جمع بندی جایگزین ازدواج

تب‌های اولیه

66 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جایگزین ازدواج

سلام. من دختری در استانه چهل سالگی هستم. به این سنی که دارم حتی یک! خواستگار نداشتم. البته علتش را می دانم ولی کاری از دستم بر نمیاد. مجرد بودن خودمو پذیرفتم ولی نمیدونم چی جایگزین این حس اشتیاق برای ازدواج میشه؟ تورو خدا شعار ندین که توکل به خدا و از این حرفا. یه پیشنهاد بدین که مشغولش بشم و اینقدر بهم هیجان و انگیزه بده که دیگه به ازدواج فکر نکنم. همه ادمهای اطرافم از زیبایی من حرف میزنن ولی خدا در ازای زیبایی که بهم داده خواستگار را ازم گرفته! نمیدونم چه حکمتی داره و نمیدونم چرا عضو سایت شدم و اومدم این حرفا رو بزنم

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد امیـد

[TD][/TD]

Paradox;1012345 نوشت:
سلام. من دختری در استانه چهل سالگی هستم. به این سنی که دارم حتی یک! خواستگار نداشتم. البته علتش را می دانم ولی کاری از دستم بر نمیاد. مجرد بودن خودمو پذیرفتم ولی نمیدونم چی جایگزین این حس اشتیاق برای ازدواج میشه؟ تورو خدا شعار ندین که توکل به خدا و از این حرفا. یه پیشنهاد بدین که مشغولش بشم و اینقدر بهم هیجان و انگیزه بده که دیگه به ازدواج فکر نکنم. همه ادمهای اطرافم از زیبایی من حرف میزنن ولی خدا در ازای زیبایی که بهم داده خواستگار را ازم گرفته! نمیدونم چه حکمتی داره و نمیدونم چرا عضو سایت شدم و اومدم این حرفا رو بزنم

سلام

تمایل به ازدواج در وجود هر انسان سالمی نهاده شده است. این حسّی طبیعی است. از اینکه گفته اید:« تورو خدا شعار ندین که ...»، پیداست که آدمی رُک هستید. من هم به شما رُک پاسخ می دهم. لطفا مشخصات تان (تحصیلات شامل مقطع و رشته تحصیلی، وضعیت درآمد خانواده، سکونت در شهر یا روستا) را با پیام خصوصی برایم ارسال کنید و هر روز حداقلّ دو بار (صبح و شب) به این سایت و این موضوع سر بزنید و پاسخ ها را مطالعه نمایید و به سؤالات و اظهار نظرها پاسخ دهید.
سؤال ابتداییِ من از شما این است:
فکر می کنید چرا در این سال ها بنا به گفته خودتان حتی یک خواستگار نداشته اید؟

نکته: علاوه بر مشخصاتی که پرسیدم، تا انتهای موضوع، هر سؤالی را که دوست نداشتید به صورت عمومی پاسخ دهید، پاسخش را به صورت پیام خصوصی ارسال نمایید.


«اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَ لكِن فِى الشَّبابِ اَحسَنُ ؛توبه زيباست، ولى از جوان زيباتر .»

معمولاً دختران در مقابل نداشتن خواستگار به دو دسته تقسيم مي شوند. دسته اول: کساني هستند که با كنار آمدن با شرايط همچنان منتظر خواستگارند.دسته دوم : مدام در تلاشند تا از طرق مختلف چون برقراري آشنايي هاي نادرست، دعانويسي و... براي خود خواستگاري جور کنند.اما در اين شرايط بهترين تصميم و رفتار چيست؟آیا باید فقط صبر کنیم ؟ یا از طرق های غیر شرعی مثل ارتباط های خانمانسور برای خود خواستگار جذب کنیم؟ براي کشف هر مشکلي بايد علت اصلي مشکل را پيدا کرده و سپس به راهکارهاي حل مشکل متوسل شويم. به طور كلي علت اصلي نداشتن خواستگار مي تواند علل و عوامل داشته باشد که به دو دسته تقسيم مي کنيم :
1. عوامل فردي و يا همان شخصي فرد: عللي كه خود فرد باعث ايجاد آنها شده است.
2. عوامل بيروني و يا همان عوامل فراگير: عللي كه عامل ايجاد آن ها خود فرد نبوده است.قابل ذکر است که اين عوامل شامل همه افراد جامعه نمي باشد و نسبي هستند . اين خود شما هستيد كه بايد با دقت در اين مطالب و بررسي وضعيت خود پاسخ مناسب را بيابيد.

منزوي بودن دختر

- گاه برخي از دختر خانم ها به علل مختلفي چون خجالتي بودن، كمرويي، درونگرايي و... از حاضر شدن در جمع هاي خانوادگي يا دوستان سر باز مي زنند و به قولي منزوي شده است.البته ناگفته نماند که مقوله حيا از خجالت جدا است ،خجالت , يعني خودداري از حضور و سخن گفتن در برابر ديگران , اما حيا به معناي ملتزم بودن به برنامه هاي ارزشمند و آداب اسلام است.[2]فرد خجالتي و منزوي به دو دليل خواستگار ندارنديکي بخاطر اين مشكل شخصيتي شان و ثانياً به خاطر ديده نشدن توسط واسطه ها دچار تاخير در ازدواج مي شوند. راه چاره اين مشكل، توسعه روابط اجتماعي دختر(درمحيط هاي زنانه) و خانواده او است. در چنين مواردي پيشنهاد مي گردد چنين دختراني با حفظ عفت و رعايت ضوابط اخلاقي و شرعي در مجامع و محافل زنانه نظير روضه هاي خانگي، مراسم هيأت هاي مذهبي و ... حضور يابند تا زمينه آشنايي مادران نيازمند عروس و يا واسطه ها با چنين دختري مهيّا گردد.همچنين شركت در جمع هاي جديد به شما فرصت ديده شدن مي دهد و در محيط هاي جديد مي توانيد عقايد خود، شخصيت و ظرفيت اداره يك زندگي را به ديگران نشان دهيد.

با سلام.

Paradox;1012345 نوشت:
ولی نمیدونم چی جایگزین این حس اشتیاق برای ازدواج میشه؟

دوست عزیز . آدم عادی در شرایط عادی ازدواج میکنه. در شرایط عادی بچه دار میشه...در شرایط عادی بچه هاش رو بزرگ میکنه....در شرایط عادی هم دار فانی رو وداع میگه!
این واقعیت هست. چه بخواهیم چه نخواهیم ...لذا هیچ یک از موارد فوق در شرایط عادی امکان جایگزینی ندارد مگر اینکه شرایط غیر عادی باشد.

پیشنهاد مخلص هم این است که شما به جای گشتن دنبال جایگزین! بهتر است که دنبال جایگزین کردن روشها و افکار اعمال و خلی چیزهای دیگر که نتیجه آن عدم تحقق ازدواج شما تاکنون شده است با شرایطی باشید که منجر به امر ازدواج میشود.
یعنی کلهم اجمعین دور گزینه جایگزین خط بکشید! خیالتان راحت! جایگزینی که همه ازدواج را شامل شود هنوز علم به آن نرسیده!!! شما هم رهایش کنید! ولی از طرف دیگر مبتنی بر همین علم! و مطابق آمار و ....مخلص مطمئن هستم امکان ازدواج بجز برای افرادی با شرایط جسمی یا روانی یا ...بسیار خاص و استثنایی(شرایط غیرعادی) برای سایرین فراهم است.

Paradox;1012345 نوشت:
سلام. من دختری در استانه چهل سالگی هستم. به این سنی که دارم حتی یک! خواستگار نداشتم. البته علتش را می دانم ولی کاری از دستم بر نمیاد. مجرد بودن خودمو پذیرفتم ولی نمیدونم چی جایگزین این حس اشتیاق برای ازدواج میشه؟ تورو خدا شعار ندین که توکل به خدا و از این حرفا. یه پیشنهاد بدین که مشغولش بشم و اینقدر بهم هیجان و انگیزه بده که دیگه به ازدواج فکر نکنم. همه ادمهای اطرافم از زیبایی من حرف میزنن ولی خدا در ازای زیبایی که بهم داده خواستگار را ازم گرفته! نمیدونم چه حکمتی داره و نمیدونم چرا عضو سایت شدم و اومدم این حرفا رو بزنم

دوست عزیز به نظر من منتظر خواستگار نشو و خودت به دنبال خواستگار برو

و اما بعد از این
یک شغل خوب می تواند جایگزین مناسبی برای ازدواج باشد

و همچنین می توانی بچه ای را به فرزند خواندگی قبول کنی و مادر مجرد بشوی

و....

Paradox;1012345 نوشت:
سلام. من دختری در استانه چهل سالگی هستم. به این سنی که دارم حتی یک! خواستگار نداشتم. البته علتش را می دانم ولی کاری از دستم بر نمیاد.

سلام خب علتش رو بگید شاید بهتر بتونیم کمکتون کنیم.

Paradox;1012345 نوشت:
یه پیشنهاد بدین که مشغولش بشم و اینقدر بهم هیجان و انگیزه بده که دیگه به ازدواج فکر نکنم.

شما دوست دارید روشی پیدا کنید که بتوانید آن قدر سرگرم شوید که به ازدواج فکر نکنید. افراد زیادی به دنبال روش هایی برای کنترل افکارشان هستند. من هم در پاسخ به آنها این روش ها را برای برگرداندن توجه از افکار ناخوشایند و مزاحم پیشنهاد می کنم:

1- تمرکز بر یک شیء:
در این روش، وقتی فکر منفی به ذهنتان خطور کرد، توجه خود را بر یک شیء (مثلا یک گلدان پر از گل) متمرکز می کنید و با جزئیاتِ هر چه بیشتر آن را برای خود توصیف می نمایید. می توانید این سؤال ها را از خود بپرسید:«آن شیء دقیقا کجاست؟ اندازه اش چقدر است؟ چه رنگی است؟ از چه ساخته شده؟به چه دردی می خورد؟»و غیره.

