جمع بندی یقین آور نبودن اعجاز قرآن

تب‌های اولیه

102 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

هدی;1012078 نوشت:
این سخن واقعا سفسطه است . بله ممکن هست یک پزشک در یک موردی اشتباه کند اما اگر کمسیون پزشکی تشکیل شد پزشکان حاذق نظر قاطع در یک موردی داشتند و سالها بعد با پیشرفت علم پزشکی باز هم پزشکان همان نظر را داشتند صرفا یک ذهن مردد و مریض می تواند در صحت این نظر تردید و تشکیک کند( سوء تفاهم نشود قصد اهانت و جسارت ندارم واقعا در حال توضیح واقعیت مساله هستم) یا صلاح نداند که نظر قطعی و صحیح متخصصان را بپذیرد .او می تواند نپذیرد و ادعا کند که نظر صاحبان فن برایش یقین آور نیست اما این ادعای او نه واقعیت را تغییر میدهد و نه نظر متخصصان را از اعتبار ساقط خواهد کرد

عجب. جناب ایت الله العضمی خوئی(ره) [=Nassim]در مبحثی در کتابشان که درباره ی اعجاز قرآن میباشد میفرمایند که :

[=Nassim]
أما الجاهل فباب الشك عنده مفتوح على مصراعيه ما دام جاهلا بمبادئ الصنعة (1)

( کسانی که نسبت به علم آن معجزه تخصص ندارند راه شک برایشان همواره بازخواهد بود )


(1) البیان فی التفسیر القرآن , دار الزهرا , صفحه 38

هدی;1012082 نوشت:
یقین قلبی یک چیز است و سر نهادن به آن چیز دیگر، ولید بن مغیره که از بزرگترین سردمداران مشرکان و از دشمنان برجسته پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بود به غیر بشری بودن قرآن یقین داشت و به آن اعتراف کرد اما به آن گردن ننهاد

دوست گرامی . خود شما هم میدانید که منظور ما از یقین آور بودن همان حجت بودن است . حجت بودن یک بحث است ایمان آوردن یک بحث دیگر .

برای مثال : همانطور که گفتم معجزه ی حضرت موسی برای فرعون حجت بود ولی او ایمان نیاورد.

ولی من شخصا اعجاز لفظی قرآن را نه رد میکنم و نه تایید. چون هیچ تخصصی در این باره ندارم و برای من حجت نیست.

- خدا میتوانست به انسان سیستم شناخت یقینی بدهد اما نداده، لذا این حرف که اگر عصا هم اژدها میشد مخالف میتوانسته بگوید سحر است اشکال به مخالف برنمیگردد به آفرینش خدا و عدم تعبیه سیستم یقینی برمیگردد. چون این احتمال عقلی است. آفرینش سیستم یقینی یعنی یک سیستمی که یک انسان حق جو به جای احتمال به یقین بتواند عمل کند که اگر خدا وجود داشت قاعدتا باید چنین شناختی را هم برای انسان می آفرید از آنجایی که چنین سیستمی نیست یعنی همه چیز بر اساس احتمال است و دارای احتمالات مخالف است پس خدایی هم نبوده که این نوع شناخت را هم بیافریند. (مثل وحی برای پیامبر که در احادیث آمده یک سیستم یقینی بوده)
- به هر حال همان سحر را هم خدا دریغ کرده و فقط اخبار وقوع آنها را در قرآن داده در دنیا امروز شما برای یک نفر عصا را اژدها کنید قطعا توجه اش جلب میشود و به دنبال بررسی صحت سخنان شما خواهد رفت اما قرآن بررسی اعجاز یا عدم اعجازش به اندازه بررسی عقلانی خود دین وقت میبرد. پس اساسا چه نیازی به معجزه بود؟ معجزه برای این است که کسی که دین و سخنان ما برایش اهمیتی ندارد توجهش جلب شود و به دنیال بررسی آن برود اما الان شما قرآن را به عموم خارجیها نشان بدهید 99 درصد چند ماه یا سال از وقتشان را صرف بررسی دین نخواهند کرد در صورتی که اگر اعجاز از سنخ دیگری بود توجهشان برای بررسی آموزه های دین جلب میشد.
- میشد معجزه به صورتی باشد که در زمان ما و برای همه در دسترس باشد مثلا بجای کارهای محدود پیامبران که یک تعداد معدود میرفتند و درخواست معجزه برای آن دین را میکردند به صورتی بود که برای ما هم باقی بود مثلا فکر کنید اگر به جای دو نیمه شدن ماه، پیامبر محمد رسول الله را هم بر ماه مینوشت این معجزات برای مردم زمان ما نیز قابل استفاده بود.
- این پیامبر نیست که معجزه میکند بلکه در واقع نیروی خداست. اگر فکر میکنید اگر در زمان پیامبران بودید و برای صدق دعوتشان از ایشان معجزه ای میخواستید الان هم میتوانید معجزات کوچکی از خدا درخواست کنید معجزه ای که حتی نظم جهان را هم برهم نزد و بسیار کوچک باشد ولی این اتفاق روی نمیدهد میتوانید امتحان کنید.
- در مورد قرآن مطلب زیاد هست اما در جواب آیه کارشناس به نظر من اگر مخالف این بود هم آن را توجیه میکردید کما این که آیاتی که با علم امروز تطبیق ندارند مثلا در زمینه اعجاز علمی فرو رفتن خورشید در جشمه گل آلود یا در زمینه اعجاز قوانین مدنی و اجتماعی تجاوز به زنان شوهردار اسیر و ... را هم توجیه میکنید اینطوری اعجاز درنمیاد چون هر دو دسته را میبینید با نبوغ تفسیری علما بیشتر فکر میکنید یک تصادف هس تا اشاره به واقعیت. تو همین زمینه که دیدگاه قرآن و روایات نسبت به حرکت زمین و صاف بودن آن چیست من قصد دارم بعد تحقیق کنم البته نه بر اساس یک جمله با دیدن مجموع مواردی قرآنی و روایی که یک دید کلی در این زمینه به آدم بدهد.

سلام.در مورد یقین آوردن به قرآن فقط یک انسان حق جو میتونه به قرآن یقین پیدا کنه.چرا که اینقدر نشانه ها و مثل های عمیقی درش وجود داره که انسانی که واقعا دنبال چیزی فراتر از لذت و حیوانیت مثل بقیه حیوانها هست جذبش میشه.
و مسلما کسی که بخواهد هرجور شده حتی با دیدن معجزه از خود پیامبر خدا بازهم به لذت و حیوانیت خودش ادامه بده نمیتونه یقین پیدا کنه.حتی اون دوران که خودشون معجزه رو میدیدند.
یک معادله ساده است.قرآن میگه خدایی هست کار نیک انجام بدید از مال خود به فقیران انفاق کنید ظلم نکنید کسی را غیر از پروردگارتون به خدایی نپرستید تنها ملاک برتری هر فرد بر دیگری تقوا و پرهیزگاریشه.میبینید که همه اینها برای دنیاپرستان و لذت پرستان کار سختیه.تمام پیامبران و امامان رو هم نگاه کنید هیچکدومشون کاخی نداشتند رفتار نیکشون با مردم سینه به سینه منتقل شده.رفتار دشمنانشون هم که ظلم و پستی بوده منتقل شده.کسی که حق جوست آیا اینها براش یقین آور نیست؟
از مثل ها و نشانه هایی که در قرآن بیان میشه.اونهایی که ازش به نعمت یاد شده آیا انسان نمیبینه که هر آنچه نیاز به زندگی اش در زمین است برایش فراهمه.
خدا شیر خوش طعم و سفید رو که از بدن پر از خون و آلودگی گاو یا گوسفند خارج میشه رو مثال میزنه.
عسل شیرین رو که هم غذاست و هم شفا رو مثال میزنه که زنبور ها تهیه میکنند و انسان از اون استفاده میکنه.
شب و روز رو که بدن موجودات ساعت مشخصی داره برای خوابیدن و میوه های خوش طعم و رنگارنگ.
پاییز و زمستان رو پس از بهار و تابستان مثال میزنه به نشانه زندگی و مرگ ووو خیلی مثلها و نشانه های دیگه.
واقعا انسان حق جو در مورد اینها فکر نمیکنه؟ اینکه در این دنیا اینها همش تصادفا به این شکل زیبا و دقیق و تفکر انگیز براش مهیاست؟
حالا کسی که نخواد به اینها یقین پیدا کنه همیشه در سوال بیجواب باقی میمونه.اینکه همه اینها بر اثر احتمال و تصادف بوجود اومد! اینکه نمیدونه پس از مرگش چه اتفاقی میفته و همیشه در این سوال بیجواب باقی میمونه.اینکه همیشه دنبال موجوداتی هست که مثل خودش باشه یا برتر و هوشمندتر از خودش باشه تا از شر این سوال بیجواب راحت بشه! برای خودش فلسفه بافی میکنه فرضیه بافی نظریه پردازی ولی آخرش در همون سوال بی جوابش باقی میمونه.که چرا همه چیز همانطور که در این کتاب دینی گفته شده هست.چرا انسان برترین مخلوق این زمینه.چرا نمیتونه جلوی مرگ رو بگیره.چرا نمیتونه از ماده بیجان موجود زنده خلق کنه.چرا نمیتونه جلوی زمان رو بگیره.چرا اینقدر محدوده و میراست و چرا نمیتونه از پادشاهی خدا خارج بشه و ادعای خدایی بکنه.
حالا اینکه برای یقین پیدا نکردن برای خودش توجیهاتی درست میکنه که پیام آور خدا خودش هم مثل مایی که دنبال لذت و حیوانیت هستیم اعمال نادرست داشته! که فرستاده بودنش از طرف خدا رو رد کنه.تاریخ رو کنکاش میکنه زندگی اون دوران رو تطبیق میده به زندگی الآن.اینکه مثلا چرا در جنگ با کافران چنین و چونان دستوری داده شده پس پیامبر و خدا رو هم تا سطح خود باید پایین آورد! تا بشه مقابل مطالب یقین آور قرآن مقابله کرد! ولی باز هم نمیشه.برای خدایی که در قرآن توصیفش هست خوب و بد ما انسانها براش اثری نداره.زمان برای ما طولانیه برای خدا زمانی مطرح نیست.اینکه هزار سال یا دو هزار سال فاصله بیفته بین دو پیام آور یا بین دو حجتی که خدا میفرسته برای خدا چشم بر هم زدنی است.خدا پیامش رو میده و هرکس خواست میگیره و هرکس نخواست نمیگیره.واقعا هم منطقی ببینیم برای خود ما انسانها خنده داره در این هستی که مثل نقطه ای میمونیم و هر آن مهلتمون تموم میشه بخواهیم ادعا داشته باشیم و اینهمه نشانه یقین آور رو بیتوجه باشیم.این غفلت بوده و هست و اومدن و رفتند و سرگرم دنیا و لذت و حیوانیت شدند و توجیه تراشیدند.

بیت المعمور;1012242 نوشت:
برخی گزاره ها قطعی هستند و احتمال خلاف در آنها نیست.
مثل 2+2
( خوب نبوت و اعجاز که عدد و رقم نیستند )
اما در برخی گزاره ها احتمال خلاف اندکی داده میشود.
عقلای عالم به چنین احتمالاتی اعتنا نمیکنند بلکه توجه به آن را ناشی از وسواس و شکاکیت میدانند.

به مساله خوبی اشاره کردین
اعتنا نکردن به وسواس و شکیات
اینجا دو مطلب مطرح می شود
مطلب اول اینکه انسانها ذاتا و خصلتا مثل هم نیستند
عده ای می توانند به شکیات توجه نکنند ولی عده ای ذاتا نمی توانند و هیچ غرض و مرضی هم ندارند
بلکه ذاتا شکیات برای انها مهم است و نمی توانند به انها اعتنا نکنند
سوال اینجاست چگونه خدا از این دسته از ادمها توقع دارد به شکیات توجهی نکنند
کاری که از عهده ان بر نمی ایند بدلیل نوع خلقتشون ؟

و مطلب دیگری که مطرح می شود این است که چگونه یک مساله ای که با شکیات است
و نمی شود به شکیات توجهی نکرد برای فرد ممکن است حجت باشد ؟

بقیه پست شما را هم خواندم اگر مطلبی به نظرم رسید خواهم گفت

**گلشن**;1012303 نوشت:
به مساله خوبی اشاره کردین
اعتنا نکردن به وسواس و شکیات
اینجا دو مطلب مطرح می شود
مطلب اول اینکه انسانها ذاتا و خصلتا مثل هم نیستند
عده ای می توانند به شکیات توجه نکنند ولی عده ای ذاتا نمی توانند و هیچ غرض و مرضی هم ندارند
بلکه ذاتا شکیات برای انها مهم است و نمی توانند به انها اعتنا نکنند
سوال اینجاست چگونه خدا از این دسته از ادمها توقع دارد به شکیات توجهی نکنند
کاری که از عهده ان بر نمی ایند بدلیل نوع خلقتشون ؟

و مطلب دیگری که مطرح می شود این است که چگونه یک مساله ای که با شکیات است
و نمی شود به شکیات توجهی نکرد برای فرد ممکن است حجت باشد ؟

بقیه پست شما را هم خواندم اگر مطلبی به نظرم رسید خواهم گفت

اینکه ما به مسئله ای شک کنیم یا خطوراتی به ذهنمان بیاید، طبیعی است.
اما باید بدانیم به کدام شک ها باید اهمیت بدهیم و به کدام شک ها نباید اهمیت بدهیم.
اگر شک ها به صورت نا معقول رشد پیدا کنند، ابتدا از مسیر درست فاصله میگیریم و بعد اگر ادامه پیدا کند میتواند به بیماری بیانجامد.

ما برای اعجاز ، استدلالی مطرح میکنیم.
اگر شکی به ذهن ما خطور کرد باید منطقی با آن برخورد کرد.
یعنی نباید بگذاریم شکها، منطق و عقلانیت ما را خدشه دار کند.
شکی باید مورد اعتنا باشد که پشتوانه ای از منطق و عقلانیت را داشته باشد. گاهی اوقات شکهای ما از غرایز و منافع و هوای نفسانی ما سرچشمه می گیرد.
اینطور نباید باشد که بگوییم هر وقت شک نیامد، قبول میکنیم.
خوب این عقلایی نیست.
به نظرم شکهایی مثل ''شاید کسی مثل قران اورده یا بیاورد'' ، به خاطر تبیین نادرست برهان اعجاز و حکمت خداست.

manmehdiam;1012187 نوشت:
بزرگوار قبل از اینکه عرضی در این باب داشته باشم نظر شخصی مخلص این است که بعید میدانم که حضرتعالی با چنین فعالیتی و چنین تلقی و تفسیری از آیات قرآن دارید خدمتی به دین میکنید! لکن این نظر شخصی است و شما میتوانید وقعی به آن ننهید.

تشکر از نقد شما . اما بزرگوار این نظر شخصی بنده نیست، ظاهرا به منابع ارائه شده توجه نکردید بنده از دو تفسیر آدرس دادم . این هم آدرس سوم از یک مفسر و پژوهشگر دیگر ایت الله جعفر سبحانی:
«این آیه مربوط به حرکت کوهها در همین جهان است نه در قیامت، به گواه این که می گوید «صنع الله» و مسلماً روز قیامت روز صنع نیست روز ویرانی کوههااست»(1)

این هم عینا متن فرمایشات و توضیحات استاد جوادی آملی در خصوص این آیه و نقدی که به فرمایش و نظر مرحوم علامه (رحمة الله علیه) وارد نموده اند :

«﴿وَتَرَي الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً﴾ در جريان معاد حق است كه اين كوه‌ها به اين صورت در مي‌آيد اين مراحل ياد شده است اما درباره حركت جوهري يا حركت انتقالي نمي‌شود به صورت قطعي گفت آيه اينها را نمي‌خواهد بگويد براي اينكه در سياق معاد است خب يك قدم جلوتر در سياق توحيد ربوبي بود ديگر, چرا شما آن آيه ﴿أَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِراً﴾ كه مربوط به معاد نيست را در نظر نمي‌گيريد پس بگوييد هر سه احتمال دارد يعني هم حركت جوهري احتمال دارد كه به حسب ظاهر آرام است ولي سيّار است, هم حركت انتقالي ـ خود زمين چطور؟ «وتري الارض جامدة» ديگر، شما زمين را خيال مي‌كنيد آرام است در حالي كه «و هي تمرّ مرّ السّحاب» پس هم حركت انتقالي مي‌تواند درست باشد هم حركت جوهري مي‌تواند درست باشد ـ هم جريان معاد ... اين طور نيست كه بگوييم الاّ ولابد ناظر به مسئله قيامت است ﴿وَتَرَي الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً﴾ آن بيان لطيفي هم كه سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) دارد مي‌فرمايد عندالقيامه كه ديگر ﴿تَحْسَبُهَا جَامِدَةً﴾ نيست [در آ‌ن روز] اين دارد كوبيده مي‌شود دارد ريز ريز مي‌شوند معلوم مي‌شود كه به توحيد ربوبي نزديك‌تر است تا مسئله معاد.[36]
﴿تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ﴾ آنها كه اهل معرفت هستند از اين آيه بهره ديگري بردند گفتند مردان الهي به حسب ظاهر وقورند اما در باطن دارند سير مي‌كنند اهل سير و سلوك هستند اگر عدّه‌اي مانند جبل راسخ هستند اينها كساني هستند كه همانند كوه در باطن دارند معدن مي‌پرورانند در دل دارند گوهر مي‌پرورانند به حسب ظاهر آرام هستند مردان الهي كه به منزله جبال زمين هستند وسيله آرامش و طمأنينهٴ زمين و مردم منطقه هستند اين مي‌تواند مصداق معنوي جبال را مردان الهي بداند كه اينها به حسب ظاهر آرام هستند ولي باطنشان دارد سير مي‌كند.
﴿صُنْعَ اللَّهِ﴾ اين اضافه ﴿صُنْعَ﴾ به ﴿اللَّهِ﴾ مفيد تأكيد است اين اسناد مصدر به ذات اقدس الهي مفيد تأكيد است ﴿صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي اتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ﴾ خب اين تأييد مي‌كند كه اين مربوط به مسئله توحيد ربوبي است با آيه 86 هماهنگ است.»(2)

1. بخشی از متن دومین نامه آیت الله سبحانی به دکتر سروش، به نقل ازسایت حوزه از خبرگزاری رسا [متن نامه ایشان در نت موجود است و از منابع و سایتهای مختلف می توانید ملاحظه بفرمایید]
2.سایت اسراء،استاد جوادی آملی، تفسیر سوره نمل، جلسه 24

manmehdiam;1012187 نوشت:
اما برای آنکه موضوع تاپیک منحرف نشود مخلص ترجمه های مختلف آیات قبل و بعد را همراه آیه 88 سوره نمل در ذیل دقیقا کپی میکنم و قضاوت را به انصاف شما و خوانندگان واگذار میکنم:

وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ کُلٌّ أَتَوْهُ داخِرينَ87وَ تَرَي الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ کُلَّ شَيْ‏ءٍ إِنَّهُ خَبيرٌ بِما تَفْعَلُونَ88مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ

آیت الله مشکینی
87) و ( به یاد آر ) روزی که در صور ( به نفخه نخستین ) دمیده می شود ، پس همه آنان که در آسمان ها و آنان که در زمین اند ( از جانداران ) در وحشت افتند ( و بمیرند ) جز آنان که خدا خواسته ( نمیرند ، مانند ارواحی که مرگ اوّل را چشیده اند ) . و روزی که در صور ( به نفخه دوم ) دمیده شود پس همه آنها که در آسمان ها و زمین اند ( زنده شده ) به وحشت افتند جز آنان که خدا خواسته ( از فزع محشر مصون باشند ) ، و همه زنده شده ها ( به نفخه سوم ) با خضوع و زبونی به ( پای حساب ) او خواهند آمد. [ نظرات / امتیازها ]
88) و ( در آن روز ) کوه ها را می بینی ، پنداری که ساکن و جامدند در حالی که همانند سیر ابر حرکت می کنند. ( این کار ) صنع خداوندی است که هر چیزی را محکم و استوار آفریده است ( و مقتضای اتقان صنع در جهان مقدمه این است که روزی به هم بخورد تا جهان نتیجه شروع شود ) ، همانا او به همه آنچه انجام می دهید آگاه است ( و در آن روز رسیدگی می شود ) . [ نظرات / امتیازها ]

89) هر کس عمل نیکی بیاورد پس برای او ( پاداشی ) بهتر از آن است ، و آنها در آن روز از بیم و ترس در امانند.

» استاد الهی قمشه‌ای
87) و ( باز به امت یاد آور شو ) روزی که در صور ( اسرافیل ) دمیده شود ، آن روز هر که در آسمانها و هر که در زمین است جز آن که خدا خواسته همه ترسان و هراسان باشند و همه منقاد و ذلیل ( به محشر ) به نزد او آیند. [ نظرات / امتیازها ]
88) و در آن هنگام کوه ها را بنگری و جامد و ساکن تصور کنی در صورتی که مانند ابر ( تند سیر ) در حرکتند. صنع خداست که هر چیزی را در کمال اتقان و استحکام ساخته ، که علم کامل او به افعال همه شما خلایق محیط است. [ نظرات / امتیازها ]
89) کسانی که ( در قیامت ) کار نیکو آورند پاداش بهتر از آن یابند و در آن روز از هول و هراس ایمن باشند. [ نظرات / امتیازها ]

» جناب آقای صفوی (بر اساس المیزان)
87) و روزی که در صور دمیده شود ، پس با نخستین نفخه ، هر که در آسمان ها و هر که در زمین است به وحشت افتد و بمیرد ، مگر آن کس که خدا بخواهد ، و با نفخه دوم همگان ـ چه آنان که از دَهشت مرده و چه آنان که استثنا شده اند ـ به حضور خدا آیند . [ نظرات / امتیازها ]
88) تو این کوه ها را که اینک بی حرکت می پنداری آن روز که در صور دمیده شود خواهی دید که بسان ابرها به حرکت در می آیند و این جهان فرو می ریزد و با فرو ریختنش آخرت برپا می شود و هستی به کمال می رسد ، زیرا خدا آن را ساخته است; همو که هر چیزی را استوار و متقن پدید آورده است . به یقین ، او در آن روز به جزئیات آنچه شما می کردید آگاه است . [ نظرات / امتیازها ]
89) کسانی که فقط کار نیک آورند ، آنان را پاداشی بهتر از آنچه کرده اند خواهد بود و در آن روز ، آنان از ترس و دَهشت ایمنند . [ نظرات / امتیازها ]

ترجمه سومی که بر مبنای المیزان است!
قطعا علامه طباطبایی در این باب و یا حضرت آیت الله مشکینی قرآن را از بنده و شما بهتر میفهمد! طوری که نیاز نباشد ما به حساب خودمان اعجاز علمی آنچنانی از قرآن استخراج کنیم و تصور کنیم که لابد خدمت بزرگی به قرآن و دین و مذهب کرده باشیم!
پاینده و مانا و منصف باشید!


