جمع بندی زندگی اجتماعی و بازخواست تنهایی (۳)

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زندگی اجتماعی و بازخواست تنهایی (۳)

سلام.

[SPOILER]

و او بر هر چه می‌کند بازخواست نشود ولی خلق از کردارشان بازخواست می‌شوند.-۲۳ انبیا

[/SPOILER]

۱-چرا همیشه در تمام قوانین بشریت موجود ضعیف ( انسان ) بازخواست می شود ولی کسی که زور دارد آسوده است ؟

دلیل اینکه با توجه به اینکه به آینده جهل داریم باید انتخاب کنیم چیست؟ انتخاب کنیم و نشود آنچه که باید می شد و بازخواست شویم چه سودی دارد؟

۲- بر فرض مثال من می خواهم انتخاب کنم که دیگر زندگی نکنم و عقلم به این نتیجه رسیده ادامه روشن نیست و بازیچه ام چرا باید بازخواست شوم ؟
نیست بودن بهتر و لذت بخش تر از انتخاب کردن ها نیست ؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد مسلم

[TD][/TD]

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب و احترام

دلسوخته;1015508 نوشت:
و او بر هر چه می‌کند بازخواست نشود ولی خلق از کردارشان بازخواست می‌شوند.-۲۳ انبیا
۱-چرا همیشه در تمام قوانین بشریت موجود ضعیف ( انسان ) بازخواست می شود ولی کسی که زور دارد آسوده است ؟

اصلا بحث موجود ضعیف و قوی نیست، بحث زورگویی نیست، اینکه قرآن کریم می فرماید: «لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُون‏»؛ از آنچه می کند سوال نمی شود، و دیگران سوال میشوند.(انبیاء:23)
به این معنا نیست که کسی حق سوال کردن ندارد، بلکه منظور این است که کارهای خدا جای سوال باقی نمی گذارد. یعنی چون خداوند حکیم علی الاطلاق بوده، و حکمتش بی حد و مرز است کار او جای سوال ندارد.(طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان، ج14، ص377) مثل این است که می گوییم فلانی کارش حرف ندارد؛ این بدین معنا نیست که کسی حق ندارد در مورد کارش حرف بزند! بلکه منظور این است که کارش بی عیب و نقص است.

دلسوخته;1015508 نوشت:
دلیل اینکه با توجه به اینکه به آینده جهل داریم باید انتخاب کنیم چیست؟ انتخاب کنیم و نشود آنچه که باید می شد و بازخواست شویم چه سودی دارد؟

۲- بر فرض مثال من می خواهم انتخاب کنم که دیگر زندگی نکنم و عقلم به این نتیجه رسیده ادامه روشن نیست و بازیچه ام چرا باید بازخواست شوم ؟
نیست بودن بهتر و لذت بخش تر از انتخاب کردن ها نیست ؟

اما در خصوص جهل انسان ها به آینده، خب اولا تا وقتی ما عملی انجام ندهیم آینده ای رقم نمیخورد که ما بدان علم داشته باشیم! آینده را خود ما میسازیم؛ به عنوان مثال اینکه یک نفر پزشک بشود یا نشود چیزی نیست که به او بگویند و او را از آن آگاه کنند تا این حقیقت رقم بخورد، بلکه در گرو تلاش و علاقه اوست که در این مسیر با جدیت گم بردارد یا برندارد. بنابراین ما باید تلاشمان را بکنیم و نتیجه را به او واگذار کنیم، قطعا با چنین منشی و چنین روشی هرگز در آینده پشیمان نخواهیم شد.

اما این که خداوند اجازه نداده که ما برخی رفتارها از جمله نیست شدن را انتخاب کنیم به این خاطر است که او افقی می بیند که ما نمی بینیم، او علم و آگاهی ای دارد که ما نداریم؛ او می داند که ما از تمام این سختی ها و مشقت هایی که به خاطر خستگی از آنها زندگی را نمی خواهیم در نهایت راضی خواهیم شد، همان طور که در روایات آمده است پس از دیدن ثواب بیماری ها آرزو میکرد دچار شدیدترین آنها میشد،(الکافی، ج2، ص255)و زمانی که ثواب دعاهای مستجاب نشده اش را می بیند آرزو میکند که ای کاش هیچ کدام از دعاهایش مستجاب نشده بود.(همان، ج2، ص491) خب امثال این روایات نشان میدهد اگر انسان از زندگی خسته شده است و آن را نمی خواهد دارد زود قضاوت میکند و در نهایت راضی خواهد شد، در این صورت چرا خداوند که از فرجام کار بی خبر است، به اعتراض او گوش دهد و اذن به نابودی دهد؟

مثل کودکی که نمیخواهد به مدرسه برود، اما پدر و مادر او را اجبار می کنند، هر کسی هم که بیاید تا بین ایشان قضاوت کند پدر و مادر را متهم نمیکند که چرا کودک رابه کاری مجبور می کنید که رضایت ندارد؟ چون می داند که در نهایت این کودک راضی شده و از رفتار پدر و مادر در تحصیل خودش تشکر می کند.

