جمع بندی پاسخ به خواستگاری که به دلم ننشسته است
تبهای اولیه
❌لطفا سریع پاسخ بدید،عجله دارم❌
سلام.
خواستگاری برام اومده؛من ظاهر برام مهمه و با اینکه تا مرحله ی آزمایش خون هم رفتیم ظاهرشون رو نمیپسندم.
باید چیکار کنم جواب منفی بدم؟
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد همدل | |
[TD][/TD] | |
تأثیر ظاهر خواستگار در ازدواج
اگرچه پسند ظاهری خواستگار تا حدودی مهم است، اما اگر شما به معیارهای باطنی توجه کنید و سیرت زیبای وی را در نظر بگیرید، نقص ظاهری با داشتن سیرت زیبا جبران خواهد شد. مهم آن نیست که شما همسری زیبا، خوش تیپ و جذاب داشته باشید؛ چون زیبایی همسر ضمن این که امری کاملاً زوال پذیر و متغییر است در ادامه باعث عادت می شود و به تدریج جذابیت خویش را از دست می دهد؛ بنابراین اصلاً و ابداً منطقی نیست که انسان به یک امر ناپایداری دل ببندد و این مسئله را معیار اصلی برای پذیرش و رد خواستگار در نظر بگیرد. مهم توجه به خصوصیات شخصیتی و زیبایی باطنی همسر است که این مسئله تأثیر شگرفی در رضایتمندی از زندگی دارد؛ بنابراین اگر زن و شوهر به سیرت زیبای یکدیگر بنگرند، حتی اگر از زیبایی ظاهری بی بهره و کم بهره باشند، مشکلی در روابط آنها ایجاد نخواهد شد و آنها به زندگی باهم دلگرم خواهند شد.
عشق هرگز کافی نیست!
بسیاری از روانشناسان بر این باورند که عشق و علاقه به خواستگار به خودی خود و به تنهایی برای ازدواج کافی نیست و دلیل بر موفقیت و شادکامی ازدواج نخواهد بود. در صد بسیاری از عشق و علاقه های معمول بین زن و شوهرها بعد از ازدواج و با به کار بردن تکنیک ها و فنون مختلف و تلاش همسران برای ارتباط مؤثر با یکدیگر حاصل می گردد و روز به روز بر مقدار آن افزوده می شود. مهم این است که شما با فردی که می خواهید ازدواج کنید در ملاک ها و معیارهای اساسی ازدواج و نه معیارهای خودساخته بیشترین تناسب و همخوانی را داشته باشید، اصلاً و ابداً لازم نیست که خواستگارتان کاملاً به دل تان بنشیند و مطابق صد در صد با شما داشته باشد. دانستن همین موضوع به صورت طبیعی، نظر شما را نسبت به طرف مقابل تان جلب می کند و علاقه شما را نسبت به او بر می انگیزاند؛ همان طور که وقتی شما به مغازه ای می روید و لباسی را می بینید که هم رنگ، طرح و مدل دوخت آن مورد پسند شماست و هم اندازه آن متناسب به تن و اندام شماست و هم قیمت آن مناسب است، طبیعتاً بیشتر راغب می شوید که آن را خریداری کنید و به تن خود بپوشید. در مورد خواستگارتان نیز باید به همه جوانب وجودی او توجه کنید و تناسب در ملاک ها و معیارهای اساسی ازدواج را مد نظر قرار دهید تا بتوانید به جمع بندی نهایی برسید. اگر با خواستگارتان در اغلب ملاک ها و معیارهای اساسی ازدواج بیشترین تناسب و همخوانی را دارید و او را دوست می دارید همین مسئله برای موفقیت و پایداری ازدواج تان کافی است؛ حتماً لازم نیست ظاهر خواستگارتان کاملاً به دل تان بنشیند و کاملاً وی را بپسندید.
وسواس و کمال گرایی در انتخاب همسر ممنوع!
نکته مهمی که در اینجا وجود دارد این است که در انتخاب همسر نباید دچار وسواس و کمال گرایی گردید؛ چون اصولاً در انتخاب همسر هر مقدار هم تلاش کنید، مطابقت کامل و صد در صد با طرف مقابل تان حاصل نخواهد شد و برخی تفاوت ها جزئی وجود خواهد داشت. گاهی همین تفاوت ها زندگی را شیرین می کنید و باعث تنوع در آن می گردد. مهم این است که شما در معیارها و ملاک های اساسی و مهم ازدواج بیشترین تناسب و همخوانی را با طرف مقابل تان داشته باشید، در این صورت، تفاوت های جزئی ضرری به زندگی شما نمی زند. برخی از تفاوت های جزئی و یا اختلاف سلیقه را می توان به تدریج و با گفتگو، استدلال و منطق و البته می توانید با برنامه ریزی درست و اصولی و به کار بردن برخی تکنیک های تغییر رفتار برطرف کرد، اما اگر با طرف مقابل تان در معیارها و ملاک های ازدواج تفاوت های فاحشی داشته باشید، به احتمال خیلی زیاد در زندگی دچار مشکل خواهید شد.
اعتدال و میانه روی در انتخاب همسر
باید توجه داشت که تنها اعتدال و میانه روی است که انسان را به سرمنزل مقصود می رساند و افراط و تفریط یا تندروی و کندروی در هر کار و عرصه ای آدمی را از نیل به هدف باز می دارد.
در امر مقدس ازدواج و تحقیق و معیار سنجی و معیار سازی های آن، باید اعتدال را در پیش گرفت. نه سخت گیری و احتیاط غیر ضروری کار درستی است و نه ولنگاری و ریسک کردن، در اصطلاح فلسفی می گویند: «أنَّ الشیءَ إذا جاَوَز حدّهُ إنْعکَسَ ضِدّه؛ هر چیزی از مرز اعتدال گذشت به ضد یا نقیض خویش تبدیل می گردد و نتیجه معکوس خواهد داد».
گاهی برخی افراد با همه سختگیری ها و به اصطلاح احتیاط کردن ها، به آنچه مطلوب و مقصودشان بوده نمی رسند و به آن چه دست یافته اند، با ملاک و معیارهای مورد نظرشان ناهمگون است.
چگونگی پذیرش و رد خواستگار
توصیه می شود وقتی خواستگاری دارید برای رسیدن به جمع بندی نهایی از جدول نمره دهی و جمع بندی امتیازات استفاده کنید؛ به این صورت که هر یک از معیارها و ملاک های ازدواج و نیز مزایا و معایب طرف مقابل را از یک تا صد نمره گذاری کنید. ازدواج زمانی مناسب خواهد بود که میانگین نمرات از 70 به بالا باشد و نمره هر یک از معیار از50 کمتر نباشد، در غیر این صورت، ازدواج ریسک پذیر خواهد بود. همچنین می توانید از مشاوره های تخصصی پیش از ازدواج(Pmc) استفاده کنید و با مراجعه حضوری به مراکز مشاوره ای و خدمات روانشناختی معتبر و گفتگو با مشاوران و روانشناسان با تجربه در زمینه ازدواج به جمع بندی نهایی برسید و از صحت و سلامت ازدواج تان مطمئن گردید.
اگر شما در انتخاب همسر دقت کنید و براساس موازین و اصول همسرگزینی همسر آینده تان را انتخاب کنید و به معیارها و ملاک های ازدواج توجه کنید و بکوشید تناسب لازم را در این زمینه با طرف مقابل تان داشته باشید و صحت و سلامت ازدواج تان به تأیید مشاوران و روانشناسان ازدواج برسد، مشکل خاصی برای ازدواج تان وجود ندارد و اگر صحت و سلامت ازدواج تان مورد تأیید قرار نگیرد در صورت رد خواستگار دچار پشیمانی و فرصت سوزی نخواهید شد.
❌لطفا سریع پاسخ بدید،عجله دارم❌
سلام.
خواستگاری برام اومده؛من ظاهر برام مهمه و با اینکه تا مرحله ی آزمایش خون هم رفتیم ظاهرشون رو نمیپسندم.
باید چیکار کنم جواب منفی بدم؟
جواب منفی بده مگه خودت نمیگی ظاهر برات مهمه حالا این دیگی سوال کردن می خواست. اصن مگه میشه ظاهر مهم نباشه.هم ظاهر مهمه هم باطن.
اگر با خواستگارتان در اغلب ملاک ها و معیارهای اساسی ازدواج بیشترین تناسب و همخوانی را دارید و او را دوست می دارید همین مسئله برای موفقیت و پایداری ازدواج تان کافی است؛ حتماً لازم نیست ظاهر خواستگارتان کاملاً به دل تان بنشیند و کاملاً وی را بپسندید.
