جمع بندی چرا مثل بقبه نیستم؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا مثل بقبه نیستم؟

هیچی برام مهم نیست لباس خوب پوشیدن غذای خوب خوردن تمیزی خونه حتی چیدمان وسایل خونه رسیدگی به خودم شوهرم بچه هام هیچی برام مهم نیست بقیه ی خانومارو میبینم به خودشون خونشون شوهر وبچه هاشون می رسن اگه کامل نباشن بالخره براشون مهمه وتلاش میکنن ولی من نه ازخودم بدم میاد ولی به این زندگی نکبت بار عادت کردم هر بار خواستم عوض بشم مشاوره رفتم ولی همش یه هفته دووم میاره انگیزم .شوهرم دوستم داره الان هفت ساله باهام کنار اومده ولی پیداست خسته شده

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد امیـد

[TD][/TD]

حلیما;1011801 نوشت:
هیچی برام مهم نیست لباس خوب پوشیدن غذای خوب خوردن تمیزی خونه حتی چیدمان وسایل خونه رسیدگی به خودم شوهرم بچه هام هیچی برام مهم نیست بقیه ی خانومارو میبینم به خودشون خونشون شوهر وبچه هاشون می رسن اگه کامل نباشن بالخره براشون مهمه وتلاش میکنن ولی من نه ازخودم بدم میاد ولی به این زندگی نکبت بار عادت کردم هر بار خواستم عوض بشم مشاوره رفتم ولی همش یه هفته دووم میاره انگیزم .شوهرم دوستم داره الان هفت ساله باهام کنار اومده ولی پیداست خسته شده

سلام
شما دوست دارید مثل خانم های دیگر باانرژی باشید و برای رسیدن به هدفی در زندگی تلاش کنید.
لطفا پرسشنامه زیر را به دقت بخوانید و به 21 مادّه آن پاسخ دهید و نتیجه را برای من به صورت پیام خصوصی ارسال نمایید:

سن: ...............تحصیلات:.................... .................... تعداد فرزند:............
سابقه بیماری جسمی و روانشناختی در خود و خانواده:
تاریخ شروع مشکل (به صورت تقریبی):
مصرف دارو و نوع دارو:

این پرسشنامه حاوی 21 گروه جمله است. لطفاً هر گروه از جملات را به دقت بخوانید، سپس در هر گروه از جملات جمله ای را انتخاب کنید که بهتر از همه، گویای احساسات شما طی دو هفته گذشته تا همین امروز است. اگر به نظرتان می رسد که در یک گروه از جملات، چند جمله به یک اندازه در مورد شما صدق می کند، جمله ای را که از همه بالاتر است، انتخاب کنید. این قاعده شامل همه گروه جملات، مثلاً جمله شماره 16 (در مورد تغییر الگوی خواب) و شماره 18 (در مورد تغییر اشتها) نیز می شود. دقت کنید که در هیچ یک از گروه جملات، بیشتر از یک جمله را انتخاب نکنید:

1) غمگینی
الف) غمگین نبودم.
ب) بیشتر وقت ها غمگین بودم.
ج) همیشه غمگین بودم.
د) به قدری غمگین بودم که نمی توانستم آن را تحمل کنم.

2) بدبینی
الف) نسبت به آینده دلسرد نبودم.
ب) بیشتر نسبت به گذشته ام، حسرت میخوردم تا اینکه نگران آینده ام باشم.
ج) انتظار نداشتم اوضاع بر وفق مرادم باشد.
د) احساس میکردم، آینده ام امیدوار کننده نیست و فقط اوضاع بدتر می شود.

3) احساس شکست
الف) احساس شکست نمی کردم.
ب) احساس میکردم، بیش از آنچه که باید، در زندگی شکست خورده ام.
ج) وقتی به گذشته نگاه میکردم، شکستهای زیادی را می دیدم.
د) خود را انسانی کاملا شکست خورده می دیدم.

