جمع بندی توفیق الهی به چه صورت و به چه طریق؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
توفیق الهی به چه صورت و به چه طریق؟

سلام.
با اعتقاد به اختیار :
دیدید که بعضی ها خدا رو شاکر هستند که اگر خدا نبود به بلا دچار می شدیم ،
توفیق الهی چگونه در سبک زندگی نمود پیدا می کند ؟ ( مانند برهانی که خداوند به حضرت یوسف برای دوری از گناه نشان داد )
بعضی وقت ها اتفاقاتی مهلک در زندگی اتفاق می افتد و مسیر سرنوشت را کاملا تغییر می دهد ، اتفاقاتی که به خاطر جهل به آینده و نتیجه ، گرفتاری به وجود می آورد ، اما افرادی هستند که توانایی تجزیه و تحلیل و حدس آینده یا فراتر از اون کسب نتیجه دلخواه رو دارند ،
توفیق این افراد از کجا نشات می گیرد :
۱- طینت
۲- عقل و هوش برتر ذاتی
۳- نتیجه های مشابه که قبل از فعل می بینند
و ... ؟
افرادی که در مهلکه افتادن چون علم خوب نداشتند یا نتیجه ی مشابه ندیدند آیا ذاتا منفور بودند که گرفتار شدند ؟ چرا این افراد توانایی کسب توفیقی ندارند ؟ اغلب این افراد از اعمالی که انجام دادند به شدت پشیمان هم می شوند.این افراد که پشیمان می شوند قطعا دیوانه نبودند که کاری انجام دهند پشیمان شوند ، قطعا اگر برهانی می دیدند فعل را انجام نمی دادند ، خداوند هم که به این پشیمانی ها علم داشته ، پس عامل نداشتن توفیق چیست ؟ مجازات ؟

برچسب: 

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد عامل

[TD][/TD]

[="Book Antiqua"][="Black"]


بسم الله الرحمن الرحيم


با عرض سلام و ادب


منظور از توفيق اين است كه خداوند متعال اسباب را طوري سامان دهد كه بنده موفق به عمل صالح شده يا معصيتي را ترك كند.(1) همانطور كه از تعريف برمي آيد، توفيق يك لطفي است از جانب خداوند متعال كه شامل برخي انسان ها شده و نرسيدن آن به ديگر انسان ها ظلم در حق آنها نيست. البته همين لطف نيز بر اساس دلايلي شامل حال برخي انسان ها مي شود كه در ادامه به بررسي اين مطلب پرداخته خواهد شد.


قرآن گاهي توفيق اصطلاحي را اينگونه مطرح كرده است: «وَ ما تَوْفيقي‏ إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنيبُ»؛ و توفيق من، جز به خدا نيست! بر او توكّل كردم و به سوى او بازمى‏گردم! (2) البته گاهي نيز اصطلاح توفيق را در قالب ديگر مفاهيم مطرح كرده است، مانند: «وَ يَزيدُ اللَّهُ الَّذينَ اهْتَدَوْا هُدىً وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ مَرَدًّا»؛ (امّا) كسانى كه در راه هدايت گام نهادند، خداوند بر هدايتشان مى‏افزايد و آثار شايسته‏اى كه (از انسان) باقى مى‏ماند، ثوابش در پيشگاه پروردگارت بهتر، و عاقبتش خوبتر است! (3) در اين آيه خداوند به هدايت كساني كه هدايت يافته اند مي افزايد و مسلما هدايت دوم، غير از آن هدايتي است كه با فرستادن پيامبران و نازل كردن كتاب‏هاي آسماني حاصل مي‏شود، بنابراين انسان بعد از تمامي آن هدايت‏ها، نيازمند عنايت و رحمت از سوي خداوند و توفيق خاص براي رسيدن به هدف تعيين شده است‏.


