جمع بندی چرا در طبیعت حیوانات همدیگر را شکار می کنند؟

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا در طبیعت حیوانات همدیگر را شکار می کنند؟

در صد بالایی از حیوانات در طبیعت همدیگر را شکار میکنند
و در واقع انسان ها نیز برای تهیه غذا حیوانات دیگر را از دیرباز تاکنون شکار میکرده اند و در زمانه فعلی نیز همین کار را میکنند و تنها نوع و شکل آن نسبت به گذشته تغییر کرده است.
اما در بین حیوانات به همان سیاق سابق ادامه دارد. سوال این است چرا طبیعت این گونه خلق شده است و آیا راه دیگری برای بقا وجود نداشته است.

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد قول سدید

[TD][/TD]

شرق;1023318 نوشت:
در صد بالایی از حیوانات در طبیعت همدیگر را شکار میکنند
و در واقع انسان ها نیز برای تهیه غذا حیوانات دیگر را از دیرباز تاکنون شکار میکرده اند و در زمانه فعلی نیز همین کار را میکنند و تنها نوع و شکل آن نسبت به گذشته تغییر کرده است.
اما در بین حیوانات به همان سیاق سابق ادامه دارد. سوال این است چرا طبیعت این گونه خلق شده است و آیا راه دیگری برای بقا وجود نداشته است

با سلام و عرض ادب و آرزوی توفیق روزافزون
برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

1. در جای خودش ثابت شده است که خداوند موجودی کامل و عالم و قادر و خیرخواه و حکیم است و جز خیر نمی خواهد و انجام نمی دهد. از این منظر، خداوند هیچ نقصی ندارد تا برای جبرانش کاری را انجام دهد؛ از این رو، اگر خداوند موجوداتی را خلق می کند، نه به خاطر رفع نیاز خودش بلکه لازمه ذات کامل الهی است؛ یعنی چون خداوند کامل است و نقصی ندارد و جز خیر نمی خواهد، از خیرخواهی دریغ نمی ورزد و هر موجودی که شایستگی وجود و کمال وجودی داشته باشد را ایجاد می کند. بنابراین، من و شما و جهان پیرامونی، از این جهت خلق شده ایم که می توانستیم موجود گردیم و خداوند نیز به این امر آگاهی داشت و چون کامل و خیرخواه بوده و قادر به خلق ما بوده، ما را خلق کرده است(1).

2. از آن جایی که خداوند بهترین موجود است، پس بهترین خالق نیز می باشد؛ و چون بهترین خالق است، پس بهترین خلقت را آفریده است. از این رو، نظام فعلی جهان، بهترین نظام موجود است. توضیح بیشتر این که نقصان در خلق یک اثر هنری یا ابزار فنی، ناشی از نقصان خالق آن اثر هنری یا ابزار فنی است. اگر خالق به تمامی جوانب آن اثر هنری یا ابزار فنی آگاهی داشته باشد، و قادر هم باشد که طرح کامل خودش را پیش ببرد، در این صورت، آن اثر هنری یا ابزار فنی نیز به بهترین شکل ممکن، خلق می گردد. به همین شکل، خداوند چون بهترین خالق است، خلقتش نیز بهترین خلقت ممکن است.(2)

3. اما این مطلب بدین معنا نیست که در این جهان، هیچ شرّ و سختی و مشکلاتی وجود ندارد. بی تردید هر یک از ما در زندگی با مشکلاتی روبرو هستیم و از آن ها رنج می بریم. بسیاری از این شرور و سختی ها به خاطر ساختار جهان مادی و تزاحم میان موجودات مادی و بدرفتاری انسان ها حاصل می شود؛ مثلا یک ببر، میشی را می بلعد چرا که باید غذا بخورد تا زنده بماند. این تزاحم مادی لازمه حیات مادی است. اگر قرار باشد که این شرور رخ ندهند، اساسا باید جهان مادی خلق نمی شد و روشن است که چنین چیزی خودش شرّ بزرگتر است چرا که خیرات خلقت جهان مادی، بسیار بیشتر از شروری است که احیانا به خاطر ساختار جهان مادی، در آن رخ می دهد.(3)

