جمع بندی کشف دین حق از میان صدها مدعی حقانیت!

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کشف دین حق از میان صدها مدعی حقانیت!

با سلام و احترام

امروزه صدها دین الهی و غیر الهی و همچنین مکاتب فکری بشری در دنیا وجود دارد که هر کدام انسان را به سمت خود خوانده، و یگانه راه نجات را پیروی از دین و مکتب خویش می دانند. برای انسانی که بخواهد مسیر حق را پیدا کند بررسی و مطالعه اعتقادات و دیدگاه های تمام آنها بسیار دشوار، بلکه غیر ممکن است.
پس برای تشخیص دین حق باید چه کرد؟
چگونه این مسیر دشوار را باید پیمود؟

با سپاس

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد مسلم

[TD][/TD]

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام

یار مهربان;1007569 نوشت:
امروزه صدها دین الهی و غیر الهی و همچنین مکاتب فکری بشری در دنیا وجود دارد که هر کدام انسان را به سمت خود خوانده، و یگانه راه نجات را پیروی از دین و مکتب خویش می دانند. برای انسانی که بخواهد مسیر حق را پیدا کند بررسی و مطالعه اعتقادات و دیدگاه های تمام آنها بسیار دشوار، بلکه غیر ممکن است.
پس برای تشخیص دین حق باید چه کرد؟
چگونه این مسیر دشوار را باید پیمود؟


بر خلاف آنچه گمان میشود تشخیص دین حق به لحاظ علمی بسیار آسان است، البته اگر انسان روش مند به آن ورود پیدا کند و خودش را غرق در جزئیات نسازد.
روش تحقیق در خصوص دین این نیست که انسان هر دینی را بنشیند تا آخر مطالعه کند و بعد همه آنها را با هم مقایسه کند!!! چنین روشی براستی یک عمر تحقیق را می طلبد!! برای تحقیق باید محورهای ادیان را نگاه کرد، هر محوری که ابطال شد، تما ادیانی که آن اعتقاد محورشان است باطل می شوند.

به عنوان مثال اعتقاد به خدا یا عدم اعتقاد به خدا به عنوان دو محور است، که تمامی ادیان را به دو دسته آسمانی و غیر آسمانی تقسیم می کند، طبیعتا با اثبات وجود خداوند تمام مکاتب الحادی، و ادیان غیر الهی ابطال خواهند شد، و اصلا بررسی و مطالعه آنها برای انتخاب لازم نیست. می بینید که به راحتی با بررسی یک مسئله بخش عظیمی از ادیان حذف شده و از حقانیت اسقاط می شوند.

پس در گام بعدی مقایسه ی ما برای دین حق منحصر در ادیان آسمانی خواهد شد، ادیانی که معتقد هستند خدای یگانه ای وجود دارد، و تعالیمشان از جانب او آمده است، طبیعتا اعتبار این ادیان در گرو اعتبار تعالیمشان است، یعنی حتی اگر آسمانی بودن آنها را بپذیریم و قبول کنیم که این ادیان واقعا پیامبرانی الهی داشته اند اما اعتبار امروزی این تعالیم در گرو این است که این تعالیم با سند قطعی و بی حرف و حدیث به آن پیامبرشان ختم شود، وگرنه اگر مثلا ما موسی(ع) و عیسی(ع) را پیامبر بدانیم اما هیچ دلیل سندی بر انتساب متون مقدس یهود و مسیحیت به این انبیا نداشته باشیم طبیعتا این ادیان اعتباری نخواهند داشت.

در میان ادیان الهی تنها دینی که به لحاظ سندی اعتبار دارد اسلام است، ادیان دیگر ولو ادیان الهی به شمار می روند اما از اثبات تاریخی و سند متون دینی خود عاجزند، بنابراین حتی اگر به آسمانی بودن اصل مسیحیت و یهود معتقد باشیم، این ادیان امروزی تعالیمشان برای ما حجیتی نخواهند داشت؛ تنها دین آسمانی که متن مقدس و کتاب آسمانی اش به صورت متواتر و بدون هیچ شائبه ای به ما رسیده و اختلافی در آن نیست اسلام است.
به همین خاطر برخی اندیشمندان معتقد هستند اگر اسلام نبود اصلا به آسمانی بودن یهود و مسیحیت و بسیاری از پیامبران و ادیان دیگر یقینی حاصل نمیشد.

البته از مقایسه اعتقادات هم می توان به این برتری رسید، مثلا از مقایسه تبیین این ادیان آسمانی در مورد خداوند یک راه است، شما توحید ناب اسلامی را مقایسه کنید با تثلیث، یا با تعابیر جسمانی یهود از خداوند؛ با این مقایسه حقانیت اسلام به روشنی اثبات میشود.
طبق آنچه که گذشت می بینید که تشخیص دین حق در صورتی که روشمند انجام شود چندان دشوار نخواهد بود.

اما آنچه که این تشخیص علمی ساده را دشوار می سازد جبرهای نامرئی هستند که عمدتا از مسائل روانشناختی نشأت می گیرند، پیش فرض ها و تعلقات درونی، علم زدگی، و هچنین جوّ زدگی از این عوامل به شمار می روند، انسان اگر از آنها رها شود و آزاد اندیشانه تصمیم بگیرد مسیر را به لحاظ علمی آسان خواهد یافت، اما جدایی از این جبرها به شدت دشوار است؛ علت اصلی ایستادگی انسان ها بر اعتقادات باطل خویش همین وابستگی های روانی آنهاست.

بنابراین در یک کلام، تشخیص دین حق:
به لحاظ علمی بسیار آسان
و به لحاظ روانی بسیار دشوار است

با عرض سلام دهها فرقه اسلامی وجود دارد که بعضا همدیگر را کافر می دانند حال از میان این دهها فرقه کدامشان برحق است؟

Reza24;1007833 نوشت:
با عرض سلام دهها فرقه اسلامی وجود دارد که بعضا همدیگر را کافر می دانند حال از میان این دهها فرقه کدامشان برحق است؟

سلام آقارضای عزیز
اینجا هم لازم نیست اعتقادات تک تک فرقه ها بررسی شود، باید به محورها توجه کرد، به عنوان مثال امامت بلافصل امیرالمومنین(ع) محوری است که با اثبات یا رد آن بسیاری از فرقه ها حقانیت خویش را از دست خواهند داد. اگر ما اینچنین طبق محورها پیش رفتیم خب مسیر برای کشف دین و مذهب خیلی آسان تر خواهد شد، حالا اگر در نهایت مجبور شدیم ین فرقه های شیعه با دقت و تأمل بیشتری بنگریم خیلی بهتر از این است که از همان ابتدا بنشینیم همه ادیان اسلام و یهود و مسیحیت و بودا و هندو و شین تو و مانند آن را مطالعه کنیم!

فارغ از این روش بحث، من همان طور که عرض کردم به جد معتقد هستم آنچه که موجب سخت شدن کشف حق و حقیقت میشود مسائل روانشناختی و وابستگی های عاطفی، و پیش فرض ها، و تعلقات فکری پیشینی است، به همین خاطر پیدا کردن حق بین فرقه های اسلامی برای کسی که از خارج از اسلام می خواهد به آن وارد شود آسان تر از مسلمان سنی است که مثلا میخواهد به حقانیت شیعه پی ببرد؛ چون آن تازه مسلمان هنوز تعلقی به یک طرف ندارد، اما تشخیص حقانیت شیعه برای یک مسلمان اهل سنت که وابستگی های شدیدی به اعتقادات اهل سنت از جمله عدالت تمامی صحابه دارد بسیار دشوار است، مگر آنکه آنقدر آزاد اندیش باشد که این تعلقات را نادیده بگیرد اما بالاخره دشوار است.

