جمع بندی رفتارهای متعارض

تب‌های اولیه

51 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رفتارهای متعارض

سلام
من آدمیم که رفتارام تعارض دارن مثلا آدم خیلی بی احساس احساساتیم
پرحرف کم حرفم
مغرور متواضع
شلوغ و شیطون و آروم
سخاوتمند وخسیس
زرنگ وتنبل
کلا نمیتونم بگم چجوریم
چون همه اینادرونمن از دوران ابتدایی همینطوربودم.

نمیدونمم این خوبه یا بد و چرا اینطوریم!!
واینکه بقیه بخوان راجبم حرف بزنن نظرشون متفاوت از هم هست.
یعنی ممکنه یچیزی یکی راجبم بگه٬ یکی دیگه شاخ دربیاره و بگه که اصلااینطورنیست! مگراینکه خودم تاییدکنم که باز هم قیافه ش دیدنیه دراونصورت...
حالا میخوام شما راهنماییم کنید تا من بتونم خودمو خیلی خوب بشناسم
کلا اومدم مشاوره خودشناسی پیشتون...
ممنون

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد صابر

[TD][/TD]

با سلام و سپاس از ارتباط شما با اسک دین و عرض سلام و احترام به همه ی دوستان و همران هان گرامی! امیدوارم بهترین لحظات زندگی را در کنار خانواده محترمتان سپری نمایید.@};-@};-@};-

در ابتدا به شما تبریک عرض می نماییم که به دنبال اصلاح صفات اخلاقی و روانشناختی و تحکیم اخلاقیات خوب در خودتان هستید. اکنون شما مشمول این حدیث نورانی از امام علی(علیه ‌السلام) هستید که می فرماید: «مَنْ عَرَفَ نفسَه فَقَد عَرَفَ ربَّه» [1] هر كه خود را شناخت، خداى خويش را شناخته است.

البته سؤالتان کمی نیاز به توضیح بیشتری داشت مثلا ای کاش می فرمودید که در چه مواقعی این رفتار متعارض از شما صادر می شود، آیا هر روز متفاوت هستید و یا بسته به برخی از موقعیت ها خودتان را تغییر می دهید؟ آیا در لحظه رفتار به متعارض بودن آن نیز توجه دارید؟

اما در پاسخ باید گفت خودشناسي يكي از ضروري ترين مسائل زندگي و يكي از اركان اساسي كمال و سعادت انسان به شمار مي رود. سقراط حكيم مي گويد: «اي انسان خودت را بشناس». شهيد مطهري (ره) مي فرمايد: اين جمله براي دو منظور گفته شده است:
1. آن كه خودت را بشناس تا خدا را بتواني بشناسي.

2. منظور دوم اين است كه خود را بشناسي تا بداني كه در اين زندگي و در اين جهان چه بايد كرد و چگونه بايستي رفتار كرد. اگر خود را نشناسي نخواهي دانست كه رفتار تو در جهان چگونه بايد باشد، در جهان چگونه بايد زيست. [2]

از نظر اخلاقي تمامي فعاليت هاي تكاملي انسان از شناخت عميق هويت انساني خود آغاز مي شود و در مقابل، ريشه تمامي انحرافات بشر در تغيير هويت و بحراني شدن آن توسط عوامل فرهنگي و اجتماعي آسيب زا بوده است. اگر كسي به هويت واقعي خود شناخت واقعي پيدا كرد، اميد بسيار مي رود كه در راستاي احيا و تقويت آن بكوشد و به مقامات بلند انساني و الهي بار يابد.

اما به لحاظ روانشناختی آنچه مطرح است موضوع انسجام شخصیت و شخصیت یکپارچه است که هیچ رفتار متعارضی در آن نیست.

یکپارچگی شخصیت مفهوم جدید و بغایت مهمی در حوزه ی روانشناسی است. یکپارچگی شخصیت که آن را می توان خروجی یک رویکرد منطقی – تجربی نسبت به مقوله ی روان دانست، دلالت کننده بر چارچوبی مشخص در مدیریت کردن کنش ها و واکنش های بینافردی بتوسط آدمی است.

آنکس که به سطح مطلوبی از یکپارچگی شخصیت رسیده است، فردی است که تا حد بسیار زیادی تعارضات اندرونی خود را حل کرده و با پرتکل مشخصی (که مشخصا مبتنی بر صداقت با خویشتن و تدبیر با دیگری است) در موقعیت ها رفتار می کند و بطور عامیانه یکپارچگی شخصیت بیان کننده ی وضعیتی است که بموجب آن فرد در تنهایی و در جمع یکسان رفتار می کند.

اکنون آنچه در مورد شما مطرح است که اینکه اگر فکر می کنید رفتارهای متعارض در شما زیاد شده است باید سعی کنید آن را به حداقل برسانید و رفته رفته از تعداد آنها کم کنید.
توصیه دیگر اینکه می توانید برای کشف دقیق رفتارهای متعارض به روانشناس یا یکی از مراکز مشاوره مراجع و تست شخصیت کتل یا نئو را انجام داده و علت دقیق را کشف نمایید.

موفق و پیروز باشید.
-------------------------------------------------------
پی نوشت:
1. عبدالواحد بن محمد تميمى، شرح غررالحكم و دررالكلم، ص 232.
2. مطهري، مرتضی، فلسفه اخلاق، قم: صدرا، ص108

صابر;1016620 نوشت:
با سلام و سپاس از ارتباط شما با اسک دین و عرض سلام و احترام به همه ی دوستان و همران هان گرامی! امیدوارم بهترین لحظات زندگی را در کنار خانواده محترمتان سپری نمایید.@};-@};-@};-

در ابتدا به شما تبریک عرض می نماییم که به دنبال اصلاح صفات اخلاقی و روانشناختی و تحکیم اخلاقیات خوب در خودتان هستید. اکنون شما مشمول این حدیث نورانی از امام علی(علیه ‌السلام) هستید که می فرماید: «

مَنْ عَرَفَ نفسَه فَقَد عَرَفَ ربَّه» [1] هر كه خود را شناخت، خداى خويش را شناخته است.

البته سؤالتان کمی نیاز به توضیح بیشتری داشت مثلا ای کاش می فرمودید که در چه مواقعی این رفتار متعارض از شما صادر می شود، آیا هر روز متفاوت هستید و یا بسته به برخی از موقعیت ها خودتان را تغییر می دهید؟ آیا در لحظه رفتار به متعارض بودن آن نیز توجه دارید؟

اما در پاسخ باید گفت خودشناسي يكي از ضروري ترين مسائل زندگي و يكي از اركان اساسي كمال و سعادت انسان به شمار مي رود. سقراط حكيم مي گويد: «اي انسان خودت را بشناس». شهيد مطهري (ره) مي فرمايد: اين جمله براي دو منظور گفته شده است:
1. آن كه خودت را بشناس تا خدا را بتواني بشناسي.

2. منظور دوم اين است كه خود را بشناسي تا بداني كه در اين زندگي و در اين جهان چه بايد كرد و چگونه بايستي رفتار كرد. اگر خود را نشناسي نخواهي دانست كه رفتار تو در جهان چگونه بايد باشد، در جهان چگونه بايد زيست. [2]

از نظر اخلاقي تمامي فعاليت هاي تكاملي انسان از شناخت عميق هويت انساني خود آغاز مي شود و در مقابل، ريشه تمامي انحرافات بشر در تغيير هويت و بحراني شدن آن توسط عوامل فرهنگي و اجتماعي آسيب زا بوده است. اگر كسي به هويت واقعي خود شناخت واقعي پيدا كرد، اميد بسيار مي رود كه در راستاي احيا و تقويت آن بكوشد و به مقامات بلند انساني و الهي بار يابد.

اما به لحاظ روانشناختی آنچه مطرح است موضوع

انسجام شخصیت و شخصیت یکپارچه است که هیچ رفتار متعارضی در آن نیست.

یکپارچگی شخصیت مفهوم جدید و بغایت مهمی در حوزه ی روانشناسی است. یکپارچگی شخصیت که آن را می توان خروجی یک رویکرد منطقی – تجربی نسبت به مقوله ی روان دانست، دلالت کننده بر چارچوبی مشخص در مدیریت کردن کنش ها و واکنش های بینافردی بتوسط آدمی است.

آنکس که به سطح مطلوبی از یکپارچگی شخصیت رسیده است، فردی است که تا حد بسیار زیادی تعارضات اندرونی خود را حل کرده و با پرتکل مشخصی (که مشخصا مبتنی بر صداقت با خویشتن و تدبیر با دیگری است) در موقعیت ها رفتار می کند و بطور عامیانه یکپارچگی شخصیت بیان کننده ی وضعیتی است که بموجب آن فرد در تنهایی و در جمع یکسان رفتار می کند.

اکنون آنچه در مورد شما مطرح است که اینکه اگر فکر می کنید رفتارهای متعارض در شما زیاد شده است باید سعی کنید آن را به حداقل برسانید و

رفته رفته از تعداد آنها کم کنید.
توصیه دیگر اینکه می توانید برای کشف دقیق رفتارهای متعارض به روانشناس یا یکی از مراکز مشاوره مراجع و تست شخصیت کتل یا نئو را انجام داده و علت دقیق را کشف نمایید.

موفق و پیروز باشید.
-------------------------------------------------------
پی نوشت:
1. عبدالواحد بن محمد تميمى، شرح غررالحكم و دررالكلم، ص 232.
2. مطهري، مرتضی، فلسفه اخلاق، قم: صدرا، ص108


سلام جناب صابر ممنون از دعای قشنگتون برای خودم وخانواده ام منم متقابلا همین آرزو رو برای شما وخانواده محترمتون دارم..و ممنون از تعریف و تحسین رفتارم.
والا نه تو بعضی موقعیتها اینطورم کلا با افراد مختلف رفتار متفاوتی دارم
نه به اینکه رفتارم متعارض بود فک نمیکردم مدتیه رفتم تو فکر و پی به این اخلاقم بردم یعنی قبلا هم توذهنم میومد این مسئله مثلا وقتی میدیدم کسی نظرش خیلی متفاوته تعجب میکردم و درونم به این فک میکردم که من تو رفتار با چندین نفردیگه کاملا عکس این چیزیم که این شخص گفت.

