جمع بندی گوینده: «مذل المؤمنين»

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
گوینده: «مذل المؤمنين»

با سلام خدمت اساتید گرامی و دوستان عزیز
.
با اینکه بنده استاد رائفی پور رو به عنوان یک پژوهشگر می شناسم؛ولی در سخنرانی ایشون از حجر بن عدی به عنوان گوینده عبارت " السلام علیک یا مذل المومنین" یاد میکنه

سوالم از استاد این هست منبع ایشون دقیقاََ چه کتابی هست؟ و از کجا داره این مطلب رو نقل میکنه؟

--------------------------------
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه جلد 16 صفحه 44 گوینده این عبارت رو سفيان بن أبي ليلى ذکر میکنه

عن عباد بن يعقوب عن عمرو بن ثابت عن الحسن بن الحكم عن عدي بن ثابت عن سفيان بن أبي ليلى

علامه مجلسی هم در جلد 44 بحارالانوار صفحه 59 همین مطلب رو آورده

شیخ عباس قمی هم در کتاب تحفه الاحباب فی نوادر آثار الاصحاب صفحه 187 و 188 همین مطلب ذکر میکنه + اینکه می نویسد:چنانکه به حجر بن عدی که از بزرگان اصحاب است کلمه ای نسبت دهند که چون من عجیب می دانم ذکر نمی کنم

------------------------------------
با تشکر

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد ممسوس

[TD][/TD]

با سلام و احترام

بهتر است این سوال را از خود اقای رائفی پور پرسید که ایا حجر بن عدی چنین سخنی را گفته و اگر گفته است آیا در منابع دست اول هم آمده است یا خیر؟
اکنون روایات و گزارشات تاریخی را بررسی میکنیم. اول به سراغ منابع اهل سنت میرویم فسوی در المعرفه والتاریخ میگوید شخصی که به امام حسن علیه السلام گفت السلام علیک یا مذل المومنین سفیان بن اللیل است.(1)
ابن قتیبه دینوری در کتاب الامام والسیاسه مینویسد کسی که به امام حسن علیه السلام گفت السلام علیک یا مذل المومنین سلیمان بن صرد خزاعی بود. (2)
ابوحنیفه دینوری در کتاب اخبار الطوال میگوید: علی بن محمد بن بشیر همدانی به حضرت گفت یا مذل المومنین (3)
تاریخنامه طبری آورده است مردی از عرب خدمت حضرت امد و گفت یا مذل العرب (4)
ابن کثیر در البدایه والنهایه میگوید : سعید بن النتل (5) و در جای دیگر میگوید سفیان بن اللیل این جمله را به امام گفته است.(6)
ابن عبدالبر در الاستیعاب معتقد است این سخن از سفیان بن لیلا است. (7)
مقریزی در امتاع الاسماع میگوید این شخص سفیان بن لیلا بوده است. (8)
ذهبی در تاریخ الاسلام در یک جا گفته است این شخص نامش ابوعامر است (9) جای دیگر گفته این شخص سفیان بن اللیل است که به نظر میرسد هر دو یکی باشند و ابوعامر کنیه سفیان است. (10)
ابن جوزی هم در المنتظم بر این باور است که گوینده این سخن سفیان بن اللیل است.(11)

پی نوشت:
1. فسوی المعرفة والتاریخ، ج 3 ص 317
2. ابن قتیبه دینوری، الامامه والسیاسه، ج 1 ص 185
3. ابوحنیفه دینوری، اخبار الطوال، ص 221
4. بلعمی، تاریخنامه طبری ج 4 ص 680
5. ابن کثیر، البدایه والنهایه، ج 8 ص 19
6. همان ج 8 ص 131
7. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج 1 ص 387
8. مقریزی، امتاع الاسماع، ج 5 ص 360
9. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج 4 ص 6
10. همان ج 4 ص 7
11. ابن جوزی، المنتظم، ج5 ص 184

