جمع بندی اشکالات قرآن (سجع در قرآن)

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اشکالات قرآن (سجع در قرآن)

سلام
در ادامه شبهاتی که درباره قرآن بود در اینجا به این شبهه می پردازیم:

قرآن یکبار واژه‌ی «طورسیناء» به کاربرده است:
وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْنَاءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآكِلِينَ (مؤمنون/20)
و از طور سينا درختى بر مى ‏آيد كه روغن و نان خورشى براى خورندگان است.

ولی برای اینکه با تین و امین سجع داشته باشد، به جای طور سیناء، طور سینین به کار برده است که کاملا اشتباه است:
وَ طُورِ سِينِينَ (تین/2) و طور سينا.

وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سِينِينَ وَ هَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ
زیرا چیزی به نام طورسینین وجود ندارد.
البته مفسرین دچار تناقض گوئی شدند، مثلاطبری می‌گوید که این لهجه حبشی و به معنی نیکوست:
عن عكرمه فیقول هو طور سينين قال: هو الحسن و هي لغه الحبشه.
قرطبی می‌گوید که واژه‌ ای است سریانی و به معنی مبارک است.
عن مجاهد " و طور" قال: جبل سينين قال: مبارک بالسريانیه

فخر رازی در تفسیر الکبیرش علاوه بر آوردن هر دو روایت بالا، روایت سومی هم آورده که می‎گوید به معنی کوهی است که درختان زیادی دارد.
ابن عباس فی روایه عكرمه الطور الجبل و سينين الحسن بلغه الحبشة، و قال مجاهد: سينين المبارک و قال الكلبي: هو الجبل المشجر ذوالشجر
و در مورد الیاس هم دقیقا همین اشتباه را مرتکب شده اند:
سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ (صافات/130 )
درود بر ال ياسین.
که منظور الیاس است، ولی اگر الیاس گفته می‌شد سجع جملاتش به هم می‌ریخت (قافیه چو تنگ آید شاعر به جفنگ آید)

وَ إِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (صافات/123).... إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ (صافات/128) وَ تَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ (صافات/129) سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ (صافات/130 ) إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (صافات/131) إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ (صافات/132)

درآیات پیش و پس از این، همگی ضمیر مفردی به کار برده شده که به الیاس برمی‌گردد.
و یا عکس حالت پیش، در آنجا به خاطر سجع، کلمه را خراب کرد و اینجا برای درست کردن سجع، جمله مفهوم را خراب می‌کند؛هنر نویسنده خوب این است که یکی را فدای دیگری نکند و هر دو را داشته باشد:
هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ (بروج/17) فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ (بروج/18)
آيا حديث سپاهيان بر تو آمد؟ (سپاهیان) فرعون و ثمود.

قرآن در اینجا برای درست کردن سجع جمله، مفهوم را خراب کرده است؛ گفته آیا به شما خبر سپاهیان ثمود آمد؟در صورتی که اولا ثمود نام قومی است و فرعون نامی است انسانی و ثانیا فرعون جنود داشت:
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ (طه/78)
ولی جنود ثمود در کجای قران گفته شده است؟
پس پاسخ ما منفی است، یعنی برای ما نیامد؛ شما هم که خبری از جنود ثمود در کتابت نگفتی!

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد میقات

[TD][/TD]

omid2424;1014533 نوشت:
در ادامه شبهاتی که درباره قرآن بود در اینجا به این شبهه می پردازیم:

با سلام و درود

بیان کلی و مقدمی

رعایت سجع، علاوه بر این که عیب و نقص محسوب نمی شود، بلکه یکی از آرایه های ادبی و یک امتیاز شمرده می شود. لذا رعایت سجع، تا موقعی که فصاحت و بلاغت کلام رعایت شده باشد، از امتیازهای گفتار است، نه عیب آن.

اگر کلام یا گفتاری طولانی و در حد کتاب و مانند آن باشد و هیچ سجعی در آن رعایت نشده و تمام کلام، یک روال واحد و مستمر داشته باشد؛ این ملال آور است زیرا رعایت آرایه های ادبی و التفات در کلام و انتقال از یک آرایه به آرایه دیگر و رعایت فصاحت، بر زیبایی کلام می افزاید و از امتیازات آن است.

