جمع بندی برنامه ی عملی برای رشد عقلی

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
برنامه ی عملی برای رشد عقلی

[="Times New Roman"][="Black"]سلام و عرض ادب یک حدیث از پیامبر هست که می فرمایند: در انسان چهار گوهر گرانبها وجود دارد که چهار چیز ضد آن و نابود کننده آنها است. خشم، عقل و خرد را می برد و نابود می کند حسد، دین را می برد و نابود می کند طمع و آز، حیاء را می برد و نابود می کند غیبت کردن، عمل صالح و شایسته را می برد و نابود می کند من از طریق سخنرانی استاد سید مجتبی حورایی در هامبورگ با این حدیث آشنا شدم و ایشان به زیبایی در یک سخنرانی این حدیث رو کامل توضیح و آموزش میدن ولی شبهه ای برای من پیش اومده. اینکه من هرچی اعمال بد و خطاهای انسان ها رو مرور میکنم فقط به یک ریشه میرسم اونم بی عقلیه مثل پیچیدن جلوی هم دیگه توی ترافیک دعوا کردن سر دوتا بوق زدن پشت چراغ قرمز خرج کردن سلامتی روح و جسم برای پول و .... شما از هرکس بپرسید مطمئنا بهتون میگه خب طرف عقل نداره یا نفهمه یا بی شعوره یا احمقه ولی در مجموع همه منظورشون همون بی عقلیه من خودم مدتی هست متوجه شدم که واقعا از عقلم اونطور که باید بهره نبردم و رشدش ندادم خیلی جاها تصمیمات غیر عقلانی و غیر منطقی گرفتم و رفتار غیرمنطقی داشتم که شاید تا مدت ها اصلا اثری از آسیبشون نمی دیدم ولی در گذر زمان دیدم که چه فرصت هایی رو بخاطر همین تصمیم ها و رفتارهای غیر عقلانی گرفتم از طرفی هم آدم هایی رو دیدم که قبلا رفتارهای عقلانیشون رو رد میکردم ولی الان متوجه شدم که چقدر رفتارشون در گذشته منطقی و عقلانی بوده و این من بودم که اشتباه میکردم در مجموع با بررسی هایی که انجام دادم به این نتیجه رسیدم که خیلی نیاز به رشد عقلی دارم تا تصمیمات بهتری بگیرم و رفتارها و قضاوت های بهتری داشته باشم در این تاپیک از کارشناس محترم دوتا سوال دارم 1- طبق این حدیثی که مطرح کردم حسد دین رو از بین می بره. راستش من فکر میکنم عقل همه چیزه و از همه چیز قدرتمند تره ولی مگه حسد چه قدرتی داره که باقی رذایل اخلاقی هرکدوم بخشی از دین انسان رو نابود میکنن ولی حسد یه تنه می تونه دین انسان رو از بین ببره یه مقایسه ای بین عقل و حسد و نقششون در صعود و سقوط انسان انجام بدید 2- یک برنامه ی عملی برای رشد عقلی بدید که برای همه قابل اجرا باشه من دستورات کلی مثل تفکر کردن و این چیزا نمی خوام یه برنامه مثلا. در طول یک ماه هرروز اینکارهارو انجام بدید بعد از یک ماه اینقدر رشد عقلی میکنید و.... ممنونم@};-[/][/]

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد بدیع

[TD][/TD]

Im_Masoud.Freeman;1025016 نوشت:
مگه حسد چه قدرتی داره که باقی رذایل اخلاقی هرکدوم بخشی از دین انسان رو نابود میکنن ولی حسد یه تنه می تونه دین انسان رو از بین ببره

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات

همه رذائل در یک سطح نیستند. برخی رذائل مقتضای عدم تعادل قوا و هیجان غریزه و غضب است. اما برخی از رذائل نشان از خبث سریره و عدم خداباوری دارد. حسد از رذائل نوع دوم است. به همین خاطر است که ارتباط نزدیکی میان حسادت و از بین رفتن دین وجود دارد.

امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «آفَةُ الدِّينِ‏ الْحَسد؛ آفت دینداری، حسادت ورزیدن است.»(1)

از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز نقل شده است: «إِيَّاكُمْ أَنْ يَحْسُدَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَإِنَّ الْكُفْرَ أَصْلُهُ الْحَسَد؛ از حسادت بپرهیزید. چراکه ریشه حسادت کفر است.»(2)

از مرحوم مجلسی نقل شده است:
«بدان كه حسد از بيماری هاى بزرگِ دل است و دردهاى دل درمان نپذيرد جز با علم و عملِ سودمند براى رفع بيمارى حسد و آن توجه به اين است كه تو به خوبى درك كنى كه حسد به دين‏ و دنياى تو زيان می ‏زند و به دين‏ و دنياى آنكه بر او حسد برى زيانى ندارد. بلكه براى دين‏ و دنياى او سودمند است. و اگر اين مطلب را از روى حقيقت بدانى و دشمنِ خود و دوست دشمنِ خود نباشى به ناچار از حسد بركنار گردى. اما جهت اينكه به دينت ضرر دارد اين است كه حسدِ تو به معنى خشم بر مقدر الهى است و بد داشتنِ آن نعمتى كه به بنده ‏هاى خود داده است و عدل او كه در ميان نهاده از روى حكمت و مصلحتِ خود و اين خود جنايت بر چشم توحيد و خار بر ديده ايمان است».(3)

پی نوشت ها:
1. الكافی، ج‏2، ص307.
2. الكافی، ج‏8، ص8.
3. أصول الكافی، ترجمه كمره ‏اى، ج‏5، ص639.

