جمع بندی قرآن و تحت فشار قرار دادن زن برای مهریه

تب‌های اولیه

121 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

میقات;1027214 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

گل

این مشخص است که مصادیق عضل می تواند به حسب شرائط و... متفاوت باشد.

در باره نظر مراجع نیز تا جایی که اطلاع دارم چنین حصری که شما می فرمایید، وجود ندارد.

اگر موردی مد نظرتان است که از این آیه استفاده کرده اند، به صورت مستند (نقل عینی مطلب یا آدرس کتاب) ارسال فرمایید تا در باره اش گفتگو شود.

با سلام و احترام

بنده بر اساس اطلاعات کلی نسبت به مهریه این برداشت را دارم.
بعلاوه شما می فرمایید تا جایی که اطلاع دارید حصری وجود ندارد اما گویا نسبت به مصداقی که عرض کردم مستند و نقل قولی ندارید.
از چند طلبه که با احکام آشنایی دارند پرسیدم گویا برایشان تازگی داشت و یکی گفت بی اطلاع است.

به همین جهت درخواست دارم ابتدا در انجمن احکام پرسشم را مطرح کنم.
بعد پاسخش را در اینجا بیان کنیم تا بحث به صورت درست پیش برود.

[="Tahoma"]

بیت المعمور;1027295 نوشت:
با سلام و احترام

بنده بر اساس اطلاعات کلی نسبت به مهریه این برداشت را دارم.
بعلاوه شما می فرمایید تا جایی که اطلاع دارید حصری وجود ندارد اما گویا نسبت به مصداقی که عرض کردم مستند و نقل قولی ندارید.
از چند طلبه که با احکام آشنایی دارند پرسیدم گویا برایشان تازگی داشت و یکی گفت بی اطلاع است.

به همین جهت درخواست دارم ابتدا در انجمن احکام پرسشم را مطرح کنم.
بعد پاسخش را در اینجا بیان کنیم تا بحث به صورت درست پیش برود.

با سلام و درود

حضرتعالی باید مستند و نقل قول بیاورید که در مصادیق عضل، حصر وجود دارد؛ بنده که عرض کردم علی القاعده حصری نیست. این دلیل و مستند نمی خواهد و شما اگر ادعای حصر دارید، اقامه دلیل و مدرک بفرمایید.

اقدام قانونی و... می تواند یکی از مصادیق باشد و دلیلی ندارد کسی از مراجع به طور خاص راجع به اقدام قانونی بیایند بگویند این هم می شود. همین که منعی و ممنوعیتی از طرف ایشان در این باره نیامده است، دلیل بر اجازه و جواز است.

به همین خاطر عرض کردم اگر می فرمایید اقدام قانونی جزء مصادیق نیست و مراجع آن را ممنوع کرده اند، نقل قول و یا آدرس آن را بفرمایید تا در باره اش گفتگو کنیم.

میقات;1027302 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

حضرتعالی باید مستند و نقل قول بیاورید که در مصادیق عضل، حصر وجود دارد؛ بنده که عرض کردم علی القاعده حصری نیست. این دلیل و مستند نمی خواهد و شما اگر ادعای حصر دارید، اقامه دلیل و مدرک بفرمایید.

اقدام قانونی و... می تواند یکی از مصادیق باشد و دلیلی ندارد کسی از مراجع به طور خاص راجع به اقدام قانونی بیایند بگویند این هم می شود. همین که منعی و ممنوعیتی از طرف ایشان در این باره نیامده است، دلیل بر اجازه و جواز است.

به همین خاطر عرض کردم اگر می فرمایید اقدام قانونی جزء مصادیق نیست و مراجع آن را ممنوع کرده اند، نقل قول و یا آدرس آن را بفرمایید تا در باره اش گفتگو کنیم.

با سلام و احترام

برادر عزیز از پاسخگویان احکام نیز پرسیدم، آنها موضوع را نیازمند مشورت و ارجاع به دفتر مرجع دانستند و خود اذعان داشتند به این موضوع.
ابتدا پاسخگوی اول نمی دانست مشورت کرد
بعد مرا به کارشناس بالاتر از خود ارجاع داد
و ایشان گفتند موضوع باید از خود دفتر مرجع تقلید پیگیری شود.

بعلاوه شما می دانید در منطق می گویند
همانطور که اثبات یک چیز نیازمند دلیل است
انکارش هم نیازمند دلیل است.
به همین جهت جهل و مسکوت ماندن یک مسئله فقهی به معنای بی نیازی از اثبات نیست.

بیت المعمور;1027305 نوشت:
به همین جهت جهل و مسکوت ماندن یک مسئله فقهی به معنای بی نیازی از اثبات نیست.

با سلام و درود

این عبارت در صورتی صحیح است که یقین داشته باشید مراجع به این موضوع نپرداخته و دلیل آن هم جهل بوده و یا به دلیل به نتیجه نرسیدن، آن را مسکوت و بدون جواب گذاشته اند. چنین یقینی حاصل نمی شود و ادعایی بدون دلیل است.

در هر حال منتظرم نقل قول عینی و یا آدرس مطالبتان را ارائه فرمایید تا در باره اش گفتگو کنیم.

مستحضرید که طبق قوانین، تاپیک محدودیت زمانی دارد و در موعد مقرر بایستی بسته و جمع بندی شود؛ لذا این که بخواهیم ادامه این گفتگو از نظر فقهی در انجمن احکام، مطرح و پس از تایید تاپیک و انجام گفتگوهای فقهی، ادامه اش در این جا پیگیری شود، مقدور نیست. در هر حال در خدمتتان هستم.

میقات;1027307 نوشت:

با سلام و درود

این عبارت در صورتی صحیح است که یقین داشته باشید مراجع به این موضوع نپرداخته و دلیل آن هم جهل بوده و یا به دلیل به نتیجه نرسیدن، آن را مسکوت و بدون جواب گذاشته اند. چنین یقینی حاصل نمی شود و ادعایی بدون دلیل است.

در هر حال منتظرم نقل قول عینی و یا آدرس مطالبتان را ارائه فرمایید تا در باره اش گفتگو کنیم.

مستحضرید که طبق قوانین، تاپیک محدودیت زمانی دارد و در موعد مقرر بایستی بسته و جمع بندی شود؛ لذا این که بخواهیم ادامه این گفتگو از نظر فقهی در انجمن احکام، مطرح و پس از تایید تاپیک و انجام گفتگوهای فقهی، ادامه اش در این جا پیگیری شود، مقدور نیست. در هر حال در خدمتتان هستم.

با سلام و احترام

برادر بزرگوار
بنده از پاسخگویان تلفنی می پرسم و ایشان هم این مصداق را نمی پذیرند.
اگر جایز بود که می گفتند جایز است.

بعلاوه در اصول فقه هم برای برائت عقلی و شرعی، شرط گذاشتند.
برائت بعد از فحص و جستجو درست است.

اینطور نیست بگوییم چون ما نمی دانیم و مسکوت است پس لابد جایز است!!!
عقل و شرع می گویند ابتدا دنبال حکم باش اگر نبود آنگاه برائت جاری کن.

حالا شما بفرمایید بنده برای اثبات مطلب چه کار کنم؟

شما را به پاسخگویان احکام وصل کنم؟!!
اگر به من اعتماد دارید ، آنها یا جاهل بودند یا مخالف بودند.
هیچ کدام این مصداق عضل را تصدیق نکرد.
اما شما می فرمایید هیچ منافاتی ندارد و هیچ دلیل عقلی و نقلی بر ردش نیست....

خوب شما به عنوان کارشناس قرآن یا باید به نظر کارشناسان احکام( که گفتند جایز نیست)، اعتماد کنید. یا اگر اعتماد ندارید بنده یک تاپیک ایجاد کنم تا برای شما اثبات شود.

راه دیگری برای اثبات بلدید؟!

[="Tahoma"]

بیت المعمور;1027312 نوشت:
بنده از پاسخگویان تلفنی می پرسم و ایشان هم این مصداق را نمی پذیرند.

حالا شما بفرمایید بنده برای اثبات مطلب چه کار کنم؟

با سلام و درود

من نمی دانم شما سؤال را چگونه طرح فرموده اید، نوع طرح سؤال بسیار مهم است.

بهتر است سؤال این گونه مطرح شود:

طبق آیه شریفه، در شرائطی که عضل (تحت فشار قرار دادن زن) جایز است (زن مرتکب فاحشه مبینه شده)؛ همانطور که می توان از طریق حبس (اجازه خروج ندادن) سخت گیری در نفقه و ترک ابراز محبت و...، زن را در شرائط سختی قرار داد که او با دادن بخشی از مهریه، راضی به طلاق شود؛ آیا در صورتی که مصادیق فوق، کاربرد ندارد می توان از طریق قانونی راهی را انتخاب کرد که نتیجه اش تحت فشار قرار گرفتن زن باشد؟

مثلا از طریق قانونی و برای رعایت حق شوهر، برای زن ممنوعیت خروج از کشور گرفت یا مثلا به خاطر رعایت نکردن حق شوهر، دادگاه به مسدودیت حساب بانکی زن، حکم بدهد یا ...، که زن (مرتکب فحشاء مبینه شده) با این شرائط، به بخشش مال و گرفتن طلاق راضی شود.

مثلا اگر شوهر بگوید از منزل خارج نشو، زن گوش نمی دهد ولی وقتی دادگاه حکم بدهد که اجازه خروج از منزل ندارید، زن گوش می دهد، یا ...؛

آیا این ها هم می توانند از مصادیق عضل باشند؟

توجه:
این از مسائل فقه استدلالی است لذا می توانید از طریق کارشناسان مربوطه و در انجمن احکام پیگیری فرمایید.

برای این عرض می کنم در انجمن، تا نوع سؤالی که طرح می کنید و نیز پاسخ آن، برای سایرین مشخص باشد.

میقات;1027327 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

من نمی دانم شما سؤال را چگونه طرح فرموده اید، نوع طرح سؤال بسیار مهم است.

بهتر است سؤال این گونه مطرح شود:

طبق آیه شریفه، در شرائطی که عضل (تحت فشار قرار دادن زن) جایز است (زن مرتکب فاحشه مبینه شده)؛ همانطور که می توان از طریق حبس (اجازه خروج ندادن) سخت گیری در نفقه و ترک ابراز محبت و...، زن را در شرائط سختی قرار داد که او با دادن بخشی از مهریه، راضی به طلاق شود؛ آیا در صورتی که مصادیق فوق، کاربرد ندارد می توان از طریق قانونی راهی را انتخاب کرد که نتیجه اش تحت فشار قرار گرفتن زن باشد؟

مثلا از طریق قانونی و برای رعایت حق شوهر، برای زن ممنوعیت خروج از کشور گرفت یا مثلا به خاطر رعایت نکردن حق شوهر، دادگاه به مسدودیت حساب بانکی زن، حکم بدهد یا ...، که زن (مرتکب فحشاء مبینه شده) با این شرائط، به بخشش مال و گرفتن طلاق راضی شود.

مثلا اگر شوهر بگوید از منزل خارج نشو، زن گوش نمی دهد ولی وقتی دادگاه حکم بدهد که اجازه خروج از منزل ندارید، زن گوش می دهد، یا ...؛

آیا این ها هم می توانند از مصادیق عضل باشند؟

توجه:
این از مسائل فقه استدلالی است لذا می توانید از طریق کارشناسان مربوطه و در انجمن احکام پیگیری فرمایید.

برای این عرض می کنم در انجمن، تا نوع سؤالی که طرح می کنید و نیز پاسخ آن، برای سایرین مشخص باشد.

با سلام و احترام

مشکل این است که وقتی می پرسیم آیا فلان قانون با شرع موافق است یا مخالف؟
می گویند ما نمی دانیم
اگر شورای نگهبان گفت موافق است موافق خواهد بود!
اگر شورای نگهبان گفت مخالف است، مخالف خواهد بود!

پس یا هیچ کس نمی داند یا نمیخواهد نظر فقهی خود را اعلام کند.