سلام‌.
آیا گفتن "چرا" تفاوتی در حال من ایجاد می کند ؟ خیر. زور شاخ و دم دارد ؟
وجود شقی هم مصلحت است دیگر ؟
.
من هنوز انتخاب نکردم طبق گفته شما ، خداوند از کجا قبلا خبر دارد و حکم هم صادر کرده است؟
.
آیا همه تلاش ها ختم به خیر شده ؟ بریم جلو آخر شکست خورده بمانیم ، توانایی بازگشت در عالم ماده وجود دارد؟ ( شاید بعدا اختراع کردند خوشا به حال دارنده سفر در زمان در آینده ! ) البته جواب خوبی داده می شود : شکست زمینه ساز پیر وزی ها ی بعدی است! آیا انسان همیشه دوران طلایی دارد تا هر وقت انتخاب کرد شکست خورد برگردد و جبران کند؟!
.
مدرسه رفتن خیر است دیگر است؟
انسان هم همیشه عاقبت به خیر است دیگر حتی آن شقاوتمند هم راضی بوده که باشد دیگر ؟

با سلام و احترام

دلسوخته;1015726 نوشت:
آیا گفتن "چرا" تفاوتی در حال من ایجاد می کند ؟ خیر. زور شاخ و دم دارد ؟

بنده نگفتم شما نپرسید چرا؟!!! عرض کردم این که خداوند فرموده از کار او سوال نمیشود به این معنا نیست که کسی حق سوال کردن ندارد. ببینید اگر سخن در معنای کلام خداوند است آنچه شما می گویید را خدا نگفته است! اگر سخن در اشکال دیگری است خب ربطی به این سخن خداوند ندارد.

دلسوخته;1015726 نوشت:
وجود شقی هم مصلحت است دیگر ؟
.
من هنوز انتخاب نکردم طبق گفته شما ، خداوند از کجا قبلا خبر دارد و حکم هم صادر کرده است؟
.
آیا همه تلاش ها ختم به خیر شده ؟ بریم جلو آخر شکست خورده بمانیم ، توانایی بازگشت در عالم ماده وجود دارد؟ ( شاید بعدا اختراع کردند خوشا به حال دارنده سفر در زمان در آینده ! ) البته جواب خوبی داده می شود : شکست زمینه ساز پیر وزی ها ی بعدی است! آیا انسان همیشه دوران طلایی دارد تا هر وقت انتخاب کرد شکست خورد برگردد و جبران کند؟!
.
مدرسه رفتن خیر است دیگر است؟
انسان هم همیشه عاقبت به خیر است دیگر حتی آن شقاوتمند هم راضی بوده که باشد دیگر ؟

برادر عزیز من، دلسوخته عزیز چه کسی گفته شما شقاوتمند هستید؟ خب اول این را اثبات کنید و سپس به چرایی آن اشکال بگیرید!!

سلام.
نه من منظورم این بود : شما می گویید خدا نمی گوید کسی حق پرسیدن ندارد ، من هم می گویم من فرضا بپرسم چرا ؟ اصلا چرا من را به وجود آوردی ؟ در کلیت مگه فرقی می کنه ، اصلا " چرا " پرسیدن من اهمیتی نداره به زور باید قانع بشم کلا چرا پرسیدنم بی خوده چون جوابی نیست. همینیه که هست . غیر اینه ؟
.
من نمی دانم سعادتمند هستم یا شقاوتمند ، اصلا شاید تعریف خدا با تعریف من فرق داشته باشد ، فقط می دانم خودم بهتر از همه خودم رو می شناسم و می دانم وقتی از کودکی مشکلات عجیب داشته باشم برخلاف کودکان دیگه یه جای کار می لنگه نوجوانی و جوانی هم که کلا داستان عجیبیه. اگر به عقلم رجوع کنم وقتی می بینم نه گذشته درست بوده و خیلی چیزهای اصلی از دست رفته آیا واقعا آینده که نشات گرفته از نتایج گذشته است واقعا روشن است ؟
همونطور که عرق های مخفی و هسته های مرکزی یک انسان کاملا عقل را تحت کنترل خودش گرفته و توهم اختیار را به وجود آورده ( شما قبول ندارید این رو ) و وقتی با کلی زنجیر به هم پیوسته به آدمی فرمان می دن آیا واقعا این ها آینده رو تعیین نمی کنن ؟
.
آیا واقعا من برای هدفی خلق نشده ام ؟ آیا واقعا امکان نداره من وسیله ای بشم برای رشد دیگران ؟
آیا واقعا خداوند در فلان تاریخ که من آرزوی نیستی کردم خیر من رو خواسته بود و من رو به وجود آورد ؟ یعنی این احتمال وجود نداره من وسیله شده باشم ؟ اینو واقعا می خوام بدونم.
.
آیا آرامش نبودن بهتر از انتخاب (که شما می گید اختیار و لذت آن ) با ترس به آینده و بازخواست به خاطر توانایی ها که خود خالق داده هر چند در حد همون مخلوق نیست؟