2- آگاهیِ حسّی:
در این روش، باید محیط اطراف خود را به صورت یک کلّ مورد توجه قرار دهید و از همه حواسّ پنج گانه خود استفاده کنید. می توانید از خود بپرسید:« در اطرافم چه چیزهایی وجود دارد؟ در اطرافم چه می بینم؟ چه صداهایی می شنونم؟ در بدنم چه حس می کنم؟ آیا لباسم را حس می کنم؟ چه بویی به مشامم می رسد؟و ...».

3- تمرین های ذهنی:
تمرین هایی مانند: هفت تا هفت تا از هزار کم کردن، یادآوریِ جانورانی که نامشان با حرف خاصی شروع می شود و .... هیچ چیز به اندازه مشغول کردن، شما را از فکرکردن به امور بی فایده دور نمی کند. هر قدر آدم توانمندی باشید و قدرت فکرکردن همزمان به چند موضوع داشته باشید، وقتی ذهنتان به معنای واقعی درگیر کار شود؛ نمی توانید آن مسأله بی فایده را در اولویت فکرکردن قرار دهید.

4- خاطرات و خیالپردازی های خوشایند:
می توان از خاطرات خوشایندِ گذشته (مثل خاطرات تعطیلات) و نیز خیالپردازی ها (اگر خدا بخواهد و به کیش سفر کنم، چه کار می کنم؟) برای برگرداندن توجه از افکارِ خودآیندِ منفی استفاده کرد.

5- وارد گروه های مفید شوید:
برای خلاصی از شرّ افکار منفی، در جمع های مفید شرکت کنید. در جمع بودن، تاثیر بسیار زیادی در فکرنکردن به یک موضوع خاص دارد. بهتر است جمعی را انتخاب کنید که در ابتدا آشنایی کمی با آنها دارید تا به صورت جدی تری وارد مسایل گروه شوید. با توجه به علاقه تان می توانید دوستان جدیدی پیدا کنید. عضویت در گروه ها و انجمن های مختلف ورزشی، ادبی، هنری و علمی می تواند بسیار مفید باشد.
در گروهِ خانم هایی که هنری را انجام می دهند، عضو شوید. منظورم گروه های فضای مجازی نیست، بلکه منظورم عضویت در گروه های مفید در واقعیت است. زیرا پژوهش ها نشان داده که فضای مجازی با همه مزایایی که دارد، باعث افزایش افسردگیِ افراد می شود.

6- فعالیت های جالب:
می توان از کارهایی که ذهن و جسم را به یک اندازه مشغول می کنند، برای برگرداندن توجه از افکار مزاحم استفاده کرد. مثلا می توانید جدول یا پازل حل کنید، روش حلّ مکعب روبیک یا جدول سودوکو را یاد بگیرید و تمرین نمایید. ورزش های مفید انجام دهید. ورزش کردن باعث افزایش فعالیت و نیز ارتقای انگیزه پیشرفت می شود. منظور ورزش هایی است که تحرک زیادی می طلبد. طناب زنی کنید. ورزش های هوازی انجام دهید که سوخت و ساز بدنتان را بیشتر می کند و گردش اکسیژن را افزایش می دهد.

به سؤال شما پاسخ دادم؛ تمام.

ممکن است فردی بپرسد:«مگر فکرکردن به ازدواج، فکری ناخوشایند، مزاحم و بی فایده است که شما از این تعابیر در پاسختان استفاده کرده اید؟».

در پاسخ باید بگویم: فکرکردن به ازدواج برای این پرسشگر، فکری مزاحم به حساب می آید. ایشان با توجه به شرایط شان، مجرد بودنِ خود را پذیرفته اند و به دنبال راهی می گردند که به ازدواج فکر نکنند. ایشان دوست ندارند درباره موانع ازدواج شان و اینکه به تعبیر خودشان چرا در این سال ها یک خواستگار نداشته اند، حرفی بزنیم و این مسأله را بررسی نماییم. به صورت خلاصه بگویم که پرسشگر محترم اصلا به دنبال مشاوره برای ازدواج نیستند. البته باید بگویم که نظر شخصی من این است که هیچ چیزی نمی تواند جایگزین ازدواجِ مناسب باشد. مسائلی هچون نیاز به ارتباط و نیاز به ارضای غریزه جنسی، اموری نیستند که بتوان آنها را به راحتی مسکوت گذاشت و سرکوب کرد. اجازه دهید از خودم حرفی نزنم و به منابع غیرایرانی استناد کنم:

در کتاب «انگیزش و هیجان» نوشته "جان مارشال ریو"(1) در فصل پنجم کتاب که درباره «نیازهای روانشناختی» است، پس از آن که درباره نیاز به خودمختاری و نیاز به شایستگی صحبت می کند، مؤلّف به «نیاز به ارتباط» می رسد. نویسنده کتاب در صفحه 128 می گوید:«ارتباط، نیاز به برقراریِ پیوندها و دلبستگی های عاطفی با دیگران است و این نیاز بیانگرِ میل به مرتبط بودنِ عاطفی و درگیربودن در روابط صمیمانه است». این نویسنده در صفحه 129 می گوید:«گرچه تعامل با دیگران برای فعال کردنِ نیاز به ارتباط کافی است؛ اما ارضای نیاز به ارتباطْ مستلزمِ برقرارکردنِ پیوند اجتماعی بین خود و دیگران است. برای اینکه این پیوند اجتماعی رضایت بخش باشد، باید از آن برداشت شود که (1) دیگران به رفاهِ من اهمیت می دهند و (2) مرا دوست دارند». پس اولا ارتباط داشتن، یک نیاز است و نمی توان آن را نادیده گرفت. ثانیا برای ارضای نیاز به ارتباط، باید پیوندهای اجتماعیِ قوی برقرار کنیم. من هم به این خانم پیشنهادکردم وارد گروه های مفید شود. با این کار، پرسشگر می تواند حداقلّ بخشی از نیاز به ارتباط را ارضا نماید.

اما آیا راهکارهای فوق که عده زیادی از روانشناسان برای کنترل افکار مزاحم توصیه می کنند، مؤثر خواهند بود؟

ادامه دارد...

پی نوشت:
1: John Marshall Reeve

Paradox;1012345 نوشت:
سلام. من دختری در استانه چهل سالگی هستم. به این سنی که دارم حتی یک! خواستگار نداشتم. البته علتش را می دانم ولی کاری از دستم بر نمیاد. مجرد بودن خودمو پذیرفتم ولی نمیدونم چی جایگزین این حس اشتیاق برای ازدواج میشه؟ تورو خدا شعار ندین که توکل به خدا و از این حرفا. یه پیشنهاد بدین که مشغولش بشم و اینقدر بهم هیجان و انگیزه بده که دیگه به ازدواج فکر نکنم. همه ادمهای اطرافم از زیبایی من حرف میزنن ولی خدا در ازای زیبایی که بهم داده خواستگار را ازم گرفته! نمیدونم چه حکمتی داره و نمیدونم چرا عضو سایت شدم و اومدم این حرفا رو بزنم

باسمه تعالی
با سلام
نظر شخصیمو میگم
مطمعنا نظر شخصی نظر کارشناسی نیست
اگر خوب بود استفاده کنید اگر نبود حلال کنید بخاطر راهکارا
اول اینکه من نمیدونم مشکل شما چیه ک ازدواج نکردید
اگر قابل حله ک ان شاء الله هست
ببینید با چاره یا بی چاره جز اینها راهی نیست
یا اینکه خودتون ب تنهایی ب نیازتون جواب بدید( ب هر طریق ممکن ) که گناه هست , ولی خب اینم یک راهه ک باید گفت , و منظور من از گفتن فقط بیان راه کارها هست نه تشویق ب انجام
تهش شما انتخاب میکنید
دوم سپردن ب یک دوست یا اشنا ک شما معرفی کند ب کسی
سوم تو سایت همسریابی ثبتام کنید( ک چون اعتماد اندکه احتیاط باید بیشتر باشه)
سوم مشورت با افرادی ک هم شرایطن باشما
ببینید اونها چطور کنار اومدن شاید راهکار خوبی عایدتون شد
ولی خب توصیه من ب ازدواجه , انسان حق چشیدن لذت ها رو دارد و اینکه نباید فک کنید خاستگار باید بیاید , الان دیگه قدیم نیست , دیوارها بلنده کی میدونه کی دختر داره و ... شاید یکی تو شعر دیگع عاشق زندگی با فردی مثل شما باشد , ولی ازتون خبر دارع؟؟؟؟ معلومه که نه , پس اگر ب افراد مطمعن بگید ک شما رو مطرح کنن خاستگار زیاد هست , پسر مجرد هم زیاد هست همسن شما .
من شرایط واقعی رو مبگم و علاقه ندارم بگم با پلی استیشن خودتو سرگرم کن و...
در پناه خدا

Paradox;1012345 نوشت:
سلام. من دختری در استانه چهل سالگی هستم. به این سنی که دارم حتی یک! خواستگار نداشتم. البته علتش را می دانم ولی کاری از دستم بر نمیاد. مجرد بودن خودمو پذیرفتم ولی نمیدونم چی جایگزین این حس اشتیاق برای ازدواج میشه؟ تورو خدا شعار ندین که توکل به خدا و از این حرفا. یه پیشنهاد بدین که مشغولش بشم و اینقدر بهم هیجان و انگیزه بده که دیگه به ازدواج فکر نکنم. همه ادمهای اطرافم از زیبایی من حرف میزنن ولی خدا در ازای زیبایی که بهم داده خواستگار را ازم گرفته! نمیدونم چه حکمتی داره و نمیدونم چرا عضو سایت شدم و اومدم این حرفا رو بزنم

