جمع بندی آیا مسلمانان در جنگ های زمان خلفا مرتکب جنایت شده اند؟

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا مسلمانان در جنگ های زمان خلفا مرتکب جنایت شده اند؟

با سلام خدمت تمام اساتید و دوستان گرامی. سوالی داشتم که حقیقتا درگیرم کرده. دیده شده که شیعیان تو بحث با اهل سنت، در خصوص نامشروع بودن جنگ های خلفا از کتاب های خودشون دلیل میارن و راه رو برای هر توجیهی می بندن.مثالش جنگ ذات العیون هست که یک جنایت بزرگ هستش. اما حالا تو بحث با غیر مسلمانان، اون هایی معترض این جنگ ها هستن و جنایت اعراب مسلمان می دونن. و دیده شده که به طریقی دیگه پاسخشون داده میشه. در حقیقت اون جنایاتی که در بحث با اهل سنت مطرح میشه تو اینجا کمرنگ میشه . و حالا من نمی دونم و بین دو تا چیز می موندم. که ایا واقعا این جنایات که ازش صحبت میشه و اتفاقا در بحث های شیعه و سنی هم در باب نامشروع بودن جنگ های خلفا مطرح میشه حقیقت داره و یا اینکه نه ...
اگه میشه تو این زمینه منو کمکم کنید. خیلی ممنون@};-

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد عماد

[TD][/TD]

erfanzadfalah;1011116 نوشت:
سوالی داشتم که حقیقتا درگیرم کرده. دیده شده که شیعیان تو بحث با اهل سنت، در خصوص نامشروع بودن جنگ های خلفا از کتاب های خودشون دلیل میارن و راه رو برای هر توجیهی می بندن.مثالش جنگ ذات العیون هست که یک جنایت بزرگ هستش.

ذات دین و مذهب این است که همه یک دست نیستند، بنابراین ممکن است در شیعیان نیز حتی در بین علما این مشکل باشد.
ذات علم نظری نیز همین است، در هیچ علم نظری همه عالمان و دانشمندان یک دست نیستند ویک دست پاسخ نمی دهند. علوم نظری ریاضی نیست که 2ضربدر دو بشود4. گاهی یک روانشناس در یک مسئله طوری پاسخ می دهد و یک روشناس دیگر در همان مسئله 180 درجه متفاوت!!!
بحث های تاریخی از این جهت مستثنی نیست بلکه از جهتی غلظت اختلاف در پاسخگویی بیشتر است و آن اینکه متاسفانه برخی از کارشناسان به جوانب پاسخ های خود دقت نمی کنند، معمولا در مناظرات هدف اسکات خصم است، نه بیان واقعیت.
اما اگر بخواهیم واقع نگاری کنیم. فتح ایران با سلام و صلوات و گل و بلبل نبود، آنچه برخی با آب و تاب نیز بیان می کنند که کشتار وحشیانه بیش از حد بوده صحیح نیست. بلکه امری بینا بین بود.
برخی از مسلمانان که عمدتا پیروان حضرت علی علیه السلام بودند از جمله عمار و سلمان در این فتوحات سعی کردند تا حد توان شیوه پیامبر صلی الله علیه واله جاری شود و از کشتار و تخریب ها جلوگیری کنند یا لااقل تا حد توان به حد اقل برسانند. برخی نیز مانند خالد بن ولید نیز که به دختر رسول خداصلی الله علیه وآله رحم نکردند خطاهایی انجام دادند. البته در مورد این افراد نیز باید رعایت واقعیت شود،
بدهیی است که در بحث با اهل سنت که ادعا می کنند ما توسط خلیفه دوم مسلمان شده ایم به افعال امثال خالد اشاره می کنیم. البته متاسفانه برخی از پاسخگویان در این مورد زیاده روی می کنند ولی اگر بنده باشم همان قدری که انجام داده اند بازگو می کنم.
خالد بن ولید در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله در جنگی افراد قبیله بنی جزیمه را قتل عام می کند و پیامبرصلی الله علیه واله از رفتار وی برائت می جویند.(1)

1. صحیح بخاری، ج3، ص1157، ج4، ص1577

erfanzadfalah;1011116 نوشت:
اون هایی معترض این جنگ ها هستن و جنایت اعراب مسلمان می دونن. و دیده شده که به طریقی دیگه پاسخشون داده میشه. در حقیقت اون جنایاتی که در بحث با اهل سنت مطرح میشه تو اینجا کمرنگ میشه .

در این جا نیز شیوه اصلی مسلمانان که جلوگیری از کشتار و خونروزی بوده بیان می شود. زیرا برخی در فضای مجازیبا تمسک به افعال امثال خالد بن ولید به گونه ای جلوه می دهند که همه مسلمانان چنین شیوه ای داشتند و تا توانستند کشتند و تخریب کردند و ...

erfanzadfalah;1011116 نوشت:
و حالا من نمی دونم و بین دو تا چیز می موندم. که ایا واقعا این جنایات که ازش صحبت میشه و اتفاقا در بحث های شیعه و سنی هم در باب نامشروع بودن جنگ های خلفا مطرح میشه حقیقت داره و یا اینکه نه ...

