جمع بندی چه دلیلی برای قبول داشتن یا نداشتن دین اسلام دارید؟

تب‌های اولیه

38 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چه دلیلی برای قبول داشتن یا نداشتن دین اسلام دارید؟

اسلام مال عرب ها نیست، عرب ها اون موقع اصلآ اسلام حالیشون نبوده، اونا فقط بخاطر شخصی به اسم محمد و البته منفعت خودشون اسلام آوردن، همونطوری که قبل قدرت گرفتن اسلام نوکر سینه چاک ابوسفیان بودن.......... منظور من از اسلام ، اسلام محمده .... قبولش دارید یا نه؟! لطفآ دلیل خودتونو بگید ...... قابل توجه اون دسته از دوستانی که میگن اسلام مال اعرابه باید بگم که اگه اسلام در میان اعراب ظهور کرده بخاطر عقل و درایت پایینی بوده که اعراب داشتن و خدا یه جورایی خواسته که این این آدمای کم عقل رو هدایت کنه !!! اگه محمد ایرانی بود بازم این حرفا رو میزدین؟؟؟ (اینا فقط عقاید خودم بود .... هرکسی هم عقیده ای داره).............البته بگم که منم خیلی از دستورات اسلام رو قبول ندارم !!! اما میخوام دلیل عاقلانه تری واسه قبول داشتن یا نداشتن اسلام بگید...... خواهشآ به عقاید همدیگه هم احترام بذارید .... خواهشآ !!

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد شعیب

[TD][/TD]

با سلام خدمت شما دوست گرامی
قبل از این که وارد بحث اثبات اسلام شویم لازم است به نکته زیر توجه شود:
اسلام دین جامعی است که مخصوص ملت خاص زبان خاص، مکان خاص و زمان خاصی نیست بلکه دین اسلام دینی برای همه انسان ها در هر کجای عالم که زندگی می کنند و هر زبانی دارند و هر ملیت و قومی که هستند تا روز قیامت است.
اسلام به عنوان آخرین دین و کامل ترین نسخه هدایتی بشر باید در میان قومی نازل می شد که زبانشان تحمل بار معنای بالای قرآن را داشته باشد و این معجزه جاوید می توانست به عنوان یک معجزه در ظرف زبانی آنها واقع شود و به شهادت متخصصین و زبان شناس ها زبان های دیگر ظرفیت این کار را نداشت.
از طرفی عرب به خاطر خصوصیات اخلاقی که داشت اگر قرآن به زبان دیگری نازل می شود آن را قبول نمی کرد اما دیگر فرهنگ ها قرآن به زبان عربی را قبول کردند قرآن می فرماید:
وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ؛ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ (سوره الشعراء، آیات 198 و 199.)
[=Verdana]این آیه را اینگونه ترجمه می کنند: و اگر آن را برای مردمی که عربی نمی‌دانند نازل می‌کردیم؛ محال بود که (عجم ها) آن را بفهمند و به آن ایمان بیاورند.
امام صادق (ع) در توضیح این آیه می فرماید:
[=Verdana]"اگر قرآن بر عجم نازل می‌شد اعراب به آن ایمان نمی‌آوردند (ولی) این قرآن بر اعراب نازل شد و عجم ایمان آوردند و این خود برای عجم فضیلتی است". ("لو نزل القرآن علی العجم ما آمنت به العرب و قد نزل علی العرب فآمنت به العجم ، فهذه فضیلة العجم": بحارالانوار، ج 9، باب 1 (احتجاج الله تعالی ...)، ص 228.)
[=Verdana]بنابراین ترجمه‌ی صحیح آیات فوق چنین است:[=Verdana]"و اگر آن (قرآن) را بر بعضی از عجم (غیر عرب) ها نازل می‌کردیم؛ و ایشان (عجم ها) آن را بر اعراب می‌خواندند، (اعراب به دلیل شدت تعصب) به آن (قرآن) ایمان نمی‌آوردند".

آیات متعددی رسالت پیامبر را جهان شمول معرفی می فرماید:
[=Verdana]- تَبارَكَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِیَكُونَ لِلْعالَمینَ نَذیرا("بزرگ و بزرگوار است آن (خداوندی) كه فرقان – جدا کننده‌ی حق از باطل- را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را هشدار‏دهنده باشد": سوره فرقان، آیه 1.)
[=Verdana]- إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمینَ("این (قرآن) جز یادآوری و پندى براى جهانیان نیست": سوره ص، آیه 87)
[=Verdana]- وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمینَ( "در حالى كه این (قرآن) جز یادآوری و پندی براى جهانیان نیست": سوره قلم، آیه 52.)

ادامه دارد...

[=Verdana]

ادامه..

[=Verdana]اما بیان اثبات حقانیت و اثبات دین اسلام:[=Verdana]

[=Verdana]نکته مهم:[=Verdana][=Verdana]در این بحث اصل وجود خدا و حکیم بودن او فرستادن پیامبران برای هدایت بشر اصول موضوعه و صحت آن مفروض است.(اگر دوستان در این قسمت می خواهند بیاناتی داشته باشند باید در تاپیک دیگری پیگیری بفرمایند)
[=Verdana]
ما در اینجا دو بحث داریم یکی این که از کجا بدانیم که دین اسلام دین حق است و مطلب دیگر این که چرا با وجود ادیان دیگر باید از اسلام تبعیت کنیم.

وقتی که ما قبول کردیم که خدا از روی حکمت پیامبرانی را برای هدایت بشر می فرستد می توانیم با معیار ها و شاخصه هایی حقانیت ادیان را بررسی کنیم:[=Verdana]
شاخص هاي اساسي حقانيت يك دين چهار امر است:
[=Verdana]
1- بنیاد الهی(که این شاخصه از چند راه قابل بررسی است: آموزه های دین،تایید دین قبلی، اعجاز،روش تاریخی، ادعای خود دین،) 2- تحریف نا شدگی، 3- نسخ نا شدگی(عدم پیدایش شریعت حقه پسین،ادعای خاتمیت) 4- خرد پذیری.
که در ادامه به تفصیل آن می پردازیم:

[=Verdana]1. بنياد الهي [=Verdana]
اصل الهي بودن يك دين از راه هاي زير قابل بررسي است:
[=Verdana]
1 ـ1ـ آموزه هاي دين
[=Verdana]با مراجعه به آموزه هايي كه هر ديني براي خود دارد ـ چه اين آموزه ها در قالب كتاب مقدس باشد يا گفتارهاي پيامبر آن دين ـ مي توان پي برد كه آيا يك دين، واقعاً دين حق الهي است يا خير؟ در اينجا معقول و منطقي بودن، داشتن هماهنگي و انسجام، پاسخ گويي به نيازهاي ابدي و اساسي انسان، وجود نظام اعتقادي، ارزشي و عبادي، هدفمندي و مطابقت با سير و سرشت جوهري انسان، بهترين شاخص هايي است كه مي تواند ما را به حق بودن يك دين رهنمون شود.
اسلام در همه جوانب زندگی بشر حتی در جزئیات آن نیز حرف برای گفتن دارد و آموزه های آن مطابق نیاز های روحی و جسمی بشر است.
[=Verdana][=Verdana]
2 ـ1ـ تأييد دين قبلي يا بعدي
[=Verdana]
[=Verdana]از آنجا كه اديان آسماني، با يكديگر پيوند عميقي دارند و هر ديني مؤيد و تكميل كننده دين قبلي است، مي توان با مراجعه به نصوص معتبر رسيده از پيامبري كه حق بودن دينش براي ما به اثبات رسيده است، كشف كرد كه آيا اديان ديگر، به تأييد اين دين رسيده اند يا نه. اين روش از جايگاه ويژه اي برخوردار است كه كمتر بدان توجه شده است. از طريق اين روش عدم حقانيت همه اديانِ ادعاييِ پس از پيامبر خاتم نيز اثبات مي شود.
پیامبر اسلام به عنوان پیامبر آخرین توسط پیامبران قبلی وعده داده شده بوده و به صورت تصریح و اشاره در کلام آنها وارد شده بود.

ادامه دارد....
[=Verdana]

ادامه...

[=Verdana]
[=Verdana]3 ـ1ـ اعجاز[=Verdana]
معجزه پيامبر يكي از دلايل اثبات صدق نبي و بنياد الهي دين اوست. معجزه پيامبر بايد به طور قطعي اثبات شود. بنابراين كسي كه در حقانيت ديني تحقيق مي كند بايد خود آن معجزه را مشاهده كند و يا از طريق نقلي كه صدق آن قطعي و غيرقابل ترديد است با آن آشنا شود. مورد نخست تنها در مورد حاضرين در محضر پيامبر امكان پذير است و غايبان از آن بي بهره اند، جز در مورد قرآن كه معجزه زنده و ابدي است و همگان مي توانند با اين سند رسالت ارتباط مستقيم برقرار كنند و اعجاز آن را تجربه كنند.
قرآن به عنوان معجزه جاوید پیامبر در طول تاریخ جاری است تا جایی که در هر زمانی قرآن تحدی می کند.
[=Verdana]
4 ـ1ـ روش تاريخي
[=Verdana]با رجوع به گزارش هاي مستند، معتبر و كافي تاريخي، مي توان فهميد كه آيا دين خاصي داراي ويژگي ها و خصايصي كه بيان شد هست يا خير؟ تاريخ در اين باره، يكي از منابع شناخت ما در اديان مطابق با واقع است. اين چهار روش در عين مجزّا بودن از يكديگر، در پاره اي موارد مي توانند مكمل يكديگر در اثبات حقانيت يك دين باشند.
دین اسلام به گواهی تاریخ با آموزه های غنی خود عرب جاهلی را به اوج تمدن و پیشرفت رساند و در جهان بشریت تحول شگرفی ایجاد کرد.
[=Verdana]
[=Verdana][=Verdana]5 ـ1ـ ادعاي خود دين[=Verdana][=Verdana]
ادعاي خود دين نسبت به بنياد الهي به سه صورت قابل تصور است:
ـ يا ديني ادعاي الهي و وحياني بودن دارد.
ـ يا ديني ادعا دارد كه از سوي خداي هستي نازل نشده.
ـ يا ديني نسبت به اين مسئله ساكت است.
در مورد اول بايد صدق مدعا را از طريق راه هاي پيشين آزمود. اما اگر ديني ادعاي الهي بودن نداشته يا عكس آن را داشته باشد، مانند اديان ابتدايي و قديم همچون آنيميسم، فتيشيسم، ميترانيسم، هندوئيسم، برهمنيسم، جنيسيم، و اديان تركيبي مانند سيكيسم و يا اديان فلسفي چون بوديسم و كنفوسيونيسم و بسياري از اديان قديم آميخته به شرك مثل تثليث بابلي، تثليث رومي، تثليث هندي و... كاملاً از مجراي بحث خارج مي شوند و حوزه تحقيقات، منحصر به اديان مدعي الهي بودن چون اسلام، مسيحيت، يهوديت و زرتشتي گري مي شود.
[=Verdana][=Verdana]
2ـ تحريف ناشدگي
[=Verdana][=Verdana]
صرف بنياد الهي در اصل نخستين يك دين براي اثبات حقانيت فعلي آن كافي نيست؛ بلكه بايد وثاقت كتاب آسماني آن از جهت مصون بودن از تحريف و دستكاري هاي بشري نيز اثبات شود.
براي اثبات وثاقت كتاب آسماني، يعني استناد قطعي آن به پيامبر و تحريف نشدن آن، مي توان از روش هاي 1 ـ1 و 2 ـ1 و 4 ـ1 استفاده نمود. در خصوص قرآن به لحاظ اعجاز بودنش روش 3 ـ1 نيز كاربرد دارد.

ادامه دارد...
[=Verdana]

ادامه....
[=Verdana]
[=Verdana] 3ـ نسخ ناشدگي[=Verdana]
نسخ شدن يا نشدن يك دين از دو طريق به دست مي آيد:
[=Verdana]
1ـ3 ـ عدم پيدايش شريعت حقه پسين

[=Verdana]براساس اين ضابطه تا زماني كه شريعت الهي جديدي نازل نشود شريعت قبلي باقي است و با پيدايش شريعت جديد منسوخ خواهد شد. اين روش نسخ نشدن را به طور موقت ثابت مي كند و با آمدن شريعت جديد براي هميشه شريعت پيشين منسوخ شناخته مي شود. از اين رو با آمدن شريعت اسلامي همه شرايع پيشين براي هميشه منسوخ خواهند بود.
[=Verdana]
2ـ 3 ـ ادعاي خاتميت؛
[=Verdana]ديني كه اصل الهي بودن و تحريف ناشدگي كتاب آسماني آن اثبات شده باشد اگر ادعاي خاتميت كند، به لحاظ صدق قطعي اين ادعا نسخ ناپذيري آن براي هميشه ثابت مي شود و ملاكي براي كشف كذب و عدم حقانيت همه اديان ادعايي بعدي خواهد شد. بنابراين خاتميت اسلام به تنهايي دليل قاطع بر كذب و بطلان همه اديان بعد از آن همچون آيين سميك و بهائيت مي باشد. بر اين اساس حقانيت براي هميشه اختصاص به دين مبين اسلام دارد.
[=Verdana]
[=Verdana][=Verdana][=Verdana][=Verdana]4ـ خردپذيري[=Verdana][=Verdana][=Verdana][=Verdana]
بررسي تطبيقي اديان براساس اين مسئله، تحقيقي گسترده و فراخ دامن مي طلبد. در عين حال به طور فشرده و كوتاه، اشاراتي در مقايسه چند دين بزرگ خواهيم داشت:
الف) مهم ترين ركن اساسي يك دين، «خداشناسي» آن است. در اين راستا آموزه «توحيد» در اسلام، خردپذيرترين آموزه است و ادله متقن بسياري بر آن گواهي مي دهد. اثبات توحيد به خودي خود، ابطال كننده آموزه «تثليث» و «ثنويت» است. بنابراين همين مسئله، به تنهايي براي اثبات عدم حقانيت اديان غير توحيدي كافي است.
ب) بسياري از اديان، به رغم دارا بودن پيشينه الهي، در طول تاريخ دچار تحريفات چشمگيري شده و اصالت خود را از دست داده اند. همين مسئله باعث شده كه آموزه هاي خردستيز بسياري در اين اديان رخ نمايد. اكنون از باب نمونه تنها به چند نمونه از تحريفات عهدين اشاره مي شود. گفتني است عهد عتيق كتاب مقدس يهوديان و مسيحيان، هر دو است، و عهد جديد كتاب مقدس مسيحيان مي باشد.

ادامه دارد...

