جمع بندی نداشتن توفیق رشد و هدایت

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نداشتن توفیق رشد و هدایت

سلام.
چرا برخی توسط خداوند هدایت می شوند و خوب رشد می کنند و برخی از همان کودکی رها شده اند؟
[="#FF0000"]
اگر کودکی خوب تربیت نشود و خدا هم او را رها کند آیا نشانه ی شقاوت ذاتی نیست ؟
[/]
آیا نباید انتظاری از خداوند داشت و همه چیز را به دست تقدیر سپرد ؟
خداوند شقی این چنینی را چگونه مجازات می کند ؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد حافظ

[TD][/TD]

بسم الله الرحمن الرحیم

دلسوخته;1010708 نوشت:
چرا برخی توسط خداوند هدایت می شوند و خوب رشد می کنند و برخی از همان کودکی رها شده اند؟

اگر کودکی خوب تربیت نشود و خدا هم او را رها کند آیا نشانه ی شقاوت ذاتی نیست ؟

آیا نباید انتظاری از خداوند داشت و همه چیز را به دست تقدیر سپرد ؟


سلام علیکم

در حدیثی از امام رضا علیه السلام که از قول خداوند می‌فرماید: «ای فرزند آدم، به سبب مشیت من توانا بر خواستن هستی و به وسیله نعمت من فرائض مرا به جا آوردی و به خاطر قدرتی که من به تو عنایت کرده‌ام بر نافرمانی من نیرومند شده‌ای» (یابن آدم بمشیتی کنت أنت الذی تشاء ... بحار الانوار، ج۵، ص ۱۵۷)

چون توفیق خداوند و نعمتی که او عنایت کرده موجب سعادتمند شدن سعادتمندان است (با حسن اختیار خود بندگان) و ابزار و قدرتی که خداوند در اختیار بنده گذاشته (به سوء اختیار خودش) موجب جهنمی شدن و شقی شدن بنده است، صحیح است که بگوییم سعادت و شقاوت، هر دو از ناحیه خداست -اما با همین تبیینی که عرض شد-.

از طرفی امام هفتم علیه السلام در پاسخ شخصی به نام ابن عمیر فرمودند: « این است که خداوند همگان (جن و انس) را برای بندگی و پرستش آفریده است و آنها را نیافریده تا نافرمانی کنند
و سپس امام به آیه شریفه استدلال فرمودند که «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» پس همه برای آنچه خلق شده‌اند (عبادت) امکانات در اختیارشان قرار گرفته است (و اعملوا فکل میسر لما خلق له) و وای بر آن که گمراهی را بر راهیابی برتری دهد (فالویل لمن استحب العمی علی الهدی)» (توحید صدوق، ص ۳۵۶؛ بحار، ج ۵، ص ۱۵۷).

با توجه به دو حدیث نقل شده؛ نمی‌تواند مدعی رها شدن کسی در امر هدایت شد.

البته هدایت افراد به حسب بضاعت و سرمایه‌ها و استعدادهایی که در اختیارشان است متفاوت است -دارای مراتب است-.

اما مهم این است که خداوند سرمایه‌ی لازم را برای بارور ساختن استعداد آقای الف، در اختیار وی خواهد گذاشت.

[=Traditional Arabic]«قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ[=Traditional Arabic] ثُمَ‏ هَدی»[=Traditional Arabic]

متعلق هدایت در آیه فوق، همان هدفی است که هر شیء برای آن خلق شده است یعنی خداوند انسان را به سوی همان هدفی که هر شیء را به جهت آن هدف خلق کرده هدایت می‌کند.

در آیه دیگر هم می‌فرماید ما جن و انسان را خلق نکردیم جز برای عبادت و بندگی.