بنابر این نمی توان به قرآن ایراد گرفت که چرا رعایت سجع کرده است. چنین ایرادی علاوه بر این که صحیح و علمی نیست بلکه ضعف علمی مدعی را می رساند.

اگر قرآن با رعایت سجع و اولویت دادن آن، دچار الفاظ و عبارات غیرفصیح می شد، آن موقع می شد گفت چرا قرآن فصاحت را رعایت نکرده و به خاطر رعایت سجع، از فصاحت افتاده است. که چنین چیزی هم اتفاق نیفتاده است و هیچ لفظ و عبارت غیر فصیحی در قرآن نیست.

به بیان دیگر؛ کسی اگر می خواهد ایراد بگیرد باید با دلیل و مستند، ثابت کند که این عبارت یا این تعبیر، غیر فصیح است؛ نه این که ادعا کند چون سجع را رعایت کرده است پس عیب و نقص دارد و مرتکب خطا و اشتباه شده است.

سیناء و سینین، الیاس و ال یاسین، جنود فرعون و ثمود، و... هیچ کدام نقض کننده فصاحت نیستند لذا ایرادی بر استفاده از این عبارات، وارد نیست؛ زیرا قرآن به زبان عربی فصیح سخن گفته و این ها نیز با فصیح بودن، منافاتی ندارند.

لازم به ذکر است هیچ ادیبی نیز حتی ادیبان قهار زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) و مشرکان صدر اسلام نیز هیچ کدام ایراد غیر فصیح بودن، بر این آیات نگرفته اند.

مطلب دیگر؛

این که الفاظ و تعابیری از قرآن، معرّب بوده یا ریشه آن از سریانی یا حبشی یا نبطی یا... باشد، اصلا عیب محسوب نمی شود؛ زیرا آن چه مهم است رعایت فصاحت است و آن چه در قرآن استفاده شده است همه فصیح است یعنی مطابق با زبان و گفتار فصیح حبشی یا نبطی یا ... است.

قرآن بر قوم عرب و مطابق با گویش و زبان فصیح عرب نازل شده است؛ یعنی عرب خودش این گونه تکلم می کرده و از این تعابیر در گویش خود استفاده می کرده است، ولو ریشه غیر عربی داشته اند. لذا وقتی چنین استعمالی در نزد عرب فصیح، ایراد ندارد و اشکال محسوب نمی شود، بر قرآن کریم نیز ایراد وارد نمی شود زیرا قرآن طبق کلام فصیح عرب است.
خلاصه: در قرآن از الفاظ غیر فصیح (اعم از ریشه عربی یا غیر عربی) استفاده نشده است.

به بیان دیگر؛
سینین یا سیناء، حبشی باشد یا نبطی یا ...، هر چه هست مطابق با گویش و گفتار فصیح آن زبان ها است؛ لذا مفسران وقتی می گویند این تعبیر از زبان حبشی یا نبطی یا ... است، به تناقض گویی نیفتاده و منظورشان هم غیرفصیح بودن نیست، بلکه به ریشه آن اشاره کرده اند.

لذاست که «طبری» می گوید «سینین» در زبان حبشی و «سَیناء» در زبان نبطی به معنای حسن و نیکو است.(طبری، جامع البيان فى تفسير القرآن، ج ‏18، ص 11 و ج‏30، ص 154)

وی می گوید بهترین اقوال این است که «طور سینین» همان کوه معروف حضرت موسی(علیه السلام) است و اضافه شدن «طور» به «سینین» اضافه تعریف است، ولو این که نعت باشد برای «طور».(طبری، جامع البيان فى تفسير القرآن، ج ‏30، ص 155)

«سینین» جمع است و مفرد آن «سینینة»(الصحاح، ج 5، ص 2141) و یا «سینینیة»(مهنا، لسان اللسان، ج‏1، ص: 644) است.

بنابر این:
این کلمه معرّب هم باشد، غیر فصیح نیست تا ایرادی به قرآن وارد باشد.

[="Tahoma"]نکته:

سینین و سیناء، از موارد دو اسمی و هر دو یکی هستند، مانند میکال و میکائیل، جبریل و جبرئیل، ابراهیم و ابراهام.