قطعا و یقینا علما و صاحبنظران علوم دینی بالاخص مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم آیت الله مشکینی(اعلی الله مقامهما) از بنده بیشتر می فهمند، بنده نیز در جولانگاه علمای طراز اول تفسیر ابراز نظر نکردم بلکه نظرات مقابل با آنها را که متکی به دلایل متعدد و کاملا محکم است را از منظر مفسران گرانقدر دیگر، ارائه نمودم. در عرصه هیچ علمی، چه علوم دینی و چه غیر دینی، نقد و ارائه نظر به معنی حکم به نفهمیدن طرف مقابل نیست بلکه به معنی ارائه دلیل برای فهم و نظر متفاوت است . خود مرحوم علامه معتقد بودند که هر دو سال یکبار تفاسیر قرآن باید از نو نوشته شود و تفسیر جدید در دسترس اهل علم و مردم قرار گیرد. استاد جوادی آملی نیز شاگر خلف علامه طباطبایی هستند اما همه می دانند که عرصه علم و بویژه تفسیر، تعارف بردار نیست .
لذا تکرار میکنم که با توجه به نظرات ارائه شده آیه 88 سوره مبارکه نمل دلالت بر اعجاز علمی قرآن کریم در زمینه حرکت کوهها دارد.
امیدوارم همه ما منصف باشیم

پارسا مهر;1012189 نوشت:
سلام.
الان دلیل اصلی ای که برای ابثات کلام الله بودن قرآن، مطرح میشه، تحدی قرآن و عدم همانند آوری هست.که واقعا جای شکی نیست که این دلیل به خودی خود، یقین آور نیست.دیگه واضع و روشنه.
خلاصه، اینکه، اگر ما نتوانیم عین قرآن را بیاوریم، نهایت چیزی که ثابت می شه این هست که، بشر که انسان باشد نمی تواند مثل قرآن بیاورد.ولی دلیل نمی شود که پس این قران کلام خداست.و ساخته و پرداخته ی خداست؟؟که البنه همینم با ارفاق پذیرفته میشه.چون ممکن هست، تنها یک بشر و ان هم خود پیامبر بوده که توانسته.یعنی اینکه انسان عاجز باشه هم ثابت نمیشه.حداقل یک انسان که محمد نام بوده، توانسته.
خوب، حالا یک سری ها میآن به این دلیل و تحدی قرآن بال و پر می دن.و مثلا دلیل حکمت و از این مسائل رو طرح میکنن.که حالا موارد متفاوته.مثلا می گن که عموم مردم وقتی معجزه و تحدی قرآن را ببینن که بی پاسخ مانده، قرآن را کلام خدا می بینند، و حکمت خدا حکم می کنه، که، اگر این قرآن کلام او نیست، برای اینکه مردم گمراه نشن، اون مدعی دروغین رو رسوا کنه.اگر رسوا نکنه، پس در واقع اون مدعی رو تائید کرده.که در جای خودش نقد شده.حالا این مثال بود زدم.به شکل های مختلف عرض کردم که اون تحدی قرآن را بال و پر می دن، بلکه یقین آور باشه.که من واقعا هیچجوره، پاسخی یقینی آور ندیدم.و سوال اساسی که طرح میشه که چرا خود خدا، تحدی قران و دلیل و ادعاش رو اشکار تر و واضح تر بیان نکرده.چرا باید استاد صدیق بیان تحدی قران را بال و پر بدن.خود محمد یا پیامبر ادعا دارن، خودشون بیان ادعاشون رو ثابت کنن.چرا استاد صدیق باید بیاد، حرف از دلیل حکمت بیآرن و کلی صغری کبری بچینن، برای اینکه ادعای فلان شخص را اثبات کنند؟خود اون فلان شخص، ادعا کرده، خودش ادعاشو ثابت کنه، نکنه استاد صدیق وکیل مدافع پیامبر و خدا هستند؟؟
بعد یک عده می آن، میگن که اوکی!!!قبول، تحدی قرآن، اعجاز قرآن، یقین آور به معنای یقین ریاضی به همراه نداره.یقین محض ریاضی ندارد.ولی یک یقین روانشناختی.یک یقین خیلی بالا و معقول و کافی برای ما فراهم می کند.که برای آدم عاقل کافیه که با اون یقین مثل یک یقین محض ریاضی تا کنه(در عمل، در زندگیش).
خوب، پاسخ من اینه که نشون دادن اینکه، تحدی و اعجاز قران یک یقین حداقلی یا هرچیزی که شما اسمشو می زارید به ما می ده، کار ساده ای نیست، (که به نظر من تحدی قرآن حتی یک به قول مدافعان، یک یقین روانشناختی یا هرچیزی که اسمشو می زارید هم نمی ده.).واصلا مخالفان، همواره که تحدی قران رو به چالش می کشونن، به نظرم، در واقع دارن، اون حد از یقین روانشناختی رو هم به چالش می کشونن، ولی مداقعان قربونشون برم، زیرکی می کنن و اینجا با واژه ها بازی می کنن.به نظر من البته....به هر حال...
عرض کردم به همین سادگی ها نمیده، چون خود ادعای قرآن اینه که، کلام خدایی هست که مثلا حرف می زنه، فرشته می فرسته، با پیامبرش بی واسطه یا با واسطه ی یک فرشته، حرف می زنه که ما اون فرشته رو نمی بینیم ولی پیامبر می بینه و الی آخر...این ادعا ها به خودی خود، ادعای های خیلی عجیب و غریب و غیر معمول هستند.نه من و نه پدرم و نه جد در جد ما، بعید می دونم، جایی فرشته دیده باشند، یا خدا بی واسطه و بی تردید باهاشون حرف زده باشه.یعنی این ادعای پیامبر، یک ادعای عجیبه و غیر معموله.اینکه یک شخصی محمد نام قرآنی بیاره که همانندی نداره، رو می تونیم بزاریم پای متمایز بودن و منحصر به فرد بودن شخص پیامبر.اگر گفته بشه منحصر به فرد بودن و نبوغ پیامبر یا آن محمد نام، غیر معموله، خیلی احتمالش ناچیزه و امری بسیار بسیار نادره، خوب، حرف زدن خدا، فرشته فرستادن خدا، هم غیر عادی و غیر معموله.حداقل برای ما!!!
اصلا چرا نگیم که، اجنه قرآن را نفرستاده باشند و دیگه بحث منحصر بودن پیامبر هم مطرح نمیشه؟حالا باز یکی بگه، این احتمالش خیلی ناچیزه.کی کجا جن دیده؟جن کجا بوده دیگه؟برای چی جن اونطور کنه، اینطور کنه؟اگر جن هست چرا خودش رو نشون نمی ده از این حرفا.من می گم، قبول، اما احتمال اینکه قرآن کلام خدا باشه هم احتمالش بیشتر از وجود اجنه نیست.مگر ما خدا رو دیدیم.فرشته اش رو دیدیم.کدام اخبار، سی ان ان، فاکس نیوز، خبر بیست و سی، کی کجا، خبر مثلا روییت فرشته ی خدا را داده اند، خبر اینکه خدا با فلانی حرف زده رو دادن؟؟ما احساسی حرف و بحث نمی کنیم، عقلی بحث می کنیم.یکی بگه، من همیشه با خدا می شینیم حرف می زنم.اون جوابم رو میده.من جوابشو می دم.یک حرف احساسیه.اگر می تونه ثابتش کنه...
پس به همین سادگی نیست.اینکه بگیم درسته، اعجاز و تحدی قران یک یقین محض ریاضی نمیده، ولی یقین روانشناخی می ده، اثباتش به همین سادگی نیست.
که به نظر اگر لازم شد که بحث بشه به نظر من، اتفاقا ما هرچند نتونیم به یقین محض ریاضی برسیم.ولی به یک یقین روانشناختی می رسیم که این تحدی قرآن اتفاقا دست بر قضا دلیل و مهری بر این هست که این قران کلام خدا نیست.و خدا هیچگاه برای اثبات یک همچین ادعایی اینطور برهان و دلیل و تحدی نمی کنه.و اینکه اصلا خدا حرف نمی زنه و از این چیزاشم که دیگه بماند.

سلام و عرض ادب
با این حساب که شما فرمایش می کنید یعنی من که عقل شما رو هیچ وقت رویت نکردم به این معناست که خدای ناکرده شما بی عقلید؟ یا چون درد دندان شما رو دکتر با چشم سر رویت نمیکنه یعنی خدای ناکرده دروغ میگید که دندان درد دارید؟ خیر بزرگوار ما در این جهان و حتی در وجود خودمان با مقولاتی سرو کار داریم و یقین به وجودشان داریم که دیدنی نیستند یعنی ندیدن دلیل بر نبودن نیست همونطور که ندیدن عقل شما دلیل بر نداشتن عقل نیست . اشکالات شما قدری مبنایی است نیاز به مباحثه کلامی دارد لطفا در بخش کلام مطرح بفرمایید .در واقع قبل از اینکه وارد بحث اعجاز و تحدی و نبوت شوید باید در مباحث توحید اشکالاتتان را مطرح و رفع نمایید . این تاپیک در حال سنگین شدن است لطفا از طرح مباحثی که نیاز به پاسخ کلامی دارند خودداری بفرمایید و در بخش کلام بحث کلام الهی، رویت فرشتگان و ... را مطرح کنید.
ضمنا بیاد داشته باشید که هرگز و در هیچ موردی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) ادعا نکردند که قرآن کلام ایشان است بلکه قرآن عزیز کلام الهی است که بر ایشان(صلی الله علیه و اله) نازل شده است دلیل الهی بودنش هم همین تحدی قرآن است زیرا اگر قرآن را پیامبر (صلی الله علیه و آله) از نزد خودشان آورده بودند ایشان هم یک بشر هستند پس ما هم باید بتوانیم مثل آنرا بیاوریم ،نکته اینجاست که تحدی شده است یعنی اگر فکر میکنید قرآن را پیامبر (صلی الله علیه و آله) از نزد خودشان آورده است شما هم مثلش را بیاورید وقتی نمی توانید و نخواهید توانست پس بدانید که قرآن از نزد خداوند نازل شده است .
مجددا تاکید میکنم از بیان مباحث کلامی در تاپیک خودداری بفرمایید.
از مشارکت و اظهار نظر شما در این بحث متشکرم.

هدی;1012411 نوشت:
قطعا و یقینا علما و صاحبنظران علوم دینی بالاخص مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم آیت الله مشکینی(اعلی الله مقامهما) از بنده بیشتر می فهمند، بنده نیز در جولانگاه علمای طراز اول تفسیر ابراز نظر نکردم بلکه نظرات مقابل با آنها را که متکی به دلایل متعدد و کاملا محکم است را از منظر مفسران گرانقدر دیگر، ارائه نمودم. در عرصه هیچ علمی، چه علوم دینی و چه غیر دینی، نقد و ارائه نظر به معنی حکم به نفهمیدن طرف مقابل نیست بلکه به معنی ارائه دلیل برای فهم و نظر متفاوت است . خود مرحوم علامه معتقد بودند که هر دو سال یکبار تفاسیر قرآن باید از نو نوشته شود و تفسیر جدید در دسترس اهل علم و مردم قرار گیرد. استاد جوادی آملی نیز شاگر خلف علامه طباطبایی هستند اما همه می دانند که عرصه علم و بویژه تفسیر، تعارف بردار نیست .
لذا تکرار میکنم که با توجه به نظرات ارائه شده آیه 88 سوره مبارکه نمل دلالت بر اعجاز علمی قرآن کریم در زمینه حرکت کوهها دارد.
امیدوارم همه ما منصف باشیم

مثل اینکه شما فرمایش اولیه که داشتید را فراموش فرمودید:

هدی;1012082 نوشت:
واقعا کدام انسان منصفی است که در عصر ما با دیدن آیه 88 سوره مبارکه نمل که از حرکت کوهها سخن می گوید به الهی بودن این کتاب پی نبرد:

مضمون فرمایش شما این است که چنان یار در جلوه است که بجز کوردلان و مغرضان باقی همه بر اعجازی چنین آشکار به شرطی که اندک انصاف داشته باشند گردن خواهند نهاد!
شما میفرمایید کدام انسان منصفی اینها را معجزه نمیداند و سر بر آستان مبدا آن از این باب که اینها معجزه اند نمیساید. مخلص هم با مثال عرض کردم دنبال دیگران نگردید . اشخاص طراز اول شیعه!!! حضرات طباطبایی و مشکینی و الهی قمشه ای و .... اکثر قریب به اتفاق مترجمان و مفسران قرآن!
وقتی که قاطبه متجرمان و مفسران طراز اول دین کمترین برداشتی از حرکات تکتونیک زمین از این آیه به ذهن شان هم خطور نکرده! شما انصافتان کجاست که انتظار داشته باشید کسانی که چندان مهری به دین ندارند با این آیه کن فیکون شوند؟!!! این چه معجزه ای است که طباطبایی و مشکینی هم که عمری در راه دین به مجاهدت داشتند هم حتی درک نکردند!!! چه برسد به اینکه معجزه بدانند!

به هر حال به اندازه کفایت گفته شد. و هدف هم همین است که شما و ما و بخصوص خوانندگان اندکی تعمق و تفکر بکنیم . هرچند شما هم میتوانید همچنان مشغول معجزه تراشی از قرآن و غیر قران باشید. ولی مخلص به شما اطمینان میدهم به جز اندک افرادی که احتمالا قبلا مومن به اسلام و قرآن شده اند فرد خاصی مجذوب معجزه های من درآوردی شما نخواهد شد.

صـادق خان;1012270 نوشت:
- خدا میتوانست به انسان سیستم شناخت یقینی بدهد اما نداده، لذا این حرف که اگر عصا هم اژدها میشد مخالف میتوانسته بگوید سحر است اشکال به مخالف برنمیگردد به آفرینش خدا و عدم تعبیه سیستم یقینی برمیگردد. چون این احتمال عقلی است. آفرینش سیستم یقینی یعنی یک سیستمی که یک انسان حق جو به جای احتمال به یقین بتواند عمل کند که اگر خدا وجود داشت قاعدتا باید چنین شناختی را هم برای انسان می آفرید از آنجایی که چنین سیستمی نیست یعنی همه چیز بر اساس احتمال است و دارای احتمالات مخالف است پس خدایی هم نبوده که این نوع شناخت را هم بیافریند. (مثل وحی برای پیامبر که در احادیث آمده یک سیستم یقینی بوده)
- به هر حال همان سحر را هم خدا دریغ کرده و فقط اخبار وقوع آنها را در قرآن داده در دنیا امروز شما برای یک نفر عصا را اژدها کنید قطعا توجه اش جلب میشود و به دنبال بررسی صحت سخنان شما خواهد رفت اما قرآن بررسی اعجاز یا عدم اعجازش به اندازه بررسی عقلانی خود دین وقت میبرد. پس اساسا چه نیازی به معجزه بود؟ معجزه برای این است که کسی که دین و سخنان ما برایش اهمیتی ندارد توجهش جلب شود و به دنیال بررسی آن برود اما الان شما قرآن را به عموم خارجیها نشان بدهید 99 درصد چند ماه یا سال از وقتشان را صرف بررسی دین نخواهند کرد در صورتی که اگر اعجاز از سنخ دیگری بود توجهشان برای بررسی آموزه های دین جلب میشد.
- میشد معجزه به صورتی باشد که در زمان ما و برای همه در دسترس باشد مثلا بجای کارهای محدود پیامبران که یک تعداد معدود میرفتند و درخواست معجزه برای آن دین را میکردند به صورتی بود که برای ما هم باقی بود مثلا فکر کنید اگر به جای دو نیمه شدن ماه، پیامبر محمد رسول الله را هم بر ماه مینوشت این معجزات برای مردم زمان ما نیز قابل استفاده بود.
- این پیامبر نیست که معجزه میکند بلکه در واقع نیروی خداست. اگر فکر میکنید اگر در زمان پیامبران بودید و برای صدق دعوتشان از ایشان معجزه ای میخواستید الان هم میتوانید معجزات کوچکی از خدا درخواست کنید معجزه ای که حتی نظم جهان را هم برهم نزد و بسیار کوچک باشد ولی این اتفاق روی نمیدهد میتوانید امتحان کنید.
- در مورد قرآن مطلب زیاد هست اما در جواب آیه کارشناس به نظر من اگر مخالف این بود هم آن را توجیه میکردید کما این که آیاتی که با علم امروز تطبیق ندارند مثلا در زمینه اعجاز علمی فرو رفتن خورشید در جشمه گل آلود یا در زمینه اعجاز قوانین مدنی و اجتماعی تجاوز به زنان شوهردار اسیر و ... را هم توجیه میکنید اینطوری اعجاز درنمیاد چون هر دو دسته را میبینید با نبوغ تفسیری علما بیشتر فکر میکنید یک تصادف هس تا اشاره به واقعیت. تو همین زمینه که دیدگاه قرآن و روایات نسبت به حرکت زمین و صاف بودن آن چیست من قصد دارم بعد تحقیق کنم البته نه بر اساس یک جمله با دیدن مجموع مواردی قرآنی و روایی که یک دید کلی در این زمینه به آدم بدهد.

اگر شما در وجود خداوندتردید دارید باید در بخش کلام در صورت تمایل بحث کنید اینجا و این تاپیک مربوط به بعد از پذیرش توحید و نبوت است. سایت بخشهای مختلفی دارد که به راحتی در دسترس است و انتظار میرود کاربران گرامی سرفصل هر تاپیکی را در اظهار نظرات خویش مد نظر قرار دهند.
اما نکته قابل عرض در مطالب شما اینکه ایمان از روی اجبار، ارزش ندارد در قرآن نیز بیان شده که : «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ(1)؛اگر بخواهيم معجزه ‏اى از آسمان بر آنان فرود مى ‏آوريم تا در برابر آن گردنهايشان خاضع گردد»
اما برنامه ایمان آوردن بندگان از مسیر اجبار نمی گذرد و بنا،بر ایمان به هر قیمتی حتی اجبار، نیست یعنی چنین ایمانی مد نظر الهی نمی باشد . معجزه ای که در زمان شما و آیندگان هم قابل استفاده باشد همین قرآن عزیز است .

1. شعرا/4

هدی;1012408 نوشت:
پس هم حركت انتقالي مي‌تواند درست باشد هم حركت جوهري مي‌تواند درست باشد ـ هم جريان معاد ... ا

بله!
همه اینها میتوانددرست باشد! اصلا اگر شما چیز دیگری هم علاوه بر اعجاز و حرکت و سکون و .... میخواهید سفارش بدهید تا مخلص به نمایندگی از حضرات اساتید بگویم که اختیار دارید! آن هم می تواند باشد!
فقط من نمیدانم چه چیز نمیتواند باشد؟!!!!
شما آن چیزها که میتواند باشد را رها کنید! ظاهرا همه چیز میتواند باشد! سعی کنید بفرمایید چه چیزی نمیتواند باشد؟! نکند فقط چیزی که اندک تعقلی ...خردی...در آن راه بیابد نمی تواند باشد ما بقی آزاد است که باشد.

این که هرآنچه بخواهید به قوه تفسیر میتوان از هر عبارتی استخراج کرد چه ارزشی دارد آخر؟!

بیت المعمور;1012306 نوشت:
اینکه ما به مسئله ای شک کنیم یا خطوراتی به ذهنمان بیاید، طبیعی است.
اما باید بدانیم به کدام شک ها باید اهمیت بدهیم و به کدام شک ها نباید اهمیت بدهیم.
اگر شک ها به صورت نا معقول رشد پیدا کنند، ابتدا از مسیر درست فاصله میگیریم و بعد اگر ادامه پیدا کند میتواند به بیماری بیانجامد.

ما برای اعجاز ، استدلالی مطرح میکنیم.
اگر شکی به ذهن ما خطور کرد باید منطقی با آن برخورد کرد.
یعنی نباید بگذاریم شکها، منطق و عقلانیت ما را خدشه دار کند.
شکی باید مورد اعتنا باشد که پشتوانه ای از منطق و عقلانیت را داشته باشد. گاهی اوقات شکهای ما از غرایز و منافع و هوای نفسانی ما سرچشمه می گیرد.
اینطور نباید باشد که بگوییم هر وقت شک نیامد، قبول میکنیم.
خوب این عقلایی نیست.
به نظرم شکهایی مثل ''شاید کسی مثل قران اورده یا بیاورد'' ، به خاطر تبیین نادرست برهان اعجاز و حکمت خداست.

سلام
من برای این مورد تاپیک جدیدی باز کردم تا ان شالله انجا به تفصیل مورد بحث قرار گیرد

ممنون

[="Arial"][=arial]سلام
[=arial]این تفاسیر شما
[=arial]

هدی;1012408 نوشت:
تشکر از نقد شما . اما بزرگوار این نظر شخصی بنده نیست، ظاهرا به منابع ارائه شده توجه نکردید بنده از دو تفسیر آدرس دادم . این هم آدرس سوم از یک مفسر و پژوهشگر دیگر ایت الله جعفر سبحانی:
[=arial]«این آیه مربوط به حرکت کوهها در همین جهان است نه در قیامت، به گواه این که می گوید «صنع الله» و مسلماً روز قیامت روز صنع نیست روز ویرانی کوههااست»(1)

[=arial]
هدی;1012162 نوشت:
ز مجموع قرائن و دلایل فوق نتیجه میگیریم که آیه 88 سوره مبارکه نمل مربوط به حرکت کوههاست که بیش از هزار سال قبل در قران کریم مطرح شده است و هر انسان منصفی با اندکی اندیشه در می یابد که یک فرد درس ناخوانده چگونه بیش از هزار سال قبل از امری خبر داده که تنها مدت کمی است که توسط بشر کشف شده است .

