جمع بندی توضیح بیان علامه طباطبایی در تفسیر آیه 4 سوره زخرف
تبهای اولیه
علامه طباطبایی در تفسیر آیه 4 سوره زخرف میفرماید:
" پس از آن دو احتمال تنها احتمال اول را مى توانیم بپذیریم ، و بگوییم آنچه از قرآن مى فهمیم همان است که در ام الکتاب است ، و با این حال دیگر چه معنا دارد که گفته شود قرآن عربى که نزد ما است قابل درک هست ، ولى آنکه در ام الکتاب و نزد خدا است قابل درک و تعقل نیست ؟در پاسخ مى گوییم از کجا که نسبت بین قرآنى که نزد ما است و آنچه در ام الکتاب است نسبت مثل و ممثل نباشد، مثل هم عین ممثل هست ، اما آن کس که چیزى برایش ممثل شده ، از آن ممثل به جز مثل را نمى فهمد و راهى براى درک حقیقت ممثل ندارد - دقت فرمایید. "
لطفا به زبان ساده بفرمایید علامه چه فرموده. من هیچ چیزی نفهمیدم
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد میقات | |
[TD][/TD] | |
لطفا به زبان ساده بفرمایید علامه چه فرموده. من هیچ چیزی نفهمیدم
«إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»
كه ما آن را [به زبان] عربى [فصيح و گويا] قرار داديم تا [در آن] تعقّل كنند.(زخرف: 43/ 3)
«وَ إِنَّهُ في أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيم»
و همانا كه آن در امّ الكتاب [كه لوح محفوظ است] نزد ما بلند مرتبه و حكيم است.(زخرف: 43/ 4)
با سلام و درود
بیان مقدمی
علامه(ره) معتقد است، حقیقت این قرآن که در لوح محفوظ است، فوق عقل بشر بوده و برای ما قابل فهم نیست لذا تنزل یافته و در قالب الفاظ عربی درآمده است تا برای ما قابل فهم باشد.
بیان علمی ایشان در ذیل آیه «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»(زحرف: 43/ 3)، چنین است:
قرآن قبل از آن كه به زبان عربى درآيد، در مرحله اى از كينونت (هستى) وجود داشته كه در آن مرحله، عقول بشر دسترسى بدان نداشته، ...، در نتيجه از اين آيه فهميده مى شود كه كتاب، بر حسب موطن نفس الامرى و واقعيتش، ما فوق فكر و اجنبى از عقول بشرى است، و خداى تعالى آن را از آن موطن پايين آورده و در خور فهم بشر كرده و به لباس واژه عربيت در آورده، تا عقول بشر با آن انس بگيرد و حقايقش را بفهمد.(ترجمه تفسير الميزان، ج 18، ص 122 و 123)
رابطه قرآن کنونی و لوح محفوظ
با توجه به قابل فهم بودن این قرآن عربی؛ دو حالت تصور می شود:
1. اين درک و تعقل ما از قرآن عين همان چيزى است كه در «ام الكتاب» است و مطابقت تام و تمام دارد.
2. یا اين است كه كاملا مطابق آن نيست.
علامه (ره) می گوید:
قسمت دوم قطعا باطل است، زیرا خود خداوند مى فرمايد:
«وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ»؛ و همانا كه آن [قرآن] در امّ الكتاب [لوح محفوظ] است.(زخرف: 43/ 4)
«بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ»؛ [چنين نيست كه درباره قرآن مى پندارند] بلكه آن، قرآنى باعظمت و بلند مرتبه است، كه در لوح محفوظ است [به همين خاطر از دستبرد هر تحريفگرى مصون است.](بروج: 85/ 21 و 22)
«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ»؛ که یقینا این قرآن، قرآنی است ارزجمند و با ارزش، [كه] در كتابى مصون از هر گونه تحريف و دگرگونى [به نام لوح محفوظ جاى دارد.] (واقعه: 56/ 77 و 78)
نتیجه:
قطعا درک این قرآن عربی، درک همان است كه در «ام الكتاب» و در «لوح محفوظ» و در «كتاب مكنون» است.
بنابر این:
از این دو احتمال، تنها احتمال اول را مى توانيم بپذيريم و بگوييم آن چه از قرآن مى فهميم همان است كه در ام الكتاب است. (ر.ک: ترجمه تفسير الميزان، ج 18، ص 124)
سؤال و جواب
سؤال از علامه:
اگر قرار است این قرآن همانی باشد که در لوح محفوظ و در ام الکتاب است؛ ديگر چه معنا دارد كه گفته شود قرآن عربى كه نزد ما است قابل درک است، ولى آن كه در ام الكتاب و نزد خدا است قابل درک و تعقل نيست؟
پاسخ علامه:
نسبت این قرآن کنونی با آن قرآنی که در لوح محفوظ است، نسبت مَثَل و مُمَثل است، این قرآن عربی، مَثَل است و آن قرآن در لوح محفوظ، مُمَثل است.
لذا در عین این که این قرآن همان قرآن است، ولی انسان ها فقط به اندازه آن مَثَل، از آن مُمَثل، می فهمند و بیش از آن را نمی فهمند.
