جمع بندی آیا دین اسلام حقیقتاً آسان است؟

تب‌های اولیه

118 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

شروحیل;1003386 نوشت:
آسان بودن به این معنا نیست که نیازی به تلاش کردن نیست !

به این معناست که اگر تلاش صورت گیرد و همت باشد ، به نتیجه خواهد رسید و غیر ممکن نیست!

بازار متعه هم به اندازه ای هست که پاسخگوی نیاز نیازمندان به متعه باشد !

ببخشید فکر کنم شما در جامعه ای دیگر زندگی می کنید؟ اصلا از این خبرا نیست. تازه متعه در جامعه ی ما خطرناک است. ممکنه زنه بهت بچسبه و مجبور بشی بگیریش. ممکنه ناخواسته حامله بشه. هزاران گرفتاری داره. تازه اون هم در فرضی که متعه وجود داشته باشه.

Reza-D;1003418 نوشت:
خب من و شما هم همان اول چشمانمان را باز کنیم و خواهرمان را به پسری بدهیم که بداخلاقی نکند و او را کتک نزند
دقت کنید که من گفتم همون اول دختره نمیاد مهریه اش رو به اجرا بگذاره. اما اگر مدتی گذشت و در اثر آزارهایی که شوهرش بهش داد خواست طلاق بگیره به دلیل این که زن ضربه ی بیشتری از طلاق می بینه بایستی جایی جبران بشه. البته من نظرم اینه و نمی گم که اسلام به این دلایل مهریه را واجب کرده است. بله من و شما بایستی چشمانمان را باز باز کنیم تا خواهرمان اسیر یک چنین مردی نشود. اما با همه ی تحقیقاتی هم که بکنیم احتمال این که خواهر ما اسیر چنین مردی بشود زیادتر است. چرا؟ زیرا مردها از زنان قدرتمند تر هستند. اگه مردی بازنش کتک کاری کنند طبیعیه که مرد زن رو می زنه نه زن مرد رو . همچنین چون که مردها اگر طلاق بگیرند و مهریه نباشه ضربه ی زیادی نمی خورند. نگاهی که جامعه ی ما به یک زن بیوه داره متاسفانه نگاه خوبی نیست. هم از این نظر که فکر می کنند زنه مشکل داره و هم از این نظر که متاسفانه هیچ کس به چشم یک رابطه ی دائمی اون زن رو نمی خواد و خیلی ها برای یک رابطه ی موقت اون رو می خوان. مرد اون هم در جامعه ی ما تنوع طلبی داره . عمرا مردی پیدا بشه که ذره ای از تنوع طلبی نداشته باشه . وقتی ببینه طلاق براش راحته و ضربه ای نمی بینه این حس تنوع طلبی اش تحریک می شه و می گه چه بهتر می رم یکی دیگه می گیرم جوون تر و بهتر و بهم هم می دن. آقا یکی از اقوام ما مردی بود 38ساله که زنش فوت کرد. رفت خواستگاری دختری 24 ساله که دختر خانه بود. بهش هم دادند. زن ها از نظر عاطفی بیشتر وابسته می شوند و در اثر طلاق ضربه ی عاطفی بیشتری می بینند ولی مردها وابستگی عاطفی کمتری دارند. بنابراین یک زن هیچ وقت خواهان طلاق نیست مگر این که یا شوهرش خیلی وضعش خراب باشه و یا بخواهد به شوهرش خیانت کنه که با وجود ساختار عاطفی تر زن خیانت او به شوهرش یا به دلیل سهل انگاری شوهرش و تامین نکردن نیازهای عاطفی او بوده که چشمش کور باید مهریه رو بده یا این که زنه واقعا پست و بی شرفه که این گونه آدم ها وجود دارند ولی کم هستند. اما مرد به دلیل همون تنوع طلبی که داره احتمال خیانت به زنش بیشتر است. بنابراین مهریه بسیار چیز خوبیه.

Reza-D;1003403 نوشت:
این سخن اصلاً با حرف قبلی شما تناسب ندارد!
شما گفتید مهریه برای این است که زن کم توقع از زن پول پرست تمایز پیدا کند
حال می‌گوئید مهریه برای این است که زن بتواند میزان تمکن مالی و دست و دلبازی مرد را بفهمد!!

سلام و عرض ادب

برادر گرامی

بنده گفتم مهریه وسیله ای است برای فهمیدن میزان تمکن مالی مرد توسط زن !

همین مهریه می تواند سطح توقع زن را مشخص کند

به طور مثال مرد می گوید تمکن مالی من 5 سکه است

زن می گوید 5 سکه کم است

خب این دو نفر اگر ازدواج کنند بدون شک در مسائل مالی به تفاهم نخواهند رسید!

این زن ملاکش پول است و هدفش از ازدواج رسیدن به مادیات است !

اما این مرد نمی تواند رضایت مالی او را فراهم کند

بنده چیزی بهتر از مهریه برای روشن شدن این مساله برای طرفین سراغ ندارم


Reza-D;1003403 نوشت:

با این حساب زنان کم توقع سرشان کلاه خواهد رفت چون نه می‌توانند میزان تمکن مالی مرد را بفهمند و نه می‌توانند دست و دلبازی او را متوجه شوند!

برادر من

زن کم توقع سرش کلاه نخواهد رفت !

چون از ان چه مهریه قرار داده رضایت دارد!

این زن ملاکش برای سعادت در زندگی پول نیست !

مطمئن باشید آرامش روحی چنین زنی
به مراتب بیشتر از زنی است که مهریه ای بیش از نیاز خود طلب می کند


Reza-D;1003403 نوشت:
پیشنهاد من این است که چیزی به نام مهریه اصلاً نباید باشد!
از طرفی نفقه نیز باید در مقابل کار زن در خانه باشد
چشم در برابر چشم، گوش در برابر گوش

حال اگر زن کار خاصی مضاعف بر کار خانه انجام داد باید مزد آن را بگیرد، مانند بارداری و زایمان

برادر گرامی

زن خانه دار یعنی زنی که مسئولیت مدیریت خانه بر عهده اوست

این زن نفقه ای برای مدیریت خود دریافت می کند

حال اگر آشپزی و کهنه شوری و کلفتی و ... را هم به عنوان اضافه کار انجام دهد
اجرت این موارد را جداگانه باید دریافت کند

ضمن این که این موارد را باید با رضایت انجام دهد

نه با اجبار!

حال مساله این است که عقد ازدواج مانند یک معامله است

مردی که می خواهد برای خانه اش یک مدیر استخدام کند

باید چشمهایش را باز کند و انتخاب درستی کند و شرایطی را ضمن عقد قرار دهد که قادر به اجرای آن شروط باشد!

در پناه حق تعالی

ابوالبرکات;1003495 نوشت:
ببخشید فکر کنم شما در جامعه ای دیگر زندگی می کنید؟ اصلا از این خبرا نیست. تازه متعه در جامعه ی ما خطرناک است. ممکنه زنه بهت بچسبه و مجبور بشی بگیریش. ممکنه ناخواسته حامله بشه. هزاران گرفتاری داره. تازه اون هم در فرضی که متعه وجود داشته باشه.

سلام و عرض ادب
برادر گرامی

شما اصل مساله رو رها کردید !

مساله این هست که انجام متعه آسون هست

برای مشکلات بعدش هم می شه با اگاهی و در نظر گرفتن احتیاط اقدام کرد تا مشکلی پیش نیاد

در کل قوانین اسلام به صورت پله پله هست و برای هر شرایطی راه حلی قرار داده تا مسلمون ها به حرج نیفتن

این چیز هایی که شما و جامعه علم کردین
و اسلام رو برای خودتون سخت کردین
از مسلمون هاست نه از اسلام !!!!

متعه و دیگر قوانین اسلام برای انتفاع شخص و جامعه وضع شدن

اما ما متاسفانه داریم برعکس ازشون استفاده میکنیم!!!!

سخت کردن متعه و برابر کردن اون با زنا !
اجباری کردن حجاب برای همه حتی غیر مسلمون ها !
تحریم تعدد زوجین و خیانت خوندن اون!
قرار دادن مهریه های سنگین و شیر بها و ... و سخت کردن و تقریبا غیر ممکن کردن ازدواج!

و...

ما متاسفانه با برداشت نادرست خودمون ، اسلام رو وسیله حرج مردم کردیم!!!!

خدا از سر تقصیراتمون بگذره!!

در پناه حق تعالی

Reza-D;1003404 نوشت:
باز هم که برگشتید سر خانهء اول!
برادر عزیز، اولاً این چه حرفی است که بگوئیم تو اگر دوست نداری خب قبول نکن!
بحث ما که بر سر قبول یا عدم‌قبول افراد نیست، بحث بر سر دشوار بودن قوانین اسلام است
بله من می‌توانم این قوانین "سخت و دشوار" را قبول نکنم، اما قبول نکردن من این حقیقت را که این قوانین دشوار هستند را تغییر نخواهد داد

سلام و عرض ادب

برادر گرامی

بنده کجا گفتم تو دوست نداری قبول نکن!

ابتدا شما بفرمایید کجای اسلام نوشته مردی که توان پرداخت نفقه و اجرت المثل یک زن ثروتمند و پر توقع را ندارد
برود خودش را به سختی بی اندازد و زن ثروتمند بگیرد!!!

اسلام گفته کبوتر با کبوتر ، باز با باز !

مرد باید به اندازه گلیمش پایش را دراز کند

زنی را طلب کند که توان تامین نیازهایش را داشته باشد

اگر توان تامین زن آزاد ندارد

با کنیز ازدواج کند ( که مصداق آن در جامعه با نامی دیگر موجود است ، مثلا زنان مطلقه ، بیوه ، فقیر و ... که به حداقل های زندگی قانع هستند )


Reza-D;1003404 نوشت:

خیر نمی‌توانم!
چون مباحثی مانند مهریه و نفقه واجب است و علاوه بر اینکه برخی از این واجبات را اصلاً نمی‌شود جزء شروط ضمن عقد تغییر داد، بلکه هیچ زنی قبول نخواهد کرد که این همه حقوق چرب و نرم را از خودش سلب کند!

برادر من

عرض کردم شما مهریه را یک شاخه گل قرار دهید

نفقه و اجرت المثل را هم ماهی 100 هزار تومن در عقد قید کنید!

اگر در بین این چند میلیون زن و دختر مجرد شخصی مطابق وضعیت معیشتی خود پیدا نکردید
( که با توجه به زیر خط فقر بودن بیش از نیمی از جمعیت ایران تقریبا غیر ممکن است رنی فقیر پیدا نکنید)

نهایتا تا رسیدن به وضعیت مطلوب می توانید متعه کنید!

حتی اگر متعه هم نتوانستید بکنید و خودتان را هم نتوانستید مدیریت بکنید و به گناه افتادید

خداوند ارحم الراحمین است

توبه کنید

از این آسانتر !!!

در پناه حق تعالی

ستايشگر;1003470 نوشت:
به نام خدا.

با عرض سلام.

جواب دوستانی که میفرمایند نه اتفاقا اسلام آسونه از نظر تئوری درست در نظر میاد و در یک دنیای ایده آل شاید آسون باشه ( مثلا در مورد نیاز جنسی: ازدواج دائم کن! ولی شرایطش یه خونه است و یه مهریه است و یه وسیله نقلیه است و ...

سلام و عرض ادب

برادر گرامی

در همین کشور دخترانی هستند که با یک اتاق 12 متری و یک لقمه نان حاضرند به خانه شوهر بروند!

تعداد ایشان بیشتر از ان چیزی است که تصور می کنید!

جمعیت زیر خط فقر مطلق ایران بیش از 10 میلیون نفر است!

اگر واقعا کسی هدفش ازدواج است می تواند از همین جمعیت همسری انتخاب کند
که وسیله نقلیه آنچنانی و مهریه ان چنانی و خانه انچنانی و... درخواست نکند!!!

مشکل از اسلام نیست
از مسلمانی ماست

توقع اکثریت پسران جامعه این است که بروند دختری را بگیرند که همه این ها را با خودش بیاورد !!!! به علاوه یک جهیزیه چند ده میلیونی!!!!

در واقع مشکل فقط توقع زنان این جامعه نیست
مردان این جامعه نیز بیش از انچه توانش را دارند، توقع دارند!!!

در اسلام ملاک ایمان است

نه بر و رو

یا خانواده پول دار

یا تحصیلات بالا

ما ازدواج را سخت کردیم

ما جامعه را فمنیستی کردیم!

بروید قشر متوسط و سطح پایین اهل سنت را ببینید

چند زن و چندین بچه در خانه ای کم ارزش تر از یک آپارتمان کوچک در تهران در حال زندگی هستند

و بسیار بسیار بیشتر از یک زوج مرفه و ثروتمند از زندگی احساس رضایت دارند

آن ها هدفشان زندگی کردن است

و ما هدفمان شده پول جمع کردن و وسایل بی مصرف خریدن و زندگی را به خودمان سخت کردن!!!

ما شده ایم مرده های متحرکی که هدفمان تامین نیاز های کاذبی است که اطرافیان به ما تحمیل کرده اند!!!

سختی هایش را هم به اسم اسلام نوشته ایم!!!!

با سلام

نقل قول:

برداشت من از سخن شما این است که منظور خداوند این نبوده که احکام دین کلاً سختی ندارد، بلکه منظور این بوده که فرضاً نیامده‌ام ازشما بخواهم کل سال را روزه باشید، فقط یک ماه را خواستم. یا مثلاً از شما نخواستم روزی 100 رکعت نماز بخوانید بلکه فقط 17 رکعت خواستم.

بله منظورم را درست متوجه شدید.
نقل قول:

گر چه تمایلی ندارم صرفاً روی مصادیق بحث کنیم، اما اگر اگر دقت کنید بنده برای آنکه منظورم از سختی را توضیح بدهم نمونه‌هایی در پست ابتدایی عرض کردم که اگر شما صحبت خود را مطابق با آن مصادیق اثبات کنید ممنون می‌شوم

به نظر من هم بحث روی مثالها باعث می شه از اصل مطلب دور بشیم ولی سعی می کنم توضیحاتم پراکنده و نامربوط نباشه.

نقل قول:

1 - دختر یا پسری که در خانواده‌ای نامتناسب به دنیا میاید، اگر مانند کشورهای سکولار به دین بی‌اعتقاد باشد می‌تواند راه خودش برود و اصلاً هم کسی از او انتظار ندارد احترامی برای والدین قائل بوده و برای رنجیده نشدن آنها عمرش را حرام کند و یا بماند تا وقتی پیر شدند آنها را تر و خشک کند. اما یک دختر یا پسر مسلمان باید بخاطر حفظ احترام انواع تحقیرها و توهین‌ها را تحمل کند و چه بسا اتفاقاتی مانند ازدواج ناخواسته و زوری برایش رقم بخورد، فقط برای اینکه اسلام از او خواسته حتی یک "اُف" در مقابل والدین نگوید و هر چه توی سرش زدند خفه خون بگیرد

احترام گذاشتن به والدین با پذیرفتن سرنوشتی که آنها برای ما می خواهند تفاوت دارد. خداوند نفرموده زندگی خودتان را بسپارید دست پدر و مادر و خودتان تصمیم نگیرید. بیان عقاید و تفکرات هم حتی اگر مخالف با نظر والدین باشد دلیل بر بی احترامی نیست. در واقع از مطلب شما اینطور برداشت می شود که فرزند نباید در زندگی خودش تصمیم بگیرد چون بی احترامی به والدین محسوب می شود در حالیکه دین چنین دستوری نداده. من در هیچ جای کلام خداوند ندیدم که فرموده باشد به خاطر احترام به والدین تحقیر و توهین را تحمل کنید یا تصمیمات والدین را برای آینده و سرنوشتتان اجرا کنید البته قاطع بودن با بی احترامی قطعا تفاوت دارد.

نقل قول:

2 - دختر یا پسر غیرمسلمان به راحتی می‌توانند نیازهای جنسی خود را در غالب دوستی ارضا کنند. برای خودشان زندگی می‌کنند و به فعالیت‌های مورد علاقه نیز می‌پردازند. اما دختر یا پسر مسلمان تا زمانی که شرایط ازدواج را نداشته باشند باید نیاز جنسی که طبیعت یک انسان است را در خود سرکوب کنند که یا باعث اختلالات روحی و عملکردی در آنها می‌شود و یا منجر به انجام اعمالی مانند خودارضایی و روابط نامشروع (که بخاطرش مدام ترس سوزانده شدن در آتش را خواهند داشت) خواهد شد

در اینکه پاگذاشتن بر خواسته های غریزی سخت است شکی نیست اما آسان بودن روابط آزاد هم جای بحث دارد.
در نگاه اول شاید آسان به نظر برسد که اشخاص بی قید و بند راحت به خواسته خودشان میرسند اما باید دید آیا نتیجه نهایی این روابط هم با آسانی و آرامش همراه است یا خیر. میزان خیانت در روابط آزاد بسیار زیادتر از روابط همراه با تعهد است.
پس نمی توان صرف اینکه دو نفر ظاهرا راحت به هم می رسند این طور نتیجه گیری کرد که برای این افراد راحتی روحی و اعتماد و آرامش صددرصد وجود دارد. و صرف اینکه دو نفر با عهد و پیمان شرعی با هم ازدواج می کنند حتما سختی بیشتری را تجربه می کنند ( هر دو گروه متحمل سختی هستند منتها جنس سختی ای که تجربه می کنند متفاوت است : در افرادی که ازدواج می کنند سختی مسوولیت و کار و در افرادی که دنبال روابط آزاد هستند سختی شامل عدم اعتماد ،عدم آرامش، بی ثباتی عاطفی، خیانت و ...)
البته من قصدم بیان مضرات اینگونه روابط نبود چون میدانم که خودتان بر آن واقف هستید فقط خواستم جنبه های آسانی و سختی این دو نوع رابطه را با هم مقایسه کنم.