Im_Masoud.Freeman;1025016 نوشت:
یک برنامه ی عملی برای رشد عقلی بدید که برای همه قابل اجرا باشه

سلام ...
مغز ما شامل دو قسمت هست ؛ یکی مغزی هستش که می اندیشه ؛ و دیگری مغزی هستش که تصمیمات آنی و لحظه ای میگیره و انسان به هر دو مغز هم احتیاج داره .

مغز لحظه ای و آنی : که مدیریت اون توسط یک غذه ای که در درون مغز وجود داره و اصطلاحا بهش بادامک گفته میشه گرفته میشه ؛ مدارات درون این سیستم به مراتب کوتاه تر از مدارات نورونی مغز هست و تصمیم های آنی مغز بر عهده این واحد هست ؛ مانند فرار کردن از دست مار . وقتی انسان ماری رو میبینه فکر نمیکنه که فرار کنه یا نه ؛ حتی اگر ماری رو ندیده باشه سریعا فرار میکنه .

مغزی که می اندیشه : زمانی فعال میشه که مثلا شما به سوالات فلسفی فکر میکنید ؛

مغزی که می اندیشه رو باید یک جور درستش کرد و مغزی که درگیر مسایل هیجانی هستش رو باید جوری دیگر درستش کرد ؛

ما در مدیرت دانش ؛ مفاهیمی با عنوان Source , Knowledge , Science داریم .

1. شما باید دارای Source های زیادی از یک مدل دانش باشید . مثلا باید 10 تا کتاب برنامه نویسی C و مقاله و رفرنس داشته باشید و به اونها نگاهی رفرنسی داشته باشی ؛ هر وقت کارت گیر افتاد بری سراغشون ؛ به این نوع منبع میگن Source .

2. شما باید دارای Knowledge در مورد اون دانش باشید ؛ این قسمت از دانش توسط مغزی که فکر میکنه ساخته میشه ؛ مثلا باید شما در مورد طریقه پیاده سازی Event ها در #C اطلاعات داشته باشید ؛ یک ورق و کاغذ میزاری جلوت ؛ کتاب رو میخونی ؛ چند تا مثال حل میکنی و به دانشی در مورد اون مساله میرسی .

3. شما باید به مرتبه Science در اون علم برسی ؛ معمولا سخت ترین قسمت کسب یک علم همینجاست ؛ همه مفهوم کلاس ها رو میخونند و یاد میگیرند ؛ ولی اینکه چجوری باید کلاس نوشت و ازش استفاده کرد و کجا باید چجوری نوشت ؛ کاره هر کسی نیست . ( تفکر OOP )

عقل هم از نظر من یک نوع دانش هست ؛ ولی باید به درستی در درون مغز پیاده سازی بشه. قسمتی رو باید نکاهی Source گونه بهش داشته باشی و قسمتی رو نگاهی Science گونه و قسمتی رو به صورت Knowledge گونه

دانش غقل رو میتونی با توجه کردن به انسانهای عاقل کسب کنی . من چند تاش رو مینویسم .

1. انسان های عاقل از ابزارهاشون درست استفاده میکنند ؛ چون اگر از ابزارت برای اون کار بخصوص استفاده نکنی ابزارت رو از دست میدی .
2. انسان عاقل هیچ رابطه ای رو از بین نمی بره ؛ با هر کسی که دوست میشه ؛ اولین تصمیمی که در موردش میگیره این هستش که تعیین میکنه فاصله اون شخص باید چقدر باهاش باشه .
3. انسان عاقل همیشه مراقب سلامتیش هست .
و ....

بعدش هر کدوم از این علم ها رو باید بتونی تبدیل به Task هایی بکنی و دقیقا در مکان درست مغزت Run بکنیشون .

مثلا برای سالم بودن .

1. نیاز به برنامه ای داری که دایما Source هات از این مدل دانش بیشتر بشه .
2. نیاز به برنامه ای داری که این اطلاعات پزشکی رو بخونی ... یاد بگیری ... و به کار ببندی ؛ مثلا هر روز یک زمانبند داشته باشی که مثلا ساعت 9 صبح شیر بخوری ؛ و شب قبل از خواب هم شیر بخوری . و مثلا یک مولتی ویتامین مثله Pharmaton بخوری .
3. نیاز به برنامه ای داری که قسمتی از اطلاعات رو در درون مغز هیجانیت پر کنه ؛ مثلا هر وقت داری در درون خیابون راه میری هوس نوشابه یا بستنی یا Fast Food کردی نری و بخری و بخوری .

وقتی سه تاش رو با هم داشتی عاقل میشی ... وگرنه تبدیل به سورس دانش میشی ....

Im_Masoud.Freeman;1025016 نوشت:
طبق این حدیثی که مطرح کردم حسد دین رو از بین می بره. راستش من فکر میکنم عقل همه چیزه و از همه چیز قدرتمند تره

ولی مگه حسد چه قدرتی داره که باقی رذایل اخلاقی هرکدوم بخشی از دین انسان رو نابود میکنن ولی حسد یه تنه می تونه دین انسان رو از بین ببره

یه مقایسه ای بین عقل و حسد و نقششون در صعود و سقوط انسان انجام بدید

عقل و حسد رابطه معکوس دارند و عملکرد و رشد آنها بر خلاف همدیگر است. بنابراین نباید در انسان حسود از عقلی استوار سراغ گرفت. مثلا یکی از ویژگی های عقل محاسبه سود و زیان برای جلب منفعت است. اما فرد حسود خودش را به خاطر داشته دیگری در رنج و عذاب قرار میدهد و آرامش خود را سلب میکند.

یکی دیگر از ویژگی های عقل آینده نگری است. حسادت با آینده نگری کاملا در تضاد است. شخصی که آینده نگر است میتواند احساسات آنی خودش را کنترل کند و نیازهایش را به تعویق بیندازد. اما حسود خودش را تحت تاثیر احساسات منفی اش قرار میدهد و عجولانه واکنش نشان میدهد.

