جمع بندی مدیریت ارتباط با نامحرم

تب‌های اولیه

80 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام علیکم
من کلا این شوخی ها رو متوجه نشدم، به خصوص اون پسر شتره. ولی توی گفتارهای روزمره خودمون، یه همچین چیزایی رو اصلا به حساب شوخی نمیذاریم و معمولا شوخی ها غلیظ تر از این حرفاست. و حالا حساب کنید این ها مواردی بوده که به عنوان شوخی در تاریخ ثبت شده. یعنی اینا دیگه خیلی شوخی بوده

درباره اون که چرا در بحث برخورد با نامحرم همیشه از خطوات شیطان یاد میشه اما برای روزه مثلا، جواب های مشخصی وجود داره، راستش من تعجب می کنم از سوال شما.
شیطان از هر راهی ممکنه وارد بشه و نمیشه هیچ موقع مطمئن شد که الان تمام راه ها رو بستیم. وقتی از صحت روزه سوال میشه یک سری سوال و جواب مشخص هست، که در برخورد با نامحرم هم تا حدی همون سوال و جواب وجود داره. ولی وقتی از قبولی روزه صحبت بشه، اونجام مثل اینجا خیلی نمیشه جواب های دقیق و سرراستی داد و بحث پیچیده میشه
اما علت تعجبم از سوال شما اینه که از پست های قبلیتون به نظر می رسید خودتون به آسیب های ارتباط با نامحرم، حتی در شرایط رسمی هم واقفید و دنبال راهی برای مدیریت این ارتباط هستید. اما الان در پی یک جواب سرراست شبیه مسائل مبطلات روزه هستید، که خب آیا واقعا سرراست تر از جوابی که در احکام داده میشه داریم؟

momi14;1001999 نوشت:
سلام ممنون از مشارکتتون.
در نکنه اول گفتید خیلی شبیه شوخی نیست، یعنی چی "خیلی"؟ یعنی یکم شبیه هست؟!
در نکته دوم گفتید شاید منظوری داشته، چرا من باید به این شاید اکتفا کنم؟
نکته سوم رو هم متوجه نمیشم.

البته موضوع تاپیک مسئله ی دیگه ای بود.


خیلی شبیه شوخی نیست یعنی این جمله بیشتر از اینکه باعث احساس صمیمیت شود باعث به فکر فرو رفتن انسان میشود.
چرا باید به شاید اکتفا کرد؛ اولا بنده معمولا از کلمه ی شاید زیاد استفاده میکنم.بخاطر اینکه همیشه برای جهات دیگر یک مطلب که ممکن است نزد من مغفول مانده باشد، اهمیت قائل میشوم.
ثانیا همانطور که عرض کردم بار این کلام کمتر به سمت شوخی می‌چربد.سخن لطیفی است در راستای توجه دادن به موضوعی.
نکته سوم این بود که شما این فضا را تصور کنید.زنی از پیامبر اکرم(ص) میخواهد اورا سوار شتری کنند.یا زنی به پیامبر ص میگوید شوهرم تورا میخواند.
شما اگر چنین سخنانی را به استادتان بگویید سکه یک پولتان میکند.پاسخ منحصر به فردی که حضرت پیامبر به این سخنان دادند ،نه باعث میشود شخصیت زن خرد شود،نه او را نسبت به دین خدا و پیامبر دچار قبض میکند.مثل یک کودک که در مقابل درخواست‌های نابجایش،حواسش را به امر دیگری معطوف میکنند،درخواست آن زن را دپو میکنند.که در آن امر دوم هم دعوت به تفکر نهفته است...«انک لعلی خلق عظیم»,«ما ینطق عن الهوی».
و چه بسا جنبه های دیگری هم داشته باشد .همین دو صحنه کافیست که تا مدتها محو تماشایش باشیم و سعی کنیم دریای عظمتش را به انگشت پارو بزنیم

بحث پراکنده شد. اجازه بدید جمع و جورش کنم.
لطفا با دقت و توجه بخونید.
بر اساس اون چیزی که خودم تجربه کردم و توی جامعه شاهدشم دارم صحبت میکنم.
من اگه به آسیب های روابط با نامحرم آشنایی دارم، به این دلیله که خودم لمس کردم آسیب هاشو. میخوام اینو بدونم که اگر زمان به عقب برگرده، چطور بدون تجربه شخصی میشد بهش پی ببرم؟
یه زمانی هر کیو میدیدم که وارد روابط نامتعارف شده، تعجب میکردم، اکثرشون به آسیب زا بودنش واقف بودن، اما از غیر قابل اجتناب بودنش میگفتن. من واقعا نمیتونستم درکشون کنم، چون خودم درگیرش نبودم.
تا اینکه وارد محل کار جدیدم شدم، در شهری که برخلاف لقبش، هیچ شباهتی به یک شهر مذهبی نداره و روابط نامتعارف توش خیلی عادیه. نکته ای که در مدت زمان زندگی توی این شهر متوجه شدم اینه که (بر خلاف شهری مثل تهران) واقعا خودشون نمیدونن تو چه وضعیتی دارن زندگی میکنن، یعنی رفتارهای غلط و اشتباهشون از روی آگاهی نیست.
محل کار من یه اتاقه که شش نفر توش کار میکنیم، 3 آقا و 3 خانم. همیشه به مواظبت در گفتار و نگاه اعتقاد داشتم و رعایت میکردم. بعد از دو سال، هنوز هم نمیدونم همکارای خانم دقیقا چه شکلی هستند.
همیشه هم در رابطه با آرایش و پوشش و شوخی و خنده و صدای بلند و درد و دل کردن و این حرفا تذکرات لازم رو میدادم. اما خب، مشکلی با شوخی ها و صحبت های عادی نداشتم.
در نهایت، همنشینی در یک اتاق کوچیک در ساعات طولانی کار خودش رو کرد. به قول یکی از همکارای خانم که میگفت ساعاتی که ما کنار هم هستیم از ساعاتی که خودش توی خونه با همسرش هست هم بیشتره.

از یک سال پیش تحقیق روی این مسئله رو شروع کردم و تازه فهمیدم چه اوضاع شلم شورباییه! و چقدر نظرات در این رابطه با هم اختلاف دارن، به قول دکتر شیری، ماها داریم گیج میشیم!
همونطور که ابتدای پست هام گفتم به خیلی جاها مراجعه کردم که منو به یه جا دیگه ارجاع میدادن در نهایت به askdin رسیدم.

مشکل اصلی عدم تمایل به درک مشترک از مسئله ست. یعنی همونطور که خود من یه زمانی نمیتونستم افراد درگیر در این مشکل رو هضم کنم، چون توی دنیای دیگه ای زندگی میکردم، الان هم خودم با همین معضل درگیر شدم.
به شکل های مختلفی سعی کردم سوالم رو بپرسم، اما نتیجه همه یکی بود. حتی در ایمیلی که به دکتر شیری زدم، ایشون پاسخی به من دادن که خیلی با اون چیزی که در مقاله ی خودشون هست متفاوت بود، همین مقاله ای کارشناس محترم ازش انتقاد کردن. کاملا مشخص بود که منظور من رو درست متوجه نشده بودن.

توی همین گیر و دار بودم که همزمان در محل دیگه ای هم مشغول به کار شدم. اونجا دیگه همه ی همکارام خانم هستند!
با توجه به تجربه ناخوشایند قبلی، در محل جدید خیلی سرد برخورد میکردم. که البته خیلی سخت بود. ساعت ها یک جا نشستن بدون هیچ حرفی و زل زدن به صفحه مانیتور، اعصاب پولادین میخواد. با وجود اینکه مقدار ساعاتی که در محل کار جدید با همکاران نامحرم برخورد داشتم شاید یک پنجم محل قبلیه و تازه اونم بدون هیچ حرفی، اما باز هم اتفاق مشابه رخ داد! به طرز عجیبی متوجه تغییر رفتارهای همکارام نسبت به خودم شدم. تا حالا فکر میکردم که توی محل کار قبلیم، چون من هم راحت برخورد میکردم، مشکل به وجود اومد، اما اینجا که خیلی مواظب بودم. بعد ها متوجه شدم در غیاب من، خیلی از من صحبت میشه.
یه روز که با یکی از همکارا تنها بودم، متوجه شدم که دارن گریه میکنن! صندلی ایشون کنار صندلی منه. از ترس تکرار تجربه های قبلی، از ترس همین خطوات شیطان، حتی صورتم رو برنگردوندم نگاه کنم یا بپرسم چی شده، از بس به من گفته شده بود که بانامحرم کاری نداشته باش، چون هر کاری که بکنی، اولین گام شیطانه، همینجوری مستقیم به مانیتور نگاه میکردم و کمی بعد بلند شدم رفتم خونه. اولین روحانی که ازشون سوال کردم به من گفته بود که اگه اون نامحرم زیر تریلی هم رفت کاریش نداشته باش! چون از گام های شیطانه ....
در نهایت من نتونستم اینو برای خودم جمع بندی کنم. هر کاری بکنیم که شد گام های شیطان!
فرداش قضیه رو به مدیرم گفتم. میگفت حداقل بلند میشدی یه لیوان آب بهش میدادی، توی دلم میگفتم اون لیوانم شیطانیه لابد دیگه!

همین موقع ها بود که بعد از ماه ها به شهرستان خودمون مسافرت کردم، اونجا دیگه واقعا متحیر شده بودم، همه ی نگاه ها به طرف من بود، طرف با 13 سال اختلاف سنی بیشتر با من و یه بچه ی 11 ساله، برگشته به من میگه دوست دارم بوست کنم! البته به چشم خواهر و برادری! خیلی باید اوضاع خراب باشه که رفته اینو به خواهرم هم گفته. در حالی که سطح روابط ما در حد یک سلام و علیک بود.
خیلی روی این موضوع با خودم کلنجار رفتم. رفتارهای غلط رو شناسایی کردم و رفعشون کردم. اما باز هم اتفاق میفتاد.
مطالبی که کارشناس محترم گفتن خوب بود، اما اگه با دقت پست های منو خونده باشین، متوجه میشین که سوالاتم چیز دیگه ایه.

هیچکی نمیتونه قدم به قدم پیش روی ابلیس رو انکار کنه. اما بعضی از پاسخ ها کلا همه چیو به گام های شیطان ربط میده. برای همینه که سعی کردم در سوالاتم روی این موضوع تاکید کنم که بلاخره یه تعاملاتی وجود داره و این تعاملات نتایجی در بر داره و این نتایج اگه مثبت باشه، خب روی احساسات تاثیر میزاره. اینو باید چه کار کنیم؟

یکی از بستگانم از شروع سال تحصیلی جدید، معلم پرورشی تعدادی مدرسه دخترانه شده، هم خودش معلم خوبیه، هم با راهنمایی های من خوب تونسته اعتماد دانش آموزها رو جلب کنه. میگفت از جلسه دوم کلاس ها، دانش آموزا منفجر شدن! از مشکلاتی که باهاش روبرو هستن گفتن و از اینکه هیچکس وجود نداره که بخوان باهاش درمیون بزارن شکایت میکردن، چون خوب میدونن که اگه دهن باز کنن، چطور با بمباران "وا اسفا" مواجه میشن.
عشق های عجیب و غریب و دوستی های افسار گسیخته، خیانت (تو این سن و سال) و چیزهایی که باور نکردنیه. خیلی باید تشنه پاسخ باشن که از جلسه دوم، اینطور خودشون رو خالی کنن. جالبه جناب کارشناس میگن صحبت کردن از اینجور مسائل خودش اشاعه فحشائه. باشه، رومون رو برمیگردونیم وانمود میکنیم هیچی نیست، همه چی اوکیه و اینا همش سیاه نمایی های رسانه های غربیه.
فقط یه موردش دختریه که تو سن دبیرستان با اطلاع خانواده ش عاشق مردی شده که جای باباشه و باهاش در ارتباطه، اونم به امید ازدواج! (با اطلاع خانواده!) طرفم سرکارش گذاشته. به امید خدا تونستیم این یکیو نجات بدیم، البته ظاهرا اگه یهو دوباره فیلش یاد هندستون نکنه.
هر چی جلوتر میریم، با موارد پیچیده تری مواجه میشیم، بهم ثابت شده که این حلال و حرام کردن ها جواب نمیده، لجنی که روی جامعه رو گرفته خیلی فراتر از این حرفاست. چقدر راحت انکارش میکنن بعضی از دوستان و راحت از کنارش میگذرن.

با کمک این معلم خوب داریم سعی میکنیم هر کاری از دستمون برمیاد انجام بدیم، اما دو تا مشکل سر راهمونه.
اول اینکه دانش کافی نداریم، اما به هیچ عنوان حاضر نیستیم باستیم نگاه کنیم. چون دوستانیکه ازشون انتظار میره اهمیت داشته باشه موضوع براشون، میدون رو خالی کردن و به خودشون زحمت نمیدن این مسئله رو بیشتر بررسی کنن تا یه راه حلی براش پیدا بشه. شاید زوایایی از مسئله وجود داشته باشه که ندیده باشن. بعد خیلی راحت منو و امثال من متهم میشیم به ناتوانی در رسیدن به درک مشترک.
دوم اینکه بدون شک همین دوستان جلو ما وایمیستن!

اما در رابطه با پست های دوستان:

الرحیل;1002001 نوشت:
توی گفتارهای روزمره خودمون، یه همچین چیزایی رو اصلا به حساب شوخی نمیذاریم و معمولا شوخی ها غلیظ تر از این حرفاست.

بله شما به حساب نمیارید، اما میتونید از یک کارشناس احکام هم بپرسید ببینید ایشون هم به حساب نمیارن؟! حتما بپرسید، مثلا از کارشناسان سامانه 09640

نقل قول:
خیلی نمیشه جواب های دقیق و سرراستی داد و بحث پیچیده میشه

خب الان من چیکار کنم، بی خیالش بشم خوبه؟

نقل قول:
به نظر می رسید خودتون به آسیب های ارتباط با نامحرم، حتی در شرایط رسمی هم واقفید و دنبال راهی برای مدیریت این ارتباط هستید. اما الان در پی یک جواب سرراست شبیه مسائل مبطلات روزه هستید، که خب آیا واقعا سرراست تر از جوابی که در احکام داده میشه داریم؟

من کاری به این ندارم که جواب سرراست داره یا نداره. مشکل من با جواب هایی که بی اثر بودنش رو توی جامعه داریم میبینیم.

یکی دیگه.;1002002 نوشت:
خیلی شبیه شوخی نیست یعنی این جمله بیشتر از اینکه باعث احساس صمیمیت شود باعث به فکر فرو رفتن انسان میشود.