در مورد سرکوب غرایز هم صحبت شما درست است کسی منکر سخت بودن مبارزه با غرایز نیست. اما اولا سرکوب غرایز همیشه منجر به اختلالات روحی نمی شود دوما سخت شدن ازدواج و شرایط بد اقتصادی را نمی شود مقصرش را اسلام دانست. اگر شرایط اقتصادی مناسب بود و پسرها به موقع صاحب کسب و کار و درامد میشدند زودازدواج کردنشان چه اشکالی داشت؟ آیا چون وضعیت اقتصادی بد است و جوانها نمی توانند ازدواج کنند اسلام مقصر است؟
حالا هم که نمی توانند ازدواج کنند کمی پا روی خواسته هایشان بگذارند قرار نیست هر کسی با غرایزش مبارزه کرد به اختلالات روحی دچار شود در زندگی همیشه چیزهایی هست که آدم به آن نمی رسد این دیگر بستگی به قدرت روحی فرد دارد که از پا در بیاید و تسلیم شود یا اینکه محکم بایستد و روحیه اش را حفظ کند.
( بی ربط به موضوعه ولی باید بگم من به شدت با این حرف بعضی کارشناسان مخالفم که برای اینکه جوانان را ترغیب به ازدواج کنند هر چی اختلال و افسردگی و مرض هست به آدمهای مجرد می چسبانند تا بلکه جوانان مجرد رو به ازدواج بیاورند. اگر اینگونه بود پس به نظر این کارشناسان ، وضعیت حضرت عیسی یا حضرت مریم یا حضرت معصومه از لحاظ روانشناختی چگونه بوده؟)

نقل قول:
3 - این بخش برای خانمها هم هست اما برای مردها بدتر است چون آنها نان آور خانه هستند. در اسلام وظیفهء رفع مخارج زندگی تنها برعهدهء مرد گذاشته شده و این یعنی تمام بار مالی بر دوش مرد خواهد بود. هرچند بعضی خانمها که شعور و درک بالایی دارند درصورت توانایی، از همکاری با شوهر دریغ نمی‌کنند. اما این چیزی است که این خانمها خودشان به آن رسیده‌اند نه چیزی که اسلام خواسته باشد. بنا بر این وقتی یک مرد می‌خواهد مسیر زندگی را انتخاب کند، از آنجا که اولویت زندگیش پول درآوردن شده است، باید پا روی علایق خود بگذارد و فقط دنبال این باشد که چه کاری پول بیشتری دارد! دیگر مهم نیست این کار مورد رضایت اوست یا نه! زمانش مناسب است یا نه! سخت است یا نه! فقط باید برود جان بکند و پول دربیاورد! ولی اگر مسلمان نبود به دنبال علایق و استعدادهای خودش می‌رفت و با اشتیاق کار و تلاش می‌کرد

یعنی به نظر شما شخصی که مسلمان نیست برای گذران زندگی با مشکل مواجه نمی شود و کاملا راحت زندگی می کند؟
شما چگونه به این نتیجه رسیدید که اشتیاق به کارکردن در آدمهایی که ازدواج نمی کنند بیشتر از آدمهایی هست که متاهلند؟
چگونه می توان نتیجه گیری کرد آنهایی که متاهلند فرصت انتخاب شغل درست را نداشته در حالیکه مجردها انتخاب درست تری بر اساس علاقه خواهند داشت؟
بله من هم افرادی را دیده ام که برای اینکه سریع ازدواج کنند رو به شغلی آورده اند که نمی خواسته اند.
اما حالت های دیگری هم میتوانستند رقم بزنند مثلا کمی صبر کنند بعد ازدواج کنند یا اینکه بعد ازدواج به دنبال علایق خود بروند چگونه است که ما انتظار داریم دختر و پسر تا قبل ازدواج از حمایت خانواده هایشان بهره مند باشند اما بعد ازدواج نه. اگر خانواده دختر و پسر بعد از ازدواج هم حمایت کنند پسر می تواند به دنبال شغل مورد علاقه اش برود.
ضمن اینکه به دست آوردن شغل مورد علاقه به عوامل بسیاری وابسته است و افرادمجردی هم که هیچ گونه مسوولیتی روی دوششان نیست اینطور نیست که حتما به شغل دلخواهشان برسند چرا که برای اشتغال مخصوصا در جامعه ما صرف علاقه و استعداد مهم نیست بلکه عوامل دیگری که از کنترل و تصمیم ما خارجند بر آن موثرند.

نقل قول:
4 - بعد از ازدواج نیز زن و مرد باید در سختی‌های فراوانی باشند. مرد باید کار کند تا بتواند هزینهء خود و چند نفر دیگر را هم بدهد و زن هم باید کارهای خانه را انجام بدهد که آن هم سختی‌های فراوانی دارد. بزرگ کردن یک یا چند فرزند را هم که خودش سختی بسیار سنگینی دارد را نیز به اینها اضافه کنید. درحالیکه اگر اینها مسلمان نبودند مجبور نبودند به زودی و در حالیکه هنوز پول کافی جمع نکرده‌اند تن به ازدواج بدهند، که مرد مجبور باشد برای تهیهء هزینه‌ها جان بکند و زن هم به گونه‌ای دیگر. بلکه خیلی راحت نیازشان را با دوست دختر یا پسر خود رفع می‌کردند و زمانی که بطور کافی به بلوغ مالی و فکری رسیدند آنگاه اقدام به ازدواج می‌کردند

زن و مردی که ازدواج نمی کنند و دنبال روابط آزاد هستند آیا خرج و مخارج ندارند؟ آیا نیاز به خوراک و پوشاک و مسکن ندارند؟
فرض بگیرید زن و مرد هنوز پول کافی پس انداز نکرده اند و توان تشکیل زندگی مشترک را ندارند خوب این دو تا با هم دوستند و زندگی مشترک و مسولیتی روی دوششان نیست. حالا سوال اینجاست این دو تا بالاخره دارند یک جایی زندگی می کنند دیگر. یا کنار پدر و مادر یا به صورت مجرد. اگر در خانه پدر و مادر باشند آیا این به معنای بی مسوولیتی و بیکاریست؟ تا چندسالگی یک پسر یا دختر می تواند در خانه پدری بخور و بخواب داشته باشد؟ بالاخره چه ازدواج کند چه نکند باید گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. این طور نیست که تا هر وقت خواست مادر جلویش سفره پهن کند و پدر هم پول توجیبی بدهد.
اگر هم مجردی زندگی کنند که البته وضعیت سخت تر و کار و تلاش هم باید مضاعف باشد چون یک شخص تنها هم باید به کارهای خانه رسیدگی کند هم بیرون سرکار برود هم خرید کند وووو...
در حالت مجردی نیز کارهای خانه و کارهای بیرون از خانه وجود دارد. اگر هم شخص مجرد بی مسولیت باشد وکار نکند شخص دیگری باید جور او را بکشد.مثلاً دختری که مجرد است و در عین حال بی مسولیت، شخص دیگری ( لابد مادرش) کارهای او را انجام می دهد که در این حالت دختر اگر سختی نمی کشد خوب مادرش دارد این سختی را میکشد!
یا پسری که دیر سر کار می رود و دنبال یافتن کار مورد علاقه اش هست در اینجا پدرش متحمل سختی تامین مخارج اوست. پس باز هم این وسط اصل مساله سختی کشیدن منتفی نشده بلکه مادر و پدر به جای آن دختر و پسر متحمل سختی می شوند.

در مورد نگهداری از فرزند و سختی آن هم اینها دیگر بستگی به مدیریت و تصمیم زن و مرد دارد. وقتی هنوز امکانات زندگیشان اندک است خب بچه دار نشوند. صبر کنند. این را که دیگر نمی توان تقصیر اسلام دانست‌.

نقل قول:

5 - اگر کسی مدتی نماز نخوانده باشد و روزه نگرفته باشد، از طرفی بدشانسی بیاورد و پسر بزرگ خانواده باشد و والدین او نیز نماز و روزه‌هایشان قضا شده باشد! دیگر بیچاره است! باید روزی 68 رکعت نماز بخواند (17 رکعت نماز خودش، 17 رکعت نماز قضای خودش، 17 رکعت بجای پدر و 17 رکعت هم بجای مادر) و کل سال را روزه باشد! آن هم برای چندین سال!

حرف شما درست است هر چند احتمالش خیلی ضعیف است اما خب ممکن است رخ دهد.
اولاً سختی ای که اینجا در این مثال خاص برای فرد حاصل شده به علت بی مبالاتی و سهل انگاری خود فرد بوده وگرنه اگر از همان اول پسر نماز و روزه خود را طبق دستور دین انجام داده بود وضعیتش اینقدر سخت نمیشد. ( نمازهای پدر و مادر هم اگر از روی بی مبالاتی نخواندند بر گردن پسر نیست)
دوما دین برای آسانتر شدن قضیه راه دیگری را جلوی پای این شخص گذاشته که بتواند این نماز و روزه والدین را در ازای مبلغی به شخص دیگری بسپارد.
...

از این ها که بگذریم در آیه قرآن صریحا درباره نماز فرموده:
"و انها لکبیره الا علی الخاشعین"
در اینجا از عظیم بودن نماز صحبت شده و اینکه کار ساده ای نیست مگر برای افراد خاشع.
پس امر نماز امر ساده و سهلی نیست اما در اینجا خداوند نفرموده برای رفع حرج نماز را برداشتم. اما تبصره هایی هم برای راحت تر شدن نماز قرار داده است.

در کل آن چیزی که به ذهن من می رسد این هست که:
۱- معنای حرج باید مورد به مورد قضاوت شود نه عمومی. چون اگر ما بخواهیم آیاتی که عسر و حرج را از مسلمین برداشته تعمیم به همه احکام دین بدهیم آنوقت بین خود آیات قرآن هم تضاد پیش می آید در حالیکه در خود قرآن بر سختی ها تاکید شده است.

۲- سختی آنجایی برداشته می شود که این سختی حاصلی - چه مادی چه معنوی - در بر ندارد ( مثلا همان سختگیری در مورد طهارت و پاکی ) اما جایی که سختی همراه با نتایج مادی و معنوی باشد این سختی ( به صورت محدود) وجود خواهد داشت. ( هر چند همین سختی هم به مرور در اثر قوت نفس کمرنگ خواهد شد).

۳- سختی در ذات بسیاری از اعمال دینی هست ولی روش انجام آنها به گونه ایست که سختی کمتری برایمان به وجود آید.
و نهایتاً اینکه سختی هایی که خودمان یا جامعه یا خانواده به ما تحمیل کرده اند را از سختی هایی که ذاتا در اعمال دینی وجود دارد تفکیک کنیم.

شروحیل;1003547 نوشت:
شما اصل مساله رو رها کردید !

مساله این هست که انجام متعه آسون هست

نیست برادر من .
شروحیل;1003547 نوشت:
ین چیز هایی که شما و جامعه علم کردین
و اسلام رو برای خودتون سخت کردین
از مسلمون هاست نه از اسلام !!!!
خیلی دوست داشتم در این مورد بحث کنیم. نمی دانم که آغاز کننده ی تاپیک این گونه پرسیده اند یا نه. اما ما می گوییم که اسلام آسان است و مشکلات به علت مسلمانی ماست . من این حرف را به نحوی قبول دارم . اما این حرف دوگونه (شایدم چند گونه) تفسیر دارد. یکی این که به فرد بگوییم که آقا اسلام مشکلی نداره و سخت هم نیست . کرم از خودته که فکر می کنی اسلام سخته . یکی این که بگوییم که اسلام آسانه اما به علت آن که ارزش های نادرستی در جامعه به وجود آمده سخت شده است . خود این اسلامه مشکلی نداره . مردم مشکل دارند . این حرف را من قبول دارم اما این جا باید پرسید که برای کسی که عضو جامعه ای است که ارزش های نادرست بر آن حاکمه اسلام سخته یا آسان؟ معلومه که طبق این پیشفرض های ما اسلام سخته . خود اون اسلامه سخت نیست ها. با فراگیر شدن ارزش های نادرست سختش کردن. خوب نتیجه چی شد؟ نتیجه این شد که اگر جامعه اصلاح شده باشه اسلام آسونه وگرنه سخته . بنابراین در جامعه ی ما که ارزش های لیبرالی توی گوشت و پوست و استخوان ملت داره رسوخ می کنه ، اسلام سخته . پس سختی اسلا امری نسبی است نه مطلق . مثلا در دوره ی امام زمان اسلام فوق العاده آسونه .
شروحیل;1003547 نوشت:
سخت کردن متعه و برابر کردن اون با زنا !
اجباری کردن حجاب برای همه حتی غیر مسلمون ها !
تحریم تعدد زوجین و خیانت خوندن اون!
قرار دادن مهریه های سنگین و شیر بها و ... و سخت کردن و تقریبا غیر ممکن کردن ازدواج!

و...

این ها رو البته من نگفتم .

به نام خدا.

شروحیل;1003549 نوشت:
سلام و عرض ادب

برادر گرامی

در همین کشور دخترانی هستند که با یک اتاق 12 متری و یک لقمه نان حاضرند به خانه شوهر بروند!

تعداد ایشان بیشتر از ان چیزی است که تصور می کنید!

جمعیت زیر خط فقر مطلق ایران بیش از 10 میلیون نفر است!

اگر واقعا کسی هدفش ازدواج است می تواند از همین جمعیت همسری انتخاب کند
که وسیله نقلیه آنچنانی و مهریه ان چنانی و خانه انچنانی و... درخواست نکند!!!

مشکل از اسلام نیست
از مسلمانی ماست

توقع اکثریت پسران جامعه این است که بروند دختری را بگیرند که همه این ها را با خودش بیاورد !!!! به علاوه یک جهیزیه چند ده میلیونی!!!!

در واقع مشکل فقط توقع زنان این جامعه نیست
مردان این جامعه نیز بیش از انچه توانش را دارند، توقع دارند!!!

در اسلام ملاک ایمان است

نه بر و رو

یا خانواده پول دار

یا تحصیلات بالا

ما ازدواج را سخت کردیم

ما جامعه را فمنیستی کردیم!

بروید قشر متوسط و سطح پایین اهل سنت را ببینید

چند زن و چندین بچه در خانه ای کم ارزش تر از یک آپارتمان کوچک در تهران در حال زندگی هستند

و بسیار بسیار بیشتر از یک زوج مرفه و ثروتمند از زندگی احساس رضایت دارند

آن ها هدفشان زندگی کردن است

و ما هدفمان شده پول جمع کردن و وسایل بی مصرف خریدن و زندگی را به خودمان سخت کردن!!!

ما شده ایم مرده های متحرکی که هدفمان تامین نیاز های کاذبی است که اطرافیان به ما تحمیل کرده اند!!!

سختی هایش را هم به اسم اسلام نوشته ایم!!!!

سلام بر شما.

رفع نیاز جنسی فقط یکی از مثال هاست و متاسفانه مانور دادن روی این مثال تاپیک رو از بحث اصلی دور میکنه، اما چون این مسئله مبتلا به زیادی داره و تقریبا همه باهاش آشنا هستن اجتناب ناپذیره وارد شدن به این قضیه.

اما مسائلی که شما میفرمایید همونطور که عرض کردم قبلا در یک دنیای ایده آل کاملا درست و منطقی هست. دنیایی که توش مشکلات دنیای واقعی نیست!

در یک دنیای ایده آل شمای نوعی وقتی وقتش شد میری با یک خانمی ازدواج میکنی، تفاهم و اینجور چیزها هم تقریبا کشکه چون به علت ایده آل بودن دنیا، اولا مشکلات بوجود نمیاد که سرش تفاهم لازم باشه ثانیا در فرض بروز مشکلات هم طرفین کاملا همدیگه رو درک کرده، کسی از بزرگترها هم نمیاد بگه "مردم چی میگن؟" و ... خونه گیرتون اومد میرید یه خونه ای ساکن میشید، نیومد میرید خونه پدر یکی از طرفین ( چون دنیا ایده آله مشکلی پیش نمیاد )، غذا گیر اومد میخورید، نیومد نمیخورید، پول داشتید میرید پشمک میخرید با هم میخورید نداشتید قناعت میکنید و با چیزهای ساده تر شاد و سرخوش زندگی میکنید. نه خانم با دیدن بالاکشیدن قیمت طلا میره مهریه اش رو ( که حقشه! ) بذاره اجرا، نه آقا مجبور میشه شرمنده باشه که نیاز جنسی داره! و از اینجور دست مسایل.

اما دنیای واقعی اینطور نیست! یک پسر تا پول کافی، مسکن مناسب، شغل درخور، وسیله نقلیه و ... نداشته باشه، از در خونه کسی هم نمیذارن رد بشه چه برسه برای خدمت رسیدن جهت امر خیر. فقط هم این نیست که دختر خانم کم توقع باشن، چون "مردم چی میگن؟" و تقریبا هم بعضی از این حساسیت ها درسته. قریب به 99 درصد افراد برای زندگیشون این رو در نظر ندارن که خوب ما ازدواج بکنیم، بعدش دیگه روی یه فرش زندگی میکنیم و نون خشک میخوریم و شاد و سرحال خواهیم بود! شرایط دنیای واقعی، جوری نیست که به سادگی بشه گفت "برای رفع نیاز جنسیت خیلی ساده است! برو ازدواج دائم کن! نشد برو ازدواج موقت کن و ...". شما تو همین سایت که همه داعیه اسلام و مسلمانی اون هم به طریق شیعه دارن بگو "ازدواج موقت هم جزء احکام اسلامه"، بعدش باید بری بادیگارد استخدام کنی!

پس حرف این نیست که راه های ارائه شده توسط اسلام برای حل مشکلات کامل هست یا نیست؛ بحث اینه که در دنیای واقع اگر کسی بخواد انجام بده، پدر صاحابش میاد جلوی چشمش به انضمام بقیه اجداد متوفاش!

البته بنده فکر نمیکنم در طراحی که برای رسیدن به سعادت در اسلام صورت گرفته، این قضیه اینطور در نظر گرفته شده باشه که "راه اسلام در همه ی شرایط ساده ترین راه جهت رسیدن به سعادت برای نوع بشر خواهد بود" بلکه بیشتر این مدنظر بوده که "میتونستیم راه رسیدن به سعادت رو کلی از این هم سخت تر بکنیم، مثلا بگیم بجای یک ماه در سال کل سال رو باید روزه بگیرید، ولی دیگه رحمتون کردیم که حال کنید"

ستایشگر :Gol:

جوجه اردک زشت;1003238 نوشت:
با سلام
به نظر بنده چند بحث مطرح هست
اول باید دید دین گفته سخت نیست کجا گفته و نسبت به چه چیزی گفته چون اصل تکلیف از تکلف و سختی میاد!
دوم از واضحاته که اسلام سختی زیادی داره
بخصوص بحث میل جنسی و کنترلش تا حدی که اسلام خواسته
روزه در ماه های تابستان
نماز صبح که واقعا روی اعصابه

با سلام
همانطور که در پست های ابتدایی اشاره کردیم این که در آیات و روایات می فرماید دین اسلام دین آسانی است نه دین سختی، به اتین معنا نیست که هیچ سختی در آن نیست بلکه تکلیف همراه کلفت و سختی است اما خدا از این سختی اراده کرده که انسان به سعادت برسد دین که با تکلیف همراه است از سوی خالق این انسان قرار داده شده است و بهترین راه کم خطر ترین راه و در عین حال پرثمر ترین راه را به بشر توسط دین معرفی می کند. (راهی که مصلحت جان و جسم و جامعه در آن لحاظ شده باشد از این رو احکام دارای مصلحت هستند گاهی ما این مصلحت را می دانیم گاهی نمی دانیم)
و نکته دیگر این احکام با این که سخت هست اما هیچ گاه خارج از وسع و توان انسان نیست. و حتی اگر مانند جهاد خیلی هم سخت باشد و شاید در آن کشته شدن هم باشد اما شرایط مکلف شدن به آن توسط خدا در نظر گرفته شده است.
اما تصور این که گمان کنیم هیچ سختی در دین نیست اشتباه است اتفاقا در احکام سختی هست اما خدا از اینت احکام نتیجه ای را در نظر گرفته است(رسیدن به سعادت) که برای رسیدن به این نتیجه (سعادت) آسان ترین راه همین راه دین اسلام است.

جوجه اردک زشت;1003238 نوشت:
در میان ادیان فکر میکنم بعد از یهود اسلام از همه سختگیر تر باشه

باید بین آنچه که امروزه پیروان ادیان عمل می کنند با اصل دین تفاوت قائل شد اگر می بینیم دین مسیحیت امروزه آسان است به علت این است که پیروانش آن را استحاله کرده اند و پوسته نازک و بی مسمیایی از دین مسیحیت را به عنوان دین به مردم معرفی می کنند و الا دین مسیحیت در اصل مبتنی بر دین یهود بوده و احکام سختی داشته است.
بنا بر این دین اسلام در بین همه ادیان از همه آسانگیر تر و مطابقمیل فطری انسان است و کوتاه ترین راه و مفید ترین و آسان ترین آن را برای رسیدن به کمال معرفی کرده است.