ادامه دارد

با سلام و احترام

همانطور که ملاحظه شد منابع اهل سنت در موضوع گوینده مذل المومنین وی را حجر بن عدی ندانستند و حتی سخنی از وی در باره این موضوع نبود بلکه گوینده این جمله یا ابوعامر یا سفیان یا یک مرد عرب یا سلیمان بن صرد یا علی بن محمد بن بشیر همدانی بود. پس کسی از مورخین اهل سنت تا اینجا حرفی از حجر بن عدی به میان نیاورده است. اکنون به دو منبع دیگر از منابع اهل سنت میپردازیم که بحثی درباره حجر بن عدی دارند بلاذری در انساب الاشراف نقل میکند: آن کسی که به امام حسن علیه السلام گفت یا مذل المومنین سفیان بن یغل همدانی بود و پشت سر او حجر بن عدی خطاب به حضرت گفت: سودت وجوه المومنین شما روی مومنین را با صلح سیاه کردی. پس سخنی از اینکه مومنین را ذلیل کردی باز از حجر بن عدی نیست بلکه از سفیان بن یغل همدانی است. (1) البته شاید این دو جمله در مفهوم یکی باشند ولی به هر حال سخن حجر بن عدی نبود.
اما گزارش ابن اعثم در الفتوح هم متفاوت از گزارشهای دیگر است. ابن اعثم میگوید: امام حسن علیه السلام در حال سخن گفتن با شخصی به نام مسیب بود )که ظاهرا از یاران حضرت بوده است) که شخصی از اهالی بصره به نام عبیدة بن عمرو الکندی وارد بر حضرت شد. وی زخم عمیقی روی صورت داشت، حضرت از او سوال نمود زخم صورت تو از چیست؟ وی گفت در نبردی که با معاویه داشتیم این زخم بر صورت منوارد شده است. حجر بن عدی که در این جلسه حاضر بود گفت: ای کاش تو از این زخم میمردی ای کاش هلاک میشدیم و این روز را (صلح امام با معاویه) نمیدیدیم روزگار به مراد دل دشمن شد و ما غمگین و دل تنگ شدیم مرگ برای ما از زندگی بهتر است. امام از سخنان حجر ناراحت شد و از جلسه بیرون رفت و شخصی را به سراغ حجر فرستاد تا بیاید وقتی حجر نزد امام رفت حضرت فرمود من نخواستم در آن جلسه که معاویه هم حضور داشت حرفی بزنم اما بدان که این کار را از روی مصلحت و حفظ جان شما و شیعیان انجام دادم پس از مدتی که امام با حج حرف میزند سفیان بن لیلا بر حضرت و حجر وارد میشود و او خطاب به حضرت میگوید یا مذل المومنین (2)

