جمع بندی چرا دختران در تصمیم گیری منفعلانه عمل می کنند؟

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا دختران در تصمیم گیری منفعلانه عمل می کنند؟

با سلام خدمت همه

دختران در جامعه ما در بسیاری از تصمیمات مهم زندگیشان هدف روشن و مشخص و قاطعی ندارند.
مثلاً:
۱-برای دانشگاه بدون هدف انتخاب رشته می کنند و درس می خوانند.( البته نه همه آنها).
۲-وقتی سر کار می روند به آن نه به عنوان وظیفه بلکه یک سرگرمی و وقت پرکنی نگاه می کنند ( باز هم معمولاً و نه همه).
۳-حقوقی که می گیرند را نه برای آینده و خرج و مخارج زندگی بلکه به عنوان پول تو جیبی نگاه می کنند.
۴-تا وقتی دنبال درس و کارند که شوهر نکرده اند اما به محض ازدواج ناگهان همه چیز را فراموش می کنند...

چرا یک دختر تکلیفش با خودش معلوم نیست. چرا منتظر می نشیند تا یک نفر ( همسرآینده) از راه برسد و به او بگوید چه کار بکن چه کار نکن؟
در حالیکه یک پسر از همان اول میداند دنبال چه چیزیست. اگر درس به دردش نخورد اصلا دنبالش نمی رود. نه اینکه وقتش را در دانشگاه تلف کند بعد بیاید ببیند هیچ خبری نیست.
چرا دخترها برای سرنوشتشان خودشان تصمیم نمی گیرند؟
یا اگر تصمیم می گیرند متزلزلند؟
دختران بیشتر به دنبال ازدواج و بچه دارشدن هستند یا به دنبال موفقیت تحصیلی و شغلی؟
اگر فکر ازدواجند پس چرا تا خواستگار میاید سریع بحث تحصیل و کار را پیش می کشند و جواب سربالا می دهند؟
اگر هم فکر کار و پیشرفتند پس چرا در کارکردن به جدیت مردان نیستند؟(معمولاً نه همه)

می گویند وظیفه زن انسان سازیست. این جمله این باور را القا می کند که یک زن وظیفه اش ساختن زندگی دیگران و به موفقیت رساندن آنهاست و خودش دیگر فرقی نمی کند به جایی برسد یا نرسد انسان بشود یا نشود. یعنی خودش را وقف خوشبختی و موفقیت دیگران ( همسر و فرزندان) کند و خودش دیگر اهمیتی ندارد. همین صفت فداکاری را برای همین روی مادرها گذاشته اند یعنی کسی که خودش را فدای خانواده کرده خودش را نادیده گرفته.
من فکر می کنم زنان در زمانهای قدیم با وجود اجحاف هایی که در حقشان می شده تکلیفشان با خودشان روشن تر بوده و می دانستند از زندگی چی می خواهند اما الان در زمانه ما با وجود رفع بسیاری از تبعیض ها و وجود امکانات برای رشد و پیشرفت خانمها آنها بیشتر دچار سردرگمی و بلاتکلیفی هستند.
مثلا در زمانهای قدیم کسی از زنان توقع کارکردن نداشت اما در زمان ما بعضی مردها تمایل دارند همسرشان سر کار برود. یا خانواده ها همانطور که از پسرشان انتظار کار دارند از دخترها هم دارند.
اما یک زن گاهی با ازدواج، ثمره سالها تلاش و زحمت خودش را کنار می گذارد. ( من پزشک متخصص خانم یا خانم دکتر داروساز می شناسم که سر کار نمی روند). البته که حفظ کانون خانواده اهمیت بسیار دارد اما چرا یک زن اول همه این راه های پرفراز و نشیب درس و کار را پشت سر گذاشته و بعد همه را به یکباره رها می کند؟ یعنی وقت و پول و انرژی و بودجه مملکت و ... که این خانم در دانشگاه و محل کار هزینه کرده همه باید بر باد برود؟

برعکس این قضیه را هم در جامعه می بینیم: زنانی که سر کار می روند و گله و شکایت می کنند و حسرت زنان خانه دار را می خورند.

ریشه این دوگانگی کجاست و راه حل آن چیست؟
دخترها و زنان بالاخره در زندگی دنبال چه چیزی هستند ( و بهتر بگویم دنبال چه چیزی باید باشند)؟

و یک نکته قابل تامل اینکه با وجود تلاش زن در کار و تحصیل هنوز باور عمومی جامعه در مورد کار زنان منفی است حتی خود خانمها هم در بسیاری موارد خودشان را قبول ندارند و ترجیح می دهند یک مرد کارشان را حل کند. ( مثلا مراجعه به پزشک مرد یا ترجیح دادن تدریس دبیر یا اساتید مرد)
من منکر وظایف و مسئولیتهای زن در خانه نیستم و نمی خواهم ارزش خانه داری و مهم تر از آن همسرداری و بچه داری را پایین بیاورم اما می خواهم بدانم آیا همین ها برای مفیدبودن کافیست؟ وقت باقیمانده ای که برای یک زن می ماند چگونه میگذرد؟
آیا حاصل یک عمر زندگی یک زن باید پختن غذا و ظرف شستن باشد اگر هم در جواب بگویید نخیر حاصل عمر زن اینها نیست بلکه فرزندان صالح و مفیدی است که به جامعه داده من می گویم پس خود آن زن چه فایده مستقیمی داشته برای جامعه؟ اصلا شاید یک زن هیچ وقت بچه ای نداشت یا ازدواج نکرد حاصل عمر این زنی که بچه ندارد چیست؟
من می خواهم تکلیف خودم را بدانم. چون تا الان تکلیف مرا اجبار خانواده و جامعه معلوم کرده در حالیکه من می خواهم خودم برای خودم تصمیم بگیرم.

یکی از دلایلی که باعث شد این موضوع را مطرح کنم عدم خودباوری و اعتماد به نفس در خودم هست( که البته فکر می کنم در بسیاری از دختران هم وجود داشته باشد)

در واقع "نتوانستن" یک مساله ایست که دختران جامعه را در دوراهی پیشرفت و درجازدن قرار می دهد. من می خواهم بدانم این نتوانستن ها کجایش حقیقت دارد و کجایش فقط یک باور غلط است.

دو نکته مهم:
۱- من تعصبی روی جنسیتم ندارم نه به آن افتخار می کنم و نه از آن شرمنده هستم‌ . پس از کارشناس محترم و کاربران بزرگوار می خواهم که آن چیزی را که به واقعیت نزدیک تر است بگویند نه مطالبی که به من تسلی بدهد که بله زنها هم توانمندند و چنین اند و چنان. من طالب حقیقتم و می خواهم بدانم دقیقا نقش یک زن در خانواده و جامعه چیست؟ ( غیر از فرزندآوری و بچه داری).

۲- دنبال جواب های کلیشه ای و قالبی نیستم از کارشناس محترم و کاربران گرامی می خواهم روی سوالاتم فکر کنید و جواب بدهید. من حاضرم تا چند هفته هم صبر کنم اما پاسخ تازه و قانع کننده دریافت کنم.

زیرنویس( برای کسانی که سریع بهشان برمیخورد و جبهه میگیرند):
۱- دخترهایی هم هستندکه از درس خواندن و کارکردن هدف دارند .
۲-دخترهایی هم هستند که می دانند از زندگی چی می خواهند و منتظر تصمیم بقیه نیستند.
پس لطفا نیایید اعتراض کنید که چرا دخترها را تحقیر کردید و از این حرفها...
من خودم یک دخترم و فقط دنبال یافتن وظیفه و مسئولیت های واقعی خودم هستم.
با سپاس

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد حنیف

[TD][/TD]

سپیده دم;1009110 نوشت:
چرا دختران در تصمیم گیری منفعلانه عمل می کنند؟

بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی

سوالات و موارد متعددی را مطرح کرده اید که هر کدام از آنها در مورد بخشی از جامعه و دختران ممکن است صحیح باشد؛ و همانطور که فرموده اید، نه در مورد همه.

واقعیت اینست که هر کسی در زندگی به دنبال خوشبختی و رسیدن به سعادت است. در عین حال سعادت از نظر افراد مختلف، با دیدگاه های متعدد نسبت به زندگی، می تواند کاملا متفاوت باشد. همچنین در زمان ها و شرایط سنی مختلف نیز دیدگاه افراد در مورد زندگی می توانند دستخوش تغییر شود.

