جمع بندی زجر کشیدن در دنیا

تب‌های اولیه

52 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زجر کشیدن در دنیا

سلام.
اصلا فلسفه ی در رنج بودن انسان چیست برای چه باید زجر کشید، خداوند خودش رنج را حس می کند یا فقط به وجود می آورد چرا باید جبرا در رنج باشیم حتما برای رشد کردن باید زجر کشید راه دیگه ای واقعا وجود نداشت ؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد عامل

[TD][/TD]

[="Book Antiqua"][="Black"]


بسم الله الرحمن الرحیم



با عرض سلام و ارادت

قبل از اینکه فلسفه رنج و بلا را مطرح کنیم، از باب مقدمه باید به چند مساله توجه داشت:
اول؛ اینکه این عالم، عالم تزاحم است. عالمی که ما در آن به سر می بریم، عالم ماده است و خاصیت ماده تزاحم است؛ یعنی در این عالم نمی توان هر خواسته ای را عملی کرد و عملی شدن برخی امور باعث جلوگیری از تحقق دیگر امور می شود. به عنوان مثال اگر در یک زمین محدود، کسی خانه ای بزرگ بسازد، دیگران مجبورند، خانه های خود را کوچکتر بسازند و تصاحب منافع محدود توسط گروهی از انسان ها مستلزم کمبود منافع برای دیگر انسان هاست. بنابراین تزاحم در عالم ماده یک امر ضروری است و دارا بودن برخی انسانها مستلزم ندار بودن برخی دیگر است.

دوم؛ اینکه خداوند متعال خیر مطلق بوده و نسبت به بندگان و مخلوقات خود بالاترین محبت را دارد. خداوند متعال از آنجایی که بی نیاز مطلق است و به هیچ کس و هیچ چیز نیازی ندارد، معنا ندارد که دیگران را بیهوده به سختی و رنج بیاندازد. بنابراین سختی و رنجی که از جانب خداوند به انسان می رسد، باید حکمت داشته باشد و اگر بی حکمت و دلیلِ معقول باشد، این کار از خداوند متعال قبیح خواهد بود و صدور امر قبیح از جانب خداوند نیز محال است.

سوم؛ رنج و بلاهایی که به انسان ها می رسد، از یک سنخ نیستند. حضرت على(علیه السّلام) در این رابطه می فرماید: «إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَة»؛ بلا و گرفتارى براى ستمگر ادب است، و براى مؤمن امتحان، و براى پیامبران درجه و براى اولیاء کرامت می باشد.»(1) بنابراین برای تشخیص نوع بلا یا گرفتاری باید به شخصی که گرفتار شده نگاه کرد، یا انسان خود را بررسی کند ببیند آیا این بلا محصول عملکرد خود اوست یا نه؟

چهارم؛ خداوند متعال نسبت به مخلوقات خود، علم حضوری دارد. بنابراین همانطور که شما به افعال نفس خود مانند گرسنگی و صور ذهنی خود علم حضوری دارید، خداوند نیز مرتبه بالاتری از این نوع علم را به مخلوقات و حالات آنها دارد. اما علم الهی به این موارد سبب رسوخ اثرات این حال به او نیست، به این معنا که خدا فقر یا گرسنگی انسان را در بالاترین درجه درک می کند اما این فقر و گرسنگی به او سرایت نمی کند.

پی نوشت:
1. مجلسى، محمدباقر، (1403)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، دوم، بیروت، دار إحياء التراث العربي، ج‏۶۴ ، ص۲۳۵.

[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]
برای فلسفه رنج و بلا موارد متعددی را می توان نام برد:

اول؛ شاید مهمترین دلیل وجود سختی ها و مشکلات، امتحان الهی و رشد انسان باشد. امتحانی که عمومی بوده و شامل همه انسان ها می شود: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ»؛ قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه‏ ها، آزمايش مى‏ كنيم و بشارت ده به استقامت‏ كنندگان!(1) البته امتحانات الهى متفاوت است، گاهى با وفور نعمت و كاميابي ها و گاه به وسيله حوادث سخت و ناگوار، بعضى مشكل، بعضى آسان و قهرا نتايج آنها نيز با هم فرق دارد، اما به هر حال آزمايش براى همه هست.(2) بنابراین اگر انسان از امتحان الهی به خوبی عبور کند، همین سختی ها سبب ارتقاء اخروی او شده و ابدیت او را آباد خواهند کرد: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در این رابطه می فرماید: اگر می دانستید که بابت سختی هایتان چه پاداش بزرگی برای شما ذخیره شده است، هرگز محزون نمی شدید.(3) بدین ترتیب بلایا سبب امتحان و ارتقاء مومن است و به همین دلیل است که امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «خدا زمانی که بنده ای را دوست بدارد او را در دریای شدائد غوطه ور می سازد».(4)

دوم؛ بیدار شدن انسان و رهایی از غفلت. گاهی بلایا و مشکلات حکم دست اندازی را دارند که راننده خوابیده را بیدار می کنند و به او تلنگری می زنند تا جان خود را از دست ندهد. به همین ترتیب بلایا نیز گاهی انسانِ سرمست را بیدار می کنند تا توجهی به آخرت خود داشته باشد: «وَمَا أَرْسَلْنَا فِى قَرْیَة مِّنْ نَّبِىّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ»؛ و ما در هیچ شهر و آبادى پیامبرى نفرستادیم مگر اینکه اهل آن را به ناراحتی ها و خسارت ها گرفتار ساختیم; شاید(به خود آیند و بسوى خدا) باز گردند و تضرّع کنند!(5)

سوم؛ گاهی بلایا ساخته و پرداخته خود انسان است؛ به عبارت دیگر عکس العمل افکار و اعمال خود اوست که در این دنیا به او بازگشته است. خداوند در این باره می فرماید: «مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَة فَمِنَ اللهِ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَة فَمِنْ نَفْسِکَ»؛ (آرى!) آنچه از نیکی ها به تو مى رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدى به تو مى رسد، از سوى خود توست.(6) بر همین اساس ممکن است گناهی سبب وجود مشکلی خاص در زندگی انسان شود؛ چرا که برخی گناهان اثر تکوینی دارند.

چهارم؛ در برخی موارد نیز وجود بلا برای بخشش گناهان و سبک شدن بار انسان در برزخ و قیامت است. پیامبر(صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) در مورد بلایا و مریضی های آخر عمر انسان می فرماید: «خداوند سوگند یاد کرده که هر گاه بخواهد بنده‏ اى را از دنیا ببرد در حالیکه او را بیامرزد، و گناهانش را بریزد، در اینصورت یا بیمارش مى ‏کند و یا روزیش را کم مى ‏نماید و یا او را به ترسى مبتلا مى ‏سازد؛ و اگر گناهى باقى بماند، مرگ را بر او سخت مى ‏گرداند، تا گناهانش پاک گردد و با پاکى او را به بهشت داخل نماید.»(7) ایشان در جای دیگر می فرماید: «لَا یَزَالُ الْبَلَاءُ فِی الْمُؤْمِنِ وَ الْمُؤْمِنَةِ فِی جَسَدِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ حَتَّى یَلْقَى اللَّهَ وَ مَا عَلَیْهِ مِنْ خَطِیئَة»؛ مصیبت و گرفتارى همواره گریبان مرد و زن مؤمن را مى ‏گیرد و آنها در مال و یا بدن خود نقصان مشاهده مى‏ کنند و یا فرزندان خود را از دست مى ‏دهند و اینها براى این است که هر گاه در محضر پروردگار حاضر شدند گناهى نداشته باشند.»(8)

بنابراین وجود بلایا دارای حکمت و مصلحت اند، حتی اگر در قبال اعمال بد انسان باشند، چرا که در این صورت نیز با سختی کشیدن در این دنیا، بار گناه اخروی کاهش می یابد و محاسبه راحت تر می گردد. در دیگر موارد نیز حکمت و مصلحت به روشنی وجود دارد، زیرا یا سبب بخشش گناهان است، یا سبب آگاهی و توجه انسان می شود و یا باعث رشد و تعالی انسان می گردد.

پی نوشت ها:
1. بقره: 155.
2. مكارم شيرازي، ناصر،‌ (1374)، تفسير نمونه، اول، تهران، دار الكتب الاسلامية، ج1، ص529.
3. پاينده، ابوالقاسم، (1382)، نهج الفصاحة، چهارم، تهران، دنیای دانش، ص646.
4. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، (1407)، الکافی، چهارم، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ج2، ص253.
5. اعراف: 94.
6. نساء: 79.
7. دیلمی، حسن بن محمد، (1412)، ارشاد القلوب الی الصواب، اول، قم، الشریف الرضی، ج‏۱، ص 182.
8. مجلسى، محمدباقر، (1403)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، دوم، بیروت، دار إحياء التراث العربي، ج64، ص236.

[/]

سلام.
نبود تزاحم امری محال بود ؟

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1017378 نوشت:
نبود تزاحم امری محال بود؟

خاصیت ماده محدودیت است و این محدودیت باعث تزاحم است. البته می شد خداوند جهانی خلق کند که مادی نباشد و به تبع آن هم تزاحمی وجود نداشته باشد، اما این جهان قبلا خلق شده بود! عالم عقل یا ملائک، تزاحمی ندارند به همین ترتیب بهشت هم تزاحم وجود ندارد و هر کس هر چه بخواهد قادر به انجام آن خواهد بود.
حالا با وجود عالمی مانند عالم عقل که تزاحم نیست، خلق جهان ماده چه ضرورتی داشت؟
اصولا برای خلق باید مرجح وجود داشته باشد؛ به عبارت دیگر خلقی معقول است که نفع داشته باشد. فلاسفه برای حکمت خلق عالم مادی چند فرض را در نظر گرفته اند:
1. عالم مادی کلا شر باشد؛
2. این عالم کلا خیر باشد؛
3. خیر و شر آن مساوی باشد؛
4. شرش بیشتر از خیرش باشد؛
5. خیرش بیشتر از شرش باشد.
در بین احتمالات بالا، مورد اول که منتفی است و بالعیان ما وجود خیراتی در این عالم را مشاهده می کنیم و نمی توان گفت تماماً این عالم شر است. مورد دوم نیز با وجود برخی شرور منتفی است. مورد سوم هم ترجیح بلا مرجح است و از نظر عقلی از خالق حکیم صادر نمی شود. چهارمین مورد هم به طریق اولی از خالق حکیم صادر نمی شود. بنابراین تنها مورد آخر معقول به نظر می رسد و آن وجود خیر اکثری است و چنین خلقی معقول است.