سپیده دم;1003329 نوشت:
با سلام
آیه ۱۸۵ سوره بقره در مورد روزه داری هست. فرموده کسی که بیمار یا در سفر بود روزهای دیگری را به جای آن روزه بدارد... و بعد از بیان این حکم فرموده خداوند آسانی را برای شما می خواهد نه سختی را.
من در حدی نیستم که تفسیر آیه کنم اگر اشتباه کردم تذکر بدهید ولی به نظرم در این آیه نمی توان حکم کلی برداشت کرد.
در این آیه آسان گرفتن در برابر سختی ای هست که هنگام روزه داری بیمار یا مسافر ایجاد می شود. در این آیه اصل روزه داری را آسان نشمرده بلکه حالت آسانتری را برای افرادی که مشکل دارند بیان کرده.

اعمالی که در دین بر عهده ماست شامل کارهایی است که با اندکی سختی جسمی همراه است و آن سختی جسمی، روح را مستعد تکامل می کند‌. اما این سختی های ظاهری تا آنجایی هستند که برای ارتقای روح نیاز باشند جایی که این سختی ها فقط موجب مشقت و فرسایش روحی و جسمی است و باعث اعتلای روح نمی شود این سختی ها برداشته شده ( شاید معنای آسانی همین باشد) .
در احکام هر جا که فرد به عسر و حرج میفتد تکلیف طوری تغییر می کند که شخص کمتر اذیت شود مثل همان مثالی که کارشناس محترم در مورد نماز زدند.
یا مثلا در مورد احکام پاکی و طهارت اصل این هست که همه چیز پاک است مگر اینکه ثابت شود نجس است. حالا فرض کنید حکمش برعکس بود یعنی همه چیز نجس است مگر اینکه خلافش ثابت شود. در حالت دوم این حکم فقط باعث سختی و مشقت بود و هیچ کمال روحی و معنوی هم با تحمل این سختی و بشور و بساب به دست نمی آمد.

در کنار این آیه بالا آیات دیگری داریم که از سختی و رنج صحبت کرده:
*ان مع العسر یسرا سوره انشراح آیه ۶
*یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه:
ای انسان تو برای رسیدن به پروردگارت سعی بسیار داری و سرانجام به حضورش خواهی رسید. سوره انشقاق آیه ۶

یا انواع امتحانات که ایمان شخص را محک می زند.
یا مقید بودن به نمازهای واجب
روزه گرفتن
رعایت حجاب
و نیز مثالهایی که آوردید
همگی اینها نشان از سختی و مسوولیت دارد.

مشخص است که روح و نفس برای رشد و تعالی باید طعم سختی را بچشد.

اما به نظرم این دو دسته آیات با یکدیگر تضادی ندارند و نیازی نیست ثابت کنیم دین آسان است یا ثابت کنیم دین سخت است چون اصلا مفهوم و جایگاه کلمه سختی و آسانی در این دو دسته آیات با هم فرق می کند.

در واقع آسان بودن به نظر من در مورد ذات اعمال و اثر تربیتی که در آن نهفته نیست بلکه به معنای آن است که روش انجام اعمال و احکام به گونه ای باشد که سختی کمتری متحمل شویم و دچار مشقت نشویم.
در حالیکه برای رسیدن به رشد و کمال چاره ای جز تلاش و تحمل سختی نیست.


با سلام
این بیان شما بیان صحیح و قابل قبولی است.

از دوستان دیگر هم تقاضا دارم به جای پرداختن به مصادیق روی اصل موضوع بحث کنند چون بحث روی مصادیق مانند مهریه ، متعه و .. باعث طولانی شدن تاپیک می شود و نتیجه مطلوب را به همراه ندارد.

البته برای نشان دادن آسان بودن دین اسلام نیاز است که برخی از مصادیق بیان شود ولی اگر بخواهیم روی هر کدام از این مصادیق جداگانه بحث کنیم هر کدام تاپیک جداگانه ای می طلبد.

مضاف بر این که برخی از این مسائل را مانند حکیمانه بودن بحث مهریه و از این دست را برخی از دوستان در تاپیک های دیگر بحث مفصلی کرده ایم که بازگو کردن آنها در این جا تکرار مکررات است.


Amir1377;1003336 نوشت:
خداوند متعال در آیه ۶ سوره مائده می فرماید :«...ما یرید الله علیکم من حرج ولکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم...» که دوستان اشاره ای به آن نکردند . می دانید که وسواسی ها خیلی به خود سخت می گیرند ولی این آیه صراحتا اشاره کرده که خداوند نمی خواهد بر آن ها سخت بگیرد . اینکه احکام قدری سخت است این یک نعمت است و اگر بدانیم به نفع خودمان است.

[=me_quran]يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ۚ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَىٰ أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ ۚ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَٰكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

ای اهل ایمان، چون خواهید برای نماز برخیزید صورت و دستها را تا مرفق (آرنج) بشویید و سر و پاها را تا برآمدگی پا مسح کنید، و اگر جُنُب هستید پاکیزه شوید (غسل کنید) و اگر بیمار یا مسافرید یا یکی از شما را قضاء حاجتی دست داده و یا با زنان مباشرت کرده‌اید و آب نیابید در این صورت به خاک پاک و پاکیزه‌ای روی آرید و به آن خاک صورت و دستها را مسح کنید (تیمّم کنید). خدا نمی‌خواهد هیچ گونه سختی برای شما قرار دهد، و لیکن می‌خواهد تا شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند، باشد که شکر او به جای آرید.

آری در احکام الهی مهم این است که خدا می خواهد ما را به واسطه آنها به سعادت برساند و الا نه نیازی به کارهای عبادی ما دارد و نه می خواهد ما را بی دلیل به سختی بیاندازد
خدای تعالی انسان را در ظرف عالم ماده قرار داد با تدریج و تدرج به کمال برسد و راه آن را هم به انسان نشان داده است این راه گرچه دارای سختی هایی است اما این سختی ها برای رسیدن به آن کمال لازم است و خدا راحت ترین و آسان ترین راه را برای رسیدن به آن برای انسان مقرر فرموده است(دین اسلام)

البته ممکن است با دید محدود خود به یک حکمی از احکام اسلام نظر کند و آن را سخت تر از راه های دیگر ببیند ولی از آنجا که انسان به همه زوایای علل احکام واقف نیست داوری او در این مورد نمی تواند صحیح باشد.


ali 000;1003357 نوشت:
سختی یا اسانی دین اسلام یک چیز نسبی هست.بستگی به شخص و ظرفیت روحی اون شخص داره.اگه این طور نبود همه بهجت و قاضی و سلمان می شدن.یکی مثل اقای بهجت که اصلا گناه نمی کنه و یکی مثل معاویه که انواع گناهان رو انجام می ده یعنی سختشه که گناه نکنه.

با سلام
درست است که ظرفیت انسان ها متفاوت است و بر اساس این ظرفیت برخی از احکام برای برخی آسان تر و برای برخی سخت تر است (که آیه قرآن هم اشاره می کند وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ) اما باید بدانیم این ظرفیت هم ارادی است نه غیر ارادی . این انسان است که خود را در زمره خاشعین و یا متکبرین قرار می دهد. انسان با اعمال خود سطح خود را در دریافت و قبول معارف و احکام دین مشخص می کند به فرموده قرآن: کل نفس بما کسبت رهینه

و نکته دیگر این که احکام دین اسلام برای عموم مردم است نه این که برای عده ای عارف و دیندار باشد و این آسانی و سهل بودنش به نسبت عموم مردم مطرح است نه به نسبت عده ای خاص.

Reza-D;1003384 نوشت:
برادر عزیز من هم که همین را گفتم!
اگر مشکلتان صرفاً کلمات است، من بجای اینکه بپرسم: "آیا دین حقیقتاً آسان است؟" می‌پرسم: "آیا دین حقیقتاً سخت نیست؟"
سوال من این است که خداوند گفته دین سخت نیست اما من می‌بینم که سخت است

Reza-D;1003384 نوشت:
چند آیه‌ای که آوردم به عنوان نمونه بودند وگرنه بحث آسان بودن دین در یکی دو آیه یا روایت نیامده که شما با اصل وجودش مخالفت می‌کنید
نمونه‌اش همان آیه قبل است:

حج - 78:
وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ
و در دين برای شما سختى قرار نداده است

از طرفی در روایات نیز نمونه‌هایی از اشاره به آسان بودن دین وجود دارد. از جمله سخن پیامبر(ص) با عثمان بن مَظعون که مدام به عبادت مشغول بود و پیامبر به او گفت که خداوند مرا به رهبانیت مبعوث نکرده بلکه به دین آسان مبعوث کرده

همه این معانی باید با توجه به آن نکته ای باشد که در پست های ابتدایی گفته شد این که احکام دین بدون شک در انها سختی هست اما این سختی اولا نسبت به ادیان دیگر کمتر است ثانیا مطابق فطرت است ثالثا در مسیر کمال انسان و سعادت اوست به صورتی که احکام اسلام کوتاه ترین راه و پر فایده ترین راه و آسان ترین راه برای رسیدن به آن کمال و سعادت انسانی است ثالثا این سختی ها به عسر و حرج منتهی نخواهد شد(مطابق فطرت است)

ستايشگر;1003579 نوشت:
به نام خدا.

در یک دنیای ایده آل شمای نوعی وقتی وقتش شد میری با یک خانمی ازدواج میکنی، تفاهم و اینجور چیزها هم تقریبا کشکه چون به علت ایده آل بودن دنیا، اولا مشکلات بوجود نمیاد که سرش تفاهم لازم باشه ثانیا در فرض بروز مشکلات هم طرفین کاملا همدیگه رو درک کرده، کسی از بزرگترها هم نمیاد بگه "مردم چی میگن؟" و ... خونه گیرتون اومد میرید یه خونه ای ساکن میشید، نیومد میرید خونه پدر یکی از طرفین ( چون دنیا ایده آله مشکلی پیش نمیاد )، غذا گیر اومد میخورید، نیومد نمیخورید، پول داشتید میرید پشمک میخرید با هم میخورید نداشتید قناعت میکنید و با چیزهای ساده تر شاد و سرخوش زندگی میکنید. نه خانم با دیدن بالاکشیدن قیمت طلا میره مهریه اش رو ( که حقشه! ) بذاره اجرا، نه آقا مجبور میشه شرمنده باشه که نیاز جنسی داره! و از اینجور دست مسایل.

اما دنیای واقعی اینطور نیست!


سلام و عرض ادب

برادر گرامی

اگر نگاهی به چند ده سال پیش ، که مسلمان های ایران درگیر غرب پرستی نشده بودند نگاه کنید

می بینید که اینجا همان دنیای ایده آل مد نظر شما بوده است!!!

این سختی هایی که شما مثال می زنید

اکثرا با دورشدن مردم از ساده زیستی مد نظر و مورد توصیه اسلام بوجود امده است!

اگر اسلام گفته ساده زندگی کنید و دنبال تجملات و اسراف و تبذیر نباشید

هدفش به حرج انداختن من و شما نبوده است!

هدفش رفع حرج از من و شما بوده است!

حال انتخاب با من و شماست

ساده وبدون نگاه کردن به دهن مردم زندگی کنیم

یا تا اخر عمر در سختی و مشقت دهن بینی به سر ببریم
و هم دنیای خود را تباه کنیم و هم آخرت خود را!

مهم این است که نه اسلام و نه خدا و پیامبران و ائمه از سختی من وشما هیچ سودی نمی برند

اسلام آمده است تا سختی و مشقت را از دوش من و شما بردارد
و آرامش را به روح نا آرام و در قفس دنیای ما هدیه کند و ما را از بند رنج و سختی های مادی رها کند

الله ولی الذین امنو یخرجهم من الظلمات الی النور

در پناه حق تعالی

به نام خدا.

شروحیل;1003796 نوشت:
سلام و عرض ادب

برادر گرامی

اگر نگاهی به چند ده سال پیش ، که مسلمان های ایران درگیر غرب پرستی نشده بودند نگاه کنید

می بینید که اینجا همان دنیای ایده آل مد نظر شما بوده است!!!

این سختی هایی که شما مثال می زنید

اکثرا با دورشدن مردم از ساده زیستی مد نظر و مورد توصیه اسلام بوجود امده است!

اگر اسلام گفته ساده زندگی کنید و دنبال تجملات و اسراف و تبذیر نباشید

هدفش به حرج انداختن من و شما نبوده است!

هدفش رفع حرج از من و شما بوده است!

حال انتخاب با من و شماست

ساده وبدون نگاه کردن به دهن مردم زندگی کنیم

یا تا اخر عمر در سختی و مشقت دهن بینی به سر ببریم
و هم دنیای خود را تباه کنیم و هم آخرت خود را!

مهم این است که نه اسلام و نه خدا و پیامبران و ائمه از سختی من وشما هیچ سودی نمی برند

اسلام آمده است تا سختی و مشقت را از دوش من و شما بردارد
و آرامش را به روح نا آرام و در قفس دنیای ما هدیه کند و ما را از بند رنج و سختی های مادی رها کند

الله ولی الذین امنو یخرجهم من الظلمات الی النور

در پناه حق تعالی

و سلام بر شما.

بله خوب، اسلام آمده است تا سختی و مشقت را از دوش من و شما بردارد، برای همین هم سر صبح که خواب برای آدم شیرین میشه میگه پاشو برو آب بزن به سر و صورتت و در حال هوشیاری کامل ( یعنی قشنگ از خواب بیرون بیا! ) به آدابی خاص نماز بخون. برای همین که میخواد سختی و مشقت نکشیم، میگه تو تابستون گرم، نزدیک 20 ساعت چیزی نخور و ننوش و کارهای دیگه ای هم نکن. خانم، میخوای در مکانی حضور داشته باشی که نامحرم هم حضور داره؟ فقط به این شرط که حتی تو گرمایی که خر تب میکنه حداقل سه تا لباس اضافه تر و گشاد و ترجیحا تیره و سیاه بپوشی مجازی ( تازه بعد از کسب اجازه از همسر در صورت تاهل ). میگه نیاز جنسی/نیاز به همدم داری؟ هیچ اشکالی نداره، ولی فقط و فقط از همین دو طریقی که من میگم برطرف میکنی! دیگه اینکه شرایط جامعه چطوریه، اینکه از هر یک میلیارد ازدواج به دلایل مختلف نهصد و نود و نه میلیون و نهصد و نود و نه هزار ود نهصد و نود و نه تاش به تلخی زهر درمیاد، به من ربطی نداره. میخوای نون بخوری؟ چه خوب! ولی طبق این قواعدی که من میگم باید کسب و کار داشته باشی ( خمس میدی، مالیات میدی، نزول نمیدی/نمیگیری، گرون نمیدی، کم نمیدی و ... ) و اینکه بواسطه شرایط اقتصادی کشور زیر سنگین ترین فشارها میری دیگه مشکل من نیست! تورم و سود سپرده و ... دیگه به من ربطی نداره که چطوریه! زنهار که از این حدودی که من گذاشتم هم پا بیرون نذاری که ان ربک لبالمرصاد. الان مشخص شد که آمده است تا سختی و مشقت رو از دوش ما بردارد دیگه؟

متوجه منظور بنده شدید؟ قوانین و احکام اسلام در یک محیطی که همه چیز خوب و خوش باشه با هم درست کار میکنن و ساده یا ساده تر به نظر میرسن ولی وقتی شخص افتاد تو موقعیت واقعی که یک عده ای از اعضای جامعه ( در مورد ما اکثر جامعه ) به هر دلیلی به قواعد و قوانین خدا پایبند نیستن دیگه پایبند بودن بهشون از سخت هم سخت تره!

حالا بنده چی میگم؟ میگم ساده نیست ولی همینه که هست! به نظر هم نمیرسه که خدا سختی و راحتی ما براش پارامتر تعیین کننده ای بوده باشه ( مگر از این جهت که بگه میتونستم کار رو براتون هزار مرتبه سخت تر کنم ولی رحمتون کردم و قواعد رو جوری گذاشتم که با همین سطح سختی به سعادت برسید و نه بیشتر ). نفرمایید ساده است. حقیقت رو بگید: سخته، ولی همینه که هست. دوست نداری هم جهنم خدا آماده است.

ستایشگر :Gol:

ستايشگر;1003809 نوشت:
به نام خدا.

و سلام بر شما.

بله خوب، اسلام آمده است تا سختی و مشقت را از دوش من و شما بردارد، برای همین هم سر صبح که خواب برای آدم شیرین میشه میگه پاشو برو آب بزن به سر و صورتت و در حال هوشیاری کامل ( یعنی قشنگ از خواب بیرون بیا! ) به آدابی خاص نماز بخون. برای همین که میخواد سختی و مشقت نکشیم، میگه تو تابستون گرم، نزدیک 20 ساعت چیزی نخور و ننوش و کارهای دیگه ای هم نکن. خانم، میخوای در مکانی حضور داشته باشی که نامحرم هم حضور داره؟ فقط به این شرط که حتی تو گرمایی که خر تب میکنه حداقل سه تا لباس اضافه تر و گشاد و ترجیحا تیره و سیاه بپوشی مجازی ( تازه بعد از کسب اجازه از همسر در صورت تاهل ). میگه نیاز جنسی/نیاز به همدم داری؟ هیچ اشکالی نداره، ولی فقط و فقط از همین دو طریقی که من میگم برطرف میکنی! دیگه اینکه شرایط جامعه چطوریه، اینکه از هر یک میلیارد ازدواج به دلایل مختلف نهصد و نود و نه میلیون و نهصد و نود و نه هزار ود نهصد و نود و نه تاش به تلخی زهر درمیاد، به من ربطی نداره. میخوای نون بخوری؟ چه خوب! ولی طبق این قواعدی که من میگم باید کسب و کار داشته باشی ( خمس میدی، مالیات میدی، نزول نمیدی/نمیگیری، گرون نمیدی، کم نمیدی و ... ) و اینکه بواسطه شرایط اقتصادی کشور زیر سنگین ترین فشارها میری دیگه مشکل من نیست! تورم و سود سپرده و ... دیگه به من ربطی نداره که چطوریه! زنهار که از این حدودی که من گذاشتم هم پا بیرون نذاری که ان ربک لبالمرصاد. الان مشخص شد که آمده است تا سختی و مشقت رو از دوش ما بردارد دیگه؟

متوجه منظور بنده شدید؟ قوانین و احکام اسلام در یک محیطی که همه چیز خوب و خوش باشه با هم درست کار میکنن و ساده یا ساده تر به نظر میرسن ولی وقتی شخص افتاد تو موقعیت واقعی که یک عده ای از اعضای جامعه ( در مورد ما اکثر جامعه ) به هر دلیلی به قواعد و قوانین خدا پایبند نیستن دیگه پایبند بودن بهشون از سخت هم سخت تره!

حالا بنده چی میگم؟ میگم ساده نیست ولی همینه که هست! به نظر هم نمیرسه که خدا سختی و راحتی ما براش پارامتر تعیین کننده ای بوده باشه ( مگر از این جهت که بگه میتونستم کار رو براتون هزار مرتبه سخت تر کنم ولی رحمتون کردم و قواعد رو جوری گذاشتم که با همین سطح سختی به سعادت برسید و نه بیشتر ). نفرمایید ساده است. حقیقت رو بگید: سخته، ولی همینه که هست. دوست نداری هم جهنم خدا آماده است.