بحث مشروعیت مطلب دیگری است وباید از کارشناس کلام و اعتقادات پرسید.
البته بندی این فتوحات را مشروع نمی دانم زیرا زیر بیرق امام معصوم انجام نشد
اما مشروعیت یا عدم مشروعیت خللی به بحث ما وارد نمی کند زیرا بحث ما تاریخی است
آیا کشتار بوده یانه؟
چرا در بحث با اهل سنت می گویند کشتار بوده و در بحث با اسلام ستیزان می گویند نبوده
اما در مورد واقعیت برخورد باید گفت
نه گل بلبلی که برخی ادعا می کنند بوده
و نه کشتار وحشیانه ای که در فضای مجازی مطرح است خواه از طرف اسلام ستیزان شود و خواه از طرف کسانی که در مقابل اهل سنت پاسخگویی می کنند

عماد;1011306 نوشت:
و نه کشتار وحشیانه ای که در فضای مجازی مطرح است

سلامی مجدد و ممنون از وقتی که قرار دادین. مثلا این قسمت از تاریخ رو ببنید( صحتش رو نمی دونم و لطفا شما کمک کنید:)
سعید بن مرزبان نقل کرده مردی از قبیله ی عنبس که درجنگ عمر با ایرانیان شرکت داشت برایم تعریف کرد که در آن روز (جنگ با ایرانیان)بلا ومصیبتی برمردم ایران وارد شد که تاکنون هیچ قوم وملتی به آن مصیبت گرفتار نشده اند. بعد از اینکه لشکر ایران شکست خورد و به دست سپاه عمر گرفتار شدند کارشان به آنجا رسید که.یکی از سپاهیان عمر یک ایرانی را نزد خود می طلبید وقتی پیش می آمد اسلحه ی او را می گرفت وبا همان اسلحه او را می کشت!وباز بالاتر از این بالاتر برایت بگویم:(بلا ومصیبت ایرانیان از دست سپاهیان عمر بن خطاب به آنجا رسید که) سپاهیان عمر دونفر ایرانی را فرا می خواندند وبه یکی دستور می دادند رفیقش را بکشد
تاریخ الامم والملوک طبری جلد۴ صفحه۱۳۵

و یا مثلا:

[=IRANSans]ذهبى درباره فتح ارمنستان مى نويسد: مسلمه برادر هشام بن عبد الملك از اهل حيزان ( حيزان از شهرهاى ارمنستان مى باشد كه نزديكى شهر شيروان واقع شده است.) خواست كه با او صلح كنند، ولى آنان قبول نكردند; پس با ايشان به سختى جنگيد. وقتى كه ايشان از او طلب صلح و امان كردند، قسم خورد كه از ايشان هيچ مردى و حيوانى (سگى) را نكشد; و آنان از جنگ دست برداشتند;«فقتل الجميع إلاّ رجلاً واحداً وكلباً ورأى أنّ هذا سائغاً له، وأنّ الحرب خدعة»; (تاريخ اسلام، ج 7، ص 308، «باب حوادث سنة ثلاث عشرة و مائة».)پس همه ايشان را جز يك سگ و يك مرد كشت; و او چنين تصوّر مى كرد كه اين كار جايز است و جنگ بر نيرنگ استوار است!
و مثالی دیگر:
[=IRANSans]يزيد بن مهلّب در سال 98 هجرى هنگام فتح جرجان (گرگان) مى گفت:فأعطى الله عهدا لئن ظفر بهم أن لا يقلع عنهم ولا يرفع عنهم السيف حتى يطحن بدمائهم ويختبز من ذلك الطحين ويأكل منه. با خدا پيمان بسته ام كه اگر بر اهل جرجان دست يافتم، آن قدر خون ريزى كنم كه با آن خون، آسياب را به گردش درآورده، گندم آرد نمايم و از آن نان تهيه كرده و بخورم!!(تاريخ الطبري، ج 5، ص 300)
[=IRANSans]خب کجای این موارد با دین اسلام سازگار است؟!
به نظر شما این متن های بالا صحت دارن؟ یعنی اگر بخوایم منصفانه به تاریخ نگاه کنیم، ایا متن های بالا که مشابه اینها هم هست، صحت داره؟

erfanzadfalah;1011321 نوشت:
تاریخ الامم والملوک طبری جلد۴ صفحه۱۳۵

erfanzadfalah;1011321 نوشت:
(تاريخ الطبري، ج 5، ص 300)

erfanzadfalah;1011321 نوشت:
(تاريخ اسلام، ج 7، ص 308،

قبل از اینکه در مورد متن این گزارشها صحبت کنیم ابتدا نکاتی را مقدمتان عرض کنم
نکته اول:
کتابهای تاریخی منبع از قبیل تاریخ طبری، گزارش نویس هستند، یعنی چه؟
یعنی مثلا اگر الان در شهر شما بین دو جناح سیاسی درگیری رخ دهد، بنده به شما عرض کنیم گزارشی در مورد این درگیری بنویسید، شما از روزنامه فروش محله می پرسید چون طرفدار جناح خاصی است، طوری بیان می کند که طرف مقابل که دولتی ها نیز حمایتش می کردند 100 نفر کشتند. از مغازه دار که طرفدار جناح دولتی است می پرسید می گوید دولتی ها هیچ کس را نکشتند بلکه خود آنها برای پروژه کشته سازی به همدیگر شلیک کردند با این حال یک نفر کشته شد نه 100 نفر، از شیرینی فروش که انگیزه ای نسبت به طرفین ندراد می پرسید می گوید از طرفین یک نفر کشته شد.
حال این گزارش ما به دست رسانه های بیگانه می افتد، تنها کشتار صد نفری را در سطح وسیعی مطرح می کنند چرا که با آن بیشتر می توانند علیه جمهوری اسلامی تبلیغات کنند.
طبری و امثال طبری نیز همینطور هستند یعنی گزارش نویس. مثلا فتح یک شهر گاهی ده گزارش که برخی آنها صدوهشتاد درجه با هم متفاوت است بیان می شود. از فلان بن فلان نقل می کند که فلان شهر به صلح فتح شد. از فلان بن فلان نقل می کند که 100 نفر کشته شد، از فلان بن فلان نقل می کند که 10هزار نفر کشته شد. فلانی می گوید دریای خون راه انداختند.
این گزارشها به دست اسلام ستیزها می افتد، گزارش صلح را کنار می گذارند، گزارش 100 کشته را کنار می گذارند و شروع به پخش گزارش صدهزار کشته و حمام خون می کنند.