[=Verdana] ادامه...
[=Verdana]
امتيازات اسلام بر ديگر اديان:
[=Verdana]
[=Verdana]
1. خردپذيري و خردپروري

[=Verdana]از جمله امتيازات مهم اسلام، عقلانيت، خردپذيري و بالاتر از آن خردپروري آموزه هاي آن است. اين مسئله در امور مختلفي نمودار است؛ از جمله:
در ابتداي همين مقاله حدفاصل حروف و اعداد با خط تيره آمده و بايد يكسان شود.

1 ـ1. نظام فكري و عقيدتي اسلام: (مانند خداشناسي، هستي شناسي، انسان شناسي، راهنماشناسي و فرجام شناسي)؛
2 ـ1. نظام اخلاقي اسلام؛
3 ـ1. نظام رفتاري و قوانين و دستورات عملي؛
4 ـ1. دعوت به تحقيق و پرسشگري در انتخاب دين.
خردپذيري آموزه هاي اسلام، از چنان وضوح و روشني برخوردار است كه قرآن مجيد، آدميان را به بررسي هوشمندانه و انتخاب خردمندانه دين دعوت كرده و هر گونه تحميل و اجبار و پذيرش كوركورانه دين را نهي مي كند: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ؛ پس بشارت ده بندگانم را، آنان كه به سخنان [مختلف] گوش فرا داده و برترين را بر مي گزينند» و «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَينَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي» ؛ «هيچ گونه تحميل و اجبار در امر دين روا نيست؛ [زيرا] به خوبي راه هدايت از ضلالت روشن شد». اما مسيحيت كنوني به علت قرار گرفتن در تنگناهاي شديد معرفتي و ناتواني در حل رابطه تثليث و توحيد و تجسد و خداانگاري مسيح، به جداسازي و گسست ايمان از معرفت فتوا داده و دين و ايمان را با عقل و خرد بيگانه ساخته است!
پروفسور لگنهاوزن مي گويد: «چيزي كه در اسلام بيش از همه، براي من جاذبه داشت، اين بود كه چقدر اين دين از پرسش هاي انسان استقبال مي كند و همواره دعوت به تحقيقات بيشتر در تعاليم دين مي كند».

ادامه دارد..

[=Verdana]
[=Verdana]2ـ اسلام و علم[=Verdana]

به رغم آنچه در تعارض و ناسازگاري مسيحيت با علم و معرفت بيان شد، دين اسلام با دانش و معرفت، پيوندي نزديك و ناگسستني دارد. وفاق و آشتي دين و دانش در اسلام در سه حوزه چشمگير و در خور توجه است:
[=Verdana]
يك) تشويق به فراگيري دانش
[=Verdana]
در اين عرصه اسلام گوي سبقت از هر مكتب و آئيني را ربوده است و از اين هم فراتر رفته و كسب دانش هاي لازم در جهت تأمين نيازمندي هاي دنيوي و اخروي را ضروري دانسته است؛ چنان كه پيامبر اكرم( ص) فرمود: «ان طلب العلم فريضة علي كل مسلم؛ همانا علم آموزي بر هر مسلماني واجب است.»
و نيز آمده است: عالمي كه از دانش او بهره برند از هفتاد هزار عابد برتر است. در كتاب هاي روايي و نصوص ديني ابواب مفصلي در اين زمينه وجود دارد.
[=Verdana]
دو) تقويت روحيه علمي:

[=Verdana]اسلام روحيه پژوهشگري را ارج مي نهد و در مسير حقيقت يابي و معرفت اندوزي هيچ مانعي نمي نهد. قرآن مجيد آواي تحقيق و جست وجوي آزاد و گزينش رهاورد معقول پژوهش را صلا داده و فرموده است: «بشارت ده بندگاني را كه به سخنان گوش فرا داده و برترين آنها را برمي گزينند.»

[=Verdana]سه) دارا بودن مضامين علمي:
[=Verdana]نصوص ديني اسلام آكنده از مضامين و مطالب علمي است. در اين عرصه اسلام هم در بردارنده مباني و پيش فرض هاي عام و متافيزيكي علوم است و هم دارنده بسياري از گزاره هاي علمي، به گونه اي كه يكي از وجوه اعجاز كتاب آسماني اسلام اعجاز علمي آن شناخته شده تا آنجا كه دانشمندان مسلمان و غير مسلمان صدها كتاب در باب رهاوردهاي علمي قرآن به نگارش درآورده اند.
از جهت سازگاري با علم و دانش بشري نيز اسلام كارنامه درخشاني دارد. موريس بوكاي، دانشمند فرانسوي، به دو امتياز اساسي در اين رابطه اشاره مي كند:
1 ـ غناي فراوان قرآن در حوزه مسائل علمي؛ در حالي كه عهد قديم (تورات) و عهد جديد (انجيل) نسبت به بسياري از آنها ساكت و فاقد اطلاعات و داده هاي مشخصي هستند.
2 ـ استواري و توافق داده هاي قرآن با دستاوردهاي متقن و معتبر علوم روز؛ در حالي كه عهد عتيق و اناجيل به تعارضات آشتي ناپذيري در اين زمينه مبتلا هستند. بوكاي مي نويسد: «من بدون سبق ذهن و با عينيت كامل، ابتدا به قرآن توجه كردم و خواستم درجه سازگاري اين متن را با معلومات علمي امروز بسنجم... در پايان كار بر من مسلّم شد كه قرآن، به ايجاب و اثبات هيچ مطلبي نمي پردازد كه در اين دوره معاصر، بتوان آن را از نظر گاه علمي محل انتقاد و ترديد قرار داد.
براساس همين روش عيني، عهد عتيق و اناجيل را نيز مطالعه كردم. در مورد عهد عتيق به هيچ وجه نيازي نبود كه پا را از كتاب نخست آن؛ يعني، سفر تكوين (پيدايش) فراتر بگذارم، تا به تأكيداتي آشتي ناپذير، با معلومات متقن علمي اين روزگار برخورد كنم!
در همان صفحه اول انجيل نيز، شجره و نسب عيسي (ع) ما را دچار اشكال مي كند؛ زيرا در اين باب متن انجيل متي با متن انجيل لوقا آشكارا در تناقض است. درباره تاريخ ظهور بشر بر روي زمين نيز مطالب انجيل لوقا با معارف امروزي كاملاً ناسازگار است».

ادامه...

[=Verdana]
[=Verdana]3ـ كتاب معصوم الهي[=Verdana]
يكي از مهم ترين امتيازات اسلام بر ديگر اديان، «كتاب آسماني» آن است. قرآن مجيد، از چند جهت بر كتاب هاي ديگر اديان امتياز دارد. برخي از اين جهات عبارت است از:
1 ـ3ـ كلام الهي؛ قرآن مجيد كتابي است كه تماماً از سوي خداوند، بر پيامبر(ص) نازل شده و تمام الفاظ و كلمات به كار رفته در آن، عيناً كلام الهي است.

2 ـ3ـ تحريف ناپذيري؛ قرآن كتابي است تحريف ناپذير كه همواره اصالت و عصمت خود را در طي قرون حفظ و دست بشر را از دستبرد تحريف كوتاه كرده است؛ در حالي كه هيچ يك از اديان موجود، از اين ويژگي برخوردار نيست.

3 ـ3ـ معجزه جاويد و سند رسالت؛ پيامبران براي اثبات رسالت خود، معجزه آورده اند؛ ليكن كتاب آسماني آنها، غير از معجزه و سند رسالتشان بوده است. اما قرآن خود معجزه است؛ يعني هم كتاب رسالت است و هم برهان صدق آن. از طرف ديگر اين كتاب معجزه اي جاودان و باقي و سندي زنده بر رسالت است كه قرن ها و عصرها را در مي نوردد و همگان را به تحدّي مي طلبد. در حالي كه معجزات پيامبران پيشين، فقط نزد حاضرين مشهود بوده و اثري از آن باقي نيست و جوامع بشري از مشاهده آن محرومند.

[=Verdana]4ـ جامع بودن[=Verdana]
از ديگر ويژگي هاي اسلام در برابر ديگر اديان، جامع بودن آن است. اسلام برنامه تكاملي بشر تا پايان تاريخ را به ارمغان آورده است. جان ديون پورت مي نويسد: «... قرآن مطابق تحقيقات كومب با انجيل فرق دارد؛ زيرا انجيل داراي مكتب و روش فقاهتي نيست؛ بلكه به طور كلي محتويات آن مركب است از قصص و روايات و بيانات تحريض و ترغيب بشر در نشر عواطف و احساسات عالي و فداكاري و... ولي هيچ نوع عامل و رابطه منطقي جالب و جاذبي كه اين معاني را با يكديگر ربط دهد، در انجيل وجود ندارد. از اين گذشته قرآن مانند اناجيل نيست كه فقط به عنوان ميزان و شاخصي درباره عقايد ديني و عبادت و عمل درباره آن شناخته شده است؛ بلكه داراي مكتب و روش سياسي نيز هست؛ زيرا تخت و تاج يا به تعبير ديگر اساس دستگاه و سازمان سياسي، روي اين شالوده ريخته شده و هر نوع قانوني براي اداره امور كشور، از اين منبع گرفته مي شود. و بالاخره كليه مسائل حياتي و مالي با اجازه همين منبع و مصدر قانون گذاري، حل مي شود.

[=Verdana]5ـ خاتميت[=Verdana]
اسلام دين خاتم است و اين خاتميت، اركان و لوازمي دارد؛ از جمله:

[=Verdana]1 ـ6. نسخ شرايع پيشين؛[=Verdana]
هر پيامبري كه شريعتي به ارمغان آوَرْد، شريعت پيشين را نسخ كرد و اسلام ـ به عنوان آخرين شريعت و برنامه كامل سعادت بشر از سوي خداوند ـ ناسخ همه شريعت هاي پيشين است.

[=Verdana]2 ـ6. نسخ ناپذيري؛ [=Verdana]
دين و شريعت اسلامي به لحاظ خاتم بودنش، از پايايي و ماندگاري برخوردار است. اين دين هرگز نسخ نخواهد شد و شريعت ديگري جايگزين آن نمي شود.
[=Verdana]
3 ـ6. همگاني بودن؛
[=Verdana]لازمه ناسخ بودن و پويايي اسلام، آن است كه اين دين، بديل ناپذير، همگاني و يگانه پرچمدار دعوت به سوي توحيد و وحدت بخش همه آدميان تحت لواي توحيد و يگانه شريعت و قانون سعادت آفرينِ خداوند باشد. ويژگي هاي ديگري نيز در باب جاذبه هاي اسلام و امتيازات معارف آن وجود دارد كه به جهت اختصار از ذكر آنها خودداري مي شود.[=Verdana]

با سلام
تنها راه تشخیص صحت یک دین معجزه داشتن آن است.معجزه را یا باید به عینه دید یا اینکه از طریق نقلی بدان ایمان آورد.از معجزات نقلی اسلام می توان به شق القمر اشاره کرد و از معجزات عینی می توان به قرآن اشاره کرد.نقلی یعنی غیر مستقیم و از طریق شهادت دیگران و عینی یعنی بدون واسطه به صورت محسوس.امتیاز دین اسلام نسبت به سایر دین ها داشتن معجزات عینی است مثل قرآن.

[="Times New Roman"][="Black"]اگر اسلام هیچ دستاورد مادی برای انسان نداشته باشه

و هیچ پیشرفت علمی باهاش نکنی و هیچ کمکی به بهبود وضعیت معیشتت نکنه

حداقل حداقلش اینه که با عمل به دستورات اسلام حالت همیشه خوبه

اسلام به آدم نشاط ، شادابی ، سرزندگی ، امید ، لبخند ، محبت ، آرامش میده

شما کافیه یه سر به گروه های تلگرامی بزنی و عکسهای پروفایل کاربران رو نگاه کنی

من اینکارو زیاد کردم

اغلب کسایی که افسرده و غمگین و بدبخت و بی کس و تنها و غریب به قول خودشون هستن

افراد بی نماز و دور شده از خدا هستن

توی دادگاه های خانواده سر بزنید ببینید چند تا پرونده مال خانواده های مذهبی هست ؟

اکثر خرابکاری ها و جار و جنجال ها و درگیری های فیزیکی مال غیر مذهبی هاست

حالا نرید دوتا ریشو پیدا کنید بگید بیا اینم دوتا ریشوی افسرده و غمگین و پرخاشگر و عصبی.

منظور من اکثریت هست که واقعا هرچقدر از خدا دورتر باشن

پاشون بیشتر توی دادگاه و کلانتری و آگاهی و اینجور جاها باز میشه

مثلا خودم به عنوان یک جوان سالم:khandeh!: تا حالا یک بار هم کلانتری رو از نزدیک ندیدم

اصلا نمی دونم چه شکلی هست

بنابراین امثال من رو الگوی خودتون قرار بدید=))[/]

منکه از اول از طریق خانواده بود که تقریبا مذهبی مثلا تو خانواده اقوام ما هم ماهواره نیست اما زیادم که نماز شب بخونن هم نه.
بعد در مدرسه و از طریق کتاب ها، یادمه یه درسی بود در کتاب فارسی فکر کنم که رفتار یکی از ائمه یا یه فرد مومن رو میگفت که به نرمی راه میره وقتی بیدار میشه بسم الله میگه و ... که من بشدت عاشق اون درس بودم و تا الانم باورش دارم و الگوی من هست.
بعد کتب دینی دبیرستان و معلم دینی ما. بعد بحث های مذهبی توی جمع خانواده و سایت اسک دین که خیلی یاد گرفتم
بعد مشکلات و الطاف خداند
و صوت های استاد فاطمی نیا رو دوست دارم
و رشته ی خودم که عربیه

چیزی که میشه گفت دین دریای عمیقیه که ممکنه هزاران بار توی قرآن خوندیم اما اون جمله یا آیه هیچ وقت تکراری نمیشه هرچقدر بریم جلو بیشتر درک میشه نه اینکه اولشم متوجهش نشیم و میشه گفت فقط لطف خداست. دین و نمیشه کاملا توصیف کرد هرکس یه سطح خاصی و داره
اثبات دین هم با عقل و درک و شناخت و لطف خداست که انسان و هدایت بکنه. یک لحظه انسان تفکر کنه و عالم باشه با کمک خدا میتونه انحرافات ادیان دیگه رو متوجه بشه.