اما مدتیه به فکررفتم یجایی دیدم نوشته بود رفتارای تضاد ازاونروز این موضوع برام خیلی پررنگ شده.خواستم خودمو تغییر بدم مثلا یا آدم شیطونی بشم یا آروم اما دیدم من هردورفتارو بشکل زیادش درونم دارم درواقع شخصیتم همینطوریه و اصلا نمیتونم ثابت یطورباشم.یبارم رفتم گروه درمانی بعد پانزده نفر شخصیت متفاوت اونجابود و اونا هرکدومش میگفتن مثلا رفتارما شبیه اون یکیه یعنی فقط یکنفرو میگفتن اما من خیلی شبیه پانزده نفرش بودم و هرکدوم که راجب خودش میگفت من کاملادرکش میکردم. یکی از اعضای گروه متوجه شد و بهم گفت وا تو که شبیه همه آدما هستی!!!!
ممنون از توضیحات خیلی خوبتون ولی تهش متوجه نشدم این رفتارواخلاقم خوبه یا بد یایه مشکله

این تستایی که نام بردین تو سایت معتبری نیستن حلشون کنم؟؟
زنگ زدم برا وقت مشاوره گفتن فعلا نوبت نیست البته واسه خودم نبود اماالان که اینوگفتین خواستم خودمم برم

nazak;1016527 نوشت:
سلام
من آدمیم که رفتارام تعارض دارن مثلا آدم خیلی بی احساس احساساتیم
پرحرف کم حرفم
مغرور متواضع
شلوغ و شیطون و آروم
سخاوتمند وخسیس
زرنگ وتنبل
کلا نمیتونم بگم چجوریم
چون همه اینادرونمن از دوران ابتدایی همینطوربودم.

نمیدونمم این خوبه یا بد و چرا اینطوریم!!
واینکه بقیه بخوان راجبم حرف بزنن نظرشون متفاوت از هم هست.
یعنی ممکنه یچیزی یکی راجبم بگه٬ یکی دیگه شاخ دربیاره و بگه که اصلااینطورنیست! مگراینکه خودم تاییدکنم که باز هم قیافه ش دیدنیه دراونصورت...
حالا میخوام شما راهنماییم کنید تا من بتونم خودمو خیلی خوب بشناسم
کلا اومدم مشاوره خودشناسی پیشتون...
ممنون

باسلام و احترام
بستگی دارد که همه ی این اخلاق ها رو توی بازه زمانی کوتاهی نشون می‌دید یا نه؟
مثلا در یک روز می‌تونید هم شیطون باشید هم آروم؟

من هم کمابیش اخلاق های متضادی دارم، گاهی خیلی برونگرا میشم و گاهی خیلی درون گرا
گاهی خنده رو و خوش برخورد و گاهی کاملا جدی، گاهی شوخ گاهی تلخ، گاهی پرحرف میشم گاهی خیلی کم حرف و...

ولی اینها بازه ای هست، یعنی همه ی اینها رو در یک روز یا یک هفته نشون نمی‌دم ولی متغییر هست در طول سال.

به نظرم هر کسی یه جوری هست، اگه با اخلاقتون آزاری به کسی نمیرسه که همینطور باشید
سپاس

nazak;1016635 نوشت:
اما مدتیه به فکررفتم یجایی دیدم نوشته بود رفتارای تضاد ازاونروز این موضوع برام خیلی پررنگ شده.خواستم خودمو تغییر بدم مثلا یا آدم شیطونی بشم یا آروم اما دیدم من هردورفتارو بشکل زیادش درونم دارم درواقع شخصیتم همینطوریه و اصلا نمیتونم ثابت یطورباشم.یبارم رفتم گروه درمانی بعد پانزده نفر شخصیت متفاوت اونجابود و اونا هرکدومش میگفتن مثلا رفتارما شبیه اون یکیه یعنی فقط یکنفرو میگفتن اما من خیلی شبیه پانزده نفرش بودم و هرکدوم که راجب خودش میگفت من کاملادرکش میکردم. یکی از اعضای گروه متوجه شد و بهم گفت وا تو که شبیه همه آدما هستی!!!!
ممنون از توضیحات خیلی خوبتون ولی تهش متوجه نشدم این رفتارواخلاقم خوبه یا بد یایه مشکله


عرض سلام مجدد خدمت شما
مقداری از رفتارهای متضاد طبیعی است و ممکن است هر انسان غیر معصومی به ان مبتلا باشد ولی اینکه این موضوع در ما پر رنگ دیده شود همانطور که عرض کردم به انسجام شخصیتی و ثبات شخصیتی ما لطمه می زند. در این حالت دیگران نمی توانند روی ما حسابی باز کنند و یا اعتماد کنند و همین باعث می شود خیلی از موقعیت های اجتماعی را از دست دهیم.

اینکه عرض کردم باید تست شخصیت را انجام دهید به این علت بود که بتوانید ریشه این تعارضات را کشف کنید اما اگر این امکان محقق نشد رفتارهای خود را لیست کنید و با مطابقت آن با اخلاق اسلامی سعی در تغییر آن کنید. مثلا با خود عهد کنید شوخی بی مورد نکنید و اگر داشتید خودتان را جریمه کنید و ....

nazak;1016636 نوشت:
این تستایی که نام بردین تو سایت معتبری نیستن حلشون کنم؟؟


این تست ها در خیلی از سایت ها هست و می توانید انجام دهید ولی تفسیر آن مهم است که باید حضورا در جلسات مشاوره توسط روانشناس ماهر و آشنا به آزمون های روانی انجام گیرد.

یوری;1016640 نوشت:
باسلام و احترام
بستگی دارد که همه ی این اخلاق ها رو توی بازه زمانی کوتاهی نشون می‌دید یا نه؟
مثلا در یک روز می‌تونید هم شیطون باشید هم آروم؟

من هم کمابیش اخلاق های متضادی دارم، گاهی خیلی برونگرا میشم و گاهی خیلی درون گرا
گاهی خنده رو و خوش برخورد و گاهی کاملا جدی، گاهی شوخ گاهی تلخ، گاهی پرحرف میشم گاهی خیلی کم حرف و...

ولی اینها بازه ای هست، یعنی همه ی اینها رو در یک روز یا یک هفته نشون نمی‌دم ولی متغییر هست در طول سال.

به نظرم هر کسی یه جوری هست، اگه با اخلاقتون آزاری به کسی نمیرسه که همینطور باشید
سپاس

سلام جناب یوری
بله منم همینطورم که شما گفتین
بازه زمانی کوتاه رو والا بنظرم میتونم تو یروز هم شیطون باشم هم آروم
مثلاتو یه اردو با دونفردوست شدم بعد یه آدم خیلی فعال پرجنب وجوش و خوش صحبت وپرحرف و پایه بودم پیششون
چن ساعت بعدش بایکیش بیست دقیقه رفتم بیرون مسیرتاحرم. فقط یکدقیقه روهم حرف زدم و حوصله نداشتم اصلا ٬کلا یکی دیگه بودم انگار .بعد دختره که شوک بهش واردشد البته من اصلادقت نکرده بودم به این قضیه.
اومد پیش اون یکی گفت واای این خیلی فرق داره بااونچیزی که فک میکردم یجوردیگست و براش ماجرارو گفت.
البته باز فرداش خیلی باهم حرف زدیم

صابر;1016652 نوشت:

عرض سلام مجدد خدمت شما
مقداری از رفتارهای متضاد طبیعی است و ممکن است هر انسان غیر معصومی به ان مبتلا باشد ولی اینکه این موضوع در ما پر رنگ دیده شود همانطور که عرض کردم به انسجام شخصیتی و ثبات شخصیتی ما لطمه می زند. در این حالت دیگران نمی توانند روی ما حسابی باز کنند و یا اعتماد کنند و همین باعث می شود خیلی از موقعیت های اجتماعی را از دست دهیم.

اینکه عرض کردم باید تست شخصیت را انجام دهید به این علت بود که بتوانید ریشه این تعارضات را کشف کنید اما اگر این امکان محقق نشد رفتارهای خود را لیست کنید و با مطابقت آن با اخلاق اسلامی سعی در تغییر آن کنید. مثلا با خود عهد کنید شوخی بی مورد نکنید و اگر داشتید خودتان را جریمه کنید و ....

سلام .
البته من از لحاظ باور و مسائل اصولی زندگی
از بچگی یجوربودم
و شخصیتم ازاین لحاظا پولادین بوده
مثلا یادمه چارم ابتدایی معیارای ازدواجمو مشخص کردم گفتم اگریروزبخوام اینکارو کنم اینامعیارام باشن الان که دانشجوم هنوزم همونا معیارام هستن.

باشه ممنونم

صابر;1016655 نوشت:

این تست ها در خیلی از سایت ها هست و می توانید انجام دهید ولی تفسیر آن مهم است که باید حضورا در جلسات مشاوره توسط روانشناس ماهر و آشنا به آزمون های روانی انجام گیرد.

نمیشه من انجام بدم بعدبیام اینجابگم؟
یا حتما باید برم حضوری پیش روانشناس؟

یوری;1016640 نوشت:
باسلام و احترام
بستگی دارد که همه ی این اخلاق ها رو توی بازه زمانی کوتاهی نشون می‌دید یا نه؟
مثلا در یک روز می‌تونید هم شیطون باشید هم آروم؟

من هم کمابیش اخلاق های متضادی دارم، گاهی خیلی برونگرا میشم و گاهی خیلی درون گرا
گاهی خنده رو و خوش برخورد و گاهی کاملا جدی، گاهی شوخ گاهی تلخ، گاهی پرحرف میشم گاهی خیلی کم حرف و...

ولی اینها بازه ای هست، یعنی همه ی اینها رو در یک روز یا یک هفته نشون نمی‌دم ولی متغییر هست در طول سال.