سلام. استاد همدل ببخشید من یک سوالی دارم. به نظر من زمانی یک دختر ، پسری رو که به خواستگاریش آمده دوست خواهد داشت که از نظر زیبایی او را بپسندد و به دلش بنشیند. به نظر شما اول دوست داشتن اتفاق می افتد و بعد به دل نشستن و یا اول باید به دل بنشیند و زن بتواند به عنوان همسر به طرف مرد جذب شود و بعد در اثر تجمیع شرایط دوست داشتن اتفاق بیفتد؟؟؟
سلام. استاد همدل ببخشید من یک سوالی دارم. به نظر من زمانی یک دختر ، پسری رو که به خواستگاریش آمده دوست خواهد داشت که از نظر زیبایی او را بپسندد و به دلش بنشیند. به نظر شما اول دوست داشتن اتفاق می افتد و بعد به دل نشستن و یا اول باید به دل بنشیند و زن بتواند به عنوان همسر به طرف مرد جذب شود و بعد در اثر تجمیع شرایط دوست داشتن اتفاق بیفتد؟؟؟
باسلام.
در انتخاب همسر اگر فقط به ظاهر طرف مقابل نظر کنیم؛ در واقع دچار نوعی خطای شناختی شده ایم و ظاهر را که از نظر روانشناسان معیاری ناپایدار و زوال پذیری هست معیار قضاوت قرار داده ایم و این درست نیست؛ چون باعث می شه که برخی خواستگاران خوب و مناسب به خاطر قضاوت عجولانه از دست بروند و نیز برخی افراد که ظاهری زیبا و جذابی دارند؛ خوب و مثبت ارزیابی شوند، در حالی که چه بسا گزینه مناسبی برای ازدواج نباشد.
در این گونه مواقع بهتر است معیار قضاوت را رعایت بیشترین تناسب در معیارها و ملاک های ازدواج قرار دهیم و نیز علاوه بر ظاهر خواستگار به سیرت و اخلاق او نیز توجه کنیم و سپس نمره بدهیم و جمع بندی کنیم تا دچار نگاه تک بعدی به ازدواج و شکل گیری ازدواج احساسی پشیمان کننده نشویم.
با مثال لباسی که در ابتدای بحث زده شده تا حدود زیادی می توان فهمید فردی که به خواستگاری آمده گزینۀ مناسبی برای ازدواج هست یا نه؟ آیا ارزش عشق ورزیدن و دوست داشتن را دارد یا نه؟
همان طور که عرض شد عشق و علاقه به خواستگار، دوست داشتن و به دل نشستن وی به خودی خود و به تنهایی برای ازدواج کافی نیست؛ بلکه باید تناسب در معیارها و ملاک های ازدواج را ملاک قرار دهیم.
بعد از این مرحله وقتی دختر و پسر در معیارها و ملاک های ازدواج بیشترین تناسب را باهم داشتند؛ همین که نظری مثبتی نسبت به هم داشته باشند و احساس خوشایندی به هم و در کنار هم بودن داشته باشند برای ترسیم یک ازدواج موفق و پایدار کافی است؛ دیگر لازم نیست ظاهر یکدیگر صدردصد به دل شان بنشیند و کاملاً یکدیگر را دوست بدارند.
خیلی ممنون از توضیحاتتون.
راستش من کلا به این تیپ چهره علاقه ای نداشتم و خوشمم نمیومد و دوست نداشتم همسرم تاس باشه که ایشون احتمالا تاس میشن و همچنین با اینکه سن کمی دارند اما موهاشون سفید شده.
از طرفی فقط ظاهر نیست چندتا چیز ازشون دیدم که خوشم نیومد و شاید بعضی هاش رو نتونه کنترل کنه و من دلم نمیخواد که همسرم اون ویژگی رو داشته باشه و تا الان هم هیچ کششی نسبت بهشون ندارم فقط و فقط یک رفتار ازشون دیدم و خوشم اومد همین.
و مشاور امروز میگفت که،اگر اشتباه نکنم،الان باید پنجاه درصد قیافش مورد پسندتون باشه و اگر نه حداقل باید سیر صعودی داشته باشه که برای من حتی سیر صعودی هم نداشته(نه که بگم بنده خدا خیلی زشته...چون اقوام پسندیده بودن اما مهم من هستم که.....)
توی ویژگی های رفتاری هم من که نمیتونم ایشون رو تحت کنترل خودم دربیارم و تک تک بگم این کار رو ترک کن اون کار رو انجام بده...اینطوری آزادی رو ازش میگیرم و شاید هم ناراحت بشه.
بنظر شما چطوره؟ اگر یه رفتار دیدم ازشون که خوشم نیومد یا خوب نبود باید بهشون تذکر بدم که درستش کنه یا اینکه دیگه ردش کنم؟
امروز میگفتم که دیگه جوابم صددرصد منفیه و از این گه میخواستم ردشون کنم یه احساس آزادی و راحت شدن داشتم.
من میگم انشاالله بهترینش برام میاد.
بالاخره این حق منه که چهرش رو دوست داشته باشم.
من یجور قیافه مدنظرمه که شاید اگر به ایشون جواب مثبت بدم و بعدا همون قیافه هارو ببینم شروع کنم به مقایسه کردن....
یه سوال آیا من در این مرحله که هستم باید کششی بهشون داشته باشم؟
امروز میگفتم که دیگه جوابم صددرصد منفیه و از این گه میخواستم ردشون کنم یه احساس آزادی و راحت شدن داشتم.
من میگم انشاالله بهترینش برام میاد.
بالاخره این حق منه که چهرش رو دوست داشته باشم.
من یجور قیافه مدنظرمه که شاید اگر به ایشون جواب مثبت بدم و بعدا همون قیافه هارو ببینم شروع کنم به مقایسه کردن....
یه سوال آیا من در این مرحله که هستم باید کششی بهشون داشته باشم؟
سلام
از ابتدای آشنایی تون چقدر می گذره؟ چقدر با هم ارتباط داشتید؟
توی ویژگی های رفتاری هم من که نمیتونم ایشون رو تحت کنترل خودم دربیارم و تک تک بگم این کار رو ترک کن اون کار رو انجام بده...اینطوری آزادی رو ازش میگیرم و شاید هم ناراحت بشه.
بنظر شما چطوره؟ اگر یه رفتار دیدم ازشون که خوشم نیومد یا خوب نبود باید بهشون تذکر بدم که درستش کنه یا اینکه دیگه ردش کنم؟
رفتار خوب و رفتار اشتباهش رو نام ببرید.
اولین جلسه آشنایی فکر میکنم 23دی بود.
و شاید تابحال 4بار دیده باشمشون و 4بار هم صحبت کرده باشیم،برای آشنایی،.
ارتباط هم در حد صحبت کردن برای آشنایی و یکبار برای ناهار به خونمون اومدند.
رفتار خوب و رفتار اشتباهش رو نام ببرید.
رفتار خوب اینکه خیلی مستقل هست ولی یه چیزی که ازش دیدم و خوشحال شدم(همونی که گفتم یک رفتار ازشون دیدم که خوشم اومد)این بود که دیدم ایشون هم به گربه علاقه نشون دادند.
رفتار بد هم موقع نشستن زیاد جابه جا میشن اما بهشون گفتم و بعد دیدم کمتر شده بود.و دیگه اینکه پرخور هستند ولی من کم خوراکم و سر سفره گوشت توی بشقابشون(من نگاه نکردم ولی احتمال زیااد همین کار رو انجام دادند)که نمیخواستند رو گذاشتند برای مادرم و رفتار بد دیگه هم باید برای خودش ارزش قایل میشد و مثلا امروز بعد از اینکه کارمون تموم شد،مادرم برای ناهار دعوتشون کردند(خودشون تنها بودند)نباید قبول میکردند.
لی یه چیزی که ازش دیدم و خوشحال شدم(همونی که گفتم یک رفتار ازشون دیدم که خوشم اومد)این بود که دیدم ایشون هم به گربه علاقه نشون دادند.