نکته دوم: این کتابها کتابهای تخصصی هستند.
هر علمی منابع تخصصی خود را دارد. ما برای اینکه قبلمان را جراحی کنیم به سراغ بهترین مقالات تالیف شده در کشورهای مختلف در این باره نمی رویم. چرا زیرا اولا باید به زبانهای مختلف تسلط داشته باشیم، ثانیا: علاوه بر تسلط بر زبانها اصطلاحات علمی پزشکی را هم بدانیم. یعنی یک پزشک به تمام معنا شویم.
پس چکار می کنیم؟ به سراغ کسانی می رویم که در این زمنیه کار کرده اند. عمری سپری کرده اند و در این علم تخصص یافته اند.
در منابع تاریخی کهن نیز چنین است. این منابع روزنامه نیست بلکه کتاب علمی است. باید به علوم و فنون مختلف آگاه باشیم یا بتوانیم گزارش صحیح از غلط را تشخیص دهیم
مثلا: باید علم رجال بدانیم. وقتی رجال شناسان شیعه و سنی می گویند سیف بن عمر دورغگو و جعل کننده است. متخصص تاریخ که غرض نداشته باشد بلافاصله با خواندن نام وی، گزارش را کنار می گذارد. اما مردم عادی اطلاعی از این شخص ندارند و اسلام ستیز نیز گزارش همو را گزینش می کند تا اسلام را تخریب نماید.
باید علم ادبیات عرب بدانیم. مثلا در زبان عربی وقتی فعل مجهول بکار می رود یعنی بجای «گفت» «گفته شده است» بکار می رود. مشعر به ضعف است، یعنی خود نویسنده نیز این مطلب را قبول ندارد. حال ابن خلدون می گوید گفته شده است که مسلمانان کتابخانه های ایرانیان را آتش زدند. کسی که ادبیات عرب بداند بلافاصله این گزارش را کنار می گذارد. اما کسی که به مانند مگس به دنبال زخم می گردد از این عدم اطلاع مردم عادی از ادبیات زبان عربی، سوء استفاده کرده، و این گزارش را در فضای مجازی پخش می کند تا مردم عادی را فریب دهد.

[="Navy"]سلام منم یک سوال دارم آیا شاهان ایران به اعراب مگه ظلم میکردن؟ من نمی دونم توی کتاب های ما چیزی نوشته نیست اصلا ![/]

حُسنلی کالِفت;1011674 نوشت:
سلام منم یک سوال دارم آیا شاهان ایران به اعراب مگه ظلم میکردن؟ من نمی دونم توی کتاب های ما چیزی نوشته نیست اصلا !

اگر چه بحث ما چیز دیگری است اما بله شاهان ایران نیز به مناطق عرب نشین ظلم می کردند. داستان شاپور ذوالاکتاف را بخوانید و بینید برای چه به این پادشاه ذوالاکتاف می گفتند.

سخنرانی فتوحات غیر اسلامی رائفی پور گوش کنید
با مدارک فراوان از شیعه و سنی اصل ماجرا رو گفته

alimohamadi1;1012342 نوشت:
سخنرانی فتوحات غیر اسلامی رائفی پور گوش کنید
با مدارک فراوان از شیعه و سنی اصل ماجرا رو گفته

سلام علیکم. بله من گوش دادم و خب تا جاییکه یادم هست جنایاتی رو با اسناد البته گفتن که حقیقتا دل هر انسانی خون میشه. البته از اسم سخنرانی استاد هم مشخص هست که داستان از چه قراره

عماد;1011605 نوشت:
نکته دوم: این کتابها کتابهای تخصصی هستند.
هر علمی منابع تخصصی خود را دارد. ما برای اینکه قبلمان را جراحی کنیم به سراغ بهترین مقالات تالیف شده در کشورهای مختلف در این باره نمی رویم. چرا زیرا اولا باید به زبانهای مختلف تسلط داشته باشیم، ثانیا: علاوه بر تسلط بر زبانها اصطلاحات علمی پزشکی را هم بدانیم. یعنی یک پزشک به تمام معنا شویم.
پس چکار می کنیم؟ به سراغ کسانی می رویم که در این زمنیه کار کرده اند. عمری سپری کرده اند و در این علم تخصص یافته اند.
در منابع تاریخی کهن نیز چنین است. این منابع روزنامه نیست بلکه کتاب علمی است. باید به علوم و فنون مختلف آگاه باشیم یا بتوانیم گزارش صحیح از غلط را تشخیص دهیم
مثلا: باید علم رجال بدانیم. وقتی رجال شناسان شیعه و سنی می گویند سیف بن عمر دورغگو و جعل کننده است. متخصص تاریخ که غرض نداشته باشد بلافاصله با خواندن نام وی، گزارش را کنار می گذارد. اما مردم عادی اطلاعی از این شخص ندارند و اسلام ستیز نیز گزارش همو را گزینش می کند تا اسلام را تخریب نماید.
باید علم ادبیات عرب بدانیم. مثلا در زبان عربی وقتی فعل مجهول بکار می رود یعنی بجای «گفت» «گفته شده است» بکار می رود. مشعر به ضعف است، یعنی خود نویسنده نیز این مطلب را قبول ندارد. حال ابن خلدون می گوید گفته شده است که مسلمانان کتابخانه های ایرانیان را آتش زدند. کسی که ادبیات عرب بداند بلافاصله این گزارش را کنار می گذارد. اما کسی که به مانند مگس به دنبال زخم می گردد از این عدم اطلاع مردم عادی از ادبیات زبان عربی، سوء استفاده کرده، و این گزارش را در فضای مجازی پخش می کند تا مردم عادی را فریب دهد.

