جمع بندی چرا خدا کاری نمی کند؟ آیا خلاف عدالت نیست دنیا به این شکل مانده است؟

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خدا کاری نمی کند؟ آیا خلاف عدالت نیست دنیا به این شکل مانده است؟

با عرض سلام و احترام. چرا خداوند پس از حدود 1400 سال کاری نمیکند و به مومنانش و دینش یاری نمیرساند؟آیا خلاف عدالت نیست که برخلاف مومنان گذشته به مومنان حال حاضر کمک نشود از طرف خدا؟ چند قرن است که دنیا به سمتی میرود که بگوید خدایی وجود ندارد.از علم و تکنولوژی تا رواج آزادی هایی که در نظر خدا گناه شمرده شده تا جنگ ها و خونریزی ها و قدرت نظامی استفاده شده تا یک فکر و ایده در دنیا جا بیفتد که خدا دخالتی در این دنیا نمیتواند بکند.و همه امور توسط انسان انجام میشود.خدایی وجود ندارد و همه چیز بر اساس احتمالات بوجود آمده از ابتدا و ما هم بعنوان جزئی از این هستی که از بقیه حیوانات جدا نیستیم مدتی عمر میکنیم و اگر لذت نبریم بازنده ایم و قرار نیست اعمال و رفتار ما مورد بازخواست کسی قرار بگیرد.چون خدایی وجود ندارد! همه دینها داستانها و افسانه های گذشتگان است وقتی که علم پیشرفت نکرده بود و ثبت وقایع نمیشد مثلا با دوربین فیلم برداری و رایانه. این تفکر همانطور که میدانید دارد کل دنیا را تسخیر میکند. فقط هم در کشور ما نیست که عده ای بگویند بخاطر حکومت دینی است.بلکه این تحولی جهانی است.تعداد بیدین ها و بیخدایان روزبروز در دنیا اضافه میشوند.در انگلستان درصد قابل توجهی آتئیست شده اند.در بقیه اروپا و آمریکا و آسیا و آفریقا بهمین شکل و رسانه های عمده جهان خدا را بکنار گذاشته و اینرا تبلیغ میکنند که قدرت و ثروت را تنها با پیروی از این ایده که آنرا انسانی مینامند و خود را که به ابزار قدرتا دست یافته اند برتر میدانند و در کنار آنها قرار گرفتن میتوان بدست آورد.هر کشوری مثلا کشور ما هم بخواهد خلاف جریان شنا کند محکوم به تحمل تبلیغات منفی و تهاجمات گوناگون است.تا هنگامی که تسلیم شود.در کشورهای دیگری هم که توانایی مقابله ندارند و ثروتی هم ندارند برای معامله با آنها تنها به گسترش فساد و جامعه ای ولنگار منجر شده است.مثلا در بسیاری از کشورها نه تنها دینی به اون شکل ندارند که وضع اسفبار اجتماعی هم دارند و جزو کشورهای جهان اول به قول خودشان نیستند. سوالم دقیقا این است که خدا چرا کاری نمیکند؟ چرا مقابل این ایده و تفکر که دنیا را دارد تسخیر میکند به مومنانش یاری نمیرساند؟ آیا این بیعدالتی نسبت به این مومنین نیست؟ وقتی داستانهای ادیان رو میخوانیم میبینیم خدا پیامبران زیادی با معجزه فرستاده تا مردم را از گمراهی نجات دهند.آیا خدا نمیتواند همچون گذشتگان کاری بزرگ و خارق العاده در دنیا مقابل منکرانش انجام دهد تا هم مومنانش را یاری کند و هم نشان دهد دنیا بی حساب و کتاب نیست؟ تا مومنان بتوانند جلوی فکر و ایده بیخدایی و بیدینی که هم قدرت و ثروت و علم و تکنولوژی و رسانه را دارند ایستادگی کنند؟ شاید وقتی این مطلب را مینویسم عده دیگری هم تسلیم این فکر و ایده شده باشند که همه چیز همین دنیاست.دین و اخلاق و وجدان و خدا همه توهماتی است که انسان مدرن آنرا حاصل کارکرد مغز و اندیشه انسانها میداند که برای زندگی بهتر اینها را باید گذاشت کنار و آنها را زمینی دید.کسی که از زندگی اش استفاده نکند و لذت نبرد بازنده است.لطفا اگر کسی میتواند جواب بدهد که خدا چرا کاری نمیکند؟ فکر میکنم این همه سال فاصله خیلی زیاد باشد و انسانهای زیادی آمده اند و مرده اند و خدایی که وعده جهنم داده به منکران و گناهکاران جهنمی شده اند.در حالیکه اگر یاری خدا به مومنان بود آنها هم تسلیم نمیشدند و یا به منکران خدا یاری نمیرساندند و آنها را تقویت نمیکردند.

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"]
[/TD]


کارشناس بحث: استاد صدیق

[TD][/TD]

[=microsoft sans serif]

montazer1;1010707 نوشت:
؟آیا خلاف عدالت نیست که برخلاف مومنان گذشته به مومنان حال حاضر کمک نشود از طرف خدا؟

باسلام و عرض ادب

سوالی مطرح کردید که دغدغه ذهنی بسیاری از متدینان و علامت سوال همراه با استهزای منکران است.
در وهله نخست به نظر میرسد که این سوال درست است و اشکال به جایی است ولی دقت نظر، چیزی دیگر را نشان میدهد و مشخص میشود که این اشکال، احساساتی شدن و انتظار بیش از حد است.
در این سوال یک سری پیش فرض و مقدمه وجود داشت و بر اساس آن یک سری نتیجه گرفته شد که لازم است ابتدا آنها بررسی شود.
نخست. کمک نکردن به مومنان، مساوی است با بی عدالتی(یا حداقل علامت سوالی پیش روی آن است)

دوم. تعداد بی دینها، هر روز در حال افزایش است.