4. بنابراین، نظام خلقت با همه تزاحماتی که دارد، ناشی از خیرخواهی خدا است و اگر شروری در آن پدید آمده است، ناشی از ساختار مادی جهان است. پس منافاتی ندارد خدای خیرخواه چنین جهانی را بیافریند که بواسطه تزاحماتی که در آن هست، شروری نیز پدید بیاید. به يقين خداوند متعال مهربان و لطيف است و اين امر از جاي جاي كتاب الله مجيد به دست مي‌آيد و به علاوه حكم عقل صريح نيز برخورداري خداوند از اين صفات است؛ اما بايد توجه داشت كه ماهيت لطف و مهرباني خداوند حقيقتي فراتر از محاسبات جزئي و احساسي ماست. مادري را تصور كنيد كه فرزند خود را به زور به سمت مدرسه مي‌کشاند در حالي كه فرزند از عمق وجود اشك ريخته و اظهار تنفر از مدرسه مي‌کند، يا پزشكي كه سخت‌ترين پرهيز غذايي يا درمان دارويي و يا عمل جراحي سنگيني را براي بيمار ناتوان خود در نظر مي‌گيرد و بر درد و رنج بيمار خود بسيار مي‌افزايد، اما آيا مي‌توان اين گونه رفتارها را با مهرباني و رأفت مادر و پزشك در تنافي ديد؟ يقيناً خير. در واقع بروز و ظهور مهرباني و لطف در حق ديگران مي‌تواند معيارهاي كوتاه و مقطعي و فردي يا معيارهاي دراز مدت و كلان و حداكثري داشته باشد كه خداوند چه در سنت‌ها و قوانين جعل شده در عالم تكوين و چه در قوانين و دستورات مقرر در عالم تشريع به بخش دوم اين امر توجه نموده است و بخصوص در مورد ساختار چرخه طبيعت و استفاده موجودات از يكديگر براي ادامه حيات و تداوم چرخه زندگي همين امر مبنايي مورد توجه قرار گرفته است.

5. به علاوه اگر سخن را در همان عاطفه و احساسات جزئي و مقطعي بشري هم بگذاريم كه كشته شدن يك حيوان در آن مذموم و دردناك تلقي مي‌شود باز اشكال مذكور وارد نخواهد بود؛ زيرا در اينجا سخن در تعارض يك احساس جزئي بشري و يك ضرورت عقلي و ريشه‌اي است كه به يقين در اين مصالح مهم و كلان مجالي براي بروز احساسات و عواطف جزء نگر نيست.

علامه طباطبائي (رحمة الله عليه) صاحب تفسير گرانسنگ «الميزان» در كتاب خود در خصوص همين شبهه مي‌نويسد: «اساس شرايع دين و زير بناى آن، حكمت و مصالح حقيقى است، نه عواطف وهمى، خدا در شرايعش حقائق و مصالح حقيقى را رعايت كرده، نه عواطف را كه منشأش وهم است. اگر انسان به وضعيت پيرامون خود دقت كند، خواهد ديد كه همه چيز در حال تحول است. هيچ چيز از هيچ به وجود نمي‌آيد، بلكه وقتي چيزي به وجود مي‌آيد، حتماً چيزي از بين مي‌رود، يعني تا علفي از بين نرود، حيواني به وجود نمي‌آيد. علف تبديل به حيوان مي‌شود، و هيچ چيز در عالم ماده از اين قانون مستثنا نيست ... نظام تكوين و قانون خلقت كه حكومتى على الاطلاق و به پهناى همه عالم دارد، تنها حاكمى است كه حكم تغذى را معين كرده، موجودى را محكوم به خوردن گياه، و موجودى ديگر را محكوم به خوردن گوشت، يكى ديگر را به خوردن دانه، چهارمى را به خوردن خون كرده، آن گاه اجزاى وجود را به تبعيت از حكمش هدايت نموده است. اگر اين خوردن يكديگر توسط موجودات، تعطيل شود، نظام عالم به هم ريخته و اصولاً عالمي باقي نمي‌ماند، پس رحمت يك حكمي است كه شعاعش تا محدوده خاصي است و آن محدوده، محدوده حفظ نظام عالم و ادامه آن است. درست مانند آزادي كه مقدس است تا حدي كه منجر به اختلال نظام جامعه نشود؛ زيرا آزادي شعاعش تا محدوده خاصي است. پس رأفت و رحمت از مواهب خلقت است، ولى تكوين آن را حاكم على الاطلاق قرار نداده است. رحمت و رأفت در انسان در همه جا فضيلت نيست، براي مثال وقتي جان دادن چند انسان را مشاهده مي‌کني كه با خوردن گوشت نجات مي‌يابند، ترحم بر گوسفند ديگر فضيلت نيست يا اينكه عدالت بدون قيد و شرط و به طور على الاطلاق فضيلت نيست، چون اگر اين طور بود، مواخذه ظالم به جرم اين كه ظلم كرده، و مجازات مجرم به خاطر اينكه مرتكب جرم شده درست نبود ... اسلام دين تعقل است، نه دين عاطفه محض. در هيچ يك از شرايعش عاطفه را بر احكام عقلى كه اصلاح گر نظام مجتمع بشرى است، مقدم نداشته، از احكام عاطفه تنها آن احكامى را معتبر شمرده كه عقل آن را معتبر شمرده، كه برگشت آن نيز به پيروى حكم عقل است. اما اگر فرض كنيم كه كشتن حيوانات با ترحم منافات دارد، ولي با ارحم الراحمين بودن خداوند منافات ندارد، چرا كه آنچه در خدا است، رحمت است، نه رقت قلب، كه تأثر شعورى خاص است در انسان كه باعث مي‌شود نسبت به فرد مورد رحمت مهربانى كند، و اين خود صفتى است جسمانى و مادى كه خدا از داشتن آن متعالى است، رحمت در خدا معنايش بخشش خير بر مستحق خير است، آن هم به مقدارى كه استحقاق آن را دارد.» (4)