دلسوخته;1015791 نوشت:
نه من منظورم این بود : شما می گویید خدا نمی گوید کسی حق پرسیدن ندارد ، من هم می گویم من فرضا بپرسم چرا ؟ اصلا چرا من را به وجود آوردی ؟ در کلیت مگه فرقی می کنه ، اصلا " چرا " پرسیدن من اهمیتی نداره به زور باید قانع بشم کلا چرا پرسیدنم بی خوده چون جوابی نیست. همینیه که هست . غیر اینه ؟


خب البته آیه ای که اشاره فرمودید پاسخ این سوال را نیز میدهد، زیرا این که می فرماید خداوند از کارش سوال نمیشود و از کار شما سوال میشود به این خاطر است که: «اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏»؛ خداوند می داند و شما نمی دانید(بقره:216)

دلسوخته;1015791 نوشت:
آیا واقعا من برای هدفی خلق نشده ام ؟ آیا واقعا امکان نداره من وسیله ای بشم برای رشد دیگران ؟...
آیا واقعا خداوند در فلان تاریخ که من آرزوی نیستی کردم خیر من رو خواسته بود و من رو به وجود آورد ؟ یعنی این احتمال وجود نداره من وسیله شده باشم ؟ اینو واقعا می خوام بدونم.

قطعا برای هدف خلق شده اید، و قطعا خداوند همواره خیر و صلاح شما ر ا خواسته است، در این مطلب هیچ شکی نیست...شماهم میتوانید خودتان رشد کنید، و هم می توانید واسطه برای رشد دیگران شوید.

دلسوخته;1015791 نوشت:
آیا آرامش نبودن بهتر از انتخاب (که شما می گید اختیار و لذت آن ) با ترس به آینده و بازخواست به خاطر توانایی ها که خود خالق داده هر چند در حد همون مخلوق نیست؟

ترس چرا؟ کسانی باید بترسند که از صبح تا شب دارند جنایت م کنند بدون اینکه از فرجام کارشان نگران و یا بیمناک باشند، اما کسی که از روی ضعف اراده، یا جذابیت های دنیا گرفتار خطایی میشود و از این بابت ناراحت بوده و بیم پاسخگویی در برابر خالق را دارد، این انسان اصلا بخشیده شده است، همانطور که در روایات داریم که امام صادق(ع) فرمودند: «مَا مِنْ عَبْدٍ أَذْنَبَ ذَنْباً فَنَدِمَ عَلَيْهِ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ قَبْلَ‏ أَنْ‏ يَسْتَغْفِرَ»؛ هیچ بنده ای نیست که گناهی بکند، پس بر آن پشیمان شود، مگر آنکه خداوند قبل از آنکه استغفار کند، او را بخشیده است.
بنابراین همین که کسی کاملا از گذشته اش ناراحت است، این یعنی راضی به این گذشته نیست، این عنی کار تمام است، او هرگز مواخذه نخواهد شد! خودخوری های بی دلیل چرا؟ ترس های نا به جا که جای امید را گرفته اند چرا؟
برادر من کسی که قرار است به رفتارهای من و شما حسابرسی کند رحمتش نامحدود است، در معنای نامحدود دقت کنید، رحمت بی انتها می دانید یعنی چه؟ تمام مهربان هایی که ما در دنیا می بینیم که در مهربانی زبان زد هستند همه محدود بوده، و قابل مقایسه با رحمت نامحدود نیستند.