سوم. در گذشته خداوند با معجزات به مومنانش کمک میکرد.

چهارم. معجزه موجب سکوت منکران در انکار خود خواهد بود.

پنجم. کمک نکردن خداوند خود عاملی شده در ضعف اعتقادی مومنان و در نهایت سعادتمند نشدن آنها.
به نظر میرسد تمام این مقدمات ایراد دارد.

[=microsoft sans serif]
نخستین مسئله نشان از آن دارد که خداوند کمکی به مومنانش نمیکند و این بی عدالتی است.
در این مسئله، روشن نشده است که کمک کردن خداوند به چه صورتی است.
ایا کمک کردن به همان صورتی است که در انتهای مطلب آمده(یعنی با نشان دادن معجزه) یا دخالت مستقیم در طبیعت(مانند عذاب کردن منکران) یا از بین بردن اختیار منکران یا از بین بردن زمینه های بی دینی و سستی اعتقاد مومنان.
ولی هیچ یک از این موارد درست نیست. توضیح اینکه:

نشان دادن معجزه، نه باعث تقویت مومنان و نه باعث تضعیف منکران است.
کارکرد معجزه تنها، نشان دادن صدق نبی در ادعای ارتباط با خداوند و عالم غیب است.
در مسئله چهارم به تفصیل در این مورد صحبت میشود.

[=microsoft sans serif]دومین مسئله نیز میتواند دو جنبه داشته باشد:
از یک سو، ادعای زیاد شدن کافران
از سوی دیگر، لوازم این زیاد شدن.

جنبه نخست را باید تفسیر کرد:
گاهی مراد از زیاد شدن کافران، زیاد شدن کسانی است که به ادیان ابراهیمی بی اعتقاد شده اند.
گاهی نیز مراد زیاد شدن کسانی است که به هرگونه معنویتی بی اعتقاد شده اند.
هر کدام از این ادعاها نیاز به اثبات دارد و بنده فعلا به دنبال اثبات چیزی نیستم.

[=microsoft sans serif]اما جنبه دوم، یعنی لوازم این زیاد شدن.
زیاد شدن چه لوازمی میتواند داشته باشد:
الف. این زیاد شدن نشانه حقانیت آنهاست: این احتمال که منطقا صحیح نیست.
قران کریم نیز با بیان این مطلب که اکثر کسانی که انکار میکنند، متوجه نیستند، به این مسئله اشاره کرده است که کثرت طرفداران به هیچ وجه نشان دهنده حقانیت نیست. حقانیت با دلیل اثبات میشود نه با کثرت طرفدار.

ب. این زیاد شدن، نشانه بی توجهی خداوند به مومنان است. این احتمال نیز منطقا صحیح نیست.
زیرا، زیاد شدن مخالفان
اگر به واسطه این باشد که مثلا خداوند شواهد و ادله کافی برای ایمان اقامه نکرده باشد و در دسترس مردم نگذارده باشد، این احتمال میتوانست جای داشته باشد.
ولی اگر به واسطه بی توجهی خودشان به نشانه ها و ایات و دلایل طرف مقابل باشد، در این صورت به هیچ وجه دلالتی بر بی توجهی خداوند نسبت به سرنوشت مومنان و تایید آنان ندارد.

ج. این زیاد شدن، نظر مومنان را به خود جلب میکند و باعث سستی ایمان آنان میشود.
این میتواند صحیح باشد ولی باتوجه به اینکه خداوند عقل بشر را به صورتی افریده است که توانایی رسیدن به او را دارد و توان اثباتش را دارد دیگر بهانه ای برای مومنان باقی نمیماند تا به خاطر این زیاد شدن مخالفان، دست از اعتقاد خود بردارند.

[=microsoft sans serif]مسئله سوم: در گذشته خداوند با معجزات به مومنانش کمک میکرد.
این مسئله، هم درست است و هم نادرست.

فلسفه اصلی معجزات، کمک به مومنان نبوده است.
معجزه برای این طراحی شده بود که پیامبر بتواند به کافران و مخالفان خود بفهماند که با غیب در ارتباط است.
کارکرد اصلی معجزه این بوده است.

البته در کنار این کارکرد، فایده جنبی معجزات این بود که مومنان همواره خود را در پناه خداوند میدیدند.
اما این کارکرد، نباید به عنوان فلسفه و هدف اصلی معجزات شمرده شود.
زیرا در بسیاری موارد، مومنان از پیامبر خدا درخواست معجزه داشتند ولی خداوند این درخواستها را قبول نمیکرد.
چنانکه در قوم بنی اسرائیل، زمانی که مومنان به حضرت موسی از ایشان درخواست معجزه های بیشتری داشتند، خداوند از قبول این درخواست امتناع کرد و آنرا نپذیرفت.