هم چنین الیاس و ال یاسین؛ یعنی از دو اسمی ها هستند. افزون بر این که ال یاسین، جمع الیاس است و مراد، قوم او است.(قاموس قرآن، ج 1، ص 107)

omid2424;1014533 نوشت:
هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ (بروج/17) فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ (بروج/18)
آيا حديث سپاهيان بر تو آمد؟ (سپاهیان) فرعون و ثمود.

قرآن در اینجا برای درست کردن سجع جمله، مفهوم را خراب کرده است؛ گفته آیا به شما خبر سپاهیان ثمود آمد؟در صورتی که اولا ثمود نام قومی است و فرعون نامی است انسانی و ثانیا فرعون جنود داشت:
فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ (طه/78)
ولی جنود ثمود در کجای قران گفته شده است؟

این استدلال نیز مردود است، زیرا:

به سپاهى و لشكر «جُنْد» گويند. ناميدن لشكر به «جُند» به اعتبار فشردگى و تراكم قدرت آن است، زيرا «جُند» در اصل، نام زمين پر سنگلاخ و سخت است؛ سپس هر مجتمع و جمعيت متراكمى را «جند» گفته ‏اند.(مفردات ألفاظ القرآن، ص 207)

«الجُنْد» یاران و انصار؛ و به هر صنفی از مخلوقات، جُند گفته می شود.(شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم، ج ‏2، ص 1180)

«الجُند» به معنای معروف است و «المُجَنّده» یعنی مجموعه؛ و هر صنفی از مخلوقات، به تناسب خود، جُند محسوب می شود.(تهذيب اللغة، ج ‏10، ص 348)

«الجنود» يعنى آن هايى كه نيروهاى خود را در مقابل انبياء بسيج كردند.(تفسير احسن الحديث، ج ‏12، ص 170)

«الْجُنُودِ» جمع جُند، لشكرها و سپاه ‏ها. مراد گروه ها و دسته ‏هاى كافرى است كه خويشتن را براى مبارزه پيغمبران مجهّز نموده ‏اند و با حق و حقيقت مبارزه كرده ‏اند.(خرم دل، تفسير نور، ج ‏1 متن، ص 1284)

بنابر این:
«الجنود» شامل همه اقوام و امت های گذشته است که در مقابل حق و در برابر پیامبران الهی، جمع آمده و به مبارزه برخواسته اند؛ و در این آیه از باب مثال، به دو مورد اشاره شده است.

نکته:
تقديم فرعون بر ثمود، با اينكه ثمود قبل از فرعون بودند، نه براى قافيه است بلكه براى اين است كه فرعون لشكر انبوهى فراهم كرد در تعقيب موسى و قوم او تا تمام آن ها را هلاک كند... اما ثمود ناقه صالح و فصيل آن را كشتند.(اطيب البيان فى تفسير القرآن، ج ‏14، ص 71)

[="Tahoma"]پرسش:
قرآن یکبار واژه‌ «طور سیناء» به کار برده، ولی در جای دیگر برای این که سجع رعایت شده باشد، طور سینین به کار برده که کاملا اشتباه است زیرا چیزی به نام طور سینین وجود ندارد.
در مورد الیاس هم دقیقا همین اشتباه را مرتکب شده و برای رعایت سجع، به جای الیاس، ال یاسین گفته است و این، کلمه را خراب می کند.
حتی در جای دیگری برای رعایت سجع، مفهوم جمله را خراب می کند زیرا گفته «آيا حديث سپاهيان بر تو آمد؟ (سپاهیان) فرعون و ثمود.» در صورتی که اولا ثمود نام قومی است و فرعون نامی است انسانی و ثانیا فرعون جنود داشت، ولی جنود ثمود در کجای قرآن گفته شده است؟

پاسخ:
بیان مقدمی:
رعایت سجع، علاوه بر این که عیب و نقص محسوب نمی شود، بلکه یکی از آرایه های ادبی و یک امتیاز شمرده می شود. لذا رعایت سجع، تا موقعی که فصاحت و بلاغت کلام رعایت شده باشد، از امتیازهای گفتار است، نه عیب آن.
اگر کلام یا گفتاری طولانی و در حد کتاب و مانند آن باشد و هیچ سجعی در آن رعایت نشده و تمام کلام، یک روال واحد و مستمر داشته باشد؛ این ملال آور است زیرا رعایت آرایه های ادبی و التفات در کلام و انتقال از یک آرایه به آرایه دیگر و رعایت فصاحت، بر زیبایی کلام می افزاید و از امتیازات آن است.
بنابر این نمی توان به قرآن ایراد گرفت که چرا رعایت سجع کرده است. چنین ایرادی علاوه بر این که صحیح و علمی نیست بلکه ضعف علمی مدعی را می رساند.