دختران نیز از این شرایط مستثناء نبوده و تصمیم های متفاوتشان می تواند ناشی از این تغییرات باشد. دخترخانمی که با شوق و ذوق یک رشته دانشگاهی را انتخاب کرده و مشغول تحصیل می شود، ممکن است بعد از مدتی، در اثر معاشرت با افراد مختلف یا به دست آوردن تجارب گوناگون، دیدگاهش نسبت به زندگی تغییر کرده و سعادت را در مسیر دیگری ببیند، لذا تغییر مسیر داده و راه دیگری را برای رسیدن به سعادت و خوشبختی انتخاب کند.این قبیل تغییرات در دوران رشد کاملا طبیعی ست.

اما در این بین خانمها بیشتر با چنین پدیده ای مواجه می شوند و آن هم به این دلیل است که تشکیل زندگی خانوادگی و فعالیت اجتماعی شان گاهی با هم تقابل و تعارض پیدا کرده و اکثرا از بین این دو، زندگی خانوادگی را ترجیح می دهند که کاملا هم کار صحیح و درستی ست. چرا که همانطور که بارها صحبت کرده ایم، انسان از طریق انجام وظایف و تکالیفش به سعادت دست پیدا می کند؛ و خداوند رسیدن دو جنس زن و مرد را به کمال، در انجام تکالیف متفاوتی قرار داده. در حقیقت مقصدِ تمام انسان ها رسیدن به سعادت و نهایت کمال است، اما دو جنس زن و مرد، از مسیر های متفاوتی به این هدف می رسند.

همانطور که اشاره فرمودید، مهمترین تکلیفی که خداوند بر عهده بانوان قرار داده، وظیفه همسرداری و پرورش فرزند است؛ و توقعِ جامعه از زنان برای کاری غیر از این، و یا در کنار این، کاملا بی جا و غیر منطقی ست. چنین وظیفه و تکلیفی، خودش یک کار تمام وقت و کامل است و اگر خانمی بخواهد این کار را به نحو احسن انجام دهد، اصولا وقت اضافه ای نخواهد داشت. همسرداری و پرورش فرزند یعنی همان انسان سازی و پرورش جامعه و نسل بعدی.

اما این فقط جامعه نیست که از این کار منتفع می شود. بلکه این دقیقا همان تکلیف و وظیفه ای ست که نتیجه آن قبل از هر چیز به خودِ زن رسیده و او را به کمال می رساند. پس این جمله تان کاملا اشتباه است.

سپیده دم;1009110 نوشت:
می گویند وظیفه زن انسان سازیست. این جمله این باور را القا می کند که یک زن وظیفه اش ساختن زندگی دیگران و به موفقیت رساندن آنهاست و خودش دیگر فرقی نمی کند به جایی برسد یا نرسد انسان بشود یا نشود.

اینطور نیست که زن باید جامعه را بسازد و خودش ساخته نشود، اصولا ساخته شدن و رسیدنِ زن به کمال، در انجامِ درستِ همین تکلیف است. اینکه عرض کردم «انجامِ درست» به این دلیل است که گاهی اوقات بانوان زحمت را کشیده و خودشان را وقف زندگی شان می کنند، اما در عین حال، چون تکلیفشان را با خودشان روشن نکرده و اعمالشان را در مسیر رضایت الهی قرار نمی دهند، با گله، شکایت و تلخ زبانی، اجر زحماتشان را از بین برده و کمالشان را به تاخیر می اندازند. عملِ صالح زمانی مورد قبول واقع شده و باعث سعادت می شود که خالصا لوجه الله انجام شود. با ایمان به انجامِ تکلیف الهی و گردن نهادن به دستورات شریعت. در آیات متعدد به این مسئله اشاره شده.

«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ از مرد و زن، هر کس کار شایسته انجام دهد در حالی که مؤمن است، مسلماً او را به زندگی پاک و پاکیزه ای زنده می داریم و پاداششان را بر پایه بهترین عملی که همواره انجام می داده اند، می دهیم.» (۱)

«مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ؛ هر که بدی کند جز به مانند آن کیفر نیابد، و از مردان یا زنان کسانی که کار شایسته انجام دهند در حالی که مؤمن باشند، آنان در بهشت درآیند و در آن بی حسابْ روزی یابند.» (۲)

و آیات مشابه (۳)

هر دردسر و مشکلی که برای انسان به وجود می آید ناشی از اشتباهات و کج فهمی های خودِ او، و سرپیچی از دستورالعمل زندگی ست که با نام شریعت در اختیارش قرار داده شده است.


پی نوشت ها:
۱. سوره نحل، ۹۷
۲. سوره غافر، ۴۰
۳. سوره طه، ۱۱۲؛ نساء، ۱۲۴؛ انبیاء، ۹۴ و ...


استاد گرامی ممنون از پاسخگویی شما اما من هنوز جواب بعضی سوالاتم را نگرفتم از جمله در مورد استعدادها وتوانایی های زنان. صبر کنم هنوز یا اینکه باید تاپیک جداگانه بزنم؟
از مشارکت فعالانه کاربران عزیز هم بی نهایت ممنونم راضی به این همه زحمت نبودیم!happy

واقعاً تعجب می کنم وقتی میبینم یک تاپیک مثلا راجع به ازدواج دوم و موقت و از این دست مسائل زده میشه چقدر بازدید کننده داره و چقدر همه میرن اونجا نظر میدن اما وقتی یک نفر دغدغه داره که مسیر زندگیش رو درست انتخاب کنه و به بیراهه نره کسی برای حرفش تره ای هم خورد نمی کنه...crying

سپیده دم;1010069 نوشت:
استاد گرامی ممنون از پاسخگویی شما اما من هنوز جواب بعضی سوالاتم را نگرفتم از جمله در مورد استعدادها وتوانایی های زنان. صبر کنم هنوز یا اینکه باید تاپیک جداگانه بزنم؟


علیکم السلام و رحمه الله

لطفا سوالی را که پاسخ نگرفته اید در یک جمله و به طور مشخص بیان بفرمایید.

حنیف;1010217 نوشت:

علیکم السلام و رحمه الله

لطفا سوالی را که پاسخ نگرفته اید در یک جمله و به طور مشخص بیان بفرمایید.

با سلام
مطلبی هست که در خصوصی فرستادم ممنون از توجه شما

بنام خداوند مهربان

سلام و عرض احترام

من فکر می کنم این بی هدفی مختص فقط دختر خانم ها نیست یک بیماری فراگیر هست که سبک زندگی و البته فرهنگ چندگانه ما ایرانی ها و دهکده جهانی داره بهش دامن میزنه!
فکر می کنم هدف خداوند در خلقت بشر چه مرد و چه زن بتونه به روشن شدن قضیه کمک می کنه.

بنام خداوند مهربان

سلام و عرض احترام

من فکر می کنم این بی هدفی مختص فقط دختر خانم ها نیست یک بیماری فراگیر هست که سبک زندگی و البته فرهنگ چندگانه ما ایرانی ها و دهکده جهانی داره بهش دامن میزنه!
فکر می کنم هدف خداوند در خلقت بشر چه مرد و چه زن بتونه به روشن شدن قضیه کمک می کنه.

سلام

سپیده دم;1010069 نوشت:
از مشارکت فعالانه کاربران عزیز هم بی نهایت ممنونم راضی به این همه زحمت نبودیم!

دست روی موضوع پیچیده ای گذاشتید. پاسخ بهش خیلی سخته. از روزی که تاپیک رو ایجاد کردید، این صفحه روی مرورگر من بازه و هر روز به این فکر میکردم چه چیزی میتونم بگم. سوال خودم هم هست، اما پاسخ مشخصی براش ندارم.

باید خیلی عمیق و ریشه ای بررسی بشه. باید به عقب برگردیم و از گذشته شروع کنیم. شاید از انسان های نخستین!

این دوگانگی که شما ازش صحبت میکنید و مثال های دقیقی هم ازش زدید، امروزه تحت تاثیر تغییرات زمانی خودشو نشون داده. درحالی که مسئله ی امروز نیست. فقط در گذشته خاموش بوده و الان بیدار شده.

در طول تاریخ، به جنس مونث ظلم ها و اجحاف های زیادی شده. به هر کجای تاریخ نگاه کنید، نمیتونید نقطه ی آغازی براش پیدا کنید، گویی که از اول همین بوده و به یک اصل تبدیل شده که همه پذیرفتنش. به جرات میشه گفت با آمدن اسلام، کمی اوضاع متفاوت شد. البته فقط کمی ....