سلام و ممنون از نکات ارزندتون. راستش اما در مقابل اون منابعی که من گفتم و صحتش رو خواستم و یا بررسی اون، جوابم رو نگرفتم و یا شاید من متوجه سخنان شما نشدم!



alimohamadi1;1012342 نوشت:
سخنرانی فتوحات غیر اسلامی رائفی پور گوش کنید
با مدارک فراوان از شیعه و سنی اصل ماجرا رو گفته

erfanzadfalah;1012359 نوشت:
سلام علیکم. بله من گوش دادم و خب تا جاییکه یادم هست جنایاتی رو با اسناد البته گفتن که حقیقتا دل هر انسانی خون میشه. البته از اسم سخنرانی استاد هم مشخص هست که داستان از چه قراره

آنطور که ایشان بیان می کنند صحیح نیست و همانطور که عرض کردم نمی گوئیم کشتار نبوده اما آمار و ارقامی که در برخی از منابع آمده قابل خدشه است.

erfanzadfalah;1011321 نوشت:
تاریخ الامم والملوک طبری جلد۴ صفحه۱۳۵

یکی از شگردهایی که اسلام ستیزان به کار می برند جمله ای را به نقل از طبری و یکی دیگر از مورخین بیان می کند، جلد و صفحه ای نیز زیر آن می گذارند. اما با زرنگی از بیان کتاب نامه خودداری می کنند که قابل پیگیری نباشد. می گویند طبری، فلان جلد، قلان صحفه،
طبری بارها از طرف انتشارات های مختلف چاپ شده که هر کدام جلد وصفحه آن متفاوت است. کدام چاپ، کدام مصحح و کدام ...؟
الان ما می خواهیم همین آدرسی از طبری که شما فرموده اید را پی گیری کنیم. خب سراغ کدام چاپ از طبری برویم. طبری که بنده دارم در جلد4 صفحه135 چنین نوشته است:

(سنه 21 )قال: البشرى و الفتح، قال: ما فعل النعمان؟ قال: زلق فرسه في دماء القوم، فصرع فاستشهد، فانطلق راجعا و السائب يسايره، و سال عن عدد من قتل من المسلمين، فاخبره بعدد قليل، و ان النعمان أول من استشهد يوم فتح الفتوح- و كذلك كان يسميه اهل الكوفه و المسلمون- فلما دخل المسجد حطت الاحمال فوضعت في المسجد، و امر نفرا من اصحابه- منهم عبد الرحمن بن عوف و عبد الله بن ارقم- بالمبيت فيه، و دخل منزله، و اتبعه السائب بن الأقرع بذينك السفطين، و اخبره خبرهما و خبر الناس، فقال:
يا بن مليكه، و الله ما دروا هذا، و لا أنت معهم! فالنجاء النجاء، عودك على بدئك حتى تأتي حذيفة فيقسمهما على من أفاءهما الله عليه، فاقبل راجعا بقبل حتى انتهى الى حذيفة بماه، فاقامهما فباعهما، فأصاب اربعه آلاف الف.

كتب الى السرى، عن شعيب، عن سيف، عن محمد بن قيس الأسدي، ان رجلا يقال له جعفر بن راشد، قال لطليحه و هم مقيمون على نهاوند: لقد أخذتنا خله، فهل بقي من اعاجيبك شي‏ء تنفعنا به؟ فقال:
كما أنتم حتى انظر، فاخذ كساء فتقنع به غير كثير، ثم قال: البيان البيان، غنم الدهقان، في بستان، مكان أرونان فدخلوا البستان فوجدوا الغنم مسمنه.
كتب الى السرى، عن شعيب، عن سيف، عن ابى معبد العبسى و عروه ابن الوليد، عمن حدثهم من قومهم، قال: بينما نحن محاصرو اهل نهاوند خرجوا علينا ذات يوم، فقاتلونا فلم نلبثهم ان هزمهم الله، فتبع سماك بن عبيد العبسى- رجلا منهم- معه نفر ثمانية على افراس لهم فبارزهم، فلم يبرز له احد الا قتله، حتى اتى عليهم ثم حمل على الذى كانوا معه، فاسره و أخذ سلاحه، و دعا له رجلا اسمه عبد، فوكله به، فقال: اذهبوا بي الى اميركم حتى اصالحه على هذه الارض، و أؤدي اليه الجزية، و سلني أنت عن اسارك ما شئت، و قد مننت على إذ لم تقتلني، و انما انا عبدك الان، و ان أدخلتني على الملك، و اصلحت ما بيني و بينه وجدت لي شكرا، و كنت‏.(1)

ترجمه: گفت: «بشارت و ظفر» گفت: «نعمان چه مى‏ كرد» گفت: «اسبش در خون دشمن بلغزيد و بيفتاد و شهيد شد» عمر بازگشت و سائب همراه او مى‏ رفت. عمر از شمار كشتگان مسلمان پرسيد كه شمار كمى گفت و افزود كه نخستين كسى كه در روز فتح الفتوح شهيد شد نعمان بود. گويد: وقتى عمر وارد مسجد شد بارها را فرود آوردند و در مسجد نهادند و به تنى چند از ياران خود و از جمله عبد الرحمن بن عوف و عبد الله بن ارقم گفت در مسجد بخوابند و خود به خانه رفت. سائب بن اقرع آن دو جعبه را به دنبال وى برد و خبر آنرا با خبر مسلمانان با وى گفت.
عمر گفت: «اى پسر مليكه، به خدا نفهميده ‏اند و تو هم نفهميده‏ اى. زود! زود! از همان راه كه آمده‏ اى برگرد تا پيش حذيفه برسى و آنرا بر كسانى كه خدا غنيمتشان كرده تقسيم كنيد.» پس سائب بازگشت و برفت تا در ماه پيش حذيفه رسيد كه آنرا تقويم كرد و به فروخت و چهار هزار هزار بدست آورد.
قيس اسدى گويد: هنگام اقامت نهاوند يكى بنام جعفر بن راشد به طليحه گفت: «ناك شده‏ ايم، از عجايب تو چيزى مانده كه ما را سودمند افتد؟» گفت: «باشيد تا بنگرم» و عبايى برگرفت و مدتى نه چندان زياد به سر افكند آنگاه گفت: «بيان، بيان، گوسفندان دهقان، اندر بستان در محل ارونان» گويد: به آن بستان رفتند و گوسفندان چاق را يافتند.
عروة بن وليد به نقل از كسانى از قوم خويش گويد: در آن اثنا كه مردم نهاوند را محاصره كرده بوديم يك روز سوى ما آمدند و جنگ انداختند و طولى نكشيد كه خدا هزيمتشان كرد و سماك بن عبيد عبسى يكى از آنها را دنبال كرد كه هشت اسب سوار همراه وى بودند، آنها را به جنگ طلبيد و هر كه بيامد كشته شد تا همه را بكشت.
آنگاه به كسى كه جماعت همراه وى بودند حمله برد و اسيرش كرد و سلاح وى را بگرفت و مردى عبد نام را پيش خواند و اسير را به او سپرد.
آن شخص گفت: «مرا پيش سالارتان ببريد كه با وى درباره اين سرزمين صلح كنم و جزيه بدهم تو نيز كه مرا اسير كرده ‏اى هر چه مى‏ خواهى بخواه كه بر من منت نهاده‏ اى و مرا نكشته‏ اى من اكنون بنده توام اگر مرا پيش شاه برى و ميان من و او سازش آورى سپاسگزار تو باشم و برادر من باشى‏.