Im_Masoud.Freeman;1000966 نوشت:
حداقل حداقلش اینه که با عمل به دستورات اسلام حالت همیشه خوبه

اسلام به آدم نشاط ، شادابی ، سرزندگی ، امید ، لبخند ، محبت ، آرامش میده

شما کافیه یه سر به گروه های تلگرامی بزنی و عکسهای پروفایل کاربران رو نگاه کنی

من اینکارو زیاد کردم


فکر نمیکنم حداقلش هم این باشه!!!
شما سری بزنید به آمار مستندی که مربوط به شاخص های رفاه ، امنیت ، خوشبختی و ... در مورد کشورهای مختلف موجود است و رنکینگ این کشورها را با توجه به میزان دینمداری ملاحظه بفرمایید.
البته خیلی هم نیاز به آمار نیست. وضعیت کلی کشورهای مسلمان در مقایسه با باقی کشورها کاملا روشن است.

ضمنا توجه بفرمایید حالت روانی ناشی از یک امر در یک مقطع را نمیتوان صرفا به ارزش آن امر نسبت داد. قطعا یک فرد معتاد از احساس فوق العاده و حس خوشی که با مصرف یک مخدر به او دست میدهد میتواند صحبت کند و میدانیم که این گزارش حال او صادقانه هم هست. لکن شما قضاوتتان در مورد مصرف مواد مخدر نمیتواند مبتنی بر حال خوش گزارش شده این فرد باشد.

[=Times New Roman]این قسمت پست شما

manmehdiam;1001083 نوشت:

ضمنا توجه بفرمایید حالت روانی ناشی از یک امر در یک مقطع را نمیتوان صرفا به ارزش آن امر نسبت داد. قطعا یک فرد معتاد از احساس فوق العاده و حس خوشی که با مصرف یک مخدر به او دست میدهد میتواند صحبت کند و میدانیم که این گزارش حال او صادقانه هم هست. لکن شما قضاوتتان در مورد مصرف مواد مخدر نمیتواند مبتنی بر حال خوش گزارش شده این فرد باشد.

پاسخ دقیقی به این مطلب است:

manmehdiam;1001083 نوشت:

شما سری بزنید به آمار مستندی که مربوط به شاخص های رفاه ، امنیت ، خوشبختی و ... در مورد کشورهای مختلف موجود است

و رنکینگ این کشورها را با توجه به میزان دینمداری ملاحظه بفرمایید.


شاخص های رفاه و امنیت و خوشبختی رو می تونه یه فرد معتاد و اسکول تعیین کنه

و در مورد احساس امنیت ، رفاه و خوشبختی که حین مصرف مواد مخدر بهش دست میده صحبت کنه

و می دانیم که این گزارش حال اون صادقانه هم هست

لکن شما قضاوتتان در مورد شاخص های رفاه و امنیت و خوشبختی نمی تواند

نشان دهنده ی امنیت و رفاه و خوشبختی واقعی مردم کشورهای مورد نظرتان باشد

مثلا طبق آمار سایت NationMaster کشورهای اروپایی و آمریکا بیشترین بزهکاری و جرم و جنایت رو به خودشون اختصاص دادن

رتبه های خودکشی هم نروژ 16 ، سوئد 22 ، سوئیس 10 و فرانسه 13 هست ( چند کشور رو به عنوان نمونه آوردم )

خودتون می تونید برید توی سایت و آمارهارو دقیق ببینید

اینکه پلیس آمریکا توی روز روشن هم قاضیه و هم جلاد و مثل آب خوردن آدم میکشه

واقعا نشون دهنده ی امنیت بالای مردمشون هست

اینکه سالانه 213 هزار نفر در آمریکا مورد تجاوز قرار می گیرند نشون دهنده ی امنیت بالاست

برادر عزیز اون تصویر بهشتی که شما از آمریکا و سایر کشورهای اروپایی می بینید همون تصویریه که یه معتاد بعد از مصرف مواد مخدر می بینه

قصد جسارت ندارم. منظورم اینه که این تصویر واقعا توهمی بیش نیست

اینکه در کشورهای اروپایی همه چی عالیه و چند تا ایراد پشمکی خفیف هم ازشون می گیرید که مثلا خودتون رو منطقی نشون بدید

اینکه اونجا همه چیز دقیق هست

همه چیز سر برنامه هست

کسی آشغال توی خیابون نمی ریزه همه به هم محبت میکنن

همه حیوانات رو دوست دارند

کسی به کسی بی ادبی نمی کنه

شب ها غذا می برند در خونه ی نیازمندان

اگه کسی پول نداشته باشه واسش خرید میکنن

دست سالمندان رو می گیرن از خیابون رد میکنن

خشم و درگیری اونجا اصلا معنی نداره و پلیس اونجا از بیکاری مگس می پرونه

همه ی تصمیم های درست اونجا گرفته میشه

همه ی کارهای خوب اونجا انجام میشه

اینها توهمی بیش نیست

متاسفانه برخی زرق و برق و برخی امکانات رفاهی اونجا چشمشون رو گرفته

برای همین دوست ندارند نقاط ضعفشون رو ببینند

برای همین رفتارهای خوبشون رو گلچین میکنند و به عنوان فرهنگی که در اونجا حاکم هست به خورد آدم های ساده میدن

مثلا یه پلیس آمریکایی رو می بینن که داره پای یه گربه رو مداوا میکنه و میگن به به ببین چقدر انسانیت اونجا هست

خب اگر قرار به اینجور قضاوت کردن باشه که ایران پره از این کارهاست توسط مسئول و غیر مسئول و انسان های عادی و رفتگر شهرداری

هرکشوری نقاط ضعف و قوت خودش رو داره

و نمیشه آمار تجاوز توی یه کشور بالا باشه

قتل و جنایت بالا باشه

و حرف از امنیت و خوشبختی زد

manmehdiam;1001083 نوشت:
فکر نمیکنم حداقلش هم این باشه!!!
شما سری بزنید به آمار مستندی که مربوط به شاخص های رفاه ، امنیت ، خوشبختی و ... در مورد کشورهای مختلف موجود است و رنکینگ این کشورها را با توجه به میزان دینمداری ملاحظه بفرمایید.
البته خیلی هم نیاز به آمار نیست. وضعیت کلی کشورهای مسلمان در مقایسه با باقی کشورها کاملا روشن است.

ضمنا توجه بفرمایید حالت روانی ناشی از یک امر در یک مقطع را نمیتوان صرفا به ارزش آن امر نسبت داد. قطعا یک فرد معتاد از احساس فوق العاده و حس خوشی که با مصرف یک مخدر به او دست میدهد میتواند صحبت کند و میدانیم که این گزارش حال او صادقانه هم هست. لکن شما قضاوتتان در مورد مصرف مواد مخدر نمیتواند مبتنی بر حال خوش گزارش شده این فرد باشد.

اتفاقا اکثر معتادا خیلی صادقانه معترفند که در بد منجلابی افتاده اند و میدونن که باید ترک کنن..

Im_Masoud.Freeman;1001086 نوشت:
مثلا طبق آمار سایت NationMaster کشورهای اروپایی و آمریکا بیشترین بزهکاری و جرم و جنایت رو به خودشون اختصاص دادن

رتبه های خودکشی هم نروژ 16 ، سوئد 22 ، سوئیس 10 و فرانسه 13 هست ( چند کشور رو به عنوان نمونه آوردم )

نه نیازی نیست بروم ببینم اصلا ندید قبوله!

فقط یک اشکال کوچک هست. به نظرت پس چه دلیلی داره که فوج فوج ملت از همه جای دنیا میرن اونجاها که مملو از قتل و تجاوز و ... این چیزاس ولی اندازه انگشتان دست هم آدم پیدا نمیکنی که مثلا از کشورهای اسکاندیناوی و اروپا مثلا تشریف بیارن به کشورهایی که به زعم شما شاخص های بالاتری دارند مثل افغانستان و عراق و پاکستان و ...کشور عزیز خودمان! که نزدیک 7 میلیون نفر!!! فقط در سی چهل سال اخیر رفتن؟!! براتون سوال پیش نمیاد؟! که قاعدتا پس باید چند میلیون نفر هر سال از اروپا وارد کشورهای اسلامی بشن؟!
در همین سوریه..چرا نزدیک 2میلیون آواره ای که پدید آمده (دلیل جنگ بماند که قطعا آمریکا و انگلیس و چند سال اخیر هم عربستان بهشان اضافه شده ایجاد کردند!) ولی چرا از این دو میلیون آواره چهار نفرشون هم نمیاد سمت ممالک اسلامی؟ چرا همه سمت آلمان و اروپای غربی فرار میکنن؟

شما که چند کشور رو به عنوان نمونه آوردین برای اوج جرم و جنایت و تجاوز...میتونی به عنوان نمونه چند نفر هم مثال بزنی که از اون جهنم آمده باشن ؟

manmehdiam;1001293 نوشت:
نه نیازی نیست بروم ببینم اصلا ندید قبوله!

فقط یک اشکال کوچک هست. به نظرت پس چه دلیلی داره که فوج فوج ملت از همه جای دنیا میرن اونجاها که مملو از قتل و تجاوز و ... این چیزاس ولی اندازه انگشتان دست هم آدم پیدا نمیکنی که مثلا از کشورهای اسکاندیناوی و اروپا مثلا تشریف بیارن به کشورهایی که به زعم شما شاخص های بالاتری دارند مثل افغانستان و عراق و پاکستان و ...کشور عزیز خودمان! که نزدیک 7 میلیون نفر!!! فقط در سی چهل سال اخیر رفتن؟!! براتون سوال پیش نمیاد؟! که قاعدتا پس باید چند میلیون نفر هر سال از اروپا وارد کشورهای اسلامی بشن؟!
در همین سوریه..چرا نزدیک 2میلیون آواره ای که پدید آمده (دلیل جنگ بماند که قطعا آمریکا و انگلیس و چند سال اخیر هم عربستان بهشان اضافه شده ایجاد کردند!) ولی چرا از این دو میلیون آواره چهار نفرشون هم نمیاد سمت ممالک اسلامی؟ چرا همه سمت آلمان و اروپای غربی فرار میکنن؟

شما که چند کشور رو به عنوان نمونه آوردین برای اوج جرم و جنایت و تجاوز...میتونی به عنوان نمونه چند نفر هم مثال بزنی که از اون جهنم آمده باشن ؟

اینکه خیلیا مهاجرت می کنند به این کشورها دلیل نمیشه،
شما باید ببینید این تعداد از افرادی که رفتن چند نفرشون واقعا ازینکار راضی بودن ، که تشخیصش سخته چون کسی که راضی نباشه و پشیمون شده باشه احتمالا نمیاد همچنین اعترافی بکنه و بگه واقعا چجور جایی بوده ..
وگرنه به نظر من رفتنشون بیشتر به خاطر تبلیغاتیه که در شبکه های ماهواره ای و .. برای اینجور کشورها میشه یا تبلیغاتی که علیه مملکت های اسلامی میشه .

manmehdiam;1001293 نوشت:
به نظرت پس چه دلیلی داره که فوج فوج ملت از همه جای دنیا میرن اونجاها که مملو از قتل و تجاوز و ... این چیزاس

سلام
تعداد چیزی، ملاک حقانیت اون چیز نیست.

ترنم ..;1001295 نوشت:
وگرنه به نظر من رفتنشون بیشتر به خاطر تبلیغاتیه که در شبکه های ماهواره ای و .. برای اینجور کشورها میشه یا تبلیغاتی که علیه مملکت های اسلامی میشه

چه خوب! شما یک مشاوره ای بده به سران کشورهای اروپایی و کلا غربی ها. چون یکی از بزرگترین مشکلاتی که رو دست این کشورهاست موضوع مهاجرت هست. طی سالهای اخیر احزاب دست راستی بیشتر در این کشورها دارن پیروزی بدست میارن . و البته اصلی ترین سیاست این احزاب هم مخالفت با مهاجرت هست . و با افزایش حوادث تروریستی در این کشورها روز به روز بر شمار مردمی که خواهان ایجاد محدودیت بر مهاجرت پذیری زیاد میشه...خلاصه اینکه این کشورهای اروپایی با این آرمانهای آزادیخواهانه و اومانیستی یه جورایی بلای جانشون شده! نمیتونن صریح و بی پرده مرزهای کشورهاشون رو بروی عزیزان دینمدار ببندن! یعنی همچین بلایی گریبانگیر این بیچاره هاست!

البته تبلیغات ماهواره ای هم خدایی خیلی موفقیت آمیز بوده! بالاخره هفت میلیون نفوس اون هم دست بر قضا اکثرا تحصیل کردگان یا اهالی کارآفرین یا سرمایه دارها...خلاصه سره های جامعه دقیقا همینا با تبلیغات گول خوردن رفتن!
اصلا نمونه های گول خورده ای هستن که آدم انگشت به دهان میمونه. مثلا یک گزارشی میخوندم از ورودی های یک سال مهندسی برق شریف (عموما رتبه های تک رقمی) فکرش رو بکن یه چیزی در حدود بالای 95درصدشون بعد از لیسانس دیگه اینجا نبودن. اکثرشون هم گول خورده و دانشگاههای دسته اول آمریکا پذیریش میگیرن!

باور بفرمایید حتی نشستن و بحث کردن بر سر اینکه شاخص های زندگی بخصوص در کشورهای اروپای غربی و اسکاندیناوی در چه وضعیه و مقایسه اش با کشورهای اسلامی بخصوص خاورمیانه خودمان در حد جوک بی مزه است. یه جورایی دیگه خیلی خنکه!

السلام علیک یا اباعبدالله
با سلام خدمت همه دوستان گرامی
به علت سفر زیارتی اربعین حسینی تا اطلاع ثانوی قادر به پاسخگویی نمی باشم

السلام علیک یا ابا عبد الله
دوستان اگر فرمایشی دارند در مورد این تاپیک بفرمایند تا در صورت امکان جمع بندی کنیم.
یا حق

manmehdiam;1001293 نوشت:
نه نیازی نیست بروم ببینم اصلا ندید قبوله!

