جمع بندی وقایع جنگ نهروان

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وقایع جنگ نهروان

با سلام
چرا خوارج بعد از اعلام رای حکمیت تصمیم به جنگ با حبل الله و صراطه المستقیم حضرت سید الاوصیین امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام برخواسته
و در آن هشت ماه تحرکات نظامی نداشتند؟
ممنون

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد ممسوس

[TD][/TD]

javad_joon;996076 نوشت:
چرا خوارج بعد از اعلام رای حکمیت تصمیم به جنگ با حبل الله و صراطه المستقیم حضرت سید الاوصیین امیر المومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام برخواسته
و در آن هشت ماه تحرکات نظامی نداشتند؟
ممنون

با سلام و احترام

جنگ صفین در صفر سال 37 رخ داد زمانی که بنا شد حکمیت معین کنند و دو حکم یعنی ابوموسی اشعری و عمرو عاص در دو مة الجندل با هم بحث کنند قرار شد 8 ماه به تاخیر افتاده و در ماه رمضان سال 37 هجری حکمیت برگزار شد. تا این زمان جنگ و جدالی بین حضرت علی و خوارج رخ نداد جنگ نهروان بعد از جریان حکمیت رخ داد زیرا خوارج در شوال سال 37 در منزل زید بن حصین جمع شده و عبدالله بن وهب راسبی را به رهبری خود انتخاب کردند و بدین ترتیب اوضاع سیاسی و نظامی خود را سامان دادند. آنان پس از حکمیت، ماندن در کوفه را جایز ندانسته و تصمیم گرفتند به مدائن هجرت کنند، اما برخی از آنان رفتن به مدائن را به دلیل حضور شیعیان امام علی(ع) صلاح ندانسته و نهروان را به عنوان مقصد خود برگزیدند.( دینوری اخبار الطوال ص 203 -204
در همین ایام بود که نتیجه حکمیت مشخص شده و علی(ع) مخالفت خود را با آن ابراز داشت و پیروان خود را برای جنگ با معاویه به اردوگاه فراخواند. وی برای خوارج نیز پیام فرستاده و آنان را جهت حضور در جنگ فراخواند که این دعوت با پاسخ منفی این گروه مواجه گردید. ( انساب الاشراف بلاذری ج 2 ص 366

تنها دلیل جنگ انها با امیر المونین این بود که آنها امام را گناه کار می دانستند؟

javad_joon;996484 نوشت:
تنها دلیل جنگ انها با امیر المونین این بود که آنها امام را گناه کار می دانستند؟

با سلام و احترام و عرض تسلیت به مناسبت شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام

در حقیقت خوارج برداشت سطحی و گذرا از دین داشتند انها به ظاهر دین نگاه کرده و همان را برداشت میکردند لذا از ایه قران لاحکم الا لله را برداشت کردند و میگفتند خدا باید حکم باشد و زمانی که به حکمیت ابوموسی اصرار ورزیدند با اینکه حضرت نه حکمیت را قبول داشت نه اوموسی اشعری را زمانی که ابوموسی شکست خورد انها از کرده خود پشیمان شده و به حضرت گفتند ما از گناه خویش توبه میکنیم تو هم باید توبه کنی امام در مقابل فرمود شما مرا مجبورساختید که حکمیت و ابوموسی را بپذیریم الا من که ان را قبول نداشتم گناهی که نکردم خطایی که مرتکب نشدم چگونه از ان توبه کنم انها گفتند تو مرتکب گناه کبیره شدی و اکنون که توبه نمیکنی کافری