در نهایت توجه داشته باشید خود این تزاحم در عالم ماده بر اساس حکمتی بنا شده است و در مورد انسان ها اگر تزاحمی نبود، قابلیت امتحان نیز منتفی می شد. به عبارت دیگر اساسا عالم ماده برای امتحان بشر تدراک شده است و اگر تزاحم نداشت، این حکمت منتفی بود.
[/]

باسمه الحکیم

سلام علیکم

دلسوخته;1016695 نوشت:
سلام.
اصلا فلسفه ی در رنج بودن انسان چیست برای چه باید زجر کشید، خداوند خودش رنج را حس می کند یا فقط به وجود می آورد چرا باید جبرا در رنج باشیم حتما برای رشد کردن باید زجر کشید راه دیگه ای واقعا وجود نداشت ؟

رنج به معنای ادراک چیزی است که ملائم با طبع نباشد حال اگر بتوانیم توجهمان را از ملائم با طبع به سوی

توجه به ملائم با عقل و قلب و ذات سوق دهیم یعنی توجهمان را از امور محسوس به امور معقول و مشهود

بازگردانیم آلام را درک می کنیم اما آنچنان قوای باطنیمان قوی و شدید شده اند که ادراکات حسی را به نفع

خویش تأویل و تفسیر می کنند،تفسیر معقول و مشهود از وقایع محسوس به انسان آرامش و اطمینان خاطر

می دهد و آنگاه است که در عین فقر احساس غنا،شکر و رضایت و در هنگام مصیبت اظهار تسلیم و رضاووو

خواهیم داشت.

عامل;1017406 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]سلام
به تبع آن هم تزاحمی وجود نداشته باشد، اما این جهان قبلا خلق شده بود!

[/]

سلام.
۱- پس می توان این را گفت انسان ها با هر ویژگی هم قبلا انتخاب شده بودند ؟
در آخرت مگر بعد جسمانی و مادی دوباره بر نمی گردد چطور تزاحم وجود ندارد؟

۲- به طور دقیق از چه آمار و مستنداتی به غیر اعلام‌ اینکه می دانیم مثلا از خداوند حکیم اینکار سر نمی زند آن ۴ حالتی که برای حکمت خلق شدن دنیا بیان کردید می توان آن ها را نتیجه گرفت ؟

۳- در حالت چهارم که گفتید خیرش بیشتر از شرش هست ، این خیر و شر برای خود خداست یا مخلوق ؟

۴ - عدل در حکمت الهی چطور ثابت می شود ؟

۵- چرا درباره سنت امتحان خداوند می تواند در دنیا دخالت کند و جبر و اختیار را به چالش بکشد اما در کمک های دنیوی کاری انجام ندهد ؟

حبیبه;1017420 نوشت:
باسمه الحکیم

سلام علیکم

رنج به معنای ادراک چیزی است که ملائم با طبع نباشد حال اگر بتوانیم توجهمان را از ملائم با طبع به سوی

توجه به ملائم با عقل و قلب و ذات سوق دهیم یعنی توجهمان را از امور محسوس به امور معقول و مشهود

بازگردانیم آلام را درک می کنیم اما آنچنان قوای باطنیمان قوی و شدید شده اند که ادراکات حسی را به نفع

خویش تأویل و تفسیر می کنند،تفسیر معقول و مشهود از وقایع محسوس به انسان آرامش و اطمینان خاطر

می دهد و آنگاه است که در عین فقر احساس غنا،شکر و رضایت و در هنگام مصیبت اظهار تسلیم و رضاووو

خواهیم داشت.

سلام رنج رنج‌ است احساس تسلیم و ... هم چیزی جز نشانه ی شکست نیست.
گول زدن خود فکر کنم بزرگترین گناه کبیره انسان در حق خودش است.

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1017674 نوشت:
پس می توان این را گفت انسان ها با هر ویژگی هم قبلا انتخاب شده بودند ؟

این «پس» را شما از کجای عبارت بنده نتیجه گرفتید؟!
تقدم رتبی عالم عقل بر عالم مثال و ماده به معنای مجبور بودن انسان نیست.
انسان ویژگی های خود را در طول عمر خود می سازد و در آخرت نیز از آنها بهره برداری می کند؛ اگر این ویژگی ها خیر باشد، برداشت خیر خواهد کرد و اگر شر باشد، برداشت شر...

دلسوخته;1017674 نوشت:
در آخرت مگر بعد جسمانی و مادی دوباره بر نمی گردد چطور تزاحم وجود ندارد؟

انسان در آخرت بدن مادی ندارد بلکه بدن جسمانی دارد.
این دو با هم تفاوت زیادی دارند. منظور از جسمانی بودن، دارای بُعد بودن است؛ شما در خواب اشخاص و اماکنی را می بینید اما این صور ذهنی دارای خاصیت ماده نیستند. در آخرت هم انسان بدنی جسمانی دارد که متناسب با نشئه و عالم آخرت است، به همین دلیل است که خداوند در مورد نعمات بهشتی می فرماید: «وَ لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي‏ أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُونَ»؛ و براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب كنيد به شما داده مى ‏شود!(فصلت: 31) بنابراین بین خواسته های انسان ها تزاحمی نیست. البته منظور خواسته های معقول آنهاست، چرا که بهشت جای خواسته نامعقول نیست.

دلسوخته;1017674 نوشت:
به طور دقیق از چه آمار و مستنداتی به غیر اعلام‌ اینکه می دانیم مثلا از خداوند حکیم اینکار سر نمی زند آن ۴ حالتی که برای حکمت خلق شدن دنیا بیان کردید می توان آن ها را نتیجه گرفت ؟

انتخاب چهار حالت اول علاوه بر اینکه با حکمت الهی منافات دارد، با عدل الهی نیز مخالف است و اصلا انجام آنها معقول هم نیست. تمام این موارد جزء اوصاف خداوند متعال است که نبود آنها باعث نفی وجوب وجود خداوند است. بنابراین حتی اگر همان حکمت به تنهایی زیر سوال برود، وجوب وجود(من جمیع الجهات) نیز زیر سوال می رود.

[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]اما در این مورد:

دلسوخته;1017674 نوشت:
در حالت چهارم که گفتید خیرش بیشتر از شرش هست ، این خیر و شر برای خود خداست یا مخلوق ؟

در تمام موارد ذکر شده منظور خیر و شری است که در مخلوق وجود دارد و در هیچ حالتی خیر و شر مخلوق به خالق سرایت نمی کند. از سوی دیگر رسیدن خیر به خدا به معنای کامل نبودن اوست، چه رسد به سرایت شر به ذات الهی!

دلسوخته;1017674 نوشت:
عدل در حکمت الهی چطور ثابت می شود ؟

عدل و حکمت دو صفت مجزا هستند که هر کدام معنای خاص خود را دارند.
اما می توان گفت مثلا عدالت خدا مستلزم حکیم بودن او نیز هست، یا اگر کاری عادلانه انجام داد این کار از روی حکمت هم هست.
در حالت کلی تمام اوصاف حمیده را می توان اینطور برای خدا ثابت کرد:
اگر خداوند نسبت به صفتی حالت منتظره داشته باشد، یعنی آن صفت در خدا موجود نباشد، نسبت به آن صفت امکان خواهد داشت و با ورود امکان به ذات واجب الوجود، انقلاب در ذات یا خلف حاصل می شود و هر دو محال است.
بنابراین خداوند باید تمام اوصاف کمال را آنهم در حد اعلی داشته باشد.

دلسوخته;1017674 نوشت:
چرا درباره سنت امتحان خداوند می تواند در دنیا دخالت کند و جبر و اختیار را به چالش بکشد اما در کمک های دنیوی کاری انجام ندهد ؟

خداوند در تک تک افعال و وقایعی که در عالم اتفاق می افتد، دخیل است! مگر می شود علت حقیقی اشیاء دخالتی در تحقق آنها و حتی افعال آنها نداشته باشد؟
اینکه مثلا من دخالت او را نمی بینم یا حس نمی کنم به معنای کنار کشیدن خدا نیست. بر خلاف شما خیلی ها هم دست خدا را در زندگی خود بالعیان می بینند. بستگی دارد چه طور به قضیه نگاه کنیم، گاهی انسان با ذهنیتی که دارد تمام راههای درک یک معنا را بر خود می بندد.
البته این به معنای جلوگیری خدا از تمام خطاهای ما به عنوان کمک دنیوی نیست، یک اصل داریم و آنهم اختیار انسان است که باید بر اساس این اصل راه خود را انتخاب کند، اما در این بین گاهی به دلیل کارهای خوبی که کرده است، خداوند نیز در مواردی به صورت کاملا مشهود دخالت می کند و مثلا او را از مخمصه ای نجات می دهد و همین کار را برای دیگر انجام نمی دهد، چراکه آن دیگری سابقه خوبی از خود نشان نداده و کار خیری نکرده است. تمام این کارها بر اساس حکمت است و هیچ مزیتی بی دلیل نیست.
[/]

باسمه السریع الرضا

با سلام و تبریک ایام

دلسوخته;1017675 نوشت:
سلام رنج رنج‌ است احساس تسلیم و ... هم چیزی جز نشانه ی شکست نیست.
گول زدن خود فکر کنم بزرگترین گناه کبیره انسان در حق خودش است.

عرضم احساس تسلیم نبود؛تسلیم و رضایی که عرض شد از سر شناخت و معرفت است

نه اجبار و اضطرار و به تعبیر شما فریب دادن خود؛بنابراین رضایت درونی حاصل از شناخت

اطمینان آور و آرامش بخش است.

عامل;1017708 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

این «پس» را شما از کجای عبارت بنده نتیجه گرفتید؟!
تقدم رتبی عالم عقل بر عالم مثال و ماده به معنای مجبور بودن انسان نیست.
انسان ویژگی های خود را در طول عمر خود می سازد و در آخرت نیز از آنها بهره برداری می کند؛ اگر این ویژگی ها خیر باشد، برداشت خیر خواهد کرد و اگر شر باشد، برداشت شر...

انسان در آخرت بدن مادی ندارد بلکه بدن جسمانی دارد.
این دو با هم تفاوت زیادی دارند. منظور از جسمانی بودن، دارای بُعد بودن است؛ شما در خواب اشخاص و اماکنی را می بینید اما این صور ذهنی دارای خاصیت ماده نیستند. در آخرت هم انسان بدنی جسمانی دارد که متناسب با نشئه و عالم آخرت است، به همین دلیل است که خداوند در مورد نعمات بهشتی می فرماید: «وَ لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي‏ أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُونَ»؛ و براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است، و هر چه طلب كنيد به شما داده مى ‏شود!(فصلت: 31) بنابراین بین خواسته های انسان ها تزاحمی نیست. البته منظور خواسته های معقول آنهاست، چرا که بهشت جای خواسته نامعقول نیست.

