جمع بندی امیدواری دادن بی قید و شرط خداوند

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امیدواری دادن بی قید و شرط خداوند

سلام.
در آیه ی زیر خداوند وعده و امیدی می دهد :

[SPOILER]

قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

بگو: ای بندگان من که بر زیان خویش اسراف کرده اید، از رحمت خدا مایوس، مشوید زیرا خدا همه گناهان را می آمرزد اوست آمرزنده و مهربان.

۵۳ - زمر

[/SPOILER]

آیا این مورد شامل کافر ، مشرک ، فاسق ، فاجر ، منافق ، ملحد ، مفسد و ... می شود ؟

خداوند چرا شرط و شروطی بیان نکرده است ؟ خداوند در قبال این مورد چیزی طلب نخواهد کرد ؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد عامل

[TD][/TD]

[="Book Antiqua"][="Black"]


بسم الله الرحمن الرحیم



با عرض سلام و تبریک عید نوروز

قبل از هر چیز باید گفت؛ آیه 53 سوره زمر یکی از امید بخش ترین آیات قرآن است، تا جایی که امیر المومنین(علیه السلام) در روایتی می فرماید: «در قرآن آیه ای وسیع تر از آیه: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ؛ بگو؛ اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ‏ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى ‏آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است» وجود ندارد.(1) اما آیا این آیه به طور مطلق است و هر گناهی را مشمول رحمت الهی می داند؟ برای فهم درست این آیه باید آیات دیگر را نیز مد نظر قرار داد.

خداوند متعال دو سبب را باعث آمرزش گناهان انسان معرفی کرده است: یکی شفاعت و دیگری توبه. در این آیه شفاعت مد نظر نیست؛ چرا که شفاعت به تصریح قرآن شامل مشرکان نمی شود: «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاء»؛ خداوند (هرگز) شرك را نمى ‏بخشد! و پايين ‏تر از آن را براى هر كس(بخواهد و شايسته بداند) مى بخشد.(2) بنابراین عمومیت آیه 53 سوره زمر، مقید به توبه خواهد شد.(3) علاوه بر اینکه آیات بعدی همین سوره به تبیین مغفرت و بخشش همگانی آیه پیشین می پردازد: «وَ أَنِيبُواْ إِلىَ‏ رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُواْ لَهُ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ»؛ و به درگاه پروردگارتان بازگرديد و در برابر او تسليم شويد، پيش از آنكه عذاب به سراغ شما آيد، سپس از سوى هيچ كس يارى نشويد!(4) این آیه به صراحت می فرماید، برای بخشش مذکور باید توبه کرده و تسلیم امر الهی شوید. اين دستورها مى ‏گويد درهاى غفران و رحمت به روى همه بندگان بدون استثنا گشوده است مشروط بر اينكه بعد از ارتكاب گناه به خود آيند، و تغيير مسير دهند، رو به سوى درگاه خدا آورند، در برابر فرمانش تسليم باشند و با عمل، صداقت خود را در اين توبه و انابه نشان دهند، به اين ترتيب نه شرك از آن مستثناست و نه غير آن، و نيز مشروط بودن اين عفو عمومى و رحمت واسعه به شرائطى غير قابل انكار است.(5)

بنابراین اگر چه آیه وسیع است و همه کسانی که مرتکب گناه شده اند را شامل می شود اما برای داخل شدن در رحمت الهی ابتدا باید توبه کرد و همین توبه سبب آمرزش و رحمت الهی خواهد شد.


پی نوشت ها:

1. فیض کاشانی، ملا محسن، (1415)، تفسیر الصافی، تصحیح حسین اعلمی، دوم، تهران، مکتبه الصدر، ج4، ص326.
2. نساء: 48و116.
3. طباطبایی، سید محمد حسین، (1374)، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوى همدانى سيد محمد باقر، پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه قم‏، ج‏17، ص 425.
4. زمر: 54.
5. مكارم شيرازي، ناصر،‌ (1374)، تفسير نمونه، اول، تهران، دار الكتب الاسلامية، ج19، ص501.

[/]

سلام.
مثلا شیطان ، یزید ، شمر ، هیتلر و ... و هر جنایتکار و مجرم دیگری اگر توبه می کردند قابل بخشش بودند ؟ مثلا یزید چگونه توبه می کرد بخشیده می شد؟

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1019526 نوشت:
مثلا شیطان ، یزید ، شمر ، هیتلر و ... و هر جنایتکار و مجرم دیگری اگر توبه می کردند قابل بخشش بودند ؟ مثلا یزید چگونه توبه می کرد بخشیده می شد؟

بله اگر توبه واقعی می کردند، خداوند متعال آنها را می بخشید.
در بین این مواردی که به عنوان مثال ذکر کردید، خبیث ترین آنها شیطان است که طبق روایتی از حضرت موسی(علیه السلام) خواست تا خداوند او را ببخشد: «ابليس‏ به موسى‏ برخورد و به او گفت: توئى كه خدايت به رسالت برگزيده و به خوبى با تو سخن گفته، من گناه كردم و مي خواهم توبه كنم، برايم نزد پروردگارم شفيع شو تا توبه مرا بپذيرد، موسى گفت: بسيار خوب، و به درگاه خدا دعا كرد و گفتند حاجتت برآورده است، و موسى ابليس را ديد و فرمود: فرمان دارى به گور آدم سجده كنى تا توبه‏ ات پذيرفته شود، تکبر كرد و خشم نمود و گفت: من به زنده او سجده نكردم، چگونه به مرده ‏اش سجده كنم؟»(مجلسى، محمدباقر، (1403)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، دوم، بیروت، دار إحياء التراث العربي، ج‏60 ؛ ص280)
از این روایت و روایاتی که در مورد توبه وارد شده است، روشن می شود که توبه باید با شرایطی باشد تا پذیرفته شود. به عنوان مثال کسی که مالی از کسی تلف کرده است، تنها با پشیمانی توبه اش پذیرفته نمی شود، بلکه باید مالی که تلف کرده با به صاحب اصلی آن برگرداند و یا از او حلالیت بگیرد. بنابراین کسی که گناهی کرده است باید تا جایی که توان دارد، اثرات آن گناه را برطرف کند. در مورد همین یزید که سوال کردید، توبه او به پشیمانی از گناه خود و بازگرداندن حق به اهل بیت بود، حکومتی که پدرش غصب کرده بود را باید به اهلش برمی گرداند و در مقابل نیز تسلیم امر امام سجاد علیه السلام می شد، حتی اگر امام او را قصاص می کرد.
توجه داشته باشید که هر توبه ای باید متناسب با همان گناه باشد، بنابراین منظور ما از توبه افرادی مانند یزید تنها پشیمانی آنها از گناه نیست که البته حتی به همین مقدار هم آنها از کرده خود پشیمانی نبودند...