بنابر این:
برای این که قرآن برای بشر قابل فهم باشد، تنزل یافته و در قالب الفاظ عربی درآمده است.(ر.ک: ترجمه تفسير الميزان، ج 18، ص 124 و 125)
به بیان دیگر؛
انسان ها نمی توانند حقیقت قرآن یا همان مُمَثل را بفهمند بلکه فقط مَثَل و تنزل یافته آن قرآن حقیقی و همین قرآن در قالب الفاظ عربی را می فهمند.
به بیان سوم؛
این قرآن عربی، به نوعی رشحه و آسان شده و تنزل یافته حقیقت قرآن است که برای عقول انسان ها قابل فهم و درک نبوده است.
به بیان چهارم؛
این قرآن عربی که خواندنی شده و در قالب الفاظ و کلمات درآمده است، رقیق شده ای است از آن حقیقت قرآنی که در لوح محفوظ و در ام الکتاب و نزد خداوند متعال است.
[="Tahoma"]نکته:
«ام الكتاب» (كتاب مادر) به معنى كتابى است كه اصل و اساس همه كتب آسمانى مى باشد، و همان لوحى است كه نزد خداوند از هر گونه تغيير و تبديل و تحريفى محفوظ است، اين همان كتاب "علم پروردگار" است كه نزد او است و همه حقايق عالم و همه حوادث آينده و گذشته و همه كتب آسمانى در آن درج است و هيچ كس به آن راه ندارد جز آن چه را كه خدا بخواهد افشا كند.
اين توصيف بزرگى است براى قرآن كه از علم بى پايان حق سرچشمه گرفته و اصل و اساسش نزد او است.(تفسیر نمونه، ج 21، ص 9)
مراتب قرآن
برخی برای قرآن سه مرحله در نظر گرفته اند:
مرحله اول، «ام الکتاب» است که مرحله علمی قرآن است و فقط خداوند به آن علم دارد و دسترسی کسی حتی پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز به آن میسور نبوده است.
مرحله دوم، مرحله ای است که قرآن، تنزل یافته و در شب قدر بر قلب پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده است؛ که هیچ کس غیر از خداوند و پیامبرش، بدان علم ندارد.
در این دو مرحله، قرآن دارای الفاظ و کلمات نیست.
مرحله سوم، همین قرآن عربی است که تفصیل داده شده و در حد فهم و عقل بشر، تنزل یافته و در قالب الفاظ و کلمات، درآمده است.(ر.ک: ترجمان فرقان، ج 5، ص33 و 34)
[="Tahoma"]پرسش:
علامه طباطبایی در تفسیر آیه 4 سوره زخرف می فرماید:
«پس از آن دو احتمال، تنها احتمال اول را مى توانیم بپذیریم و بگوییم آن چه از قرآن مى فهمیم همان است که در ام الکتاب است، و با این حال دیگر چه معنا دارد که گفته شود قرآن عربى که نزد ما است قابل درک هست، ولى آن که در ام الکتاب و نزد خدا است قابل درک و تعقل نیست؟ در پاسخ مى گوییم از کجا که نسبت بین قرآنى که نزد ما است و آن چه در ام الکتاب است نسبت مثل و ممثل نباشد، مثل هم عین ممثل هست، اما آن کس که چیزى برایش ممثل شده، از آن ممثل به جز مثل را نمى فهمد و راهى براى درک حقیقت ممثل ندارد ـ دقت فرمایید.»
لطفا به زبان ساده بفرمایید علامه چه فرموده؟ من هیچ چیزی نفهمیدم.
پاسخ:
«إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ في أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيم»؛ كه ما آن را [به زبان] عربى [فصيح و گويا] قرار داديم تا [در آن] تعقّل كنند. و همانا كه آن در امّ الكتاب [كه لوح محفوظ است] نزد ما بلند مرتبه و حكيم است.(1)
بیان مقدمی
علامه(ره) معتقد است، حقیقت این قرآن که در لوح محفوظ است، فوق عقل بشر بوده و برای ما قابل فهم نیست لذا تنزل یافته و در قالب الفاظ عربی درآمده است تا برای ما قابل فهم باشد.
بیان علمی ایشان در ذیل آیه «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»(2)، چنین است:
قرآن قبل از آن كه به زبان عربى درآيد، در مرحله اى از كينونت (هستى) وجود داشته كه در آن مرحله، عقول بشر دسترسى بدان نداشته، ...، در نتيجه از اين آيه فهميده مى شود كه كتاب، بر حسب موطن نفس الامرى و واقعيتش، ما فوق فكر و اجنبى از عقول بشرى است، و خداى تعالى آن را از آن موطن پايين آورده و در خور فهم بشر كرده و به لباس واژه عربيت در آورده، تا عقول بشر با آن انس بگيرد و حقايقش را بفهمد.(3)
رابطه قرآن کنونی و لوح محفوظ
با توجه به قابل فهم بودن این قرآن عربی؛ دو حالت تصور می شود:
1. اين درک و تعقل ما از قرآن عين همان چيزى است كه در «ام الكتاب» است و مطابقت تام و تمام دارد.