باسمه تعالی
با سلام
نظر شخصیمو میگم
مطمعنا نظر شخصی نظر کارشناسی نیست
اگر خوب بود استفاده کنید اگر نبود حلال کنید بخاطر راهکارا
اول اینکه من نمیدونم مشکل شما چیه ک ازدواج نکردید
اگر قابل حله ک ان شاء الله هست
ببینید با چاره یا بی چاره جز اینها راهی نیست
یا اینکه خودتون ب تنهایی ب نیازتون جواب بدید( ب هر طریق ممکن ) که گناه هست , ولی خب اینم یک راهه ک باید گفت , و منظور من از گفتن فقط بیان راه کارها هست نه تشویق ب انجام
تهش شما انتخاب میکنید
دوم سپردن ب یک دوست یا اشنا ک شما معرفی کند ب کسی
سوم تو سایت همسریابی ثبتام کنید( ک چون اعتماد اندکه احتیاط باید بیشتر باشه)
سوم مشورت با افرادی ک هم شرایطن باشما
ببینید اونها چطور کنار اومدن شاید راهکار خوبی عایدتون شد
ولی خب توصیه من ب ازدواجه , انسان حق چشیدن لذت ها رو دارد و اینکه نباید فک کنید خاستگار باید بیاید , الان دیگه قدیم نیست , دیوارها بلنده کی میدونه کی دختر داره و ... شاید یکی تو شعر دیگع عاشق زندگی با فردی مثل شما باشد , ولی ازتون خبر دارع؟؟؟؟ معلومه که نه , پس اگر ب افراد مطمعن بگید ک شما رو مطرح کنن خاستگار زیاد هست , پسر مجرد هم زیاد هست همسن شما .
من شرایط واقعی رو مبگم و علاقه ندارم بگم با پلی استیشن خودتو سرگرم کن و...
در پناه خدا

با سلام

امید;1012681 نوشت:
فکرکردن به ازدواج برای این پرسشگر، فکری مزاحم به حساب می آید. ایشان با توجه به شرایط شان، مجرد بودنِ خود را پذیرفته اند و به دنبال راهی می گردند که به ازدواج فکر نکنند.

البته پرسشگر محترم نظرشان این است . منتهی دو نکته هست
اول اینکه حتی جوامع با جهانبینی های غیر دینی یا با ادعای جهانبینی علمی صرف یا ایدئولوژی های خاص بوده اند که تلاش کردند ازدواج و در نتیجه نهاد خانواده را امری قدیمی ،سنتی و مضموم معرفی کنند که تجربه نشان داد همگی با شکست مواجه شدند. بخصوص در کشورهای کمونیستی تلاشهای بسیار گسترده ای در این زمینه بعمل آمد که البته به هیچ نتیجه ای نرسید. نهاد خانواده هرچند در حال حاضر تغییراتی نسبت به قبل داشته است. و خانواده از ارتباطات وسیع قبلیه ای به خانواده هسته ای (فقط پدر و مادر و فرزندان) تغییر پیدا کرده است. ولی تا کنون امکان جایگزینی برای آن حتی مطرح هم نشده است.

نکتی دوم این است که علی رغم عرایض فوق ازدواج نه هدف است، نه بخودی خود حلال مشکلات است و مهم تر از همه برخی از افراد حقیقتا اصلا کالای ازدواج نیستند! منتهی نکته این است که این افراد اولا باید به این فهم و درک رسیده باشند و مهمتر اینکه پذیرفته باشند که این شرایط عادی نیست! یعنی تجرد به خودی خود امر ناپسند نیست ولی امر عادی هم نیست. مثل اینکه ما کسی که بینایی چشمش را از دست داده نمیگوییم چه کار ناپسندی! ولی میپذیریم که شرایط فرد غیرعادی است.
بنابراین چنانچه کسی خود را کالای ازدواج نمیداند لازم است که با گرفتن مشاوره های مناسب روانشناسی به این نتیجه رسیده باشد. حال آنکه بسیارانی با مشاوره های مناسب متوجه خواهند شد که تصور اشتباهی داشته اند. (ضمنا برخی هم هستند که ازدواج کرده اند و کالای ازدواج نبوده و عموما طلاق در انتظارشان خواهد بود)

از کلیات فرمایشات پرسشگر محترم برمی آید که ایشان بیخودی! فکر میکند که کالای ازدواج نیست! که به فرض صحت آن بهتر است که موانع تحقق ازدواج را رفع کنند .
ولی اگر قبول کرده باشند که شرایط غیرعادی دارند ، ضمن آن باید بپذیرند که بالاخره این شرایط غیرعادی ، با وجود بهترین جایگزینها هم بالاخره نمیتواند جایگزین کاملی برای ازدواج باشد. همانگونه که مثلا یک فرد نابینا میپذیرد که بالاخره یک محدودیتهایی دارد.

حالا از شروع کننده تاپینگ سوال کنید جناب مشاور
بپرسید ب نتیجه مطلوب رسیدید؟
میتونید خودتون سرگرم کنید و نیازی ک جزعی از وجودتون هست رو چال کنید؟
ببینم چ جواب میده

محمد حسین 72;1012809 نوشت:
حالا از شروع کننده تاپینگ سوال کنید جناب مشاور
بپرسید ب نتیجه مطلوب رسیدید؟

سلام

الان زود است از پرسشگر محترم بپرسیم:« آیا با انجام این کارها به نتیجه رسیدید و دیگر به ازدواج فکر نمی کنید؟». شاید لازم باشد پرسشگر یک سال به توصیه ها عمل کند و بعد نتیجه را از ایشان بپرسیم.

Paradox;1012345 نوشت:
سلام. من دختری در استانه چهل سالگی هستم. به این سنی که دارم حتی یک! خواستگار نداشتم. البته علتش را می دانم ولی کاری از دستم بر نمیاد. مجرد بودن خودمو پذیرفتم ولی نمیدونم چی جایگزین این حس اشتیاق برای ازدواج میشه؟ تورو خدا شعار ندین که توکل به خدا و از این حرفا. یه پیشنهاد بدین که مشغولش بشم و اینقدر بهم هیجان و انگیزه بده که دیگه به ازدواج فکر نکنم. همه ادمهای اطرافم از زیبایی من حرف میزنن ولی خدا در ازای زیبایی که بهم داده خواستگار را ازم گرفته! نمیدونم چه حکمتی داره و نمیدونم چرا عضو سایت شدم و اومدم این حرفا رو بزنم

سلام

اگر در روستا یا شهر های کوچک زیر جمعیت ده هزار نفری زندگی میکردید که واقعا بعیده در این سن حتا یک خواستگار هم نداشته باشید.زندگی در روستاها همچنان به روال سنتی امکان پذیره پس من حدس میزنم در شهر زندگی میکنید که اشتباهتون این هست که در خونه ماندید و سال به سال که گذشته مدام در انتظار بودید موردی براتون پیدا بشه.

این رفتار کاملا اشتباهه.در شهر روال زندگی سنتی جواب نمیده و باید بعضی رفتارها مدرن باشه.دختر شهری نمیتونه مثل زمانهای گذشته بشینه خونه تا یک روزی شاهزاده سوار بر اسب سپید از راه برسه.
انتظار برای پیدا شدن مورد مناسب بستگی به شانس داره.شانس هم با همه یار نیست.پس نمیشه به شانس تکیه کرد

خودت بلند شو به روش عرفی و شرعی اقدام کن.خواستگاری میتونه از جانب دختر هم باشه.ببین اشتباهاتت چی بوده.بازم میشه در سن 40 هم ازدواج کرد و دیر م نیست.
دلسرد نشو هیچوقت.

Paradox;1012345 نوشت:
دیگه به ازدواج فکر نکنم.

باسلام

نمیدونم چرا به این نتیجه رسیدید ولی به نظر بنده کسی که ازدواج براش مهم نباشه دنبال راهکار برای فکر نکردن بهش نیست و اونی هم که براش مهمه و ذهنش رو درگیر کرده پس نمی تونه فرار کنه اونم بلند مدت ازاین مسئله

ولی اینکه موضوع اصلی که، شما رو به این مرحله رسونده خودش میتونه یه راهکار باشه شاید ولی موقت. فعالیت ،دگیری ذهنی به مسائل دیگه و... اگه مستمر نباشه اولین چیزی که به سراغتون میاد در مواقع بیکاری و... همون موضوع ازدواج هستش

نمیدونم چیه کلا از هرچی فرار کنی بیشتر میاد سراغتون :d

یعنی میخواهید ازدواج کنید خواستگار براتون نمیاد ولی وقتی میخواهید ازدواج نکنید شرایط ازدواج براتون پیش میاد:-??;;):-"

Paradox;1012345 نوشت:
سلام. من دختری در استانه چهل سالگی هستم. به این سنی که دارم حتی یک! خواستگار نداشتم. البته علتش را می دانم ولی کاری از دستم بر نمیاد. مجرد بودن خودمو پذیرفتم ولی نمیدونم چی جایگزین این حس اشتیاق برای ازدواج میشه؟ تورو خدا شعار ندین که توکل به خدا و از این حرفا. یه پیشنهاد بدین که مشغولش بشم و اینقدر بهم هیجان و انگیزه بده که دیگه به ازدواج فکر نکنم. همه ادمهای اطرافم از زیبایی من حرف میزنن ولی خدا در ازای زیبایی که بهم داده خواستگار را ازم گرفته! نمیدونم چه حکمتی داره و نمیدونم چرا عضو سایت شدم و اومدم این حرفا رو بزنم

سلام
اول راهکار اینه که خودتون بخواید و قید ازدواج رو بزنید. (دیگه شوق و علاقه و اینا رو بزارید کنار..)
دوم اینکه وقت هاتون رو با رفقا بگذرونید. (دختر و پسر) البته جنس ادم هاش مهمه، با ادم های معتاد و سیگاری و لاشی و چشم ناپاک نگردید. (حتی الامکان آشنا باشن)
سوم میتونید درس بخونید (مجدد شروع کنید)
درس و کار همزمان با هم جواب میده.
گروه های اجتماعی فعال که اهداف خاصی دارند برای خودشون هم جواب میده. کلا باید توی تعامل باشی..