یکی دیگر از ویژگی های عقل انتخاب بهترین راهکار برای رسیدن به مقصود است. انسانی که حسادت میورزد و فردی که غبطه میخورد هر دو در یک ویژگی مشترک و یک هدف واحد را دنبال میکنند. هر دو فاصله خود با دیگری را میبینند و از وجود این فاصله و عقب ماندگی در خود احساس حسرت میکنند. اما راهی که انتخاب میکنند متفاوت است. غبطه خورنده خود را بالا میبرد تا به او برسد ولی حسود او را پایین می آورد تا به خودش برساند! راهی که فرد حسود انتخاب میکند و فاصله آن با تعقل روشن است.

اگر علم با عمل همراه نباشه میشه بی عقلی.مثلا میدونیم نوشابه خیلی مضره نباید بخوریم ولی میخوریم یا مثلا سیگار و خیلی از چیزها.بدون تعارف اکثر ماها هم بی عقل هستیم.ازهمه بیشتر گناه کردن عقل آدمه نابود میکنه بصیرتو نابود میکنه واقعا.پس قدم اول توبه و ترک گناه و مخالفت با نفس هست.مخالفت با نفس فقط در گناه نیست مثلا زیاد نخوریم زیاد نخوابیم زیاد حرف نزنیم غذایی که دوست داریم رو یه مدت نخوریم .همین روزه بسیار عالیست برای نابود کردن نفس سرکش.

[="Times New Roman"][="Black"]

فرشته برمیگردد;1025249 نوشت:

انسان های عاقل از ابزارهاشون درست استفاده میکنند ؛ چون اگر از ابزارت برای اون کار بخصوص استفاده نکنی ابزارت رو از دست میدی

من دنبال بهترین استفاده از کمترین امکانات هستم

و این جز با کسب دانش و رشد عقل به دست نمیاد

مثلا در مورد همون مثال سی شارپ

یک انسان عاقل اگر دنبال پول هست هیچوقت نمیاد در به در دنبال پروژه از اینور و اونور بگرده تا انجام بده و رضایت مشتری رو جلب کنه

بلکه به دنبال پیاده سازی یه طرح نو و بدون مشابه میگرده که باهاش به مردم خدمات ارائه بده

برای پیاده سازیش هم می تونی از کلی کامپوننت آماده رایگان و پولی استفاده کنی

وقتی طرحی داشته باشی که می تونه در عرض دو ماه واست صد میلیون درآمد داشته باشه

دیگه هیچ اهمیتی نداره که چند صد دلار خرج خرید کامپوننت های آماده بکنی

کسی هم نمیاد سورست رو چک بکنه که خودت خط به خط رو با علم مهندسی و ساعت ها زمان هدر دادن نوشتی

یا با کامپوننت های آماده انجامش دادی اصلا چه اهمیتی داره ؟ مهم اینه که طرح خوبی داشتی و به خوبی پیاده سازیش کردی

این همون عقلی هست که من دنبالش هستم

و چنین رشد عقلی رو خودم با عمل کردن به دستورات اسلام به دست آوردم

و به شدت به دنبال افزایش عقلم از طریق آموزه های دین بی نظیر اسلام هستم[/]

Im_Masoud.Freeman;1025256 نوشت:
این همون عقلی هست که من دنبالش هستم

و چنین رشد عقلی رو خودم با عمل کردن به دستورات اسلام به دست آوردم

و به شدت به دنبال افزایش عقلم از طریق آموزه های دین بی نظیر اسلام هستم

سلام .
من مخالف هیج روشی نیستم .

ولی خودتون هم میدونید که برای رسیدن به هدف باید هدف به شدت شفاف باشه . به قدری شفاف باشه که بتونید تصور کنید دقیقا چنین انسانی هستید ؛ خودتون رو دقیقا در چنین جایگاهی قرار بدید که بدن شما آماده رسیدن به چنین جایگاهی باشه .

باید بتونید یک تصویر ذهنی حقیق از اون چیز در درون مغزتون ایجاد کنید . نه یک چیز تخیلی ؛
ببینید من قبلا از شما شنیده بودم که دارید روزه میگیرید که به جاهایی برسید ؛ از نظر من این مسیر اشتباه هست ؛ شما میتونید کسی رو نشون بدید که از این مسیر به موفقیت رسیده باشه .

1. مثلا یک مهندس تمام
2. مثلا یک بازیکن فوتبال

ببینید اگر تصمیمتون این هستش که مرجع تقلید بشید ... یا تصمیمتون این هستش که روحانی بشید ... شاید این راه شما رو به مسیرتون برسونه . ولی شما نمیتونید با طی کردن یک مسیر انتظار داشته باشید چیزهای دیگر براتون مهیا بشه .

اگر فکر میکنید که این کارها رو بکنید بصیرتتون زیاد تر میشه و تصمیم های بهتر و درست تری میگیرید و عقلتون بیشتر میشه .... خوب دو نمونه اش رو در دنیای اطرافتون پیدا کنید . مثلا بگید آقای ایکس و آقای ایگرگ این مسیر رو طی کردند و به اینجا رسیدند .

هدفتون از عاقل بودن رو شفاف شفاف حداقل برای خودتون تعریف کنین .

من هدف نهایی ام عاقل بودن نیست . من هدف نهایی ام احساس هست . دوست دارم همیشه احساس خوبی داشته باشم . و از عقلم کمک میگیرم که همیشه احساس خوبی داشته باشم . ( فکر میکنم قبلا بحثش رو کردیم )

مثلا دوست دارم کسی مانند الهی قمشه ای باشم .
مثلا دوست دارم کسی مانند مریم حیدر زاده باشم .
مثلا دوست دارم کسی مانند بایزید بسطامی باشم .
مثلا دوست دارم کسی مانند مادر ترزا باشم .
مثلا دوست دارم کسی مانند دکتر حسابی و دکتر سمیعی باشم .