6. در كنار اين نكات مبنايي بايد به اين مساله هم توجه داشت كه اصولاً در تغذيه حيوانات توسط حيوانات ديگر يا توسط انسان‌ها مساله درد كشيدن حيواني كه مي‌خواهد مورد استفاده انسان قرار بگيرد، امري چندان روشن و شناخته شده نيست و نمي‌توان به طور قطع گفت كه حيوانات درد جانكاهي در هنگام مردن مي‌کشند، حتي ترس و واهمه داشتن حيوانات از كشته و خورده شدن هم ظاهراً واقعيت خارجي ندارد و يك گله بزرگ حيواناتي مانند گور خر يا آهو بعد از شكار شدن چند عضو، به راحتي به ادامه چريدن و زندگي عادي خود مشغول مي‌شود.

7. در جمع بندي بايد گفت به يقين خداوند مي‌توانست اين عالم را به گونه‌اي ديگر خلق كند و راهكار تغذيه موجودات را به شكل ديگري رقم بزند، اما در عين حال آن ساختار يقين بهترين و كاملترين ساختار نبود و به نتايج كنوني نظام خلقت و نيكوترين نظام بودن منتهي نمي‌گشت. این جهان مادی با همه تزاحماتش حتما بهترین جهان مادی است که می توانست خلق شود. در واقع، خداوند یا نباید جهان مادی و دارای تزاحم را خلق می کرد و یا اگر خلق می کند بهترین را خلق می کند.

پی نوشت ها:
1. برای مطالعه بیشتر، رک: مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج2، صص496-500.
2. سهروردی، مجموعه مصنفات، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1375، ج1، ص183؛ صدرالمتالهین، الحکمۀ المتعالیه فی الاسفار الاربعه، دار احیاء التراث، 1981، ج5، ص91؛ ج7، ص91.
3. برای مطالعه بیشتر رک: صدرالمتالهین، الحکمۀ المتعالیه فی الاسفار الاربعه، دار احیاء التراث، 1981،ج7، صص58-76.
4. تفسير الميزان‏، ترجمه موسوى همدانى سيد محمد باقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏ 1374 ش، ج 5، ص 296.

سلام قول سدید گرامی
وجود چنین مسائلی در طبیعت نشون میده که فرگشت حداقل بخشی از طرح فعلی موجودات رو به عهده داشته.

مثلاً در جنگل می بینیم که ارتفاع درختان خیلی زیاده. افزایش ارتفاع درخت باعث مشکل شدن رسیدن آب به قسمتهای بالایی میشه اما در عوض می تونه در رقابت برای رسیدن به نور موفق بشه.