وقتی می گوییم آیا این روش برای عضل با شریعت موافق است یا مخالف؟
نمی گویند حکم چیست و برای پاک کردن صورت مسئله و پاسخ ندادن می گویند
اگر قانونی است موافق است.
و موافقت با شریعت را به شورای نگهیان ارجاع می دهند.

از این نقد که بگذریم
به هر حال شورای نگهبان اعلام نظر نکرده است
و از حیث قانونی هم چنین عضلی قانونی نیست
و می دانید کسی که چنین کاری کند برخورد قانونی میشود.
پس عملا چنین روشی جایز نیست.

سوال شرعی :

طبق آیه 19 سوره نساء و طبق پرس و جویی که داشتم متوجه شدم در یک صورت، مرد میتواند همسر خویش را تحت فشار قرار دهد تا مهریه اش را ببخشد.
و آن مورد جایی است که زن مرتکب فحشا شود.
در این حالت مصادیقی برای عضل ذکر شده است مثل عدم اجازه برای خروج از منزل یا ندادن یا کم کردن نفقه، ترک هم خوابگی و عدم محبت به زن...
لکن اکنون بسیاری از خانم ها راسا منزل شوهر را ترک می کنند و لذا شوهر نمی تواند از این مصادیق عضل برای تحت فشار قرار دادن زن استفاده کند.
لذا سوال اینجانب این است که در مواردی که زن کلا منزل را ترک کرده میتوان قانونی وضع کرد که از طریق بستن حساب یا حتی برداشت پول از حساب زن، مهریه را گرفت؟ آیا چنین قانونی با شریعت موافق است و مشکل شرعی ندارد؟
پاسخ
جعل قانون بستگي به عوامل مختلفي دارد.
و در نهايت قانوني كه جعل شود، مطابقت و مخالفت آن قانون با شرع را شوراي نگهبان بررسي مي كند.

همانطور که می بینید مرجع تقلید هنوز نتوانسته است تشخیص دهد این کار جایز است یا نه... بلکه وقتی به موافقت و مخالفت با شرع علم پیدا می کند که شورای نگهبان ، او ( مرجع تقلید) را آگاه کند!!!
لذا مرجع تقلید هم تا بررسی شورای نگهبان ، جاهل است.

مثل این می ماند که من از یک مرجع تقلید بپرسم :

اگر همسرم ناشزه شود، مجازم ترک هم خوابگی کنم؟
بعد مرجع تقلید بگوید اگر شورای نگهبان گفت این کار موافق شریعت است، موافق خواهد بود!

میقات;1027327 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

من نمی دانم شما سؤال را چگونه طرح فرموده اید، نوع طرح سؤال بسیار مهم است.

بهتر است سؤال این گونه مطرح شود:

طبق آیه شریفه، در شرائطی که عضل (تحت فشار قرار دادن زن) جایز است (زن مرتکب فاحشه مبینه شده)؛ همانطور که می توان از طریق حبس (اجازه خروج ندادن) سخت گیری در نفقه و ترک ابراز محبت و...، زن را در شرائط سختی قرار داد که او با دادن بخشی از مهریه، راضی به طلاق شود؛ آیا در صورتی که مصادیق فوق، کاربرد ندارد می توان از طریق قانونی راهی را انتخاب کرد که نتیجه اش تحت فشار قرار گرفتن زن باشد؟

مثلا از طریق قانونی و برای رعایت حق شوهر، برای زن ممنوعیت خروج از کشور گرفت یا مثلا به خاطر رعایت نکردن حق شوهر، دادگاه به مسدودیت حساب بانکی زن، حکم بدهد یا ...، که زن (مرتکب فحشاء مبینه شده) با این شرائط، به بخشش مال و گرفتن طلاق راضی شود.

مثلا اگر شوهر بگوید از منزل خارج نشو، زن گوش نمی دهد ولی وقتی دادگاه حکم بدهد که اجازه خروج از منزل ندارید، زن گوش می دهد، یا ...؛

آیا این ها هم می توانند از مصادیق عضل باشند؟

توجه:
این از مسائل فقه استدلالی است لذا می توانید از طریق کارشناسان مربوطه و در انجمن احکام پیگیری فرمایید.

برای این عرض می کنم در انجمن، تا نوع سؤالی که طرح می کنید و نیز پاسخ آن، برای سایرین مشخص باشد.

با سلام و احترام

مشکل این است که وقتی می پرسیم آیا فلان قانون با شرع موافق است یا مخالف؟
می گویند ما نمی دانیم
اگر شورای نگهبان گفت موافق است موافق خواهد بود!
اگر شورای نگهبان گفت مخالف است، مخالف خواهد بود!

پس یا هیچ کس نمی داند یا نمیخواهد نظر فقهی خود را اعلام کند.

وقتی می گوییم آیا این روش برای عضل با شریعت موافق است یا مخالف؟
نمی گویند حکم چیست و برای پاک کردن صورت مسئله و پاسخ ندادن می گویند
اگر قانونی است موافق است.
و موافقت با شریعت را به شورای نگهیان ارجاع می دهند.

از این نقد که بگذریم
به هر حال شورای نگهبان اعلام نظر نکرده است
و از حیث قانونی هم چنین عضلی قانونی نیست
و می دانید کسی که چنین کاری کند برخورد قانونی میشود.
پس عملا چنین روشی جایز نیست.

سوال شرعی :

طبق آیه 19 سوره نساء و طبق پرس و جویی که داشتم متوجه شدم در یک صورت، مرد میتواند همسر خویش را تحت فشار قرار دهد تا مهریه اش را ببخشد.
و آن مورد جایی است که زن مرتکب فحشا شود.
در این حالت مصادیقی برای عضل ذکر شده است مثل عدم اجازه برای خروج از منزل یا ندادن یا کم کردن نفقه، ترک هم خوابگی و عدم محبت به زن...
لکن اکنون بسیاری از خانم ها راسا منزل شوهر را ترک می کنند و لذا شوهر نمی تواند از این مصادیق عضل برای تحت فشار قرار دادن زن استفاده کند.
لذا سوال اینجانب این است که در مواردی که زن کلا منزل را ترک کرده میتوان قانونی وضع کرد که از طریق بستن حساب یا حتی برداشت پول از حساب زن، مهریه را گرفت؟ آیا چنین قانونی با شریعت موافق است و مشکل شرعی ندارد؟
پاسخ
جعل قانون بستگي به عوامل مختلفي دارد.
و در نهايت قانوني كه جعل شود، مطابقت و مخالفت آن قانون با شرع را شوراي نگهبان بررسي مي كند.

همانطور که می بینید مرجع تقلید هنوز نتوانسته است تشخیص دهد این کار جایز است یا نه... بلکه وقتی به موافقت و مخالفت با شرع علم پیدا می کند که شورای نگهبان ، او ( مرجع تقلید) را آگاه کند!!!
لذا مرجع تقلید هم تا بررسی شورای نگهبان ، جاهل است.

مثل این می ماند که من از یک مرجع تقلید بپرسم :

اگر همسرم ناشزه شود، مجازم ترک هم خوابگی کنم؟
بعد مرجع تقلید بگوید اگر شورای نگهبان گفت این کار موافق شریعت است، موافق خواهد بود!

[="Tahoma"]

بیت المعمور;1027510 نوشت:
لذا سوال اینجانب این است که در مواردی که زن کلا منزل را ترک کرده میتوان قانونی وضع کرد که از طریق بستن حساب یا حتی برداشت پول از حساب زن، مهریه را گرفت؟ آیا چنین قانونی با شریعت موافق است و مشکل شرعی ندارد؟
پاسخ
جعل قانون بستگي به عوامل مختلفي دارد.
و در نهايت قانوني كه جعل شود، مطابقت و مخالفت آن قانون با شرع را شوراي نگهبان بررسي مي كند.

با سلام و درود

عرض کردم نوع طرح سؤال بسیار مهم است.

حضرتعالی پرسیده اید در این شرائط می توان قانون وضع کرد...، ایشان هم جواب داده اند جعل قانون بستگی به شرائط دارد و...

لذا این پاسخ در قبال این سؤال، طبیعی و منطقی است.

عرض کردم باید سؤال می فرمودید اگر قانونی باشد که بتوان از آن طریق، همسر را تحت فشار قرار داد تا ...، آیا می توان از این طریق قانونی، به عنوان مصادیق عضل و در جایی که مصادیق معروف (عدم اجازه ترک منزل و...) کارایی ندارد، استفاده کرد؟

توجه داشته باشید که مرجع تقلید، مصداق ساز نیست و به عبارت مرسوم، وارد تعیین مصداق و تشخیص موضوع نمی شود. مرجع تقلید حکم فقهی و کلی را بیان می کند.

در این جا هم با توجه به آیه شریفه، هر موردی که بتواند مصداق برای عضل باشد، مجاز است. فرقی نمی کند از مصادیق صدر اسلام و زمان نزول باشد و یا به حسب شرائط و زمانه و یا بر اساس قانون، مورد جدیدی به آن اضافه شده باشد.

میقات;1027708 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

عرض کردم نوع طرح سؤال بسیار مهم است.

حضرتعالی پرسیده اید در این شرائط می توان قانون وضع کرد...، ایشان هم جواب داده اند جعل قانون بستگی به شرائط دارد و...

لذا این پاسخ در قبال این سؤال، طبیعی و منطقی است.

عرض کردم باید سؤال می فرمودید اگر قانونی باشد که بتوان از آن طریق، همسر را تحت فشار قرار داد تا ...، آیا می توان از این طریق قانونی، به عنوان مصادیق عضل و در جایی که مصادیق معروف (عدم اجازه ترک منزل و...) کارایی ندارد، استفاده کرد؟

توجه داشته باشید که مرجع تقلید، مصداق ساز نیست و به عبارت مرسوم، وارد تعیین مصداق و تشخیص موضوع نمی شود. مرجع تقلید حکم فقهی و کلی را بیان می کند.

در این جا هم با توجه به آیه شریفه، هر موردی که بتواند مصداق برای عضل باشد، مجاز است. فرقی نمی کند از مصادیق صدر اسلام و زمان نزول باشد و یا به حسب شرائط و زمانه و یا بر اساس قانون، مورد جدیدی به آن اضافه شده باشد.

با سلام

خوب شرایط که معلوم است و خودتان هم ذکر کردید.
لکن به صورتی که گفتید هم می پرسم.

اما آیا نقد بنده را در پست قبلی توجه فرمودید؟!

وقتی بنده بگویم اگر از طریق قانونی چنین کاری انجام بدهم یعنی پیش از طرح سوال، پاسخ را گرفتم...
چون وقتی چیزی قانونی میشود که مطابق شرع است.

بعد شما می گویید اگر از طریق قانونی ( که مطابق شرع است ) اقدام به عضل کنیم آیا اشکال شرعی دارد؟!!!!!

توجه فرمودید!
اینکه پاک کردن صورت مسئله است.
در داخل سوال، پاسخ وجود دارد و نیازی به سوال نیست زیرا پاسخ همان خواهد بود.

اگر بخواهیم سوال را درست طرح کنیم باید بگوییم :

اگر در کشوری اروپایی از طریق قانونی اقدام به بستن حساب خانم کنیم در جهت عضل، آیا جایز است؟ آیا مصداق عضل است؟

[="Tahoma"]

بیت المعمور;1027813 نوشت:
با سلام

با سلام و درود

برای این که گفتگو به درازا کشیده نشود عرض می کنم:

اگر منظورتان این است که آیا می توان در چنین شرائطی قانونی وضع کرد که...؛ پاسخ همان است که از پاسخگویان شرعی شنیده اید.

اگر منظورتان این است که آیا اقدام قانونی هم می تواند از مصادیق عضل باشد؛ که عرض کردم آیه بیان مصداق نکرده و مصادیق عضل نیز انحصاری نیست، لذا می تواند جزء مصادیق عضل باشد.

میقات;1027836 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

برای این که گفتگو به درازا کشیده نشود عرض می کنم:

اگر منظورتان این است که آیا می توان در چنین شرائطی قانونی وضع کرد که...؛ پاسخ همان است که از پاسخگویان شرعی شنیده اید.