و تصویر ذهنی من ترکیبی از مهربانی و هوش و دانش و توانایی و قدرت هست .

منظورتون از عقل کی هست . مثلا کی رو عاقل میدونید ...
تصویرتون از یک شخص عاقل چی هست

[="Times New Roman"][="Black"]

فرشته برمیگردد;1025266 نوشت:

ببینید من قبلا از شما شنیده بودم که دارید روزه میگیرید که به جاهایی برسید ؛ از نظر من این مسیر اشتباه هست ؛ شما میتونید کسی رو نشون بدید که از این مسیر به موفقیت رسیده باشه .

من هرگز چنین حرفی نزدم و مطمئنا مثل همیشه دچار سو تفاهم شدید و اصلا چنین مسیری رو عقلانی نمی دونم
فرشته برمیگردد;1025266 نوشت:

تصویر ذهنی من ترکیبی از مهربانی و هوش و دانش و توانایی و قدرت هست

هشتاد درصد منم همینارو می خوام

فقط تفسیرم و مسیر رسیدنم با شما متفاوت هست

فرشته برمیگردد;1025266 نوشت:

منظورتون از عقل کی هست . مثلا کی رو عاقل میدونید ...
تصویرتون از یک شخص عاقل چی هست

من دوست دارم مثل دکتر شاهین فرهنگ باشم

از نظر هوش و دانش و توانایی و در زمینه های دیگر اشخاص دیگری مد نظرم هستند

بستگان من گاهی اعتراف میکنند که یکی از نقاط قوت مسعود اینه که واسش مهم نیست دیگران چی فکر میکنند

واسه همین راحت کاری که می خواد رو انجام میده

حقیقت هم همین هست من قبلا هشتاد درصد اهمیت نمی دادن به نظرات دیگران

الان اون بیست درصد رو هم اصلاح کردم و انسان ها رو با تخیلاتشون کاملا تنها و آزاد میزارم

این به معنای نادیده گرفتن و دور شدن از انسان ها نیست

با کمال میل از نظراتشون استقبال میکنم و نظرات خوب و قابل استفاده رو بر می دارم و تفاله ها رو هم می ریزم دور

دکتر فرهنگ هم دقیقا همین ویژگی رو صد برابر بهتر از من دارند

اینکه اهل ادا درآوردن و فیلم بازی کردن نیستن و همین باعث شده اینقدر از نظر علمی سطح بالا باشن

به جرات بهتون میگم نظر شخصیم اینه که هیچ روانشناسی توی ایران رو پیدا نمی کنید که توانایی مناظره و بحث علمی با ایشون رو داشته باشه

به راحتی همه رو ناک اوت میکنه

چون رفته و ته و ریشه ی روانشناسی رو درآورده و برای اساتید روانشناسی هم کلاس برگزار کرده که چجوری با مراجعه کننده صحبت کنند

فقط مشکلش اینه که مثل برخی ادا در نمیاره هی مدام از کلمات انگلیسی استفاده کنه و وانمود کنه با سواد هست

در حالی که کاملا به زبان انگلیسی مسلط هست ولی جوری صحبت میکنه که یه بچه پنج ساله هم می فهمه چی میگه

و تمام تکنیک هایی هم که آموزش میدن صد در صد عملی و دقیقا مطابق پیش گویی های ایشان نتیجه میدن

و افتخار میکنم که چنین کسی با این سطح از دانش و سواد آخر کلاسش میگه انسان موفق کسیه که بنده ی خوبی برای خدا باشه

افتخار میکنم که اجازه نمیده بهش بگن دکتر. و همیشه خودش رو شاهین فرهنگ یا نهایتا با لقب پژوهشگر معرفی میکنه

چون معتقده اینجور القاب آدمو متوقف میکنه و اجازه رشد به آدم نمیده. باعث میشه فکر کنی به ته جاده رسیدی و الان بقیه زیر دست تو هستن

من عاشق لقب پژوهشگرم همیشه به دنبال یافته های جدید. همیشه به دنبال یاد گرفتن.

همیشه به دنبال بهینه کردن خود. همیشه به دنبال بهتر شدن.

این مسیر موفقیت و انسان عاقل هست[/]

سلام
در مورد سوال دوم و یک برنامه ی کامل:

دنبال کردن طریقه رسول خدا در 24 ساعت
چگونه می خوابیدند ، چگونه می خوردند، چگونه با مردم برخورد می کردند خلاصه پیامبر ص :
از رفتن به دستشویی تا رفتن به مسجد همه چیز را به امت نشان داده و در احادیث بطور کامل هست.
و در تمام این ها حکمت و نور هست و سبب ترقی انسان می شود.
و علم امروز رفته رفته اون دلیل و حکمت شون رو بصورت علمی داره اثبات می کنه.

Im_Masoud.Freeman;1025016 نوشت:
یک برنامه ی عملی برای رشد عقلی بدید که برای همه قابل اجرا باشه

من دستورات کلی مثل تفکر کردن و این چیزا نمی خوام

یه برنامه مثلا. در طول یک ماه هرروز اینکارهارو انجام بدید بعد از یک ماه اینقدر رشد عقلی میکنید و....

با سلام مجدد
در پاسخ به این سوال روش هایی را که برای تربیت عقلی وجود دارد بیان میکنم. البته همانطور که شما هم گفتید باید به تکینیک تبدیل شود تا عملیاتی تر و کاربردی تر شود.