عوامل جلب توفيق:
به طور كلي هر عمل خيري از انسان صادر شود، سبب توفيق او در آينده شده و عامل اصلی بی توفیقی نيز معصیت است؛ یعنی اگر انسان از مسیر فطرت بیرون رود و از هوای نفس پیروی کند، به سبب گمراه شدن از مسیر مستحق عقوبت و قطع رحمت و سلب توفیق الهی می‌گردد و بدین ترتیب خداوند اسباب توفیق را از او سلب می‌کند. در منابع ديني برخي موارد سبب توفيق انسان براي كارهاي خير يا دوري از معصيت ذكر شده است كه به برخي از آنها اشاره مي شود:


گاهي دعا و درخواست توفيق از خداوند متعال سبب توفيقات آتي انسان مي شود، آيه «وسـئلوا اللّهَ مِن فَضلِه»(4) را مي توان مويدي بر اين مطلب دانست. زماني نيز صدق نيت مومني سبب توفيق او بر كارهاي خير مي شود مانند آيه اي كه علم خداوند متعال به قلوب مومنان را سبب نزول سكينه و وقار بر ايشان مي داند: «فَعَلِمَ ما فی قُلوبِهِم فَاَنزَلَ السَّکینَةَ عَلَیهِم».(5) در برخي روايات نيز ولايت اهل بيت(عليهم السلام) سبب توفيق انسان شمرده شده است، تا جايي كه اگر محبت اميرالمومنين(عليه السلام) در دل كفار مي بود، خداوند توفيق ايمان را نصيب آنها كرده و داخل بهشتشان مي كرد.(6) گاهي نيز عمل به احكام الهي و نصايح خداوند متعال سبب توفيق معرفي شده است، مانند روايتي كه اميرالمومنين(عليه السلام) مي فرمايد: «هر كس نصيحت و خيرخواهي خداوند را پذيرفته و كلام او را چراغ راه خويش قرار دهد، خداوند او را به راست ترين راه هدايت كرده و توفيق رشد و كمال را همراه او مي گرداند».(7)


گذشته از موارد فوق، عمل صالح به طور كلي سبب توفيق دانسته شده است و در اين زمينه روايات به مواردي مانند: خوف الهي، مدارا، تفكر، پندپذيري و ... اشاره كرده اند.


بنابراين توفيق الهي يك لطف است كه به دلايل خاصي نصيب برخي بندگان شده و به همين دليل كه خود بنده در كسب توفيق موثر است، تبعيضي صورت نگرفته و كساني كه مشمول توفيق نشوند، ظلمي در حق آنها نشده است. در حقيقت همانطور كه خودشان در كسب توفيق موثر بوده اند در محروم شدن از توفيق نيز خود آنها مقصر هستند و الا خداوند بخلي در رساند خير و فضل به بندگان ندارد.


پي نوشت ها:
1. طباطبایی، سید محمد حسین، (1374)، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوى همدانى سيد محمد باقر، پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏، ج10، ص553.
2. هود: 88.
3. مريم: 76.
4. نساء: 32.
5. فتح: 18.
6. حسن بن على عليه السلام، امام يازدهم‏، (1409)، التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام‏، اول، قم، نشر مدرسة الإمام المهدي عجل الله تعالى فرجه الشريف‏، ص20.
7. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، (1407)، الکافی، چهارم، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ج8، ص389.[/]

سلام.
اینکه مثلا کودکی در خانواده ی معتاد به دنیا می آید و آیندش تحت تاثیر قرار می گیره ، ربطی به اعمال آینده ی کودک دارد که توفیق این را نداشته در خانواده ی دیگری به دنیا آید ؟؟ ( و مثال های مشابه که هنوز عقل توان درک این مسائل را نداشته تا عملی آگاهانه بر اساس یا خلاف دستورات خداوند انجام بگیرد )

من فقط جواب این را می خواهم بدانم
جواب این را فقط بدهید

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1026144 نوشت:
اینکه مثلا کودکی در خانواده ی معتاد به دنیا می آید و آیندش تحت تاثیر قرار می گیره ، ربطی به اعمال آینده ی کودک دارد که توفیق این را نداشته در خانواده ی دیگری به دنیا آید ؟

مسلما خدا می داند چه کسی در آینده چه کاری انجام می دهد و از سوی دیگر تولد هر کس در خانواده ای خاص دارای حکمت است و خداوند بدون حکمت کاری را انجام نمی دهد، اما اینکه آیا عمل آینده انسان مرتبط با تولد او در خانواده خاصی است، دلیلی جدای از مطالب ذکر شده می طلبد.
با توجه به تعریف توفیق که عمل انسان در توفیقات او موثر است، انسان باید عملی داشته باشد تا این عمل مقدمه توفیقات او شود، بر این اساس توفیق بعد از عمل انسان حاصل می شود و تنها این دنیا محل عمل است. پس بر اساس قواعد، توفیق بعد از تولد انسان مطرح است و خود تولد را شامل نمی شود.
بدین ترتیب نابرابری اولیه در زندگی هر شخصی را باید خارج از اراده و عمل او دانست و این امر منتسب به حکمت الهی است که برای ما روشن نیست. البته بالاخره این نابرابری در تولد، دخیل در محاسبه معاد است؛ یعنی سختی یک شخص در انجام عمل در نظر گرفته می شود همانطور که راحتی همان عمل برای دیگری محاسبه می شود.

