جمع بندی اصل عدم تبرع و وفای به عهد
تبهای اولیه
عرض سلام و احترام
اگر شخصی از دیگری بخواهد کاری را انجام دهد که روال همیشگی برای ان کار دریافت اجر و مزد است و شخص دوم بپذیرد کار را انجام دهد اما شخص درخواست کننده کار در نظر داشته باشد و نیتش در دل خودش این است که ان کار فی سبیل الله انجام شود و از این موضوع چیزی به شخص دوم نگفته باشد، با توجه به قانون ( اصل بر عدم تبرع است ) و البته گناه نقض پیمان که بسیار بزرگ است تکلیف در اینجا چیست؟
ایا در اینجا عهد و قولی داده شده که باید حتی در صورت زیان دیدن به ان عمل کرد؟
ایا عقب کشیدن بعد از فهمیدن ماجرا به معنای شکستن عهد و قول است که از گناهان کبیره است؟ ( با توجه به اینکه شخص قول نداده مجانی کار کند بلکه طبق روال رایج منظورش امرار معاش بوده)
و ایا می توان با این کار کسی را در محذوریت قرار داد ؟
خیلی ساده عرض کنم فرض بفرمایید ( البته مثال فقط) نقشه مسجدی را به مهندسی بدهند برای کشیدن، یا از نقاشی بخواهند مسجد را رنگ کند، در حالی که وقت بسیار از ایشان گرفته می شود و اصلا در مورد مجانی بودن کار هیچ صحبت نکرده اند همین که شخص ابزار خود را برای نقاشی کردن به مسجد می برد و دست به کار می شود به دیگران می گویند قصدش رایگان و فی سبیل الله کار کردن است.
لازم به ذکر است این دو مثال صرفا برای روشن شدن مطلب ذکر شد حالا نفرمایید ثواب عمران مسجد فلان و .. است این را ذکر کردم تا منظورم را روشن کنم.happy
فتوا نمیخواهم بلکه میخواهم بدانم در تضاد بین این دو کدام قوی تر است؟ یعنی اصل و اساس این را می خواهم بدانم که در چه صورت به حرفی می گویند عهد و پیمان و قول( بین مردمان )
امیدوارم منظورم را منتقل کرده باشم
متشکرم@};-
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد حافظ | |
[TD][/TD] | |
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض تبریک به مناسبت ایام و لیالی ماه رجب و حلول سال نو؛
اگر شخصی از دیگری بخواهد کاری را انجام دهد که روال همیشگی برای ان کار دریافت اجر و مزد است و شخص دوم بپذیرد کار را انجام دهد اما شخص درخواست کننده کار در نظر داشته باشد و نیتش در دل خودش این است که ان کار فی سبیل الله انجام شود و از این موضوع چیزی به شخص دوم نگفته باشد، با توجه به قانون ( اصل بر عدم تبرع است ) و البته گناه نقض پیمان که بسیار بزرگ است تکلیف در اینجا چیست؟ایا در اینجا عهد و قولی داده شده که باید حتی در صورت زیان دیدن به ان عمل کرد؟
ایا عقب کشیدن بعد از فهمیدن ماجرا به معنای شکستن عهد و قول است که از گناهان کبیره است؟ ( با توجه به اینکه شخص قول نداده مجانی کار کند بلکه طبق روال رایج منظورش امرار معاش بوده)
و ایا می توان با این کار کسی را در محذوریت قرار داد ؟خیلی ساده عرض کنم فرض بفرمایید ( البته مثال فقط) نقشه مسجدی را به مهندسی بدهند برای کشیدن، یا از نقاشی بخواهند مسجد را رنگ کند، در حالی که وقت بسیار از ایشان گرفته می شود و اصلا در مورد مجانی بودن کار هیچ صحبت نکرده اند همین که شخص ابزار خود را برای نقاشی کردن به مسجد می برد و دست به کار می شود به دیگران می گویند قصدش رایگان و فی سبیل الله کار کردن است.
لازم به ذکر است این دو مثال صرفا برای روشن شدن مطلب ذکر شد حالا نفرمایید ثواب عمران مسجد فلان و .. است این را ذکر کردم تا منظورم را روشن کنم.
فتوا نمیخواهم بلکه میخواهم بدانم در تضاد بین این دو کدام قوی تر است؟ یعنی اصل و اساس این را می خواهم بدانم که در چه صورت به حرفی می گویند عهد و پیمان و قول( بین مردمان )
امیدوارم منظورم را منتقل کرده باشم
[=Traditional Arabic]
۱-
«وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْميزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ[=Traditional Arabic] وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدينَ»
و اى قوم من، پيمانه و ترازو را عادلانه [و منصفانه] كامل و تمام بدهيد، و اجناس مردم را [هنگام خريدن] كمشمارتر و كمارزشتر [از آنچه كه هست] به حساب نياوريد و در زمين تبهكارانه فتنه و آشوب برپا نكنيد.
مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان در کریمه فوق، در مورد «لاتبخسوا الناس اشیاءهم» میفرماید: (أی لا تنقصوا الناس اشیاءهم) و از اموال مردم در معاملهها کم نکنید.
۲-
«بخس اشیاء» تنها شامل کالای مردم نیست بلکه شامل «کار» مردم نیز هست.
ندادن بهاء و ارزش واقعی کار افراد، به استثمار شبیه است بنابراین، نمیتوان افراد را در قالب وفای به عهد و عمل به اخلاق اسلامی، ملزم به آن ساخت.
نتیجه:
به نظر حقیر اینجا محل تعارض میان «اصل عدم تبرع» و «اصل وفای به عهد و پیمان» نیست؛
اگر چه به ظاهر «عهد و پیمان» است ولی در باطن، «بخس» است آن هم از نوع پنهان و با جلوهای جذاب و غیرنگرانکننده؛
ما حق نداریم افراد در این گونه محذوریتها قرار دهیم؛ حتی اگر آن کار مربوط به امور مسجد و امور خیریه باشد.
از پیامدهای این گونه کارها، بیزار ساختن افراد از کارهای خیر است.
از رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله منقول است که خداوند جز سه گناه، بخشنده همه گناهان است: یکی از این موارد، استثمار حقوق کارگر است (غَصَبَ اجیراً أجرَه).
و ما به عنوان مسلمان، موظف به اِمحاء اَنحاء گوناگون نظام استثماری هستیم.
البته ممکن است کاربران محترم و صاحبنظران به گونهی دیگری به موضوع بنگرند که ما را از نقطهنظرات خود بی نصیب خواهند گذاشت.
نتیجه:
به نظر حقیر اینجا محل تعارض میان «اصل عدم تبرع» و «اصل وفای به عهد و پیمان» نیست؛اگر چه به ظاهر «عهد و پیمان» است ولی در باطن، «بخس» است آن هم از نوع پنهان و با جلوهای جذاب و غیرنگرانکننده؛
عرض سلام و ادب
از پاسخ شما تشکر می کنم، نظر بنده هم همین است، اما مدتی است متوجه شده ام بسیاری از افراد در اجیر کردن سایرین بر حسب رفاقت و دوستی و ... در دل خودشان نیت را فی سبیل الله قرار می دهند
به نظرم بسیاری از افراد از موضوع اصل بر عدم تبرع است بی اطلاع هستند، و همین زمینه ساز بسیاری از کدورت ها میشود.
یعنی می دانند نقض عهد بد است اما نمی دانند اصل در اجیر کردن بر عدم تبرع است! آنها واقعا بی اطلاعند
سپاسگزارم@};-
بسم الله الرحمن الرحیم
سؤال:
«جواد» از «علی» میخواهد تا با در اختیار نهادن هنر و تخصصش، در عمران و آبادانی یک پایگاه مذهبی –مانند مسجد- سهیم باشد؛ «علی» نیز آن را میپذیرد؛ در حالی که قصد «جواد» از مساعدت علی در این کار، مساعدتی تبرعی بوده ولی «علی» چنین تلقیایی نداشته و از سر حیا و یا خجالت بدون آنکه از مقدار حقالزحمهاش سخنی به میان آورد آن کار را میپذیرد ولی به هیچ وجه فکر نمیکرد که در ازای این کار مزد و اجرتی دریافت نخواهد کرد. در اثنای کار از نیت و قصد «جواد» مطلع میگردد -که نیتش انجام تبرعی این کار بوده است-.
حال با توجه به این که این کار و عمل عرفاً از جمله اموری است که دارای اجرت و مزد است آیا «علی» میتواند به جهت عدم آگاهی از قصد «جواد» مبنی بر تبرعی بودن کار و عدم موافقت و رضایت او با انجام تبرعی آن کار، دست از کار بکشد؛ یا آنکه به لحاظ اخلاقی باید بر عهد و پیمانی که با «جواد» بر سر انجام آن کار بسته وفادار بماند؟ آیا باید اصل «عدم تبرعی بودن کار و زحمت دیگران» را بر اصل «پایبندی بر عهد و پیمان» مقدم کرد یا بالعکس؟
پاسخ:
در فرض سؤال، شخص بر سر دوراهی قرار گرفته است؛ از یک طرف، کار و زحمت دیگران محترم بوده، قابلیت دارد در قبال آن اجرتی پرداخت شود و فرد عامل با اتکا به همین اصل، انجام آن را پذیرفت.