به نظرم هر کسی یه جوری هست، اگه با اخلاقتون آزاری به کسی نمیرسه که همینطور باشید
سپاس

نمیدونم شاید آزار برسونم خودم نمیدونم
ممنون ازشما.

nazak;1016680 نوشت:
سلام جناب یوری
بله منم همینطورم که شما گفتین
بازه زمانی کوتاه رو والا بنظرم میتونم تو یروز هم شیطون باشم هم آروم
مثلاتو یه اردو با دونفردوست شدم بعد یه آدم خیلی فعال پرجنب وجوش و خوش صحبت وپرحرف و پایه بودم پیششون
چن ساعت بعدش بایکیش بیست دقیقه رفتم بیرون مسیرتاحرم. فقط یکدقیقه روهم حرف زدم و حوصله نداشتم اصلا ٬کلا یکی دیگه بودم انگار .بعد دختره که شوک بهش واردشد البته من اصلادقت نکرده بودم به این قضیه.
اومد پیش اون یکی گفت واای این خیلی فرق داره بااونچیزی که فک میکردم یجوردیگست و براش ماجرارو گفت.
البته باز فرداش خیلی باهم حرف زدیم

با سلام و احترام
خب کلیت رفتاریتون رو ببینید، ببینید یه چارچوب معینی توش پیدا میکنید یا نه؟

ممکنه آدم صبح خیلی سرحال و پر جنب و جوش باشه ولی عصر به خاطر اتفاقاتی یه دفعه بره توی لاک خودش، اگه دلیلی داشته باشه این اتفاق، خب نمیشه خورده گرفت، ولی اینکه یه دفعه بدون هیچ دلیلی تغییر رفتار بده آدم، عجیب به نظر میرسه

صحبتهای که من کردم اینطور بود که ممکنه مثلا یکماه تمایل داشته باشم که توی لاک خودم باشم (البته با دلیل ) ولی نه اینکه در مدت کوتاهی رفتارهای خیلی متضادی نشون بدم

به نظر بشینید ببینید که هسته اصلی رفتار شما چیا هستن؟ ببینید به یه نتیجه می‌رسید یا نه

سپاس

nazak;1016683 نوشت:
نمیدونم شاید آزار برسونم خودم نمیدونم
ممنون ازشما.

با سلام و احترام

1
اگر برخورد متفاوتی با افراد دارید یا روحیات متغیر
ابتدا علت درونی اش را بجوئید
مثلا اگر در مسیر حرم کم حرف شدید به خودتان مراجعه کنید که در چه افکاری بودید...چرا حرف نمی زدید؟
و در جایی که حرف می زدید چرا حرف می زدید؟
مثلا عموما در مسیر حرم اگر به فکر زیارت و معنویات باشید طبیعی است که حرف نزنید...

2
اگر با هر شخصی رفتار متفاوتی دارید، امکان دارد به خاطر روابط اجتماعی بالا و درک بالای شما در هم دردی با دیگران باشد.
البته این احتمال نیز هست که دنبال جلب توجه دیگران هستید یا می ترسید دیگران ناراحت شوند یا توسط انها قضاوت شوید و به خاطر اینکه شخصی ناراحت نشود یا قضاوت نشوید با او همراه می شوید یا حتی ناخودآگاه به دنبال اشتراکات خودتان با او میگردید چون شما از اینکه کسی از شما ناراحت شود می ترسید.
و این نشانه عدم اعتماد به نفس خواهد بود.
مثلا برخی افراد هستند چون از بیماری می ترسند علائم هر بیماری که می خوانند فکر میکنند آن علائم در انها هست...

یک احتمال دیگر بیماری افسردگی و مانند آن است که گاهی حتی خنده های بیجا می کنند و گاهی گریه ....

پس کلا چهار احتمال دادم
1
رفتارتان طبیعی است چون آرامش شما و جنب و جوش شما، کم حرفی و پرجرفی شما تابع دلیل معتبری بوده
2
روابط اجتماعی بالا
3
نقص روحی و ترس از قضاوت مردم
4
افسردگی و مانند آن

یوری;1016686 نوشت:
با سلام و احترام
خب کلیت رفتاریتون رو ببینید، ببینید یه چارچوب معینی توش پیدا میکنید یا نه؟

ممکنه آدم صبح خیلی سرحال و پر جنب و جوش باشه ولی عصر به خاطر اتفاقاتی یه دفعه بره توی لاک خودش، اگه دلیلی داشته باشه این اتفاق، خب نمیشه خورده گرفت، ولی اینکه یه دفعه بدون هیچ دلیلی تغییر رفتار بده آدم، عجیب به نظر میرسه

صحبتهای که من کردم اینطور بود که ممکنه مثلا یکماه تمایل داشته باشم که توی لاک خودم باشم (البته با دلیل ) ولی نه اینکه در مدت کوتاهی رفتارهای خیلی متضادی نشون بدم

به نظر بشینید ببینید که هسته اصلی رفتار شما چیا هستن؟ ببینید به یه نتیجه می‌رسید یا نه

سپاس


جناب یوری
هسته اصلی رفتارم هردوتاشه
نمیدونم هرچی فک میکنم همه ش واقعا درونم هستن.

بله برام پیش میاد منم تصمیم بگیرم مدتی تو لاک خودم باشم

اما خب برام پیش اومده در مدت کوتاهی هم تغییر کنم

بیت المعمور;1016692 نوشت:
با سلام و احترام

1
اگر برخورد متفاوتی با افراد دارید یا روحیات متغیر
ابتدا علت درونی اش را بجوئید
مثلا اگر در مسیر حرم کم حرف شدید به خودتان مراجعه کنید که در چه افکاری بودید...چرا حرف نمی زدید؟
و در جایی که حرف می زدید چرا حرف می زدید؟
مثلا عموما در مسیر حرم اگر به فکر زیارت و معنویات باشید طبیعی است که حرف نزنید...

2
اگر با هر شخصی رفتار متفاوتی دارید، امکان دارد به خاطر روابط اجتماعی بالا و درک بالای شما در هم دردی با دیگران باشد.
البته این احتمال نیز هست که دنبال جلب توجه دیگران هستید یا می ترسید دیگران ناراحت شوند یا توسط انها قضاوت شوید و به خاطر اینکه شخصی ناراحت نشود یا قضاوت نشوید با او همراه می شوید یا حتی ناخودآگاه به دنبال اشتراکات خودتان با او میگردید چون شما از اینکه کسی از شما ناراحت شود می ترسید.
و این نشانه عدم اعتماد به نفس خواهد بود.
مثلا برخی افراد هستند چون از بیماری می ترسند علائم هر بیماری که می خوانند فکر میکنند آن علائم در انها هست...

یک احتمال دیگر بیماری افسردگی و مانند آن است که گاهی حتی خنده های بیجا می کنند و گاهی گریه ....

پس کلا چهار احتمال دادم
1
رفتارتان طبیعی است چون آرامش شما و جنب و جوش شما، کم حرفی و پرجرفی شما تابع دلیل معتبری بوده
2
روابط اجتماعی بالا
3
نقص روحی و ترس از قضاوت مردم
4
افسردگی و مانند آن


سلام جناب بیت المعمور
حرفایی که زدین خیلی جالب بودن و بهشون فک کردم نتیجه این شد که
من دقیقا چار احتمالی که گفتینو دارم
یعنی هم تابع دلیل معتبراینطور میشم
هم روابط اجتماعی بالا

هم عدم اعتمادبنفس و گاها ازابتدایی میخواستم یجوری رفتارکنم که بقیه دوس داشته باشن
همون عامل سه که گفتین

و هم افسردگی

یوری;1016686 نوشت:
با سلام و احترام
خب کلیت رفتاریتون رو ببینید، ببینید یه چارچوب معینی توش پیدا میکنید یا نه؟

ممکنه آدم صبح خیلی سرحال و پر جنب و جوش باشه ولی عصر به خاطر اتفاقاتی یه دفعه بره توی لاک خودش، اگه دلیلی داشته باشه این اتفاق، خب نمیشه خورده گرفت، ولی اینکه یه دفعه بدون هیچ دلیلی تغییر رفتار بده آدم، عجیب به نظر میرسه

صحبتهای که من کردم اینطور بود که ممکنه مثلا یکماه تمایل داشته باشم که توی لاک خودم باشم (البته با دلیل ) ولی نه اینکه در مدت کوتاهی رفتارهای خیلی متضادی نشون بدم

به نظر بشینید ببینید که هسته اصلی رفتار شما چیا هستن؟ ببینید به یه نتیجه می‌رسید یا نه

سپاس

هم با دلیل اینطوری میشم هم بی دلیل.
که عاملشم تو اون لحظات یکی از همون چارتاست که جناب بیت المعمور گفتن.ممنون

nazak;1016697 نوشت:
سلام جناب بیت المعمور
حرفایی که زدین خیلی جالب بودن و بهشون فک کردم نتیجه این شد که
من دقیقا چار احتمالی که گفتینو دارم
یعنی هم تابع دلیل معتبراینطور میشم
هم روابط اجتماعی بالا

هم عدم اعتمادبنفس و گاها ازابتدایی میخواستم یجوری رفتارکنم که بقیه دوس داشته باشن
همون عامل سه که گفتین

و هم افسردگی

علت اینکه نمی توانید تشخیص بدهید این است که

شما به صورت علمی به اینها آگاهی ندارید
یعنی به صورت علمی تیپ های شخصیت را نمی شناسید
به صورت علمی با افسردگی، اختلال اضطراب اجتماعی ، وسواس فکری و مانند اینها آشنایی ندارید.

شما بر اساس ذهنیات خودتان یا اطلاعات جسته و گریخته، تحلیل می کنید پس تشخیص درستی نمی دهید.

حالا احتمال بدهید در کنار عدم تخصص شما ، دچار وسواس فکری شده باشید، قطعا نمی توانید تشخیص بدهید...

بعلاوه شما مدتی است به این مشکل توجه کردید
باید به خودتان زمان بدهید...
مثلا بنده مشکلاتی داشتم و مدتها طول کشید که متوجه شوم علت اصلی اش چیست... ریشه اش کجاست... البته هم مطالعه کردم هم مدتها ذهنم درگیر بود و هم از کارشناس استفاده کردم...
این را هم بدانید به یک کارشناس اکتفا نکنید و حتما در مورد کارشناس تحقیق کنید و به هر کسی اعتماد نکنید..

بیت المعمور;1016717 نوشت:
علت اینکه نمی توانید تشخیص بدهید این است که

شما به صورت علمی به اینها آگاهی ندارید
یعنی به صورت علمی تیپ های شخصیت را نمی شناسید
به صورت علمی با افسردگی، اختلال اضطراب اجتماعی ، وسواس فکری و مانند اینها آشنایی ندارید.

شما بر اساس ذهنیات خودتان یا اطلاعات جسته و گریخته، تحلیل می کنید پس تشخیص درستی نمی دهید.

حالا احتمال بدهید در کنار عدم تخصص شما ، دچار وسواس فکری شده باشید، قطعا نمی توانید تشخیص بدهید...

