جمع بندی ذاتی بودن گناه و نقش توبه

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ذاتی بودن گناه و نقش توبه

با سلام و تشکر
آیا گناه ذاتی است یا قراردادی؟
اگر بپذیریم گناهان ذاتی هستند در اینصورت نقش توبه چه می تواند باشد؟
با تشکر

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد حافظ

[TD][/TD]

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و عرض ادب خدمت محسن‌جان عزیز؛

محسن ..;1019483 نوشت:
آیا گناه ذاتی است یا قراردادی؟
اگر بپذیریم گناهان ذاتی هستند در اینصورت نقش توبه چه می تواند باشد؟

اگر گناه به معنای ارتکاب عملی باشد که در محضر خداوند نیازمند به توبه باشد یا به معنای هر آنچه که انسان را در مقابل خداوند مقصّر گرداند؛ هیچ انسانی نمی‌تواند از این تقصیر بیرون رود. پس بدین معنا، گناه ذاتی است.

در دعایی می‌خوانیم: «اللهم ... لا تخرجنی عن التقصیر» خداوندا مرا از تقصیر خارج نفرما.

در جای دیگر می خوانیم:‌ «[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]شَرُّنَا إِلَيْكَ‏ صَاعِدٌ وَ لَمْ يَزَلْ وَ لَا يَزَالُ مَلَكٌ كَرِيمُ يَأْتِيكَ عَنَّا بِعَمَلٍ قَبِيح‏»[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]
ترجمه: شر ما به سوی تو بالا می‌آید و دائما ملکی کریم عملی قبیح از ما را به سوی تو می‌آورد.

البته گناه در این قرائت، معنای خاص خویش را خواهد داشت.

و طبیعتاً چنین گناهی، همیشه انسان را به توبه در هر حالی فرا می‌خواند. [=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]
[=Traditional Arabic]

حافظ;1019697 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و عرض ادب خدمت محسن‌جان عزیز؛

اگر گناه به معنای ارتکاب عملی باشد که در محضر خداوند نیازمند به توبه باشد یا به معنای هر آنچه که انسان را در مقابل خداوند مقصّر گرداند؛ هیچ انسانی نمی‌تواند از این تقصیر بیرون رود. پس بدین معنا، گناه ذاتی است.

در دعایی می‌خوانیم: «اللهم ... لا تخرجنی عن التقصیر» خداوندا مرا از تقصیر خارج نفرما.

در جای دیگر می خوانیم:‌ «[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]شَرُّنَا إِلَيْكَ‏ صَاعِدٌ وَ لَمْ يَزَلْ وَ لَا يَزَالُ مَلَكٌ كَرِيمُ يَأْتِيكَ عَنَّا بِعَمَلٍ قَبِيح‏»[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]
ترجمه: شر ما به سوی تو بالا می‌آید و دائما ملکی کریم عملی قبیح از ما را به سوی تو می‌آورد.

البته گناه در این قرائت، معنای خاص خویش را خواهد داشت.

و طبیعتاً چنین گناهی، همیشه انسان را به توبه در هر حالی فرا می‌خواند. [=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]
[=Traditional Arabic]

سلام و عرض ادب
استاد گرامی مطلب رو میشه بیشتر توضیح بدید گل

yasin97;1019699 نوشت:
مطلب رو میشه بیشتر توضیح بدید

با سلام و تحیت؛

«بنده» هر قدر هم که عبادت خدا کند هیچ گاه از حد تقصیر بیرون نخواهد رفت؛ زیرا توان و نیروی عبادتش را خدا به او داده؛ در عین حال، غیر از پیامبر خاتم صلی‌الله علیه وآله و وارثان ایشان، کسی عبادتش خالص و محض پروردگار نیست و چگونه می‌توان ادعا کرد عبادتهای ناخالص و مغشوش ما که با سرمایه‌های خود خدا انجام می‌شود شایسته و درخور پروردگار است!