علم آموزی

امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «كَثْرَةُ النَّظَرِ فِي الْعِلْمِ يَفْتَحُ الْعَقْلَ‏؛ بحث و تعمق زیاد در علوم، باعث گشایش عقل میشود.»(1)

درباره رابطه علم و عقل بحث های فراوانی وجود دارد. اما آنچه مسلم است رابطه مستقیم و هم افزایی این دو برای یکدیگر است. عقل مانند نرم افزاری است که داده های علمی باعث فعالیت، کارایی و شکوفایی آن میشود.

در برخی منابع از قول امیر مومنان(علیه السلام) آمده است:

«العَقْل‏ عَقْلان‏ مَطْبوعٌ و مَسْموعٌ‏، فلا يَنْفع مَطْبوع إذا لم يَكُ مَسْموع، كما لا يَنْفَعُ ضَوْء الشَّمْس و ضَوْء العَيْن مَمْنوع؛ عقل بر دو نوع است: عقل طبعی(سرشتی) و عقل سمعی(اکتسابی و یادگرفتنی). عقل سرشتی زمانی که عقل یادگرفتنی به وجود نیاید، فائده ای نخواهد داشت. همانطوری که نور خورشید بدون نور چشم کمکی به فرد نمی کند.»(2)

مقصود از عقل مسموع، علم و تجربه است.

پی نوشت:
1. بحار الأنوار، ج‏1، ص159.

2. تاج العروس من جواهر القاموس، ج‏15، ص504.

دعا

عقل مانند بسیاری از نعمت های دیگر انسان موهوبی است. ضمن اینکه دستمایه اولیه عقل در انسان ها متفاوت است در ادامه زندگی نیز دچار نقصان و یا کمال میشود. به همین خاطر توصیه شده است از خدا بخواهیم ما را به کمال عقل برساند.

امام کاظم(علیه السلام) در توصیه به هشام میفرماید:

«يَا هِشَامُ مَنْ أَرَادَ الْغِنَى بِلَا مَالٍ وَ رَاحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلَامَةَ فِي الدِّينِ فَلْيَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ‏ يُكَمِّلَ‏ عَقْلَه‏؛ ای هشام! کسی که بدون مال به دنبال بی نیازی است و آسودگی قلب از حسد را طلب میکند و سلامت در دین را می جوید باید با تضرع از خداوند بخواهد که عقل او را کامل کند.»(1)

پی نوشت:
1. الكافی، ج‏1، ص18.

[="Times New Roman"][="Black"]

بدیع;1025381 نوشت:
با سلام مجدد
در پاسخ به این سوال روش هایی را که برای تربیت عقلی وجود دارد بیان میکنم. البته همانطور که شما هم گفتید باید به تکینیک تبدیل شود تا عملیاتی تر و کاربردی تر شود.

سلام استاد بدیع عزیز

روش هایی که می خواستید بیان کنید تمام شد ؟

چون من منتظر بودم فرمایشات شما تمام بشه بعد بحث رو ادامه بدم[/]

Im_Masoud.Freeman;1026137 نوشت:
سلام استاد بدیع عزیز

روش هایی که می خواستید بیان کنید تمام شد ؟

چون من منتظر بودم فرمایشات شما تمام بشه بعد بحث رو ادامه بدم

سلام خدمت شما

نه هنوز هست.

کمی اشتغالات دیگه داشتم نتونستم بحث را ادامه بدهم. ان شا الله به زودی تکمیل میکنم و اطلاع میدهم.


ترک گناه
در برخی از روایات گناه و اطاعت نفس باعث زائل شدن عقل دانسته شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:

امام کاظم(علیه السلام) خطاب به هشام می فرماید:

«یَا هِشَامُ مَنْ سَلَّطَ ثَلَاثاً عَلَى ثَلَاثٍ فَکَأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلَى هَدْمِ عَقْلِه...‏‏؛ کسی که سه چیز را بر سه چیز مسلط کند مانند این است که هوای نفسش را در از بین بردن عقلش یاری نمود. کسی که نور تفکرش را با آرزوهای درازش خاموش کند؛ و کسی که دقائق حکمتش را با حرف‌های زیادی محو کند، و کسی که نور عبرت را با خواهش‌های نفسانی خاموش کند، گو این‌که هوای نفسش را در از بین بردن عقلش یاری رساند.»(1)

امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «وَ الْهَوَى عَدُوَّ الْعَقْلِ وَ مُخَالِفَ الْحَقِّ وَ قَرِینَ الْبَاطِل‏؛ پیروى از خواهش‌هاى نفسانى، دشمنی با عقل، مخالف با حقّ و همنشینی با باطل را به دنبال خواهد داشت.»(2)

از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل شده است:

«طَاعَةُ الْهَوَى‏ تُفْسِدُ الْعَقْلَ؛ پیروی از هوای نفس عقل را فاسد می‌کند.»(3)

«غَلَبَةُ الْهَوَى‏ یُفْسِدُ الدِّینَ وَ الْعَقْلَ‏؛ تسلط هوای نفس بر انسان دین و عقلش را از بین می‌برد.»(4)

در برخی از کتب عرفانی روایتی به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) منسوب شده است که ایشان فرموده اند:

«مَن قارَف ذنباً فقد فارَقه عَقلٌ لا یرجع الیه اَبدا؛ کسی که با گناه همراه شود پس به تحقیق جدا می‌شود بخشی از عقل او در حالی که هرگز به‌سوی او باز نمی‌گردد».(5)

پی نوشت ها:

1. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏1، ص 17، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
2. منسوب به امام صادق(ع)، مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، ص 103، بیروت‏، اعلمى‏، چاپ اول، 1400ق.
3. لیثى واسطى، على بن محمد عیون الحکم و المواعظ، محقق، مصحح، حسنى بیرجندى، حسین،‏ ص 317، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش.
4. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، رجائى، سید مهدى‏، ص 473، قم، دار الکتاب الإسلامی‏، چاپ دوم، 1410ق‏.
5. این عبارت شاید با اندکی اختلاف در منابع اخلاقی- عرفانی ذیل وجود دارد:
سلمی، ابو عبدالرحمن، محمد(متوفای 412ق)، تسعة کتب فی اصول التصوف و الزهد، ص 346، بی‌جا، للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق. فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى، المحجة البیضاء فى تهذیب الإحیاء، ج ‏5، ص 24، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، چاپ چهارم، 1376ش؛ نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، ج 1، ص 81 – 82، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.