اگر قرآن با رعایت سجع و اولویت دادن آن، دچار الفاظ و عبارات غیرفصیح می شد، آن موقع می شد گفت چرا قرآن فصاحت را رعایت نکرده و به خاطر رعایت سجع، از فصاحت افتاده است. که چنین چیزی هم اتفاق نیفتاده است و هیچ لفظ و عبارت غیر فصیحی در قرآن نیست.
به بیان دیگر؛ کسی اگر می خواهد ایراد بگیرد باید با دلیل و مستند، ثابت کند که این عبارت یا این تعبیر، غیر فصیح است؛ نه این که ادعا کند چون سجع را رعایت کرده است پس عیب و نقص دارد و مرتکب خطا و اشتباه شده است.

سیناء و سینین، الیاس و ال یاسین، جنود فرعون و ثمود، و... هیچ کدام نقض کننده فصاحت نیستند لذا ایرادی بر استفاده از این عبارات، وارد نیست؛ زیرا قرآن به زبان عربی فصیح سخن گفته و این ها نیز با فصیح بودن، منافاتی ندارند.
لازم به ذکر است هیچ ادیبی نیز حتی ادیبان قهار زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) و مشرکان صدر اسلام نیز هیچ کدام ایراد غیر فصیح بودن، بر این آیات نگرفته اند.

مطلب دیگر؛
این که الفاظ و تعابیری از قرآن، معرّب بوده یا ریشه آن از سریانی یا حبشی یا نبطی یا... باشد، اصلا عیب محسوب نمی شود؛ زیرا آن چه مهم است رعایت فصاحت است و آن چه در قرآن استفاده شده است همه فصیح است یعنی مطابق با زبان و گفتار فصیح حبشی یا نبطی یا ... است.
قرآن بر قوم عرب و مطابق با گویش و زبان فصیح عرب نازل شده است؛ یعنی عرب خودش این گونه تکلم می کرده و از این تعابیر در گویش خود استفاده می کرده است، ولو ریشه غیر عربی داشته اند. لذا وقتی چنین استعمالی در نزد عرب فصیح، ایراد ندارد و اشکال محسوب نمی شود، بر قرآن کریم نیز ایراد وارد نمی شود زیرا قرآن طبق کلام فصیح عرب است.
خلاصه: در قرآن از الفاظ غیر فصیح (اعم از ریشه عربی یا غیر عربی) استفاده نشده است.

به بیان دیگر؛
سینین یا سیناء، حبشی باشد یا نبطی یا ...، هر چه هست مطابق با گویش و گفتار فصیح آن زبان ها است؛ لذا مفسران وقتی می گویند این تعبیر از زبان حبشی یا نبطی یا ... است، به تناقض گویی نیفتاده و منظورشان هم غیرفصیح بودن نیست، بلکه به ریشه آن اشاره کرده اند.

لذاست که «طبری» می گوید «سینین» در زبان حبشی و «سَیناء» در زبان نبطی به معنای حسن و نیکو است.(1)
وی می گوید بهترین اقوال این است که «طور سینین» همان کوه معروف حضرت موسی(علیه السلام) است و اضافه شدن «طور» به «سینین» اضافه تعریف است، ولو این که نعت باشد برای «طور».(2)
«سینین» جمع است و مفرد آن «سینینة»(3) و یا «سینینیة»(4) است.
بنابر این: این کلمه معرّب هم باشد، غیر فصیح نیست تا ایرادی به قرآن وارد باشد.