از همین رو، امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه خطاب به خداوند عرضه می‌دارد: «ما عبدناک حق عبادتک» عبادت تو را آنگونه که شایسته تو باشد انجام نداده‌ایم.

و این شامل خود جناب علی بن الحسین علیهما السلام نیز هست

وجه این که پیامبر صلی الله علیه و اله روزانه هفتاد مرتبه استغفار می‌کردند نیز همین نکته است (اشاره به حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمود:‌ «و انه لیغان علی قلبی و انی لاستغفرالله فی کل یوم سبعین مرة» بحار چاپ بیروت، ج۶۰، ص ۱۸۳)

روشن است استغفار پیامبر صلی الله علیه و آله از گناهان معهود و متعارف در نزد ما نیست از طرفی در احادیث، از استغفار به عنوان «داروی گناهان» نام می‌برند پس این گناه، همان تقصیر دائمی بنده در مقابل پروردگار خویش است. این گناه،‌همان بدهکاری دائمی بنده به پروردگار خویش است که حتی در عین بندگی و اطاعت پابرجاست و دارویی جز استغفار ندارد تا جایی که یکی از اعمال روزانه‌ی برترین مخلوق -یعنی پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله- را به خود اختصاص داده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

سؤال:
آیا گناه ذاتی است یا قراردادی و اعتباری؟ و در صورت ذاتی بودن، نقش توبه در از بین بردن آن چگونه است؟

پاسخ:
معنای پرسش از «ذاتی بودن یا اعتباری بودن گناه» را می‌توان در موارد زیر بر شمرد:

۱- معنای ذاتی بودن گناه آن که گناه، ذاتا عدمی است و مقصود از اعتباری بودن گناه آن است که گناه نسبت به غیر خودش منشأ نقصان و عدم است. و از آنجا که همه گناهان از این قسم اخیر اند مطابق این معنا، گناهان اعتباری اند.

بیان مطلب:
از آنجا که گناه، مصداقی از شر است و از آنجا که حکما شرور را به ذاتی و نسبی –یا اعتباری- تقسیم کرده‌اند از همین منظر، گناه نیز به ذاتی و اعتباری قابل تقسیم است.

به تعبیر دیگر، از نظر حکما شرور دو دسته‌ اند:‌ الف: اموری که عدمی بوده و از سنخ نیستی‌ها می‌باشند –مانند جهل و نابینایی و مرض و مرگ و ...-؛ ب: اموری که خودْ وجودی اند اما منشأ ضرر و زیان و ایراد خسارت در برخی موجودات‌اند.

دسته دوم به لحاظ آن که شرّ، منشأ نقص و فقدان و نیستی در غیر خود می‌باشد نسبی می‌باشد –یعنی نسبت به غیر خودش شر محسوب می‌شود- و از آنجا که «گناه و معصیت» واقعیتی در عالم است –معدوم نیست- نمی‌تواند ذیل دسته نخست –یعنی شرور ذاتی- قرار بگیرد؛ زیرا نمی‌توان آن را عدمی دانست؛ بلکه مسلما امری خارجی و عینی و دارای مابإزاء خارجی می‌باشد اما به نحو قیاسی و نسبی، منشأ اضرار و فقدان می‌باشند در نتیجه می‌توان به این اعتبار، شریّتشان را اعتباری دانست.

به تعبیر مختصر، از آنجا که گناه و معصیت منشأ زیان رساندن به فاعل گناه و یا هم او و هم غیر او می‌باشد می‌توان همه گناهان را مصداقی از شرور اعتباری محسوب کرد.

ممکن است کسی این گونه اشکال کند که «شریّت»، وصفی فلسفی در مقابل «خیر» است ولی «معصیت و گناه»، وصفی شرعی در مقابل «طاعت» نسبت به مولی است و با یکدیگر به لحاظ حیثیت و جهتِ اعتبار متفاوت‌اند پس نباید احکام یکی را برای دیگری استفاده کرد در نتیجه نباید دسته‌بندی به کار رفته در «شرور» را در «گناه» نیز جاری دانست.