قرآن كريم گزارش مي‌دهد كه مردم از پيامبران معجزه مي‌خواستند، ولي آنها نمي‌آوردند و استقلال در آوردن معجزه را از خود نفي مي‌كردند. از اين آيات استنباط مي‌شود كه هدف از معجزه، مجبور كردن مردم به پذيرش دين حق نيست، بلكه معجزه تنها براي اين است كه حجت بر مردم تمام شود و هركس دليل صحيحي براي پذيرش سخن پيامبران داشته باشد.
پيامبران پس از اتمام حجت بر مردم، ديگر درخواست معجزه را نمي‌پذيرفتند و از انجام پيشنهادهاي نامعقول و خلاف مصلحت خودداري مي‌كردند؛ همچنين اگر مردم معجزه‌اي بخواهند كه وقوع آن، باب اختيار را به روي مردم ببندد، پذيرش اين خواسته خلاف حكمت الهي و نقض غرض است؛ زيرا معجزه براي اين است كه مردم بدانند آورندة آن پيامبر است و با اختيار از او پيروي كنند؛ اما اگر معجزه به ‌گونه‌اي باشد كه اختيار را از مردم سلب كند، آوردن آن نقض غرض، و نقض هدف از آفرينش انسان است:
وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأرْضِ يَنْبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ قَبِيلاً(1) * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَي فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّي تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاّ بَشَرًا رَسُولا‌ً (اسراء:90ـ93)؛

و گفتند: «تا از زمين چشمه‏اي براي ما نجوشاني، هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد؛ يا [بايد] براي تو باغي از درختان خرما و انگور باشد و آشكارا از ميان آنها جويبارها روان سازي؛ يا چنان‌كه ادعا مي‏كني، آسمان را پاره‌پاره بر [سر] مافرواندازي؛ يا خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آوري؛ يا براي تو خانه‏اي از طلا باشد؛ يا به آسمان بالا روي و به بالا رفتن تو [هم] اطمينان نخواهيم داشت تا بر ما كتابي نازل كني كه آن را بخوانيم». بگو: «پاك است پروردگار من؛ آيا [من] جز بشري فرستاده هستم؟!»


[=microsoft sans serif]چهارم. معجزه موجب سکوت منکران در انکار خود خواهد بود.
این مسئله نیز دقیق نیست.
قران کریم به دفعات اشاره به این نکته دارد که منکران با وجود اینکه خود را در مقابل معجزات پیامبران ناتون میدیدند، اولین اقدامی که در مقابل آن داشتند، انکار و تکذیب و سپس اتهام سحر و جادو به آنان بوده است.
چنانکه مهمترین و شایعترین اتهامی که آنان به پیامبران میزدند، نسبت سحر و جادو بوده است.

همچنین قران کریم در ایاتی به این مسئله اشاره دارد که اهل کتاب به دروغ از پیامبر اسلام(ص) درخواست مجزه دارند در حالیکه آنان دلایل کافی برای ایمان آوردن را دارند و درخواست آنان بی جهت و دروغین است:

[=&quot][=microsoft sans serif]الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلاّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّي يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (آل‌عمران:183)؛
هم‌آنان كه گفتند: «خدا با ما پيمان بسته كه به هيچ پيامبري ايمان نياوريم تا براي ما قرباني‌اي بياورد كه آتش [آسماني] آن را [به نشانة قبول] بسوزاند». بگو: «قطعاً پيش از من پيامبراني بودند كه دلايل آشكار را با آنچه گفتيد، براي شما آوردند؛ اگر راست مي‌گوييد، پس چرا آنان را كشتيد؟»

[=microsoft sans serif]قرآن كريم نه‌تنها اين ادعاي اهل كتاب را تصديق نمي‌كند، بلكه آنان را به دليل تسليم نشدنشان در برابر دلايل روشني كه پيامبران آورده‌اند، سرزنش مي‌كند و نتيجه مي‌گيرد كه آنان دروغ مي‌گويند و تنها مي‌خواهند از زير بار ايمان شانه خالي كنند.
به همین جهت خداوند متعال دیگر برای ایشان معجزه به همراه پیامبر نفرستاد.
از سوی دیگر، به بیان قران کریم، علت ديگری نيز براي فرود نيامدن معجزات ديگر بر پيامبر اكرم ص وجود داشت:
وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالآيَاتِ إِلاّ أَنْ كَذَّبَ بِهَا الأوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلاّ تَخْوِيفًا (اسراء:59)؛
و [چيزي] ما را از فرستادن معجزات بازنداشت، جز اينكه پيشينيان آنها را دروغ شمردند؛ و به ثمود ماده‏شتر داديم كه روشنگر بود؛ و[لي] به آن ستم كردند و ما معجزه‏ها را جز براي ترساندن [مردم] نمي‏فرستيم.

بدین صورت که خداوند بااينكه مي‌دانست مردم ايمان نمي‌آورند، براي اتمام حجت، معجزه‌هايي را فرستاد. پس اين كار بي‌فايده نبود و مصلحت داشت؛ اما اگر خداوند بعد از اتمام حجت معجزه بفرستد، اين كار بي‌فايده خواهد بود. با اين بيان، پاسخ پيشين كامل مي‌شود.

[=microsoft sans serif]باتوجه به نکاتی که گفته شد، مسئله پنجم نیز روشن میشود.
کمک نکردن خداوند، گرچه میتواند بار روانی در سست شدن اعتقاد مومنان ایجاد کند
ولی
این مسئله به اندازه پر رنگ نیست که نقش عوامل دیگر مثبت و منفی در اعتقاد داشتن را تحت سیطره خود قرار دهد.

بنابراین
خداوند تا اندازه ای که ایمان مومنان تضعیف نشود، به آنان کمک میکند
ولی
نباید انتظار داشت که دخالت خداوند(با ارسال معجزه یا هر وسیله دیگر) به اندازه ای باشد که نقش اختیار مردم تضعیف شود.