4) لذت نبردن (نارضایتی)
الف) مانند گذشته از زندگیم لذت می بردم.
ب) مانند گذشته از زندگیم لذت نمی بردم.
ج) خیلی کم از چیزهای که قبلا برایم لذت بخش بود، لذت می بردم.
د) اصلاً نمی توانستم از چیزهایی که قبلاً برایم لذت بخش بودند، لذتی ببرم.

5) احساس گناه
الف) احساس گناه خاصی نداشتم.
ب) در مورد بیشتر چیزهای که انجام داده بودم، احساس گناه می کردم.
ج) اغلب اوقات کاملاً احساس گناه می کردم.
د) همیشه احساس گناه می کردم.

6) انتظار تنبیه
الف) احساس نمیکردم که دارم تنبیه می شوم.
ب) احساس میکردم که ممکن است به دلایلی، تنبیه شوم.
ج) انتظار داشتم به دلایلی تنبیه شوم.
د) احساس میکردم که دارم تنبیه می شوم.

7) دوست نداشتن خود
الف) همان احساسی را در مورد خودم داشتم، که همیشه داشته ام.
ب) اعتماد به نفسم را از دست داده بودم.
ج) از خودم مأیوس و ناامید شده بودم.
د) از خودم بدم می آمد.

8) خودسرزنشی
الف) بیش از حد معمول، از خودم انتقاد نمی کردم.
ب) بیش از همیشه از خودم انتقاد می کردم (خودم را سرزنش می کردم).
ج) به خاطر تمام اشتباهاتم خودم را سرزنش می کردم.
د) خودم را برای هر چیز بدی که اتفاق می افتاد، مقصر می دانستم.

9) افکار خودکشی
الف) هیچ فکری در مورد آسیب زدن به خودم نداشتم.
ب) به آسیب زدن به خودم فکر میکردم، اما به آن ها عمل نمی کردم.
ج) دلم می خواست خودم را بکشم.
د) اگر امکان داشت، خودم را می کشتم.

10) گریه کردن
الف) بیش از حد معمول، گریه نمی کردم.
ب) بیش از حد معمول، گریه می کردم.
ج) به خاطر هر چیز کوچکی گریه می کردم.
د) دلم می خواست گریه کنم؛ اما نمی توانستم.

11) بی قراری
الف) بیش ازحد معمول، بی قرار و آشفته نبودم.
ب) بیش ازحد معمول، احساس بی قراری می کردم.
ج) به قدری بی قرار و آشفته بودم که برایم سخت بود، آرام بگیرم.
د) به قدری بی قرار و ناآرام بودم که باید دائماً یا حرکت می کردم یا خودم را به کاری مشغول می کردم.

12) کناره گیری اجتماعی
الف) علاقه ام را به سایر آدمها یا فعالیتها از دست نداده بودم.
ب) در مقایسه با قبل، کمتر به سایر آدمها یا چیزها علاقه مند بودم.
ج) بیشترِ علاقه ام را نسبت به سایر آدمها یا چیزها از دست داده بودم.
د) اینکه بتوانم به چیزی یا کسی علاقه مند شوم، برایم کار دشواری شده بود.

13) بی تصمیمی
الف) تقریباً به خوبی گذشته تصمیم گیری می کردم.
ب) احساس می کردم تصمیم گیری برایم سخت تر از گذشته است.
ج) نسبت به گذشته، در تصمیم گیری با مشکلات بیشتری روبه رو بودم.
د) درگرفتن هر نوع تصمیمی (در ارتباط با هر چیزی) مشکل داشتم.

14) بی ارزشی.
الف) احساس بی ارزشی نمی کردم.
ب) خودم را به اندازه گذشته ارزشمند و مفید نمی دیدم.
ج) احساس می کردم در مقایسه با سایر آدمها کم ارزش تر هستم.
د) بی نهایت احساس بی ارزشی می کردم.

