش پیش آمد (که برای سایرین پیش نیامده بود)

سوال این بود که اگر دکل‌های برق سرطان‌زا هستند؛ چرا کارکنان اداره برق که روی این دکل‌ها کار می‌کنند آمار خاصی در ابتلا به سرطان ندارند؟
او بر مبنای همین پرسش شروع به تحقیق کرد و در نهایت به این نتیجه رسید که سرطان در بین افراد حاشیه شهرها به دلیل عدم بهداشت مناسب بیشتر است
ولی از قضا دکل‌های برق هم خارج از شهر و درست کنار حاشیه نشین‌ها قرار دارند. اما هیچ ربطی به سرطان ندارند!
منتهی گروه محقق اول همین که دکل‌ها را مشاهده کرده بودند اینطور نتیجه‌گیری کردند که عامل زیاد بودن سرطان در این منطقه دکل‌های برق هستند

و این شیوه‌ای است که اکثر انسان‌ها به خصوص در کشور خودمان مطابق با آن پدیده‌ها را ارزیابی می‌کنند

[="Arial"]

امید;1028577 نوشت:
کاربر «رهگذر آسمان» می توانست در پاسخِ پرسش من از آیه ای که مادرشوهرش به استناد آن در زندگیِ عروسش دخالت می کند، مثلا بگوید:«من ناراحت بودم و از روی ناراحتی حرفی زدم» یا بگوید:«از مادر شوهرم بپرسید» و من در پاسخ می گفتم:«من به مادرشوهرتان دسترسی ندارم. شما لطفا در یک تاپیک جداگانه مشکلتان را مطرح کنید تا به صورت مفصل به آن پاسخ دهم». اما با جواب آقا رضا، دوباره من و دیگر کارشناسان مقصّر شناخته شدیم:

[=arial]
انگار شما داستان زیاد میخونیا
نشستین زندگی من و مکالمه احتمالیمون رو تصویرسازی کردین واسه خودتون؟؟؟

اخوی مطمئنی تو این جامعه زندگی میکنی؟
اصلا جامعه رو بیخیال
یه نگاه به پستای قبلی من و بقیه مینداختین که بفهمین چه جور آدمی هستیم
بعد از ساحت مقدس روحانیت دفاع میکردین

چی شد تا نوک پیکان برگشت سمت شما ترش کردین؟؟؟
یه عمره میگین نکن نگو نرو نفس نکش جیکمون درنمیاد
چی شد سعه صدری که ازش دم میزنین؟؟؟

محض اطلاعتون بعد از پست صبح تا الان داشتم زور میزدم ببینم چه گلی به سرم بگیرم که نرسم به طلاق
پس اصلا تو سایت نبودم که کسی بخواد گفته هامو توجیه کنه
الان اومدم که بگم
سفت و سخت سر حرفم وایسادم و گوش عالمو کر میکنم اگه زندگیم به باد بره
از کسی ناراحت نیستم که سر شما خالی کنم
مشکلم دقیقا خود حضرتعالی و هم قطارانتونن
مادرشوهر بیسواد من مگه قرآن خوندن بلده که آیه بیارم واستون؟
بحثم همینه که همچین آیاتی نیست تو کتاب و احکام خدا
شما و امثال شما سرمنبر و مسجد عاق والدین رو یادش دادین
شماها عاق ولدشو حذف کردین و پاره پاره اش کردین
شماها رمضان و محرم و مولودی و شهادت و ختم قرآن و هر مراسم دیگه ای گریزی زدین به احترام به والدین
روزی هزاربار همینجا میزنین تو سرمون که والدین هرکاری کردن احترامشو داشته باش
ولی به کدوم پدرومادری گفتین خدا قهرش میگیره دل بچتو بشکونی؟

البته منظورم شما نیستیا
چون شما با رسیدن به جمله بچه هارو تنبیه نکنین رسالت وجودی هردو دنیاتون رو تکمیل کردین

واعظ دین خدا ، معرف اسلام ، اخوی ، جناب
به همون خدایی که میپرستی
ماها نه عقده حقارت داریم
نه از بلاد کفر اومدیم
نه چرت و پرت میگیم که بعدش دنبال توجیه باشیم
نه هیچ چیز دیگه ای
فقط خدا زده پس کلمون
تو این وانفسای دنیای هزاررنگ خدارو انتخاب کردیم
و وقتی بزرگترین ضربه های زندگیمونو از نماینده های همین دین میخوریم
عین چی تو باتلاقای زندگی میمونیم
فقط داریم دست و پا میزنیم نبریم از دین و خدا و پیغمبر
دستمونو نمیگیرین حداقل بدترش نکنید.