[=arial]با متن آیه 7 سوره نبا «وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا» در تعارض نیست؟

هدی;1012420 نوشت:
اگر شما در وجود خداوندتردید دارید باید در بخش کلام در صورت تمایل بحث کنید اینجا و این تاپیک مربوط به بعد از پذیرش توحید و نبوت است. سایت بخشهای مختلفی دارد که به راحتی در دسترس است و انتظار میرود کاربران گرامی سرفصل هر تاپیکی را در اظهار نظرات خویش مد نظر قرار دهند.
اما نکته قابل عرض در مطالب شما اینکه ایمان از روی اجبار، ارزش ندارد در قرآن نیز بیان شده که : «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ(1)؛اگر بخواهيم معجزه ‏اى از آسمان بر آنان فرود مى ‏آوريم تا در برابر آن گردنهايشان خاضع گردد»
اما برنامه ایمان آوردن بندگان از مسیر اجبار نمی گذرد و بنا،بر ایمان به هر قیمتی حتی اجبار، نیست یعنی چنین ایمانی مد نظر الهی نمی باشد . معجزه ای که در زمان شما و آیندگان هم قابل استفاده باشد همین قرآن عزیز است .

با سلام و احترام
مطلب بنده بی ارتباط با تاپیک نبود. هیچ کدام از مواردی هم که گفتم به معنی اجبار نیست به معنی روشن شدن حقیقت برای فرد است بعد از آن اگر مخیر است چه راهی را انتخاب کند.

آیه به نظر من یک دلالت خوبی دارد. ولی چرا باید در بین آیات قیامت باشد در مورد آیه الیوم اکملت لکم دینکم ... که فرمودید، این اشکال را اهل سنت هم به شیعه میگیرند ولی جواب شیعه این است که خدا میخواسته قرآن تحریف نشود برای همین اشاره مستقیم نکرده یا این آیه را در بین آیات مواد غذایی گذاشته، در این مورد چه توجیهی است این منظور آیه رو کم میکنه یعنی هر چند دلالت دارد ولی احتمال این که این منظور قرآن نبوده باشه رو هم داره البته برای فهمیدن منظور باید همه آیات و احادیث رو دید چون وقتی شما از جملات دیگران هم ممکنه به اشتباه بیافتید با توضیحات بیشتر منظور دیگران هم روشن تر میشه.

به هر حال ما اگه بخوایم بر اساس جملات قضاوت کنیم کار سختی خواهیم داشت یک موردی که در خود قرآن آمده اگر این کتاب از جانب غیرخدا بود در آن تناقضات زیادی میافتند. خب شما تناقض رو نشون میدید که اینحا با اینجا تناقض داره و تناقضات زیادی هم بیان شده و در جوابش گفته میشه این مربوط به این شرایط هست این مربوط به اون شرایط با احتمال. یعنی اگر صرف جمله رو در نظر بگیرید تناقض هست ولی مفسر اونو به بیرون از جمله و دخالت دادن احتمالات عقلی و احتمال شرایط خاص و ... میبره که هر کدوم ماله شرایطی بوده. با این روش، پیدا کردن تناقض نه تنها در قرآن بلکه در بیشتر کتابها هم غیرممکن میشه چطور این، نشانه اعجاز در قرآن گفته شده.

no0thing;1012266 نوشت:
أما الجاهل فباب الشك عنده مفتوح على مصراعيه ما دام جاهلا بمبادئ الصنعة (1)

( کسانی که نسبت به علم آن معجزه تخصص ندارند راه شک برایشان همواره بازخواهد بود )

(1) البیان فی التفسیر القرآن , دار الزهرا , صفحه 38


شما که از مرحوم آیت الله خویی نقل قول کردید بهتر بود نقل ایشان را کامل می آوردید این نقل فوق، تقطیعی از فرمایش ایشان در این باب است. مطلب کامل این است:

«معرفة ذلك تختص بعلماء الصنعة التي يشابهها ذلك المعجز ، فإن علماء أي صنعة أعرف بخصوصياتها ، وأكثر إحاطة بمزاياها ، فهم يميزون بين ما يعجز البشر عن الاتيان بمثله وبين ما يمكنهم. ولذلك فالعلماء أسرع تصديقا بالمعجز. أما الجاهل فباب الشك عنده مفتوح على مصراعيه ما دام جاهلا بمبادئ الصنعة ، وما دام يحتمل أن المدعي قد اعتمد على مبادئ معلومة عند الخاصة من أهل تلك الصنعة ، فيكون متباطئا عن الاذعان. ولذلك اقتضت الحكمة الالهية أن يخص كل نبي بمعجزة تشابه الصنعة المعروفة في زمانه ، والتي يكثر العلماء بها من أهل عصره ، فإنه أسرع للتصديق وأقوم للحجة»(1)

«كسانى مى‏توانند، معجزه را از ديگر عمليات دقيق علمى و فنى تشخيص دهند كه در علوم و فنون مشابه آن معجزه، مهارت و تخصص داشته باشند زيرا دانشمندان علما و متخصصان هر فن كه به خصوصيات و دقايق آن فن از ديگران آشناتر و به رموز و اسرار آن داناترند فقط آنان مى‏ توانند، تشخيص دهند كه انجام اين عمل براى ديگران امكان‏ پذير است يا نه.
از اين جاست كه افراد عالم و دانشمند، زودتر از ديگران معجزه را تصديق مى‏كنند. ولى افراد بى‏ اطلاع و غير آشنا و كسانى كه در علوم مشابه معجزه، مهارت و تخصص ندارند، راه هر نوع شك و ترديد براى آنان باز مى‏ باشد.
اين گونه افراد تا احتمال دهند كه شخص مدعى در معجزه ‏اش به يك سلسله عمليات فنى و هنرى تكيه نموده كه متخصصان فن مى‏ توانند آن را تشخيص دهند، زير بار چنين معجزه ‏اى نرفته، در حالت دير باورى و شك و ترديد به سر مى‏ برند.
از اين جاست كه حكمت الهى اقتضا مى ‏كند، هر پيغمبر را با معجزه ‏اى مفتخر سازد كه مشابه با صنعت و فن رايج آن زمان و مكان بوده، در آن عصر و محيط آشنايان به آن علم، بيش‏تر وجود داشته باشند تا بتوانند حقيقت معجزه و تفاوت آن را با علم و يا فن رايج در عصرشان، تشخيص دهند و از روى علم و تخصّص اظهار نظر و داورى كنند و نظرشان براى توده مردم معتبر و اطمينان آور باشد، در اين صورت حجت و برهان الهى براى مردم محكم‏تر و روشن‏تر خواهد بود

اگر به مطلب ایشون دقت کافی مبذول کنید میفرمایند علمای فن، بیان میکنند که آوردن چنین امری در این حوزه تخصصی برای دیگران" امکان پذیر"هست یا نه. یعنی بطور کلی در این رشته تخصصی مثلا طب، ایا امکان پذیر هست فردی دست روی چشم کور مادرزاد بکشه و طرف درجا بینا شود؟نه اینکه در اون زمان نتونه ولی بعد با پیشرفت علم پزشکی بشه اینکار رو کرد، متخصص از امکان پذیر بودن این امر-معجزه- در این رشته صحبت میکنه . ساحران تشخیص میدن و بیان میکنند که آیا بطور کلی در این رشته-سحر- امکان پذیر هست عصایی را ساحری روی زمین بیاندازد به مار تبدیل شود آنچه ساحران بافته اند را ببلعد و دوباره عصا شود؟یا عصایی به نیل بخورد نیل به دو نیم بشود راه خشک فی الحال بوجود بیاد تا مردم از اون عبور کنند؟
وقتی این امکان رد شد آن امر و آن اعجاز بعنوان کار خارق العاده از سوی متخصصان فن بیان گردید نظر آنها برای مردم معتبر است و حجت برای مردم محکم خواهد شد.
نه اینکه اما الجاهل فباب الشک عنده مفتوح [الی الابد]. نه اینکه غیر متخصص هرگز نمیتونه به یقین برسه خیر . متخصص بسرعت یقین براش حاصل میشه و غیر متخصص پس از اظهار نظر متخصص. متخصص هم نمی گوید الان علم پیشرفت نکرده بعدا پیشرفت کند ممکن است کسی دست روی چشم نابینای مادرزاد بکشد و فی الحال او بینا شود یا نمی گوید بعد از پیشرفت علم امکانش هست کسی فی الحال مرده ای را از قبر درآورد و زنده کند ،خیر؛او می گوید در این علم امکان چنین کاری برای کسی وجود ندارد.
این بیان آیت الله خویی کجا آن بیان تقطیع شده کجا.

1. البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، دارالزهراء، ص 38

متحیر;1012462 نوشت:
با متن آیه 7 سوره نبا «وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا» در تعارض نیست؟

سلام بر شما .
خیر تعارض ندارد.
درست مثل صندلی های قطار که در عین اینکه ثابتند اما در حرکتند و هیچ از ثبات و تحرک آنها هم تعارضی با هم ندارند.

صـادق خان;1012463 نوشت:
مطلب بنده بی ارتباط با تاپیک نبود.

این فرمایش شما آیا رد و انکار خدا نیست :
صـادق خان;1012270 نوشت:
اگر خدا وجود داشت قاعدتا باید چنین شناختی را هم برای انسان می آفرید از آنجایی که چنین سیستمی نیست یعنی همه چیز بر اساس احتمال است و دارای احتمالات مخالف است پس خدایی هم نبوده که این نوع شناخت را هم بیافریند.

بهر حال اینها مباحث کلامی و عقاید است و قبل از ورود در اینگونه تاپیکها باید مسائل و شبهات توحیدی شما حل شده باشد شاید هم منظور دیگری داشتید که بنده متوجه نشدم.

صـادق خان;1012463 نوشت:
آیه به نظر من یک دلالت خوبی دارد. ولی چرا باید در بین آیات قیامت باشد در مورد آیه الیوم اکملت لکم دینکم ... که فرمودید، این اشکال را اهل سنت هم به شیعه میگیرند ولی جواب شیعه این است که خدا میخواسته قرآن تحریف نشود برای همین اشاره مستقیم نکرده یا این آیه را در بین آیات مواد غذایی گذاشته، در این مورد چه توجیهی است این منظور آیه رو کم میکنه یعنی هر چند دلالت دارد ولی احتمال این که این منظور قرآن نبوده باشه رو هم داره

سوال خوبی است. اجازه بدهید سوال شما را هم تصحیح کنیم و هم به نحو دیگری مطرح کنیم .
تصحیح سوال: ایه صرفا در میان آیات قیامت نیست ، آیه 86 همین سوره -یعنی دو ایه قبل- و آیات 91تا 93 هیچکدام در سیاق قیامت نیستند اما بله ایات قبل و بعدش در خصوص قیامت است .
طرح سوال به نحو دیگر :
چرا پیامبر(صلی الله علیه و آله) صاف و پوست کنده به مردم نگفتند که این آیه دلالت بر حرکت کوهها و به تبع آن زمین دارد؟
علتش این است که اثبات این امر و حرکت کوهها و زمین در آن زمان در سطح دانش آن روز و فهم بشر ان زمان نبود .اگر فرضا چنین مطلبی به صراحت برای آنان بیان می شد اولین پی آمدش این بود که کفار می آمدند و می گفتند مردم! ببینید ما گفتیم این فرد- نعوذ بالله- مجنون و دیوانه است آنوقت شما قبول نمیکنید،تا کنون مدعی بود فرشته و وحی بر او نازل می شود و اکنون میگوید کوهها حرکت میکنند آیا شما یا پدرانتان تا کنون کوهی را دیده اید که حرکت کند؟ یا زمین را که صبح و شب بر آن راه می روید و روی آن زندگی میکنید تا کنون دیده اید که حرکتی کند؟
و از این مساله دستاویزی برای ضربه زدن به شخصیت و اعتبار عقلی نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) استفاده میکردند. نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) هم ابزاری با توجه به علم روز نداشتند که قضیه را به آنان تفهیم کنندلذا بیان سرگشاده و کاملا شفاف این مساله مشکلی را حل نمی کرد. اما قرار گیری این ایه در میان آیاتی که از یکطرف در باب قیامت است اما از سویی دیگر ایات مربوط به نشانه های خلقت در توحید ربوبی نیز در پس و پیش ایه 88 قرار دارد و بالاخص اینکه در متن آیه دلالتهای تام و غیر قابل انکاری برای عدم اختصاص آیه به قیامت است نیز موجود می باشد،این شرایط و ویژگی ها آیه شریفه را در وضعیتی قرار داده است که برای مردم عصر نزول از باب حرکت کوهها در دنیا سوال برانگیز نباشد و برای مردم ادوار پیشرفته تر نشانه ای تام و غیر قابل انکار از اعجاز علمی قران باشد. به این دلیل که شاید حدود 300-400 سال از کشف گردش زمین می گذرد لذا فردی در بیش از هزار و اندی سال پیش که درس ناخوانده بوده است چگونه بر چنین مطلبی وقوف داشته جز از طریق اعجاز؟

باسمه تعالی
با سلام
بنظر بنده هم آیه 88 سوره نمل میتواند به حرکت کوه ها اشاره داشته باشد... اینکه این آیه بین آیات قیامت قرار گرفته دلیل بر آن نیست حتما به حادثه ای در زمان قیامت اشاره داشته باشد...

نمیدانم تا حالا به سبک قرآن توجه کردید یا خیر اما قرآن آیاتش را از چند زاویه مختلف بیان می کند.
آیاتی که مخاطبینش معاصرین پیامبر(ص) هستند ، آیاتی که مربوط به اقوام گذشته هستند،آیات تشریعی و آیات تکوینی(آیات خدا در طبیعت).

خدایی که به زمان اشراف دارد کل سیستم جهان را یکجا با هم میبیند، چه زمان حال چه آینده و چه گذشته، بخاطر همین است که در سوره های مختلف دائم این پنج زاویه با هم دیگر ترکیب میشوند...

همانطور که کارشناس محترم هم اشاره کردند،اول اینکه آیه 88 سوره نمل مربوط به حرکت کوهها در همین جهان است نه در قیامت، به گواه این که می گوید «صنع الله» و مسلماً روز قیامت روز صنع نیست روز ویرانی کوهها است. پس معنا ندارد آیه به انتظام بخشیدن کوه ها در قیامت اشاره کند...همانطور که وضعیت کوه ها در زمان قیامت در سوره های دیگر بیان شده مثلا:

وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنْسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا

و (ای رسول) از تو پرسند که کوهها (در روز قیامت) چه می‌شود؟ جواب ده که خدای من کوهها را چنان از بنیاد برکند که خاک شده و خاکش بر باد دهد. (طه/105)

نا گفته نماند آیاتی هم به حرکت کوه ها در زمان قیامت اشاره دارد مثل آیه 10 سوره طور، اما این حرکت بگونه ای است که با چشم سر واضح دیده می شود،مثل رانش کوه که با چشم سر دیده می شود،اما آیه 88 نمل می فرماید شما می پندارید که کوه ها ثابت هستند اما مثل ابر در حرکت هستند،یعنی به حرکتی اشاره دارد که با چشم سر دیده نمی شود،بنابراین حرکت کوه ها که ٱیه 88 سوره نمل اشاره دارد که ما متوجه آن نیستیم، باید در همین جهان باشد نه در زمان وقوع قیامت چون حرکت کوه ها که با چشم سر دیده شود و قرار است بکلی متلاشی و بر باد روند که نیازی به گمان بردن یا پنداشتن ندارد،بلکه واضح دیده می شود...

دوم اینکه بنظر بنده آیه 88 سوره نمل ارتباطی با آیه قبلش دارد،می خواهد با بیان حقیقتی در نظام آفرینش به این نکته اشاره کند که دمیده شدن در صور و حوادث وقوع قیامت حقیقتی است که اتفاق خواهد افتاد و شما گمان میکنید همه چیز ثابت و پایدار است همانطور که شما کوه ها را که می بینید و بنظر شما ثابت و بی حرکت و پایدار هستند،اما در حقیقت مثل ابر در حرکت هستند،وقوع قیامت و دمیده در صور نیز همین طور است،یعنی واقعه دمیده شدن در صور و برپایی قیامت حقیقتی است که در حال حرکت و پیشروی است اما شما نمی فهمید و وقتی زمانش برسد اتفاق می افتند، مانند میوه ای که وقتی زمانش برسد و سنگین شود از شاخه درخت می افتد...

با سلام

UTD;1012512 نوشت:
بنظر بنده هم آیه 88 سوره نمل میتواند به حرکت کوه ها اشاره داشته باشد..

دقت شود ، اینکه بگوییم چنین تفسیری یا چنین برداشتی هم میتوان از این آیه کرد بواقع موضوع بحث نیست. بالاخره برخی از مفسرین امکان چنین برداشتی را هم منتفی ندانسته اند. اصلا بحث این نیست!
وقتی جنبه اعجاز مورد نظر است، دست کم باید امری بیش از برداشت موضوعی از یک آیه مدنظر باشد .
اصلا همین که چندین برداشت از این آیه اعم از اشاره به قیامت یا اشاره به حال امکان پذیر شده است یا همین که ما داریم راجع به اینکه آیا چنین برداشتی هم میشود کرد یا نمیشود کرد بحث میکنیم ، موضوع را از اعجاز به عنوان حجتی برای صحت نبوت یا الهی بودن را منتفی میکند.

مگر نه اینکه از معجزه به عنوان اتمام حجت الهی یاد میشود. خود این عبارت به چه معناست؟ جز این است :کسانی که گفته های رسولان و تعقل و در نتیجه استنتاج و استدلال مبتنی بر گفته های انبیا برای گروهی از مردم حجت کافی نبوده است، آنگاه برای اتمام حجت طلب اعجاز میکنند. خداوند هم طلب چنین حجتی را به رسمیت شناخته و خرق عادتی را توسط نبی اش امکان پذیر ساخته است.
قائل بودن حجیت برای استدلال و استنتاج اگر کفایت میکرد که دیگر نیازی به خرق عادت نبود!
اگر قرار باشد ما بنشینیم استدلال کنیم که آیا باید به واقع به این تفسیر وقعی نهاد یا خیر ، قطعا به طریق اولی استدلال در سایر گفته های نبی که ترجیح دارد! پس باید قبول کنیم که فلسفه اعجاز، حجت برای کسانی است که استدلال و تعقل و تفکر در ادله عادی، کفایت نکرده باشد!
به فرض اگر تفسیر کسانی که قائل به این هستند که این آیه نظر به قیامت ندارد را هم بپذیریم ، باز هم کمکی به ما نخواهد کرد. چرا که کارشناس محترم سطح اعجاز را تا سطح استدلال و استنتاج (یا تفسیر خاص) پایین آورده اند.

باسمه تعالی

با سلام

manmehdiam;1012589 نوشت:
دقت شود ، اینکه بگوییم چنین تفسیری یا چنین برداشتی هم میتوان از این آیه کرد بواقع موضوع بحث نیست. بالاخره برخی از مفسرین امکان چنین برداشتی را هم منتفی ندانسته اند. اصلا بحث این نیست!

بله،حق با شماست موضوع اصلی بحث در مورد "یقین آور نبون اعجاز قران است"نه فقط بحث رو یک آیه ی خاص...

manmehdiam;1012589 نوشت:
وقتی جنبه اعجاز مورد نظر است، دست کم باید امری بیش از برداشت موضوعی از یک آیه مدنظر باشد .

بله، بابخش دوم صحبت شما موافق هستم اما در مورد لفظ اعجاز صحبتی دارم.

manmehdiam;1012589 نوشت:

اصلا همین که چندین برداشت از این آیه اعم از اشاره به قیامت یا اشاره به حال امکان پذیر شده است یا همین که ما داریم راجع به اینکه آیا چنین برداشتی هم میشود کرد یا نمیشود کرد بحث میکنیم ، موضوع را از اعجاز به عنوان حجتی برای صحت نبوت یا الهی بودن را منتفی میکند.

manmehdiam;1012084 نوشت:
ضمن اینکه به فرض دیدن معجزه کسی به حقانیت پیامبری ایمان بیاورد هم به زعم مخلص بی ارزش است. قبول نبوت به شرط دیدن معجزه امری نزدیک به جبر هست. یعنی اگر کسی اعجاز ببیند و مومن شود جبرا مومن شده است که فاقد ارزش است.

شما از یک جهت فرمودید که ایمانی که با دیدن یک خرق عادت حاصل شود ارزشی ندارد و در حد ایمان جبریست. از طرف دیگر هم از صحبت های شما میتوان نتیجه گرفت که آیات قرآن باید مانند یک خرق عادت بگونه ای باشد که جای حرف و حدیثی باقی نماند،آیا این حالت را نمی توان در حد ایمان جبری دانست؟

به قول مولوی

زانک از قرآن بسی گمره شدند

زان رسن قومی درون چه شدند

مر رسن را نیست جرمی ای عنود

چون ترا سودای سربالا نبود

هرچند چندان معتقد به چیزی به عنوان اعجاز علمی نیستم،چون اصلا کار قرآن این نیست.کار اصلی قرآن انسان سازیست.

manmehdiam;1012589 نوشت:
مگر نه اینکه از معجزه به عنوان اتمام حجت الهی یاد میشود. خود این عبارت به چه معناست؟ جز این است :کسانی که گفته های رسولان و تعقل و در نتیجه استنتاج و استدلال مبتنی بر گفته های انبیا برای گروهی از مردم حجت کافی نبوده است، آنگاه برای اتمام حجت طلب اعجاز میکنند. خداوند هم طلب چنین حجتی را به رسمیت شناخته و خرق عادتی را توسط نبی اش امکان پذیر ساخته است.
قائل بودن حجیت برای استدلال و استنتاج اگر کفایت میکرد که دیگر نیازی به خرق عادت نبود!

شما اگر به روند رشد یک انسان توجه کنید میبینید که همه ی انسان ها مراحل مختلفی را در طول زندگی خود طی میکنند. یک تقسیم بنده ساده آن دوران کودکی، نوجوانی، جوانی و پیری است.
از زمان اولین انسان های روی زمین تا انسان های بعد از آن را میتوان در این تقسیم بندی قرار داد. یعنی انسان های دوران نوح (ع) و موسی (ع) در دوران کودکی بشر بودن ، مسلما از یک بچه که نمی توان انتظار تفکر و اقامه برهان و استدلال داشت که خود شما هم اشاره کردید.