بعلاوه شما مدتی است به این مشکل توجه کردید
باید به خودتان زمان بدهید...
مثلا بنده مشکلاتی داشتم و مدتها طول کشید که متوجه شوم علت اصلی اش چیست... ریشه اش کجاست... البته هم مطالعه کردم هم مدتها ذهنم درگیر بود و هم از کارشناس استفاده کردم...
این را هم بدانید به یک کارشناس اکتفا نکنید و حتما در مورد کارشناس تحقیق کنید و به هر کسی اعتماد نکنید..


درسته ازنظر علمی نمیدونم.
واقعا!!!!
نمیدونم شاید.
چون وسواس هم داشتم شدید مدتی البته نه فکری.
خداروشکر که مسائلتون حل شدن.
باشه حتما.متشکرم

nazak;1016682 نوشت:
نمیشه من انجام بدم بعدبیام اینجابگم؟
یا حتما باید برم حضوری پیش روانشناس؟

متأسفانه چنین امکانی در فضای مجازی وجود ندارد و باید حضورا اعتبار تست و شرایط آن سنجیده شود و الا اساسا خدمت گزاری وظیفه ماست.

صابر;1016738 نوشت:
متأسفانه چنین امکانی در فضای مجازی وجود ندارد و باید حضورا اعتبار تست و شرایط آن سنجیده شود و الا اساسا خدمت گزاری وظیفه ماست.

خیلی ممنون اجرتون با خدا...

یا هو یا من لا هو الا هو

سلام و عرض ادب

رفتارهای انسان به موقعیت و زمان و مکان و شرایط
فیزیلوژیک خودش بستگی داره
خب من تا یکی مثل خودمو پیدا میکنم خوشحال و سرحال هستم
ولی اگه همون لحظه یکی باشه که بهش حس خوبی ندارم زود درونگرا میشم
یا مثلا یه لحظه خسته هستم و حتی کسی که دوسش دارم
پیشم باشه ممکنه اونطور که باید و شاید نتونم تحویلش بگیرم
یا مثلا بعضی از جمع ها هستند که اونجا ما راحتیم و یا برعکسش
خب یه لحظه ادم حوصله داره یک لحظه حوصله نداره

به نظرم شما بهتره خوداگاهی هیجانیتون رو ببرید بالا مثلا وقتی حوصله ندارید از خودتون بپرسید که خب
الان چرا حوصله نداری ؟ مثلا جواب میدی چون خسته ام و نیاز به استراحت دارم ولی چون بازی گوش هستم به علایم فیزیلوژیکم پاسخ نمیدهم Lol

از خودتون زیاد سوال بپرسید زیاد زیاد زیاد .....تاثیر داره

اپولونیوس;1016828 نوشت:
یا هو یا من لا هو الا هو

سلام و عرض ادب

رفتارهای انسان به موقعیت و زمان و مکان و شرایط
فیزیلوژیک خودش بستگی داره
خب من تا یکی مثل خودمو پیدا میکنم خوشحال و سرحال هستم
ولی اگه همون لحظه یکی باشه که بهش حس خوبی ندارم زود درونگرا میشم
یا مثلا یه لحظه خسته هستم و حتی کسی که دوسش دارم
پیشم باشه ممکنه اونطور که باید و شاید نتونم تحویلش بگیرم
یا مثلا بعضی از جمع ها هستند که اونجا ما راحتیم و یا برعکسش
خب یه لحظه ادم حوصله داره یک لحظه حوصله نداره

به نظرم شما بهتره خوداگاهی هیجانیتون رو ببرید بالا مثلا وقتی حوصله ندارید از خودتون بپرسید که خب
الان چرا حوصله نداری ؟ مثلا جواب میدی چون خسته ام و نیاز به استراحت دارم ولی چون بازی گوش هستم به علایم فیزیلوژیکم پاسخ نمیدهم Lol

از خودتون زیاد سوال بپرسید زیاد زیاد زیاد .....تاثیر داره


سلام
درسته
جالب بود خودآگاهی هیجانی.
ولی خب اینطوری خسته نمیشم هی بخوام اینقد تو مغزم سوال جواب کنم!!

nazak;1016862 نوشت:
سلام
درسته
جالب بود خودآگاهی هیجانی.
ولی خب اینطوری خسته نمیشم هی بخوام اینقد تو مغزم سوال جواب کنم!!

نه اتفاقا چون مسایل انسان حل و فصل میشه دیگه نگرانی ها و اضطراب ادم کاسته میشه
گاهی وقتا ما نگرانیم ولی دلیلش رو نمیدونیم دلیلش این هست که تو ذهنمون مسایلی رو بدون حل و فصل رها کردیم
اونها در ما نگرانی به وجود میارن ولی به محض اینکه اونها رو پیدا کنیم و حل و فصلش کنیم تموم میشه

یک راهکار دیگه ای هم هست که عالیه اسمش هست مراقبه
مراقبه یعنی اینکه شما افکارت و تفکرات و تجسماتت نیستی بلکه یک حقیقتی بالاتراز این تجسمات هستی
باید به تفکراتت و تجسماتت یکم از بالا تر نگاه کنی ..فقط نگاه ....نباید قضاوت کنی اصلا فقط نگاه....کم کم تفکرات ادم ناپدید میشن

یکی از علایمی که نشان دهنده ی انجام درست این مراقبه هست اینه که : سینوس هایی که در قسمت بینی هستن باز خواهد شد و
احساس میکنی که اکسیژن بیشتری میتونی جذب کنی

به اندازه 4 انگشت بالاتر از سرت به محتویات فکرت نگاه کن
(انگار داری از بالا به سرت و محتوای تفکراتت نگاه میکنی فقط نباید زیاد دور باشی فقط 4 انگشت)

اپولونیوس;1016864 نوشت:
نه اتفاقا چون مسایل انسان حل و فصل میشه دیگه نگرانی ها و اضطراب ادم کاسته میشه
گاهی وقتا ما نگرانیم ولی دلیلش رو نمیدونیم دلیلش این هست که تو ذهنمون مسایلی رو بدون حل و فصل رها کردیم
اونها در ما نگرانی به وجود میارن ولی به محض اینکه اونها رو پیدا کنیم و حل و فصلش کنیم تموم میشه

یک راهکار دیگه ای هم هست که عالیه اسمش هست مراقبه
مراقبه یعنی اینکه شما افکارت و تفکرات و تجسماتت نیستی بلکه یک حقیقتی بالاتراز این تجسمات هستی
باید به تفکراتت و تجسماتت یکم از بالا تر نگاه کنی ..فقط نگاه ....نباید قضاوت کنی اصلا فقط نگاه....کم کم تفکرات ادم ناپدید میشن

یکی از علایمی که نشان دهنده ی انجام درست این مراقبه هست اینه که : سینوس هایی که در قسمت بینی هستن باز خواهد شد و
احساس میکنی که اکسیژن بیشتری میتونی جذب کنی

به اندازه 4 انگشت بالاتر از سرت به محتویات فکرت نگاه کن
(انگار داری از بالا به سرت و محتوای تفکراتت نگاه میکنی فقط نباید زیاد دور باشی فقط 4 انگشت)

واقعا همینطوره .
هیچوقت همینکه میگن تو مراقبه فقط نگا کن قضاوت نکنو متوجه نشدم
عجیبه پیشم

این چیزیکه گفتینو واقعیتش متوجه نشدم
برام پیش اومده مراقبه انجام بدم مثلا به چیزی فک نکنم

nazak;1016870 نوشت:
این چیزیکه گفتینو واقعیتش متوجه نشدم
برام پیش اومده مراقبه انجام بدم مثلا به چیزی فک نکنم

من نمیگم به چیزی فکر نکن میگم به چیزایی که از فکرت میگذره نگاه کن
حتی از خودت بپرس که به چی فکر میکنی
اصلا اگه تفکراتت محو هم نشدن مهم نیست مهم این هست
که تحت تاثیر تفکراتت قرار نمیگیری چون متوجه میشی که همشون فکر هستن

nazak;1016527 نوشت:
سلام
من آدمیم که رفتارام تعارض دارن مثلا آدم خیلی بی احساس احساساتیم
پرحرف کم حرفم
مغرور متواضع
شلوغ و شیطون و آروم
سخاوتمند وخسیس
زرنگ وتنبل
کلا نمیتونم بگم چجوریم
چون همه اینادرونمن از دوران ابتدایی همینطوربودم.

نمیدونمم این خوبه یا بد و چرا اینطوریم!!

بسم الله الرحمن الرحیم

باید یاد بگیرید و تمرین کنید که بین رفتارهای خودتون تعادل ایجاد کنید

شما مثلا در برخورد با یک اقای نامحرم تا حدودی باید مغرورانه رفتار کنید
اما در جهتی دیگر در برابر بر فرض پدر یا مادرتون با تواضع رفتار کنید

وقتی یک هدفی و عملی رو بر عهده میگیرد یا دنبال می کنید باید سر سخت تلاش کنید
از طرف دیگر در شب تنبل باشید و خوب بخوابید

در مورد کم حرفی و پرحرفی

در جمع های رسمی باید در حد نیاز صحبت کنید و لازم نیست پرحرف باشید
در جمع دوستان نزدیکتون تا 70 درصد پرحرف باشید و شوخی هم کنید

در رابطه با حرف زدن طرف مقابلتون رو هم در نظر بگیرید -- برخی ها به حرف زدن واکنش نشون میدهند

در مواقعی نیاز هست که سخاوتمند باشیم
مثلا من که میبینم شاغل هستم و مادر مسنی دارم اینجا باید سخاوتمند عمل کنم
اما وقتی میبینم یک لباس نو دارم لازم نیست دوباره خرید کنم و اینجا لازم هست خساست نشون بدم

اما توصیه ام این هست که در جهتی که دوس دارید شخصیتتون رو ثابت کنید
یعنی لازم نیست رفتارتون خود بخود و بدون دلیل هر 24 ساعت یکبار تغییر کنه یا هر ساعت یکبار !