شما به گربه علاقه دارید؟ یعنی میخواید داخل منزلتون گربه به عنوان حیوان خانگی نگهدارید؟ اگر به گربه علاقه نداشت اونوقت چه فکری درباره اش میکردید؟
رفتار بد هم موقع نشستن زیاد جابه جا میشن
یعنی چی ؟ یعنی مثلا یکبار روی این مبل میشینه بعد سریع پا میشه روی اون یکی مبل میشینه و جاش رو عوض میکنه یا اینکه مدام روی یک جا وول میخوره؟
و دیگه اینکه پرخور هستند ولی من کم خوراکم
شما پرخوراک بودن اون رو با خودتون مقایسه کردید یا با حالت و مقدار نرمال و طبیعی؟ یعنی مثلا دو پرس غذا میخوره؟ یا یک نون همراه با غذا میخوره ؟
سر سفره گوشت توی بشقابشون(من نگاه نکردم ولی احتمال زیااد همین کار رو انجام دادند)که نمیخواستند رو گذاشتند برای مادرم
موقعی که اینکارو کرد آیا به غذاش لب زده بود؟ یعنی غذای دهن زده رو برای مادرتون گذاشت؟ موقعی که اینکار روکرد از مادرتون اجازه گرفت؟ من دیدم که بعضی از آدم ها اینطوری میخوان محبتشون رو به طرف نشون بدن و منظوری ندارن.
رفتار بد دیگه هم باید برای خودش ارزش قایل میشد و مثلا امروز بعد از اینکه کارمون تموم شد،مادرم برای ناهار دعوتشون کردند(خودشون تنها بودند)نباید قبول میکردند.
آیا این اولین باری بود که ایشون برای صرف غذا به منزل شما دعوت می شد؟ گاهی اوقات مردها در این موارد میگن که بهتره که کسی رو با خودم نبرم که برای میزبان زحمت اضافی نشه و نخواد خیلی تدارک ببینه و پذیرایی کنه و شاید برای مراعات شما خودشون تنها اومدن. شاید هم به این فکر کردن که اینطوری استقلال خودشون رو از خانوادشون به شما نشون میدن و شما متوجه بشید که از اون مردهایی نیست که مدام برای همراهی با خانواده همسرش از مادرش و پدرش و خواهرش اجازه بگیره و خودش مستقل عمل میکنه. بهتر نبود در یک فضای آرام و دو نفره با ملایمت ازشون میپرسیدید که چرا تنها آمدند و مادر یا خانواده رو بهمراهشون نیاوردن چون شما دوست داشتید که اونهام بیان!
من الان نزدیک سی سالمه. و خواستگار زیاد دیدم. خوب باید بهت بگم رفتارهای بدی که من از خواستگارهام دیدم این بوده که: با صراحت به قدیمی بودن مبل ها و فرشهامون ایراد گرفتند و مسخره کردند. با پررویی ادرس تمام اموال منقول و غیر منقول ما رو با نشانی دقیق اینکه داخل کوچه است یا بر خیابون و ... پرسیدند. یک نفر علنا به من گفت باید لاغز بشی و اصلا خوش تیپ نیستی باید بری باشگاه. یک نفر گفت که اصلا و ابدا حق نداری بری سر کار . یک نفر گفت که سنت خیلی زیاده و برات متاسفم! و .....
عزیزم شما هنوز رفتار بد ندیدی که به اینها میگی بد. گاهی اوقات یک نفر در اثر آشنا نبودن و صمیمی نبون و با شما ، احساس راحتی نمیکنه و ممکنه کارهایی کنه که ناشی از این امره و نشون دهنده این نیست که این ادم میتونه مرد زندگی باشه و یا نباشه.
امیدوارم جسارت نباشه اما مدرک تحصیلی و سن هر دو شما چقدر است؟ شغل ایشون از نظر شما مقبوله؟ خانواده ایشان از نظر اصالت چطور است؟
تا حالا ایشان را عصبانی کرده اید تا عکس العملش را ببینید یا اینکه خواسته غیر منطقی را عملا مطرح کرده اید تا نحوه برخوردش رو ارزیابی کنید؟
مخالفت صریح با ایشان کرده اید تا میزان انعطاف و مهارتش در حفظ رابطه رو بفهمید؟
نظر والدینتون چیه؟ تا حالا با ایشون دو نفره بیرون از منزل صحبت کرده اید؟ معمولا داخل منزل یک جوّی هست که بیرون ، نیست و این خیلی خوبه که بیرون از منزل هم چند بار ایشون رو ببینید. این که همراه باهاشون چند قدم راه برید و یا سفارش غذا بدید و یا تاکسی سوار بشید بهتون بیشتر کمک میکنه که احساستون رو نسبت به ایشون در موقعیتهای واقعی محک بزنید. آدم تا وقتی پشت میزنهار خوری یا روی مبل خونه خودش نشسته شاید خیلی نتونه احساس رغبت به طرف مقابل بکنه.
اولین جلسه آشنایی فکر میکنم 23دی بود.
و شاید تابحال 4بار دیده باشمشون و 4بار هم صحبت کرده باشیم،برای آشنایی،.
ارتباط هم در حد صحبت کردن برای آشنایی و یکبار برای ناهار به خونمون اومدند.
نمی تونید زمان آشنایی رو بیشتر کنید؟ فکر می کنم خیلی زمان کمی باشه برای تصمیم گیری یا حتی ایجاد کشش
رفتار بد هم موقع نشستن زیاد جابه جا میشن اما بهشون گفتم و بعد دیدم کمتر شده بود.و دیگه اینکه پرخور هستند ولی من کم خوراکم و سر سفره گوشت توی بشقابشون(من نگاه نکردم ولی احتمال زیااد همین کار رو انجام دادند)که نمیخواستند رو گذاشتند برای مادرم و رفتار بد دیگه هم باید برای خودش ارزش قایل میشد و مثلا امروز بعد از اینکه کارمون تموم شد،مادرم برای ناهار دعوتشون کردند(خودشون تنها بودند)نباید قبول میکردند.
:Gig:
خیلی ممنون از توضیحاتتون.
راستش من کلا به این تیپ چهره علاقه ای نداشتم و خوشمم نمیومد و دوست نداشتم همسرم تاس باشه که ایشون احتمالا تاس میشن و همچنین با اینکه سن کمی دارند اما موهاشون سفید شده.
از طرفی فقط ظاهر نیست چندتا چیز ازشون دیدم که خوشم نیومد و شاید بعضی هاش رو نتونه کنترل کنه و من دلم نمیخواد که همسرم اون ویژگی رو داشته باشه و تا الان هم هیچ کششی نسبت بهشون ندارم فقط و فقط یک رفتار ازشون دیدم و خوشم اومد همین.
و مشاور امروز میگفت که،اگر اشتباه نکنم،الان باید پنجاه درصد قیافش مورد پسندتون باشه و اگر نه حداقل باید سیر صعودی داشته باشه که برای من حتی سیر صعودی هم نداشته(نه که بگم بنده خدا خیلی زشته...چون اقوام پسندیده بودن اما مهم من هستم که.....)
به نظر می رسد که شما هنوز به معیارها و ملاک های ازدواج توجه ننموده اید، بیشتر ظاهر طرف مقابل و رفتارهایی که از ایشون دیده اید رو مد نظر قرار داده اید. البته ما منکر پسند ظاهری طرف مقابل نیستیم، ظاهر هم مهم هست، پسند ظاهری مهم هست، اما در کنار رعایت تناسب در معیارها و ملاک های ازدواج.
رفتار خوب اینکه خیلی مستقل هست ولی یه چیزی که ازش دیدم و خوشحال شدم(همونی که گفتم یک رفتار ازشون دیدم که خوشم اومد)این بود که دیدم ایشون هم به گربه علاقه نشون دادند.
رفتار بد هم موقع نشستن زیاد جابه جا میشن اما بهشون گفتم و بعد دیدم کمتر شده بود.و دیگه اینکه پرخور هستند ولی من کم خوراکم و سر سفره گوشت توی بشقابشون(من نگاه نکردم ولی احتمال زیااد همین کار رو انجام دادند)که نمیخواستند رو گذاشتند برای مادرم و رفتار بد دیگه هم باید برای خودش ارزش قایل میشد و مثلا امروز بعد از اینکه کارمون تموم شد،مادرم برای ناهار دعوتشون کردند(خودشون تنها بودند)نباید قبول میکردند.
بهتره به جای اینک رفتارهای جزئی را معیار قضاوت در پذیرش و رد خواستگار قرار دهید یا بی جهت جریان خواستگاری تان را طولانی کنید؛ همان طور که پیش از این گفتم از مشاوره های تخصصی پیش از ازدواج(Pmc) استفاده کنید و با مراجعه حضوری به مراکز مشاوره ای و خدمات روانشناختی معتبر و گفتگو با مشاوران و روانشناسان با تجربه در زمینه ازدواج به جمع بندی نهایی برسید و از صحت و سلامت ازدواج تان مطمئن گردید.