من اهل مغلطه نیستم، اما شما میتونید تضمین بدید که اون خانم حتما به فکر فرو میره و برداشت دیگه ای نمیکنه؟

نقل قول:
بنده معمولا از کلمه ی شاید زیاد استفاده میکنم.بخاطر اینکه همیشه برای جهات دیگر یک مطلب که ممکن است نزد من مغفول مانده باشد، اهمیت قائل میشوم.

بسیار ممنون. پس حتما توضیحات من رو با دقت بیشتری بخونید.

نقل قول:
زنی به پیامبر ص میگوید شوهرم تورا میخواند.
شما اگر چنین سخنانی را به استادتان بگویید سکه یک پولتان میکند.

راستش من داستان رو طور دیگه ای شنیدم، اما در کل تفسیر شما از علت برخورد پیامبر هم جالب بود برام.

نقل قول:
چه بسا جنبه های دیگری هم داشته باشد.

من هم دنبال همین هستم. به نظرم خیلی خنده داره که بگیم شاید جنبه های دیگری داشته باشد و تمام!
خب این جنبه ها چیه؟

momi14;1002014 نوشت:
بحث پراکنده شد. اجازه بدید جمع و جورش کنم.
لطفا با دقت و توجه بخونید.
بر اساس اون چیزی که خودم تجربه کردم و توی جامعه شاهدشم دارم صحبت میکنم.
من اگه به آسیب های روابط با نامحرم آشنایی دارم، به این دلیله که خودم لمس کردم آسیب هاشو. میخوام اینو بدونم که اگر زمان به عقب برگرده، چطور بدون تجربه شخصی میشد بهش پی ببرم؟
یه زمانی هر کیو میدیدم که وارد روابط نامتعارف شده، تعجب میکردم، اکثرشون به آسیب زا بودنش واقف بودن، اما از غیر قابل اجتناب بودنش میگفتن. من واقعا نمیتونستم درکشون کنم، چون خودم درگیرش نبودم.
تا اینکه وارد محل کار جدیدم شدم، در شهری که برخلاف لقبش، هیچ شباهتی به یک شهر مذهبی نداره و روابط نامتعارف توش خیلی عادیه. نکته ای که در مدت زمان زندگی توی این شهر متوجه شدم اینه که (بر خلاف شهری مثل تهران) واقعا خودشون نمیدونن تو چه وضعیتی دارن زندگی میکنن، یعنی رفتارهای غلط و اشتباهشون از روی آگاهی نیست.
محل کار من یه اتاقه که شش نفر توش کار میکنیم، 3 آقا و 3 خانم. همیشه به مواظبت در گفتار و نگاه اعتقاد داشتم و رعایت میکردم. بعد از دو سال، هنوز هم نمیدونم همکارای خانم دقیقا چه شکلی هستند.
همیشه هم در رابطه با آرایش و پوشش و شوخی و خنده و صدای بلند و درد و دل کردن و این حرفا تذکرات لازم رو میدادم. اما خب، مشکلی با شوخی ها و صحبت های عادی نداشتم.
در نهایت، همنشینی در یک اتاق کوچیک در ساعات طولانی کار خودش رو کرد. به قول یکی از همکارای خانم که میگفت ساعاتی که ما کنار هم هستیم از ساعاتی که خودش توی خونه با همسرش هست هم بیشتره.

از یک سال پیش تحقیق روی این مسئله رو شروع کردم و تازه فهمیدم چه اوضاع شلم شورباییه! و چقدر نظرات در این رابطه با هم اختلاف دارن، به قول دکتر شیری، ماها داریم گیج میشیم!
همونطور که ابتدای پست هام گفتم به خیلی جاها مراجعه کردم که منو به یه جا دیگه ارجاع میدادن در نهایت به askdin رسیدم.

مشکل اصلی عدم تمایل به درک مشترک از مسئله ست. یعنی همونطور که خود من یه زمانی نمیتونستم افراد درگیر در این مشکل رو هضم کنم، چون توی دنیای دیگه ای زندگی میکردم، الان هم خودم با همین معضل درگیر شدم.
به شکل های مختلفی سعی کردم سوالم رو بپرسم، اما نتیجه همه یکی بود. حتی در ایمیلی که به دکتر شیری زدم، ایشون پاسخی به من دادن که خیلی با اون چیزی که در مقاله ی خودشون هست متفاوت بود، همین مقاله ای کارشناس محترم ازش انتقاد کردن. کاملا مشخص بود که منظور من رو درست متوجه نشده بودن.

توی همین گیر و دار بودم که همزمان در محل دیگه ای هم مشغول به کار شدم. اونجا دیگه همه ی همکارام خانم هستند!
با توجه به تجربه ناخوشایند قبلی، در محل جدید خیلی سرد برخورد میکردم. که البته خیلی سخت بود. ساعت ها یک جا نشستن بدون هیچ حرفی و زل زدن به صفحه مانیتور، اعصاب پولادین میخواد. با وجود اینکه مقدار ساعاتی که در محل کار جدید با همکاران نامحرم برخورد داشتم شاید یک پنجم محل قبلیه و تازه اونم بدون هیچ حرفی، اما باز هم اتفاق مشابه رخ داد! به طرز عجیبی متوجه تغییر رفتارهای همکارام نسبت به خودم شدم. تا حالا فکر میکردم که توی محل کار قبلیم، چون من هم راحت برخورد میکردم، مشکل به وجود اومد، اما اینجا که خیلی مواظب بودم. بعد ها متوجه شدم در غیاب من، خیلی از من صحبت میشه.
یه روز که با یکی از همکارا تنها بودم، متوجه شدم که دارن گریه میکنن! صندلی ایشون کنار صندلی منه. از ترس تکرار تجربه های قبلی، از ترس همین خطوات شیطان، حتی صورتم رو برنگردوندم نگاه کنم یا بپرسم چی شده، از بس به من گفته شده بود که بانامحرم کاری نداشته باش، چون هر کاری که بکنی، اولین گام شیطانه، همینجوری مستقیم به مانیتور نگاه میکردم و کمی بعد بلند شدم رفتم خونه. اولین روحانی که ازشون سوال کردم به من گفته بود که اگه اون نامحرم زیر تریلی هم رفت کاریش نداشته باش! چون از گام های شیطانه ....
در نهایت من نتونستم اینو برای خودم جمع بندی کنم. هر کاری بکنیم که شد گام های شیطان!
فرداش قضیه رو به مدیرم گفتم. میگفت حداقل بلند میشدی یه لیوان آب بهش میدادی، توی دلم میگفتم اون لیوانم شیطانیه لابد دیگه!

همین موقع ها بود که بعد از ماه ها به شهرستان خودمون مسافرت کردم، اونجا دیگه واقعا متحیر شده بودم، همه ی نگاه ها به طرف من بود، طرف با 13 سال اختلاف سنی بیشتر با من و یه بچه ی 11 ساله، برگشته به من میگه دوست دارم بوست کنم! البته به چشم خواهر و برادری! خیلی باید اوضاع خراب باشه که رفته اینو به خواهرم هم گفته. در حالی که سطح روابط ما در حد یک سلام و علیک بود.
خیلی روی این موضوع با خودم کلنجار رفتم. رفتارهای غلط رو شناسایی کردم و رفعشون کردم. اما باز هم اتفاق میفتاد.
مطالبی که کارشناس محترم گفتن خوب بود، اما اگه با دقت پست های منو خونده باشین، متوجه میشین که سوالاتم چیز دیگه ایه.

هیچکی نمیتونه قدم به قدم پیش روی ابلیس رو انکار کنه. اما بعضی از پاسخ ها کلا همه چیو به گام های شیطان ربط میده. برای همینه که سعی کردم در سوالاتم روی این موضوع تاکید کنم که بلاخره یه تعاملاتی وجود داره و این تعاملات نتایجی در بر داره و این نتایج اگه مثبت باشه، خب روی احساسات تاثیر میزاره. اینو باید چه کار کنیم؟

یکی از بستگانم از شروع سال تحصیلی جدید، معلم پرورشی تعدادی مدرسه دخترانه شده، هم خودش معلم خوبیه، هم با راهنمایی های من خوب تونسته اعتماد دانش آموزها رو جلب کنه. میگفت از جلسه دوم کلاس ها، دانش آموزا منفجر شدن! از مشکلاتی که باهاش روبرو هستن گفتن و از اینکه هیچکس وجود نداره که بخوان باهاش درمیون بزارن شکایت میکردن، چون خوب میدونن که اگه دهن باز کنن، چطور با بمباران "وا اسفا" مواجه میشن.
عشق های عجیب و غریب و دوستی های افسار گسیخته، خیانت (تو این سن و سال) و چیزهایی که باور نکردنیه. خیلی باید تشنه پاسخ باشن که از جلسه دوم، اینطور خودشون رو خالی کنن. جالبه جناب کارشناس میگن صحبت کردن از اینجور مسائل خودش اشاعه سبک زندگی فحشائه. باشه، رومون رو برمیگردونیم وانمود میکنیم هیچی نیست، همه چی اوکیه و اینا همش سیاه نمایی های رسانه های غربیه.
فقط یه موردش دختریه که تو سن دبیرستان با اطلاع خانواده ش عاشق مردی شده که جای باباشه و باهاش در ارتباطه، اونم به امید ازدواج! (با اطلاع خانواده!) طرفم سرکارش گذاشته. به امید خدا تونستیم این یکیو نجات بدیم، البته ظاهرا اگه یهو دوباره فیلش یاد هندستون نکنه.
هر چی جلوتر میریم، با موارد پچیده تری مواجه میشیم، بهم ثابت شده که این حلال و حرام کردن ها جواب نمیده، لجنی که روی جامعه رو گرفته خیلی فراتر از این حرفاست. چقدر راحت انکارش میکنن بعضی از دوستان و راحت از کنارش میگذرن.

با کمک این معلم خوب داریم سعی میکنیم هر کاری از دستمون برمیاد انجام بدیم، اما دو تا مشکل سر راهمونه.
اول اینکه دانش کافی نداریم، اما به هیچ عنوان حاضر نیستیم باستیم نگاه کنیم. چون دوستانیکه ازشون انتظار میره اهمیت داشته باشه موضوع براشون، میدون رو خالی کردن و به خودشون زحمت نمیدن این مسئله رو بیشتر بررسی کنن تا یه راه حلی براش پیدا بشه. شاید زوایایی از مسئله وجود داشته باشه که ندیده باشن. بعد خیلی راخت منو و امثال من متهم میشیم به ناتوانی در رسیدن به درک مشترک.
دوم اینکه بدون شک همین دوستان جلو ما وایمیستن!

اما در رابطه با پست های دوستان:

بله شما به حساب نمیارید، اما میتونید از یک کارشناس احکام هم بپرسید ببینید ایشون هم به حساب نمیارن؟! حتما بپرسید، مثلا از کارشناسان سامانه 09640

خب الان من چیکار کنم، بی خیالش بشم خوبه؟

من کاری به این ندارم که جواب سرراست داره یا نداره. مشکل من با جواب هایی که بی اثر بودنش رو توی جامعه داریم میبینیم.

من اهل مغلطه نیستم، اما شما میتونید تضمین بدید که اون خانم حتما به فکر فرو میره و برداشت دیگه ای نمیکنه؟


بسیار ممنون. پس حتما توضیحات من رو با دقت بیشتری بخونید.

راستش من داستان رو طور دیگه ای شنیدم، اما در کل تفسیر شما از علت برخورد پیامبر هم جالب بود برام.

من هم دنبال همین هستم. به نظرم خیلی خنده داره که بگیم شاید جنبه های دیگری داشته باشد و تمام!
خب این جنبه ها چیه؟

سلام
ببینید این زمان تعامل مساله مهمیه و همینه که باعث وابستگی و تغییر سطح روابط میشه.
پیامبر(ص) در سن پنجاه شصت سالگی با زنی که شاید فقط یک بار در عمر خودشون می دیدنش، در جمع طوری که برداشت میشه که مخاطبشون فقط اون خانم نبوده، شوخی کردن که حتی در حد شکستن یخ هم نیست
از روی این نمونه هیچ نتیجه کاربردی نمیتونید بگیرید. همین طور که از روایاتی که بیش از پنج کلمه صحبت با نامحرم رو منع کردن نمیتونید در عمل استفاده کنید.

من راهی به جز حذف فیزیکی مردان از صحنه جامعه به ذهنم نمیرسه!!
اما باید راهی باشه. صدر اسلام درسته که مشاغلی مثل زمان ما نبوده که زن و مرد مجبور باشن ساعات متمادی در یک مکان مشترک با هم سرکنند، اما روایات نشون میده که سبک زندگیشون طوری بوده که حضور زن و مرد در کنار هم خیلی پررنگ بوده. همین که زن ها برای سوال پرسیدن نزد پیامبر(ص) می آمدند، مردان زنانشون رو برای فرستادن پیغام می فرستادن، پیامبر(ص) نیازمند رو به در خانه دخترشون(س) می فرستادن، حضور زن ها در جنگ ها و مکالماتی که در تاریخ بین زن ها و حکام صورت گرفته نشون میده حضورشون خیلی پررنگ تر از زمان فعلی بوده و برخورد بیشتری هم با نامحرم داشتن. پس به یه طریقی این مسائل رو باید مدیریت می کرده بوده باشن

درباره نوجوانان امروز، مسلما اولین قدم این بوده که قبح رابطه با نامحرم براشون شکسته شده. اونا واقعا توی شرایطی نیستن که ناگزیر از ارتباط با نامحرم باشن. ولی خب برای بچه ای که دچار این شرایط شده دیگه سرزنش جواب نمیده؛ نصیحت جواب نمیده؛ توصیه و راهکار دادن جواب نمیده؛ لیست کردن عواقب این دوستی ها تا وقتی که خودش ذره ای از مشکلاتش رو نچشیده باشه جواب نمیده، چون فکر می کنه بقیه طرفشون آدم بدی بوده و اونا با همه فرق دارن؛...
فقط باید کنارشون باشیم و مواظب باشیم انتخاب بدتری نداشته باشن. که اگه بخوان داشته باشن هم کاریش نمیشه کرد

الرحیل;1002019 نوشت:
من راهی به جز حذف فیزیکی مردان از صحنه جامعه به ذهنم نمیرسه!!

...