پی نوشت:
1. بلاذری انساب الاشراف، ج 3 ص 45
2. ابن اعثم، الفتوح، ج 4 ص 295

اما در منابع شیعی چه مطلبی آمده است. ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطابیین آورده است آن کسی که جمله مذل المونین را به امام حسن گفت سفیان بن اللیل است.(1)
اما دو منبع دیگر از منابع شیعی مورد بررسی قرار میگیرد که ظاهرا این دو گفته اند قائل مذل المومنین، حجر بن عدی است. اول هدایة الکبری حسین بن همدان خصیبی است که وی در کتابش گفته کسی که جمله مذل المومنین را به امام گفته حجر بن عدی بوده است. (2)
منبع دیگر کتاب دلائل الامامه و نوادر المعجزات که هر دو از محمد بن جریر رستم طبری شیعی است وی در دو کتاب خودش بیان کرده است که قائل سخن مذل المومنین حجر بن عدی است.(3)
اکنون به بررسی اقوال منابع شیعی بپردازیم. حسین بن حمدان خصیبی که در عصر غیبت صغری میزیسته و مولف کتاب هدایة الکبری است. بسیاری از رجالیون و فهرست‌نویسان شیعه مانند نجاشی او را به شدت تضعیف کرده اند. نجاشی درباره او عبارت «فاسد المذهب» آورده است. از سوی دیگر برخی نیز در صدد توجیه و تصحیح عقیده خصیبی و آثار او برآمده و از او به نیکی یاد کرده‌اند. پیروان فرقه نصیریه او را از بزرگان خود میدانند و معتقدند او با محمد بن نصیر، رئیس این فرقه، مرتبط بوده و او را باب امام دوازدهم میدانسته است.(4)
کشی او را از کسانی می داند که در زمان امام هادی(علیه السلام) ادعای نبوت کرد و خود را فرستاده شده از جانب امام(علیه السلام) که او را به عنوان رب معرفی می کرد، می دانست و آموزه هایی همانند تناسخ، اباحی گری و حلیت لواط را ترویج می کرد و با این آموزه ها عده ای را به دور خود جمع کرده بود. او سرانجام مورد لعن امام حسن عسکری(علیه السلام) قرار گرفته و امام(علیه السلام) او را از کسانی معرفی کرد که با عوام فریبی و به نام ائمه(علیهم السلام) اموال مردم را چپاول می کنند. (5)
پس به کتاب هدایة الکبری و شخصیت خصیبی نمیتوان اعتماد کرد زیرا وی در کتب رجالی تضعیف یا فاسدالعقیده معرفی شده است.

پی نوشت:
1. ابوالفرج اصفهانی، ج 3 ص 317
2. خصیبی، هدایة الکبری، ص 192
3. طبری، دلائل الامامه، ص 166؛ نوادر المعجزات، ص 229
4. حسین بن حمدان خصیبی، و کتاب هدایة الکبری، مقدمه ص 5 به بعد
5.طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2 ص 805

اما در بررسی نظر طبری شیعی در دلائل اامامه و نوادر المعجزات عین عبارت را نقل میکنیم.قال أبو جعفر: حدّثنا أبو محمّد، قال: أخبرنا عمارة بن زيد، قال:
حدّثنا إبراهيم بن سعد، قال: حدّثنا محمّد بن جرير، قال: أخبرني ثقيف البكّاء، قال: رأيت الحسن بن عليّ (عليه السلام) عند منصرفه من معاوية، و قد دخل عليه حجر ابن عديّ، فقال: السلام عليك يا مذلّ‏ المؤمنين‏ (1)

این روایت به دو دلیل فاقد اعتبار است. الف. به جهت وجود "ثقیف بکاء" در سلسله سند آن؛ چرا که اسم وی در کتاب های رجالی نیامده، بنابراین مهمل است. ب. به خاطر "عمارة بن زید". نجاشی درباره اش می گوید: غیر از این مورد (همین روایت) چیز دیگری از وی نمی دانیم ...(2)

با توجه به این موارد، آیا می توان به روایتی که وضع سندش این گونه است اعتماد کرد؟ و این تهمت را به شخصیتی که تاریخ اسلام عموماً و شیعه خصوصاً به وی افتخار می کند، نسبت داد؟ شخصیتی که جانش را در راه خدا و ولایت علی (علیه السلام) هدیه کرد و به دست اموی ها به شهادت رسید.(3)




پی نوشت:
1.طبری، دلائل الامامه، نوادرالمعجزات، همان
2.رجال نجاشی، ص 827
3.خویی، معجم رجال الحدیث، ج 4 ص 237


در مجموع میتوان به این نتیجه رسید که قائل مذل المومنین بنابر نظر منابع اهل سنت حجر بن عدی نیست و بنابر نظر منابع شیعی خصیبی و طبری این را نقل کرده اند که خصیبی در منابع رجالی شیعه تضعیف شده است و طبری در سلسه سند خود راوی مجهول دارد. به هر حال با توجه به اینکه منابع شیعه و سنی در اینکه قائل مذل المومینن کیست، اختلاف نظر دارند اکثر منابع قائل این جمله را سفیان بن لیلی معرفی کرده اند و به نظر میرسد این موضع در بین مورخین به توتر رسیده است. اما در منابع و مصادر شیعه، سفیان بن لیل این گونه وصف شده است:
1. کشی می گوید: سفیان از اصحاب امام مجتبی (ع) و ممدوح است. وی درباره جمله «یا مذل ....» می گوید: سفیان این حرف را از سر لطف و محبت به امام گفته است. البته بعید به نظر می رسد که این گونه باشد.(1)