امید;1028568 نوشت:
نادرست بودن دزدی برای دزدها بدیهی نیست. آنها می گویند: ما از یک عده دزد می دزدیم. یا می گویند: ما فقیر هستیم و چاره ای نداریم. چند روز پیش، در تلویزون دیدم که یک سارق می گفت:«من اموال دزدی را برای کمک به فقرا استفاده می کردم»
استاد از شما بعید است
یعنی انتظار داشتید وقتی یک خلافکار را دستگیر می‌کنند بگوید بله من از همان ابتدا می‌دانستم کارم اشتباه است اما خودم مرض داشتم؟!
خب معلوم است که برای کارهایش انواع توجیهات را خواهد آورد. اکثریت مطلق افراد خلافکار کاملا به زشت و نادرست بودن عمل خود آگاهی دارند برادر

امید;1028569 نوشت:
همان طور که شما برای پرسشی که از دیگری شده، پاسخی جور می کنید، مادری هم به خودش اجازه می دهد به جای پسرش تصمیم بگیرد و عروسش را اذیت کند

خب الحمدالله دلیل اصلی مشکلات خانم رهگذر آسمان مشخص شد: رضا دودانگه happy

برادر عزیز؛ اولا برای آنکه بفهمیم توجیه بزرگترهایی که حدود کوچکترها را رعایت نمی‌کنند همین چیزی است که شما با من مقایسه کردید یا خیر؛ باید دلیل آنها را برای کارشان بشنویم. اگر آنها در توجیه عمل خود مثلا گفتند ما دخالت می‌کنیم چون حرف فرزندمان را می‌فهمیم

(همانطور که رضا بجای رهگذر آسمان چنین ادعایی کرد) آن وقت حرف شما درست است. اما اکثر بزرگترها اولین و مهمترین توجیهشان برای عدم رعایت حدود کوچکترها این است که ما بزرگتر هستیم؛ ببیشتر از شما می‌فهمیم؛ تجربه ما بیشتر است؛ تو بلد نیستی و امثال اینها. پس شما در صورتی می‌توانید کار آنها را با بنده مقایسه کنید که من گفته باشم خانم رهگذر آسمان بی‌سواد است؛ بلد نیست؛ من بیشتر از ایشان می‌فهمم که کاملا واضح است بنده چنین منظوری نداشتم (از خانم رهگذر آسمان بابات استفاده از این جملات عذرخواهم @};-)

ثانیا آنچه خانم رهگذر آسمان گفتند فقط درمورد مادرشوهر نبود:


رهگذر آسمان;1028539 نوشت:
خسته شدم از عمری دوییدن به دنبال تائید بزرگترها و حواله شدنم به آیه های عاق والدین ...
خسته شدم از زیرپا گذاشتن آرزوهایم به امید دیدن لبخند رضایت والدین
مقصر شمایید که در آستانه طلاقم و مادرم به حکم کتاب خدا فقط دغدغه این را دارد که هرروز باید به دیدارش بروم
مقصر شمایید که در منبر و مسجد با پاره پاره کردن آیات خدا باورهایی به خورد والدینمان دادید
که افش میشود عاق ...
اما شما از بین این همه جمله که ایشان خطاب به والدین گفتند؛ فقط یک مادرشوهر که میشد با حرف من جور شود را گلچین کردید
چون درمورد مادرشوهر می‌شود گفت می‌خواهد در دفاع از پسرش به عروسش حرفی بزند
اما درمورد والدین که مستقیما فرزند را آزار می‌دهند شخص ثالثی وجود ندارد که بگوئیم خواستند بجای او حرف بزنند