هر چه زمان جلو رفت میزان درک و شعور انسان ها افزایش یافت تا زمان پیامبر ما، انسان ها آنقدر به آن بلوغ عقلی و فکری رسیده بودند که دیگر نیازی به آوردن امور خارق العاده ای که در زمان موسی (ع) آورده شد،نبود.
بقول شما آوردن امورخارق العاده و بزرگی شبیه به حضرت موسی (ع) به وسیله پیامبر ما، ایمان آوردن به آن ارزشی نداشته و نزدیک به جبر میشد.

بنده هم با چسباندن معجزاتی چون شق القمر و... به پیامبر ما معتقد نیستم.این یعنی ما خود قرآن را دست کم گرفته ایم.
علاوه بر اینکه از خود قرآن هم پیداست که پیامبر(ص) امور خارق العاده بزرگی مثل حضرت موسی (ع) نداشتند و یک دلیل واضح آن هم اینست که اصلا سنت خداوند با توجه به آیات قرآن بر آن بوده که اگر معجزه ای می آمد و مردم ایمان نمی آوردند بی تردید خداوند آنها را عذاب میکرد.

یک نمونه ی آن تقاضای حواریون از حضرت عیسی(ع) که خداوند برای آنها از آسمان مائده ای بفرستند تا مطمئن شوند.خدا هم در جواب حضرت عیسی (ع) فرمود:

قَالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ ۖ فَمَن يَكْفُرْ بَعْدُ مِنكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَّا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِينَ

خداوند (دعاى او را مستجاب کرد. و) فرمود: «من آن را بر شما نازل مى کنم. ولى هر کس از شما بعد از آن کافر گردد (و راه انکار پوید)، او را به گونه اى مجازات مى کنم که هیچ کس از جهانیان را چنان مجازات نکرده باشم!»
(مائده/115)

حالا ابعاد عظیم بودن معجزه شق القمر را با فرستادن مائده از آسمان مقایسه کنید...الباقی ماجرا را خودتان تحلیل کنید، شق القمری اتفاق افتاده باشد و عده ای هم ایمان نیاورده باشند....

در لغت نامه دهخدا معجزه را این گونه تعریف میکند:چون خرق عادتی از نبی صادر شود که خلق از آوردن مثل آن عاجز آید،آن را معجزه گویند.

در صورتی که در قرآن تا جایی که بنده مطلع هستم چیزی به عنوان معجزه مطرح نشده، بلکه به نام آيَة بیان شده است مثلا :

وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ ۚ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَىٰ أَن يُنَزِّلَ آيَةً وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

و گفتند:«چرا نشانه از طرف پروردگارش بر او نازل نمى شود؟!» بگو: «خداوند، قادر است که نشانه اى نازل کند.» ولى بیشتر آنها نمى دانند.
(انعام/37)

اما معنای آیه در لغت:

کلمه آیه به معنای نشانه و یا «‌شیء واضح و روشن‌» است.بنابراین بنظرم بین معجزه و آیه ای که انبیاء به اذن خدا می آوردند فرق است.

یعنی هرکسی توانست کار خارق العاده ای انجام دهد که دیگران از انجام آن عاجز باشند به معنای صدق نبوت آن شخص نیست.یعنی اینکه شرط لازم است اما کافی نیست.چه بسا در همین دوران ما انسان های زیادی هستند که کار های خارق العاده ای به نمایش می گذارند که انسان های دیگر در انجام آن ناتوانند، شخصیت هایی مثل دیوید کاپرفیلد ها و...آنها به ظاهر عمل خارق العاده ای انجام میدهند اما عمل انها طرح دستیست،سوء استفاده از جهل مردم است، سحر است...

آیه های خداوند که به بعضی پیامبران عطا فرمودند، قرآن آنها ها را آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ معرفی میکند :

وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَىٰ تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ ۖ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَىٰ مَسْحُورًا

ما به موسى نُه معجزه روشن دادیم. پس از بنى اسرائیل سؤال کن آن زمان که (موسى) به سراغ آنها آمد (چگونه بودند)؟ فرعون به او گفت: «اى موسى! گمان مى کنم تو افسون شده اى.»
(اسراء/101)

یعنی نشانه هایی که برای انسان ها روشنگر و اگاهی بخش بودند.نشانه هایی بودند که آنها را متوجه کسی میکرده است،یعنی به صرف اینکه امر خارق العاده ای انجام میشد،دلیل ایمان آوردن آنها نبود...

قرآن آیاتش را هم آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ معرفی میکند :

وَكَذَٰلِكَ أَنزَلْنَاهُ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَأَنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يُرِيدُ

این گونه ما قرآن را بصورت آیات روشنى نازل کردیم. و خداوند هرکس را اراده کند هدایت مى نماید.
(حج/16)

آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ یعنی نشانه های روشن گر و روشن کننده انسان ها...
یعنی ایات قرآن همان آگاهی بخشی ای را به انسان میدهند که آیه های انبیاء برای مردم شان می آوردند...

یعنی کسی با آیات بیّنات‌ قرآن و آیات خدا در طبیعت به نتیجه نرسید حتی اگر زمان پیامبری چون حضرت موسی (ع) هم بود یا نبی هم برایش امر خارق العاده هم می آورد به نتیجه ای نمی رسد....شک میکند...دو دل می شود...فکر میکند طرح دستیست، سحر است،میگوید کاپرفیلد زمان ما هم این کار را بلد است... کار موجودات فرازمینی است... دست دیگری در کار است که ما بی خبریم...و هزاران دلیل دیگر...

البته نمی خواهم نتیجه بگیریم عده ای عناد دارند،اما تا زمانی اختیار معنا پیدا می کند امکان چنین شک هایی باز باشد...یعنی آنکه کسی خواست شک کند بتواند شک کند و کسی هم که خواست یقین کند به یقینش برسد...

manmehdiam;1012589 نوشت:
اگر قرار باشد ما بنشینیم استدلال کنیم که آیا باید به واقع به این تفسیر وقعی نهاد یا خیر ، قطعا به طریق اولی استدلال در سایر گفته های نبی که ترجیح دارد! پس باید قبول کنیم که فلسفه اعجاز، حجت برای کسانی است که استدلال و تعقل و تفکر در ادله عادی، کفایت نکرده باشد!
به فرض اگر تفسیر کسانی که قائل به این هستند که این آیه نظر به قیامت ندارد را هم بپذیریم ، باز هم کمکی به ما نخواهد کرد. چرا که کارشناس محترم سطح اعجاز را تا سطح استدلال و استنتاج (یا تفسیر خاص) پایین آورده اند.

خلاصه کلام اینکه بنظرم تعبیر اعجاز علمی قرآن چندان مناسب نیست، چون قرآن آیاتش را آیات البیّنات‌ معرفی میکند یعنی نشانه های روشنگر... شاید در نهایت بتوان تعبیر معجزه را به تحدی قرآن نسبت داد که انسان ها از آوردن مثل آن عاجز هستند...

اصلا هدف اصلی قرآن معجزه علمی یا یک کتاب فلسفی و کلامی نیست، البته از اشارات ظریف قرآن می توان اینطور برداشت کرد، کسی که حامل این پیام هاست لااقل سخن لغوی نگفته است.بنظرم قرآن در حال بیان حقایقی است که میخواهد انسان را متوجه کسی بکند،میخواهد به انسان از وقوع اتفاقاتی که در پیش است هشدار دهد،حال فرقی نمی کند که این انسان در دوران پیامبر (ص) بوده باشد یا زمان حال...

با سلام.

UTD;1012644 نوشت:
هرچند چندان معتقد به چیزی به عنوان اعجاز علمی نیستم

لااقل موضوع این تاپیک فقط همین وجه هست که شما هم نظر موافق دارید
غرض فقط این است که معجزه تراشی هایی که برای متن قرآن صورت گرفته محلی ندارد.
منتهی اشکال کار این است که قاطبه مبلغین و باورمندان و علمای دین نظر قاطعی در این باب نمیدهند. یعنی عموما قائل به انواع معجزات علمی و محیرالعقول در قرآن میشوند ولی وقتی در برابر نقدهای جدی به صحت آن قرار میگیرند ، نیم نگاهی هم به این وجه دارند که : قرآن که کتاب فیزیک و شیمی نیست !
اشکال کار این است که از این عبارت به طور مطلق برای رد معجزات قرآن استفاده نمیشود بلکه صرفا برای دور زدن نقدهای وارد بر معجزات قرآن از آن بهره میگیرند. و چه بسا در محافل و منابر تمامی این معجزات برای تقویت ایمان عوام استفاده میشود.
ملاحظه بفرمایید که خود شما هم از رد مطلق معجزات علمی قرآن ابا دارید. و از عبارت «چندان معتقد نیستم» استفاده میکنید! یعنی خیلی معتقد نیستم ولی یک کم اش ایرادی ندارد!!

باسمه تعالی

با سلام

manmehdiam;1012801 نوشت:
غرض فقط این است که معجزه تراشی هایی که برای متن قرآن صورت گرفته محلی ندارد.

بحث سر معجزه تراشی نیست...قبلا اشاره کردم اصلا لفظ معجزه مناسب نیست هر چند بنده مجبور شدم برای رساندن مقصودم از این واژه استفاده کنم.باید بگوییم قرآت کتاب نشانه هاست...نشانه هایی که به ما می گوید این پیام ها حاصل تفکرات پیامبر نمی تواند باشد.

manmehdiam;1012801 نوشت:
منتهی اشکال کار این است که قاطبه مبلغین و باورمندان و علمای دین نظر قاطعی در این باب نمیدهند. یعنی عموما قائل به انواع معجزات علمی و محیرالعقول در قرآن میشوند ولی وقتی در برابر نقدهای جدی به صحت آن قرار میگیرند

اگر منظور شما از نقد های جدی استفاده از علم است،علم یک روز یک چیز می گوید فردا چیز دیگر، یک روز می گوید بخور مفید است فردا میگوید نخور سرطان زاست... یک روز می گوید جهان ازلی و ابدی است فردا می گوید نه، جهان آغازی داشته است و به سمت بی نظمی میل میکند...
انسان و علم خود خط کشی بی عیبی نیستند،با یک خط کش معیوب نمیتوان اندازه گیری کرد ولی میتوان خطای اندازه گیری را کاهش داد.

manmehdiam;1012801 نوشت:
نیم نگاهی هم به این وجه دارند که : قرآن که کتاب فیزیک و شیمی نیست !

بله باز هم می گویم کتاب فیزیک و شیمی نیست. ببینید شما یک موقع سر یک کلاس نشستید استاد در حال تدریس درس فیزیک است اما از ریاضیات برای حل مسائل استفاده میکند.استاد در حال تدریس شیمیست اما برای نشان دادن ساختار مولکولی از هندسه هم استفاده میکند.اما هدف اصلی تدریس فیزیک و شیمی است نه هندسه و ریاضیات.

هدف اصلی قرآن ساختن انسان ها و شناختن ارباب و صاحب اختیارش است و بر مبنای همین هدف انواع مثل ها را بر اساس نوع سلایق،اندیشه ها و تفکرات زده است چون انسان ها یک جور نیستند.

وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَٰذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

ما براى مردم در این قرآن از هر چیز نمونه اى آوردیم شاید متذکّر شوند.(زمر/27)

manmehdiam;1012801 نوشت:
ملاحظه بفرمایید که خود شما هم از رد مطلق معجزات علمی قرآن ابا دارید. و از عبارت «چندان معتقد نیستم» استفاده میکنید! یعنی خیلی معتقد نیستم ولی یک کم اش ایرادی ندارد!!

بله ابا دارم چون به تمام نیات فرستاننده این پیام ها آگاه نیستم و نمیتوانم قضاوتش کنم.

با سلام

UTD;1012829 نوشت:
باید بگوییم قرآت کتاب نشانه هاست...نشانه هایی که به ما می گوید این پیام ها حاصل تفکرات پیامبر نمی تواند باشد.

فارغ از صحت و سقم این فرمایش شما، میان این معنا و مفهومی که تحت عنوان معجزات علمی قرآن بیان میشود باید یک خط کشی دقیقی صورت گیرد.
سوال روشنی را شما باید پاسخ دهید.
آیا باورمند این هستید که در قرآن مطالب علمی دقیقی بیان گردیده است که این مطالب علمی که صرفا پس از گذشت سالها ( بخصوص بعد از رنسانس مدون شدند) ولی قبلا در قرآن ذکر شده بودند؟؟!

مطالبی همچون بیان بیگ بنگ، سرعت نور، بیان جزئیات ناشناخته جنین انسانی قبل از دست یافتن علمی به آن و .... تا همین مورد اخیر که بیان شد حرکات تکتونیک پوسته زمین در آیه 88 سوره نمل آمده است! همه اینها تقریبا هم ارز و به مفهوم این است که حقایق علمی ناشناخته در زمان کتابت قرآن دقیقا عامدانه و با هدف خاص در مفهوم آیات گنجانده شده است و به مرور در حال اکتشاف از متن قرآن است.

البته فراموش نکنیم که حتی یک بار هم مسلمین زودتر از دانشمندان به این نتایج نرسیده و نمیرسند! فقط بعد از مدون شدن و قبولی در مجامع علمی ، مومنین به کتاب مراجعه و عین آن را قرآن اکتشاف میفرمایند!!
در بیان اعجاز علمی قرآن ، به هیچ وجه مراجعه به مفاهیم آیات و تدبر و تعقل در مفاهیم آن (به هر میزان که عمیق و معنی دارباشد) تحت عنوان اعجاز علمی قرآن تلقی نشده است.
بنابراین به طور مشخص جواب شما به این سوال چیست؟ مثلا بواقع باورمند این هستید که قانون گرانش و جاذبه قبل از نیوتن به دقت در قرآن مورد اشاره بوده است؟ (ولی عمدا به طور مستقیم اشاره نشده و طوری در میان مفهوم آیات آمده است که فقط آیندگان بتوانند متوجه این قاعده علمی شوند!)
باورمند این هستید که در قرآن مطالب علمی نامکشوف عمدا به طریق محیرالعقولی در متون آن طوری جایگذاری شده است که با کشف علمی آتی موجبات حیرت و در نتیجه اتمام حجت (حجت معجزه) و ایمان آوردن بی ایمانان شود؟

با سلام

manmehdiam;1012589 نوشت:
اگر قرار باشد ما بنشینیم استدلال کنیم که آیا باید به واقع به این تفسیر وقعی نهاد یا خیر ، قطعا به طریق اولی استدلال در سایر گفته های نبی که ترجیح دارد! پس باید قبول کنیم که فلسفه اعجاز، حجت برای کسانی است که استدلال و تعقل و تفکر در ادله عادی، کفایت نکرده باشد!
به فرض اگر تفسیر کسانی که قائل به این هستند که این آیه نظر به قیامت ندارد را هم بپذیریم ، باز هم کمکی به ما نخواهد کرد. چرا که کارشناس محترم سطح اعجاز را تا سطح استدلال و استنتاج (یا تفسیر خاص) پایین آورده اند.

این بیان صحیح نیست.
ما قبل از رسیدن به مورد اعجاز در حال استدلال بر روی مساله دیگری هستیم اینکه ایه 88 نمل مورد بحثش دنیاست یا قیامت. برخی معتقدند قیامت ما استدلال کردیم که خیر مورد بحث ایه قیامت نیست بلکه در همین دنیاست و به فلان و فلان دلیل، نمیتواند در مورد قیامت باشد،جنجال بر روی اینکه فلان مفسر چه گفت و چرا بقیه نگفتند و ...هم بر سر همین مساله است که فعلا اثبات شود مورد آیه،قیامت نیست.
اثبات شد.
از اینجا به بعد مورد اعجاز مطرح می شود .یعنی استدلال به معنایی که مد نظر شماست مطرح نیست دیگر برخوردی جز اقرار به غیر بشری بودن آن یا عدم پذیرش،باقی نمیماند.
دقت کنید از اینجا به بعد انسان قرن حاضر به ایه ای در قرآن برخورد کرده که بیش از هزار سال قبل گفته که کوهها در حرکتند(استدلال اینکه دنیاست و قیامت نیست قبلا به پایان رسید) هزار و اندی سال قبل با چه ابزاری به حرکت کوهها پی برده شده بود جز از راه اعجاز؟
شق القمر اتفاق افتاد، عده ای برای اینکه بدانند سحر بود یا نه گفتند از کاروانهایی که خارج شهرند بپرسید دو نیم شدن ماه را دیدند یا نه. یعنی فعلا در مقام اثبات این بودند که سحر بوده یا نه.بعد مشخص شد بله کاروانها هم دیدند پس سحر نبود. اینجا استدلال به پایان رسید دیگر از اینجا به بعد با مورد اعجاز طرفند حالا یکنفر یا یک عده ای با اینکه یقین کردند سحر نیست باز ایمان نیاوردند نه اینکه یقین نکردند.
در مورد حرکت کوهها هم ما استدلال کردیم که مورد ایه در خصوص دنیاست از اینجا به بعد استدلال تمام. و بحث روی اعجاز است .اول باید ثابت کنیم این اشکالاتی که می گیرند ، ایه در مورد قیامت نیست . خب حالا مشخص شد، دیگر از اینجا به بعد ماییم و آیه ای که هزار سال پیش گفته کوهها در حرکتند آنهم انسانی که خود درس ناخوانده بوده و مدعی است که سخن و حرفش و کتابی که آورده از خودش نیست از طرف خداوند است . این برای انسان منصف عصر حاضر یقین آور است .


سوال: چرا قبلا چنین موردی مطرح نشده بود و اعجازش کشف نگشته بود و به عبارتی چرا :

manmehdiam;1012838 نوشت:
حتی یک بار هم مسلمین زودتر از دانشمندان به این نتایج نرسیده و نمیرسند! فقط بعد از مدون شدن و قبولی در مجامع علمی ، مومنین به کتاب مراجعه و عین آن را قرآن اکتشاف میفرمایند!!

واضح است چون بشر دارای علم نسبی است نه مطلق.معلومات او به نسبت مجهولاتش کمتر است. علم هم پیشرفت تدریجی دارد؛حالا 300 سال قبل، حرکت کوهها کشف شد الان بنده انسان این زمان به قران مراجعه میکنم می بینم ایه ای دارد که این مطلب را صراحتا بیان کرده. خب معلوم است چرا قبلا مسلمانان متوجه این مساله نشده بودند به این دلیل که علم چنین مساله ای را کشف نکرده بود. ما با بیان معجزات علمی قران چیزی به قران اضافه نمیکنیم یا بر نمی بافیم فقط به دلیل اینکه علم یک بخش تاریک از مجهولات بشر را روشن میکند ما به وجود آنچه در قرآن از هزار و اندی سال قبل در آن زمینه علمی بوده و وجود داشته پی می بریم. شما الان در آسمان شب شهرتان اندکی ستاره می بینید اگر با یک تلسکوپ نگاه کنید ستاره های بیشتری میبینید اگر با تلسکوپ قوی تر نگاه کنید ستارگان بسیار بیشتری میبینید.همه این ستارگان در آسمان بودند و چیزی نه اضافه شده نه دروغی درکار است فقط با پیشرفت بیشتر علم و دسترسی به تلسکوپهای قوی تر شما به آنچه در آسمان از قبل وجود داشته پی می برید. یقینا ستارگان بیشتری هم وجود دارند که با پیشرفت علم تلسکوپ سازی شما آنها را خواهید دید. چرا مثلا خواجه نصیر که خود رصد خانه مراغه را بنا نهاده و بسیار در علم نجوم متبحر بوده این ستارگان را ندیده و الان شما می بینید؟ چون آن زمان پیشرفت علم به همین اندازه بوده که تلسکوپهایی با آن درجه وضوح بسازند دلیل نمی شود که چون خواجه نصیر ندیده الان شما مشاهدات مستقیم و واضح و غیر قابل انکارتان را منکر شوید. ایه 88 سوره مبارکه نمل از عصر نزول در قرآن وجود داشته و الان با پیشرفت علوم بدون هیچ تفسیر و تعبیری بسیار شفاف و واضح در مقابل دیدگان همه است چه در تفاسیر ادوار قبل آمده باشد چه نیامده باشد.


سوال: قران کتاب فیزیک و شیمی است؟
خیر. قرآن کتاب هدایت است در هر عصری و برای هر فردی با هر سطحی هدایتگر است. وجود ایات علمی در قرآن برای عصر فعلی موجب هدایت و یقین آوری به غیر بشری بودن قرآن است. همانگونه که فصاحت و بلاغتش امروزه و در عصر نزول موجب هدایت عده دیگری بود و هست.
سوال: خب ما باید مدام به دنبال آیات علمی باشیم و هر مطلب علمی و غیر علمی را به قرآن نسبت دهیم ؟

خیر یکی از موارد اهمیت اعجاز علمی قران برای یقین آوری مخاطبان اعصار مختلف تا برپایی قیامت، به غیر بشری بودن آن است تا از رهگذر اعتراف، اقرار و ایمان به آن و آورنده اش به توصیه ها و فرامین آن عمل نموده به سعادت دنیا و آخرت نائل شوند ( همان که به تعبیر جناب utd آیه است یعنی نشانه). اساسا جنبه اعجاز- هر وجهی از اعجازو در هر زمانی- برای جلب اعتماد و یقین مخاطب به صدق دعوی پیامبر الهی است نه برای اینکه در همان سطح متوقف بماند بلکه برای اینکه یقین به الهی بودن نبی حاصل کند و سایر اخبار و فرامین او را که وحی الهی است، گردن نهد و از این رهگذر به تعالی و رشد درخور مقام انسانیتش برسد به عبودیتی که هدف خلقت است برسد. ما هم در خصوص قرآن عزیز پس از برخورد با آیاتی که یقین ما را نسبت به دعوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ایجاد یا افزون میکنند باید به سایر فرامین ایشان گردن نهیم نه اینکه صرفا در پی اثبات اعجاز قرآن( در تمامی وجوه) در همین حد متوقف بمانیم.