[/]

سلام.
پس الگوریتم به این صورت است که پشیمانی فقط مرحله ی اول است و مراحلی دیگر برای قبولی توبه باید طی شود ؟

آثار وضعی کاری که انجام شده چه می شود ؟ مثلا فردی توبه کرده باشد اما کاری که او در عالم کرده تاثیر گذاشته و چند سال بعد مشخص می شود و حتی بعد از مرگش نیز تاثیر می گذارد حال تکلیف به چه صورت است؟ توبه قابل قبول است ؟

چرا به طور مطلق گفته شده "خدا همه گناهان را می آمرزد" ؟
و مثلاً گفته نشده که خدا آن گناهانی که از آنها توبه شده را می آمرزد؟

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1019786 نوشت:
پشیمانی فقط مرحله ی اول است و مراحلی دیگر برای قبولی توبه باید طی شود ؟

همانطور که گناهان درجات متفاوتی دارند، توبه نیز به تبع گناه، دارای درجات متفاوتی است.
برای برخی گناهان که پای حق الناس وسط نیست و گناه نیز دارای کفاره و یا جبران عملی نباشد، ممکن است همان پشیمانی کفایت کند، همانطور که امام باقر(علیه السلام) می فرماید: «كَفَى بِالنَّدَمِ‏ تَوْبَة»؛ پشیمانی برای توبه کافی است.(کافی، ج2، ص426) اما گناهانی که برای آنها جریمه لحاظ شده مانند افطار عمدی روزه ماه رمضان و یا گناهانی که حق دیگری را ضایع کرده است، پشیمانی تنها کفایت نمی کند و به قول شما این اول راه است و در مراحل بعدی باید جبران مافات کند.
بد نیست روایتی از امام صادق(علیه السلام) که در مورد توبه عام وارد شده را خدمت شما عرض کنم:

«حقيقت توبه عوام اينست كه باطن خود را كه از معاصى آلوده و كدر با اشك حسرت و ندامت بشويد، و به تقصير و جنايت خود دائما و در همه حال اعتراف كند، و از صميم دل بر اعمال سوء و غفلت گذشته خود اظهار پشيمانى كند، و پيوسته نسبت به آينده خود ترسناك و مضطرب باشد، و هرگز معصيت و خلاف را كوچك نشمارد، تا موجب جرأت و بى ‏اعتنايى و كسل بودن او گردد و گريه و تأسف را بر آنچه از اطاعات و عبادات او را فوت شده است، ادامه بدهد و نفس خود را از تمايلات نفسانى و خواهشهاى شيطانى باز دارد، و از پروردگار متعال پناه طلبد تا او را در مقام توبه پايدار و ثابت كرده و از برگشت به روش گذشته و أعمال سوء سابق حفظ نمايد. و لازمست خود را در ميدان كوشش و انجام وظائف بندگى تمرين و ممارست بدهد، و آنچه از عبادات و طاعات مفروضه از او فوت شده است بجا آورد، و هر چه از ديگران به ظلم و تجاوز به دست آورده است مسترد سازد. و بايد از همراهان ناشايست كناره ‏گيرى كرده، و شب را به بيدارى و روز را به روزه دارى و امساك از آشاميدن و خوردن به سر ببرد. و پيوسته در انجام امور و عاقبت جريان زندگى خود انديشه و تفكر نموده، و از خداوند متعال يارى بطلبد كه او را در حالات خوشى و گشادگى و در موارد گرفتارى و ناراحتى توفيق استقامت عطا فرمايد».(مصباح الشریعه، ص97و98)

دلسوخته;1019786 نوشت:
آثار وضعی کاری که انجام شده چه می شود؟

گاهی با توبه اثرات وضعی گناه نیز از بین می رود؛ مثلا کسی که مرتکب شرب خمر بوده و از گناه خود توبه می کند و دیگر شراب نمی نوشد، اثراتی مانند بداخلاقی یا ضعف قوای فکری که در اثر شرب خمر پدید آمده بود، از بین خواهد رفت. اما برخی اثرات نیز ممکن است باقی بماند و جبران نشود. به همین دلیل کسی که توبه می کند باید توبه اش در حد گناهی که مرتکب شده باشد، مثلا اگر افرادی را گمراه کرده اما الان توبه کرده است، باید تا جایی که می تواند از انحراف بیشتر آن افراد جلوگیری کند و آنها را به اشتباه بودن مسیر گذشته آگاه کند.

نکته اساسی در توبه اصلاح فرد و جامعه است و جلوی انحراف و راه غلط را هر زمانی و به هر اندازه ای که بگیریم، فرد و جامعه سود می برند و شاید به همین دلیل باشد که خداوند متعال برای هدایت شخصی مانند فرعون، حضرت موسی علیه السلام را می فرستد و می فرماید: «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى‏»؛ اما به نرمى با او سخن بگوييد شايد متذكّر شود، يا (از خدا) بترسد! (طه: 44) یعنی خداوند حتی در صدد اصلاح کسانی مانند فرعون است و اگر نمی خواست او را ببخشد، معنا نداشت کسی را برای هدایت او بفرستد.

[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

فروردین;1019789 نوشت:
چرا به طور مطلق گفته شده "خدا همه گناهان را می آمرزد" ؟
و مثلاً گفته نشده که خدا آن گناهانی که از آنها توبه شده را می آمرزد؟

سبک و روش قرآن و حتی روایات این است که گاهی ابتدا دستوری را به صورت مطلق یا عام بیان می کنند و در جای دیگر قیدها یا تخصیص هایی به آن اضافه می کنند. البته این روش در قانون گذاری بشری هم وجود دارد که گاهی مثلا مجلس قانونی را تصویب می کند و بعدا برای تکمیل همین قانون، تبصره هایی به آن افزوده می شود.
به همین دلیل باید کسی که به قرآن یا روایات اشراف دارد و همه آنها را در کنار هم دیده است، در مورد آیات یا روایات نظر بدهد و به صورت جزیره ای به آیات یا روایات نگاه نکند.
[/]

عامل;1019831 نوشت:
سبک و روش قرآن و حتی روایات این است که گاهی ابتدا دستوری را به صورت مطلق یا عام بیان می کنند و در جای دیگر قیدها یا تخصیص هایی به آن اضافه می کنند. البته این روش در قانون گذاری بشری هم وجود دارد که گاهی مثلا مجلس قانونی را تصویب می کند و بعدا برای تکمیل همین قانون، تبصره هایی به آن افزوده می شود.

در کتابهای بشری، سعی میشه یک قانون و تبصره هاش در کنار هم نوشته بشن و چیزی مثل ناسخ و منسوخ هم نداریم که بخشی از کتاب قانون بخش دیگری را نسخ کنه.
حکمت
این شیوه بیان می تونه جای بحث و فکر داشته باشه.

فروردین;1019845 نوشت:
در کتابهای بشری، سعی میشه یک قانون و تبصره هاش در کنار هم نوشته بشن و چیزی مثل ناسخ و منسوخ هم نداریم که بخشی از کتاب قانون بخش دیگری را نسخ کنه.
حکمت
این شیوه بیان می تونه جای بحث و فکر داشته باشه.