اگر منظورتان این است که آیا اقدام قانونی هم می تواند از مصادیق عضل باشد؛ که عرض کردم آیه بیان مصداق نکرده و مصادیق عضل نیز انحصاری نیست، لذا می تواند جزء مصادیق عضل باشد.

من منتظر پاسخ استفتاء هستم
اما تا جایی که می دانم مراجع بر این نظر هستند که شوهر نمیتواند برای عضل بر ما یملک همسرش تصرفی داشته باشد.
مثلا حساب بانکی زن ربطی به شوهر ندارد پس معنا ندارد شوهر از طریق قانونی حساب بانکی او را مسدود کند.
و به هر حال چنین کاری الان غیر قانونی و طبعا غیر شرعی است اما شما می گویید منافات ندارد....
و بنده به همین دلیل از سخن شما متعجبم!!!

===>> به همین جهت به سوال اصلی باز می گردم :

خداوند حکیم چه طور می گوید زن را تحت فشار بگذارید تا مایملک خودش را ( مهریه جزو ملک و دارایی زن است و شرعا مالک مهریه محسوب میشود) ببخشد ؟

اگر مهریه مال زن شده است دیگر چه معنا دارد بخواهیم با زور و فشار او را مجبور کنیم مهریه را به ما بدهد؟!!!

مگر اینکه بگوییم مهریه با وجود فحشا دیگر حق زن نیست.
و زن باید مهریه را پس بدهد اما چون فحشا قابل اثبات نیست. مرد باید به روشی حقش را پس بگیرد.

یک مثال شرعی بزنم
به ما گفتند ( گویا در کتاب لمعه هست ) اگر بدانیم کسی مثلا ده سکه طلا از ما برداشته است اما قابل اثبات نیست اگر ما به روشی آن سکه را از او بدزدیم کار خلاف شرعی انجام ندادیم.
پس می بینید که دزدی در این صورت اشکال شرعی ندارد چون داریم مال خودمان را پس می گیریم....

اکنون اگر شما موافق هستید که بستن حساب بانکی، شرعی است
یا گرفتن مهریه به روشی که در مثال بالا گفتم شرعی است
که شبهه حل میشود.

اما اگر بگویید شرعی نیست، یا بگویید نمی دانم ، چه پاسخی به این شبهه دارید؟
چون تا اینجای بحث گویا شما موافق نظرم هستید پس شبهه رفع میشود زیرا مرد میتواند از طریق بستن حساب بانکی مثلا زن را تحت فشار بگذارد.
اما اگر مخالف راه کار بنده هستید بفرمایید برای رفع شبهه چه راهی دارید؟

بیت المعمور;1027840 نوشت:
من منتظر پاسخ استفتاء هستم
اما تا جایی که می دانم مراجع بر این نظر هستند که شوهر نمیتواند برای عضل بر ما یملک همسرش تصرفی داشته باشد.
مثلا حساب بانکی زن ربطی به شوهر ندارد پس معنا ندارد شوهر از طریق قانونی حساب بانکی او را مسدود کند.
و به هر حال چنین کاری الان غیر قانونی و طبعا غیر شرعی است اما شما می گویید منافات ندارد....
و بنده به همین دلیل از سخن شما متعجبم!!!

با سلام و درود

قرآن کریم معیار می دهد؛ می فرماید در چنین شرائطی مرد اجازه عضل دارد.

اما این که مصادیق عضل چیست، این دیگر در قرآن نیامده است.

همان طور که عرض کردم، مصادیق می تواند به حسب شرائط و زمان و جامعه و... متفاوت باشد.

به فرض اگر در جامعه ای قانون شده باشد که افتتاح حساب بانکی و یا فعالیت های بانکی زن، و یا مثلا فعالیت کاری زن در اداره و...، نیاز به اجازه شوهر داشته باشد، شوهر در موارد عضل، می تواند از این طریق نیز استفاده کند.

اما این که الآن چنین قانونی هست یا نیست، این موضوع دیگری است.

شما یک مصداق پیدا کرده اید (همان موردی که در باره اختلاف دوستتان با همسرش فرمودید) و انتظار دارید آیه شریفه، در خصوص این مشکل، بیانی فرموده باشد.

خیر چنین نیست. آیه شریفه به صورت کلی معیار داده است؛ تعیین مصادیق و یا مصداق سازی و... دیگر در آیه نیست. آیه شریفه فقط اجازه اش را داده است.

این ما چقدر بتوانیم برای این آیه، مصداق درست کنیم، این حرف دیگری است. اگر در این زمینه، راهکار کمی وجود دارد و برای مرد یا زن، راه سوء استفاده و تضییع حق همسر وجود دارد، این را باید از طریق اصلاح قوانین و یا وضع قوانین جدید پیگیری کرد.

این که مصادیق عضل، اکنون کم است یا زیاد است یا... ارتباطی با آیه ندارد؛ آیه شریفه حکم عضل را بیان فرموده است. لذا اگر امروزه نقص در قوانین وجود دارد که مرد یا زن نمی تواند حقش را بگیرد، این عیب بر قرآن وارد نیست تا بفرمایید این حکم عضل، بی منطقی است.

خیر، حکم عضل، طبق آیه شریفه، جایز است و قطعا منطقی و معقول هم هست؛ اما این که مصادیق آن چیست و امروزه چه مصادیقی دارد و این مصادیق چقدر کارایی دارند، این خارج از آیه شریفه است.

بنابر این:
حکم جواز عضل، و تعیین مصداق برای عضل، دو حوزه متفاوت هستند؛ این دو حوزه را از هم تفکیک بدهید؛ نمی توان به خاطر نقص در کارایی مصادیق، اصل حکم را زیر سؤال برد.

میقات;1027854 نوشت:

با سلام و درود

قرآن کریم معیار می دهد؛ می فرماید در چنین شرائطی مرد اجازه عضل دارد.

اما این که مصادیق عضل چیست، این دیگر در قرآن نیامده است.

همان طور که عرض کردم، مصادیق می تواند به حسب شرائط و زمان و جامعه و... متفاوت باشد.

به فرض اگر در جامعه ای قانون شده باشد که افتتاح حساب بانکی و یا فعالیت های بانکی زن، و یا مثلا فعالیت کاری زن در اداره و...، نیاز به اجازه شوهر داشته باشد، شوهر در موارد عضل، می تواند از این طریق نیز استفاده کند.

اما این که الآن چنین قانونی هست یا نیست، این موضوع دیگری است.

شما یک مصداق پیدا کرده اید (همان موردی که در باره اختلاف دوستتان با همسرش فرمودید) و انتظار دارید آیه شریفه، در خصوص این مشکل، بیانی فرموده باشد.

خیر چنین نیست. آیه شریفه به صورت کلی معیار داده است؛ تعیین مصادیق و یا مصداق سازی و... دیگر در آیه نیست. آیه شریفه فقط اجازه اش را داده است.

این ما چقدر بتوانیم برای این آیه، مصداق درست کنیم، این حرف دیگری است. اگر در این زمینه، راهکار کمی وجود دارد و برای مرد یا زن، راه سوء استفاده و تضییع حق همسر وجود دارد، این را باید از طریق اصلاح قوانین و یا وضع قوانین جدید پیگیری کرد.

این که مصادیق عضل، اکنون کم است یا زیاد است یا... ارتباطی با آیه ندارد؛ آیه شریفه حکم عضل را بیان فرموده است. لذا اگر امروزه نقص در قوانین وجود دارد که مرد یا زن نمی تواند حقش را بگیرد، این عیب بر قرآن وارد نیست تا بفرمایید این حکم عضل، بی منطقی است.

خیر، حکم عضل، طبق آیه شریفه، جایز است و قطعا منطقی و معقول هم هست؛ اما این که مصادیق آن چیست و امروزه چه مصادیقی دارد و این مصادیق چقدر کارایی دارند، این خارج از آیه شریفه است.

بنابر این:
حکم جواز عضل، و تعیین مصداق برای عضل، دو حوزه متفاوت هستند؛ این دو حوزه را از هم تفکیک بدهید؛ نمی توان به خاطر نقص در کارایی مصادیق، اصل حکم را زیر سؤال برد.

با سلام و احترام
تا جایی که بنده متوجه شدم شما با حرف بنده موافق هستید
و وضع چنین قانونی را خلاف شرع نمی دانید.
با این فرض شبهه برای بنده برطرف میشود.

اگر غیر از این است بگویید که اشتباه فهمیدم
تا سعی کنم سخن شما را درک کنم تا در زمان و مکان مناسب و مقتضی به آن فکر کرده و با کارشناسان مشورت کنم.

شاید هم مقصودتان این است که آیه مسکوت است و ما نسبت به اینگونه عضل ها جاهل هستیم. ممکن است مراد باشد ممکن است نباشد. ممکن است بنا به اطلاق شامل همه نوع عضلی باشد ممکن است نباشد...

به حال سخن شما متین است.
سخن بنده تمام است.

لکن یک سوال در راستای سوال اصلی مانده است که اگر مرحمت کنید پاسخ دهید :

من در ابتدا میخواستم مقصود آیه را بفهمم.
الان به این فکر می کنم و این سوال برایم پیش آمده است که :

وقتی زن مرتکب فحشای مبین میشود و قرآن جواز عضل میدهد
آیا قرآن همچنان، مالکیت زن بر مهریه را پذیرفته است اما میخواهد با فشار آوردن به زن او را وادار کند از مایملکش بگذرد؟!
یا قرآن مالکیت زن بر مهریه را پس گرفته است و مرد میتواند در مهریه تصرف کند لکن فشار آوردن در جایی است که امکان بازپس گیری نیست....

برای درک مقصودم در پست قبلی مثالی مطرح کردم
در کتاب فقهی لمعه اثر شهید ثانی گویا این مثال آمده است که یک مثال مشابه مطرح میکنم
فرضا همسایه ما 5 سکه طلای ما را بر می دارد ولی ما مدرکی نداریم. در اینجا ما می توانیم به بهانه ای وارد منزل او شده و طلاها یا قیمتش را برداریم....

میقات;1027854 نوشت:

با سلام و درود

قرآن کریم معیار می دهد؛ می فرماید در چنین شرائطی مرد اجازه عضل دارد.

اما این که مصادیق عضل چیست، این دیگر در قرآن نیامده است.

همان طور که عرض کردم، مصادیق می تواند به حسب شرائط و زمان و جامعه و... متفاوت باشد.

به فرض اگر در جامعه ای قانون شده باشد که افتتاح حساب بانکی و یا فعالیت های بانکی زن، و یا مثلا فعالیت کاری زن در اداره و...، نیاز به اجازه شوهر داشته باشد، شوهر در موارد عضل، می تواند از این طریق نیز استفاده کند.

اما این که الآن چنین قانونی هست یا نیست، این موضوع دیگری است.

شما یک مصداق پیدا کرده اید (همان موردی که در باره اختلاف دوستتان با همسرش فرمودید) و انتظار دارید آیه شریفه، در خصوص این مشکل، بیانی فرموده باشد.

خیر چنین نیست. آیه شریفه به صورت کلی معیار داده است؛ تعیین مصادیق و یا مصداق سازی و... دیگر در آیه نیست. آیه شریفه فقط اجازه اش را داده است.

این ما چقدر بتوانیم برای این آیه، مصداق درست کنیم، این حرف دیگری است. اگر در این زمینه، راهکار کمی وجود دارد و برای مرد یا زن، راه سوء استفاده و تضییع حق همسر وجود دارد، این را باید از طریق اصلاح قوانین و یا وضع قوانین جدید پیگیری کرد.

این که مصادیق عضل، اکنون کم است یا زیاد است یا... ارتباطی با آیه ندارد؛ آیه شریفه حکم عضل را بیان فرموده است. لذا اگر امروزه نقص در قوانین وجود دارد که مرد یا زن نمی تواند حقش را بگیرد، این عیب بر قرآن وارد نیست تا بفرمایید این حکم عضل، بی منطقی است.

خیر، حکم عضل، طبق آیه شریفه، جایز است و قطعا منطقی و معقول هم هست؛ اما این که مصادیق آن چیست و امروزه چه مصادیقی دارد و این مصادیق چقدر کارایی دارند، این خارج از آیه شریفه است.