چون دنیا بر اسا قانون تعریف شده و این قوانین باید اجرا شوند
همونطور که میبینید امام حسین هم از این قوانین جدا نبود
قرار نیست که کل کائنات را بخاطر ما به هم بزند که به ما یاری برساند
پس اصلا برای چی چنین دنیایی را افرید ؟

بنابراین اینطور نتیجه میگیرم که وقتی خداوند در قرآن میفرماید
الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[=AR Quran] [ سوره المائده آیه [=AR Quran][=AR Quran]۳ ]

امروز كافران از (زوال) آئين شما مايوس شدند، بنابراين از آنها نترسيد و از (مخالفت) من بترسيد، امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به عنوان آئين (جاودان) شما پذيرفتم

خداوند دین خود را به تمامی و اکمل به انسان عرضه داشته.و این دوران دوران غربال مومنین از کافرین است.
خداوند اراده کرده که تا این غربال انجام نشود و مومنین حقیقی شناخته نشوند حجت خود را آشکار نکند. با قدرتی که به امام زمان (عج) میدهد برای پیروزی نهایی مومنین.پس امام زمان (عج) تمام معجزات همه انبیا و رسولان را که راه شناخت آنها بوده برای پیروزی نهایی با خود دارند.
این دوران فترت با توجه به روایاتی که آمده دوران غربال و تمیز و جداسازی انسانهاست.چون صحنه کفر و ایمان کنونی همان صحنه ای است که از ابتدا جریان داشته.استدلالات منکران خدا همان هاست که در قرآن از استدلالت منکران ذکر میشود.حیله ها و مکرها هم همان.منتها ابزار منکران پیشرفته تر شده و حیله ها پیچیده تر ولی استدلالات همان استدلالات است.بخاطر همین خداوند میفرماید

[=me_quran]أَوَلَمْ يَرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ [ سوره یس آیه ۷۷ ]

آیا انسان ندانسته که ما او را از نطفه ای [پست و ناچیز] آفریده ایم و اینک ستیزه گری آشکار است؟

انسان با وجود دانستن ضعف و ناتوانی اش در برابر خداوند باز هم خصومت و دشمنی با خداوند میکند.

درباره این غربالگری که بسیار سخت و ناگریز برای آشکار شدن آخرین حجت است مثلا چنین روایاتی آمده

از امام باقر علیه السلام
فَقَالَ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لَا یَکُونُ فَرَجُنَا حَتَّى تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا
هیهات هیهات، هرگز این فرج رخ نخواهد داد؛ مگر اینکه غربال بشوید، سپس غربال بشوید، سپس غربال بشوید(سه‌بار تأکید کردند)

از امام صادق علیه اسلام
أَمَا وَ اللَّهِ لَا یَکُونُ الَّذِی تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَکُمْ حَتَّى تُمَیَّزُوا وَ تُمَحَّصُوا وَ حَتَّى لَا یَبْقَى مِنْکُمْ إِلَّا الْأَنْدَرُ
به خدا سوگند آنچه شما چشمان خود را به سویش می‏‌دارید (منتظر و چشم به راه آن هستید) واقع نخواهد شد تا اینکه پاکسازی و جداسازی شوید و تا اینکه نماند از شما مگر هر چه کمتر و کمتر

بناربراین وقتی دین کامل شده و تمام استدلالات دشمنان خدا و صحنه مبارزه کفر و ایمان همان هست که بود و پاسخ همه اینها در قرآن آمده با نشانه هایی که ذکر شده باید این غربال صورت بپذیرد.برای همین مومنین باید خود را برای فتنه های بسیار و شدید تر از گذشته آماده کنند.دشمنان خدا حیله ها و مکرهای جدیدتر با ابزار جدیدتر بکار میبرند و مومنان حقیقی برای آمادگی پذیرش و ظهور حجت خداوند برای نبردی که ناگزیر خواهد رسید باید خود را آماده کنند.

وَمَكَروا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيرُ الماكِرينَ [ سوره آل عمران آیه ۵۴ ]

و [دشمنان] مكر ورزيدند و خدا [در پاسخشان] مكر در ميان آورد و خداوند بهترين مكرانگيزان است

[=microsoft sans serif]

Ali407;1010926 نوشت:
چون دنیا بر اسا قانون تعریف شده و این قوانین باید اجرا شوند
همونطور که میبینید امام حسین هم از این قوانین جدا نبود
قرار نیست که کل کائنات را بخاطر ما به هم بزند که به ما یاری برساند
پس اصلا برای چی چنین دنیایی را افرید ؟

تصور شما اشتباه هست.
نه امام حسین در قانون قرار گرفته و نه یزید و شمر بر اساس یک قانون غیر قابل تخلف قرار دارند.
انسان برخلاف جمادات و گیاهان و حتی حیوانات، اختیار داره و سرنوشتش را خودش تعیین میکنه.

[=microsoft sans serif]

Ali407;1010997 نوشت:
قانون بشری رو نگفتم
قانون الهی
در این قوانین هر عمل یک عکس العمل دارد که شما میگویید اثر وضعی
همین تعیین سرنوشت هم جزئی از قوانین هست
طبق همین قانون هر شخصی در راه انسانیست و خدا جان فشانی کند زنده و جاوید خواهد بود که امام حسین کرد و شد.
چطور میتوانید بگویید در قانون قرار نگرفته اند
اگر طبق قانون نبود الان امام حسین فراموش شده بود
هر امام ما هر کاری کرده طبق این قوانین وضع شده توسط خدا بوده و اثر یکی یا مجموعه اون قوانین امثال من و شمایی که شیعه هستیم بوده. دین اسلام اگر مجموعه ای از قوانین الهی نیست پس چیست ؟ مگر امام حسن بخاطر این قوانین صلح نکرد و امام حسین جنگ ؟
از این حرف شما تعجب میکنم

مقدمه فرمایش شما به یک معنا صحیح هست.
اینکه هر عملی عکس العملی را داره. یعنی هر کاری نتیجه وضعی و تکوینی داره.