سلام.
پس احتمال اینکه خداوند از اینکه من راضی به خلقت خودم نبودم وجود داره و نیاز به خلقت قبلی و پرسش جداگانه نبوده ، پس من‌ تا برای اون هدفی که خلق شدم عملیاتم را تمام نکنم نمی میرم ، پس زور نقش اساسی داره.
.
مثلا من می بینم منظور از رشد چیه ، رشد معنوی دنیوی مخلوطی از هم ؟ کدوم ؟
قبل اینکه من بخوام اینو بررسی کنم فکری که من برام ایجاد میشه این احتمال رو می دم ( نه صد در صد ) کسی خوب و خوشبخت آفریده شده حالا یا ژن خوب داشته یا طینتش خوب بوده و امثال اون ها ، بالاخره باید باشند کسانی هم که مشکل داشته باشند تا یک تعادلی برقرار باشه بین ژن های خوب و ژن های معیوب ( اختیار هم انگار یه سوالی براش پیش میاد. اگه همه مساوی خلق می شدند مگر اختیار وجود ندارد تا هر کس خواست هر طور می خواهد انتخاب کند ؟ حتما باید تفاوت ذاتی باید وجود داشته باشد تا تفاوت ها به وجود بیاید ؟ )
مثلا من برای خودم که نگاه می کنم رشدی نداشتم که بگویم خداوند خیر محض مرا خواسته ، اما فکر کنم خیریت من همون به رشد رساندن دیگران باشد حتی اگر نابود شوم. چیزی که با چشمانم همیشه دارم می بینم.
.
انصافا من اگر ربات با قدرت انتخاب های مختلف خلق کنم و سطح هوشش را همانطور که خودم براش محدود کردم و خودم هم برنامشو نوشتم و اونم با اون سطح هوش انتخاب انجام بده بعد من خوشم نیاد ( خودم می دونستم ممکنه اون انتخاب رو انجام بده ) بزنم تیکه پارش کنم شما در مورد من چی قضاوت می کنید.

دلسوخته;1015898 نوشت:
منظور از رشد چیه ، رشد معنوی دنیوی مخلوطی از هم ؟ کدوم ؟
قبل اینکه من بخوام اینو بررسی کنم فکری که من برام ایجاد میشه این احتمال رو می دم ( نه صد در صد ) کسی خوب و خوشبخت آفریده شده حالا یا ژن خوب داشته یا طینتش خوب بوده و امثال اون ها ، بالاخره باید باشند کسانی هم که مشکل داشته باشند تا یک تعادلی برقرار باشه بین ژن های خوب و ژن های معیوب (اختیار هم انگار یه سوالی براش پیش میاد. اگه همه مساوی خلق می شدند مگر اختیار وجود ندارد تا هر کس خواست هر طور می خواهد انتخاب کند ؟ حتما باید تفاوت ذاتی باید وجود داشته باشد تا تفاوت ها به وجود بیاید؟)
مثلا من برای خودم که نگاه می کنم رشدی نداشتم که بگویم خداوند خیر محض مرا خواسته ، اما فکر کنم خیریت من همون به رشد رساندن دیگران باشد حتی اگر نابود شوم. چیزی که با چشمانم همیشه دارم می بینم.
.
انصافا من اگر ربات با قدرت انتخاب های مختلف خلق کنم و سطح هوشش را همانطور که خودم براش محدود کردم و خودم هم برنامشو نوشتم و اونم با اون سطح هوش انتخاب انجام بده بعد من خوشم نیاد ( خودم می دونستم ممکنه اون انتخاب رو انجام بده ) بزنم تیکه پارش کنم شما در مورد من چی قضاوت می کنید.

نوع نگاهتان به را باید تغییر دهید؛ خداوند با کسی قرابت و خویشاوندی ندارد، هر تفاوتی که میان بندگان است به خاطر علل پیشینی و اختیار پسینی خودشان است، به عنوان مثال پدر و مادر یکه دیابت دارند خب فرزند را هم مستعد به آن می کنند، یا به لحاظ قوای جسمانی و مانند آن هم همینطور.
بنابراین شما در گذشته و آنچه که به دنیا آمده اید نمانید چون آن خارج از اختیار شما و به تبع علل پیشینی بوده است، اما اینکه پس از این، تبدیل به چه شخصیتی شوید را خداوند به خودتان سپرده است.

رشد را شما نمیتوانید ببینید، همین سختی ها، همین ناراحتی هایی که دارید اتفاقا نشان از رشد شما دارد، رشد معنوی بر خلاف رشد مادی محسوس نیست که انسان مثلا به لحاظ جثه بزرگ شود! بلکه همین که انسان نسبت به رفتارهای خوب و بد حساس باشد نشان از رشد او دارد.

انسان اختیار دارد، به آگاهی خودش علم دارد، به مصلحتش علم دارد، و خداوند هم تنها بندگانی را تیکه پاره خواهد کرد به تعبیر شما که خودشان علی رغم علم به چنین عاقبتی باز هم همان را بروند، اما بندگانی که علی رغم اینکه راضی به گناه نیستند اما حریف نفس خویش نمیشوند و گاهی پایشان می لغزد، اما از کرده خویش پشیمان میشوند و مشغول مبارزه با نفس هستند نه تنها تیکه پاره نمیشوند، بلکه مواخذه هم نخواهند شد، بلکه اجر هم خواهند داشت.