سلام.من یکبارهم این سوال رو کرده بودم.به نظر میرسه که قرآن آیات بسیاری داره که یک مطلب رو به صورت کلی مطرح می کنه ولی به نظر نمی رسه کلیت داشته باشه.قبلا هم مثال زده بودم.مثلا این آیه:
...از روح خویش در او دمید و برای شما گوش و دیدگان و دلها قرار داد چه اندک سپاس می‏گزارید

الان "برای شما که گوش و دیدگان قرار داده خدا.."منظور چیه؟؟آیا خدا برای همه ی انسان ها گوش و دیدگان قرار داده؟؟آیا ما انسان هایی نداریم که گوش و دل و دیدگان ندارند؟؟؟اونهایی که ندارند، اونها انسان نیستند و جزء انسان یا آدمیزاد حساب نمی گیرند؟؟

عامل;1019831 نوشت:
بدهد
استاد با این حساب خیلی جاها ممکنه یک مطلبی کلیت داشته باشه ولیما باید بریم کل قران و روایات رو زیر و رو کنیم.بلکه استثنائی چیزی داشته باشه اون مطلب.این کمی عجیب می رسه و تو ذوق می زنه و کار رو سخت می کنه!!!

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

فروردین;1019845 نوشت:
در کتابهای بشری، سعی میشه یک قانون و تبصره هاش در کنار هم نوشته بشن و چیزی مثل ناسخ و منسوخ هم نداریم که بخشی از کتاب قانون بخش دیگری را نسخ کنه.

اینکه تبصره های قانون باید همراه با قانون اصلی باشد، یک امر غالبی است که هر در متون دینی اینطور است و هم در قوانین بشری. اما گاهی به دلایلی ابتدا اصل قانون ذکر می شود و بعدا تبصره ها اضافه می شود. مثلا گاهی مجلس کلیات قانونی را تصویب می کند و بعدا در کمیسیون های مربوطه در مورد تبصره ها و استثناها بحث شده و با تصویب مجلس به همان اصل اضافه می شوند. التبه این نحوه قانون گذاری در امور دینی متصور نیست و قانون گذار از ابتدا تمام تبصره ها را می داند ولی آنها را به تدریج اضافه می کند.
نکته دوم اینکه در قانون بشری هم نسخ داریم، همینکه قانون جدید با قانون قبلی تعارض داشته باشد و آنرا کنار بزند، نسخ صدق می کند و حتی گاهی صراحتا قانون جدید برای کنار زدن قانون قبلی مطرح می شود.
نکته دیگر اینکه بنده حرفی از ناسخ و منسوخ نزدم! بلکه بحث تقیید و تخصیص بود و این دو با نسخ خیلی تفاوت دارد... حتی علاوه بر تخصیص و تقیید، گاهی برخی قوانین بر دیگری حکومت دارند. حکومت به این معناست که قانونی جلوی عملی شدن قانون دیگر را در شرایطی می گیرد، اما نه به این معنا که قانون دیگر نسخ شود و کلا از کار بیافتد بلکه به طور موقت قانونی جلوی عملکرد قانون دیگر را می گیرد و در جاهای دیگر همین قانونی که محکوم قانون دیگر است، کارایی دارد.
به عنوان مثال قانون برای هر شهروندی حق ملکیت قائل است اما این قانون در مواردی محکوم قانون دیگری قرار می گیرد و از کارایی می افتد، مانند زمانی که فرد خاصی مضنون جرمی باشد و قاضی حکم تفتیش خانه او را صادر کند، در عین حالی که او حق ملکیت دارد و کسی نباید بدون اجازه او وارد خانه اش شود، با حکم تفتیش این حق به صورت محدود نقض می شود. یا مثلا در غرب حق آزادی انسان محدود می شود به اینکه به دیگران ضرری نزند و آزادی آنها را سلب نکند.
بنابراین در متون دینی هم غالبا تخصیص و تقیید در کنار حکم اصلی است مگر در برخی موارد که مخصص و مقید بعدا می آید همانند قوانین بشری.
[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

پارسا مهر;1019859 نوشت:
استاد با این حساب خیلی جاها ممکنه یک مطلبی کلیت داشته باشه ولیما باید بریم کل قران و روایات رو زیر و رو کنیم.بلکه استثنائی چیزی داشته باشه اون مطلب.این کمی عجیب می رسه و تو ذوق می زنه و کار رو سخت می کنه!!!

تو ذوق که نمی زنه! ولی کار رو سخت می کنه...
به همین دلیل کسی که می خواهد چیزی رو به اسلام یا قرآن نسبت بده باید اشراف به کل قرآن و روایات داشته باشد. در غیر اینصورت برداشت او جزئی و ناقص خواهد بود. این مساله در باقی علوم هم صادق است. مثلا کسی که می خواهد نظرات یک فیلسوف یا عارف را منعکس کند، نمی تواند به یک کتاب او استناد کند و دیگر کتابهای او را ندیده باشد. حتی گاهی افراد در طول زندگی خود چندین بار نظر و دیدگاه خود را عوض می کنند و کسی که می خواهد در مورد یک دانشمند نظر بدهد باید از آخرین دیدگاه های او و کتابهای دیگرش اطلاع داشته باشد، چه رسد به کسی که می خواهد در مورد دین نظر بدهد...
[/]

سلام.
بحث عذاب وجدان ، اینکه شاید عاملی برای توبه باشد اما گاهی مثلا می بینیم افرادی دیگر توانایی کنترل عذاب وجدان را ندارند و حتی دست به انتحار می زنند تا از دست آن خلاص شوند ، شاید خداوند به این دلیل به زبان ساده گفته که باشه خودتونو نکشید بالاخره بخشیده خواهید شد هر کاری که کرده باشید ، نظر شما چیست ؟

عامل;1019830 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

همانطور که گناهان درجات متفاوتی دارند، توبه نیز به تبع گناه، دارای درجات متفاوتی است.
برای برخی گناهان که پای حق الناس وسط نیست و گناه نیز دارای کفاره و یا جبران عملی نباشد، ممکن است همان پشیمانی کفایت کند، همانطور که امام باقر(علیه السلام) می فرماید: «كَفَى بِالنَّدَمِ‏ تَوْبَة»؛ پشیمانی برای توبه کافی است.(کافی، ج2، ص426) اما گناهانی که برای آنها جریمه لحاظ شده مانند افطار عمدی روزه ماه رمضان و یا گناهانی که حق دیگری را ضایع کرده است، پشیمانی تنها کفایت نمی کند و به قول شما این اول راه است و در مراحل بعدی باید جبران مافات کند.
بد نیست روایتی از امام صادق(علیه السلام) که در مورد توبه عام وارد شده را خدمت شما عرض کنم:

«حقيقت توبه عوام اينست كه باطن خود را كه از معاصى آلوده و كدر با اشك حسرت و ندامت بشويد، و به تقصير و جنايت خود دائما و در همه حال اعتراف كند، و از صميم دل بر اعمال سوء و غفلت گذشته خود اظهار پشيمانى كند، و پيوسته نسبت به آينده خود ترسناك و مضطرب باشد، و هرگز معصيت و خلاف را كوچك نشمارد، تا موجب جرأت و بى ‏اعتنايى و كسل بودن او گردد و گريه و تأسف را بر آنچه از اطاعات و عبادات او را فوت شده است، ادامه بدهد و نفس خود را از تمايلات نفسانى و خواهشهاى شيطانى باز دارد، و از پروردگار متعال پناه طلبد تا او را در مقام توبه پايدار و ثابت كرده و از برگشت به روش گذشته و أعمال سوء سابق حفظ نمايد. و لازمست خود را در ميدان كوشش و انجام وظائف بندگى تمرين و ممارست بدهد، و آنچه از عبادات و طاعات مفروضه از او فوت شده است بجا آورد، و هر چه از ديگران به ظلم و تجاوز به دست آورده است مسترد سازد. و بايد از همراهان ناشايست كناره ‏گيرى كرده، و شب را به بيدارى و روز را به روزه دارى و امساك از آشاميدن و خوردن به سر ببرد. و پيوسته در انجام امور و عاقبت جريان زندگى خود انديشه و تفكر نموده، و از خداوند متعال يارى بطلبد كه او را در حالات خوشى و گشادگى و در موارد گرفتارى و ناراحتى توفيق استقامت عطا فرمايد».(مصباح الشریعه، ص97و98)