حتی خود بانوان هم این مظلوم بودن و مظلوم ماندن رو به عنوان یک قانون پذیرفتن و این تفکر رو در درجه اول، خودشون به نسل های بعدی منتقل میکنن. کلیپ زیبایی دیدم که این پذیرش غلط رو ثابت میکرد. از تعدادی دختر و پسر جوان خواستند یکسری از کارها مثل دویدن و پرتاب کردن رو جلوی دوربین به سبک یک دختر انجام بدن. همه حالت شل و ول و ضعیف به خودشون گرفتن. حتی خود دخترها. بعد از یک تعداد دختر و پسر خردسال هم خواستند همین کار رو انجام بدن. همه با قدرت انجام دادن. حتی از نظر پسر بچه ها هم هیچ تفاوتی بین دختر و پسر وجود نداشت و دخترها ضعیف تر نبودن. این نشون میداد که این خردسال ها هنوز این تفکر غلط بهشون تزریق نشده. اما به مرور نظرشون تغییر خواهد کرد. اینجوری میشه که شما فرمودید حتی خود خانم ها هم (در بزرگسالی) خودشون رو قبول ندارند.

زن ها همیشه حس خورده شدن حق و حقوقشون رو دارند که البته ریشه در واقعیت داره، به همین دلیل همیشه استرس و اضطراب دارند و آدم مضطرب نمیتونه درست تصمیم بگیره. این مسئله به وضوح در ازدواج ها مشخصه. از اینکه خانم ها همش نگرانن که نکنه یه وقت سرمون کلاه بره و برای جلوگیری از این پیشامد، تضمین های محکم طلب میکنن.

شما میگید همیشه براساس نظر خانواده و جامعه تصمیم گرفتید و این حس بدی به شما میده. حالا قصد تغییر اوضاع رو دارید. اما با چیزی که از کودکی در شما و همه ی خانم ها نهادینه شده چه کار میکنید؟ این وضعیت شمارو دچار سردرگمی میکنه. سردگمی منجر به دوگانگی میشه. ریشه ی این دوگانگی که فرمودید، اینجاست. امروزه با تغییراتی که سبک زندگی مردم در تمام دنیا به خودش دیده، و بانوان در کنار آقایان وارد تعاملات اجتماعی شدن، این دوگانگی داره خودش رو نشون میده. اما در گذشته مسئله ی مهمی نبود، یعنی خانم های قدیم هم ضعیف بودن رو پذیرفته بودن، اما مشکلی باهاش نداشتند. دچار سردرگمی هم نمیشدند و زندگی به همون سبک رو قانع کننده میدونستند و اینجوری تکلیفشون با خودشون مشخص بود.

با تغییر شکل دنیا، دریچه های جدیدی به روی ذهن بشر باز شد که با بعضی از ذهنیات و تفکرات گذشته همخوانی نداره. امکانات جدیدی که به وجود اومده هم نه تنها دردی دوا نکرده، بلکه زمینه ساز همین سردگمی شده.

اگه از یک زن مسلمان بپرسیم بهترین الگو برای یک زن مسلمان کی میتونه باشه، بدون شک فاطمه (س) رو رو نام خواهد برد، اما حالا بپرسید چه چیزی از فاطمه برای شما الگوئه؟ بجز حیا و احترام به پدر و همسرداری، چیز دیگه هم برای گفتن وجود داره؟ همیشه تصویری که از این بانوی بزرگوار به ما نشان داده شده، تصویریست از یک زن ضعیف و ناتوان که از پس کارهای معمول خانه و بچه داری هم بر نمیامده تا جایی که درخواست کنیز از پیامبر میکنه. درخواست کنیز برای کارهای معمول خانه داری؟؟!! بدون شک فعالیت های دیگه هم بوده، اما چه چیزی؟؟

دنیای زنانه پیچیدگی خیلی زیادی داره، برای رفع این پیچیدگی، نیاز به همت خودتون داره. چون خودتون بهتر خودتون رو میشناسید.
در حال حاضر اوضاع همینیه که میبینید، جامعه ی مردانه تصمیم میگیره و حتی به جای شما فکر میکنه و جامعه زنانه هم باید قبول کنه.

در همین سایت، چند پاسخگوی خانم داریم ....؟؟ فکرش را بکنید مثلا اگه یک مشاوره خانم اینجا بود، چقدر سوال و جواب ها متفات میشد!!

به جنبش های فمینیستی هم نگاه نکنید که این جنبش ها فقط دور باطلی از رقابت بی معنا با مردان رو به وجود آوردن که هیچ نتیجه قابل توجهی هم نخواهند گرفت.

مشکلی که توی ایران بیشتر نمود داره، بلاتکلیفی جامعه ایرانی در انتخاب سبک زندگیه، سنتی یا مدرن؟
در جامعه ی غربی خانم ها تکلیف خودشون رو مشخص کردند و در بسیاری از موارد سبک زندگی مردانه به خودشون گرفتن، اما در ایران علی رغم تمام تغییرات و تهاجم فرهنگی و این چیزا، هنوز هم ریشه های اسلامی و ایرانی وجود داره و منجر به این بلاتکلیفی شده. این که شما میگید یک دختر نمیدونه میخواد ادامه تحصیل بده یا بچه داری کنه، به این علته که جو فکری جامعه، هر دوتاش رو طلب میکنه. در حالی که زیرساخت های لازم برای دستیابی به این دو رو به وجود نیاوردیم.

در رابطه با اینکه برای یک زن باید این مهم باشه که خودش به صورت مستقیم باید برای جامعه مفید باشه یا به صورت غیر مستقیم با ایفای نقش همسری و مادری، افراد مفیدی رو به جامعه تحویل بده، یک مثال میزنم:

در یک تیم فوتبال همیشه یک نفر ستاره و بالاتر از هم تیمی هاش وجود داره که بیشترین گل ها رو هم میزنه. اکثرا وقتی با این ستاره ها مصاحبه میکنن، میگن که من به تنهایی گل نمیزنم، بلکه با یه کار تیمی به گل میرسیم و نقش من در مرحله ی آخره و ارزش زحمات بقیه اعضا هم کمتر از من نیست. خب تا اینجای کار مشکلی نیست، بلاخره باید برای هر فوتبالیست یه نقشی تعریف بشه که مجموعه ی این نقش ها در غالب یک کار تیمی منجر به برد میشه. این مثال رو برای تعیین نقش زن و مرد در جامعه هم میشه به کار برد. که زن ها اکثرا در نقش پشتیبان ظاهر میشن.

اما یه نکته ای وجود داره، در بین اون همه بازیکن یک تیم، یک نفر آقای گل میشه، اسمش میره تو روزنامه ها، جایزه ی بهترین بازیکن رو میبره، در تاریخ ماندگار میشه و غیره.

درسته که همه ی اعضای تیم نقش خودشون رو پذیرفتن، اما اگه ازشون بپرسی، مطمئنا همشون دوست داشتن جای اون ستاره باشن تا اون افتخارات نصیب خودشون میشد. و این یعنی تناقض!

من مقصر این وضعیت رو خود خانم ها میدونم، علت اینکه کاربران خانم سایت در مسائلی مثل ازدواج موقت و کنیز و غیره مشارکت زیادی دارن اینه که اونجا شاکی هستند و آقایان متشاکی، اما در این تاپیک، شاکیو متشاکی خودتون هستید، که خیلی خوشایند نیست.

momi14;1010262 نوشت:
اما در این تاپیک، شاکیو متشاکی خودتون هستید، که خیلی خوشایند نیست.

باسلام
خب اگه قراره شاکی و متشاکی خودمون باشیم اینکه خوبه چون میدونیم چطوری شکاکی باشیم که براش جوابم هم داشته باشیم :d

momi14;1010262 نوشت:
زن ها همیشه حس خورده شدن حق و حقوقشون رو دارند که البته ریشه در واقعیت داره،

momi14;1010262 نوشت:
صورت مستقیم باید برای جامعه مفید باشه

متنتون با اینکه برای من طولانی بود ولی خیلی دوست داشتم و همه رو خوندم ببنید همه این حرفها داره میگه خانمها کلا نمیدونن البته نه همه که اصلا برای چی هستند و باید چیکار کنند

همش می خوان یکی بشن مثل آقایون نمیدونم این طرز فکر از کجاست که فکر کنم بخشی بر میگرده به زمانهای دور که نیاز به نیروی کار بوده و از اونجایی که آقایون بهتر سر زمین اینجور کارها می تونستند فعالیت کنند نگاه ویژه ای به پسرا بوده و تا حدودی تو اکثر اقوام ایرانی پسر دوستی زیاد بوده و...