امید;1028569 نوشت:
متشکرم که توجیهی برای این کاربر دست و پا کردید
به جای خانم اپولونیوس هم من حرف زدم؟
بجای خانم nazak هم من حرف زدم؟
برای این دو کاربر گرامی و صدها نفر مانند آنها نیز این من هستم که توجیه دست و پا کرده‌ام یا خودشان دارند از این موضوع شکایت می‌کنند؟

nazak;1028600 نوشت:
سلام استاد امید لطفا همین حدیثی که درمورد پیامبر و ازدواج اختیاریه رو تاجایی که میتونید نشر بدید.
متاسفانه تو ایران دختران ما ظلم رو حق خودشون میدونن. واقعا خدا خیرتون بده...

سلام

من در موضوع هایی که پاسخ می دهم، سعی می کنم یک طرفه قضاوت نکنم. بارها از علیّت خطّی و حلقوی حرف زده ام:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64051#3

http://www.askdin.com/showthread.php?t=17461#4

از دوستان خواسته ام در موضوعات به صورت خطّی نگاه نکنند. این یعنی چه؟ یعنی اینکه وقتی مشکلی در خانواده بروز می کند، هیچ وقت یک نفر به تنهایی مقصّر نیست و نباید انگشت اتهام را به سوی او گرفت. من قبلا به حق فرزند بر پدر و مادر در یکی از سؤالات اشاره کردم. رسول خدا (صلّی‌الله علیه وآله و سلّم) فرمود: «یا عَلیُّ ، لَعَنَ اللهُ والدین حَمَلا وَلَدَ هُما عَلی عُقُوقِهِما، یا عَلیُّ ، یَلزَمُ الوالِدَین مِن عقوق وَلَدِهِما ما یَلزَمُ الوَلَدُ لَهُما مِن عُقُوقِهما» یعنی «ای علی! خدا لعنت کند پدر و مادری را که فرزندانشان را به عاق کردن خویش وادار نمایند، ای علی!همان گونه که فرزند عاق والدین می شود، والدین نیز متقابلاً (در صورت عدم رعایت وظایف خود) عاقّ فرزندان خود خواهند شد» [وسائل الشیعه- جلد 15- ص 123]. امام سجاد (صلوات الله و سلامه علیه) در حدیث مفصّلی درباره حقوق، می فرماید:«فاعمل فی أمره عمل من یعلم أنّه مثابٌ علی الإحسان إلیه معاقبٌ علی الإسائة إلیه» یعنی «پس در مورد فرزندت، مانند کسی عمل کن که می داند در صورت نیکی به او، پاداش می گیرد و در صورت بدی به او، مکافات می شود»(1). آیا اینکه خانم «رهگذر آسمان» یا پدر و مادرش از یک روحانی این حدیث را نشنیده اند یا پدر و مادرش نمی خواهند به این حدیث عمل کنند، دلیل قانع کننده ای برای این حجم از نوازش در پستِ

http://www.askdin.com/showthread.php?p=1028604#post1028604#39

می باشد؟؟!! من دوست داشتم به خانم «رهگذر آسمان» کمک کنم. تصور می کردم با سؤال درباره آیه ای که با آن مادرشوهرش به خود حق می دهد در زندگی عروسش دخالت کند، می توانم ایشان را تشویق کنم مشکلشان را در تاپیک تازه ای مطرح کنند. به همین خاطر از پاسخِ جناب آقای رضا به سؤال خودم، ناراحت شدم؛ ولی افسوس که تصوّرم شدیدا اشتباه بود. اینجاست که با خودم می گویم:« ای کاش عجله نمی کردم و از پاسخ آقای رضا به سؤالم ناراحت نمی شدم ».

پی نوشت:

1: الصدوق، محمد بن علی بن بابویه، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 386، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1411ه.ق

سلام و عرض ادب خدمت بزرگواران

با نظر دوستان مبنی بر حل ریشه ای مشکلات موافقم ولی خب این چند پست سرکار رهگذر آسمان کافی نیست . از طرفی بسیاری از اختلافات رو نمیشه بطور کامل و ریشه ای حل کرد . فقط میتوان مدیریت نمود .