بنابر این:
حکم جواز عضل، و تعیین مصداق برای عضل، دو حوزه متفاوت هستند؛ این دو حوزه را از هم تفکیک بدهید؛ نمی توان به خاطر نقص در کارایی مصادیق، اصل حکم را زیر سؤال برد.

با سلام و احترام
تا جایی که بنده متوجه شدم شما با حرف بنده موافق هستید
و وضع چنین قانونی را خلاف شرع نمی دانید.
با این فرض شبهه برای بنده برطرف میشود.

اگر غیر از این است بگویید که اشتباه فهمیدم
تا سعی کنم سخن شما را درک کنم تا در زمان و مکان مناسب و مقتضی به آن فکر کرده و با کارشناسان مشورت کنم.

شاید هم مقصودتان این است که آیه مسکوت است و ما نسبت به اینگونه عضل ها جاهل هستیم. ممکن است مراد باشد ممکن است نباشد. ممکن است بنا به اطلاق شامل همه نوع عضلی باشد ممکن است نباشد...

به حال سخن شما متین است.
سخن بنده تمام است.

لکن یک سوال در راستای سوال اصلی مانده است که اگر مرحمت کنید پاسخ دهید :

من در ابتدا میخواستم مقصود آیه را بفهمم.
الان به این فکر می کنم و این سوال برایم پیش آمده است که :

وقتی زن مرتکب فحشای مبین میشود و قرآن جواز عضل میدهد
آیا قرآن همچنان، مالکیت زن بر مهریه را پذیرفته است اما میخواهد با فشار آوردن به زن او را وادار کند از مایملکش بگذرد؟!
یا قرآن مالکیت زن بر مهریه را پس گرفته است و مرد میتواند در مهریه تصرف کند لکن فشار آوردن در جایی است که امکان بازپس گیری نیست....

برای درک مقصودم در پست قبلی مثالی مطرح کردم
در کتاب فقهی لمعه اثر شهید ثانی گویا این مثال آمده است که یک مثال مشابه مطرح میکنم
فرضا همسایه ما 5 سکه طلای ما را بر می دارد ولی ما مدرکی نداریم. در اینجا ما می توانیم به بهانه ای وارد منزل او شده و طلاها یا قیمتش را برداریم....

بیت المعمور;1027903 نوشت:

با این فرض شبهه برای بنده برطرف میشود.

بیت المعمور;1027903 نوشت:
به حال سخن شما متین است.
سخن بنده تمام است.

با سلام و درود

@};-%%-

بیت المعمور;1027903 نوشت:
لکن یک سوال در راستای سوال اصلی مانده است که اگر مرحمت کنید پاسخ دهید :

من در ابتدا میخواستم مقصود آیه را بفهمم.
الان به این فکر می کنم و این سوال برایم پیش آمده است که :

وقتی زن مرتکب فحشای مبین میشود و قرآن جواز عضل میدهد
آیا قرآن همچنان، مالکیت زن بر مهریه را پذیرفته است اما میخواهد با فشار آوردن به زن او را وادار کند از مایملکش بگذرد؟!
یا قرآن مالکیت زن بر مهریه را پس گرفته است و مرد میتواند در مهریه تصرف کند لکن فشار آوردن در جایی است که امکان بازپس گیری نیست....

مهریه حق زن و در ملکیت زن است و بعد از ارتکاب فحشاء نیز مالکیت زن باقی است. لذا شوهر نمی تواند بدون اجازه و رضایت او در اموالش تصرف کند.

بیت المعمور;1027903 نوشت:
فرضا همسایه ما 5 سکه طلای ما را بر می دارد ولی ما مدرکی نداریم. در اینجا ما می توانیم به بهانه ای وارد منزل او شده و طلاها یا قیمتش را برداریم....

تفصیل این را می توانید از کارشناس احکام و در انجمن مربوطه پیگیری فرمایید؛ ولی تا جایی که من اطلاع دارم چنین نیست و فرد این اجازه را ندارد که بدون اجازه و رضایت دیگری وارد خانه او شده و در اموالش تصرف نماید، ولو از او طلب داشته باشد.
بله اگر طلبش را تقاضا کند و فرد با امکان پرداخت، باز هم بدهی اش را نپردازد، اگر مالی از او به دست طلبکار رسید، طلبکار می تواند فقط به مقدار طلبش بردارد.

میقات;1027914 نوشت:

با سلام و درود

@};-%%-

مهریه حق زن و در ملکیت زن است و بعد از ارتکاب فحشاء نیز مالکیت زن باقی است. لذا شوهر نمی تواند بدون اجازه و رضایت او در اموالش تصرف کند.

تفصیل این را می توانید از کارشناس احکام و در انجمن مربوطه پیگیری فرمایید؛ ولی تا جایی که من اطلاع دارم چنین نیست و فرد این اجازه را ندارد که بدون اجازه و رضایت دیگری وارد خانه او شده و در اموالش تصرف نماید، ولو از او طلب داشته باشد.
بله اگر طلبش را تقاضا کند و فرد با امکان پرداخت، باز هم بدهی اش را نپردازد، اگر مالی از او به دست طلبکار رسید، طلبکار می تواند فقط به مقدار طلبش بردارد.

سپاس از راهنمایی شما

در پایان عرض کنم که طبق بیان شما استفتاء کردم و پاسخ باز هم ارجاع به قانون و دادگاه بود.

در مورد پاسختان
هنوز برایم عجیب است که از یک طرف قرآن مالکیت را قبول می کند
و از طرفی میخواهد با فشار آوردن، باعث شود خود زن دست از اموالش بکشد !
و البته از منظری جالب است که با اینکه غرض به دست اوردن مهریه است اما قرار نیست مالکیت زن سلب شود...
جز اینکه اینکار شبیه به اکراه میشود
گویی از یک طرف می گوییم مهریه حق تو است
اما از طرف دیگر می گوییم نه حق تو نیست و من با فشار و عضل تو را محبور می کنم عطای مهریه را به لقایش ببخشی!!!
گویی در حرف می گوییم مهریه حق زن است اما در مقام عمل میخواهیم او را به این باور و تصمیم برسانیم که مستحق مهریه نیست و خودش مهریه را یه مرد می دهد.

هنوز برایم قابل درک نیست.

بیت المعمور;1027915 نوشت:
سپاس از راهنمایی شما

در پایان عرض کنم که طبق بیان شما استفتاء کردم و پاسخ باز هم ارجاع به قانون و دادگاه بود.

در مورد پاسختان
هنوز برایم عجیب است که از یک طرف قرآن مالکیت را قبول می کند
و از طرفی میخواهد با فشار آوردن، باعث شود خود زن دست از اموالش بکشد !
و البته از منظری جالب است که با اینکه غرض به دست اوردن مهریه است اما قرار نیست مالکیت زن سلب شود...
جز اینکه اینکار شبیه به اکراه میشود
گویی از یک طرف می گوییم مهریه حق تو است
اما از طرف دیگر می گوییم نه حق تو نیست و من با فشار و عضل تو را محبور می کنم عطای مهریه را به لقایش ببخشی!!!
گویی در حرف می گوییم مهریه حق زن است اما در مقام عمل میخواهیم او را به این باور و تصمیم برسانیم که مستحق مهریه نیست و خودش مهریه را یه مرد می دهد.

هنوز برایم قابل درک نیست.

با سلام و درود

غرض به دست آوردن اموال زن نیست، زیرا قرآن می فرماید عضل (برای گرفتن مهریه و...) حرام است؛ «لا يَحِلُّ... وَ لا تَعْضُلُوهُنَ»

بله در یک صورت اجازه داده است (و فقط هم اجازه داده و توصیه نکرده) که آن هم تقصیر خود زن بوده است؛ این می تواند جریمه ای برای زن باشد.

مالک اموال بودن و در عین حال، دادن جریمه، چیز عجیبی نیست. همه ما مالک اموالمان هستیم ولی وقتی تخلف رانندگی می کنیم و یا تصادف و...، جریمه شده و مجبور می شویم در عین مالک بودن، سهمی از اموالمان را پرداخت کنیم.

زن نیز همین طور است؛ مالک مهریه و اموالش هست ولی در صورت تخلف فاحش، جریمه می شود.

میقات;1027917 نوشت:

با سلام و درود

غرض به دست آوردن اموال زن نیست، زیرا قرآن می فرماید عضل (برای گرفتن مهریه و...) حرام است؛ «لا يَحِلُّ... وَ لا تَعْضُلُوهُنَ»

بله در یک صورت اجازه داده است (و فقط هم اجازه داده و توصیه نکرده) .

با سلام

از ابتدای تاپیک صحبت ما در مورد همین استثناء است که خودتان هم اذعان دارید جایز است.

و غرض هم به دست آوردن اموال است زیرا می فرماید :

لتذهبوا ببعض ما اتیتموهن

قرآن میفرماید عضل برای به دست آوردن اموال در صورت فحشای مبین جایز است.

من فکر میکنم شما با بنده موافق هستید لکن می خواستید تاکید کنید این کار در یک مورد جایز است نه همه موارد و الا با این موضوع که غرض از فشار و عضل به دست آوردن اموال است مخالفتی ندارید.

آیا درست متوجه شدم ؟

میقات;1027917 نوشت:

این می تواند جریمه ای برای زن باشد.

.

خودتان هم اذعان دارید جریمه دانستن فقط یک احتمال است و به تعبیر خودتان میتواند جریمه باشد و میتواند نباشد. ما دلیل و سند شرعی بر این مطلب نداریم.

میقات;1027917 نوشت:

این می تواند جریمه ای برای زن باشد.

.

خودتان هم اذعان دارید جریمه دانستن فقط یک احتمال است و به تعبیر خودتان میتواند جریمه باشد و میتواند نباشد. ما دلیل و سند شرعی بر این مطلب نداریم.

میقات;1027917 نوشت:

مالک اموال بودن و در عین حال، دادن جریمه، چیز عجیبی نیست. همه ما مالک اموالمان هستیم ولی وقتی تخلف رانندگی می کنیم و یا تصادف و...، جریمه شده و مجبور می شویم در عین مالک بودن، سهمی از اموالمان را پرداخت کنیم.

زن نیز همین طور است؛ مالک مهریه و اموالش هست ولی در صورت تخلف فاحش، جریمه می شود.

حتی با این فرض که جریمه باشد باز هم به طور کلی شما بدهکار هستید.

مثلا وقتی مردی 100 سکه مهریه را بدهکار است، دادگاه حسابش را مسدود کرده و مهریه را بر می دارد.
مثلا همین همکار بنده حسابش بسته شد و 100 میلیون از حسابش برداشته شد و به حساب همسرش واریز شد.

می بینید شخصی که بدهکار است چه به عنوان جریمه باشد و چه غیر جریمه، اینطوری میتوانند حسابش را خالی کنند.

اما مشکل اینجاست که ما بخواهیم برای به دست آوردن بدهی لقمه را دور سر بگردانیم....

پلیس هم که جریمه می کند شما بدهکار هستید و پلیس می تواند از حساب شما پول را برداشت کند.
اما حالا اگر شما بگویید نه پلیس حق برداشت پول را ندارد چون ما مالک پولمان هستیم، بنده باز هم به شما اشکال دارم.
این اصلا منطقی نیست.
اگر شما با جریمه، بدهکار شدید دیگر مستحق پول نیستید و پلیس میتواند پول را از حسابتان برداشت کند.

این یک قانون کلی برای بدهکار ها است.
و اگر کسی بگوید نمیتوانیم حساب بانکی بدهکار را خالی کنیم، واقعا متعجب خواهم شد.....

حالا نمیدانم پاسخ شما چیست
امابرای بنده قابل درک نیست.
من تا به حال نشنیدم دادگاهی یا عقلای عالم خطاب به طلبکار بگویند .:
تو مالک بدهی نیستی و باید آن قدر بدهکار را تحت فشار بگذاری تا خودش آن را بپردازد. مگر نمیدانی بدهکار مالک طلب شما است؟!!!