2. یا اين است كه كاملا مطابق آن نيست.
علامه (ره) می گوید:
قسمت دوم قطعا باطل است، زیرا خود خداوند مى فرمايد:
«وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ»؛ و همانا كه آن [قرآن] در امّ الكتاب [لوح محفوظ] است.(4)
«بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ»؛ [چنين نيست كه درباره قرآن مى پندارند] بلكه آن، قرآنى باعظمت و بلند مرتبه است، كه در لوح محفوظ است [به همين خاطر از دستبرد هر تحريفگرى مصون است.](5)
«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ»؛ که یقینا این قرآن، قرآنی است ارزجمند و با ارزش، [كه] در كتابى مصون از هر گونه تحريف و دگرگونى [به نام لوح محفوظ جاى دارد.](6)
نتیجه: قطعا درک این قرآن عربی، درک همان است كه در «ام الكتاب» و در «لوح محفوظ» و در «كتاب مكنون» است.
بنابر این:
از این دو احتمال، تنها احتمال اول را مى توانيم بپذيريم و بگوييم آن چه از قرآن مى فهميم همان است كه در ام الكتاب است.(7)
سؤال و جواب
سؤال از علامه:
اگر قرار است این قرآن همانی باشد که در لوح محفوظ و در ام الکتاب است؛ ديگر چه معنا دارد كه گفته شود قرآن عربى كه نزد ما است قابل درک هست، ولى آن كه در ام الكتاب و نزد خدا است قابل درک و تعقل نيست؟
پاسخ علامه:
نسبت این قرآن کنونی با آن قرآنی که در لوح محفوظ است، نسبت مَثَل و مُمَثل است، این قرآن عربی، مَثَل است و آن قرآن در لوح محفوظ، مُمَثل است.
لذا در عین این که این قرآن همان قرآن است، ولی انسان ها فقط به اندازه آن مَثَل، از آن مُمَثل، می فهمند و بیش از آن را نمی فهمند.
بنابر این:
برای این که قرآن برای بشر قابل فهم باشد، تنزل یافته و در قالب الفاظ عربی درآمده است.(8)
به بیان دیگر؛ انسان ها نمی توانند حقیقت قرآن یا همان مُمَثل را بفهمند بلکه فقط مَثَل و تنزل یافته آن قرآن حقیقی و همین قرآن در قالب الفاظ عربی را می فهمند.
به بیان سوم؛ این قرآن عربی، به نوعی رشحه و آسان شده و تنزل یافته حقیقت قرآن است که برای عقول انسان ها قابل فهم و درک نبوده است.
به بیان چهارم: این قرآن عربی که خواندنی شده و در قالب الفاظ و کلمات درآمده است، رقیق شده ای است از آن حقیقت قرآنی که در لوح محفوظ و در ام الکتاب و نزد خداوند متعال است.
نکته:
«ام الكتاب» (كتاب مادر) به معنى كتابى است كه اصل و اساس همه كتب آسمانى مى باشد، و همان لوحى است كه نزد خداوند از هر گونه تغيير و تبديل و تحريفى محفوظ است، اين همان كتاب "علم پروردگار" است كه نزد او است و همه حقايق عالم و همه حوادث آينده و گذشته و همه كتب آسمانى در آن درج است و هيچ كس به آن راه ندارد جز آن چه را كه خدا بخواهد افشا كند.
اين توصيف بزرگى است براى قرآن كه از علم بى پايان حق سرچشمه گرفته و اصل و اساسش نزد او است.(9)
مراتب قرآن
برخی برای قرآن سه مرحله در نظر گرفته اند:
مرحله اول، «ام الکتاب» است که مرحله علمی قرآن است و فقط خداوند از آن علم دارد و دسترسی کسی حتی پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز به آن میسور نبوده است.
مرحله دوم، مرحله ای است که قرآن، تنزل یافته و در شب قدر بر قلب پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده است؛ که هیچ کس غیر از خداوند و پیامبرش، بدان علم ندارد.
در این دو مرحله، قرآن دارای الفاظ و کلمات نیست.
مرحله سوم، همین قرآن عربی است که تفصیل داده شده و در حد فهم و عقل بشر، تنزل یافته و در قالب الفاظ و کلمات، درآمده است.(10)
پی نوشت ها:
1. زخرف: 43/ 3 و 4.
2. زحرف: 43/ 3.
3. طباطبایی، محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج 18، ص 122 و 123.
4. زخرف: 43/ 4.
5. بروج: 85/ 21 و 22.
6. واقعه: 56/ 77 و 78.
7. ر.ک: ترجمه تفسير الميزان، ج 18، ص 124.
8. ر.ک: همان، ج 18، ص 124 و 125.
9. مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 21، ص 9.
10. ر.ک: صادقی تهرانی، ترجمان فرقان: تفسیر مختصر قرآن کریم، ناشر: شكرانه ـ قم، 1388 ه. ش، چاپ اول، ج 5، ص33 و 34.