ستایشگر :Gol:

سلام و عرض ادب

دوست گرامی

همه این مسائلی که فرمودید برای برخی سخت و برای برخی آسون تر از اون چیزی هست که بتونید فکرش رو بکنید !

اما برای چه افرادی سخت و برای چه افرادی آسون هست ؟؟

[=me_quran]وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ


این مواردی که شما ازش با عنوان سختی یاد کردید برای خاشعین آسون هست و برای غیر اون سخت

چرا؟

چون هدف این دنیا لذت بردن از مادیات و اون آسونی که مد نظر شما هست ( رفاه مادی) نبوده !!!!

هدف تمییز خاشعین ( مومنین واقعی ) از غیر اون ها و به آرامش و سعادت رسوندن اون ها بوده !

در واقع در این دنیا همه چیز نسبی هست

یکی درآمد کم رو وسیله راحتی از زحمت و مسئولیت ثروت می دونه

یکی اون رو رنج و سختی و مشقت می دونه

یکی بیداری از غفلت رو نعمت می دونه

ویکی خواب ناز رو نعمت !

یکی خلوت کردن با معشوق رو سخت می دونه
ویکی ازش لذت می بره!

یکی لذت عفیف و پاکدامن بودن رو می بره
یکی براش عفیف بودن سخته و دوست داره اصطلاحا با هر کسی راحت باشه

یکی از نخوردن ونیاشامیدن و رهایی از تعلقات دنیا لذت می بره
و یکی از گشنگی کشیدن و تشنگی کشیدن و سختی کشیدن فرار می کنه و با لذت های دنیا خوشه !

مهم این هست که عده ای بهشتی هستن ( نه این که صرفا قراره بشن!) و یه عده ای هم جهنمی هستن ! ( نه این نبودن و قرار بشن!)

برای همین مادیات برای عده ای سخت و معنویات راحتی محسوب می شه

و بالعکس مادیات برای عده ای راحتی و معنویات سختی محسوب میشه

اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ

الظُّلُماتِ

إِلَي النُّورِ
وَ
الَّذينَ کَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ

النُّورِ

إِلَي الظُّلُماتِ
أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ

ظلمات و نور در واقع هر دو در این دنیا هستن !

اولیاء خدا این مادیات این دنیا رو ظلمات و سختی می دونن

واصحاب طاغوت مادیات این دنیا رو نور!

به همین دلیل عمل به معنویات برای عده ای سخت متصور می شه! و برای عده ای رفتن از سختی مادیات به آسانی معنویات تصور می شه .

در پناه حق تعالی

[=me_quran]

به نام خدا.

شروحیل;1003811 نوشت:

...

چون هدف این دنیا لذت بردن از مادیات و اون آسونی که مد نظر شما هست ( رفاه مادی) نبوده !!!!

...

احسنت.

و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته :d

ستایشگر :Gol:

ستايشگر;1003809 نوشت:
بله خوب، اسلام آمده است تا سختی و مشقت را از دوش من و شما بردارد، برای همین هم سر صبح که خواب برای آدم شیرین میشه میگه پاشو برو آب بزن به سر و صورتت و در حال هوشیاری کامل ( یعنی قشنگ از خواب بیرون بیا! ) به آدابی خاص نماز بخون. برای همین که میخواد سختی و مشقت نکشیم، میگه تو تابستون گرم، نزدیک 20 ساعت چیزی نخور و ننوش و کارهای دیگه ای هم نکن. خانم، میخوای در مکانی حضور داشته باشی که نامحرم هم حضور داره؟ فقط به این شرط که حتی تو گرمایی که خر تب میکنه حداقل سه تا لباس اضافه تر و گشاد و ترجیحا تیره و سیاه بپوشی مجازی ( تازه بعد از کسب اجازه از همسر در صورت تاهل ). میگه نیاز جنسی/نیاز به همدم داری؟ هیچ اشکالی نداره، ولی فقط و فقط از همین دو طریقی که من میگم برطرف میکنی! دیگه اینکه شرایط جامعه چطوریه، اینکه از هر یک میلیارد ازدواج به دلایل مختلف نهصد و نود و نه میلیون و نهصد و نود و نه هزار ود نهصد و نود و نه تاش به تلخی زهر درمیاد، به من ربطی نداره. میخوای نون بخوری؟ چه خوب! ولی طبق این قواعدی که من میگم باید کسب و کار داشته باشی ( خمس میدی، مالیات میدی، نزول نمیدی/نمیگیری، گرون نمیدی، کم نمیدی و ... ) و اینکه بواسطه شرایط اقتصادی کشور زیر سنگین ترین فشارها میری دیگه مشکل من نیست! تورم و سود سپرده و ... دیگه به من ربطی نداره که چطوریه! زنهار که از این حدودی که من گذاشتم هم پا بیرون نذاری که ان ربک لبالمرصاد. الان مشخص شد که آمده است تا سختی و مشقت رو از دوش ما بردارد دیگه؟

با سلام
دوست گرامی اگر چند پست ابتدایی تاپیک را ملاحظه بفرمایید عرض کردیم که این که گفته می شود دین اسلام دین آسانی است به این معنا نیست که احکام و قوانین نداشته باشد چرا که اصلا دین آمده که قانون و حکم و تکلیف به انسان ها بدهد تا انسان رشد کند جهت پیدا کند اما آسانی این احکام اولا نسبی است یعنی به نسبت دین های دیگر راحت تر است ثانیا به این معناست که احکام اسلام مغایر با طبیعت انسان نیست و انسان را به عسر و حرج نمی اندازد نمی گوید 2 ساعت در دل شب واجب است نماز بخوانی !! می گوید 2 رکعت سپیده دم نماز بخوان بعد خواستی بخوابی بخواب خواستی به کار مشغول شوی بشو .خواستی عبادت بیشتر بکنی بکن. نخواستی نکن اختیار با خودت است .
کل نمازهای روزانه در اسلام 17 رکعت است هر رکعتی یک دقیقه روی هم می شود 17 دقیقه . خدا می گوید برای تصفیه روحت 17 دقیقه مقابل من بایست و با من صحبت کن. زیاد است؟؟!! 1440 دقیقه در شبانه روز وقت داری 17 دقیقه اش را برای ارتباط با خدا بگذار!! 1423 دقیقه برای امور روزمره خودت. این زیاد است؟؟
تازه این که خدا می گوید برای ارتباط با من وقت بگذارید به خاطر نیاز خدا به ما نیست به خاطر این است که این کار به نفع انسان است اگر این کار را نکند روحش از مدار انسانیت خارج می شود و آسیب می بیند
احکام الهی همه اش بر اساس مصالح و مفاسد واقعی است اینگونه نیست که خدا بخواهد سخت گیری اضافه ای بکند این انسان برای رسیدن به نفع حقیقی زندگی خود باید یک سری کارها را بکند یک سری کارها را نکند.

قوانین و احکام اسلامی کوتاه ترین آسان ترین و پرنفع ترین راه برای رسیدن به کمال انسانی است.

سپیده دم;1003557 نوشت:
سعی می کنم توضیحاتم پراکنده و نامربوط نباشه

تشکر می‌کنم که دقیق و منظم به پرسش‌های من پاسخ دادید
با اجازه من هم در پاسخ نکاتی عرض خواهم کرد
با احترام گل

سپیده دم;1003559 نوشت:
احترام گذاشتن به والدین با پذیرفتن سرنوشتی که آنها برای ما می خواهند تفاوت دارد. خداوند نفرموده زندگی خودتان را بسپارید دست پدر و مادر و خودتان تصمیم نگیرید. بیان عقاید و تفکرات هم حتی اگر مخالف با نظر والدین باشد دلیل بر بی احترامی نیست. در واقع از مطلب شما اینطور برداشت می شود که فرزند نباید در زندگی خودش تصمیم بگیرد چون بی احترامی به والدین محسوب می شود در حالیکه دین چنین دستوری نداده. من در هیچ جای کلام خداوند ندیدم که فرموده باشد به خاطر احترام به والدین تحقیر و توهین را تحمل کنید یا تصمیمات والدین را برای آینده و سرنوشتتان اجرا کنید البته قاطع بودن با بی احترامی قطعا تفاوت دارد
جناب "ستایشگر" به نکته‌ای قابل توجه اشاره داشتند، اینکه قوانین اسلام در یک دنیای ایده‌آل بسیار عالی عمل خواهند کرد
اما آیا دنیا و شرایط آن ایده‌آل است؟

بله اسلام نگفته در زندگی برای خودت تصمیم نگیر، اما شکل قوانین اسلامی به گونه‌ای است که شخص مجبور خواهد شد به این موضوع تن دهد
در یک دنیای ایده‌آل، مثلاً پدری به دخترش می‌گوید می‌خواهم تو را به "احمد" بدهم، اما دختر می‌گوید خیر پدر جان من می‌خواهم همسر "ناصر" بشوم
پدر می‌گوید اما دخترم از نظر من احمد شوهر مناسبی است. و دختر پاسخ می‌دهد پدر عزیز نظر شما برای من محترم است و شما را دوست دارم
اما من باید با مردی زندگی کنم که به او علاقه داشته باشم و مایل به زناشویی با او باشم که این میل در من به ناصر وجود دارد نه به احمد
از طرفی وقتی شرایط روحی و خواسته‌های خود را می‌سنجم، می‌بینم با اصر سازگار است. پس ضمن احترام به شما، انتخاب من ناصر است
پدر هم بلند می‌شود پیشانی دخترش را می‌بوسد و می‌گوید اگر تصمیمت این است من هم موافقم و برایت آرزوی موفقت می‌کنم
یا در نهایت پدر مقداری سماجت می‌کند که با یکی دو تا واسطه نرم شده و تسلیم خواستهء بر حق فرزند می‌شود

این تصویر بسیار رویایی است که (باعذرخواهی از شما) دوستان مذهبی برای افرادی مانند من که ایراد می‌گیرند، ترسیم می‌کنند
و می‌گویند ببینید بدون هیچگونه بی احترامی می‌توان خواسته‌ها را مطرح کرد و به نتیجه رسید

اما دنیای واقعی به این شیکی و زیبایی نیست، بلکه گاهی 180 درجه برعکس است
اتفاقی که در دنیای واقعی میفتد اینطوری است (به عنوان نمونه):

پدر: دختر! بلند شو آماده شو امشب خونواده احمد دارن میان خواستگاری

دختر: ولی بابا....

پدر: دیگه ولی و اما نداره! هم دین گفته هم قانون هم عقل میگه که من به عنوان پدرت اختیار تو رو دارم. اصلاً چه معنی داره نیم وجب بچه رو حرف بزرگترش حرف بزنه؟!
ما اون زمان پامون رو جلوی بابامون دراز نمی‌کردیم! آهای خانم اینها همش تقصیر توئه! نتونستی این بچه رو مطیع بار بیاری!

دختر: آخه بابا اجازه بدید منم حرف بزنم....

پدر: ای بابا...!! آخه من که می‌دونم چی می‌خوای بگی! باز می‌خوای اسم اون پسرهء به درد نخور ناصر رو بیاری
قبلاً گفتم اینم برای آخرین باره که میگم! یه بار دیگه اسمش رو توی این خونه بیاری من می‌دونم و تو!

دختر: ولی من زن احمد نمی‌شم!!

پدر: تو غلط می‌کنی با هفت جـَد و آبادت.... وایسا بینم.... (صدای مادر: وااااااااای ولش کن کشتیش.... تق.... پوق.... جیغ....)

در نهایت دختر می‌آید به سایت اسک دین و تاپیکی می‌زند و کارشناس به او می‌گوید برو یک واسطه پیدا کن حتماً مشکلت حل خواهد شد!
دختر هم می‌رود و مثلاً عمویش را واسطه می‌کند

داخلی - نمای بسته از چهرهء پدر - چند لحظه سکوت همراه با تعریق چهره

پدر: حالا دیگه میری برای من نصیحت کن میاری بزمجه؟!! اگه گردنت رو نشکنم مرد نیستم!.... وایسا بینم.... (تق.... پوق.... جیغ....)

نویسنده فیلمنامه: Reza-D :Nishkhand:

آخرش را کمی شوخی چاشنی کردم که تلخی این حقیقت مقداری کمرنگ شود. حقیقت این است که در بسیاری از موارد نمی‌شود با صحبت عادی و منطقی به حق خود رسید و چاره‌ای جز یک سری برخوردها نیست. و اسلام گفته در هیچ شرایطی حق برخورد تند با والدین را ندارید. به عبارتی گر چه گرفتن حق را ممنوع نکرده، اما شرایط را به گونه‌ای چیده که در عمل شما امکان گرفتن حق را نداشته باشید

Reza-D;1004227 نوشت:
تشکر می‌کنم که دقیق و منظم به پرسش‌های من پاسخ دادید
با اجازه من هم در پاسخ نکاتی عرض خواهم کرد
با احترام گل

جناب "ستایشگر" به نکته‌ای قابل توجه اشاره داشتند، اینکه قوانین اسلام در یک دنیای ایده‌آل بسیار عالی عمل خواهند کرد
اما آیا دنیا و شرایط آن ایده‌آل است؟

بله اسلام نگفته در زندگی برای خودت تصمیم نگیر، اما شکل قوانین اسلامی به گونه‌ای است که شخص مجبور خواهد شد به این موضوع تن دهد
در یک دنیای ایده‌آل، مثلاً پدری به دخترش می‌گوید می‌خواهم تو را به "احمد" بدهم، اما دختر می‌گوید خیر پدر جان من می‌خواهم همسر "ناصر" بشوم
پدر می‌گوید اما دخترم از نظر من احمد شوهر مناسبی است. و دختر پاسخ می‌دهد پدر عزیز نظر شما برای من محترم است و شما را دوست دارم
اما من باید با مردی زندگی کنم که به او علاقه داشته باشم و مایل به زناشویی با او باشم که این میل در من به ناصر وجود دارد نه به احمد
از طرفی وقتی شرایط روحی و خواسته‌های خود را می‌سنجم، می‌بینم با اصر سازگار است. پس ضمن احترام به شما، انتخاب من ناصر است
پدر هم بلند می‌شود پیشانی دخترش را می‌بوسد و می‌گوید اگر تصمیمت این است من هم موافقم و برایت آرزوی موفقت می‌کنم
یا در نهایت پدر مقداری سماجت می‌کند که با یکی دو تا واسطه نرم شده و تسلیم خواستهء بر حق فرزند می‌شود

این تصویر بسیار رویایی است که (باعذرخواهی از شما) دوستان مذهبی برای افرادی مانند من که ایراد می‌گیرند، ترسیم می‌کنند
و می‌گویند ببینید بدون هیچگونه بی احترامی می‌توان خواسته‌ها را مطرح کرد و به نتیجه رسید

اما دنیای واقعی به این شیکی و زیبایی نیست، بلکه گاهی 180 درجه برعکس است
اتفاقی که در دنیای واقعی میفتد اینطوری است (به عنوان نمونه):

پدر: دختر! بلند شو آماده شو امشب خونواده احمد دارن میان خواستگاری

دختر: ولی بابا....

پدر: دیگه ولی و اما نداره! هم دین گفته هم قانون هم عقل میگه که من به عنوان پدرت اختیار تو رو دارم. اصلاً چه معنی داره نیم وجب بچه رو حرف بزرگترش حرف بزنه؟!
ما اون زمان پامون رو جلوی بابامون دراز نمی‌کردیم! آهای خانم اینها همش تقصیر توئه! نتونستی این بچه رو مطیع بار بیاری!

دختر: آخه بابا اجازه بدید منم حرف بزنم....

پدر: ای بابا...!! آخه من که می‌دونم چی می‌خوای بگی! باز می‌خوای اسم اون پسرهء به درد نخور ناصر رو بیاری
قبلاً گفتم اینم برای آخرین باره که میگم! یه بار دیگه اسمش رو توی این خونه بیاری من می‌دونم و تو!

دختر: ولی من زن احمد نمی‌شم!!

پدر: تو غلط می‌کنی با هفت جـَد و آبادت.... وایسا بینم.... (صدای مادر: وااااااااای ولش کن کشتیش.... تق.... پوق.... جیغ....)

در نهایت دختر می‌آید به سایت اسک دین و تاپیکی می‌زند و کارشناس به او می‌گوید برو یک واسطه پیدا کن حتماً مشکلت حل خواهد شد!
دختر هم می‌رود و مثلاً عمویش را واسطه می‌کند

داخلی - نمای بسته از چهرهء پدر - چند لحظه سکوت همراه با تعریق چهره

پدر: حالا دیگه میری برای من نصیحت کن میاری بزمجه؟!! اگه گردنت رو نشکنم مرد نیستم!.... وایسا بینم.... (تق.... پوق.... جیغ....)

نویسنده فیلمنامه: Reza-D :Nishkhand:

آخرش را کمی شوخی چاشنی کردم که تلخی این حقیقت مقداری کمرنگ شود. حقیقت این است که در بسیاری از موارد نمی‌شود با صحبت عادی و منطقی به حق خود رسید و چاره‌ای جز یک سری برخوردها نیست. و اسلام گفته در هیچ شرایطی حق برخورد تند با والدین را ندارید. به عبارتی گر چه گرفتن حق را ممنوع نکرده، اما شرایط را به گونه‌ای چیده که در عمل شما امکان گرفتن حق را نداشته باشید

رفیق به نظر من واسه خدا هیچی مهم نیست مهم نیست تو حقتو بگیری مهم نیست چه بلایی سر دنیات میاد هیچ بهونه ای قبول نیست تنها چیز مهم برای خدا اینه که خواسته های خدا وامامان رو تمام و کمال انجام بدی هر چقدر سخت باشه هر چقدر طاقت فرسا باشه در بعضی موارد حتی اگه ادم بمیره. این جوریه که انسان مورد توجه خدا و امامان قرار میگیره.در این دین هیچ بهونه ای توجیه ای و کم کاری قبول نیست و بدون سختی کشیدن و از خواسته های نفسانی نگذشتن انسان به هیج جا نمیرسه.

به نام خدا.

شعیب;1004221 نوشت:
با سلام
دوست گرامی اگر چند پست ابتدایی تاپیک را ملاحظه بفرمایید عرض کردیم که این که گفته می شود دین اسلام دین آسانی است به این معنا نیست که احکام و قوانین نداشته باشد چرا که اصلا دین آمده که قانون و حکم و تکلیف به انسان ها بدهد تا انسان رشد کند جهت پیدا کند اما آسانی این احکام اولا نسبی است یعنی به نسبت دین های دیگر راحت تر است ثانیا به این معناست که احکام اسلام مغایر با طبیعت انسان نیست و انسان را به عسر و حرج نمی اندازد نمی گوید 2 ساعت در دل شب واجب است نماز بخوانی !! می گوید 2 رکعت سپیده دم نماز بخوان بعد خواستی بخوابی بخواب خواستی به کار مشغول شوی بشو .خواستی عبادت بیشتر بکنی بکن. نخواستی نکن اختیار با خودت است .
کل نمازهای روزانه در اسلام 17 رکعت است هر رکعتی یک دقیقه روی هم می شود 17 دقیقه . خدا می گوید برای تصفیه روحت 17 دقیقه مقابل من بایست و با من صحبت کن. زیاد است؟؟!! 1440 دقیقه در شبانه روز وقت داری 17 دقیقه اش را برای ارتباط با خدا بگذار!! 1423 دقیقه برای امور روزمره خودت. این زیاد است؟؟
تازه این که خدا می گوید برای ارتباط با من وقت بگذارید به خاطر نیاز خدا به ما نیست به خاطر این است که این کار به نفع انسان است اگر این کار را نکند روحش از مدار انسانیت خارج می شود و آسیب می بیند
احکام الهی همه اش بر اساس مصالح و مفاسد واقعی است اینگونه نیست که خدا بخواهد سخت گیری اضافه ای بکند این انسان برای رسیدن به نفع حقیقی زندگی خود باید یک سری کارها را بکند یک سری کارها را نکند.