15) از دست دادن انرژی
الف) به اندازه گذشته انرژی داشتم.
ب) به اندازه گذشته انرژی نداشتم.
ج) به اندازه ای که بتوانم خیلی کار کنم، انرژی نداشتم.
د) به قدری بی انرژی بودم که نمی توانستم هیچ کاری انجام دهم.

16) تغییر در الگوی خواب
الف) هیچ تغییری در خوابیدنم بوجود نیامده بود.
ب) کمی بیشتر از حد معمول می خوابیدم.
ج) تا حدودی کمتر از حد معمول می خوابیدم.
د) خیلی بیشتر از حد معمول می خوابیدم.
ه) خیلی کمتر از حد معمول می خوابیدم.
و) بیشتر اوقات روز را می خوابیدم.
ز) صبح ها یک الی دو ساعت زودتر از خواب بیدار می شدم و دیگر نمی توانستم بخوابم.

17) زودرنجی (تحریک پذیری)
الف) بیشتر از حد معمول تحریک پذیر و زودرنج نبودم.
ب) بیشتر از حد معمول تحریک پذیر و زودرنج بودم.
ج) خیلی بیشتر از حد معمول تحریک پذیر و زودرنج شده بودم.
د) تقریبا همیشه تحریک پذیر و زودرنج بودم.

18) تغییر در اشتها
الف) هیچ تغییری در اشتهایم بوجود نیامده بود.
ب) اشتهایم تا حدودی کمتر از حد معمول بود.
ج) اشتهایم تا حدودی بیشتر از حد معمول بود.
د) اشتهایم خیلی کمتر از گذشته بود.
و) اشتهایم خیلی بیشتر از گذشته بود.
ز) اصلاً اشتها نداشتم.
ح) میل زیادی (ولع) به غذا داشتم.

19) اشکال در تمرکز
الف) می توانستمم به خوبی گذشته تمرکز داشته باشم.
ب) نمی توانستم به خوبی گذشته تمرکز داشته باشم.
ج) برایم خیلی سخت بود که برای مدت طولانی روی چیزی تمرکز کنم.
د) احساس میکنم نمی توانستم روی هیچ چیزی تمرکز کنم.

20) خستگی پذیری
الف) بیش از حد معمول خسته یا کسل نبودم.
ب) به آسانی و بیش از حد معمول، احساس خستگی و کسالت می کردم.
ج) به قدری خسته یا کسل می شدم که نمی توانستم بسیاری از کارهای معمولی را انجام دهم.
د) به قدری خسته یا کسل می شدم که نمی توانستم هیچکدام از کارهایی را که قبلاً می کردم، انجام دهم.

21) کاهش علاقه جنسی
الف) تغییر قابل توجهی در میل جنسی ام ایجاد نشده بود.
ب) کمتر از گذشته به امور جنسی علاقه داشتم.
ج) در حال حاضر به مراتب، کمتر به امور جنسی علاقه دارم.
د) میل جنسی ام را کاملاً از دست بودم.

نکته: شاید از سؤال درباره خواب (16)، اشتها (18) و علاقه جنسی (21) تعجّب کرده و ناراحت شده باشید. اما باید بدانید که سؤالاتِ فوق، مربوط به یکی از معتبرترین پرسشنامه های روانشناختی می باشد که در همه دنیا برای تشخیصِ یکی از مشکلات روانشناختی به کار می رود. پس از ارسالِ پاسخ های پرسشنامه به صورت مفصّل در مورد آن توضیح خواهم داد.

