جمع بندی نامزدم به دلم نمی نشیند

تب‌های اولیه

90 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نامزدم به دلم نمی نشیند

سلام ،،، سه سالی هست که با دختر عمه ام نامزد کردم، در این سه سال فهمیدم که اخلاقش یه جوریه و حرف من رو نمیفهمه ،چون بچه روستا هست و حتی فارسی بلد نیست خوب حرف بزنه و محلی حرف میزنه، برا من اینا زیاد مهم نیست اینکه دیپلم نداره و من لیسانسم و بسیار خجالتی هست و دو ، سه باری که تلفنی حرف زدم و چند ماهی پیام میدادیم ازش پرسیدم تا گللس چندم خوندی ، چون مامانم گفته بود دیپلم داره ،به که گفتم گفت تو لیسانس داری میزنیتو سرم، بعدشباهاش حرف که زدم حس می کنم حرفم رو نمیفهمه و خودش رو از من پایینتر میدونه،،حالا پدر نداره من می خوام بهم بزنم وکسی که مدنظرم هست رو بعد سربازی ازدواج کنم،،شما کمک کنید اصلا هم تو دلم نیستش،،،بهم بزنم

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد صابر

[TD][/TD]

با سلام خدمت شما پرسشگر گرامی و سپاس از همراهی و اعتماد شما


***برادر عزیز!

ازدواج بزرگ‏ترين و مهم‏ترين حادثه زندگي انسان است و موفقيت يا شكست در آن سرنوشت ساز خواهد بود. ازدواج و زندگي مشترك وقتي ثمر بخش، سودمند و ماندگار است كه عقربه روحيه‏ها، غرايز و طرز تفكر دو طرف، همسو و نزديك باشد. در غير اين صورت، ريسمان وحدت و يگانگي به ضعف و سستي مي‏گرايد و سرانجام گسسته مي‏ شود.

ما در زندگي خود شاهد پديده ‏هاي تلخ و درد آوري هستيم كه دختران و پسران و خانواده‏هاشان را مي‏آزارد و كاخ زندگي مشترك زوجين را فرو مي‏پاشد. بي‏ترديد محاسبات غلط، احساسات زودگذر، خيالات و توهمات بي‏اساس عامل اصلي تحقق اين پديده‏ها به شمار مي‏ آيد. بنابراين، اگر در گزينش همسر اصول صحيح رعايت شود، بخش عظيمي از ناگواري‏ها و نابساماني‏ها و مشكلات از ميان مي‏رود و زندگي جوانان پربارتر و زيباتر مي‏ شود.


***ظاهرا منظورتان از نامزدی این است که هنوز با او عقد محرمیت نخوانده اید ولی صحبت های اولیه انجام شده است. از نظر ما در این شرایط که هنوز عقد نکرده اید می توانید بهترین تصمیم را بگیرید و با توجه به معیارها و کفویت خودتان با او تعیین کنید که آیا به درد هم می خورید یا خیر؟!

شما در زمینه های تحصیلی، فرهنگی و خانوادگی با یکدیگر کفویت نداریدکه این موارد گرچه جزو معیارهای دسته دوم و فرعی هستند ولی چون چند معیار هستند قابل گذشت نیست و همانطور که از الآن دلزده هستید حتما بعد از ازدواج نیز نمی توانید با او سازگار شوید. بنابراین توصیه ی ما این است که تا بیش از این به او وابسته نشده اید و او نیز روی شما حساب نکرده است تکلیف خود را روشن نمایید و به خانواده تان نیز قاطعانه ولی با احترام بگویید با فرد دیگری قصد ازدواج دارید. از اعلام تصمیم خود نیز نهراسید ولی بهتر بود زودتر از این او را از تردیدتان با خبر می نمودید تا او نیز دلبسته شما نشود. البته در بحث ازدواج فامیلی مشکلات ژنتیکی نیز محتمل است.


***پس بهتر است خودتان را بیش از این اسیر این داستان نکنید چون حتی سه سال هم مدت زیادی است و او احتمالا به شما دلبستگی پیدا نموده و با کنار زدن او ممکن است ناراضی شود ولی توصیه می کنیم با دلایل قاطعانه او را متقاعد کنید که به درد یکدیگر نمی خورید ولی نگویید که به فرد دیگری علاقه مندید.