نکته دیگر اینکه اگر ثابت شود علم پیشین خداوند متعال به اعمال اشخاص موثر در تولد آنها در خانواده خاصی شده است، بخشی از حکمت تولد افراد روشن می شود. اما بنده آیه یا روایتی مبنی بر این مطلب نیافتم، هرچند از نظر عقلی امکان چنین کاری وجود دارد که خداوند بر اساس علم خود به اعمال آینده انسان، موقعیت تولد و رشد او را در مکان خاصی قرار دهد.

[/]

=d>
بسیار خوب بود ،
تا کنون اینقدر قانع نشده بودم ،
پس امکان این وجود دارد که دلیل خلقت من در این تاریخ و خانواده برنامه ریزی شده باشد ، اینکه در عالم‌ ذر اجدادمون رو انتخاب کرده باشیم ، پس کسی در خانواده شقاوتمند می شود و ناله سر می دهد به خاطر خودش است و کسی دیگر سعادتمند می شود هم به خاطر خودش است. پس اخبار طینت درست است.
عالی بود =d>

سر به دیوار باید کوبید از این همه مصیبت و عذاب.

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1026666 نوشت:
پس امکان این وجود دارد که دلیل خلقت من در این تاریخ و خانواده برنامه ریزی شده باشد ، اینکه در عالم‌ ذر اجدادمون رو انتخاب کرده باشیم ، پس کسی در خانواده شقاوتمند می شود و ناله سر می دهد به خاطر خودش است و کسی دیگر سعادتمند می شود هم به خاطر خودش است. پس اخبار طینت درست است.

اولا؛ صرفا امکان این مطلب وجود دارد و تا اثبات آن راه زیادی است!!!
ثانیا؛ اگر چنین امری ثابت شود، علم الهی به اعمال آینده شما با اختیار شماست که سبب تخصیص به شرایط خاصی می شود. پس اگر برنامه ریزی وجود داشته باشد، این برنامه بر اساس انتخاب شما صورت گرفته و خود شما در این امر حرف اول را می زنید و قسمت قرمز رنگ از عبارت شما کاملا صحیح خواهد بود. اما این قسمت ربطی به طینت ندارد! هر چند طینت و محیط در یک امر مشترک هستند و آنهم در حد اقتضا بودن آنهاست.

در هر حال این مساله تا ثابت نشود، قابل استناد نیست.
[/]

سلام.
توانایی اثبات دارید؟
۱- هنوز به دنیا نیامده ایم چه طور می توان برنامه ریزی مطابق وجود انسان انجام داد ؟ آیا چیزی جز جبر نیست و نقش بازی کردن نیست ؟
۲- چرا به طینت مربوط نیست ؟ منشا تفاوت طینت پس از کجاست ؟

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1027179 نوشت:
هنوز به دنیا نیامده ایم چه طور می توان برنامه ریزی مطابق وجود انسان انجام داد ؟

یک اصل مسلم این است که خداوند متعال تمام کارهایش بر اساس حکمت و مصلحت است.
یکی از این موارد تولد انسان است که مسلما بی دلیل کسی در خانواده خاصی به دنیا نمی آید.
اما این دلیل چیست؟
خیلی از مسائل بر ما پوشیده است اما می توان با برخی مسائل گمانهایی در این مساله مطرح کرد.
در بحث عصمت امام یا پیامبران یکی از دلایلی که مطرح کرده اند و بیشتر ناظر به عصمت قبل از بلوغ است، علم خداوند متعال به آینده انسان هاست. زیرا از آنجایی که خداوند به ضمیر انسان ها آگاهی داشته و آینده کارشان را می دانسته است، از باب مزد قبل از عمل به آنها عصمت در دوران کودکی را عنایت کرده است.(الالهیات، ج3، ص176) ایشان مسلما بعد از بلوغ به دلیل علم به گناه مرتکب گناه نمی شدند، اما قبل از بلوغ نیز خداوند این ملکه ترک گناه را به ایشان عنایت کرده است(البته منشاء این ملکه هم علم است) مانند کسی که شما مطمئن هستید کار شما را به پایان می رساند و قبل از پایان کار مقداری از پول یا قرارداد او را پرداخت می کنید.
بنده استفاده از این دلیل در مورد تولد انسان ها را جایی ندیده ام اما می توان به عنوان یک احتمال گفت؛ ممکن است خداوند با توجه به علمی که به آینده کار انسان ها و قابلیت های آنها داشته است، ایشان را در خانواده های خاصی به دنیا آورده است. در این صورت اختیار انسان(که در آینده ظرف تحقق آن است) سبب حضور او در خانواده خاصی خواهد شد و این امر کاملا از اختیار او خارج نیست.
البته این مساله همانطور که عرض کردم جایی مشاهده نکردم و ممکن است دچار اشکالهایی نیز باشد و صرفا در حد یک احتمال است.