حلیما;1011801 نوشت:
هیچی برام مهم نیست لباس خوب پوشیدن غذای خوب خوردن تمیزی خونه حتی چیدمان وسایل خونه رسیدگی به خودم شوهرم بچه هام هیچی برام مهم نیست بقیه ی خانومارو میبینم به خودشون خونشون شوهر وبچه هاشون می رسن اگه کامل نباشن بالخره براشون مهمه وتلاش میکنن ولی من نه ازخودم بدم میاد ولی به این زندگی نکبت بار عادت کردم هر بار خواستم عوض بشم مشاوره رفتم ولی همش یه هفته دووم میاره انگیزم .شوهرم دوستم داره الان هفت ساله باهام کنار اومده ولی پیداست خسته شده

سلام
پرسشنامه افسردگیِ بِک را برایتان ارسال کردم. می خواستم احتمال ابتلا به افسردگی را در شما بررسی کنم؛ اما به آن پاسخ ندادید. با این وضعیت مجبورم فقط در مورد افزایش انگیزه توصیه ها و راهکارهایی به شما ارائه دهم:

- نگرش های خود را تغییر دهید:
اگر فکر می کنید برای باانگیزه شدن باید بنشینید تا انگیزه سراغ تان بیاید، باید بگویم شدیدا در اشتباه هستید. افرادی که چنین نگرشی دارند و بی تحرّک باقی می مانند، به این امید که روزی انگیزه به سراغشان بیاید، هیچ وقت باانگیزه نمی شوند. انگیزه از حرکت به وجود می آید. به همین صورت اگر با خود فکر می کنید که با حرکت کردن هیچ تغییری در زندگیِ شما رخ نمی دهد، نگرشی اشتباه دارید که باید آن را تصحیح نمایید. اگر خوب به اطراف تان نگاه کنید، می بینید همه اجزای این دنیا در حال حرکت هستند. شب و روز و فصل های بهار و تابستان و پاییز و زمستان پشت سر هم می آیند و می روند. بدن شما بدون اینکه خود متوجه باشید، در حال حرکت است. اگر موها و ناخن هایتان مدتی رشد نکنند، نگران می شوید. چرا؟ زیرا حرکت و رشد آنها ویژگیِ جدایی ناپذیرشان است. حرکت بخش جدایی ناپذیر تمام وجودتان است.
اگر نگرش خود را به کارهای زندگی تغییر دهید، انگیزه شما بیشتر می شود. مثلا اگر این طور به مرتب کردنِ خانه نگاه کنید که این کار باعث بیشتر شدنِ روحیه تان می شود، انگیزه تان برای مرتب کردنِ خانه بیشتر می شود. این گول زدنِ خود نیست؛ این یک واقعیت است.

- هدفی برای خود انتخاب کنید:
پژوهش های روانشناختی نشان داده افرادی که هدفی دارند، بهتر از افراد بی هدف عمل می کنند. در تحقیقی از دانی آموزان دبستانی خواستند به مدت دو دقیقه دراز نشست انجام دهند. گروهی از دانش آموزان در این باره که ظرف دو دقیقه چند بار حرکت دراز نشست انجام خواهند داد، برای خودشان هدف تعیین کردند (گروه با هدف). در حالی که گروه دیگر، فقط دراز نشست را بدون هدفِ از پیش تعیین شده انجام دادند (گروه بی هدف). بعد از دو دقیقه ورزش، دانش آموزان با خیلی بیشتر از دانش آموزان بی هدف، دراز نشست انجام دادند. همین نتیجه در سایر پژوهش ها نیز یافت شده است؛ به گونه ای که افراد با هدف بهتر از افراد بی هدف عمل می کنند.

هدفتان را با توجه به علاقه تان انتخاب کنید. هدف هایی مانند ادامه تحصیل، به دست آوردنِ درآمد بیشتر، افزایش سلامت با استفاده از ورزش همگی هدف های مناسبی هستند که ارزش تلاش کردن دارند.
کاغذی بردارید و هدف تان را به صورت واضح و روشن در قالب یک جمله مثبت بنویسید. مثلا بنویسید «من هر روز به مدت یک ربع ساعت خانه را تمیز می کنم». لازم نیست یک باره هدفی بزرگ برای خود تعیین کنید. اهداف بلند در ابتدای راه فرد را دچار یأس و ناامیدی می کنند.