و نکته آخر اینکه در خصوص ایه 88 سوره مبارکه نمل ، اعجاز علمی درباره حرکت کوهها، نه مفهومی استنباط شده و نه تعبیر مخفی و نه هیچ برداشت غیر مستقیمی درکار نیست، این مساله- یعنی حرکت کوهها- به وضوح و روشنی تام در ایه بیان شده و در منظر و مرئی همه افراد بشر بوده ، هست و خواهد بود لذا تعبیر از این امر واضح به یک امر مفهومی یا برداشت از ایه و چه و چه، صحیح نمی باشد.

باسمه تعالی

manmehdiam;1012838 نوشت:
با سلام

فارغ از صحت و سقم این فرمایش شما، میان این معنا و مفهومی که تحت عنوان معجزات علمی قرآن بیان میشود باید یک خط کشی دقیقی صورت گیرد.
سوال روشنی را شما باید پاسخ دهید.
آیا باورمند این هستید که در قرآن مطالب علمی دقیقی بیان گردیده است که این مطالب علمی که صرفا پس از گذشت سالها ( بخصوص بعد از رنسانس مدون شدند) ولی قبلا در قرآن ذکر شده بودند؟؟!

مطالبی همچون بیان بیگ بنگ، سرعت نور، بیان جزئیات ناشناخته جنین انسانی قبل از دست یافتن علمی به آن و .... تا همین مورد اخیر که بیان شد حرکات تکتونیک پوسته زمین در آیه 88 سوره نمل آمده است! همه اینها تقریبا هم ارز و به مفهوم این است که حقایق علمی ناشناخته در زمان کتابت قرآن دقیقا عامدانه و با هدف خاص در مفهوم آیات گنجانده شده است و به مرور در حال اکتشاف از متن قرآن است.

البته فراموش نکنیم که حتی یک بار هم مسلمین زودتر از دانشمندان به این نتایج نرسیده و نمیرسند! فقط بعد از مدون شدن و قبولی در مجامع علمی ، مومنین به کتاب مراجعه و عین آن را قرآن اکتشاف میفرمایند!!
در بیان اعجاز علمی قرآن ، به هیچ وجه مراجعه به مفاهیم آیات و تدبر و تعقل در مفاهیم آن (به هر میزان که عمیق و معنی دارباشد) تحت عنوان اعجاز علمی قرآن تلقی نشده است.
بنابراین به طور مشخص جواب شما به این سوال چیست؟ مثلا بواقع باورمند این هستید که قانون گرانش و جاذبه قبل از نیوتن به دقت در قرآن مورد اشاره بوده است؟ (ولی عمدا به طور مستقیم اشاره نشده و طوری در میان مفهوم آیات آمده است که فقط آیندگان بتوانند متوجه این قاعده علمی شوند!)
باورمند این هستید که در قرآن مطالب علمی نامکشوف عمدا به طریق محیرالعقولی در متون آن طوری جایگذاری شده است که با کشف علمی آتی موجبات حیرت و در نتیجه اتمام حجت (حجت معجزه) و ایمان آوردن بی ایمانان شود؟


سلام

نمیدانم درست متوجه سوال شما شدم یا خیر،کلی عرض میکنم ،گویا تمام پرسش های شما حول یک محور می چرخند...
بله باور دارم مطالبی علمی در قرآن بیان شده اما نه در سطح پیشرفته و نه آنقدر هم سطح پایین که بتوان به سادگی از آنها گذشت بطوریکه نمی توان آنها را حاصل تجربه و تفکر شخصی پیامبر دانست...شاید یکی از دلایل با جزئیات بیان نکردن آنها،پایین بود سطح درک و فهم معاصرین پیامبر بوده باشد.

[spoiler]
شما اگر به ترتیب نزول آیات قرآن توجه کنید می بینید که نزدیک 80 90 درصد آیات ابتدایی قرآن اشاره به وقایع روز قیامت دارد.
ابتدا باید خودتان را با محیط و جو حاکم بر یک جامعه قبیله ای 1400 سال پیش قرار دهید...
مردمی که بسختی دست چپ و راست خودشان را تشخیص،زنده به گور کردن دختر ها مرسوم، افکار و عقاید خرافی به شدت در آن زمان رواج داشته و جز اصل و اساس زندگی شان بوده است...حالا یک انسانی که بدور از این خرافات و شرک و منیّت های زمانه اش در بادیه عربستان رشد پیدا میکند،انسانی که همه ی مردم، او را امین میشناختند حتی مخالفانش،شخصی که اطرافیانش در طول زندگی با او،دروغی ندیده و نشنیده اند. انسانی که خودش تحت حمایت یکی از قبیله های مورد احترام بنی هاشم بوده،همسر ثروتمندی هم داشته است،زندگی مرفحی می توانست داشته باشد...
حالا شما از او در چنین محیط و شرایطی چنین پیام هایی را میشنوید :

در ٱن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود و ستارگان بی فروغ شوند و کوه ها به حرکت در آیند...(سوره تکویر ٱیه 1-3)

این پیام ها در دوره ای آمد که گنجایش علم بشری در این حد بود که زمین مرکز عالم و ماه و ستارگان و خورشید همه به دور آنها میگردند...از حدود 100 سال پیش تاکنون خیلی از مجهولات برای انسان کشف شده اگر قرار بر این بود پیامبر برای خودش پیروانی جمع کند پیام هایی را می اورد که مردم زمانه اش دوست داشته باشند تا به اهدافش برسد مثل دوره انتقلاب خود ما، که گفتند : آب را مجانی می کنیم،برق را مجانی میکنیم،مرگ بر فلانی و... نه اینکه حرف هایی بزند که مردم را از خود براند و بگویند تو مجنون شدی!!

در همان ابتدا چند نفر با این آیات مسلمان شدند؟ تعداد مسلمانان به بیست نفر هم می رسید؟

اصلا در یک همچین محیط و جوی میتوان انتظار داشت پیام هایی بیاید که از ذرات زیر اتمی، الکترون،پروتون،نوترون،پوزیترون و... صحبت کند؟

وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَّقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ ۖ أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ ۗ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ ۖ وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى ۚ أُولَٰئِكَ يُنَادَوْنَ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ

و اگر آن را قرآنی غیر عربی(نا مفهوم) قرار داده بودیم قطعاً می گفتند: چرا آیاتش در نهایت روشنی بیان نشده است، آیا [قرآنی] غیر عربی [و نامفهوم] برای [مردمی] عرب زبان [و فصیح؟!] بگو: این کتاب برای کسانی که ایمان آورده اند، سراسر هدایت و درمان است، و کسانی که ایمان نمی آورند در گوششان سنگینی است، و آن [با همه روشنی و آشکاری اش] بر آنان پوشیده و نامفهوم است؛ اینانند که [گویی] از جایی دور ندایشان می دهند.
(فصلت/44)

باورم این است که اگر مسلمانان فقط بجای خواندن نماز و گرفتن روزه و تطبیق دادن آیات قرآن با علم زمانه ی خود، ابتدا سراغ معانی و مفاهیم کلیدی قرآن میرفتند و در آن تدبر میکردند بدون شک به نتایج جالبی می رسیدند.

البته فراموش نکنیم زمانی که غرب در تاریکی های قرون وسطا بود این دانشمندان مسلمان بودند که در تمامی علوم یک سر و گردن از آنها برتر بودند.
[/spoiler]
ببینید بنده نمیخوام نتیجه بگیرم فقط با تکیه به چنین استدلال هایی میتوان به ایمان رسید،بنظرم قرآن در ابتدای راه از ما ایمان نمیخواهد ،بلکه در مرحله ای اول اسلام میخواهد.
در مراحل بالاتر ایمان و یقین حاصل خواهد شد.
یعنی در ابتدای راه این انسان است که باید تصمیم بگیرید که وارد دانشگاه شود یا نه.

با سلام مجدد بنده مدتی درگیر بودم و نتونستم به انجمن سر بزنم

هدی;1012480 نوشت:
شما که از مرحوم آیت الله خویی نقل قول کردید بهتر بود نقل ایشان را کامل می آوردید این نقل فوق، تقطیعی از فرمایش ایشان در این باب است. مطلب کامل این است

بزرگوار بنده آن مطلب را از باب احتجاج به طرف مقابل ( شما ) آوردم و با همه مطلب ایشان موافق نیستم.

پس حداقل شما هم با بنده موافق هستید که کسی که در زمینه ای تخصص ندارد خودش مستقلا نمیتواند در آن زمینه اظهار نظر کند و باب تشکیک برایش باز اشت (( به مستقلا توجه کنید ))

شما میفرمایید که باید به جمع متخصصان و دانشمندان رجوع کند تا به یقین برسد !! ایا هیچ دلیل عقلی برای اشتباه نکردن جمع دانشمندان وجود دارد ؟؟ خیر

برای مثال :
لینک1
لینک2
لینک3
لینک4 ( اشتباه در مورد جو تایتان )

و ............ که حد و حساب ندارد و در واقع این اشتباهات را یک نفر مرتکب نشده بلکه جمع دانشمندان این اشتباهات را مرتکب شدند.

و همچنین نظریه ی تکامل که از نظر اغلب دانشمندان بزرگ زیست شناسی مورد قبول است چرا آنرا قبول نمیکنید ؟ اگر نظر متخصصان حجت است چرا اینجا حجت نیست ؟؟؟

شما یک دلیل عقلی ارائه کنید که جمع دانشمندان و متخصصان از اشتباه مصون هستند

manmehdiam;1012187 نوشت:
بزرگوار قبل از اینکه عرضی در این باب داشته باشم نظر شخصی مخلص این است که بعید میدانم که حضرتعالی با چنین فعالیتی و چنین تلقی و تفسیری از آیات قرآن دارید خدمتی به دین میکنید! لکن این نظر شخصی است و شما میتوانید وقعی به آن ننهید.

اما برای آنکه موضوع تاپیک منحرف نشود مخلص ترجمه های مختلف آیات قبل و بعد را همراه آیه 88 سوره نمل در ذیل دقیقا کپی میکنم و قضاوت را به انصاف شما و خوانندگان واگذار میکنم:

وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ کُلٌّ أَتَوْهُ داخِرينَ87وَ تَرَي الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ کُلَّ شَيْ‏ءٍ إِنَّهُ خَبيرٌ بِما تَفْعَلُونَ88مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ

آیت الله مشکینی
87) و ( به یاد آر ) روزی که در صور ( به نفخه نخستین ) دمیده می شود ، پس همه آنان که در آسمان ها و آنان که در زمین اند ( از جانداران ) در وحشت افتند ( و بمیرند ) جز آنان که خدا خواسته ( نمیرند ، مانند ارواحی که مرگ اوّل را چشیده اند ) . و روزی که در صور ( به نفخه دوم ) دمیده شود پس همه آنها که در آسمان ها و زمین اند ( زنده شده ) به وحشت افتند جز آنان که خدا خواسته ( از فزع محشر مصون باشند ) ، و همه زنده شده ها ( به نفخه سوم ) با خضوع و زبونی به ( پای حساب ) او خواهند آمد. [ نظرات / امتیازها ]
88) و ( در آن روز ) کوه ها را می بینی ، پنداری که ساکن و جامدند در حالی که همانند سیر ابر حرکت می کنند. ( این کار ) صنع خداوندی است که هر چیزی را محکم و استوار آفریده است ( و مقتضای اتقان صنع در جهان مقدمه این است که روزی به هم بخورد تا جهان نتیجه شروع شود ) ، همانا او به همه آنچه انجام می دهید آگاه است ( و در آن روز رسیدگی می شود ) . [ نظرات / امتیازها ]

89) هر کس عمل نیکی بیاورد پس برای او ( پاداشی ) بهتر از آن است ، و آنها در آن روز از بیم و ترس در امانند.

هدی;1012875 نوشت:
سوال: قران کتاب فیزیک و شیمی است؟
خیر. قرآن کتاب هدایت است در هر عصری و برای هر فردی با هر سطحی هدایتگر است. وجود ایات علمی در قرآن برای عصر فعلی موجب هدایت و یقین آوری به غیر بشری بودن قرآن است. همانگونه که فصاحت و بلاغتش امروزه و در عصر نزول موجب هدایت عده دیگری بود و هست.
سوال: خب ما باید مدام به دنبال آیات علمی باشیم و هر مطلب علمی و غیر علمی را به قرآن نسبت دهیم ؟
خیر یکی از موارد اهمیت اعجاز علمی قران برای یقین آوری مخاطبان اعصار مختلف تا برپایی قیامت، به غیر بشری بودن آن است تا از رهگذر اعتراف، اقرار و ایمان به آن و آورنده اش به توصیه ها و فرامین آن عمل نموده به سعادت دنیا و آخرت نائل شوند ( همان که به تعبیر جناب utd آیه است یعنی نشانه). اساسا جنبه اعجاز- هر وجهی از اعجازو در هر زمانی- برای جلب اعتماد و یقین مخاطب به صدق دعوی پیامبر الهی است نه برای اینکه در همان سطح متوقف بماند بلکه برای اینکه یقین به الهی بودن نبی حاصل کند و سایر اخبار و فرامین او را که وحی الهی است، گردن نهد و از این رهگذر به تعالی و رشد درخور مقام انسانیتش برسد به عبودیتی که هدف خلقت است برسد. ما هم در خصوص قرآن عزیز پس از برخورد با آیاتی که یقین ما را نسبت به دعوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ایجاد یا افزون میکنند باید به سایر فرامین ایشان گردن نهیم نه اینکه صرفا در پی اثبات اعجاز قرآن( در تمامی وجوه) در همین حد متوقف بمانیم.

و نکته آخر اینکه در خصوص ایه 88 سوره مبارکه نمل ، اعجاز علمی درباره حرکت کوهها، نه مفهومی استنباط شده و نه تعبیر مخفی و نه هیچ برداشت غیر مستقیمی درکار نیست، این مساله- یعنی حرکت کوهها- به وضوح و روشنی تام در ایه بیان شده و در منظر و مرئی همه افراد بشر بوده ، هست و خواهد بود لذا تعبیر از این امر واضح به یک امر مفهومی یا برداشت از ایه و چه و چه، صحیح نمی باشد.



بحث این تاپیک در مورد اعجاز علمی نیست و بنده نمیخواهم بحث تاپیک را منحرف کنم اما همانطور که کاربر manmehdiam ذکر کرده هر دو ترجمه میتواند درست باشد .
و تا زمانی که احتمال دارد هر دو ترجمه درست باشد نمیتوان به هیچ یک استدلال کرد.

[=eshiatrad_ttf]إذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال یک قاعده ی عقلی است . ( هنگامی که احتمال دیگری در برداشت از یک متن وجود دارد استدلال کردن به هر یک از دو احتمال باطل است تا زمانی که یکی از احتمالات را
بتوان عقلا رد کرد )

نقل قول:
پس حداقل شما هم با بنده موافق هستید که کسی که در زمینه ای تخصص ندارد خودش مستقلا نمیتواند در آن زمینه اظهار نظر کند و باب تشکیک برایش باز اشت (( به مستقلا توجه کنید ))

شما میفرمایید که باید به جمع متخصصان و دانشمندان رجوع کند تا به یقین برسد !! ایا هیچ دلیل عقلی برای اشتباه نکردن جمع دانشمندان وجود دارد ؟؟ خیر

برای مثال :
لینک1
لینک2
لینک3
لینک4 ( اشتباه در مورد جو تایتان )

و ............ که حد و حساب ندارد و در واقع این اشتباهات را یک نفر مرتکب نشده بلکه جمع دانشمندان این اشتباهات را مرتکب شدند.

و همچنین نظریه ی تکامل که از نظر اغلب دانشمندان بزرگ زیست شناسی مورد قبول است چرا آنرا قبول نمیکنید ؟ اگر نظر متخصصان حجت است چرا اینجا حجت نیست ؟؟؟

شما یک دلیل عقلی ارائه کنید که جمع دانشمندان و متخصصان از اشتباه مصون هستند

اینها سفسطه است . اشتباهات عادی در مسیر پیشرفت علوم چه ارتباطی دارد به بیان یک حقیقت علمی ؟
اینکه دانشمندان اعتراف کنند که در شناسایی نخستین الگوهای “امواج گرانشی” بیگ بنگ دچار اشتباه شده اند چه ربطی دارد به یک حقیقت علمی ثابت شده؟
عجب !!!
اینکه در این زمینه دانشمندان اعتراف کردند که اشتباه کرده اند دلیل می شود در گردش زمین به دور خورشید تردید کنیم؟ دلیل می شود در جاذبه زمین ترید کنیم ؟ بگوییم چون دانشمندان اعتراف کرده اند در شناسایی نخستین الگوهای “امواج گرانشی” بیگ بنگ دچار اشتباه شده اند پس مثلا یقینی در این زمینه وجود ندارد که گردش زمین به دور خورشید در آینده رد نشود؟!!!
اینکه یک فردی ادعای پیامبری کند و فی الحال مرده ای را زنده کند ( بدون حضور در اتاق عمل و استفاده از دارو و ...) و اهل فن پزشکی اقرار کنند که چنین مساله ای در علم پزشکی هرگز رخ نمی دهد، این اعتراف دانشمندان پزشکی عصر حضرت عیسی (علیه السلام) یقین آور نیست چون دانشمندان اعتراف کرده اند در شناسایی نخستین الگوهای “امواج گرانشی” بیگ بنگ دچار اشتباه شده اند.
اینکه یک فرد درس ناخوانده 1400 سال پیش در کتابی که مدعی است از جانب خدا بر او نازل شده بگوید کوهها حرکت میکنند و تقریبا هزار سال بعد دانشمندان به این مساله پی ببرند و آنرا اثبات کنند، یقین آور نیست چون دانشمندان اعتراف کرده اند در شناسایی نخستین الگوهای “امواج گرانشی” بیگ بنگ دچار اشتباه شده اند.

نقل قول:
همانطور که کاربر manmehdiam ذکر کرده هر دو ترجمه میتواند درست باشد .
و تا زمانی که احتمال دارد هر دو ترجمه درست باشد نمیتوان به هیچ یک استدلال کرد.

إذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال یک قاعده ی عقلی است . ( هنگامی که احتمال دیگری در برداشت از یک متن وجود دارد استدلال کردن به هر یک از دو احتمال باطل است تا زمانی که یکی از احتمالات را
بتوان عقلا رد کرد )



گویا مطالب را درست مطالعه نکردید.(بحث به اندازه کفایت در این زمینه و در این خصوص که آیه مربوط به دنیاست نه قیامت و استدلال در رد سایر احتمالات، مطرح شده است دقیق مطالعه کنید و از ارائه بحثهای تکراری بپرهیزید. اگر در رد استدلالهای ارائه شده دلیلی دارید بیان کنید و الا صرف رد کردن و تکرار مدعا، چیزی ثابت نمی شود)
احتمالی در کار نیست .
در قرآن آمده کوهها حرکت میکنند، 1400 سال قبل، فردی درس ناخوانده یک حقیقت علمی با این ظرافت و پنهانی را که هزار سال بعد توسط دانشمندان کشف شده است را از کجا می دانسته؟ جز از طریق وحی؟
این حقیقتی است که در قرآن بیان شده و هیچ احتمالی را اکنون نمیتوانید در مقابل آن قرار دهید جز اعتراف به الهی بودن این کتاب عزیز .

هدی;1013777 نوشت:

اینها سفسطه است . اشتباهات عادی در مسیر پیشرفت علوم چه ارتباطی دارد به بیان یک حقیقت علمی ؟
اینکه دانشمندان اعتراف کنند که در شناسایی نخستین الگوهای “امواج گرانشی” بیگ بنگ دچار اشتباه شده اند چه ربطی دارد به یک حقیقت علمی ثابت شده؟
عجب !!!
اینکه در این زمینه دانشمندان اعتراف کردند که اشتباه کرده اند دلیل می شود در گردش زمین به دور خورشید تردید کنیم؟ دلیل می شود در جاذبه زمین ترید کنیم ؟ بگوییم چون دانشمندان اعتراف کرده اند در شناسایی نخستین الگوهای “امواج گرانشی” بیگ بنگ دچار اشتباه شده اند پس مثلا یقینی در این زمینه وجود ندارد که گردش زمین به دور خورشید در آینده رد نشود؟!!!
اینکه یک فردی ادعای پیامبری کند و فی الحال مرده ای را زنده کند ( بدون حضور در اتاق عمل و استفاده از دارو و ...) و اهل فن پزشکی اقرار کنند که چنین مساله ای در علم پزشکی هرگز رخ نمی دهد، این اعتراف دانشمندان پزشکی عصر حضرت عیسی (علیه السلام) یقین آور نیست چون دانشمندان اعتراف کرده اند در شناسایی نخستین الگوهای “امواج گرانشی” بیگ بنگ دچار اشتباه شده اند.
اینکه یک فرد درس ناخوانده 1400 سال پیش در کتابی که مدعی است از جانب خدا بر او نازل شده بگوید کوهها حرکت میکنند و تقریبا هزار سال بعد دانشمندان به این مساله پی ببرند و آنرا اثبات کنند، یقین آور نیست چون دانشمندان اعتراف کرده اند در شناسایی نخستین الگوهای “امواج گرانشی” بیگ بنگ دچار اشتباه شده اند.