از طرفی دیگر، این دو نفر بر سر اتمام کار قول و قراری بستهاند و فرد بایستی از باب وفای به عهد کار خود را تمام کند حتی اگر با این گمان که کارش مستحق دریافت اجرت است آن را قبول کرده باشد. در نتیجه، آیا فرد عامل میتواند به جهت تبرعی بودن کار و این که مستحق دریافت اجرتی نیست از ادامه کار سرباز زند؟ یا این که باید بر عهد و پیمانی که بسته پایبند باشد حتی اگر مزد و اجرتی در ازاء آن دریافت نکند؟
۱- با استناد به کریمه قرآنیِ زیر:
«وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْميزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدينَ» (۱)
ترجمه: و اى قوم من، پيمانه و ترازو را عادلانه [و منصفانه] كامل و تمام بدهيد، و اجناس مردم را [هنگام خريدن] كمشمارتر و كمارزشتر [از آنچه كه هست] به حساب نياوريد و در زمين تبهكارانه فتنه و آشوب برپا نكنيد.
مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان در تفسیر این کریمه و در توضیح «لاتبخسوا الناس اشیاءهم» مینویسد: این جمله به معنای «لا تنقصوا الناس حقوقهم و لا تمنعوها» میباشد؛ یعنی از حقوق مردم کم نگذاشته و آنان را از آن منع نکنید. (۲)
روشن است که در این آیه، «اشیاء» منحصر در اجناس و کالاهای مردم نیست تا فقط اجناس و کالاهای مردم مشمول نهیِ کم فروشی (لاتبخسوا) قرار گیرد؛ بلکه لازم است «کار» و «تخصص» مردم را نیز جزء آن به حساب آورد.
بعلاوه، نمیتوان بر سر اموری که از نظر اسلام مورد نهی و انتقاد است عهد و پیمان بست.
در این صورت، نمیتوان بر سر ندادن بهاء و ارزش واقعی کار افراد، عهد و پیمان بست مادامی که عاملِ آن قصد و ارادهای بر تبرعی بودن آن نداشته است –و گمان میکرده که فعالیتش دارای اجرت المثل است-؛ حتی اگر این کار، در امور خیر مورد استفاده قرار گیرد؛ زیرا این کار از مصادیق به استثمار کشیدن دیگران است. بنابراین، نمیتوان افراد را در قالب وفای به عهد و عمل به اخلاق اسلامی، ملزم به آن کرد.
پس به نظر میرسد فرض سؤال، محل تعارض یا تزاحمِ اصل «عدم تبرعی بودن کار و فعالیت دیگران» و اصل «وفای به عهد و پیمان» نیست؛ بلکه اگر چه به ظاهر قول و قراری -عهد و پیمانی- صورت گرفته ولی در باطن، فعالیتِ صاحب تخصص مورد بخس و سوء استفاده قرار گرفته است که از نظر قرآن مورد نهی قرآن قرار گرفته است.
نکته دیگر آنکه این نحوه استثمار در رنگ و لعابی دینی و اخلاقی –کار خیر- انجام گرفته است و نتیجهای جز ایجاد خاطره بد و بیزار ساختن افراد از پایگاههای دینی و مذهبی ندارد؛ چرا که این گونه رفتار، تداعیگر این منش است که بانیان پایگاههای مذهبی با قرار دادن افراد در محذوریتهای اخلاقی، خشت روی خشت گذاشته، کار این گونه مراکز را به پیش میبرند.
و این گناهی نابخشودنی است؛ زیرا، از رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله منقول است که خداوند جز سه گناه، بخشنده همه گناهان است: یکی از این موارد، استثمار حقوق کارگر است (غَصَبَ اجیراً أجرَه).(۴)
از این رو، موظفیم نسبت به اِمحاء اَنحاء گوناگون نظام استثماری تلاش کنیم.
نتیجه:
از نظر اخلاقی، نمیتوان از صاحب کار و تخصص متوقع بود تا بر ادامه کاری که گمان بر تبرعی بودنش نداشت، پایبند باشد؛ زیرا تلاش و زحمت انسانها محترم و دارای مابإزاء مادی است و نمیتوان به بهانهی مصرف در امور خیریه و مذهبی، آنرا نادیده گرفت. به تعبیر دیگر، نمیتوان استثنایی برای قاعده پرداخت اجرتِ زحمات دیگران قائل شد حتی اگر این استثنا مربوط به امور خیریه باشد؛ در نتیجه نمیتوان با «قول و قرار» و «بستن پیمان» بدان وجهه اخلاقی بخشیده، آن را الزامی ساخت.
پینوشتها:
۱. شعراء: ۱۸۳.
۲. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح یزدی طباطبایی، تهران: ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش، چ سوم، ج۷، ص ۳۱۷.
۳. ابنبابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، تصحیح مهدی لاجوردی، تهران: نشر جهان، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص ۳۳.