سرکار رهگذر آسمان ، مهارتهای ارتباطی ای هست که عامه مردم بلد نیستند . صبور باشید جزئیات رو با کارشناس مطرح کنید . اینکه تمام مشکلات بخاطر عاق والدین است یا اینکه تقصیر منبریان است چون یک موضوع رو تاکید میکنند ، و این دلیل کامل و تام مشکلی در حد بن بست و طلاق است بنظر درست نمی آید علت رو با صبر بیشتر و راهنمایی جستجو و حل یا مدیریت کنید .

امید;1028612 نوشت:

سلام

من در موضوع هایی که پاسخ می دهم، سعی می کنم یک طرفه قضاوت نکنم. بارها از علیّت خطّی و حلقوی حرف زده ام:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64051#3

http://www.askdin.com/showthread.php?t=17461#4

از دوستان خواسته ام در موضوعات به صورت خطّی نگاه نکنند. این یعنی چه؟ یعنی اینکه وقتی مشکلی در خانواده بروز می کند، هیچ وقت یک نفر به تنهایی مقصّر نیست و نباید انگشت اتهام را به سوی او گرفت. من قبلا به حق فرزند بر پدر و مادر در یکی از سؤالات اشاره کردم. رسول خدا (صلّی‌الله علیه وآله و سلّم) فرمود: «یا عَلیُّ ، لَعَنَ اللهُ والدین حَمَلا وَلَدَ هُما عَلی عُقُوقِهِما، یا عَلیُّ ، یَلزَمُ الوالِدَین مِن عقوق وَلَدِهِما ما یَلزَمُ الوَلَدُ لَهُما مِن عُقُوقِهما» یعنی «ای علی! خدا لعنت کند پدر و مادری را که فرزندانشان را به عاق کردن خویش وادار نمایند، ای علی!همان گونه که فرزند عاق والدین می شود، والدین نیز متقابلاً (در صورت عدم رعایت وظایف خود) عاقّ فرزندان خود خواهند شد» [وسائل الشیعه- جلد 15- ص 123]. امام سجاد (صلوات الله و سلامه علیه) در حدیث مفصّلی درباره حقوق، می فرماید:«فاعمل فی أمره عمل من یعلم أنّه مثابٌ علی الإحسان إلیه معاقبٌ علی الإسائة إلیه» یعنی «پس در مورد فرزندت، مانند کسی عمل کن که می داند در صورت نیکی به او، پاداش می گیرد و در صورت بدی به او، مکافات می شود»(1). آیا اینکه خانم «رهگذر آسمان» یا پدر و مادرش از یک روحانی این حدیث را نشنیده اند یا پدر و مادرش نمی خواهند به این حدیث عمل کنند، دلیل قانع کننده ای برای این حجم از نوازش در پستِ

http://www.askdin.com/showthread.php?p=1028604#post1028604#39

می باشد؟؟!! من دوست داشتم به خانم «رهگذر آسمان» کمک کنم. تصور می کردم با سؤال درباره آیه ای که با آن مادرشوهرش به خود حق می دهد در زندگی عروسش دخالت کند، می توانم ایشان را تشویق کنم مشکلشان را در تاپیک تازه ای مطرح کنند. به همین خاطر از پاسخِ جناب آقای رضا به سؤال خودم، ناراحت شدم؛ ولی افسوس که تصوّرم شدیدا اشتباه بود. اینجاست که با خودم می گویم:« ای کاش عجله نمی کردم و از پاسخ آقای رضا به سؤالم ناراحت نمی شدم ».