مثلا در ماجرای جبر و اختیار، آیت الله سبحانی سخن جالبی دارند، می فرمایند: معتقدین به جبر فقط آیاتی را دیدند که تفویض را نفی میکند، به همین خاطر معتقد به جبر شدند، و معتقدین به تفویض فقط آیاتی را دیدند که جبر را نفی می کند و معتقد به تفویض شدند؛ اما اگر اینها هر دو دسته آیات را با هم می دیدند معتقد به اختیار و امر بین الامرین میشدند.
میبینید ناکامی آنها در کشف حقیقت به خاطر این بود که اول اعتقادشان را انتخاب می کردند و بعد در قرآن دنبال آیه ای برای تأیید اعتقادشان می رفتند! نه اینکه اول آیات را ببینند و بعد اعتقادشان را انتخاب کنند.

اساسا در فرقه ها این یک آفت اساسی است، ما ادله بسیار شفاف و روشنی بر امامت داریم که انصافا و وجدانا حتی وجود یکی از آنها برای اثبات امامت امیرالمومنین(ع) کفایت می کند، آنچه که موجب این همه شک و تردید در آنها شده است، و شدید ترین بحث ها به لحاظ ادبیات و الفاظ و دلالت های عقلی را موجب شده است پیش فرض های ذهنی برای عدم پذیرش آن است وگرنه وقتی این سخنان را پیامبر(ص) به مردم می فرموده اند همه منظور پیامبر(ص) را می فهمیده اند، نیازی به این بحث های پیچیده نبوده است! همواه انسان اگر با پیش داوری وارد بحث بشود دوست دارد دنبال قرینه برای اثبات مدعای خویش بگردد و از هیچ قرینه ای فروگذار نخواهد بود، اما اگر بی طرفانه وارد شود می بیند که مسئله خیلی روشن است.

اگر ما با حالت تسلیم در برابر سخنان قرآن و پیامبر(ص) بنشینیم حقیقت روشن است، من چند مثال برای شما میزنم، خواهش ی کنم آنها را عُرفی نگاه کنید، چون همه مخاطبین پیامبر(ص) مردم عادی بوده اند، نه اهل علم و تخصص:

وقتی می فرماید:
مثل اهل بیت من چون کشتی نوح است، هر کسی بر آن سوار شود نجات یابد، و هر کسی که روی بگرداند غرق می شود.
من بعد از خودم دو چیز گران بها در میان شما باقی میگذارم، قرآن و اهل بیتم، مادامی که به این دو تمسک کنید گمراه نخواهید شد، و این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد.
ای علی(ع)، تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی، مگر اینکه پیامبری بعد از من نیست.
بعد از جمع نمودن بیش از 100 هزار نفر در آخرین سفر حج شان، فرمودند: ای مردم آیا من بر شما از خودتان اولی نیستم؟ ... هر کسی من مولای او هستم، پس این علی(ع) مولای اوست.

و آیات متعدد و روایات بسیار دیگری که در این زمینه وجود دارد.

یار مهربان;1007569 نوشت:
با سلام و احترام

امروزه صدها دین الهی و غیر الهی و همچنین مکاتب فکری بشری در دنیا وجود دارد که هر کدام انسان را به سمت خود خوانده، و یگانه راه نجات را پیروی از دین و مکتب خویش می دانند. برای انسانی که بخواهد مسیر حق را پیدا کند بررسی و مطالعه اعتقادات و دیدگاه های تمام آنها بسیار دشوار، بلکه غیر ممکن است.
پس برای تشخیص دین حق باید چه کرد؟
چگونه این مسیر دشوار را باید پیمود؟

با سپاس



با سلام

قرآن کتابی است که به انحاء مختلف حقانیت و الهی بودن خود را به اثبات رسانیده است بنابر این اگر به دنبال دین حق می گردی، در قرآن به دنبالش بگرد. پروردگار می فرمایند:

هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ(9:33)
او کسی است که رسول خود را با کتاب هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر دیگر ادیان برتری بخشد هرچند که مشرکان را خوش نیاید.

اگر دینت را از قرآن بدست آوردی هیچ شکی در حقانیتش نداشته باش اما اگر آن را از مذاهب و فرقه های موجود گرفتی شک نکن که از راه درست خارج شده و به بیراهه زده ای. هرکس تورا به فرقه و آیین خود دعوت کرد به او بگو!
إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىٰ - هدایت واقعی آن هدایتی است که هادیش خداوند باشد.


با سلام و تشکر از پاسخ کارشناس محترم

shahed1;1007967 نوشت:
اگر دینت را از قرآن بدست آوردی

شما که مدعی هستید باید دین را از قرآن به دست بیاوریم

و اتفاقا حرف خوبی هم هستش اما یک سوال:

قرآن را از کجا و چگونه بفهمیم؟

یار مهربان;1008144 نوشت:
با سلام و تشکر از پاسخ کارشناس محترم

شما که مدعی هستید باید دین را از قرآن به دست بیاوریم

و اتفاقا حرف خوبی هم هستش اما یک سوال:

قرآن را از کجا و چگونه بفهمیم؟

با سلام

برای فهم قرآن لازم و ضروریست که موانع فهم آن را پشت سر بگذاری!
باید آموزه های دین مادری و آن چیزهایی را که از مردم دور و برت در باره دین آموخته ای به فراموشی بسپاری
باید به رهنما بودن قرآن ایمان داشته باشی و از اینکه قرآن به تنهایی می تواند تو را به رستگاری و سعادت برساند احساس ایمنی کنی.
باید دینت را فقط و فقط از قرآن اخذ کنی و بدون کوچکترین انحرافی نگاهت صرفاً به آن باشد

مسلم;1007905 نوشت:
سلام آقارضای عزیز
اینجا هم لازم نیست اعتقادات تک تک فرقه ها بررسی شود، باید به محورها توجه کرد، به عنوان مثال امامت بلافصل امیرالمومنین(ع) محوری است که با اثبات یا رد آن بسیاری از فرقه ها حقانیت خویش را از دست خواهند داد. اگر ما اینچنین طبق محورها پیش رفتیم خب مسیر برای کشف دین و مذهب خیلی آسان تر خواهد شد، حالا اگر در نهایت مجبور شدیم ین فرقه های شیعه با دقت و تأمل بیشتری بنگریم خیلی بهتر از این است که از همان ابتدا بنشینیم همه ادیان اسلام و یهود و مسیحیت و بودا و هندو و شین تو و مانند آن را مطالعه کنیم!

فارغ از این روش بحث، من همان طور که عرض کردم به جد معتقد هستم آنچه که موجب سخت شدن کشف حق و حقیقت میشود مسائل روانشناختی و وابستگی های عاطفی، و پیش فرض ها، و تعلقات فکری پیشینی است، به همین خاطر پیدا کردن حق بین فرقه های اسلامی برای کسی که از خارج از اسلام می خواهد به آن وارد شود آسان تر از مسلمان سنی است که مثلا میخواهد به حقانیت شیعه پی ببرد؛ چون آن تازه مسلمان هنوز تعلقی به یک طرف ندارد، اما تشخیص حقانیت شیعه برای یک مسلمان اهل سنت که وابستگی های شدیدی به اعتقادات اهل سنت از جمله عدالت تمامی صحابه دارد بسیار دشوار است، مگر آنکه آنقدر آزاد اندیش باشد که این تعلقات را نادیده بگیرد اما بالاخره دشوار است.