اینا همه میشه ولی خب در نهایت بالاخره یک همدم نیاز میشه.
ادم هر چه قدر سراغ تنهایی بره باز هم یک موقع هایی نیاز داری که با یک نفر که از جنس خودت نباشه صحبت کنی..
دوستی هم که میدونی فایده نداره و درمان موقته و هیچ نیازی رو رفع نمیکنه و بد تر میشه اوضاع.

کارشناس گفتند رک هستید. منم رک جواب دادم:_loool:

در آخرِ پست سومِ خودم گفتم:

امید;1012681 نوشت:
اما آیا راهکارهای فوق که عده زیادی از روانشناسان برای کنترل افکار مزاحم توصیه می کنند، مؤثر خواهند بود؟

این جمله را گفتم، چون می دانستم این راهکارها برای توقفِ فکرکردن به موضوعی خاصّ، صددرصد موفق نخواهند بود. توضیح:

دکتر دانیل وگنر(1)، اولین روانشناسی است که در مورد توقف فکر به پژوهش پرداخته است. او آزمایش جالبی انجام داد: دکتر وگنر ابتدا به شرکت کنندگان یاد داد که چگونه جلوی فکرکردن به یک موضوع را بگیرند. سپس از شرکت کنندگان خواست جریان فکرشان را برای پنج دقیقه برای او بیان کنند؛ در حالی‌که تلاش می کنند به یک خرس سفید فکر نکنند. اگر یک خرس سفید به ذهن‌شان آمد، باید بلافاصله زنگی که در اختیار دارند را به صدا در‌آورند. وگنر دید که شرکت‌کنندگان به ‌طور متوسط بیش از یک‌بار در هر دقیقه به خرس سفید فکر می‌کردند. بعد، وگنر از شرکت کنندگان خواست همین تمرین را انجام بدهند؛ اما تلاش کنند به یک خرس سفید فکر کنند. در این هنگام، افرادی که سعی کرده بودند به خرس سفید فکر نکنند، اغلب بیش از شرکت کنندگانی که تجربه پنج دقیقه تلاش برای توقف فکر درباره خرس سفید را نداشتند، به آن فکر می‌کردند. نتایج این پژوهش نشان داد تلاش برای متوقف ‌کردنِ فکر برای پنج دقیقه اول، موجب می‌شود این فکر به صورت بسیار برجسته ‌تری بعدا به ذهن شرکت کنندگان برگردد.

وگنر بعد از سال‌ها بررسی و مطالعه و تحقیق به این پرسش ‌که چرا خیلی دشوار است جلوی افکار ناخواسته‌مان را بگیریم، پاسخ داد.
او دریافت وقتی ما تلاش می‌کنیم به چیزی فکر نکنیم، یک بخش از ذهن‌مان از فکرِ ممنوع اجتناب می‌کند؛ اما بخش دیگرِ ذهن، دقیقه به دقیقه وارد می‌شود تا مطمئن شود ما به آن موضوع فکر نمی‌کنیم. بنابراین، با وجود تلاش بسیارِ ما، آن موضوع دوباره به ذهن وارد می‌شود.

با این حساب چه باید کرد که به یک موضوع فکر نکنیم؟

ادامه دارد...

پی نوشت:
1:
Daniel Wegner

امید;1012877 نوشت:
سلام

الان زود است از پرسشگر محترم بپرسیم:« آیا با انجام این کارها به نتیجه رسیدید و دیگر به ازدواج فکر نمی کنید؟». شاید لازم باشد پرسشگر یک سال به توصیه ها عمل کند و بعد نتیجه را از ایشان بپرسیم.

سلام
جایگزین ازدواج دروغع
ازدراج جز نیازهای اساسیه
مثلا جایگزین غذا چیه؟
کسی ک بخاد مجردی سر کنه ب یک راه نا متعارف برای نیازش روی میاره , دیگه ما خودمون هر کسی این غریزه داره هوب میدونیم چطوره

عزیزم اعتمادبنفستو ببر بالا مهناز افشار۳۹ سالش بود ازدواج کرد تو یکسالم بچه آورد الان جوونتر ازقبلش شده والا خخخ.
پس خودتو نباز

ایشون یک پیامی فرستادن اصلا نیومدن جواب ها رو بخونن.

ولی کسانی که میگن ازدواج جایگزین نداره، چرا اتفاقا میشه کلا قیدش رو زد.

گاهی شرایط طوری هست خواستگار نیست، گاهی انسان خودش به حالتی می رسه که دایره ی افرادی که میتونه باهاشون کنار بیاد و ازدواج کنه بسیار محدود میشن.
با توجه به زندگی امروزه این جور موارد بعید نیستن.

گاهی حس کمبود ناشی از عدم ازدواج به مراتب بهتر از حس مشکلات مختلف ناشی از ازدواج هست.

پس الکی ایشون رو دلخوش نکنین و نخواین خودش رو تغییر بده قطعا هر کاری بلد بوده انجام داده، کمکش کنین به این روال عادت بکنه و حقیقت و بپذیره..‌ اینکه مساوات نیست و همه مثل هم نیستن و نباید خودش رو با زندگی افراد دیگه مقایسه کنه.. باید یاد بگیره نادیده شون بگیره و قبول کنه نیمه گمشده اش یا مهاجرت کرده یا تصادف کرده و مرده.

محمد حسین 72;1012910 نوشت:
سلام
جایگزین ازدواج دروغع
ازدراج جز نیازهای اساسیه
مثلا جایگزین غذا چیه؟
کسی ک بخاد مجردی سر کنه ب یک راه نا متعارف برای نیازش روی میاره , دیگه ما خودمون هر کسی این غریزه داره هوب میدونیم چطوره

سلام
هیچ شکی نیست که ازدواج جزو نیازهای مهم و اساسی انسان هست اما نه در حد آب و غذا و اگر کسی چنین بگوید اغراق کرده است ...
انسان اگر یک مدت آب و غذا نخورد زنده نخواهد ماند اما بنده تا به حال نه دیده ام و نه خوانده ام کسی از بی همسری مُرده باشد !
اما منکر نمی‌شوم اگر نیازهای روحی و عاطفی و جنسی انسان برطرف نشود آن شخص به احتمال خیلی بالایی یا دچار افسردگی و یا پرخاشگر و عصبی می شود ...

من تا دوسال پیش بود فک کنم اصلا خیال ازدواج تو سرم نبود مطمئن نبودم ازش
و مطمئن بودم که میتونم همچین کاری نکنم
اما اینطور نبود که بگم مشکلاتی که توشه بدتر ازاینه که اصلاوجودنداشته باشه
چون اون به مهارت زندگی کردن خودت وانتخابت بستگی داره

بعد استارتر عزیز ببینید شما اینطور که گفتین کلا قیدشو زدین اما یچیزی بهتون بگم شمااگر قید ازدواجو میزدین دیگه دنبال جایگزین براش نبودی چون دیگه وجودی نداشت که بخواد چیزی جایگزینش بشه یانشه
من خودم میگم که اصلا بهش فک نمیکردم اصلاااا.و نیازی به جایگزینی چیز دیگه ای نبود همچین دغدغه ای تو مغزم نبود راحت راحت چون تصمیمم این بود.
پس باخودت روراست باش عزیزم .
من مطمئنم فقط کسایی ازدواج نمیکنن که خودشون نمیخوان وگرنه کسیکه قصد ازدواج داره بالاخره ازدواج میکنه.

سلام.

او خـواهـد آمـد;1012920 نوشت:
منکر نمی‌شوم اگر نیازهای روحی و عاطفی و جنسی انسان برطرف نشود آن شخص به احتمال خیلی بالایی یا دچار افسردگی و یا پرخاشگر و عصبی می شود ...

اگه بخواهیم به ازدواج به چشم رفع نیاز نگاه کنیم، در حق ازدواج اجحاف کردیم.
همین میشه که ملت یه نیازی رو برای خودشون تعریف میکنن، با اون تعریف میرن تو زندگی مشترک، بعد میبینن اونجوری که تصور میکردن نشد، زندگی زهر مارشون میشه.

چرا به چشم یه مرحله جدید از زندگی که سبب رشد آدم میشه بهش نگاه نکنیم؟

روزنه;1012917 نوشت:
روال عادت بکنه و حقیقت و بپذیره..‌

خواهر من میدونم مثالم ربطی به ازدواج نداره ولی برای روشن شدن موضوع عرض میکنم یکی که بیسواد هست چطور میشه کاری کرد که به این شرایط عادت کنه وقتی همه نیازهای روزمره این آدم وابسته به سواد داشتنش هستش

مگه اینکه خودش کلا بشینه خونه و بقیه کارهاش رو انجام بدن

فردی که میخواهد فعالیت تو جامعه داشته باشه برای فرار از فکر کردن به این موضوع تو اولین برخورد ازش میپرسند چندتا بچه داری درحالی که این فرد اصلا ازدواج نکرده بعد همینجوری هی سوالهای دیگه

میره دندان پزشکی خیلی ببخشید ازش میپرسند حامله نیستید
و...