1. تاريخ طبری، ، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، 1387، ج4، ص135

بگذریم از این شیطنت، بر فرض در چاپی از طبری که در دست شبهه کننده قرار داشته این گزارش آمده است
اولا: باید بررسی شود که ناقل کیست؟ طبری از چه کسی نقل کرده است؟ آیا گزارش صحیح است یا خیر؟
ثانیا: به هر حال آنچه بنده در پست قبل عرض کرده ام نیز در طبری آمده است چرا این گزارش را نقل نمی کند به همه داستان این گزارش توجه کنید که در این صحفه و صحفه بعدش آمده است:
عروة بن وليد به نقل از كسانى از قوم خويش گويد: در آن اثنا كه مردم نهاوند را محاصره كرده بوديم يك روز سوى ما آمدند و جنگ انداختند و طولى نكشيد كه خدا هزيمتشان كرد و سماك بن عبيد عبسى يكى از آنها را دنبال كرد كه هشت اسب‏ سوار همراه وى بودند، آنها را به جنگ طلبيد و هر كه بيامد كشته شد تا همه را بكشت.
آنگاه به كسى كه جماعت همراه وى بودند حمله برد و اسيرش كرد و سلاح وى را بگرفت و مردى عبد نام را پيش خواند و اسير را به او سپرد.
آن شخص گفت: «مرا پيش سالارتان ببريد كه با وى درباره اين سرزمين صلح كنم و جزيه بدهم تو نيز كه مرا اسير كرده‏اى هر چه مى‏خواهى بخواه كه بر من منت نهاده‏اى و مرا نكشته‏اى من اكنون بنده توام اگر مرا پيش شاه برى و ميان من و او سازش آورى سپاسگزار تو باشم و برادر من باشى» پس او را رها كرد و امان داد و گفت: «تو كيستى؟» گفت: «من دينارم» وى از خاندان قارن بود.
پس او را پيش حذيفه آورد و دينار از دليرى سماك و از كسانى كه كشته بود و نظرى كه خود او با مسلمانان داشت با وى سخن كرد و حذيفه با او صلح كرد كه خراج بدهد و ولايت ماه بدو انتساب يافت و پيوسته با سماك دوستى داشت و براى او هديه مى‏آورد و هر وقت با عامل كوفه كار داشت آنجا مى‏ آمد.
گويد: دينار در ايام امارت معاويه به كوفه آمد و با مردم به سخن ايستاد و گفت:
«اى گروه مردم كوفه! شما اول بار كه بر ما گذشتيد مردمى نيك بوديد و به روزگار عمرو عثمان چنين بوديد، آنگاه دگر شديد و چهار خصلت در شما رواج يافت: بخل و گيجى و نامردى و كم حوصلگى، هيچيك از اين خصلتها در شما نبود و چون دقت كردم از مادران شما آمده و بدانستم كه بليه از كجاست: گيجى از نبطيان است و بخل از پارسيان، نامردى از خراسان است و كم حوصلگى از اهواز»

چرا این گزارش را شبهه کننده ندیده است؟ آیا بررسی سندی کرده یا فقط آنچه به نظرش بهتر می تواند علیه اسلام استفاده کند گزینش می نماید.
البته بنده در این گزارش نیز اما و اگرهایی دارم.

erfanzadfalah;1011321 نوشت:
ذهبى درباره فتح ارمنستان مى نويسد: مسلمه برادر هشام بن عبد الملك از اهل حيزان ( حيزان از شهرهاى ارمنستان مى باشد كه نزديكى شهر شيروان واقع شده است.) خواست كه با او صلح كنند، ولى آنان قبول نكردند; پس با ايشان به سختى جنگيد. وقتى كه ايشان از او طلب صلح و امان كردند، قسم خورد كه از ايشان هيچ مردى و حيوانى (سگى) را نكشد; و آنان از جنگ دست برداشتند;«فقتل الجميع إلاّ رجلاً واحداً وكلباً ورأى أنّ هذا سائغاً له، وأنّ الحرب خدعة»; (تاريخ اسلام، ج 7، ص 308، «باب حوادث سنة ثلاث عشرة و مائة».)پس همه ايشان را جز يك سگ و يك مرد كشت; و او چنين تصوّر مى كرد كه اين كار جايز است و جنگ بر نيرنگ استوار است!