پی نوشت:

1:

الصدوق، محمد بن علی بن بابویه، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 386، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1411ه.ق

بله حرفاتو کاملا درسته قطعا یک نفر مقصر نیست اما مشکل ما و خیلیای دیگه که واقعا از نزدیکان خودم هستن اینجاست که به اسم دین این حق رو در خودشون نمیبینن که اعتراض کنن یعنی قطعا کسیکه ظلم میکنه از چشم مظلوم دیده که ظلم کرده وگرنه هیچوقت اون ظلم رو نمیتونه درحق کسی انجام بده که انچنان ازش حساب نمیبره.
اینا هم ساکت میشن از ترس اینکه مرتکب گناه و خسران دردوجهان میشن. یعنی اگر این ترس نبود اونا میتونستن نزارن اینهمه ظلم درحقشون بشه.
بحث اشتباه کردن فرزند در مقابل پدرومادر نیست بحث اینه که از گناهش و عواقبش میترسه.
یه پسری اومده بود مشاوره بعدگفت از پدرم متنفرم چون تحقیرم میکنه بعد استادمون بهش گفت خب چرا بهش نمیگی که چقد عصبی میشی وقتی اینکارو میکنه و نزاری تحقیر کنه گفت احساس گناه میکنم میترسم.
مردم ما همینن استاد امید.
بعد خود من بخاطر این روایت تاجایی که شد بامعلمامون خوب تاکردم ولی خداروشکر میکنم یبار برای حقم اعتصاب کردم و بهش رسیدم.
امام علی (ع) میگه : هرکس به من کلمه ای بیاموزد مرا (بنده) خود کرده..

متاسفانه معلمای ایران و استادای دانشگاهها شاید بظاهر دم ازروشنفکری بزنن اما خروجیشون دیکته کردن عقاید خودشون به دانش آموز و خصوصا دانشجو هست.
ما نباید نفس میکشیدیم بخاطر اینکه معلم و استاد کلمه به ما آموخته.حالا این یه روایته و قرآنی نیست اما باز تاثیرش هست.
ما میگیم باید شفاف سازی بشه باید واسه مردم هردوجنبه برابر گفته بشه مردم ما علاوه براینکه نمیدونن حتی یسریاشون برداشت کردنشونم اشتباست نمیشه گفت مشکل فقط مردمن که.
منظورم ازاینکه گفتم اون روایت رو نشر بدین توی مساجد و دانشگاهها و بین مردم بوده...

Reza-D;1028602 نوشت:
چه حرف به جایی زدید
جدای از پاسخی که قصد داشتید به صحبت جناب فاتح برادر عزیزم
(شخصا به ایشان خیلی ارادت دارم) بدهید
این سخن شما پاسخ به یکی از مشکلات بزرگ در جامعه‌ی ماست. اینکه بلد نیستیم مشکلات را ریشه یابی کنیم. آفرین خواهر گرامی گل

دلم می‌خواست می‌شد ساعت‌ها بلکه روزها درمورد این حرفی که زدید صحبت کنم
ما دربرخورد با مشکلات معمولاْ تمایل داریم اولین چیزی که مشاهده کردیم را به عنوان پاسخ قطعی در نظر بگیریم
مثالی می‌زنم و از مدیران عزیز درخواست می‌کنم اجازه بدهند صحبتم باقی باشد چون مستقیماْ به موضوع تاپیک مربوط نیست (البته شامل آن نیز می‌شود)

زمانی تحقیقی صورت گرفت و مشاهده این تحقیق این بود که افرادی که نزدیک دکل برق هستند بیشتر به سرطان مبتلا می‌شوند
و در نهایت اینطور نتیجه گرفته شد که دکل‌های برق سرطان‌زا هستند و تقریباْ تمام محققین هم این نظریه را پذیرفتند
اما شخصی که اینقدر ساده یک نظریه را نمی‌پذیرفت
(و احتمالاْ بسیار هم مورد سرزنش قرار می‌گرفته!!) سوالی برایش پیش آمد (که برای سایرین پیش نیامده بود)

سوال این بود که اگر دکل‌های برق سرطان‌زا هستند؛ چرا کارکنان اداره برق که روی این دکل‌ها کار می‌کنند آمار خاصی در ابتلا به سرطان ندارند؟
او بر مبنای همین پرسش شروع به تحقیق کرد و در نهایت به این نتیجه رسید که سرطان در بین افراد حاشیه شهرها به دلیل عدم بهداشت مناسب بیشتر است
ولی از قضا دکل‌های برق هم خارج از شهر و درست کنار حاشیه نشین‌ها قرار دارند. اما هیچ ربطی به سرطان ندارند!
منتهی گروه محقق اول همین که دکل‌ها را مشاهده کرده بودند اینطور نتیجه‌گیری کردند که عامل زیاد بودن سرطان در این منطقه دکل‌های برق هستند