مگه اینکه خودشو حبس کنه و هیچ ارتباطی با دنیای خارج از خانه نداشته باشه حتی درحد نگاه کردن به تلویزیون که ممکنه از مشکلات ازدواج نکردن صحبت کنه و فوایدش Smile

کلا چیزی که نیاز انسان هست و بخصوص اینکه برای این فرد مهم شده نمی تونه به این راحتی فراموشش کنه

فراموش کردنش = افسردگی (نگاه ترحم آمیز اطرافیان ، نیازهای درونی که نمیشه سرکوبشون کرد و...) اختلال تو کارهای روزمره همون مثال بالا که رفتی یه کاری انجام بدی که هیچ ربطی به ازدواج نداره ولی با سوال های دیگران ذهن میره به اون سمت حداقل در حد پاسخ دادن به سوالات

و...

همه راهکارها به صورت موقت شاید جواب بده نمیدونم مشکلشون چیه ان شاءالله حل و رفع بشه

او خـواهـد آمـد;1012920 نوشت:
سلام
هیچ شکی نیست که ازدواج جزو نیازهای مهم و اساسی انسان هست اما نه در حد آب و غذا و اگر کسی چنین بگوید اغراق کرده است ...
انسان اگر یک مدت آب و غذا نخورد زنده نخواهد ماند اما بنده تا به حال نه دیده ام و نه خوانده ام کسی از بی همسری مُرده باشد !
اما منکر نمی‌شوم اگر نیازهای روحی و عاطفی و جنسی انسان برطرف نشود آن شخص به احتمال خیلی بالایی یا دچار افسردگی و یا پرخاشگر و عصبی می شود ...

سلام بزرگوار
ممنون از توجهت
خوشحالم ک باهاتون گفتگو میکنم
بله غذا و شهوت متفاوتند ولی ایا شما مثال جایگزین برای فهماندن مطلب غیر از اب و غذا بلدید؟
فرق زیادی بین غذا و شهوت هست , غذا رو باید تهیه منی بدو بدو کنی برای ی لقمه نان ولی شهوت رو هرجور میشه تخلیه کرد , حالا هر چند ادمای فقیر بخاطر سوتغذیه ممکنه این حسو کمتر داشته باشن ولی جامعه الان غرق در فساد جنسی و جوانان دچار خود ارضایی هستند , منکر ک نمیشید؟
حالا فرق اصل نیاز جنسی با غذا چیه؟
شما برای تهیه غذا ب کسی هم رو بزنی بالاخره لقمه نونی بهت میدهد
اما برای نیاز جنسی ب کسی میتوان رو زد؟ ( بحث خانه فساد رو جدا کنید, ) پس ناچار ب تجاوز ب یک کودک میشن خیلیا , ب پیر زن دختر جوان ووو پس شهوت فرقی ک با غذا داره ادمو ب سمت جنایت میبره
شما برای غذا خوردن زختری رو ک تو پیک کار میکنه نمیدزدی
ولی برای شهوت همینکارا رو میکنی ...
پس نتیجه اینکه اگر ما تجاوزی نمیکنیم دلیلش اینه جور زیگه خودمون تخلیه میکنیم ,هستن هم افرادی ک جلو خودشون بگیرن ولی تا کی؟؟

نورالزهراء;1012899 نوشت:

سلام
اول راهکار اینه که خودتون بخواید و قید ازدواج رو بزنید. (دیگه شوق و علاقه و اینا رو بزارید کنار..)
دوم اینکه وقت هاتون رو با رفقا بگذرونید. (دختر و پسر) البته جنس ادم هاش مهمه، با ادم های معتاد و سیگاری و لاشی و چشم ناپاک نگردید. (حتی الامکان آشنا باشن)
سوم میتونید درس بخونید (مجدد شروع کنید)
درس و کار همزمان با هم جواب میده.
گروه های اجتماعی فعال که اهداف خاصی دارند برای خودشون هم جواب میده. کلا باید توی تعامل باشی..

اینا همه میشه ولی خب در نهایت بالاخره یک همدم نیاز میشه.
ادم هر چه قدر سراغ تنهایی بره باز هم یک موقع هایی نیاز داری که با یک نفر که از جنس خودت نباشه صحبت کنی..
دوستی هم که میدونی فایده نداره و درمان موقته و هیچ نیازی رو رفع نمیکنه و بد تر میشه اوضاع.

کارشناس گفتند رک هستید. منم رک جواب دادم:_loool:

سلام
مثال هاتون کلا در رکود اقتصادیه
درس بخونی ک ازدواج یادت برع؟؟؟
پس چرا بما میگفتن درس بخونید ب ادم بی مدرک بی سواد زن نمیدن !
یا کار کنی م ازدواج یادت برع
مردم کار میکنن تا ازدواج کنن و موقعیت بهتر پیدا کنن

ببینید شما از نظر من فقط در حال امرزش این بزرگوار ب چال مردن مرضوع ازدوجید
بجای اینکه بگید بهش شما ک نوشتی هانم زیبایی هستم و ... علتش چیه نخای ازدراج کنی؟ شاید این خانم خاهر داشته ک تحربه بد اون باعث شده ایجور شه و و وامثالهم

این بحث از ریشه غلطه و بنظرم اشتباه شروع شد
چون شروع باید با ریشه یابی باشه

روزنه;1012917 نوشت:
ایشون یک پیامی فرستادن اصلا نیومدن جواب ها رو بخونن.

ولی کسانی که میگن ازدواج جایگزین نداره، چرا اتفاقا میشه کلا قیدش رو زد.

گاهی شرایط طوری هست خواستگار نیست، گاهی انسان خودش به حالتی می رسه که دایره ی افرادی که میتونه باهاشون کنار بیاد و ازدواج کنه بسیار محدود میشن.
با توجه به زندگی امروزه این جور موارد بعید نیستن.

گاهی حس کمبود ناشی از عدم ازدواج به مراتب بهتر از حس مشکلات مختلف ناشی از ازدواج هست.

پس الکی ایشون رو دلخوش نکنین و نخواین خودش رو تغییر بده قطعا هر کاری بلد بوده انجام داده، کمکش کنین به این روال عادت بکنه و حقیقت و بپذیره..‌ اینکه مساوات نیست و همه مثل هم نیستن و نباید خودش رو با زندگی افراد دیگه مقایسه کنه.. باید یاد بگیره نادیده شون بگیره و قبول کنه نیمه گمشده اش یا مهاجرت کرده یا تصادف کرده و مرده.

سلام
شما در ابتدای اغاز کلامت گفتی ایشون شروع مردن ولی خودشرن نیستند
اخرین بازدشون ببین شاید مشکلی دارند و مجدد میان ان شاءالله . پس بهتره بجای قضاوت براشون مطلب خوبی اماده کنیم , من ک اول حرغگفتون با قضارت شروع کردید دیگه تا اخر نخوندم ولو حرف حق بزنید
ضمنا م حوابها رو خوندم من ک پسرم و این مشکل ندارم قانع نشدم و جذاب نبود برام .
شاید ما نتونستیم این بزرگوار کمک کنیم بخاطر همین نیاید و دلایل دیگر ,

محمد حسین 72;1012951 نوشت:
این بحث از ریشه غلطه و بنظرم اشتباه شروع شد
چون شروع باید با ریشه یابی باشه


سلام

دوست عزیز

پرسشگر محترم اصلااااا حاضر نیستند درباره علت های نداشتنِ خواستگار در این سال ها صحبت کنند. پرسشگر فقط می خواهند راه های فکرنکردن به ازدواج را بدانند. به همین خاطر من وارد بحث درباره علت های نیامدن خواستگار نشدم و فقط راه های برگرداندنِ توجه از یک موضوع را برای پرسشگر نوشتم.

امید;1012956 نوشت:

سلام

دوست عزیز

پرسشگر محترم اصلااااا حاضر نیستند درباره علت های نداشتنِ خواستگار در این سال ها صحبت کنند. پرسشگر فقط می خواهند راه های فکرنکردن به ازدواج را بدانند. به همین خاطر من وارد بحث درباره علت های نیامدن خواستگار نشدم و فقط راه های برگرداندنِ توجه از یک موضوع را برای پرسشگر نوشتم.

سلام
باید اول موارد و دلایل بررسی شود
در غیر این صورت بحث غلط است
حتی در حد شمارش موارد
شاید این بحث موارد سو برای فرد داشته باشد
شما ک کارشناسید باید بدانید امروزه دیگر دلیلی بر نیامدن خاستگار نیست
دیگه اون زمون گذشت ک دختر بخاطر داداشس و فقر و... میموند
مطمعنا دلایل یختی وجود دارد با وحود این شرایط

اللیل والنهار;1012935 نوشت:
خواهر من میدونم مثالم ربطی به ازدواج نداره ولی برای روشن شدن موضوع عرض میکنم یکی که بیسواد هست چطور میشه کاری کرد که به این شرایط عادت کنه وقتی همه نیازهای روزمره این آدم وابسته به سواد داشتنش هستش

مگه اینکه خودش کلا بشینه خونه و بقیه کارهاش رو انجام بدن

فردی که میخواهد فعالیت تو جامعه داشته باشه برای فرار از فکر کردن به این موضوع تو اولین برخورد ازش میپرسند چندتا بچه داری درحالی که این فرد اصلا ازدواج نکرده بعد همینجوری هی سوالهای دیگه

میره دندان پزشکی خیلی ببخشید ازش میپرسند حامله نیستید
و...