نمی تونید زمان آشنایی رو بیشتر کنید؟ فکر می کنم خیلی زمان کمی باشه برای تصمیم گیری یا حتی ایجاد کشش
طولانی کردن مدت زمان آشنایی باید هدفمند و تحت ضوابط باشه و الا تأثیر وارونه خواهد داشت.
اگر یه رفتار دیدم ازشون که خوشم نیومد یا خوب نبود باید بهشون تذکر بدم که درستش کنه یا اینکه دیگه ردش کنم؟
به قول معروف «نه به داره و نه با باره» هنوز کلیت ازدواج تون مشخص نیست، حالا شما می خواین از همین الان امر و نهی کردن رو شروع کنید؟!
فعلاً نباید تذکر بدین.
بله اگر یه وقت ازدواج کردن و رفتار نامناسبی از شریک زندگی تون دیدین با شرایط و راهکارهایی می توانید باعث اصلاح رفتار شوهرتون بشید.
❌لطفا سریع پاسخ بدید،عجله دارم❌
سلام.
خواستگاری برام اومده؛من ظاهر برام مهمه و با اینکه تا مرحله ی آزمایش خون هم رفتیم ظاهرشون رو نمیپسندم.
باید چیکار کنم جواب منفی بدم؟
سلام
در ازدواج باید سه مرحله را انجام دهید تا به نتیجه مطلوب برسید: 1 - شناخت خود و آمادهسازی خود برای ازدواج
2 - یافتن فردی که معیارهایش با شما متناسب باشد
3 - تطبیق خصوصیات دو طرف با یکدیگر و تعیین اینکه این ازدواج به صلاح است یا نه سوال شما در این تاپیک به مرحله دوم مربوط میشود، یعنی یافتن فرد مناسب برای ازدواج
اما نکته اینجاست که برای رسیدن به این مرحله ابتدا باید مرحلهء 1 را پشت سربگذارید
از نوع ایرادهایی که به خواستگارتان میگیرید کاملاً مشخص است که شما به شناخت درستی از خود و ازدواج نرسیدهاید
لذا به نظر من ابتدا باید روی خودتان کار کنید، به این فکر کنید که اصلاً به چه دلیل میخواهید ازدواج کنید. هدفتان در زندگی فردی و زندگی مشترک چیست
برای فهمیدن این مطالب هم میتوانید از کتابهای مربوطه و همچنین مشاوره کارشناسان این سایت استفاده کنید
بعد از اینکه به این موارد پاسخ دادید و برای آینده خود هدفی مشخص ترسیم کردید، تازه به مرحلهای میرسید که باید خود را برای رسیدن به این هدف آماده کنید
اکثر ما انسانها در زمان انتخاب همسر میگوئیم من همسر حسود، مغرور، لوس، بیمسئولیت و..... نمیخواهم
اما این درحالی است که باید قبل از آن مطمئن شویم که خودمان به این عیوب دچار نیستیم و به بلوغ کافی برای ازدواج رسیدهایم
پس از اینکه شما به شناخت کافی از ازدواج رسیدید و خصوصیات خود را نیز برای ورود به این مرحله از زندگی ارتقاء دادید، آن وقت به مرحلهء انتخاب همسر خواهید رسید
درمورد توجه به ظاهر هم شما باید "به دل نشستن" را از "زیبایی و ظاهر" جدا کنید. ممکن است شما عاشق کسی بشوید که از نظر دیگران زشت باشد
در واقع "به دل نشستن" مجموعهای از عوامل است که یکی از آنها میتواند زیبایی هم باشد و هیچ ایرادی هم ندارد
حتی ائمه(ع) هم به مردم پیشنهاد میکردند که ملاک زیبایی و به دل نشستن را در انتخاب همسر در نظر بگیرید
منتهی باید این را هم در نظر داشته باشید که با میزان بلوغ فکری شما، نوع افرادی که به دلتان مینشینند هم تغییر خواهد کرد درمورد خواستگار حاضر هم به نظر من بهتر است مدتی فرصت بخواهید تا مراحل قبلی را طی کنید
بعد از آن ببینید به او علاقه دارید یا نه (عفلاقه تلقینی منظورم نیست). اگر داشتید ازدواج کنید و اگر نداشتید پاسخ منفی بدهید
اگر هم خواستگارتان این شرط را نمیپذیرد همین حالا به او پاسخ منفی بدهید
یا هو یا من لا هو الا هو
سلام و عرض ادب
یه روانشناسی میگفت : قیافه زیبا برا ادم تکراری و عادت میشه ولی قیافه زشت نه!!!
خب ادم وقتی واقعا از کسی خوشش بیاد و به دلش بشینه
تقریبا از همه رفتارهای فرد هم خوشش میاد و اگر رفتار بدی داشته باشه
ادم میتونه ببخشتش ولی ادم از طرف خوشش نیاد و به دلش نشینه
تقریبا همه رفتارهای طرف حرص ادمو در میاره
با کسی ازدواج کن که اونقدر چشم و دلت رو پر کنه که حتی اگه بهت بگن بهتر از اینش هم هست قبول نکنی و
بگی فقط اینو میخوام (البته با شناختی که ازش پیدا کردی ها)
اگه چشم و دلت رو پر نکنه بعد از ازدواج همش چشمت به دنبال این و اون خواهد و بود
و ممکنه یکی رو ببینی و خوشت بیاد
و دچار اه و حسرت بشی و به فکر طلاق بیافتی
یا هو یا من لا هو الا هوسلام و عرض ادب
یه روانشناسی میگفت : قیافه زیبا برا ادم تکراری و عادت میشه ولی قیافه زشت نه!!!
خب ادم وقتی واقعا از کسی خوشش بیاد و به دلش بشینه
تقریبا از همه رفتارهای فرد هم خوشش میاد و اگر رفتار بدی داشته باشه
ادم میتونه ببخشتش ولی ادم از طرف خوشش نیاد و به دلش نشینه
تقریبا همه رفتارهای طرف حرص ادمو در میارهبا کسی ازدواج کن که اونقدر چشم و دلت رو پر کنه که حتی اگه بهت بگن بهتر از اینش هم هست قبول نکنی و
بگی فقط اینو میخوام (البته با شناختی که ازش پیدا کردی ها)اگه چشم و دلت رو پر نکنه بعد از ازدواج همش چشمت به دنبال این و اون خواهد و بود
و ممکنه یکی رو ببینی و خوشت بیاد
و دچار اه و حسرت بشی و به فکر طلاق بیافتی
این به دل نشستن زمانی معنا و مفهوم پیدا می کنه که به مجموعه عوامل وجودی طرف مقابل نظر کنیم؛ والا اگر فقط در زیبایی ظاهری خلاصه کنیم، درست نیست.
مورد داشتیم طرف با طرف مقابل به خاطر چهرۀ جذاب و زیبایی خیره کننده اش ازدواج کرده و بعد از مدتی بر اثر حادثه ای زیبایی همسرش از بین رفته است، حالا کارشان به طلاق کشیده شده است.
بهتره بگوییم:
«با کسی ازدواج کنید که اگر بر حسب اتفاق عیب و نقصی هم پیدا کرد، دلیل قانع کننده دیگری برای ادامۀ زندگی با او داشته باشید»
یه روانشناسی میگفت : قیافه زیبا برا ادم تکراری و عادت میشه ولی قیافه زشت نه!!!خب ادم وقتی واقعا از کسی خوشش بیاد و به دلش بشینه
تقریبا از همه رفتارهای فرد هم خوشش میاد و اگر رفتار بدی داشته باشه
ادم میتونه ببخشتش ولی ادم از طرف خوشش نیاد و به دلش نشینه
تقریبا همه رفتارهای طرف حرص ادمو در میارهبا کسی ازدواج کن که اونقدر چشم و دلت رو پر کنه که حتی اگه بهت بگن بهتر از اینش هم هست قبول نکنی و
بگی فقط اینو میخوام (البته با شناختی که ازش پیدا کردی ها)اگه چشم و دلت رو پر نکنه بعد از ازدواج همش چشمت به دنبال این و اون خواهد و بود
و ممکنه یکی رو ببینی و خوشت بیاد
و دچار اه و حسرت بشی و به فکر طلاق بیافتی
شاگردی از استادش پرسید، عشق چست؟
استاد در جوابش گفت، به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور، اما در هنگام عبور از گندمزار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه بچینی!
مرید به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید، چه آوردی؟
مرید با حسرت جواب داد، هیچ! هر چه جلو می رفتم، خوشه های پرپشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندمزار رفتم. استاد گفت، عشق یعنی همین!