گاهی با توبه اثرات وضعی گناه نیز از بین می رود؛ مثلا کسی که مرتکب شرب خمر بوده و از گناه خود توبه می کند و دیگر شراب نمی نوشد، اثراتی مانند بداخلاقی یا ضعف قوای فکری که در اثر شرب خمر پدید آمده بود، از بین خواهد رفت. اما برخی اثرات نیز ممکن است باقی بماند و جبران نشود. به همین دلیل کسی که توبه می کند باید توبه اش در حد گناهی که مرتکب شده باشد، مثلا اگر افرادی را گمراه کرده اما الان توبه کرده است، باید تا جایی که می تواند از انحراف بیشتر آن افراد جلوگیری کند و آنها را به اشتباه بودن مسیر گذشته آگاه کند.

نکته اساسی در توبه اصلاح فرد و جامعه است و جلوی انحراف و راه غلط را هر زمانی و به هر اندازه ای که بگیریم، فرد و جامعه سود می برند و شاید به همین دلیل باشد که خداوند متعال برای هدایت شخصی مانند فرعون، حضرت موسی علیه السلام را می فرستد و می فرماید: «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى‏»؛ اما به نرمى با او سخن بگوييد شايد متذكّر شود، يا (از خدا) بترسد! (طه: 44) یعنی خداوند حتی در صدد اصلاح کسانی مانند فرعون است و اگر نمی خواست او را ببخشد، معنا نداشت کسی را برای هدایت او بفرستد.

[/]

نکته ای که من اینجا بهش پی بردم ( دیر پی بردم ) زندگی اجتماعی انسان و روابطش و اثرگذاریش نه تنها مفید و سودمند نیست بلکه بسیار هم خطرناک است !! خطری که انسان دارد هیچ چیز دیگری ندارد. با این حساب زندگی در انزوا از برخوردهای اجتماعی به نظر بهتر است.

عامل;1019960 نوشت:
تو ذوق که نمی زنه! ولی کار رو سخت می کنه...

هم کار سخت شده و هم اختلاف نظر و اختلاف تفاسیر به وجود اومده.

در کتابهای بشری، وقتی قانونی تبصره می خورده، تبصره اش کنار خودش نوشته میشه تا از سردرگمی جلوگیری بشه.
وقتی هم که قانونی نسخ میشه، یا از اون کتاب حذف میشه یا اینکه کنارش ذکر میشه که این قانون نسخ شده.

اما کتابهای دینی، این نظم و ترتیب رو ندارند.

شاید حکمتی در اون بوده ...

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1019986 نوشت:
زندگی اجتماعی انسان و روابطش و اثرگذاریش نه تنها مفید و سودمند نیست بلکه بسیار هم خطرناک است !! خطری که انسان دارد هیچ چیز دیگری ندارد. با این حساب زندگی در انزوا از برخوردهای اجتماعی به نظر بهتر است.

انسان بالطبع موجودی اجتماعی است.
اجتماعی زندگی کردن هم مانند تیغ دولبه است! اگر درست استفاده کنیم، مفید است و اگر غلط استفاده کنیم به ضرر ماست.
در همین اجتماع می توان با هدایت دیگران، زندگی ابدی خوبی برای آنها رقم زد و یا با نجات جان یک نفر، زندگی دوباره ای به او بخشید و البته در همین اجتماع هم می توان عمر دیگران را تباه کرد یا حتی کسی را از زندگی محروم نمود...
بنابراین بستگی به خود ما دارد که چطور از این فرصت استفاده کنیم...
[/]

سلام.
البته من اینو یه تاپیک جدا زدم براش مثلا در آیه زیر :
[SPOILER]
پذیرش توبه از سوى خدا، تنها براى کسانى است که کار بدى را از روى جهالت انجام مى دهند و سپس به زودى توبه مى کنند ، خداوند توبه چنین اشخاصى را مى پذیرد و خدا دانا و حکیم است».
[/SPOILER]

اینکه چه جهلی مورد نظر هست ؟
جاهل قاصر و مقصر کدومشون شرایط قبولی رو دارند ؟
مستضعف فکری نوعی جاهل محسوب میشه ؟ کسی که به عواقب گناه آشنا نباشه مستضعف فکری محسوب میشه ؟

و یک نکته ی دیگری که من سوال دارم و البته خودتان هم اشاره کردید در چند پست قبل بحث آثار ماتاخر هست. چیزی که من‌ مطالعه کردم :

اعمال ما تأخر كارهايى است كه آثار آن در افراد ديگر خواه كم باشند يا زياد، تأثير مي گذارد، آنان حرف ها، اصطلاحات، اخلاق، رفتار يا روش او را تقليد، تكرار و دنبال مي كنند، گاهي تأثير گذاري آن در حدي است كه به صورت يك فرهنگ در مي آيد، حتي آثار (خير و بركت، و يا شر و زيان و گناه) آن بعد از مرگ انسان نيز ادامه دارد. مانند كتاب، فيلم، اختراعات، ترويج يك شيوه و رفتار و اخلاق خوب يا بد، تربيت فرزندان يا شاگردان بر اساس اصول تربيتي صحيح و هماهنگ با موازين ديني يا نا صحيح و برخلاف موازين اخلاق و دين.

در سورة قیامت آمده است‌:"یُنَبَّؤُاْ الاْ ؟ًِنسَـَن‌ُ یَوْمَغ‌ذِم بِمَا قَدَّم‌َ وَ أَخَّرَ ؛(قیامه‌،13) روز قیامت‌، انسان آگاه می‌شود به آن چه جلو و آخر فرستاده‌."
هم چنین در سوره حشر می‌خوانیم‌:"یَـََّأَیُّهَا الَّذِین‌َ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّه‌َ وَلْتَنظُرْ نَفْس‌ٌ مَّا قَدَّمَت‌ْ لِغَد؛(حشر،18) ای مؤمنین‌!از خدا بترسید و هر نفسی بنگرد، تا چه عملی برای فردای قیامت خود پیش فرستاده‌."

به نظر می رسد این وعده ی آمرزش خداوند تنها فقط برای آثار ماتقدم است و آثار ماتاخر توانایی جبران شدن ندارند و توفیق جبران برای هر کسی پیش نمی آید.