*موفق و خوشبخت باشید.*



سورنا...۶;1000152 نوشت:
حالا پدر نداره من می خوام بهم بزنم وکسی که مدنظرم هست رو بعد سربازی ازدواج کنم،،

صابر;1000481 نوشت:
همانطور که از الآن دلزده هستید

باسلام

امیدوارم در این دلزدگی که کارشناس محترم فرمودند موضوع نو که اومد به بازار نباشه :-b;;)

این مواردی که میفرمایید تو یکی دو سه جلسه خواستگاری هم میشه فهمید حالا اگه یه غریبه باشه چه برسه به فامیل ( نمی تونه فارسی حرف بزنه ،سوادش، خجالتی بودن) سه سال طولانی نبوده :-??:-?

امیدوارم خوشبخت و عاقبت بخیر باشید

یاحق

سلام ، وقت بخیر

من عقیده ی دیگری دارم . هیچ پسری به زور سه سال در یک دوستی، نامزدی حرفی یا محرمیت باقی نمیمونه . حتی مواردی که ناخواسته نامزد میشن ارتباط با هم نمیگیرن.

بهر حال در این سال به اندازه هر ماه فرصت پشیمانی وجود داشت و باید کاری میکردین. قطعا باید عواقب بهم زدن نامزدی رو بپذیرین.

* اختلافات خانوادگی
* مشکل شدن ازدواج اون دختر ( به علت اینکه اسم شما تا سالها پشت سرش هست و محیط روستا یا شهرستان و محیط خانوادگی اینو نمیپذیره و کسی خواستگاریش نمیره)
* افسردگی و شکست عاطفی اون دختر و البته حقی که به گردن شما خواهد ماند

وقتی شما میفرمایین کسی مد نظرم هست یعنی معنای واقعی در آب نمک خواباندن! رابطه ای که هنوز تمام نشده پای شخص دیگری کشیده شده وسط! و این غلط هست.

چون ممکنه این احساس جدید بواسطه فرار از این نامزدی باشه یا تنوع طلبی مطرح باشه یا حتی کمال گرایی و واسواس!

بهتر هست قبل از هر چیز به روانشناس مراجعه کنین و از ایشان کمک بخواین و بعد از اون دست به هر عملی بزنید . در این مدت هم ارتباط خودتون رو به بهانه کار یا تحصیل با اون دختر محدود کنید.

[="Tahoma"]

سورنا...۶;1000152 نوشت:
سلام ،،، سه سالی هست که با دختر عمه ام نامزد کردم، در این سه سال فهمیدم که اخلاقش یه جوریه و حرف من رو نمیفهمه ،چون بچه روستا هست و حتی فارسی بلد نیست خوب حرف بزنه و محلی حرف میزنه، برا من اینا زیاد مهم نیست اینکه دیپلم نداره و من لیسانسم و بسیار خجالتی هست و دو ، سه باری که تلفنی حرف زدم و چند ماهی پیام میدادیم ازش پرسیدم تا گللس چندم خوندی ، چون مامانم گفته بود دیپلم داره ،به که گفتم گفت تو لیسانس داری میزنیتو سرم، بعدشباهاش حرف که زدم حس می کنم حرفم رو نمیفهمه و خودش رو از من پایینتر میدونه،،حالا پدر نداره من می خوام بهم بزنم وکسی که مدنظرم هست رو بعد سربازی ازدواج کنم،،شما کمک کنید اصلا هم تو دلم نیستش،،،بهم بزنم

سلام و وقت بخیر
اینکه بعد سه سال میگید به به درد هم نمیخورید
یه کم دیر نیست ؟ شما که فامیل بودید .ندیده بودید نمیتونه فارسی حرف بزنه .نمیدونستید تحصیلاتشون چقدره ؟
بعد سه سال ؟ شما برید دنبال زندگی تون و ایشون بمونه و کلی حرف و حدیث؟
نگاه ها و طعنه ها ؟
حرف مردم ؟؟؟
به علاوه ی حس های بدی که به ایشون دست میده .حس کم بودن .بی ارزش بودن .کنار گذاشته شدن .پس زدن .
شما به ایشون مدیونید
اما زندگی که زوری نمیشه
دوست داشتن که مجبوری نیست
نیمه ی پر این قضیه اینه که هنوز زیر یک سقف نرفتید و فقط نامزد هستید
زودتر این نخواستن و حرف هم و نمیفهمیم و به درد هم نمیخوریم و با خانواده در میون بزارید
نذارید سه سال بشه سه سال و یه روز

[="Tahoma"]

دختر دهه شصتی;1000491 نوشت:
قطعا باید عواقب بهم زدن نامزدی رو بپذیرین.