همه ی ما اگر تمرکز کنیم در یک نقطه ای به تعادل شخصیتی میرسیم و این نقطه محل تلاقی نمودارها و گرایشات و تمایلات ماست
این نقطه ای هست که ما رضایت نسبی پیدا می کنیم از شخصیت خودمون

و اگر تغییر رفتاری هم صورت بگیره بنا به دلایلی بعد خاتمه یافتن ماجر دوباره بر میگردیم به همان نقطه ی تعادل
مردم هم مارو به همان نقطه تعادل رفتاری میشناسند

اپولونیوس;1016925 نوشت:
من نمیگم به چیزی فکر نکن میگم به چیزایی که از فکرت میگذره نگاه کن
حتی از خودت بپرس که به چی فکر میکنی
اصلا اگه تفکراتت محو هم نشدن مهم نیست مهم این هست
که تحت تاثیر تفکراتت قرار نمیگیری چون متوجه میشی که همشون فکر هستن

اهان
متوجه شدم
واقعا ممنونم

ابوالفضل;1016937 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

باید یاد بگیرید و تمرین کنید که بین رفتارهای خودتون تعادل ایجاد کنید

شما مثلا در برخورد با یک اقای نامحرم تا حدودی باید مغرورانه رفتار کنید
اما در جهتی دیگر در برابر بر فرض پدر یا مادرتون با تواضع رفتار کنید

وقتی یک هدفی و عملی رو بر عهده میگیرد یا دنبال می کنید باید سر سخت تلاش کنید
از طرف دیگر در شب تنبل باشید و خوب بخوابید

در مورد کم حرفی و پرحرفی

در جمع های رسمی باید در حد نیاز صحبت کنید و لازم نیست پرحرف باشید
در جمع دوستان نزدیکتون تا 70 درصد پرحرف باشید و شوخی هم کنید

در رابطه با حرف زدن طرف مقابلتون رو هم در نظر بگیرید -- برخی ها به حرف زدن واکنش نشون میدهند

در مواقعی نیاز هست که سخاوتمند باشیم
مثلا من که میبینم شاغل هستم و مادر مسنی دارم اینجا باید سخاوتمند عمل کنم
اما وقتی میبینم یک لباس نو دارم لازم نیست دوباره خرید کنم و اینجا لازم هست خساست نشون بدم

اما توصیه ام این هست که در جهتی که دوس دارید شخصیتتون رو ثابت کنید
یعنی لازم نیست رفتارتون خود بخود و بدون دلیل هر 24 ساعت یکبار تغییر کنه یا هر ساعت یکبار !

همه ی ما اگر تمرکز کنیم در یک نقطه ای به تعادل شخصیتی میرسیم و این نقطه محل تلاقی نمودارها و گرایشات و تمایلات ماست
این نقطه ای هست که ما رضایت نسبی پیدا می کنیم از شخصیت خودمون

و اگر تغییر رفتاری هم صورت بگیره بنا به دلایلی بعد خاتمه یافتن ماجر دوباره بر میگردیم به همان نقطه ی تعادل
مردم هم مارو به همان نقطه تعادل رفتاری میشناسند

منم همینطورم که شما گفتین
و این جاهایی که گفتینو رعایت میکنم.
میدونید من دقیقا دوس دارم هم شوخ وشیطون باشم هم آروم . مشکل اینه که تعادل رفتاری ندارم البته نه دراون سطح
یعنی فهمیدم یه جاهایی که بی دلیل تغییررفتار میدم از افسردگی وعدم اعتمادبنفسه
و فهمیدم که قضیه چیه!
ولی میدونید الان که اینارو مینوشتم دلم خواست شیطنتم شخصیت ثابتم باشه
و به مشکل دیگه ای درونم پی بردم
اونم اینکه وقتی یچیزی میگم دوباره ته دلم نظرم عوض میشه
یعنی الان که گفتم دوس دارم شیطون باشم دوباره ته دلم دوس دارم آروم باشم
اگرمینوشتم آروم باز ته دلم دوس داشتم شیطون باشم
دوستم میگه تو هرچیزی که ازذهنت میگذره رو باور میکنی چه اشتباه چه درست
نمیدونم چطوراینو حل کنم؟

صابر;1016738 نوشت:
متأسفانه چنین امکانی در فضای مجازی وجود ندارد و باید حضورا اعتبار تست و شرایط آن سنجیده شود و الا اساسا خدمت گزاری وظیفه ماست.

جناب صابر دوس دارم شیطنتم شخصیت ثابتم باشه
و به مشکل دیگه ای درونم پی بردم
اونم اینکه وقتی یچیزی میگم دوباره ته دلم نظرم عوض میشه
یعنی الان که گفتم دوس دارم شیطون باشم دوباره ته دلم دوس دارم آروم باشم
اگرمینوشتم آروم باز ته دلم دوس داشتم شیطون باشم
دوستم میگه تو هرچیزی که ازذهنت میگذره رو باور میکنی چه اشتباه چه درست
نمیدونم چطوراینو حل کنم؟

nazak;1016995 نوشت:
ولی میدونید الان که اینارو مینوشتم دلم خواست شیطنتم شخصیت ثابتم باشه
و به مشکل دیگه ای درونم پی بردم
اونم اینکه وقتی یچیزی میگم دوباره ته دلم نظرم عوض میشه
یعنی الان که گفتم دوس دارم شیطون باشم دوباره ته دلم دوس دارم آروم باشم
اگرمینوشتم آروم باز ته دلم دوس داشتم شیطون باشم
دوستم میگه تو هرچیزی که ازذهنت میگذره رو باور میکنی چه اشتباه چه درست
نمیدونم چطوراینو حل کنم

البته ما صحبت از تعادل کردیم
در تعادل لازم نیست شما 100 درصد شخصیت شیطنت دار داشته باشید یا 100 درصد ارام
همه ی جریانات شخصیتی باید در حد نرمال باشه

شما احتمالا تصور میکنید که وقتی میخوام اروم باشم باید به کلی شیطنت رو کنار بزارم
اینجا هست که نیروهای خواستار شیطنت تظاهرات می کنند که بله ما هم هستیم !

اینجا جوابتون باید به این درخواست نیروهای شخصیت شیطنت دوس دار این باشه :

بله من که نمیگم کاملا ارام و به وقت و موقعیت خودش به شما هم توجه خواهم کرد
و برگردید به تعادل!

یه نکته ای هم عرض کنم :
ذهن ما مثل یک بیابان و دشت وسیع هست که بادهای مختلفی هر از گاهی از جهات مختلفی می وزد
لازم نیست با هر بادی خودمونو هم سو کنیم
بعضا نیاز هست مقاومت کنیم

وقتی بنا به دلایلی تصمیم گرفتید در تعادل باشید با با نیروهای تظاهرات کننده ذهنی مقابله کنید
این باعث میشه که رفته رفته افسار خواسته های ذهنی در دست خودتون بیوفته

nazak;1016995 نوشت:
منم همینطورم که شما گفتین
و این جاهایی که گفتینو رعایت میکنم.
میدونید من دقیقا دوس دارم هم شوخ وشیطون باشم هم آروم . مشکل اینه که تعادل رفتاری ندارم البته نه دراون سطح
یعنی فهمیدم یه جاهایی که بی دلیل تغییررفتار میدم از افسردگی وعدم اعتمادبنفسه
و فهمیدم که قضیه چیه!

احتمالا به نگاه های دیگران هم حساس هستید که دربازه ی شما چه می گویند و سعی دارید انچه که انها می خواهند باشید !
اینم باعث تزلزل شخصیتی میشه

باید به خودباوری برسید و خودتونو در نقطه ای قبول داشته باشید و بر اساس اون حرکت کنید

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

nazak;1016527 نوشت:
سلام
من آدمیم که رفتارام تعارض دارن مثلا آدم خیلی بی احساس احساساتیم
پرحرف کم حرفم
مغرور متواضع
شلوغ و شیطون و آروم
سخاوتمند وخسیس
زرنگ وتنبل
کلا نمیتونم بگم چجوریم
چون همه اینادرونمن از دوران ابتدایی همینطوربودم.

نمیدونمم این خوبه یا بد و چرا اینطوریم!!
واینکه بقیه بخوان راجبم حرف بزنن نظرشون متفاوت از هم هست.
یعنی ممکنه یچیزی یکی راجبم بگه٬ یکی دیگه شاخ دربیاره و بگه که اصلااینطورنیست! مگراینکه خودم تاییدکنم که باز هم قیافه ش دیدنیه دراونصورت...
حالا میخوام شما راهنماییم کنید تا من بتونم خودمو خیلی خوب بشناسم
کلا اومدم مشاوره خودشناسی پیشتون...
ممنون

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
اگر منظورتان از تعارض رفتارمتفاوت بر حسب شرایط متفاوت است بنظر بنده خوبه و مشکلی نیست
مثلا یک جا ممکنه یک فرد دوست صمیمی شما باشد خب شما طبیعیتا با او راحت ترید
یکجا ممکنه همین دوست صمیمی احساس خطر شما را فعال کند پس رفتارتان فرق کند
انسان در وهله اول باید ببیند خودش چه ارزمندی هایی دارد و بر اساس معیار اون را بسنجد.
پیشنهاد بنده این است
شما در ابتدا هدف برای زندگیتان مشخص کنید
یک هدف اصلی که محور تمامی برنامه هایتان است
مثلا کسب کمالات معنوی به طور عام و رسیدن به کمالات انسانی
و تصمیمات فرعی
مثل ترک زذیله خاصی مثل دروغ
یا کسب فضیلت صدق
خب شما اگر هدف مشخص کنید می توانید بر اساس ان معیار سنجی کنید و به بررسی بپردازید
به طور مثال
اگر تصمیم بر بدست اوردن کمالات است
حیطه علم اخلاق را بررسی کنید که علم اخلاق آیا شیطنت یا آرام بودن را بد می داند؟
که خیر بلکه تعادل و تحت اراده گرفتن قوا را صحبت می کند مثل کتاب معراج السعاده که می تواند یاری رسان باشد.
خب حال که محور اصلی را شناختیم
محور فرعی مثلا آیا من دروغگو هستم؟
آیا صادق هستم؟
معیار صداقت چیست و معیار دروغگویی چیست
أیا همه جا صداقت خوب است یا دروغگویی همه جا بد است؟
انتخاب کنید.
انتخاب آگاهانه و هوشمندانه در راستای محور اصلی و فرعی
ذهنتان را درگیر نکنید
اگر چیزی را در راستای هدفتان بود قاطع ایستادگی کنید و به حرف هیچ کس گوش ندهید
سخنان را بشنوید و بر اساس اهدافتان انتخاب کنید
البته
هدفی که شما را به کمال انسانیت از منظر صحیح برساند.
موفق باشید ان شاء الله.
یا علی(ع)[/]

ابوالفضل;1017027 نوشت:
البته ما صحبت از تعادل کردیم
در تعادل لازم نیست شما 100 درصد شخصیت شیطنت دار داشته باشید یا 100 درصد ارام
همه ی جریانات شخصیتی باید در حد نرمال باشه

شما احتمالا تصور میکنید که وقتی میخوام اروم باشم باید به کلی شیطنت رو کنار بزارم
اینجا هست که نیروهای خواستار شیطنت تظاهرات می کنند که بله ما هم هستیم !