بله باید همیشه دید عوض بشه و همیشه گول زدن رو برای آرامش انجام بدم. مگه راه دیگه ای هست ؟ این هم یه زوریه . کلا همه چی بر مبنای زور می چرخه.
زور بزنم واقعیات رو فراموش بزنم.
چرا من‌از رشدم خبر دارم و می دانم سقوط آزاد فعلا نصیبم شده یعنی شده بود.
.
فرشته نگهبان تبصره میارید به اختیار ربطش می دید آخر سر ، ژن و ... به اختیار ربطش می دید ، کلا آخر سر همه چیز رو به اختیار ربط می دهید.
.
تفاوت طینت ها هم علل پیشین و پسین داره ؟ طینت هایی که ابتدا به وجود آمده ؟

دلسوخته;1015976 نوشت:
بله باید همیشه دید عوض بشه و همیشه گول زدن رو برای آرامش انجام بدم. مگه راه دیگه ای هست ؟

برادر عزیزم اگر طرف من و شما که بین سخنان ما قضاوت خواهد کرد و حرف او حجت خواهد بود، و اوست که روز قیامت میگوید چه کسی رشد کرده و چه کسی باید مواخذه شود، اگر تمام اینها شما هستید خب پس چرا پاسخ را از بنده می خواهید؟ که سپس آن را گول زدن معنا کنید! و اگر قرار است خداوند پاسخ بدهد شما بفرمایید کدامیک از سخنان بنده گول زدن است تا آیه و روایتش را برای شما بیاورم.
این نحوه سخن گفتن نشان از این دارد که شما اصلا کاری به دیدگاه خداوند ندارید! شما یک نظام فکری از قبل در ذهنتان طراحی کرده اید و خودتان دردرون خودتان از قبل نتیجه را گرفته اید و اصلا کاری به سخنان خداوند ندارید!!
رویکردتان را اصلاح کنید و صرفا به دنبال کشف حقیقت باشید، نه رد آن! به دنبال شنیدن سخن خداوند باشید، نه نقد آن!

من دارم با دید واقعی نگاه می کنم و تمام تبعیض ها و بی عدالتی ها رو می بینم.
خلاصه سخنتون بازم به زور ختم شد.
ممنون.

دلسوخته;1016015 نوشت:
من دارم با دید واقعی نگاه می کنم و تمام تبعیض ها و بی عدالتی ها رو می بینم.


چه بی عدالتی؟ آیا بدون آگاهی از تفاوت ها در علل می توان عدالت و بی عدالتی را تشخیص داد؟ ما موجودات مختلفی را می بینیم که در جهان به دنیا می آیند، یکی گوسفند است، یکی اسب است، یکی درخت است، و یکی هم انسان است، آیا اسب و گوسفند و درخت می توانند اعتراض کنند چرا ما آدم نشدیم؟ آیا میشود گوسفند و اسب، گوسفند و اسب شدنشان را بی عدالتی بدانند؟ میشود از خدا توقع داشت که خداوند از یک جفت گوسفند انسان به دنیا بیاورد؟ اینکه ما انسان شده ایم به خاطر علل پیشینی است، چون پدر و مادرمان انسان بوده اند؛ طبیعتا خصوصیات انسانی ما هم برگرفته از علل پیشینی است، چون فرزند از همین علل شکل گرفته است؛ این نه غیر منطقی است، و نه غیر عادلانه و زور!

لذا خداوند هرگز کسی را مواخذه نخواهد کرد که چرا اینگونه به دنیا آمدی؟ یا چرا استعدادت کم و زیاد بود؟ یا چرا به لحاظ جثه قوی یا ضعیف شدی؟ یا اینکه بیش از توانش از او توقع داشته باشد؛ هرگز اینها نخواهد بود.
اگر حرف بنده را باز قبول ندارید سخن خداوند را شنوید که می گوید من متناسب با امکاناتی که به انسان داده ام از او توقع دارم، و متناسب با آنچه که به او داده ام او را می آزمایم: «رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ في‏ ما آتاكُمْ»؛ درجات بعضى از شما را بالاتر از بعضى ديگر قرار داد، تا شما را به وسيله آنچه در اختيارتان قرار داده بيازمايد(انعام:165)

دلسوخته;1016015 نوشت:
خلاصه سخنتون بازم به زور ختم شد.

طبق آنچه که عرض کردم می بینید که همه چیز منطقی و عادلانه است، من واقعا نمی فهمم شما از کدامین زور سخن می گویید!