فقط یک اشکال کوچک هست. به نظرت پس چه دلیلی داره که فوج فوج ملت از همه جای دنیا میرن اونجاها که مملو از قتل و تجاوز و ... این چیزاس ولی اندازه انگشتان دست هم آدم پیدا نمیکنی که مثلا از کشورهای اسکاندیناوی و اروپا مثلا تشریف بیارن به کشورهایی که به زعم شما شاخص های بالاتری دارند مثل افغانستان و عراق و پاکستان و ...کشور عزیز خودمان! که نزدیک 7 میلیون نفر!!! فقط در سی چهل سال اخیر رفتن؟!! براتون سوال پیش نمیاد؟! که قاعدتا پس باید چند میلیون نفر هر سال از اروپا وارد کشورهای اسلامی بشن؟!
در همین سوریه..چرا نزدیک 2میلیون آواره ای که پدید آمده (دلیل جنگ بماند که قطعا آمریکا و انگلیس و چند سال اخیر هم عربستان بهشان اضافه شده ایجاد کردند!) ولی چرا از این دو میلیون آواره چهار نفرشون هم نمیاد سمت ممالک اسلامی؟ چرا همه سمت آلمان و اروپای غربی فرار میکنن؟

شما که چند کشور رو به عنوان نمونه آوردین برای اوج جرم و جنایت و تجاوز...میتونی به عنوان نمونه چند نفر هم مثال بزنی که از اون جهنم آمده باشن ؟


سلام جناب مهدی
با بخش‌هایی از صحبت‌های شما موافقم. اما یک نقدی هم به حرفهای شما دارم. اینکه موضوعات را فقط از یک جنبه نگاه می‌کنید
ابتدا اینکه باید بین
"لذت‌بخش بودن" با "صحیح بودن" تفاوت قائل شویم. هر چیزی که لذت بخش است لزوماً صحیح نیست

در کل مهاجرت از کشورهایی مانند ایران به اروپا خیلی بیشتر است تا از اروپا به اینجا
منتهی اینکه بگوئیم صرف همین یک عامل نشان می‌دهد که اندیشه و تفکر اروپا از اسلام موفق‌تر است، درست نیست. بلکه باید چند مورد را در نظر گرفت

1 - بخشی از این رفاهی که اروپا امروز دارد، حاصل چپاول ملت‌های دیگر از جمله ایران است. دوران‌های استعمارگری اروپا و آمریکا را حتماً می‌دانید. از بردگی سیاه‌پوستان گرفته تا قتل‌عام چند میلیون سرخپوست که کشور آمریکا توسط انگلوساکسون‌ها روی خون آنها بنا شده. هلند، انگلستان، فرانسه و.... هرکدام به نوبهء خود کشورهای مختلفی را غارت کردند و برای خود ثروت اندوزی کردند. پس بخشی از این رفاه حاصل دزدی است

2 - بعضی از کشورهایی که مد نظر بحث ما هستند شاید مستقیماً در این استعمارگری‌ها و دزدی‌ها نقش نداشته‌اند، حتی درمواردی خود زمانی مظلوم بوده‌اند (مثل ایرلند و اسکاتلند که مستعمرهء انگلیس بودند). اما آنها نیز امروز به نوعی با این کشورهای استعمارگر همصدا هستند. یک نمونه‌ء کوچکش اینکه چشم خود را به روی خیلی از ظلم‌ها می‌بندند. برای مردم و مسئولین این کشورها مهم نیست که مردم کشورهای ضعیف قتل عام شوند یا اموالشان به تاراج برود، بلکه همین که مال دنیا دستشان را بگیرد برایشان کافی است. اگر شما این عمل را انسانی می‌دانید که هیچ! اما اگر غیر انسانی می‌دانید پس بخشی از این رفاه بخاطر دم توجه به جنایات ابرقدرت‌هاست

3 - این کشورهایی که می‌گوئید یا خود تحریم کنندهء کشورهای ضعیف هستند، مثل آمریکا؛ یا آنکه بخاطر چشم‌پوشاندن به روی جنایات ابرقدرت‌ها از تحریم مصون مانده و مورد الطفات آنها هستند. اما کشوری مانند ایران سال‌هاست که انواع تحریم‌های ناعادلانه درموردش در حال اجراست. لذا نمی‌شود بدون در نظر گرفتن این مورد نیز بگوئیم حال آنها خیلی بهتر از ماست. آنها تحریم‌های ما را بردارند و مانند هر کشور دیگری به ما آزادی عمل بدهند، بعد بیایند و مقایسه کنند

لذا اینکه می‌فرمائید مهاجرت به آنجا بیشتر است، بله بیشتر است چون یک سری امور رفاهی در آنجا بیشتر فراهم است
اما بحث بر سر این است که این رفاه از کجا حاصل شده که توضیح دادم

البته اینها در مخالفت با صحبت شما بود وگرنه در موافقت با حرفهای شما باید عرض کنم مواردی هم هست که ربطی به سه مورد گفته شده از سوی من ندارد
مثلاً احترام به مشتری، رعایت حقوق شهروندی، نظم و حساب و کتاب دقیق‌تر در کارها و......
اینها دیگر حاصل برنامه‌ریزی است و قابل تحسین و صحیح نیست که ما کل مردم اروپا را با بدی یاد کنیم

به نظر من صحیح‌ترین رفتار این است که هم خوبی‌های آنها را ببینیم و هم ایرادات آنها را
از خوبی‌ها درس بگیریم و از بدی‌هایشان دوری کنیم

mkheiry;999707 نوشت:
میخوام دلیل عاقلانه تری واسه قبول داشتن یا نداشتن اسلام بگید...... خواهشآ به عقاید همدیگه هم احترام بذارید .... خواهشآ !!

سلام و عرض ادب

طبق متن قرآن ، منفعت اعمال مسلمان ها ، به خود مسلمون ها و جامعه اسلامی بر می گرده

یعنی خواندن نماز ، گرفتن روزه و ... اعمالی هستن که منفعتش به خود شخص و جامعه می رسه

این مسائل از طریق علم نیز تایید شده

علم ثابت کرده مراقبه ، امساک و ... با عث سلامت جسم و روان انسان می شه و خود شخص و جامعه منفعت می رسونه

به نظرم این مهمترین دلیل قبول اسلام هست

manmehdiam;1001536 نوشت:

باور بفرمایید حتی نشستن و بحث کردن بر سر اینکه شاخص های زندگی بخصوص در کشورهای اروپای غربی و اسکاندیناوی در چه وضعیه و مقایسه اش با کشورهای اسلامی بخصوص خاورمیانه خودمان در حد جوک بی مزه است. یه جورایی دیگه خیلی خنکه!

سلام و عرض ادب

برادر گرامی

واقعیت این هست که در حال حاضر ، کشور اسلامی وجود خارجی ندارد !
(به طور مثال در اسلام ربا حرام هست و طرفین ربا دشمنان خدا هستند ، کشوری که در اون ربای 24 درصد آزاد هست، اسلامی محسوب نمی شه!)

اگر روزی یک حکومت واقعا اسلامی ایجاد بشه

شک نکنید که از همه دنیا فوج فوج مردم به سوی این حکومت مهاجرت خواهند کرد

حکومتی که در اون دین دار و بی دین از حقوق انسانی معمول برخوردار هستند

و نشان برتری افراد نسبت به یکدیگر اعمال صالح ، از خود گذشتگی و ایثار و تقوای اون هاست

و فاصله طبقاتی از حیث مادی بسیار ناچیز هست

فقر در اون با توجه به پرداخت و مصرف صحیح خمس و زکات و... ریشه کن شده

و زمینه رشد هر انسانی با هر نوع تفکر و عقیده ای در اون فراهم هست

بسم الله
سلام
اول از هم شما باید برای مقایسه از نمونه ها و الگو های اسلام و تشیع واقعی استفاده کنید نه اینکه افرادی رو که فقط صاحب ادعا هستند رو به حساب اسلام بذارید.....اگه شما بخواهید درباره ی نقاشان حرفه ای صحبت کنید از نقاشی های داووینچی تو مقایسه استفاده می کنید یا نه می روید تو یه مهدکودک چهارتا خط خطی رو بررسی می کنید؟

اگه شما تونستید یک رذیلت اخلاقی تو اهلش (کسایی که کل اسلام رو اجرا کردند مثل پیامبر و ائمه و یا به سبب اینکه در گذر تاریخ بعضی اقوال نادرست وارد منابع معتبر می شوند ،،،از زندگی نامه نمونه های اخیر مثل آیت الله بهجت استفاده کنید هرچند قابل مقایسه با پیامبر و ائمه نیستند ولی از خیلی ها بهتر و بالاتر بودند.) پیدا کنید اونوقت بیاید بگید خارجی ها از مسلمونها بهترند.

بسم الله
دوما ما الان در دوره ای هستیم که مردم دنیاپرست شدند و بخاطر دنیا هزار کار انجام میدن و عامل احترام و عزت شده ثروت و دارایی

اگه ما هم بخوایم کسی و کشوری رو که ثروت دنیوی داره رو« برتر و بهتر» خطاب کنیم بله کشورهای خارجی کارشون درسته

اما نباید فراموش کرد که نعمت واقعی ،«نعمت هدایت» به راه راسته.....و صاحب نعمت واقعی کشور ایران و مردم ایران هستند.....پس با شاخص های دنیوی مقایسه نکنید

بسم الله
سوما
همان‌جور که بهترین راه بررسی یک وسیله استفاده از اون وسیله است(در صورتی که قبلش عقل تایید کنه که انجام اون کار باعث خسارت نمیشه) شما هم به بعضی از دستورات دین عمل کنید تا با معارف اسلامی آشنا بشید

سلام
این نوشته بنده رو باید به صورت عمیق فکر کنید و به باطنش فکر کنید تا به عمقش پی ببرید!
بنده مدتی هست به یه ساختار درختی فکر می کنم که قصد داریم در آینده وب سایتی برای اون بزنم..ان شاءال...
درباره شجره اعتقاد به اسلام شیعی
ریشه این درخت خدا هست. اگر این درخت رو مثل لوستر در نظر بگیریم،نقطه آویز این لوستر به سقف، خدا هست. اگر خدا اثبات نشه، کلا باید قید دین و علل الخصوص اسلام رو بزنی و به یه مسیر دیگری هدایت می شی... تو امضام لینکی به مقاله اثبات منطقی خدام هست! می تونید مراجعه کنید البته بخش هاییش مونده که فعلا فرصت نکردم ادامه بدم...
اگر اثبات شد می ری مرحله بعد...ساقه این درخت و یا ساقه اون لوستر معاد و سپس نبوت هست یعنی چی؟
از ابتدا با فرض وجود خدا شروع می کنم! یعنی در ابتدا اثبات خدا حکم بود، حالا که خدا اثبات شه، وجود خدا می شه فرض قضیه بعدی...
انسان یه موجود مختار و دارای عقل و شعور و احساس و خودآگاه زنده و هوشیاری هست. به طور قطع در زمین هیچ موجودی به اندازه انسان اختیار و ادراک انجام کاری رو نداره!
اگر به فرض شما خالق یک نوع موجود مثل انسان باشید که بهش ادراک و هوش و عقل و اختیار کامل بدید، یعنی موجوداتی رو بوجود آوردین که هر کاری اراده کنند می تونن انجامش بدن! یعنی اختیار و توان داره به راه عقلانی و اخلاقی بره یا برعکس... از طرفی چون اینها حافظه دارند و اثرات کارها در وجودشون نهادینه می شه، پس انسانها در انجام کارها، جهت گیری می کنند و با وضع اولیه شون تغییر می کنند!
حالا اگر برا اینها مرگ تعریف نشه، زندگی این مخلوقات فرضی شما جهنم می شه! می دونی چرا؟
چون یکی می شه هیتلر یکی می شه استالین یکی می شه گاندی یکی می شه .... و فرض کن قراره اینها در کنار هم زندگی کنن، بعد از 1000 سال بدون مرگ خواهی دید چنان درگیری ها و جنگ ها و آشفتگی های جهانی پیش میاد که هیچ امنیتی برا کسی نمی مونه! وقتی هیتلر در زیر 70 - 80 سال به اون درجه رسیده، در 1000 سال به کجا می رسه!
پس اگر به این نتیجه می رسی که نیازه اینها رو در جایی امتحان کنی ادامه می دیم، در غیر اینصورت دیگه ادامه نمی دیم!
این دنیا همون محل امتحان این موجودات مختار هست! خدا سعی می کنه توسط دین، خوبی ها و بدیهای اخلاقی انسانها رو تعیین کنه. چرا؟
چون اخلاق مطلق نیست و نسبی هست! بر اساس زمان و مکان و تربیت شخص!
به قول روان شناسا که فروید رو قبول دارن، فروید گفته شخصیت انسانها و وجدانشون از ضمیر ناخودآگاه تاثیر می گیره و همون هم به گذشته و تربیت کودکی اونها مربوط می شه! ما که نمی گیم این حرف صد در صد درسته! بلکه می خواهیم دهان روان شناسا رو ببندیم!
حالا اگه بچه ای باشه که والدینشون فاحشه یا دزد یا ... باشند، بدون داشتن یه manual رفتاری، چطور باید امیدوار به تشخیص درست و غلط و جداسازی حق و باطل باشیم؟ پس خدا به خاطر اون امتحان میاد و یه کتاب حقوق بشر و در واقع کتابی که حق و باطل رو تا ابد از هم جدا می کنه و مستقل از زمان و مکان و تربیت افراد میاد تکالیف اخلاقی همه انسانها رو بهشون معین می کنه، توسط یه پیامبر به عنوان معلم و مفسر می فرسته! همچنان که کتاب ریاضی پر از تئوری بدون داشتن معلم و مفسر و مثال نمی تونه بار آموزشی خوبی رو داشته باشه، کتاب خدا بدون معلم و مفسر و البته مثال عملی نمی تونه تربیت آنچنانی به ارمغان بیاره! در نتیجه: تو این بحث یه سری پشت سر هم از عقاید رو بیان کردیم که در هر بخش به حکمی رسیدیم و اثبات کردیم، حکم اثبات شده فرض قضیه بعدی بود... همیطور که ادامه بدیم باید عدل و امامت رو هم خوب درک کنیم و ... فروع دینو دلایلشونو و ... نهایتا اسلام شیعی اثبات می شه!
خدایی که عدل نداشته باشه خدا نیست چون عدل از ویژگی های بارز موجود واجب الوجود هست! چون نقصی درش راه نداره وگرنه نمی تونه خدای واجب الوجود باشه! موجودی که عدل نداره ضعیف هست چون ضعف و منافع شخصیی و منیتش بر عدالتش غلبه کرده! موجودی که بینهایت هست لاجرم باید عادل باشه!
و بر مبنای معلم و مثال و مفسر در کلاس ریاضی مذکور، امام هم به عنوان مفسر قرآن و مثال کامل عملی و منتشر کننده دین خدا روی زمین و به عنوان حاکم و خلیفه روی زمین میاد تا احکام خدا رو به درستی و اشراف کامل روی زمین پیاده کنه! اگر مثل زبان ++C (که header فایل ها به کلیات می پردازند و قوالب و ساختار های کلی رو مشخص می کنند) کتاب خدا به ذکر کلیات و اصول می پردازه، تفسیرلایه های درونی این آیات و صدور حکم قطعی و اجرای درست این احکام به دست ولی معصوم (و در غیبتشون ولی فقیه) انجام می شه (مثل فایل های cpp که به جزئیات توابعی می پردازند که در header فایل ها به صورت کلی مشخص شده بودند) و این می شه که خدای عادل برای هدایت مخلوق مختار و عاقلش، کتاب می فرسته و بعد از انتشار کتاب توسط نبی، به نبی دستور می ده که کتاب رو به امام انتقال بده تا مجری و قانون گذار کتاب خدا باشه تا بندگان مختار این خدا، با اجرای درست احکام خدا به سوی جاودانگی و کمال برند تا در جاودانگی، به جای اینکه مثل بندگان گمراه زندگی رو برای بشریت تنگ و تاریک کنند، همواره به هم کمک کنند تا بشریت رو ارتقا بدن و با هم در کمال صلح و صفا و دوستی و دوری از جنگ و نفاق و اختلاس و دزدی و دروغ و ریا و ربا و تجاوز و قتل و ... زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند، چون لازمه خلقت هر موجود ذی الشعوری، پرورش و رشد و آزمایش اون موجود در مراحل اولیه اش هست!
بنده خیلی دوست دارم این نوع آموزش رو به صورت ویدیویی و به هر نحوی در جهت رشد اسلام منطقی در قالب یک وب سایت حرفه ای پر زرق و برق طراحی کنم...ان شاءال...برام دعا کنید...