مثلا من الان مهندس هستم و چیزی به وجود بیاورم و استفاده ی مثبت و منفی داشته باشد گناهکارم ؟

[=Book Antiqua]سلام

دلسوخته;1020102 نوشت:
اینکه چه جهلی مورد نظر هست ؟
جاهل قاصر و مقصر کدومشون شرایط قبولی رو دارند ؟
مستضعف فکری نوعی جاهل محسوب میشه ؟ کسی که به عواقب گناه آشنا نباشه مستضعف فکری محسوب میشه ؟

ظاهرا منظور از جهل، غلبه هوای نفس بر عقل باشد:
كلمه "جهل" و مشتقات آن گرچه به معانى گوناگونى آمده است ولى از قرائن استفاده مى ‏شود كه منظور از آن در آيه مورد بحث طغيان غرائز و تسلط هوسهاى سركش و چيره شدن آنها بر نيروى عقل و ايمان است، و در اين حالت، علم و دانش انسان به گناه گرچه از بين نمى ‏رود اما تحت تاثير آن غرائز سركش قرار گرفته و عملا بى اثر مى ‏گردد، و هنگامى كه علم اثر خود را از دست داد، عملا با جهل و نادانى برابر خواهد بود.(تفسير نمونه، ج‏3، ص: 313)
این مطلب در روایات هم مورد اشاره قرار گرفته است؛ امام سجاد ع در دعاى ابو حمزه می فرماید: «الهى لم اعصك حين عصيتك و انا بربوبيتك جاحد و لا بامرك مستخف و لا لعقوبتك متعرض و لا لوعيدك متهاون لكن خطيئة عرضت و سولت لى نفسى و غلبنى هواى»؛ خداى من هنگامى كه به معصيت تو پرداختم اقدام به گناه از راه انكار خداونديت نكردم و نه بخاطر خفيف شمردن امر تو بود و نه مجازات ترا كم اهميت گرفتم و نسبت به آن بى اعتنا بودم و نه وعده كيفرت را سبك شمردم بلكه خطايى بود كه در برابر من قرار گرفت و نفس اماره، حق را بر من مشتبه كرد و هوى و هوس بر من چيره شد.
این مساله را مد نظر داشته باشید که توبه برای عموم گناهان است، حتی شرک! مسلما مسلمانی که جاهل مقصر است، جرمی کمتر از شرک دارد و هرگاه به خطای خود پی ببرد و توبه کند، توبه اش پذیرفته است.
آگاهی نداشتن از عواقب گناه، ممکن است از استضعاف فکری نشات بگیرد و ممکن است از یک جاهل مقصر سر بزند.
در هر حال چه انسان جاهل قاصر باشد و چه مقصر، اگر توبه حقیقی کند، توبه اش با توجه به عمومیت پذیرش توبه، مقبول است.

[="Book Antiqua"][="Black"]اما در این مورد:

دلسوخته;1020203 نوشت:
به نظر می رسد این وعده ی آمرزش خداوند تنها فقط برای آثار ماتقدم است و آثار ماتاخر توانایی جبران شدن ندارند و توفیق جبران برای هر کسی پیش نمی آید.

عمومیت آیات و روایات، حتی آثار ماتاخر را هم شامل می شوند و اگر شامل نمی شدند، امید بخشی خود را از دست می دادند: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً»؛ مگر كساني كه از گناه توبه كنند و با ايمان به خدا عمل صالح به جاي آورند. پس خدا گناهان آنان را به ثواب و كارهاي نيكو تبديل مي گرداند. (زيرا )خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است.(فرقان: 70)
البته این به معنای بی تفاوتی نسبت به آثار ماتاخر نیست و انسان تا جایی که توانایی دارد باید این آثار را برطرف کند، اما اگر از توان او خارج باشد و در عین حال از کرده خود پشیمان باشد، خداوند به دیده رحمت به او خواهد نگریست.
نکته ای که نباید از آن غفلت کرد، این است که بالاخره توبه برای جبران گذشته است و به هر میزان که انسان جلوی شر و بدی را بگیرد، سود است، حتی اگر نتواند آثار کار خود را پاک کند، بالاخره گناه خود را سبک کرده و مسلما بهتر از این است که توبه نکند.

دلسوخته;1020203 نوشت:
مثلا من الان مهندس هستم و چیزی به وجود بیاورم و استفاده ی مثبت و منفی داشته باشد گناهکارم ؟

از نظر فقهی وسیله ای که دو نحوه کاربرد داشته باشد، به شرطی که جنبه منفی غلبه نداشته باشد، ساخت و فروشش اشکال ندارد.
[/]

سلام.
در بحث یاس و قنوط که دومین گناه کبیره است منظور از رحمت الهی چیست ؟ آیا فقط بخشش گناهان است یا مواردی دیگر مثل دستگیری ، کمک رسانی ، هدایت قبل گناه و ‌‌‌... هم می باشد ؟
در آیه زیر دیده می شود :
[SPOILER]
(این زن) با اصرار و تکرار، همواره آهنگ وی کرد و (یوسف نیز) - اگر برهان پروردگارش را ندیده بود - آهنگ او می‌کرد. چنین (کردیم) تا بدی و زشتکاری تجاوزگر را از او بازگردانیم. به‌راستی او از بندگان پاک‌شده‌ی (ویژه‌ی) ماست.- ۲۴ یوسف
[/SPOILER]

خداوند برهانی به حضرت یوسف نشان می دهد که مثلا می تواند انداختن پارچه روی بت توسط زلخیا و شرم او از آن بت باشد و یا موارد دیگر که در کل خداوند بالاخره برهانی قبل از عمل گناه به او نشان داده.

حال افراد معمولی بسیاری که در زندگی برهانی نمی بینند ، اصلا به این صورت بیان کنم ، جاهل قاصر یا مستضعف فکری چرا برهانی نمی بینند تا جاهل و مستضعف نباشند ؟

یا فرشتگان نگهبان که در قرآن بیان شده و مثلا در حدیث زیر :
[SPOILER]

امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

«...و ان الله برأفته و لطفه ایضا وکلهم بعباده یذبون عنهم مردة الشیاطین و هو امّ الارض و آفات کثیرة من حیث لا یرون باذن الله الی ان یجئی امر الله عزوجل» (7)

«و حقیقت آن است که خداوند به واسطه ی رأفت و لطفش، [فرشتگانی را] موکل بندگان خویش کرده است [تا بدین طریق] متمردین از شیاطین و حشرات موذی زمینی و آفات فراوانی را - از جایی که انسان ها نمی بینند - به اذن خداوند بر می گردانند تا اینکه امر خداوند عزوجل بیاید [مبنی بر اینکه دیگر امر حفظ دنبال نشود]»

[/SPOILER]

وظیفه ی جلوگیری از وسوسه ها را نیز دارند.

اگر خداوند این کارها برای افرادی انجام داده پس باید دلیلی داشته باشد که ما جاهل و مستضعف فکری داریم ، یعنی این افراد شقاوتمند بودند و خداوند هم از قصد آن ها را تنها گذاشته تا در ضلالت بیفتند ؟
دلیل وجود جاهل و مستضعف فقط شیطان و نفس اماره است ؟
آیا شقاوتمند ها جاهل و مستضعف هستند که در شقاوت بیشتر می افتند ؟

اگر این ها هدایتی اولیه می شدند ( به هر طریقی از اسباب دنیا ) باز هم جاهل می ماندند ؟ پس عامل اصلی که این ها جاهل و مستضعف شدند تا حالا توبه ی سخت و جبران انجام بدهند چیست ؟

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1020260 نوشت:
در بحث یاس و قنوط که دومین گناه کبیره است منظور از رحمت الهی چیست ؟

رحمت الهی در مورد مایوس نشدن از آن، یک معنای عامی دارد و هر نوع رحمتی را شامل می شود اما چون این یاس ناشی از کثرت گناه و امثال آن است، ظهور در غفران الهی دارد و در وحله اول منظور این است که گناهکار از غفران الهی ناامید نشود حتی اگر بزرگترین گناهان را انجام داده باشد. در مراحل بعد که توبه کرد نیز ممکن است دیگر مصادیق رحمت مانند کمک و امداد الهی را هم شامل شود.