[SPOILER]
یه روز بیاید بریم یک کشتارگاه و آزمایش کنیم گوسفند رو جلوی بقیه همنژادها که خونو و .... ریخته شده ببینیم گوسفند اونجا دو هزاریش تازه می افته چه خبر یا عاشقانه می خواد بمیره و امتحان کنیم ببینیم واقعا آرزوی همچین روزی رو داشت و دوست داشت گوسفند باشه!! عملی تست کنیم نتیجه بهتر میشه گرفت.
.
نکته اول :
من به خاطر لذت افرادی به دنیا آمدم ( زور اول ) و اگر من شقاوتمند باشم کسی عین خیالش نیست ( زور دوم )
طینت من قبل خلقت شکل گرفته بود و خودم به طینتم واقفم و نقشی در آن نداشتم ( زور سوم )
ژنتیک و ... که به قول شما عادلانه است خداوند آگاه بوده و اگر مشکلی در آن دارم خداوند کاری نمی کند ( زور چهارم )
در کودکی که باید رشد کنم به شر گرفتار می شم. خداوند که ادعا این را در قرآن دارد که اگر ضرری به کسی بخواهد برسد هیچ کس جز او نمی تواند جلوگیری کند.اینکار را نکرد ( زور پنجم ) فرشته نگهبان هم فکر کنم شیفتش عوض شده بود پیداش نبود شاید از قصد نبود ( زور ششم ) می شود آنچه نباید بشود و چندین سال عذاب و ترس و افسردگی و نابودی آینده و ... ( زور هفتم )
آرزوی نیستی می کنم اما به زمان منفی اگر برگردیم خداوند می دانست همچین آرزویی کردم اما تاثیری نداد ( زور هشتم )
و الباقی زورها در آینده و ....
[/SPOILER]

دلسوخته;1016112 نوشت:
من به خاطر لذت افرادی به دنیا آمدم ( زور اول ) و اگر من شقاوتمند باشم کسی عین خیالش نیست ( زور دوم )
طینت من قبل خلقت شکل گرفته بود و خودم به طینتم واقفم و نقشی در آن نداشتم ( زور سوم )
ژنتیک و ... که به قول شما عادلانه است خداوند آگاه بوده و اگر مشکلی در آن دارم خداوند کاری نمی کند ( زور چهارم )
در کودکی که باید رشد کنم به شر گرفتار می شم. خداوند که ادعا این را در قرآن دارد که اگر ضرری به کسی بخواهد برسد هیچ کس جز او نمی تواند جلوگیری کند.اینکار را نکرد ( زور پنجم ) فرشته نگهبان هم فکر کنم شیفتش عوض شده بود پیداش نبود شاید از قصد نبود ( زور ششم ) می شود آنچه نباید بشود و چندین سال عذاب و ترس و افسردگی و نابودی آینده و ... ( زور هفتم )
آرزوی نیستی می کنم اما به زمان منفی اگر برگردیم خداوند می دانست همچین آرزویی کردم اما تاثیری نداد ( زور هشتم )
و الباقی زورها در آینده و ....

بنده هیچ کدام از اینها را زور نمی بینم، و البته نمیخواهم تفصیلا وارد ادله ی زور نبودن آنها شوم چون مدت هاست که در تاپیک های مختلف با شما هم کلام شده ام و ثمره ای در این کار نمی بینم، فقط یک کلام عرض می کنم: «در گذشته نمانید»
مهمترین چیزی که انسان را باز می دارد این است که در گذشته بماند!! اصلا به همین خاطر خداوند فرموده به محض پشیمانی دل، گناهان انسان را می بخشم، به این خاطر است که انسان سریعا بلند شده و به حرکتش ادامه دهد. در خود خوری و ناراحتی از گذشته نماند تا از حرکت از نایستد.
خداوند شما را بخشیده است، خودتان در پشیمانی مانده اید!! او چه کند؟!
خداوند برای شما آینده ای روشن ترسیم کرده است خودتان آن را تاریک ی پندارید، او چه کند؟!
خداوند می داند از این دردها و رنج ها راضی خواهید شد، خودتان باور نمی کنید، او چه کند؟!

برادر عزیزم، گذشته را هر چه بوده اختیاری یا عدم اختیاری، و مقصرش هر که بوده را رها کنید، در حال و آینده زندگی کنید! خداوند شما را به خاطر گذشته ای که از آن راضی نیستید مواخذه نخواهد کرد.

سلام.
[SPOILER]زندگی در حال و آینده فکر کنم تاثیری زیادی از گذشته می گیرد. گذشته که ضرر کردیم و توانایی برگشت به گذشته در عالم ماده فعلا موجود نیست. مجبوریم برای درمان ضررها و کمبودها به دنیای دیگر فکر کنیم( فرض کنیم که خداوند ما را خواهد بخشید و توانایی دیدن و داشتن چیزی بهتر را پیدا کنیم ، فرض کنیم )
در مدتی که در زندگی دنیا هستیم باید برای درمان ترس ها ، کمبودها ، اعمال و ... راهی پیدا کنیم . شاید در برهه ای توانایی خلاصی از مشکلات و شرورت ها نباشد ، عقده به سراغ آدم می آید. عقده پشت عقده که همه در آینده ی آدمی تاثیر گذار است اعمال مغز حس درونی ایده ها و ... یک زنجیره عقده وار که چیزی جز فرو رفتن در باتلاق جهنم نیست. آیا عقده ها برای خداوند قابل پذیرش است ؟
شاید واقعا مجبوریم‌ و اختیار چیز بی خودی است. شاید یک نیروی مخفی در درون انسان وجود دارد که کشف نشده است و دیده نمی شود مثل خداوند و موج ها و انرژی ها که اینچنین ما را کنترل می کند.
[/SPOILER]
بهتر است من دیگر مزاحم وقتتان نشوم گویا این چیزها راه چاره ای فعلا ندارد.
تشکر