الرحیل;1002019 نوشت:
ه یه طریقی این مسائل رو باید مدیریت می کرده بوده باشن

شما میدونید به چه طریقی؟

الرحیل;1002019 نوشت:
فقط باید کنارشون باشیم و مواظب باشیم انتخاب بدتری نداشته باشن. که اگه بخوان داشته باشن هم کاریش نمیشه کرد

همین جمله ی شما کلی حرف توش هست ...

momi14;1002024 نوشت:
...

شما میدونید به چه طریقی؟

نه
فکر نمی کنم کارشناسان هم بدونن

"من اهل مغلطه نیستم، اما شما میتونید تضمین بدید که اون خانم حتما به فکر فرو میره و برداشت دیگه ای نمیکنه؟"
بنده چند بار دیگر سعی کردم خودم را در اون فضا قرار بدم.. من از چنین پاسخی کمی جا می خورم و عقب نشینی می کنم و سکوت. فکر میکنم که یک تذکر گرفته ام در عین اینکه حس خواهم کرد با فرد بزرگواری روبرو هستم.
"
من هم دنبال همین هستم. به نظرم خیلی خنده داره که بگیم شاید جنبه های دیگری داشته باشد و تمام!
خب این جنبه ها چیه؟"
این رو فقط محض احتیاط عرض کردم.وگرنه چیز دیگری فعلا به ذهنم نمیرسد . اما در زندگی تجربه اینو داشته ام که ممکن است در نگاه به یک موضوع،یک یا چند تا از زوایا اصلا به چشم ما نیاید و چند سال بعد متوجه می‌شویم زوایای دیگری بوده است که اون زمان اصلا برای ما موضوعیت نداشته

ببخشید که نقل قول نمی‌گیرم با تبلت خیلی وقت گیره.
به نظرم شما اصلاً خودتان را درگیر پاسخ کارشناسان احکام و تفسیر«بیم مفسده» نکنید. یک پله بالاتر بیاید و به حکم اخلاقی عمل کنید.
آیت الله بهجت می فرمایند تا جایی که علم دارید عمل کنید و در جایی که علم ندارید به خاطر خدا توقف کنید. اگر این کار را انجام دهید خداوند چیزی را که نمیدانید به شما می آموزد.
فرمودید اگر تجربه شخصی نبود چطور باید به نتیجه می‌رسیدم. فکر نمی‌کنم در دین ما توصیه به اختلاط با نامحرم شده باشد.. خانم رحیل نکات خوبی را اشاره کردند در رابطه با وضعیت و شرایط محیط. ملاک
انسان‌ها هم متفاوت است بعضی مفسده را این میدانند که کارشان به طلاق بکشد بعضی اندکی قبض روحی را بزرگترین مفسده میدانند.و اسلام هم نمیتواند همه ی انسانها را در سطح مساوی با هم قرار دهد.
مسلما هر چه اختلاط کمتر باشد سلامت و سرزندگی نفس بیشتر است و این چیزی است که همه ی ما آن را تصدیق میکنیم. منتها تفاوت انسانها در این است که هر کسی حاضر است برای حفظ صفای باطنش،چه مقدار سختی را تحمل کند.کسی کلا از خیر کاری که مستلزم کار با نامحرم است میگذرد .کسی محل کارش را عوض می کند. کسی به کل از این رشته کاری و تحصیلاتش دست میکشد.کسی هم روزبه‌روز مرزها را برای خودش باز تر میکند و توجیه می‌تراشد.به بهانه روابط اجتماعی،به بهانه ی خواهر برادری،به بهانه کمک،به بهانه راهنمایی و ...البته اینها می‌توانند توجیه محسوب نشوند و واقعیت دارند کاملا ،ولی همانطور که عرض کردم موضوع اینست که هر کس حاضر است برای سلامت و تعالی نفسش چه مقدار بها بپردازد.

با سلام
من متوجه نشدم شما بیشتر نگران این هستید که از طرف خانمها برایتان مشکلی ایجاد شود یا نگران احساسی هستید که درون خودتان نسبت به آنها ایجاد می شود.

به نظرم تا آنجا که امکان دارد محیط ها جدا باشد. حداقل اتاق همکاران مرد و زن جدا باشد. آیا این امکان در محل کار شما وجود ندارد که اتاق دیگری را به شما اختصاص بدهند؟
بالاخره اگر فکر کنید شاید راه حل هایی برای جداکردن محیط کاری خانمها و آقایان در محل کارتان وجود داشته باشد.
در درجه بعد رفتارها بسیار تعیین کننده اند. به نظرم وقار ومتانت همراه با یک رفتار کاملاً عادی باعث می شود طرف مقابل حساب کار دستش بیاید و فکرهای نامربوط نکند.

در مورد نگاه هم، نگاه داریم تا نگاه یک نگاه توش خواستن موج میزنه و یک نگاه دیگه بی تفاوتی. پس فقط بحث نگاه کردن و نکردن نیست نوع نگاه کردن هم مهم هست. نوع رفتار هم مهم است.
در مورد رفتار دو جنس با یکدیگر من فکر می کنم رفتار مرد بسیار تعیین کننده است. چون معمولا زنها ابتدائاً علاقه مند نمی شوند بلکه اگر در طرف مقابل کششی دیدند آنگاه زنان هم جذب می شوند. اگر مرد طوری رفتار کند که زن از آن رفتار مهر و محبتی برداشت نکند به سمت مرد جذب نمی شود( معمولا)

حرف اول وآخر من این است محیطهای کاری جدا باشد والسلام وگرنه ما صد صفحه دیگر هم بحث کنیم به جایی نمی رسیم.
در یک کتابی که اسمش خاطرم نیست داستانی را نوشته بود که یک آقایی در نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه کار میکرد. متاهل هم بود این آقا با خانمهای نهاد ارتباط کاری داشت. بعد از یک مدت ایشان در زندگی شخصی خودش با همسرش دچار مشکل شده بود مشاور که نویسنده همین کتاب است به او پیشنهاد داده بود که محل کارش را عوض کند یا فقط در قسمت برادران کار کند( دقیقا یادم نیست) بعد از مدتی که آن آقا محیط کارش را عوض کرد مشکلاتش با همسرش حل شد.
ببینید با اینکه در چنان محیطی که حجاب و عفاف و رفتارها از سوی دو جنس رعایت می شده اما باز هم همین با هم بودن اثر خودش را گذاشته.

برای شما اجبار هست که سر کار بروید. اما کلاهتان را با خودتان قاضی کنید این سوالات را از خودتان بپرسید آیا واقعا مجبورید؟ آیا هیچ راهی برای تغییر این شرایطی که دارید وجود ندارد؟ آیا امکان تغییر شغل و کارکردن در محیطی دیگر برایتان وجود ندارد؟

سوالتان این بود با این کشش چه کنیم؟
خانم یکی دیگه صحبت خوبی داشتند که
"هر کسی حاضر است برای حفظ صفای باطنش،چه مقدار سختی را تحمل کند."
شما یک سال است تحقیق کردید اما به جواب نرسیدید . آنچه از فقه و روانشناسی و ... بوده در این زمینه مطالعه داشتید. به نظرم دانستنی ها را دانسته اید به نظر من برای یافتن جواب به باطن خودتان رجوع کنید. با خودتان صادق باشید. ببینید آیا راهی برای بیرون آمدن از این وضعیت هست؟
شما حاضرید چه قدر سختی را تحمل کنید؟ آیا حاضرید شغلتان را عوض کنید؟
اگر نمی توانید محیط کاریتان را عوض کنید باید صریحا بگویم هیچ راه چاره ای برای از بین بردن این کشش نیست. تا زمانی که هورمونها درون بدن ما فعالند وضعیت همین است که هست چه در برخورد با نا محرم رعایت بکنید چه رعایت نکنید. ( هر چند رعایت شئونات قطعا باعث می شود جلوی بسیاری از انحرافات گرفته شود اما نهایتا جاذبه بین زن و مرد صفر نمی شود).

چون خودم هم در محیط کار با این مسائل رو به رو هستم کاملا شما را درک می کنم.
اگر هیچ راهی برای تغییر شرایط محیط کاری ندارید

۱-سعی کنید همانگونه که تا الان روی رفتارتان مراقبت داشتید از این به بعد هم همین روند را ادامه دهید. این را به چشم یک امتحان نگاه کنید که هر لحظه باید حواستان به خودتان و رفتارتان باشد.

۲- هنگام کار آنقدر حواستان را معطوف به کار خود کنید که از فکر کردن به اطرافیان دور شوید.

۳- تا آنجا که امکان دارد کارها را بدون تعامل با خانمها به سرانجام برسانید مگر جایی که واقعا راه دیگری نباشد.

۴- اگر مجبور به کار مشترک با خانمها هستید یک راه مناسب این هست که همراه یک همکار آقا یعنی دو نفری نزد همکار خانم بروید یا اینکه با دو یا چند تا خانم یک کار مشترک را انجام بدهید.

۵-سعی کنید در بیرون از محیط کار به همکارانتان فکر نکنید. از کشش اولیه شاید گریزی نباشد اما ادامه اش دست خودتان است. فکر کردن، آن کشش اولیه را به سمت علاقه و محبت می کشاند.

*یک نکته دیگر اینکه معمولا رفتار آدمها در محیط کار بسیار مودبانه تر و اخلاق مدارانه تر است. بنابراین اگر مهربانی و گذشتی از جانب جنس مخالف دیدید خیلی جدی نگیرید چون گاهی وقتها( البته نه همیشه) بعضی دختران برای جلب توجه، مهربانی و اخلاق خوبی از خودشان نشان می دهند در حالیکه شاید اخلاق واقعیشان در خانه و یا پیش دوستانشان به گونه دیگری باشد.
به هر حال شما خودتان در اعماق وجدانتان می توانید بفهمید که این احساسات بر روح و فکر شما تا چه اندازه اثرگذار است. من فکر می کنم اگر حد و حدود دین را سعی کنیم رعایت کنیم از نظر شرعی گناهی برگردنمان نیست. اما از لحاظ سالم ماندن روح و پاک ماندن قلب جای تامل دارد...

"بل الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره "
" انسان بر حال خویشتن آگاه است هر چند عذرها و بهانه هایی بیاورد. "سوره قیامت آیات ۱۴ و ۱۵

می دانم که به آن پاسخی که مدنظرتان بود نرسیدید اما در حد تجربه های شخصی خودم خواستم مطالبی را که به نظرم رسید بیان کنم.
موفق باشید

سلام.

چند روزی نیاز داشتم روی این موضوع فکر کنم و تصمیم گرفتم مسئله رو تا اینجایی که پیش رفتم، جمع بندی کنم. از کارشناس و کاربران محترمی که همراهی کردن هم بی نهایت سپاسگذارم.

کلی صحبت میکنم و مخاطبم شخص خاصی نیست. ممنون میشم موافق و مخالف، با سعه صدر نوشته هام رو بخونن!
ضمن این که در رابطه با مدیریت ارتباط در همه ‌ی شرایط صحبت میکنم، نه فقط محیط کار.

واقعا ارتباط با نامحرم نیاز به مدیریت داره. مسئله‌ای مهم که الان وجود داره و اگر بخوایم راحت از کنارش بگذریم، روزی به خودمون میایم و میبینیم بدون اینکه خودمون متوجه شده باشیم، تو چاه افتادیم.
اما متاسفانه جمع بندی کاملی در این زمینه وجود نداره. یعنی من ندیدم. نتیجه ش این میشه که هر کی از نگاه خودش مسئله رو بررسی میکنه و انتظار هم داره که همه قبول کنن.

من تحقیقات زیادی در این زمینه انجام دادم، اکثر مشاورهایی که نظراتشون با احکام شرعی (به اندازه ای که در دسترس هست ) زاویه داره، به علت قبول نداشتن دین نیست، به علت ناتوانی این احکام ( بازم تاکید میکنم، احکامی که در حال حاضر بهش دسترسی داریم ) در حل مسائل پیچیده ست.

کانالی دارم که روزانه به ده‌ها سوال کوتاه، مشاوره‌ی رایگان ارائه میده.
سوالاتی مثل سوال من و موارد مشابه که در askdin پرسیده میشه در برابر سوالات اون کانال، مثل شوخیه!!
مواردی که با خوندن و شنیدنش مختون سوت میکشه.

خب معلومه که چرا سوالات اونجور پیچیده رو اینجا نمیپرسن.
مدتی هست که در سطح اجتماع، زمزمه هایی در زمینه ناکارامدی و به روز نبودن بعضیا! و عدم توانایی در پاسخگویی به مسائل روز مطرح میشه و اختلافات پشت پرده در این زمینه، داره کم کم علنی میشه و در آینده حتما شدیدتر خواهد شد (این اختلافات قبلا وجود داشته، خیلی هم شدید، فقط علنی نبوده). اما چون از اینجا به بعد موضوع رنگ و بوی سیاسی به خودش میگیره و به تاپیک ربطی نداره، بیشتر بهش نمیپردازم. شاید یه تاپیک دیگه.

از جمله تجربه‌هایی که خودم داشتم، اگر من سوالی در رابطه حکم شرعی یک ارتباط مطرح کنم، احتمالا اول با یک حلال یا حرام مسئله تمام شده قلمداد میشه، بعد که کمی بیشتر سوال کنم و مسئله پیچیده‌تر بشه، تشخیصش به عهده خودم گذاشته میشه، بعد که تشخیصم رو میگم، تشخیصم رد میشه!! ولی بازم تشخیصش به عهده خودمه!! تجربه کردم که میگم. یه بار دوبار هم نه. شما هم میتونید تجربه‌ش کنید. تجربه‌ی جالبیه.

کاش میشد از زندگی بعضی از این پاسخگویان عزیز فیلم تهیه کرد تا ببینیم واقعا چقدر موفق شدن پاسخ‌های بعضا محیرالعقول خودشون رو در زندگی شخصی عملی کنن. مخصوصا اونایی که میگن نامحرم با نامحرم فرقی نداره ... !ببینیم واقعا مدل رفتار یا حدود رفتار یا حد پوشش یا راحتی کلام یا خیلی چیزهای دیگه‌ی خودشون با نامحرم مثلا همکار در مقایسه با نامحرم دخترعمو/پسرعمو واقعا فرقی نداره؟ مثلا خانم در مهمانی های خانوادگی با چادر مشکی حضور میابن!؟
یا مثلا اونایی که در تفسیر محدوده ۵ کلمه‌ای صحبت غیر ضروری با نامحرم، میگن صحبت فقط باید در حوزه‌ی مسائل کاری باشه، اساسا چه مسئله ی کاری با زن‌دایی/شوهرخاله خودشون دارن؟
چرا دوست دارن یه جواب شسته رفته بدن و تمام!
اگه شخصی وجود داره که توصیه‌های اخلاقی نظیر جدا انداختن سفره برای مردان و زنان در مهمانی‌ها، صرف نظر از تعداد اعضا رو رعایت میکنه و حتی یک مورد هم خلافش عمل نکرده، لطفا خودش رو معرفی کنه باهاش آشنا شیم. در غیر این صورت لطفا در مشاوره‌هاتون از این توصیه‌ها نفرمایید.