قوانین و احکام اسلامی کوتاه ترین آسان ترین و پرنفع ترین راه برای رسیدن به کمال انسانی است.

سلام بر شما.

ابتدئا عرض میکنم لطفا جسارت بنده رو ببخشید.

مگر چند دین ( به معنای راه رسیدن به سعادت ) داریم که دین اسلام به نسبت آنها از همه آسانتر است؟ یک راه بیشتر نیست و اون راه هم اسلامه ( ان الدین عند الله الاسلام ) پس جایی که فقط یک راه وجود داره، حرف زدن از سادگی و سختی نسبی معنی نداره. فرد فقط به یک طریق میتونه به سعادت برسه اون هم اینه که دستورات خدا رو رعایت کنه و همونطور که در پست قبلی هم عرض کردم، با توجه به سختی ها و شدائدی که در اثر شرایط دنیای واقعی ( که الزاما توش همه جناب ابوذر و جناب سلمان نیستن و ممکنه مثل امروز جامعه ما باشه که خیلی کم آدمی که رعایت بکنه پیدا میشه ) پیش میاد و اسلام هم گویا هیچ فرقی براش نمیکنه که شرایط چطوریه ( مثلا جایی از اسلام گفته که وقتی شرایط جوری میشه که هم حکومت حقوق کم میده و هم قیمت همه چیز سر به افلاک میکشه و دقیقه ای تغییر میکنه فلان حکم اقتصادی من تغییر میکنه؟ یا مثلا گفته وقتی تورم زیاده چطور باید معامله کرد که ربا و ... نشه، خمس و ... هم پرداخت بشه و شخص هم بتونه چیزی که بیشتر از درآمدشه، مثل خونه، بخره؟ و مثالهای دیگه در زمینه های دیگه. )، به نظر نمیرسه که آسونی و سختی ما برای خدا اهمیتی داشته ( مگر از همون نظر که میتونستم راه سعادت رو سخت تر از این خلق بکنم اما نکردم. ).

ستایشگر :Gol:

ستايشگر;1004280 نوشت:
به نام خدا.

سلام بر شما.

ابتدئا عرض میکنم لطفا جسارت بنده رو ببخشید.

مگر چند دین ( به معنای راه رسیدن به سعادت ) داریم که دین اسلام به نسبت آنها از همه آسانتر است؟ یک راه بیشتر نیست و اون راه هم اسلامه ( ان الدین عند الله الاسلام ) پس جایی که فقط یک راه وجود داره، حرف زدن از سادگی و سختی نسبی معنی نداره. فرد فقط به یک طریق میتونه به سعادت برسه اون هم اینه که دستورات خدا رو رعایت کنه و همونطور که در پست قبلی هم عرض کردم، با توجه به سختی ها و شدائدی که در اثر شرایط دنیای واقعی ( که الزاما توش همه جناب ابوذر و جناب سلمان نیستن و ممکنه مثل امروز جامعه ما باشه که خیلی کم آدمی که رعایت بکنه پیدا میشه ) پیش میاد و اسلام هم گویا هیچ فرقی براش نمیکنه که شرایط چطوریه ( مثلا جایی از اسلام گفته که وقتی شرایط جوری میشه که هم حکومت حقوق کم میده و هم قیمت همه چیز سر به افلاک میکشه و دقیقه ای تغییر میکنه فلان حکم اقتصادی من تغییر میکنه؟ یا مثلا گفته وقتی تورم زیاده چطور باید معامله کرد که ربا و ... نشه، خمس و ... هم پرداخت بشه و شخص هم بتونه چیزی که بیشتر از درآمدشه، مثل خونه، بخره؟ و مثالهای دیگه در زمینه های دیگه. )، به نظر نمیرسه که آسونی و سختی ما برای خدا اهمیتی داشته ( مگر از همون نظر که میتونستم راه سعادت رو سخت تر از این خلق بکنم اما نکردم. ).

ستایشگر :Gol:

سلام جناب ستایشگر ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

ادیان زیادی داریم که اگر شما بخواهید به صورت درست و منطقی روشون وقت بزارید واقعا عاشق برخیشون میشید ...

انجیل یعنی خبر خوش ... آیا میدونید خبر خوش انجیل چی هست ...
آیا تحقیق کردید که چرا این همه یهودی ها حلال و حرام داشتند و در درون مسیحیت هیچ خبری از شریعت نیست ... و حتی ختنه کردن و حکم روز سبت و شراب نوشیدن و ... هم حکمش برداشته شد .

آیا تا به حال به این فکر کردین که چقدر راحت مسیحی ها میتونند دوست پسر ... دوست دختر بگیرند
آیا تا به حال به این فکر کردین که چرا در تورات بیش از 320 پیش گویی در مورد مسیح صورت گرفته نه در مورد شخص دیگری ...
آیا تا به حال به این فکر کردین که اندیشه روح القدس موئید چه نوع دیدی در ایمان مسیحی هست و چرا مسیح روح القدس رو معرفی میکنه
آیا تا به حال به این فکر کردین چرا هر چی پیامبر قبل از مسیح میومده ( دهها پیامبر ) وعده ظهور مسیح رو میداده ... منجی بشریت ... نه شخص دیگری رو ...
آیا میدونید که در عید پنطیکاست چه اتفاقی برای شاگردان مسیح میوفته ... آیا میدونید که روح القدس چگونه با دست گذاری بر سر دیگران ... از حواریون به انسانهای عادی انتقال پیدا میکرده و ایشان به زبانها تکلم میکردند ... نه با شمشیر بران و تجاوز

آیا تا به حال به این فکر کردین که چرا کشیش های مسیحی در روز عاشورا سیاه پوش میشن و در کربلا حاضر میشن و در مقابل مزار ایشان سجده میکنند و شما بادی در غب غبتون میندازین و میگین حسین کیست که تمام قوانین دنیا رو عوض کرده ... و ازخودتون نمیپرسید چرا یک کشیش به این صورت رفتار میکنه

|آیا تا به حال از خودتون پرسیدید این همه مسیحی در راه پیمایی اربعین چی کار میکنند

و ....

فکر میکنم ...
و تخیل میکنم ...

این گفتار شما ناشی از این هستش که در مورد ادیان دیگر ... حداقلش در مورد مسیحیت تحقیق نکردید ....

فرشته برمیگردد;1004282 نوشت:
سلام جناب ستایشگر ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

ادیان زیادی داریم که اگر شما بخواهید به صورت درست و منطقی روشون وقت بزارید واقعا عاشق برخیشون میشید ...

انجیل یعنی خبر خوش ... آیا میدونید خبر خوش انجیل چی هست ...
آیا تحقیق کردید که چرا این همه یهودی ها حلال و حرام داشتند و در درون مسیحیت هیچ خبری از شریعت نیست ... و حتی ختنه کردن و حکم روز سبت و شراب نوشیدن و ... هم حکمش برداشته شد .

آیا تا به حال به این فکر کردین که چقدر راحت مسیحی ها میتونند دوست پسر ... دوست دختر بگیرند
آیا تا به حال به این فکر کردین که چرا در تورات بیش از 320 پیش گویی در مورد مسیح صورت گرفته نه در مورد شخص دیگری ...
آیا تا به حال به این فکر کردین که اندیشه روح القدس موئید چه نوع دیدی در ایمان مسیحی هست و چرا مسیح روح القدس رو معرفی میکنه
آیا تا به حال به این فکر کردین چرا هر چی پیامبر قبل از مسیح میومده ( دهها پیامبر ) وعده ظهور مسیح رو میداده ... منجی بشریت ... نه شخص دیگری رو ...
آیا میدونید که در عید پنطیکاست چه اتفاقی برای شاگردان مسیح میوفته ... آیا میدونید که روح القدس چگونه با دست گذاری بر سر دیگران ... از حواریون به انسانهای عادی انتقال پیدا میکرده و ایشان به زبانها تکلم میکردند ... نه با شمشیر بران و تجاوز

آیا تا به حال به این فکر کردین که چرا کشیش های مسیحی در روز عاشورا سیاه پوش میشن و در کربلا حاضر میشن و در مقابل مزار ایشان سجده میکنند و شما بادی در غب غبتون میندازین و میگین حسین کیست که تمام قوانین دنیا رو عوض کرده ... و ازخودتون نمیپرسید چرا یک کشیش به این صورت رفتار میکنه

|آیا تا به حال از خودتون پرسیدید این همه مسیحی در راه پیمایی اربعین چی کار میکنند

و ....

فکر میکنم ...
و تخیل میکنم ...

این گفتار شما ناشی از این هستش که در مورد ادیان دیگر ... حداقلش در مورد مسیحیت تحقیق نکردید ....


دین اسلام کامل ترین دینه چون پیامبر اسلام کامل ترین پیامبره.
در ضمن تو قران در ایه 19 سوره ال عمران اومده همانا دین نزد خدا اسلام است یا در ایه 85 همین سوره اومده که هر که جز اسلام دینی را بجوید
، هرگز از او پذیرفته نشود. پس غیر از اسلام ولش. همین مسیحیت که توسط یهودیت صهیونیست تحریف شده با خاک یکسان شده و چیزی ازش نمونده.

به نام خدا.

فرشته برمیگردد;1004282 نوشت:
سلام جناب ستایشگر ...
امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ...

ادیان زیادی داریم که اگر شما بخواهید به صورت درست و منطقی روشون وقت بزارید واقعا عاشق برخیشون میشید ...

انجیل یعنی خبر خوش ... آیا میدونید خبر خوش انجیل چی هست ...
آیا تحقیق کردید که چرا این همه یهودی ها حلال و حرام داشتند و در درون مسیحیت هیچ خبری از شریعت نیست ... و حتی ختنه کردن و حکم روز سبت و شراب نوشیدن و ... هم حکمش برداشته شد .

آیا تا به حال به این فکر کردین که چقدر راحت مسیحی ها میتونند دوست پسر ... دوست دختر بگیرند
آیا تا به حال به این فکر کردین که چرا در تورات بیش از 320 پیش گویی در مورد مسیح صورت گرفته نه در مورد شخص دیگری ...
آیا تا به حال به این فکر کردین که اندیشه روح القدس موئید چه نوع دیدی در ایمان مسیحی هست و چرا مسیح روح القدس رو معرفی میکنه
آیا تا به حال به این فکر کردین چرا هر چی پیامبر قبل از مسیح میومده ( دهها پیامبر ) وعده ظهور مسیح رو میداده ... منجی بشریت ... نه شخص دیگری رو ...
آیا میدونید که در عید پنطیکاست چه اتفاقی برای شاگردان مسیح میوفته ... آیا میدونید که روح القدس چگونه با دست گذاری بر سر دیگران ... از حواریون به انسانهای عادی انتقال پیدا میکرده و ایشان به زبانها تکلم میکردند ... نه با شمشیر بران و تجاوز

آیا تا به حال به این فکر کردین که چرا کشیش های مسیحی در روز عاشورا سیاه پوش میشن و در کربلا حاضر میشن و در مقابل مزار ایشان سجده میکنند و شما بادی در غب غبتون میندازین و میگین حسین کیست که تمام قوانین دنیا رو عوض کرده ... و ازخودتون نمیپرسید چرا یک کشیش به این صورت رفتار میکنه

|آیا تا به حال از خودتون پرسیدید این همه مسیحی در راه پیمایی اربعین چی کار میکنند

و ....

فکر میکنم ...
و تخیل میکنم ...

این گفتار شما ناشی از این هستش که در مورد ادیان دیگر ... حداقلش در مورد مسیحیت تحقیق نکردید ....

و سلام بر شما.

یک جمله ای در انگلیسی هست که هر چه فکر میکنم معادل فارسیش به ذهنم نمیرسه بنابراین با عرض معذرت، همون رو میگم : please, don't get me started on christianity!

ستایشگر :Gol:

پی نوشت : هر گونه کوتاهی در انگلیسی رو به بزرگی خودتون ببخشید عزیزان و گرامیان. فقط شنیدم جمله رو.

پی پی نوشت : چه ادبیات و طرز نوشتار آشنایی :-?

ستايشگر;1004280 نوشت:
به نام خدا.

سلام بر شما.

ابتدئا عرض میکنم لطفا جسارت بنده رو ببخشید.

مگر چند دین ( به معنای راه رسیدن به سعادت ) داریم که دین اسلام به نسبت آنها از همه آسانتر است؟ یک راه بیشتر نیست و اون راه هم اسلامه ( ان الدین عند الله الاسلام ) پس جایی که فقط یک راه وجود داره، حرف زدن از سادگی و سختی نسبی معنی نداره. فرد فقط به یک طریق میتونه به سعادت برسه اون هم اینه که دستورات خدا رو رعایت کنه و همونطور که در پست قبلی هم عرض کردم، با توجه به سختی ها و شدائدی که در اثر شرایط دنیای واقعی ( که الزاما توش همه جناب ابوذر و جناب سلمان نیستن و ممکنه مثل امروز جامعه ما باشه که خیلی کم آدمی که رعایت بکنه پیدا میشه ) پیش میاد و اسلام هم گویا هیچ فرقی براش نمیکنه که شرایط چطوریه ( مثلا جایی از اسلام گفته که وقتی شرایط جوری میشه که هم حکومت حقوق کم میده و هم قیمت همه چیز سر به افلاک میکشه و دقیقه ای تغییر میکنه فلان حکم اقتصادی من تغییر میکنه؟ یا مثلا گفته وقتی تورم زیاده چطور باید معامله کرد که ربا و ... نشه، خمس و ... هم پرداخت بشه و شخص هم بتونه چیزی که بیشتر از درآمدشه، مثل خونه، بخره؟ و مثالهای دیگه در زمینه های دیگه. )، به نظر نمیرسه که آسونی و سختی ما برای خدا اهمیتی داشته ( مگر از همون نظر که میتونستم راه سعادت رو سخت تر از این خلق بکنم اما نکردم. ).

ستایشگر :Gol:

سلام
اسلام دقیقا انتظار داره توی همین شرایط احکام رو رعایت کنید. وگرنه شرایط عادی که دست گرمیه برای اینکه با احکام آشنا بشید. ماجرای اصحاب سبت رو به خاطر بیارید. اول گفتن شنبه ها ماهی نگیرید. تا اینجای کار خیلی مساله خاصی نبود. شش روز هفته رو داشتن برای ماهیگیری و فقط یک روز میخواستن ماهی نگیرن. اما توی اون شش روز اصلا ماهی نبود، در حالی که شنبه ها ماهی ها میومدن روی آب و خودشون رو به مردم نشون میدادن و دلشون رو می سوزوندن.

اصلا خود خدا گفته آیا پنداشته اید در حالی که هنوز حادثه هایی مانند حوادث گذشتگان شما را نیامده، وارد بهشت می شوید؟! به آنان سختی ها و آسیب هایی رسید وچنان متزلزل و مضطرب شدند تا جایی که پیامبر و کسانی که با او ایمان آورده بودند [در مقام دعا و درخواست یاری] می گفتند: یاری خدا چه زمانی است؟ [به آنان گفتیم:] آگاه باشید! یقیناً یاری خدا نزدیک است.
پبامبر خدا به اون مرحله رسیده، نه انسان کم تحملی مثل من که تحمل یه سردرد رو هم نداره

اصلا خود خدا گفته انسان رو در رنج آفریدیم. کلی هم گفته. مسلمون و غیر مسلمون
حالا در برابر این همه سختی گفته که خدا نمیخواد بهتون سخت بگیره و گفته که با سختی آسانی هست. پس تا وقتی که از این سختی ها عبور نکردید منتظر نباشید که معنی آسانی که خدا ازش صحبت کرده رو درک کنید.

ستايشگر;1004280 نوشت:
گر چند دین ( به معنای راه رسیدن به سعادت ) داریم که دین اسلام به نسبت آنها از همه آسانتر است؟ یک راه بیشتر نیست و اون راه هم اسلامه ( ان الدین عند الله الاسلام ) پس جایی که فقط یک راه وجود داره، حرف زدن از سادگی و سختی نسبی معنی نداره. فرد فقط به یک طریق میتونه به سعادت برسه اون هم اینه که دستورات خدا رو رعایت کنه

با سلام
این که گفته می شود "دین اسلام نسبت به دین های دیگر " منظور آن طریقه واحده نیست که مقابلی برای آن مطرح نباشد(وقتی می گوییم ان الدین عند الله الاسلام یعنی راه و روش از ابتدای خلقت برای به سعادت رساندن بشر تا برسد به دین اسلام مصطلح همه اش یک راه واحد است و آن اسلام به معنای تسلیم شدن است)بلکه دین اسلام در کنار دین یهودیت و دین مسحیت و دین زردشتیت . در کنار این دنین ها و روش ها(که آن هم برای سعادت انسان از طرف خدا آمده بوده است) دیده می شود دین اسلام راحت تر و آسان تر است.

ستايشگر;1004280 نوشت:
و همونطور که در پست قبلی هم عرض کردم، با توجه به سختی ها و شدائدی که در اثر شرایط دنیای واقعی ( که الزاما توش همه جناب ابوذر و جناب سلمان نیستن و ممکنه مثل امروز جامعه ما باشه که خیلی کم آدمی که رعایت بکنه پیدا میشه ) پیش میاد و اسلام هم گویا هیچ فرقی براش نمیکنه که شرایط چطوریه ( مثلا جایی از اسلام گفته که وقتی شرایط جوری میشه که هم حکومت حقوق کم میده و هم قیمت همه چیز سر به افلاک میکشه و دقیقه ای تغییر میکنه فلان حکم اقتصادی من تغییر میکنه؟ یا مثلا گفته وقتی تورم زیاده چطور باید معامله کرد که ربا و ... نشه، خمس و ... هم پرداخت بشه و شخص هم بتونه چیزی که بیشتر از درآمدشه، مثل خونه، بخره؟ و مثالهای دیگه در زمینه های دیگه. )، به نظر نمیرسه که آسونی و سختی ما برای خدا اهمیتی داشته ( مگر از همون نظر که میتونستم راه سعادت رو سخت تر از این خلق بکنم اما نکردم. ).

نکته اول: همان است که قبلا هم بارها گفته ام احکام تابع مصالح و مفاسد واقعیه اند این گونه نیست که خدا قرار داد کرده باشد که مثلا فلان کار انسان را به سعادت برساند حالا که نشد یک چیز دیگر می گذاریم و حالا که نشد این را هم بر می داریم و قرار داد می کنیم که بدون این حکم هم مردم به سعادت برسند!! هرگز اینگونه نیست. بلکه انسان یک سری مصالح و مفاسد شخصی و اجتماعی دارد که خدا بر اساس آن احکامی را برای انسان قرار می دهد.
بنا بر یان بیان نمی شود گفت هر وقت کمی برایمان سخت شد حکم را برداریم کهر راحت شویم. نه این حکم ما را ترقی می دهد مانند درس خواندن کودکان در مدرسه.و نوشتن تکالیف.
ادامه دارد...