2. علامه حلی می گوید: کشی از ... از امام باقر (ع) روایت کرده که سفیان به امام حسن (ع) این جمله را گفت. ظاهراً این جمله را از روی محبت گفته است. امام حسن (ع) در جوابش فرمود: محبت ما گناهان بنی آدم را می شوید، چنان که باد برگ های درختان را می ریزد. علامه می گوید: این روایت عدالت سفیان را نزد من ثابت نمی کند، بلکه می تواند از مرجحات باشد.(2)

مرحوم خوئی در این باره می گوید: این روایت هم از جهت مرسل بودن و هم از لحاظ "حسن طویل" که در سلسله سند آمده، ضعیف است. بنابراین، نمی توان به این روایت بر خوب یا بد بودن کسی استدلال نمود.(3)

بنابراین، آنچه را که در این باره می شود گفت این است که؛ از دیدگاه أهل سنت، به جهت آن که راوی این روایت سفیان است. در نتیجه از نگاه آنها جایی برای استدلال به این روایت و نسبت تهمت به رجال شیعه باقی نمی ماند؛ چرا که سفیان نزد آنها فردی مجهول الحال و ناشناخته است.

اما از دیدگاه شیعه نیز، بر فرض قبول به صدور چنین چیزی از سفیان بن لیل، می گوییم:

الف. سفیان از شخصیت های معروف و شناخته شده شیعی نیست، تا سخنان و کارهای أو را علیه شیعه حجت به حساب آورند. نهایت چیزی که درباره وی می توان گفت این است که آدمی خوبی بوده است.

بنابراین، این مسئله از دو جهت قابل پاسخ گویی است:

1. کسی ادعا نکرده که تمام رجال شیعه از جهت تحمل، صبر و سجایای اخلاقی مساوی و در یک طراز اند. چه بسا شخصی در مقابل مسئله کوچکی عکس العمل نشان می دهد، در حالی که فرد دیگر در برابر مسئله بزرگ تر صبر پیشه می کند. فردی از قضایای روشن جاهل است. و حال آن که شخصی، قضایای پیچیده و مخفی را درک می کند. بنابراین، همه بزرگان شیعه؛ مانند عمار یاسر، مالک اشتر و ... نیستند.

2. شبیه آنچه را که این شخص در برابر امام حسن (ع) انجام داد، از برخی صحابه در برابر رسول الله (ص) نیز سر زد؛ مانند اعتراض به پیامبر در صلح حدیبیه و...!

ب. طبق نقل روایت این شخص خود نزد امام عذر آورد و این یعنی اعتراف به اشتباه و امام (ع) نیز عذرش را پذیرفت.

ج. داستان سفیان در این جا مانند کسی است که در تقسیم غنائم جنگ حنین به رسول الله (ص) گفت: در این تقسیم رضای الاهی رعایت نشده است. همان گونه که دیگری گفت: ای محمد به عدالت رفتار کن.(4) یا این که بر خوردش با امام (ع) مانند برخورد خلیفه دوم در اعتراض به صلح حدیبیه است. آن گونه که در منابع اهل سنت آمده است.(5)

پی نوشت:
1. ابن داود، الرجال، ص 172، شماره 689.
2. العلامة الحلی، الرجال، ص 82.
3. خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج 8، ص 150.
4. تفسیر القرطبی، ج 1، ص449.
5.ذخائر العقبی، ج 1، ص 39؛ تفسیر الطبری، ج 1، ص 201؛ تفسیر القرطبی، ج 1، ص 449.