اینجا جوابتون باید به این درخواست نیروهای شخصیت شیطنت دوس دار این باشه :

بله من که نمیگم کاملا ارام و به وقت و موقعیت خودش به شما هم توجه خواهم کرد
و برگردید به تعادل!

یه نکته ای هم عرض کنم :
ذهن ما مثل یک بیابان و دشت وسیع هست که بادهای مختلفی هر از گاهی از جهات مختلفی می وزد
لازم نیست با هر بادی خودمونو هم سو کنیم
بعضا نیاز هست مقاومت کنیم

وقتی بنا به دلایلی تصمیم گرفتید در تعادل باشید با با نیروهای تظاهرات کننده ذهنی مقابله کنید
این باعث میشه که رفته رفته افسار خواسته های ذهنی در دست خودتون بیوفته

احتمالا به نگاه های دیگران هم حساس هستید که دربازه ی شما چه می گویند و سعی دارید انچه که انها می خواهند باشید !
اینم باعث تزلزل شخصیتی میشه

باید به خودباوری برسید و خودتونو در نقطه ای قبول داشته باشید و بر اساس اون حرکت کنید

بله یکم حساسم نمیگم زیاد میگم یکم
میدونید یادمه پنجم که بودم تصمیم گرفتم خودمو کم حرف تر جلوه بدم بنظرم این برا حرف دیگران بود
البته نه برا همه فقط واسع تعداد مشخصی
بعدش البته دیگه برام اهمیتی نداشتن ولی متاسفانه انگار با شخصیتم عجین شد و حتی اگرباعث آزاربقیه هم بود برام اهمیتی نداشت.
کلا بنظرم عدم اعتمادبنفسی که تو دوسه مورد اززندگیم داشتم ودارم از همین نگاه دیگرانه
و میخوام خودمو تغییربدم

رستگاران;1017051 نوشت:
[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
اگر منظورتان از تعارض رفتارمتفاوت بر حسب شرایط متفاوت است بنظر بنده خوبه و مشکلی نیست
مثلا یک جا ممکنه یک فرد دوست صمیمی شما باشد خب شما طبیعیتا با او راحت ترید
یکجا ممکنه همین دوست صمیمی احساس خطر شما را فعال کند پس رفتارتان فرق کند
انسان در وهله اول باید ببیند خودش چه ارزمندی هایی دارد و بر اساس معیار اون را بسنجد.
پیشنهاد بنده این است
شما در ابتدا هدف برای زندگیتان مشخص کنید
یک هدف اصلی که محور تمامی برنامه هایتان است
مثلا کسب کمالات معنوی به طور عام و رسیدن به کمالات انسانی
و تصمیمات فرعی
مثل ترک زذیله خاصی مثل دروغ
یا کسب فضیلت صدق
خب شما اگر هدف مشخص کنید می توانید بر اساس ان معیار سنجی کنید و به بررسی بپردازید
به طور مثال
اگر تصمیم بر بدست اوردن کمالات است
حیطه علم اخلاق را بررسی کنید که علم اخلاق آیا شیطنت یا آرام بودن را بد می داند؟
که خیر بلکه تعادل و تحت اراده گرفتن قوا را صحبت می کند مثل کتاب معراج السعاده که می تواند یاری رسان باشد.
خب حال که محور اصلی را شناختیم
محور فرعی مثلا آیا من دروغگو هستم؟
آیا صادق هستم؟
معیار صداقت چیست و معیار دروغگویی چیست
أیا همه جا صداقت خوب است یا دروغگویی همه جا بد است؟
انتخاب کنید.
انتخاب آگاهانه و هوشمندانه در راستای محور اصلی و فرعی
ذهنتان را درگیر نکنید
اگر چیزی را در راستای هدفتان بود قاطع ایستادگی کنید و به حرف هیچ کس گوش ندهید
سخنان را بشنوید و بر اساس اهدافتان انتخاب کنید
البته
هدفی که شما را به کمال انسانیت از منظر صحیح برساند.
موفق باشید ان شاء الله.
یا علی(ع)

[/]

بنظر خودمم خوبه ولی خوشحالم که اومدم اینجاگفتم٬ یسری چیزارو متوجه شدم که ازبعضی جنبه ها خوب نیست.
واقعا برام پیش اومده که یکارایی کنم که نظر هیچ بنی بشری واسم مهم نبوده و فقط تو دوسه مورد میلنگم
که به امید خدا با راهنماییای شما میخوام همینو هم درست کنم
هدفم مشخصه
معراج السعاده رو قبول ندارم قبلا بخشایی ازشو خوندم کتابای خیلی سخت گیر مذهبیو خوشم نمیادازشون میگم خیلی افراطین.
باشه ممنون ازتوضیحتون حتمااینکارو میکنم

nazak;1016997 نوشت:
جناب صابر دوس دارم شیطنتم شخصیت ثابتم باشه
و به مشکل دیگه ای درونم پی بردم
اونم اینکه وقتی یچیزی میگم دوباره ته دلم نظرم عوض میشه
یعنی الان که گفتم دوس دارم شیطون باشم دوباره ته دلم دوس دارم آروم باشم
اگرمینوشتم آروم باز ته دلم دوس داشتم شیطون باشم
دوستم میگه تو هرچیزی که ازذهنت میگذره رو باور میکنی چه اشتباه چه درست
نمیدونم چطوراینو حل کنم؟


با سلام و عرض ادب
اگر ممکنه لطف کنید در مورد این احساس شیطنت کمی بیشتر توضیح دهید و مثالی بزنید...

صابر;1017066 نوشت:

با سلام و عرض ادب
اگر ممکنه لطف کنید در مورد این احساس شیطنت کمی بیشتر توضیح دهید و مثالی بزنید...

سلام
شیطنت منظورم اینه که خیلی فعال و پرجنب و جوشم و زیاد اهل تیکه پروندن و شوخیم
وباحال.

nazak;1017080 نوشت:
سلام
شیطنت منظورم اینه که خیلی فعال و پرجنب و جوشم و زیاد اهل تیکه پروندن و شوخیم
وباحال.

خوب این موضوع نمی تواند صرفا منفی باشد بلکه برخی اوقات مثبت است. حتی روایات نیز توصیه می کنند گاهی شوخی و مزاح داشته باشید و گاهی جدیت و قاطعیت.
هیچکدام از این ها دلیل بر تعارض شخصیت یا رفتارهای ضد یا دو شخصیتی نیست. به نظر می رسد کمی هم در این موضوع حساس شده اید.

همانطور که دوستان هم گفتند بهتر است خودتان را در وضعیت تعادل در همه ی حالات حفظ نمایید.
موفق باشید.

صابر;1017127 نوشت:
خوب این موضوع نمی تواند صرفا منفی باشد بلکه برخی اوقات مثبت است. حتی روایات نیز توصیه می کنند گاهی شوخی و مزاح داشته باشید و گاهی جدیت و قاطعیت.
هیچکدام از این ها دلیل بر تعارض شخصیت یا رفتارهای ضد یا دو شخصیتی نیست. به نظر می رسد کمی هم در این موضوع حساس شده اید.

همانطور که دوستان هم گفتند بهتر است خودتان را در وضعیت تعادل در همه ی حالات حفظ نمایید.
موفق باشید.

بله منم خواستم بدونم طبیعیه این رفتارم یا مشکلی هست که خداروشکر اینجا به یچیزایی پی بردم
ولی جناب صابر سوال دومم یچیز دیگه بود
گفتم انگار هرچیزی که ازذهنم میگذره رو باور میکنم
میخوام بدونم یعنی اینم طبیعیه؟
گفتم اگر بزبون بیارم که شیطونم ته دلم باز دوس دارم آروم باشم
یااگر گفتم از فلان کارم پشیمونم بعدش دوباره ته دلم میاد که پشیمون نیستم یااگر بگم پشیمون نیستم ته دلم میاد پشیمونم

nazak;1016527 نوشت:
سلام
من آدمیم که رفتارام تعارض دارن مثلا آدم خیلی بی احساس احساساتیم
پرحرف کم حرفم
مغرور متواضع
شلوغ و شیطون و آروم
سخاوتمند وخسیس
زرنگ وتنبل
کلا نمیتونم بگم چجوریم
چون همه اینادرونمن از دوران ابتدایی همینطوربودم.

نمیدونمم این خوبه یا بد و چرا اینطوریم!!
واینکه بقیه بخوان راجبم حرف بزنن نظرشون متفاوت از هم هست.
یعنی ممکنه یچیزی یکی راجبم بگه٬ یکی دیگه شاخ دربیاره و بگه که اصلااینطورنیست! مگراینکه خودم تاییدکنم که باز هم قیافه ش دیدنیه دراونصورت...
حالا میخوام شما راهنماییم کنید تا من بتونم خودمو خیلی خوب بشناسم
کلا اومدم مشاوره خودشناسی پیشتون...
ممنون


سلام،
همچین کسی را از نزدیک می‌شناسم ... برای اینکه خودتان را بشناسید روی شرایطی که رفتارتان عوض می‌شود دقیق‌تر بشوید ... در مورد این بنده‌ی خدا تا جایی که دیده‌ام همه چیز به ظنّی که از شرایط دارد برمی‌گردد ... مثلاً نسبت به اینکه طرف مقابلش با او صادق باشد یا قصد و غرضی داشته باشد خیلی حساس است، در حالت عادی خیلی مهربان است ولی تا فکر کند که شرایط آنطور نیست که فکر می‌کرد و طرفش دارد دروغ می‌گوید ناگهان شدیداً رفتارش عوض می‌شود ...
به نظر من این تغییر رفتار شدید بخاطر زیاد بها دادن به ظنّیاتش از شرایط است، اینکه به ظن و گمانش کامل اعتماد می‌کند ... مثلاً وقتی هنوز چیزی از طرفش ندیده او را کاملاً موجه می‌داند و طوری رفتار می‌کند که انگار طرفش معصوم است، ولی تا یک اشکال از او دید ناگهان چنان به او سوء ظن پیدا می‌کند که انگار دیگر گناهکارترین آدم روی زمین است ... بقیه‌ی آدم‌ها معمولاً برآورد واقعی‌تری از شرایط دارند و به همین خاطر هم با تغییر در شرایط کمتر رفتارشان تغییر می‌کند ... فکر کنم راه درست کردنش تذکر دادن به خودتان باشد که وقتی با یک نفر روبرو می‌شوید به خودتان یادآوری کنید که محتمل‌ترین حالت نسبت به این شخص این است که مثل هر انسان معمولی دیگری، او هم، هم مزایایی دارد و هم معایبی ... در شرایط دیگر هم همینطور ... خلاصه اینکه فکر کنم اختلاف در رفتارتان بخاطر اختلاف در تصورات شما از آدم‌های مختلف و شرایط مختلف روبه‌رو شدن با ایشان است ...