و این شیوه‌ای است که اکثر انسان‌ها به خصوص در کشور خودمان مطابق با آن پدیده‌ها را ارزیابی می‌کنند

خواهش میکنم جناب رضا.لطف دارید.
دقیقا همینه و یه چیز دیگه اینکه یبار یه بیماری گرفتم ازتعدادی پرسیدم که متخصص هم بینشون بوده گفتن کبدته یکی گفت کلیه.یکی گفت معده بعد قلب همینطور رفت بقول زن عموم اگر برم پیش دکتر فلانی قطعا میگه سرطان داری. تهش فهمیدم دلیلش اون قد مسخره بود که با خوردن فقط یه میوه حل شد رفت.این ماجرای تایید نشدن استارتر هم که باعث سالها عقده و خودخوری براش شده نه نیاز به شیمی درمانی داشت نه هزینه های گزاف نه بالابردن خودش در سطح انچنانی برای اثبات خودش.فقط باور داشتن عمقی همین کلمه (مهم نیست ) وهمین توضیحاتی که داده شد.البته من توقع ندارم ایشون ازهمون اول همه چیزدان میبودن منظورم اصلا ازهمین الانه. بیشتر ما دنبال درمانای عجیب غریبیم بااینکه درمان آسون تر از اونچیزیه که فکرشو میکردیم.اصلا گاهی خود درمان خود درده اونو ازبین ببریم اکثرمشکلاتمون تواون زمینه ازبین میره. درمانش فک میکرد تاییدشدن توسط والدینشه نمیدونستن مشکلشون همینه که دنبال تاییداونان.

کاش ساعتها ادامه میدادین بحثتونو...

[="Arial"]

فاتح;1028614 نوشت:
صبور باشید جزئیات رو با کارشناس مطرح کنید

[=arial]سلام
والا دارم همین کارو میکنم
اگه اجازه بدن مشورتم با برخی کارشناسان تموم بشه مشکل منم میاد رو سایت
ولی اینکه مشکلم رو جای دیگه ای مطرح کنم بازم چیزی رو عوض نمیکنه
چون جواب همه اعتراضاتم به مشکلاتی که بقیه تو زندگیم ایجاد میکنن
فقط و فقط ارجاع به دین خدا و قرآن و گفته های روحانیته
ولی جناب امید و رفقاشون نمیخوان قبول کنند که یه چیزایی تقصیر ایشونه .

رهگذر آسمان;1028678 نوشت:

[=arial]سلام
والا دارم همین کارو میکنم
اگه اجازه بدن مشورتم با برخی کارشناسان تموم بشه مشکل منم میاد رو سایت
ولی اینکه مشکلم رو جای دیگه ای مطرح کنم بازم چیزی رو عوض نمیکنه
چون جواب همه اعتراضاتم به مشکلاتی که بقیه تو زندگیم ایجاد میکنن
فقط و فقط ارجاع به دین خدا و قرآن و گفته های روحانیته
ولی جناب امید و رفقاشون نمیخوان قبول کنند که یه چیزایی تقصیر ایشونه .

سلام علیکم

بسیار خب مطرح کنید ، بالاخره موجود با نوعیت انسان جائز الخطاست . کسی هم از این مقوله خطا جدا و سوا نشده ، مگر که معصوم باشه .

شما هم اگر امکان خطا رو قبول دارید نیاز به مشاوره رو هم منطقی و لازم باید بدونید .