دلسوخته;1016388 نوشت:
زندگی در حال و آینده فکر کنم تاثیری زیادی از گذشته می گیرد. گذشته که ضرر کردیم و توانایی برگشت به گذشته در عالم ماده فعلا موجود نیست. مجبوریم برای درمان ضررها و کمبودها به دنیای دیگر فکر کنیم( فرض کنیم که خداوند ما را خواهد بخشید و توانایی دیدن و داشتن چیزی بهتر را پیدا کنیم ، فرض کنیم )
در مدتی که در زندگی دنیا هستیم باید برای درمان ترس ها ، کمبودها ، اعمال و ... راهی پیدا کنیم . شاید در برهه ای توانایی خلاصی از مشکلات و شرورت ها نباشد ، عقده به سراغ آدم می آید. عقده پشت عقده که همه در آینده ی آدمی تاثیر گذار است اعمال مغز حس درونی ایده ها و ... یک زنجیره عقده وار که چیزی جز فرو رفتن در باتلاق جهنم نیست. آیا عقده ها برای خداوند قابل پذیرش است ؟
شاید واقعا مجبوریم‌ و اختیار چیز بی خودی است. شاید یک نیروی مخفی در درون انسان وجود دارد که کشف نشده است و دیده نمی شود مثل خداوند و موج ها و انرژی ها که اینچنین ما را کنترل می کند.

سلام جناب دلسوخته عزیز
من بیش از این نمیتوانم به شما کمک کنم، چون نمی دانم درد دل های شما چیست، مشکلات شما چیست؟ منظور شما از ترس ها و کمبودها و اعمال چیست، خوب است که در این مورد با یک مشاور دینی صحبت کنید چون ذهنتان به شدت تمایل به نگرش های منفی دارد و این را باید با اراده و مشاوره کارشناسان درمان کنید.
اما آنچه که بنده با این اطلاعات ناقص از مشکل شما می توانم بگویم یک چیز است:

فراموش نکنید که در برابر شما خدایی است که رحمتش نامحدود است، نامحدود می دانید یعنی چه؟ یعنی حتی نمی توان آن را تصور کرد! یعنی بی نهایت برتر از مهربانی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، بی نهایت مهربان تر و دلسوز تر از مادر به فرزند؛ پس به او اعتماد کنید، و خودتان را به او بسپارید

پرسش:
خداوند در آیه 23 سوره انبیا می فرماید: «او هر چه می‌کند بازخواست نشود، ولی خلق از کردارشان بازخواست می‌شوند»؛ سوال من این است که چرا همیشه در تمام قوانین بشریت موجود ضعیف بازخواست می شود ولی کسی که زور دارد آسوده است؟
چرا ما با اینکه به آینده جهل داریم باید انتخاب کنیم چیست؟ انتخاب کنیم و نشود آنچه که باید می شد و بازخواست شویم چه سودی دارد؟ بر فرض مثال من می خواهم انتخاب کنم که دیگر زندگی نکنم و عقلم به این نتیجه رسیده ادامه روشن نیست و بازیچه ام، چرا باید به خاطر این انتخاب بازخواست شوم؟


پاسخ:

اینکه قرآن کریم می فرماید: «لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُون‏»؛ از آنچه می کند سوال نمی شود، و دیگران سوال میشوند.(1) در اینجا اصلا بحث موجود ضعیف و قوی نیست، بحث زورگویی نیست، به این معنا نیست که ما هر کاری دلمان بخواهد انجام می دهیم و کسی حق سوال کردن ندارد! بلکه منظور این است که کارهای خدا جای سوال باقی نمی گذارد. یعنی چون خداوند حکیم علی الاطلاق بوده، و حکمتش بی حد و مرز است کار او جای سوال ندارد.(2) مثل این است که می گوییم فلانی کارش حرف ندارد؛ این بدین معنا نیست که کسی حق ندارد در مورد کارش حرف بزند! بلکه منظور این است که کارش بی عیب و نقص است و جای سوال ندارد.

حکمت آن به تعبیر خود قرآن کریم چنین است: «اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏»؛ خداوند می داند و شما نمی دانید(3) بنابراین اینکه ما نمیتوانیم از خدا سوال بپرسیم به خاطر این است که ما با علم و حکمت محدود خودمان میخواهیم علم و حکمت نامحدود خداوند را قضاوت کنیم و این نشدنی است.