[="Tahoma"]

nazak;1016527 نوشت:
سلام
من آدمیم که رفتارام تعارض دارن مثلا آدم خیلی بی احساس احساساتیم
پرحرف کم حرفم
مغرور متواضع
شلوغ و شیطون و آروم
سخاوتمند وخسیس
زرنگ وتنبل
کلا نمیتونم بگم چجوریم
چون همه اینادرونمن از دوران ابتدایی همینطوربودم.

نمیدونمم این خوبه یا بد و چرا اینطوریم!!
واینکه بقیه بخوان راجبم حرف بزنن نظرشون متفاوت از هم هست.
یعنی ممکنه یچیزی یکی راجبم بگه٬ یکی دیگه شاخ دربیاره و بگه که اصلااینطورنیست! مگراینکه خودم تاییدکنم که باز هم قیافه ش دیدنیه دراونصورت...
حالا میخوام شما راهنماییم کنید تا من بتونم خودمو خیلی خوب بشناسم
کلا اومدم مشاوره خودشناسی پیشتون...
ممنون

سلام
هر حرکت ادم بستگی به شور حال درونیه ادمه
یه موقع ادم خوش حاله
خب در اون موقع ادم پر حرف .شوخ .دست و دلباز و به قول شما متواضع میشه
اما یه محیطی هست که براش غزیبه اس .شاید خجالت بکشه اصلا اون روز یه کمی ناراحت باشه .یا ذهن اش درگیر موضوعی باشه
اون موقع هم رفتارش فرق داره
البته بعضی افراد روی رفتار خودشون کنترل دارند و در اکثر مواقع یه جور رفتار میکنند

باء;1017184 نوشت:

سلام،
همچین کسی را از نزدیک می‌شناسم ... برای اینکه خودتان را بشناسید روی شرایطی که رفتارتان عوض می‌شود دقیق‌تر بشوید ... در مورد این بنده‌ی خدا تا جایی که دیده‌ام همه چیز به ظنّی که از شرایط دارد برمی‌گردد ... مثلاً نسبت به اینکه طرف مقابلش با او صادق باشد یا قصد و غرضی داشته باشد خیلی حساس است، در حالت عادی خیلی مهربان است ولی تا فکر کند که شرایط آنطور نیست که فکر می‌کرد و طرفش دارد دروغ می‌گوید ناگهان شدیداً رفتارش عوض می‌شود ...
به نظر من این تغییر رفتار شدید بخاطر زیاد بها دادن به ظنّیاتش از شرایط است، اینکه به ظن و گمانش کامل اعتماد می‌کند ... مثلاً وقتی هنوز چیزی از طرفش ندیده او را کاملاً موجه می‌داند و طوری رفتار می‌کند که انگار طرفش معصوم است، ولی تا یک اشکال از او دید ناگهان چنان به او سوء ظن پیدا می‌کند که انگار دیگر گناهکارترین آدم روی زمین است ... بقیه‌ی آدم‌ها معمولاً برآورد واقعی‌تری از شرایط دارند و به همین خاطر هم با تغییر در شرایط کمتر رفتارشان تغییر می‌کند ... فکر کنم راه درست کردنش تذکر دادن به خودتان باشد که وقتی با یک نفر روبرو می‌شوید به خودتان یادآوری کنید که محتمل‌ترین حالت نسبت به این شخص این است که مثل هر انسان معمولی دیگری، او هم، هم مزایایی دارد و هم معایبی ... در شرایط دیگر هم همینطور ... خلاصه اینکه فکر کنم اختلاف در رفتارتان بخاطر اختلاف در تصورات شما از آدم‌های مختلف و شرایط مختلف روبه‌رو شدن با ایشان است ...

سلام ممنون که جواب دادین.
والا اینطور هم هستم با کمی تفاوت اول طرفو معصوم نمیدونم و باید زمان زیادی طول بکشه رفتاراشو عقایدشوببینم تا بتونم خوب ببینمش و بهش اعتماد کنم کلا نمیتونم به کسی حس زیادی داشته باشم تازمانیکه پیشم فوق العاده نباشه و برا همینم زیاد حواسم برفتارش هست.
این قانونم برای نزدیک شدن به نزدیکترین افراد زندگیم هست اما واسه بقیه نه احتمالاتو درنظر میگیرم میگم هرانسانی خوب و بدداره وباهاشون خیلی خوبم.
اما خواهرم دقیقا همینجوره که گفتین اولش طرفو معصوم میدونه و هرروز خاطراتشو میگه هفته بعد دیو.

مهر...;1017244 نوشت:
[="Tahoma"]

سلام
هر حرکت ادم بستگی به شور حال درونیه ادمه
یه موقع ادم خوش حاله
خب در اون موقع ادم پر حرف .شوخ .دست و دلباز و به قول شما متواضع میشه
اما یه محیطی هست که براش غزیبه اس .شاید خجالت بکشه اصلا اون روز یه کمی ناراحت باشه .یا ذهن اش درگیر موضوعی باشه
اون موقع هم رفتارش فرق داره
البته بعضی افراد روی رفتار خودشون کنترل دارند و در اکثر مواقع یه جور رفتار میکنند

سلام
بله همینطوره.
منم دوس دارم کاملا کنترل خودمو بدست بگیرم.
ممنون که جواب دادین

nazak;1017166 نوشت:
ولی جناب صابر سوال دومم یچیز دیگه بود
گفتم انگار هرچیزی که ازذهنم میگذره رو باور میکنم
میخوام بدونم یعنی اینم طبیعیه؟
گفتم اگر بزبون بیارم که شیطونم ته دلم باز دوس دارم آروم باشم
یااگر گفتم از فلان کارم پشیمونم بعدش دوباره ته دلم میاد که پشیمون نیستم یااگر بگم پشیمون نیستم ته دلم میاد پشیمونم

بله طبیعیه ...واقعیت این است که ذهن انسان بزرگراه افکار است دائما افکاری از ذهن ما عبور می کنند و این ما هستیم که باید آنها را مدیریت کنیم. ممکن است بارها آنچه به زبان می آورید مورد تردید دل و ذهنتان قرار گیرد ولی شما نباید به آن توجه کنید. فقط سعی کنید رفتار درست داشته باشید.

در نتیجه لازم نیست در خیلی مواقع به افکار خودآیند توجه کنید چون کم کم شما به ورطه وسواس فکری می کشانند.

nazak;1016995 نوشت:
یعنی فهمیدم یه جاهایی که بی دلیل تغییررفتار میدم از افسردگی وعدم اعتمادبنفسه

هیچ رفتاری بی دلیل نیست (یا دلیل فیزیلوژیکی داره یا روانشناختی و یا اجتماعی)
مثلا با افرادی همنشین بشید که از لحاظ فرهنگی- پوشش و عقیده و ...
از جنس خودتون باشند چون اگه بالاتر از خودت باشن (اصلا ممکنه بالاتر هم نباشه و این فقط احساس خودته)
باعث عدم اعتماد به نفس میشه و اگر پایین تر از خودت باشن باعث ناراحتی و خمودی و ... میشه

قرار نیست همه ادمها از ما خوششون بیاد و
قرار نیست ما از همه ادمها خوشمون بیاد ...

سعی کن بهترین خودت باشی و اینکه جوری باش که از خودت رضایت کامل داشته باشی
اگه از خودت راضی نباشی و خودتو نپسندی چطور انتظار داری دیگران ازت خوششون بیاد
اگه اونجور که دوست داری و خودت میخوای باشی دیگه مهم نیست که دیگران چی میگن ( مهم رضایت درون هست)
به خاطر دیگران تغییر رفتار نده گرچه سازگاریت بالا هست و میتونی هر رفتاری که میخواهی رو انتخاب و اجرا کنی ولی

این کارو نکن
nazak;1016995 نوشت:
اونم اینکه وقتی یچیزی میگم دوباره ته دلم نظرم عوض میشه
یعنی الان که گفتم دوس دارم شیطون باشم دوباره ته دلم دوس دارم آروم باشم

این به احتمال قوی به خاطر توانایی ها و استعداد و خلاقیت بالای خودتون هست که توانایی فیلم بازی کردنتون هم خوبه Lol

ولی این رفتارها فعلا در تعارض با یکدیگر هستند ....با بالا رفتن سن و تجربه, خودتون خواهید دید که اقتضای محیط و ...
کدام رفتار رو تقویت میکنه و کدام رفتار خودبه خود کاهش یافته ویا حذف خواهد شد

گاها ما دوست داریم که شیطنت کنیم و صمیمی باشیم ولی ظرفیت مکان و زمان و انسانها این اجازه رو نمیده...
(خیلی از انسانها بی جنبه هستن )
مثلا من شخصا تو زندگیم فقط یک نفر هست
که واقعا به معنای خود کلمه حرفهامو میفهمه و اون دختر عموم هست
با اینکه از من 6 سال کوچیکتر هست
ولی باهم بسیار صمیمی هستیم و من فقط کنار اون هستم که بسیار شاد به نظر میرسم
ولی بقیه وقتها از دید دیگران به نظر افسرده میرسم افسرده نیستم بلکه همجنس خودمو کمتر پیدا میکنم و ساکتم
ولی از دید دختر عموم بسیار فعال و با نشاطم
از دید همکلاسیها هم معمولی هستم چون اونها هم زیاد با ظرفیت نیستن فقط در حد سلام و احوال پرسی

nazak;1016527 نوشت:
حالا میخوام شما راهنماییم کنید تا من بتونم خودمو خیلی خوب بشناسم

مطلب دیگری که میتونه بهتون کمک کنه خواندن هویت یابی از دیدگاه جیمز مارسیا هست
دیگه اینجا توضیح نمیدم چون مطلب زیاد هست
تو گوگل بزنید هست

1-هویت کسب شده
2-هویت پیش رس
3-ابهام هویت
4-هویت تعلیقی....