دو تا درخت رو در این جنگل در نظر بگیرید: اگر بر مبنای طراحی هوشمند بحث کنیم، خدا می تونست هر دوی این درختان رو کوتاهتر بیافرینه طوری که مقدار فعلی نوری که دریافت می کنند مثل حالت فعلی باشه اما رسیدن آب به شاخه های بالایی ساده بشه. اما تعیین ارتفاع این دو در رقابت بین درختها شکل گرفته و باعث بلند شدنشون شده.

خدا می تونست شیر و آهو رو طوری بیافرینه که با نصف سرعت فعلی بدوند طوری که همین نتایج حاصل بشه و انرژی کمتری هم صرف کنند. اما هر دو سریع می دوند ...

شیر می تونست صبر کنه تا شکارش پیر بشه و بعد اون رو بخوره، اما در اولین فرصت شکارش می کنه تا شکار نصیب رقیبش نشه.

فروردین;1023723 نوشت:
وجود چنین مسائلی در طبیعت نشون میده که فرگشت حداقل بخشی از طرح فعلی موجودات رو به عهده داشته.

سلام و عرض ادب

بله متفکران مسلمان نیز معتقد بودند که اساسا تزاحم مادی و غلبه یکی بر دیگری برای رشد و تکامل، از لوازم جهانی است که ما در آن زندگی می کنیم.

همچنین برخی از متفکران مسلمان، تکامل و فرگشت را نیز اجمالا قبول کرده اند. در این نوشتار، به بخشی از این مباحث اشاره کرده ام:

http://www.askdin.org/node/63421

بهتر است این مساله را در تاپیک دیگر دنبال کنیم.

پرسش:
درصد بالایی از حیوانات در طبیعت همدیگر را شکار میکنند و در واقع انسان ها نیز برای تهیه غذا حیوانات دیگر را از دیرباز تاکنون شکار میکرده اند و در زمانه فعلی نیز همین کار را میکنند و تنها نوع و شکل آن نسبت به گذشته تغییر کرده است. اما در بین حیوانات به همان سیاق سابق ادامه دارد. سوال این است چرا طبیعت این گونه خلق شده است و آیا راه دیگری برای بقا وجود نداشته است؟

پاسخ:
برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

1. در جای خودش ثابت شده است که خداوند موجودی کامل و عالم و قادر و خیرخواه و حکیم است و جز خیر نمی خواهد و انجام نمی دهد. از این منظر، خداوند هیچ نقصی ندارد تا برای جبرانش کاری را انجام دهد؛ از این رو، اگر خداوند موجوداتی را خلق می کند، نه به خاطر رفع نیاز خودش بلکه لازمه ذات کامل الهی است؛ یعنی چون خداوند کامل است و نقصی ندارد و جز خیر نمی خواهد، از خیرخواهی دریغ نمی ورزد و هر موجودی که شایستگی وجود و کمال وجودی داشته باشد را ایجاد می کند. بنابراین، من و شما و جهان پیرامونی، از این جهت خلق شده ایم که می توانستیم موجود گردیم و خداوند نیز به این امر آگاهی داشت و چون کامل و خیرخواه بوده و قادر به خلق ما بوده، ما را خلق کرده است(1).

2. از آن جایی که خداوند بهترین موجود است، پس بهترین خالق نیز می باشد؛ و چون بهترین خالق است، پس بهترین خلقت را آفریده است. از این رو، نظام فعلی جهان، بهترین نظام موجود است. توضیح بیشتر این که نقصان در خلق یک اثر هنری یا ابزار فنی، ناشی از نقصان خالق آن اثر هنری یا ابزار فنی است. اگر خالق به تمامی جوانب آن اثر هنری یا ابزار فنی آگاهی داشته باشد، و قادر هم باشد که طرح کامل خودش را پیش ببرد، در این صورت، آن اثر هنری یا ابزار فنی نیز به بهترین شکل ممکن، خلق می گردد. به همین شکل، خداوند چون بهترین خالق است، خلقتش نیز بهترین خلقت ممکن است.(2)

3. اما این مطلب بدین معنا نیست که در این جهان، هیچ شرّ و سختی و مشکلاتی وجود ندارد. بی تردید هر یک از ما در زندگی با مشکلاتی روبرو هستیم و از آن ها رنج می بریم. بسیاری از این شرور و سختی ها به خاطر ساختار جهان مادی و تزاحم میان موجودات مادی و بدرفتاری انسان ها حاصل می شود؛ مثلا یک ببر، میشی را می بلعد چرا که باید غذا بخورد تا زنده بماند. این تزاحم مادی لازمه حیات مادی است. اگر قرار باشد که این شرور رخ ندهند، اساسا باید جهان مادی خلق نمی شد و روشن است که چنین چیزی خودش شرّ بزرگتر است چرا که خیرات خلقت جهان مادی، بسیار بیشتر از شروری است که احیانا به خاطر ساختار جهان مادی، در آن رخ می دهد.(3)