انتخاب چهار حالت اول علاوه بر اینکه با حکمت الهی منافات دارد، با عدل الهی نیز مخالف است و اصلا انجام آنها معقول هم نیست. تمام این موارد جزء اوصاف خداوند متعال است که نبود آنها باعث نفی وجوب وجود خداوند است. بنابراین حتی اگر همان حکمت به تنهایی زیر سوال برود، وجوب وجود(من جمیع الجهات) نیز زیر سوال می رود.

[/]

سلام.
[SPOILER]
ترجمه الهی قمشه ای :
هر رنج و مصیبتی که در زمین (از قحطی و آفت و فقر و ستم) یا در نفس خویش (چون ترس و غم و درد و الم) به شما رسد همه در کتاب (لوح محفوظ ما) پیش از آنکه همه را (در دنیا) ایجاد کنیم ثبت است و البته این کار بر خدا آسان است.
[/SPOILER]

بخشی از تفسیر نور :
[SPOILER]
1- حوادث طبيعى همچون سيل و زلزله كه موجب تخريب منازل و مزارع‌ «مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ» و يا جراحات و مرگ و مير «فِي أَنْفُسِكُمْ» مى‌شود، بر اساس نظام از پيش پايه‌گذارى شده الهى است، نه امورى تصادفى كه از تحت قدرت خداوند خارج باشد. «إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها»

2- هستى، حساب و كتاب دارد و تمام پديده‌ها، پيش از وقوع، ثبت است. ما أَصابَ‌ ... إِلَّا فِي كِتابٍ‌

3- هيچ حادثه‌اى براى خداوند تازگى ندارد. «فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها»

4- از احاطه خداوند بر تمام حوادث طبيعى تعجّب نكنيد. «إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ»

«1». تفسيرنمونه و بحار، ج 64، ص 235.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 481

نکات آیه:

۱ - هیچ حادثه ناگوارى در زندگى بشر، اتفاقى و از روى تصادف نیست. (ما أصاب من مصیبة فى الأرض و لا فى أنفسکم إلاّ فى کتب)

۲ - هر رویداد ناگوارى، چه آنچه در زمین رخ مى دهد (مانند سیل، زلزله، قحطى، خشکسالى و...) و (چه آنچه بر نفوس عارض مى شود (مانند بیمارى، نقص عضو، جراحت و...)، قبلاً تعیین و در کتابى ثبت و درج شده است. (ما أصاب من مصیبة فى الأرض و لا فى أنفسکم إلاّفى کتب من قبل أن نبرأها)

۳ - لوح محفوظ، دربرگیرنده همه رویدادها و حوادث (ما أصاب من مصیبة فى الأرض و لا فى أنفسکم إلاّفى کتب) در آیات دیگر، کتابى که در آن تقدیرهاى الهى ضبط شده، «لوح محفوظ» نامیده شده است.

۴ - لوح محفوظ، کتابى بس ارجمند و والا (ما أصاب من مصیبة ... إلاّفى کتب) تنکیر «کتاب»، مى تواند براى تفخیم و بیان عظمت و ارجمندى لوح محفوظ باشد.

۵ - لوح محفوظ، از نظرها پنهان داشته شده و اطلاع بر محتویات آن براى غیر خداوند ممکن نیست. (ما أصاب من مصیبة ... إلاّفى کتب) نکره آمدن «کتاب» - که همان لوح محفوظ است - مى تواند براى بیان مطلب یاد شده باشد.

۶ - اراده الهى، حاکم بر همه تحولات فردى و اجتماعى در زندگى بشر (ما أصاب من مصیبة فى الأرض ... من قبل أن نبرأها) ضمیر «ها» در «نبرأها» به مصیبت بازمى گردد و «برء» (مصدر «نبرأ») به معناى آفریدن و پدید آوردن است. نسبت دادن همه پدیده هاى فردى و اجتماعى به خداوند، بیانگر مطلب یاد شده است.

۷ - دخالت در شؤون زندگى همه انسان ها، به رغم وسعت و گستردگى آن، براى خداوند بسى سهل و آسان است. (ما أصاب من مصیبة ... إنّ ذلک على اللّه یسیر)

[/SPOILER]

برداشت خودم :
عقل می گوید لوح محفوظ چه کتاب باشد چه استعاره ای از علم خداوند باشد و وقتی همه چیز ثبت شده است افراد باید انتخاب شده باشند نمی شود فردی به جای فردی دیگر به دنیا بیاید و نقش فرد به دنیا نیامده را بازی کند !

اما در مورد آن چهار حالت :
معیار سنجش اگر عقل ما باشد که بگوییم آن ها قبیح هستند چرا کمیت های موجود را نبینیم و بررسی نکنیم ببینیم عقل ما درست می گوید یا نشانه های موجود ؟

عامل;1017711 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]اما در این مورد:

در تمام موارد ذکر شده منظور خیر و شری است که در مخلوق وجود دارد و در هیچ حالتی خیر و شر مخلوق به خالق سرایت نمی کند. از سوی دیگر رسیدن خیر به خدا به معنای کامل نبودن اوست، چه رسد به سرایت شر به ذات الهی!

[/]

اگر علت همه چیز به خدا بر می گردد و همینطور به عقب برویم تا به خدا برسیم چرا به خدا چیزی سرایت نمی کند ؟
[SPOILER]
(به خدا پناه می برم از شر تمام آنچه آفریده است).
[/SPOILER]
خلیفه الله که قرار است نماینده خدا باشد نمی خواهد خیری به خدا منتقل کند تا همه به او پی ببرند ؟

عامل;1017711 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]
خداوند در تک تک افعال و وقایعی که در عالم اتفاق می افتد، دخیل است! مگر می شود علت حقیقی اشیاء دخالتی در تحقق آنها و حتی افعال آنها نداشته باشد؟
اینکه مثلا من دخالت او را نمی بینم یا حس نمی کنم به معنای کنار کشیدن خدا نیست. بر خلاف شما خیلی ها هم دست خدا را در زندگی خود بالعیان می بینند. بستگی دارد چه طور به قضیه نگاه کنیم، گاهی انسان با ذهنیتی که دارد تمام راههای درک یک معنا را بر خود می بندد.
البته این به معنای جلوگیری خدا از تمام خطاهای ما به عنوان کمک دنیوی نیست، یک اصل داریم و آنهم اختیار انسان است که باید بر اساس این اصل راه خود را انتخاب کند، اما در این بین گاهی به دلیل کارهای خوبی که کرده است، خداوند نیز در مواردی به صورت کاملا مشهود دخالت می کند و مثلا او را از مخمصه ای نجات می دهد و همین کار را برای دیگر انجام نمی دهد، چراکه آن دیگری سابقه خوبی از خود نشان نداده و کار خیری نکرده است. تمام این کارها بر اساس حکمت است و هیچ مزیتی بی دلیل نیست.
[/]

آهان . بهترین چیزی من خواندم ! همان ژن خوب های خودمان ! از همان بدو خلقت که هنوز به دنیا نیامدیم اما آیت الله طباطبایی که طبقه بندی طینت ها را بیان می کند ، معلوم می شود ژن خوب بودن از همان زمان هم بوده !
مثلا یک کودک یا نوجوان که هنوز در سن رشد است اما گرفتار شر می شود و کلا در آینده نابود می شود باید چیکار می کرد برای خدا تا کمکش کند ؟
نه یک نه مهم اینجاست . اون طینت که آفریده شده ( دست خودش هم نبوده ها ) باید او رو به سر منزل سعادت و شقاوت برساند باید ژن معیوب و ژن خوب ها جدا بسن ، باید به ژن خوب کمک شه تا رشد کنه اما اون ژن معیوبه هم باید مسیرش لجن بشه تا با طینتش تطبیق پیدا کنه حالا می خواد بچه باشه ، نوجوان باشه ، پیر باشه ‌و ...
پس احتمال قصد و غرض هم وجود داره دیگه ؟ درسته ؟
یعنی این طبقه بندی اصلا هم به اختیار ربط نداره ها ! ، یعنی اگه طبقه بندی طینت ها مساوی بود و شما می گید اختیار هست دیگه با خود اون صاحب اختیار مربوط بود از اون چه جوری استفاده کنه انصافا عاقلانه تر نبود طینت ها ( ژن خوب ) مساوی بودند اختیار داریم دیگه !؟

حبیبه;1017752 نوشت:
باسمه السریع الرضا

با سلام و تبریک ایام

عرضم احساس تسلیم نبود؛تسلیم و رضایی که عرض شد از سر شناخت و معرفت است

نه اجبار و اضطرار و به تعبیر شما فریب دادن خود؛بنابراین رضایت درونی حاصل از شناخت

اطمینان آور و آرامش بخش است.

سلام خدمت شما جور دیگه ای هم میشه دید :
حالا رضایت و معنویت به کنار ، کلا با جبر هم طرف تسلیم می شه چون اگه نشه چیکار می تونه بکنه ؟ چیکار ؟
#-o

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1017945 نوشت:
عقل می گوید لوح محفوظ چه کتاب باشد چه استعاره ای از علم خداوند باشد و وقتی همه چیز ثبت شده است افراد باید انتخاب شده باشند

ثبت بودن وقایع در لوح محفوظ به معنای علم داشتن خدا به وقایع آینده است.
حالا این علم به معنای اجبار من و شما به کاری خاص است؟
اینکه خدا با علم بی نهایت خود می داند در فلان دو راهی من مورد اول را انتخاب می کنم، به معنای مجبور کردن من است؟
علم به آینده هیچ نقشی در اجبار انسان ندارد.
شما واقعا در مورد خدا چه تصوری دارید؟ خدایی که انسان را مجبور به کاری زشت کند و در نهایت او را در جهنم بسوزاند؟ این کار از انسان بی دین هم برنمی آید، چه رسد به خدایی با اوصاف کمالی مطلق...
[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]

دلسوخته;1017946 نوشت:
خلیفه الله که قرار است نماینده خدا باشد نمی خواهد خیری به خدا منتقل کند تا همه به او پی ببرند ؟

اگر پیامبر یا امامی دیگران را به خدا هدایت کند، در حقیقت دارد سودی به همان دیگران می رساند و البته خودش نیز در این هدایت سود می برد. به عنوان مثال اگر شما دست کسی را از تاریکی بگیرید و به روشنی خورشید هدایت کنید تا گرم شود و اجسام اطراف خود را ببیند، این سود به چه کسی می رسد؟ به خورشید؟!!! یا به همان شخص باقی مانده در تاریکی؟

اصلا اگر خدا سودی از این هدایت دیگران به سمت خود ببرد، نشان از نعوذ بالله فقر و نیاز اوست و این اوصاف با وجوب وجود او نمی سازد و محال است.
[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]

دلسوخته;1017947 نوشت:
همان ژن خوب های خودمان !