مگه اینکه خودشو حبس کنه و هیچ ارتباطی با دنیای خارج از خانه نداشته باشه حتی درحد نگاه کردن به تلویزیون که ممکنه از مشکلات ازدواج نکردن صحبت کنه و فوایدش Smile

کلا چیزی که نیاز انسان هست و بخصوص اینکه برای این فرد مهم شده نمی تونه به این راحتی فراموشش کنه

فراموش کردنش = افسردگی (نگاه ترحم آمیز اطرافیان ، نیازهای درونی که نمیشه سرکوبشون کرد و...) اختلال تو کارهای روزمره همون مثال بالا که رفتی یه کاری انجام بدی که هیچ ربطی به ازدواج نداره ولی با سوال های دیگران ذهن میره به اون سمت حداقل در حد پاسخ دادن به سوالات

و...

همه راهکارها به صورت موقت شاید جواب بده نمیدونم مشکلشون چیه ان شاءالله حل و رفع بشه

سلام
درسته این موارد هست
ولی یک نکته ایشون تا الان که مشکلی نداشتن پس بعدشم راحته.

فرض کنین ازدواج کردن و صاحب بچه نمیشن...
ازدواج کردن و با یک بچه جدا شدن...
ازدواج کردن و و و و ....

برای همه این موارد هم میشه یک نسخه پیچید؟ نه

همه چی که باب میل همه نیست...

الان با افزایش سن ازدواج هم بکنن صاحب بچه هم بشن آیا حوصله جوانی و دارن....
نمیخوام شفاف بگم ولی شما به چیزی امید میدین که تموم شده ...‌ اصلا بر فرض مثال ایشون قبول کرد ازدواج جایگزینی نداره آیا مشکلش بازم حل میشه؟ نه

بعضی چیزا قربانی هم میخواد بعضی رفتارها تبعات بدی دارن و باید قبول کرد بعضی آدم ها به دنیا میان تا اعمال نظم دنیا بشن.

روزنه;1012968 نوشت:
بعضی چیزا قربانی هم میخواد بعضی رفتارها تبعات بدی دارن و باید قبول کرد بعضی آدم ها به دنیا میان تا اعمال نظم دنیا بشن.

روزنه;1012968 نوشت:
شما به چیزی امید میدین که تموم شده

باسلام یه طوری حرف میزنید انگاری از علت اینکه استارتر به این نتیجه رسیدن اطلاع دارید :Gig:

یعنی چی تموم شده همه اینایی که مثال زدید هم مانع ازدواج ایشون نیست مگه اینکه جامعه بخواهد به ایشون تحمیل کنه که باز هم قرار نیست این فرد با تحمیل و شرایط جامعه پیش بره هر فردی می تونه زندگی خودش رو تغییر بده مهم اینکه بخواهد

سلام. من تجربه دارم. ببین هرکاری که میکنید لطفا سراغ فکر و خیال نرید. درسته اولش براتون جذابه و هواستون رو پرت میکنه اما بعدش دیگه میشه جزئی از زندگیتون و اینطور نیست که هر وقت خواستید بندازیدش بیرون.

[="Tahoma"][="Blue"]

محمد حسین 72;1012951 نوشت:
سلام
مثال هاتون کلا در رکود اقتصادیه
درس بخونی ک ازدواج یادت برع؟؟؟
پس چرا بما میگفتن درس بخونید ب ادم بی مدرک بی سواد زن نمیدن !
یا کار کنی م ازدواج یادت برع
مردم کار میکنن تا ازدواج کنن و موقعیت بهتر پیدا کنن

ببینید شما از نظر من فقط در حال امرزش این بزرگوار ب چال مردن مرضوع ازدوجید
بجای اینکه بگید بهش شما ک نوشتی هانم زیبایی هستم و ... علتش چیه نخای ازدراج کنی؟ شاید این خانم خاهر داشته ک تحربه بد اون باعث شده ایجور شه و و وامثالهم

این بحث از ریشه غلطه و بنظرم اشتباه شروع شد
چون شروع باید با ریشه یابی باشه


شما میتوانید تلاش کنید
تلاش شما میتواند در جهت یک شغل ابرومند باشد
تلاش شما میتواند در جهت دزدی از یک مملکت باشد.

در هر دو صورت شما تلاش خودت رو کردی، نمی‌توانی منکر عدم تلاش خودتون بشید.

شخصی درس میخواند تا برای جامعه مفید واقع شود.
شخصی درس میخواند تا صرفا استخدام شود.
شخصی درس میخواند صرفا مدرک داشته باشد.
شخصی درس میخواند تا در مواقعی مثل خواستگاری ازش استفاده کند، و اگر چاره داشت نمیخواند.
شخصی هم میتواند برای انکه زندگی بهتری داشته باشد و فکر خیال های نادرست به سراغش نیاید، درس بخواند.

اهداف هر شخصی در زندگی متفاوت است، قرار نیست همه اشخاص انچه که شما مد نظرتون هست رو هدف قرار دهند.

مهم آن است که در جهت بهبود وضعیت فعلی تلاش کرده باشد و کاسه چه کنم دستش نگرفته باشد.

ضمن اینکه قبل از اینکه کارشناس پاسخ را بدهد اطلاعاتی نسبی از ایشان گرفته و صلاح رو بر این دانستند که بدین شکل پاسخگویی کنند، مشاور مطمئنا اگر وضعیت رو طوری ببنید که نیاز به ریشه یابی باشد، دریغ نمیکند.[/]

نورالزهراء;1012992 نوشت:
[="Tahoma"][="Blue"]
شما میتوانید تلاش کنید
تلاش شما میتواند در جهت یک شغل ابرومند باشد
تلاش شما میتواند در جهت دزدی از یک مملکت باشد.

در هر دو صورت شما تلاش خودت رو کردی، نمی‌توانی منکر عدم تلاش خودتون بشید.

شخصی درس میخواند تا برای جامعه مفید واقع شود.
شخصی درس میخواند تا صرفا استخدام شود.
شخصی درس میخواند صرفا مدرک داشته باشد.
شخصی درس میخواند تا در مواقعی مثل خواستگاری ازش استفاده کند، و اگر چاره داشت نمیخواند.
شخصی هم میتواند برای انکه زندگی بهتری داشته باشد و فکر خیال های نادرست به سراغش نیاید، درس بخواند.

اهداف هر شخصی در زندگی متفاوت است، قرار نیست همه اشخاص انچه که شما مد نظرتون هست رو هدف قرار دهند.

مهم آن است که در جهت بهبود وضعیت فعلی تلاش کرده باشد و کاسه چه کنم دستش نگرفته باشد.

ضمن اینکه قبل از اینکه کارشناس پاسخ را بدهد اطلاعاتی نسبی از ایشان گرفته و صلاح رو بر این دانستند که بدین شکل پاسخگویی کنند، مشاور مطمئنا اگر وضعیت رو طوری ببنید که نیاز به ریشه یابی باشد، دریغ نمیکند.[/]

بنام خدا
سلام
حالا چرا واکنش نشون میدید؟؟؟
این اشخاصی ک شما گفتید من ندیدم , کسی دیگه هم ندیده, و شما فقط برای اثبات حرفتون مثال غیر علگازی زدید , اثبات حرفت ب هر قیمتی؟ ب هر در و دیواری بزنی ک بگی درست گفنتی؟ خب ی پیغام تو خصوصی میدادی , منم میومدم اصلاح میکردم
من حاضر نیستم ناراحت باشید شما
حالا بریم اصل مطلب
شما چند نفر دیدید تحصیل کنن برتی خدمت ب مملکت ؟؟؟ یا تحصیل برای مفید بودن؟؟؟
حرف شما جنبه مصاحبه ای داره جلو دوربین
مثلا ب یکی بگی درس خوبه , میگه اره
بگی برا چ درس میخونی مبگه برای خدمت ب مردم و مفید بودن
البته منکر نیستم افراد با امثال مثال هاتون هست ولی کم هستند ب قدری ک نمیتوانید از اونها پشتوانه کلامی بسازید
ضمنا بزرگواررررررررررر اگر ب کلام خود مشاااااور نگاه کنید , گفته ک شروع کننده مطلبی عنوان نکرده ک بهتر ب مشکلش برسیم
دفعه بعد از عینک مطالعتون استفاده کنید حتمااا

محمد حسین 72;1012995 نوشت:
بنام خدا

به نام خداوندي كه از نيت ها با خبر است.
محمد حسین 72;1012995 نوشت:
سلام

عليك سلام حال شما؟
اينقدر پاسختون با مزه بود به خاطر پاسخ دادن بهش سيستم رو روشن كردم (با گوشي بودم قبلش)

محمد حسین 72;1012995 نوشت:
حالا چرا واکنش نشون میدید؟؟؟

هر كنشي يك واكنشي دارد (اينو تو كتاب فيزيك دبيرستان خونديم، گفتم اينجا استفاده كنم ازش.
واكنشي نبود. شما محبت كرديد به پيام من واكنش نشون داديد، من هم پاسخ شما رو دادم.
بنده براي مطلب شما ارزش قايل شدم و بي پاسخ نزاشتمش.
محمد حسین 72;1012995 نوشت:
این اشخاصی ک شما گفتید من ندیدم

هر شخصي كه شما نديد ايا دليل بر نبودش در كل جامعه اش؟
هر انچه كه شما نديديد ميشود به كل جامعه تعميم داد؟ (براي صحبتتون دليل مستند بياريد بنده ديگه از اين عبارات استفاده نخواهم كرد)
بنده ادم زنده دارم براي مصداق صحبت هايم. حتي اگر به اندازه انگشتان دست باشد. بنده در صحبت هايم نگفتم 70 ميليون جميعت براي مفيد بودن تحصيل ميكنند، گفتم اشخاص با اهداف مختلفي تحصيل ميكنند و اگر مجدد بخوانيد به مفهوم پست بنده ان شاءالله خواهيد رسيد.