- از کارهای کوچک شروع کنید:
ازقدیم گفته اند:« سنگ بزرگ نشانه نزدن است ». اهداف بزرگ باعث ترسیدنِ افراد و تنبلی در تلاش برای رسیدن به آنها می شوند. پس از کارهای کوچک شروع کنید. اگر هدف بزرگ نیز در ذهن دارید، آن را به اهداف و کارهای کوچک تقسیم نمایید.
بخشی از مشکل افراد این است که نمی دانند چگونه هدف شان را به عمل درآورند. برای اینکه هدف تان را به عمل تبدیل کنید، مشخص نمایید که دقیقا چه عملی را در چه زمانی شروع می کنید و در صورت مواجه شدن با مزاحمت ها چه کار انجام می دهید. منظور از مزاحمت، مسائلی است که شما را از انجام کار برای رسیدن به هدف باز می دارند. زنگ موبایل یا وسوسه برای سرک کشیدن به گروه های فضای مجازی نمونه هایی از مزاحمت ها هستند. روی کاغذی که هدف تان را نوشته اید، علاوه بر نوشتنِ زمان و مکانِ شروع کار برای رسیدن به هدف، بنویسید که برای در صورت مواجه شدن با مزاحمت چه کار انجام می دهید، مثلا بنویسید «اگر موبایلم زنگ زد یا وسوسه شدم به گروهِ تلگرامی سری بزنم، موبایلم را روی حالت بی صدا می گذارم و به کارم ادامه می دهم». این کاغذ را در جایی نصب کنید که به راحتی دیده شود.

- برای اینکه شروع کار برایتان آسان شود، از روش «تصویرسازی ذهنی» بهره ببرید. یعنی:
قبل از شروع کاری که در نظر گرفته اید، چشم های خود را ببندید و تصور کنید که چه کاری می خواهید انجام دهید. مثلا ممکن است با خود تصمیم بگیرید که اتاق پذیرایی را تمیز کنید. با خود بگویید:« الان بلند میشم. چند تا دستمال تمیز از کمد برمی دارم. شیشه پاک کن را از کابیت بیرون می آورم. از آینه اتاق پذیرایی شروع به تمیزکردن می کنم. بعد کف اتاق رو با جاروبرقی جارو می زنم. اگر کسی به گوشی ام زنگ زد، جواب نمیدم». اگر این «تصویرسازی ذهنی» را به درستی انجام دهید، انگیزه بیشتری برای کار و تلاش می یابید. ورزشکاران حرفه ای از این روش برای انجام بهترین عملکرد و جلوگیری از انجام حرکات اشتباه استفاده می کنند. از روش تصویرسازی ذهنی برای تصورِ رسیدن به هدف (مثلا تصوّرِ اتاق تمیز) استفاده نکنید. چون پژوهش ها نشان داده که تصویرسازیِ موفقیت نهایی باعث کاهش انگیزه می شود؛ انگار مغز افراد با تصوّرِ رسیدن به هدف، دیگر قانع و ارضا می شود و دست از تلاش برمی دارد.

- برای خود پاداش هایی در نظر بگیرید که در صورت عمل کردن بر طبق برنامه، آن پاداش را به خود می دهید. مثلا بنویسید که اگر اتاق پذیرایی را تمیزکردم، یک ربع (نه بیشتر) لطیفه های کانال تلگرامی ... را می خوانم.
- از همنشینی با افرادی که وقت خود را به بیهودگی می گذرانند، در دنیای واقعی و فضای مجازی جدّاً خودداری نمایید. پژوهش ها نشان داده که فضای مجازی، با همه خوبی هایی که دارد، باعث افزایش افسردگی در افراد می شود.
- سرگذشت افراد موفق را بخوانید و افراد موفق در موضوع مورد علاقه تان را بیابید و با آنها صحبت کنید و از تجربیات آنها بهره ببرید.
- سعی کنید یک دوست برای خود در موضوع مورد علاقه تان بیابید. با او رفیق شوید وهماهنگ با یکدیگر کار، همفکری و رقابت کنید. پژوهش ها نشان داده که افراد وقتی خود را در رقابت ببینند، عملکرد بهتری از خود نشان می دهند.