مرید پرسید، پس ازدواج چیست؟
استاد جواب داد که به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور، اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی؟ مرید رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
استاد پرسید؟ چه شد/ او در جواب استادش گفت، به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم. استاد گفت، ازدواج هم یعنی همین!
با کسی ازدواج کنید که اگر بر حسب اتفاق عیب و نقصی هم پیدا کرد، دلیل قانع کننده دیگری برای ادامۀ زندگی با او داشته باشید
سلام و عرض ادب
منظور بنده هم دقیقا همین بود و غیر از این ننوشتم
من میگم که از همون اول که ایشون رو دیدم ظاهرشون به دلم ننشست و الان هم هنوز همین هست و من سنم زیاد نیست که بگم دیگه خواستگاری برام نمیاد پس چه اجباری هست که با ایشون ازدواج کنم!!!
1_برای آشنایی بیشتر باید چیکار کنم که بهشون وتبسته نشم و عشق بوجود بیاد؟
2_دیروز که رفته بودیم مشاوره ازدواج دولتی که مرکز بهداشت معرفی کرده بود،مشاور هم گفتند که بگو حوابم منفیه و حتی من هم از ایشون تیک رفتاری دیدم....با تیکشون چیکار کنم!
من میگم که از همون اول که ایشون رو دیدم ظاهرشون به دلم ننشست و الان هم هنوز همین هست و من سنم زیاد نیست که بگم دیگه خواستگاری برام نمیاد پس چه اجباری هست که با ایشون ازدواج کنم!!!
1_برای آشنایی بیشتر باید چیکار کنم که بهشون وتبسته نشم و عشق بوجود بیاد؟
2_دیروز که رفته بودیم مشاوره ازدواج دولتی که مرکز بهداشت معرفی کرده بود،مشاور هم گفتند که بگو حوابم منفیه و حتی من هم از ایشون تیک رفتاری دیدم....با تیکشون چیکار کنم!
هیچ گونه اجباری برای پذیرش خواستگاری که شما دارید، نیست.
همۀ حرف های ما به خاطر این بود که شما بیشتر دقت کنید و اگر خواستگارتان را می پذیرید و یا ردش هم می کنید، روی اصول و قاعده باشه .
اگر خاطرتان باشه ما پذیرش و رد خواستگارتان را منوط به مشاوره پیش از ازدواج دانستیم و اگر با بررسی های انجام شده نظر مشاوران ازدواج بر عدم ازدواج تان با خواستگارتان بود و صحت و سلامت ازدواج تان به تدیید نرسید، آنگاه خیلی راحت و آسوده پاسخ منفی دهید.
اصلاً و ابداً لازم نیست رابطه تان را با خواستگارتان گسترش دهید، مشاوره پیش از ازدواج شما را در جمع بندی نهایی یاری خواهد رساند.
شاگردی از استادش پرسید، عشق چست؟
استاد در جوابش گفت، به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور، اما در هنگام عبور از گندمزار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه بچینی!مرید به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید، چه آوردی؟
مرید با حسرت جواب داد، هیچ! هر چه جلو می رفتم، خوشه های پرپشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندمزار رفتم. استاد گفت، عشق یعنی همین!مرید پرسید، پس
ازدواج چیست؟
استاد جواب داد که به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور، اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی؟ مرید رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
استاد پرسید؟ چه شد/ او در جواب استادش گفت، به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم. استاد گفت، ازدواج هم یعنی همین!
سلام به شما استاد "همدل" عزیز
با عذرخواهی مجبورم با شما مخالفت کنم. این داستان را قبلاً هم شنیدهام و به نظرم یکی از ضعیفترین آموزههایی است که میشود به جوانان آموخت!
در واقع شاگرد بلد نبوده چگونه پاسخ این استاد ناوارد را بدهد و امر مشتبه شده که درس استاد خیلی عالی بوده است!
1 - این استاد از ابتدا شرطی نادرست را برای شاگرد قرار داد که گفت برو
پرپشتترین خوشه را بیاور! بله این درست است که جوانها معمولاً دنبال بهترین گزینه میگردند. اما بهترین گزینه هرگز به معنای بینقص مطلق نیست. یعنی بسیار نادر بلکه تقریباً محال است که شما جوانی را پیدا کنید که بگوید من میخواهم با زیباترین، داناترین، خوشتیپترین، خوش اخلاقترین و خلاصه همه چیز ترین انسان روی کره زمین ازدواج کنم! پس استاد نهایتاً باید به شاگرد میگفت برو و یک خوشه پرپشت که به دلت نشسته بیاور و شاگرد هم قطعاً میتوانست بیاورد. در حقیقت این استاد شاگرد را به دنبال نخود سیاه فرستاده است.2 - استاد به شاگرد میگوید حق نداری برگردی!!! چرا حق ندارد برگردد؟
3 - بدترین قسمت این داستان آنجاست که وقتی شاگرد نمیتواند خوشهای بیاورد استاد میگوید
این یعنی عشق!!! در حالیکه عامل عدم موفقیت این شاگرد سخت گیری و زیاده خواهی است، نه عشق! بلکه عشق اتفاقی است که پس از رخ دادن ظهور و بروز پیدا میکند. شاید بفرمائید منظور استاد عشقی است که جوانان در رؤیاهایشان به دنبال آن میگردند. اما در این صورت هم تعلیم استاد غلط است. چون آنچه که جوانان در رؤیاهایشان به دنبالش هستند و نامش را عشق گذاشتهاند عشق نیست بلکه خودخواهی است. درست مثل اینکه داعش را به کسی نشان بدهیم بعد بگوئیم این یعنی اسلام!4 - درس نهایی استاد به شاگرد که دیگر واقعاً شاهکار است! شاگرد رفته و اولین درخت بلندی را که دیده برگزیده است!! استاد همدل عزیز، آیا این همان اتفاقی نیست که جوانان را از انجامش منع میکنید؟ اینکه با اولین خصوصیت مناسبی که در یک نفر میبینند نباید خیال کنند این همان همسر مطلوبشان است. در واقع نتیجه از درس این استاد این است که اولین کسی را که دیدی بد نیست با همان ازدواج کن! عجله هم کن چون ممکن است از دستت برود! یعنی انتخاب همسر با شتابزدگی و بی برنامگی!
5 - انتخاب نهایی شاگرد بر چه اساسی است؟ علاقه؟ تناسب؟ نخیر، فقط از ترس است! ترس اینکه درخت بلندتری پیدا نشود! یعنی این استاد دارد به جوانان میاموزد که به همسر اینگونه نگاه کنند:
"درسته که چندان مالی نیست ولی بالاخره از هیچی که بهتره، از طرفی معلوم نیست بهتر از این گیرم بیاد پس با همین میسازم دیگه!"6 - در نهایت این استاد یک درس گرانبهای دیگر هم به شاگرد و همچنین ما میدهد! اینکه ازدواج و عشق دو چیز کاملاً مجزا هستند! یادم هست فیلم آمریکایی دیده بودم که در آن زنی به شوهرش خیانت میکرد. یکی از دوستانش به او گفت تو که شوهر داری پس چرا با مرد دیگری رابطه داری؟ زن جواب داد چون عاشقش هستم. دوستش پرسید پس عاشق شوهرت نیستی؟ زن جواب داد او شوهر من است نه عشق من. ازدواج با عشق فرق دارد. حالا طبق تعلیم این استاد باید به این نتیجه برسیم که آن زن در آن فیلم درست میگفته!!
استاد عزیز،زندگی که بدون علاقه قبلی آغاز بشود شاید ادامه پیدا کند اما این زن و مرد بدون عشق و همراه با اکراه کنار هم خواهند بودبنده سخن خانم "اوپولونیوس" را کاملاً تایید میکنم و به ایشان بابت نگاه درستشان آفرین میگویم
بنده سخن خانم "اوپولونیوس" را کاملاً تایید میکنم و به ایشان بابت نگاه درستشان آفرین میگویم
سلام و عرض ادب
متشکرم که دیگران رو درست راهنمایی میکنین چه بسا یک راهنمایی غلط یک زندگی رو به هم بزنه
عرایض بنده هم بر اساس تجربیات خودم هست از روی احساسات و ... صحبت نکردم
و معتقدم که اگر یه روز تو زندگیم کسی رو که واقعا دوست دارم رو پیدا نکنم تحمل مجرد موندن رو دارم
سلام به شما استاد "همدل" عزیز
با عذرخواهی مجبورم با شما مخالفت کنم. این داستان را قبلاً هم شنیدهام و به نظرم یکی از ضعیفترین آموزههایی است که میشود به جوانان آموخت!