Reza-D;1003102 نوشت:
حاصل چپاول ملت‌های دیگر از جمله ایران است.

Reza-D;1003102 نوشت:
کشوری مانند ایران سال‌هاست که انواع تحریم‌های ناعادلانه درموردش در حال اجراست.

فکر نمیکنید این دو جمله فوق با هم در تناقض هست؟!
برادر عزیز شما دقیقا بفرمایید این جهان غرب چطوری چپاول کرده؟ یعنی مثلا طی قرن معاصر نفت ما را خریدند یعنی چپاول کردند؟ پس باید الان خوشحال باشیم که گفتند کسی حق خرید نفت ایران را ندارد؟!!!
یک معقول فکر کنید.
این قصه بی مزه چپاول و استعمار توسط گروههای چپ (که از نظر من غالبا هم خائن به کشور بودند و هستند) به عنوان گفتمان انقلابی جا انداخته شد بعدا گروههای اسلامی هم همون رو تکرار کردند. آخه کدوم چپاول!!!

شروحیل;1003112 نوشت:
واقعیت این هست که در حال حاضر ، کشور اسلامی وجود خارجی ندارد !

برادر عزیز هرچند شاید مصادیقی از درستی در این جمله شما بتوان یافت ولی کلیت آن فقط یک مغلطه است. بالاخره باید پذیرفت اسلام چیزی است که مسلمانان به آن معتقدند. و مسلمانان کسانی هستند که به اسلام معتقدند. دیگر از این عبارت واضح تر و مستدل تر که نمیتوانید بگویید.
وگرنه شما تمام ناهنجاریهای تمام این سی چهل کشور اسلامی را با همین عبارت که لابد اینها اسلامی نیستند! میتوانید توجیه کنید که البته توجیه معقولی نیست.

شروحیل;1003112 نوشت:
اگر روزی یک حکومت واقعا اسلامی ایجاد بشه

این فرمایش شما هم مشکلات اساسی دارد. بالاخره این دین اسلام قابلیت عملی دارد یا ندارد؟ اگر کسی ادعا کند که این چه دینی است که 1400سال است که امکان ایجاد حکومت واقعی نداشته! قرار است کی پس واقعیه واقعی ایجاد بشود.

شروحیل;1003112 نوشت:
حکومتی که در اون دین دار و بی دین از حقوق انسانی معمول برخوردار هستند

خوب این نوع حکومت، هم اکنون در بسیاری از کشورهای مبتنی بر دموکراسی غربی موجود است. شما هم فرمودید که این مدل قطعا از مدلی که فعلا در کشورهای اسلامی برپا شده بهتر است. پس دست کم بهتر نیست ما در گام اول به مدل شبیه این کشورها دست پیدا کنیم بعد که به این مرحله رسیدیم به فکر مرحله نهایی که اسلامی است که واقعا در جامعه جاری و ساری باشد فکر کنیم ؟!!!!! نظرتان چیست!

به عبارت دیگر به ترتیب رشد مقبولیت حکومتها اینگونه میشود:
1-کشورهای اسلامی فعلی
2-کشورهای غربی دموکراتیک به حقوق انسانها احترام میگذارند
3- یک حکومت اسلامی آرمانی که آخر همه چیز است!

بالاخره شما باید گام به گام به جلو بروید نمیشود که مراحل را نادیده بگیرید!

درود و سلام...
در مورد بعصی مسایل میشود با درجه بالایی از یقین و اطمینان صحبت کرد و آنها را پذیرفت یا رد کرد ودر مورد برخی موضوعات ناچار بایست عصا به دست بود و با شک و تردید حرف زد. اسلام را من قبول دارم به عنوان دین و یک برنامه زندگی ...حداقل در سطح فردی و نه در سطح کلان و جامعه و حکومت داری..
چون پیامبر اسلام را قبول دارم و نمیتوان باور کرد دروغگو و کذاب بوده یا مجنون یا شاعر و کاهن بوده
یا وهم و خیال پردازی بوده بنابر این اینکه پیامبر با عالم معنا از طریق وحی در ارتباط بوده را با توجه به شواهد مختلف و رد آن بدیل ها قابل پذیرش است
اما در خصوص مسائلی هم هست که نمیتوان با اطمینان از آنها سخن بگویم

manmehdiam;1003666 نوشت:
برادر عزیز هرچند شاید مصادیقی از درستی در این جمله شما بتوان یافت ولی کلیت آن فقط یک مغلطه است. بالاخره باید پذیرفت اسلام چیزی است که مسلمانان به آن معتقدند. و مسلمانان کسانی هستند که به اسلام معتقدند. دیگر از این عبارت واضح تر و مستدل تر که نمیتوانید بگویید.
وگرنه شما تمام ناهنجاریهای تمام این سی چهل کشور اسلامی را با همین عبارت که لابد اینها اسلامی نیستند! میتوانید توجیه کنید که البته توجیه معقولی نیست.

سلام و عرض ادب

برادر گرامی

طبق قرآن که قانون اساسی اسلام است

ربا دشمنی با خداست

و ربا خوار دشمن خدا

شما بفرمایید چطور ممکن است یک حکومت اسلامی باشد ، در حالی که دشمن خداست !!!!!!

manmehdiam;1003666 نوشت:

این فرمایش شما هم مشکلات اساسی دارد. بالاخره این دین اسلام قابلیت عملی دارد یا ندارد؟ اگر کسی ادعا کند که این چه دینی است که 1400سال است که امکان ایجاد حکومت واقعی نداشته! قرار است کی پس واقعیه واقعی ایجاد بشود.

برادر گرامی

فرض کنید می خواهید خانه ای با نقشه ای کاملا بی نقص ، که توسط مهندسی خبره کشیده شده بسازید

نیاز به
زمین
مصالح
کارگر
بنا
و...

دارید

نقشه مهندسی شده فقط یک قسمت از کار است

دین روشی کاملا مهندسی شده برای سعادت انسان و تشکیل حکومتی صالح را ارائه داده است

اما این دین برای اجرا نیاز به یک بستر مناسب دارد

تا زمانی که بستر فراهم نشود

نقشه به صورت صحیح پیاده نخواهد شد

خود دین گفته سالهای زیادی برای ایجاد بستر مناسب طی خواهد شد

همانگونه که آماده کردن یک زمین دارای نشست ، برای ساخت بنا زمانبر است

manmehdiam;1003666 نوشت:

خوب این نوع حکومت، هم اکنون در بسیاری از کشورهای مبتنی بر دموکراسی غربی موجود است.

بنده قبول دارم برخی کشور ها از لحاظ رفاه مادی از کشور هایی که به اسم اسلام از مردم بردگی می کشند بهتر هستند

اما همین کشورها فرسنگ ها با همان چیزی که خودشان مدعی آن هستند (نمی گوییم اتوپیا) فاصله دارند

مشکل اینجاست که شما به این کشورهای مدعی اسلامی بودن نگاه می کنید

و کشور های مدعی حقوق بشر را مدینه فاضله می پندارید!

در کشورهای مد نظر شما دین دار و بی دین تا وقتی برده باشند ، با هم برابرند!

در همین کشور ها اگر سعی کنید عقیده (دین) خود را بدون تنش و درگیری دنبال کنید و حس خوب خود را به دیگران منتقل کنید
( بدون اجبار و کاملا داوطلبانه)

یا سعی کنید خود را از قید بردگی حکومت آزاد کنید

دست های پشت پرده طوری شما را زمین خواهند زد که فکرش را هم نمی کنید ! (رجوع کنید به مشکلات دکتر ذاکر نایک)

به طور مثال اگر شما هلو کاست را قبول نکنید ، مشکلات بسیاری پیش روی شما خواهد بود

این در حالی است
که باید در برابر ظلم اثبات شده
در دیگر مواردی که با منافع آن حکومت
در تضاد است
سکوت کنید!
( هر چند ضد بشری و خلاف ادعای همان حکومت باشد)

manmehdiam;1001083 نوشت:
فکر نمیکنم حداقلش هم این باشه!!!
شما سری بزنید به آمار مستندی که مربوط به شاخص های رفاه ، امنیت ، خوشبختی و ... در مورد کشورهای مختلف موجود است و رنکینگ این کشورها را با توجه به میزان دینمداری ملاحظه بفرمایید.
البته خیلی هم نیاز به آمار نیست. وضعیت کلی کشورهای مسلمان در مقایسه با باقی کشورها کاملا روشن است.

ضمنا توجه بفرمایید حالت روانی ناشی از یک امر در یک مقطع را نمیتوان صرفا به ارزش آن امر نسبت داد. قطعا یک فرد معتاد از احساس فوق العاده و حس خوشی که با مصرف یک مخدر به او دست میدهد میتواند صحبت کند و میدانیم که این گزارش حال او صادقانه هم هست. لکن شما قضاوتتان در مورد مصرف مواد مخدر نمیتواند مبتنی بر حال خوش گزارش شده این فرد باشد.

manmehdiam;1001293 نوشت:
فقط یک اشکال کوچک هست. به نظرت پس چه دلیلی داره که فوج فوج ملت از همه جای دنیا میرن اونجاها که مملو از قتل و تجاوز و ... این چیزاس ولی اندازه انگشتان دست هم آدم پیدا نمیکنی که مثلا از کشورهای اسکاندیناوی و اروپا مثلا تشریف بیارن به کشورهایی که به زعم شما شاخص های بالاتری دارند مثل افغانستان و عراق و پاکستان و ...کشور عزیز خودمان! که نزدیک 7 میلیون نفر!!! فقط در سی چهل سال اخیر رفتن؟!! براتون سوال پیش نمیاد؟! که قاعدتا پس باید چند میلیون نفر هر سال از اروپا وارد کشورهای اسلامی بشن؟!
در همین سوریه..چرا نزدیک 2میلیون آواره ای که پدید آمده (دلیل جنگ بماند که قطعا آمریکا و انگلیس و چند سال اخیر هم عربستان بهشان اضافه شده ایجاد کردند!) ولی چرا از این دو میلیون آواره چهار نفرشون هم نمیاد سمت ممالک اسلامی؟ چرا همه سمت آلمان و اروپای غربی فرار میکنن؟

و درباره بقیه فرمایش هایی که برخی از دوستان داشتند:

با سلام
مشکل اساسی ما این است که برای شناخت حقانیت دین اسلام از رفتار کشورهای مسلمان و مسلمانان جهان می خواهیم استدلال کنیم و برخی از دوستان دیگر عدم توفیق مسلمانان جهان در طول این چند قرن را دلیل بر عدم حقانیت دین اسلام معرفی می کنند.
در حالی که نه از روی توفیق و موفقیت یک جمع می شود به حقانیت مذهب و دین آنها پی برد و نه از عدم موفقیت آنها می توان عدم حقانیت آنها را ثابت کرد چرا که پیروان ادیان اغلب به آن دین به صورت کامل عمل نمی کنند و فقط در صورتی می شود از عملکرد پیروان یک دین به حقانیت و یا عدم حقانیت آن دین پی برد که آنها حقیقتا پیرو آن دین باشند.

وقتی که خوب نگاه می کنیم چند قران مسلمان ها در جهان برترین امت ها بودند و کشور های آنها بهترین کشورهای زمان خود و پیشرفته ترین و با متمدن ترین آنها بود در حالی که غربی ها و مسیحیان از نظر علمی زیر دست مسلمانان بودند تا جایی که گوستاولوبون تاریخ نویس بزرگ غربی می گوید هیچ نسخه درمانی در کشور های غربی مصرف نمی شد مگر این که مُهر یک طبیب مسلمان ذیل آن منقوش بود!!
نه از این توفیق مسلمانان و نه از این عدم توفیق قرون اخیر مسلمانان نمی شود به حقانیت و یا بطلان اسلام پی برد. سست ترین اسدلال ، استدلال به نتیجه های یک امر است چه بسا آن نتیجه ها متاثر از عوامل دیگری باشند که نزد ما مغفول است مثلا همین عقب ماندگی مسلمان ها در قرون اخیر معلول علل متفاوتی است که یکی از آنها استعمار و استثمار غربی ها بوده است.

بلکه برای حقانیت اسلام باید ادله عقلی که در دست هست و شواهد تاریخی آن را ثابت کرد.

manmehdiam;1003665 نوشت:
فکر نمیکنید این دو جمله فوق با هم در تناقض هست؟!

اگر جملات مرا کامل می‌خواندید تصور تناقض به ذهنتان نمی‌رسید:

Reza-D;1003102 نوشت:
بخشی از این رفاهی که اروپا امروز دارد، حاصل چپاول ملت‌های دیگر از جمله ایران است. دوران‌های استعمارگری اروپا و آمریکا را حتماً می‌دانید. از بردگی سیاه‌پوستان گرفته تا قتل‌عام چند میلیون سرخپوست که کشور آمریکا توسط انگلوساکسون‌ها روی خون آنها بنا شده. هلند، انگلستان، فرانسه و.... هرکدام به نوبهء خود کشورهای مختلفی را غارت کردند و برای خود ثروت اندوزی کردند. پس بخشی از این رفاه حاصل دزدی است

بنده از استعمارگری چند کشور صحبت کردم نه فقط آمریکا
از مستعمره شدن چند کشور سخن گفتم نه فقط ایران
از آپارتاید و نسل‌کشی دلیل آوردم نه فقط بحث نفت و تجارت
از دوره‌های مختلف تاریخ حرف زدم نه فقط زمان معاصر
آن وقت شما تمام اینها را بدون پاسخ گذاشتید و فقط دو جمله انتخاب کردید که تناقض‌گویی بنده را اثبات کنید!