چی میگفتم اینکه این همه سعی و تلاش خانمها برای اینکه خودشون رو از هر لحاظ همانند آقایون کنند از نظر ظاهر ، فعالیت اجتماعی، ورزشی و... همین موضوع باعث شده که از خودشون غافل بشند

چون شناختی درستی از خود و توانایی ها ندارند و کسی هم به اندازه خودشون نمی تونه در این باره بهشون کمک کنه برای همین یک نوع حس سر خوردگی بهشون دست میده

رعایت احکام اسلام، حل ریشه ای مشکل ها لطفا کلیک کنید

این سخنرانی رو دیروز تو تایپک کانون گوش دادم خیلی جالبه خواستید گوش بدید
تا ندونی چی هستی چی میخوای نمیشه در مورد حق و حقوق هم صحبت کرد

momi14;1010262 نوشت:
در جامعه ی غربی خانم ها تکلیف خودشون رو مشخص کردند و در بسیاری از موارد سبک زندگی مردانه به خودشون گرفتن،

پس اونا هم نفهمیدن زن بودن یعنی چی ، کپی برابر اصل آقایان :khandeh!: فکر کنم ما حداقل یه پله جلوتر باشیم حداقل از نظر ظاهر یه تفاوت داریم :-??:makhfi::sibil::gholdor::soal::khandidani::okey:

سپیده دم;1009110 نوشت:
با سلام خدمت همه

با سلام

چند عامل اصلی در زندگی شما تاثیر گذار است
1
اعتماد به نفس
2
خانواده
3
دختر بودن

اینکه شما نمیتوانید برنامه و تصمیم درست و قاطعی بگیرید به عوامل مختلفی بستگی دارد. که در یک کلمه میتوان گفت اعتماد به نفس.
شاید یک نوع وسواس هم گریبان شما را گرفته باشد که جلوی تصمیم گیری و تصمیم سازی را می گیرد.

تصمیم های خانواده برای پسر و دختر هست. اما در جامعه ایرانی این مدیریت و فشار روی دخترها بیشتر است. و لذا شما ممکن است نتوانید خواست خود را اظهار کنید یا به مخالفت با خانواده اقدام کنید. یعنی ممکن است اعتماد به نفس نرمالی داشته باشید اما خانواده سرسختی دارید و خیلی ها از این مشکلات دارند که ریشه در فرهنگ دینی و ایرانی ما دارد. و الا در کشورهای غربی، والدین این قدر به فکر مدیریت فرزندان نیستند و آنها را آزاد تر و مستقل تر بار می آورند. اما در جامعه ما دختران عموما وابسته به خانواده تعریف میشوند.

دختر بودن شما باعث میشود بیشتر تحت تاثیر قرار بگیرید. دخترها دوست دارند مورد تحسین قرار بگیرند.
قدرت و اعتماد به نفس آنها وابستگی زیادی به دیگران دارد.
مثلا اگر پدری به دخترش بگوید من پشتیبان تو خواهم بود در این تصمیم. یا شوهر بگوید من پشتیبان تو هستم.
قطعا داستان خیلی متفاوت میشود.

دخترها بیشتر از پسرها از دیگران نظر خواهی می کنند.

شما به هر حال قدرت تصمیم گیری را از دست داده اید.
و خوب است به یک روانشناس خوب ( مگه پیدا میشه؟!) مراجعه کنید و ریشه یابی کنید مشکلتان را....

بیت المعمور;1010270 نوشت:
( مگه پیدا میشه؟!)

باسلام
اگه پیدا نمیشه چرا پیشنهاد دادیدL-):|

بیت المعمور;1010270 نوشت:
دخترها دوست دارند مورد تحسین قرار بگیرند.

یعنی آقایان دوست ندارن مورد تحسین قرار بگیرن؟:-??

بیت المعمور;1010270 نوشت:
قدرت و اعتماد به نفس آنها وابستگی زیادی به دیگران دارد.

تعریف شما از اعتماد به نفس چیه اگه وابسته به دیگری باشه که دیگه اعتماد به نفس نیست که Beee

بیت المعمور;1010270 نوشت:
دخترها بیشتر از پسرها از دیگران نظر خواهی می کنند.

نظر خواهی کردن که چیز بدی نیست بدی اینکه تصمیم گیرنده نهایی خود فرد نباشه و اجازه بده دیگران براش تصمیم بگیرند یعنی خودش نتونه تشخص بده که این تصمیم درسته یا نه ;;) که ممکنه آقایون هم به همین شکل رفتار کنند

بیت المعمور;1010270 نوشت:
مثلا اگر پدری به دخترش بگوید من پشتیبان تو خواهم بود در این تصمیم. یا شوهر بگوید من پشتیبان تو هستم.

تا این پشتیبانی رو چی تعریف کنیم مثلا مالی باشه از نظر قدرت و اینا باشه خب وقتی خودش اینا رو نداشته باشه کمک گرفتن از اونی که اینا رو داره فکر کنم عاقلانه باشه :-? ولی اینکه کلا اگه یکی همراهیش نکنه نمی تونه کاری انجام بده بله این دیگه مشکلش یه چیز دیگه هستش :ok:

بیت المعمور;1010270 نوشت:
اما در جامعه ایرانی این مدیریت و فشار روی دخترها بیشتر است.

شاید بشه گفت که ما با مدیریت و فشار روی دخترها میخواهیم که تا حدودی از روش خیلی غلط اونا رو یه جورایی مطیع بار بیاریم تا بتونند تو زندگی مشترک از این موضوع استفاده کنیم :-b:-??یه جورایی میزنیم تو کلشون که بگیم شما ضیعفه هستید از این حرفها که این موضوع باعث میشه که از اونور بوم بیفتیم مشکل حل نشه که هیچ بدتر بشه ;;):-h

پریز خونه مادر بزرگ خراب شده بود خواستم درستش کنم مادر بزرگم گفت بزار به دایی بگم بینم چی میگه دایی گرامی گرفتند این کار زنها نیست وقتی اومدم بگو خودم درستش میکنم ولی اگه پریز درست نمیشد اون روز مادر بزرگم نمی تونست وقتی تنها هست تو خونه تلویزیون نگاه کنه

ولی این که باید منتظر میموند که دایی بیاد و درست کنه پریز رو الان الانش هم برام سوال هستش که چه کاریه وقتی میدونم مشکل چیه و میتونم حلش کنم؟؟ احساس کردم اقایون هم یه طوری یا خانم ها رو خل فرض کردن یا دوست دارند منم منم کنند نمیدونم ولی حس مسخره ای به این موضوع داشتم x_x^:)^

اللیل والنهار;1010271 نوشت:
باسلام
اگه پیدا نمیشه چرا پیشنهاد دادیدL-):|
;;):-h

با سلام
امیدوارم این مزاح باشه ( اگر چه بحث ما مزاح نیست)
اینو واسه سختیش گفتم نه پیدا نشدن....
اینو گفتم که حواسشون باشه واسه پیدا کردن روانشناس خوب وقت بذارن ...

[SPOILER]یاد یه چیزی افتادم یه استاد داشتیم وقتی شاگردا از این سوالا میکردن میگفت اینو سپردیم به آی کیو طرف Smile لطفا سعی کنید وجه منطقی عبارت رو برداشت کنید[/SPOILER]

بعضی چیزهایی که گفتید درسته اما بنده مقصودم وجه دیگری بود. شاید اگر حوصله باشد توضیح خواهم داد.

سپاس از نقدهای شما

بیت المعمور;1010275 نوشت:
اینو گفتم که حواسشون باشه واسه پیدا کردن روانشناس خوب وقت بذارن ...

باسلام

خب چه کاریه همین شکلی بگید یه طوری مطرح میکنید که انگار یافت می نشود خب ^#(^:-t :-

اللیل والنهار;1010277 نوشت:
باسلام

خب چه کاریه همین شکلی بگید یه طوری مطرح میکنید که انگار یافت می نشود خب ^#(^:-t :-


باسلام
هست ولی کم هست.

هر شخصی یه سبک بیانی داره، یه وقتی داره، یه مشکلاتی داره...
همیشه که نمیشه اون طور شمامیخواین بنویسیم.

مثلا من دارم با گوشیم تایپ میکنم. یه کاری پیش میاد.. دیگه فرصت نیست روی این چیزها مانور داد..

در هر صورت من عذر خواهی میکنم.
اینم ضعف بنده است که بیانم خوب نیست.