من سعی کردم با طرح دوباره ی این سوال در فضای جدید، در حد و اندازه خودم اگر کاری از دستم بر میاد انجام بدم، اگر حتی یک قدم هم برداشته باشم، راضیم. در آینده همونطور که خود کارشناس محترم هم آرزو کردن، در جاهای دیگه به تلاشم ادامه میدم و البته تجربه هام رو فراموش نخواهم کرد.

واقعیت اینه که در جامعه امروز، تعامل بین جنس مرد و جنس زن به بیشترین سطحش رسیده و در همه ی ابعاد زندگی داره خودش رو نشون میده.

واقعیت بعدی اینه که هر چقدر هم که بخواهیم این مسئله رو بالا و پایینش کنیم، نمیتونیم انکار کنیم که یک سری ویژگی روحی و اخلاقی ( به غیر از جاذبه‌های جنسی ) در زن و مرد وجود داره که برای جنس مخالفش جذابه. در ارتباط بین مردان و زنان، با رعایت یکسری از قوانین، میشه اثر جاذبه‌های جنسی رو به حداقل یا صفر رسوند، اما جلوگیری از اثرگذاری ویژگی‌های روحی یا اخلاقی خیلی پیچیده‌تره. مثالی که خود من ازش استفاده کردم رو یک بار دیگه یادآوری میکنم، من به عنوان یک انسان، جذب مهربانی یک انسان دیگه خواهم شد، "زن"ها ذاتا مهربان‌تر هستند که نمیشه انکار کرد ، و من هم یک "مرد" هستم که فکر نمیکنم هیچکس قصد انکار این رو هم داشته باشه!

به همین دلیل دکتر شیری در مقاله خودشون از ایجاد ظرفیت فرهنگی در این مورد صحبت میکنن، یعنی آموزش مدیریت این قبیل جاذبه‌ها. البته نمیدونم منظورشون دقیقا همین بود یا نه. اما من اینو برداشت کردم.

باید برای ایجاد این آموزش درباره ش صحبت کرد. خودش همینجوری بهمون الهام نمیشه!

کاربر محترم در ذکر خاطره ای گفتن که فردی در نهاد نمایندگی رهبری دچار مشکل شدن، در جایی که مطمئنا نظارت شدیدی وجود داره.
کاربر محترم دیگه ای گفتن بجز حذف مردان، راه قطعی برای درمان معضلات ناشی از تعامل نامحرم نمیشناسند. مطمئنا این رو بر اساس اون چیزی که مشاهده میکنن، بیان کردن که کاملا هم صحیحه. در حالی که نشدنیه همچین چیزی. پس باید به قول خودشون راه دیگه ای وجود داشته باشه.

اما چه راهی؟ جدایی زنان و مردان؟ دست‌کم اگر راهش این باشه، انتظار میره که مثلا همین نهاد نمایندگی رهبری آغازگرش باشه. پس چرا اینکارو نمیکنه؟ چرا می‌ایستند و به وجود اومدن مشکل برای امثال این بنده خدا رو فقط نگاه میکنن؟

خود رهبری در مسئله جداسازی دانشجویان در اول انقلاب چه واکنشی داشتند؟ موافق بودند یا مخالف؟

اگه راه حل فردی مسئله، جدایی زن و مرد باشه، پس با توجه به اسلامی بودن جامعه، باید بشه این راه حل فردی رو هم مثل خیلی از قوانین مخصوص کشور اسلامی به کل جامعه هم تعمیم داد. آیا کسی هست که شهامت داشته باشه و بگه که باید زنان و مردان را از هم جدا کنیم؟

من میخوام بگم اون بنده خدایی که دچار مشکل شده باید برای کار در فضای تعاملی امروز آموزش ببینه، و الا اگه بخاطر ضعفش بهش توصیه شده که محل کارشو تغییر بده، در واقع بهش گفته شده که تو ضعیفی، ضعیف هم بمون!

اولین چیزی که در این زمینه به نظرم میرسه، اینه که هر چه قدر مسئله ای پیچیده و حساس میشه، برای حلش نیاز به آرامش بیشتری هست.
از مشاوران محترمی که دارن این مطلبو میخونن و یا هر شخصی که ممکنه با همچین سوالی رو به رو شه، ممنون میشم که در حل مسائلی این چنینی، خودشون به استرس اون بیچاره‌ی سوال کننده اضافه نکنن، که الان با این اتفاقی که واست افتاده، بدبختی دنیا و آخرت رو برای خودت خریدی و هر آن امکان داره فرشته ی عذاب الهی بیاد بخوردت و از این حرفا! سوال کننده اگه خودش به اندازه کافی استرس نداشت، اصلا سوال نمیکرد. نیاز به درک و همیاری داره تا بتونه با حفظ آرامش و تسلط بر افکار و احساساتش، قدم به قدم از بحران خارج شه.

مردان و زنانی که دغدغه رعایت احکام شرعی رو دارن، باید در این زمینه همکاری کنن.
من اگر با یکی از همکارانم در رابطه با نگاه مردانه یک مرد به یک زن توضیح نمیدادم، شاید ایشون هیچوقت نمیتونست فلسفه حجاب رو به اون شکلی که الان داره رعایت میکنه، درست درک کنه.

به هر حال ...

هدف اینه که بتونیم قدمی رو به جلو برداریم.

کاربر محترمی راهکارهای مناسب و دقیقی بر اساس تجربه های شخصی خودشون در راستای کاهش حداکثری احتمال آسیب ارائه دادند (خیلی ممنون) که لازمه مورد توجه قرار بگیره، من هم در همین راستا و در ادامه همین راهکارها، نکاتی که از نظر خودم ( بنا بر تجربه شخصی ) میتونه سودمند باشه رو میگم، شاید گره از کار یکی باز کرد.
من روانشناس و مشاور نیستم، به زبان خودم میگم، اگر سوتی، اشتباه لپی، چیزی پیش اومد، گذشت کنید.

۱. جنس خودمون رو بشناسیم:
به طور قطع میگم که از هر سی، چهل نفر، شاید یک نفر رو پیدا کنیم که جنس خودش رو کمی بشناسه.
این شناخت نیاز به مطالعه داره، باید بدونیم چه موجودی هستیم، چه تمایلاتی داریم، این کلمات به ظاهر خیلی ساده هستند، اما اگر درباره ش مطالعه کنید، پیچیدگیش متحیرتون میکنه. اینطوری میتونیم بفهمیم که این تمایلات، از چه راهی داره تغذیه میشه، درست یا غلط، حلال یا حرام.
برای رانندگی تو همچین مسیر پر پیچ و خمی، باید راننده ی ماهری باشیم.

۲. جنس مخالف رو بشناسیم:
هر چه قدر هم که راننده ی ماهری باشیم، باز هم ممکنه که یه راننده ناشی بیاد به ما بزنه.
صد البته تاکید میکنم که برای این شناخت، نیازی به روابط متعدد نیست، با همون مطالعه و دقت در اطرافیان، میشه اطلاعات کافی کسب کرد.
از مهم ترین نقاط آسیب همین جاست که ما در ارتباط با جنس مخالف، خیلی جاها حواسمون نیست که رفتارمون شبیه به رفتار با هم جنس خودمونه، در حالی که طرف مقابل حس متفاوتی دریافت میکنه و داستان از همینجا شروع میشه. پس باید با روحیات و تمایلات جنس مخالف آشنا باشیم و مواظب باشیم.

۳. هم پوشانی تفاوت‌ها رو بشناسیم:
با ترکیب دو نکته قبلی متوجه میشیم که چطور این تفاوت ها منجر به جذب میشه. این طوری به محض اینکه اولین "نشانه"های مشکل خودش رو نشون بده، متوجه‌ش میشیم و جلوش گرفته میشه. اکثر ارتباطات ناسالم، ناخواسته و ندانسته رخ میده و وقتی متوجه ش میشی که تا کمر رفتی تو گل!
با نکته سوم کار دارم.

۴. نشانه‌ها را بشناسیم:
وقتی خودرو از مسیرش منحرف میشه، حتما متوجه غیر عادی بودن اوضاع میشیم. مگه اینکه خودمون رو به ندیدن بزنیم. از اولین نشانه ها، باز شدن روی طرفین تو روی همدیگه ست.

۵. به نشانه‌ها واقعا توجه کنیم:
اولین باری که گفتگوی صمیمانه شکل گرفت رو دقیق یادمه. خودم متوجه‌ش شدم. اما متاسفانه راحت از کنارش گذشتم. شاید به این دلیل که هیچکس قبلا عاقبتش رو به من گوش‌زد نکرده بود، اما من الان دارم به شما میگم Smile

۶. مرزها را بشناسیم:
من آخرش نتونستم مرز مشخصی برای تشخیص بین رفتار درست و رفتار غلط در فضای تعاملی پیدا کنم. اما شما تلاشتون رو بکنید، امید به اینکه به نتیجه برسید، اگه رسیدید، به ما هم بگید. ممنون.
این مرزها میتونه شامل صمیمیت، اعتماد، اطلاع از ابعاد خصوصی زندگی و مواردی از این دست باشه.

۷. حدود روابط را بشناسیم:

هر رابطه‌ای در بستر احترام شکل میگیره و هر احترامی یکسری نشانه داره که میشه رفتار محترمانه. اما در رفتار محترمانه با نامحرم باید حد نگه‌داریم. یک سری از احترام‌ها درونیست و یک سری شامل رفتارهای بیرونی میشه، احترام بیرونی مثل هدیه دادن و هدیه گرفتن، تبریک و تسلیت مناسب‌ها، دید و بازدید، محبت کلامی و رفتاری و اینطور چیزهاست، که باید به حداقل ممکنش برسه. واقعا خرید مثلا کادوی روز تولد برای شخص نامحرم هیچ لزومی نداره. در ارتباط با نامحرم همون احترام درونی کفایت میکنه، اگر فرد نامحرم مقابل از شعور کافی برخوردار باشه، متوجه این احترام میشه که کافیه، نیازی به ابرازش با رفتارهای بیرونی نیست، و اگر شعور لازم رو نداشته باشه، به همچین شخصی نیاز نیست احترام بزاریم کلا.
به طور مثال از همکاران خانم درخواست داشتم که نیازی نیست در جواب کاری که ازشون خواستم، از کلمه "چشم" استفاده کنند، همون "باشه" کفایت میکنه ( یعنی تا این حد حساس شدم! ) و این نشانه‌ی بی‌احترامی نیست. یا اینکه برای روز تولدم نیازی نیست به من کادو داده بشه و حتی تبریک گفته بشه، اولش درکش سخت بود براشون، چون خودشون روی اینگونه مناسبت‌ها حساس بودند، اما بعد از سال اول، برای همه جا افتاد و هیچکس هم ناراضی نبود، برای همین میگم رفتار بیرونی ضروری نیست. من بیان امیرالمومنین(ع) در توصیه به رفتار متکبرانه با نامحرم رو شامل همین رفتار بیرونی میدانم.

۸. انواع نامحرم را بشناسیم:
معتقدین به محرم و نامحرمی دو دسته‌اند:
کسانی که اعتقاد دارند نامحرم با نامحرم فرقی نداره.
کسانی که اعتقاد دارند بعضی از نامحرم ها با بعضی دیگه متفاوتند.

دسته‌ی اول رو کلا کاری ندارم، ان‌شاءالله هر جا هستند شاد و سلامت باشن.
اما دسته دوم باید روی یک موضوع خیلی دقت داشته باشن، انواع نامحرم به این معنی نیست که با بعضی نامحرم‌ها میتونیم کلا راحت‌تر باشیم. بلکه به این معنیه که در برابر بعضی راحت‌تری‌ها، یک‌سری سخت‌گیری هم قرار داره. مثلا ممکنه که ما در ملاقات دخترعمو/پسرعمو سلام و احوال پرسی داشته باشیم و در رابطه با کلی مسائل گفتگو کنیم، پس یعنی سطح روابط بالائه، در روابطی با این سطح که رفت و آمد زیاده، در مقابل یک‌سری راحت گرفتن‌ها، اتفاقا باید بعضی چیزها رو سخت‌تر گرفت. مثل پوشش. چون در اثر دید و بازدید زیاد، نگاه بیشتری رخ میده. و در اثر همین کثرت‌هاست که ...
البته منظورم این نیست که به فک و فامیلمون بی اعتماد باشیم و نگاه بدی داشته باشیم، به نکته‌ی بعدی توجه فرمایید.

۹. حدود اعتماد رو بشناسیم:
اعتماد داشتن یا نداشتن به دو نوعه. یکی در رابطه با ویژگی‌های ذاتی افراد که مشترکه و دیگری در رابطه با ویژگی‌های پرورش یافته‌ی افراد که برای هر فردی خاص خودشه.
وقتی از خلقیات خاص یک فرد صحبت میکنیم، کاملا به این معنیه که چقدر میشه در فلان مسئله به اون شخص اعتماد داشت. مثلا آیا طرف چشم‌های پاکی داره یا نه.
اما وقتی از خلقیات مشترک در همه‌ی افراد حرف میزنیم، دیگه ربطی نداره طرف چطور آدمیه، همه یک شکلیم در این زمینه، نیازی به مرزبندی اعتماد برای افراد مختلف نیست، همه یک مرزبندی مشترک و معلوم دارند. مثلا ربطی نداره طرف چشم پاک باشه یا نباشه، اگه تصادفا یا عمدا با صحنه محرکی روبه‌رو شه. تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. اما شدت این تاثیر برای هر فرد خاص خودشه.

پس در حالت کلی خانم‌ها نباید به چشم‌های مبارک آقایان اعتماد داشته باشن و این اصلا هم موضوع بدی نیست، طبیعته آقایانه. و آقایان هم باید بدونن احساسات و عواطف خانم‌ها اصلا شوخی بردار نیست، ممکنه شما یه جمله زیبا یا یه شوخی جالب بکنید و بعد مسئله از نظر شما تموم شده باشه، اما اون گوش‌های مونثی که شنیده، ممکنه دیگه یادش نره.

اما مثال‌هایی که از نکته شماره سه میتونم بزنم.