مثلا در ماجرای جبر و اختیار، آیت الله سبحانی سخن جالبی دارند، می فرمایند: معتقدین به جبر فقط آیاتی را دیدند که تفویض را نفی میکند، به همین خاطر معتقد به جبر شدند، و معتقدین به تفویض فقط آیاتی را دیدند که جبر را نفی می کند و معتقد به تفویض شدند؛ اما اگر اینها هر دو دسته آیات را با هم می دیدند معتقد به اختیار و امر بین الامرین میشدند.
میبینید ناکامی آنها در کشف حقیقت به خاطر این بود که اول اعتقادشان را انتخاب می کردند و بعد در قرآن دنبال آیه ای برای تأیید اعتقادشان می رفتند! نه اینکه اول آیات را ببینند و بعد اعتقادشان را انتخاب کنند.

اساسا در فرقه ها این یک آفت اساسی است، ما ادله بسیار شفاف و روشنی بر امامت داریم که انصافا و وجدانا حتی وجود یکی از آنها برای اثبات امامت امیرالمومنین(ع) کفایت می کند، آنچه که موجب این همه شک و تردید در آنها شده است، و شدید ترین بحث ها به لحاظ ادبیات و الفاظ و دلالت های عقلی را موجب شده است پیش فرض های ذهنی برای عدم پذیرش آن است وگرنه وقتی این سخنان را پیامبر(ص) به مردم می فرموده اند همه منظور پیامبر(ص) را می فهمیده اند، نیازی به این بحث های پیچیده نبوده است! همواه انسان اگر با پیش داوری وارد بحث بشود دوست دارد دنبال قرینه برای اثبات مدعای خویش بگردد و از هیچ قرینه ای فروگذار نخواهد بود، اما اگر بی طرفانه وارد شود می بیند که مسئله خیلی روشن است.

اگر ما با حالت تسلیم در برابر سخنان قرآن و پیامبر(ص) بنشینیم حقیقت روشن است، من چند مثال برای شما میزنم، خواهش ی کنم آنها را عُرفی نگاه کنید، چون همه مخاطبین پیامبر(ص) مردم عادی بوده اند، نه اهل علم و تخصص:

وقتی می فرماید:
مثل اهل بیت من چون کشتی نوح است، هر کسی بر آن سوار شود نجات یابد، و هر کسی که روی بگرداند غرق می شود.
من بعد از خودم دو چیز گران بها در میان شما باقی میگذارم، قرآن و اهل بیتم، مادامی که به این دو تمسک کنید گمراه نخواهید شد، و این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد.
ای علی(ع)، تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی، مگر اینکه پیامبری بعد از من نیست.
بعد از جمع نمودن بیش از 100 هزار نفر در آخرین سفر حج شان، فرمودند: ای مردم آیا من بر شما از خودتان اولی نیستم؟ ... هر کسی من مولای او هستم، پس این علی(ع) مولای اوست.

و آیات متعدد و روایات بسیار دیگری که در این زمینه وجود دارد.

با عرض سلام خدمت کارشناس محترم. من در مورد مساله امامت الهی تحقیقات بسیار زیادی انجام دادم که نه تنها قانع نشدم بلکه به تناقضات بزرگ و آشکاری در مورد این مسئله رسیدم .آن زمان که در این مورد تحقیق میکردم همواره سعی میکردم مسئله را از دید یک شخص بی طرف بررسی بکنم . احادیثی که مطرح فرمودید هیچکدام مساله امامت الهی یعنی امامتی که حتی از نبوت هم بالاتر است را ثابت نمی کند و احتمالا بعضا ضعیف باشند یا برداشت دیگری داشته باشند من شخصا البته با عرض معذرت به این نتیجه رسیدم که اگر کسی در مورد مساله امامت الهی شیعه تحقیقات جامع و کاملی انجام دهد و از دیدگاه شیعه و سنی این موضوع را بررسی بکند و متوجه تناقضات آشکاری که این مسئله از دید شیعه دارد نشود باید دارای ضریب هوشی پایینی باشد! اگر کارشناس محترم مایل باشند حاضرم در همین تاپیک به این تناقضات مخصوصا یکی دو مورد که از همه بزرگتر است اشاره نمایم. با تشکر

کشف دین راستین کار راحتی نیست و کار سختی هست و خوب مسایل زیادی باهاش درگیر میشن و زمان بسیار زیادی هم از پویندگان مسیر می‌گیره

ولی سوال اول این هست که هدف شما از دیندار بودن چی هست

1.اگر به دنبال اخلاقیات محض هستید و می‌خواهید تنها خوب باشید دین بدردتون نمیخوره

2 اگر به دنبال موفقیت مادی و معنوی در همین دنیا هستین باز هم دین بدردتون نمیخوره

میشه بگین برای چی میخواین دیندار باشین

Reza24;1007833 نوشت:
با عرض سلام دهها فرقه اسلامی وجود دارد که بعضا همدیگر را کافر می دانند حال از میان این دهها فرقه کدامشان برحق است؟

یار مهربان;1008144 نوشت:
شما که مدعی هستید باید دین را از قرآن به دست بیاوریم

و اتفاقا حرف خوبی هم هستش اما یک سوال:

قرآن را از کجا و چگونه بفهمیم؟



با عرض سلام

خداوند در قرآن می فرماید:


وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ﴿العنكبوت: ٦٩﴾ و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.

به نظرم کلمات انتهای آیات قرآن کلیدی برای فهم آیات قرآن هستند!

بنابراین برای اینکه خداوند شما را به راه های صحیح هدایت کند فقط تلاش در جهت یافتن حقیقت کافی نخواهد بود بلکه نیکوکار بودن شما هم شرط است! و نیکوکار بودن و شدن افراد لزوما ربطی به دین آنها ندارد!

حال اگر به قرآن ایمان دارید و میخواهید از قرآن در این زمینه بهره بگیرید خوب است که ببینیم که از نظر قرآن چه کسانی نیکوکارند؟
به عنوان مثال:
.......................................................................
1- نیکوکاران کسانی هستند که خیرخواه حقیقی برای دوستان و اطرافیان خود هستند

لَّيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَىٰ وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِن سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿التوبة: ٩١﴾ بر ضعیفان و بیماران و آنها که وسیله‌ای برای انفاق (در راه جهاد) ندارند، ایرادی نیست (که در میدان جنگ شرکت نجویند،) هرگاه برای خدا و رسولش خیرخواهی کنند (؛ و از آنچه در توان دارند، مضایقه ننمایند). بر نیکوکاران راه مؤاخذه نیست؛ و خداوند آمرزنده و مهربان است!
......................................................................
2- نیکوکاران کسانی هستند که از اشتباهات دیگران گذشت می کنند

فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِّمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿المائدة: ١٣﴾ ولی بخاطر پیمان‌شکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم؛ و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم؛ سخنان (خدا) را از موردش تحریف می‌کنند؛ و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند؛ و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه می‌شوی، مگر عده کمی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرف‌نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد! (۵: ۱۳)
.....................................................................
3-نیکوکاران کسانی هستند که به نیازمندان کمک می کنند

وَأَنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿البقرة: ١٩٥﴾ و در راهِ خدا، انفاق کنید! و (با ترک انفاق،) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید! و نیکی کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست می‌دارد. (۲: ۱۹۵)

........................................................
4-نیکوکاران اهل فساد نیستند

وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ ﴿الأعراف: ٥٦﴾ و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید، و او را با بیم و امید بخوانید! (بیم از مسؤولیتها، و امید به رحمتش. و نیکی کنید) زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است! (۷: ۵۶)
......................................................
با توجه به صفات بالا انسان می توان هر دینی داشته باشد اما نیکوکار هم باشد تا واجد شرایط در این مسیر باشد

اما نکته ای جالب و ظریفی در حدیثی از امام صادق ع به عنوان بصری موجود هست که به نظرم نتیجتا آن میشود که خداوند اراده به هدایت کسی می نماید که آن شخص به علم خود عمل می کند (همراه با جنبه نیکوکار بودن) این مساله قبل از تلاش و کوشش برای رسیدن به حقیقت موضوعیت پیدا می کند.