ادامه...
نکته 2: اتفاقا احکام اسلام بسیار سیال و قابل انطباق بر اوضاع روزگار است و همین باعث شده است که که دین اسلام همیشه پویا و قابل اجرا باشد. احکام اسلام با حفظ مبانی در همه روزگاران قابل اجرا و تطبیق می باشد
نیازمندی‌های انسان را بر دو نوع تقسیمقابل تقسیم است الف) نیازمندی‌های اولی؛ ب) نیازمندی‌های ثانوی.

نیازهای اولی انسان از عمق ساختمان جسمی و روحی بشر و از طبیعت زندگی اجتماعی سرچشمه می‌گیرد و تا زمانی که انسان، انسان است و تا زندگی او اجتماعی است، آن نوع نیازمندی‌ها وجود دارد. نیازمندی‌های جسمی مانند؛ نیاز به خوراک، همسر و... و نیازهای روحی مانند؛ زیبایی، پرستش، احترام و... و نیازهای اجتماعی مانند؛ عدالت، آزادی و... از این نوع نیازمندی‌ها هستند.

نیازمندی های ثانوی نیازمندی‌هایی هستند که از نیازمندی‌های اولی ناشی می‌شوند. مانند؛ نیاز به وسائل و ادوات زندگی که در هر عصر و زمانی با عصر و زمان دیگر فرق می‌کند. تغییر و نو شدن و کهنه شدن مربوط به نیازمندی‌های ثانوی است نه نیازمندی های اولی. گرچه حتی برخی از نیازمندی های ثانوی مانند نیاز به قانون نیز دائمی و همیشگی هستند و بشر هیچ زمانی بی‌نیاز از قانون نیست.
ایشان معتقدند که یک قانون اگر مبنا و اساس حقوقی و فطری داشته باشد و از یک دینامیسم زنده بهره‌مند باشد و خطوط اصلی زندگی را ترسیم کند و به شکل و صورت زندگی که وابسته به درجه تمدن است نپردازد، می‌تواند با تغییرات زندگی هماهنگی کند، بلکه رهنمون آنها باشد.

ادامه دارد...

در شرایطی که اضطرار و مشکل برای جامعه پیدا شود مجتهدین بر مبنای اصول اولیه و با استفاده از قاعده لاضرر می توانند برخی از احکام را با حفظ اصول تغییر داده و تا رفع ضرر و ضرورت دوباره آن را به حال اول برگردانند.
اگر به یاد داشته باشید امام خمینی بر اساس همین قاعده لا ضرر حج را چند سال تعطیل اعلام کرد حجی که یکی از واجبات مهم اسلام است و یکی از پایه های اسلام و نشانه مسلمانی است را به خاطر تعارضش با یک مصلحت بالاتر تعطیل کرد.
یا آیه الله سیستانی خمس را در کشور عراق با شرایط پیش آمده در زمان حمله داعش و خرابی ها پرداختش را به خود مردم عراق محول کرد که هر کس فقیری می شناسد به آن بپردازد و یا در حفظ منافع شیعه به مصرف برساند.
و پر است از این دست حکم ها در طول تاریخ شیعه.

دو رکعت نماز صبح خواندن و یا یک ماه روزه گرفتن و از این دست احکام هم گر چه سختی های مختصری دارد ولی منفعتش آنقدر بزرگ است که این سختی ها چیزی به حساب نمی آید .

ادامه..

پس احکام دین اسلام نیاز به ابوذر و سلمان ندارد واجبات دینی آنقدر همگیر و قابل اجرا برای همه است که راه بهانه را بر همه بستهاست اگر کسی می خواهد سلمان و ابوذر بشود این واجبات پله اول حرکت اوست و سلمان و ابوذر فراتر از این واجبات عمل عبادی انجام می دادند.

واقعا اگر احکام دین را کسی بی غرض و منصفانه بررسی کند و منفعت های بزرگ آن را در نظر داشته باشد می بیند این سختی های جزئی در مقابل آن منفعت ها چیزی به حساب نمی آید و تازه در همین احکام هم بارها خدا تخفیف داده است
مثلا روزه را ببینید :1- یک ماه روزه را به صورت چرخشی در ایام سال قرار داده است که کسی در طول 30-40 سال تکلیفش یک دور روزه داری در ایام سال را تجربه کرده باشد. روز کوتاه زمستان و روز بلند تابستان را. 2- می گوید اگر مریض است روزه نگیرد و ملاک تشخیص هم خود فرد است 3- اگر مسافر است روزه نگیرد 4- اگر عذر ماهیانه زنانه دارد روزه نگیرد 5- اگر می بیند ضرر جدی به بدنش می خورد نگیرد 6- اگر می بیند سخت است برایش ولی عذری ندارد می تواند برود یک مسافرت کوتاه شرعی سر 22 کیلومتری بخورد و بر گردد و بعدا قضا کند
این همه تبصره و تخفیف برای یک حکمی که خدا می فرماید فوائد بسیاری برای شما دارد "ان تصوموا خیر لکم"

نماز را ببینید : عرض کردم 17 دقیقه می خواهی برای خدا وقت بگذاری!! می گوید وضو بگیر ، آب نداری تیمم کن، نمی توانی ایستاده بخوانی بنشین !! نمی توانی نشسته بخوانی بخواب!! در مسافرتی تخفیف می خورد شکسته بخوان!! ترس داری از راهزن و دشمن نماز خوف بخوان . اگر مجبوری راه بروی در راه بخوان ، اگر معذوری از داشتن قبله ، به هر طرف که هستی بخوان !!!
این همه تخفیف برای یک نماز چند رکعتی!!
آیا این ها سلمان و ابوذر می خواهد؟؟!!

ادامه دارد...

ادامه...
خمس برای کیست؟؟ برای کسی که امور سالیانه اش تامین است پولش اضافه می آید مخارج ضروری هم ندارد وام هم نیست مال خودش است بدهکار هم نیست سر سال خمسی همه اش را نه!! یک پنجمش را بدهد !! اگر ندارد با نماینتده مرجع مصالحه کند!! تقسیط کند !! ندارد آخر سر مرجع می بخشد!! در شرایط سخت اقتصادی بیشتر مراجع(البته با مراجعه مکلف به دفترشان) می بخشند!! برای خانه خریدن می بخشند برای ازدواج می بخشند برای ...(البته همه این ها به شرط مراجعه به دفتر و اطلاع از حکم آنهاست) خب کجای خمس سخت است؟؟

اسلام می گوید ربا نگیرید و ندهید برای این که ضعفای جامعه ضعیف تر و پلدار ها پولدار تر نشوند !! ظاهر ربا این است که من مشکلاتم را حل می کنم ولی سیستم ربا جامعه را به طرف فقر می کشاند فاصله طبقاتی می آورد اسلام با این موافق نیست که "پول پول بیاورد" اسلام می گوید :"کار باید پول بیاورد" اگر کسی پول دارد و نمی تواند کار کند نباید آن را دبا بدهد یا باید قرض به فقرا بدهد یا مضاربه کند تا یک نفر روی این پول کار کند!!
کجای این حکم سخت است؟؟

Reza-D;1004227 نوشت:
جناب "ستایشگر" به نکته‌ای قابل توجه اشاره داشتند، اینکه قوانین اسلام در یک دنیای ایده‌آل بسیار عالی عمل خواهند کرد
اما آیا دنیا و شرایط آن ایده‌آل است؟

بله اسلام نگفته در زندگی برای خودت تصمیم نگیر، اما شکل قوانین اسلامی به گونه‌ای است که شخص مجبور خواهد شد به این موضوع تن دهد
در یک دنیای ایده‌آل، مثلاً پدری به دخترش می‌گوید می‌خواهم تو را به "احمد" بدهم، اما دختر می‌گوید خیر پدر جان من می‌خواهم همسر "ناصر" بشوم
پدر می‌گوید اما دخترم از نظر من احمد شوهر مناسبی است. و دختر پاسخ می‌دهد پدر عزیز نظر شما برای من محترم است و شما را دوست دارم
اما من باید با مردی زندگی کنم که به او علاقه داشته باشم و مایل به زناشویی با او باشم که این میل در من به ناصر وجود دارد نه به احمد
از طرفی وقتی شرایط روحی و خواسته‌های خود را می‌سنجم، می‌بینم با اصر سازگار است. پس ضمن احترام به شما، انتخاب من ناصر است
پدر هم بلند می‌شود پیشانی دخترش را می‌بوسد و می‌گوید اگر تصمیمت این است من هم موافقم و برایت آرزوی موفقت می‌کنم
یا در نهایت پدر مقداری سماجت می‌کند که با یکی دو تا واسطه نرم شده و تسلیم خواستهء بر حق فرزند می‌شود

این تصویر بسیار رویایی است که (باعذرخواهی از شما) دوستان مذهبی برای افرادی مانند من که ایراد می‌گیرند، ترسیم می‌کنند
و می‌گویند ببینید بدون هیچگونه بی احترامی می‌توان خواسته‌ها را مطرح کرد و به نتیجه رسید

اما دنیای واقعی به این شیکی و زیبایی نیست، بلکه گاهی 180 درجه برعکس است
اتفاقی که در دنیای واقعی میفتد اینطوری است (به عنوان نمونه):

پدر: دختر! بلند شو آماده شو امشب خونواده احمد دارن میان خواستگاری

دختر: ولی بابا....

پدر: دیگه ولی و اما نداره! هم دین گفته هم قانون هم عقل میگه که من به عنوان پدرت اختیار تو رو دارم. اصلاً چه معنی داره نیم وجب بچه رو حرف بزرگترش حرف بزنه؟!
ما اون زمان پامون رو جلوی بابامون دراز نمی‌کردیم! آهای خانم اینها همش تقصیر توئه! نتونستی این بچه رو مطیع بار بیاری!

دختر: آخه بابا اجازه بدید منم حرف بزنم....

پدر: ای بابا...!! آخه من که می‌دونم چی می‌خوای بگی! باز می‌خوای اسم اون پسرهء به درد نخور ناصر رو بیاری
قبلاً گفتم اینم برای آخرین باره که میگم! یه بار دیگه اسمش رو توی این خونه بیاری من می‌دونم و تو!

دختر: ولی من زن احمد نمی‌شم!!

پدر: تو غلط می‌کنی با هفت جـَد و آبادت.... وایسا بینم.... (صدای مادر: وااااااااای ولش کن کشتیش.... تق.... پوق.... جیغ....)

در نهایت دختر می‌آید به سایت اسک دین و تاپیکی می‌زند و کارشناس به او می‌گوید برو یک واسطه پیدا کن حتماً مشکلت حل خواهد شد!
دختر هم می‌رود و مثلاً عمویش را واسطه می‌کند

داخلی - نمای بسته از چهرهء پدر - چند لحظه سکوت همراه با تعریق چهره

پدر: حالا دیگه میری برای من نصیحت کن میاری بزمجه؟!! اگه گردنت رو نشکنم مرد نیستم!.... وایسا بینم.... (تق.... پوق.... جیغ....)

نویسنده فیلمنامه: Reza-D

آخرش را کمی شوخی چاشنی کردم که تلخی این حقیقت مقداری کمرنگ شود. حقیقت این است که در بسیاری از موارد نمی‌شود با صحبت عادی و منطقی به حق خود رسید و چاره‌ای جز یک سری برخوردها نیست. و اسلام گفته در هیچ شرایطی حق برخورد تند با والدین را ندارید. به عبارتی گر چه گرفتن حق را ممنوع نکرده، اما شرایط را به گونه‌ای چیده که در عمل شما امکان گرفتن حق را نداشته باشید


با سلام
به نظر می رسد این فیلنامه ای که نوشتید(که واقعا حرفه ای و دقیق با جزئیات هم بود=d>) بر اساس عملکرد ما مسلمانان است نه احکام اسلام.
شما یک سری عادات و رسوم و علائق شخصی را در رفتار مسلمانان به عنوان حکم اسلام بیان کرده اید و می گویید اسلام حق دفاع از حق را به شما نمی دهد!!
این کار را ما اصطلاحا مغالطه می گوییم.
اما آنچ که اسلام می گوید این است که ولی تا جایی که مصلحت مولی علیه خود را رعایت کند قابل تبعیت است (حتی پدر و مادر) شما در آیه قرآن که تصریح دارد که از پدر و مادر اطاعت کنید الا جایی که بر خلاف حکم خدا امر کنند آنجا دیگر اطاعت لازم نیست البته همان جا هم می گوید با مهربانی و لطافت حرف آنها را رد کنید نه با خشونت و پر رویی:
وَ اِنْ جاهَداک عَلی اَنْ تُشْرِک بی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفا.

در فقه اسلامی اجبار دختر بر ازدواج به شدّت نهی شده است، به گونه ای که اگر دختر بدون رضایت و تنها با اجبار پدر به ازدواج کسی در بیاید، عقد او باطل است و اگر فرزندی از این ازدواج به دست آید، حلال زاده نبوده و ولد شبهه است و بر پدر نیز گناه بزرگی است. از طرف دیگر، دختر بدون اذن پدر نیز نمی تواند ازدواج کند و باید اجازه پدر را در امر ازدواج داشته باشد.

ali 000;1004235 نوشت:
رفیق به نظر من واسه خدا هیچی مهم نیست مهم نیست تو حقتو بگیری مهم نیست چه بلایی سر دنیات میاد هیچ بهونه ای قبول نیست تنها چیز مهم برای خدا اینه که خواسته های خدا وامامان رو تمام و کمال انجام بدی هر چقدر سخت باشه هر چقدر طاقت فرسا باشه در بعضی موارد حتی اگه ادم بمیره. این جوریه که انسان مورد توجه خدا و امامان قرار میگیره.در این دین هیچ بهونه ای توجیه ای و کم کاری قبول نیست و بدون سختی کشیدن و از خواسته های نفسانی نگذشتن انسان به هیج جا نمیرسه.

با سلام
از تمام جملات شما فقط با جمله آخر شما موافق هستم "انسان بدون سختی و گذشتن از هوای نفس به جایی نمی رسه"
اما اینگونه نیست که احکام اسلام مطلق باشد و هیچ تقیید و تبصره ای نداشته باشد اتفاقا اگر احکام را درست وواقع بینانه بنگرید می بینید دین اسلام بسیار منعطف و سیال است و اگر در امری کار انسان به عسر و حرج برسد آن حکم کامل تغییر می کند. که نمونه هایی را قبلا عرض کردم.

شعیب;1004326 نوشت:

با سلام
از تمام جملات شما فقط با جمله آخر شما موافق هستم "انسان بدون سختی و گذشتن از هوای نفس به جایی نمی رسه"
اما اینگونه نیست که احکام اسلام مطلق باشد و هیچ تقیید و تبصره ای نداشته باشد اتفاقا اگر احکام را درست وواقع بینانه بنگرید می بینید دین اسلام بسیار منعطف و سیال است و اگر در امری کار انسان به عسر و حرج برسد آن حکم کامل تغییر می کند. که نمونه هایی را قبلا عرض کردم.

من درباره احکام نگفتم منظورم چیزی بالاتر از احکام اسلام بود.

آیا دین اسلام حقیقتاً آسان است؟
به نظرم من اسلام بر اساس فطرت و اخلاقیات اصلی یک انسان تعریف شده و دقیقا با فطرت یک بچه پاک روشن ضمیر هم راستا هست و بر اساس مقام شما، هر چی بیشتر عروج کنید و بالاتر برید، سخت تر می شه ولی در مقامات پایینتر، سختی چندان زیادی نداره!
چیزی که به نظر سختش می کنه، ترک گناه هست ولی آیا با جایگزین کردن ابزارشرعی جای گناه، ترک معصیت سخت می شه؟
یا مثلا بی خیال شدن از خواب و خواندن نماز شب یا صبح سختش می کنه! ولی اگر کسی شب ها زود بخوابه و نزدیک اذان صبح برای انجام نماز شب و صبح بلند شه سخت می شه؟
در کل حساسیت تکالیف افرادی که به مقامات بالایی رسیدند با حساسیت تکالیف افرادی که در مقامات پایین تر هستند خیلی متفاوت هست! ولی قطعا افرادی که به مقامات بالا می رسند به قدری از مواهبش برخوردار می شند و استفاده می کنند که انگیزه کافی برای عروج بیشتر در عین تحمل مشکلات بیشتر براشون مهیا می شه!

شعیب;1004325 نوشت:
با سلام
به نظر می رسد این فیلنامه ای که نوشتید(که واقعا حرفه ای و دقیق با جزئیات هم بود=d>) بر اساس عملکرد ما مسلمانان است نه احکام اسلام.
شما یک سری عادات و رسوم و علائق شخصی را در رفتار مسلمانان به عنوان حکم اسلام بیان کرده اید و می گویید اسلام حق دفاع از حق را به شما نمی دهد!!
این کار را ما اصطلاحا مغالطه می گوییم.
اما آنچ که اسلام می گوید این است که ولی تا جایی که مصلحت مولی علیه خود را رعایت کند قابل تبعیت است (حتی پدر و مادر) شما در آیه قرآن که تصریح دارد که از پدر و مادر اطاعت کنید الا جایی که بر خلاف حکم خدا امر کنند آنجا دیگر اطاعت لازم نیست
البته همان جا هم می گوید با مهربانی و لطافت حرف آنها را رد کنید نه با خشونت و پر رویی:
وَ اِنْ جاهَداک عَلی اَنْ تُشْرِک بی ما لَیسَ لَک بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفا.

در فقه اسلامی اجبار دختر بر ازدواج به شدّت نهی شده است، به گونه ای که اگر دختر بدون رضایت و تنها با اجبار پدر به ازدواج کسی در بیاید، عقد او باطل است و اگر فرزندی از این ازدواج به دست آید، حلال زاده نبوده و ولد شبهه است و بر پدر نیز گناه بزرگی است. از طرف دیگر، دختر بدون اذن پدر نیز نمی تواند ازدواج کند و باید اجازه پدر را در امر ازدواج داشته باشد.


برای تشویقتان بابت فیلمنامه سپاسگزارم happy
استاد "شعیب" عزیز از شما انتظار داشتم به دقت بیشتری آن پست را مطالعه بفرمائید
پستی که نوشتم دقیقاً در پاسخ به بخش بولد شدهء صحبت شما بود

در واقع عرض من هم همین است که فقط در برخی خانواده‌ها ممکن است شرایطی پیدا شود که بتوان با تفاهم و بدون هیچ عمل و عکس‌العمل خاص، حقوق را مطرح کرد و به آنها رسید
صحبت من و جناب "ستایشگر" این بود که دنیای حقیقی اینطور ایده‌آل نیست و عملاً اکثر افراد عملاً نمی‌توانند حق خود را صرفاً با گفتگو بگیرند

تفاوت صحبت شما با صحبت من و جناب "ستایشگر" در این است که شما دین تئوری را مطرح می‌کنید و ما امکان تحقق این تئوری در عمل را مطرح می‌کنیم

الرحیل;1004289 نوشت:
اسلام دقیقا انتظار داره توی همین شرایط احکام رو رعایت کنید
درست است، من هم قبول دارم که مسلمان بودن در گرفتاری‌هاست که هنر است، وگرنه در زمان راحتی، همه بلدند مسلمان باشند
منتهی صحبت ما بر روی امکان تحقق تئوری‌های دینی در عمل است. حرف ما هم این است که از ابتدا بگویند اگر مورد ظلم والدین قرار گرفتی مجبوری بسوزی و بسازی!
دیگر حرفهایی مانند اینکه
"تو حق داری در جایی که نافرمانی خداست از دستور والدین سرپیچی کنی اما باید با احترام باشد" معنا ندارد

مثالی می‌زنم البته صددرصد منطبق نیست، فقط به جهت روشن‌تر شدن منظورم عرض می‌کنم
مانند این است که من به شما بگویم بنده به شما این حق را می‌هم که اگر خرس به شما حمله کرد شما از خودت دفاع کنی منتهی باید قول بدهی از هیچ سلاحی استفاده نکنی!!!
خب مشخص است که اصلاً در عمل امکان دفاع در برابر یک حیوان درنده بدون سلاح غیرممکن است!