به سراغ آدرس دوم می رویم درصحفه مذکور در از کتاب تاریخ اسلام ذهبی آمده:
و سأل مسلمة أهل حيزان الصّلح فأبوا عليه، فقاتلهم و جدّ في قتالهم، فطلبوا الصّلح و الأمان، فحلف لهم ألّا يقتل منهم رجلا و لا كلبا، فنزلوا، فقتل الجميع إلّا رجلا واحدا و كلبا و رأى أنّ هذا سائغا له، و أنّ الحرب خدعة.(1)
ترجمه: همانی است که شما آورده اید:
اما پاسخ این است که:
یک: ذهبی متعلق به قرن هشتم است. یعنی هشتصد بعد از فتوحات. تصور کنید الان که هفتصد سال از حمله مغول به ایران می گذرند بنده کتابی بنوسیم و بگویم مغول تمام مردم آذربایجان را کشت. و به هیچ منبع قبلی آدرس ندهم. آیا شما صرف اینکه مغول به ایران حمله کرده این سخن را از بنده می پذرید؟ بدیهی است که نه!!
بنده باید بگویم این سخن را از فلان کتاب که در زمان واقعه نوشته شده بیان می کنم و آدرس دقیق بدهم، شما آدرسی که بنده عرض کرده ام پی گیری می کند و از صحت و سقم عرض بنده مطلع می شوید
بنابراین ذهبی مثلا باید بگوید از طبری نقل می کنم ما به سراغ طبری می رویم. طبری خود نیز با فتح ایران 300سال فاصله دارد، لذا می بینیم طبری از چه راوی نقل کرده، راوی راستگو است یا نه، سپس می گویم این گزارش صحیح است یا نه!!!
اگر به صدر گزارش ذهبی نگاه کنید می بینید نه منبع قبل از خود را بیان کرده و نه راوی این گزارش را بلکه بدون مقدمه، اصل گزارش را بیان نموده است.

1. ذهبی(م 748)، احمد، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، تحقيق عمر عبد السلام تدمرى، بيروت، دار الكتاب العربى، ط الثانية، 1413، ج‏7،ص:308

دو: بر فرض اینکه گزارش ذهبی را بپذیرم، متعلق به چه زمانی است؟ ذهبی این مطلب را ذیل اتفاقاتی که در سال
(سنة ثلاث عشرة و مائة)(113 هجری قمری)(1) آورده است. یعنی به فتوحات اولیه مربوط نمی شود. متعلق به زمان بنی امیه است. 52 سال بعد از واقعه کربلا است. بله ممکن است که بنی امیه ای که به اهل بیت پیامبراش رحم نکردند، امام حسین علیه السلام و یارانشان را به شهادت رساندند و خاندان ایشان را به اسارت بردند هر جنایتی را ممکن است انجام دهند. این جریان جنگ های مصطلح فتح ایران ربطی ندارد. ما وقتی از فتح ایران حرف می زنیم از زمان خلیفه دوم شروع می شود تا اواسط دوره خلیفه سوم یعنی عثمان تمام می شود. البته ما این سه خلیفه را(ابوبکر، عمر و عثمان) را نیز قبول نداریم اما در زمان فتوحات آنها همانطور که در پستهای اولیه عرض کردم مسلمانان هنوز خلق و خوی مسلمانان عصر پیامبر صلی الله علیه واله را داشتند. و گذشته از آن برخی از یاران حضرت علی علیه السلام با چراغ سبز ایشان، وارد شدند و سعی کردند تا حد توان از آمار خشونت از طرفین بکاهند.

1. ذهیی، پیشین،ج‏7،ص:307

erfanzadfalah;1011321 نوشت:
يزيد بن مهلّب در سال 98 هجرى هنگام فتح جرجان (گرگان) مى گفت:فأعطى الله عهدا لئن ظفر بهم أن لا يقلع عنهم ولا يرفع عنهم السيف حتى يطحن بدمائهم ويختبز من ذلك الطحين ويأكل منه. با خدا پيمان بسته ام كه اگر بر اهل جرجان دست يافتم، آن قدر خون ريزى كنم كه با آن خون، آسياب را به گردش درآورده، گندم آرد نمايم و از آن نان تهيه كرده و بخورم!!(تاريخ الطبري، ج 5، ص 300)


این مطلب نیز در جلد و صحفه ای که از طبری در دست بنده است همخوانی ندارد اما به برکت جمله عربی که آورده در نرم افزارها جستجو کردم بله این مطلب در طبری وجود دارد(1)
اما در متن شما هم آمده در سال 98یعنی باز در زمان بنی امیه. بنی امیه از هیچ اقدامی چه علیه اعراب مخالف خودشان و چه علیه ایرانیان و چه علیه هر قومی فروگذار نمی کردند. اینان همان طور که عرض کردم بدترین جنایت را علیه خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله انجام دادند.بدیهی است چنین حیواناتی به ایرانیان نیز اگر دست یابند رحم نخواهند کرد.
ما وقتی می گوئیم فتح ایران، منظورمان فتحی است که در سال 30 هجری با کشته شدن یزدگرد پایان پذیرفت. حتی در این زمان نیز همه اعمال و رفتار سپاه اسلام مورد قبول ما نیست. بلکه تنها ما در صدد هستیم با بررسی های تاریخی، مبالغه گوئی در کشتار را نفی کنیم. و از یک کلاغ چهل هزار کلاغ اسلام ستیزان جلو گیری نمائیم
بنابراین پس از شهادت امام علی علیه السلام معاویه بر گرده مسلمانان سوار شد، پس از آن یزید، پس از آن مروان و دودمان مروان.
این جنابتکاران با مخالفان خود از هیچ گونه ظلم و ستمی خودداری نمی کردند. نه به عرب زبان نه به ایرانی جماعت و نه به هیچ قوم دیگری. ملاک آنها دشمنی با بنی امیه بود. هر کس بود قلع و قمع می کردند.
البته حتی در زمان بنی امیه نیز باید گزارشها از صافی های راستی آزمایی عبور کنند بعد از آن گزارش را بپذیریم

1. طبری، پیشین، ج6، ص540-541

سلام. بله اما حتی در سایت های اسلامی هم جنایات اومده و خب بعضی از اون ها مشخصات کامل رو ندادن. می خواستم بدونم ایا در این سایت از جنایات اعراب با اسناد صحیح و به قولی معتبر در اینجا بحث شده؟! اگر نه موافق هستین تو این تایپیک یا جداگانه به طور مفصل بررسی بشه؟ یعنی بررسی اون اسنادی که اسلام ستیز ها مطرح می کنن.

erfanzadfalah;1012737 نوشت:
اما حتی در سایت های اسلامی هم جنایات اومده و خب بعضی از اون ها مشخصات کامل رو ندادن.