[=IRANSans]حضرت فرمودند: ای اباعبداللَّه(عنوان بصری)! علم به آموختن نیست، علم نور است و در قلب کسی قرار می‌گیرد که خداوند تبارک و تعالی هدایت او را اراده فرموده باشد. بنابراین اگر علم می‌خواهی ابتدا باید حقیقت عبودّیت (بندگی) را در وجود خودت بخواهی و علم را با عمل کردن، طلب کنی و از خداوند طلب فهم کن تا (علم را) به تو بفهماند.

Reza24;1008166 نوشت:
من در مورد مساله امامت الهی تحقیقات بسیار زیادی انجام دادم که نه تنها قانع نشدم بلکه به تناقضات بزرگ و آشکاری در مورد این مسئله رسیدم

بنده هم در این خصوص بی اطلاع نیستم، من سالهاست که نه یک طرفه و فقط از دید کتاب های کلامی شیعه، بلکه به صورت تطبیقی هم تحصیل، هم مطالعه، هم تحقیق، و هم تدریس در زمینه امامت داشته ام.

Reza24;1008166 نوشت:
احادیثی که مطرح فرمودید هیچکدام مساله امامت الهی یعنی امامتی که حتی از نبوت هم بالاتر است را ثابت نمی کند

برادر عزیزم، آقا رضای گل، همین سخن شما نشان می دهد مشی درستی در تحقیق نداشته اید، ما هرگز از این روایاتی که عرض کردم امامتی بالاتر از نبوت اثبات نمی کنیم، بلکه وقتی با این روایات امامت اهل بیت(علیهم السلام) را اثبات کردیم، از روایات خودشان افضلیتشان را هم اثبات میکنیم، اگرچه آیاتی از قرآن هم دلالت بر افضلیت دارند

Reza24;1008166 نوشت:
اگر کارشناس محترم مایل باشند حاضرم در همین تاپیک به این تناقضات مخصوصا یکی دو مورد که از همه بزرگتر است اشاره نمایم.

بنده با کمال میل حاضرم در این خصوص با شما سخن بگویم، اما نه قوانین سایت به ما اجازه طرح موضوع امامت را در این تاپیک می دهد، و نه به لحاظ منطقی چنین کاری صحیح است، چون ورود به این مسئله موجب میشود ما بر دو موضوع در این تاپیک تمرکز کنیم و طبیعتا هر دو ذبح میشود؛ شما از طریق همین لینک «ارسال پرسش» در امضای بنده میتوانید به راحتی یک موضوع جدید ایجاد کنید تا به بنده یا یکی از کارشناسان دیگر واگذار شده و موضوع مد نظرتان به بحث گذاشته شود.
ممنونم از شماhappy@};-

در بحث علمی صرفا نباید ادعا کرد، همانطور که مشاهده فرمودید من برای سخنانم دلیل آوردم، لذا از مخاطبین خودم چه همفکر، و چه مخالف توقع دارم با دلیل صحبت کنند که بحث شکل علمی به خودش بگیرد و قابل نقد و نظر باشد، اما شما در یک پس کوتاه صرفا سه بار ادعا کردید، ادعاهایی که هیچ دلیلی بر آنها اقامه نکردید:

فرشته برمیگردد;1008172 نوشت:
کشف دین راستین کار راحتی نیست و کار سختی هست و خوب مسایل زیادی باهاش درگیر میشن و زمان بسیار زیادی هم از پویندگان مسیر می‌گیره

فرشته برمیگردد;1008172 نوشت:
1.اگر به دنبال اخلاقیات محض هستید و می‌خواهید تنها خوب باشید دین بدردتون نمیخوره
2 اگر به دنبال موفقیت مادی و معنوی در همین دنیا هستین باز هم دین بدردتون نمیخوره

یار مهربان;1008144 نوشت:
شما که مدعی هستید باید دین را از قرآن به دست بیاوریم

با سلام و احترام
صلوات هایی که بنده در ذیل پست ها میزنم در حکم تشکر است، گاهی پاسخی ا اصلا قبول ندارم، گاهی بخشی را قبول دارم، و گاهی همه آن پست را قبول دارم.

یار مهربان;1008144 نوشت:
قرآن را از کجا و چگونه بفهمیم؟


سخن شما درست است، همه دین را نمی توان از قرآن برداشت کرد چرا که خود قرآن بخشی از دین است که اثبات آن در گرو ادله است؛ اما ورود به آن ما را از موضوع تاپیک دور می کند
چون بحث اثبات قرآن خودش بسیار گسترده تر از موضوع این تاپیک است و ورود به آن این بحث را تحت الشعاع خودش قرار خواهد داد، اما تاپیک هایی در این خصوص بحث شده اند، آنها را مطالعه کنید اگر قانع نشدید می توانید موضوع جدیدی در این رابطه ایجاد کنید

مسلم;1007802 نوشت:
بر خلاف آنچه گمان میشود تشخیص دین حق به لحاظ علمی بسیار آسان است، البته اگر انسان روش مند به آن ورود پیدا کند و خودش را غرق در جزئیات نسازد.
روش تحقیق در خصوص دین این نیست که انسان هر دینی را بنشیند تا آخر مطالعه کند و بعد همه آنها را با هم مقایسه کند!!! چنین روشی براستی یک عمر تحقیق را می طلبد!! برای تحقیق باید محورهای ادیان را نگاه کرد، هر محوری که ابطال شد، تما ادیانی که آن اعتقاد محورشان است باطل می شوند.

درود استاد گرامی

فرمودید برای شناخت دین حق نباید وارد جزییات شد
حال اگر با روش شما پیش رفتیم و به دو دین رسیدیم مثلا مسیحیت و اسلام
بعد به جزییات دین اسلام شک کردیم
چه باید کرد ؟
منظور اینکه اگر در جزییات یک دین ناهماهنگی و خرافات دیدیم ایا ان دین نسخ نمی شود ؟

**گلشن**;1008255 نوشت:
فرمودید برای شناخت دین حق نباید وارد جزییات شد
حال اگر با روش شما پیش رفتیم و به دو دین رسیدیم مثلا مسیحیت و اسلام
بعد به جزییات دین اسلام شک کردیم
چه باید کرد ؟
منظور اینکه اگر در جزییات یک دین ناهماهنگی و خرافات دیدیم ایا ان دین نسخ نمی شود ؟

ببینید حقانیت یک دین قطعا خودش را در اصول اعتقادی نشان میدهد، شما نمیتوانید دو دین را مثال بزنید که در مقایسه اصول اعتقادی آنها ما به حقانیت یا بطلان آنها پی نبریم
بنابراین اگر منظور شما از جزئیات، جزئیات اعتقادی است، بله گاهی ممکن است به دو دین برسیم و مجبور شویم در جزئیان اعتقادی آنها ورود کنیم.