دلسوخته;1027179 نوشت:
آیا چیزی جز جبر نیست و نقش بازی کردن نیست ؟

خیر جبر نیست.
بارها و بارها عرض شد که علم خدا به آینده سبب جبر نیست. زیرا این علم ما را مجبور به کاری نمی کند بلکه صرفا با توجه به اختیار ما این علم شکل می گیرد.
همانطور که شما مثلا با علم نجوم می دانید در فلان وقت کسوف یا خسوف شکل می گیرد و این علم شما باعث مجبور شدن خورشید یا ماه نمی شود. در مورد انسان های دیگر هم همینطور است که گاهی انسان با توجه به رفتار خاصی از کسی، آینده او را تخمین می زند که البته این با علم ناقص ماست و خدا با علم بی نهایت خود، دقیق می داند که چه کسی در فلان موقعیت چه انتخاب انجام می دهد و این علم هم دخالتی در انتخاب فرد مذکور ندارد.

دلسوخته;1027179 نوشت:
چرا به طینت مربوط نیست ؟ منشا تفاوت طینت پس از کجاست ؟

طینت حکم امور محیطی و وراثتی را دارد در حالی که این امر به اختیار آینده انسان اشاره می کند.
البته برخی احادیث طینت که منشاء آن را علم الهی معرفی می کنند، تا حدودی به این مساله نزدیک می شوند، مانند این روایت:
عامل;908556 نوشت:
امام موسي بن جعفر(عليه السلام) در شرح حديث «السعید سعید فی بطن امه و الشقی شقی فی بطن امه»؛ سعادتمند در شكم مادر خود خوشبخت است و بدبخت نيز در شكم مادر خود نگونبخت است.(تفسير نورالثقلين، ج2، ص18) مي فرمايد: «شقي كسي است كه خداوند متعال مي داند او حتي در حالي كه در شكم مادرش است، در آينده اعمال اشقياء را انجام مي دهد». بر اين اساس علم خداوند متعال به اينكه كسي در آينده اعمال خير يا شر انجام مي دهد، او را مجبور به انجام آن اعمال نكرده و اختيار از انسان سلب نمي شود، چرا كه اين علم با در نظر گرفتن اختيار انسان بوده و يكي از عوامل موثر، علاوه بر محيط و وراثت، اختيار انسان است و تا اختيار انسان نباشد، علت تامه براي تحقق افعال او شكل نمي گيرد و علم الهي نيز ناظر به تمام شرايط و علل است.
[/]

سلام
یک چیزی این وسط می لنگد.

حتی اگه قبول کنیم خداوند با علمش برای مزد دادن یا مجازات کردن این برنامه ریزی را انجام‌ داده و تفاوت ها را به وجود آورده این وسط قیامت و آخرت پس دیگر چه کاربردی دارد ؟ اگر قیامت و آخرت محل بررسی و مجازات است پس چرا در دنیا باید اینکار قبل از آخرت صورت گیرد ؟؟ دو مرحله مزد و عذاب ؟؟!

در علم شیمی کاتالیزور ماده است که اگر به یک واکنشی اضافه شود آن واکنش با سرعت بیشتری انجام می شود. یعنی خداوند این طینت را اینگونه قرارداده که سرعت بخش باشد ، حتی این طینت بالاخره باید در جایی و در خانواده ای شکل بگیرد دیگه ؟؟ حتی اگر به آینده اختیار انسان هم ربط داشته باشد ، خداوند قبل به دنیا آمدن با چه نیتی در فلان خانواده انسان را قرار می دهد که طینتش شکل بگیرد ، مزد دادن و عذاب کردن قبل از به دنیا آمدن ؟؟!
پس کسی که توبه می کند چرا قبل به دنیا آمدنش تاثیر نداشته ؟

عدالت گویا کمی می لنگد .