بله دیده ام، علت را هم قبلا عرض کردم. گاهی شبهه می شود که ایرانیان به دست خلیفه دوم مسلمان شدند. برخی به گزارشهای کشتار روی می آورند تا ثابت کنند خدمتی از طرف خلیفه دوم به ایران نشده است
گاهی از طرف اسلام ستیزان شبهه می شود که مسلمانان صدر اسلام آنان را به زور مسلمانان کردند. در پاسخ به شبهات این افراد اشاره به گزارشهای صلح و پذیرش اسلام با آغوش باز و ....می شود
بنده نظرم این است که در هر دو صورت باید گزارش ها بررسی علمی شود و از صافی های علمی بگذرد.
در این صورت خواهیم دید که هر کدام از دو گروه سهمی از واقعیت را دارند و آن را پر و بال می دهند طوری که گویا همه فتوحات اینگونه بوده است. بلکه باید از دو گروه در فتوحات سخن بگوئیم. مسلمانان واقعی و امثال خالد بن ولید. مسلمانان واقعی هیچ وقت دست به کشتار و جنایت نمی زدند و امثال خالد بن ولید نیز در اسلامشان باید شک کرد. حتی در مورد امثال خالد نیز باید به اندازه واقعیت گفت.

erfanzadfalah;1012737 نوشت:
می خواستم بدونم ایا در این سایت از جنایات اعراب با اسناد صحیح و به قولی معتبر در اینجا بحث شده؟! اگر نه موافق هستین تو این تایپیک یا جداگانه به طور مفصل بررسی بشه؟ یعنی بررسی اون اسنادی که اسلام ستیز ها مطرح می کنن.

فکر می کنم زیاد بحث شده، در سایت با عنوان فتح ایران، اسلام ایرانیان و جستجو کند زیاد بحث شده.
اگر مطلبی مبهمی بود یا نیاز به بررسی داشت بنده خدمتتان هستم. اگر سوال اجمالی بود قبل از بسته شدن این تاپیک بپرسید اما اگر مفصل بود تاپیک دیگری ایجاد کنید.

پرسش:
آیا مسلمانان در جنگ های زمان خلفا مرتکب جنایت شده اند؟ چرا وقتی با اهل سنت بحث می کنید آمار و ارقام کشتار در فتح ایران را مطرح می کنید و وقتی با ایرانسیم ها بحث می کنید کشتار را انکار می کنید؟آیا کشتاری که در صحیح است که سپاهیان عمر دونفر ایرانی را فرا می خواندند وبه یکی دستور می دادند رفیقش را بکشد که در تاریخ طبری آمده(تاریخ الامم والملوک طبری جلد۴ صفحه۱۳۵) یا صحیح است برادر هشام بن عبدالملک در حیزان یکی از شهرهای ارمنستان همه مردم الا یک نفر و یک سگ را نکشت؟ (تاريخ اسلام، ج 7، ص 308) و آیا صحیح است که با خدا پيمان بست كه با آن خون، آسياب را به گردش درآورده، گندم آرد نمايم و از آن نان تهيه كرده و بخورم؟(تاريخ الطبري، ج 5، ص 300)

پاسخ :
در مورد فتح ایران نظرات مختلفی ارائه می شود اما واقعیت این است که نه گل بلبلی که برخی ادعا می کنند بوده و نه کشتار وحشیانه ای که در فضای مجازی مطرح است، خواه از طرف اسلام ستیزان گفته شود و خواه از طرف کسانی که در مقابل اهل سنت پاسخگویی می کنند.
اما قبل از بیان پاسخ دو نکته را عرض می کنم:
نکته اول:
کتابهای تاریخی منبع از قبیل تاریخ طبری، گزارش نویس هستند، گاهی در یک حادثه چندین گزارش متفاوت و متضاد می آورند که گاهی با هم 180 درجه تفاوت دارند.
هنگامیکه این گزارشها به دست اسلام ستیزها می افتد، گزارش صلح را کنار می گذارند، و گزارشی که بیشترین خشونت در آن است را بزرگ نمائی می کنند.
نکته دوم: این کتابها کتابهای تخصصی هستند.
هر علمی منابع تخصصی خود را دارد. در منابع تاریخی کهن نیز چنین است. این منابع روزنامه نیست بلکه کتاب علمی است. باید به علوم و فنون مختلف آگاه باشیم یا بتوانیم گزارش صحیح از غلط را تشخیص دهیم، باید علم رجال بدانیم تا از ثقه یا عدم ثقه بودن گزارشگر اطلاع پیدا کنیم و هر گزارشی را صرف اینکه در طبری آمده است نپذیریم.
باید علم ادبیات عرب بدانیم. مثلا در زبان عربی وقتی فعل مجهول بکار می رود یعنی بجای «گفت» «گفته شده است» بکار می رود. مشعر به ضعف است، یعنی خود نویسنده نیز این مطلب را قبول ندارد. اما اگر این نکته را ندانیم گزارشی که نویسنده آن قبول ندارد تلقی به قبول می کنیم.
نکته سوم: یکی از شگردهایی که اسلام ستیزان به کار می برند جمله ای را به نقل از طبری و یکی دیگر از مورخین بیان می کند، جلد و صفحه ای نیز زیر آن می گذارند. اما با زرنگی از بیان کتاب نامه خودداری می کنند که قابل پیگیری نباشد. می گویند طبری، فلان جلد، فلان صحفه،
طبری بارها از طرف انتشارات های مختلف چاپ شده که هر کدام جلد وصفحه آن متفاوت است. کدام چاپ، کدام مصحح و کدام ...؟