الرحیل;1004289 نوشت:
خود خدا گفته انسان رو در رنج آفریدیم
حالا در برابر این همه سختی گفته که خدا نمی‌خواد بهتون سخت بگیره.
لطفاً تناقض بالا را برایم حل بفرمائید

Reza-D;1004334 نوشت:
استاد "شعیب" عزیز از شما انتظار داشتم به دقت بیشتری آن پست را مطالعه بفرمائید
پستی که نوشتم دقیقاً در پاسخ به بخش بولد شدهء صحبت شما بود

در واقع عرض من هم همین است که فقط در برخی خانواده‌ها ممکن است شرایطی پیدا شود که بتوان با تفاهم و بدون هیچ عمل و عکس‌العمل خاص، حقوق را مطرح کرد و به آنها رسید
صحبت من و جناب "ستایشگر" این بود که دنیای حقیقی اینطور ایده‌آل نیست و عملاً اکثر افراد عملاً نمی‌توانند حق خود را صرفاً با گفتگو بگیرند

تفاوت صحبت شما با صحبت من و جناب "ستایشگر" در این است که شما دین تئوری را مطرح می‌کنید و ما امکان تحقق این تئوری در عمل را مطرح می‌کنیم


با سلام
اتفاقا من می خواهم بگویم دین اسلام بن بست ندارد شرایط که تغییر می کند برای شرایط جدید اسلام حکم دارد شما فرضی را مطرح می کنید که شخص اگر بخواهد حق خود را در امر ازدواج مطرح کند پدر و مادر آزرده می شوند و احترامشان از بین می رود خب اسلام برای این جا هم حکم دارد می گوید این حق باید استیفا شود و تا حد امکان باید احترام حفظ شود اگر حق با صد در صد احترام به والدین استیفا می شود این کار را باید کرد اگر با 90 در صد استیفا می شود باید این کار را کرد ارگر با کمتر از آن هم استیفا می شود باید آن کار را کرد به این معنا که در زمان استیفای حق تا جایی که می شود باید احترام حفظ شود شما نمونه ای را می آورید که والدین در ضمن استیفای حق توسط فرزندشان احترامشان از بین می رود این جا هم می گوییم باید تا می شود هتک نشود ولی اگر لازمه بیان حق هتک بود و راه دیگری هم نبود باید به اقل آن اکتفا کرد.
بله امکان دارد در هر کجای دنیا و در هر نوع رابطه بشری (نه فقط بین والدین و فرزند) عده ای پا روی حق دیگران بگذارند و حق آنها را غصب کنند این دیگر ربطی به دین ندارد.
ولایت و قیمومیت پدر بر فرزند تا وقتی است که آن فرزند به بلوغ برسد و تنها بعد از بلوغ پدر برای امر ازدواج بر فرزند خود ولایت دارد آن هم به شرطی که مغایر با مصلحت او نباشد اگر این اعمال ولایت مغایر با مصلحت فرزند بود دیگر ولایتی باقی نمی ماند و دختر می تواند خود تصمیم بگیرد و از این حق خود دفاع کند. این دفاع از حق همانند هر دفاع از حق دیگری مئونه دارد تلاش می خواهد و گاهی اوقات معارضه پیش می آورد . اسلام راه را مشخص کرده است حال دیگر این فرهنگ جامعه دینداران چه رفتاری را پیش بیاورد دیگر کاری به دین ندارد.
چگونه در عمل به واجبات می گوییم تبعیت از والدین اگر امر به مخالفت کردند واجب نیست آنجا اگر عمل به واجب باعث ناراحتی والدین هم بشود باید عمل به واجب کرد این جا هم همین طور است این استیفای حق اگر منجر به ناراحتی والدین هم بشود باید استیفای حق کرد

ali 000;1004330 نوشت:
من درباره احکام نگفتم منظورم چیزی بالاتر از احکام اسلام بود.

با سلام
پس بنده منظور شما را متوجه نشدم می توانید منظورتان را بیشتر توضیح دهید

شعیب;1004346 نوشت:
استیفای حق اگر منجر به ناراحتی والدین هم بشود باید استیفای حق کرد
خب برادر عزیز چرا در کشور ما اینقدر به جوان‌ها بی‌اعتماد هستند که می‌ترسند این چیزها را به جوانان بگویند؟
همش می‌ترسند اگر به جوان بگوئیم تو هم حقی داری حتماً می‌رود پدرِ والدین را درمی‌آورد!!

بخدا اگر این‌ها را بگوئید جوانها بیشتر جذب دین می‌شوند. بیشتر فرار جوان‌ها از دین به همین دلیل است که خیال می‌کنند دین برای آنها ارزشی قائل نیست
اصلاً چرا والدین باید حقوقشان را بدانند و صبح تا شب از در و دیوار تبلیغ شود، اما جوان‌ها و فرزندان نباید بدانند؟!

حالا این یک نمونه بود، خیلی موارد مشابه هست که شاید اگر یکی مثل شما بدون محافظه کاری گفته بود، امروز من این تاپیک را نمی‌زدم

Reza-D;1004359 نوشت:
خب برادر عزیز چرا در کشور ما اینقدر به جوان‌ها بی‌اعتماد هستند که می‌ترسند این چیزها را به جوانان بگویند؟
همش می‌ترسند اگر به جوان بگوئیم تو هم حقی داری حتماً می‌رود پدرِ والدین را درمی‌آورد!!

بخدا اگر این‌ها را بگوئید جوانها بیشتر جذب دین می‌شوند. بیشتر فرار جوان‌ها از دین به همین دلیل است که خیال می‌کنند دین برای آنها ارزشی قائل نیست
اصلاً چرا والدین باید حقوقشان را بدانند و صبح تا شب از در و دیوار تبلیغ شود، اما جوان‌ها و فرزندان نباید بدانند؟!

حالا این یک نمونه بود، خیلی موارد مشابه هست که شاید اگر یکی مثل شما بدون محافظه کاری گفته بود، امروز من این تاپیک را نمی‌زدم


با سلام
بله شاید در موارد تعارض حقوق والدین و اولاد کمتر سخن گفته شده باشد و ما بیشتر به حقوق والدین پرداخته ایم تا حقوق اولاد.
ولی دلیل این تفاوت سطح بیان حقوق والدین و اولاد این باشد که به صورت طبیعی والدین به خاطر محبت ذاتی که به اولاد خود دارند حقوق آنها را رعایت می کنند (عادتا) اما از آن طرف این امر صادق نیست برای همین بیشتر امر به رعایت حقوق والدین شده است .
اما در مورد سوال یعنی جایی که پدری بخواهد بر خلاف مصلحت دختر او را به اجبار شوهر بدهد و یا با مورد مصلحت آن دختر مخالفت کند بر فرض اثبات این مصلحت دختر می تواند مخالفت کند و حتی در صورت ممانعت پدر می تواند این مشکل را به حاکم شرع بکشاند و حق را استیفا کند.

Reza-D;1004334 نوشت:
[=#0000ff]

درست است، من هم قبول دارم که مسلمان بودن در گرفتاری‌هاست که هنر است، وگرنه در زمان راحتی، همه بلدند مسلمان باشند
منتهی صحبت ما بر روی امکان تحقق تئوری‌های دینی در عمل است. حرف ما هم این است که از ابتدا بگویند اگر مورد ظلم والدین قرار گرفتی مجبوری بسوزی و بسازی!
دیگر حرفهایی مانند اینکه
"تو حق داری در جایی که نافرمانی خداست از دستور والدین سرپیچی کنی اما باید با احترام باشد" معنا ندارد

مثالی می‌زنم البته صددرصد منطبق نیست، فقط به جهت روشن‌تر شدن منظورم عرض می‌کنم
مانند این است که من به شما بگویم بنده به شما این حق را می‌هم که اگر خرس به شما حمله کرد شما از خودت دفاع کنی منتهی باید قول بدهی از هیچ سلاحی استفاده نکنی!!!
خب مشخص است که اصلاً در عمل امکان دفاع در برابر یک حیوان درنده بدون سلاح غیرممکن است!

لطفاً تناقض بالا را برایم حل بفرمائید

سلام علیکم
مگه شما یه زمانی چند تا از خانم های اینجا رو مجاب نکرده بودید که زن دوم خیلی هم چیز خوبیه و هرکس خوشش نمیاد بره به درگاه الهی استغفار کنه؟ چرا باورتون نمیشه اون پدر و دختر هم یکی از دو طرف بتونه طرف دیگه رو علی رغم میل قلبیش راضی کنه؟ قدرت کلام رو دست کم گرفتید؟
تازه گیرم که هیچکدوم نتونن اون یکی رو راضی کنن. دختر که مجبور نیست حتما با احمد ازدواج کنه. راحت با هیچکدوم ازدواج نمی کنه. به هر حال اون دختر که به دنیا نیومده که با ناصر ازدواج کنه یا کلا ازدواج کنه. هدف از زندگی چیز دیگه ایه، ممکنه که مجبور بشه اصلا ازدواج نکنه. ممکنه هیچ موقع غذای سیر نخوره، لباس خوب نپوشه ولی از زندگی که ساقط نمیشه

اون تناقض هم یعنی اینکه زندگی به طور طبیعی سخته ما بیش از اون نمی خواهیم سختی بکشید. به نظر خودم آیه فان مع العسر یسرا تناقضش پیچیده تر بود، برام عجیب بود که دنبال حل تناقض این قسمت هستید.

به نام خدا.

شعیب;1004316 نوشت:
با سلام

سلام بر شما.

بنده چند مطلب در مورد فرموده های شما به ذهنم رسید که اگر لطف کنید در این موارد بنده رو راهنمایی بفرمایید شاید به درک بنده کمک بکنه.

شعیب;1004316 نوشت:

این که گفته می شود "دین اسلام نسبت به دین های دیگر " منظور آن طریقه واحده نیست که مقابلی برای آن مطرح نباشد(وقتی می گوییم ان الدین عند الله الاسلام یعنی راه و روش از ابتدای خلقت برای به سعادت رساندن بشر تا برسد به دین اسلام مصطلح همه اش یک راه واحد است و آن اسلام به معنای تسلیم شدن است)بلکه دین اسلام در کنار دین یهودیت و دین مسحیت و دین زردشتیت . در کنار این دنین ها و روش ها(که آن هم برای سعادت انسان از طرف خدا آمده بوده است) دیده می شود دین اسلام راحت تر و آسان تر است.

منظور شما از (مثلا) یهودیت در این فرمایش کدوم یهودیت هست؟ یهودیتی که از اصل و اساس حضرت موسی کلیم (ع) به بنی اسرائیل عرضه کرد یا یهودیتی که ما امروز میبینیم؟ اگر یهودیت زمان حضرت موسی (ع) منظور هست که در این صورت، شما میفرمایید خدا برای اینکه پیروان حضرت موسی(ع) به سعادت برسن راه رو سخت تر کرده و برای پیروان حضرت پیامبر(ص) راه رسیدن به سعادت رو آسونتر در نظر گرفته؟ اگر اینطوره به چه علت؟ روح آدم هایی که بعد حضرت پیامبر (ص) میان متفاوت از روح آدم هایی هست که زمان حضرت موسی(ع) میومدن که روش به سعادت رسیدنشون از نظر سختی متفاوته؟ و اگر منظور شما یهودیتی هست که امروز داریم، اول اینکه خدا چه ضرورتی داره که بخواد از یهودیت تحریف شده آسونتر بگیره و دوم اینکه آیا واقعا از همه ی این سه تا که اسم بردید آسونتر گرفته و سوم اینکه چرا محدود به همین سه تا حالا؟ چرا در مقایسه با بودیسم دیگه اهمیتی نداره که آسون باشه یا سخت؟

شعیب;1004318 نوشت:
نکته اول: همان است که قبلا هم بارها گفته ام احکام تابع مصالح و مفاسد واقعیه اند این گونه نیست که خدا قرار داد کرده باشد که مثلا فلان کار انسان را به سعادت برساند حالا که نشد یک چیز دیگر می گذاریم و حالا که نشد این را هم بر می داریم و قرار داد می کنیم که بدون این حکم هم مردم به سعادت برسند!! هرگز اینگونه نیست. بلکه انسان یک سری مصالح و مفاسد شخصی و اجتماعی دارد که خدا بر اساس آن احکامی را برای انسان قرار می دهد.
بنا بر یان بیان نمی شود گفت هر وقت کمی برایمان سخت شد حکم را برداریم کهر راحت شویم. نه این حکم ما را ترقی می دهد مانند درس خواندن کودکان در مدرسه.و نوشتن تکالیف.


نکته 2: اتفاقا احکام اسلام بسیار سیال و قابل انطباق بر اوضاع روزگار است و همین باعث شده است که که دین اسلام همیشه پویا و قابل اجرا باشد. احکام اسلام با حفظ مبانی در همه روزگاران قابل اجرا و تطبیق می باشد
نیازمندی‌های انسان را بر دو نوع تقسیمقابل تقسیم است الف) نیازمندی‌های اولی؛ ب) نیازمندی‌های ثانوی.

نیازهای اولی انسان از عمق ساختمان جسمی و روحی بشر و از طبیعت زندگی اجتماعی سرچشمه می‌گیرد و تا زمانی که انسان، انسان است و تا زندگی او اجتماعی است، آن نوع نیازمندی‌ها وجود دارد. نیازمندی‌های جسمی مانند؛ نیاز به خوراک، همسر و... و نیازهای روحی مانند؛ زیبایی، پرستش، احترام و... و نیازهای اجتماعی مانند؛ عدالت، آزادی و... از این نوع نیازمندی‌ها هستند.

نیازمندی های ثانوی نیازمندی‌هایی هستند که از نیازمندی‌های اولی ناشی می‌شوند. مانند؛ نیاز به وسائل و ادوات زندگی که در هر عصر و زمانی با عصر و زمان دیگر فرق می‌کند. تغییر و نو شدن و کهنه شدن مربوط به نیازمندی‌های ثانوی است نه نیازمندی های اولی. گرچه حتی برخی از نیازمندی های ثانوی مانند نیاز به قانون نیز دائمی و همیشگی هستند و بشر هیچ زمانی بی‌نیاز از قانون نیست.
ایشان معتقدند که یک قانون اگر مبنا و اساس حقوقی و فطری داشته باشد و از یک دینامیسم زنده بهره‌مند باشد و خطوط اصلی زندگی را ترسیم کند و به شکل و صورت زندگی که وابسته به درجه تمدن است نپردازد، می‌تواند با تغییرات زندگی هماهنگی کند، بلکه رهنمون آنها باشد.

در شرایطی که اضطرار و مشکل برای جامعه پیدا شود مجتهدین بر مبنای اصول اولیه و با استفاده از قاعده لاضرر می توانند برخی از احکام را با حفظ اصول تغییر داده و تا رفع ضرر و ضرورت دوباره آن را به حال اول برگردانند.
اگر به یاد داشته باشید امام خمینی بر اساس همین قاعده لا ضرر حج را چند سال تعطیل اعلام کرد حجی که یکی از واجبات مهم اسلام است و یکی از پایه های اسلام و نشانه مسلمانی است را به خاطر تعارضش با یک مصلحت بالاتر تعطیل کرد.
یا آیه الله سیستانی خمس را در کشور عراق با شرایط پیش آمده در زمان حمله داعش و خرابی ها پرداختش را به خود مردم عراق محول کرد که هر کس فقیری می شناسد به آن بپردازد و یا در حفظ منافع شیعه به مصرف برساند.
و پر است از این دست حکم ها در طول تاریخ شیعه.

دو رکعت نماز صبح خواندن و یا یک ماه روزه گرفتن و از این دست احکام هم گر چه سختی های مختصری دارد ولی منفعتش آنقدر بزرگ است که این سختی ها چیزی به حساب نمی آید .

پس احکام دین اسلام نیاز به ابوذر و سلمان ندارد واجبات دینی آنقدر همگیر و قابل اجرا برای همه است که راه بهانه را بر همه بستهاست اگر کسی می خواهد سلمان و ابوذر بشود این واجبات پله اول حرکت اوست و سلمان و ابوذر فراتر از این واجبات عمل عبادی انجام می دادند.

واقعا اگر احکام دین را کسی بی غرض و منصفانه بررسی کند و منفعت های بزرگ آن را در نظر داشته باشد می بیند این سختی های جزئی در مقابل آن منفعت ها چیزی به حساب نمی آید و تازه در همین احکام هم بارها خدا تخفیف داده است
مثلا روزه را ببینید :1- یک ماه روزه را به صورت چرخشی در ایام سال قرار داده است که کسی در طول 30-40 سال تکلیفش یک دور روزه داری در ایام سال را تجربه کرده باشد. روز کوتاه زمستان و روز بلند تابستان را. 2- می گوید اگر مریض است روزه نگیرد و ملاک تشخیص هم خود فرد است 3- اگر مسافر است روزه نگیرد 4- اگر عذر ماهیانه زنانه دارد روزه نگیرد 5- اگر می بیند ضرر جدی به بدنش می خورد نگیرد 6- اگر می بیند سخت است برایش ولی عذری ندارد می تواند برود یک مسافرت کوتاه شرعی سر 22 کیلومتری بخورد و بر گردد و بعدا قضا کند
این همه تبصره و تخفیف برای یک حکمی که خدا می فرماید فوائد بسیاری برای شما دارد "ان تصوموا خیر لکم"

نماز را ببینید : عرض کردم 17 دقیقه می خواهی برای خدا وقت بگذاری!! می گوید وضو بگیر ، آب نداری تیمم کن، نمی توانی ایستاده بخوانی بنشین !! نمی توانی نشسته بخوانی بخواب!! در مسافرتی تخفیف می خورد شکسته بخوان!! ترس داری از راهزن و دشمن نماز خوف بخوان . اگر مجبوری راه بروی در راه بخوان ، اگر معذوری از داشتن قبله ، به هر طرف که هستی بخوان !!!
این همه تخفیف برای یک نماز چند رکعتی!!
آیا این ها سلمان و ابوذر می خواهد؟؟!!