عومل انحراف در اثر تفاوت‌ها از منظر خودم:

آقایان دوست دارند حامی باشن.
خانم‌های محترم! لطفا مشکلاتتون رو بزارید واسه خونه و خانواده‌ی خودتون.


سعی کنید مهارت‌های حل‌مسئله کسب کنید تا نیازی نباشه مسائل‌تون رو با فردی دیگه‌ای درمیون بزارید.


یهو میبینید آقاهه رگ غیرتش زد بالا و نه از روی کشش جنسی، بلکه از روی روحیه‌ی حمایتگریش احساس کرد اینجا از اونجور مسائل ضروریه که اسلام حلالش کرده و وارد قضیه میشه. امان از عاقبت مواردی که خانم خودش حامی حلال یا محرم نداشته باشه.

خانم ها التیام‌گرند.
آقایان محترم! لطفا شکستگی‌ها و خستگی‌هاتون رو بزارید واسه‌ی خونه و خانواده‌ی خودتون.


سعی کنید مهارت‌های حل‌مسئله کسب کنید تا نیازی نباشه مسائل‌تون رو با فردی دیگه‌ای درمیون بزارید.
یهو میبینید خانمه روحیه‌ی آرامش دهنده‌ش گل کرد و تصمیم گرفت مهربانی خواهرانه کنه تا حال شما خوب بشه.
خانم‌ها همینجوریش حالت عادی حس خواهرانه دارند. مدتی در اتاق خانه‌ای زندگی میکردم که خانم و آقایی هم در اتاق دیگه زندگی میکردن، ما قبل از این شناختی از همدیگه نداشتیم. بنابر تذکر من و رعایت این خانم و آقا، شاید کلا ماهی یک یا دو بار تصادفا همدیگه رو می‌دیدیم. اما این خانم از همون راه دور هم محبتش رو دریغ نمیکرد! مثلا گاهی اوقات برای من غذا درست میکرد و اونو با سلیقه تزئین میکرد میزاشت پشت در اتاق. واقعا چرا اینکارو میکرد؟ من که خودم به عنوان یک مرد عمرا همچین کاری کنم برای یکی دیگه!
من نمیگم خانم‌ها از اینجور مهربانی‌ها نداشته باشین، توی ذاتتونه، خیلی هم خوبه، اما خیلی مراقب باشین نسبت به چه کسی و در چه حدی. مثلا من کار این خانم رو تایید نمیکنم، چون ایشون از من شناخت نداشتن که. از کجا میدونستن که عاقبت این کار به جاهای باریک کشیده نمیشه؟ امان از عاقبت مواردی که آقا خودش آرام جان حلال یا محرم نداشته باشه.

آقایان اقتدار طلب هستند.

خانم‌های محترم! نیازی نیست توانایی‌ها و ویژگی‌های مثبت همه‌ی مردان رو براشون لیست کنید. این کار بهشون اقتدار میده. هر چه قدر هم که برای مردانگی مردان احترام قائلید، اجازه بدید در حد احترام درونی باقی بمونه. وقتی ابرازش میکنید، شنونده مذکر پرواز میکنه و امان از عاقبت مواردی که اون آقا خودش ...

خانم‌هایی که متاهل هستید! آیا از همین حربه برای واکسینه کردن همسرانتون توی این دوره و زمونه بیمار، استفاده کردید؟ اگه نکردید، یعنی هیچ چی از زندگی مشترک نمیدونید!

خانم‌ها کم توقع‌اند!!!!!!!

تعجب کردید؟ بله. خانم‌ها واقعا کم توقع‌‌اند. البته من با اون اقلیتی که بیمار روانیند کاری ندارم، دارم در رابطه با عموم خانم‌های محترم صحبت میکنم. خانم‌ها با چیزهای خیلی کوچیکی شاد میشن.
آقایان محترم! بعضی از کلمات، جملات، نگاه‌ها (استغفرالله)، همدردی‌ها و چیزهایی که شاید از نظر خودتون خیلی چیز خاصی هم نباشن، میتونه به مرور زمان در دل یک زن طوفان به پا کنه و بقیه داستان. مراقب اینگونه پیام‌ها از طرف خودتون به یک خانم نامحرم باشین.

آقایانی که متاهل هستید! من کلا دوست ندارم یک موضوعی رو به کل افراد تعمیم بدم، اما شاید این یکی رو بشه به کل تعمیم داد! خدا بگم چی کارتون کنه! بس که مغرورید.

تجربه شخصی خودم در برخورد با همه‌ی خانم‌ها اینه که همشون به یه نسبتی، حالا کم یا زیاد، تشنه‌ی اینجور شاد کننده‌های کوچیک، اما به شدت کارسازند. یادم نمیاد استثنایی تا حالا وجود داشته باشه. امان و امان و امان از عاقبت مواردی که یک خانم، این داروی معجزه‌گر رو از دستای شخصی غیر از حلال و محرم خودش دریافت کنه. بر اساس مشاهدات خودم، متاسفانه این عامل در صدر علل انحراف قرار داره.

آقایان ...... !
در نکته‌ شماره ۹ توضیح دادم که نباید خانم‌ها نسبت به مردها دید بدی داشته باشن، پس لطفا به آفرینش خدا احترام بگذارید! اما مسئله نگاه یک مرد رو نباید دست کم گرفت، همکاران چادری من، بیرون از محل کار چادر میپوشن، اما وارد محل کار که میشن، چادر از سر برمیدارن. انگار محیط کار هم مثل محیط خونه شخصیشون امنه.

به قول خواهرم، چادر نپوشیدی بدونی چقدر سخته، آره میدونم که سختیش رو نمیتونم درک کنم، اما جدی بگیرید این مورد رو.
توضیح دادم که وقتی دیدار زیاد میشه، وقتی بارها و بارها و در بازه‌های زمانی طولانی، مثل محل کار، دانشگاه، فامیل‌ها و آشنایانی که زیاد رفت و آمد داریم باهاشون، حتی اگر با چشمان پاکی هم طرف باشیم، بالاخره یک سری نگاه تصادفی رخ میده، گناهی بر گردن مردان نیست، اما به مرور زمان جمع شدن این یه نگاه‌های تصادفی، آرام آرام تصویر مشخصی در ذهن مرد میسازه و دست خودش هم نیست، چون ذهن مرد قدرت تصویرسازی به شدت قوی داره. جلوی این فرایند رو نمیتونه بگیره، مگر اینکه نهایتا بتونه با اراده خودش تصویر تشکیل شده رو پاک کنه که کم پیدا میشه همچین مردی.
در کل نگاه یک خانم به این مسئله، باید جنبه‌ی مدیریتی داشته باشه. یعنی به جای اینکه غر بزنه که همه‌ی مردا فلان و بهمان، تمرکزش روی مدیریتی که خودش میتونه اعمال کنه باشه. شاید داستان بدکاره‌ای که بنده‌ی مومن خدا رو از گناه منصرف کرد و تمام گناهان خودش بخشیده شد و به فرمان خدا، پیامبرش بر جنازه‌ش نماز خواند را شنیده باشید، این پاداش کسی‌ست که از به گناه افتادن دیگری جلوگیری میکنه.
خانم های محترم! چادر بپوشید، لطفا. آرایش غلیظ هم نکنید، با صدای بلند هم نخندید. مرسی.

خانم ها خیلی خوش صحبتن! خیلی ...
یعنی وقتی شروع میکنن به صحبت و گرم میشن، دیگه کاری ندارن که دارن چی میگن و چه گوش‌هایی داره میشنوه، خونه و بیرون خونه براشون فرقی نداره. میگن و میگن.
پیش اومده که با شنیدن بعضی حرف‌ها، به قدری خندیدم که به عمرم اونجوری نخندیده بودم. بیشتر از اینکه چرا توجه نمیکنند که من یک مرد نامحرم غریبه هستم. لابلای این حرفا، خیلی اوقات مسائل خصوصی زندگی هم فاش میشه، بارها مجبور شدم صحبت‌هاشون رو قطع کنم و تذکر بدم که دارید مسائل خصوصی زندگی‌تون رو فاش میکنید. حالا من به جهنم! حتی اگه جمع کاملا هم زنانه بود، باز هم دلیل نمیشه از همه چی صحبت کنید. به من ثابت شده که هیچ هدفی از این صحبت‌ها وجود نداره. هدف خود حرف زدنه، نه پیامی که قرار منتقل بشه. درسته که خانم ها با حرف زدن آروم میشن، اما، هر چیزی حدی داره، کنترل کنید لطفا.


و اما صحبت آخرم با خانم‌های محترم. برای شما یک بخش جدا در نظر گرفتم. دنیای بیرون، دنیایی مردانه‌ست. قوانین‌ش هم مردانه تنظیم شده. زمانی که وارد این دنیا میشوید، باید به قوانین آن آشنا باشید. دنیای بیرون امنیت و آرامش درون خانه را ندارد. سخته که دائما بخواهید مراقب باشید، بر آقایان هم واجبه که مراعات شرایط خانم‌ها را بکنند، اما اولویت با خود خانم‌هاست. بستن پیاده رو توسط چند خانم، بیرون آمدن ناگهانی خانم‌ها از فروشگاه‌ها در حالی که نگاهشون به داخل فروشگاهه و جلوشون رو نمیبیند، راحت نشستن خانم‌ها در تاکسی، درست کردن روسری وسط خیابان و مسائلی از این دست که خیلیا شاهدش بودیم، نشانه‌هایی هستند از اینکه اکثر خانم‌ها متوجه نیستند الان بیرون خونه‌نند، نمیدونند محیط بیرون، محیط مردانه یعنی چی. در اینکه وقتی یک مرد در تاکسی کنار یک زن میشینه، موظفه که خودش رو جمع بکنه شکی نیست، اما اولویت با خود خانمه، خانم‌ها خودشون در درجه اول باید خودشون رو حفظ کنن. قوانین دنیای مردانه را بشناسید، هم امنیت خودتون بیشتر تضمین میشه و هم با عمل به خلاف هر آنچه در بیرون از خانه انجام میدید نسبت به همسرتون، رابطه‌ی بهتر و قوی‌تری با همسرتون میسازید.

سرتون رو درد نیارم. اگه نظری داشتید، خوشحال میشم درمیون بزارید.

سلام
چند تا نظر داشتم
یکی درباره اون که به همکارانتون می گفتید نگویند چشم، بگویند باشه. "باشه" احساس صمیمیت بیشتر نمیده؟
دوم درباره اون که گفتید وقتی به کسی بگویی محیط کارت رو عوض کن یعنی ضعیف هستی ضعیف هم بمون! فکر نمی کنم راه حلش باقی موندن در شرایط گناه باشه. همه جا به ما توصیه شده از شرایط گناه پرهیز کنیم. مثال بزنم، بچه ای که تازه میخواد روزه گرفتن رو شروع کنه مراقبن جلوی دستش خوردنی نذارن، توی مسیر رفت و آمدش چیزای خوشمزه چشمک نزنه،... . هیچکس نمیاد جلوش یه بشقاب قرمه سبزی یا یه ظرف لواشک بذاره و بگه برای اینکه خوب بتونی روزه بگیری تمرین کن همین جوری که زل زدی به این بشقاب و بوش کل مغزت رو گرفته چیزی نخوری. اما آدمی که چند ساله داره روزه می گیره حتی ممکنه تو رستوران کار کنه و مشکلی نداشته باشه. وقتی کسی متوجه محرک بودن محیط اطرافش شدنمیشه بهش گفت همونجا بمون و به کارت ادامه بده تا قوی بشی. بدتر داریدضعیفش می کنید. اینکه نسبت به محیط کارش همچین حسی داره خودش یعنی شروع خطر. بحث پیشگیری نیست که بگید طرفرو واکسینه کنیم و این حرفا. شخص بیمار شده و ما هم اصرار داریم تو محیط عفونی نگهش داریم.

momi14;1003827 نوشت:
به هر حال ...

هدف اینه که بتونیم قدمی رو به جلو برداریم.
....
من هم در همین راستا و در ادامه همین راهکارها، نکاتی که از نظر خودم ( بنا بر تجربه شخصی ) میتونه سودمند باشه رو میگم، شاید گره از کار یکی باز کرد.
...
اگه نظری داشتید، خوشحال میشم درمیون بزارید.

با سلام و خدا قوت
ممنون که اینقدر وقت و حوصله گذاشتید.
نکات بسیار ارزنده و در عین حال کاربردی را مطرح کردید. شخصاً خیلی استفاده کردم.
انشالله شما هم به حقیقت آن پاسخی که به دنبالش هستید برسید.

الرحیل;1003864 نوشت:
سلام

علیک سلام

الرحیل;1003864 نوشت:
یکی درباره اون که به همکارانتون می گفتید نگویند چشم، بگویند باشه. "باشه" احساس صمیمیت بیشتر نمیده؟

برای من نه. اما متوجه منظور شما هم شدم. شاید بشه گفت که کلمه "باشه" کلمه ایست که در روابطی که افراد با هم راحت هستند استفاده میشه و کلمه "چشم" یه کلمه ی رسمیه. مثلا شاید هیچوقت در مکالمات بین اعضای خانواده از این کلمه استفاده نشه.
اما به شخصه اعتقاد دارم که کلمات و جملات زیبا اتفاقا باید در همون روابط با سطح بالا مثل خانواده استفاده بشه و حالا اگر غیر از اینه، خب اشتباهه. به نظر من اتفاقا استفاده از کلمه ی غیرمحترمانه "باشه"، همون مصداق رفتار متکبرانه و کلمه ی "چشم" مصداق رفتار محترمانه ست.
اما این صرفا نظر منه و نظر شما هم فکرم رو مشغول کرد.

الرحیل;1003864 نوشت:
فکر نمی کنم راه حلش باقی موندن در شرایط گناه باشه.

الرحیل;1003864 نوشت:
ما هم اصرار داریم تو محیط عفونی نگهش داریم.

ن ببینید. من نگفتم همونجا نگه ش داریم. صحبت من اینه که اگر هم قرار به رفتن از اون محیط باشه، این رفتن قدم اوله، نه قدم آخر. راه حل موقتیه، نه دائمی.