اما پاسخ صحبت شما:
اولاً به فرضِ متناقض بودن آن دو جمله، فقط همین بخش از صحبت من ابطال می‌شود، اما اصل در حقیقت استعمارگری ابرقدرت‌ها هیچ تغییری ایجاد نخواهد شد. ثانیاً در همین دو جمله هم هیچگونه تناقضی نیست! چرا که اگر بگوئید نوع این دو ظلم متناقض است عرض می‌شود می‌توان ملتی را در یک دوران چپاول و در دوران دیگری تحریم کرد. از طرفی تحریم نیز خودش نوعی چپاول است. دزدی فقط این نیست که از دیوار مردم بالا برویم، بلکه نادیده گرفتن و ضایع کردن حق دیگران هم دزدی و چپاول است. برای نمونه وقتی ایران بصورت ناجوانمردانه تحریم بشود تبعات مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خواهد داشت که نمونه‌اش پایین آمدن ارزش پول ایران و گران شدن اجناس است و این یعنی دزدی و چپاولگری

درمورد چپاول ایران هم فقط به عنوان نمونه یک مورد نفتی را مثال می‌زنم (چون به نفت اشاره کردید):
طبق گزارش بانک جهانی بر اساس برآوردها، شرکت [نفت انگلیس و ایران] به دلیل عدم اجرای درست تعهدات خود در چارچوب امتیاز دارسی؛ و با مهندسی چگونگی تعویض امتياز دارسی با قرارداد نامطلوب سال 1933، ایران را از درآمدی بالغ بر 1/2 میلیارد دلار محروم کرد و این در حالی است که کل هزینه ایران در حدود آن سال‌ها زیر 25 میلیون دلار بوده!! یعنی درآمدی که انگلستان از ملت ایران چپاول کرد حدوداً 50 برابر کل هزینه یک سال ایران بوده است!!
بانک جهانی، «ملی‌شدن صنعت نفت ایران: چکیده‌ای از ریشه‌ها و مسایل» مورخ 19 فوریه 1952؛ در وزارت خزانه‌داری آمریکا، پرونده شماره 362/7/306، سند شماره 541

[=arial]سلام
از دیدگاه نظری شعار شاخص اسلام «لا اله الا الله» است
من با اظهار قسمت اول این شعار«لا اله»، یعنی نفی هر خدای دست ساز و برآمده از اذهان بشر کاملا موافقم و اگر این شعار ادامه نداشت(«الا الله») شاید محلی برای پذیرش اسلام باقی میگذاشت
ولی مشکل اصلی ایدئولوژی اسلام، استثناء گذاردن پذیرش الله در ادامه «لا اله» هست. یعنی «الا الله» ! همین باعث غیر منطقی شدن پذیرش اسلام میشود چون جمع شدن صفاتی که برای الله در قرآن برای شناساندن خدا معرفی میشود ضد و نقیض هستند و نمیتوان همه آنها را در یک آن برای چیزی به عنوان آفریدگار یا دادار جهان در یک وجود تجمیع کرد و گاها این صفات یادآور شخصیتی انسانی است تا اینکه واقعا گویای یک آفریدگار با واقعیات محقق در این جهان باشد.
همین اشکال نظری منظور استثنا کردن الله در نفی و انکار خدایان. موجب باز گذاردن استثنائات در عملکرد مسلمین میشود این «الّا» ها در جمیع توصیه های اخلاقی اسلام تسری پیدا کرده و راه را برای کجی بنای تمدن اسلامی باز میگذارد
در اسلام دروغ حرام هست ولی تقیه حلال هست
در اسلام تهمت حرام هست ولی مباهته اشکال ندارد
در اسلام تشویق به راستگویی هست ولی توریه اشکال ندارد
شاید در توجیه و رد اظهارات بالا مطالبی مانند این لینکhttps://www.isna.ir/news/95120603850/%D9%81%D8%AA%D9%88%D8%A7%DB%8C-%DB%B5-%D9%85%D8%B1%D8%AC%D8%B9-%D8%AA%D9%82%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%BA-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%86-%D9%88-%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D8%AF%D9%86 بیاورید ولی اگر دقیق باشید آنها درمتن نهان توجیهات خود موارد فوق را پذیرفته اند که این موارد در اسلام مردود نیستند
حراست از اموال و نوامیس سفارش شده ولی حفظ حرمت آنها که به انقیاد اسلام در نیامده اند واجب نیست و حتی جان و اموالشان مباح هست
این استثناء گذاردن اعمال تنها شامل کافرین نمی‌شود بلکه با قدرت گرفتن مذاهب و فرق اسلامی اعمال ناصواب برای مسلمانان غیر خودی هم مجوز مییافت که نمونه های تاریخی آن کم نیستند
حتی به طنز موارد بالا را شیخ ابوالحسن کسلانی در کتاب اسرار اللطیفه و الکسیله اینگونه نقل میکند که البته ردیه در پاسخ این طنز را هم ضمیمه کردم که مطلب به درازا نکشد
[SPOILER]
[h=2][=arial]راز بی اخلاقی مسلمانان از زبان خواجه نصیر الدین طوسی صحت دارد؟[/h]
[=arial]این روزها متنی کذایی با عنوان «راز بی اخلاقی مسلمانان» منتسب خواجه نصیر الدین طوسی در فضای مجازی دست به دست می شود که عدم دقت در آن موجب انحراف اذهان سطحی نگر خواهد شد.

[=arial]این روزها متنی کذایی با عنوان «راز بی اخلاقی مسلمانان» منتسب خواجه نصیر الدین طوسی در فضای مجازی دست به دست می شود که عدم دقت در آن موجب انحراف اذهان سطحی نگر خواهد شد.
[=arial][Munched]
[=arial]به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ماسال، متن زیر که مدتی است در شبکه های اجتماعی تلفن همراه دست به دست می شود و به دروغ به خواجه نصیر الدین طوسی نسبت داده می شود:
[=arial]" راز بی اخلاقی مسلمانان و 'خواجه نصیر الدین ' دانشمند یگانه ی روزگار در بغداد مرا درسی آموخت که همه ی درس بزرگان در همه ی زندگانیم برابر آن حقیر می نماید و آن این است : در بغداد هرروز بسیار خبرها می رسید از دزدی , قتل و تجاوز به زنان در بلاد مسلمانان که همه از جانب مسلمانان بود . روزی خواجه نصیر الدین مرا گفت می دانی از بهر چیست که جماعت مسلمان از هر جماعت دیگر بیشتر گنه می کنند با آنکه دین خود را بسیار اخلاقی و بزرگمنش می دانند ؟ من بدو گفتم : بزرگوارا همانا من شاگرد توام و بسیار شادمان خواهم شد اگر ندانسته ای را بدانم . خواجه نصیر الدین فرمود: ای شیخ تو کوششها در دین مبین کرده ای و اصول اخلاق محمد که سلام خدا بر او باد را می دانی . و همانا محمد و جانشینانش بسیار از اخلاق گفته اند و از بامداد که مومن از خواب بر می خیزد تا هنگامی که شبانگاه با بانویش همبستر می شود , راه بر او شناسانده شده است اما چه سری است که هیچ کدام از ایشان ذره ای بر اخلاق نیستند و بی اخلاق ترین مردمانند وآنکه اخلاق دارد نه از مسلمانی اش که از وجدان بیدار او است. من بسیار سفرها کرده ام و از شرق تا غرب عالم و دینها و آیینها دیده ام . از 'غوتمه ( بودا ) 'در خاورزمین تا 'مانی ایرانی' در باختر زمین که همانا پیروانشان چه نیکو می زیند و هرگز بر دشمنی و عداوت نیستند آنها هرگز چون مسلمانان در اخلاقشان فرع و اصل نیست و تنها بنیان اخلاق را خودشناسی می دانند و معتقدند آنکه خود بشناسد وجدان خود را بیدار کرده و نیازی به جزئیات اخلاقی همچون مسلمانان ندارد اما عیب اخلاق مسلمانی چیست ای شیخ ؟ در اخلاق مسلمانی هر گاه به تو فرمانی می دهند , آن فرمان ' اما ' و ' اگر ' دارد . در اسلام تو را می گویند : دروغ نگو … اما دروغ به دشمنان اسلام را باکی نیست غیبت مکن … اما غیبت انسان بدکار را باکی نیست قتل مکن … اما قتل نامسلمان را باکی نیست . تجاوز مکن … اما تجاوز به نامسلمان را باکی نیست . و این ' اماها ' مسلمانان را گمراه کرده و هر مسلمانی به گمان خود دیگری را نابکار و نامسلمان می داند و اجازه هر پستی را به خود می دهد و خدا را نیز از خود راضی و شادمان می بیند … و راز نابخردی و پستی مسلمانان در همین است ای شیخ .
[=arial]منبع: اسرار اللطیفه و الکسیله
[=arial]
[=arial]اما واقعیت چیست؟
[=arial]پاسخ اجمالی

[=arial]متنی که در سؤال شما آمده است بخشی از یک کتاب طنز به نام "اسرار اللطیفه و الکسیله" اثر فردی به نام "ابوالحسن کسلانی" است که علی رغم جسجوهای فروان ما در کتب اعلام و کتابشناسی های معتبر علمای شیعه نظیر:«الذریعة إلى تصانیف الشیعة» ، «أعیان الشیعة» ، «موسوعة طبقات الفقهاء» ،«مستدرکات أعیان الشیعة»، «أمل‏الآمل» اثری از این کتاب و نویسنده آن نیافتیم. بنا بر این کتاب و نویسنده آن شناخته شده نیستند و حتی وجودشان محرز نیست. برای آگاهی از نظرات خواجه نصیر الدین طوسی باید به کتاب هایی که ایشان در زمینه اخلاق نگاشته اند (نظیر اخلاق‌ ناصری، اوصاف‌ الاشراف، الادب‌ الوجیز للولدالصغیر و…) مراجعه کرد.
[=arial]
[=arial]علاوه براین احکام و دستورات اسلام از آیات قرآن تا روایات معصومین (ع) و همچنین سیره و روش و عمل پیامبر اکرم (ص) و امامان (ع) که جانشینان واقعی آن حضرت هستند همواره در معرض دید قضاوت مردم بوده است و برای شناخت اسلام واقعی و اخلاق اسلامی نیازی نیست که به نوشته ای منسوب به یکی از شاگردان خواجه نصیر (بر فرض وجود چنین فردی) رجوع کرد.
[=arial]

[=arial]پاسخ تفصیلی

[=arial]متنی که در سؤال شما آمده است بخشی از یک کتاب طنز به نام "اسرار اللطیفه و الکسیله" اثر فردی به نام "ابوالحسن کسلانی" است که علی رغم جسجوهای فروان ما در کتب اعلام و کتابشناسی های معتبر علمای شیعه (نظیر 1- «الذریعة إلى تصانیف الشیعة» تألیف شیخ آقا بزرگ تهرانى در ۲۵ جلد،۲- «أعیان الشیعة» تألیف سید محسن امین در ۱۱ جلد،۳- «موسوعة طبقات الفقهاء» تألیف شیخ جعفر سبحانى در ۱۵ جلد،۴- «مستدرکات أعیان الشیعة» تألیف سید حسن امین در ۷ جلد، ۵- «أمل‏الآمل» تألیف شیخ حرّ عاملى در ۲ جلد) اثری از این کتاب و نویسنده آن نیافتیم. با اینکه اگر چنین فردی از شاگردان خواجه نصیر الدین طوسی (از علمای قرن هفتم هجری) بود قطعاً نام و کتاب او در یکی از کتب بالا منعکس و ثبت شده بود. بنا بر این کتاب و نویسنده آن شناخته شده نیستند و اصل وجود چنین فردی و انتساب چنین کتابی به او به عنوان یکی از یاران و شاگردان خواجه نصیرالدین طوسی ثابت نشده و به هیچ وجه قابل استناد نیست و نمی توان آن را به خواجه نصیر الدین طوسی مستند دانست. بلکه باید دید انگیزه نویسنده از نوشتن این کتاب طنز چه بوده است. برای آگاهی از نظرات خواجه نصیر الدین طوسی باید به کتاب هایی که ایشان در زمینه اخلاق نگاشته اند (نظیر اخلاق‌ ناصری، اوصاف‌ الاشراف، الادب‌ الوجیز للولدالصغیر و…) مراجعه کرد.
[=arial]
[=arial]علاوه براین احکام و دستورات اسلام از آیات قرآن تا روایات معصومین (ع) و همچنین سیره و روش و عمل پیامبر اکرم (ص) و امامان (ع) که جانشینان واقعی آن حضرت هستند همواره در معرض دید قضاوت مردم بوده است و برای شناخت اسلام واقعی و اخلاق اسلامی نیازی نیست که به نوشته ای منسوب به یکی از شاگردان خواجه نصیر (بر فرض وجود چنین فردی) رجوع کرد.
[=arial]
[=arial]پیامبر اسلام در یکی از سفارشات نورانی خود می فرماید: "اى على، هر چه بر خود نپسندى بر دیگرى مپسند."[1] این جمله سند بسیار محکمی بر اهتمام اسلام به رعایت حقوق همه انسانها اعم از مسلمان و غیر مسلمان است.
[=arial]
[=arial]این امام علی (ع) است که در نامه خود به مالک اشتر در باره مردم مسلمان و غیر مسلمان می فرماید:" مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکارى باشى که خوردن آنان را غنیمت دانى، زیرا مردم دو دسته‏اند، دسته‏اى برادر دینى تو، و دسته دیگر(غیر مسلمانان) همانند تو در آفرینش مى‏باشند.[۲]
[=arial]
[=arial]آیا این امیر المؤمنین علی(ع) و اولین امام ما نیست که ظلم و تجاوز به زنی غیر مسلمان دل او را به درد آورده که این چنین درد مندانه سخن می گوید: " به من خبر رسیده که مردى از لشکر شام به خانه زنى مسلمان و زنى غیر مسلمان که در پناه حکومت اسلام بوده وارد شده، و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره‏هاى آنها را به غارت برده، در حالى که هیچ وسیله‏اى براى دفاع، جز گریه و التماس کردن، نداشته‏اند. لشکریان شام با غنیمت فراوان رفتند بدون این که حتّى یک نفر آنان، زخمى بردارد، و یا قطره خونى از او ریخته شود، اگر براى این حادثه تلخ، مسلمانى از روى تأسّف بمیرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است!"[3]
[=arial]
[=arial]امام علی (ع) پیرمرد نابینایی را دید که از مردم درخواست کمک (گدایی) می کرد،از همراهان خود پرسید: این فرد کیست؟ گفتند: مسیحی است ! حضرت فرمود: تا زمانی که قدرت داشت او را به کار گرفتید و اکنون که پیر و ناتوان شده است چیزی به او نمی دهید؟ از بیت المال مسلمین برای او حقوقی معین کنید."[4] این تنها بخشی از آموزه های اسلام در رعایت حقوق انسان های غیر مسلمان است.
[=arial]
[=arial]اسلام نه تنها رعایت عدل و انصاف و مهربانی را در باره انسان ها فرموده است که در زمینه نیکی و اکرام حیوانات نیز سفارشات بی مانندی دارد. رسول گرامی اسلام (ص)فرمود :خداوند مهربانی و نرم خویی را دوست دارد و به آن کمک می کند پس هر گاه بر مرکب لاغری سوار شدید مواظبش باشید اگر زمین خالی (بدون علف) است حرکت کنید اما اگر زمین علفزار است توقف کنید و اجازه بدهید از علف آنجا بخورد."[5]
[=arial]
[=arial]در حدیث دیگری آمده است: " رسول گرامی اسلام (ص) شتری را دید که عقال شده بود (زانوی او را بسته بودند و خوابیده بود) اما جهاز او را بر نداشته بودند، حضرت فرمودند صاحب این شتر کجاست ؟ به او بگویید که برای پاسخ گویی در دادگاه الهی آماده باشد."[6]
[=arial]
[=arial]آیا دینی که نسبت به اذیت و آزار حیوانات تا این حد حساس بوده و نیکی به آنها را در دستور کار خود دارد را می توان به مطالبی مانند آنچه در این نوشته مجعول آمده متهم کرد؟ قطعا چنین مطالبی از قلم خواجه نصیر الدین طوسی و شاگردان او نیست. و بعید نیست معاندان با اسلام چنین مطالبی را جعل کرده باشند.
[=arial]
[=arial]