دلسوخته;1020260 نوشت:
جاهل قاصر یا مستضعف فکری چرا برهانی نمی بینند تا جاهل و مستضعف نباشند ؟

استضعاف به این معناست که خود شخص مقصر نیست اما اینطور هم نیست که خداوند برهانی برای او نفرستاده باشد.
به عبارت واضح تر برهان وجود دارد اما موانعی سبب شده تا شخصی این برهان را درک نکند یا نبیند، این مانع ممکن است هم نوع او باشد، مانند حاکمی که آنقدر سیطره فرهنگی و اجتماعی سختی ایجاد کرده و شخص مستضعف اصلا احتمال وجود راه دیگری را نمی دهد. اگر کسی در چنین شرایطی باشد و نتواند حق را تشخیص دهد، مستضعف خواهد بود.

دلسوخته;1020260 نوشت:
دلیل وجود جاهل و مستضعف فقط شیطان و نفس اماره است ؟
آیا شقاوتمند ها جاهل و مستضعف هستند که در شقاوت بیشتر می افتند ؟

دلیل استضعاف ممکن است همانطور که اشاره شد، امری محیطی باشد و یا حتی ضعف درک شخص باشد. در هر حال شیطان و نفس نیز می توانند موثر باشند اما نکته اساسی در مستضعف فکری عدم دخالت او در این شرایط است. بنابراین هر کسی که تحت امر شیطان یا نفس مرتکب گناهی شده باشد را نمی توان مستضعف دانست، بلکه گاهی با علم به گناه مرتکب آن می شود و گاهی بدون علم و در اثر استضعاف مرتکب می شود.

شقاوتمند کسی است که شقاوت را با عمل و اختیار خود انتخاب کرده است و چنین کسی را نمی توان مستضعف دانست. تعریف مستضعف روشن است؛ کسی که در گمراهی خود دخالتی نداشته و توان درک راه حق را دارا نبوده است.
[/]

اگر خود فرد [="#FF0000"]تحقیق نکند، یعنی فکر کند کار درستی می کند[/] مستضعف است یا باز همان جاهل ؟؟

حال مجازات های مستضعف و جاهل قاصر و مقصر به چه صورت است ؟

[=Book Antiqua]سلام

دلسوخته;1020386 نوشت:
اگر خود فرد تحقیق نکند، یعنی فکر کند کار درستی می کند مستضعف است یا باز همان جاهل ؟؟

اگر کسی قادر به کسب علم باشد ولی دنبال آن نرود و دلیل موجهی هم برای این کار نداشته باشد، در حکم جاهل مقصر خواهد بود، همانطور که برخی روایات به این مطلب دلالت می کنند؛ مسعدة بن زياد از امام صادق (علیه السلام) در مورد تفسير اين آيه شریفه «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ»(انعام: 149) نقل می کند که حضرت فرمود: خداى متعال در روز قيامت به بنده گويد بنده من آيا مى ‏دانستى؟ پس اگر گويد آرى، به او مى‏ فرمايد پس چرا بدان چه مى‏ دانستى عمل نكردى؟ و اگر گويد نمى ‏دانستم و جاهل بودم، به او مى‏ فرمايد: چرا نياموختى‏ تا عمل كنى؟ پس او را محكوم نمايد، و اين است حجّت رسا.(امالی شیخ مفید، ص227)
اما اگر قادر به کسب علم نباشد یا اصلا احتمال خطا یا حرام بودن کاری را ندهد، نمی توان او را جاهل مقصر دانست.

دلسوخته;1020386 نوشت:
حال مجازات های مستضعف و جاهل قاصر و مقصر به چه صورت است ؟

مسلماً سخت گیری در مورد جاهل مقصر بیشتر است همانطور که در برخی روایات به این مطلب اشاره شده است: «خداوند متعال از هفتاد گناه جاهل می گذرد قبل از اینکه یک گناه عالم را ببخشد».(روضه المتقین، ج14، ص262؛ مستدرک الوسائل، ج5، ص247)
البته هم در بین عالمان به گناه تفاوت است و هم در بین جاهلان قاصر تفاوت وجود دارد، بنابراین به هر میزان که انسان قدرت به کسب علم نداشته یا به همان میزان که علم داشته است، بازخواست خواهد شد.

عامل;1020424 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]سلام
همانطور که برخی روایات به این مطلب دلالت می کنند؛ مسعدة بن زياد از امام صادق (علیه السلام) در مورد تفسير اين آيه شریفه «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ»(انعام: 149) نقل می کند که حضرت فرمود: خداى متعال در روز قيامت به بنده گويد بنده من آيا مى‏دانستى؟ پس اگر گويد آرى، به او مى‏فرمايد پس چرا بدان چه مى‏دانستى عمل نكردى؟ و اگر گويد نمى‏دانستم و جاهل بودم، به او مى‏فرمايد: چرا نياموختى‏ تا عمل كنى؟ پس او را محكوم نمايد، و اين است حجّت رسا.(امالی شیخ مفید، ص227)

[/]

سلام اگر طبق این حدیث که بیان کردید باز هم به آثار ماتاخر توجه کنیم به نظر می رسه قابل توبه نیستند و هلاکت فرد حتمی است !

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1020429 نوشت:
طبق این حدیث که بیان کردید باز هم به آثار ماتاخر توجه کنیم به نظر می رسه قابل توبه نیستند و هلاکت فرد حتمی است !

این حدیث در مورد علم انسان به گناه و یا اموری است که لازم است انجام دهد. حالا این علم گاهی حاصل است و گاهی باید تلاش کرد تا حاصل شود و اگر کسی بدون دلیل دنبال کسب علم نرود، توجیهی نخواهد داشت.
اما اثر تکوینی داشتن یا نداشتن، یک امر دیگری است که برخی گناهان چه انسان علم به آن داشته باشد یا نه، اثر تکوینی دارند و برخی هم اینطور نیستند. پس علم یک متغیر است و اثر داشتن و یا نداشتن متغیر دیگری است و این دو به هم ربطی ندارند، اگر چه ممکن است هر دو با هم در یک عمل جمع شوند.