ولی
اینکه در ادامه گفتید که

Ali407;1010926 نوشت:
پس اصلا برای چی چنین دنیایی را افرید ؟

[=microsoft sans serif]ربط این مقدمه به اون نتیجه گیری را متوجه نمیشم.
بین ایجاد کائنات از یک طرف و اینکه هر چیزی در عالم عکس العمل عملی هست، چه منافاتی وجود داشت که باعث این سوال شد.
لطفا توضیح بدید.

صدیق;1010993 نوشت:
[=microsoft sans serif]
تصور شما اشتباه هست.
نه امام حسین در قانون قرار گرفته و نه یزید و شمر بر اساس یک قانون غیر قابل تخلف قرار دارند.
انسان برخلاف جمادات و گیاهان و حتی حیوانات، اختیار داره و سرنوشتش را خودش تعیین میکنه.

قانون بشری رو نگفتم
قانون الهی
در این قوانین هر عمل یک عکس العمل دارد که شما میگویید اثر وضعی
همین تعیین سرنوشت هم جزئی از قوانین هست
طبق همین قانون هر شخصی در راه انسانیست و خدا جان فشانی کند زنده و جاوید خواهد بود که امام حسین کرد و شد.
چطور میتوانید بگویید در قانون قرار نگرفته اند
اگر طبق قانون نبود الان امام حسین فراموش شده بود
هر امام ما هر کاری کرده طبق این قوانین وضع شده توسط خدا بوده و اثر یکی یا مجموعه اون قوانین امثال من و شمایی که شیعه هستیم بوده. دین اسلام اگر مجموعه ای از قوانین الهی نیست پس چیست ؟ مگر امام حسن بخاطر این قوانین صلح نکرد و امام حسین جنگ ؟
قوانین خدا مثل قوانین انسان محدود نیستن ، اگر کسی خلافش را انجام دهد یک مجازات نخواهد دید ، پس اگر کسی امام معصوم را شهید کرد نباید چون رعد و برق نزد و موجودات فرازمینی اون فرد رو مجازات نکرد بگوییم این قوانین قابل تخلف است . بلکه احتمالا بخشی از مجازات اون شخص طبق همان قوانین و در طیف قوانین تجربی زمینی خواهد بود ، در برخی موارد استثنا هم جهت عبرت ایندگان قرار خواهد گرفت . مثلا حدیثی که اشاره به عدم بقا حکومت با ظلم ولی بقا حکومت با کفر دارد . و چه فراوان این چنین حکومت ها ، خداوند قرار نیست برای مجازات ما انسانها در دنیا دست به معجزه بزند و از همون جایی که طرف فکر میکند نقطه قوتش است او را مجازات میکند و این هم یک قانون دیگر است . مثلا یزید برای بقای حکومت مذخرفش این همه جنایت کرد و میبینیم که در کوتاه ترین زمان ممکن و مسخره ترین حالت ممکن به درک واصل شد که لعنت خدا بر اون و ظالمان باشد . اگر شما این ها را قانون نمیدانید من با عرض پوزش نمیتوانم حرف شما را قبول کنم.
از این حرف شما تعجب میکنم

صدیق;1011001 نوشت:
پس اصلا برای چی چنین دنیایی را افرید ؟

منظور بنده این بود اگر قرار بود خداوند این دنیا را با این همه ظرافت و تکنولوژی فراوان خلق کند . این هم قوانین پیچیده و قوی بگذارد و بشر را به پیروی از این قوانین دعوت کند و برای همین دعوت از جنس خودشان پیامبر قرار دهد ، بخاطر لوس بازی آنها کلی معجزه که باز هم طبق قوانین تجربی بشریت است ارائه کند ، این همه باز آنها ظلم و سرکشی کنند و اگر میخواست خودش شخصا دخالت کند و بدون اختیار بشریت انها را هدایت کند و در سختی ها مستقیما ورود کرده کار را بر مومنین اسان کند پس چرا اصلا چنین دنیایی را افرید ؟ این کار عبس و بیهوده بود
قرار نیست اصلا خداوند کاری بکند چون کارها را قبلا کرده و قوانینی را وضع کرده که انسان ها طبق آن یا بهشتی میشوند یا جهنمی
حال تصمیم با خودشان است
سوال استاتر محترم مثل کسی است که یک عمر خانوم بازی و حوس رانی کرده و کسی به دخترش تجاوز کرده حال میگوید چرا خدا کاری نکرد دختر من بیگناه بود.

اصلا زیبایی خلقت خداوند به همین است که دخالت نمیکند
چون همین دخالت نکردن باعث پیشرفت و تعالی بشریت است
این دخالت نکردن است که باعث کمال انسان خواهد شد.
همه انسان ها موجوداتی کنجکاو و به دنبال علم هستند.
همان علمی که شماها میگویید خیانت به بشر است از نظر من کمکی است به هدایت بشر
اگر بشریت در تمام زمینه های علمی به پیشرفت و تعالی برسد و ببیند که تمامی این علم ها ختم به الله میشود ایا باز هم در برابر خدا سرکشی خواهد کرد ؟
مگر اعتقاد نداریم ک پس از ظهور علم به شدت پیشرفت خواهد کرد ؟
کثیف ترین انسان ها هم اگر از لحاظ علمی ببینند که اگر پیرو قوانین الهی باشند هم به پولشان خواهند رسید هم قدرت خواهند داشت و بسیار با ارامش و لذت بیشتری زندگی خواهند کرد قطعا این کار را خواهند کرد ، اما از روی جهل است که همه ماها گناه میکنیم .
و هر چیزی هزینه ای دارد و هزینه اینکه بشر به این فهم برسد اول زمان و دوم خون هزاران بیگناه که در راس انها امام حسین ابن علی (ع) و خانواده اش میباشد و این هم یک قانون است .