یا حق

سپیده دم;1009110 نوشت:
دختران در جامعه ما در بسیاری از تصمیمات مهم زندگیشان هدف روشن و مشخص و قاطعی ندارند.

برمی گرده به فرهنگ اجتماع و تربیت والدین
و اینکه هنوز در اجتماع ما دخترها جدی گرفته نمی شوند و کالای دست دوم حساب می ایند Sad
و والدین هم بیشتر روی پسر و تربیت و پرورش او سرمایه گذاری می کنند

لپ مطلب و خلاصه گفتم happy

سلام. نکته ایی که به ذهن بنده میرسه این هست که:
1- در ایران (فرض می کنیم که از کشورهای دیگه خبر نداریم و برامون هم مهم نیست) اصل بر این هست که مدیریت امور داخل خانه با زن هست. این اصل از زمانهای قدیم تا اوایل حکومت پهلوی محترم و لازم الاجرا شمرده می شد. لذا دختران رو برای این منظور تربیت می کردند. مهارتهای خانه داری، همسر داری، بچه داری و .... . لذا به زن بیشتر به چشم یک زاینده و شورنده و پزنده و .... نگاه می شد و به محض اینکه در انجام هر یک از این وظایف قصوری رخ میداد باید جوابگو بود و بلکه تنبیه می شد و یا همسرش زن دوم و سومی اختیار میکرد (زنهای درباری و شاهزاده و انصاب اونها برای انجام بیشتر این وظایف کلفت و نوکر داشتند).

از زمانی که رضا خان ، کشف حجاب رو باب کرد و جلوه گری و عرضه زیبایی زنان یک فضیلت بر شمرده شد، کم کم در کنار اصول قبل، اصل مدرن بودن و اجتماعی بودن هم برای زن لازم الاجرا شد. این روند در اواخر سلطنت پهلوی ها شدت گرفت و دختران نوجوان آن زمان (که الان مادران بچه های دهه 60 هستند) رو شامل شد. دیپلم گرفتن دختران در آن زمان افتخار بزرگی بود و وارد دانشگاه شدن یک شگفتی (توجه کنید که من عموم دختران ایران رو عرض میکنم، ممکنه در شهرهایی مثل تهران و ... اوضاع طور دیگری بوده باشه). لذا زنها دو وظیفه داشتند، یادگیری همسرداری، فرزند پروری و مدیریت احسن منزل + حضور اجتماعی و اقتصادی.

من فکر میکنم که در سالهای اوایل انقلاب ، دخترانی که در جامعه بودند نتونستند این دو تا رو همزمان به طور درستی یاد بگیرند. با توجه به وقایع کشور نظیر انقلاب، جنگ ، تحریمها و تنگنای معیشتی، ورود فناوری ها از خارج که بعضا وارد کننده محتواهای مغایر با تم دینی مردم داشت ، باعث شد که دختران کم کم میل به یادگیری اصول اول رو از دست بدن و مدرن بودن، اجتماعی بودن و فعالیت اقتصادی برایشان جذاب تر بود اما بکگراند دینی و فرهنگی مانع از این بود که دختری صفر کیلومتر از نظر مهارتهای زنانه باشد ، لذا تمرکز بر مدرنیته بود با رنگ و لعاب سنتی.

خوب خودتون میدونید که مولتی تسکینگ بودن چقدر سخته، مخصوصا برای چنین وضعیتی. لذا ماران بچه های دهه 60 دو انتخاب در تربیت بچه هاشون پیش رو داشتند تا دخترانشون به سرنوشت اونها دچار نشن و لازم نباشه همزمان به هر دو وجه بپردازند : 1- سعی کنن دختران کدبانو و آفتاب مهتاب ندیده و به شدت عفیف تحویل جامعه بدن. 2- سعی کنند دختران اجتماعی، که قابلیت و توانایی پرزنت کردن خودشون رو در هر شرایطی دارند و نیز دختران تحصیل کرده با گوشه چشمی به فعالیت های اقتصادی پرورش بدن.

تعداد اندکی از زنان دهه 60 تونستند بین یکی از این دو راه یکی رو انتخاب کنند و تعداد بسیار کمتری تونستند با نگاه به هر دو این روشها، یک روش تربیتی تلفیقی رو بکار ببرند. اکثریت مادران روش خاصی نداشتند، یعنی تمایل داشتند که بچه هاشون به هر دو مهارت مسلط بشن و البته اونها هم بلد نبودند به بچه ها آموزش بدن. یک مثال مهم اینه که در بسیاری از موارد دخترانی بودند که درسخون بودند و آینده های خوبی براشون توسط والدین ترسیم می شد اما همین ها که به سن بلوغ میرسیدند مادرانشون حتی از ضروری ترین مسایل هم چیزی بهشون نمی گفتند و این طفلک ها خیلی چیزها رو از معلم ها، دوستانشون، روزنامه ها و در این اواخر (اوایل دهه 80) از اینترنت یاد گرفتند. من به شخصه تعداد زیادی از این ها رو دیدم.

اینطور شد که کار به اینجا رسید. الان شما یک جامعه آماری مثلا 1000 نفره از دختران 15 ساله مناطق مختلف تهران تهیه کنید و بپرسید که هدف شما در زندگی چیست؟ بعد جوابها رو نگاه کنید و برای هر جواب به خانواده دختر نگاه کنید. بیشتر علت این جواب در خانواده دختر نهفته است.

شما مادر چادری می بینید (مثلا متولد 40) که به همه واجبات مقید هست و ... و بعد دخترش رو می بینید ( متولد 68 مثلا) که زمین تا اسمان با مادر فرق داره و تازه مادر، این دختر را همه جوره هم قبول داره. فکر میکنید چرا؟

مسئله بعد اینکه :
سیستم تربیتی در ایران مشکل جدی داره. یک نسل از مردان شایسته ایی که میتونستند پدران و پایه های زندگی های هدفمند باشند، در جنگ شهید شدند.

سیستم اقتصادی در ایران مشکل داره. افرادی بر سر کار هستند که فقط میتونند امروز رو اداره کنند و چو فردا شود فکر فردا می کنند. (این استرس و اضطراب و نامنی اقتصادی مانع از هدف گذاری درست افراد بر مبنای توانایی هاشون برای یک زندگی موفق میشه).

سیستم آموزش و پرورش در ایران مشکل جدی داره. متاسفانه در طی سالها معلمان به درستی گزینش و انتخاب نشدند. مفاد درسی و مهارتهایی که یک جوان 18 ساله باید یاد بگیره در مدرسه، به اون اندازه نیست که بتونه با توجه به استعدادهاش، علایقش و نیازهای جامعه برای آینده اش تصمیم درستی بگیره. الان در دانشگاههای برتر کشور افرادی رو میبیند که بعد از چند ترم یا چند و چندین سال تحصیل در یک رشته خاص، اون رو رها کرده و میرند به مسیری کاملا متفاوت، رشته شون رو عوض میکنند، درس رو رها میکنند و مهاجرت میکنند، درس رو رها میکنند و وارد بازار میشن.

سیستم آموزش عالی در ایران مشکلات زیادی داره. دزدی های گسترده علمی، عدد سازی های ساختگی، برده کردن دانشجویان توسط اساتید و ... همه و همه مانع از جهت گیری صحیح دهن فرد نسبت به آینده ایی که میخواد برای خودش بسازه میشن.

شما جامعه ایی رو تصور کنید که چنین شرایطی داره . مسلما نمیتونید وضعیت هیچ یک از اقشار سنی ( از نوزاد تا کهنسال) را در موارد مختلف از نظر بهداشتی ، فرهنگی ، اقتصادی، دینی و مذهبی، روحی و روانی و ... با جامعه ایی مثل هلند یا بلژیک یا دانمارک یا اتریش و ... مقایسه کنید.

momi14;1010262 نوشت:
سلام
...

با سلام
و سپاس از همه کسایی که توی تاپیک شرکت کردند. ممنون از همگی

نقل قول:

کلیپ زیبایی دیدم که این پذیرش غلط رو ثابت میکرد. از تعدادی دختر و پسر جوان خواستند یکسری از کارها مثل دویدن و پرتاب کردن رو جلوی دوربین به سبک یک دختر انجام بدن. همه حالت شل و ول و ضعیف به خودشون گرفتن. حتی خود دخترها. بعد از یک تعداد دختر و پسر خردسال هم خواستند همین کار رو انجام بدن. همه با قدرت انجام دادن. حتی از نظر پسر بچه ها هم هیچ تفاوتی بین دختر و پسر وجود نداشت و دخترها ضعیف تر نبودن. این نشون میداد که این خردسال ها هنوز این تفکر غلط بهشون تزریق نشده. اما به مرور نظرشون تغییر خواهد کرد. اینجوری میشه که شما فرمودید حتی خود خانم ها هم (در بزرگسالی) خودشون رو قبول ندارند.