خودتان کلاهتان را قاضی کنید...تعجب آور نیست؟!!!

[="Tahoma"]

بیت المعمور;1027931 نوشت:
با سلام

از ابتدای تاپیک صحبت ما در مورد همین استثناء است که خودتان هم اذعان دارید جایز است.

و غرض هم به دست آوردن اموال است زیرا می فرماید :

لتذهبوا ببعض ما اتیتموهن

قرآن میفرماید عضل برای به دست آوردن اموال در صورت فحشای مبین جایز است.

من فکر میکنم شما با بنده موافق هستید لکن می خواستید تاکید کنید این کار در یک مورد جایز است نه همه موارد و الا با این موضوع که غرض از فشار و عضل به دست آوردن اموال است مخالفتی ندارید.

آیا درست متوجه شدم ؟

با سلام و درود

نکته عرضم این بود که شروع کننده اولیه مرد نیست زیرا به او اجازه عضل داده نشده، بله اگر زن شروع کرد (مرتکب فحشاء شد)، در قدم بعدی بر مرد جایز است عضل.
پس مرد از ابتدا غرض عضل و گرفتن مهریه را نباید داشته باشد مثلا نباید سوء استفاده کرده و زمینه سازی و نقشه ریزی کند تا زن را در مسیری قرار دهد که به این جا منجر شود، بعد بگوید خوب الآن حق من است که عضل کنم.

لذا، همان طور که فرمودید، بله نتیجه هر دو گفتار یکی است و اختلافی نیست.

[="Tahoma"]

بیت المعمور;1027933 نوشت:
خودتان هم اذعان دارید جریمه دانستن فقط یک احتمال است و به تعبیر خودتان میتواند جریمه باشد و میتواند نباشد. ما دلیل و سند شرعی بر این مطلب نداریم.

روایت در این خصوص داریم که در آن، به «فدیه» تعبیر شده است:

«الْفَاحِشَةُ، يَعْنِي الزِّنَا، وَ ذَلِكَ إِذَا اطَّلَعَ الرَّجُلُ مِنْهَا عَلَى فَاحِشَةٍ مِنْهَا فَلَهُ أَخْذُ الْفِدْيَةِ»(البرهان في تفسير القرآن، ج ‏2، ص 48)

«فدیه» هم به معنای تاوان و عوض است. لذا تعبیر جریمه، تعبیر بی راهی نیست.

[="Tahoma"]

بیت المعمور;1027934 نوشت:
امابرای بنده قابل درک نیست.

این موضوع به این جا مربوط نیست؛ لذا مختصر عرض می کنم.

مطالبه مهریه توسط مرد، باعث سلب ملکیت زن نمی شود، کما این که بدهی داشتن و جریمه رانندگی، باعث سلب ملکیت ما نمی شود زیرا با وجود آن، ما اختیار تصرف در اموالمان را داریم.

بله، یک دِین و بدهی بر ذمه ما است، ولی این معنایش سلب ملکیت نیست.

میقات;1027996 نوشت:
[="Tahoma"]

این موضوع به این جا مربوط نیست؛ لذا مختصر عرض می کنم.

مطالبه مهریه توسط مرد، باعث سلب ملکیت زن نمی شود، کما این که بدهی داشتن و جریمه رانندگی، باعث سلب ملکیت ما نمی شود زیرا با وجود آن، ما اختیار تصرف در اموالمان را داریم.

بله، یک دِین و بدهی بر ذمه ما است، ولی این معنایش سلب ملکیت نیست.

با سلام و احترام

متوجه نشدم چه چیزی به اینجا مربوط نیست.

برای بنده مشکل بود قبول کنم از یک طرف بگوییم
زن مستحق مهریه است
اما از طرفی با فشار و عضل او را مستحق ندانیم.

چند مثال زدم
مثلا درباره جریمه رانندکی که اتفاقا مثال خودتان است
معنا ندارد بگوییم ما مستحق بدهی جریمه هستیم.
زیرا پلیس حق دارد از حساب بانکی ما پول جریمه را برداشت کند.

اصولا در هر بدهی ای این حق برای طلبکار هست که بدهی اش را از حساب بانکی بدهکار برداشت کند ( مگر در مواردی مثل ناتوانی و عسر )

حالا در این آیه قرآن نیز این موضوع صادق است.
وقتی زن بر تمام اموالش ( اعم از مهریه و غیر از آن ) ملکیت دارد و مستحق آن است
معنا ندارد بخواهیم با فشار چیزی را از ملکیت او خارج کنیم
مگر اینکه بپذیریم زن بر مهریه استحقاق ندارد.

پس وقتی که قبول کنیم زن بدهکار است ( چه با نام فدیه که در روایت آمده چه تاوان و چه جریمه زیرا همگی یک نوع بدهی هستند ) باید بتوانیم آن را از مالکیت زن خارج کنیم. مثلا از حساب بانکی او بدهی را بر می داریم. این بدهی میتواند به عنوان جریمه باشد یا تاوان یا فدیه... اما همگی تحت عنوان بدهی هستند.
و به ما حق می دهد که آن بدهی را بدون فشار و عضل هم برداشت کنیم.

به همین جهت میگویم معنا ندارد در حرف بگوییم تو مالک هستی اما در عمل آن قدر شخصی را تحت فشار بگذاریم که اموالش را ببخشد.
پس صادقانه باید گفت حرف و عمل یکی است
حرف این است که زن مالکیتش زیر سوال می رود به عنوان تاوان یا فدیه یا جریمه
و این حق برای مرد به وجود می اید که طلبش را بگیرد و در عمل از حساب بانکی زن ، تاوان یا فدیه یا جریمه را برداشت کرده و به حساب خود بگذارد.

بیت المعمور;1028001 نوشت:
حالا در این آیه قرآن نیز این موضوع صادق است.
وقتی زن بر تمام اموالش ( اعم از مهریه و غیر از آن ) ملکیت دارد و مستحق آن است
معنا ندارد بخواهیم با فشار چیزی را از ملکیت او خارج کنیم
مگر اینکه بپذیریم زن بر مهریه استحقاق ندارد.
.......
و این حق برای مرد به وجود می اید که طلبش را بگیرد و در عمل از حساب بانکی زن ، تاوان یا فدیه یا جریمه را برداشت کرده و به حساب خود بگذارد.

با سلام و درود

اگر به محض ارتکاب فحشاء، مهریه از ملکیت زن خارج و وارد ملکیت مرد می شد که نیازی به عضل و تحت فشار قرار دادن و... نبود.

عضل برای این است که ملکیت زن هنوز باقی است و مرد می خواهد از این طریق، زن سهمی از اموالش را به او ببخشد. اگر ملکیت زن باقی نباشد که بخشش او معنا ندارد.

این آیه هم می خواهد جلو سوء استفاده و ظلم مردان را بگیرد که در هر صورت می خواستند مهریه و اموال زنانشان را صاحب شوند (لذا آمده و آن را به موارد خاصی محدود نموده)؛ هم تذکری به زنان است که مراقب باشند و از فحشاء دوری کنند.

لذا اصلا صحبت از انتقال ملکیت و... نیست.

اگر این ملازمه را قبول کنید که به محض ارتکاب فحشاء، ملکیت منتقل می شود، پس اگر مرد هم اصلا به فکر گرفتن مهریه و اموال زن نبوده، باز هم باید مهریه و اموال زن به ملکیت مرد در بیاید؛ چه بخواهد و چه نخواهد.

اگر چنین بود، اصلا نیاز نبود موضوع عضل و مصادیق عضل و ... مطرح شود. عضل برای این است که زن راضی به انتقال ملکیت شود و با رضایت ببخشد؛ و الا می شد تصاحب اموال غیر و یا اکل مال به باطل:

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ‏ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ»
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! اموالتان را در ميان خودتان به ناحق مَخوريد؛ مگر اينكه داد و ستدى با رضايت [طرفين‏] شما (انجام گرفته) باشد.(نساء: 4/ 29)

از طرفی آیه می فرماید: «بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُن‏»؛ تا بخشى از آنچه را [به عنوان مهريه‏] به آنان داده‏ ايد پس بگيريد(نساء: 4/ 19)

در فرض شما که ملکیت، خودش منتقل می شود و زن دیگر مالک مهریه نیست؛ این بخش (بعض) از مهریه، چگونه مشخص می شود؟ باید خود به خود مشخص باشد که زن از الآن دیگر مالک چه مقدار از مهریه نیست؟ مالک کدام یک از اموالش و یا کدام بخش از اموالش نیست (ممکن است مرد اموال مختلفی را به زن داده باشد)؟ و...

لذا عرض می کنم که آیه شریفه اصلا در مقام بیان انتقال ملکیت و میزان این انتقال و... نیست. و اگر چیزی در این زمینه به آیه نسبت داده شود، تحمیل نظر شخصی بر آیه است.

[="Tahoma"]

بیت المعمور;1028001 نوشت:
و این حق برای مرد به وجود می اید که طلبش را بگیرد و در عمل از حساب بانکی زن ، تاوان یا فدیه یا جریمه را برداشت کرده و به حساب خود بگذارد.

در ضمن، هر حقی به معنای انتقال ملکیت و یا حق دخل و تصرف در اموال دیگران نیست.

مباحث نظری، که آیا هر طلب و حقی ملکیت می آورد و یا...، مربوط به این تاپیک نیست.

با سلام و احترام

میقات;1028014 نوشت:

با سلام و درود

اگر به محض ارتکاب فحشاء، مهریه از ملکیت زن خارج و وارد ملکیت مرد می شد که نیازی به عضل و تحت فشار قرار دادن و... نبود.

علت نیازمندی به عضل در این است که وقتی فحشا قابل اثبات نیست عضل و فشار راهی است تا مرد به حقش برسد.
پس ما عضل را نیاز داریم چون همیشه نمیتوانیم مهریه را به دست آوریم ...چون مهریه در آن دوران عموما در ابتدای ازدواج پرداخت میشد و از سیطره و سلطه مرد خارج میشد و از طرفی مرد به زنا آگاه شده بود اما اثبات شرعی امکان نداشت، لذا قرآن می فرماید برای اینکه به حقتان ( یعنی مهریه) برسید از فشار و عضل استفاده کنید.
و به همین جهت میفرماید
لتذهبوا...
یعنی جایز است مهریه را مالک شوید.

میقات;1028014 نوشت:

از طرفی آیه می فرماید: «بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُن‏»؛ تا بخشى از آنچه را [به عنوان مهريه‏] به آنان داده‏ ايد پس بگيريد(نساء: 4/ 19)

شما به کلمه قبلش توجه فرمایید

لتذهبوا ببعض ما اتیتموهن

''اذهاب'' در مقابل ''ایتا'' است.
یعنی قبل از فحشا استحقاق مهریه را داشته است.
اما در صورت فحشا مرد استحقاق بردن مهریه را دارد.
اما چون در آن زمان عموما در ابتدای ازدواج مهریه پرداخت میشد راهی را پیش پای آنها می گذارد تا از طریق عضل به حق خود برسند و مهریه را ببرند...

میقات;1028014 نوشت:

اگر این ملازمه را قبول کنید که به محض ارتکاب فحشاء، ملکیت منتقل می شود، پس اگر مرد هم اصلا به فکر گرفتن مهریه و اموال زن نبوده، باز هم باید مهریه و اموال زن به ملکیت مرد در بیاید؛ چه بخواهد و چه نخواهد.

نه بزرگوار منظورم انتقال ملکیت نیست.
منظورم استحقاق و حق است.

برخی موضوعات شرعی در شاخه حقوق قرار می گیرند
و برخی در شاخه حکم قرار می گیرند.

مقصود بنده حق است نه حکم
مثلا در مورد جریمه رانندگی، پلیس حقی دارد و مجاز است این حق را بگیرد.
مثلا مجازات متجاوز به عنف و مانند آن حکم است نه حق یعنی اگر قربانی تجاوز بگوید بخشیدم حکم الهی مرتفع نمیشود.

پس وقتی من می گویم فحشای زن به مرد حق مالکیت می دهد به این معنا است که مرد حق دارد مالش را ببرد.
لتذهبوا...