اینکه شما کار خوبی کنید و در قبال آنهم خدا برای شما کاری انجام دهد، به معنای داشتن ژن خوب است؟!!!
با این نظر شما علم ژنتیک را دچار چالش می کنیدhappy

دلسوخته;1017947 نوشت:
مثلا یک کودک یا نوجوان که هنوز در سن رشد است اما گرفتار شر می شود و کلا در آینده نابود می شود باید چیکار می کرد برای خدا تا کمکش کند ؟

اگر در این گرفتاری خودش نقشی نداشته باشد، تکلیفی هم ندارد و خدا به همان اندازه که به او امکانات داده، عمل می خواهد. به همین دلیل اگر متوجه اشتباه خود شود نیز راه برگشت او خیلی آسان تر است تا کسی که عمدا و از روی علم مرتکب گناه شده است.
در هر حال از نظر دین انسان بن بست و نابودی ندارد، حتی در آخرین لحظات عمر هم ممکن است کسی نجات پیدا کند، البته در صورتی که خودش اراده کند. امثال جناب حر بن یزید ریاحی کم نداشتیم؛ رسول ترک، علی گندآبی و دیگران...

تساوی شرایط انسان ها در کل عالم با توجه به تزاحم عالم ماده ممکن نیست، مثلا بر اساس اختیار، انسان های متفاوتی از نظر ایمان و عمل در کل عالم وجود دارد و همین انسان ها ازدواج می کنند و دارای فرزند می شوند، بالاخره این فرزند از پدر و مادر خود برخی اوصاف را به ارث می برد و در شرایط آنها رشد می کند. مگر اینکه بگوییم باید پدر و مادر ها همه خوب یا بد باشند، در این صورت که ما خود، اختیار را ساقط کردیم!
اما با وجود شرایط متفاوت، طبیعی است که انسان ها از نظر سرمایه اولیه با هم متفاوت باشند، برخی در محیط خوب و برخی در محیط بد رشد و نمو کنند. پس از نظر تکوینی و با توجه به تزاحم عالم ممکن نیست همه با یک سرمایه مشخص وارد این دنیا شوند. در مرحله بعد دو راه پیش روست:
اول اینکه خدا با آنها به طور مساوی برخورد کند و از همه به یک نحو بازخواست کند و به عبارت دیگر مساوات را برقرار کند.
دوم اینکه از هر کسی به اندازه ای که داده، بازخواست کند و عدالت را رعایت کند.
بنابراین با توجه به اینکه نمی شد از اول همه یکسان باشند، خدا راه دوم را که همان عدالت است برگزیده و به همین دلیل بین گناه عالم و جاهل فرق بسیاری است.
[/]

عامل;1017964 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

ثبت بودن وقایع در لوح محفوظ به معنای علم داشتن خدا به وقایع آینده است.
حالا این علم به معنای اجبار من و شما به کاری خاص است؟
اینکه خدا با علم بی نهایت خود می داند در فلان دو راهی من مورد اول را انتخاب می کنم، به معنای مجبور کردن من است؟
علم به آینده هیچ نقشی در اجبار انسان ندارد.
شما واقعا در مورد خدا چه تصوری دارید؟ خدایی که انسان را مجبور به کاری زشت کند و در نهایت او را در جهنم بسوزاند؟ این کار از انسان بی دین هم برنمی آید، چه رسد به خدایی با اوصاف کمالی مطلق...

[/]

[SPOILER]

همه ی بدختی های ثبت شده در لوح محفوظ فقط برای کارهای انسان است ؟! خوبه حالا بخشی از تفسیر نور هم کپی گذاشتم و از خودم حرف درنیاوردم. به هر حال...

پس خداوند این علم هم داشت که مثلا من نیستی رو در فلان تاریخ انتخاب کردم اما الان خیلی وقته به دنیا اومدم. :-??

کدام انتخاب ؟ انتخاب بر چه اساس چی است ؟ چه عواملی تاثیر دارند ؟ ( نمی خواهم جوابشان را بدانم )

خداوند شاید مجبور نکند از نظر شما اما بنیادترین موارد را با چاشنی زور مخلوط کرده ، طینت ها ، طینت ها ، طینت ها ، طینت ها ، طینت ها ، طینت ها = lim x به سمت بی نهایت.
جناب صدیق در تاپیکی دیگر گفتند همین علم خداوند باعث تفاوت در طینت ها شده ، دیگه بدتر ، دیگه چی می خواست بشه که نشد ؟
یعنی خدا می داند که طرف بدبخت و شقاوتمند است بر اساس اون طینتش را آفریده ؟ یعنی واقعا همچین کاری کرده ؟
امان از زور ، امان از زور ، امان از زور

[/SPOILER]

عامل;1017966 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]
اگر پیامبر یا امامی دیگران را به خدا هدایت کند، در حقیقت دارد سودی به همان دیگران می رساند و البته خودش نیز در این هدایت سود می برد. به عنوان مثال اگر شما دست کسی را از تاریکی بگیرید و به روشنی خورشید هدایت کنید تا گرم شود و اجسام اطراف خود را ببیند، این سود به چه کسی می رسد؟ به خورشید؟!!! یا به همان شخص باقی مانده در تاریکی؟

اصلا اگر خدا سودی از این هدایت دیگران به سمت خود ببرد، نشان از نعوذ بالله فقر و نیاز اوست و این اوصاف با وجوب وجود او نمی سازد و محال است.

[/]

جوابی دارم ترجیح می دهم سکوت کنم
( حالا شما از این حرف من استفاده نکنید اختیار را ثابت کنید happy)

عامل;1017971 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]
اینکه شما کار خوبی کنید و در قبال آنهم خدا برای شما کاری انجام دهد، به معنای داشتن ژن خوب است؟!!!
با این نظر شما علم ژنتیک را دچار چالش می کنیدhappy


اگر در این گرفتاری خودش نقشی نداشته باشد، تکلیفی هم ندارد و خدا به همان اندازه که به او امکانات داده، عمل می خواهد. به همین دلیل اگر متوجه اشتباه خود شود نیز راه برگشت او خیلی آسان تر است تا کسی که عمدا و از روی علم مرتکب گناه شده است.
در هر حال از نظر دین انسان بن بست و نابودی ندارد، حتی در آخرین لحظات عمر هم ممکن است کسی نجات پیدا کند، البته در صورتی که خودش اراده کند. امثال جناب حر بن یزید ریاحی کم نداشتیم؛ رسول ترک، علی گندآبی و دیگران...

تساوی شرایط انسان ها در کل عالم با توجه به تزاحم عالم ماده ممکن نیست، مثلا بر اساس اختیار، انسان های متفاوتی از نظر ایمان و عمل در کل عالم وجود دارد و همین انسان ها ازدواج می کنند و دارای فرزند می شوند، بالاخره این فرزند از پدر و مادر خود برخی اوصاف را به ارث می برد و در شرایط آنها رشد می کند. مگر اینکه بگوییم باید پدر و مادر ها همه خوب یا بد باشند، در این صورت که ما خود، اختیار را ساقط کردیم!
اما با وجود شرایط متفاوت، طبیعی است که انسان ها از نظر سرمایه اولیه با هم متفاوت باشند، برخی در محیط خوب و برخی در محیط بد رشد و نمو کنند. پس از نظر تکوینی و با توجه به تزاحم عالم ممکن نیست همه با یک سرمایه مشخص وارد این دنیا شوند. در مرحله بعد دو راه پیش روست:
اول اینکه خدا با آنها به طور مساوی برخورد کند و از همه به یک نحو بازخواست کند و به عبارت دیگر مساوات را برقرار کند.
دوم اینکه از هر کسی به اندازه ای که داده، بازخواست کند و عدالت را رعایت کند.
بنابراین با توجه به اینکه نمی شد از اول همه یکسان باشند، خدا راه دوم را که همان عدالت است برگزیده و به همین دلیل بین گناه عالم و جاهل فرق بسیاری است.

[/]

ما کی باشیم علم ژنتیک رو به چالش بکشیم فعلا که ژنتیک ما رو به چالش کشیده :-s

دیگه اینجا هم مثل دنیا و قوانینس شرط و شروط و تبصره بیان کردید که ! دیگه دل آدم به چی خوش باشه واقعا 8-> اگر فلان اگر فلان و ...

من نمی دونم تعریف شما از بن بست چیه ؟ ولی به بن بست اعتقاد دارم چون ما که نباید علم خداوند رو جهل کنیم.

تساوی معنی نداره دیگه ، بهتر از این به بعد بریم به دونده ها تو مسابقه بگیم من اصلا حال می کنم اینجوری چینش انجام‌بدم دونده ۱ اول خط دونده ۲ دو متر جلوتر دونده ۳ چهار متر جلوتر ... دونده ی آخر هم قشنگ بچسب به خط پایان ، چون اگه من شماها رو مساوی رو خط شروع بذارم بهتون ظلم کردم و اختیارتون رو ساقط کردم Blum 3

[=Book Antiqua]سلام

دلسوخته;1018011 نوشت:
پس خداوند این علم هم داشت که مثلا من نیستی رو در فلان تاریخ انتخاب کردم اما الان خیلی وقته به دنیا اومدم

اين بحث رو در يك تاپيك مستقل كلي بحث كرديم اگر خاطر شما باشه...
ولي از اول گارد قبول نكردن داشته باشه هر جوابي هم دريافت كنه، نديده و نشنيده مي گيره به اين دليل كه:
دلسوخته;1018011 نوشت:
نمی خواهم جوابشان را بدانم

خب اگر طالب جواب نيستيد، پس چرا بحث مي كنيد؟!:-/

دلسوخته;1018011 نوشت:
طینت ها ، طینت ها ، طینت ها

دوست عزيز
طينت همان داشته هاي اوليه انسان، استعدادها و ظرفیت های اوست و اين لازمه دنياي مادي است كه افراد در شرايط ناهمگون باشند.
عدالت و ظلم از اينجا شروع مي شود كه خالق چطور مي خواهد با عملكرد افراد مختلف در شرايط مختلف برخورد كند. اگر از كسي كه با طينت بد و محيط ناجور بوده به اندازه ايكه داده است، بخواهد، آيا اين ظلم است؟ لطفا به اين سوال پاسخ بديد.

دوم اينكه آيا مي شد دنيايي مادي و همراه تزاحم داشته باشيم و همه انسان ها با يك شرايط همسان وارد اين دنيا شوند؟ اين سوال هم با توجه به شرايط عادي عالم مادي لطفا پاسخ بديد تا به نتيجه برسيم البته اگر در اين زمينه دنبال جواب هستيد... اگر هم دنبال جواب نيستيد كه لطفا وقت ما و خودتون رو تلف نكنيد.