ممسوس;1015400 نوشت:
با سلام و احترام

بهتر است این سوال را از خود اقای رائفی پور پرسید که ایا حجر بن عدی چنین سخنی را گفته و اگر گفته است آیا در منابع دست اول هم آمده است یا خیر

با سلام و تشکر از استاد گل
.
دقیق,جامع و کامل

در پست اول هم گفتم که استاد رو به عنوان پژوهشگر میشناسم اما در برخی سخنرانی ها سخنانی رو نقل می کنند که به درستی روشن نیست تاپیک های زیر رو هم برای رد همین قبیل مطالب از استاد رائفی پور ایجاد کردم.

عبیدالله بن عباس و ماجرای صلح امام حسن (علیه السلام)

امامت امام جواد (علیه السلام) در نقل یونس بن عبدالرحمن

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
البته دغدغه آقای رائفی پور رو درک می کنم که نمی خوان چیزی شبیه قدیس سازی برای افراد صورت بگیره

حالا هر کسی ممکن هست اشتباه کنه ولی موارد بالا روایت ثابت شده و به صورت کامل صحیح نیست و درست هم نیست که چنین سخنانی که ثابت هم نشده رو به این صورت گفت

امیدورام کسانی که ایشون رو می شناسند این مطالب رو به گوششون برسونند!

سلام.

سعید مسلم;1015415 نوشت:
امیدورام کسانی که ایشون رو می شناسند این مطالب رو به گوششون برسونند!

بله. متاسفانه ایشون و موسسه ی تحت نظرشون گاهی اوقات اقداماتی میکنن که سایر فعالیت های مثبتشون رو تحت شعاع قرار میده.

بنده قبلا تلاش هایی برای ارتباط با موسسه مصاف در همین زمینه ها داشتم که متاسفانه پشیزی براشون ارزش نداره!

شاید اگه شخصی مستقیما خودشون رو بشناسه بتونه کاری در این رابطه انجام بده.

سعید مسلم;1015415 نوشت:
البته دغدغه آقای رائفی پور رو درک می کنم که نمی خوان چیزی شبیه قدیس سازی برای افراد صورت بگیره

حالا هر کسی ممکن هست اشتباه کنه ولی موارد بالا روایت ثابت شده و به صورت کامل صحیح نیست و درست هم نیست که چنین سخنانی که ثابت هم نشده رو به این صورت گفت

امیدورام کسانی که ایشون رو می شناسند این مطالب رو به گوششون برسونند!

با سلام و احترام
به نظر میرسد یکی از اشکالاتی که غالبا دچار آن میشویم این است که ورود به مباحثی داریم که در حیطه علمی و تحقیقی ما نیست. اگر هر کس در آن تخصصی که دارد حرف برای گفتن داشته باشد خریدار بیشتری پیدا خواهد کرد تا اینکه در باره هر علمی و هر فن و رشته ای سخن بگوید. طبیعتا حرفهای غیر تخصصی پخته و عمیق نیستند ظاهر خوبی دارند اما درون آن بی اشکال نیست ما باید به دنبال تخصص در رشته علم یا بحث خاصی باشیم تا کمتر دچار اشتباهات علمی بشویم.

سلام عرض میکنم خدمت کارشناس محترم
من شنیدم چند نفر هستند که متهم هستند به امام حسن گفتند مذل المومنین این افراد غیر از حجر بن دی چه کسانی هستند؟
ممنون از پاسخگویی خوب شما

baran1100;1015671 نوشت:
من شنیدم چند نفر هستند که متهم هستند به امام حسن گفتند مذل المومنین این افراد غیر از حجر بن دی چه کسانی هستند؟
ممنون از پاسخگویی خوب شما

با سلام و احترام

در منابع مختلف چندین نفر نام برده شدند که در معرض اتهام هستند که به امام حسن گفتند مذل المومنین

این افراد عبارتند از حجر بن عدی، سلیمان بن صرد خزاعی، قیس بن سعد بن عباده، سلیمان بن لیلی، مالک بن ضمره، مالک بن حمزه، مسیب بن نجبه
البته به نظر میرسد مالک بن ضمره و حمزه یک نفر باشد. این افراد در معرض اتهام هستند ولی برخی از محققین با تردید به این اتهامات نگاه میکنند