وقتی خداوند راه نجات را برای شیطان و فرعون باز می گذارد، ما چطور نسبت به گناهی که آثاری هم دارد، قائل به هلاکت شویم؟!!! هلاکت یاس از رحمت و مغفرت الهی است و البته شیطان برای مایوس کردن انسان هر کاری می کند...
[/]

سلام.
قبول نشدن پشیمانی قوم ثمود
قبولی پشیمانی قوم یونس یا حر
نشان نمی دهد برای همه صدق نمی کند و قبولی یا قبول نشدن آن بیشتر در دست خداست ؟

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1020622 نوشت:
قبول نشدن پشیمانی قوم ثمود
قبولی پشیمانی قوم یونس یا حر
نشان نمی دهد برای همه صدق نمی کند و قبولی یا قبول نشدن آن بیشتر در دست خداست ؟

قبولی هر توبه ای در دست خداست، اما آیا قبول کردن یا نکردن خداوند، دلیل دارد یا نه؟ آیا غیر از این است که خداوند بر اساس حکمت هر کاری را انجام می دهد؟
کار دل بخواهی و بی دلیل یا بدون عاقبت اندیشی تنها در مورد برخی انسان ها صدق می کند که یا علم کافی ندارند، یا هدف مشخص از کار خود ندارند و یا دیگر نقص هایی دارند که در مورد خداوند محال است.
خداوند متعال هر کاری را بر اساس حکمت و مصلحت انجام می دهد و نکته مهم اینجاست که هیچ نفع شخصی در مورد او متصور نیست تا بخواهد در حق کسی ظلم کند.
حالا برگردیم سراغ مثالی که زدید، چرا در بین این همه قومی که عذاب شدند، تنها قوم حضرت یونس علیه السلام نجات پیدا کردند؟
قبل از پاسخ باید دانست که توبه زمانی مورد قبول قرار می گیرد که نشانه های مرگ پدیدار نشده باشد. بنابراین کسی که در حال احتضار است و یک عمر دیگران را آزار و اذیت کرده است و می داند که تا لحظاتی دیگر خواهد مُرد، این توبه ارزشی ندارد. مانند توبه فرعون که در حال غرق شدن گفت من به خدای موسی ایمان آوردم: «وَ جاوَزْنا بِبَني‏ إِسْرائيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْياً وَ عَدْواً حَتَّى إِذا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ»؛ (سرانجام) بنى اسرائيل را از دريا [رود عظيم نيل‏] عبور داديم و فرعون و لشكرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند هنگامى كه غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ايمان آوردم كه هيچ معبودى، جز كسى كه بنى اسرائيل به او ايمان آورده ‏اند، وجود ندارد و من از مسلمين هستم!»(يونس: 90) این در خواست او به دلیل این آیه شریفه: «وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَليماً»؛ براى كسانى كه كارهاى بد را انجام مى ‏دهند، و هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا مى ‏رسد مى‏ گويد: «الان توبه كردم!» توبه نيست و نه براى كسانى كه در حال كفر از دنيا مى ‏روند اينها كسانى هستند كه عذاب دردناكى برايشان فراهم كرده ‏ايم.(نساء: 18) مورد قبول قرار نگرفت.

آنچه قوم يونس را از ديگر اقوام ممتاز مى‏ كند اين است كه آنها همه به صورت دسته جمعى ايمان آوردند، آن هم پيش از فرا رسيدن مجازات قطعى پروردگار، در حالى كه در ميان اقوام ديگر گروه زيادى سرسختانه بر مخالفت خود باقى ماندند، تا هنگامى كه فرمان مجازات قطعى پروردگار صادر شد، آنها پس از مشاهده اين عذاب الهى غالبا اظهار ايمان كردند ولى ايمانشان فايده‏ اى نداشت.(تفسير نمونه، ج‏8، ص: 387) بنابراین قوم يونس هرگز در برابر مجازات قطعى قرار نگرفته بودند و گرنه توبه آنان نيز پذيرفته نمى ‏شد، بلكه اخطارها و هشدارهايى كه معمولا قبل از مجازات نهايى مى‏ آيد براى آنها به قدر كافى بيدار كننده بود، در حالى كه مثلا فرعونيان بارها اين اخطارها را ديده بودند، (همانند ماجراى طوفان و ملخ خوراكى و دگرگونى شديد آب نيل و امثال آن) ولى هيچگاه اين اخطارها را جدى نگرفتند.

نکته آخر اینکه حضرت حر علیه السلام توبه اش ربطی به مشاهده شدن آثار مرگ یا عذاب نداشت و با کمال اختیار بین زندگی دنیا و حمایت از امام حسین علیه السلام، مورد اخیر را انتخاب کرد، در عین حالی که می توانست با ماندن در سپاه ابن زیاد، دنیای خود را آباد کند. پس هر کس در شرایط ایشان باشد و توبه کند، مسلما خداوند توبه او را می پذیرد.

[/]

[=Book Antiqua]
پرسش:
آیا وعده خداوند برای بخشش گناهکاران در آیه 53 سوره زمر شامل همه انسان ها حتی کفار و مشرکین می شود یا شروط خاصی را می طلبد؟

پاسخ:
قبل از هر چیز باید گفت؛ آیه 53 سوره زمر یکی از امید بخش ترین آیات قرآن است، تا جایی که امیر المومنین(علیه السلام) در مورد این آیه شریفه می فرماید: «در قرآن آیه ای وسیع تر از آیه: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ؛ بگو؛ اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ‏ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى ‏آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است» وجود ندارد.(1) اما آیا این آیه به طور مطلق است و هر گناهی را مشمول رحمت الهی می داند؟ برای فهم درست این آیه باید آیات دیگر را نیز مد نظر قرار داد.

خداوند متعال دو سبب را باعث آمرزش گناهان انسان معرفی کرده است: یکی شفاعت و دیگری توبه. در این آیه شفاعت مد نظر نیست؛ چرا که شفاعت به تصریح قرآن شامل مشرکان نمی شود: «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاء»؛ خداوند (هرگز) شرك را نمى ‏بخشد! و پايين ‏تر از آن را براى هر كس(بخواهد و شايسته بداند) مى بخشد.(2) بنابراین عمومیت آیه 53 سوره زمر، مقید به توبه خواهد شد.(3) علاوه بر اینکه آیات بعدی همین سوره به تبیین مغفرت و بخشش همگانی آیه پیشین می پردازد: «وَ أَنِيبُواْ إِلىَ‏ رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُواْ لَهُ مِن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ»؛ و به درگاه پروردگارتان بازگرديد و در برابر او تسليم شويد، پيش از آنكه عذاب به سراغ شما آيد، سپس از سوى هيچ كس يارى نشويد!(4) این آیه به صراحت می فرماید، برای بخشش مذکور باید توبه کرده و تسلیم امر الهی شوید. اين دستورها مى ‏گويد درهاى غفران و رحمت به روى همه بندگان بدون استثنا گشوده است مشروط بر اينكه بعد از ارتكاب گناه به خود آيند، و تغيير مسير دهند، رو به سوى درگاه خدا آورند، در برابر فرمانش تسليم باشند و با عمل، صداقت خود را در اين توبه و انابه نشان دهند، به اين ترتيب نه شرك از آن مستثناست و نه غير آن، و نيز مشروط بودن اين عفو عمومى و رحمت واسعه به شرائطى غير قابل انكار است.(5) بنابراین اگر چه آیه وسیع است و همه کسانی که مرتکب گناه شده اند را شامل می شود اما برای داخل شدن در رحمت الهی ابتدا باید توبه کرد و همین توبه سبب آمرزش و رحمت الهی خواهد شد.