معمولا افراد بعد از 21 سالگی به هویت تقریبا با ثباتی میرسند به خاطر همین هست که روانشناسها ازدواج قبل از 20
سالگی رو خیلی نامعقول میدونند و واقعیت هم هست (البته جامعه و مکان و زمان و نقش والدین هم بی تاثیر نیست)

صابر;1017259 نوشت:
بله طبیعیه ...واقعیت این است که ذهن انسان بزرگراه افکار است دائما افکاری از ذهن ما عبور می کنند و این ما هستیم که باید آنها را مدیریت کنیم. ممکن است بارها آنچه به زبان می آورید مورد تردید دل و ذهنتان قرار گیرد ولی شما نباید به آن توجه کنید. فقط سعی کنید رفتار درست داشته باشید.

در نتیجه لازم نیست در خیلی مواقع به افکار خودآیند توجه کنید چون کم کم شما به ورطه وسواس فکری می کشانند.


ممنون از توضیحتون.

صابر;1017259 نوشت:
بله طبیعیه ...واقعیت این است که ذهن انسان بزرگراه افکار است دائما افکاری از ذهن ما عبور می کنند و این ما هستیم که باید آنها را مدیریت کنیم. ممکن است بارها آنچه به زبان می آورید مورد تردید دل و ذهنتان قرار گیرد ولی شما نباید به آن توجه کنید. فقط سعی کنید رفتار درست داشته باشید.

در نتیجه لازم نیست در خیلی مواقع به افکار خودآیند توجه کنید چون کم کم شما به ورطه وسواس فکری می کشانند.


ممنون از توضیحتون.

اپولونیوس;1017431 نوشت:
هیچ رفتاری بی دلیل نیست (یا دلیل فیزیلوژیکی داره یا روانشناختی و یا اجتماعی)
مثلا با افرادی همنشین بشید که از لحاظ فرهنگی- پوشش و عقیده و ...
از جنس خودتون باشند چون اگه بالاتر از خودت باشن (اصلا ممکنه بالاتر هم نباشه و این فقط احساس خودته)
باعث عدم اعتماد به نفس میشه و اگر پایین تر از خودت باشن باعث ناراحتی و خمودی و ... میشه

قرار نیست همه ادمها از ما خوششون بیاد و
قرار نیست ما از همه ادمها خوشمون بیاد ...

سعی کن بهترین خودت باشی و اینکه جوری باش که از خودت رضایت کامل داشته باشی
اگه از خودت راضی نباشی و خودتو نپسندی چطور انتظار داری دیگران ازت خوششون بیاد
اگه اونجور که دوست داری و خودت میخوای باشی دیگه مهم نیست که دیگران چی میگن ( مهم رضایت درون هست)
به خاطر دیگران تغییر رفتار نده گرچه سازگاریت بالا هست و میتونی هر رفتاری که میخواهی رو انتخاب و اجرا کنی ولی

این کارو نکن

این به احتمال قوی به خاطر توانایی ها و استعداد و خلاقیت بالای خودتون هست که توانایی فیلم بازی کردنتون هم خوبه Lol

ولی این رفتارها فعلا در تعارض با یکدیگر هستند ....با بالا رفتن سن و تجربه, خودتون خواهید دید که اقتضای محیط و ...
کدام رفتار رو تقویت میکنه و کدام رفتار خودبه خود کاهش یافته ویا حذف خواهد شد

گاها ما دوست داریم که شیطنت کنیم و صمیمی باشیم ولی ظرفیت مکان و زمان و انسانها این اجازه رو نمیده...
(خیلی از انسانها بی جنبه هستن )
مثلا من شخصا تو زندگیم فقط یک نفر هست
که واقعا به معنای خود کلمه حرفهامو میفهمه و اون دختر عموم هست
با اینکه از من 6 سال کوچیکتر هست
ولی باهم بسیار صمیمی هستیم و من فقط کنار اون هستم که بسیار شاد به نظر میرسم
ولی بقیه وقتها از دید دیگران به نظر افسرده میرسم افسرده نیستم بلکه همجنس خودمو کمتر پیدا میکنم و ساکتم
ولی از دید دختر عموم بسیار فعال و با نشاطم
از دید همکلاسیها هم معمولی هستم چون اونها هم زیاد با ظرفیت نیستن فقط در حد سلام و احوال پرسی

درسته.
منظورتون ازاینکه گفتین توانایی فیلم بازی کردنتون هم خوبه چیه؟
منم یه دخترعمو دارم 8سال کوچیکتر از خودمه کنارش آرامش عجیبی دارم.
ممنون از کتابی که معرفی کردین
اولین باری که به این مسئله م پی بردم چن خط از کتاب تضاددرونی ما از کارن هورنای رو خوندم
امادیگه این کتابو گیر نیاوردم.

nazak;1017594 نوشت:
امادیگه این کتابو گیر نیاوردم.

اون هویت جیمز مارسیا کتاب نیست یک دیدگاه هست که تو اینترنت هم هست

nazak;1017594 نوشت:
منظورتون ازاینکه گفتین توانایی فیلم بازی کردنتون هم خوبه چیه؟

منظورم این هست که عوض کردن نقش براتون راحته

اپولونیوس;1017607 نوشت:
اون هویت جیمز مارسیا کتاب نیست یک دیدگاه هست که تو اینترنت هم هست
منظورم این هست که عوض کردن نقش براتون راحته

باشه ممنون

سؤال:
فردی هستم که رفتارهایم تعارض دارند مثلا آدم خیلی بی احساس و احساساتی هستم، پرحرف و کم حرفم، مغرور و متواضع، شلوغ و آرام، سخاوتمند وخسیس، زرنگ وتنبل!
نمیدانم این خوب است یا بد و چرا اینطوری هستم؟ واینکه بقیه بخواهند راجع به من حرف بزنن نظرشون متفاوت از هم هست. یعنی ممکن است قضاوت دیگران در مورد من نیز متعارض باشد.
لطفا کمک کنید تا من بتانم خودم را خیلی خوب بشناسم.


پاسخ:

در ابتدا به شما تبریک عرض می نماییم که به دنبال اصلاح صفات اخلاقی و روانشناختی و تحکیم اخلاقیات خوب در خودتان هستید. اکنون شما مشمول این حدیث نورانی از امام علی(علیه ‌السلام) هستید که می فرماید: «مَنْ عَرَفَ نفسَه فَقَد عَرَفَ ربَّه» [1] هر كه خود را شناخت، خداى خويش را شناخته است.

البته سؤالتان کمی نیاز به توضیح بیشتری داشت مثلا ای کاش می فرمودید که در چه مواقعی این رفتار متعارض از شما صادر می شود، آیا هر روز متفاوت هستید و یا بسته به برخی از موقعیت ها خودتان را تغییر می دهید؟ آیا در لحظه رفتار به متعارض بودن آن نیز توجه دارید؟

اما در پاسخ باید گفت خودشناسي يكي از ضروري ترين مسائل زندگي و يكي از اركان اساسي كمال و سعادت انسان به شمار مي رود. سقراط حكيم مي گويد: «اي انسان خودت را بشناس». شهيد مطهري (ره) مي فرمايد: اين جمله براي دو منظور گفته شده است:
1. آن كه خودت را بشناس تا خدا را بتواني بشناسي.

2. منظور دوم اين است كه خود را بشناسي تا بداني كه در اين زندگي و در اين جهان چه بايد كرد و چگونه بايستي رفتار كرد. اگر خود را نشناسي نخواهي دانست كه رفتار تو در جهان چگونه بايد باشد، در جهان چگونه بايد زيست. [2]

از نظر اخلاقي تمامي فعاليت هاي تكاملي انسان از شناخت عميق هويت انساني خود آغاز مي شود و در مقابل، ريشه تمامي انحرافات بشر در تغيير هويت و بحراني شدن آن توسط عوامل فرهنگي و اجتماعي آسيب زا بوده است. اگر كسي به هويت واقعي خود شناخت واقعي پيدا كرد، اميد بسيار مي رود كه در راستاي احيا و تقويت آن بكوشد و به مقامات بلند انساني و الهي بار يابد.

اما به لحاظ روانشناختی آنچه مطرح است موضوع انسجام شخصیت و شخصیت یکپارچه است که هیچ رفتار متعارضی در آن نیست.

یکپارچگی شخصیت مفهوم جدید و بغایت مهمی در حوزه ی روانشناسی است. یکپارچگی شخصیت که آن را می توان خروجی یک رویکرد منطقی – تجربی نسبت به مقوله ی روان دانست، دلالت کننده بر چارچوبی مشخص در مدیریت کردن کنش ها و واکنش های بینافردی بتوسط آدمی است.

آن کس که به سطح مطلوبی از یکپارچگی شخصیت رسیده است، فردی است که تا حد بسیار زیادی تعارضات اندرونی خود را حل کرده و با پرتکل مشخصی (که مشخصا مبتنی بر صداقت با خویشتن و تدبیر با دیگری است) در موقعیت ها رفتار می کند و بطور عامیانه یکپارچگی شخصیت بیان کننده ی وضعیتی است که بموجب آن فرد در تنهایی و در جمع یکسان رفتار می کند.

اکنون آنچه در مورد شما مطرح است که اینکه اگر فکر می کنید رفتارهای متعارض در شما زیاد شده است باید سعی کنید آن را به حداقل برسانید و رفته رفته از تعداد آنها کم کنید.
توصیه دیگر اینکه می توانید برای کشف دقیق رفتارهای متعارض به روانشناس یا یکی از مراکز مشاوره مراجع و تست شخصیت کتل یا نئو را انجام داده و علت دقیق را کشف نمایید.

موفق و پیروز باشید.
-------------------------------------------------------
پی نوشت:
1. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الكلم‏، قم‏: دار الكتاب الإسلامي، ‏1410ق‏، ص 232.
2. مطهري، مرتضی، فلسفه اخلاق، قم: صدرا، ص108.




موضوع قفل شده است