در واقع شاگرد بلد نبوده چگونه پاسخ این استاد ناوارد را بدهد و امر مشتبه شده که درس استاد خیلی عالی بوده است!
باسلام و از نگاه موشکافانه شما به قضایا سپاسگزارم.
این داستان
«استاد و شاگردی» که نقل شد در پاسخ به داستانی بود که دوست دیگرمان گفته بودند.نقل آن به معنای درست بود صددرصد محتوای آن نیست.
ضمن این این داستان یه نوع مَثَل هست و از قدیم گفتن: در مَثَل مناقشه نیست.
البته شما مختارید هر گونه برداشتی که دوست دارید از این داستان بکنید، اما آنچه مدنظر بنده از این داستان بود، پرهیز از سختگیری های بی مورد و کمالگرایی منفی در ازدواج بود.
بارها مشاهده کرده ایم که برخی جوانان چه دختر و چه پسر وقتی بهار ازدواجشان هست؛ مته به خشخاش می گذارند و بسیار سختگیرانه و ایده آل گرایانه به ازدواج و مقوله انتخاب همسر می نگردند و نتیجۀ آن بالا رفتن سن ازدواج، از دست دادن فرصت های مطلوب و در آخر پشیمانی و مجرد ماندن که آسیب های فراوانی را برای خود جوانان، خانواده ها و جامعه در پی داشته است که الآن در صدد شرح و بسط آن نیستم.
استاد عزیز،زندگی که بدون علاقه قبلی آغاز بشود شاید ادامه پیدا کند اما این زن و مرد بدون عشق و همراه با اکراه کنار هم خواهند بود
این مطلبی که شما می گویید، بنده منکر آن نیستیم؛ قطعاً باید در ازدواج عشق و علاقه باشد و بدون تردید ازدواج های بدون عشق و علاقه و ناشی از اکراه و اجبار مجبور به شکست می باشد؛ ولی این عشق و علاقه کی و چگونه ایجاد میشه و کدام عشق و علاقه ای مفید خواهد بود؟
پاسخ اون را در صحبت های آغازین گفتم
1 - این استاد از ابتدا شرطی نادرست را برای شاگرد قرار داد که گفت برو پرپشتترین خوشه را بیاور! بله این درست است که جوانها معمولاً دنبال بهترین گزینه میگردند. اما بهترین گزینه هرگز به معنای بینقص مطلق نیست. یعنی بسیار نادر بلکه تقریباً محال است که شما جوانی را پیدا کنید که بگوید من میخواهم با زیباترین، داناترین، خوشتیپترین، خوش اخلاقترین و خلاصه همه چیز ترین انسان روی کره زمین ازدواج کنم! پس استاد نهایتاً باید به شاگرد میگفت برو و یک خوشه پرپشت که به دلت نشسته بیاور و شاگرد هم قطعاً میتوانست بیاورد. در حقیقت این استاد شاگرد را به دنبال نخود سیاه فرستاده است.2 - استاد به شاگرد میگوید حق نداری برگردی!!! چرا حق ندارد برگردد؟
3 - بدترین قسمت این داستان آنجاست که وقتی شاگرد نمیتواند خوشهای بیاورد استاد میگوید این یعنی عشق!!! در حالیکه عامل عدم موفقیت این شاگرد سخت گیری و زیاده خواهی است، نه عشق! بلکه عشق اتفاقی است که پس از رخ دادن ظهور و بروز پیدا میکند. شاید بفرمائید منظور استاد عشقی است که جوانان در رؤیاهایشان به دنبال آن میگردند. اما در این صورت هم تعلیم استاد غلط است. چون آنچه که جوانان در رؤیاهایشان به دنبالش هستند و نامش را عشق گذاشتهاند عشق نیست بلکه خودخواهی است. درست مثل اینکه داعش را به کسی نشان بدهیم بعد بگوئیم این یعنی اسلام!
4 - درس نهایی استاد به شاگرد که دیگر واقعاً شاهکار است! شاگرد رفته و اولین درخت بلندی را که دیده برگزیده است!! استاد همدل عزیز، آیا این همان اتفاقی نیست که جوانان را از انجامش منع میکنید؟ اینکه با اولین خصوصیت مناسبی که در یک نفر میبینند نباید خیال کنند این همان همسر مطلوبشان است. در واقع نتیجه از درس این استاد این است که اولین کسی را که دیدی بد نیست با همان ازدواج کن! عجله هم کن چون ممکن است از دستت برود! یعنی انتخاب همسر با شتابزدگی و بی برنامگی!
5 - انتخاب نهایی شاگرد بر چه اساسی است؟ علاقه؟ تناسب؟ نخیر، فقط از ترس است! ترس اینکه درخت بلندتری پیدا نشود! یعنی این استاد دارد به جوانان میاموزد که به همسر اینگونه نگاه کنند: "درسته که چندان مالی نیست ولی بالاخره از هیچی که بهتره، از طرفی معلوم نیست بهتر از این گیرم بیاد پس با همین میسازم دیگه!"
6 - در نهایت این استاد یک درس گرانبهای دیگر هم به شاگرد و همچنین ما میدهد! اینکه ازدواج و عشق دو چیز کاملاً مجزا هستند! یادم هست فیلم آمریکایی دیده بودم که در آن زنی به شوهرش خیانت میکرد. یکی از دوستانش به او گفت تو که شوهر داری پس چرا با مرد دیگری رابطه داری؟ زن جواب داد چون عاشقش هستم. دوستش پرسید پس عاشق شوهرت نیستی؟ زن جواب داد او شوهر من است نه عشق من. ازدواج با عشق فرق دارد. حالا طبق تعلیم این استاد باید به این نتیجه برسیم که آن زن در آن فیلم درست میگفته!!
ایرادات شش گانه ای که شما به داستان گرفته اید، کل داستان و نتیجۀ اخلاقی آن به فَنا رفت=d>=d>
شاید اگر مصنف و مؤلف داستان زنده می بود و می دونست شما می خواهید این طوری برجکش را بزنید، غلط می کرد همچنین داستانی بسازد.;;);;)
عزیزم سلام
به نظرم همونطور که کارشناس مشاوره(همدل) گفتن از جدول امتیازات حساب کن و کامل به همه معیارهات فکر کن و دقت کن که نمره همه معیارهات بیشتر از 50 باشه.مطمئنم اگر روی کاغذ بنویسی بهتر به جمع بندی میرسی و انشاالله بهتریت تصمیم رو میگیری
موفق باشی@};-
اگه ظاهرشو نمی پسندی جواب منفی بده چون خیلی خیلی سخته که در لینده بپسندیش
اگرچه بارها گفته شده که ظاهر هم در جای خود مهم هست و باید بهش توجه بشه؛ اما ظاهر به تنهایی نباید معیار قضاوت در پذیرش و رد خواستگار قرار بگیرد.
متأسفانه این نگاه سطحی رو خیلی از جوانان عزیز به خاطر فرهنگ غلط کشورمان دارند و چه در پذیرش و چه در رد خواستگار بدان توجه مضاعف می کنند و همین مسئله باعث ناپایداری بسیاری از زندگی ها و مشکلات بعد از آن می گردد.
بارها در مشاوره مشاهده کرده ایم که دخترانی صرفاً به خاطر زیبایی و خوش تیپ بودن و یا پولدار بودن خواستگار تن به ازدواج با او داده اند و از توجه به سایر معیارهای مهم ازدواج غافل ده اند و بعد از ازدواج به شدت پشیمان شده اند. در مورد پسران نیز این قضیه همین طور هست.