پرسش:

آیا حجر بن عدی به امام حسن (علیه السلام) گفت یا مذل المومنین؟


پاسخ:


اکنون روایات و گزارشات تاریخی را بررسی میکنیم. اول به سراغ منابع اهل سنت می­رویم. "فسوی" در "المعرفه والتاریخ" می­گوید: شخصی که به امام حسن (علیه السلام) گفت السلام علیک یا مذل المومنین "سفیان بن اللیل" است.(1)


"ابن قتیبه دینوری" در کتاب "الامامة والسیاسه" می­نویسد: کسی که به امام حسن (علیه السلام) گفت السلام علیک یا مذل المومنین سلیمان بن صرد خزاعی بود. (2)


"ابوحنیفه دینوری" در کتاب "اخبار الطوال" می­گوید: علی بن محمد بن بشیر همدانی به حضرت گفت یا مذل المومنین (3)

"تاریخنامه طبری" آورده است مردی از عرب خدمت حضرت آمد و گفت یا مذل العرب (4)

"ابن کثیر" در "البدایه والنهایه" می­گوید : (سعید بن النتل) (5) و در جای دیگر می­گوید: "سفیان بن اللیل" این جمله را به امام گفته است.(6)

"ابن عبدالبر" در "الاستیعاب" معتقد است این سخن از "سفیان بن لیلا" است. (7)

"مقریزی" در "امتاع الاسماع" می­گوید این شخص "سفیان بن لیلا" بوده است. (8)


"ذهبی" در "تاریخ الاسلام" در یک جا گفته است این شخص نامش "ابوعامر" است (9) جای دیگر گفته این شخص "سفیان بن اللیل" است که به نظر می­رسد هر دو یکی باشند و ابوعامر کنیه سفیان است. (10)


"ابن جوزی" هم در "المنتظم" بر این باور است که گوینده این سخن "سفیان بن اللیل" است.(11)


همانطور که ملاحظه شد منابع اهل سنت، گوینده مذل المومنین را "حجر بن عدی" ندانستند و حتی سخنی از وی درباره این موضوع نبود. بلکه گوینده این جمله یا "ابوعامر" یا "سفیان" یا یک مرد عرب یا "سلیمان بن صرد" یا "علی بن محمد بن بشیر همدانی" بود. پس کسی از مورخین اهل سنت تا اینجا حرفی از "حجر بن عدی" به میان نیاورده است. اکنون به دو منبع دیگر از منابع اهل سنت می­پردازیم که بحثی درباره "حجر بن عدی" دارند. "بلاذری" در "انساب الاشراف" نقل می­کند: آن کسی که به امام حسن (علیه السلام) گفت "یا مذل المومنین" "سفیان بن یغل همدانی" بود و پشت سر او "حجر بن عدی" خطاب به حضرت گفت: «سودت وجوه المومنین» شما روی مومنین را با صلح سیاه کردی.
پس سخنی از اینکه مومنین را ذلیل کردی باز از "حجر بن عدی" نیست بلکه از "سفیان بن یغل همدانی" است. (12) البته شاید این دو جمله در مفهوم یکی باشند ولی به هر حال سخن "حجر بن عدی" نیست.


اما گزارش "ابن اعثم" در "الفتوح" متفاوت از گزارشهای دیگر است. "ابن اعثم" می­گوید: امام حسن (علیه السلام) در حال سخن گفتن با شخصی به نام "مسیب" بود (که ظاهرا از یاران حضرت بوده است) که شخصی از اهالی "بصره" به نام "عبیدة بن عمرو الکندی" وارد بر حضرت شد. وی زخم عمیقی روی صورت داشت، حضرت از او سوال نمود زخم صورت تو از چیست؟

وی گفت در نبردی که با "معاویه" داشتیم این زخم بر صورت من وارد شده است. "حجر بن عدی" که در این جلسه حاضر بود گفت: ای کاش تو از این زخم می­مردی ای کاش هلاک می­شدیم و این روز را (صلح امام با معاویه) نمی­دیدیم روزگار به مراد دل دشمن شد و ما غمگین و دل تنگ شدیم، مرگ برای ما از زندگی بهتر است. امام از سخنان "حجر" ناراحت شد و از جلسه بیرون رفت و شخصی را به سراغ "حجر" فرستاد تا بیاید وقتی "حجر" نزد امام رفت.