در پاسخ به سوالی که آیا عمومیت آیه شامل جنایتکاران تاریخ مانند یزید، هیتلر و امثال آنها می شود؟ باید گفت؛ در بین تمام جنایتکاران، خبیث ترین آنها شیطان است که طبق روایتی از حضرت موسی(علیه السلام) خواست تا خداوند او را ببخشد: «ابليس‏ به حضرت موسى‏ برخورد و به او گفت: توئى كه خدايت به رسالت برگزيده و به خوبى با تو سخن گفته، من گناه كردم و مي خواهم توبه كنم، برايم نزد پروردگارم شفاعت کن تا توبه مرا بپذيرد، حضرت موسى به درگاه خدا دعا كرد و پاسخ شنید که حاجتت برآورده شد و حضرت موسى ابليس را ديد و فرمود: فرمان دارى به گور آدم سجده كنى تا توبه‏ ات پذيرفته شود، اما او تکبر كرده، خشمگین شد و گفت: من به زنده او سجده نكردم، چگونه به مرده ‏اش سجده كنم؟»(6) از این روایت و روایاتی که در مورد توبه وارد شده است، روشن می شود که توبه باید با شرایطی باشد تا پذیرفته شود. به عنوان مثال کسی که مالی از کسی تلف کرده است، تنها با پشیمانی توبه اش پذیرفته نمی شود، بلکه باید مالی که تلف کرده با به صاحب اصلی آن برگرداند و یا از او حلالیت بگیرد. بنابراین کسی که گناهی کرده است باید تا جایی که توان دارد، اثرات آن گناه را برطرف کند. در مورد فردی مانند یزید نیز توبه او به پشیمانی از گناه خود و بازگرداندن حق به اهل بیت(علیهم السلام) بود، حکومتی که پدرش غصب کرده بود را باید به اهلش برمی گرداند و در مقابل نیز تسلیم امر امام سجاد(علیه السلام) می شد، حتی اگر امام او را قصاص می کرد. توجه به این نکته لازم است که هر توبه ای باید متناسب با همان گناه باشد، بنابراین منظور از توبه افرادی مانند یزید تنها پشیمانی آنها از گناه نیست که البته حتی به همین مقدار هم آنها از کرده خود پشیمانی نبودند.

اما در مورد آثار وضعی، گاهی با توبه اثرات وضعی گناه نیز از بین می رود؛ مثلا کسی که مرتکب شرب خمر بوده و از گناه خود توبه می کند و دیگر شراب نمی نوشد، اثراتی مانند بداخلاقی یا ضعف قوای فکری که در اثر شرب خمر پدید آمده بود، از بین خواهد رفت. اما برخی اثرات نیز ممکن است باقی بماند و جبران نشود. به همین دلیل کسی که توبه می کند باید توبه اش در حد گناهی که مرتکب شده باشد، مثلا اگر افرادی را گمراه کرده اما الان توبه کرده است، باید تا جایی که می تواند از انحراف بیشتر آن افراد جلوگیری کند و آنها را به اشتباه بودن مسیر گذشته آگاه کند. نکته اساسی در توبه، اصلاح فرد و جامعه است و جلوی انحراف و راه غلط، هر زمان و به هر اندازه که گرفته شود، فرد و جامعه سود می برند و شاید به همین دلیل باشد که خداوند متعال برای هدایت شخصی مانند فرعون، حضرت موسی علیه السلام را فرستاده و می فرماید: «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى‏»؛ اما به نرمى با او سخن بگوييد شايد متذكّر شود، يا (از خدا) بترسد! (7) یعنی خداوند حتی در صدد اصلاح کسانی مانند فرعون است و اگر نمی خواست او را ببخشد، معنا نداشت کسی را برای هدایت او بفرستد.

نکته آخر اینکه توبه زمانی مورد قبول قرار می گیرد که نشانه های مرگ پدیدار نشده باشد. بنابراین کسی که در حال احتضار است و یک عمر دیگران را آزار و اذیت کرده و می داند که تا لحظاتی دیگر خواهد مُرد، این توبه ارزشی ندارد. مانند توبه فرعون که در حال غرق شدن گفت من به خدای موسی ایمان آوردم: «وَ جاوَزْنا بِبَني‏ إِسْرائيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْياً وَ عَدْواً حَتَّى إِذا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ»؛ (سرانجام) بنى اسرائيل را از دريا [رود عظيم نيل‏] عبور داديم و فرعون و لشكرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند هنگامى كه غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ايمان آوردم كه هيچ معبودى، جز كسى كه بنى اسرائيل به او ايمان آورده ‏اند، وجود ندارد و من از مسلمين هستم!»(8) این در خواست او به دلیل این آیه شریفه: «وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَليماً»؛ براى كسانى كه كارهاى بد را انجام مى ‏دهند، و هنگامى كه مرگ يكى از آنها فرا مى ‏رسد مى‏ گويد: «الان توبه كردم!» توبه نيست و نه براى كسانى كه در حال كفر از دنيا مى ‏روند اينها كسانى هستند كه عذاب دردناكى برايشان فراهم كرده ‏ايم.(9) مورد قبول قرار نگرفت. اما در بین تمام اقوام گناهکار که مورد خشم و غضب الهی قرار گرفتند، تنها قوم حضرت یونس(علیه السلام) نجات پیدا کرد و آنچه قوم حضرت يونس را از ديگر اقوام ممتاز مى‏ كند اين است كه آنها همه به صورت دسته جمعى ايمان آوردند، آن هم پيش از فرا رسيدن مجازات قطعى پروردگار، در حالى كه در ميان اقوام ديگر گروه زيادى سرسختانه بر مخالفت خود باقى ماندند، تا هنگامى كه فرمان مجازات قطعى پروردگار صادر شد، آنها پس از مشاهده اين عذاب الهى غالبا اظهار ايمان كردند ولى ايمانشان فايده‏ اى نداشت.(10) بنابراین قوم يونس هرگز در برابر مجازات قطعى قرار نگرفته بودند و گرنه توبه آنان نيز پذيرفته نمى ‏شد، بلكه اخطارها و هشدارهايى كه معمولا قبل از مجازات نهايى مى‏ آيد براى آنها به قدر كافى بيدار كننده بود، در حالى كه مثلا فرعونيان بارها اين اخطارها را ديده بودند، (همانند ماجراى طوفان، شپش، ملخ، دگرگونى شديد آب نيل و امثال آن) ولى هيچگاه اين اخطارها را جدى نگرفتند.

پی نوشت ها:
1. فیض کاشانی، ملا محسن، (1415)، تفسیر الصافی، تصحیح حسین اعلمی، دوم، تهران، مکتبه الصدر، ج4، ص326.
2. نساء: 48و116.
3. طباطبایی، سید محمد حسین، (1374)، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوى همدانى سيد محمد باقر، پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه قم‏، ج‏17، ص 425.
4. زمر: 54.
5. مكارم شيرازي، ناصر،‌ (1374)، تفسير نمونه، اول، تهران، دار الكتب الاسلامية، ج19، ص501.
6. مجلسى، محمدباقر، (1403)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، دوم، بیروت، دار إحياء التراث العربي، ج‏60 ؛ ص280.
7. طه: 44.
8. يونس: 90.
9. نساء: 18.
10. مكارم شيرازي، ناصر،‌ تفسير نمونه، ج‏8، ص: 387.

موضوع قفل شده است