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1027252 نوشت:
اگه قبول کنیم خداوند با علمش برای مزد دادن یا مجازات کردن این برنامه ریزی را انجام‌ داده و تفاوت ها را به وجود آورده این وسط قیامت و آخرت پس دیگر چه کاربردی دارد ؟ اگر قیامت و آخرت محل بررسی و مجازات است پس چرا در دنیا باید اینکار قبل از آخرت صورت گیرد ؟؟ دو مرحله مزد و عذاب ؟؟!

خدای متعال عاقبت کار هر کسی را می داند و تحقق عینی افراد و عملکرد آنها در این دنیا برای اتمام حجت است و اگر خدا بدون اینکه افراد را به دنیا آورد، آنها را محاکمه می کرد، این افراد حق داشتند بگویند ما اگر به دنیا می آمدیم ممکن بود مسیرمان عوض شود و حجت بر آنها تمام نمی شد.
اما در مورد اینکه کسی در خانواده ای خاص به دنیا بیاید، این امر سبب عاقبت به خیری او نیست همانطور که می بینیم کسانی در خانواده بدی بودند و عاقبت به خیر شدند و در مقابل هم کسانی در خانواده بدی بودند و عاقبت به شر شدند. پس اگر محیط و به طور خاص خانواده همه چیز را مشخص می کرد، حق باشما بود اما خانواده و محیط در حد اقتضاء و علت ناقصه است.
به هر حال علم به آینده فرد و حضور او در خانواده ای خاص در حد یک فرض بود و ممکن است خداوند حکمت های دیگری هم برای تولد افراد در خانواده ای خاص نیز داشته باشد، مانند امتحان افراد با شرایط مختلف و ...

نکته دیگر اینکه مزد قبل از کار هم در حد بیانه است!!!
نه اینکه تمام مزد در این دنیا داده شود، این همانند توفیق است. توفیق سبب می شود انسان بهتر عمل کند و همین توفیق هم بر اثر کار خیری که انسان قبلا انجام داده حاصل می شود. به تعبیر بهتر خداوند می خواهد کسی که در مسیر درست است، پیشرفت بیشتری داشته باشد و توفیق را همراه او می کند تا بهره بیشتری ببرد و این یک لطف است وگرنه اصل حساب و کتاب در آخرت است.

دلسوخته;1027252 نوشت:
پس کسی که توبه می کند چرا قبل به دنیا آمدنش تاثیر نداشته ؟

بر اساس علم پیشین خدای متعال، تمام افعال انسان چه کج روی ها و چه توبه ها همه و همه در علم الهی هست و بر اساس این برایند، خدا می داند بالاخره آخر کار انسان چه می شود. بنابراین اگر قرار باشد این فرض صحیح باشد، تمام افعال انسان ملاک است، حتی یک پشیمانی از گناه که به زبان هم نیاید...
[/]

سلام

جالبه که اتمام حجت برنامه ریزی حساب نمیشه

ای کاش علم خداوند موقع آزروی نیستی و عدم افراد هم کاربرد داشت...