[="Book Antiqua"][="Black"]

دلسوخته;1018013 نوشت:
من نمی دونم تعریف شما از بن بست چیه ؟ ولی به بن بست اعتقاد دارم چون ما که نباید علم خداوند رو جهل کنیم.

با توجه به توبه كه خداوند براي انسان هاي خطاكار قرار داده است، انسان تا آخر عمر هم بي چاره نخواهد شد و هميشه راه برگشت باز است تا جايي كه انسان توبه كار انگار دوباره متولد شده و گناهان او را خدا به حسنات تبديل مي كند. اين راه اميدي است كه خدا براي انسان مشخص كرده است و در مقابل اين راه هم راه ياس و نااميدي است كه شيطان براي انسان ترسيم كرده و انتخاب هركدام از اين دو راه با انسان است.

حالا ارتباط اعتقاد شما به بن بست با جهل شدن علم خدا چيه؟ من متوجه نشدم!

دلسوخته;1018013 نوشت:
بهتر از این به بعد بریم به دونده ها تو مسابقه بگیم

دوست عزيز
خلقت تكويني كجا مسابقه كاملا اعتباري كجا؟!
شما چي رو با چي مقايسه مي كنيد؟ آيا شرايط اين دو يكي است؟

بر فرض شما اگر كسي مسابقه اي بين طيف هاي مختلف مانند بچه، بزرگسال و سالخوره ترتيب بدهد، بايد براي هر كسي شرايط خود را ملاك قرار بدهد. مثلا براي بچه پيمودن 5 كيلو متر بر ساعت، براي بزرگسال 10 كيلومتر و براي سالخورده 3 كيلو متر را لحاظ كند. در اين صورت زود رسيدن بزرگسال لزوما به معناي پيروزي او نيست و بايد با ملاك خودش سنجيده شود. اين مثال را بهتر مي توان با خلقت تكويني تطبيق داد...[/]

عامل;1018228 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

اين بحث رو در يك تاپيك مستقل كلي بحث كرديم اگر خاطر شما باشه...
ولي از اول گارد قبول نكردن داشته باشه هر جوابي هم دريافت كنه، نديده و نشنيده مي گيره به اين دليل كه:

خب اگر طالب جواب نيستيد، پس چرا بحث مي كنيد؟!:-/

[/]

سلام . چون جوابتون مشخص است و اختیار را بیان می کنید. در ضمن آن تاپیک هم من درخواست کردم ببندید چون برام مهم بود و وقت هم نداشتم و جمله بندی هم برام مهمدبود تا بتونم منظورم برسونم. به هر حال ...

عامل;1018228 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

اين بحث رو در يك تاپيك مستقل كلي بحث كرديم اگر خاطر شما باشه...
ولي از اول گارد قبول نكردن داشته باشه هر جوابي هم دريافت كنه، نديده و نشنيده مي گيره به اين دليل كه:

خب اگر طالب جواب نيستيد، پس چرا بحث مي كنيد؟!:-/

دوست عزيز
طينت همان داشته هاي اوليه انسان است كه بر اساس ژنتيك و محيط والدين و ديگر عوامل شكل مي گيرد و اين لازمه دنياي مادي است كه افراد در شرايط ناهمگون باشند.
عدالت و ظلم از اينجا شروع مي شود كه خالق چطور مي خواهد با عملكرد افراد مختلف در شرايط مختلف برخورد كند. اگر از كسي كه با طينت بد و محيط ناجور بوده به اندازه ايكه داده است، بخواهد، آيا اين ظلم است؟ لطفا به اين سوال پاسخ بديد.

دوم اينكه آيا مي شد دنيايي مادي و همراه تزاحم داشته باشيم و همه انسان ها با يك شرايط همسان وارد اين دنيا شوند؟ اين سوال هم با توجه به شرايط عادي عالم مادي لطفا پاسخ بديد تا به نتيجه برسيم البته اگر در اين زمينه دنبال جواب هستيد... اگر هم دنبال جواب نيستيد كه لطفا وقت ما و خودتون رو تلف نكنيد.

[/]

من کاری دیگه به ظلم و عدالت ندارم.
این تزاحم که دربارش حرف می زنید و می خواهید عدالت ازش بیرون قربانی می گیرد و خواهد گرفت مثلا یک کودک در کودکی شر گریبانش را می گیرد و آیندش نابود می شود و ... و اینکه خداوند نسبت به این موارد آگاه است و نسبت به قربانی ها آگاه هست.
اینکه محیط و اصلا ژنتیک که حرفش را می زنید ( من طینت را متفاوت با ژنتیک می دانم همانطور که طینت با فطرت و شاکله فرق دارد ) دست کودک نبوده ، حاصل لذت و خودخواهی افرادی دیگر است و شقاوتمند هم باشد کک کسی نمی گزد. زور حرف اول را می زند.
البته جوابی جز بیان اختیار ندارید.

عامل;1018229 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]
با توجه به توبه كه خداوند براي انسان هاي خطاكار قرار داده است، انسان تا آخر عمر هم بي چاره نخواهد شد و هميشه راه برگشت باز است تا جايي كه انسان توبه كار انگار دوباره متولد شده و گناهان او را خدا به حسنات تبديل مي كند. اين راه اميدي است كه خدا براي انسان مشخص كرده است و در مقابل اين راه هم راه ياس و نااميدي است كه شيطان براي انسان ترسيم كرده و انتخاب هركدام از اين دو راه با انسان است.

حالا ارتباط اعتقاد شما به بن بست با جهل شدن علم خدا چيه؟ من متوجه نشدم!

[/]

نظری درباره توبه ندارم چون قبول شدن و نشدنش در دست خداست نه من.
منظور من از بن بست و جهل نشدن اینست که مثلا فکر کنم طینت فردی جوری است که باید آن فرد در راستای اون طینت زندگی کند حالا اگر کودکی گرفتار شر شد و داد و فغان کرد که من چرا اینجوری شدم شاید ریشه در طینتش و لوح محفوظ دارد که نباید این مورد نقض شود و باید خمیر مایه سرنوشت موجود در لوح محفوظ فراهم شود .
و این شاید دلیل پیدا نبودن فرشتگان نگهبان و محافظت نکردن خداوند برای برخی را مد نظر داشته باشد.

عامل;1018229 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]
با توجه به توبه كه خداوند براي انسان هاي خطاكار قرار داده است، انسان تا آخر عمر هم بي چاره نخواهد شد و هميشه راه برگشت باز است تا جايي كه انسان توبه كار انگار دوباره متولد شده و گناهان او را خدا به حسنات تبديل مي كند. اين راه اميدي است كه خدا براي انسان مشخص كرده است و در مقابل اين راه هم راه ياس و نااميدي است كه شيطان براي انسان ترسيم كرده و انتخاب هركدام از اين دو راه با انسان است.

حالا ارتباط اعتقاد شما به بن بست با جهل شدن علم خدا چيه؟ من متوجه نشدم!

دوست عزيز
خلقت تكويني كجا مسابقه كاملا اعتباري كجا؟!
شما چي رو با چي مقايسه مي كنيد؟ آيا شرايط اين دو يكي است؟

بر فرض شما اگر كسي مسابقه اي بين طيف هاي مختلف مانند بچه، بزرگسال و سالخوره ترتيب بدهد، بايد براي هر كسي شرايط خود را ملاك قرار بدهد. مثلا براي بچه پيمودن 5 كيلو متر بر ساعت، براي بزرگسال 10 كيلومتر و براي سالخورده 3 كيلو متر را لحاظ كند. در اين صورت زود رسيدن بزرگسال لزوما به معناي پيروزي او نيست و بايد با ملاك خودش سنجيده شود. اين مثال را بهتر مي توان با خلقت تكويني تطبيق داد...

[/]

در کنار آن خلقت تکوینی آگاهی خداوند از بدبختی و شقاوت و تفاوت ها هم وجود دارد.

من چی رو با چی مقایسه می کنم ؟ مگر مسابقه ی خیر و شر برقرار نیست که به قول شما اختیارداران سعید و شقی را مشخص کنند؟

بله در مثالی که برای مسابقه زدید همه اینکارو می کنند اما در بین مثلا کودکان خط شروع مساوی است نه متفاوت .

باسمه الودود

سلام علیکم

دلسوخته;1017948 نوشت:
سلام خدمت شما جور دیگه ای هم میشه دید :
حالا رضایت و معنویت به کنار ، کلا با جبر هم طرف تسلیم می شه چون اگه نشه چیکار می تونه بکنه ؟ چیکار ؟
#-o

تسلیم از سر اضطرار،تسلیم مشکلات شدن است در این حالت مشکلات بر شما سوارند و احساس شما حس یاس و نا امیدی است

اما وقتی تسلیم خواست خدا باشید و در عین توکل سعی در رفع مشکلات هم داشته باشید این شما هستید که بر مشکلات سوارید

از آنها نردبانی برای ترقی مادی و معنوی می سازید و احساستان،حس رضایت،امید،تواضع در برابر حق و عشق به او و استعانت از اوست.

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1018469 نوشت:
این تزاحم که دربارش حرف می زنید و می خواهید عدالت ازش بیرون قربانی می گیرد و خواهد گرفت مثلا یک کودک در کودکی شر گریبانش را می گیرد و آیندش نابود می شود و ... و اینکه خداوند نسبت به این موارد آگاه است و نسبت به قربانی ها آگاه هست.

اختيار بخشي از پاسخ است، نه تمام پاسخ. لطفا دقت فرماييد...
در اين بحث ما چند مطلب داريم:
1. عالم مادي تزاحمي دارد كه اگر خدا بخواهد شرايط همه را يكسان كند، بايد در تمام امور معجزه داشته باشيم و اين چيزي جز از بين بردن قوانين اين عالم نيست.
2. حالا كه شرايط ناهمسان است، بايد قضاوت هم ناهمسان باشد و اين باعث برقراري عدالت است.
3. خداوند به شرايط مختلف افراد علم پيشين دارد و اين علم اجباري ايجاد نمي كند. همانطور كه دانستن شما نسبت به مرگ شخصي كه از برج ميلاد افتاده، او را مجبور به مرگ نمي كند!

با توجه به مطالب بالا، خداوند سعي هر فردي را با ضريبي كه خود او دارد، محاسبه مي كند. اگر در خانواده اي با امكانات كم بود، عمل او با ضريب بالاتر و اگر در خانواده اي با امكانات زياد براي رشد و عمل بود، با ضريب كمتر.