اما اگر منظور شما از جزئیات تعالیم جزئی آنهاست چنین بررسی ای لازم نیست، چون اولا: همانطور که اشاره شد حقانیت در اصول قطعا خودش را نشان خواهد داد، و ثانیا عقل در بسیاری از موارد توان تشخیص حق در فروع دین را ندارد، به اصطلاح عقل گریز است، نه عقل ستیز؛ لذا نمی توان قضاوت دقیقی داشت.

همانطور که ما در تشخیص یک پزشک واقعی از یک پزشک قلابی که نسخه نوشتن بلد است، نمی توانیم از نسخه ها یشان بفهمیم کدام بر حق هستند، بلکه باید در اصل پزشک بودنشان تحقیق کنیم.

مسلم;1008204 نوشت:
در بحث علمی صرفا نباید ادعا کرد، همانطور که مشاهده فرمودید من برای سخنانم دلیل آوردم، لذا از مخاطبین خودم چه همفکر، و چه مخالف توقع دارم با دلیل صحبت کنند که بحث شکل علمی به خودش بگیرد و قابل نقد و نظر باشد، اما شما در یک پس کوتاه صرفا سه بار ادعا کردید، ادعاهایی که هیچ دلیلی بر آنها اقامه نکردید:

در چنبن بحث هایی نباید جهت گیری های محض مغز بشری رو درست دونست و به هر جیزی باید شک کرد ... اگر فقط و فقط دنبال حقیقت و واقعیت محض باشیم ( البته اگر وجود داشته باشد و انسان قادر به کشف اون باشد و هزاران اما و اگر دیگر ) .

بقیه اهدافی که بشر تعیین میکنه و فکر میکنه هدف دین و آیین اون چیز هست ... بالاجبار انسان رو به سمته چیزهایی دیگر میبره ...

آنچنانچه بودا ... تصمیم میگیره زندگی درستی داشته باشه و بودیسم رو تاسیس میکنه و انسان رو تا سر حد یک سوپرمن جلو میبره ... ولی آیا یک بودیسم به حقیقت و واقعیت دسترسی پیدا میکنه ....

آنچنانچه یک مسلمان تصمیم میگیره که یک مدل ایدیولوژی رو بپذیره ... بندگی کنه تا در ازای اون بندگی کردن بتونه در مسیری که هدفش قرب الی الله هستش برسه ...

آنچنانچه عرفان حلقه ... مغز رو یک دیش ماهواره ای فرض میکنه و ادعا میکنه که مغز انسان میتونه بدون واسطه فرمان ها و زشتی و پاکی رو از سرچشمه خلقتش بگیره و کسی که ما رو خلث کرده دیش و رسیور سرخود برامون گذاشته و نیاز به هیچ چیزی نداریم و با همین دیش و رسیور حتی میتونیم با دیگران نیز در ارتباط قرار بگیریم و ...

آنچنانچه بهائیت ... اعتقادش به این هستش که سعادت بشر در گرو رفتارها و تعاملات بسیار تنگاتنگ بشری هست و زبان انگلیسی رو موکدا یادگرفتنش رو واجب میکنه و علم رو بسیار ارزشمند تعریف میکنه و در فقه بهاییت معلم انسان از انسان ارث میبره و ...

آنچنانچه در مسیحیت ... گفته میشه که هر انسانی هر چقدر هم که راست کردار و خوب باشه و هر جقدر هم که اخلاق محور باشه باز گناه میکنه و روش این هستش که باید روح القدس رو دریافت کنه و بپذیره که در تمامی تصمیم های زندگیش این روح القدس باشه که تصمیم میگیره ؛ نه اختیار و دو دو تا چهار تا کردن شریعت توسط اون ... در اینصورت هست که اون انسان افعالش خدایی میشه و دیگر گناه برایش غیر قابل تعریف خواهد شد .

قبل از اینکه ایشون بخواهند تصمیم بگیرند که میخوان به سمته چه دینی حرکت کنند سوال اصلی این هست ...
دین رو چی میدونند ...

1. دستور العملی که از سمته خدا اومده که بشر رو راهنمایی کنه ؟
2. روشی منطقی و دقیق برای کشف حقیقت و اینکه کی هستیم ؟ کجا هستیم ؟ زندگی تعریفش چی هست ؟ برای چی به دنیا اومدیم ؟
3. روشی برای سعادتمند شدن و خوشبخت شدن ؟ به دنبال لذت هستند و میخوان در نهایت کامروا باشند ؟

و ....

پیشنهاد من به شروع کننده موضوع ....

1. حتما و حتما یه وقتی بر روی بودیسم بزار ... بودیسم از نظره من دینی هست که واقعا ارزش این رو داره که وقتت رو بزاری و تئوری های اون رو یاد بگیری ... و هشت قسمت داره ....

class: wikitable

[TH="bgcolor: #EAECF0 align: center"]بخش[/TH]
[TH="bgcolor: #EAECF0 align: center"]عوامل هشتگانه[/TH]
[TH="bgcolor: #EAECF0 align: center"]به سانسکریتو پالی[/TH]
[TH="bgcolor: #EAECF0 align: center"]توضیح[/TH]
بینش
prajñā
۱. دیدگاه درست
samyag dṛṣṭi
sammā ditthi
دیدن واقعیت همان‌گونه که هست نه آن‌گونه که به نظر می‌آید. آگاهی از آیین نیک (دین، مکتب یا مذهب درست و چهار حقیقت شریف.
۲. نیت درست
samyag saṃkalpa
sammā sankappa
نیت دست‌یابی به توان دست کشیدن و چشم‌پوشی از چیزها. نیت رسیدن به آزادی و بی‌آزاری.
اخلاق‌مداری
śīla
۳. گفتار درست
samyag vāc
sammā vāca
شیوه گفتاری که بی‌دروغ و بی‌زیان باشد. خودداری از دروغ گویی، بدگویی، درشت گویی (ناسزا، متلک، ....)، یاوه گویی (حرف از روی نادانی و حرّافی بی‌مورد).
۴. کردار درست
samyag karman
sammā kammanta
کردار به شیوه‌ای بی‌زیان. خودداری از آزار، کشتار و تبعیض موجودات، خودداری از گرفتن آنچه به تو تعلّق ندارد، رابطه جنسی نامناسب (رابطه با زور، رابطه با فرد متأهل، رابطه با کودکان نابالغ).[۷]
۵. معاش درست
samyag ājīvana
sammā ājīva
معاشی بی‌زیان. خودداری از مشاغلی که باعث آزار است: اسلحه‌فروشی، حیوان‌فروشی، اِعمال و تلقین نظر به دیگران (به هر اسمی. حتّی به اسم گسترش آیین یا هدایت) به‌ویژه اگر با زور و ارعاب باشد، رباخواری، کلاه‌برداری، رمالی، جادو و غیره.[۸]
تمرکز روانی
samādhi
۶. کوشش درست
samyag vyāyāma
sammā vāyāma
کوشش برای بهبود. گام نخست: دور ماندن از خواسته‌های ناشایست همراه با شکوفا کردن تمایلات خوب. گام دوم: غلبه کامل بر عادات ناشایست همراه با ایجاد عادات نیک.[۸]
۷. اندیشه درست
samyag smṛti
sammā sati
رسیدن به آگاهی که از طریق آن بتوان اصل واقعیت چیزها را با ذهنی بازدید. آگاه بودن از واقعیت موجود در درون خود، بدون میل و نیاز یا بیرازی از آن. اندیشه آزاد از کام و شهوت، آزاد از بدخواهی و آزاد از ستمگری.[۸]
۸. تمرکز درست
samyag samādhi
sammā samādhi
مراقبه یا تمرکز صحیح که از آن به عنوان چهار درون‌پویی Dhyāna نخست یاد شده‌است. ذکرگویی چندان توصیه نشده ولی ممنوع نیست.[۷]

2. یک وقتی هم بر روی دین یهود بزار .... و بعدش هم بر روی دین مسیحیت ...
اینکه یهود به کجا رسید و مسیح با دین یهود چی کار کرد و چرا شریعت ( حلال و حرام ) رو منقرض کرد

3. یک وقتی هم بر روی دین اسلام بزار ( تمام آخوندها با تمام این حلال و حروم ها و ... شون رو در نظر بگیر ) ... و بعدش هم به این توجه کن که چرا میگن وقتی حضرت مهدی بیاد همه میگن دین جدیدی میاره

4. کمی هم بر روی آیین های بشری مانند بهاییت وقت بزار ... به هر حال چندین روانشناس و جامعه شناس اونها رو بر اساس رنج هایی که در جامعه میدیدند تالیف کردند ...