من بی احتیاطی میکنم و تو فصل زمستون بدون پوشیدن لباس گرم، از محیط امن و گرم خونه میرم بیرون و سرما میخورم. اگر بخوام تو همون محیط سرد باقی بمونم، احتمال بازیابی سلامتیم به صفر میرسه. حتما باید به محیط امن خونه یا درمانگاه برم و مدتی از محیط بیماری زا دور باشم و در آرامش به استراحت بپردازم تا دوباره سالم شم. تا اینجای داستان درست، اما از اینجا به بعد چی؟ همون جا تو خونه بمونم برای همیشه؟
با توجه به تجربه ی به دست آمده باید بتونم تدابیری در نظر بگیرم که دیگه سرما نخورم.
خودتون مثال خوبی زدین، بعد از سالها روزه داری، باید بتونیم تو شرایط سخت هم روزه دار بمونیم. نمیشه که همیشه از غذا فراری باشیم. دور بودن قدم اوله، تو دوران بچگی، نه قدم آخر. برای همون شخص با تجربه هم اگه امکانش باشه از عوامل محرک دور باشه، صد البته بهتره، اما میدونیم که همیشه اینطور نیست.

برای رسیدن به قدم آخر باید یه راهی پیدا کنم:

الرحیل;1002019 نوشت:
باید راهی باشه.

سلام
یک سوالی برام پیش اومد.
اگه بخوایم مثال غذا رو به میل جنسی انطباق بدیم
یه بچه دو ساله طاقت گرسنگی رو نداره. حتی گرسنه هم نباشه ولی به چیز خوشمزه دست کسی ببینه دلش میخواد. به مرور یاد می گیره که گرسنگی رو تحمل کنه. کم کم دیگه غذا به هیجانش نمیاره، یه چیز خیلی بی اهمیت و حاشبه ای توی زندگیش میشه و حتی میتونه چند روز غذا نخوره درحالی که غذا هم جلوش باشه. اما همچنان اگه یه غذای خوشمزه بخوره از خوشمزگیش لذت می بره (که برعکس بچگیش، غذای خوشمزه هم لازم نیست خیلی چیز عجیب غریبی باشه. یه نیمرو یا نون پنیر و سبزی میتونه خیلی براش خوشمزه باشه). یعنی این بی تفاوت شدن اتفاق خیلی خوبیه
پس چرا درمورد میل جنسی اینقدر اصرار هست که یه چیز عادی و بی اهمیت نشه و همیشه زن و مرد خواهان همدیگه باشن؟

الرحیل;1003974 نوشت:
سلام

سلام مجدد

الرحیل;1003974 نوشت:
یک سوالی برام پیش اومد.

چه سوال و مثال جالبی!
من عاشق مثال زدنم و توی حرف هام خیلی از مثال استفاده میکنم، تاثیر فوق العاده ای در مشخص شدن عمق مسائل داره.

به نظر شما نوزادی که به طور افراطی میل به غذا داره بیشتر از غذاش لذت میبره یا انسان بالغی که روی میلش کنترل داره؟

momi14;1003984 نوشت:
سلام مجدد

چه سوال و مثال جالبی!
من عاشق مثال زدنم و توی حرف هام خیلی از مثال استفاده میکنم، تاثیر فوق العاده ای در مشخص شدن عمق مسائل داره.

به نظر شما نوزادی که به طور افراطی میل به غذا داره بیشتر از غذاش لذت میبره یا انسان بالغی که روی میلش کنترل داره؟


سوال اینه که برای بقای بنیان خانواده لازمه لذت زن و مرد از هم در حد لذت نوزاد از غذا باشه؟ اگر در حد لذت انسان بالغ باشه خانواده از هم می پاشه؟
بماند که خیلی مطمئن نیستم نوزاد واقعا لذت بیشتری ببره، یا حتی اصلا لذت ببره

الرحیل;1003998 نوشت:
بماند که خیلی مطمئن نیستم نوزاد واقعا لذت بیشتری ببره، یا حتی اصلا لذت ببره

من هم اعتقاد دارم نوزاد چون درک کاملی از غذا خوردن نداره، لذت خاصی هم نمیبره. بر اساس غریزه ش میدونه که باید غذا بخوره، اما نمیدونه چرا.
با بزرگ شدن نوزاد، نسبت به علل غذا خوردن علم پیدا میکنه و تازه لذت از اینجا شروع میشه.

اگر منظور شما رو درست متوجه شده باشم، سوال شما اینه که آیا لذت جنسی باید در حد نهایتش باشه و الا خانواده به همین یه دلیل از هم میپاشه ... من فکر نمیکنم اینطوری باشه.
من خانواده ای رو میشناسم، چون خانم حوصله ی آشپزی نداره، داره از هم میپاشه! البته که فقط به همین یک دلیل نیست.

اگر هم درست متوجه نشدم، ببخشید.

momi14;1004012 نوشت:
من هم اعتقاد دارم نوزاد چون درک کاملی از غذا خوردن نداره، لذت خاصی هم نمیبره. بر اساس غریزه ش میدونه که باید غذا بخوره، اما نمیدونه چرا.
با بزرگ شدن نوزاد، نسبت به علل غذا خوردن علم پیدا میکنه و تازه لذت از اینجا شروع میشه.

اگر منظور شما رو درست متوجه شده باشم، سوال شما اینه که آیا لذت جنسی باید در حد نهایتش باشه و الا خانواده به همین یه دلیل از هم میپاشه ... من فکر نمیکنم اینطوری باشه.
من خانواده ای رو میشناسم، چون خانم حوصله ی آشپزی نداره، داره از هم میپاشه! البته که فقط به همین یک دلیل نیست.

اگر هم درست متوجه نشدم، ببخشید.


منظورم این نبود که تنها دلیل از هم پاشیدن خانواده اینه

منظورم این بود که گفته میشه که این مساله میتونه باعث سست شدن بنیان خانواده بشه و سوالم این بود که چرا؟

نیازه دیگه خب. با نیازش که مشکل نداری؟

ترکیبی از نیاز روحی به هیجان، صمیمیت، همیاری، اهمیت، فداکاری، سپاسگذاری (که همه در بهره جنسی وجود داره) و وقتی با غریزه همراه بشه، آدم بهش برمیخوره خب اگه تامین نشه.
شما اگه بدونی یکی میتونه بهت غذا بده، اما حالا به هر دلیلی نمیده، ازش متنفر نمیشی؟

بگذارید یک دور دیگه بپرسم. سعی می کنم توضیحم گویاتر باشه. ضمنا خوشحال میشم اگه استاد هم به بحث ورود کنن.

معمولا توی بحث مسائل زن و مرد، مدیریت غریزه، فلسفه حجاب و... گفته میشه اسلام با سرکوب غریزه و همین طور با آزادی بی حد و حصر اون (که حالا ما با آزادیش کاری نداریم) مخالفه، برعکس موافق ازدواج زودهنگام و دوری از نامحرمه. در اسلام خانواده از همه چیز مهمتره و رعایت حجاب و حیا بین زن و مرد باعث میشه زن همیشه برای شوهرش و شوهر برای زنش جذاب باشه. اگر انسان عادت کنه که به این میل بی توجه باشه و اون رو سرکوب کنه بعد از ازدواج هم همسرش براش جذابیت چندانی نداره و زندگیشون به سردی می گرایه

سوال این بود که چرا باید بی اعتنایی به این میل قبل از ازدواج، باعث سردی کانون خانواده بعد ازدواج بشه؟ اینکه آدم ها وقتی امکانات دارن لذت ببرن و وقتی ندارن بتونن تحمل کنن سالم تر نیست؟ چرا با نگاه اسلام مغایره؟

این بی توجهی و بی اعتنایی از نظر شما چطوری انجام میشه؟ یعنی چه رفتاری مصداق بی اعتناییه؟

اولین مرحله بی اهمیت و ناچیز تلقی کردنش در ذهن (در همون حدی که در متون اخلاقی در مذمت شکم بارگی می خوانیم)، و مرحله بعدی پرهیز از جنس مخالف (مکانی، زمانی و فکری)

الرحیل;1004033 نوشت:
خوشحال میشم اگه استاد هم به بحث ورود کنن

الرحیل;1004041 نوشت:
اولین مرحله بی اهمیت و ناچیز تلقی کردنش در ذهن (در همون حدی که در متون اخلاقی در مذمت شکم بارگی می خوانیم)، و مرحله بعدی پرهیز از جنس مخالف (مکانی، زمانی و فکری)

استاد!
در بحث شرکت نمیکنید؟

با سلام مجدد خدمت همراهان گرامی مخصوصا آقای momi14 و خانم الرحیل
پست هایی که اخیرا گذاشتید را مطالعه کردم و سوال و ابهام جدیدی نیافتم.(شاید هم متوجه نشدم)
بنابراین یک بار دیگه پاسخ های قبلی ام را میگذارم. لطفا مطالعه کنید. اگر ابهام و سوال برطرف نشد مطرح کنید.

بدیع;1000163 نوشت:
حدود رابطه با نامحرم

یکی از مسائلی که از جنبه های مختلف حائز اهمیت و قابل بررسی است و در این دو مقاله نیز به آن پرداخته شده بود، حد و حدود ارتباط با نامحرم است. این مسئله در آیات و روایات به طور تفصیلی مورد توجه قرار گرفته است که در ادامه تلاش می شود تبیینی در این باره داشته باشیم:

ابتدائی ترین و طبیعی ترین رابطه ای که در میان جنس زن و مرد وجود دارد کشش و جاذبه ای است که آن دو نسبت به یکدیگر احساس می کنند. اصل وجود چنین تمایلی مقتضای آفرینش حکیمانه خداوند است تا زن و مرد را برای پیوند مقدس ازدواج راغب و در حفظ بنای خانواده مصمم و مجاب نگاه دارد.

خداوند متعال میفرماید: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون‏؛ و از نشانه‏ هاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد. در اين نشانه‏ هايى است براى گروهى كه تفكّر می كنند.»(1)

توصیه های دینی نه تنها در جهت کاستن این تمایل درونی نیست بلکه با هر چیزی که آن را مورد تهدید قرار دهد مخالف است. شاید یکی از دلایل وجوب حجاب و عفاف جلوگیری از عادی شدن جذابیت های زن و به ابتذال رفتن دارایی های اوست که خود باعث تهدید بنای ازدواج است.

پی نوشت:

روم، 21.


بدیع;1000164 نوشت:
این احساس تا قبل از ازدواج و بعد از ازدواج نسبت به غیر همسر باید مدیریت و کنترل شود. چیزی که قرآن نام آن را عفاف و نه سرکوب می گذارد.

«وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ و كسانى كه امكانى براى ازدواج نمی يابند، بايد پاكدامنى پيشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نياز گرداند.»(1)

بنابراین عفت با همه اجر و پاداشی که دارد یعنی کنترل همین کشش درونی و دنبال نکردن و تقویت نکردن و ارضا نکردن آن از طریق حرام. در این مرحله به هیچ عنوان توصیه نمی شود فرد خودش را در شرایط خطرناک تری و در رابطه نزدیک تری با نامحرم قرار دهد و لو اینکه بتواند با به خرج دادن عفت بیشتر به سلامت عبور کند. اگر قرآن به مرد و زن توصیه میکند نگاه خود را از نامحرم فرو ببندند با اینکه ممکن است نا محرم خود حجاب را در محدوده شرعی رعایت کرده باشد. اگر قرآن به زن توصیه میکند در راه رفتن و حرکت به گونه ای عمل نکند که صدای زیور آلات او شنیده شود و در صحبت کردن به گونه ای حرف نزند که زمینه برای لغزش برخی مردان را فراهم آورد. اگر حضرت زهرا(سلام الله علیها) بهترین زن را کسی میداند که نه نامحرمی دیده باشد و نه نامحرمی او را ببیند. اگر امیرالمومنین(علیه السلام) مردان کوفه را به این خاطر که زنانشان دوشادوش نامحرمان در بازار راه می روند و در مسیر یکدیگر قرار میگیرند توبیخ میکند و .... همه به این خاطر است که غریزه بیشتر از اقتضای طبیعی آن تهییج نشود و بدون اینکه ضرورتی اقتضا کند فرد در شرایط سخت تری برای امتحان عفت قرار نگیرد.

در این مرحله حتی از چیزهایی که شاید در ارتباط با نامحرم حلال است نیز اجتناب می شود به این خاطر که سلامت قلب آسیب نبیند و از زمینه وقوع در حرام جلوگیری شده باشد.

پی نوشت:

نور، 33.


بدیع;1000165 نوشت:
اما در کنار این تصویرهایی که دین برای ایده آل رابطه زن و مرد به تصویر می کشد شرایط خاصی نیز پیش بینی شده است که ضرورتی حلال ارتباط و تعامل زن و مرد نامحرم را اقتضا می کند. علم آموزی، درمان، کار و ...... گاهی دو نامحرم را در کنار هم قرار میدهد. نگاه یکجانبه به دین نباید باعث شود گمان کنیم دین و دیندار در چنین موقعیت هایی خلع سلاح میشود و راهکاری ندارد و باید تسلیم گناه شود. یا اینکه به طور کلی انزواطلبی و غارنشینی را پیشه میکند و خود و جامعه را از فوائد تعاملات اجتماعی محروم میگرداند.

اتفاقا دین تربیت شده خود در مرحله قبلی را در این مرحله نیز مصون تر و مقاوم تر می باید. کسی که بدون هیچ ضرورتی باب ارتباط با نامحرم را باز نمی کند اگر ضرورت اقتضا کند در محدوده یک ضرورت به آن نگاه می کند و رفتار می کند.

خداوند در قرآن می فرماید:

«وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى‏ قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيم‏؛ از تو در باره يتيمان سؤال می كنند، بگو: «اصلاح كار آنان بهتر است. و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بياميزيد، (مانعى ندارد) آنها برادر (دينى) شما هستند.» (و همچون افراد یک خانواده با آنها رفتار كنيد!) خداوند، مفسدان را از مصلحان، باز می ‏شناسد. و اگر خدا بخواهد، شما را به زحمت می اندازد (و دستور مى‏دهد در عين سرپرستى يتيمان، زندگى و اموال آنها را بكلى از اموال خود، جدا سازيد ولى خداوند چنين نمی كند) زيرا او توانا و حكيم است.»(1)

در این موارد تعامل با نامحرم در محدوده احکام شرعی و به خاطر هدفی عقلائی و مشروع انجام می شود. اما فرد باید مراقب نیت و درون خود باشد که بر خلاف انیگزه ظاهری چیز دیگری دلیل او برای تعامل با نامحرم نباشد.

پی نوشت:

بقره، 220.


بدیع;1000166 نوشت:
موقعیت و نوع چهارمی نیز از ارتباط مشروع میان دو نامحرم متصور است که اضطرار مجوز آن است. در این موارد نادر مصلحت هایی همچون حفظ جان و ..... مجوز برخی محذورات مثل دست زدن به نامحرم می شود. اما در عین حال نیت و انگیزه پاک می ماند.