حضرت فرمود: من نخواستم در آن جلسه که "معاویه" هم حضور داشت حرفی بزنم اما بدان که این کار را از روی مصلحت و حفظ جان شما و شیعیان انجام دادم پس از مدتی که امام با "حجر" حرف می­زند، "سفیان بن لیلا" بر حضرت و "حجر" وارد می­شود و او خطاب به حضرت می­گوید: "یا مذل المومنین" (13)
اما در منابع شیعی چه مطلبی آمده است. "ابوالفرج اصفهانی" در "مقاتل الطابیین" آورده است آن کسی که جمله "مذل المومنین" را به امام حسن (علیه السلام) گفت "سفیان بن اللیل" است.(14)

اما دو منبع دیگر از منابع شیعی، مورد بررسی قرار می­گیرد که ظاهرا این دو گفته اند، قائل "مذل المومنین"، "حجر بن عدی" است. اول "هدایة الکبری" از "حسین بن همدان خصیبی" است. وی در کتابش گفته کسی که جمله "مذل المومنین" را به امام گفته "حجر بن عدی" بوده است. (15)

منبع دیگر کتاب "دلائل الامامه" و "نوادر المعجزات" که هر دو از "محمد بن جریر رستم طبری شیعی" است وی در دو کتاب خودش بیان کرده است که قائل سخن "مذل المومنین"، "حجر بن عدی" است.(16)

اکنون به بررسی اقوال منابع شیعی بپردازیم. "حسین بن حمدان خصیبی" که در عصر "غیبت صغری" می­زیسته و مولف کتاب "هدایة الکبری" است. بسیاری از رجالیون و فهرست‌نویسان شیعه مانند "نجاشی" او را به شدت تضعیف کرده اند. نجاشی درباره او عبارت «فاسد المذهب» آورده است.
از سوی دیگر برخی نیز در صدد توجیه و تصحیح عقیده "خصیبی" و آثار او برآمده و از او به نیکی یاد کرده‌اند. پیروان فرقه "نصیریه" او را از بزرگان خود می­دانند و معتقدند او با "محمد بن نصیر"، رئیس این فرقه، مرتبط بوده و او را "باب امام دوازدهم" می­دانسته است.(17)


"کشی" او را از کسانی می داند که در زمان امام هادی(علیه السلام) ادعای نبوت کرد و امام را به عنوان خدا معرفی می­کرد، می­دانست و آموزه هایی همانند "تناسخ"، "اباحی گری" و "حلیت لواط" را ترویج می کرد و با این آموزه ها عده­ای را به دور خود جمع کرده بود. او سرانجام مورد لعن امام حسن عسکری(علیه السلام) قرار گرفته و امام(علیه السلام) او را از کسانی معرفی کرد که با عوام فریبی و به نام ائمه(علیهم السلام) اموال مردم را چپاول می کنند. (18)


پس به کتاب "هدایة­الکبری" و شخصیت "خصیبی" نمی­توان اعتماد کرد زیرا وی در کتب رجالی "تضعیف" یا "فاسدالعقیده" معرفی شده است.