نکته:
سینین و سیناء، از موارد دو اسمی و هر دو یکی هستند، مانند میکال و میکائیل، جبریل و جبرئیل، ابراهیم و ابراهام.
هم چنین الیاس و ال یاسین؛ یعنی از دو اسمی ها هستند. افزون بر این که ال یاسین، جمع الیاس است و مراد، قوم او است.(5)

اما در مورد جنود فرعون و ثمود:
به سپاهى و لشكر «جُنْد» گويند. ناميدن لشكر به «جُند» به اعتبار فشردگى و تراكم قدرت آن است، زيرا «جُند» در اصل، نام زمين پر سنگلاخ و سخت است؛ سپس هر مجتمع و جمعيت متراكمى را «جند» گفته ‏اند.(6)
«الجُنْد» یاران و انصار؛ و به هر صنفی از مخلوقات، جُند گفته می شود.(7)
«الجُند» به معنای معروف است و «المُجَنّده» یعنی مجموعه؛ و هر صنفی از مخلوقات، به تناسب خود، جُند محسوب می شود.(8)
«الجنود» يعنى آن هايى كه نيروهاى خود را در مقابل انبياء بسيج كردند.(9)
«الْجُنُودِ» جمع جُند، لشكرها و سپاه ‏ها. مراد گروه ها و دسته ‏هاى كافرى است كه خويشتن را براى مبارزه پيغمبران مجهّز نموده ‏اند و با حق و حقيقت مبارزه كرده ‏اند.(10)
بنابر این:
«الجنود» شامل همه اقوام و امت های گذشته است که در مقابل حق و در برابر پیامبران الهی، جمع آمده و به مبارزه برخواسته اند؛ و در این آیه از باب مثال، به دو مورد اشاره شده است.

نکته:
تقديم فرعون بر ثمود با اينكه ثمود قبل از فرعون بودند نه براى قافيه است بلكه براى اين است كه فرعون لشكر انبوهى فراهم كرد و در تعقيب موسى و قوم او كه تمام آن ها را هلاک كند... اما ثمود ناقه صالح را و فصيل آن را كشتند.(11)

نتیجه:
رعایت سجع، علاوه بر این که عیب و نقص محسوب نمی شود، بلکه یکی از آرایه های ادبی و یک امتیاز شمرده می شود. لذا رعایت سجع، تا موقعی که فصاحت و بلاغت کلام رعایت شده باشد، از امتیازهای گفتار است، نه عیب آن.
هم چنین این که الفاظ و تعابیری از قرآن، معرّب بوده یا ریشه آن از سریانی یا حبشی یا نبطی یا... باشد، اصلا عیب محسوب نمی شود؛ زیرا آن چه مهم است رعایت فصاحت است و آن چه در قرآن استفاده شده، همه مطابق با زبان و گفتار فصیح عرب است.

پی نوشت ها:
1. طبرى، جامع البيان فى تفسير القرآن(تفسير الطبرى)، ناشر: دار المعرفة ـ بيروت‏، 1412ه.ق‏، چاپ اول، ج ‏18، ص 11 و جلد ‏30، ص 154.
2. طبری، جامع البيان فى تفسير القرآن، ج ‏30، ص 155.
3. جوهرى، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، محقق/مصحح: عطار، ناشر: دار العلم للملايين ـ بيروت، 1376 ه.ق، چاپ اول، ج 5، ص 2141.
4. مهنا، لسان اللسان: تهذيب لسان العرب، ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، 1413 ه.ق، چاپ اول، ج ‏1، ص 644.
5. قرشی، قاموس قرآن، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 1، ص 107.
6. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، محقق: داوودی، انتشارات: دار الشامیه ـ بیروت، ص 207.
7. حميرى، شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم‏، ‏ محقق/مصحح: اريانى و عبدالله و عمرى، ناشر: دار الفكر ـ دمشق‏،1420 ه.ق، چاپ اول، ج ‏2، ص 1180.
8. ازهرى، تهذيب اللغة، ناشر: دار احياء التراث العربي ـ بيروت، 1421 ه.ق، چاپ اول، ج ‏10، ص 348.
9. قرشی، تفسیر احسن الحدیث، انتشارات: بنیاد بعثت، مرکز چاپ و نشر ـ تهران، ج ‏12، ص 170.
10. خرم ‏دل، تفسير نور(ترجمه تفسيرى)، ناشر: احسان‏- تهران‏، 1384 ه. ش‏، چاپ چهارم، ج ‏1 متن، ص 1284.
11. طیب، محمد حسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: اسلام ـ تهران، ج ‏14، ص 71.

موضوع قفل شده است