حقیقت مانند آیینه ای هست که در طول تاریخ شکسته و هر قوم و آیینی یک قسمتش رو برداشته و ادعا میکنه که از همه درست تر و کامل تر و قوی تر هستش ..

یک انسان وقتی یک موز میبینه اون رو با پوست نمیخوره
یک هندونه رو میبینه با تخم هاو پوستاش نمیخوره

بلکه خیلی چیزهاش رو دور میندازه ...

در تمامی این آیین ها چیزهایی وارد شده که

1. خاص اون قوم بوده
2. برای این گفته شده که مردم کاملا به این باور برسند که تنها راه نجات فقط همون مسیر هست و دیگر مسیر ها جواب نمیده
3. به دروغ وارد شده
4. تحریف شده
و ...

فرشته برمیگردد;1008402 نوشت:
در چنبن بحث هایی نباید جهت گیری های محض مغز بشری رو درست دونست و به هر جیزی باید شک کرد ... اگر فقط و فقط دنبال حقیقت و واقعیت محض باشیم

بله، سخن شما 100 درصد درست است خانم؛ اما مواضع شما، نتیجه گیری های شما با عرض معذرت نشان میدهد که به آنچه می گویید پایبند نیستید، این را برادرانه خدمت شما عرض می کنم، مطلقا نگاهم به سخنانی که با شما دارم در قالب مناظره و مجادله یا حتی نصیحت نیست.
اقتضاء بحثی است که ما صمیمانه اینجا با کاربران در فضای مجازی داریم، نه بحث رقابت است، نه بحث شکست و پیروزی است و نه...؛ خواهش می کنم در برابر سخنانی که عرض میکنم موضع، و گارد نگیرید؛ بی طرفانه روی آنها فکر کنید.

من بخش هایی از سخنان شما را نقل قول می گیرم، تا روی آنها فکر کنید و کمی منتقدانه به افکار و ضمیر ناخودآگاهتان را که در لابلای کلماتتان بروز یافته اند نگاه کنید:

فرشته برمیگردد;1008403 نوشت:
یک وقتی هم بر روی دین اسلام بزار (تمام آخوندها با تمام این حلال و حروم ها و ... شون رو در نظر بگیر ) ... و بعدش هم به این توجه کن که چرا میگن وقتی حضرت مهدی بیاد همه میگن دین جدیدی میاره

جمله ای که به رنگ قرمز درآورده ام بخشی از ضمیر ناخودآگاه شماست، این احساس منفی، به شدت در تشخیص حق رهزنی می کند، در حالی که من حدود 20 سال است در حوزه هستم و میدانم فقها هرگز بدون تکیه به آیات و روایت و عقل فتوایی نمیزنند. پس حلال و حرام آخوندها یعنی چه؟! قطعا چنین پیش فرض هایی نمیگذارند ما درست تصمیم بگیریم(به افکارتان بدبین باشید)
منظور از دین جدید و امر جدیدی که امام زمان(عج) هم می آورند چیز دیگری است که بحث مفصلی می طلبد، اجمالا یعنی فراموش شدن دین و سنت های الهی، و تغییر سبک زندگی اسلامی، و تبدیل شدن مسلمانان به کسانی که از اسلام جز یک نام، و از قرآن جز خط آن چیزی باقی نمانده است.

فرشته برمیگردد;1008403 نوشت:
کمی هم بر روی آیین های بشری مانند بهاییت وقت بزار ... به هر حال چندین روانشناس و جامعه شناس اونها رو بر اساس رنج هایی که در جامعه میدیدند تالیف کردند ...

یا این مطلب، شما ادعای بشری بودن بهاییت را دارید در حالی که خود بهاییان بشری بودن دینشان را نمی پذیرند! خب نشان میدهد آنچه در ذهن شماست و به آن تکیه کرده اید با نچه در خارج حقیقت دارد متفوت است(به افکارتان بدبین باشید)

فرشته برمیگردد;1008403 نوشت:
حقیقت مانند آیینه ای هست که در طول تاریخ شکسته و هر قوم و آیینی یک قسمتش رو برداشته و ادعا میکنه که از همه درست تر و کامل تر و قوی تر هستش

فرشته برمیگردد;1008403 نوشت:
در تمامی این آیین ها چیزهایی وارد شده که

1. خاص اون قوم بوده
2. برای این گفته شده که مردم کاملا به این باور برسند که تنها راه نجات فقط همون مسیر هست و دیگر مسیر ها جواب نمیده
3. به دروغ وارد شده
4. تحریف شده

یا این ادعایی که همه ادیان بهره ای از حق دارند و هیچکدام حق مطلق نیستند و هیچ دلیل عقلی و منطقی بر آن نیست!
پس لازم است که ما منتقدانه به افکارمان نگاه کنیم، اجازه ندهیم دوتا کتاب قلمبه سلمبه اگر خوانده ایم، یا دوتا جمله قشنگ اگر آموخته ایم، یا حس خوبی و بدی که نسبت به این و آن داریم در قضاوت ما دخالت کنند که قطعا رهزن اند.
دائما از خودمان دلیل بخواهیم و به افکار خودمان بدبین باشیم، بپرسیم به راستی از مجا معلوم همه ادیان بهره ای از حق دارند و هیچ کدام ممکن نیست حق کامل باشند؟

فرشته برمیگردد;1008402 نوشت:
قبل از اینکه ایشون بخواهند تصمیم بگیرند که میخوان به سمته چه دینی حرکت کنند سوال اصلی این هست ...
دین رو چی میدونند ...

1. دستور العملی که از سمته خدا اومده که بشر رو راهنمایی کنه ؟
2. روشی منطقی و دقیق برای کشف حقیقت و اینکه کی هستیم ؟ کجا هستیم ؟ زندگی تعریفش چی هست ؟ برای چی به دنیا اومدیم ؟
3. روشی برای سعادتمند شدن و خوشبخت شدن ؟ به دنبال لذت هستند و میخوان در نهایت کامروا باشند ؟

دین هر چه که باشد نمی تواند خالی از یک سری باور و اعتقادات باشد؛ چون بایدها و نباید ها از هست ها و نیست ها نشأت می گیرد؛ نمیتوان دین را بدون ایدئولوژی آن پذیرفت؛ بودیسم یا جینیسم اگر به ریاضت دعوت میکند چون یک نظام فکری و جهان بینی خاص دارد، اعتقاد به تناسخ، رهایی از این چرخه، کارمه، و... ؛ مسیح و یهود و اسلام اگر به عبادت خداوند دعوت می کنند چون برای جهان خدایی قائل هستند که از جانب او آمده اند...؛ و سایر ادین هم همینطور

بنابراین این که ما در تعریف دین یک نگاه پراگماتیستی داشته و فقط به کارکرد دین نگاه کنیم یک نگاه سطحی نگرانه بوده، و هرگز ما را با عمق آن دین آشنا نخواهد کرد و طبیعتا نگاه درست و جامعی نخواهد بود.