دلسوخته;1010708 نوشت:
سلام.
چرا برخی توسط خداوند هدایت می شوند و خوب رشد می کنند و برخی از همان کودکی رها شده اند؟

اگر کودکی خوب تربیت نشود و خدا هم او را رها کند آیا نشانه ی شقاوت ذاتی نیست ؟

آیا نباید انتظاری از خداوند داشت و همه چیز را به دست تقدیر سپرد ؟
خداوند شقی این چنینی را چگونه مجازات می کند ؟

سلام.عزیز من شقی شدن رو خود انسان تعیین میکنه که شقی باشد یا نباشد.خوب بودن بخدا سخت نیست.
اگر کودکی خوب تربیت نشود و در جایی قوه شناخت و ادراکش بکار بیفتد و ببیند در راه درست نیست خب خود را اصلاح میکند و دیگر شقی نمیخواهد باشد.پس دیگر شقی نیست.میخواد گذشته اش هرجور بوده باشه.
انسان به لحظه زنده است.خدا توبه را برای همین گذاشته که انسان به لحظه تصمیم میگیرد که شقی باشد یا نباشد.
یکی اومد پیش معصوم(ع) و گریه و زاری که خدا من را نمیبخشد.معصوم(ع) گفت خداوند میبخشد اگر گناهت از کوهها و دریاها بیشتر باشد.خلاصه طرف همش میگفت نمیبخشد از آن هم بزرگتر است گناهم! معصوم(ع) هم گفت هرچقدر گناهت بزرگ باشد خدا از آن بزرگتر است و میبخشد.نقل به مضمون میکنم.خلاصه گناهش رو گفت و آخرش هم توبه کرد.

روح انسان مانند یک آینه روشن است.گناه و شقاوت از جنس آینه نمیشود هیچگاه.بلکه مانند جوهر سیاهی است که روی این آینه را میپوشاند.
پاک کردن آینه دست خود انسان است.هر بار که مثلا با یک تکه پنبه پاک کمی از جوهر سیاه رو از آینه برداشت سیاهی کمتر میشود تا زمانی که آینه تماما روشن و پاک میشود.هیچکس در نهادش شقاوت نیست مگر آنکه انتخابش شقاوت باشد.خداوند بر دلها و چشمها و گوشهای چنین افرادی است که مهر میزند که از شقاوت برنمیگردند و تا لحظه مرگ شقی میمانند.

سلام.
اختیاری که انسان به زور به دنیا می اید و تا آخر عمر در برزخ و ترس و اضطراب و افسردگی باید باقی بماند که آخر چه می شود به چه درد می خورد ؟؟
اختیاری که [="#FF0000"]جهل به آینده[/] در آن نقش اساسی دارد به چه دردی می خورد جز عذاب؟
اختیاری که شما نقش تربیت و ژنتیک و جبر اجتماعی و ... رو در نظر نمی گیرید به چه درد می خورد ؟
اختیاری که انسان در جبر اجتماعی زندگی می کند اما بازخواست تنهایی می شود به جه درد می خورد؟
اختیاری که خداوند می داند و علم دارد فرد شقی است اما او را خلق کرده به چه درد می خورد ؟ چرا یک فایده دارد : اینکه وسیله ی ابزاری در دنیا شود تا مراحل سعادتمندی دیگران را فراهم کند.

البته این مواردی که بیان کردید فکر کنم مغز کودک و نوجوان هنوز این چیزها را نمی فهمد و مسئله این است وقتی فردی تربیت نشود چه می شود ؟! ( کودک که دباره ی جبر و اختیار چیزی بلد نیست)

دلسوخته;1010708 نوشت:
سلام.
چرا برخی توسط خداوند هدایت می شوند و خوب رشد می کنند و برخی از همان کودکی رها شده اند؟
[="#FF0000"]
اگر کودکی خوب تربیت نشود و خدا هم او را رها کند آیا نشانه ی شقاوت ذاتی نیست ؟
[/]
آیا نباید انتظاری از خداوند داشت و همه چیز را به دست تقدیر سپرد ؟
خداوند شقی این چنینی را چگونه مجازات می کند ؟

با سلام
دوست من
اول اینکه معیار شما از شقی بودن یک شخص در چیست؟(ناکامی در دنیا یا در اخرت؟)
دوم اینکه چطور حکم شقاوت ذاتی بودن شخصی را میکنید درحالی که هنوز آینده ای نیامده؟طبق نظر شما حر بن ریاحی هم باید دچار شقاوت ذاتی میشد اما چه شد که او شهید کربلا شد؟