آنچه هر فرد و یا افراد جامعه در تعامل با نامحرم انجام می دهند تنها در صورتی که در قالب یکی از این چهار تصویر قرار گیرد حلال و مباح است. اما فراتر از آن به هر اسم و بهانه ای که باشد ضرورتی خودساخته برای ارتباط با نامحرم و به انگیزه لذت جویی جنسی است.

بدیع;1004435 نوشت:
با سلام مجدد خدمت همراهان گرامی مخصوصا آقای momi14 و خانم الرحیل
پست هایی که اخیرا گذاشتید را مطالعه کردم و سوال و ابهام جدیدی نیافتم.(شاید هم متوجه نشدم)
بنابراین یک بار دیگه پاسخ های قبلی ام را میگذارم. لطفا مطالعه کنید. اگر ابهام و سوال برطرف نشد مطرح کنید.

سلام علیکم
سوالم احتمالا خارج از تاپیک باشه
اینجا سعی کردم کامل توضیح بدم

الرحیل;1004033 نوشت:
بگذارید یک دور دیگه بپرسم. سعی می کنم توضیحم گویاتر باشه. ضمنا خوشحال میشم اگه استاد هم به بحث ورود کنن.

معمولا توی بحث مسائل زن و مرد، مدیریت غریزه، فلسفه حجاب و... گفته میشه اسلام با سرکوب غریزه و همین طور با آزادی بی حد و حصر اون (که حالا ما با آزادیش کاری نداریم) مخالفه، برعکس موافق ازدواج زودهنگام و دوری از نامحرمه. در اسلام خانواده از همه چیز مهمتره و رعایت حجاب و حیا بین زن و مرد باعث میشه زن همیشه برای شوهرش و شوهر برای زنش جذاب باشه. اگر انسان عادت کنه که به این میل بی توجه باشه و اون رو سرکوب کنه بعد از ازدواج هم همسرش براش جذابیت چندانی نداره و زندگیشون به سردی می گرایه

سوال این بود که چرا باید بی اعتنایی به این میل قبل از ازدواج، باعث سردی کانون خانواده بعد ازدواج بشه؟ اینکه آدم ها وقتی امکانات دارن لذت ببرن و وقتی ندارن بتونن تحمل کنن سالم تر نیست؟ چرا با نگاه اسلام مغایره؟

بدیع;1004435 نوشت:
با سلام مجدد خدمت همراهان گرامی مخصوصا آقای momi14 و خانم الرحیل
پست هایی که اخیرا گذاشتید را مطالعه کردم و سوال و ابهام جدیدی نیافتم.(شاید هم متوجه نشدم)
بنابراین یک بار دیگه پاسخ های قبلی ام را میگذارم. لطفا مطالعه کنید. اگر ابهام و سوال برطرف نشد مطرح کنید.

سلام استاد
من رفتم بیشتر هم با خودم دقت کردم. درباره وظیفه عملی حق با شماست، هر چقدر صغری کبری هم بجینیم راه همونه که شما فرمودید.
سوالم خیلی ارتباطی با این مساله که چه کار باید بکنیم نداشت. بیشتر این بود که اگر این کارها رو بکنیم چه اتفاقی می افته. اگر خارج از تاپیک نیست، لطفا پست حذف شده ام رو برگردونید.

پرسش: از کارشناس محترم درخواست دارم درباره این دو مقاله که به روابط زن و مرد پرداخته اند نظر بدهند. مقاله اول ترجمه یک مقاله خارجی است و مقاله دوم از دکتر علیرضا شیری است که مشاور و روانشناس هستند. میخواستم بدانم مطالب این دو مقاله تا چه اندازه قابل تایید است؟

[SPOILER]شما ازدواج کرده‌اید، اما رابطه‌ای صمیمی با یک همکار دارید،آیا می‌توان این رابطه را آرمانی و پاک دانست یا این رابطه در آینده به خیانت بدل می‌شود؟

او تاریخ تولد شما، غذای مورد علاقه شما، بزرگترین ترس شما، و عمیق‌ترین و مهمترین راز زندگی شما را می‌داند. نه، او همسر شما، که قول داده‌اید تا لحظه مرگ عاشقش بوده و به او احترام بگذارید، نیست. او همسر اداری شما است –عبارتی ساختگی که برای تعریف پدیده ارتباطی جدیدی ساخته شد که زمانی شکل گرفت که افراد مجبور شدند ساعات طولانی‌تر و سخت‌تری را در فاصله‌ای نزدیک‌تر با همکاران غیرهمجنس خود کار کنند.
یک همسر اداری از مرزهای شغلی فراتر رفته و نیازهای عاطفی شما را تامین می‌کند. اگر در مخمصه‌ای گرفتار هستید، این همکار –که از جنس مخالف است- همان کسی است که به شما اهمیت داده، می‌توانید به او اعتماد کنید و محرم اسرار شما است. ایجاد رابطه‌ای سالم و غیرجنسی با یک همسر اداری می‌تواند دشوار و گاهی برای ازدواج واقعی شما مضر باشد. در اینجا، از قدم زدن در مسیر باریک بین دوستی و خیانت، تا اجتناب کامل از صمیمیت با همکار جنس مخالف، تا آرمانی و پاک نگهداشتن چنین رابطه‌ای، قوانینی را طرح می‌کنیم که می‌تواند در این زمینه به شما کمک کند.

پدیده همسر اداری
اگرچه رویای خیانت به معشوق خود که قانوناً همسر شما نیز هست را ندارید، اما هر روز، از شنبه تا پنج‌شنبه، و در تمام طول روز در کنار فردی غیرهمجنس کار می‌کنید و این ساعات کاری می‌تواند به ۶۰، ۷۰ یا حتی ۸۰ ساعت در هفته نیز برسد. شما با هم نهار می‌خورید، در مورد زندگی و خانواده خود حرف می‌زنید، و در شرایط خوب و بد، و در بیماری و سلامت در کنار هم هستید. شما افکار، امیدها، و رویاهای جاه‌طلبانه خود را به اشتراک می‌گذارید –شما صمیمی هستید… اما محرم نیستید. بحث بر صمیمیت است. اهمیت دادن به فردی غیرهمجنس که روزی هشت ساعت یا بیشتر در کنار شما کار می‌کند بسیار آسان است. مفهوم همسر اداری مفهومی جدید است اما لزوماً نادر نیست. تعداد زیادی از افراد مختلف چنین همسری را در محل کار خود دارند. پدیده همسر اداری رو به گسترش است. همسران اداری زبان هم را می‌فهمند: آنها «شوخی‌های سربسته» را متوجه شده، خشم یکدیگر از رئیس و کاغذبازی اداری را درک کرده، و می‌توانند در مسائل کاری، چه خوب یا بد، به هم کمک کنند. یکی از نتایجی که ما از این مطالعه می‌گیریم آن است که مسائل خاصی وجود دارد که بیان آنها برای همسر اداری بسیار ساده‌تر از طرح آنها برای همسر واقعی است، که تا حدی به دلیل تجربی بودن این مسائل است. حرف زدن در مورد شرایط شغلی نیازمند پیش‌زمینه و تجربه شخصی است که یک همسر واقعی از آن بی‌بهره است. بنابراین در هنگام لزوم، یعنی هنگامی که شرایط دشوار می‌شود، یک همسر اداری بیش از همسر واقعی شما با زندگیتان هماهنگ است.

عبور از مرز
سوال آن است که خیانت‌ها چگونه آغاز می‌شوند. خیانت‌ها به صورت دوستی، به صورت نوعی صمیمیت آغاز می‌شوند. دیگران به خاطر صداقت و راحتی شما جذبتان می‌شوند.

هزاران نفر این نوع رابطه را در محل کار خود آغاز کرده‌اند و این روابط بعدها به خیانت منجر شده است.
این یکی از دلایلی است که افراد باید از آغاز روابط همسری اداری پرهیز کنند.
در مطالعه‌ای که انجام شده بود نیز این دلیل نگرانی تایید شد: ۵۰ درصد مخاطبان اعلام کردند که همکار متاهلی را می‌شناسند که با یکی از همکاران خود رابطه نامشروع داشته است. البته ما مخالف همکاری زنان و مردان نیستیم؛ اما بین همسری اداری و خیانت مرز باریکی وجود دارد.

قوانین همسری اداری
اگر یک همسر اداری دارید، ایستادن در طرف صحیح این مرز، هم برای ازدواج و هم برای شغل شما یک ضرورت است. در اینجا قوانین چنین رابطه‌ای را بیان می‌کنیم:

-اطلاعات شخصی، به ویژه اطلاعات زناشوئی خود را در محل کار بیان نکنید. اگر شخص دیگری شروع به بیان اطلاعات شخصی خود برای شما کرد، به او بفهمانید که علاقه‌ای به شنیدن این اطلاعات ندارید. چنین کاری خیلی دشوار است، اما رابطه را شخصی نکنید. اگر کسی اطلاعات شخصی خود را با شما در میان گذاشت، این اطلاعات را به همسرتان نیز بگویید تا در محل کارتان جهانی خصوصی و بدون اطلاع همسرتان خلق نکرده باشید.
-اگر وارد بحث‌های شخصی شدید، دقت کنید که ازدواجتان را چگونه دسته‌بندی می‌کنید. اگر شما با همسرتان مشکلی دارید، و این مشکل را به یکی از همکاران غیرهمجنس خود، که به شما اهمیت می‌دهد، بگویید، در مسیری اشتباه قرار گرفته و به سرعت نیز پیش خواهید رفت. اما اگر به همکارتان بگویید، «من دیوانه شوهرم هستم و ما خیلی یکدیگر را دوست داریم»، او احتمالاً زمان یا احساسات کمتری را صرف رابطه با شما خواهد کرد.

-خارج از ساعت و محیط کاری، با همکار غیرهمجنس خود خلوت نکنید. برای مثال، به نوبت از خودروی یکدیگر استفاده نکرده، در فعالیت‌های تفریحی بعد از ساعت کار شرکت نکرده یا اگر باید به سفری کاری بروید، همسر خود را نیز همراه ببرید. روابط عاطفی در فعالیت‌های تفریحی و گفتگوهای صمیمی شکل می‌گیرند –که هردو جزو دام‌های بسیار مهم است.
- با همکار خود مشروب ننوشید. نوشیدن مشروب با همسر اداریتان کاملاً قدغن است، زیرا وقتی مشروب می‌نوشید مرزها متزلزل می‌شوند.
-همسر واقعی خود را به همسر اداریتان معرفی کنید. با همسر اداری خود و همسر واقعی او و همسر واقعی خودتان برای شام بیرون بروید. همسر واقعی خود را در این رابطه وارد کنید تا رابطه خصوصی نشود.
-از حرف زدن مداوم در مورد همسر اداری خود در منزل خودداری کنید. همسر واقعی شما باید در مورد همسر اداری شما اطلاعات داشته باشد اما زیاده‌روی نکنید.

واقعیت یک همسر اداری
اگرچه یک همسر اداری می‌تواند یک دوست عالی، یک سیستم حمایتی قوی و شانه‌ای برای گریستن باشد، اما می‌تواند خطرناک نیز باشد. بنابراین از خودتان بپرسید، آیا یک همسر اداری ارزشش را دارد؟ اگر همسرتان به شما خیانت کند، بدترین تجربه زندگیتان خواهد بود. شما می‌خواهید تمام احتیاط‌های جانبی را به کار گیرید تا مطمئن شوید که چنین اتفاقی برای شما رخ نخواهد داد زیرا هیچ چیزی به این بدی نیست. بنابراین به شرایطی که می‌تواند موجب خیانت شود دقت کنید: اغلب خیانت‌ها در محیط شغلی و بین همکاران واقعاً صمیمی رخ می‌دهد. این یک سناریوی خطر-منفعت است، بنابراین اگر برای ازدواج تان اهمیت قائل هستید، بهتر است به حرفه‌ای نگهداشتن روابط شغلی خود توجه جدی نشان دهید.
ایده همسر اداری خطری فوق‌العاده است –قطعاً شما نمی‌خواهید شوهرتان همسری اداری داشته باشد.
اگرچه همسر اداری یک تهدید محسوب می‌شود، اما پاک و آرمانی ماندن چنین رابطه‌ای هم ناممکن نیست. کارشناسان در حال تحقیق در مورد نحوه تبدیل این روابط به خیانت هستند. این پدیده ارزش مطالعه را دارد زیرا می‌تواند به خیانت منجر شود. با این حال، همیشه هم اینطور نیست و در میان کسانی که هرگز به سمت خیانت نرفته‌اند –کسانی که مرزهای خطر را درک کرده و از این مرزها فاصله گرفته‌اند- روابط شغلی صمیمانه و سالمی وجود دارد.[/SPOILER]

[SPOILER]حد و مرز رابطه ی من، نامزدم، دوستم، شوهرم، همسرم با آدم های دیگه و بخصوص جنس مخالف چقدر باید باشد؟