محمد حسین 72;1012995 نوشت:
کسی دیگه هم ندیده

شما حق راي و صحبت فقط براي يك نفر را داريد آن شخص هم خودتان هستيد.
از ديد و نگاه شخصي ديگر نميتوانيد نظري بيان كنيد.
حتي جاي شخص ديگري هم نميتوانيد تصميمي بگيريد.
محمد حسین 72;1012995 نوشت:
ب هر در و دیواری بزنی ک بگی درست گفنتی؟ خب ی پیغام تو خصوصی میدادی , منم میومدم اصلاح میکردم

ما اينجا با هم تبادل نظر ميكنيم، نظرياتمان را بيان ميكنيم. هر شخصي بنا به تجربياتي كه داشته راه كاري ارايه ميدهد.
ميتواند درست باشد، ميتواند اشتباه محض باشد. و من اين رو قبول دارم كه ممكن است نظريات بنده درست نباشد.
اينكه چنين جمله اي ميفرماييد حقيقتا مرا به تعجب وا داشت چه طور ميشود شخصي بدون هيچ شناختي از طرف مقابل اينقدر محكم درباره اش نظر بدهد؟
بنده از جملات پست قبلي شما ناراحت نشدم كه بخواهيد اصلاحش كنيد فقط نظرم رو نسبت به نوشته شما بيان كردم.

محمد حسین 72;1012995 نوشت:
شما چند نفر دیدید تحصیل کنن برتی خدمت ب مملکت ؟؟؟ یا تحصیل برای مفید بودن؟؟؟

همانطور كه در بالا عرض كردم، مفهوم پست قبلي من، وجود اهداف متفاوت بود.

محمد حسین 72;1012995 نوشت:
بگی برا چ درس میخونی مبگه برای خدمت ب مردم و مفید بودن

شما نميتوانيد منكر غير مفيد بودن افراد در جامعه شويد.
بنده درس ميخوانم با هدف اينكه در آمد زايي كنم، اما در قبال اين در امد دارم نيازي از يك شخص رو بر طرف ميكنم.
افراد جامعه داراي نياز هاي متفاوتي هستند، تقاضاي متفاوتي دارند، كه با دادن مبلغي آن را بر طرف ميكنند.
اين يك تعامل دو طرفه است و دو سر سود است، بنده در امد كسب ميكنم و متقاضي نيازش بر طرف ميشود.
پس هم بنده مفيد بودم و مصرف كننده اي كه در قبال آن خدمت به بنده پول داده. من نياز ايشون رو بطرف ميكنم و ايشان نياز مالي مرا.
حالا افراد اين چرخه ميتوانند درس خوانده باشند، ميتوانند بي سواد باشند. مهم آن است كه در هر جايگاهي در جامعه هستيم داريم بهم خدمت ميكنيم.

محمد حسین 72;1012995 نوشت:
ضمنا بزرگواررررررررررر اگر ب کلام خود مشاااااور نگاه کنید , گفته ک شروع کننده مطلبی عنوان نکرده ک بهتر ب مشکلش برسیم

اگر چنين جمله اي رو گفتند، بنده مطالعه نكردم. اما پستي كه درش اطلاعاتي از پرسشگر خواستند را مطالعه كردم.
محمد حسین 72;1012995 نوشت:
دفعه بعد از عینک مطالعتون استفاده کنید حتمااا

بدون عينك متاسفانه همه جا تار است و تيره.
اگر عينك نداشتم كه پست شما را نميديم برادر بزرگوارم.

افتخار داديد به پست بنده واكنش نشان داديد، خرسندمان كرديد.

نورالزهراء;1012999 نوشت:

به نام خداوندي كه از نيت ها با خبر است.

عليك سلام حال شما؟
اينقدر پاسختون با مزه بود به خاطر پاسخ دادن بهش سيستم رو روشن كردم (با گوشي بودم قبلش)

هر كنشي يك واكنشي دارد (اينو تو كتاب فيزيك دبيرستان خونديم، گفتم اينجا استفاده كنم ازش.
واكنشي نبود. شما محبت كرديد به پيام من واكنش نشون داديد، من هم پاسخ شما رو دادم.
بنده براي مطلب شما ارزش قايل شدم و بي پاسخ نزاشتمش.

هر شخصي كه شما نديد ايا دليل بر نبودش در كل جامعه اش؟
هر انچه كه شما نديديد ميشود به كل جامعه تعميم داد؟ (براي صحبتتون دليل مستند بياريد بنده ديگه از اين عبارات استفاده نخواهم كرد)
بنده ادم زنده دارم براي مصداق صحبت هايم. حتي اگر به اندازه انگشتان دست باشد. بنده در صحبت هايم نگفتم 70 ميليون جميعت براي مفيد بودن تحصيل ميكنند، گفتم اشخاص با اهداف مختلفي تحصيل ميكنند و اگر مجدد بخوانيد به مفهوم پست بنده ان شاءالله خواهيد رسيد.

شما حق راي و صحبت فقط براي يك نفر را داريد آن شخص هم خودتان هستيد.
از ديد و نگاه شخصي ديگر نميتوانيد نظري بيان كنيد.
حتي جاي شخص ديگري هم نميتوانيد تصميمي بگيريد.

ما اينجا با هم تبادل نظر ميكنيم، نظرياتمان را بيان ميكنيم. هر شخصي بنا به تجربياتي كه داشته راه كاري ارايه ميدهد.
ميتواند درست باشد، ميتواند اشتباه محض باشد. و من اين رو قبول دارم كه ممكن است نظريات بنده درست نباشد.
اينكه چنين جمله اي ميفرماييد حقيقتا مرا به تعجب وا داشت چه طور ميشود شخصي بدون هيچ شناختي از طرف مقابل اينقدر محكم درباره اش نظر بدهد؟
بنده از جملات پست قبلي شما ناراحت نشدم كه بخواهيد اصلاحش كنيد فقط نظرم رو نسبت به نوشته شما بيان كردم.

همانطور كه در بالا عرض كردم، مفهوم پست قبلي من، وجود اهداف متفاوت بود.

شما نميتوانيد منكر غير مفيد بودن افراد در جامعه شويد.
بنده درس ميخوانم با هدف اينكه در آمد زايي كنم، اما در قبال اين در امد دارم نيازي از يك شخص رو بر طرف ميكنم.
افراد جامعه داراي نياز هاي متفاوتي هستند، تقاضاي متفاوتي دارند، كه با دادن مبلغي آن را بر طرف ميكنند.
اين يك تعامل دو طرفه است و دو سر سود است، بنده در امد كسب ميكنم و متقاضي نيازش بر طرف ميشود.
پس هم بنده مفيد بودم و مصرف كننده اي كه در قبال آن خدمت به بنده پول داده. من نياز ايشون رو بطرف ميكنم و ايشان نياز مالي مرا.
حالا افراد اين چرخه ميتوانند درس خوانده باشند، ميتوانند بي سواد باشند. مهم آن است كه در هر جايگاهي در جامعه هستيم داريم بهم خدمت ميكنيم.

اگر چنين جمله اي رو گفتند، بنده مطالعه نكردم. اما پستي كه درش اطلاعاتي از پرسشگر خواستند را مطالعه كردم.

بدون عينك متاسفانه همه جا تار است و تيره.
اگر عينك نداشتم كه پست شما را نميديم برادر بزرگوارم.

افتخار داديد به پست بنده واكنش نشان داديد، خرسندمان كرديد.

بنام خدا
سلام
من فقط نقل قول شما رو جواب دادم
بزرگواری ک اغازگر تاپینگ هست , راهکاری برای جایگزین ازدواج خواسته , این درخواست غیر قابل قبول و معقوله اللخصوص در این زمانه
از اینکه رفتید پشت سیستم و زحمت کشیدید , از شما ممنونم
فقط بزرگوار ازدواج اونقد چیز مهم و مهم و مهمیه ک نمیشه برای دور زدن یا چال کردنش از راهکار هایی ک دادید استفاده کرد
ضمنا من قصدی نداشتم از جواب ب شما جز حواب ب حرف شما
این تاپینگ هم مال من و شما نیست ک توش جر و بحث شخصی کنیم
منظور من از واکنش نشون دادن بحث فیزیکش نبود

در پایان بحث من و شما راه ب جایی نمیبرد
منم علاقه ب جر و بحث و تبادل نظر ندارم ( منظورم تبادل نظر مثل شما ک برای حواب برم پشت سبستم و جدی برم تو بحث ) اگر قراره ب برنده مدالی بدن ترحیه میدم با انصراف من ب شما برسه

اگر مطلب دیگه بود در خصوصی عنوان کنید( البته اگر خصوصی براتون تابو نباشه ک اصلا من راضی نیستم ابن تابو رو بشکنید)
بگذاریم شاید کسی پیدا شد بهتر از ما صحبتی ارایه کرد ک ب درد کاربر اغاز کننده بخورد
وسلام علیکم

اللیل والنهار;1012971 نوشت:
باسلام یه طوری حرف میزنید انگاری از علت اینکه استارتر به این نتیجه رسیدن اطلاع دارید :Gig:

یعنی چی تموم شده همه اینایی که مثال زدید هم مانع ازدواج ایشون نیست مگه اینکه جامعه بخواهد به ایشون تحمیل کنه که باز هم قرار نیست این فرد با تحمیل و شرایط جامعه پیش بره هر فردی می تونه زندگی خودش رو تغییر بده مهم اینکه بخواهد

ببینید من حرفایی که زدم با توجه به شرایط حقیقی بوده که استارتر مطرح کرده... پس تصور ما از ازدواج برای ایشون نباید مثل ازدواج های دیگه باشه..اگر لازم باشه در خصوصی براتون میگم.