حالا اگر با توجه به شرايط بالا و در نظر گرفتن تزاحم در اين عالم و از بين نرفتن قوانين عالم ماده، شما يك روش بهتري ارائه فرماييد... اگر روش بالا را ناعادلانه مي دانيد، يك روش معقول و منصفانه ارائه دهيد.[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]اما در مورد توبه:

دلسوخته;1018472 نوشت:
نظری درباره توبه ندارم چون قبول شدن و نشدنش در دست خداست نه من.

اينكه خدا بايد توبه را قبول كند، حرف درستي است اما ما هم در اين قبول نقش داريم و اگر شرايط توبه را رعايت كنيم، خدا كه بخيل نيست! توبه را قبول مي كند. امیرالمومنین (علیه السلام) در این باره فرمودند: «به هر کس (توفیق) توبه داده شود، از قبول آن محروم نمی‌شود و به هر کس (توفیق) استغفار عطا گردد، از آمرزش محروم نمی‌ماند».(مجلسي، بحارالأنوار: ج69، ص410 ) از اين سنخ روايت ها مي توان اين برداشت را كرد كه خدا فقط دنبال يك بهانه براي بخشش انسان است و گاهي ما آنقدر كار را مشكل مي كنيم كه از اين توفيق محروم مي شويم.

دلسوخته;1018472 نوشت:
منظور من از بن بست و جهل نشدن اینست که مثلا فکر کنم طینت فردی جوری است که باید آن فرد در راستای اون طینت زندگی کند حالا اگر کودکی گرفتار شر شد و داد و فغان کرد که من چرا اینجوری شدم شاید ریشه در طینتش و لوح محفوظ دارد که نباید این مورد نقض شود

علم خدا جهل نمي شود!
علم خدا به انتخاب ما تعلق گرفته است، يعني آنچه ما انتخاب كنيم را مي داند نه اينكه آنچه او مي داند را ما انتخاب مي كنيم! اين دو عبارت تفاوت زيادي دارند كه اگر توجه نشود، سبب اعتقاد به جبر مي شود. در حقيقت علم خدا به جريانات عالم با توجه به قدرت انتخاب و اختيار انسان تعلق گرفته است. اگر غير از اين باشد، خداي بي نياز متهم به ظلم مي شود، در حالي كه انگيزه ظلم در خدا منتفي است.
[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]اين مورد:

دلسوخته;1018473 نوشت:
مثلا کودکان خط شروع مساوی است نه متفاوت .

هم كه اولا ناقض حرف شماست! شما از اول بحث روي ناهمساني شرايط بحث عدم عدالت و ... را مطرح كرديد...
ثانيا شما چطور بچه اي كه در خانواده متدين متولد مي شود را با بچه اي كه در خانواده دزد يا مواد فروش متولد مي شود، مساوي مي دانيد؟ مگر ژن و شرايط محيطي اينها يكي است؟
حتي بچه ها هم در شرايط ناهمسان زندگي را شروع مي كنند اما اعمال آنها ضريب هاي متفاوتي دارد و همين باعث تحقق عدالت در جزا مي شود.[/]

عامل;1018699 نوشت:
[=Book Antiqua]سلام

اختيار بخشي از پاسخ است، نه تمام پاسخ. لطفا دقت فرماييد...
در اين بحث ما چند مطلب داريم:
1. عالم مادي تزاحمي دارد كه اگر خدا بخواهد شرايط همه را يكسان كند، بايد در تمام امور معجزه داشته باشيم و اين چيزي جز از بين بردن قوانين اين عالم نيست.
2. حالا كه شرايط ناهمسان است، بايد قضاوت هم ناهمسان باشد و اين باعث برقراري عدالت است.
3. خداوند به شرايط مختلف افراد علم پيشين دارد و اين علم اجباري ايجاد نمي كند. همانطور كه دانستن شما نسبت به مرگ شخصي كه از برج ميلاد افتاده، او را مجبور به مرگ نمي كند!

با توجه به مطالب بالا، خداوند سعي هر فردي را با ضريبي كه خود او دارد، محاسبه مي كند. اگر در خانواده اي با امكانات كم بود، عمل او با ضريب بالاتر و اگر در خانواده اي با امكانات زياد براي رشد و عمل بود، با ضريب كمتر.

حالا اگر با توجه به شرايط بالا و در نظر گرفتن تزاحم در اين عالم و از بين نرفتن قوانين عالم ماده، شما يك روش بهتري ارائه فرماييد... اگر روش بالا را ناعادلانه مي دانيد، يك روش معقول و منصفانه ارائه دهيد.

سلام.
1- معجزه بالاخره برای افرادی اتفاق افتاده ، برای نور چشمی ها برای ژن خوب ها، یا باید برا همه باشه یا برای هیچ کس. نمی شود پدر مادری بین فرزندانشان فرق بگذارند و درخواست نتیجه ی یکسان داشته باشند.
2- حتی اگر قضاوت ها هم ناهمسان باشد باز هم آن قضاوت برای خداست و خط کش و معیار باز هم در دستان خودش هست و هر طور بخواهد می تواند قضاوت کند. باز هم معلوم نیست چگونه می خواهد عدالت را برقرار کند وقتی ما زندگی اجتماعی داریم اما بازخواست تنهایی !!
3- نه دیگه وقتی من اونجا باشم و بدونم کسی می خواد خودش رو بندازه پایین زنگ می زنم آتش نشانی اونا هم سعی دارند نجاتش بدند با اینکه بدونن اون می خواد خودش از بین ببره !
حالا خداوند که تمام هستی در دستش هست بشینه بدختی و گرفتاری و شقاوت را ببیند ( از قبل هم می دانسته دیگه بدنر ) و کاری نکند : من حرفی ندارم !

حالت چهارم هم من با اجازتون بیان کنم ؟

انتخاب احسن خداوند این بوده که این عالم را با تزاحم درست کنه دیگه ؟ علم هم که داره ، حالا من بیام یک همچین شرایطی خودم برای خودم خلق کنم اما من مثل خدا علم ندارم ، می بینم درد و رنج و گرفتاری پیش آمده پشیمان می شم. اگر من اون اول می فهمیدم شر و گرفتاری به وجود می آید هیچ وقت چیزی به وجود نمی آوردم.
خداوند که علم هم دارد و به فرشتگان هم گفته من چیزی می دانم که شما نمی دانید.
من چی بگم دیگه قربانی خواست خدا شدیم ؟

عامل;1018706 نوشت:
اينكه خدا بايد توبه را قبول كند، حرف درستي است اما ما هم در اين قبول نقش داريم و اگر شرايط توبه را رعايت كنيم، خدا كه بخيل نيست! توبه را قبول مي كند. امیرالمومنین (علیه السلام) در این باره فرمودند: «به هر کس (توفیق) توبه داده شود، از قبول آن محروم نمی‌شود و به هر کس (توفیق) استغفار عطا گردد، از آمرزش محروم نمی‌ماند».(مجلسي، بحارالأنوار: ج69، ص410 ) از اين سنخ روايت ها مي توان اين برداشت را كرد كه خدا فقط دنبال يك بهانه براي بخشش انسان است و گاهي ما آنقدر كار را مشكل مي كنيم كه از اين توفيق محروم مي شويم.

بنده طبق پاسخ قبلی باز هم نظری ندارم چون همون توفیق هم که فرمودید باز هم در دست خداست.

عامل;1018706 نوشت:
علم خدا جهل نمي شود!
علم خدا به انتخاب ما تعلق گرفته است، يعني آنچه ما انتخاب كنيم را مي داند نه اينكه آنچه او مي داند را ما انتخاب مي كنيم! اين دو عبارت تفاوت زيادي دارند كه اگر توجه نشود، سبب اعتقاد به جبر مي شود. در حقيقت علم خدا به جريانات عالم با توجه به قدرت انتخاب و اختيار انسان تعلق گرفته است. اگر غير از اين باشد، خداي بي نياز متهم به ظلم مي شود، در حالي كه انگيزه ظلم در خدا منتفي است.

اصلا حرف شما.
پس خداوند می دانست کسی ازش کمک می خواست ، بالاخره دعا کردن و کمک خواستن هم انتخاب است دیگر طبق حرف شما خدا خبر دارد! خدا می دانست از درخواست های مخلوقش خبر داشت و کاری نکرد .

چند وقت پیش اتفاقی به یک خبری در خبرگرازی ها برخوردم که خواستم از شما بپرسم. اینجا پاپ که مثلا مسیحیت را خوب می داند جوابی ندارد. خوشحال می شوم نظر شما هم بدانم :

[SPOILER]
[=IRANSans]پاپ فرانسیس، رهبر مسیحیان کاتولیک در جریان سفر خود به فیلیپین، وقتی ‌قصد سخنرانی در دانشگاه مانیل را داشت، در برابر سؤال سخت یک دختربچه قرار گرفت؛ پرسشی که باعث شد پاپ به جای قرائت متن سخنرانی از پیش آماده شده خود، به زبان اسپانیولی از بی‌جواب بودن سؤال گلیزل پالومار 12 ساله ‌بگوید
[=IRANSans]گلیزل پالومار 12 ساله با چشمانی اشکبار از پاپ پرسید: «کودکان زیادی به مواد مخدر و فحشا مبتلا می‌شوند. چرا خداوند اجازه می‌دهد این اتفاقات برای ما بیفتد؟ بچه‌ها که گناهی ندارند‌».
[=IRANSans]پاپ که در بین کاتولیک‌ها به «پاپ فقرا» مشهور است، دختربچه را در آغوش گرفت و نتوانست به سخنرانی از قبل آماده شده خود به زبان انگلیسی بپردازد و در عوض به زبان اسپانیولی به پاسخ دادن به آن کودک ‌پرداخت.
[=IRANSans]پاپ که آشکارا تحت تأثیر قرار گرفته بود، گفت: این دختر سؤالی را مطرح کرده ‌که[=IRANSans] هیچ پاسخی برای آن نیست[=IRANSans] و او حتی قادر نبود ‌این سؤال را به خوبی مطرح کند و به گریه افتاد. این سوال بزرگی برای همه ماست: برای چه کودکان باید رنج ببرند؟ چرا؟
[=IRANSans]او در بخش دیگری از سخنانش گفت: تنها زمانی به پاسخ مورد نظر نزدیک شده ایم که بتوانیم برای این وضعیت ضجه بزنیم.

[/SPOILER]

[SPOILER]بنده هم کسی را می شناسم که در 11 سالگی به شر و فحشا گرفتار شد و آیندش الان نابود شده است.[/SPOILER]

خداوند از اون لحظه ی فعل اختیاری که کسی کمک خواست هم خبری داشت ؟

ای که دستت می رسد کاری بکن .