4. بنابراین، نظام خلقت با همه تزاحماتی که دارد، ناشی از خیرخواهی خدا است و اگر شروری در آن پدید آمده است، ناشی از ساختار مادی جهان است. پس منافاتی ندارد خدای خیرخواه چنین جهانی را بیافریند که بواسطه تزاحماتی که در آن هست، شروری نیز پدید بیاید. به يقين خداوند متعال مهربان و لطيف است و اين امر از جاي جاي كتاب الله مجيد به دست مي‌آيد و به علاوه حكم عقل صريح نيز برخورداري خداوند از اين صفات است؛ اما بايد توجه داشت كه ماهيت لطف و مهرباني خداوند حقيقتي فراتر از محاسبات جزئي و احساسي ماست. مادري را تصور كنيد كه فرزند خود را به زور به سمت مدرسه مي‌کشاند در حالي كه فرزند از عمق وجود اشك ريخته و اظهار تنفر از مدرسه مي‌کند، يا پزشكي كه سخت‌ترين پرهيز غذايي يا درمان دارويي و يا عمل جراحي سنگيني را براي بيمار ناتوان خود در نظر مي‌گيرد و بر درد و رنج بيمار خود بسيار مي‌افزايد، اما آيا مي‌توان اين گونه رفتارها را با مهرباني و رأفت مادر و پزشك در تنافي ديد؟ يقيناً خير. در واقع بروز و ظهور مهرباني و لطف در حق ديگران مي‌تواند معيارهاي كوتاه و مقطعي و فردي يا معيارهاي دراز مدت و كلان و حداكثري داشته باشد كه خداوند چه در سنت‌ها و قوانين جعل شده در عالم تكوين و چه در قوانين و دستورات مقرر در عالم تشريع به بخش دوم اين امر توجه نموده است و بخصوص در مورد ساختار چرخه طبيعت و استفاده موجودات از يكديگر براي ادامه حيات و تداوم چرخه زندگي همين امر مبنايي مورد توجه قرار گرفته است.