فرشته برمیگردد;1008402 نوشت:
آنچنانچه بودا ...

آنچنانچه یک مسلمان ...

آنچنانچه عرفان حلقه ...

آنچنانچه بهائیت ...

آنچنانچه در مسیحیت ...



بزرگترین اشتباه شما این است که از پایین میخواهید به سمت بالا مسیر را طی کنید، طبیعتا این کار هم دشوارتر خواهد بود و هم یقین آور نخواهد بود! اینکه ما به دستورات عملی و تعالیم ادیان نگاه کنیم هرگز منجر به شناخت دین حق نخواهد شد، اگر هم بشود بسیار دشوار است، و جز سرگردانی چیزی برای ما نخواهد داشت، همانطور که این امر گریبان شما را هم گرفته است.

اما اگر از طریق اصول دین و از بالا به پایین وارد شوید کشف دین حق بسیار راحت خواهد بود، شما به محض اثبات وجود خدا می فهمید که آن جهان بینی ای که در بودیسم و جینیسم و مانند آن وجود دارد باطل است، طبیعتا مسیری را هم که متناسب با آن جهان بینی تعریف نموده اند باطل است.

دیگر لازم نیست دانه دانه ادیان را نگاه کنیم ببینیم چه میگویند، چون وقتی اعتبار گوینده از بین رفت، دیگر سخن او ارزش مقایسه و بررسی نخواهد داشت.

یار مهربان;1007569 نوشت:
با سلام و احترام

امروزه صدها دین الهی و غیر الهی و همچنین مکاتب فکری بشری در دنیا وجود دارد که هر کدام انسان را به سمت خود خوانده، و یگانه راه نجات را پیروی از دین و مکتب خویش می دانند. برای انسانی که بخواهد مسیر حق را پیدا کند بررسی و مطالعه اعتقادات و دیدگاه های تمام آنها بسیار دشوار، بلکه غیر ممکن است.
پس برای تشخیص دین حق باید چه کرد؟
چگونه این مسیر دشوار را باید پیمود؟

با سپاس

از شما می خواهم که تاپیکی را که من ایجاد کرده ام را با دقت مطالعه کنید و نظرتان را به من بگویید. http://www.askdin.com/showthread.php?t=64299&p=1008673#post1008673
در این تاپیک سعی کرده ام که بیان کنم که این گونه نباید تصور کنیم که ما می رویم مثلا پنج سال تحقیق می کنیم و دین حق را پیدا می کنیم و سپس سمعا و طاعتا هرچه گفت گوش می کنیم. دین نوعی معرفت است و معرفت منحصر در مکتب خاصی نیست.

[="Arial"][=arial]

ابوالبرکات;1008675 نوشت:
ز شما می خواهم که تاپیکی را که من ایجاد کرده ام را با دقت مطالعه کنید و نظرتان را به من بگویید. http://www.askdin.com/showthread.php...73#post1008673
در این تاپیک سعی کرده ام که بیان کنم که این گونه نباید تصور کنیم که ما می رویم مثلا پنج سال تحقیق می کنیم و دین حق را پیدا می کنیم و سپس سمعا و طاعتا هرچه گفت گوش می کنیم. دین نوعی معرفت است و معرفت منحصر در مکتب خاصی نیست.

این که شما میگویید دیگر دین نیست
مثلا اسلام و یهود با شریعتشان دین هستند و لازمه شریعت اطاعت و تقلید در فروع دین هست و این شرعیات لازمه و ضرور دین به حساب می آیند
لازمه مسیحی بودن معترف بودن به وجود مسیح هست که در کالبد انسانی به ز مین هبوط کرده و همه رنج بشر و مصائب گناهان آن را به دوش کشیده مصلوب شده و به عرش عروج کرده و دوباره برای ریشه کنی شر با همه قدرت برمی‌گردد
ولی همین غسل تعمید و اعتراف به مسیحیت گاه باید و نبایدهای سخت را بر زندگی افراد حاکم میکند و برای تحکم بخشیدن به همین اعتراف ساده تفتیش عقاید را با همه مصائب آن مجاز میکند
هندو بودن شاید حتی شریعت حداقلی مسیحیت را نداشته ولی منجر به نظام کاستی شده فرقه های مختلف آن اگرچه آداب و اخلاقیات بسیار مختلف دارند ولی بعضی فرقه های هندو به شدت متشرع هستند هندوییسم در ظاهر ساده گاه چنان سخت و غیرقابل انعطاف میشود که - جنگهای فرقه ای و تکفیر بوداییسم و مقابله و تضاد و جنگ با سایر ادیان میشود در گیری های فرقه ای و دینی در هند کم نیستند کما اینکه تحمل ادیان در هند بیش از هر جای دیگر مشهود هست
بوداییسم صلح جو گاه چنان دچار تعبیر و تفسیر میشود که منجر به پاکسازی نژادی در میانمار شده

با شرح بالا این که شما میگویید دین نیست یک هستی شناسی انسان گراست. و نباید خود را در اسم یک دین مثلا مسلمان یا مسیحی و یا .... معرفی کنید
موفق باشید

متحیر;1008683 نوشت:
[="Arial"][=arial]
این که شما میگویید دیگر دین نیست
مثلا اسلام و یهود با شریعتشان دین هستند و لازمه شریعت اطاعت و تقلید در فروع دین هست و این شرعیات لازمه و ضرور دین به حساب می آیند
لازمه مسیحی بودن معترف بودن به وجود مسیح هست که در کالبد انسانی به ز مین هبوط کرده و همه رنج بشر و مصائب گناهان آن را به دوش کشیده مصلوب شده و به عرش عروج کرده و دوباره برای ریشه کنی شر با همه قدرت برمی‌گردد
ولی همین غسل تعمید و اعتراف به مسیحیت گاه باید و نبایدهای سخت را بر زندگی افراد حاکم میکند و برای تحکم بخشیدن به همین اعتراف ساده تفتیش عقاید را با همه مصائب آن مجاز میکند
هندو بودن شاید حتی شریعت حداقلی مسیحیت را نداشته ولی منجر به نظام کاستی شده فرقه های مختلف آن اگرچه آداب و اخلاقیات بسیار مختلف دارند ولی بعضی فرقه های هندو به شدت متشرع هستند هندوییسم در ظاهر ساده گاه چنان سخت و غیرقابل انعطاف میشود که - جنگهای فرقه ای و تکفیر بوداییسم و مقابله و تضاد و جنگ با سایر ادیان میشود در گیری های فرقه ای و دینی در هند کم نیستند کما اینکه تحمل ادیان در هند بیش از هر جای دیگر مشهود هست
بوداییسم صلح جو گاه چنان دچار تعبیر و تفسیر میشود که منجر به پاکسازی نژادی در میانمار شده

با شرح بالا این که شما میگویید دین نیست یک هستی شناسی انسان گراست. و نباید خود را در اسم یک دین مثلا مسلمان یا مسیحی و یا .... معرفی کنید
موفق باشید

مسئله ی مهم هم همین است. ما دین به تعریف شما را می خواهیم چه بکنیم؟ ما همین تعبیر ناقص به قول شما هستی شناسی انسان گرا را می خواهیم. دین مگر جز نوعی معرفت و هستی شناسی و وجودشناسی و نوعی سلوک وجودی چیز دیگری است؟ شاید شرعیات لازمه ی یک دین باشند اما در این حدی که شما می گویید مهم نیستند. تعبد به شرعیات یکی و صرفا یکی از لوازم آن سلوک وجودی است.