[="Tahoma"]

امید;1018006 نوشت:
سلام
پرسشنامه افسردگیِ بِک را برایتان ارسال کردم. می خواستم احتمال ابتلا به افسردگی را در شما بررسی کنم؛ اما به آن پاسخ ندادید. با این وضعیت مجبورم فقط در مورد افزایش انگیزه توصیه ها و راهکارهایی به شما ارائه دهم:

سلام
خیلی برای من جذاب بود که بدونم پاسخ تست چی میشه
کاش جواب داده بودند

سلام
من توی جمله های و کلمات شما نداشتن اعتماد به نفس رو حس کردم
چرا فکر میکنید بد هستید ؟ چرا نقاط ضعف خودتون و پر رنگ میکنید و نقاط مثبت تون و نادیده میگیرید
هیچ کسی به این بی تفاوتی که شما گفتید نیست
شما مادر هستید
مگه میشه مادر نسبت به شادی و ناراحتی فرزندش بی تفاوت باشه
مگه میشه یکی به شما در مورد اینده و سرنوشت خودتون و همسرتون و عزیزان تون بی تفاوت باشید
شما مدتی رو دپرس شدید که اون هم بستگی به اتفاق ها ی روزه مره شماس
من معتقدم هیچ کسی به اندازه ی خود ادم نمیتونه به خودش کمک کنه
من بایدددددددد بخوام که بشه .من باید بخوام که خوب بشه .شما هم میخواید که اینجا و در این سایت سوال خودتون و مطرح کردید
برای خودتون انگیزه درست کنید
موزیک گوش کنید .استخر برید .با دوستان تون وقت بگذرونید .ورزش کنید .تو پارک قدم بزنید .جک و لطیفه های بامزه بخونید
و در صورت امکان حتما به مشاوره ی حضوری برید
پیگیر ناراحتی هاتون باشید
دور از جون سرطان که نیست که بگید درمانی نداره (که البته .خدا رو هزاران مرتبه شکر .اون هم امکان بهبود بیماری هست )
ادم باید بخواد که بشه .پس شما هم بخواید .

مهر...;1018044 نوشت:
سلام
خیلی برای من جذاب بود که بدونم پاسخ تست چی میشه
کاش جواب داده بودند

سلام

در آدرس زیر می توانید نمونه ای از پرسشنامه افسردگی بِک، توضیحات آن و نمره پرسشگر در آن را مشاهده نمایید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63570

می توانید از این پرسشنامه پرینت بگیرید و خودتان یا اطرافیان تان آن را هر وقت دوست داشتید یا ضرورت داشت پُر کنید.
فقط توجه داشته باشید که اگر فردی در پاسخ به سؤال نُه - مادّه افکار خودکشی - گزینه جیم یا دال را انتخاب کرده باشد یا جمع نمراتش 29 یا بیشتر باشد، حتمااااااااااااا باید به روانپزشک مراجعه نماید؛ زیرا احتمال خودکشیِ او و آسیب زدنِ او به خودش زیاد است.

پرسش:
هیچ انگیزه ای برای فعالیت ندارم. لباس خوب پوشیدن، غذای خوب خوردن و حتی چیدمان وسایل خانه، هیچ کدام برایم مهمّ نیست. خانم های دیگر را می بینم که به خودشان و زندگی شان رسیدگی می کنند. ولی من این طور نیستم. از خودم بدم می آید. هر بار که خواسته ام عوض شوم، انگیزه ام فقط یک هفته دوام می آورد. چه کار کنم؟