جمع بندي پرسش: توفيق الهي بر اساس چه مبنايي و چگونه در زندگي انسان جاري مي شود؟ پاسخ: منظور از توفيق اين است كه خداوند متعال اسباب را طوري سامان دهد كه بنده موفق به عمل صالح شده يا معصيتي را ترك كند.(1) همانطور كه از تعريف برمي آيد، توفيق يك لطفي است از جانب خداوند متعال كه شامل برخي انسان ها شده و نرسيدن آن به ديگر انسان ها ظلم در حق آنها نيست. البته همين لطف نيز بر اساس دلايلي شامل حال برخي انسان ها مي شود كه در ادامه به بررسي اين مطلب پرداخته خواهد شد. قرآن گاهي توفيق اصطلاحي را اينگونه مطرح كرده است: «وَ ما تَوْفيقي‏ إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنيبُ»؛ و توفيق من، جز به خدا نيست! بر او توكّل كردم و به سوى او بازمى‏گردم! (2) البته گاهي نيز اصطلاح توفيق را در قالب ديگر مفاهيم مطرح كرده است، مانند: «وَ يَزيدُ اللَّهُ الَّذينَ اهْتَدَوْا هُدىً وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ مَرَدًّا»؛ (امّا) كسانى كه در راه هدايت گام نهادند، خداوند بر هدايتشان مى‏افزايد و آثار شايسته‏اى كه (از انسان) باقى مى‏ماند، ثوابش در پيشگاه پروردگارت بهتر، و عاقبتش خوبتر است! (3) در اين آيه خداوند به هدايت كساني كه هدايت يافته اند مي افزايد و مسلما هدايت دوم، غير از آن هدايتي است كه با فرستادن پيامبران و نازل كردن كتاب‏هاي آسماني حاصل مي‏شود، بنابراين انسان بعد از تمامي آن هدايت‏ها، نيازمند عنايت و رحمت از سوي خداوند و توفيق خاص براي رسيدن به هدف تعيين شده است‏. عوامل جلب توفيق: به طور كلي هر عمل خيري از انسان صادر شود، سبب توفيق او در آينده شده و عامل اصلی بی توفیقی نيز معصیت است؛ یعنی اگر انسان از مسیر فطرت بیرون رود و از هوای نفس پیروی کند، به سبب گمراه شدن از مسیر، مستحق عقوبت و قطع رحمت و سلب توفیق الهی می‌گردد و بدین ترتیب خداوند اسباب توفیق را از او سلب می‌کند. در منابع ديني برخي موارد سبب توفيق انسان براي كارهاي خير يا دوري از معصيت ذكر شده است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: گاهي دعا و درخواست توفيق از خداوند متعال سبب توفيقات آتي انسان مي شود، آيه «وسـئلوا اللّهَ مِن فَضلِه»(4) را مي توان مويدي بر اين مطلب دانست. زماني نيز صدق نيت مومني سبب توفيق او بر كارهاي خير مي شود مانند آيه اي كه علم خداوند متعال به قلوب مومنان را سبب نزول سكينه و وقار بر ايشان مي داند: «فَعَلِمَ ما فی قُلوبِهِم فَاَنزَلَ السَّکینَةَ عَلَیهِم».(5) در برخي روايات نيز ولايت اهل بيت(عليهم السلام) سبب توفيق انسان شمرده شده است، تا جايي كه اگر محبت اميرالمومنين(عليه السلام) در دل كفار مي بود، خداوند توفيق ايمان را نصيب آنها كرده و داخل بهشتشان مي كرد.(6) گاهي نيز عمل به احكام الهي و نصايح خداوند متعال سبب توفيق معرفي شده است، مانند روايتي كه اميرالمومنين(عليه السلام) مي فرمايد: «هر كس نصيحت و خيرخواهي خداوند را پذيرفته و كلام او را چراغ راه خويش قرار دهد، خداوند او را به راست ترين راه هدايت كرده و توفيق رشد و كمال را همراه او مي گرداند».(7) گذشته از موارد فوق، عمل صالح به طور كلي سبب توفيق دانسته شده است و در اين زمينه روايات به مواردي مانند: خوف الهي، مدارا، تفكر، پندپذيري و ... اشاره كرده اند. بنابراين توفيق الهي يك لطف است كه به دلايل خاصي نصيب برخي بندگان شده و به همين دليل كه خود بنده در كسب توفيق موثر است، تبعيضي صورت نگرفته و كساني كه مشمول توفيق نشوند، ظلمي در حق آنها نشده است. در حقيقت همانطور كه خودشان در كسب توفيق موثر بوده اند در محروم شدن از توفيق نيز خود آنها مقصر هستند و الا خداوند بُخلي در رساند خير و فضل به بندگان ندارد. پي نوشت ها: 1. طباطبایی، سید محمد حسین، (1374)، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوى همدانى سيد محمد باقر، پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏، ج10، ص553. 2. هود: 88. 3. مريم: 76. 4. نساء: 32. 5. فتح: 18. 6. حسن بن على (عليه السلام)، امام يازدهم‏، (1409)، التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام‏، اول، قم، نشر مدرسة الإمام المهدي عجل الله تعالى فرجه الشريف‏، ص20. 7. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، (1407)، الکافی، چهارم، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ج8، ص389.
موضوع قفل شده است