با عرض سلام و احترام

من این شبهه را چون شبهه خیلی ها میدانم مطرح کردم تا پاسخ های شما را بخوانم.اینکه آیا واقعا خداوند دنیا را به حال خود رها کرده و ادیان افسانه های پیشینیان بوده؟! این شبهه ای است که وقتی با حیله ها و مکرهای دشمنان خدا آمیخته میشود باعث میشود آنهایی که سست هستند در اعتقاداتشان تسلیم ایده و فکر بیدینی و بیخدایی شوند و همه چیز را در این مدت عمرشان در دنیا خلاصه کنند و خوب و بد برایشان مطرح نباشد با اینکه میدانند میمیرند.
لطفا در نتیجه گیری که از مباحث کردم دقت کنید.پس خدا دنیا را بحال خود رها نکرده.دین خود را کامل به مردم دنیا عرضه کرده و اکنون زمان غربال مومنین است.و به مومنین حقیقی هم یاری میرساند.ولی این یاری بصورت معجزاتی که به پیامبران داده نیست.تا مردم هرچه بیشتر غربال شوند و مومنین حقیقی شناخته شوند تا حجت خود را بر زمین عرضه کند.در آنزمان خداوند تمامی قدرت الهی را به حجت خود برای یاری مومنین ارائه خواهد داد تا کافران را شکست بدهند.و این خارج از عدالت خداوند نیست چون بر طبق اختیار انسان و عقل انسان است که با شناخت دین کامل خدا آیا از یاران خدا میشوند و یا از یاران شیطان؟
آیه ای که از سوره آل عمران آوردم چند آیه قبلش را ببینید متوجه این نکته میشوید.در همین سوره آل عمران خدا میفرماید آیات ما شامل آیات روشن و محکمات و آیات متشابهات است که متشابهات نیاز به تاویل دارند و تنها راسخون در علم میتوانند به معنایش دست یابند.و این سوره عجیب پاسخ این دوران است.دورانی که انصارالله باید از یاران شیطان غربال شوند بخاطر همین خداوند حجت خود را از زمین برگرفته است.

حضرت عیسی(ع) با معجزات مختلف مردم را به خدا دعوت کرد.وقتی حس کرد که مردم دنبال کفرند و یاری اش نمیکنند گفت یاران حقیقی من در راه خدا چه کسانی هستند.حواریون گفتند ما.ولی یکی از حواریون(یهودا) مکر کرد و خدا هم مکر کرد و عیسی را از آن مردم برگرفت و نزد خود بالا برد.برای اینکه خداوند حجت خود را آشکار کند باید یاران حقیقی خدا شناخته شوند.و خداوند بازهم مقابل مکر دشمنانش مکر میکند برای یاری یاران حقیقی اش یعنی انصارالله.

وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۴۹﴾

و [او را به عنوان] پيامبرى به سوى بنى اسرائيل [مى‏ فرستد كه او به آنان مى‏ گويد] در حقيقت من از جانب پروردگارتان برايتان معجزه ‏اى آورده‏ ام من از گل براى شما [چيزى] به شكل پرنده مى‏ سازم آنگاه در آن مى‏ دمم پس به اذن خدا پرنده‏ اى مى شود و به اذن خدا نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مى ‏بخشم و مردگان را زنده مى‏ گردانم و شما را از آنچه مى ‏خوريد و در خانه هايتان ذخيره مى ‏كنيد خبر مى‏ دهم مسلما در اين [معجزات] براى شما اگر مؤمن باشيد عبرت است


وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَجِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ
﴿۵۰﴾

و [مى‏ گويد آمده‏ ام تا] تورات را كه پيش از من [نازل شده] است تصديق كننده باشم و تا پاره‏ اى از آنچه را كه بر شما حرام گرديده براى شما حلال كنم و از جانب پروردگارتان براى شما نشانه‏ اى آورده‏ ام پس از خدا پروا داريد و مرا اطاعت كنيد

إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ ﴿۵۱﴾

در حقيقت ‏خداوند پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستيد [كه ] راه راست اين است


فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿۵۲﴾

چون عيسى از آنان احساس كفر كرد گفت‏ ياران من در راه خدا چه كسانند حواريون گفتند ما ياران [دين] خداييم به خدا ايمان آورده‏ ايم و گواه باش كه ما تسليم [او] هستيم

رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ ﴿۵۳﴾

پروردگارا به آنچه نازل كردى گرويديم و فرستاده[ات] را پيروى كرديم پس ما را در زمره گواهان بنويس



وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ ﴿۵۴﴾

و [دشمنان] مكر ورزيدند و خدا [در پاسخشان] مكر در ميان آورد و خداوند بهترين مكرانگيزان است



إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۵۵﴾


[ياد كن] هنگامى را كه خدا گفت اى عيسى من تو را برگرفته و به سوى خويش بالا مى برم و تو را از [آلايش] كسانى كه كفر ورزيده‏ اند پاك مى‏ گردانم و تا روز رستاخيز كسانى را كه از تو پيروى كرده‏ اند فوق كسانى كه كافر شده‏ اند قرار خواهم داد آنگاه فرجام شما به سوى من است پس در آنچه بر سر آن اختلاف میکرديد ميان شما داورى خواهم كرد

پرسش:چرا خداوند پس از حدود 1400 سال کاری نمیکند و به مومنانش و دینش یاری نمیرساند؟آیا خلاف عدالت نیست که برخلاف مومنان گذشته به مومنان حال حاضر کمک نشود از طرف خدا؟

پاسخ:
سوالی مطرح کردید که دغدغه ذهنی بسیاری از متدینان و علامت سوال همراه با استهزای منکران است.
در وهله نخست به نظر میرسد که این سوال درست است و اشکال به جایی است ولی دقت نظر، چیزی دیگر را نشان میدهد و مشخص میشود که این اشکال، احساساتی شدن و انتظار بیش از حد است.
در این سوال یک سری پیش فرض و مقدمه وجود داشت و بر اساس آن یک سری نتیجه گرفته شد که لازم است ابتدا آنها بررسی شود.
نخست. کمک نکردن به مومنان، مساوی است با بی عدالتی(یا حداقل علامت سوالی پیش روی آن است)

دوم. تعداد بی دینها، هر روز در حال افزایش است.