سلام
جواب این سوال شما رو با یک مثال و مقدمه میگم
روزی چند تا دانشمند رفتن قطب تحقیق
یکی ازونا توی هوای سرد زیر 50- با زیر پیرنی اومد بیرون
بقیه گفتن چیکار می کنی برو تو منجمد میشی یخ میزنی می میری !!
بعد اون دانشمنده میگه نه من هیچی نمیشم من از قبل تمرین کردم که به خودم تلقین کنم که چقدر گرمه! چقدر گرمه! که اینطوری درون من بخاری روشن میشه گرم میشه من یخ نمیزنم!

بقیه گفتن وای! این چه حرفیه برو تو دیوونه یخ میزنی!:)
بعدِ چند ما که بر میگردن خونه اون مرده حالش بد میشه می برن دکتر و یه مدت بعد فوت میکنه!
اون رفیقاش میگن آقای دکتر ما بهش می گفتیم لباس بپوش حرف گوش نمی کرد سرما زده شد فوت کرد!....دکتره گفت سرما زده شد!!...این دوستتون از شدت گرما زدگی فوت کرد!!:)....خخخخخخخ!:))

*****************

حالا فرض کنیم ما مثل همونا هستیم و قطب هم جاییه که مثلا نسل ما خیلی توش معنویت نیست!

شما باید به خودتون تلقین کنین تا اول در شما معنویت تولید بشه وقتی اینطوری معنوی زده شدین اون وقت خودش خود بخود هدایت میشین!

حُسنلی کالِفت;1011683 نوشت:
روزی چند تا دانشمند رفتن قطب تحقیق
یکی ازونا توی هوای سرد زیر 50- با زیر پیرنی اومد بیرون
بقیه گفتن چیکار می کنی برو تو منجمد میشی یخ میزنی می میری !!
بعد اون دانشمنده میگه نه من هیچی نمیشم من از قبل تمرین کردم که به خودم تلقین کنم که چقدر گرمه! چقدر گرمه! که اینطوری درون من بخاری روشن میشه گرم میشه من یخ نمیزنم!

بقیه گفتن وای! این چه حرفیه برو تو دیوونه یخ میزنی!:)
بعدِ چند ما که بر میگردن خونه اون مرده حالش بد میشه می برن دکتر و یه مدت بعد فوت میکنه!
اون رفیقاش میگن آقای دکتر ما بهش می گفتیم لباس بپوش حرف گوش نمی کرد سرما زده شد فوت کرد!....دکتره گفت سرما زده شد!!...این دوستتون از شدت گرما زدگی فوت کرد!!:)....خخخخخخخ!:))

*****************

حالا فرض کنیم ما مثل همونا هستیم و قطب هم جاییه که مثلا نسل ما خیلی توش معنویت نیست!

شما باید به خودتون تلقین کنین تا اول در شما معنویت تولید بشه وقتی اینطوری معنوی زده شدین اون وقت خودش خود بخود هدایت میشین!


با سلام و تحیت
اولا، خود این داستان نیاز به اثبات داره؛

ثانیا، تلقین معنویت، نیاز به یک جوهره و هسته مرکزی داره؛

خود معنویت یک واژه مبهم و چندپهلو ست

معنویت اعتبار خودش رو از توحید راستین می‌گیره؛ چون از توابع و لوازم توحید است.