ابوالبرکات;1008978 نوشت:
مسئله ی مهم هم همین است. ما دین به تعریف شما را می خواهیم چه بکنیم؟ ما همین تعبیر ناقص به قول شما هستی شناسی انسان گرا را می خواهیم. دین مگر جز نوعی معرفت و هستی شناسی و وجودشناسی و نوعی سلوک وجودی چیز دیگری است؟

من نمی دانم شما به اشکال جناب متحیر عزیز توجه دارید و می دانید تأیید شما نسبت به اشکال ایشان یعنی چه یا خیر؟ آنچه که شما می گویید در حقیقت نابودی دین است! یک نوع دین گرایی اومانیستی است!
علاوه بر اینکه سلوکی که می فرمایید همان شریعت است

ابوالبرکات;1008978 نوشت:
شاید شرعیات لازمه ی یک دین باشند اما در این حدی که شما می گویید مهم نیستند

قطعا غلط است؛ مگر میشود شریعت یک دین که برنامه عملی برای رشد انسان است مهم نباشد؟!

پرسش:
امروزه صدها دین الهی و غیر الهی و همچنین مکاتب فکری بشری در دنیا وجود دارد که هر کدام انسان را به سمت خود خوانده، و یگانه راه نجات را پیروی از دین و مکتب خویش می دانند. برای انسانی که بخواهد مسیر حق را پیدا کند بررسی و مطالعه اعتقادات و دیدگاه های تمام آنها بسیار دشوار، بلکه غیر ممکن است؛ پس برای تشخیص دین حق باید چه کرد؟

پاسخ:

بر خلاف آنچه گمان میشود تشخیص دین حق به لحاظ علمی بسیار آسان است، البته اگر انسان روش مند به آن ورود پیدا کند و خودش را غرق در جزئیات نسازد.
روش تحقیق در خصوص دین این نیست که انسان هر دینی را بنشیند تا آخر مطالعه کند و بعد همه آنها را با هم مقایسه کند!!! چنین روشی براستی یک عمر تحقیق را می طلبد!! برای تحقیق باید محورهای ادیان را نگاه کرد، هر محوری که ابطال شد، تمام ادیانی که آن اعتقاد محورشان است باطل می شوند.

به عنوان مثال اعتقاد به خدا یا عدم اعتقاد به خدا به عنوان دو محور است، که تمامی ادیان را به دو دسته آسمانی و غیر آسمانی تقسیم می کند، طبیعتا با اثبات وجود خداوند تمام مکاتب الحادی، و ادیان غیر الهی ابطال خواهند شد، و اصلا بررسی و مطالعه آنها برای انتخاب لازم نیست. می بینید که به راحتی با بررسی یک مسئله بخش عظیمی از ادیان حذف شده و از حقانیت اسقاط می شوند.

پس در گام بعدی مقایسه ی ما برای دین حق منحصر در ادیان آسمانی خواهد شد، ادیانی که معتقد هستند خدای یگانه ای وجود دارد، و تعالیمشان از جانب او آمده است، طبیعتا اعتبار این ادیان در گرو اعتبار تعالیمشان است، یعنی حتی اگر آسمانی بودن آنها را بپذیریم و قبول کنیم که این ادیان واقعا پیامبرانی الهی داشته اند اما اعتبار امروزی این تعالیم در گرو این است که این تعالیم با سند قطعی و بی حرف و حدیث به آن پیامبرشان ختم شود، وگرنه اگر مثلا ما موسی(ع) و عیسی(ع) را پیامبر بدانیم اما هیچ دلیل سندی بر انتساب متون مقدس یهود و مسیحیت به این انبیا نداشته باشیم طبیعتا این ادیان اعتباری نخواهند داشت.

در میان ادیان الهی تنها دینی که به لحاظ سندی اعتبار دارد اسلام است، ادیان دیگر ولو ادیان الهی به شمار می روند اما از اثبات تاریخی و سند متون دینی خود عاجزند، بنابراین حتی اگر به آسمانی بودن اصل مسیحیت و یهود معتقد باشیم، این ادیان امروزی تعالیمشان برای ما حجیتی نخواهند داشت؛ تنها دین آسمانی که متن مقدس و کتاب آسمانی اش به صورت متواتر و بدون هیچ شائبه ای به ما رسیده و اختلافی در آن نیست اسلام است.
به همین خاطر برخی اندیشمندان معتقد هستند اگر اسلام نبود اصلا به آسمانی بودن یهود و مسیحیت و بسیاری از پیامبران و ادیان دیگر یقینی حاصل نمیشد.
البته از مقایسه اعتقادات هم می توان به این برتری رسید، مثلا از مقایسه تبیین این ادیان آسمانی در مورد خداوند یک راه است، شما توحید ناب اسلامی را مقایسه کنید با تثلیث، یا با تعابیر جسمانی یهود از خداوند؛ با این مقایسه حقانیت اسلام به روشنی اثبات میشود.

در مورد فرقه ها و مذاهب اسلامی هم همینطور، لازم نیست اعتقادات تک تک فرقه ها بررسی شود، باید به محورها توجه کرد، به عنوان مثال امامت بلافصل امیرالمومنین(ع) محوری است که با اثبات یا رد آن بسیاری از فرقه ها حقانیت خویش را از دست خواهند داد. اگر ما اینچنین طبق محورها پیش رفتیم خب مسیر برای کشف دین و مذهب خیلی آسان تر خواهد شد، حالا اگر در نهایت مجبور شدیم بین فرقه های شیعه با دقت و تأمل بیشتری بنگریم خیلی بهتر از این است که از همان ابتدا بنشینیم همه ادیان اسلام و یهود و مسیحیت و بودا و هندو و شین تو و مانند آن را مطالعه کنیم!

طبق آنچه که گذشت می بینید که تشخیص دین حق در صورتی که روشمند انجام شود چندان دشوار نخواهد بود.

اما آنچه که این تشخیص علمی ساده را دشوار می سازد جبرهای نامرئی هستند که عمدتا از مسائل روانشناختی نشأت می گیرند، پیش فرض ها و تعلقات درونی، علم زدگی، و همچنین جوّ زدگی از این عوامل به شمار می روند، انسان اگر از آنها رها شود و آزاد اندیشانه تصمیم بگیرد مسیر را به لحاظ علمی آسان خواهد یافت، اما جدایی از این جبرها به شدت دشوار است؛ علت اصلی ایستادگی انسان ها بر اعتقادات باطل خویش همین وابستگی های روانی آنهاست.
به عنوان نمونه در ماجرای جبر و اختیار معتقدین به جبر فقط آیاتی را دیدند که تفویض را نفی میکند، به همین خاطر معتقد به جبر شدند، و معتقدین به تفویض فقط آیاتی را دیدند که جبر را نفی می کند و معتقد به تفویض شدند؛ اما اگر اینها هر دو دسته آیات را با هم می دیدند با نفی هر دو، معتقد به اختیار و امر بین الامرین میشدند.
میبینید ناکامی آنها در کشف حقیقت به خاطر این بود که اول اعتقادشان را انتخاب می کردند و بعد در قرآن دنبال آیه ای برای تأیید اعتقادشان می رفتند! نه اینکه اول آیات را ببینند و بعد اعتقادشان را انتخاب کنند.

بنابراین در یک کلام، تشخیص دین حق:
به لحاظ علمی آسان، و به لحاظ روانی بسیار دشوار است

موضوع قفل شده است