سوم. در گذشته خداوند با معجزات به مومنانش کمک میکرد.

چهارم. معجزه موجب سکوت منکران در انکار خود خواهد بود.

پنجم. کمک نکردن خداوند خود عاملی شده در ضعف اعتقادی مومنان و در نهایت سعادتمند نشدن آنها.
به نظر میرسد تمام این مقدمات ایراد دارد.

نخستین مسئله نشان از آن دارد که خداوند کمکی به مومنانش نمیکند و این بی عدالتی است.
در این مسئله، روشن نشده است که کمک کردن خداوند به چه صورتی است.
ایا کمک کردن به همان صورتی است که در انتهای مطلب آمده(یعنی با نشان دادن معجزه) یا دخالت مستقیم در طبیعت(مانند عذاب کردن منکران) یا از بین بردن اختیار منکران یا از بین بردن زمینه های بی دینی و سستی اعتقاد مومنان.
ولی هیچ یک از این موارد درست نیست. توضیح اینکه:

نشان دادن معجزه، نه باعث تقویت مومنان و نه باعث تضعیف منکران است.
کارکرد معجزه تنها، نشان دادن صدق نبی در ادعای ارتباط با خداوند و عالم غیب است.
در مسئله چهارم به تفصیل در این مورد صحبت میشود.

دومین مسئله نیز میتواند دو جنبه داشته باشد:
از یک سو، ادعای زیاد شدن کافران
از سوی دیگر، لوازم این زیاد شدن.

جنبه نخست را باید تفسیر کرد:
گاهی مراد از زیاد شدن کافران، زیاد شدن کسانی است که به ادیان ابراهیمی بی اعتقاد شده اند.
گاهی نیز مراد زیاد شدن کسانی است که به هرگونه معنویتی بی اعتقاد شده اند.
هر کدام از این ادعاها نیاز به اثبات دارد و بنده فعلا به دنبال اثبات چیزی نیستم.

اما جنبه دوم، یعنی لوازم این زیاد شدن.
زیاد شدن چه لوازمی میتواند داشته باشد:
الف. این زیاد شدن نشانه حقانیت آنهاست: این احتمال که منطقا صحیح نیست.
قران کریم نیز با بیان این مطلب که اکثر کسانی که انکار میکنند، متوجه نیستند، به این مسئله اشاره کرده است که کثرت طرفداران به هیچ وجه نشان دهنده حقانیت نیست. حقانیت با دلیل اثبات میشود نه با کثرت طرفدار.

ب. این زیاد شدن، نشانه بی توجهی خداوند به مومنان است. این احتمال نیز منطقا صحیح نیست.
زیرا، زیاد شدن مخالفان
اگر به واسطه این باشد که مثلا خداوند شواهد و ادله کافی برای ایمان اقامه نکرده باشد و در دسترس مردم نگذارده باشد، این احتمال میتوانست جای داشته باشد.
ولی اگر به واسطه بی توجهی خودشان به نشانه ها و ایات و دلایل طرف مقابل باشد، در این صورت به هیچ وجه دلالتی بر بی توجهی خداوند نسبت به سرنوشت مومنان و تایید آنان ندارد.

ج. این زیاد شدن، نظر مومنان را به خود جلب میکند و باعث سستی ایمان آنان میشود.
این میتواند صحیح باشد ولی باتوجه به اینکه خداوند عقل بشر را به صورتی افریده است که توانایی رسیدن به او را دارد و توان اثباتش را دارد دیگر بهانه ای برای مومنان باقی نمیماند تا به خاطر این زیاد شدن مخالفان، دست از اعتقاد خود بردارند.

مسئله سوم: در گذشته خداوند با معجزات به مومنانش کمک میکرد.
این مسئله، هم درست است و هم نادرست.

فلسفه اصلی معجزات، کمک به مومنان نبوده است.
معجزه برای این طراحی شده بود که پیامبر بتواند به کافران و مخالفان خود بفهماند که با غیب در ارتباط است.
کارکرد اصلی معجزه این بوده است.

البته در کنار این کارکرد، فایده جنبی معجزات این بود که مومنان همواره خود را در پناه خداوند میدیدند.
اما این کارکرد، نباید به عنوان فلسفه و هدف اصلی معجزات شمرده شود.
زیرا در بسیاری موارد، مومنان از پیامبر خدا درخواست معجزه داشتند ولی خداوند این درخواستها را قبول نمیکرد.
چنانکه در قوم بنی اسرائیل، زمانی که مومنان به حضرت موسی از ایشان درخواست معجزه های بیشتری داشتند، خداوند از قبول این درخواست امتناع کرد و آنرا نپذیرفت.