برای نمونه نسخه ای از طبری که بنده دارم در جلد4 صفحه135 چنین نوشته است:
عروة بن وليد به نقل از كسانى از قوم خويش گويد: در آن اثنا كه مردم نهاوند را محاصره كرده بوديم يك روز سوى ما آمدند و جنگ انداختند و طولى نكشيد كه خدا هزيمتشان كرد و سماك بن عبيد عبسى يكى از آنها را دنبال كرد كه هشت اسب سوار همراه وى بودند، آنها را به جنگ طلبيد و هر كه بيامد كشته شد تا همه را بكشت.
آنگاه به كسى كه جماعت همراه وى بودند حمله برد و اسيرش كرد و سلاح وى را بگرفت و مردى عبد نام را پيش خواند و اسير را به او سپرد.
آن شخص گفت: «مرا پيش سالارتان ببريد كه با وى درباره اين سرزمين صلح كنم و جزيه بدهم تو نيز كه مرا اسير كرده ‏اى هر چه مى‏ خواهى بخواه كه بر من منت نهاده‏ اى و مرا نكشته‏ اى من اكنون بنده توام اگر مرا پيش شاه برى و ميان من و او سازش آورى سپاسگزار تو باشم و برادر من باشى‏.(1)
اما آدرس دوم: ذهبى درباره فتح ارمنستان مى نويسد: مسلمه برادر هشام بن عبد الملك از اهل حيزان ( حيزان از شهرهاى ارمنستان مى باشد كه نزديكى شهر شيروان واقع شده است.) خواست كه با او صلح كنند، ولى آنان قبول نكردند; پس با ايشان به سختى جنگيد. وقتى كه ايشان از او طلب صلح و امان كردند، قسم خورد كه از ايشان هيچ مردى و حيوانى (سگى) را نكشدپس همه ايشان را جز يك سگ و يك مرد كشت; و او چنين تصوّر مى كرد كه اين كار جايز است و جنگ بر نيرنگ استوار است(2)
پاسخ این است که:
یک: ذهبی متعلق به قرن هشتم است. یعنی هشتصد بعد از فتوحات.
بنابراین ذهبی باید از منابع چون طبری نقل کند. طبری خود نیز با فتح ایران 300سال فاصله دارد، لذا می بینیم طبری از چه راوی نقل کرده، راوی راستگو است یا نه، سپس می گویم این گزارش صحیح است یا نه!!!
اگر به صدر گزارش ذهبی نگاه کنید می بینید نه منبع قبل از خود را بیان کرده و نه راوی این گزارش را بلکه بدون مقدمه، اصل گزارش را بیان نموده است.
دو: بر فرض اینکه گزارش ذهبی را بپذیرم، متعلق به چه زمانی است؟ ذهبی این مطلب را ذیل اتفاقاتی که در سال (سنة ثلاث عشرة و مائة)(113 هجری قمری)(3) آورده است. یعنی به فتوحات اولیه مربوط نمی شود. متعلق به زمان بنی امیه است. 52 سال بعد از واقعه کربلا است. بله ممکن است که بنی امیه ای که به اهل بیت پیامبراش رحم نکردند، امام حسین علیه السلام و یارانشان را به شهادت رساندند و خاندان ایشان را به اسارت بردند هر جنایتی را ممکن است انجام دهند. این جریان جنگ های مصطلح فتح ایران ربطی ندارد. ما وقتی از فتح ایران حرف می زنیم از زمان خلیفه دوم شروع می شود تا اواسط دوره خلیفه سوم یعنی عثمان تمام می شود. البته ما این سه خلیفه را(ابوبکر، عمر و عثمان) را نیز قبول نداریم اما در زمان فتوحات آنها همانطور که در پستهای اولیه عرض کردم مسلمانان هنوز خلق و خوی مسلمانان عصر پیامبر (صلی الله علیه واله) را داشتند. و گذشته از آن برخی از یاران حضرت علی (علیه السلام) با چراغ سبز ایشان، وارد شدند و سعی کردند تا حد توان از آمار خشونت از طرفین بکاهند.
آدرس سوم نیز در جلد و صحفه ای که از طبری در دست بنده است نیامده اما با جستجو منظور شما را یافتم که در جای دیگری طبری آمده است.(1)
جریان متعلق به سال 98یعنی باز در زمان بنی امیه است. بنی امیه از هیچ اقدامی چه علیه اعراب مخالف خودشان و چه علیه ایرانیان و چه علیه هر قومی فروگذار نمی کردند. اینان همان طور که عرض کردم بدترین جنایت را علیه خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) انجام دادند.بدیهی است چنین حیواناتی به ایرانیان نیز اگر دست یابند رحم نخواهند کرد.
ما وقتی می گوئیم فتح ایران، منظورمان فتحی است که در سال 30 هجری با کشته شدن یزدگرد پایان پذیرفت. حتی در این زمان نیز همه اعمال و رفتار سپاه اسلام مورد قبول ما نیست. بلکه تنها ما در صدد هستیم با بررسی های تاریخی، مبالغه گوئی در کشتار را نفی کنیم. و از یک کلاغ چهل هزار کلاغ اسلام ستیزان جلو گیری نمائیم
بنابراین پس از شهادت امام علی (علیه السلام)معاویه بر گرده مسلمانان سوار شد، پس از آن یزید، پس از آن مروان و دودمان مروان.
این جنابتکاران با مخالفان خود از هیچ گونه ظلم و ستمی خودداری نمی کردند. نه به عرب زبان نه به ایرانی جماعت و نه به هیچ قوم دیگری. ملاک آنها دشمنی با بنی امیه بود. هر کس بود قلع و قمع می کردند.
بنابراین نه گفته کسانی قائلند ایران با سلام وصلوات فتح شده صحیح است و نگفته کسانی که از کشتار وحشیانه دم می زنند بلکه این فتح تلفاتی داشته اما آنچه در فضای مجازی توسط اسلام ستیزان مطرح می شود صحیح نیست.

منابع:
1. تاريخ طبری، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، 1387، ج4، ص135
2. ذهبی(م 748)، احمد، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، تحقيق عمر عبد السلام تدمرى، بيروت، دار الكتاب العربى، ط الثانية، 1413، ج‏7،ص:308
3.ذهبی، پیشین،ج‏7،ص:307
4. طبری، پیشین، ج6، ص540-541

موضوع قفل شده است