البته من منکر تفاوت ها و استعدادهای مردان و زنان نیستم اما می خواهم بدانم کجای این تفاوتها واقعیت است و کجایش زاییده باورهای غلطی هست که از کودکی به ما تلقین می شود.
مثلا در مورد ریاضیات و علوم عقلی مثل فلسفه مردان برترند و من در این گونه موارد سوالی ندارم اما مثلا در مورد رانندگی: درست است که رانندگی آقایان بهتر هست( البته من استثناها را کنار گذاشتم) آیا اینکه رانندگی مردها بهتر هست آیا به خاطر توانایی خاصی در مردان هست که زنان ندارند یا اینکه چون مردان بیشتر رانندگی می کنند خوب مهارتشان هم بیشتر می شود.
یا مثلا در مورد ادبیات و شعر با اینکه خانمها معمولاً پراحساس ترند اما بزرگترین شعرا از مردان هستند و مثال های بسیار دیگر...

نقل قول:
این که شما میگید یک دختر نمیدونه میخواد ادامه تحصیل بده یا بچه داری کنه، به این علته که جو فکری جامعه، هر دوتاش رو طلب میکنه. در حالی که زیرساخت های لازم برای دستیابی به این دو رو به وجود نیاوردیم
.

بله متاسفانه انتظارات از زنان بالا رفته و خود زنان هم در این مساله مقصرند. روزی بود که زنان برای سرکار رفتن باید می جنگیدند و همین سرکاررفتن به مرور توقعات جامعه را برای کارکردن خانمها بالا برد.

نقل قول:
مشکلی که توی ایران بیشتر نمود داره، بلاتکلیفی جامعه ایرانی در انتخاب سبک زندگیه، سنتی یا مدرن؟

بله این گذار از زندگی سنتی به مدرن این مشکلات را هم دارد. یک اشکال اینجاست که ما علاوه بر علم داریم تمدن و فرهنگ غرب را هم دریافت می کنیم در حالیکه فرهنگ آنها با فرهنگ و عقاید ما تناسب و سازگاری ندارد. و همین ریشه تضاد و دوگانگی شده است.

نقل قول:
زن ها اکثرا در نقش پشتیبان ظاهر میشن.

نقل قول:
درسته که همه ی اعضای تیم نقش خودشون رو پذیرفتن، اما اگه ازشون بپرسی، مطمئنا همشون دوست داشتن جای اون ستاره باشن تا اون افتخارات نصیب خودشون میشد. و این یعنی تناقض!

مثال جالبی زدید. شاید بی ربط به مثال شما باشد اما وقتی مثال شما را خواندم یاد واقعه کربلا افتادم که حضرت زینب در میدان جنگ حضور نداشت اما نقش ایشان در پشت میدان جنگ و نیز بعد از حادثه عاشورا بسیار حیاتی و تعیین کننده و ارزشمند بود.
شاید یک اشتباه عمده بعضی از ما خانمها ( همانطور که خانم اللیل و النهار هم اشاره کردند) این باشد که فکر می کنیم اگر دقیقا کارهایی را که یک مرد انجام می دهد انجام دهیم آن موقع شخص موفقی هستیم. دلیل این اشتباه هم این هست که دقیقا نمیدانیم وظیفمان چیست و اگر هم بر فرض بدانیم وظیفمان چیست ارزش زیادی برای آن وظایف قائل نیستیم.
الان از بعضی مردها هم که بپرسید با تمسخر می گویند کارهای خانه را که همش با چند تا دکمه ماشین انجام میشه و خانمها کارخاصی نمی کنند!

الان آنقدر روی کارکردن زنها تاکید می شود که من خودم شخصا فکرم به این سمت رفته که اگر زنی کار نکند سربار خانواده شده در حالیکه قبلا اینگونه فکر نمی کردم‌.

بیت المعمور;1010270 نوشت:
با سلام

چند عامل اصلی در زندگی شما تاثیر گذار است
1
اعتماد به نفس
2
خانواده
3
دختر بودن

اینکه شما نمیتوانید برنامه و تصمیم درست و قاطعی بگیرید به عوامل مختلفی بستگی دارد. که در یک کلمه میتوان گفت اعتماد به نفس.
...

شما به هر حال قدرت تصمیم گیری را از دست داده اید.
و خوب است به یک روانشناس خوب ( مگه پیدا میشه؟!) مراجعه کنید و ریشه یابی کنید مشکلتان را....


سلام
من نمی خواهم مساله ای را که مطرح کردم شخصی کنم من دارم راجع به عموم دختران صحبت می کنم نه فقط خودم. هر فردی در خانواده متفاوتی بزرگ شده و شرایط متفاوتی را تجربه کرده بله شاید تا حدودی اعتمادبه نفسی را که باید داشته باشم ندارم اما مساله فقط اعتماد به نفس نیست که با مشاوره گرفتن حل شود مساله "شرایط اجتماعی و خانوادگی" هست که در مقابل تصمیمات شخصی یک نفر قرار می گیرد.

سپیده دم;1010407 نوشت:
سلام
من نمی خواهم مساله ای را که مطرح کردم شخصی کنم من دارم راجع به عموم دختران صحبت می کنم نه فقط خودم. هر فردی در خانواده متفاوتی بزرگ شده و شرایط متفاوتی را تجربه کرده بله شاید تا حدودی اعتمادبه نفسی را که باید داشته باشم ندارم اما مساله فقط اعتماد به نفس نیست که با مشاوره گرفتن حل شود مساله "شرایط اجتماعی و خانوادگی" هست که در مقابل تصمیمات شخصی یک نفر قرار می گیرد.

با سلام

برای عموم دخترها نیز همین سه مورد به نظرم می رسد.

اعتماد به نفس
خانواده
دختر بودن

با توضیحاتی که دادم

سلام مجدد

سپیده دم;1010400 نوشت:
می خواهم بدانم کجای این تفاوتها واقعیت است و کجایش زاییده باورهای غلطی هست که از کودکی به ما تلقین می شود.

سپیده دم;1010400 نوشت:
آیا به خاطر توانایی خاصی در مردان هست که زنان ندارند یا اینکه چون مردان بیشتر رانندگی می کنند خوب مهارتشان هم بیشتر می شود.

اینکه ما بخواهیم یک مرز بین توانایی ذاتی و توانایی اکتسابی به وجود بیاریم کار مشکلیه، چون ترکیبی از هر دوی این عوامل وجود دارند. درسته که به علت تفاوت های ذهن و جسم مرد و زن، توانایی ها هم متفاوته، اما این توانایی ها تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار دارند.

یه مثال از همون رانندگی بزنم.

مثلا اگه بخواهیم به دوران کودکی برگردیم، برای یک پسر بچه اسباب بازی ماشین میخرن و برای دختر بچه عروسک. یعنی یه نقشی از ابتدا واسشون تعریف میشه. (اکتسابی از نوع تحمیلی)

به همین دلیل پسر بچه از همون سنین پایین جسمی به نام ماشین توجهش رو جلب میکنه، بنابراین وقتی توی یه ماشین واقعی میشینه، حواسش به فرمان دست گرفتن راننده، دنده عوض کردن و بوق زدن جمع میشه. در نتیجه با مفاهیم رانندگی خیلی زود آشنا میشه. (اکتسابی)

پسر به علت دید عمیق تر در توجه کردن هم عملکرد بهتری داره، این در حالیه که در موقعیت مشابه، یک دختر به علت دید وسیع ترش، توجه ش به خیابون و آدماس و اصلا نمیدونه ماشین کی سرعتش زیاد شد، کی ترمز کرد، اصلا چجوری داره راه میره، اینکه مدام هر صحنه با صحنه ی جدید داره جایگزین میشه براش جذابیت داره. (تفاوت در دیدن: توانایی ذاتی)

پسر همون روز در بازی خودش، اطلاعات به دست آمده رو مرور میکنه، در نتیجه توی مغزش، یکسری اتصالات جدید در رابطه با رانندگی به وجود میاد که باز هم تواناییش رو افزایش میده (اکتسابی)

به مرور پسر متوجه میشه که ماشین یکی از ابزار های نان درآوردن سرپرست های خانوار که در اکثر موارد مردان هستند هم هست. در نتیجه ناخودآگاه خودش رو ملزم میدونه که در رانندگی مهارتش رو افزایش بده (اکتسابی)