تفکر

امام صادق (علیه السلام) به هشام میفرماید: «يَا هِشَامُ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ دَلِيلًا وَ دَلِيلُ الْعَقْلِ التَّفَكُّر؛ ای هشام! هر چیزی نشانه و راهنمایی دارد و نشامه و راهنمای عقل، تفکر است.»(1)

اگرچه مطالعه و علم آموزی یکی از روش های تربیت عقلانی است اما باید به موازات تفکر پیش رود. علم آموزی اگر با تفکر همراه نشود به شکوفایی عقل منتهی نمی شود. مرحوم امام(ره) زمانی که مکاسب میگفتند یکی از شاگردانشان تعدادی از شروح و کتب مرتبط را به نزد ایشان می آورد و میگوید این کتب را هم مطالعه بفرمایید. مرحوم امام(ره) در جواب میگوید: همه اینها را ببرید. کسی که بخواهد این همه کتاب مطالعه کند مجالی برای تفکر نمی یابد.(2)

پی نوشت:
1. الكافی، ج‏1، ص16.
2. امیر رضا ستوده، پا به پای آفتاب، نشر پنجره، 1374، تهران.

تزکیه نفس

یکی دیگر از روش های تربیت عقلانی تزکیه نفس است. کسی که نفس خود را از هوی و هوس ورزی حفظ نکند به تبعیت از آن منتهی میشود و اطاعت از هوای نفس، عقل را در حجاب قرار میدهد. چراکه توجه هوای نفس به امور مادی است و هرچه نفس به این امور بیشتر مشغول شود اداراکات عقلی اش ضعیف تر میشود. در ضمن روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است:

«الْهَوَى‏ عَدُوُّ الْعَقْل‏؛ هوای نفس دشمن عقل است.»(1)

پی نوشت:
1. بحار الأنوار، ج‏1، ص130.

پرهیز از آفات عقل ورزی مانند عجب

امیرالمومنین(علیه السلام) میفرمایند: «وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ وَ آفَةُ الْأَلْبَاب‏؛ و بدان که خودپسندی خطا و باعث تباهی عقل است.»(1)

در تعبیر متفاوتی نیز از ایشان نقل شده است: «عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ‏؛ خودپسندىِ انسان يكى از حسودان عقل اوست.»(2)

خودپسندی بینش انسان را محدود و بسته میکند و یک خطای شناختی بزرگ محسوب میشود که مانع از دیدن بسیاری از واقعیت ها می گردد.

پی نوشت ها:
1. تحف العقول، ص74.
2. نهج البلاغه(صبحی صالح)، ص507.

[="Times New Roman"][="Black"]

بدیع;1026769 نوشت:
تزکیه نفس

یکی دیگر از روش های تربیت عقلانی تزکیه نفس است. کسی که نفس خود را از هوی و هوس ورزی حفظ نکند به تبعیت از آن منتهی میشود و اطاعت از هوای نفس، عقل را در حجاب قرار میدهد. چراکه توجه هوای نفس به امور مادی است و هرچه نفس به این امور بیشتر مشغول شود اداراکات عقلی اش ضعیف تر میشود. در ضمن روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است:

«الْهَوَى‏ عَدُوُّ الْعَقْل‏؛ هوای نفس دشمن عقل است.»(1)

پی نوشت:
1. بحار الأنوار، ج‏1، ص130.

سلام استاد بدیع عزیز

ممنونم از پاسخ های عالی که دادید

حقیقتا این مورد رو با تمام وجود حس کردم که هروقت به سراغ ترک گناه و رفتار اشتباهی رفتم

یک سری حجاب ها از جلوی چشم هام کنار رفت و بعد با خودم میگفتم خدا رحم کرد که ادامه ندادم آخه این چه کاری بود چقدر ضایع چقدر زشت

ولی مشکلی که وجود داره اینه که در این مسیر مقداری کند پیش میرم یا یه کم جلو میرم و دوباره وسوسه میشم بر میگردم

حس میکنم باید یه فرمولی برنامه ی ثابتی وجود داشته باشه که طبق اون برنامه جلو برم تا دیگه مار نیشم نزنه

یا حداقل بدونم از کجا دارم ضربه می خورم
[/]