مطابق نص تواریخ در مورد نهروان یک برداشت شخصی که بیشتر به درستی نزدیک مینماید این است که این گروه نهروان به حالت اعتراض در این محل گرد آمده باشند. هرچند در نقل قولهایی که از کتب شیعه آمده است اینگونه بر می آید که آنها ابتدا قصد جنگ داشته و حتی آغازگر جنگ بوده اند لکن پس از پایان جنگ نتیجه ای که حاصل شده بیانگر چیز دیگری است!
آنچه که به تواتر نقل شده است تعداد کشتگان سپاه علی کمتر از ده نفر بوده حال آنکه جمعیت نهروان به جز چند نفر همگی کشته شده اند. ظاهرا تنها چند نفر از جمعیت نهروان از معرکه جان به دربردند که ابن ملجم و آن سه نفر معروف هم جز ایشان بوده اند. این امر مورد قبول علمای شیعه نیز هست و تاکنون خلاف آن نقل نشده است. حتی از این امر تحت عنوان روایتی از زبان امام علی نقل میشود:

والله لا يقتل منكم عشرة و لا يسلم منهم عشرة -يعني به خدا سوگند كشته‌هاي شما به ده نفر نخواهد رسيد، و آنان نيز ده‌نفرشان جان سالم بدر نخواهند برد

اگر اندکی عقلانی به این موضوع فکر کنیم متوجه حقایق بیشتری خواهیم شد. توجه بفرمایید چگونه جنگی امکان دارد رخ دهد که از یک طرف جنگ تنها چند نفر کشته شوند ولی طرف دیگر همگی قتل عام شوند؟! این واقعه اگر به صورت جنگ رخ داده باشد نمی تواند نزدیک به واقع باشد. در یک جنگ هرچقدر هم یک طرف قوی تر باشد این نسبت نمیتواند قریب به واقعیت باشد.
الی اینکه یک حالت را در نظر بگیریم. و آن اینکه جمعیت نهروانیان تنها به حالت اعتراض در این محل گردآمده باشند و بدون آمادگی جنگی به سر میبردند که به نظر میرسد مورد شبیخون واقع شده و لذا همگی شان قتل عام شده اند.

البته در این باب تحقیق تاریخی بیشتری انجام نداده ام و قطعا این برداشت نمیتواند بدون اشکال باشد لکن همانگونه که اشاره شد صرفا با در نظر گرفتن وقایعی که رخ داده این حالت بسیار قرین حقیقت مینماید که جمعیت مذکور نه به حالت جنگی بلکه صرفا به حالت اعتراض یا تحصن یا چیزی شبیه این قرار داشته اند و اگر کمترین آمادگی برای جنگ میداشتند امکان نداشت که جمعیت چند هزار نفره فقط کمتر از چند نفر از سپاه مقابل را بتوانند از پای درآورند ولی همگی شان به جز چند نفر کشته شوند!

در مورد وقایع تاریخی اندکی تامل برخی مواقع بسیار راهگشاست. به عنوان مثال در مورد خود حکمیت و اتفاقات بعد از آن، نظر این مخلص اندکی متفاوت تر از آنچه نقل میشود است.
آنچه که عموما بیان میشود (و در فیلم امام علی هم همین روایت نقل شد) اینگونه است که عمرعاص و ابوموسی در مذاکرات بین خودشان تصمیم گرفتند که هر یک موکل خود را خلع کند (تا اینجا با مساله من مشکلی ندارم) ولی در ادامه گفته میشود عمرعاص زرنگی کرده! و اول ابوموسی سخنرانی کرده و علی را خلع کرده ولی وقتی نوبت عمرعاص شده او معاویه را خلع نکرده ( و آن قضیه درآوردن انگشتری و ....). این بخش از مساله خیلی سست است. و به اینگونه نمیتواند قرین واقعیت باشد. آخر مگر بچه بازی بوده که هرکی دوم رفت حرف آخر را بزند؟! مگر ابوموسی اشعری مرده بود که فریاد بزند که نخیر قرار ما این نبود. قطعا اعتراض میکرد که این مرد دروغ میگویدو عمرعاص رسوا میشد و همه قضایا به ضرر طرف معاویه میشد. حال آنکه اینگونه نشد!
اما به نظر من عمرعاص ابوموسی بخت برگشته را فریب داده ولی نه اینکه صرفا بگذارد او اول علی را خلع کند بعد هم خودش بر خلاف توافقش عمل کند. خیر! بلکه بسیار هوشمندانه عمل کرده است! اما چگونه:

توجه کنید که در آن مقطع امام علی خلیفه مستقر بود. و معاویه بر علیه خلیفه وقت و به اعتراض و بخصوص به بهانه خونخواهی قاتلان خلیفه دوم به جنگ علی آمده است. بنابراین اتفاقا من تصور میکنم که دقیقا عمرعاص و ابوموسی بر آنچه که توافق کرده بودند دقیقا همان را هم اعلام کردند! یعنی ابوموسی اشعری علی را (که خلیفه بود) از خلافت خلع کرد و عمرعاص هم معاویه را (که هیچکاره بود!) از خلافت (که نداشت) خلع کرد! و صد البته عمرعاص با آن هوشمندی میدانست که قطعا این رای مورد قبول امام علی نخواهد بود (که نشد) و اجباراً اقدامات بعدی امام علی باعث تفرقه و اختلاف در بین سپاهیانش خواهد شد(که شد!) و در نتیجه تضعیف سپاه وی را موجب خواهد شد (که شد!) و به راحتی بهانه را دست معاویه خواهد داد که علی خود حکمیت را نپذیرفته و لذا همچنان داعیه خلافت را داشته باشد. که البته میدانیم که اتفاقات بعدی همگی به سود معاویه رقم خورد و در نهایت هم به شهادت وشکست امام علی و به خلافت رسیدن معاویه ختم شد.

پرسش:

چرا خوارج بعد از اعلام رای حکمیت تصمیم به جنگ با حضرت علی (علیه السلام) گرفته و در آن هشت ماه تحرکات نظامی نداشتند؟

پاسخ:

جنگ "صفین" در ماه صفر سال37 رخ داد. "معاویه" و "عمروعاص" پس از اینکه شکست در جنگ را حتمی دیدند قرآنها را بر سر نیزه نمودند و یاران حضرت علی (علیه السلام) فریب خورده و خواهان حکمیت شدند قرار شد تا 8 ماه جنگ به تاخیر افتد و در ماه رمضان سال 37 هجری بین "ابوموسی اشعری" و "عمرو عاص" در "دومة الجندل" حکمیت برگزار شد. تا این زمان جنگ و جدالی بین حضرت علی (علیه السلام) و خوارج رخ نداد جنگ "نهروان" بعد از جریان حکمیت رخ داد زیرا "خوارج" در شوال سال 37 در منزل "زید بن حصین" جمع شده و "عبدالله بن وهب راسبی" را به رهبری خود انتخاب کردند و بدین ترتیب اوضاع سیاسی و نظامی خود را سامان دادند. آنان پس از حکمیت، حضور در "کوفه" را جایز ندانسته و تصمیم گرفتند به "مدائن" هجرت کنند، اما برخی از آنان رفتن به "مدائن" را به دلیل حضور شیعیان امام علی(علیه السلام) صلاح ندانسته و "نهروان" را به عنوان مقصد خود برگزیدند.(1)
در حقیقت خوارج برداشت سطحی و گذرا از دین داشتند آنها به ظاهر دین نگاه کرده و همان را برداشت میکردند. برداشت آنان از ایه قران "لاحکم الا لله" حکمیت خداوند بود. با اینکه امام حکمیت را قبول نداشت، ایشان را بر پذیرش آن مجبور نمودند.
زمانی که "ابوموسی" شکست خورد آنها از کرده خود پشیمان شده و به حضرت گفتند ما از گناه خویش توبه میکنیم تو هم باید توبه کنی امام در مقابل فرمود شما مرا مجبورساختید که "حکمیت" و "ابوموسی" را بپذیریم و من گناهی نکردم و خطایی مرتکب نشدم چگونه از ان توبه کنم؟ آنها گفتند تو مرتکب گناه کبیره شدی و اکنون که توبه نمیکنی کافر هستی.

پی نوشت:
1. دینوری، اخبار الطوال، ص 203-204

موضوع قفل شده است