خمس برای کیست؟؟ برای کسی که امور سالیانه اش تامین است پولش اضافه می آید مخارج ضروری هم ندارد وام هم نیست مال خودش است بدهکار هم نیست سر سال خمسی همه اش را نه!! یک پنجمش را بدهد !! اگر ندارد با نماینتده مرجع مصالحه کند!! تقسیط کند !! ندارد آخر سر مرجع می بخشد!! در شرایط سخت اقتصادی بیشتر مراجع(البته با مراجعه مکلف به دفترشان) می بخشند!! برای خانه خریدن می بخشند برای ازدواج می بخشند برای ...(البته همه این ها به شرط مراجعه به دفتر و اطلاع از حکم آنهاست) خب کجای خمس سخت است؟؟

اسلام می گوید ربا نگیرید و ندهید برای این که ضعفای جامعه ضعیف تر و پلدار ها پولدار تر نشوند !! ظاهر ربا این است که من مشکلاتم را حل می کنم ولی سیستم ربا جامعه را به طرف فقر می کشاند فاصله طبقاتی می آورد اسلام با این موافق نیست که "پول پول بیاورد" اسلام می گوید :"کار باید پول بیاورد" اگر کسی پول دارد و نمی تواند کار کند نباید آن را دبا بدهد یا باید قرض به فقرا بدهد یا مضاربه کند تا یک نفر روی این پول کار کند!!
کجای این حکم سخت است؟؟

در نکته اول فرمودید خدا نمیاد هی تخفیف بده و از اول راه رو بر اساس مصالح انسان مشخص کرده. اما در آیه 187 سوره بقره که در مورد روزه و ماه رمضان و معاشرت همسران هست، از سیاق آیه برمیاد که قبلا ممنوعیت شبانه روزی بوده، بعد چون بعضی ( یا به احتمال زیاد خیلی ) نمیتونستن رعایت بکنن، خدا ممنوعیت رو محدود کرده به زمان روزه بودن و شب رو آزاد کرده. این مسئله چطور هست پس؟ یا بعضی احکام دیگه که منسوخ شدند ( مثل دستور وجوب صدقه دادن برای دیدار با حضرت پیامبر(ص) )

اما در رابطه با نکته دوم ( و با توجه به پست دیگری که خطاب به جناب رضا-دی بود )؛ عرض بنده و ایشون اینه که به نظر میاد اسلام کاری به تغییر شرایط و سخت شدن اجرای احکامش نداشته در حکم دادنش، شما میفرمایید اتفاقا در نظر داشته و به تناسب موقعیت میشه عوض کرد و ... خوب پس کجاست؟ :d

امروز که شرایط دینداری سخت و طاقت فرسا شده، چه تسهیلاتی در احکام دینی از طرف اسلام ( و نه یک مرجع تقلید در فلان جای خاص! چرا که حکم اون مرجع تقلید خیلی که برد داشته باشه برای مقلدین خودش اعتبار داره و در صورت سختی حکم مرجع تقلید هم نمیشه مرجع رو عوض کرد! ) برای مسلمان ها درنظر گرفته شده؟ مثلا مثل امروز ما که تورم بالاست و درآمدها پایین چطور میشه پول جمع کرد و یک منزل خریداری کرد؟ مثلا مثل امروز ما که ازدواج کردن به دلایل مختلف و متعدد دور از دسترسه و اگر در دسترس هم باشه بعدش به احتمال بالای 99 درصد تبدیل شدن دنیا به جهنم هست ( تازه اگر در نظر نگیریم که بعدش به دلایل متنوعی احتمال جهنم شدن آخرت هم بیشتر میشه )، چه راهکاری برای اون جوان فلک زده ای داره که در 13-14 سالگی نیاز جنسی و روحیش فعال میشه داره؟ ( غیر از دوغ خوردن البته ) مثل امروز ما که وضع حیا و عفاف به قهقراست، چه راهکاری برای آرتروز گردن نگرفتن افراد ذکور داره؟ ( البته خیلی وقته که کلا باید چشم رو کور کرد وگرنه هر طرف رو بنگرید یه خبری هست به هر حال )

یک مورد همین مسئله وام و سود و بانک رو شما ببینید، مراجع تقلید یا سکوت کردن در مورد قضیه بالکل، یا اونهایی که به اعتراض بلند شدن که "بابا اینها رباست! نکنید!" چه راه حلی برای مردمی که باید با شرایط واقعی زندگی کنن و میخوان خونه بخرن، مغازه بخرن، کسب و کار راه بندازن و ... ارائه دارن؟ پارسال جناب حاج آقای زارعی یک جمله خیلی قشنگی در یکی از مصاحبه هاشون گفتن. گفتند "مرجع تقلید کاری نداره که قضیه چیه، مثلا میگه نگهداشتن سگ حرام است، اون دیگه پدر خانواده است که تازه با این حکم تنها میشه و باید انتخاب و تدبیر کنه که چطور این قضیه رو به دخترش که به سگش خیلی وابسته است و اگر ازش بگیره ممکنه بره پناه ببره به رفقای ناباب بگه و در خونه اش اعمال کنه" حالا داستان ما هم همینه انگار.

اینجاست که نقش جناب ابوذر و جناب سلمان که بنده گفتم مشخص میشه. بله. نگفتم نماز خوندن نیاز داره آدم به مقام جناب سلمان برسه یا روزه گرفتن اونقدر سخته که فقط جناب ابوذر از پسش برمیاد. خیر. اما وقتی که شما قرار شد در جامعه ای زندگی کنید که حالا به هر دلیلی ( که اینجا جای باز کردنش نیست ) وقعی به دستورات دین نمینهند و دلبخواهی و نصفه ونیمه اجرا میکنن و بعضی جاها اصلا برعکس میکنن، حتی ممکنه کار به جایی برسه که همون نماز و روزه گرفتن هم سخت بشه و نمیشه گفت "ای بابا! 17 دقیقه در 1440 دقیقه که چیزی نیست! یکماه در سال که طوری نمیشه!".

و همچنین در مفید بودن احکام اسلام هم بنده حرف نزدم. بله، ربا دشمن سلامت اقتصاده، ولی وقتی به هر دلیلی وضعیت اقتصاد جوری شده که فرد باید برای راه انداختن یه شغل که باهاش بتونه نونش رو در بیاره مجبوره از بانک وام بگیره با سود روی سود، از اونور هم مراجع تقلید میگن "به ما ربطی نداره! حرامه!" اینجا دیگه ربا نخوردن و نگرفتن دیگه کار "آسون"ی نیست.

باز هم بنده برای تاکید عرض میکنم : من معتقدم که احکام اسلام برای سعادت انسان هستند، خیلی هم کامل هستند، خیلی هم دقیق هستند و همه جانبه، اما به نظر نمیرسه سختی و آسونی انجامشون در دنیای واقعی ( دنیایی که توش "همه" ی قوانین اسلام رعایت نمیشه و ملغمه ای هست از رفتارها و برخوردها و آداب و رسوم مختلف ) برای خدا اهمیتی داشته و واقعا نمیدونم عزیزان و گرامیانی که میگن "نه اتفاقا آسونه!" در کجا و در چه جامعه ای با چه اطرافیانی زندگی میکنن که اینطور میگن.

ستایشگر :Gol:

پی نوشت : ممکن هست در جواب بعضی از عرایض مطرح شده بفرمایید "فلانی رو نگاه کن!فلان کرد و شد!" ( مثلا رفتن بدون هیچگونه پارتی بازی و حق خوری وام گرفتن و 30 میلیون پول جور کردن و باهاش یه خونه ی چند متری گرفتن زیر زمین و گرچه قدر قوطی کبریت ولی دارن زندگی میکنن و نمردن ) که باید عرض کنم "بله. یک قسمتش رو درست کردید، از اونور سختی ها رو منتقل کردید به جای دیگه!"

ستايشگر;1004368 نوشت:
منظور شما از (مثلا) یهودیت در این فرمایش کدوم یهودیت هست؟ یهودیتی که از اصل و اساس حضرت موسی کلیم (ع) به بنی اسرائیل عرضه کرد یا یهودیتی که ما امروز میبینیم؟ اگر یهودیت زمان حضرت موسی (ع) منظور هست که در این صورت، شما میفرمایید خدا برای اینکه پیروان حضرت موسی(ع) به سعادت برسن راه رو سخت تر کرده و برای پیروان حضرت پیامبر(ص) راه رسیدن به سعادت رو آسونتر در نظر گرفته؟ اگر اینطوره به چه علت؟ روح آدم هایی که بعد حضرت پیامبر (ص) میان متفاوت از روح آدم هایی هست که زمان حضرت موسی(ع) میومدن که روش به سعادت رسیدنشون از نظر سختی متفاوته؟ و اگر منظور شما یهودیتی هست که امروز داریم، اول اینکه خدا چه ضرورتی داره که بخواد از یهودیت تحریف شده آسونتر بگیره و دوم اینکه آیا واقعا از همه ی این سه تا که اسم بردید آسونتر گرفته و سوم اینکه چرا محدود به همین سه تا حالا؟ چرا در مقایسه با بودیسم دیگه اهمیتی نداره که آسون باشه یا سخت؟

با سلام و عرض ادب
این مطالبی که آوردید مطالب مهم و خوبی است و در اصل این مطالب در مورد این بحث است که اگر اسلام بهترین نسخه برای تربیت و تعالی و به سعادت رسیدن بشر است چرا این نسخه در همان اول ارائه نشد؟؟!
هر جوابی که آنجا داده می شود این جا هم داده می شود.
این که ما می گوییم دین اسلام آسان تر از ادیان گذشته است منظورمان این است که دین اسلام هم در احکامش از احکام دین یهودیت اصیل(تحریف نشده) و ادیان دیگر تحریف نشده آسان تر است و هم احکام دین اسلام از احکام ادیان موجود (آن دینی که پیروان آن در این زماتن به آن عمل می کنند جدای از این که تحریف شده باشد یا نه) آسان تر است. وجه اول: به این خاطر است که بشر در طول تاریخ بشریت به مرحله ای رسیده است که می تواند این روش های سعادت (احکام دین اسلام) او را به نحو آسان تری نسبت به آموزه های تحریف نشده ادیان قبل به سعادت می رساند. وجه دوم : به این خاطر است که دین اسلام با پیروان ادیان دیگرکه عامل به دستورات آن ادیان هستند(جدای از این که تحریف شده و یا نشده) احتجاج می کند که : ببینید آموزه های دین اسلام نسبت به آنچه شما به آن عمل می کنید چقدر آسان تر است. همین آسان تر بودن باعث گرایش بیشتر به اسلام می شود.

برای وجه اول مثالی می زنم: رهر روز شیوه های جدید تر و راحت تری برای آموزش بچه های ابتدایی در یک جامعه مطرح می شود علت آن بیشتر برای این است که این دانشس آموزان جدید سطح درک بالاتری زا آن قبلی ها دارند و پیشرفته تر هستند درست است که آموزه های قبلی سخت تر بوده است ولی در جای خودش برای زمان خودش بهترین سبک بوده است.

ستايشگر;1004368 نوشت:
در نکته اول فرمودید خدا نمیاد هی تخفیف بده و از اول راه رو بر اساس مصالح انسان مشخص کرده. اما در آیه 187 سوره بقره که در مورد روزه و ماه رمضان و معاشرت همسران هست، از سیاق آیه برمیاد که قبلا ممنوعیت شبانه روزی بوده، بعد چون بعضی ( یا به احتمال زیاد خیلی ) نمیتونستن رعایت بکنن، خدا ممنوعیت رو محدود کرده به زمان روزه بودن و شب رو آزاد کرده. این مسئله چطور هست پس؟ یا بعضی احکام دیگه که منسوخ شدند ( مثل دستور وجوب صدقه دادن برای دیدار با حضرت پیامبر(ص) )

اوامر و نواهي الهي، تابع مصالح و مفاسدي است كه در افعال وجود دارد، و خداوند كه عالم به همه چيز است، به افعالي كه داراي مصلحت هستند امر می كند و از افعالي كه داراي مفسده هستند نهي مي كند. افعال از لحاظ مصلحت و مفسده داشتن، يكسان نيستند. اختلافي كه در افعال از حيث مصلحت و مفسده وجود دارد، ناشي از ذات افعال يا عوارض زماني و مكاني و ... است كه بر افعال عارض مي شود. اين گونه نيست كه همه افعال هميشه داراي مصلحت يا هميشه داراي مفسده باشند، بلكه برخي از افعال، مصلحت و مفسده آنها به دنبال عوارضي كه بر آنها بار مي شود، تغيير پيدا مي كند. ممكن است كه برخي از افعال در يك زمان داراي مصلحت باشند و در زمان ديگر به دليل شرايط عارض شده، مصلحت خود را از دست داده باشند يا در تزاحم با مصلحت بالاتري باشند. موارد نسخ شده هم از همين موارد است؛ يعني حكم منسوخ، حكمي بوده كه در گذشته داري مصلحت بوده، خدا به آن امر كرده بود ولي مصلحت آن هميشگي نبوده و در حال حاضر آن مصلحت وجود ندارد يا در تزاحم با مصلحت بالاتري است، و خداوند حكم جديدي را طبق مصلحت فعلي، صادر مي نمايد.
پس تغییر آن حکم به خاطر تخفیف به تنهایی نیست بلکه باز هم مصالح و مفاسد رعایت در نظر گرفته شده است.
نسخ دو معنا دارد: (1)- نسخ حقيقي: که نظر و رأي جديد حاصل شود و رأي قبلي را باطل کند. لازمه اين معنا، ضعف و جهل قانون گذار است که اين معنا با علم بي پايان خداوند منافات داشته و از ساحت مقدّس پروردگار به دور است. (2)- نسخ مجازي: حکم از همان آغاز و در واقع محدود به زمان خاصي بوده که خداوند به آن آگاه است؛ هر چند مردمان نسبت به آن جاهل بوده و اين گمان را داشته‏اند که حکم دائمي است. نسخ به اين معنا هيچ اشکالي نداشته و با علم خدا و مصلحت الهي منافاتي ندارد؛ زيرا مدت حکم از اوّل موقتي و محدود بوده و سپري شدن دوران آن، به عنوان نسخ بعداً اعلان می شود. نسخ احکام اديان قبلي به وسيله پيامبر جديد از اين سنخ است. نسخ حقيقي در احکام الهي وجود ندارد، آن چه هست، نسخ مجازي است؛ يعني خداوند با نازل کردن آيه ناسخ به ما اعلام مي کند که آيه قبلي دائمي نبوده و مدتش تا اين جا بوده، و از اين جا به بعد ديگر مصلحت ندارد و بايد حکم جديد جايگزين شود.

در آیه ای که به عنوان نمونه تخفیف بر مسلمان ها آوردید : « احل لكم ليلة الصّيام الرفث الى نسائكم هن لباس لكم و انتم لباس لهن علم الله انكم كنتم تختانون انفسكم فتاب عليكم و عفى عنكم فالان با شروهن و ابتغوا ما كتب اللّه لكم و كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود من الفجر...»
این آیه نیز یکی از مویدات آسان بودن احکام دین اسلام نسبت به ادیان سابق است وقتی که آیات روزه نازل شد و روزه تشریع شد مردم بر طبق قوانین روزه مسیحیان روزه می گرفتند: مسلمين وقتى حكم وجوب روزه نازل شد، و آيه ( كتب عليكم الصّيام كما كتب على الذّين من قبلكم ...)، را شنيدند، فهميدند كه احكام اسلام و مسيحيت از جميع جهات مساويند، و همانطور كه گفته اند مسيحيان عمل زناشوئى و اكل و شرب را در اول شب انجام مى دادند بعد در آخر شب امساك مى كردند، مسلمانان هم همينطور روزه گرفتند، البته اين معنا بر جوانها گران آمد، چون نمى توانستند از عمل زناشوئى صرفنظر كنند، لذا با اينكه اين عمل را گناه مى دانستند، سرى انجام مى دادند، و در نتيجه اين عمل را خيانتى به خود مى پنداشتند، پير مردان هم از ترك خوردن و نوشيدن بعد از خواب ناراحت بودند، و اى بسا بعضى ها خواب مى ماندند و به حكم روزه مسيحيان كه بعد از خواب افطار حرام بوده ، ديگر نمى توانستند سحرى بخورند لذا آيه نازل شد، و بيان كرد كه عمل زناشوئى و اكل و شرب در شب براى روز ه دار در رمضان حرام نيست ، پس مساءله نسخى در بين نبوده.


ستايشگر;1004368 نوشت:
اما در رابطه با نکته دوم ( و با توجه به پست دیگری که خطاب به جناب رضا-دی بود )؛ عرض بنده و ایشون اینه که به نظر میاد اسلام کاری به تغییر شرایط و سخت شدن اجرای احکامش نداشته در حکم دادنش، شما میفرمایید اتفاقا در نظر داشته و به تناسب موقعیت میشه عوض کرد و ... خوب پس کجاست؟

نمونه های مختلف را در طول پست ها اشاره کرده ام. بعضی از قواعد فقهی بر احکام حکومت دارند مثلا قاعده لا ضرر بر احکام دیگر حکومت دارد نمونه هایی هم یاد آور شدم. مثلا حکم اولی اسلام این است که انسان والی را که در دست دارد مالک آن است و با آن هر نوع معامله ای می تواند انجام دهد اما در برخی از مصادیق می بینیم طرف با همین مال خودش و با معامله ای که انجام می دهد به دیگران ضرر می رساند (ضرر نوعی) در این صورت قاعده لا ضرر به میان می آید و اختیارات او را محدود می کند.
در مثال معروف :
سمرة بن جندب یک اصله درخت خرما در باغ یکی از انصار داشت. خانه مسکونی مرد انصاری که زن و بچه اش در آنجا به سر می بردند همان دم در باغ بود. سمره گاهی می آمد و از نخله خود خبر می گرفت یا از آن خرما می چید. و البته طبق قانون اسلام «حق» داشت که در آن خانه رفت و آمد نماید و به درخت خود رسیدگی کند.
سمره هر وقت که می خواست برود از درخت خود خبر بگیرد، بی اعتنا و سر زده داخل خانه می شد و ضمنا چشم چرانی می کرد.
صاحبخانه از او خواهش کرد که هر وقت می خواهد داخل شود، سر زده وارد نشود. او قبول نکرد. ناچار صاحبخانه به رسول اکرم شکایت کرد و گفت: «این مرد سر زده داخل خانه من می شود. شما به او بگویید بدون اطلاع و سر زده وارد نشود، تا خانواده من قبلا مطلع باشند و خود را از چشم چرانی او حفظ کنند.»
رسول اکرم سمره را خواست و به او فرمود: «فلانی از تو شکایت دارد، می گوید تو بدون اطلاع وارد خانه او می شوی، و قهرا خانواده او را در حالی می بینی که او دوست ندارد. بعد از این اجازه بگیر و بدون اطلاع و اجازه داخل نشو.» سمره تمکین نکرد.

فرمود: «پس درخت را بفروش.» سمره حاضر نشد. رسول اکرم قیمت را بالا برد، باز هم حاضر نشد. بالاتر برد، باز هم حاضر نشد. فرمود: «اگر این کار را بکنی، در بهشت برای تو درختی خواهد بود.» باز هم تسلیم نشد. پاها را به یک کفش کرده بود که نه از درخت خودم صرف نظر می کنم و نه حاضرم هنگام ورود به باغ از صاحب باغ اجازه بگیرم.

در این وقت رسول اکرم فرمود: «تو مردی زیان رسان و سختگیری، و در دین اسلام زیان رساندن و تنگ گرفتن وجود ندارد.» (انک رجل مضار و لا ضرر و لا ضرار.)بعد رو کرد به مرد انصاری و فرمود:

«برو درخت خرما را از زمین در آور و بینداز جلو سمره.»
رفتند و این کار را کردند. آنگاه رسول اکرم به سمره فرمود: «حالا برو درختت را هر جا که دلت می خواهد بکار.»

قاعده اولی در دین اسلام مالکیت فرد بر مال خود است اما جایی که این مالکیت ضرری باشد قاعده لا ضرر جلوی او را می گیرد(وسائل، جلد3، کتاب الشفعة، باب «عدم جواز الاضرار بالمسلم» ، صفحه 329، حدیث 1 و3 و 4.)

از این نمونه ها بسیار است.

موضوع قفل شده است