  جمع بندی پرسش: در روایات آمده است که حسد دین انسان را نابود میکند. مگر حسد چه قدرتی دارد که میتواند به تنهایی باعث نابودی دین انسان شود؟! به نظر من ریشه همه اشتباهات و خطاهای انسان بی عقلی و نادانی است. چرا بی عقلی به عنوان نابود کننده دین معرفی نشده است؟ لطفا مقایسه های در میان عقل و حسد و نقش هر یک در سقوط و صعود انسان داشته باشید. همچنین راهکارهای ارتقای عقل را هم بیان کنید. پاسخ: همه رذائل در یک سطح نیستند. برخی رذائل مقتضای عدم تعادل قوا و هیجان غریزه و غضب است. اما برخی از رذائل نشان از خبث سریره و عدم خداباوری دارد. حسد از رذائل نوع دوم است. به همین خاطر است که ارتباط نزدیکی میان حسادت و از بین رفتن دین وجود دارد. امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «آفَةُ الدِّينِ‏ الْحَسد؛ آفت دینداری، حسادت ورزیدن است.»(1) از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز نقل شده است: «إِيَّاكُمْ أَنْ يَحْسُدَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَإِنَّ الْكُفْرَ أَصْلُهُ الْحَسَد؛ از حسادت بپرهیزید. چراکه ریشه حسادت کفر است.»(2) از مرحوم مجلسی نقل شده است: «بدان كه حسد از بيماری هاى بزرگِ دل است و دردهاى دل درمان نپذيرد جز با علم و عملِ سودمند براى رفع بيمارى حسد و آن توجه به اين است كه تو به خوبى درك كنى كه حسد به دين‏ و دنياى تو زيان می ‏زند و به دين‏ و دنياى آنكه بر او حسد برى زيانى ندارد. بلكه براى دين‏ و دنياى او سودمند است. و اگر اين مطلب را از روى حقيقت بدانى و دشمنِ خود و دوست دشمنِ خود نباشى به ناچار از حسد بركنار گردى. اما جهت اينكه به دينت ضرر دارد اين است كه حسدِ تو به معنى خشم بر مقدر الهى است و بد داشتنِ آن نعمتى كه به بنده ‏هاى خود داده است و عدل او كه در ميان نهاده از روى حكمت و مصلحتِ خود و اين خود جنايت بر چشم توحيد و خار بر ديده ايمان است».(3) عقل و حسد رابطه معکوس دارند و عملکرد و رشد آنها بر خلاف همدیگر است. بنابراین نباید در انسان حسود از عقلی استوار سراغ گرفت. مثلا یکی از ویژگی های عقل محاسبه سود و زیان برای جلب منفعت است. اما فرد حسود خودش را به خاطر داشته دیگری در رنج و عذاب قرار میدهد و آرامش خود را سلب میکند. یکی دیگر از ویژگی های عقل آینده نگری است. حسادت با آینده نگری کاملا در تضاد است. شخصی که آینده نگر است میتواند احساسات آنی خودش را کنترل کند و نیازهایش را به تعویق بیندازد. اما حسود خودش را تحت تاثیر احساسات منفی اش قرار میدهد و عجولانه واکنش نشان میدهد. یکی دیگر از ویژگی های عقل انتخاب بهترین راهکار برای رسیدن به مقصود است. انسانی که حسادت میورزد و فردی که غبطه میخورد هر دو در یک ویژگی مشترک و یک هدف واحد را دنبال میکنند. هر دو فاصله خود با دیگری را میبینند و از وجود این فاصله و عقب ماندگی در خود احساس حسرت میکنند. اما راهی که انتخاب میکنند متفاوت است. غبطه خورنده خود را بالا میبرد تا به او برسد ولی حسود او را پایین می آورد تا به خودش برساند! راهی که فرد حسود انتخاب میکند و فاصله آن با تعقل روشن است.  برای تربیت و پرورش عقل راهکارهایی در منابع دینی آمده است: علم آموزی امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: «كَثْرَةُ النَّظَرِ فِي الْعِلْمِ يَفْتَحُ الْعَقْلَ‏؛ بحث و تعمق زیاد در علوم، باعث گشایش عقل میشود.»(4) درباره رابطه علم و عقل بحث های فراوانی وجود دارد. اما آنچه مسلم است رابطه مستقیم و هم افزایی این دو برای یکدیگر است. عقل مانند نرم افزاری است که داده های علمی باعث فعالیت، کارایی و شکوفایی آن میشود. در برخی منابع از قول امیر مومنان(علیه السلام) آمده است: «العَقْل‏ عَقْلان‏ مَطْبوعٌ و مَسْموعٌ‏، فلا يَنْفع مَطْبوع إذا لم يَكُ مَسْموع، كما لا يَنْفَعُ ضَوْء الشَّمْس و ضَوْء العَيْن مَمْنوع؛ عقل بر دو نوع است: عقل طبعی(سرشتی) و عقل سمعی(اکتسابی و یادگرفتنی). عقل سرشتی زمانی که عقل یادگرفتنی به وجود نیاید، فائده ای نخواهد داشت. همانطوری که نور خورشید بدون نور چشم کمکی به فرد نمی کند.»(5) مقصود از عقل مسموع، علم و تجربه است. دعا عقل مانند بسیاری از نعمت های دیگر انسان موهوبی است. ضمن اینکه دستمایه اولیه عقل در انسان ها متفاوت است در ادامه زندگی نیز دچار نقصان و یا کمال میشود. به همین خاطر توصیه شده است از خدا بخواهیم ما را به کمال عقل برساند. امام کاظم(علیه السلام) در توصیه به هشام میفرماید: «يَا هِشَامُ مَنْ أَرَادَ الْغِنَى بِلَا مَالٍ وَ رَاحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلَامَةَ فِي الدِّينِ فَلْيَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ‏ يُكَمِّلَ‏ عَقْلَه‏؛ ای هشام! کسی که بدون مال به دنبال بی نیازی است و آسودگی قلب از حسد را طلب میکند و سلامت در دین را می جوید باید با تضرع از خداوند بخواهد که عقل او را کامل کند.»(6) ترک گناه در برخی از روایات گناه و اطاعت نفس باعث زائل شدن عقل دانسته شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم: امام کاظم(علیه السلام) خطاب به هشام می فرماید: «یَا هِشَامُ مَنْ سَلَّطَ ثَلَاثاً عَلَى ثَلَاثٍ فَکَأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلَى هَدْمِ عَقْلِه...