در نهایت خود پسر روزی در نقش نان آور اصلی قرار میگیره و باز هم ناچار به افزایش مهارتش در رانندگی خواهد شد (اکتسابی)

همون طور که در این مثال مشاهده میکنید، اکثر عوامل، تحت تاثیر نقشیست که برای پسر تعریف شده (که شروعش از زمانیه که خودش قدرت تصمیم گیری نداره). برای هر دختری اگه از همون ابتدا این نقش ها تعریف بشه، نتیجه نهایی تقریبا مشابه خواهد بود، به طوری که تک عامل ذاتی تقریبا بی اثر میشه. تا جاییکه امروزه برای دادن گواهینامه ی نه رانندگی، بلکه گواهینامه خلبانی هم این تفاوت ذاتی اصلا در نظر گرفته نمیشه و علت بیشتر بودن خلبانان مرد، همون نقش از قبل تعریف شده ست. نقشی که در جامعه گیر کرده بین سنت و مدرنیته ایران منجر شده ما خلبان نظامی و غیرنظامی خانم نداشته باشیم ( البته منظورم این نیست ای کاش میداشتیم، توضیح میدم حالا )

تعریف نقش از طرف جامعه تاثیر مهمی در شکل گیری شخصیت داره. من امروز به عنوان یک انسان بالغ، هیچ علاقه ای به ایفای نقش جنس مخالفم ندارم و کاملا در نقشم به عنوان یک مرد جاگیر شدم.
اما در کودکی اینجوری نبودم!! شما هم حتما همچین حسی رو داشتید.

به یاد دارم وقتی 5 سالم بود، یک روز خواهرم لباس دخترانه به تنم کرد و گل سرم واسم زد و خودمم اسمم رو گذاشتم نیلوفر و با هم رفتیم بیرون!! خیلی هم خوش گذشت.
شاید اگه این اتفاق چند بار اتفاق میفتاد، من توی نقش جدیدم فرو میرفتم و الان .... بگذریم ...

سپیده دم;1010400 نوشت:
بله متاسفانه انتظارات از زنان بالا رفته و خود زنان هم در این مساله مقصرند. روزی بود که زنان برای سرکار رفتن باید می جنگیدند و همین سرکاررفتن به مرور توقعات جامعه را برای کارکردن خانمها بالا برد.

خب خانم ها اینجا خراب کردند!! متاسفانه همین تغییر نگاه زنان منجر به هرج و مرج در جامعه شده. علتش هم همون سردرگمیه. همین که یک زن خودش هم نمیدونه هدفش از زندگی چیه. پس به شکل صحیحی به دنبال تحقق این هدف نیست.
مثلا اگه خانمی قصد داره نقش یک نان آور رو ایفا کنه، چرا باید به حقوق و مزایای کمتر از یک مرد قانع باشه؟ چون نمیدونه هدف از کسب درآمد دقیقا چیه.
همزمان که قصد کسب درآمد رو داره، همزمان هم نمیخواد قبول کنه که تبدیل به یک مرد شده. چرا که طبق تصور کاملا غلطش، کسب درآمد مساویست با مرد بودن که این دو هیچ ربطی به هم ندارن.
بنابراین حاضره یک شرایط حداقلی رو قبول کنه تا اصل نقش کسب درآمد برای مردان باقی بمونه.
اما نتیجه عکس داره میده و کارفرمایان بیشتر رغبت دارن کارمند خانم بگیرند.

بله. مقصر این پیش آمد در درجه اول، خود خانم ها هستند.

سپیده دم;1010400 نوشت:
این گذار از زندگی سنتی به مدرن این مشکلات را هم دارد. یک اشکال اینجاست که ما علاوه بر علم داریم تمدن و فرهنگ غرب را هم دریافت می کنیم در حالیکه فرهنگ آنها با فرهنگ و عقاید ما تناسب و سازگاری ندارد. و همین ریشه تضاد و دوگانگی شده است.

رفع این دوگانگی نیاز به بررسی عمیق این فرهنگ وارداتی و بررسی امکان یا عدم امکان بومی سازیش داره، ولی ظاهرا هیچکس علاقه ای به این بررسی نداره و ترجیح بر اینه که یکی از این فرهنگ ها رو بچسبیم و اونیکی رو کاملا رها کنیم. این در حالیست که روز به روز شاهد آسیب ها شدیدتر این دو گانگی هستیم. نمونه ی این بی علاقگی رو در تاپیک من مشاهده کردید که البته نمیدونم با نظرم موافق هستید یا نه.

این بین اختلاف خیلی شدیدی وجود داره. مثلا شما به تفاوت دیدگاه رهبری و آقای جوادی آملی درباره ی ورزش بانوان نگاه کنید!
هر دو از علمای بزرگ دوران. اما کدوم درست میگن؟ من نمیدونم! تشخیص دیدگاه درست در این زمینه برای یک مسلمان دغدغه مند به خصوص اگه خانم مسلمان باشه سخته، امید به اینکه تحمل این سختی بی اجر و ثواب نباشه.

سپیده دم;1010400 نوشت:
حضرت زینب در میدان جنگ حضور نداشت اما نقش ایشان در پشت میدان جنگ و نیز بعد از حادثه عاشورا بسیار حیاتی و تعیین کننده و ارزشمند بود.

باز هم نمیشه لزوما نقش ایشون در این کار بزرگ رو صرفا به مونث بودنشون مرتبط دونست. این رو هم میشه در قالب همون نقش تعریف شده و تحمیلی از جامعه طبقه بندی کرد. دقت کنید که من قصد ندارم نظر قطعی بدم. اما تاکید میکنم لزوما مونث بودن این بانوی بزرگوار دلیل قطعی نیست. شاید در یک شرایط زمانی متفاوت، ایشون هم در میدان نبرد شرکت میکرد. مثل همین امروز که در بسیاری از ارتش های جهان زنان هم در میدان اصلی نبرد حضور دارند و من جایی ندیدم از عدم توانایی زنان در امور نظامی صحبتی شده باشه. از جمله برای خلبانان هواپیمای جنگی و نیروهای ویژه خانم. البته باید خطراتی (میدونید چه خطراتی منظورمه) که یک زن رو در چنان محیطی از طرف نیروی دشمن و حتی نیروی خودی!! تهدیدش میکنه رو هم در نظر گرفت، اما فعلا داریم درباره ی توانایی یا عدم توانایی در ایفای نقش اصلی صحبت میکنیم.

سپیده دم;1010400 نوشت:
اگر دقیقا کارهایی را که یک مرد انجام می دهد انجام دهیم آن موقع شخص موفقی هستیم.

چون شاخص موفقیت رو مردانگی قرار دادیم.

سپیده دم;1010400 نوشت:
دقیقا نمیدانیم وظیفمان چیست و اگر هم بر فرض بدانیم وظیفمان چیست ارزش زیادی برای آن وظایف قائل نیستیم.

چون اگر هم این وظیفه به درستی انجام بشه، کسی بابتش ازتون تقدیر نمیکنه، به مرور برای خودتون هم دیگه ارزشی نخواهد داشت.

سپیده دم;1010400 نوشت:
الان از بعضی مردها هم که بپرسید با تمسخر می گویند کارهای خانه را که همش با چند تا دکمه ماشین انجام میشه و خانمها کارخاصی نمی کنند!

البته برعکسش هم صادقه.
از همه ی خانم ها و آقایان درخواست میکنم سطح ارزش گذاری یک انسان رو اینقدر پایین نیارن. به خدا همینکه یکی بتونه مثل یک آدم، درست نفس بکشه، خیلی کار بزرگی کرده ...

سپیده دم;1010400 نوشت:
الان آنقدر روی کارکردن زنها تاکید می شود که من خودم شخصا فکرم به این سمت رفته که اگر زنی کار نکند سربار خانواده شده در حالیکه قبلا اینگونه فکر نمی کردم‌.

"لازم و اجباری بودن" کار با "توانایی" کار دو مقوله ی جدا از همند.

در قانون اسلام، وظیفه ی تامین مالی به عهده ی مرد هست و تمام!
اما اگه همسر فرضی من فکر میکنه میتونه در زمینه ی شغلی موفق باشه، و همزمان وظیفه ی همسری و مادری خودش رو هم به نحو احسن انجام بده، چرا باید باهاش مخالفت کنم؟

من خانم هایی رو میشناسم (البته تعدادشون زیاد نیست) که در عین شاغل بودن، همسر و مادر بهتری نسبت به سایر خانم های حتی خانه دار هستند.