[/HR][=arial][۱]. اتابکى پرویز ‏رهاورد خرد(ترجمه تحف العقول)، ص: ۲۷
[=arial].[۲] نهج‏البلاغة نامه۵۲، ص : ۴۲۷:" …وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ بِالرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ …"
[=arial][۳]. ‏نهج‏البلاغة ،خطبة ۲۷ :"… وَ لَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالِاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لَا أُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیرا"
[=arial][۴]. تهذیب‏الأحکام ج : ۶ ص : ۲۹۳،حدیث۱۸، عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‏ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ رَجُلٍ بَلَغَ بِهِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ مَرَّ شَیْخٌ مَکْفُوفٌ کَبِیرٌ یَسْأَلُ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مَا هَذَا فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ نَصْرَانِیٌّ قَالَ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا کَبِرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ أَنْفِقُوا عَلَیْهِ مِنْ بَیْتِ الْمَالِ "
[=arial][۵]. المحاسن ج : ۲ ص : ۳۶۱،- باب۲۴ الرفق بالدابة و تعهدها ،حدیث ۸۷، عنه عن النوفلی عن السکونی عن أبی عبد الله عن آبائه عن علی ع قال قال رسول الله ص إن الله یحب الرفق و یعین علیه فإذا رکبتم الدواب العجف فأنزلوها منازلها فإن کانت الأرض مجدبة فألحوا علیها و إن کانت مخصبة فأنزلوها منازلها.
[=arial][۶]. المحاسن ج : ۲ ص : ۳۶۱،- باب۲۴ الرفق بالدابة و تعهدها ،حدیث ۹۰، عنه عن النوفلی عن السکونی عن أبی عبد الله ع عن آبائه ع أن النبی ص أبصر ناقة معقولة و علیها جهازها فقال أین صاحبها مروه فلیستعد غدا للخصومة.
[=arial]

[=arial]منبع: اسلام کوئست نت[/SPOILER]

بگذریم فی الحال یکی از اشکالات بزرگ من در نپذیرفتن اسلام حکم ارتداد هست
موفق باشید

با سلام

متحیر;1003832 نوشت:
من با اظهار قسمت اول این شعار«لا اله»، یعنی نفی هر خدای دست ساز و برآمده از اذهان بشر کاملا موافقم

یعنی شما خدا ناباور هستید یعنی نفی هرگونه اله حتی خدای آفریدگار جهان ؟!!

متحیر;1003832 نوشت:
چون جمع شدن صفاتی که برای الله در قرآن برای شناساندن خدا معرفی میشود ضد و نقیض هستند و نمیتوان همه آنها را در یک آن برای چیزی به عنوان آفریدگار یا دادار جهان در یک وجود تجمیع کرد و گاها این صفات یادآور شخصیتی انسانی است تا اینکه واقعا گویای یک آفریدگار با واقعیات محقق در این جهان باشد.

کدام صفات ضد و نقیض هستند ؟؟ نمونه بیاورید.

متحیر;1003832 نوشت:
همین اشکال نظری منظور استثنا کردن الله در نفی و انکار خدایان. موجب باز گذاردن استثنائات در عملکرد مسلمین میشود این «الّا» ها در جمیع توصیه های اخلاقی اسلام تسری پیدا کرده و راه را برای کجی بنای تمدن اسلامی باز میگذارد

قیاس استثناءات احکام فقهی به استثنای الله از اله قیاس مع الفارق است چرا که استثناء در لا اله الا الله متصل و در موارد فقهی منقطع است.
وقتی که می گویند دروغ حرام است مگر این که توریه کند توریه اصلا دروغ نیست بلکه به خاطر مشابهت در شکل ظاهری (بر خلاف درون مایه کاملا متفاوت است) این ها در کنار هم ذکر شده و در حکم استثناء منفصل بیان می شود.
گذشته از آن :
اگر در احکام دین مسلمان ها به آن عمل می کردند و در موارد استثنا نیز در حد استثنای آن عمل می کردند سعدات واقعی در دنیا و آخرت نصیب آنها می شد ولی مشکل این جاست که می بینیم نه به موارد استثناء در حد خود عمل می کنند و نه در موارد غیر استثناء . القای این مطلب که احکام دین اسلام به خاطر داشتن استثناء قابل خدشه است صحیح نمی باشد.

متحیر;1003832 نوشت:
بگذریم فی الحال یکی از اشکالات بزرگ من در نپذیرفتن اسلام حکم ارتداد هست
موفق باشید

علت تشریع ارتداد و حکم آن و شرایط اجرای آن و پاسخ به شبهات حول ان بارها در سایت به صورت مجزا بجث شده است که می توانید مراجعه بفرمایید و بیان دوباره آنها تکرار مکررات است.

سوال:
آیا اسلام مخصوص عرب هاست؟ اگر دین اسلام برای ما ایرانی ها هم هست چه دلیل قانع کننده ای برای قبول اسلام و برتری آن نسبت به ادیان دیگر دارید؟

جواب:
قبل از این که وارد بحث اثبات اسلام شویم لازم است به نکته زیر توجه شود:
اسلام دین جامعی است که مخصوص ملت خاص زبان خاص، مکان خاص و زمان خاصی نیست بلکه دین اسلام دینی برای همه انسان ها در هر کجای عالم که زندگی می کنند و هر زبانی دارند و هر ملیت و قومی که هستند تا روز قیامت است.
اسلام به عنوان آخرین دین و کامل ترین نسخه هدایتی بشر باید در میان قومی نازل می شد که زبانشان تحمل بار معنای بالای قرآن را داشته باشد و این معجزه جاوید می توانست به عنوان یک معجزه در ظرف زبانی آنها واقع شود و به شهادت متخصصین و زبان شناس ها زبان های دیگر ظرفیت این کار را نداشت.
از طرفی عرب به خاطر خصوصیات اخلاقی که داشت اگر دین اسلام و قرآن در قوم دیگر و به زبان دیگری نازل می شود آن را قبول نمی کرد اما فرهنگ های دیگر دین اسلام نازل شده در عربستان و قرآن به زبان عربی را قبول کردند.
قرآن می فرماید:
«وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ» (1) این آیه را اینگونه ترجمه می کنند: و اگر آن را برای مردمی که عربی نمی‌دانند نازل می‌کردیم؛ محال بود که (عجم ها) آن را بفهمند و به آن ایمان بیاورند.

امام صادق (ع) در توضیح این آیه می فرماید:
«اگر قرآن بر عجم نازل می‌شد اعراب به آن ایمان نمی‌آوردند (ولی) این قرآن بر اعراب نازل شد و عجم ایمان آوردند و این خود برای عجم فضیلتی است». «لو نزل القرآن علی العجم ما آمنت به العرب و قد نزل علی العرب فآمنت به العجم ، فهذه فضیلة العجم» (2)
بنابراین ترجمه‌ی صحیح آیات فوق چنین است:"و اگر آن (قرآن) را بر بعضی از عجم (غیر عرب) ها نازل می‌کردیم؛ و ایشان (عجم ها) آن را بر اعراب می‌خواندند، (اعراب به دلیل شدت تعصب) به آن (قرآن) ایمان نمی‌آوردند".

آیات متعددی رسالت پیامبر را جهان شمول معرفی می فرماید:
- « تَبارَكَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِیَكُونَ لِلْعالَمینَ نَذیرا»: بزرگ و بزرگوار است آن (خداوندی) كه فرقان – جدا کننده‌ی حق از باطل- را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را هشدار‏دهنده باشد. (3)
- «إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمینَ»: این (قرآن) جز یادآوری و پندى براى جهانیان نیست. (4)
- «وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمینَ»: در حالى كه این (قرآن) جز یادآوری و پندی براى جهانیان نیست. (5)

اما بیان اثبات حقانیت و اثبات دین اسلام:
نکته مهم:در این بحث اصل وجود خدا و حکیم بودن او فرستادن پیامبران برای هدایت بشر اصول موضوعه و صحت آن مفروض است.

ما در اینجا دو بحث داریم یکی این که از کجا بدانیم که دین اسلام دین حق است و مطلب دیگر این که چرا با وجود ادیان دیگر باید از اسلام تبعیت کنیم.
وقتی که ما قبول کردیم که خدا از روی حکمت پیامبرانی را برای هدایت بشر می فرستد می توانیم با معیار ها و شاخصه هایی حقانیت ادیان را بررسی کنیم:
شاخص هاي اساسي حقانيت يك دين چهار امر است:
1- بنیاد الهی (که این شاخصه از چند راه قابل بررسی است: آموزه های دین،تایید دین قبلی، اعجاز،روش تاریخی، ادعای خود دین،) 2- تحریف نا شدگی، 3- نسخ نا شدگی(عدم پیدایش شریعت حقه پسین،ادعای خاتمیت) 4- خرد پذیری.
که در ادامه به تفصیل آن می پردازیم:

1. بنياد الهي
اصل الهي بودن يك دين از راه هاي زير قابل بررسي است:

1 ـ1ـ آموزه هاي دين
با مراجعه به آموزه هايي كه هر ديني براي خود دارد ـ چه اين آموزه ها در قالب كتاب مقدس باشد يا گفتارهاي پيامبر آن دين ـ مي توان پي برد كه آيا يك دين، واقعاً دين حق الهي است يا خير؟ در اينجا معقول و منطقي بودن، داشتن هماهنگي و انسجام، پاسخ گويي به نيازهاي ابدي و اساسي انسان، وجود نظام اعتقادي، ارزشي و عبادي، هدفمندي و مطابقت با سير و سرشت جوهري انسان، بهترين شاخص هايي است كه مي تواند ما را به حق بودن يك دين رهنمون شود.
اسلام در همه جوانب زندگی بشر حتی در جزئیات آن نیز حرف برای گفتن دارد و آموزه های آن مطابق نیاز های روحی و جسمی بشر است.

2 ـ1ـ تأييد دين قبلي يا بعدي
از آنجا كه اديان آسماني، با يكديگر پيوند عميقي دارند و هر ديني مؤيد و تكميل كننده دين قبلي است، مي توان با مراجعه به نصوص معتبر رسيده از پيامبري كه حق بودن دينش براي ما به اثبات رسيده است، كشف كرد كه آيا اديان ديگر، به تأييد اين دين رسيده اند يا نه. اين روش از جايگاه ويژه اي برخوردار است كه كمتر بدان توجه شده است. از طريق اين روش عدم حقانيت همه اديانِ ادعاييِ پس از پيامبر خاتم نيز اثبات مي شود.
پیامبر اسلام به عنوان پیامبر آخرین توسط پیامبران قبلی وعده داده شده بوده و به صورت تصریح و اشاره در کلام آنها وارد شده بود.

3 ـ1ـ اعجاز
معجزه پيامبر يكي از دلايل اثبات صدق نبي و بنياد الهي دين اوست. معجزه پيامبر بايد به طور قطعي اثبات شود. بنابراين كسي كه در حقانيت ديني تحقيق مي كند بايد خود آن معجزه را مشاهده كند و يا از طريق نقلي كه صدق آن قطعي و غيرقابل ترديد است با آن آشنا شود. مورد نخست تنها در مورد حاضرين در محضر پيامبر امكان پذير است و غايبان از آن بي بهره اند، جز در مورد قرآن كه معجزه زنده و ابدي است و همگان مي توانند با اين سند رسالت ارتباط مستقيم برقرار كنند و اعجاز آن را تجربه كنند.
قرآن به عنوان معجزه جاوید پیامبر در طول تاریخ جاری است تا جایی که در هر زمانی قرآن تحدی می کند.

4 ـ1ـ روش تاريخي
با رجوع به گزارش هاي مستند، معتبر و كافي تاريخي، مي توان فهميد كه آيا دين خاصي داراي ويژگي ها و خصايصي كه بيان شد هست يا خير؟ تاريخ در اين باره، يكي از منابع شناخت ما در اديان مطابق با واقع است. اين چهار روش در عين مجزّا بودن از يكديگر، در پاره اي موارد مي توانند مكمل يكديگر در اثبات حقانيت يك دين باشند.
دین اسلام به گواهی تاریخ با آموزه های غنی خود عرب جاهلی را به اوج تمدن و پیشرفت رساند و در جهان بشریت تحول شگرفی ایجاد کرد.