ما در بررسی نظر "طبری شیعی" در "دلائل الامامه" و "نوادر المعجزات" عین عبارت را نقل می­کنیم.قال أبو جعفر: حدّثنا أبو محمّد، قال: أخبرنا عمارة بن زيد، قال: حدّثنا إبراهيم بن سعد، قال: حدّثنا محمّد بن جرير، قال: أخبرني ثقيف البكّاء، قال: رأيت الحسن بن عليّ (عليه السلام) عند منصرفه من معاوية، و قد دخل عليه حجر ابن عديّ، فقال: السلام عليك يا مذلّ‏ المؤمنين‏ (19)

این روایت به دو دلیل فاقد اعتبار است. الف. به جهت وجود "ثقیف بکاء" در سلسله سند آن؛ چرا که اسم وی در کتاب­های رجالی نیامده، بنابراین مهمل است. ب. به خاطر "عمارة بن زید". نجاشی درباره اش می­گوید: غیر از این مورد (همین روایت) چیز دیگری از وی نمی دانیم ...(20)

با توجه به این موارد، آیا می توان به روایتی که وضع سندش این گونه است اعتماد کرد؟ و این تهمت را به شخصیتی که تاریخ اسلام عموماً و شیعه خصوصاً به وی افتخار می­کند، نسبت داد؟ شخصیتی که جانش را در راه خدا و ولایت علی (علیه السلام) هدیه کرد و به دست اموی­ها به شهادت رسید.(21)
در مجموع می­توان به این نتیجه رسید که قائل مذل المومنین بنابر نظر منابع اهل سنت حجر بن عدی نیست و بنابر نظر منابع شیعی خصیبی و طبری این را نقل کرده اند که خصیبی در منابع رجالی شیعه تضعیف شده است و طبری در سلسه سند خود راوی مجهول دارد. به هر حال با توجه به اینکه منابع شیعه و سنی در اینکه قائل مذل المومینن کیست، اختلاف نظر دارند اکثر منابع قائل این جمله را سفیان بن لیلی معرفی کرده اند و به نظر میرسد این موضع در بین مورخین به تواتر رسیده است.

پی نوشت:

1. فسوی المعرفة والتاریخ، موسسة الرساله، 1401ق، بیروت، ج 3 ص 317
2. ابن قتیبه دینوری، الامامه والسیاسه، داالاضواء، 1410ق، بیروت، ج 1 ص 185
3. ابوحنیفه دینوری، اخبار الطوال، الرضی، 1368ش، قم، ص 221
4. بلعمی، تاریخنامه طبری، نشر البرز، 1373ش، تهران، ج 4 ص 680
5. ابن کثیر، البدایه والنهایه، دارالفکر، 1407ق، بیروت، ج 8 ص 19
6. همان ج 8 ص 131
7. ابن عبدالبر، الاستیعاب، دارالجیل، 1410ق، بیروت، ج 1 ص 387
8. مقریزی، امتاع الاسماع، دارالکتب العلمیه، 1420ق، بیروت، ج 5 ص 360
9. ذهبی، تاریخ الاسلام، دارالکتاب العربی، 1413ق، بیروت، ج 4 ص 6
10. همان ج 4 ص 7
11. ابن جوزی، المنتظم، دارالکتب العلمیه، 1413ق، بیروت، ج5 ص 184
12
. بلاذری، انساب الاشراف، دارالفکر، 1417ق، بیروت، ج 3 ص 45
13. ابن اعثم، الفتوح، دارالاضواء، 1411ق، بیروت، ج 4 ص 295
14. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، دارالمعرفه بی­تا، بیروت، ج 3 ص 317
15. خصیبی، هدایة الکبری، البلاغ، 1419ق، بی جا، ص 192
16. طبری، دلائل الامامه، بعثت، 1413ق، قم، ص 166؛ طبری، نوادر المعجزات، دلیل ما، 1427ق، قم، ص 229
17. حسین بن حمدان خصیبی، و کتاب هدایة الکبری، مقدمه ص 5 به بعد
18.طوسی، اختیار معرفة الرجال، دانشگاه مشهد، 1348ش، مشهد، ج 2 ص 805
19.طبری، دلائل الامامه، نوادرالمعجزات، همان

20. نجاشی، رجال، جامعه مدرسین، 1407ق، قم، ص 827
21.خویی، معجم رجال الحدیث، ج 4 ص 237

موضوع قفل شده است