اما در پاسخ به این اشکال می‌توان گفت از آنجا که اوامر و نواهی موجود در شریعت، برگرفته از عالم بیرونی و خارجی است –و در اصطلاح، کتاب تشریع برگرفته از کتاب تکوین است- و چون گناه در واقعیت خارجی، منشأ نقصان و ضرر به انسان و موجب سلب منافع و مصالح از شخص گنهکار و دیگران است از سوی خداوند «گناه» شمرده شده است. از همین جا معنای دوم ذاتی بودن یا اعتباری بودنِ گناه رخ می‌نماید؛

۲- معنای ذاتی بودن گناه آن است که گناه به دلیل داشتن مفسده‌ای واقعی و به جای گذاردن آثاری ویرانگر، از سوی خداوند گناه معرفی شده است. و معنای اعتباری بودن گناه آن است که با قطع نظر از نهی خداوند، با انجام گناه هیچ مفسده‌ای گریبان‌گیر کسی نخواهد شد در نتیجه، با صرف‌نظر از خواست خداوند و فراتر از دستور او، نمی‌توان واقعیتی از مبغوضیت برای آن یافت. (۱)

مطابق این معنا،‌ گناهان همه ذاتی اند؛ زیرا، مطابق حسن و قبح ذاتی، چون گناه دارای تأثیرات منفی است مورد نهی خداوند واقع شده نه اینکه چون خداوند نهی فرموده، پس گناه شمرده شده است. به تعبیر دیگر، گناه، ورای نهی الهی، دارای تأثیراتی است و به دلیل دور ماندن انسان‌ها از این تأثیرات سوء، مورد نهی خداوند قرار گرفته است.

۳- به معنای گناه‌آلودگی ذاتی یا اعتباریِ انسان است.

از منظر حکما، انسان مانند هر موجود امکانی دیگر، از دو جنبه‌ی وجودی و ماهوی –انسان دارای ماهیت است- تشکیل یافته است. بنابر نگرش اصالت وجودی، ماهیت اشیاء‌امری اعتباری است و از حدود هستی آنها انتزاع می‌شود از این رو، ماهیت بر نقصها و فقداناتِ وجودِ شیء دلالت می‌کند. (۲)

بنابراین از آنجا که شرور –و از جمله گناهان- عموماً به نقصها و فقدانات باز می‌گردند و خیرات به هستی و وجود، می‌توان گفت ماهیت هر شیء از جمله انسان منبع شرّ در وجود اوست و هر نقص و رذیله و معصیتی به ماهیت او باز می‌گردد. در مقابل، هستی و «وجود» انسان منبع هر کمال و فضیلت و حسنه‌ای در اوست.

پس مطابق این معنا، هم گناه، ذاتی انسان است و هم خیرات و فضائل.

نکته مهم در اینجا آن است که نباید پنداشت چون خداوند خالق انسان است و از طرفی، گناه ذاتی انسان است پس این گناه‌آلودگیِ ذاتی، مستند به خداوند است؛ زیرا مبدأ شرور و گناهان در وجود انسان امری وجودی نیست –برخاسته از ماهیت که امری عدمی است می‌باشد- تا ناچار باشیم آنرا مجعول و مخلوق بالذات خداوند تلقی کنیم در نتیجه آنچه که در حقیقت قابل انتساب به خداوند است وجود انسان و جنبه‌های وجودیِ اوست و گناه‌آلودگی ذاتیِ او در درجه نخست به خود او و ضعف و افتقار وجودی‌اش –که برخاسته از ماهیت اوست- باز می‌گردد.

با این توضیح دانسته می‌شود که چگونه مبدأ گناهان انسان در عین انتساب اصلی به خود او، از دایره توحید افعالی نیز بیرون نیست و بدون نشستن کمترین غبار و شائبه‌ای از معصیت بر ساحت فعل خداوند، به ذات خداوند نیز قابل انتساب است.