چون سقفی برای نهایت کیفیت همسرداری و بچه داری متصور نیستم، نمیتونم بگم اگه این خانم ها شاغل نبودن، آیا همسر و مادر بهتری میشدن؟
اما چیزی که به نظر میاد، ظاهرا خانم ها توانایی بالایی در ایفای همزمان هر دو نقش دارند. یعنی، شاید (البته فقط شاید) بتونن هر دو نقش رو با مدیریت صحیح، به طور کامل انجام بدن.
اما بدون شک در صورت اثبات ناسازگاری این دو، اولویت با نقش مادری و همسریست.

پوزش از سرکار اللیل و النهار بابت اینکه معمولا پست هام طولانیه.

سپیده دم;1010407 نوشت:
مساله فقط اعتماد به نفس نیست که با مشاوره گرفتن حل شود مساله "شرایط اجتماعی و خانوادگی" هست که در مقابل تصمیمات شخصی یک نفر قرار می گیرد.

مسئله هر چی که باشه، با مشاوره گرفتن بهبود پیدا میکنه. لزوما هم قرار نیست دچار مشکل حادی باشیم، همه ی ما در یک سطحی به مشاوره احتیاج داریم. حتی خود مشاورها هم به مشاوره احتیاج دارن و این اصلا چیز بدی نیست.
لزوما قرار نیست حضوری هم باشه، میتونید از محصولات مشاوره ایه تاپ هایی مثل محمود معظمی، شهرام اسلامی، علیرضا شیری و کلی مشاور معروف دیگه استفاده کنید تا به جادوی مشاوره گرفتن اعتقاد پیدا کنید.
زیاد هستند، من اونایی که خودم مدت هاست دارم ازشون بهره میبرم رو معرفی کردم.

در اکثر موارد ما خودمون هم نمیدونم مشکلمون چیه، مشاور برامون پیداش میکنه.

مثلا الان برنامه اصلی دکتر شیری و دوستشون سهیل رضایی، همین شکل گیری شخصیت بر اساس سرگذشت ما در دوران کودکیه. و پیدا کردن ریشه بسیاری از ناهنجاری های شخصیتی خودمون که اکثرا از وجودشون هم بی خبریم.

پرسش: چرا دختران در بسیاری از تصمیمات مهم زندگی شان هدف روشن و قاطعی نداشته و با تغییر شرایط، مثل ازدواج کردن، اهدافشان را تغییر می دهند؟ چرا تکلیفشان با خودشان روشن نیست و اجازه می دهند که همسرشان از راه رسیده و به او بگوید که چه کاری بکنند؟ چرا تا قبل از ازدواج به دنبال درس هستند اما بعد از ازدواج همه چیز را فراموش می کنند؟ چرا زنان به طور کلی خودشان را فدای خوشبختی و موفقیت دیگران کرده و برایشان فرقی نمی کند که به جایی برسند یا نه؟! آیا حاصل یک عمر زندگی یک زن باید پختن غذا و ظرف شستن باشد اگر هم در جواب بگویید نخیر حاصل عمر زن اینها نیست بلکه فرزندان صالح و مفیدی است که به جامعه داده من می گویم پس خود آن زن چه فایده مستقیمی برای جامعه داشته؟

پاسخ: سوالات و موارد متعددی را مطرح کرده اید که هر کدام از آنها در مورد بخشی از جامعه و دختران ممکن است صحیح باشد؛ و همانطور که فرموده اید، نه در مورد همه. واقعیت اینست که هر کسی در زندگی به دنبال خوشبختی و رسیدن به سعادت است. در عین حال سعادت از نظر افراد مختلف، با دیدگاه های متعدد نسبت به زندگی، می تواند کاملا متفاوت باشد. همچنین در زمان ها و شرایط سنی مختلف نیز دیدگاه افراد در مورد زندگی می توانند دستخوش تغییر شود. دختران نیز از این شرایط مستثناء نبوده و تصمیم های متفاوتشان می تواند ناشی از این تغییرات باشد. دخترخانمی که با شوق و ذوق یک رشته دانشگاهی را انتخاب کرده و مشغول تحصیل می شود، ممکن است بعد از مدتی، در اثر معاشرت با افراد مختلف یا به دست آوردن تجارب گوناگون، دیدگاهش نسبت به زندگی تغییر کرده و سعادت را در مسیر دیگری ببیند، لذا تغییر مسیر داده و راه دیگری را برای رسیدن به سعادت و خوشبختی انتخاب کند.این قبیل تغییرات در دوران رشد کاملا طبیعی ست. اما در این بین، خانمها بیشتر با چنین پدیده ای مواجه می شوند و آن هم به این دلیل است که تشکیل زندگی خانوادگی و فعالیت اجتماعی شان گاهی با هم تقابل و تعارض پیدا کرده و اکثرا از بین این دو، زندگی خانوادگی را ترجیح می دهند که کاملا هم کار صحیح و درستی ست. چرا که همانطور که بارها صحبت کرده ایم، انسان از طریق انجام وظایف و تکالیفش به سعادت دست پیدا می کند؛ و خداوند رسیدن دو جنس زن و مرد را به کمال، در انجام تکالیف متفاوتی قرار داده. در حقیقت مقصدِ تمام انسان ها رسیدن به سعادت و نهایت کمال است، اما دو جنس زن و مرد، از مسیر های متفاوتی به این هدف می رسند.

همانطور که اشاره فرمودید، مهمترین تکلیفی که خداوند بر عهده بانوان قرار داده، وظیفه همسرداری و پرورش فرزند است؛ و توقعِ جامعه از زنان برای کاری غیر از این، و یا در کنار این، کاملا بی جا و غیر منطقی ست. چنین وظیفه و تکلیفی، خودش یک کار تمام وقت و کامل است و اگر خانمی بخواهد این کار را به نحو احسن انجام دهد، اصولا وقت اضافه ای نخواهد داشت. همسرداری و پرورش فرزند یعنی همان انسان سازی و پرورش جامعه و نسل بعدی. اما این فقط جامعه نیست که از این کار منتفع می شود. بلکه این دقیقا همان تکلیف و وظیفه ای ست که نتیجه آن قبل از هر چیز به خودِ زن رسیده و او را به کمال می رساند. پس این جمله تان کاملا اشتباه است که فرموده اید «یک زن وظیفه اش ساختن زندگی دیگران و به موفقیت رساندن آنهاست و خودش دیگر فرقی نمی کند به جایی برسد یا نرسد انسان بشود یا نشود.» اینطور نیست که زن باید جامعه را بسازد و خودش ساخته نشود، اصولا ساخته شدن و رسیدنِ زن به کمال، در انجامِ درستِ همین تکلیف است. اینکه عرض کردم «انجامِ درست» به این دلیل است که گاهی اوقات بانوان زحمت را کشیده و خودشان را وقف زندگی شان می کنند، اما در عین حال، چون تکلیفشان را با خودشان روشن نکرده و اعمالشان را در مسیر رضایت الهی قرار نمی دهند، با گله، شکایت و تلخ زبانی، اجر زحماتشان را از بین برده و کمالشان را به تاخیر می اندازند. عملِ صالح زمانی مورد قبول واقع شده و باعث سعادت می شود که خالصا لوجه الله انجام شود. با ایمان به انجامِ تکلیف الهی و گردن نهادن به دستورات شریعت. در آیات متعدد به این مسئله اشاره شده.

«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ از مرد و زن، هر کس کار شایسته انجام دهد در حالی که مؤمن است، مسلماً او را به زندگی پاک و پاکیزه ای زنده می داریم و پاداششان را بر پایه بهترین عملی که همواره انجام می داده اند، می دهیم.» (۱)

«مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ؛ هر که بدی کند جز به مانند آن کیفر نیابد، و از مردان یا زنان کسانی که کار شایسته انجام دهند در حالی که مؤمن باشند، آنان در بهشت درآیند و در آن بی حسابْ روزی یابند.» (۲)

و آیات مشابه (۳)

هر دردسر و مشکلی که برای انسان به وجود می آید ناشی از اشتباهات و کج فهمی های خودِ او، و سرپیچی از دستورالعمل زندگی ست که با نام شریعت در اختیارش قرار داده شده است.


پی نوشت ها:
۱. سوره نحل، ۹۷
۲. سوره غافر، ۴۰
۳. سوره طه، ۱۱۲؛ نساء، ۱۲۴؛ انبیاء، ۹۴ و ...


موضوع قفل شده است