پس بهتره اگر تلقینی صورت می‌گیرد مستقیما به خود توحید تعلق بگیرد؛ یعنی بهتر است توحید را تقویت کنیم

بسم الله الرحمن الرحیم

سؤال:

چرا برخی از همان کودکی از نعمت هدایت الهی محروم‌اند؟ آیا این نشانه‌ی شقاوت ذاتی آنان نیست؟


پاسخ:

فرض سؤال که عده‌ای از نعمت هدایت خداوند محروم اند فرضی بدون مصداق است؛ زیرا:

خداوند در قرآن می‌فرماید: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإنسان مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاج‏ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَه سَمِيعاً بَصِیراً/ إِنَّا هَدَيْناهُ‏ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً »[1]


ترجمه: ما او را از آب نطفه مختلط (بى‏حس و شعور) خلق كرديم و داراى قواى چشم و گوش (و مشاعر و عقل و هوش) گردانيديم‏/ ما به حقيقت راه (حق و باطل) را به انسان نموديم (و با تمام حجت بر او رسول فرستاديم) حالا خواهد هدايت پذيرد و شكر اين نعمت گويد و خواهد آن نعمت را كفران كند.


نفس اِعطای عقل و هوش و قدرت تشخیص خوب و بد، خود نمود هدایت الهی است؛ زیرا اینها ابزار هدایت و نیفتادن در ورطه ضلالت است و این عطیه‌ای همگانی است –اختصاص به عده‌ای خاص ندارد-. خداوند در جای دیگر می‌فرماید: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»[2] (خیر و شر انسان به او الهام شد).


و در آیه سوم از سوره انسان نیز تصریح می‌کند که ما انسان‌ها را هدایت می‌کنیم ولی اینچنین نیست که هدایت ما علت تامه برای هدایت انسان‌ها باشد –به تعبیری این هدایت قهری نیست- بلکه نیمی از آن به دست خود بندگان است؛ زیرا حکمت الهی بر این تعلق گرفته است که اختیار و اراده هدایت شدگان نیز در هدایتشان دخیل باشد. در عین حال که اصلِ اختیار و اراده هر فرد نیز از آنِ خداوند است.

در حدیثی قدسی خداوند می‌فرماید: «ای فرزند آدم، به سبب مشیت من توانا بر خواستن هستی و به وسیله نعمت من فرائض مرا به جا آوردی و به خاطر قدرتی که من به تو عنایت کرده‌ام بر نافرمانی من نیرومند شده‌ای» (یابن آدم بمشیتی کنت أنت الذی تشاء ... .[3]

بنابراین می‌توان گفت سعادت و شقاوت، هر دو از ناحیه خداست در این حال که اختیار و اراده بندگان نیز پابرجاست؛ چون توفیق خداوند و نعمتی که او عنایت کرده موجب سعادتمند شدن سعادتمندان است (با حسن اختیار خود بندگان) و با همان ابزار و قدرتی که خداوند در اختیار بندگان گذاشته (به سوء اختیار خودش) موجب جهنمی شدن و شقی شدن آنان شده است.

البته هدایت افراد به حسب تفاوت در بضاعت و سرمایه‌ها و استعدادهای افراد متفاوت است -دارای مراتب است-.

اما مهم این است که خداوند سرمایه‌ی متناسب با استعداد و ظرفیت هر فرد را در اختیار وی گذاشته است؛ زیرا در قرآن می‌فرماید:

«قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَ‏ هَدی»[4]ترجمه: «گفت: پروردگار ما همان است كه خلقت هر چيزى را به آن داد و سپس هدايتش كرد».
و هدایت هر یک از مخلوقات، به سوی همان هدفی است که هر یک برای آن خلق شده‌اند؛ و هدف از خلق انسان، معرفت و بندگی پروردگار است (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ‏)[5].


نتیجه:

هیچ انسانی‌ نمی‌تواند مدعی شود که خداوند امر هدایت او را معطل گذاشته و او را به حال خود رها کرده است. اما نکته قابل تأمل آن است که تحقق نهایی هدایت وابسته به خواست هر یک از بندگان است؛ تا با اختیار خویش –نه با قهر و غلبه- هدایت شوند.

منابع

[1]. الانسان: ۲ و ۳.


[2]. شمس: ۸.


[3]. قمی، علی ابن ابراهیم، تفسیر قمی، تصحیح موسوی جزائری، قم: دارالکتاب، ۱۴۰۴ق، چ سوم، ج۲، ص ۲۱۰.


[4]. طه: ۵۰.


[5]. ذاریات: ۵۶.


موضوع قفل شده است