پاسخ:
اینکه دوست دارید تلاش کنید و زندگیِ تان را بسازید خیلی خوب و قابل تحسین است. برای اینکه انگیزه یِ لازم برای تلاش و کوشش را به دست آورد، راهکارهایی را به شما توصیه می نمایم:
- نگرش های خود را تغییر دهید:
اگر فکر می کنید برای باانگیزه شدن باید بنشینید تا انگیزه سراغ تان بیاید، باید بگویم شدیدا در اشتباه هستید. افرادی که چنین نگرشی دارند و بی تحرّک باقی می مانند، به این امید که روزی انگیزه به سراغشان بیاید، هیچ وقت باانگیزه نمی شوند. انگیزه از حرکت به وجود می آید. به همین صورت اگر با خود فکر می کنید که با حرکت کردن هیچ تغییری در زندگیِ شما رخ نمی دهد، نگرشی اشتباه دارید که باید آن را تصحیح نمایید. اگر خوب به اطراف تان نگاه کنید، می بینید همه اجزای این دنیا در حال حرکت هستند. شب و روز و فصل های بهار و تابستان و پاییز و زمستان پشت سر هم می آیند و می روند. بدن شما بدون اینکه خود متوجه باشید، در حال حرکت است. اگر موها و ناخن هایتان مدتی رشد نکنند، نگران می شوید. چرا؟ زیرا حرکت و رشد آنها ویژگیِ جدایی ناپذیرشان است. حرکت بخش جدایی ناپذیر تمام وجودتان است.

اگر نگرش خود را به کارهای زندگی تغییر دهید، انگیزه شما بیشتر می شود. مثلا اگر این طور به مرتب کردنِ خانه نگاه کنید که این کار باعث بیشتر شدنِ روحیه تان می شود، انگیزه تان برای مرتب کردنِ خانه بیشتر می شود. این گول زدنِ خود نیست؛ این یک واقعیت است. هر چه حرکتْ بیشتر شود، انگیزه برای تلاش و کوششْ بیشتر و بیشتر می گردد.

- هدفی برای خود انتخاب کنید:
پژوهش های روانشناختی نشان داده افرادی که هدفی دارند، بهتر از افراد بی هدف عمل می کنند. در تحقیقی از دانش آموزان دبستانی خواستند به مدت دو دقیقه دراز نشست انجام دهند. گروهی از دانش آموزان در این باره که ظرف دو دقیقه چند بار حرکت دراز نشست انجام خواهند داد، برای خودشان هدف تعیین کردند (گروه با هدف). در حالی که گروه دیگر، فقط دراز نشست را بدون هدفِ از پیش تعیین شده انجام دادند (گروه بی هدف). بعد از دو دقیقه ورزش، دانش آموزان با هدف خیلی بیشتر از دانش آموزان بی هدف، دراز نشست انجام دادند. همین نتیجه در سایر پژوهش ها نیز یافت شده است؛ به گونه ای که افراد با هدف بهتر از افراد بی هدف عمل می کنند.

هدفتان را با توجه به علاقه تان انتخاب کنید. هدف هایی مانند ادامه تحصیل، به دست آوردنِ درآمد بیشتر، افزایش سلامت با استفاده از ورزش همگی هدف های مناسبی هستند که ارزش تلاش کردن دارند.
کاغذی بردارید و هدف تان را به صورت واضح و روشن در قالب یک جمله مثبت بنویسید. مثلا بنویسید «من هر روز به مدت یک ربع ساعت خانه را تمیز می کنم». لازم نیست یک باره هدفی بزرگ برای خود تعیین کنید. اهداف بلند در ابتدای راه فرد را دچار یأس و ناامیدی می کنند.