سلام.امیدوارم من متوجه شده باشم، بحث و سوال چی بوده و بیره پاسخ ندم.اصولا بی معنیست و بی منطقیست که بخواهیم بگوییم که یک دانشمند و یک عالم، بخواهد ثابت کند یا ادعا کند که فلان عمل، اصولا از پس هر بشری بر نمی آید الا خدا.کسی نمی تواند همچین ادعایی کند.با چه منطقی با چه ادله ای با چه شواهدی؟؟هر دانشمند و کارشناس و عالمی نهایت می تواند ادعا کند، که من با پدیده و مدل و رخدادی مواجه شدم که توجیهی برایش ندارم و در سواد من نیست.همین؟؟فراتر از این را با چه منطقی و استدلالی می خواهد ادعا کند..هرکسی ادعایی بالاتر از این کرد، بدانید که سخنش اشکال دارد.نمی دونم بعضی می گویند مادر همه ی علوم منطق است.هر کاشناس و هر عالمی باید علم منطق داشته باشد.یک استاد آشنا به ادبیات عرب در حد نخبه باید علم منطق هم بلد باشد ، علم کلام، فلسفه در حد عالی.که بتواند به این دست سوالات پاسخ بدهد.که مثلا پاسخ دهد که، این فلان پدیده، آیا عملیست فرابشری یا نه؟؟باید علاوه بر علم و سواد شعر و ادبیات.باید منطق و فلسفه هم بلد باشد و در آن خبره باشد.چون یک سوال فلسفی و منطقی هست.و کسی که به علم منطق و فلسفه آشنا باشد، نهایت خواهد گفت من با پدیده ای مواجه شدم که در سواد من نیست.و من برایش توجیه ای ندارم.همین.مگر ما کم استاد فیزیک در حد نخبه داریم که اینها یهودی هستند و بر اعتقادات باطل خود اسرار دارند؟؟طرف نخبه ی فیزیک هست ولی منطق و فلسفه ی ضعیفی دارد..به همین سادگی.یک کارشناس اشنا به ادبیات عرب هم می تواند نخبه باشد ولی منطق ضعیفی داشته باشد.نیوتون رو فرض کنید که بر علم فیزیک کلاسیک احاطه داشت.نخبه بود.تئوری پرداز بود.فکر می کنید دیدگاه او نسبت به پدیده های کوانتومی چه می بود اگر با آنها روبه رو میشد که تا آخر عمرش روبه رو نشد؟؟ آنها را پدیده های ماورائی و معجزه می دید یا می گفت اینها پدیده هایی هستند که علم من و سواد من توجیهی برایشان ندارد؟؟
آدما با آدما فرق می کنند.بعضی ها همین که پدر بزرگترشان چیزی بگوید، به آن دل می بندند، به آن باور می کنند و به شدت به آن اعتماد می کند و اصلا احتمال خلاف آن را نمی دهند.بعضی سطح توقعشان بالاتر هست.با پدیده ها و رخداد هایی مواجه شدند که در مواردی نه به پدرشان و نه بلکه حتی به یک دانشمند و استاد ادبیات و آشنا به علوم غریبه هم اعتماد نمی کنند و چیزی بگوید به آن دل نمی بندند و به آن اعتماد نمی کنند به همین سادگی.و حق هم دارند....

بله جناب پارسا مهر.
با این بخش از صحبت شما خیلی موافقم:

نقل قول:
با پدیده ها و رخداد هایی مواجه شدند که نه به پدرشان و نه بلکه حتی به یک دانشمند و استاد ادبیات و آشنا به علوم غریبه هم چیزی بگوید به آن دل نمی بندند و به آن اعتماد نمی کنند به همین سادگی.

با این تفاوت که انگیزه ها را مختلف می دانم حتی در قرآن هم خداوند می فرماید که کفار از پیامبر(صلی الله علیه و آله) متوقع بودند برای اینکه صدق گفتارش را نشان بدهد خیلی کارها بکند من جمله اینکه حتی خدا و ملائکه را برای آنان بیاورد:

«وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا*أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا*أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا*أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ...»(1)و گفتند تا از زمين چشمه‏ اى براى ما نجوشانى هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد*يا [بايد] براى تو باغى از درختان خرما و انگور باشد و آشكارا از ميان آنها جويبارها روان سازى*يا چنانكه ادعا مى ‏كنى آسمان را پاره پاره بر [سر] ما فرو اندازى يا خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آورى*يا براى تو خانه‏ اى از طلا[كارى] باشد يا به آسمان بالا روى و به بالا رفتن تو [هم] اطمينان نخواهيم داشت تا بر ما كتابى نازل كنى كه آن را بخوانيم... .

بنابراین بنده می فهمم یکنفر نخواهد قانع شود یعنی چه.

حالا منکرین آن زمانها وقتی با اعجاز غیر قابل انکاری مواجه می شدند که دیگر هیچ جوره نمی توانستند از زیرش شانه خالی کنند میگفتند ما را سحر کرده، ولی مردم امروز میگویند از کجا معلوم در آینده کسی نتواند آن معجزات را بیاورد.
منظورشان این است که مثلا در آینده بصورت علمی کسی به مرده فقط دست بزند و مرده زنده شود یا عصایش را به نیل بزند و نیل در آن از وسط باز بشود و درجا خشک بشود و یا .... راهکار مردم زمان ما در مواجهه با آنچه نمی توانند انکارش کنند و از طرفی هم نمیخواهند یا نمی توانند یا مایل نیستند بپذیرند، این است که می گویند کسی نمیتواند از نظر علمی اطمینان بدهد تا آخر عمر بشر بر روی زمین کسی نتواند این کارها را انجام دهد.



به همین سادگی.


1. اسراء/90-93

و الا کدام انسان منصفی است که ببیند 1400 سال قبل یک فرد درس ناخوانده بیاید و بگوید کوهها حرکت میکنند و بعد از هزار سال علم بشر به این واقعیت برسد و این امر را اعجازی الهی نداند یا مثلا چگونه است که دقیقا همین کتابی که می گویند اعجاز است و از جانب خداست باید 1400 سال بعد در یک روستا و در یک لحظه بطور کامل به حفظ یک پیر مرد بی سواد برسد؟(1) حالا چرا هیچ کجای دنیا کتاب دیگری در یک لحظه به حفظ هیچ انسان بی سواد و باسواد دیگری نمی رسد و نرسیده؟

اینها برای برخی، یقین آور نیست چون نمیخواهند به یقین برسند.
فکرتان را مشغول بررسی این ادله یقینی و متقن و غیر قابل انکار نکنید زیرا افرادی که بخواهند نپذیرند نخواهند پذیرفت و افرادی که بنا را بر نپذیرفتن گذاشته باشند دهها توجیه و تفسیر بی ربط از این مساله بیان خواهند کرد .
طبیعتا بنده که جای خود دارم انبیاء الهی هم نتونستند این افراد را قانع کنند .شما هم نمیتوانید قانعشان کنید چون بنا را بر این گذاشتند که قانع نشوند . زمین و زمان منتظر کسی نمی ماند و عمر میگذرد و فردا در پیشگاه الهی پاسخی برای رد اینهمه ادله متقن وجود نخواهد داشت .

1. ر.ک به شرح حال کربلایی کاظم ساروقی [الحمدلله و المنة که جریان کربلایی کاظم حدود 24 سال قبل از انقلاب اتفاق افتاد وگرنه برخی میگفتند بعد از انقلاب آخوندها این داستان را ساخته اند.]

بنده تصور میکنم آنچه در این مورد باید گفته می شد بیان شده است .
قبل از پست اخیر جناب نوتینگ، تاپیک آماده جمع بندی بود که با ارسال ایشان ، بستن و جمع بندی تاپیک را متوقف کردم تا مطلب ایشان به بحث گذاشته شود اما متاسفانه بنظر می رسد روند بحث در تاپیک همان روند قبلی است و صرفا جملات، با تعابیر دیگری بیان می شوند .
تصور بنده این است که آنچه عرض شد و شرکت کنندگان در بحث عنوان کردند در منظر تمامی کاربران و میهمانان هست .اگر مطلب جدید یا بیان دیگری غیر از آنچه تا کنون بیان شده، بفرمایید در غیر اینصورت اگر اجازه بفرمایید به جمع بندی بحث بپردازیم.

متشکرم

هدی;1013808 نوشت:
و الا کدام انسان منصفی است که ببیند 1400 سال قبل یک فرد درس ناخوانده بیاید و بگوید کوهها حرکت میکنند و بعد از هزار سال علم بشر به این واقعیت برسد و این امر را اعجازی الهی نداند یا مثلا چگونه است که دقیقا همین کتابی که می گویند اعجاز است و از جانب خداست باید 1400 سال بعد در یک روستا و در یک لحظه بطور کامل به حفظ یک پیر مرد بی سواد برسد؟(1) حالا چرا هیچ کجای دنیا کتاب دیگری در یک لحظه به حفظ هیچ انسان بی سواد و باسواد دیگری نمی رسد و نرسیده؟

با سلام.استاد بنده یاد جنس و شکل و شمایل بعضی پاسخ های کارشناسان در تاپیک هایی پیشین افتادم.مثلا یکجا که ما چندباره از استاد مشکور خواستیم و تمنا کردیم که بگویند دلیلشان چیست که فکر می کنند باید پشت هر نظمی یک شعور باشد.یک اگاهی و شعور و ناظم با شعور باشد.چرا باید باشد؟؟می دانید محکم ترین دلیل استاد مشکور چه بود به اعتراف خودشان؟ایشان آمدند صرفا ویژگی های نظم رو ذکر کردند و گفند خوب، حالا نظم، ناظم با شعور می خواد دیگه!!به همین سادگی!! و من هم در پاسخ به ایشان عرض کردم که، اینکه شما بیایید ابتدا ویژگی های نظم را که خود بنده هم به آنها واقفم را مطرح کنید و بعد بدون دلیلی، سوال کنید، که جز این است که اینها نیاز به ناظم(با شعور) دارد، شد دلیل محکم؟؟؟
آخر سر هم استاد مشکور ما رو متهم کردند که به اینکه فطرت ما خراب هست و اینها، یکجورایی بی انصافیم...به هر حال، فقط شما هم کاش می شد به ما پاسخ بدهید که چطور می شود که، کارشناسان سایت(استاد مسلم، صدیق، طاها، عامل، قول سدید و... همگی)، خورشید عالم تاپ، خورشیدی که از فرط درخشش و روشناییش چشم آدم کور می شود، یعنی جبر را منکر میشوند؟؟؟ و رای به این نمی دهند که اختیار انسان با عقل تضاد آشکاری دارد؟؟؟یعنی به سادگی تو روز روشن، جلوی ده ها بازدید کننده، منکر دو به اضافه دو چهار میشوند!!!.شما کاش پاسخ این پرسش را به ما می دادید، آنوقت ماهم خیلی ساده و به طرق مختلف می گفتیم که، کدام انسان منصفی ممکن است مشاهدات شما را که بهشان اشاره کردید را ببیند ولی، آنها را اعجاز الهی نداند.چه کسی منصف هست و چه کسی منصف نیست.
واسلام...

هدی;1013808 نوشت:
و الا کدام انسان منصفی است که ببیند 1400 سال قبل یک فرد درس ناخوانده بیاید و بگوید کوهها حرکت میکنند و بعد از هزار سال علم بشر به این واقعیت برسد و این امر را اعجازی الهی نداند یا مثلا چگونه است که دقیقا همین کتابی که می گویند اعجاز است و از جانب خداست باید 1400 سال بعد در یک روستا و در یک لحظه بطور کامل به حفظ یک پیر مرد بی سواد برسد؟(1) حالا چرا هیچ کجای دنیا کتاب دیگری در یک لحظه به حفظ هیچ انسان بی سواد و باسواد دیگری نمی رسد و نرسیده؟
اینها برای برخی، یقین آور نیست چون نمیخواهند به یقین برسند.
فکرتان را مشغول بررسی این ادله یقینی و متقن و غیر قابل انکار نکنید زیرا افرادی که بخواهند نپذیرند نخواهند پذیرفت و افرادی که بنا را بر نپذیرفتن گذاشته باشند دهها توجیه و تفسیر بی ربط از این مساله بیان خواهند کرد .
طبیعتا بنده که جای خود دارم انبیاء الهی هم نتونستند این افراد را قانع کنند .شما هم نمیتوانید قانعشان کنید چون بنا را بر این گذاشتند که قانع نشوند . زمین و زمان منتظر کسی نمی ماند و عمر میگذرد و فردا در پیشگاه الهی پاسخی برای رد اینهمه ادله متقن وجود نخواهد داشت .

ببینید دوست عزیر همانطور که در پستهای قبلی گفتم بحث این تاپیک در رابطه با اعجاز بیانی قرآن بود نه اعجاز علمی قرآن .

هدی;1013777 نوشت:
ینها سفسطه است . اشتباهات عادی در مسیر پیشرفت علوم چه ارتباطی دارد به بیان یک حقیقت علمی ؟
اینکه دانشمندان اعتراف کنند که در شناسایی نخستین الگوهای “امواج گرانشی” بیگ بنگ دچار اشتباه شده اند چه ربطی دارد به یک حقیقت علمی ثابت شده؟
عجب !!!
اینکه در این زمینه دانشمندان اعتراف کردند که اشتباه کرده اند دلیل می شود در گردش زمین به دور خورشید تردید کنیم؟ دلیل می شود در جاذبه زمین ترید کنیم ؟ بگوییم چون دانشمندان اعتراف کرده اند در شناسایی نخستین الگوهای “امواج گرانشی” بیگ بنگ دچار اشتباه شده اند پس مثلا یقینی در این زمینه وجود ندارد که گردش زمین به دور خورشید در آینده رد نشود؟!!!


واقعا عجیبه !!!
دوست عزیز کسی نمیگوید زمین گرد است به خاطر اینکه دانشمندان گفته اند !!!! ( هر کسی که این حرف را بزند مشخص است که صرفا تقلید میکند )
زمین گرد است به خاطر اینکه تصاویر ماهواره ای و ادله اش موجود است .
صرف اینکه دانشمندان یک چیز را بگویند (!!) دلیل بر درست بودن آن نیست.

هدی;1013777 نوشت:
اینکه یک فردی ادعای پیامبری کند و فی الحال مرده ای را زنده کند ( بدون حضور در اتاق عمل و استفاده از دارو و ...) و اهل فن پزشکی اقرار کنند که چنین مساله ای در علم پزشکی هرگز رخ نمی دهد،

همانطور که در پست اولم گفتم برای پی بردن به اینکه مرده زنده کردن و تبدیل عصا به اژدها و حتی شق القمر معجزه است نیاز نیست که به کسی رجوع کنیم. هر انسانی میتواند بفهمد که این کارها خرق عادت و معجزه است. ( بر عکس اعجاز بیانی قرآن )

ایا شما که چندین سال است به شبهات پاسخ میدهید , تا به حال کسی از شما سوال کرده که از کجا بفهمیم شق القمر معجزه است ؟؟؟ تنها سوالی که میپرسند این است که ایا واقع شده است یا نه ؟
چون همه میفهمند که این خرق عادت و معجزه است.

واز انجایی که پیامبر خاتم حجتش باید برای همه ( بدون توجه به زمان و مکان و زبان و ......... ) حجتی کامل باشد شما بفرمایید که چگونه میتوان به اعجاز بیانی قرآن پی برد ؟؟؟

هدی;1013808 نوشت:
و الا کدام انسان منصفی است که ببیند 1400 سال قبل یک فرد درس ناخوانده بیاید و بگوید کوهها حرکت میکنند و بعد از هزار سال علم بشر به این واقعیت برسد و این امر را اعجازی الهی نداند یا مثلا چگونه است که دقیقا همین کتابی که می گویند اعجاز است و از جانب خداست باید 1400 سال بعد در یک روستا و در یک لحظه بطور کامل به حفظ یک پیر مرد بی سواد برسد؟(1) حالا چرا هیچ کجای دنیا کتاب دیگری در یک لحظه به حفظ هیچ انسان بی سواد و باسواد دیگری نمی رسد و نرسیده؟

من، قرآن یک کتابی هست که پر از ابهام هست اگر میگوید هست مفسر تفسیر میکند که نیست اگر میگوید نیست مفسر تفسیر میکند هست. این که بهترین موردی که پیدا کردید بیشترین شباهت را با یک نظریه علمی میتواند داشته باشد اعجاز نیست. اینگونه که فرمودید درست نیست زیرا شما انتظار ایمان بر اساس یک جمله را نباید داشته باشید مثلا اگر شعر هزار سال پیش بگه دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی بگید این انرژی هسته ایه. ایمان و بلکه هر امر مهمی به تناسب اهمیت نیاز به شواهد بزرگتری داره و از کنار هم چیدن پازلهای زیادی ایمان یا بی ایمانی شکل میگیره.
البته مطلبی که میفرمایید بی اهمیت نیست و به خودی خود میشه یک پوئن مثبت برای شما. همونطور که مثلا شخص شما با مثال زدن فرو رفتن خورشید در چشمه گل آلود یا حکم استفاده جنسی از زنان اسیر، بی ایمان نمیشید بلکه مجموعه ای از شواهد باعث تصمیم گیریتون شده.
موردی دومی هم که میفرمایید "یا مثلا چگونه است که دقیقا همین کتابی که می گویند اعجاز است و از جانب خداست باید 1400 سال بعد در یک روستا و در یک لحظه بطور کامل به حفظ یک پیر مرد بی سواد برسد؟(1) حالا چرا هیچ کجای دنیا کتاب دیگری در یک لحظه به حفظ هیچ انسان بی سواد و باسواد دیگری نمی رسد و نرسیده؟" خب کتاب به حفظ کسی نرسیده ولی آیا هیچ داستانهای مشابه دیگری از غیر مسلمانها مثلا عرفانها یا دینهای غیر اسلامی ادعا نشده؟ مسلمانان که نه تنها ادعا، بلکه حتی وقوع خارجی داستانهای عجیب رو هم قبول دارند مثل قبول داشتن سحر و جادو و ...

no0thing;1013845 نوشت:
ر رابطه با اعجاز بیانی قرآن بود نه اعجاز علمی قرآن

سلام.امیدوارم تکراری نباشند من تمام صفحات رو نخوندم مطالبی که عرض می کنم.و نظر کارشناس رو دوست دارم بدونم، اگر مطالب خارج از موضوع نیست.مطلب رو قدیما نوشته بودم جایی.نیاز به ویرایش داره.
تا جایی از آیات بر می آید.، پیامبر و قرآن ادعای اعجاز و معجزه به معنای خرق عادت رو نداشتن، به معنای یک چیز شگفت انگیز مثل شکافته شدن ماه رو نداشتن، یا گویا در این موضوع تردید وجود داشته.(البته همیشه راه تفسیر بازه، ما هرچی بگیم، هرچی آیه بیاریم، بازم، یکی می تونه بگه، نه از کجا معلوم، قرآن اصلا منظورش چیزی دیگه بوده!!!)به هر حال با این نکته و مقدمه....
ما در قرآن داریم:
سوره اسراء آیه 59 وَ مَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآيَاتِ إِلاَّ أَن كَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَشظَلَمُواْ بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلاَّ تَخْوِيفًا (59)
و هيچ چيز، ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اينكه پيشينيان، آن معجزات را تكذيب كردند و به قوم ثمود ناقه داديم كه معجزه اى روشن بود، ولى به آن ستم كردند و ما معجزات را جز براى هشدار دادن به مردم نمي فرستيم. (59)


آیه می گه ما رو از فرستادن آیات باز داشت»وَ مَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآيَاتِ »

منظور از آیات چیه؟؟
با بررسی آیات مختلف و توجه بر فحوای کلام، می شه اینطور نتیجه گرفت که اینجا منظور از آیات، معجزات است، البته معجزات از آن نوعی که خارق العاده یا خرق عادت به نظر می رسند، مثل شکافته شدن ماه(دقت کنید معجزات در ظاهر خارق عادت و ملموس در آیه مطرح هست و نه هر معجزه ای یا هر نشانه ای)
آیت به عنوان معجزات خارق العاده یا خرق عادت در آیات دیگر هم به کار رفته.به طور مثال در آیات زیر:

سوره النمل (27) آیه 12 وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ
دستت را در گريبان ببر تا بي هيچ آسيبي سفيد بيرون آيد با نه نشانه نزد فرعون و قومش برو که مردمي عصيانگرند
سوره النمل (27) آیه 13 فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ
چون نشانه هاي روشنگر ما را ديدند گفتند : اين جادويي آشکار است


یا همچنین در آیات زیر، تذکر داده می شود که ما آیت یا معجزاتی خرق عادت که به پیامبران پیشین داده شده می خواهیم نه آن که معجزه یا آیت در خیال پیامبر است که قرآن را به خیال خود معجزه یا آیت می خواند:

سوره الأنبياء (21) آیه 5 بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الأَْوَّلُونَ
گفتند : نه ، خوابهاي پريشان است ، يا دروغي است که مي بندد يا شاعري است پس براي ما از آن گونه که به پيامبران پيشين داده شده بود معجزه اي بياورد


در آیه بالا، دسته ای از منکران پیامبر و یا شکاکان، آیت یا معجزه از نوع خارق العاده یا خرق عادت می خواهند…مثلا همان که عصا به اژدها تبدیل شد.

پس از معانی «آیة» مخصوصا آنجا که مخالفان آن را طلب می کنند معجزه ای است خرق عادت، با این توضیحات.از آیه 59 از سوره اسراء هم می توان اینگونه از فحوای کلام فهمید که پیامبر به مخالفان می گوید که ما را از انجام آیت(معجزات همراه با خرق عادت) بازداشت…(در حالی که آیت های دیگری که مثلا یکی قرآن است و در ظاهر خرق عادت به نظر نمی رسیده در نزد کسانی، که آیه اش آمد، آورده شده است.)

معمولا اولین پاسخی که به این آیه و اشکال داده می شه، اینه که این آیه منظورش از معجزه نوع خاصی از معجزه است نه هر معجزه ای!!!!و پیامبر از آوردن معجزاتی خاص معذور است.
البته ما هم اشاره کردیم که هر آیت یا هر معجزه ای منظور نیست. بلکه آن آیت به صورت ملموس خرق عادت منظور است.
به قول استاد عامل که نظر بسیاری از عالمان دینی ما است، معجزات دو نوع هستند:

  • 1. معجزاتى كه براى اثبات صدق دعوت پيامبر و تشويق ايمان آورندگان و تخويف منكران ضرورت دارد.
  • 2. معجزاتى كه جنبه اقتراحى يعنى»پيشنهاد بهانه جويانه» دارد، و در تاريخ پيامبران، نمونه‏هاى متعددى از آن را مى‏بينيم كه در برابر منكران انجام گرديد، ولى آنها هرگز ايمان نياوردند و به همين دليل به مجازاتهاى الهى گرفتار شدند.