‏‏؛ کسی که سه چیز را بر سه چیز مسلط کند مانند این است که هوای نفسش را در از بین بردن عقلش یاری نمود. کسی که نور تفکرش را با آرزوهای درازش خاموش کند؛ و کسی که دقائق حکمتش را با حرف‌های زیادی محو کند، و کسی که نور عبرت را با خواهش‌های نفسانی خاموش کند، گو این‌که هوای نفسش را در از بین بردن عقلش یاری رساند.»(7) امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «وَ الْهَوَى عَدُوَّ الْعَقْلِ وَ مُخَالِفَ الْحَقِّ وَ قَرِینَ الْبَاطِل‏؛ پیروى از خواهش‌هاى نفسانى، دشمنی با عقل، مخالف با حقّ و همنشینی با باطل را به دنبال خواهد داشت.»(8) از امیرالمومنین (علیه السلام) نقل شده است: «طَاعَةُ الْهَوَى‏ تُفْسِدُ الْعَقْلَ؛ پیروی از هوای نفس عقل را فاسد می‌کند.»(9) «غَلَبَةُ الْهَوَى‏ یُفْسِدُ الدِّینَ وَ الْعَقْلَ‏؛ تسلط هوای نفس بر انسان دین و عقلش را از بین می‌برد.»(10) در برخی از کتب عرفانی روایتی به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) منسوب شده است که ایشان فرموده اند: «مَن قارَف ذنباً فقد فارَقه عَقلٌ لا یرجع الیه اَبدا؛ کسی که با گناه همراه شود پس به تحقیق جدا می‌شود بخشی از عقل او در حالی که هرگز به‌سوی او باز نمی‌گردد».(11) تفکر امام صادق (علیه السلام) به هشام میفرماید: «يَا هِشَامُ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ دَلِيلًا وَ دَلِيلُ الْعَقْلِ التَّفَكُّر؛ ای هشام! هر چیزی نشانه و راهنمایی دارد و نشامه و راهنمای عقل، تفکر است.»(12) اگرچه مطالعه و علم آموزی یکی از روش های تربیت عقلانی است اما باید به موازات تفکر پیش رود. علم آموزی اگر با تفکر همراه نشود به شکوفایی عقل منتهی نمی شود. مرحوم امام(ره) زمانی که مکاسب میگفتند یکی از شاگردانشان تعدادی از شروح و کتب مرتبط را به نزد ایشان می آورد و میگوید این کتب را هم مطالعه بفرمایید. مرحوم امام(ره) در جواب میگوید: همه اینها را ببرید. کسی که بخواهد این همه کتاب مطالعه کند مجالی برای تفکر نمی یابد.(13) تزکیه نفس یکی دیگر از روش های تربیت عقلانی تزکیه نفس است. کسی که نفس خود را از هوی و هوس ورزی حفظ نکند به تبعیت از آن منتهی میشود و اطاعت از هوای نفس، عقل را در حجاب قرار میدهد. چراکه توجه هوای نفس به امور مادی است و هرچه نفس به این امور بیشتر مشغول شود اداراکات عقلی اش ضعیف تر میشود. در ضمن روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «الْهَوَى‏ عَدُوُّ الْعَقْل‏؛ هوای نفس دشمن عقل است.»(14) پرهیز از آفات عقل ورزی مانند عجب امیرالمومنین(علیه السلام) میفرمایند: «وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ وَ آفَةُ الْأَلْبَاب‏؛ و بدان که خودپسندی خطا و باعث تباهی عقل است.»(15) در تعبیر متفاوتی نیز از ایشان نقل شده است: «عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ‏؛ خودپسندىِ انسان يكى از حسودان عقل اوست.»(16) خودپسندی بینش انسان را محدود و بسته میکند و یک خطای شناختی بزرگ محسوب میشود که مانع از دیدن بسیاری از واقعیت ها می گردد.   پی نوشت ها: 1. کلینی، محمد بن یعقوب(329 ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامی ، ج‏2، ص307. 2. کلینی، محمد بن یعقوب(329 ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج‏8، ص8. 3. کلینی، محمد بن یعقوب(329 ق)، الكافی، ترجمه كمره ‏اى، اسوه، ج‏5، ص639. 4. مجلسی، محمد باقر(1110ق)، بحار الانوار، بیروت، دار احیا التراث العربی، ج‏1، ص159. 5. حسيني زبيدي، محمد مرتضى‏(1205ق)، تاج العروس من جواهر القاموس، دار الفکر، بیروت، ج‏15، ص504. 6. کلینی، محمد بن یعقوب(329 ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامی، ج‏1، ص18. 7. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏1، ص 17، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. 8. منسوب به امام صادق(ع)، مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، ص 103، بیروت‏، اعلمى‏، چاپ اول، 1400ق. 9. لیثى واسطى، على بن محمد عیون الحکم و المواعظ، محقق، مصحح، حسنى بیرجندى، حسین،‏ ص 317، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376ش. 10. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، رجائى، سید مهدى‏، ص 473، قم، دار الکتاب الإسلامی‏، چاپ دوم، 1410ق‏. 11. این عبارت شاید با اندکی اختلاف در منابع اخلاقی- عرفانی ذیل وجود دارد: سلمی، ابو عبدالرحمن، محمد(متوفای 412ق)، تسعة کتب فی اصول التصوف و الزهد، ص 346، بی‌جا، للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق. فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى، المحجة البیضاء فى تهذیب الإحیاء، ج ‏5، ص 24، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، چاپ چهارم، 1376ش؛ نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، ج 1، ص 81 – 82، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا. 12. کلینی، محمد بن یعقوب(329 ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامی، ج‏1، ص16. 13. امیر رضا ستوده، پا به پای آفتاب، نشر پنجره، 1374، تهران. 14. مجلسی، محمد باقر(1110ق)، بحار الانوار، بیروت، دار احیا التراث العربی، ج‏1، ص130. 15. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، مصحح: غفارى، على اكبر، قم، جامعه مدرسین، ص74. 16. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق: صبحی صالح، هجرت، قم، ص507.
موضوع قفل شده است