انگاری ماها داریم گیج می شویم، مخصوصاً با فرهنگ های جدیدی که آمده است، مثل شبکه های اجتماعی، چت کردن در این شبکه ها که می تواند با آشنایان یا با غریبه ها باشد؛ اصلاً یک نوع جدیدی از روابط ایجاد شده است. قدیم به این روابط می گفتند Just Friend الان می گویند Social Friend یا همان دوست اجتماعی.
تمایل دارم به این سؤال فکر کنیم که ماها چقدر ظرفیت فرهنگی چنین مسائلی را داریم یا ایجاد کرده ایم؟ یا اینکه خرده فرهنگ هایی داریم که ظرفیت ایجاد شده را داشته باشد و موفق باشد؟
در واقع من به شخصه آدم های آسیب خورده ی زیادی را دیده ام؛ فکر نکنید که این آدم ها بی تجربه و دنیاندیده اند، موضوع، موضوع ساده ای نیست؛ آن هایی هم که فکر می کنند موضوع پیش پا افتاده ای است شاید بهتر باشد سری به اتاق های درمان بزنند و از اتفاقات باخبر شوند.
چیدمانی که من برای جواب دارم به این صورت است:
✔️یک سری از آدم ها برای ما غریبه اند و ارتباط خاصی با آن ها نداریم؛
✔️یک سری از آدم ها همکار یا همکلاس ما هستند؛ خب با غریبه تفاوت دارند و این تفاوت باز می گردد به صمیمت ما با آن ها؛ اینکه مثلا اگر یک نفر در دفتر کار ما مریض شود خب طبیعتا تا حدودی برای ما مهم است.
ممکن است در بین همکارها یا همکلاس های ما افرادی باشند که بخواهیم رابطه ی عمیق تری داشته باشیم اما نه تا حدی که رابطه عاطفی شکل بگیرد؛ دوست اجتماعی اینجاها شکل می گیرد، اینکه با یک نفر بیشتر از همکار یا همکلاس ارتباط دارم. فعلا کاری به مرد و زن ندارم. سوال اینجاست که آیا امکان دارد با یک نفر تا حدی رابطه داشته باشم که اندازه ی ارتباطم بیشتر از یک همکار یا همکلاس و کمتر از یک شریک عاطفی باشد؟ واقعیت این است که بله امکانش هست؛ حالا اینکه ما جنبه و ظرفیتش را داریم یا نه مسئله ای جداگانه است.
✔️دسته ی چهارم رابطه عاطفی است.
در تک تک این روابطی که گفته شد سه چیز مدام در حال تغییر است: هیجان، صمیمیت، تعهد.
مثلا تعهدی که در رابطه ی عاطفی باید داشته باشیم قطعا در رابطه با همکارم نخواهم داشت.
یا مثلا برخی از هیجان ها را نمی شود با دوست اجتماعی تجربه کرد، چراکه اگر بخواهیم هر نوع هیجانی را با او تجربه کنیم دیگر اسمش دوست اجتماعی نخواهد بود! شاید پیش بیاید با هم سینما برویم اما اینکه بخواهم در سینما دستش را بگیرم خارج از دوستی اجتماعی است!
در واقع وقتی به هر طبقه ای از این دسته ها می رویم وظایف آن طبقه به ما محوّل می شود؛ نمی شود با یک نفر رابطه ی عاطفی برقرار کرد و اسمش را بگذاریم دوست اجتماعی و نخود نخود هرکه رود خانه ی خود! ما که نمی خواهیم خودمان را گول بزنیم!
و اما در مورد رابطه داشتن با دوست اجتماعی …
در درجه اول حواسمان باشد که قرار نیست چیزی را پنهان کنیم؛ این حق همسر من است که باخبر باشد، البته نه با جزئیات تمام! باید مراقب باشیم که به وسواس نیفتیم! کسی که دچار وسواس ذهنی باشد دوست اجتماعی که سهل است پسردایی یا دختردایی را هم برای همسرش تحمل نمی کند!
پس قرار نیست چیزی را قایم کنیم.
دوم اینکه بهتر و درست این است که در مورد رابطه ی اصلی خودمان سرمایه گذاری کنیم و رشدش دهیم و بهترش کنیم؛ دعوایی پیش آمد زودتر اصلاحش کنیم، شفاف تر باشیم. اگر رابطه اصلی ما مین گذاری نشده باشد و توجه و مراقبت و شفافیت و جرئت لازم را در حفظ رابطه مان اعمال کرده باشیم احتمال اینکه یک عامل بیرونی (مثل دوست اجتماعی) بخواهد رابطه دچار لغرش کند کمتر است، نه اینکه محال باشد بلکه کمتر است؛ حقیقتا بحث لغزش و خیانت از مباحث جدی است.
سوم اینکه اهل رعایت کردن باشیم؛ هر ساعتی زنگ نزنیم؛ اگر می توانم به جای اینکه به خودش بگویم به همسرش بگویم و او را مراعات کنم. در واقع با رعایت کردن حواسم باشد که خودم با دست خودم حساسیت ایجاد نکنم.
بعد از ایمن سازی رابطه ی اصلی خودم و رعایت کردن، نوبت به تیپ شخصیتی می رسد. راستش تیپ شخصیتی برخی ها غلط انداز است و کِرم دارد! در رابطه اش کِرمک دارد! این ها در هر جایگاهی قرار بگیرند حساسیت برانگیزند. اگر شما آدمی هستید که مرز نداری باید بگویم این شما هستید که مین گذاری شده اید، این شما هستید که ایجاد حساسیت برای همسرتان می کنید؛ یا اینکه نمی توانید صمیمیت آدم ها را کنترل کنید، یا دچار خوش بینی ساده لوحانه هستید باید بگویم شما آسیب زننده خواهید بود.
این دسته از افراد در جایگاه دوست اجتماعی، اضطراب زا و دردسر ساز هستند.
[/SPOILER]

پاسخ: هر دو مقاله دارای نقاط ضعف و قوتی بود. البته طبیعتا فاصله مقاله اول از مبانی دینی زیادتر است. نکته مثبتی که در هر دو مقاله به آن اذعان شد امکان زیاد و احتمال بالای سُر خوردن از دوستی های به ظاهر ساده با جنس مخالف به روابط عمیق تر و چالش های اخلاقی و اختلافات خانوادگی بود.

یکی از نقاط ضعف این نوع نوشته ها انفعال در برابر یک پدیده اجتماعی و پذیرش آن است. در این رویکرد همین که یک مسئله در میان بخشی از جامعه وجود دارد دلیل کافی برای بحث درباره آن و احیانا به رسمیت شناختن آن است. تنها کاری که باید کرد( و یا از نظر برخی میتوان کرد) این است که سعی شود آثار منفی آن کمی کنترل شود. مثلا در مقاله اول از پدیده ای به نام همسر اداری و یا در مقاله دوم از دوست اجتماعی سخن گفته شد. این تعابیر به خودی خود میتواند در جهت منفی فرهنگ سازی کند و برای نوعی از روابط ناهنجار اصطلاحات مانوس به کار برد تا از قبح و استبعاد آن بکاهد. جعل عبارت ازدواج سفید برای نوع خاصی از روابط نامشروع نیز همین رهاورد شوم را به دنبال دارد.

اصولا پرداختن به معضلات اخلاقی و اجتماعی خاص در سطح عموم حتی اگر به هدف نقد و ارائه راهکار هم باشد، منجر به انس ذهنی و توسعه رفتاری درباره آن می شود. چیزی که قرآن از آن تعبیر به اشاعه فحشا می کند.

«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِي يَبْلُغُنِي عَنْهُ الشَّيْ‏ءُ الَّذِي أَكْرَهُهُ فَأَسْأَلُهُ عَنْ ذَلِكَ فَيُنْكِرُ ذَلِكَ وَ قَدْ أَخْبَرَنِي عَنْهُ قَوْمٌ ثِقَاتٌ فَقَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ كَذِّبْ سَمْعَكَ وَ بَصَرَكَ عَنْ أَخِيكَ فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَكَ خَمْسُونَ قَسَامَةً وَ قَالَ لَكَ قَوْلًا فَصَدِّقْهُ وَ كَذِّبْهُمْ لَا تُذِيعَنَّ عَلَيْهِ شَيْئاً تَشِينُهُ‏ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوءَتَهُ فَتَكُونَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ‏ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيم؛ محمد بن فضيل گويد: به حضرت موسى بن جعفر (عليه السّلام) عرض كردم: قربانت گردم گاهى از برادران دينى ما سخنى بگوش من مي رسد كه ناراحت مي شوم و چون از خودش مي پرسم منكر می شود با اينكه مردمان موثق و مورد اعتمادى آن را از قول او براى من نقل كرده ‏اند؟ امام فرمود: اى محمد گوش و چشمت را در مورد برادر دينيت دروغگو شمار (و به هر اندازه می توانى كار او را حمل بر صحت كن) و اگر پنجاه نفر شاهد در حضور تو نسبت به او قسم خوردند ولى خود او سخن ديگرى گفت پس تو شخص او را تصديق كن و آنها را دروغگو بشمار، مبادا چيزى را بر زيان او افشاء كنى كه موجب عيب و زشتى او گردد و آبرويش را ببرد، و در نتيجه از زمره كسانى شوى كه خداوند در قرآنش فرمود: «كسانى كه شهرت یافتن كار بد را در باره مؤمنان دوست دارند آنها را عذابى دردناك است.»(1)

حدود رابطه با نامحرم

یکی از مسائلی که از جنبه های مختلف حائز اهمیت و قابل بررسی است و در این دو مقاله نیز به آن پرداخته شده بود، حد و حدود ارتباط با نامحرم است. این مسئله در آیات و روایات به طور تفصیلی مورد توجه قرار گرفته است که در ادامه تلاش می شود تبیینی در این باره داشته باشیم:

ابتدائی ترین و طبیعی ترین رابطه ای که در میان جنس زن و مرد وجود دارد کشش و جاذبه ای است که آن دو نسبت به یکدیگر احساس می کنند. اصل وجود چنین تمایلی مقتضای آفرینش حکیمانه خداوند است تا زن و مرد را برای پیوند مقدس ازدواج راغب و در حفظ بنای خانواده مصمم و مجاب نگاه دارد.

خداوند متعال میفرماید: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون‏؛ و از نشانه‏ هاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد. در اين نشانه‏ هايى است براى گروهى كه تفكّر می كنند.»(2)

توصیه های دینی نه تنها در جهت کاستن این تمایل درونی نیست بلکه با هر چیزی که آن را مورد تهدید قرار دهد مخالف است. شاید یکی از دلایل وجوب حجاب و عفاف جلوگیری از عادی شدن جذابیت های زن و به ابتذال رفتن دارایی های اوست که خود باعث تهدید بنای ازدواج است.

این احساس تا قبل از ازدواج و بعد از ازدواج نسبت به غیر همسر باید مدیریت و کنترل شود. چیزی که قرآن نام آن را عفاف و نه سرکوب می گذارد.

«وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ و كسانى كه امكانى براى ازدواج نمی يابند، بايد پاكدامنى پيشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نياز گرداند.»(3)

بنابراین عفت با همه اجر و پاداشی که دارد یعنی کنترل همین کشش درونی و دنبال نکردن و تقویت نکردن و ارضا نکردن آن از طریق حرام. در این مرحله به هیچ عنوان توصیه نمی شود فرد خودش را در شرایط خطرناک تری و در رابطه نزدیک تری با نامحرم قرار دهد و لو اینکه بتواند با به خرج دادن عفت بیشتر به سلامت عبور کند. اگر قرآن به مرد و زن توصیه میکند نگاه خود را از نامحرم فرو ببندند با اینکه ممکن است نا محرم خود حجاب را در محدوده شرعی رعایت کرده باشد.(4) اگر قرآن به زن توصیه میکند در راه رفتن و حرکت به گونه ای عمل نکند که صدای زیور آلات او شنیده شود(5) و در صحبت کردن به گونه ای حرف نزند که زمینه برای لغزش برخی مردان را فراهم آورد.(6) اگر حضرت زهرا(سلام الله علیها) بهترین زن را کسی میداند که نه نامحرمی دیده باشد و نه نامحرمی او را ببیند.(7) اگر امیرالمومنین(علیه السلام) مردان کوفه را به این خاطر که زنانشان دوشادوش نامحرمان در بازار راه می روند و در مسیر یکدیگر قرار میگیرند توبیخ میکند(8) و .... همه به این خاطر است که غریزه بیشتر از اقتضای طبیعی آن تهییج نشود و بدون اینکه ضرورتی اقتضا کند فرد در شرایط سخت تری برای امتحان عفت قرار نگیرد.

در این مرحله حتی از چیزهایی که شاید در ارتباط با نامحرم حلال است نیز اجتناب می شود به این خاطر که سلامت قلب آسیب نبیند و از زمینه وقوع در حرام جلوگیری شده باشد.

اما در کنار این تصویرهایی که دین برای ایده آل رابطه زن و مرد به تصویر می کشد شرایط خاصی نیز پیش بینی شده است که ضرورتی حلال ارتباط و تعامل زن و مرد نامحرم را اقتضا می کند. علم آموزی، درمان، کار و ...... گاهی دو نامحرم را در کنار هم قرار میدهد. نگاه یکجانبه به دین نباید باعث شود گمان کنیم دین و دیندار در چنین موقعیت هایی خلع سلاح میشود و راهکاری ندارد و باید تسلیم گناه شود. یا اینکه به طور کلی انزواطلبی و غارنشینی را پیشه میکند و خود و جامعه را از فوائد تعاملات اجتماعی محروم میگرداند.

اتفاقا دین تربیت شده خود در مرحله قبلی را در این مرحله نیز مصون تر و مقاوم تر می باید. کسی که بدون هیچ ضرورتی باب ارتباط با نامحرم را باز نمی کند اگر ضرورت اقتضا کند در محدوده یک ضرورت به آن نگاه می کند و رفتار می کند.

خداوند در قرآن می فرماید:

«وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى‏ قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيم‏؛ از تو در باره يتيمان سؤال می كنند، بگو: «اصلاح كار آنان بهتر است. و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بياميزيد، (مانعى ندارد) آنها برادر (دينى) شما هستند.» (و همچون افراد یک خانواده با آنها رفتار كنيد!) خداوند، مفسدان را از مصلحان، باز می ‏شناسد. و اگر خدا بخواهد، شما را به زحمت می اندازد (و دستور مى‏دهد در عين سرپرستى يتيمان، زندگى و اموال آنها را بكلى از اموال خود، جدا سازيد ولى خداوند چنين نمی كند) زيرا او توانا و حكيم است.»(9)

در این موارد تعامل با نامحرم در محدوده احکام شرعی و به خاطر هدفی عقلائی و مشروع انجام می شود. اما فرد باید مراقب نیت و درون خود باشد که بر خلاف انگیزه ظاهری چیز دیگری دلیل او برای تعامل با نامحرم نباشد.

موقعیت و نوع چهارمی نیز از ارتباط مشروع میان دو نامحرم متصور است که اضطرار مجوز آن است. در این موارد نادر مصلحت هایی همچون حفظ جان و ..... مجوز برخی محذورات مثل دست زدن به نامحرم می شود. اما در عین حال نیت و انگیزه پاک می ماند.

آنچه هر فرد و یا افراد جامعه در تعامل با نامحرم انجام می دهند تنها در صورتی که در قالب یکی از این چهار تصویر قرار گیرد حلال و مباح است. اما فراتر از آن به هر اسم و بهانه ای که باشد ضرورتی خودساخته برای ارتباط با نامحرم و به انگیزه لذت جویی جنسی است.

پی نوشت ها:

  1. کلینی، محمد بن یعقوب(329 ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج‏8، ص147.
  2. روم/ 21.
  3. نور/ 33.
  4. نور/30 و 31.
  5. نور/31.
  6. احزاب/32.
  7. مجلسی، محمد باقر(1110ق)، بحار الانوار، بیروت، دار احیا التراث العربی، ج43، ص84.
  8. کلینی، محمد بن یعقوب(329 ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج5، ص537.
  9. بقره/ 220.
موضوع قفل شده است