ظاهر می بایست با توجه به
مجموعه ویژگی ها و خصلت های اخلاقی و شخصیتی، توانمندی ها طرف مقابل تفسیر بشه و بهش نمره داده بشه، اگر نمرۀ مطلوب را به دست نیاورد، آنگاه رد شود.نگفتم که به معیارهای دیگش توجه نکنه
می گم اگه ظاهرش نپسندید بدون ذره ای فکر ردش کنه و به اون ادم ظلم نکنه
داداش حاضری حق الناس احتمالی این خانوم بپذیری بد رفتاری با شوهرش به خاطر به دل ننشستن قیافه پسر برای این دختر به خاطر مشاوره اشتباه و ظلم به دو نفر
اگه قیافشو نمی پسندی باهاش ازدواج نکن
این به دل نشستن قیافه از شروط اولیه ازدواج در مراحل بعد اخلاق بررسی می کنند و اخلاق مهمتر از قیافست ولی ابتدا باید قیافه به دل بنشینه و به دل نشستن ربطی به زشتی یا زیبایی طرف نداره چه بسی پیامبر یک جوان با ظاهر نازیبا رو بهرعقد دختر زیبا و ثروتمند در اورد
ولی ایشون که می گن به دلش نمی شینه 5 درصدم احتمال نداره به دلش بشینه و این یعنی ظلم به اون پسر و ندیدن خوبی ها و مقایسش
باید یک حداقل به دل نشستن و خوش امدن از قیافه باشه
اخلاق دین داری شرط اوله ولی اول باید قیافه طرف به دلش بشینه بعدا اونها بررسی بشه
. سخنرانی های حاج افا دهنوی رو گوش بکنید حرف منو تايید می کنند ایشون
پ. ن:ببخشید که رک می گم دوست همجنسش نیست که باهاش دوست باشه همسرشه فردا می خواد ببوستش یا رابطه برقرار کنه اونو به دوستاش نشون بده حرفهای اعضای خانوادش روی زندگیشون اثر بزاره.... واقعا از شما بعیده این سبک مشاوره دادن وقتی مشاوره می دید طرف مقابلتون رو ایت ا.. بهجت در نظر نگیرید اونم ظرفیتی داره و خودش در بهترین صورت می فهمه که اخلاق و منش افراد مهمتر از قیافشونه ولی باید همه جوانب در نظر گرفت ظرفیت طرف مقابلم در نظر گرفت
نگفتم که به معیارهای دیگش توجه نکنه
می گم اگه ظاهرش نپسندید بدون ذره ای فکر ردش کنه و به اون ادم ظلم نکنه
داداش حاضری حق الناس احتمالی این خانوم بپذیری بد رفتاری با شوهرش به خاطر به دل ننشستن قیافه پسر برای این دختر به خاطر مشاوره اشتباه و ظلم به دو نفر
اگه قیافشو نمی پسندی باهاش ازدواج نکن
به نظر می رسد ما باهم اختلافی نداریم و هر دو یه مطلب را می گوییم و اگر اختلافی هست به مثابۀ داستان عِنَب، انگور و اُزُم می باشد.
به گفتۀ مولوی: چهار کس را داد مردى یک درم *** هر یکى افتاده از شهرى به هم
فارسى و رومى و ترک و عرب *** جمله با هم در نزاع و در غضب
فارسى گفتا ازین چو وارهیم *** بیا کاین را به انگورى دهیم
آن یکى دیگر عرب بود گفت لا *** من عِنَب خواهم نه انگور دغا
آن یکی ترکی بُد و گفت ای گُزُم! *** من نمی خواهم عِنَب خواهم اُزُم
رومى را گفتا ترک کن این قیل را *** خواهم من استافیل را
به دل نشستن را در ازدواج ما هم قبول داریم و این جزء حداقل هاست؛ منتها سخن ما در این است که برخی به زیبایی ظاهری طرف مقابل توجه مضاعفی دارند و آن را معیار قضاوت قرار می دهند؛ در صورتی که همان طور که گفته شد زیبایی ظاهری معیاری زوال پذیر و از بین رفتنی است و با اندک بیماری و حادثه ای ممکن است از بین برود؛ بنابراین توجه به معیارهای اصیل و ثابت از اهمیت ویژه ای برخوردار است تا اگر زیبایی ظاهری دستخوش تغییر یافت، انگیزۀ کافی برای ادامۀ زندگی وجود داشته باشد.
حرف شما صحیح هست
بنده رو ببخشید کاش می شد برگردم و تند روی های پست قبلی رو پاک کنم
من فکر کردم که منظورتون این خست که بی خیال ظاهرش برو ازدواج کن.
الان می بینم که منظورتون این نیست
به نظر من ظاهر مثل کلید یک خونست، خونه مهمتر از کلیده ولی بدون کلید مناسب نمی شه رفت خونه
و فهمید تو خونه چه خبره
اخلاق =خونه بهتره خونه ای انتخاب بشه که پی اش محکمه یعنی با هر زلزله ای نریزه یعنی دین داری و اخلاق
کلید= به دل نشستن چهره، اگه به دلت نشینه نمی تونی وارد این خونه بشی و از زیبایی های خونه لذت ببری، به دل نشستن چهره مثل یک کلید چهار هزار تومنی در مقابل یک خانه ولی وجودش ضروری
پرسش:
خواستگاری برام آمده، با اینکه تا مرحلۀ آزمایش خون هم پیش رفتیم، ولی ظاهرشون رو نمی پسندم؛ من ظاهر برام مهمه. باید چیکار کنم؟ آیا جواب منفی بدهم؟
پاسخ:
تأثیر ظاهر خواستگار در ازدواج
اساساً زیبایی به عنوان یک رکن اساسی و معیار مستقل در زندگی زناشویی مطرح نیست؛ بلکه یک صفت کمالی است که اگر با صفات و معیارهای اساسی دیگر همراه باشد پسندیده است وگرنه به تنهایی ارزش نیست و نمی تواند معیار قضاوت در پذیرش و رد خواستگار قرار گیرد.
این صفت گاهی دوراندیشی افراد را مختل می کند، به طوری که معیارهای اصلی را فراموش می کنند و پایه های زندگی خود را بر مبنایی سست و متزلزل بنا می کنند؛ در نتیجه پس از مدتی که آن طراوت و جاذبه های ظاهری افت می کند و آن تنها امتیازی که به خاطر آن ازدواج صورت گرفته بود (یعنی زیبایی) کم رنگ می شود، ممکن است دلسردی ها و ناگواری هایی را به دنبال داشته باشد؛ اما کسی که معیارها و ارزش های اصیل و حقیقی را زیربنای زندگی اش قرار دهد و زیبایی را به عنوان یک امتیاز تکمیلی در کنار آنها به حساب آورد، گذشت زمان نمی تواند آن زندگی را فرسوده کند.
در حقیقت، زیبایی باید در کنار دیگر صفات و معیارها مورد توجه و بررسی قرار گیرد نه به طور مستقل؛ چراکه زیبایی بدون در نظر گرفتن معیارهای مهم برای تداوم ازدواج می تواند آسیب زا و دردسر ساز باشد؛ بنابراین زیبایی در کنار دیگر صفات می تواند کمال باشد وگرنه بلایی بیش نیست؛ چنان که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در این زمینه می فرمایند:
«مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً لِمَالِهَا وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَیهِ وَ مَنْ تَزَوَّجَهَا لِجَمَالِهَا رَأَى فِیهَا مَا یكْرَهُ وَ مَنْ تَزَوَّجَهَا لِدِینِهَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ ذَلِك» (1)؛ «کسی که با زنی[و یا مردی] به خاطر ثروتش ازدواج کند، خداوند او را به حال خویش وا میگذارد و کسی که فقط به خاطر زیبایی با زنی ازدواج کند، در او امور ناخوشایند خواهد دید. کسی که به خاطر دین و ایمانش با او ازدواج کند، خداوند همۀ آن امتیازات را برایش فراهم خواهد کرد».
از این روایت می توان این گونه استنباط کرد که دین و ایمان نوعی زیبایی باطنی به حساب می آید و چنان می تواند اثرگذار باشد که همسر را نیز در ظاهر زیبا جلوه بدهد و مایۀ لذت و آرامش شریک زندگی گردد.
به هر حال، اگرچه پسند ظاهری خواستگار در ازدواج تا حدودی مهم است، اما اگر شما به معیارهای باطنی خواستگارتان توجه کنید و سیرت زیبای وی را نیز در کنار پسند ظاهری در نظر بگیرید، نقص ظاهری با داشتن سیرت زیبا جبران خواهد شد.
اگر در دیدۀ مجنون نشینی *** به غیر از خوبی لیلی نبینی
مهم آن نیست که شما همسری زیبا، خوش تیپ و جذاب داشته باشید؛ چون زیبایی همسر ضمن اینکه امری کاملاً زوال پذیر و متغیر است در ادامه زندگی باعث عادت می شود و به تدریج جذابیت خویش را از دست می دهد؛ در واقع زیبایی ظاهری معیاری زوال پذیر و از بین رفتنی است و با اندک بیماری و حادثه ای ممکن است از بین برود؛ بنابراین توجه به معیارهای اصیل و ثابت از اهمیت ویژه ای برخوردار است تا اگر زیبایی ظاهری دستخوش تغییر یافت، انگیزۀ کافی برای ادامۀ زندگی وجود داشته باشد.