عامل;1018708 نوشت:
[=Book Antiqua]اين مورد:

هم كه اولا ناقض حرف شماست! شما از اول بحث روي ناهمساني شرايط بحث عدم عدالت و ... را مطرح كرديد...
ثانيا شما چطور بچه اي كه در خانواده متدين متولد مي شود را با بچه اي كه در خانواده دزد يا مواد فروش متولد مي شود، مساوي مي دانيد؟ مگر ژن و شرايط محيطي اينها يكي است؟
حتي بچه ها هم در شرايط ناهمسان زندگي را شروع مي كنند اما اعمال آنها ضريب هاي متفاوتي دارد و همين باعث تحقق عدالت در جزا مي شود.

فکرکنم منظور من رو خوب متوجه نشدید.
"یوسین بولت" بهترین دونده ی جهان است. حالا این انسان که مسابقه ی دومیدانی را برگزار می کند می داند یوسین بولت بهترین دونده است و احتمال می دهد که می تواند مجددا اول شود اما مسئولین مسابقه را از یک خط شروع مساوی شروع می کنند تا حرف و حدیثی باقی نماند ، نمی گویند یوسین چون تو برتری پس برو اصلا کنار خط پایان وایسا و ما کلا با تو حال کردیم سریع اول شی و بقیه هم خودشون رو بکشن بهت نمی رسن. هیچ وقت داور مسابقه همچین کاری نمی کنه .

حالا خط شروع یکسان است ، اما خود مسابقه دهنده ها چی ، یکسانند؟؟ نه ! چیکار کنیم ؟ ، هیچی کاری نمی تونیم بکنیم چون این دیگه دست ما نبوده.

در دنیا ما نه تنها خط شروع یکسان نیست حتی آگاهانه متفاوت هم خلق شدیم !

حبیبه;1018588 نوشت:
باسمه الودود

سلام علیکم

تسلیم از سر اضطرار،تسلیم مشکلات شدن است در این حالت مشکلات بر شما سوارند و احساس شما حس یاس و نا امیدی است

اما وقتی تسلیم خواست خدا باشید و در عین توکل سعی در رفع مشکلات هم داشته باشید این شما هستید که بر مشکلات سوارید

از آنها نردبانی برای ترقی مادی و معنوی می سازید و احساستان،حس رضایت،امید،تواضع در برابر حق و عشق به او و استعانت از اوست.

سلام .
جواب من پست شماره ی 35 است.

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1018748 نوشت:
معجزه بالاخره برای افرادی اتفاق افتاده ، برای نور چشمی ها برای ژن خوب ها، یا باید برا همه باشه یا برای هیچ کس.

لطف الهي در برخي موارد شامل حال افرادي شده است و اين لطف بر اساس حكمت و حساب و كتاب است. نه اينكه به همه انسان ها بايد به صورت تساوي صورت بگيرد. به همين دليل جوايز مسابقات را به همه شركت كنندگان نمي دهند، بلكه به افراد خاصي مي دهند، كساني كه برنده شده اند.
البته گاهي هم اين لطف در زندگي ما هست اما ما متوجه آن نمي شويم...

دلسوخته;1018748 نوشت:
حتی اگر قضاوت ها هم ناهمسان باشد باز هم آن قضاوت برای خداست

دوست عزيز خداي متعال هيچ منفعتي از اجراي عدالت نمي برد، چه كسي بهتر از خدايي كه به همه احوالات انسان علم دارد؟ اين بي اعتمادي شما چه مبنايي دارد؟!!!

دلسوخته;1018748 نوشت:
نه دیگه وقتی من اونجا باشم و بدونم کسی می خواد خودش رو بندازه پایین زنگ می زنم آتش نشانی اونا هم سعی دارند نجاتش بدند با اینکه بدونن اون می خواد خودش از بین ببره !

اين يك مثال بود!!! براي تفاوت علم خدا و اجبار بندگان است.
اينكه علم ربطي به جبر ندارد. اگر خدا بخواهد جلوي همه اشتباه ها را بگيرد، چه اتفاقي مي افتد؟
به قول شما هم كه نبايد تبعيضي باشد، آيا امتحان بندگان محقق مي شود؟
هر كس خواست ديگري را بكشد، خدا جلوي او را بگيرد...
جلوي دروغ را بگيرد...
جلوي هر گناهي را بگيرد و ....
اين كه ديگر امتحان نمي شود، دليلي كه انسان به اين دنيا آمده چه مي شود؟
براي هر نظري كه شما مطرح مي كنيد، بايد لوازم آنرا هم در نظر بگيريد...

دلسوخته;1018748 نوشت:
اگر من اون اول می فهمیدم شر و گرفتاری به وجود می آید هیچ وقت چیزی به وجود نمی آوردم.

لازمه اختيار انسان شر و گرفتاري است.
مختاري كه نتواند شر را بوجود بياورد كه مختار نيست.
خداي متعال مثل من و شما به امور علم ندارد، بلكه علم او بي نهايت است و در اين صورت پشيماني معنا ندارد.
خدا مي دانست با اختيار دادن به انسان ها، برخي از آنها مشكلاتي براي برخي ديگر ايجاد مي كنند و همين امر زمينه امتحان افراد است و گاهي هم بلاياي طبيعي سبب اين هدف(امتحان) است تا انسان به سبب همين امتحان قابليت جزا را داشته باشد.[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]

دلسوخته;1018750 نوشت:
چند وقت پیش اتفاقی به یک خبری در خبرگرازی ها برخوردم که خواستم از شما بپرسم. اینجا پاپ که مثلا مسیحیت را خوب می داند جوابی ندارد. خوشحال می شوم نظر شما هم بدانم

در حقيقت كل تاپيك براي پاسخ به همين سوال است.
كل مباحث مطرح شده در اصل پاسخ اين سوالي است... كسي كه اعتقاد به آخرت دارد و مي داند خداي متعال عادل است، تمام مشكلات را نمي خواهد در همين دنيا حل كند. اگر توانست در اين دنيا حق خود را استيفا كند، كه هيچ اما اگر از توان او خارج بود، مي داند كه آخرتي هم هست و خدا درهمان عالم حق او را بازخواهد ستاند.
اين تفاوت يك متدين و بي دين است. بي دين پشتوانه اي به غير اين عالم و حل مشكلات در همين عالم ندارد اما متدين اينطور نيست.


دلسوخته;1018755 نوشت:
حالا خط شروع یکسان است ، اما خود مسابقه دهنده ها چی ، یکسانند؟؟ نه ! چیکار کنیم ؟ ، هیچی کاری نمی تونیم بکنیم چون این دیگه دست ما نبوده.

شما واقعا پست هاي بنده را كامل مطالعه مي كنيد؟
اگر شركت كنندگان متفاوت باشند ولي هر كدام به نسبت توانايي خود، جايزه داده شوند، عدالت برقرار است. همين مثالي كه زديد، اگر سريعترين دونده دنيا كمتر از ركورد سابق خود، مسافتي را بدود، اين يك امتياز منفي است اما اگر يك بچه تمام تلاش خود را بكند و ركورد سابق خود را بشكند، يك امتياز مثبت خواهد داشت، حتي اگر از نظر زماني، بچه زماني ده برابر سريعترين دونده دنيا را براي رسيدن به خط پايان را صرف كرده باشد.
خدا هم نسبت به توان فرد محاسبه مي كند نه ميزان عمل آنها پس ممكن است كسي عمل كمتري داشته باشد، اما از كسي كه عمل بيشتري دارد، مقام بالاتري داشته باشد. اميد وارم اين مساله براي شما حل شده باشد.[/]

عامل;1018828 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

لطف الهي در برخي موارد شامل حال افرادي شده است و اين لطف بر اساس حكمت و حساب و كتاب است. نه اينكه به همه انسان ها بايد به صورت تساوي صورت بگيرد. به همين دليل جوايز مسابقات را به همه شركت كنندگان نمي دهند، بلكه به افراد خاصي مي دهند، كساني كه برنده شده اند.
البته گاهي هم اين لطف در زندگي ما هست اما ما متوجه آن نمي شويم...

[/]

باز هم که شرط و شروطی برقرار است همه چیز دست خداست.
انسان به خاطر محدودیت ها در مسابقه اینکار را می کند
اما خدا چه ؟ حتی اون افرادی که در مسابقه مقام آوردن بررسی بشن به چیزی می رسن به اسم تفاوت و تبعیض که باعث شده از بقیه جلو بزنن.

عامل;1018828 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]

دوست عزيز خداي متعال هيچ [="#FF0000"]منفعتي از اجراي عدالت نمي برد[/]، چه كسي بهتر از خدايي كه به همه احوالات انسان علم دارد؟ اين بي اعتمادي شما چه مبنايي دارد؟!!!

[/]

[="#FF0000"]!!! [/]
من نمی دانم اسمش بی اعتمادی است یا چیز دیگر.
ولی هر قدرتمندی تا زمانی که پایه های حکومتش سست نشود توانایی هر کاری دارد.

عامل;1018828 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]
اين يك مثال بود!!! براي تفاوت علم خدا و اجبار بندگان است.
اينكه علم ربطي به جبر ندارد. اگر خدا بخواهد جلوي همه اشتباه ها را بگيرد، چه اتفاقي مي افتد؟
به قول شما هم كه نبايد تبعيضي باشد، آيا امتحان بندگان محقق مي شود؟
هر كس خواست ديگري را بكشد، خدا جلوي او را بگيرد...
جلوي دروغ را بگيرد...
جلوي هر گناهي را بگيرد و ....
اين كه ديگر امتحان نمي شود، دليلي كه انسان به اين دنيا آمده چه مي شود؟
براي هر نظري كه شما مطرح مي كنيد، بايد لوازم آنرا هم در نظر بگيريد...

لازمه اختيار انسان شر و گرفتاري است.
مختاري كه نتواند شر را بوجود بياورد كه مختار نيست.
خداي متعال مثل من و شما به امور علم ندارد، بلكه علم او بي نهايت است و در اين صورت پشيماني معنا ندارد.
خدا مي دانست با اختيار دادن به انسان ها، برخي از آنها مشكلاتي براي برخي ديگر ايجاد مي كنند و همين امر زمينه امتحان افراد است و گاهي هم بلاياي طبيعي سبب اين هدف(امتحان) است تا انسان به سبب همين امتحان قابليت جزا را داشته باشد.

[/]

اما مثال خوبی بود بهتر است از این به بعد پلیس و آتش نشانی تلاشی برای نجات مثلا اون فرد انجام ندهند. بنده به جبر و اختیار در این موضوع کاری ندارم بلکه منظور من همان : ای که دستت می رسد ( که خیر محضی ) کاری بکن.
خداوند وسیله ی نجات هم زیاد دارد از فرشتگان نگهبان بگیر تا بقیه ی موارد. نیازی ندارد خودش مستقیما وارد شود. این وعده ی خودش است.