- از کارهای کوچک شروع کنید:
ازقدیم گفته اند:« سنگ بزرگ نشانه نزدن است ». اهداف بزرگ باعث ترسیدنِ افراد و تنبلی در تلاش برای رسیدن به آنها می شوند. بنابراین از کارهای کوچک شروع کنید. اگر هدف بزرگ نیز در ذهن دارید، آن را به اهداف و کارهای کوچک تقسیم نمایید.
بخشی از مشکل افراد این است که نمی دانند چگونه هدف شان را به عمل درآورند. برای اینکه هدف تان را به عمل تبدیل کنید، مشخص نمایید که دقیقا چه عملی را در چه زمانی شروع می کنید و در صورت مواجه شدن با مزاحمت ها چه کار انجام می دهید. منظور از مزاحمت، مسائلی است که شما را از انجام کار برای رسیدن به هدف باز می دارند. زنگ موبایل یا وسوسه برای سرک کشیدن به گروه های فضای مجازی نمونه هایی از مزاحمت ها هستند. روی کاغذی که هدف تان را نوشته اید، علاوه بر نوشتنِ زمان و مکانِ شروع کار برای رسیدن به هدف، بنویسید که برای در صورت مواجه شدن با مزاحمت چه کار انجام می دهید، مثلا بنویسید «اگر موبایلم زنگ زد یا وسوسه شدم به گروهِ تلگرامی سری بزنم، موبایلم را روی حالت بی صدا می گذارم و به کارم ادامه می دهم». این کاغذ را در جایی نصب کنید که به راحتی دیده شود.

- برای اینکه شروع کار برایتان آسان شود، از روش «تصویرسازی ذهنی» بهره ببرید. یعنی:
قبل از شروع کاری که در نظر گرفته اید، چشم های خود را ببندید و تصور کنید که چه کاری می خواهید انجام دهید. مثلا ممکن است با خود تصمیم بگیرید که اتاق پذیرایی را تمیز کنید. با خود بگویید:« الان بلند میشم. چند تا دستمال تمیز از کمد برمی دارم. شیشه پاک کن را از کابینت بیرون می آورم. از آینه اتاق پذیرایی شروع به تمیزکردن می کنم. بعد کف اتاق رو با جاروبرقی جارو می زنم. اگر کسی به گوشی ام زنگ زد، جواب نمیدم». اگر این «تصویرسازی ذهنی» را به درستی انجام دهید، انگیزه بیشتری برای کار و تلاش می یابید. ورزشکاران حرفه ای از این روش برای انجام بهترین عملکرد و جلوگیری از انجام حرکات اشتباه استفاده می کنند. از روش تصویرسازی ذهنی برای تصورِ رسیدن به هدف (مثلا تصوّرِ اتاق تمیز) استفاده نکنید. چون پژوهش ها نشان داده که تصویرسازیِ موفقیت نهایی باعث کاهش انگیزه می شود؛ انگار مغز افراد با تصوّرِ رسیدن به هدف، دیگر قانع و ارضا می شود و دست از تلاش برمی دارد.

- برای خود پاداش هایی در نظر بگیرید که در صورت عمل کردن بر طبق برنامه، آن پاداش را به خود می دهید. مثلا بنویسید که اگر اتاق پذیرایی را تمیزکردم، یک ربع (نه بیشتر) لطیفه های کانال تلگرامی ... را می خوانم.
- از همنشینی با افرادی که وقت خود را به بیهودگی می گذرانند، در دنیای واقعی و فضای مجازی جدّاً خودداری نمایید. پژوهش ها نشان داده که فضای مجازی، با همه خوبی هایی که دارد، باعث افزایش افسردگی در افراد می شود.
- سرگذشت افراد موفق را بخوانید و افراد موفق در موضوع مورد علاقه تان را بیابید و با آنها صحبت کنید و از تجربیات آنها بهره ببرید.
- سعی کنید یک دوست برای خود در موضوع مورد علاقه تان بیابید. با او رفیق شوید و هماهنگ با یکدیگر کار، همفکری و رقابت کنید. پژوهش ها نشان داده که افراد وقتی خود را در رقابت ببینند، عملکرد بهتری از خود نشان می دهند.

موضوع قفل شده است