مدافعان قرآن معجزات را به دو دسته معجزه بالا طبقه بندی می کنند و می پندارند و ادعا می کنند که منظور آیه از عدم فرستادن معجزه، تنها معجزات نوع دوم است…یعنی معجزاتی که جنبه افتراحی دارد!!فارق از اینکه برای این ادعا و طبقه بندی، قرینه و دلیل کافی و منطقی ای بیان نشده از قران….نکته ای که اینجا گفتنی است، این است که اصولا دسته بندی معجزات به دو نوعی که در بالا ذکرش رفت و گفتن از اینکه، ما را از انجام معجزات افتراحی باز داشت، بی معنیست….معجزه معجزه است(به معنای واقعی اش که همراه با خرق عادت است) …اگر منکران معجزه خواستند، معنی ندارد روی آن برچسب معجزه افتراحی بزنیم و آن را متمایز کنیم…می توانیم درخواست کنندگان به معجزه را به معجزات دسته ی اول ارجاء دهیم…مثلا مردم معجزه خواستند(معجزه از نوع افتراحی)…می توانیم بگوییم، ما معجزه آورده ایم و آن مثلا دو نیم کردن ماه است، اگر شک دارید و شاهد معجزه ی ما نبودید، خیلی خوب این هم مثلا معجزه ی دوم…دیگر دسته بندی معجزات به دو نوع بالا بی معنی است… پس این جور دسته بندی معجزه و اینکه منظور پیامبر فلان نوع معجزه بود، اساسا یک امر بی معنی و بی دلیل است…و در ادامه آیاتی می آوریم که اساس این دسته بندی و ادعای مدافعان را رد می کند.
اما خورده ای هم که با فرض درست بودن نظر مدافعان جا دارد که گرفته شود این است که، پس چرا مسلمانان به نقل از روایت و گذاره های تاریخ اینطور می گویند که معجزه شق القمر، معجزه ای بود به در خواست مشرکان؟یعنی از نوع افتراحی؟خود می گویید که خدا منکر می شود از آوردن معجزات افتراحی و بعد ادعا می کنید که شق القمر بر اساس روایات افتراحی بوده؟؟

همانطور که گفته شد آیاتی دیگر در قرآن وجود دارند که اساسا وجود معجزات نوع اول را نیز با تردید جدی همراه می کنند….مثلا این آیه:
سوره طه (20) آیه 133 وَ قالُوا لَوْ لا يَأْتِينا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ ما فِي الصُّحُفِ الأُْولى
و گفتند : چرا معجزه اي از پروردگارش براي ما نمي آورد ؟ آيا دليلهاي روشني که در صحيفه هاي پيشين آمده ، به آنها نرسيده است ؟

منکران انگشت به دهان می پرسند، چرا معجزه ای از پروردگارش برای ما نمی آورد؟خوب اگر معجزات نوع اول فرستاده شده و به قول علامه مجلسی 4000 عدد بوده، اگر امثال شق القمری بوده، آیا منطقی است که آیه داشته باشیم و منکران با شگفتی بپرسند که چرا پیامبر معجزه نمی آورد؟؟؟این آیه نشان می دهد که منکران چه معجزات نوع اول و چه معجزات نوع دوم که جنبه افتراحی داشتند را نمی دیدند و با تعجب و شگفتی می پرسیدند که این بابا اگر پیامبر است، چرا معجزه نمی آورد!!!آنها معجزه ای نمی دیدند و پیامبر هم در پاسخ منکران نمی گفتند، من فلان تا معجزه که آوردم، من که قرآن آوردم، بلکه چیز دیگری می گوید که در آیه بالا مشاهده کردید و گویا پیامبر هم ادعایی ندارند که معجزه ای آورده اند(از نوع خرق عادت و شگفت انگیز و خارق العاده)، آن هم بی شمار به ادعای مسلمانان تا جایی که مجلسی 4000 تا شمارش کرده اند…پس خلاصه از برآیند آیات کاملا روشن و واضح است که پیامبر معجزه از نوع خرق عادت انجام نداده اند…یعنی خود اعتراف دارند که معجزه از نوع خرق عادت انجام نداده اند!قرآن هم به آن معنای مرسوم معجزه نیست.چیزی مثل اژدها شدن عصا نیست.هرچند قران هم نشانه و آیت معرفی شده.

پارسا مهر;1013812 نوشت:
با سلام.استاد بنده یاد جنس و شکل و شمایل بعضی پاسخ های کارشناسان در تاپیک هایی پیشین افتادم.مثلا یکجا که ما چندباره از استاد مشکور خواستیم و تمنا کردیم که بگویند دلیلشان چیست که فکر می کنند باید پشت هر نظمی یک شعور باشد.یک اگاهی و شعور و ناظم با شعور باشد.چرا باید باشد؟؟می دانید محکم ترین دلیل استاد مشکور چه بود به اعتراف خودشان؟ایشان آمدند صرفا ویژگی های نظم رو ذکر کردند و گفند خوب، حالا نظم، ناظم با شعور می خواد دیگه!!به همین سادگی!! و من هم در پاسخ به ایشان عرض کردم که، اینکه شما بیایید ابتدا ویژگی های نظم را که خود بنده هم به آنها واقفم را مطرح کنید و بعد بدون دلیلی، سوال کنید، که جز این است که اینها نیاز به ناظم(با شعور) دارد، شد دلیل محکم؟؟؟
آخر سر هم استاد مشکور ما رو متهم کردند که به اینکه فطرت ما خراب هست و اینها، یکجورایی بی انصافیم...به هر حال، فقط شما هم کاش می شد به ما پاسخ بدهید که چطور می شود که، کارشناسان سایت(استاد مسلم، صدیق، طاها، عامل، قول سدید و... همگی)، خورشید عالم تاپ، خورشیدی که از فرط درخشش و روشناییش چشم آدم کور می شود، یعنی جبر را منکر میشوند؟؟؟ و رای به این نمی دهند که اختیار انسان با عقل تضاد آشکاری دارد؟؟؟یعنی به سادگی تو روز روشن، جلوی ده ها بازدید کننده، منکر دو به اضافه دو چهار میشوند!!!.شما کاش پاسخ این پرسش را به ما می دادید، آنوقت ماهم خیلی ساده و به طرق مختلف می گفتیم که، کدام انسان منصفی ممکن است مشاهدات شما را که بهشان اشاره کردید را ببیند ولی، آنها را اعجاز الهی نداند.چه کسی منصف هست و چه کسی منصف نیست.
واسلام...

با سلام.
خوبی فروم ها و انجمنهای اینچنینی به این است که هر کس هر مطلبی می نگارد برای مدت زیادی باقی می ماند و همه می توانند مطالب به بحث گذاشته شده، سوالات، پاسخها، همه و همه را مطالعه کنند.
لذا نتیجه گیری یکطرفه و ژست روشنفکری و منصف بودن بنده در این موارد جواب نمیدهد کما اینکه برای همه اینگونه است . نوشته های ماست و شاید هزاران خواننده که خودشان می خوانند و فکر میکنند. و نتیجه میگیرند.
چه خوب و مناسب و منصفانه است که مطالب تاپیکهای دیگر و مباحثه با اساتید دیگر و گله مندیهایش در موضع خود بیان شود تا قضاوتهایمان هم یکطرفه نباشد.
متشکرم

پارسا مهر;1013869 نوشت:
سلام.امیدوارم تکراری نباشند من تمام صفحات رو نخوندم مطالبی که عرض می کنم.و نظر کارشناس رو دوست دارم بدونم، اگر مطالب خارج از موضوع نیست.مطلب رو قدیما نوشته بودم جایی.نیاز به ویرایش داره.
تا جایی از آیات بر می آید.، پیامبر و قرآن ادعای اعجاز و معجزه به معنای خرق عادت رو نداشتن، به معنای یک چیز شگفت انگیز مثل شکافته شدن ماه رو نداشتن، یا گویا در این موضوع تردید وجود داشته.(البته همیشه راه تفسیر بازه، ما هرچی بگیم، هرچی آیه بیاریم، بازم، یکی می تونه بگه، نه از کجا معلوم، قرآن اصلا منظورش چیزی دیگه بوده!!!)به هر حال با این نکته و مقدمه....
ما در قرآن داریم:
سوره اسراء آیه 59 وَ مَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآيَاتِ إِلاَّ أَن كَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَشظَلَمُواْ بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلاَّ تَخْوِيفًا (59)
و هيچ چيز، ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اينكه پيشينيان، آن معجزات را تكذيب كردند و به قوم ثمود ناقه داديم كه معجزه اى روشن بود، ولى به آن ستم كردند و ما معجزات را جز براى هشدار دادن به مردم نمي فرستيم. (59)

آیه می گه ما رو از فرستادن آیات باز داشت»وَ مَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآيَاتِ »

منظور از آیات چیه؟؟
با بررسی آیات مختلف و توجه بر فحوای کلام، می شه اینطور نتیجه گرفت که اینجا منظور از آیات، معجزات است، البته معجزات از آن نوعی که خارق العاده یا خرق عادت به نظر می رسند، مثل شکافته شدن ماه(دقت کنید معجزات در ظاهر خارق عادت و ملموس در آیه مطرح هست و نه هر معجزه ای یا هر نشانه ای)
آیت به عنوان معجزات خارق العاده یا خرق عادت در آیات دیگر هم به کار رفته.به طور مثال در آیات زیر:

سوره النمل (27) آیه 12 وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ
دستت را در گريبان ببر تا بي هيچ آسيبي سفيد بيرون آيد با نه نشانه نزد فرعون و قومش برو که مردمي عصيانگرند
سوره النمل (27) آیه 13 فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ
چون نشانه هاي روشنگر ما را ديدند گفتند : اين جادويي آشکار است

یا همچنین در آیات زیر، تذکر داده می شود که ما آیت یا معجزاتی خرق عادت که به پیامبران پیشین داده شده می خواهیم نه آن که معجزه یا آیت در خیال پیامبر است که قرآن را به خیال خود معجزه یا آیت می خواند:

سوره الأنبياء (21) آیه 5 بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الأَْوَّلُونَ
گفتند : نه ، خوابهاي پريشان است ، يا دروغي است که مي بندد يا شاعري است پس براي ما از آن گونه که به پيامبران پيشين داده شده بود معجزه اي بياورد

در آیه بالا، دسته ای از منکران پیامبر و یا شکاکان، آیت یا معجزه از نوع خارق العاده یا خرق عادت می خواهند…مثلا همان که عصا به اژدها تبدیل شد.

پس از معانی «آیة» مخصوصا آنجا که مخالفان آن را طلب می کنند معجزه ای است خرق عادت، با این توضیحات.از آیه 59 از سوره اسراء هم می توان اینگونه از فحوای کلام فهمید که پیامبر به مخالفان می گوید که ما را از انجام آیت(معجزات همراه با خرق عادت) بازداشت…(در حالی که آیت های دیگری که مثلا یکی قرآن است و در ظاهر خرق عادت به نظر نمی رسیده در نزد کسانی، که آیه اش آمد، آورده شده است.)

معمولا اولین پاسخی که به این آیه و اشکال داده می شه، اینه که این آیه منظورش از معجزه نوع خاصی از معجزه است نه هر معجزه ای!!!!و پیامبر از آوردن معجزاتی خاص معذور است.
البته ما هم اشاره کردیم که هر آیت یا هر معجزه ای منظور نیست. بلکه آن آیت به صورت ملموس خرق عادت منظور است.
به قول استاد عامل که نظر بسیاری از عالمان دینی ما است، معجزات دو نوع هستند:

1. معجزاتى كه براى اثبات صدق دعوت پيامبر و تشويق ايمان آورندگان و تخويف منكران ضرورت دارد.
2. معجزاتى كه جنبه اقتراحى يعنى»پيشنهاد بهانه جويانه» دارد، و در تاريخ پيامبران، نمونه‏هاى متعددى از آن را مى‏بينيم كه در برابر منكران انجام گرديد، ولى آنها هرگز ايمان نياوردند و به همين دليل به مجازاتهاى الهى گرفتار شدند.

مدافعان قرآن معجزات را به دو دسته معجزه بالا طبقه بندی می کنند و می پندارند و ادعا می کنند که منظور آیه از عدم فرستادن معجزه، تنها معجزات نوع دوم است…یعنی معجزاتی که جنبه افتراحی دارد!!فارق از اینکه برای این ادعا و طبقه بندی، قرینه و دلیل کافی و منطقی ای بیان نشده از قران….نکته ای که اینجا گفتنی است، این است که اصولا دسته بندی معجزات به دو نوعی که در بالا ذکرش رفت و گفتن از اینکه، ما را از انجام معجزات افتراحی باز داشت، بی معنیست….معجزه معجزه است(به معنای واقعی اش که همراه با خرق عادت است) …اگر منکران معجزه خواستند، معنی ندارد روی آن برچسب معجزه افتراحی بزنیم و آن را متمایز کنیم…می توانیم درخواست کنندگان به معجزه را به معجزات دسته ی اول ارجاء دهیم…مثلا مردم معجزه خواستند(معجزه از نوع افتراحی)…می توانیم بگوییم، ما معجزه آورده ایم و آن مثلا دو نیم کردن ماه است، اگر شک دارید و شاهد معجزه ی ما نبودید، خیلی خوب این هم مثلا معجزه ی دوم…دیگر دسته بندی معجزات به دو نوع بالا بی معنی است… پس این جور دسته بندی معجزه و اینکه منظور پیامبر فلان نوع معجزه بود، اساسا یک امر بی معنی و بی دلیل است…و در ادامه آیاتی می آوریم که اساس این دسته بندی و ادعای مدافعان را رد می کند.
اما خورده ای هم که با فرض درست بودن نظر مدافعان جا دارد که گرفته شود این است که، پس چرا مسلمانان به نقل از روایت و گذاره های تاریخ اینطور می گویند که معجزه شق القمر، معجزه ای بود به در خواست مشرکان؟یعنی از نوع افتراحی؟خود می گویید که خدا منکر می شود از آوردن معجزات افتراحی و بعد ادعا می کنید که شق القمر بر اساس روایات افتراحی بوده؟؟

بسیاری از همان معجزات انذاری و تخویفی از میان همین درخواستهای اقتراحی و پیشنهادی بود یعنی مشرکین میگفتند مثلا اگر پیامبری شما صحیح است این درخت را بگو به جلو بیاید اگر چنین کاری بکنی به تو ایمان می آوریم ، پیامبر اینکار را میکردند آنها میگفتند بگو سر جایش برگردد ، پیامبر اینکار را میکردند بعد میگفتند بگو نیمی از آن جلو بیاید نیم دیگر برجایش باقی بماند پیامبر چنین میکردند بعد میگفتند بگو نیم بر جامانده به این نیم دیگر بچسبد پیامبر چنین میکردند بعد میگفتند تو ما را سحر کرده ای این سحر بود حالا اگر راست میگویی قصری از طلا بیاورد که چنین و چنان باشد و فلان و فلان مشخصات و ویژگیها را داشته باشد اگر بیاوری به تو ایمان می آوریم . دیگر اینها را پیامبر نمی آوردند .چرا؟ به این دلیل که معجزه برای ارائه دلیل بر صدق نبوت است در این صورت با یکی دو سه اعجاز باید ایمان بیاورند اگر افرادی این معجزات را ببینند و بگویند سحر است خب بقیه را هم آن پیامبر بیاورد به راحتی می گویند سحر است . معجزات الهی برای اتمام حجت و اطمینان قلبی مردم است نه دستاویز و وسیله ای برای تفریح و تکذیب مکرر. کسی که بخواهد ایمان بیاورد با دیدن زنده کردن یک مرده توسط حضرت عیسی (علیه السلام) ایمان می آورد والا ایشان یک قبرستان را هم که زنده کنند طرف میگوید سحر است مگر کم بودند کسانی که به حضرت عیسی (علیه السلام) ایمان نیاوردند؟
لذا همان معجزات تخویفی و انذاری هم غالبا از میان همان معجزات اقتراحی گزینش می شد یا بهتر بگوییم اذنش از طرف پروردگار متعال داده میشد اما اینگونه نبود که به تمامی آن معجزات درخواستی و اقتراحی ترتیب اثر داده شود زیرا بسیاری از آنها بهانه جویانه بود . فرمایش استاد عامل کاملا صحیح است و با عرایضی که بیان شد هم منافاتی ندارد. ای کاش اینگونه مباحث را در تاپیک دیگری مطرح بفرمایید زیرا طرح این سوالات و عدم پاسخ به آن در این تاپیک از سوی بنده هم صحیح نیست و هم با موضوع تاپیک منافات دارد. قطعا جای بحثش در موضع دیگری است.

پارسا مهر;1013869 نوشت:
همانطور که گفته شد آیاتی دیگر در قرآن وجود دارند که اساسا وجود معجزات نوع اول را نیز با تردید جدی همراه می کنند….مثلا این آیه:
سوره طه (20) آیه 133 وَ قالُوا لَوْ لا يَأْتِينا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ ما فِي الصُّحُفِ الأُْولى
و گفتند : چرا معجزه اي از پروردگارش براي ما نمي آورد ؟ آيا دليلهاي روشني که در صحيفه هاي پيشين آمده ، به آنها نرسيده است ؟

منکران انگشت به دهان می پرسند، چرا معجزه ای از پروردگارش برای ما نمی آورد؟خوب اگر معجزات نوع اول فرستاده شده و به قول علامه مجلسی 4000 عدد بوده، اگر امثال شق القمری بوده، آیا منطقی است که آیه داشته باشیم و منکران با شگفتی بپرسند که چرا پیامبر معجزه نمی آورد؟؟؟این آیه نشان می دهد که منکران چه معجزات نوع اول و چه معجزات نوع دوم که جنبه افتراحی داشتند را نمی دیدند و با تعجب و شگفتی می پرسیدند که این بابا اگر پیامبر است، چرا معجزه نمی آورد!!!آنها معجزه ای نمی دیدند و پیامبر هم در پاسخ منکران نمی گفتند، من فلان تا معجزه که آوردم، من که قرآن آوردم، بلکه چیز دیگری می گوید که در آیه بالا مشاهده کردید و گویا پیامبر هم ادعایی ندارند که معجزه ای آورده اند(از نوع خرق عادت و شگفت انگیز و خارق العاده)، آن هم بی شمار به ادعای مسلمانان تا جایی که مجلسی 4000 تا شمارش کرده اند…پس خلاصه از برآیند آیات کاملا روشن و واضح است که پیامبر معجزه از نوع خرق عادت انجام نداده اند…یعنی خود اعتراف دارند که معجزه از نوع خرق عادت انجام نداده اند!قرآن هم به آن معنای مرسوم معجزه نیست.چیزی مثل اژدها شدن عصا نیست.هرچند قران هم نشانه و آیت معرفی شده.

در این زمینه دو نظر عمده وجود دارد :
عده ای معتقدند سطح فهم بشر در عصر نزول به حدی رسیده بود که دیگر نیازی به ارائه یک امر خارق عادت بعنوان تصدیق الهی بودن دعوی پیامبر(صلی الله علیه و آله) وجود نداشت و آیاتی از قبیل آنچه شما در پست اخیرتان یادآور شدید را دلیل بر این امر می دانند و معتقدند آنچه در قرآن کریم از هر نوع موضوعی و در هر عرصه ای بیان شده است خود، آنقدر متعالی، منطبق بر فطرت پاک و آنقدر وزین و فکر پرور و فرد و جامعه پرور است و آنقدر در خود این کتاب شریف اعجاز موجود است که برای ایمان و هدایت مردمی با سطح عصر نزول و پس از آن تا روز قیامت کافی است و نیاز به اعجاز دیگری نیست. آنان با نگاه در این کتاب عزیز به الهی بودن و غیر بشری بودنش پی میبرد، این عرصه، از اعجاز بیانی و اخبار غیبی گرفته تا اعجاز علمی و ...همه را شامل می شود و درخواست مشرکان و منکران نبوت پیامبر (صلی الله علیه وآله) که بشکل مکرر در همین کلام وحیانی و الهی بیان شده که درخواست اعجازی از نوع آنچه انبیاء الهی پیشین داشتند و پاسخ آن حضرت که بازدر همین کلام وحیانی و الهی بیان شده که من جز از وحی پیروی نمیکنم: (وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قَالُوا لَوْلَا اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هَذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ(اعراف/203)؛ و هر گاه براى آنان آياتى نياورى مى‏ گويند چرا آن را خود برنگزيدى بگو من فقط آنچه را كه از پروردگارم به من وحى مى ‏شود پيروى مى ‏كنم اين [قرآن] رهنمودى است از جانب پروردگار شما و براى گروهى كه ايمان مى ‏آورند هدايت و رحمتى است) را شاهدی برای این نظر می دانند.یعنی معتقدند جز قران عزیز پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) اعجازی از نوع انبیاء پیشین( علیهم السلام) نداشتند. این یک نظر.

در مقابل عده ای معتقدند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) غیر از قرآن عزیز معجزات دیگری هم داشتند اما اینگونه هم نبوده که آن حضرت به تمامی درخواستهای معجزات و به تمامی پیشنهاداتی که برای ارائه معجزه از سوی کفار مطرح می شد پاسخ بگویند و آیاتی در قرآن که بیانگر عدم ارائه معجزات دیگر است ناظر به همین مساله است که ایشان به تمامی پیشنهادات معجزات درخواستی مشرکین پاسخ نمیدادند و صرفا هر کدام را که به اذن خداوند مجاز به انجام آن بودند ارائه می فرمودند اما کفار متوقع بودند هر آنچه درخواست میکنند آن حضرت بیاورند و دست آخر ایمانی هم درکار نبود کما اینکه تاریخ گواه است تقریبا هیچ یک از کسانی که چنین درخواستهایی داشتند و برخی از آنها توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله) آورده شد، ایمان نیاورند .