همسر شما با این نظر شما موافقه که اشکال بین شما بخاطر طرح عاق والدین و این بحثهاست و خود شما بشخصه مشکل دیگری با هم ندارید ؟

جمع بندی پرسش: من دختری تحصیل کرده، اهل مطالعه و انجام امور دینی و معنوی هستم. با اینکه نسبت به هم دوره های خودم اطلاعات زیادی دارم، پدر و مادرم مرا تأیید نمی کنند. فکر می کنم اگر روزی یک دانشمند یا انسان بزرگی شوم، باز هم والدینم مرا تأیید نخواهند کرد. چه کار کنم که پدر و مادرم حرف ها و نظرات مرا در مسائل مختلف بیشتر قبول کنند؟ پاسخ: در دوره جوانی، توانایی ها و قابلیت های شناختیِ فرد به اوج می رسد و او می تواند مسؤولیت هایی در جامعه به عهده گیرد و به تدریج از والدین مستقلّ گردد و برای ازدواج و تشکیل زندگی اقدام نماید. در همین دوره، ممکن است مشکلاتی میان جوان و پدر و مادرش بروز کند. این احتمال وجود دارد که والدین به فرزندشان همچنان به چشم یک کودک نگاه کنند و نظراتش را برخاسته از افکار ساده انگارانه دوره کودکی یا افکار ناپخته دوره نوجوانی قلمداد نمایند. پدر و مادر باید در این سنّ با فرزند خود مانند یک بزرگسال ارتباط برقرار کنند. در حالیکه در این سنین ارتباط  خانواده با جوان باید شبیه ارتباط دو بزرگسال شده باشد. جوان از پدر و مادرش انتظار دارد که رابطه برابری با او داشته باشند و به چشم یک کودک یا نوجوان به او نگاه نکنند.      دختران جوان نیاز دارند ارتباط عاطفیِ صمیمی با والدین داشته باشند. جوان دوست دارد با والدین خود درباره تجربیاتش صحبت کند و اهدافش در زندگی را با آنها در میان بگذارد. وقتی والدین به حرف های فرزند جوان خود گوش دهند و او را به خاطر پیشرفت هایش با حرف هایشان تشویق کنند، بزرگ ترین هدیه را به فرزند جوان خود می دهند. توجه به نظرات و حرف های جوان رابطه میان والدین با او را مستحکم می سازد و محبت میان آنها را افزایش می دهد. زمانی که والدین فرزند خود را به چشم یک کودک یا نوجوان نگاه می کنند و به نظراتش اهمیت نمی دهند، این موضوع باعث دلخوری و عصبانیتِ جوان می شود. اما جوان باید عصبانیت خود را کنترل کند و احساساتِ منفی اش را تعدیل نماید. ایجاد فضای صمیمی میان والدین و جوان گاهی نیاز به گذشت زمان دارد. گاهی سال ها طول می کشد تا والدین دیدگاهشان را در مورد فرزند خود تغییر دهند و متوجه شوند که فرزندِ آنها دیگر دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشته و به فردی خبره در رشته خود تبدیل شده است. مرحوم شیخ عباس قمى نویسنده كتاب مفاتیح الجنان در خاطرات خود برای پسرش آورده است كه: وقتى كتاب منازل الاخرة را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسأله گو» كه همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه (صلوات الله و سلامه علیها) احكام شرعی را برای مردم مى گفت. مرحوم پدرم «كربلائى محمد رضا» از علاقه مندان منبر شیخ عبدالرزاق بود؛ به حدى كه هر روز در مجلس او حاضر مى شد و شیخ هم بعد از مسأله گفتن، كتاب منازل الاخرة مرا مى گشود و از آن براى شنوندگان و حاضران از روایات و احادیث آن مى خواند. روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت:"شیخ عباس! كاش مثل عبدالرزاقِ مسئله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و از این كتاب كه او براى ما مى خواند، تو هم مى خواندى". اما مرحوم شیخ عباس قمی، به خاطر اخلاص و کار برای خدا، به پدرش نگفت که عبدالرزاق از کتاب من برای حاضران روایت می خواند. پس بهتر است شما هم صبر داشته باشید و به تحصیل و کسب تجربه ادامه دهید و به آینده امیدوار باشید. روزی فرا می رسد که پدر و مادرتان به داشتن فرزندشان افتخار می کنند. تا آن زمان شکیبا باشید و عدم تأیید والدین تان را به پای عدم آشنایی با رشته خود بگذارید. 
موضوع قفل شده است