اما در خصوص جهل انسان ها به آینده، خب اولا آینده را خود ما میسازیم؛ تا وقتی ما عملی انجام ندهیم آینده ای رقم نمیخورد! به عنوان مثال اینکه یک نفر پزشک بشود یا نشود چیزی نیست که به او بگویند و او را از آن آگاه کنند تا این حقیقت رقم بخورد، بلکه در گرو تلاش و علاقه اوست که در این مسیر با جدیت گم بردارد یا برندارد. بنابراین ما باید تلاشمان را بکنیم و نتیجه را به او واگذار کنیم، قطعا با چنین منشی و چنین روشی هرگز در آینده پشیمان نخواهیم شد.

اما این که خداوند اجازه نداده که ما برخی رفتارها از جمله نیست شدن را انتخاب کنیم به این خاطر است که او افقی می بیند که ما نمی بینیم، او علم و آگاهی ای دارد که ما نداریم؛ او می داند که ما از تمام این سختی ها و مشقت هایی که به خاطر خستگی از آنها زندگی را نمی خواهیم در نهایت راضی خواهیم شد، همان طور که در روایات آمده است پس از دیدن ثواب بیماری ها آرزو میکرد دچار شدیدترین آنها میشد: «لَوْ يَعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِي الْمَصَائِبِ لَتَمَنَّى أَنَّهُ قُرِضَ بِالْمَقَارِيض‏»؛ اگر مومن می دانست در برابر مصیبت ها چه اجری دارد آرزو می کرد گوشت بدنش با قیچی چیده شود.(4)

و همچنین زمانی که ثواب دعاهای مستجاب نشده اش را می بیند آرزو میکند که ای کاش هیچ کدام از دعاهایش مستجاب نشده بود، همانطور که امام صادق(علیه السلام) می فمایند: «فَيَتَمَنَّى الْمُؤْمِنُ أَنَّهُ لَمْ يُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيَا مِمَّا يَرَى مِنْ حُسْنِ الثَّوَاب‏»؛ پس بنده هنگامی که ثواب عظیم دعاهای مستجاب نشده اش را می بیند آرزو می کند کاش هیچ کدام از دعاهایش در دنیا مستجاب نشده بود.(5) خب امثال این روایات نشان میدهد اگر انسان از زندگی خسته شده است و آن را نمی خواهد دارد زود قضاوت میکند و در نهایت راضی خواهد شد، در این صورت چرا خداوند که از فرجام کار بی خبر است، به اعتراض او گوش دهد و اذن به نابودی دهد؟

مثل کودکی که نمیخواهد به مدرسه برود، اما پدر و مادر او را اجبار می کنند، هر کسی هم که بیاید تا بین ایشان قضاوت کند پدر و مادر را متهم نمیکند که چرا کودک رابه کاری مجبور می کنید که رضایت ندارد؟ چون می داند که در نهایت این کودک راضی شده و از رفتار پدر و مادر در تحصیل خودش تشکر می کند.

به نظر می رسد منشأ بسیاری از این تفکرات از سوی انسان های خداباور ترس از عقوبت گناهان باشد، در حالی که کسانی باید بترسند که از صبح تا شب دارند جنایت می کنند بدون اینکه از فرجام کارشان نگران و یا بیمناک باشند، اما کسی که از روی ضعف اراده، یا جذابیت های دنیا گرفتار خطایی میشود و از این بابت ناراحت بوده و بیم پاسخگویی در برابر خالق را دارد، این انسان اصلا بخشیده شده است، همانطور که در روایات داریم که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «مَا مِنْ عَبْدٍ أَذْنَبَ ذَنْباً فَنَدِمَ عَلَيْهِ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ قَبْلَ‏ أَنْ‏ يَسْتَغْفِرَ»؛ هیچ بنده ای نیست که گناهی بکند، پس بر آن پشیمان شود، مگر آنکه خداوند قبل از آنکه استغفار کند، او را بخشیده است.(6)

بنابراین همین که کسی کاملا از گذشته اش ناراحت است، این یعنی راضی به این گذشته نیست، این یعنی کار تمام است، او هرگز مواخذه نخواهد شد! خودخوری های بی دلیل چرا؟ ترس های نا به جا که جای امید را گرفته اند چرا؟ ما باید بدانیم خدایی که در برابر ماست به لحاظ اوصاف وجودی از جمله حکمت و رحمت و مهربانی نامحدود است، در این صورت این نگرانی ها جایی ندارد.

پی نوشت ها:
1. انبیاء:23/21.
2. 5. طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين‏، قم، چاپ پنجم، 1374ش، ج14، ص377
3. بقره:216/2.
4. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص255
5. همان، ج2، ص491
6. همان، ج2، ص427

موضوع قفل شده است