اینطور که آیه را معنا کنیم حرف و عمل موافق خواهد شد.

یعنی در حرف می گوییم زن در صورت فحشا مستحق مهریه نیست.
و در عمل می گوییم مرد باید به روشی به حقش برسد که یکی از مصادیق آن ترک مضاجعه و ترک محبت و مانند آن است...

اما آنطور که شما می گویید حرف و عمل با هم نمی خواند
در حرف می گوییم زن مستحق مهریه است
اما در عمل بر او فشار می آوریم تا او خود را مستحق مهریه نداند ....

میقات;1028014 نوشت:

.

شاید بیانم نارسا است لذا سعی میکنم مقصودم را با توضیح بیشتر منتقل کنم.

فرض کنید همسر بنده زنا می کند و بنده متوجه میشوم

طبق سناریوی شما پیش می رویم :

من به زنم می گوییم تو مستحق مهریه هستی
اما میخواهم تو را تحت فشار قرار دهم تا تو خودت را مستحق مهریه ندانی....

در این سناریو حرف و عمل ما ناساز گار است.
زن می گوید اگر مرا مستحق مهریه می دانی چرا میخواهی به من بباورانی که من مستحقش نیستم؟!!!

اما طبق سناریوی بنده :

من به زنم می گویم تو مستحق مهریه نیستی ( حرف)
و من میخواهم تو را تحت فشار قرار دهم تا تو خود را مستحق مهریه ندانی. ( عمل)

در این سناریو حرف و عمل سازگارند
زن میداند که چون ما او را مستحق مهریه نمی دانیم داریم به او فشار وارد می کنیم.

میقات;1028015 نوشت:
[="Tahoma"]

مباحث نظری، که آیا هر طلب و حقی ملکیت می آورد و یا...، مربوط به این تاپیک نیست.

نه بنده نمیخواهم در این زمینه بحث کنم.
اگر شما تصور می کنید برخی جملات در پستهای قبلی در حیطه موضوع نیست یا در تخصص شما نیست.
همان قسمت را برایم نقل قول بگیرید تا بنده در باب همان قسمت به کارشناس مربوطه مراجعه کنم

با سپاس از همکاری و صبوریتان

[="Tahoma"]

بیت المعمور;1028046 نوشت:
لذا قرآن می فرماید برای اینکه به حقتان ( یعنی مهریه) برسید از فشار و عضل استفاده کنید.
و به همین جهت میفرماید
لتذهبوا...
یعنی جایز است مهریه را مالک شوید.

بیت المعمور;1028046 نوشت:
پس وقتی من می گویم فحشای زن به مرد حق مالکیت می دهد به این معنا است که مرد حق دارد مالش را ببرد.
لتذهبوا...

اینطور که آیه را معنا کنیم حرف و عمل موافق خواهد شد.

یعنی در حرف می گوییم زن در صورت فحشا مستحق مهریه نیست.
و در عمل می گوییم مرد باید به روشی به حقش برسد که یکی از مصادیق آن ترک مضاجعه و ترک محبت و مانند آن است...

اما آنطور که شما می گویید حرف و عمل با هم نمی خواند
در حرف می گوییم زن مستحق مهریه است
اما در عمل بر او فشار می آوریم تا او خود را مستحق مهریه نداند ....

با سلام و درود

در این آیه در شرائطی این حق به مرد داده می شود که بخشی از مهریه را مطالبه کند؛ همین.

اما این که آیا این حق، معنایش مستحق نبودن زن است؟ یا آیا از بُعد نظری، حقِ مرد و استحقاق زن، قابل جمع شدن هست یا نه؟ و آیا مرد فقط حق مطالبه دارد یا با این حق، اجازه تصرف بدون اذن هم دارد یا نه؟ و... آیه نسبت به آن ها ساکت است و اصلا در مقام بیان آن ها هم نبوده است.

مهم این است که آیه شریفه در پیامرسانی و هدایتگری اش، بلیغ و رسا است و مخاطبین نیز فهم روشن و واضحی از این آیه داشته و دارند.

سایر جزئیات، هر چه باشد، ولو صحیح و منطقی، خارج از آیه شریفه است و نمی توان آن ها را به آیه نسبت داد.

با سلام و احترام

میقات;1028076 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

در این آیه در شرائطی این حق به مرد داده می شود که بخشی از مهریه را مطالبه کند؛ همین.

خودتان اذعان دارید که مرد حق مطالبه دارد
مگر ممکن است مرد چیزی را مطالبه کند که مستحقش نیست؟!

این موارد جزو ملازمات عقلی است و متعجبم از اینکه بخواهید این لوازم بدیهی را از مقصود آیه شریفه منکر شوید.

شما به هر انسانی که بگویید حق مطالبه فلان چیز را دارد، این مطلب را متوحه میشود که مستحق آن چیز هست.
و الا معنا ندارد چیزی را مطالبه کند که مستحقش نیست.

به خاطر چنین امر بدیهی است که می گویم مقصود آیه است و نمیتوان این را منکر شد...

بیت المعمور;1028079 نوشت:
با سلام و احترام

خودتان اذعان دارید که مرد حق مطالبه دارد
مگر ممکن است مرد چیزی را مطالبه کند که مستحقش نیست؟!

این موارد جزو ملازمات عقلی است و متعجبم از اینکه بخواهید این لوازم بدیهی را از مقصود آیه شریفه منکر شوید.

شما به هر انسانی که بگویید حق مطالبه فلان چیز را دارد، این مطلب را متوحه میشود که مستحق آن چیز هست.
و الا معنا ندارد چیزی را مطالبه کند که مستحقش نیست.

به خاطر چنین امر بدیهی است که می گویم مقصود آیه است و نمیتوان این را منکر شد...

با سلام و درود

شاید گفتگو از این محور، روشنتر و بهتر باشد؛ ببینیم «الّا» از کدام قسمت آیه، استثناء زده است.

دو احتمال در باره استثناء می توان داد:

1. «الّا» استثناء از رابطه شرط و جزاء باشد، یعنی عضل نکنید برای گرفتن مهریه، الا در صورت ....

2. «الّا» فقط استثناء از عضل باشد، یعنی عضل جایز نیست، الا در صورت ...

هر دو احتمال مطرح است، ولی به قرینه روایات که بطور قاطع می گویند زن پس از عقد، مالک نصف مهریه و پس از ازدواج، مالک تمام مهریه می شود؛ احتمال دوم تایید می شود، یعنی استثناء فقط به عضل می خورد، نه عضلِ برای گرفتن مهریه.

در تفسیر «اطیب البیان» به این موضوع تصریح شده است:

«إِلَّا أَنْ‏ يَأْتِينَ‏ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ» اين استثناء از جمله‏ «وَ لا تَعْضُلُوهُنَ‏» است كه جايز است عضلت از آن ها، در صورتى كه آن ها اتيان به فاحشه كنند، براى جلوگيرى از فحشاء و نهى از منكر؛ نه براى اخذ مهر.(اطيب البيان فى تفسير القرآن، ج ‏4، ص 41)

نکته:
اگر مرد هنوز مهریه را نداده است و زن مرتکب فحشای مبینه شد، مرد حق ندارد مهریه را ندهد زیرا قبلا به ملکیت زن درآمده و قبلا حق زن شده است. بله می تواند عضل کند تا زن بخشی از مهریه اش را ببخشد.

[=arial]

بیت المعمور;1025280 نوشت:
ا سلام و احترام
قرآن و تحت فشار قرار دادن زن برای مهریه :
در قرآن روشهایی برای مرد در نظر گرفته شده است تا مهریه را از همسرش پس بگیرد. در شناسایی و تحلیل نظریاتی که در باب روش های باز پس گیری مهریه بود، به مطلبی بر خوردم.
در آیه 19 سوره نساء می فرماید :
النساء
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا
ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺍﺭﺙ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪ ﺷﻤﺎ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﺣﻠﺎﻝ ﻧﻴﺴﺖ . ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﻨﮕﻨﺎ ﻭ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﮕﺬﺍﺭﻳﺪ ﺗﺎ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﻬﺮﻳﻪ ] ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻳﺪ ﭘﺲ ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ ، ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﻛﺎﺭ ﺯﺷﺖ ﺁﺷﻜﺎﺭﻱ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﻮﻧﺪ . ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻭ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻛﻨﻴﺪ . ﻭ ﺍﮔﺮ [ ﺑﻪ ﻋﻠﺘﻲ ] ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻔﺮﺕ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ [ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻭ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻛﻨﻴﺪ ] ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﭼﻴﺰﻱ ﺧﻮﺷﺎﻳﻨﺪ ﺷﻤﺎ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺧﻴﺮ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ .(١٩)

سوالی که بنده دارم مربوط به این فراز از آیه است :

لَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَة

طبق این آیه گویا مردها مجاز هستند، در صورتی که همسرشان مرتکب کار زشت آشکاری شود، آنها را تحت فشار و تنگنا قرار دهند تا بتوانند لااقل بخشی از مهریه را به دست آورند.

مقصود آیه چیست؟ چگونه میتوان زنی که مصداق فاحشه مبینه است را تحت فشار قرار داد تا مهریه را از دست او خارج کرد؟ چه روشهایی برای در تنگنا قرار دادن قابل استفاده است؟

و اینکه اینکه این مسیر تا کجا قرار است ادامه پیدا کند؟ و چه طور عقلانی است؟ برای اینکه بهتر شما را متوجه مقصودم بکنم :
زن دنبال مهریه اش است و در گذشته و در زمان پیامبر عموما در ابتدای امر مهریه به زن داده میشده است. حالا چه طور ممکن است با روشهای حلال و بدون اجبار قانونی ، شخصی را وادار کرد مهریه را پس بدهد؟!
مثلا اگر قرآن میفرمود وقتی زنی مرتکب فحشای مبین شود ، باید بخشی یا تمام مهریه را پس بدهد، سخنی منطقی بود.
اما اینجا قرآن ما را وارد یک نزاع دو طرفه می کند.
به مرد می گوید تو حق داری برای پس گرفتن مهریه، زنت را تحت فشار قرار دهی.
زن هم انسان است ، مهریه را گرفته، احیانا الان که گرفتار فحشای مبین شده نشان میدهد حب دنیا دارد و قرار نیست به آسانی از مهریه بگذرد. خصوصا که مهریه بالا باشد. خصوصا در عصر حاضر که مهریه ها هنگفت و کلان هستند.
آیا چنین برداشتی از آیه قرآن صحیح به نظر می رسد؟!
به شخصه وقتی با این آیه مواجه شدم با خودم می گفتم شاید منظور از استثناء این است که مرد حق دارد بخشی از مهریه را پس بگیرد در صورتی که زن مرتکب فحشای مبین شود.
اما وقتی به جستجو پرداختم گویا برداشت دیگری از آیه شده است و گفته اند مرد حق دارد زن را تحت فشار قرار دهد.

متوجه تفاوت میشوید؟
خیلی خلاصه عرض کنم که برداشت بنده این بود:
مرد حق دارد بخشی را مهریه را پس بگیرد به شرطی که زن مصداق فاحشه مبینه باشد.
اما برداشت دیگران این بود:
مرد حق دارد زن را تحت فشار قرار دهد تا بخشی از مهریه را پس بگیرد به شرطی که زن مصداق فاحشه مبینه باشد.