زور اول خلق طینت ما بود ، زور دوم خلق بدون اجازه ی ما بود زور سوم امتحان و ...

همین امتحان باعث عذاب و ترس و اضطراب است . خود مسبب جبر است.

به زور خلق شدیم زجر امتحان هم بکشیم که شر و خیر ظاهر شود ؟ برای که ؟ برای چی ؟

پس احتمال اینکه استفاده ی ابزاری شویم هم زیاد است ؟ مشابه همان موش آزمایشگاهی که انسان به موش تحمیل می کند ؟

عامل;1018836 نوشت:
[="Book Antiqua"][="Black"]
در حقيقت كل تاپيك براي پاسخ به همين سوال است.
كل مباحث مطرح شده در اصل پاسخ اين سوالي است... كسي كه اعتقاد به آخرت دارد و مي داند خداي متعال عادل است، تمام مشكلات را نمي خواهد در همين دنيا حل كند. اگر توانست در اين دنيا حق خود را استيفا كند، كه هيچ اما اگر از توان او خارج بود، مي داند كه آخرتي هم هست و خدا درهمان عالم حق او را بازخواهد ستاند.
اين تفاوت يك متدين و بي دين است. بي دين پشتوانه اي به غير اين عالم و حل مشكلات در همين عالم ندارد اما متدين اينطور نيست.

[/][/]

مشکل اینجاست کسی عواقبت شری که مثلا آن کودک گرفتارش شده را در نظر نمی گیرد.فکر می کنید همه چی مثل برق و باد می گذره.
به این مثلا پاپ حتما نامه بزنید بگید تو دین نداری.
یعنی شما می گید خداوند نگاه ویژه ای به این کودک ۱۲ ساله می کند ؟ یا نه بر عکس مثل این کانونه چیه اصلاح تربیت که شما ادعای دین دارید رفتار می کند ؟

اگر جبریون یک درصد راست گفته باشند همه چیز جبر است تمام این حرف دود می شود می رود هوا !

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1018860 نوشت:
حتی اون افرادی که در مسابقه مقام آوردن بررسی بشن به چیزی می رسن به اسم تفاوت و تبعیض که باعث شده از بقیه جلو بزنن.

معلومه كه برنده ها با ديگران تفاوت دارند!
مهم دليل اين تفاوت است كه اين افراد با تلاش شبانه روزي باعث اين تفاوت شده اند. در آخرت هم همينطور است كسي كه تلاش بيشتري كرده است، طبيعتا پاداش بيشتري خواهد داشت.
همانطور كه در اين دنيا همه چيز با تلاش به دست مي ايد، در آخرت هم همينطور است.[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]

دلسوخته;1018861 نوشت:
هر قدرتمندی تا زمانی که پایه های حکومتش سست نشود توانایی هر کاری دارد.

توانايي هر كاري را داشتن آيا مساوي با انجام دادن آن است؟
مثلا پادشاهي كه همه افراد زير دست او هستند و قدرتمندترين افراد است، قدرت بر كشتن زن و فرزند عزيز خود را دارد، قدرت بر خودكشي هم دارد، اما چرا اين كار را در اوج قدرت و بدون هيچ عامل خارجي انجام نمي دهد؟ اين عقل و حكمت اوست كه جلوي قدرت او را مي گيرد.
پس داشتن قدرت به معناي انجام هر كار ممكني نيست، بلكه اين كارهاي ممكن كه با قدرت قابل اجرا هستند بايد از كانال عقل بگذرند و اگر معقول بودند، عملي شوند. هيچ كس به پادشاهي كه قدرت كشتن عزيزان و يا خودكشي را دارد اما اين كار را نمي كند، ناتوان نمي گويد.
در مورد خدا هم همينطور است و صرفا كارهايي كه معقول باشند را انجام مي دهد، اگر چه قدرت او فراگير است.[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]

دلسوخته;1018862 نوشت:
همین امتحان باعث عذاب و ترس و اضطراب است . خود مسبب جبر است.

چطور امتحان باعث جبر است؟!!!
امتحان يكي از دلايل اختيار است... اگر كسي مجبور باشد، امتحان كردن او معنا ندارد، امتحان فقط به درد كسي مي خورد كه مختار باشد.
لطفا قبل از نوشتن كمي تامل كنيد...

دلسوخته;1018862 نوشت:
پس احتمال اینکه استفاده ی ابزاری شویم هم زیاد است

ابزار براي كي؟ كسي كه همه چيز را از اول مي داند؟!!!
كسي كه نيازي به كسي ندارد؟!!!
شما ظاهرا امتحان را با آزمايش اشتباه گرفته ايد.
آزمايش براي فهميدن مطلبي است كه براي انسان مجهول است، اما امتحاني كه انسان پس مي دهد، براي فهميدن خدا نيست، بلكه براي مستحق ثواب و عقاب شدن است.
خدا نيازي به اعمال ما ندارد تا آينده و آخر امر را بداند، اين تشبيه ها بيشتر ناشي عدم درك صحيح از اوصاف الهي است. لطفا در اين زمينه بيشتر مطالعه و تفكر كنيد...

دلسوخته;1018862 نوشت:
ای که دستت می رسد ( که خیر محضی ) کاری بکن.

هدف از خلق انسان، قرار گرفتن او در شرايط مساعد و نامساعد، به منظور امتحان اوست، حالا خدا هرگاه شرايط نامساعد پيش آمد، جلوي آن را بگيرد!
به عبارت ديگر در تمام موارد سختي، خدا بايد نقض غرض كند! اين كار از انسان حكيم سرمي زند؟ كه مثلا به خاطر هدف خاصي، تشكيلاتي عظيم به وجود آورد و هرگاه كه مي خواهد به هدف نزديك شود، خودش جلوي آنرا بگيرد!
خداوند قادر است جلوي تمام پيش آمدهاي بد را بگيرد، اما همانطور كه عرض شد، قدرت داشتن به معناي انجام هر امري نيست، جلوي گيري از تمام پيش آمدها به معناي نقض غرض است، به معناي جلوگيري از هدفي است كه اين نظام به خاطر آن طراحي شده است.
اين دنيا جاي راحتي و نداشتن هيچ غم و غصه اي نيست كه شما از خدا انتظار برطرف كردن تمام مشكلات را داريد، آن دنيايي كه شما اين انتظار را از آن داريد، اخرت و بهشت است نه اين دنيا، اين دنيا جاي امتحان است و امتحان به معناي سختي است...[/]

[="Book Antiqua"][="Black"]

دلسوخته;1018865 نوشت:
شما می گید خداوند نگاه ویژه ای به این کودک ۱۲ ساله می کند

اين را مطمئن باشيد كه خدا چون خالق موجودات است، مسلما محبت و توجهي بسيار فراتر از مادر به فرزند دارد و اگر ظلمي به ناحق شده باشد، حتما حق مظلوم را از ظالم مي ستاند. اما ظاهرا شما انتظار داريد همه چيز در اين دنيا اتفاق بيافتد.
در حالي كه گاهي اين دنيا ظرفيت جزا و يا پاداش را ندارد و گاهي نگه داشتن ثواب براي آخرت بسيار بهتر است، چرا كه لذت اين دنيا پايدار نيست.
در هر حال كسي كه معتقد به آخرت نيست، با مشكل جدي مواجه مي شود كه اين همه ظلم بندگان به يكديگر چطور قابل قضاوت است؟ اينكه پاپ جواب اون بچه رو نتونسته بده به معناي جواب نداشتن اين مساله نيست...
خدا از هركسي به اندازه داده هايش مي خواهد، كسي كه بدون اختيار مرتكب گناهي شده باشد، خيلي راحت تر مي تواند به سمت خدا بازگردد تا كسي كه با اختيار اين كار را كرده باشد.[/]

چون زور و تبعیض حرف اول رو می زنه ، یعنی قبل از تولد زور بوده تا الان هم ادامه داره سکوت می کنم . سه جوابی که دادم ترجیح دادم‌ حذف کنم و تاپیک رو به پایان می رسونم.

[="Book Antiqua"][="Black"]سلام

دلسوخته;1019049 نوشت:
چون زور و تبعیض حرف اول رو می زنه، یعنی قبل از تولد زور بوده تا الان هم ادامه داره سکوت می کنم

در بین انسان ها اختلاف وجود دارد اما تبعیضی در قضاوت الهی وجود ندارد، طبق داده های خود، بازخواست خواهد کرد.
در بین پست های شما من نقدی بر این عدالت در محاسبه ندیدم و البته از شما خواستم یک جایگزین معرفی کنید و شما هم پاسخی ندادید.
ما دنیایی داریم با تزاحمات گوناگون که هر کسی در نقطه ای از این جهان پهناور با شرایط متفاوتی متولد می شود؛
اگر بخواهیم همه انسان ها یکسان و با شرایط مساوی باشند، باید متوسل به معجزه در تک تک تولدها و حتی افعال انسان ها شویم، در حالی که معجزه امری ضروری است و به ندرت اتفاق می افتد و نمی توان کل امور عالم را با معجزه درست کرد.
حالا شما که به نحوه ورود انسان به این دنیا نقد دارید، بسم الله؛ روشی درست تر ارائه بفرمایید و لطفا شرایط عالم رو هم به هم نزنید! راهی برای تساوی اولیه معرفی کنید...
بالاخره برای تخریب جواب موجود باید شما جوابی بهتر داشته باشید.
[/]

باسمه الحکیم

عرض سلام و تبریک ایّام

دلسوخته;1018757 نوشت:
سلام .
جواب من پست شماره ی 35 است.

بحث و بررسی و گفت و شنود و پرسش و پاسخ بسیار خوب است اما به عمل کار بر آید به سخندانی نیست.

حالا هر چه بوده یا هست باید تفاوتها،اختلافها،تفاضلها و کم و کاستها را که معلولِ ماهیت این دنیاست را پذیرفت

و از هر امکانی که وجود دارد کم یا زیاد در جهت کمال انسانی خویش بهره برد و البته خداوند هم جبّار،یعنی جبران کننده است.

سلام.
بله گفت و شنود خوب است در صورتی ایمنی وجود داشته باشد. من چون فردای قیامت همینو سرم نکوبن که افترا زدی بفرما جهنم دیگه سکوت کردم و پایان می دم و تمایلی به بیان موارد دیگه ندارم. همینجوری کلی بازخواست می شیم.
کارشناس ها هم زرنگی می کنند برای گرفتن اقرار ، توپ رو می ندازن به زمین فرد مقابل و ازش می خوان جای خدا برنامه بچینه !
حداقل این مورد که زندگی زور و جبر است درست گرفتم که شماها نیز اعتقاد دارید به این مسئله.
شاید همه چی به عالم ذر برمی گرده و الله اعلم.

یا حق.

موضوع قفل شده است