روزنه;1013016 نوشت:
ببینید من حرفایی که زدم با توجه به شرایط حقیقی بوده که استارتر مطرح کرده... پس تصور ما از ازدواج برای ایشون نباید مثل ازدواج های دیگه باشه..اگر لازم باشه در خصوصی براتون میگم.

باسلام ببخشید ایشون چی توضیح دادن که شما به این نتیجه رسیدید :Gig:

نورالزهراء;1012992 نوشت:
ضمن اینکه قبل از اینکه کارشناس پاسخ را بدهد اطلاعاتی نسبی از ایشان گرفته و صلاح رو بر این دانستند که بدین شکل پاسخگویی کنند، مشاور مطمئنا اگر وضعیت رو طوری ببنید که نیاز به ریشه یابی باشد، دریغ نمیکند.

دقیقااااااااااااا

پرسشگر محترم هییییچ تمایلی برای بحث درباره نداشتن خواستگار ندارند. آیا یک مشاور می تواند خلاف خواست مُراجعش رفتارکند و در زمینه ای که او نمی خواهد با او صحبت کند؟؟!!

سلام.

امید;1013023 نوشت:
پرسشگر محترم هییییچ تمایلی برای بحث درباره نداشتن خواستگار ندارند.

این بحثا و توصیه ها به بهتر بودن ازدواج بهانه ست.

اصل اینه که همه میخوان دلایل این عدم تمایل به بحث نداشتن خواستگار رو بدونن که احتمالا محرمانه ست. (حالا اگه کسی نمیخواد بدونه حمله نکنه به من)

momi14;1013038 نوشت:
احتمالا محرمانه

همان گونه که گفتم، پرسشگر محترم هیچ تمایلی برای بحث درباره دلایل نداشتن خاستگار ندارند و حتی در فضای خصوصی هم این مسائل را مطرح نکردند.

اللیل والنهار;1013022 نوشت:
باسلام ببخشید ایشون چی توضیح دادن که شما به این نتیجه رسیدید :Gig:

ایشون چهل سالشونه!
اینو توضیح دادن

در جامعه ما یک عده برای اینکه جوون ها رو تشویق کنند به ازدواج، بعضی وقت ها به قدری مجردی رو قبح دادن که اگر یکنفر شرایط ازدواج رو نداشته باشه فکر میکنه الان دیگه درهای خوشبختی به روش بسته اس و نمیتونه از زندگیش لذت ببره .
البته من منکر خوبی های ازدواج نمیشم ولی نباید جوری رفتار شه که یک مجرد مجبور باشه بین ازدواج کردن و افسردگی یکیشو انتخاب کنه!
منظورم نویسنده محترم نبود کلی گفتم

بنام خدا
سلام
دوستان ما انسانها قسمت هایی از زندگیمون از حیوانات الگو گرفتیم
حالا من بهتون ی قسمت بگم
برخی از گونه های عنکبوت و پرنده و سایر
برای جفتگیری( که در زبان ما میشه تشکیل خانواده)
جنس نر تلاش میکنه با ساختن و تزیین خونه جنس مونث جذب کنه , جنس مونث میاد و نگاه میکنه اگر دلش بود میشینه تو خونه اگر نبود میره , نر مجدد شروع میکنه ب تزیین و ساخت بیشتر خونه تا بهترش کنه و دل ماده رو ب دست بیاره .
تو حیوانات هم جفتگیری ک نهایتا بعد زادولد تموم میشه دارای اهمیته ( تازه بعضیاشون ازدواج دایم دارن و خیانتو میفهمن مثل پنگوئن )
حالا بحث ب سمت ادم ها بیاریم
کافیه ب ی دختر بگی دوستت دارم و چند بار همین بگی تا پنجاه درصد علاقشو بدست بیاری ( چیزی ک دیدم ) در صورتی ک اون خانم باید فرد رو از نظر صداقت و سایر معیارهای مهم بسنجه با جمله ای ک هر بزغاله ای هم میتونه بگه دوست دارم , ی رابطه اغاز میشه
حالا این نادانی بکنار تو حین رابطه هم بجای شناخت و فهم هم ب گفتن کلمات عجقم فنچ منو جوجو گوگولی مگولی میگذره نهایتا یا دوستی پایان میپذیرد ک دختر اسیب میبیند بیشتر از لحاظ عاطفی اسیبها دیگه بماند یا اینکه ازدواج میکنن و نهایتا زندگیشون میپاشه و ...
دیگه حوصله بیشتر توضیح دادن ندارم
ادامش برای قسمت های دیگه ...

روزنه;1013049 نوشت:
ایشون چهل سالشونه!
اینو توضیح دادن

باسلام خب چه ربطی داره چهل ساله شدن دنیا به آخر نرسیده که، حتی در مورد ازواج نمیشه گفت که دیگه راه حلی نیست مگه اینکه خود ایشون کلا بخواهند مجرد بمانند. که اون بحثش جداست

اللیل والنهار;1013061 نوشت:
باسلام خب چه ربطی داره چهل ساله شدن دنیا به آخر نرسیده که، حتی در مورد ازواج نمیشه گفت که دیگه راه حلی نیست مگه اینکه خود ایشون کلا بخواهند مجرد بمانند. که اون بحثش جداست

چه راه حلی دارین که ایشون ازدواج کنند؟

روزنه;1013066 نوشت:
چه راه حلی دارین که ایشون ازدواج کنند؟

باسلام خب از آنجایی که ایشون دنبال

Paradox;1012345 نوشت:
بهم هیجان و انگیزه بده که دیگه به ازدواج فکر نکنم.

این موضوع هستند بنده عرضی ندارم :>

شاید استارتر مشکلی دارند مثلا بیماری برس یا پسوریازیس دارند . شاید معلولیت جسمی دارند مثلا یکپاشون کوتاهتره یا ... شاید مشکل خانوادگی دارن مثلا پدر یا برادرشون به جرم های سنگین مثل مواد مخدر یا قتل یا ... در زندان باشند یا مجازات سختی شده باشند که اگر شهرشونهم کوچیک باشه و این خبر پیچیده باشه حتی اگر دختره معلم هم باشه از همون شهر احتمالا خواستگاری نداشته باشه.

خیلی از مشکلات رو نمیشه توضیح داد. بعضی ها اینجورین که وقتی یک چیزی رو توضیح میدن ، دوباره برای خودشون مرور میشه و خیلی دردناکه برای همین ترجیح میدن نگن .

من یکبار برای یک مشاوری برای اولین بار مشکلاتم رو گفتم. بعدش حس کردم خرد شدم. یعنی تا خونه نمیتونستم برم از بس ناراحت بودم.

من به این دختر حق میدم. اینکه نمیاد بگه که چی مشکلی داره نشون میده که خیلی خیلی ناراحته و تحت فشاره و نمیخواد دوباره براش مرور بشه.

خدا کنه حال همه جوونا خوب بشه. الان توی یک مجلس خانوادگی که هستی ، همه خودشون شاد و خوشحال و شک و مرتب نشون میدن و حالشون رو زیر آرایش و تیپ پنهان میکنن. اما همون موقع اگر بیان بشینن کنارت و شروع کنن به حرف زدن میبینی که چقدر حالشون بده. ادم ناراحت میشه واقعا:(:(:(:(:(

من منظوری ندارم و امیدوارم و از خدا میخوام که استارتر مشکلی در زندگیش نداشته باشه و فقط مشکلش اعتماد به نفس کم باشه. اما یک لحظه خودمون رو بگذاریم جای کسایی که یک طورین . اون اسماعیل بود آتنا رو کشته بود. فرض کنید یک نفر دختر یا پسر اون باشه. خوب حتی اگر از اون شهر هم بره، موقعی که بخواد ازدواج کنه ، طرف مقابل میاد شهرشون و از خانواده اش تحقیق میکنه. آیا اون میتونه ازدواج کنه؟ کسی که پدرش یا برادرش مثلا تروریست بوده و توی مجاهدین بودن و بعد هم فرار کردن. یا مثلا بچه بوده توی صورتش کسی اسید پاشیده یا ... مادرش به پدرش خیانت کرده و همه مردم شهر هم میدونن یا ..... . یا ممکنه مثلا کسی مادر یا پپدرش زمینگیره مثلا فلجه و باید بهش رسیدگی کنه . خوب معمولا تا دختر معمولی مونده کسی نمیره اینا رو بگیره. مگر اینکه قبلا باطرف مقابل چند سال دوست باشند. حالا برای شما فرقی داره که یک نفر به کدوم یکی از علتهای بالا نمیتونه ازدواج کنه؟ فرض کنید یکی از دلایل بالا علت ازدواج نکردن و خواستگار نداشتن دختر هست.

مادرم میگفت سه تا دختر همکلاس من بودن (دهه 40) سه تاشون خواهر بودن و خوشگل و سفید و ... پدرشون هم معتاد بود و هم قاچاقچی مواد مخدر. وضع مالیشون خوب بود اما تا به این سن 60 سالگی هیچ کدومشون یک خواستگار هم نداشتن و ازدواج نکردن.

بعضی ها شرایط سختی دارن.

اللیل والنهار;1013068 نوشت:
باسلام خب از آنجایی که ایشون دنبال

این موضوع هستند بنده عرضی ندارم :>

درود و هزاران درود و آفرین بر شما

موضوع قفل شده است