قرآن كريم گزارش مي‌دهد كه مردم از پيامبران معجزه مي‌خواستند، ولي آنها نمي‌آوردند و استقلال در آوردن معجزه را از خود نفي مي‌كردند. از اين آيات استنباط مي‌شود كه هدف از معجزه، مجبور كردن مردم به پذيرش دين حق نيست، بلكه معجزه تنها براي اين است كه حجت بر مردم تمام شود و هركس دليل صحيحي براي پذيرش سخن پيامبران داشته باشد.
پيامبران پس از اتمام حجت بر مردم، ديگر درخواست معجزه را نمي‌پذيرفتند و از انجام پيشنهادهاي نامعقول و خلاف مصلحت خودداري مي‌كردند؛ همچنين اگر مردم معجزه‌اي بخواهند كه وقوع آن، باب اختيار را به روي مردم ببندد، پذيرش اين خواسته خلاف حكمت الهي و نقض غرض است؛ زيرا معجزه براي اين است كه مردم بدانند آورنده آن پيامبر است و با اختيار از او پيروي كنند؛ اما اگر معجزه به ‌گونه‌اي باشد كه اختيار را از مردم سلب كند، آوردن آن نقض غرض، و نقض هدف از آفرينش انسان است:
وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّي تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأرْضِ يَنْبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ قَبِيلاً * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَي فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّي تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاّ بَشَرًا رَسُولا‌ً(1)

و گفتند: «تا از زمين چشمه‏اي براي ما نجوشاني، هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد؛ يا [بايد] براي تو باغي از درختان خرما و انگور باشد و آشكارا از ميان آنها جويبارها روان سازي؛ يا چنان‌كه ادعا مي‏كني، آسمان را پاره‌پاره بر [سر] مافرواندازي؛ يا خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آوري؛ يا براي تو خانه‏اي از طلا باشد؛ يا به آسمان بالا روي و به بالا رفتن تو [هم] اطمينان نخواهيم داشت تا بر ما كتابي نازل كني كه آن را بخوانيم». بگو: «پاك است پروردگار من؛ آيا [من] جز بشري فرستاده هستم؟!»

چهارم. معجزه موجب سکوت منکران در انکار خود خواهد بود.
این مسئله نیز دقیق نیست.
قران کریم به دفعات اشاره به این نکته دارد که منکران با وجود اینکه خود را در مقابل معجزات پیامبران ناتون میدیدند، اولین اقدامی که در مقابل آن داشتند، انکار و تکذیب و سپس اتهام سحر و جادو به آنان بوده است.
چنانکه مهمترین و شایعترین اتهامی که آنان به پیامبران میزدند، نسبت سحر و جادو بوده است.

همچنین قران کریم در ایاتی به این مسئله اشاره دارد که اهل کتاب به دروغ از پیامبر اسلام(ص) درخواست مجزه دارند در حالیکه آنان دلایل کافی برای ایمان آوردن را دارند و درخواست آنان بی جهت و دروغین است:

الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلاّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّي يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(2)
هم‌آنان كه گفتند: «خدا با ما پيمان بسته كه به هيچ پيامبري ايمان نياوريم تا براي ما قرباني‌اي بياورد كه آتش [آسماني] آن را [به نشانة قبول] بسوزاند». بگو: «قطعاً پيش از من پيامبراني بودند كه دلايل آشكار را با آنچه گفتيد، براي شما آوردند؛ اگر راست مي‌گوييد، پس چرا آنان را كشتيد؟»

آن كريم نه‌تنها اين ادعاي اهل كتاب را تصديق نمي‌كند، بلكه آنان را به دليل تسليم نشدنشان در برابر دلايل روشني كه پيامبران آورده‌اند، سرزنش مي‌كند و نتيجه مي‌گيرد كه آنان دروغ مي‌گويند و تنها مي‌خواهند از زير بار ايمان شانه خالي كنند.
به همین جهت خداوند متعال دیگر برای ایشان معجزه به همراه پیامبر نفرستاد.
از سوی دیگر، به بیان قران کریم، علت ديگری نيز براي فرود نيامدن معجزات ديگر بر پيامبر اكرم ص وجود داشت:
وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالآيَاتِ إِلاّ أَنْ كَذَّبَ بِهَا الأوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلاّ تَخْوِيفًا (3)
و [چيزي] ما را از فرستادن معجزات بازنداشت، جز اينكه پيشينيان آنها را دروغ شمردند؛ و به ثمود ماده‏شتر داديم كه روشنگر بود؛ و[لي] به آن ستم كردند و ما معجزه‏ها را جز براي ترساندن [مردم] نمي‏فرستيم.

بدین صورت که خداوند بااينكه مي‌دانست مردم ايمان نمي‌آورند، براي اتمام حجت، معجزه‌هايي را فرستاد. پس اين كار بي‌فايده نبود و مصلحت داشت؛ اما اگر خداوند بعد از اتمام حجت معجزه بفرستد، اين كار بي‌فايده خواهد بود. با اين بيان، پاسخ پيشين كامل مي‌شود.

باتوجه به نکاتی که گفته شد، مسئله پنجم نیز روشن میشود.
کمک نکردن خداوند، گرچه میتواند بار روانی در سست شدن اعتقاد مومنان ایجاد کند
ولی
این مسئله به اندازه پر رنگ نیست که نقش عوامل دیگر مثبت و منفی در اعتقاد داشتن را تحت سیطره خود قرار دهد.

بنابراین
خداوند تا اندازه ای که ایمان مومنان تضعیف نشود، به آنان کمک میکند
ولی
نباید انتظار داشت که دخالت خداوند(با ارسال معجزه یا هر وسیله دیگر) به اندازه ای باشد که نقش اختیار مردم تضعیف شود.

پی نوشتها:
1. سوره اسراء، آیات 90ـ93
2. سوره آل‌عمران، آیه 183
3. سوره اسراء، آیه 59

موضوع قفل شده است