«با کسی ازدواج کنید که اگر بر حسب اتفاق یا حادثه ای عیب و نقصی پیدا کرد و زیبای اش از بین رفت، دلیل قانع کننده دیگری برای ادامۀ زندگی با او داشته باشید»
بنابراین اصلاً و ابداً منطقی نیست که انسان به یک امر متزلزل و ناپایداری دل ببندد و این مسئله را معیار اصلی برای پذیرش و رد خواستگار در نظر بگیرد. مهم توجه به خصوصیات شخصیتی و زیبایی باطنی همسر است که این مسئله تأثیر شگرفی در رضایتمندی از زندگی دارد؛ بنابراین اگر زن و شوهر به سیرت زیبای یکدیگر بنگرند، حتی اگر از زیبایی ظاهری بی بهره و کم بهره باشند، مشکلی در روابط آنها ایجاد نخواهد شد و آنها به زندگی باهم دلگرم خواهند شد.
به گفتۀ سعدی شیرازی:
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست *** ای برادر سیرت زیبا بیار
عشق هرگز کافی نیست!
بسیاری از روانشناسان بر این باورند که عشق و علاقه به خواستگار به خودی خود و به تنهایی برای ازدواج کافی نیست و دلیل بر موفقیت و شادکامی ازدواج نخواهد بود. در صد بسیاری از عشق و علاقه های معمول بین زن و شوهرها بعد از ازدواج و با به کار بردن تکنیک ها و فنون مختلف و تلاش همسران برای ارتباط مؤثر با یکدیگر حاصل می گردد و روز به روز بر مقدار آن افزوده می شود. مهم این است که شما با فردی که می خواهید ازدواج کنید در ملاک ها و معیارهای اساسی ازدواج و نه معیارهای خودساخته بیشترین تناسب و همخوانی را داشته باشید، اصلاً و ابداً لازم نیست که خواستگارتان کاملاً به دل تان بنشیند و مطابق صد در صد با شما داشته باشد. دانستن همین موضوع به صورت طبیعی، نظر شما را نسبت به طرف مقابل تان جلب می کند و علاقه شما را نسبت به او بر می انگیزاند؛ همان طور که وقتی شما به مغازه ای می روید و لباسی را می بینید که هم رنگ، طرح و مدل دوخت آن مورد پسند شماست و هم اندازه آن متناسب به تن و اندام شماست و هم قیمت آن مناسب است، طبیعتاً بیشتر راغب می شوید که آن را خریداری کنید و به تن خود بپوشید. در مورد خواستگارتان نیز باید به همه جوانب وجودی او توجه کنید و تناسب در ملاک ها و معیارهای اساسی ازدواج را مد نظر قرار دهید تا بتوانید به جمع بندی نهایی برسید. اگر با خواستگارتان در اغلب ملاک ها و معیارهای اساسی ازدواج بیشترین تناسب و همخوانی را دارید و او را دوست می دارید همین مسئله برای موفقیت و پایداری ازدواج تان کافی است؛ حتماً لازم نیست ظاهر خواستگارتان کاملاً به دل تان بنشیند و کاملاً وی را بپسندید.
وسواس و کمال گرایی در انتخاب همسر ممنوع!
نکته مهمی که در اینجا وجود دارد این است که در انتخاب همسر نباید دچار وسواس و کمال گرایی گردید؛ چون اصولاً در انتخاب همسر هر مقدار هم تلاش کنید، مطابقت کامل و صد در صد با طرف مقابل تان حاصل نخواهد شد و برخی تفاوت ها جزئی وجود خواهد داشت. گاهی همین تفاوت ها زندگی را شیرین می کنید و باعث تنوع در آن می گردد. مهم این است که شما در معیارها و ملاک های اساسی و مهم ازدواج بیشترین تناسب و همخوانی را با طرف مقابل تان داشته باشید، در این صورت، تفاوت های جزئی ضرری به زندگی شما نمی زند. برخی از تفاوت های جزئی و یا اختلاف سلیقه را می توان به تدریج و با گفتگو، استدلال و منطق و البته می توانید با برنامه ریزی درست و اصولی و به کار بردن برخی تکنیک های تغییر رفتار برطرف کرد، اما اگر با طرف مقابل تان در معیارها و ملاک های ازدواج تفاوت های فاحشی داشته باشید، به احتمال خیلی زیاد در زندگی دچار مشکل خواهید شد.
اعتدال و میانه روی در انتخاب همسر
باید توجه داشت که تنها اعتدال و میانه روی است که انسان را به سرمنزل مقصود می رساند و افراط و تفریط یا تندروی و کندروی در هر کار و عرصه ای آدمی را از نیل به هدف باز می دارد.
در امر مقدس ازدواج و تحقیق و معیار سنجی و معیار سازی های آن، باید اعتدال را در پیش گرفت. نه سخت گیری و احتیاط غیر ضروری کار درستی است و نه ولنگاری و ریسک کردن، در اصطلاح فلسفی می گویند: «أنَّ الشیءَ إذا جاَوَز حدّهُ إنْعکَسَ ضِدّه؛ هر چیزی از مرز اعتدال گذشت به ضد یا نقیض خویش تبدیل می گردد و نتیجه معکوس خواهد داد».
گاهی برخی افراد با همه سختگیری ها و به اصطلاح احتیاط کردن ها، به آنچه مطلوب و مقصودشان بوده نمی رسند و به آن چه دست یافته اند، با ملاک و معیارهای مورد نظرشان ناهمگون است.
چگونگی پذیرش و رد خواستگار
توصیه می شود وقتی خواستگاری دارید برای رسیدن به جمع بندی نهایی از جدول نمره دهی و جمع بندی امتیازات استفاده کنید؛ به این صورت که هر یک از معیارها و ملاک های ازدواج و نیز مزایا و معایب طرف مقابل را از یک تا صد نمره گذاری کنید. ازدواج زمانی مناسب خواهد بود که میانگین نمرات از 70 به بالا باشد و نمره هر یک از معیار از50 کمتر نباشد، در غیر این صورت، ازدواج ریسک پذیر خواهد بود. همچنین می توانید از مشاوره های تخصصی پیش از ازدواج(Pmc) استفاده کنید و با مراجعه حضوری به مراکز مشاوره ای و خدمات روانشناختی معتبر و گفتگو با مشاوران و روانشناسان با تجربه در زمینه ازدواج به جمع بندی نهایی برسید و از صحت و سلامت ازدواج تان مطمئن گردید.
اگر شما در انتخاب همسر دقت کنید و براساس موازین و اصول همسرگزینی همسر آینده تان را انتخاب کنید و به معیارها و ملاک های ازدواج توجه کنید و بکوشید تناسب لازم را در این زمینه با طرف مقابل تان داشته باشید و صحت و سلامت ازدواج تان به تأیید مشاوران و روانشناسان ازدواج برسد، مشکل خاصی برای ازدواج تان وجود ندارد و اگر صحت و سلامت ازدواج تان مورد تأیید قرار نگیرد در صورت رد خواستگار دچار پشیمانی و فرصت سوزی نخواهید شد.
در انتخاب همسر اگر فقط به ظاهر طرف مقابل نظر کنیم؛ در واقع دچار نوعی خطای شناختی شده ایم و ظاهر را که از نظر روانشناسان معیاری ناپایدار و زوال پذیری هست معیار قضاوت قرار داده ایم و این درست نیست؛ چون باعث می شه که برخی خواستگاران خوب و مناسب به خاطر قضاوت عجولانه از دست بروند و نیز برخی افراد که ظاهری زیبا و جذابی دارند؛ خوب و مثبت ارزیابی شوند؛ در حالی که چه بسا گزینه مناسبی برای ازدواج نباشد.
در این گونه مواقع بهتر است معیار قضاوت را رعایت بیشترین تناسب در معیارها و ملاک های ازدواج قرار دهیم و نیز علاوه بر ظاهر خواستگار به سیرت و اخلاق او نیز توجه کنیم و سپس نمره بدهیم و جمع بندی کنیم تا دچار نگاه تک بعدی به ازدواج و شکل گیری ازدواج احساسی پشیمان کننده نشویم.
معرفی منابع برای مطالعۀ بیشتر:
- پناهی، علی احمد، همسرگزینی چرا و چگونه، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1391.
- گلزاری ، محمود، در جستجوی همسر ایده آل: تبیین روان شناختی ملاک ها و روش های انتخاب همسر، تهران: سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، موسسه نشر شهر، 1391.
- شعبانی، اکبر، مهارت های انتخاب همسر برای خانم ها، تهران: مبین اندیشه، 1394.
- یزدانی، محمود، یک انتخاب مناسب (همسر گزینی در بیست گام)، مشهد: آهنگ قلم، 1392.
پی نوشت:
- حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1409ق، ج20، ص51.