در خصوص توبه از این قسم اخیر باید گفت هیچ انسانی به دلیل محدودیت‌ها و فقدانهایی که مستند به ماهیت اوست نمی‌تواند از حد این گناه ذاتی به در رود.

همانطور که در ادعیه می‌خوانیم: «اللهم ... لا تخرجنی عن التقصیر»(۳) خداوندا مرا از تقصیر خارج نفرما.

و در جای دیگر می خوانیم «شَرُّنَا إِلَيْكَ‏ صَاعِدٌ وَ لَمْ يَزَلْ وَ لَا يَزَالُ مَلَكٌ كَرِيمُ يَأْتِيكَ عَنَّا بِعَمَلٍ قَبِيح‏» (۴).

ترجمه: شر ما به سوی تو بالا می‌آید و دائما ملکی کریم عملی قبیح از ما را به سوی تو می‌آورد.

طبیعتاً چنین گناه‌آلودگیِ‌ ذاتی، همیشه و در هر حال انسان را به توبه فرا می‌خواند.

از این رو، وجه آن که دیده می‌شود انسان‌های کامل در حال تضرع و زاری و استکانت و توبه و انابه به درگاه الهی‌اند همین تلقی انسان‌شناسانه از خویشتن است.

بنابراین، وجه این که پیامبر (صلی الله علیه و اله) روزانه هفتاد مرتبه استغفار می‌کردند نیز همین نکته است (اشاره به حدیث منقول از ایشان که فرمود: «و انه لیغان علی قلبی و انی لاستغفرالله فی کل یوم سبعین مرة»). (۵)

و گرنه روشن است که استغفار پیامبر (صلی الله علیه و آله) از گناهان معهود و متعارف در نزد ما نیست از طرفی در احادیث، از استغفار به عنوان «داروی گناهان» نام می‌برند پس این گناه، همان تقصیر دائمی بنده در مقابل پروردگار خویش است. این گناه، ‌همان بدهکاری دائمی بنده به پروردگار خویش است که حتی در عین بندگی و اطاعت پابرجاست و دارویی جز استغفار ندارد تا جایی که یکی از اعمال روزانه‌ی برترین مخلوق -یعنی پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله)- را به خود اختصاص داده است.

نتیجه:
ذاتی یا اعتباری بودن گناه در سه معنا بیان شد که مطابق معنای اول، همه گناهان اعتباری اند زیرا اموری‌اند که به نیستی و فقدان فضائل و کمالات انسان منجر می‌شوند. مطابق معنای دوم، همه گناهان ذاتی اند؛ زیرا بر اساس نظریه حسن و قبح ذاتی و انطباق کتاب تشریع بر کتاب تکوین، چون فعل سیئات دارای مبغوضیت واقعی و نفس‌الامری است مورد نهی و ردع خداوند قرار گرفته است. مطابق معنای سوم، ذاتی بودن گناه به معنای گناه‌آلودگیِ ذاتی و دائمی انسان است که برخاسته از ویژگی ماهوی و نقصانها و فقدانهای اوست و هیچگاه از دامن او زائل نمی‌شود بنابراین، چنین موجودی، شایسته و بایسته است در حال حال و وضعیتی به توبه و انابه به درگاه الهی بپردازد.

منابع
۱. مصباح، مجتبی، فلسفه اخلاق (سلسله دروس مبانی اندیشه اسلامی، قم: موسسه امام خمینی، ۱۳۹۷، ص ۹۷ – ۱۰۳.
۲. امام خمینی، شرح چهل حدیث، قم: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۷ش، چ بیستم، ص ۶۰۰، ذیل حدیث ۳۵.
۳. ابن‌بابویه (صدوق)، التوحید، قم: جامعه مدرسین، ۱۳۹۸ق، ص ۴۰۵.
۴. شیخ طوسی، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت: مؤسسه فقه الشیعة، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص ۵۸۶.
۵. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تصحیح جمعی از محققان، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، چ دوم، ج۶۰، ص ۱۸۳.

موضوع قفل شده است