5 ـ1ـ ادعاي خود دين
ادعاي خود دين نسبت به بنياد الهي به سه صورت قابل تصور است:
ـ يا ديني ادعاي الهي و وحياني بودن دارد.
ـ يا ديني ادعا دارد كه از سوي خداي هستي نازل نشده.
ـ يا ديني نسبت به اين مسئله ساكت است.
در مورد اول بايد صدق مدعا را از طريق راه هاي پيشين آزمود. اما اگر ديني ادعاي الهي بودن نداشته يا عكس آن را داشته باشد، مانند اديان ابتدايي و قديم همچون آنيميسم، فتيشيسم، ميترانيسم، هندوئيسم، برهمنيسم، جنيسيم، و اديان تركيبي مانند سيكيسم و يا اديان فلسفي چون بوديسم و كنفوسيونيسم و بسياري از اديان قديم آميخته به شرك مثل تثليث بابلي، تثليث رومي، تثليث هندي و... كاملاً از مجراي بحث خارج مي شوند و حوزه تحقيقات، منحصر به اديان مدعي الهي بودن چون اسلام، مسيحيت، يهوديت و زرتشتي گري مي شود.

2ـ تحريف ناشدگي
صرف بنياد الهي در اصل نخستين يك دين براي اثبات حقانيت فعلي آن كافي نيست؛ بلكه بايد وثاقت كتاب آسماني آن از جهت مصون بودن از تحريف و دستكاري هاي بشري نيز اثبات شود.
براي اثبات وثاقت كتاب آسماني، يعني استناد قطعي آن به پيامبر و تحريف نشدن آن، مي توان ادله متعددی آورد.

3ـ نسخ ناشدگي
نسخ شدن يا نشدن يك دين از دو طريق به دست مي آيد:

1ـ3 ـ عدم پيدايش شريعت حقه پسين
براساس اين ضابطه تا زماني كه شريعت الهي جديدي نازل نشود شريعت قبلي باقي است و با پيدايش شريعت جديد منسوخ خواهد شد. اين روش نسخ نشدن را به طور موقت ثابت مي كند و با آمدن شريعت جديد براي هميشه شريعت پيشين منسوخ شناخته مي شود. از اين رو با آمدن شريعت اسلامي همه شرايع پيشين براي هميشه منسوخ خواهند بود.

2ـ 3 ـ ادعاي خاتميت؛
ديني كه اصل الهي بودن و تحريف ناشدگي كتاب آسماني آن اثبات شده باشد اگر ادعاي خاتميت كند، به لحاظ صدق قطعي اين ادعا نسخ ناپذيري آن براي هميشه ثابت مي شود و ملاكي براي كشف كذب و عدم حقانيت همه اديان ادعايي بعدي خواهد شد. بنابراين خاتميت اسلام به تنهايي دليل قاطع بر كذب و بطلان همه اديان بعد از آن همچون آيين سميك و بهائيت مي باشد. بر اين اساس حقانيت براي هميشه اختصاص به دين مبين اسلام دارد.

4ـ خردپذيري
بررسي تطبيقي اديان براساس اين مسئله، تحقيقي گسترده و فراخ دامن مي طلبد. در عين حال به طور فشرده و كوتاه، اشاراتي در مقايسه چند دين بزرگ خواهيم داشت:
الف) مهم ترين ركن اساسي يك دين، «خداشناسي» آن است. در اين راستا آموزه «توحيد» در اسلام، خردپذيرترين آموزه است و ادله متقن بسياري بر آن گواهي مي دهد. اثبات توحيد به خودي خود، ابطال كننده آموزه «تثليث» و «ثنويت» است. بنابراين همين مسئله، به تنهايي براي اثبات عدم حقانيت اديان غير توحيدي كافي است.
ب) بسياري از اديان، به رغم دارا بودن پيشينه الهي، در طول تاريخ دچار تحريفات چشمگيري شده و اصالت خود را از دست داده اند. همين مسئله باعث شده كه آموزه هاي خردستيز بسياري در اين اديان رخ نمايد.

امتيازات اسلام بر ديگر اديان:

1. خردپذيري و خردپروري
از جمله امتيازات مهم اسلام، عقلانيت، خردپذيري و بالاتر از آن خردپروري آموزه هاي آن است.
1 ـ1. نظام فكري و عقيدتي اسلام: (مانند خداشناسي، هستي شناسي، انسان شناسي، راهنماشناسي و فرجام شناسي)؛
2 ـ1. نظام اخلاقي اسلام؛
3 ـ1. نظام رفتاري و قوانين و دستورات عملي؛
4 ـ1. دعوت به تحقيق و پرسشگري در انتخاب دين.

خردپذيري آموزه هاي اسلام، از چنان وضوح و روشني برخوردار است كه قرآن مجيد، آدميان را به بررسي هوشمندانه و انتخاب خردمندانه دين دعوت كرده و هر گونه تحميل و اجبار و پذيرش كوركورانه دين را نهي مي كند: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» ؛ پس بشارت ده بندگانم را، آنان كه به سخنان [مختلف] گوش فرا داده و برترين را بر مي گزينند(6) و «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَينَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي» هيچ گونه تحميل و اجبار در امر دين روا نيست؛ [زيرا] به خوبي راه هدايت از ضلالت روشن شد.(7)
اما مسيحيت كنوني به علت قرار گرفتن در تنگناهاي شديد معرفتي و ناتواني در حل رابطه تثليث و توحيد و تجسد و خداانگاري مسيح، به جداسازي و گسست ايمان از معرفت فتوا داده و دين و ايمان را با عقل و خرد بيگانه ساخته است!

2ـ اسلام و علم
به رغم آنچه در تعارض و ناسازگاري مسيحيت با علم و معرفت بيان شد، دين اسلام با دانش و معرفت، پيوندي نزديك و ناگسستني دارد. وفاق و آشتي دين و دانش در اسلام در سه حوزه چشمگير و در خور توجه است:

يك) تشويق به فراگيري دانش
در اين عرصه اسلام گوي سبقت از هر مكتب و آئيني را ربوده است و از اين هم فراتر رفته و كسب دانش هاي لازم در جهت تأمين نيازمندي هاي دنيوي و اخروي را ضروري دانسته است؛ چنان كه پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اُطلبُوا العِلمَ و لو بالصین فانّ طلبَ العِلم فریضة علی کل مسلمٍ»؛ به دنبال دانش (حتی به دورترین نقطه) به چین بروید؛ زیرا فراگیری دانش بر هر مسلمانی واجب و لازم است.(8)
و نيز در روایت آمده است: «أبِی جَعفَرٍ (ع) قَالَ عَالِمٌ یُنتَفَعُ بِعِلمِهِ أفضَلُ مِن سَبعِینَ ألفِ عَابِدٍ» عالمي كه از دانش او بهره برند از هفتاد هزار عابد برتر است.(9) در كتاب هاي روايي و نصوص ديني ابواب مفصلي در اين زمينه وجود دارد.

دو) تقويت روحيه علمي:
اسلام روحيه پژوهشگري را ارج مي نهد و در مسير حقيقت يابي و معرفت اندوزي هيچ مانعي نمي نهد. قرآن مجيد آواي تحقيق و جست وجوي آزاد و گزينش رهاورد معقول پژوهش را صلا داده و فرموده است: «بشارت ده بندگاني را كه به سخنان گوش فرا داده و برترين آنها را برمي گزينند.»

سه) دارا بودن مضامين علمي:
نصوص ديني اسلام آكنده از مضامين و مطالب علمي است. در اين عرصه اسلام هم در بردارنده مباني و پيش فرض هاي عام و متافيزيكي علوم است و هم دارنده بسياري از گزاره هاي علمي، به گونه اي كه يكي از وجوه اعجاز كتاب آسماني اسلام اعجاز علمي آن شناخته شده تا آنجا كه دانشمندان مسلمان و غير مسلمان صدها كتاب در باب رهاوردهاي علمي قرآن به نگارش درآورده اند.
از جهت سازگاري با علم و دانش بشري نيز اسلام كارنامه درخشاني دارد. موريس بوكاي، دانشمند فرانسوي، به دو امتياز اساسي در اين رابطه اشاره مي كند:
1 ـ غناي فراوان قرآن در حوزه مسائل علمي؛ در حالي كه عهد قديم (تورات) و عهد جديد (انجيل) نسبت به بسياري از آنها ساكت و فاقد اطلاعات و داده هاي مشخصي هستند.
2 ـ استواري و توافق داده هاي قرآن با دستاوردهاي متقن و معتبر علوم روز؛ در حالي كه عهد عتيق و اناجيل به تعارضات آشتي ناپذيري در اين زمينه مبتلا هستند. بوكاي مي نويسد: «من بدون سبق ذهن و با عينيت كامل، ابتدا به قرآن توجه كردم و خواستم درجه سازگاري اين متن را با معلومات علمي امروز بسنجم... در پايان كار بر من مسلّم شد كه قرآن، به ايجاب و اثبات هيچ مطلبي نمي پردازد كه در اين دوره معاصر، بتوان آن را از نظر گاه علمي محل انتقاد و ترديد قرار داد.
براساس همين روش عيني، عهد عتيق و اناجيل را نيز مطالعه كردم. در مورد عهد عتيق به هيچ وجه نيازي نبود كه پا را از كتاب نخست آن؛ يعني، سفر تكوين (پيدايش) فراتر بگذارم، تا به تأكيداتي آشتي ناپذير، با معلومات متقن علمي اين روزگار برخورد كنم!
در همان صفحه اول انجيل نيز، شجره و نسب عيسي (علیه السلام) ما را دچار اشكال مي كند؛ زيرا در اين باب متن انجيل متي با متن انجيل لوقا آشكارا در تناقض است. درباره تاريخ ظهور بشر بر روي زمين نيز مطالب انجيل لوقا با معارف امروزي كاملاً ناسازگار است». (10)

3ـ كتاب معصوم الهي
يكي از مهم ترين امتيازات اسلام بر ديگر اديان، «كتاب آسماني» آن است. قرآن مجيد، از چند جهت بر كتاب هاي ديگر اديان امتياز دارد. برخي از اين جهات عبارت است از:
1 ـ3ـ كلام الهي؛ قرآن مجيد كتابي است كه تماماً از سوي خداوند، بر پيامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده و تمام الفاظ و كلمات به كار رفته در آن، عيناً كلام الهي است.

2 ـ3ـ تحريف ناپذيري؛ قرآن كتابي است تحريف ناپذير كه همواره اصالت و عصمت خود را در طي قرون حفظ و دست بشر را از دستبرد تحريف كوتاه كرده است؛ در حالي كه هيچ يك از اديان موجود، از اين ويژگي برخوردار نيست.

3 ـ3ـ معجزه جاويد و سند رسالت؛ پيامبران براي اثبات رسالت خود، معجزه آورده اند؛ ليكن كتاب آسماني آنها، غير از معجزه و سند رسالتشان بوده است. اما قرآن خود معجزه است؛ يعني هم كتاب رسالت است و هم برهان صدق آن. از طرف ديگر اين كتاب معجزه اي جاودان و باقي و سندي زنده بر رسالت است كه قرن ها و عصرها را در مي نوردد و همگان را به تحدّي مي طلبد. در حالي كه معجزات پيامبران پيشين، فقط نزد حاضرين مشهود بوده و اثري از آن باقي نيست و جوامع بشري از مشاهده آن محرومند.

4ـ جامع بودن
از ديگر ويژگي هاي اسلام در برابر ديگر اديان، جامع بودن آن است. اسلام برنامه تكاملي بشر تا پايان تاريخ را به ارمغان آورده است. جان ديون پورت مي نويسد: «... قرآن مطابق تحقيقات كومب با انجيل فرق دارد؛ زيرا انجيل داراي مكتب و روش فقاهتي نيست؛ بلكه به طور كلي محتويات آن مركب است از قصص و روايات و بيانات تحريض و ترغيب بشر در نشر عواطف و احساسات عالي و فداكاري و... ولي هيچ نوع عامل و رابطه منطقي جالب و جاذبي كه اين معاني را با يكديگر ربط دهد، در انجيل وجود ندارد. از اين گذشته قرآن مانند اناجيل نيست كه فقط به عنوان ميزان و شاخصي درباره عقايد ديني و عبادت و عمل درباره آن شناخته شده است؛ بلكه داراي مكتب و روش سياسي نيز هست؛ زيرا تخت و تاج يا به تعبير ديگر اساس دستگاه و سازمان سياسي، روي اين شالوده ريخته شده و هر نوع قانوني براي اداره امور كشور، از اين منبع گرفته مي شود. و بالاخره كليه مسائل حياتي و مالي با اجازه همين منبع و مصدر قانون گذاري، حل مي شود.» (11)

5ـ خاتميت
اسلام دين خاتم است و اين خاتميت، اركان و لوازمي دارد؛ از جمله:

1 ـ6. نسخ شرايع پيشين؛
هر پيامبري كه شريعتي به ارمغان آوَرْد، شريعت پيشين را نسخ كرد و اسلام ـ به عنوان آخرين شريعت و برنامه كامل سعادت بشر از سوي خداوند ـ ناسخ همه شريعت هاي پيشين است.

2 ـ6. نسخ ناپذيري؛
دين و شريعت اسلامي به لحاظ خاتم بودنش، از پايايي و ماندگاري برخوردار است. اين دين هرگز نسخ نخواهد شد و شريعت ديگري جايگزين آن نمي شود.

3 ـ6. همگاني بودن؛
لازمه ناسخ بودن و پويايي اسلام، آن است كه اين دين، بديل ناپذير، همگاني و يگانه پرچمدار دعوت به سوي توحيد و وحدت بخش همه آدميان تحت لواي توحيد و يگانه شريعت و قانون سعادت آفرينِ خداوند باشد. ويژگي هاي ديگري نيز در باب جاذبه هاي اسلام و امتيازات معارف آن وجود دارد كه به جهت اختصار از ذكر آنها خودداري مي شود.
برای مطالعه بیشتر به کتاب: «چرا دین چرا اسلام چرا تشیع » نویسنده: حمید رضا شاکرین، مراجعه بفرمایید.

پی نوشت ها:

1-شعراء: 198- 199.
2-مجلسی، [=Verdana]بحارالانوار، الاسلامیه، ج 9، ص 228.
3-[=Verdana]فرقان: 1.
4-ص:[=Verdana] 87.
5-قلم:[=Verdana] 52.
6- زمر:18.
7- بقره:256.
8- مجلسی، بحار الانوار، اسلامیه، ج1، ص 180.
9- کلینی، کافی، اسلامیه، ج۱، ص33
.
10- شاکرین، حمید رضا، چرا دین چرا اسلام چرا تشیع،دفتر نشر معارف، ص 108.
11- جان، ديون پورت، عذر تقصير به پيشگاه محمدصلى الله عليه وآله و قرآن، ترجمه غلامرضا سعيدى (قم: دارالتبليغ اسلامى، بى‏تا) ص 99.

موضوع قفل شده است