این دو نظر عمده در این باب است و یک توضیح کلی بود جهت روشن شدن موضوع و رفع تناقض ذهنی شما . که ظاهرا ارتباطی هم با بحث تاپیک ما ندارد .

no0thing;1013845 نوشت:
از انجایی که پیامبر خاتم حجتش باید برای همه ( بدون توجه به زمان و مکان و زبان و ......... ) حجتی کامل باشد شما بفرمایید که چگونه میتوان به اعجاز بیانی قرآن پی برد ؟؟؟

پاسخ شما در تاپیک داده شد . مجدد و با بسط بیشتری عرض می شود:
1.حجت پیامبر خاتم صرفا دارای اعجاز بیانی نیست . حجت پیامبر خاتم وجوه بسیاری از اعجاز را واجد است که مخاطبان قران کریم در هر عصر و زمان و مکانی و با هر زبانی می توانند با رجوع به آن وجوه به الهی بودن قرآن عزیز پی ببرند. کما اینکه در این هزار و اندی سال چنین بوده است. و اتفاقا هر چه می گذرد پرده از وجوه بیشتری از اعجاز قرآن عزیز برداشته شده و اعجازش ملموس تر و مشهود تر و فراگیر تر می شود. نادیده گرفتن این وجوه، کان لم یکن تلقی کردن این حجت و روگردانی از وجوه مختلف اعجاز قرآن عزیز، حجتی را از اثر نمی اندازد جناب نوتینگ.
2. برای درک اعجاز بیانی قرآن عزیزباید به سیره عقلا عمل کنید. یعنی یا باید عرب زبان باشید یا آنرا بیاموزید و یا به نظر صاحبان فن در این زمینه مراجعه کنید. این راهکار تمامی نوع بشر از ابتدای خلقت تا انتهای آن است.شما می توانید مطلبی را نپذیرید مثلا به این دلیل که نمیخواهید بپذیرید اما نمی توانید زیر پایه و مایه علوم و سیره عقلا بزنید . و فرضا که بزنید اتفاقی نمی افتد شما آسیب علمی خواهید دید نه سیره عقلا و بن و پایه تفکرات بشری. با زدن زیر میز اطمینان و اعتماد به علوم، نه تنها سنگی روی سنگ بند نمی شود بلکه هیچ پایه و مایه و اساسی برای زیر ساخت علمی بشر باقی نخواهد ماند .

لذا پاسخ سوال شما این است : غیر عرب زبانان برای درک اعجاز بیانی قرآن عزیز باید به سیره عقلا عمل کنند یعنی یا باید خود اقدام به یادگیری زبان عربی کنند و یا به آراء اهل فن و متخصصان در این مورد رجوع نمایند. فرض دیگری ندارد.( مخاطب اولیه قران کریم که عرب زبانان عصر نزول بودند اعم از باسواد و بی سواد متوجه اعجاز بیانی آن می شدند و طبعا مخالفان پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای خنثی کردن تاثیر اعجاز قرآن عزیز به مردم می گفتند سحر است).

دقت کنید مردم عصر نزول که مخاطب قرآن بودند و از اعجاز علمی قرآن چیزی نمی دانستند خدشه ای بر اعجاز علمی قرآن وارد نمیکرد یعنی آن وجه اعجاز زیر سوال نمی رفت به این دلیل که آنان این وجه از اعجاز را درک نمیکردند . در خصوص اعجاز بیانی قرآن کریم هم وضع بر همین منوال است اگر غیر عرب زبانی ، اعجاز بیانی قرآن کریم را شخصا درک نکند این اعجاز زیر سوال نمی رود زیرا او به سیره عقلا عمل کرده و به سخنان اهل فن اعتماد نموده است . مثل اعجاز علمی قرآن عزیز که افراد یا باید دانشمند زمین شناسی باشند تا به حرکت کوهها پی ببرند یا باید به نظر اهل فن و دانشمندان زمین شناسی رجوع و اعتماد کنند یا باید جنین شناس باشند یا به نظر پزشکان متخصص جنین شناسی رجوع کنند تا اعجاز علمی قرآن در این باب را دریابند.

سخن در این است که عدم درک یک وجه از وجوه اعجاز قرآن عزیز در یک عصر یا توسط یک فرد، به معنی عدم اطمینان بخشی و جهان شمولی این اعجاز عزیز نیست زیرا اعجاز قرآن عزیز صرفا در یک بعد خلاصه نشده تا عدم درک آن حاکی از عدم اطمینان آوری و یقین آوری آن باشد. وجوه و ابعاد بسیاری در اعجاز قرآن عزیز وجود دارد که یقین آور و اطمینان بخش برای افراد و اعصار مختلف است.

لطفا دقت مضاعف کنید :

این که قرآن کریم از حرکت کوهها در هزار و اندی سال قبل خبر میدهد در حالیکه چند صد سال پیش پرده از این مساله برداشته شده است یا از اتساع پیوسته عالم هستی در بیش ازهزار سال پیش خبر میدهد در حالیکه اکنون با دقیق ترین تلسکوپها پرده از این حقیقت برداشته شده یا از مراحل دقیق جنین شناسی که اکنون دقیق ترین دستگاههای سونوگرافی آنرا رویت میکنند اطلاع میدهد یا جاذبه عمومی را گزارش میکند و .... از زبان فردی درس ناخوانده در هزار سال قبل برای هر بشر منصفی اطمینان بخش و یقین آور است که آورنده این کتاب ، جز پیامبری الهی نمی تواند باشد والا چگونه بر این امور واقف شده است؟ این حجتی غیر قابل انکار و یقین آور برای هر انسانی در عصر ماست ولو او اعجاز بیانی قران را درک نکند و اعجاز بیانی قرآن کریم در هزار سال پیش برای مخاطبان آن زمان قابل درک و اطمینان آور و یقین بخش بوده ولو اعجاز علمی قرآن را درک نکنند و اخبار غیبی آن برای عده ای دیگر و اعجاز عددی آن برای گروهی دیگر و عدم وجود تناقض در آن از جانب فردی درس نخوانده آنهم طی 23 سالی که هر سال و ماهش در موقعیتی متفاوت بوده ، برای عده ای دیگر و اخبار پیشینیان برای گروهی وخبر از مطالب پنهان شده کتب آسمانی قبل ( که توسط احبار و رهبانان در کتب دینی شان مخفی شده بود و پیامبر درس ناخوانده از آنها خبر دادند)و ... هر یک از این وجوه برای مردم اعصار مختلف یقین آور بوده، هست و خواهد بود.


بله جناب صادق خان این امور و اعجازهای فراگیر و متعدد و منسجم در یک کتاب است که غیر قابل خدشه و اطمینان بخش و یقین آور است که موجب ایمان و اعتماد به قرآن عزیز و آورنده آن می شود. چگونه می شود پذیرفت که یک فرد درس ناخوانده از چنین مسائل دقیقی( که انگشت شمار هم نیست بلکه متعدد و در عرصه ها و زمینه های مختلف است) در هزار و اندی سال قبل خبر بدهد جز از راه اعجاز ؟!!!

و جناب پارسا مهر این (قرآن عزیز) همان اعجازی است که معتقد بودن یا نبودن به سایر اعجازهای پیامبر (صلی الله علیه و آله) خدشه و خللی به اعجاز بی بدیلش وارد نمیکند .



هدی;1014151 نوشت:
بله جناب صادق خان این امور و اعجازهای فراگیر و متعدد و منسجم در یک کتاب است که غیر قابل خدشه و اطمینان بخش و یقین آور است که موجب ایمان و اعتماد به قرآن عزیز و آورنده آن می شود. چگونه می شود پذیرفت که یک فرد درس ناخوانده از چنین مسائل دقیقی( که انگشت شمار هم نیست بلکه متعدد و در عرصه ها و زمینه های مختلف است) در هزار و اندی سال قبل خبر بدهد جز از راه اعجاز ؟!!!

بله من منظورم همونطور که نوشتم این بود که بجای اصرار بر مثالتون جامع تر نگاه کنید. چراکه منطقا ده درصد خواهید پذیرفت از حسن اتفاق حرکت در آیه با یک مطلب علمی هم راستا شود، همچنانکه ده درصد هم من میپذیرم که اگر ظاهر آیه ای با علم در تضاد بود ممکنه منظور آیه چیز دیگه ای باشه. پس همونطور که گفتید فرد وارد نگاه جامعتری برای بررسی میشه

هدی;1014149 نوشت:
2. برای درک اعجاز بیانی قرآن عزیزباید به سیره عقلا عمل کنید. یعنی یا باید عرب زبان باشید یا آنرا بیاموزید و یا به نظر صاحبان فن در این زمینه مراجعه کنید. این راهکار تمامی نوع بشر از ابتدای خلقت تا انتهای آن است.شما می توانید مطلبی را نپذیرید مثلا به این دلیل که نمیخواهید بپذیرید اما نمی توانید زیر پایه و مایه علوم و سیره عقلا بزنید . و فرضا که بزنید اتفاقی نمی افتد شما آسیب علمی خواهید دید نه سیره عقلا و بن و پایه تفکرات بشری. با زدن زیر میز اطمینان و اعتماد به علوم، نه تنها سنگی روی سنگ بند نمی شود بلکه هیچ پایه و مایه و اساسی برای زیر ساخت علمی بشر باقی نخواهد ماند


دوست عزیز بنده مخالف سیره ی عقلا نیستم . اما لازم است به دو نکته در این باره اشاره کنم :

1- فرض کنید شما بیمار میشوید و به دکتر مراجعه میکنید و دکتر بیماری شما را تشخیص میدهد (طبق نظر خودش) در این مورد شما سوال نمیکنید که : "جناب دکتر چرا مریضی بنده را اینگونه تشخیص دادید؟؟"

اما مورد دوم:

2- فرض کنید که شما یک محقق پژشکی هستید و میخواهید در باره ی همان بیماری که در بالا اشاره کردم تحقیق کنید وبه همان پزشک مراجعه میکنید در این مورد شما از پزشک در باره دلایل و فرآیند ها و.... سوال میپرسید. چرا ؟ چون مبخواهید واقعیت مساله را درک کنید و بفهمید.

هر دو مورد بالا عمل به سیره ی عقلاست. اما این کجا و آن کجا ؟

باور داشتن به موضوعی ( در این مورد اعجاز بیانی قرآن ) بدون درک کردن و فهمیدن آن جز تقلید نیست.

هدی;1014150 نوشت:
در خصوص اعجاز بیانی قرآن کریم هم وضع بر همین منوال است اگر غیر عرب زبانی ، اعجاز بیانی قرآن کریم را شخصا درک نکند این اعجاز زیر سوال نمی رود زیرا او به سیره عقلا عمل کرده و به سخنان اهل فن اعتماد نموده است


در مسائلی مانند اصول دین که شخص باید خودش آن مساله را درک کند نباید به سخن کسی اعتماد کرد. این حرف شما جز دعوت به تقلید نیست.

مانند این است که بگوییم علماء با سال ها تحقبق به این نتیجه رسیده اند که خدا یکی است و شما به حرف ایشان که از شما بیشتر میفهمند اعتماد کنید.

گرچه درست است که خدا یکی است اما کسی که اینگونه به توحید باور داشته باشد ایمانش ارزشی ندارد.

پس در مسائل اعتقادی مانند اعجاز بیانی قرآن هر فردی باید خودش بتواند به این اعجاز پی ببرد و آن را درک کند در صورتی که چنین راهی برای اکثر انسان ها بسته است و اساس مشکل نوع
معجزه قرآن است.

هدی;1014149 نوشت:
...شما می توانید مطلبی را نپذیرید مثلا به این دلیل که نمیخواهید بپذیرید اما نمی توانید زیر پایه و مایه علوم و سیره عقلا بزنید . و فرضا که بزنید اتفاقی نمی افتد شما آسیب علمی خواهید دید نه سیره عقلا و بن و پایه تفکرات بشری. با زدن زیر میز اطمینان و اعتماد به علوم، نه تنها سنگی روی سنگ بند نمی شود بلکه هیچ پایه و مایه و اساسی برای زیر ساخت علمی بشر باقی نخواهد ماند .

بسیار عالی. فرمایش کاملا متینی است که کارشناس محترم باید خودشان حتما به آن توجه داشته باشند!
ملاحظه بفرمایید که استخراج مفاهیمی تحت عنوان اعجاز دستمایه طنزهایی مثل متن زیر میشود. مخلص موافق چنین مطالبی نیستم. لکن اگر توجه به این نوشته ها و در نظر نگرفتن جنبه هجو آن(که به نظر مخلص مردود است) امکان تفکری در شما ایجاد میکند بیانش خالی از لطف نیست:

*اگر شعر یه توپ دارم قلقلیه سوره‌ای از قرآن بود آخوند‌ها آن را اینچنین می‌نوشتند و تفسیر می‌کردند:*

يه توپ دارم قل قليه(١)سرخ و سفيد و آبيه(٢) مي زنم زمين هوا ميره(٣)نميدونی تا كجا ميره(٤)من اين توپو نداشتم(۵)مشقامو خوب نوشتم(٦)بابام بهم عيدی داد يه توپ قلقلی داد(٧)

اين سوره كه روبه روی شماست بيانگر بسياری از اصول دين است كه مفاهيم گسترده ای در لابه لای آن پنهان شده و تنها با استفاده از تفاسير پيچيده ميتوان به ذات آن دست پيدا كرد

۱- *یه توپ دارم قلقلیه*
در آيه يك مي بينيم به قلقلی بودن اشاره دارد و منظور از توپ كره زمين است كه ١٤٠٠سال قبل در قرآن به كروی بودن آن اشاره شده است.

۲- *سرخ و سفید و آبیه*

این آیه اشاره به سير تكاملی كره زمين دارد كه بنا به گفته دانشمندان امروزی زمين اوليه به صورت مذاب بوده كه مي شود سرخ سپس به عصر يخبندان رسيده كه نشانه آن سفيد است و در نهايت با انبوهی از آب مواجهيم كه زمين را در بر گرفته و آبی است در اين آيه به صورت زيركانه ای به اين سه عصر زمين شناسی اشاره شده است.

آيه ٣: *می زنم زمین هوا میره*

اشاره به حركت توپ دارد كه همان زمين است در زمانی كه زمين را ثابت و مركز جهان مي دانستند در اين آيه اشاره به حركت زمين داشته همچنين حركت توپ بر اثر سقوط كه حركتی شتابدار است بيانگر نظريه جهان شتابدار ميباشد و اين اعجاز محتوايی است كه در قرن ها پيش چنان دقتی در آن ديده ميشود.

آيه ٤: *نمی دونی تا کجا میره*

اين آيه نيز به صورت عجيبی به بی پايان بودن جهان اشاره مي كند مفاهيمی كه با محاسبات پيچيده توسط انيشتن سعی در توجيه آن داشت نظرياتی مانند قانون هابل و انبساط جهان به سادگی از اين آيه قابل برداشت است.

آیه ۵: *من این توپو نداشتم*

اشاره به خلقت زمين و توحيد در خالقيت و اين كه زمين بعداً به وجود آمده و از ابتدا نبوده است

آيه ٦: *مشقامو خوب نوشتم*

اين آيه سعی در ارشاد انسان ها دارد ابدال و انسان های نیک و وارسته و باتقوی با انجام تكاليف به آن مرتبه رسيده اند و انسان ها را به انجام تكاليف دعوت مي كند.

آيه ٧: *بابام بهم عیدی داد یه توپ قلقلی داد*

پدر اينجا خداست كه روح خود را در انسان دميد پس پدر همه انسان ها محسوب مي شود اين اصل كه روح انسان از خداست در آيه مخفی شده همچنين اشاره دارد به اين كه زمين هديه ای از سوی پدر(خدا) به انسان است.
این آیه به پاداش اعمال نیک و اختیار انسان نیز اشاره ی مُضمری دارد.

آيا با وجود چنين نظمی در اين آيات پی به وجود خدا نمي بريد آيا اين ها مي تواند كلام انسان باشد؟ اگر ايمان نياورديد تا "اتل متل توتوله "را برايتان تفسير كنم.

no0thing;1014611 نوشت:
باور داشتن به موضوعی ( در این مورد اعجاز بیانی قرآن ) بدون درک کردن و فهمیدن آن جز تقلید نیست.

نقل قول نوشته اصلی توسط هدی نمایش پست ها
در خصوص اعجاز بیانی قرآن کریم هم وضع بر همین منوال است اگر غیر عرب زبانی ، اعجاز بیانی قرآن کریم را شخصا درک نکند این اعجاز زیر سوال نمی رود زیرا او به سیره عقلا عمل کرده و به سخنان اهل فن اعتماد نموده است

در مسائلی مانند اصول دین که شخص باید خودش آن مساله را درک کند نباید به سخن کسی اعتماد کرد. این حرف شما جز دعوت به تقلید نیست.

مانند این است که بگوییم علماء با سال ها تحقبق به این نتیجه رسیده اند که خدا یکی است و شما به حرف ایشان که از شما بیشتر میفهمند اعتماد کنید.

گرچه درست است که خدا یکی است اما کسی که اینگونه به توحید باور داشته باشد ایمانش ارزشی ندارد.

پس در مسائل اعتقادی مانند اعجاز بیانی قرآن هر فردی باید خودش بتواند به این اعجاز پی ببرد و آن را درک کند در صورتی که چنین راهی برای اکثر انسان ها بسته است و اساس مشکل نوع
معجزه قرآن است.


جناب نوتینگ
حق بدهید باور نکنم که پستهای 94 و 95 را مطالعه نکرده اید.
پاسخ شما به آن توضیحات واضح بنده این سطور بود؟ بسیار خب . از مشارکت شما سپاسگزارم.

manmehdiam;1014688 نوشت:
بسیار عالی. فرمایش کاملا متینی است که کارشناس محترم باید خودشان حتما به آن توجه داشته باشند!
ملاحظه بفرمایید که استخراج مفاهیمی تحت عنوان اعجاز دستمایه طنزهایی مثل متن زیر میشود. مخلص موافق چنین مطالبی نیستم. لکن اگر توجه به این نوشته ها و در نظر نگرفتن جنبه هجو آن(که به نظر مخلص مردود است) امکان تفکری در شما ایجاد میکند بیانش خالی از لطف نیست:

*اگر شعر یه توپ دارم قلقلیه سوره‌ای از قرآن بود آخوند‌ها آن را اینچنین می‌نوشتند و تفسیر می‌کردند:*

يه توپ دارم قل قليه(١)سرخ و سفيد و آبيه(٢) مي زنم زمين هوا ميره(٣)نميدونی تا كجا ميره(٤)من اين توپو نداشتم(۵)مشقامو خوب نوشتم(٦)بابام بهم عيدی داد يه توپ قلقلی داد(٧)

اين سوره كه روبه روی شماست بيانگر بسياری از اصول دين است كه مفاهيم گسترده ای در لابه لای آن پنهان شده و تنها با استفاده از تفاسير پيچيده ميتوان به ذات آن دست پيدا كرد

۱- *یه توپ دارم قلقلیه*
در آيه يك مي بينيم به قلقلی بودن اشاره دارد و منظور از توپ كره زمين است كه ١٤٠٠سال قبل در قرآن به كروی بودن آن اشاره شده است.

۲- *سرخ و سفید و آبیه*

این آیه اشاره به سير تكاملی كره زمين دارد كه بنا به گفته دانشمندان امروزی زمين اوليه به صورت مذاب بوده كه مي شود سرخ سپس به عصر يخبندان رسيده كه نشانه آن سفيد است و در نهايت با انبوهی از آب مواجهيم كه زمين را در بر گرفته و آبی است در اين آيه به صورت زيركانه ای به اين سه عصر زمين شناسی اشاره شده است.

آيه ٣: *می زنم زمین هوا میره*

اشاره به حركت توپ دارد كه همان زمين است در زمانی كه زمين را ثابت و مركز جهان مي دانستند در اين آيه اشاره به حركت زمين داشته همچنين حركت توپ بر اثر سقوط كه حركتی شتابدار است بيانگر نظريه جهان شتابدار ميباشد و اين اعجاز محتوايی است كه در قرن ها پيش چنان دقتی در آن ديده ميشود.

آيه ٤: *نمی دونی تا کجا میره*

اين آيه نيز به صورت عجيبی به بی پايان بودن جهان اشاره مي كند مفاهيمی كه با محاسبات پيچيده توسط انيشتن سعی در توجيه آن داشت نظرياتی مانند قانون هابل و انبساط جهان به سادگی از اين آيه قابل برداشت است.

آیه ۵: *من این توپو نداشتم*

اشاره به خلقت زمين و توحيد در خالقيت و اين كه زمين بعداً به وجود آمده و از ابتدا نبوده است

آيه ٦: *مشقامو خوب نوشتم*

اين آيه سعی در ارشاد انسان ها دارد ابدال و انسان های نیک و وارسته و باتقوی با انجام تكاليف به آن مرتبه رسيده اند و انسان ها را به انجام تكاليف دعوت مي كند.

آيه ٧: *بابام بهم عیدی داد یه توپ قلقلی داد*

پدر اينجا خداست كه روح خود را در انسان دميد پس پدر همه انسان ها محسوب مي شود اين اصل كه روح انسان از خداست در آيه مخفی شده همچنين اشاره دارد به اين كه زمين هديه ای از سوی پدر(خدا) به انسان است.
این آیه به پاداش اعمال نیک و اختیار انسان نیز اشاره ی مُضمری دارد.

آيا با وجود چنين نظمی در اين آيات پی به وجود خدا نمي بريد آيا اين ها مي تواند كلام انسان باشد؟ اگر ايمان نياورديد تا "اتل متل توتوله "را برايتان تفسير كنم.

و همچنین شما جناب مهدی
اگر پاسخ شما به پست شماره 96 ، این مطالب سخیف است (هر چند بگویید موافق چنین مطالبی نیستید) اما در اصل بکارگیری چنین ادبیاتی در پاسخ یک پست علمی و یک بحث منطقی، اینکه موافق هستید یا خیر ، چشم پوشی شما در مقابل مستندات عقلی و منطقی را توجیه نمیکند.
تمسخر در پاسخگویی و در مواجهه با مطالب علمی و عقلی، نشان از ضعف مفرط و عدم التزام گوینده به مبانی عقلی و فکری سلیم دارد که زیبنده هیچ یک از ما نیست .

و در پایان ضمن اینکه اعلام میکنم پستهای 94، 95 و 96 اصلی ترین پاسخ ها در این تاپیک هستند.

خطاب به تمامی مشارکت کنندگان و میهمانانی که این تاپیک را اکنون و در آینده ملاحظه میکنند عرض میکنم که
عمر عزیز منتظر نخواهد ماند و مرگ ما را ملاقات میکند و در آن هنگام ما خود را در جبهه گیری و مخالفت با کتابی خواهیم یافت که یقین به الهی بودن و غیر بشری بودنش برای ما حاصل شد - کتابی که دستور و برنامه سعادت دنیا و آخرت ما در آن بود- اما در هزارتوی بحثهایی که نفسانیات ما همواره یک پای قضیه بود، آنرا نادیده گرفتیم و از آن به بعد، ماییم و ابدیت و حسرت بی پایان.

بحث در این تاپیک از نظر بنده خاتمه یافته است و جمع بندی، پست بعدی خواهد بود ان شاء الله.

موضوع قفل شده است