پس مخلص اینکه دو سوال دارم:
چگونه میتوان زن را تحت فشار قرار داد تا مهریه را پس گرفت؟
آیا چنین راهکاری عاقلانه است؟


سلام
اگر هر بحث را در بستر زمانی خود درک کنیم
راحت تر راجع به آن قضاوت میکنیم
هر چند از لحاظ شرعی برده داری یا نظام ارباب رعیتی امری مباح و معمول هست
ولی نزدیک به نود سال پیش برده داری در ایران غیرقانونی و نزدیک به شصت سال هست که نظام ارباب رعیتی ملغی شده .این دو مقوله آنقدر در زمانه ما غیر اخلاقی هست که مباح بودن آنها از لحاظ شرعی با هزاران توجیه این نقایص مخفی میشود و دین را هم جزو مدافعان و در صف حقوق بشر و مدعیان اخلاقی جا میزنند تا در نظر عوام وجهه دین مخدوش نباشد.
از این قبیل مقولات آموزش سواد به دختران که از صد سال پیش کم کم متداول و بعد اجباری شد و حق رای زنان هم همین سیر و سلوک سنت به مدرنیته را داشته.
امر ازدواج و روابط بین زن و مرد هم از این دست مسائل مدرن هستند. مسائلی مانند مهریه که شرعی هستند ولی با اخلاق و مقتضیات زمانه جور در نمی آید؛ سبب تنش و سختی دوران گذار به مدرنیته هستند.
ازدواج در اسلام برگرفته از سنت اعراب هست که در گذر زمان و در همراهی با دیگر فرهنگها قدری تلطیف شده و با بهره گیری ازجوازهای ممکن در حدیث و سنت، ازدواج های اعراب بدوی قدری متحول شده و توانسته به مدنیت آویزان بماند.
زن در اسلام ضعیفه هست . از جان و عقل بهره کمی و ناقص دارد. پس در نگهداری جسمش ضعیف است، باید سرپرست و صاحب داشته باشد تا بواسطه ناقصی ذاتی عقل و جان، بر جسم خود صدمه وارد نکند. این کالا (جسم زن ) باید با تفکیک جنسیتی و دوری از سواد محفوظ و سالم بماند.
تصاحب و سرپرستی این کالا، از ابتدا با خانواده هست ، بعد هم بواسطه ازدواج دائم (یا موقت در فقه شیعه) به شوهر تحویل داده میشود.
این ملکیت در قبال تعیین و اخذ مهریه به شوهر واگذار میشود.
البته در معامله ازدواج دو چیز شرط شده که نمیدانم ایندوشرط بواسطه سنت و حدیث یا آیات قرآن بر این معامله اضاف شده یا از اول بوده.
یک: اگر جنس بکر و دست نخورده مانده باشد(زوجه باکره باشد) اذن صاحب او(پدر یا قیم ) شرط هست.
دو: چون زن کاملا برده و اسیر و مطابق یک کالا محسوب نمیشود رضایت جنس مورد معامله هم در ازدواج شرط شده(البته ابتدای عقد نکاح نه در طول ازدواج)
سه : مثل هر معامله دیگر خریدار و فروشنده باید صداقت در اظهارات شرایط مورد معامله داشته باشند از انجا که ازدواج یک معامله زمانبر هست پرداخت مهریه به عنوان پیش خرید و حق معامله الزامی است وپرداخت نفقه به عنوان شرط ادامه معامله الزامی است . نگهداری و حفظ اعضاء به عنوان امانت در معامله از تعهدات دو طرف معامله به خصوص زن هست.
ازدواج یک معامله جنسی هست پس صحت اعضا و حفظ عملکرد تناسلی هر یک از زوجین شرط ادامه ازدواج برای هر یک از طرفین محفوظ هست.
با این اوصاف دبه کردن و شرط گذاری در پرداخت یا برگشت حق معامله چنانچه با فحشاء و یا عدم امانتداری از طرف زن توأم باشد حق مرد هست که معامله را برهم بزند و انصاف نیست که معامله جنسی ازدواج به چشمداشت سایر مزایای زن مثل ارث و سایر مزایای اقتصادی وی همراه باشد
با این مقدمه آیه 19 سوره نساء کاملا منطقی و عقلانی است و نباید به آن ایرادی وارد دانست
اشکال بزرگ بر ما هست که:
بیش از ظرفیت معامله ساده و بدوی عقد نکاح (معامله جنسی)؛ توقع بار عاطفی ازدواج و تعهد خانوادگی هم از این معامله داشته باشیم .

[="Tahoma"]

متحیر;1028263 نوشت:
سلام
اگر هر بحث را در بستر زمانی خود درک کنیم..............

با سلام و درود

لطفا کلی گویی ها و درد دل یا دلخوری ها و... را به صورت علمی و تفکیک شده در آورده و در انجمن مربوط و تاپیک مستقل پیگیری فرمایید.

میقات;1028122 نوشت:

با سلام و درود

شاید گفتگو از این محور، روشنتر و بهتر باشد؛ ببینیم «الّا» از کدام قسمت آیه، استثناء زده است.

دو احتمال در باره استثناء می توان داد:

1. «الّا» استثناء از رابطه شرط و جزاء باشد، یعنی عضل نکنید برای گرفتن مهریه، الا در صورت ....

2. «الّا» فقط استثناء از عضل باشد، یعنی عضل جایز نیست، الا در صورت ...

هر دو احتمال مطرح است، ولی به قرینه روایات که بطور قاطع می گویند زن پس از عقد، مالک نصف مهریه و پس از ازدواج، مالک تمام مهریه می شود؛ احتمال دوم تایید می شود، یعنی استثناء فقط به عضل می خورد، نه عضلِ برای گرفتن مهریه.

در تفسیر «اطیب البیان» به این موضوع تصریح شده است:

«إِلَّا أَنْ‏ يَأْتِينَ‏ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ» اين استثناء از جمله‏ «وَ لا تَعْضُلُوهُنَ‏» است كه جايز است عضلت از آن ها، در صورتى كه آن ها اتيان به فاحشه كنند، براى جلوگيرى از فحشاء و نهى از منكر؛ نه براى اخذ مهر.(اطيب البيان فى تفسير القرآن، ج ‏4، ص 41)

نکته:
اگر مرد هنوز مهریه را نداده است و زن مرتکب فحشای مبینه شد، مرد حق ندارد مهریه را ندهد زیرا قبلا به ملکیت زن درآمده و قبلا حق زن شده است. بله می تواند عضل کند تا زن بخشی از مهریه اش را ببخشد.

با سلام و احترام

به دو دلیل احتمال اول درست است نه احتمال دوم

دلیل اول

مراجع تقلید عضل برای گرفتن مهریه را جایز می دانند.
اما در احتمال دوم این مطلب انکار شده است.
پس تفسیر اطیب البیان که عضل برای گرفتن مهریه را منکر میشود خلاف نظر مراجع تقلید خواهد بود.

دلیل دوم

تفسیر اطیب البیان تنها نظر یکی از مفسران است و نه تمام تفاسیر.
مثلا اگر تفسیر المیزان یا نمونه یا مانند این تفاسیر عضل برای گرفتن مهریه در صورت فحشا را منکر میشدند سخن قابل قبولی بود.

لذا نمیتوان یک نظر شاذ را مبنای بحث قرار دهیم.

پس عضل برای گرفتن مهریه در صورت فحشا، جایز است.
و لذا باز می گردیم به استدلال پیشین که وقتی شما مطالبه مهریه را جایز می دانید نمیتوانید منکر استحقاق شوید.
زیرا معنا ندارد چیزی را مطالبه کنیم که مستحقش نیستیم... فشار بیاوریم برای چیزی که مستحقش نیستیم...
اینجا همان تضاد حرف و عمل پیش می آید
در حرف می گوییم مهریه حق زن است
اما در عمل به او فشار می آوریم تا قبول کند مستحق مهریه نیست...

روایات مهریه :

روایاتی که می گویند مهریه حق زن است درباره هر زنی نیست.
این فقط یک قاعده کلی است و شامل هر زنی نمیشود.
به تعبیر اصولیین
ما من عام و قد خص
بعلاوه همین آیه و آیه ای دیگر به ما نشان میدهد که هر زنی مستحق مهریه نیست.

در قاعده اولیه زن مستحق تمام مهریه است به شرط دخول و الا نصف
و در صورت فحشا و پناهندگی به کفار مستحق مهریه نیست.

میقات;1025955 نوشت:
[="Tahoma"]
بیان تفسیری

ولى اين حكم استثنايى دارد و آن اين كه اگر آن ها مرتكب عمل زشت و ننگينى گردند شوهران مى ‏توانند آن ها را تحت فشار قرار دهند تا مهر خود را حلال كرده و طلاق بگيرند .(تفسير نمونه، ج ‏3، ص 319)
و )
[/]

همانطور که خودتان هم آورده اید

در تفسیر المیزان

فشار و عضل برای گرفتن مهریه را جایز می داند

پس به استدلال قبلی باز می گردیم
معنا ندارد چیزی را مطالبه کنیم که مستحقش نیستیم.

متحیر;1028263 نوشت:
[=arial]

با این مقدمه آیه 19 سوره نساء کاملا منطقی و عقلانی است و نباید به آن ایرادی وارد دانست
.


با سلام

از نظر بنده آیات قرآن کاملا منطقی و عقلانی هستند.
و مشکل اصلی در برداشت و تفسیر ما است.
بنده هم اگر سوالی می پرسم با گفتگو میکنم در جهت تصحیح افکار و برداشت ها است نه خدایی ناکرده نقد قرآن.

این را گفتم صرفا جهت اطلاع
و الا در باب مطالبی که نکاشتید حرف در تایید و نقد بسیار است و اسن تاپیک جای مناسبی برای طرحش نیست.

در آینده به امید خدا تاپیک هایی ایجاد خواهم کرد پیرامون سوالاتی که برخی مرتبط است با همین برداشت ها ...

[="Tahoma"]

بیت المعمور;1028287 نوشت:
پس عضل برای گرفتن مهریه در صورت فحشا، جایز است.
و لذا باز می گردیم به استدلال پیشین که وقتی شما مطالبه مهریه را جایز می دانید نمیتوانید منکر استحقاق شوید.
زیرا معنا ندارد چیزی را مطالبه کنیم که مستحقش نیستیم... فشار بیاوریم برای چیزی که مستحقش نیستیم...
اینجا همان تضاد حرف و عمل پیش می آید
در حرف می گوییم مهریه حق زن است
اما در عمل به او فشار می آوریم تا قبول کند مستحق مهریه نیست...

با سلام و درود

بنده نگفتم عضل برای گرفتن مهریه جایز نیست، گفتم هر دو احتمال، مطرح هستند.

روایات قرینه هستند که ملکیت و استحقاق زن بر مالک مهریه بودن، هنوز باقی است.

مراجع عظام هم که عضل برای مهریه را جایز می دانند، همه قبول دارند که به مجرد عقد، نصف مهریه در ملکیت زن قرار می گیرد و با ازدواج، تمام مهریه به ملک او در می آید.

لذا جواز عضل (اعم از این که به قصد مهریه باشد یا نباشد)، معنایش اسقاط ملکیت زن بر مهریه و یا مستحق نبودن زن نیست؛ زیرا زن می تواند آن شرائط سخت (عضل) را تحمل کند و مهریه را نبخشد. پس اگر مرد عضل کرد ولی زن شرائط را تحمل کرد، مرد نمی تواند به زور، مهریه را تصاحب کند.

عرض دیگر؛
شما قبلا فرموده بودید منظورم ملکیت نیست استحقاق است. باید گفت این صرفا یک بحث لفظی است زیرا زن چه مستحق باشد یا نباشد، مالک مهریه است و قبلا ملکیتش اثبات و واقع شده است. چگونه می شود گفت مالک است، ولی از طرفی مستحق نیست و مرد می تواند مهریه را تصاحب کند؟!!

بله می خواهید ظاهر جملات و عبارات را هماهنگ کنید، باید بگوییم زن، مستحق جریمه سنگین مالی (اعم از مهریه یا غیر مهریه) است، نه این که استحقاق مهریه را ندارد یعنی مهریه دیگر مال او نیست. این چه استحقاق نداشتنی است که بودن یا نبودنش فرقی ندارد زیرا در هر دو صورت، مهریه مال زن است و متعلق به او و اختیارش در دست او است.

بنابر این، زن مستحق است که عضل شود تا بعض مهریه یا تمام آن از او گرفته شود، یا جریمه مالی شود؛ همین؛ نه این که او دیگر اختیار مهریه را ندارد.

«وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَ‏ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنيئاً مَريئا»
و مهريه زنان را به عنوان هديه ‏اى الهى با ميل و رغبت [و بدون چشم داشت و منّت گذارى‏] به خودشان بدهيد؛ و اگر چيزى از آن را با ميل و رضايت خود به شما ببخشند، آن را حلال و گوارا بخوريد.(نساء: 4/ 4)

نکته:
آیه جواز عضل، نفرموده مرد مجاز است مهریه را بگیرد، ولو زن راضی نباشد.

با سلام

میقات;1028347 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

بنده نگفتم عضل برای گرفتن مهریه جایز نیست، گفتم هر دو احتمال، مطرح هستند.

چه طور نگفتید؟!!! وقتی گفته اید :

میقات;1028122 نوشت:

احتمال دوم تایید می شود، یعنی استثناء فقط به عضل می خورد، نه عضلِ برای گرفتن مهریه.

در تفسیر «اطیب البیان» به این موضوع تصریح شده است:
......، براى جلوگيرى از فحشاء و نهى از منكر؛ نه براى اخذ مهر.(اطيب البيان فى تفسير القرآن، ج ‏4، ص 41)

شما عضل برای گرفتن مهریه را منکر شدید
در حالی که مراجع تقلید و تفاسیر آن را مجاز می دانند.

پس ما مجازیم مهریه را مطالبه کنیم
معنا ندارد چیزی که مستحقش نیستیم را مطالبه کنیم.
این یک امر بدیهی است.

میقات;1028347 نوشت:
[="Tahoma"]
چگونه می شود گفت مالک است، ولی از طرفی مستحق نیست و مرد می تواند مهریه را تصاحب کند؟!!

این تفاوت بین حق و حکم است.
قبلا عرض کردم و نمیدانم چرا به آن قسمت اهمیت ندادید؟!!!
باز دوباره مثال را تکرار میکنم
شما وقتی جریمه می شوید مالک پول های داخل حساب بانکی خودتان هستید اما این حق برای طلبکار ایجاد میشود که حق خود را بگیرد و میتواند طلب و جریمه را از حساب شما برداشت کند.
این حق داشتن بدان معنا نیست که مالکیت شما از بین برود و حق تصرف در اموالتان را نداشته باشید.

هر طلبکاری حق دارد طلبش را بگیرد اما این با مالکیت بدهکار بر اموالش منافات ندارد.
این تصور اشتباه است که فکر کنید وقتی به کسی حق می دهیم یعنی مالکیتش را سلب کردیم.
حق به شما جواز می دهد نه وجوب...
یعنی شما مجاز هستید حقتان را مطالبه کنید و قطعا مجازید از فشار هم بهره بجویید.
در آیه شریفه نیز مرد مجاز است مهریه را مطالبه کند و برای گرفتن مهریه از فشار و عضل بهره جوید.
شما نمی توانید به این بهانه که قبلا مالک پولتان بودید به پلیس بگویید من قبلا مالک پولم بودم پس الان شما حق ندارید از من جریمه بگیرید!!!

[="Tahoma"]

بیت المعمور;1028366 نوشت:
چه طور نگفتید

با سلام و درود

در طول تاپیک عرض کرده ام که عضل (برای گرفتن مهریه یا جریمه مالی) جایز است، نظر مفسران را نیز آورده ام. شاید به جای تعبیر تایید، بهتر بود ترجیح را به کار می بردم.

بیت المعمور;1028366 نوشت:
پس ما مجازیم مهریه را مطالبه کنیم
معنا ندارد چیزی که مستحقش نیستیم را مطالبه کنیم.

مرد مجاز به مطالبه است، نه تصاحب. مجاز است مهریه یا بعض آن را از زن مطالبه کند، (قبلا چنین اجازه ای نداشته است)، اما توافق با این مطالبه، به زن بستگی دارد، او اختیار دارد ببخشد یا نبخشد.

بیت المعمور;1028367 نوشت:
شما وقتی جریمه می شوید مالک پول های داخل حساب بانکی خودتان هستید اما این حق برای طلبکار ایجاد میشود که حق خود را بگیرد و میتواند طلب و جریمه را از حساب شما برداشت کند.

خیر، طلب داشتن به معنای تصرف در اموال دیگری نیست. کسی نگفته هر کس از دیگری طلب دارد می تواند بدون اجازه از حسابش برداشت کند.

اگر مستند قرآنی، روایی، یا نقل قول مراجع را دارید بفرمایید.

بیت المعمور;1028367 نوشت:
هر طلبکاری حق دارد طلبش را بگیرد اما این با مالکیت بدهکار بر اموالش منافات ندارد.

معنای مالکیت چیست؟ یعنی حق تصرف در این اموال، فقط متعلق به مالک است.

این که دیگران اجازه برداشت و تصاحب داشته باشند، با چنین حقی و چنین مالکیتی در تعارض و تضاد است.

بیت المعمور;1028367 نوشت:
یعنی شما مجاز هستید حقتان را مطالبه کنید و قطعا مجازید از فشار هم بهره بجویید.
در آیه شریفه نیز مرد مجاز است مهریه را مطالبه کند و برای گرفتن مهریه از فشار و عضل بهره جوید.

بله، فقط در همین حد. اما تصرف به زور و تصاحب و...، خیر.

بیت المعمور;1028367 نوشت:
شما نمی توانید به این بهانه که قبلا مالک پولتان بودید به پلیس بگویید من قبلا مالک پولم بودم پس الان شما حق ندارید از من جریمه بگیرید!!!

او حق دارد از من جریمه بگیرد، ولی حق ندارد خودش بردارد. این ها دو موضوع جداگانه و مستقل هستند.

نظرات شما در تضاد با مالکیت خصوصی و شخصی است.

بیت المعمور;1028366 نوشت:
پس ما مجازیم

مطالب اخیر، تکرار مکررات است.

قبلا عرض کرده ام:

آیا هر حقی، اجازه تصرف می آورد یا نه؟

به بیان دیگر؛

آیا هر حق داشتنی، مستلزم اجازه تصرف هست یا نه؟

آیا هر اجازه مطالبه ای، معنایش حق دخالت و تصرف هست یا نه؟

مربوط به این تاپیک نیست.

این ها مباحث نظری است که می توانید آن ها را در بخش کلام و فلسفه پیگیری فرمایید.


نکته:

آیه شریفه اجازه چنین تصرفی را نمی دهد، او فقط حق عضل را به مرد داده است، نه حق دخالت در اموال زن و تصرف آن را.

اصلا اگر قرار بود اجازه تصرف و تصاحب اموال زن را بدهد، دیگر نیازی به اجازه و حق عضل نبود؛ مستقیم می فرمود حق تصاحب و تصرف.

بنابر این:

تفسیر و برداشت از این آیه، به اجازه تصرف در مهریه و تصاحب آن، با آیات دیگر که مهریه را متعلق به زن و ملک او می داند و نیز روایات بسیاری که به مجرد عقد، نصف مهریه و با ازدواج، تمام مهریه را ملک زن می داند؛ در تعارض است.

لذا چنین برداشتی از آیه شریفه، پذیرفتنی و مقبول نیست.

با سلام

میقات;1028433 نوشت:
[="Tahoma"]

با سلام و درود

در طول تاپیک عرض کرده ام که عضل (برای گرفتن مهریه یا جریمه مالی) جایز است، نظر مفسران را نیز آورده ام. شاید به جای تعبیر تایید، بهتر بود ترجیح را به کار می بردم.

این توجیه را نمی پذیرم چون سخن شما واضح بود پس می گذرم...

نقل قول:
مجاز است مهریه یا بعض آن را از زن مطالبه کند، (قبلا چنین اجازه ای نداشته است)، اما توافق با این مطالبه، به زن بستگی دارد، او اختیار دارد ببخشد یا نبخشد.

برادر من این دیگر مطالبه نیست بلکه درخواست است.
مرد همیشه حق دارد مهریه را مطالبه کند و زن اختیار دارد ببخشد یا نبخشد.
اما وقتی شما دارید زن را تحت فشار می گذارید تا به مهریه دست یابید یعنی مهریه را حق خود می دانید...

اگر مهریه را حق زن می دانید
دیگر معنا ندارد او را تحت فشار بگذارید تا مهریه اش را به دست آورید.....
اگر فشار بابت نهی از منکر بود ( طبق احتمال دوم که مورد تایید شما بود و البته خلاف نظر مراجع و سایر تفاسیر ) ، جای توجیه داشت...
اما وقتی شما طبق نظر تفاسیر و مراجع حق دارید برای به دست آوردن مهریه ، زن را تحت فشار قرار دهید دیگر نمیتوانید بگویید مهریه حق زن است ولی ما دوست داریم فشار بیاوریم تا حقش را بگیریم...
یک بام و دو هوا که نمیشود...

میقات;1028433 نوشت:
[="Tahoma"]

خیر، طلب داشتن به معنای تصرف در اموال دیگری نیست. کسی نگفته هر کس از دیگری طلب دارد می تواند بدون اجازه از حسابش برداشت کند.

اگر مستند قرآنی، روایی، یا نقل قول مراجع را دارید بفرمایید.

قبلا هم توضیح دادم

کسی نگفته است چون ما نسبت به چیزی حق داریم پس مجازیم تصرف کنیم

یک مثال میزنم تا مقصودم دقیق تر بیان شود.

فرض کنید بنده از شما 10 میلیون طلب دارم اما سندی برای این طلب ندارم.
و فرضا شما هم قصد پرداخت طلبم را ندارید.
در اینجا من حق ندارم اموال شما را تصاحب کنم
اما بینی و بین الله، حق من محفوظ است و شما در آخرت و معاد و جهان آخرت نمیتوانید یقه ی من را بگیرید و بگویید من طلبکار شما نیستم زیرا سندی نداشتم....

یا یک مثال واضح تر

فرض کنید همسر بنده به صورت زبانی و واقعی مهریه اش را به من ببخشد اما بعدا به واسطه اینکه این بخشش مکتوب نشده است بیاید و مهریه را مطالبه کند.
به لحاظ حقوقی من باید مهریه را بپردازم اما شرعا و در واقع هیچ بدهی بر گردن من نیست زیرا بینی و بین الله و از حیث شرعی مهریه به من بخشیده شده است اکر چه قادر به اثباتش نیستم....

اینجا نیز ما حق داریم زن را تحت فشار بگذاریم تا مهریه را به دست آوریم.
کسی نگفته است ما مجازیم برویم و اموال خانم را برداریم بلکه ادعا این است که ما نسبت به مهریه محق هستیم.
اصلا چون مستحقش هستیم به ما اجازه داده اند که با فشار آن را به دست آوریم. زیرا سندی بر فحشا و زنا نداریم.
تنها راه به دست آوردن این حق، عضل است.
و ما مجازیم برای به دست آوردن حقمان تلاش کنیم و فشار بیاوریم...
و معنا ندارد چیزی را مطالبه کنیم که مستحقش نیستیم.
لذا در آخرت و جهان عقبی نیز ما مستحق خواهیم بود حتی اگر در دار دنیا حق تصرف و تصاحب نداشته باشیم ( البته قبلا درباره تصرف از طریق قانونی بحث کردیم که گفتند بستگی به نظر شورای نگهبان دارد . اما اینجا بحث ما درباره حق است نه جواز تصرف )

میقات;1028433 نوشت:
[="Tahoma"]
. کسی نگفته هر کس از دیگری طلب دارد می تواند بدون اجازه از حسابش برداشت کند.

اگر مستند قرآنی، روایی، یا نقل قول مراجع را دارید بفرمایید.

برادر عزیز من نگفتم خودش برود تصاحب کند
بلکه از طریق قانونی این کار انجام میشود

شرعا و قانونا هر طلبکاری میتواند از طریق مراجع قضایی نسبت به مسدود کردن حساب بانکی و توقیف اموال بدهکار اقدام کند.
چنین امری بدیهی است و با جستجو میتوانید پیدا کنید.

اما حرف حساب من ، حق داشتن بود.
یعنی طلبکار ، طلبکار است حتی اگر در این دنیا هیچ مدرکی نداشته باشد.
مرد هم در این استثنا مجاز به مطالبه حقش است و در جهان آخرت طلبکار خواهد بود اگر چه در این دنیا نتواند حقش را بگیرد.

موضوع قفل شده است