5. به علاوه اگر سخن را در همان عاطفه و احساسات جزئي و مقطعي بشري هم بگذاريم كه كشته شدن يك حيوان در آن مذموم و دردناك تلقي مي‌شود باز اشكال مذكور وارد نخواهد بود؛ زيرا در اينجا سخن در تعارض يك احساس جزئي بشري و يك ضرورت عقلي و ريشه‌اي است كه به يقين در اين مصالح مهم و كلان مجالي براي بروز احساسات و عواطف جزء نگر نيست. علامه طباطبائي (رحمة الله عليه) صاحب تفسير گرانسنگ «الميزان» در كتاب خود در خصوص همين شبهه مي‌نويسد: «اساس شرايع دين و زير بناى آن، حكمت و مصالح حقيقى است، نه عواطف وهمى، خدا در شرايعش حقائق و مصالح حقيقى را رعايت كرده، نه عواطف را كه منشأش وهم است. اگر انسان به وضعيت پيرامون خود دقت كند، خواهد ديد كه همه چيز در حال تحول است. هيچ چيز از هيچ به وجود نمي‌آيد، بلكه وقتي چيزي به وجود مي‌آيد، حتماً چيزي از بين مي‌رود، يعني تا علفي از بين نرود، حيواني به وجود نمي‌آيد. علف تبديل به حيوان مي‌شود، و هيچ چيز در عالم ماده از اين قانون مستثنا نيست ... نظام تكوين و قانون خلقت كه حكومتى على الاطلاق و به پهناى همه عالم دارد، تنها حاكمى است كه حكم تغذى را معين كرده، موجودى را محكوم به خوردن گياه، و موجودى ديگر را محكوم به خوردن گوشت، يكى ديگر را به خوردن دانه، چهارمى را به خوردن خون كرده، آن گاه اجزاى وجود را به تبعيت از حكمش هدايت نموده است. اگر اين خوردن يكديگر توسط موجودات، تعطيل شود، نظام عالم به هم ريخته و اصولاً عالمي باقي نمي‌ماند، پس رحمت يك حكمي است كه شعاعش تا محدوده خاصي است و آن محدوده، محدوده حفظ نظام عالم و ادامه آن است. درست مانند آزادي كه مقدس است تا حدي كه منجر به اختلال نظام جامعه نشود؛ زيرا آزادي شعاعش تا محدوده خاصي است. پس رأفت و رحمت از مواهب خلقت است، ولى تكوين آن را حاكم على الاطلاق قرار نداده است. رحمت و رأفت در انسان در همه جا فضيلت نيست، براي مثال وقتي جان دادن چند انسان را مشاهده مي‌کني كه با خوردن گوشت نجات مي‌يابند، ترحم بر گوسفند ديگر فضيلت نيست يا اينكه عدالت بدون قيد و شرط و به طور على الاطلاق فضيلت نيست، چون اگر اين طور بود، مواخذه ظالم به جرم اين كه ظلم كرده، و مجازات مجرم به خاطر اينكه مرتكب جرم شده درست نبود ... اسلام دين تعقل است، نه دين عاطفه محض. در هيچ يك از شرايعش عاطفه را بر احكام عقلى كه اصلاح گر نظام مجتمع بشرى است، مقدم نداشته، از احكام عاطفه تنها آن احكامى را معتبر شمرده كه عقل آن را معتبر شمرده، كه برگشت آن نيز به پيروى حكم عقل است. اما اگر فرض كنيم كه كشتن حيوانات با ترحم منافات دارد، ولي با ارحم الراحمين بودن خداوند منافات ندارد، چرا كه آنچه در خدا است، رحمت است، نه رقت قلب، كه تأثر شعورى خاص است در انسان كه باعث مي‌شود نسبت به فرد مورد رحمت مهربانى كند، و اين خود صفتى است جسمانى و مادى كه خدا از داشتن آن متعالى است، رحمت در خدا معنايش بخشش خير بر مستحق خير است، آن هم به مقدارى كه استحقاق آن را دارد.» (4)

6. در كنار اين نكات مبنايي بايد به اين مساله هم توجه داشت كه اصولاً در تغذيه حيوانات توسط حيوانات ديگر يا توسط انسان‌ها مساله درد كشيدن حيواني كه مي‌خواهد مورد استفاده انسان قرار بگيرد، امري چندان روشن و شناخته شده نيست و نمي‌توان به طور قطع گفت كه حيوانات درد جانكاهي در هنگام مردن مي‌کشند، حتي ترس و واهمه داشتن حيوانات از كشته و خورده شدن هم ظاهراً واقعيت خارجي ندارد و يك گله بزرگ حيواناتي مانند گور خر يا آهو بعد از شكار شدن چند عضو، به راحتي به ادامه چريدن و زندگي عادي خود مشغول مي‌شود.

7. در جمع بندي بايد گفت به يقين خداوند مي‌توانست اين عالم را به گونه‌اي ديگر خلق كند و راهكار تغذيه موجودات را به شكل ديگري رقم بزند، اما در عين حال آن ساختار يقين بهترين و كاملترين ساختار نبود و به نتايج كنوني نظام خلقت و نيكوترين نظام بودن منتهي نمي‌گشت. این جهان مادی با همه تزاحماتش حتما بهترین جهان مادی است که می توانست خلق شود. در واقع، خداوند یا نباید جهان مادی و دارای تزاحم را خلق می کرد و یا اگر خلق می کند بهترین را خلق می کند.

پی نوشت ها:
1. برای مطالعه بیشتر، رک: مصباح یزدی، آموزش فلسفه، موسسه امام خمینی، ج2، صص496-500.
2. سهروردی، مجموعه مصنفات، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1375، ج1، ص183؛ صدرالمتالهین، الحکمۀ المتعالیه فی الاسفار الاربعه، دار احیاء التراث، 1981، ج5، ص91.
3. برای مطالعه بیشتر رک: صدرالمتالهین، الحکمۀ المتعالیه فی الاسفار الاربعه، دار احیاء التراث، 1981،ج7، صص58-76.
4. تفسير الميزان‏، ترجمه موسوى همدانى سيد محمد باقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏ 1374 ش، ج 5، ص 296.

موضوع قفل شده است