احسنت .=d>

ممنون از راهنمایتون.سپاس
من قبلش که برم برا حرف های اولیه.پدر ومادرم با من خیلی حرف زدن ولی هنو قبول نمی کردم چون خونه نامزدم روستاست من چندماهی یا چندسالی نمیرفتم روستا ازش هیچی نمیدونستم بعدش که رفتیم برا حرف زدن بین بابام وعمه ام یه بحثی هست که مثلا چرا داداش بزرگم رو برا دخترش نبردن ولی به صورت علنی نگفتن و دیدم عمم اینا اینجوری کردن به بابام اینا گفتم که من خوشم نیامده جواب بدید که بدرد هم نمیخوریم از اونجایی که عمه ام اینا روستا رو با خبر کرده بودن بابام گفت. من نمیگم؛گفت که بابا نداره اینا آهش میگیره
منم فراموش کردم بعدش یه قضیه های پیش اومد که دختر عمه امگفت به من شما لیسانس داری ومن بی سوادم اینا توزندگی میگی از این حرفا،بعدش به بابام اینا گفتم که بگن من نمی خوامش ولی بابام گفت نمیگه بایدقبولش کنم
الان هیچ حسی نسبت بهش ندارم و میترسم جوابشون رو بدم آهش بگیرتم. به نظر شما چیکار کنم

شما که هنوز درست حسابی نمیشناسیش
ایشونم فهمیده شما دوسش ندارین که این حرفا رو پیش میکشه

بنظرم نمیشه اینجوری قضاوت کرد
بدور از اتفاقات و دید منفی برید میش مشاور باهم و نتیجه ی قطعی بگیرید اکر مشاور گفت به درد هم نمیخورید و بعدها دچار طلاق میشین عمه تون هم قبول میکنه
فقط میتونم دعا کنم

مهر...;1000499 نوشت:

احسنت .=d>

از محبتتون سپاسگزارم@};-

با عقل و منطق تصمیم بگیر نه با احساس و دل.وقتی که تصمیم گرفتی بی درنگ و با قاطعیت انجامش بده.حرف دیگران واست مهم نباشه که اگه باشه همیشه باید تو زندگیت حسرت بخوری.وقتی میگی هیچ حسی بهش نداری خوب رابطه رو بهم بزن منتظر چی هستی.اهش بگیرتم و این حرف ها چیه میخوای همیشه حسرت بخوری .زندگی مگه شوخی و بازیه؟!!!
هر چه زودتر رابطه رو به هم بزن هم خودتو راحت کن هم اونو.

به احتمال زیاد رابطه ی شما تمام میشه اما بهتر هست به خودشناسی برسین و اینکه ملاک ها و معیارهای ارزشمندی رو انتخاب کنین.

من ابداً توصیه نمیکنم کسی به زور در رابطه ای بمونه اما باید حقوقی که به گردنتون هست رو برطرف کنین و برای این مهم از کارشناسان بهره ببرین.

[="Tahoma"]

سورنا...۶;1000501 نوشت:
ممنون از راهنمایتون.سپاس
من قبلش که برم برا حرف های اولیه.پدر ومادرم با من خیلی حرف زدن ولی هنو قبول نمی کردم چون خونه نامزدم روستاست من چندماهی یا چندسالی نمیرفتم روستا ازش هیچی نمیدونستم بعدش که رفتیم برا حرف زدن بین بابام وعمه ام یه بحثی هست که مثلا چرا داداش بزرگم رو برا دخترش نبردن ولی به صورت علنی نگفتن و دیدم عمم اینا اینجوری کردن به بابام اینا گفتم که من خوشم نیامده جواب بدید که بدرد هم نمیخوریم از اونجایی که عمه ام اینا روستا رو با خبر کرده بودن بابام گفت. من نمیگم؛گفت که بابا نداره اینا آهش میگیره
منم فراموش کردم بعدش یه قضیه های پیش اومد که دختر عمه امگفت به من شما لیسانس داری ومن بی سوادم اینا توزندگی میگی از این حرفا،بعدش به بابام اینا گفتم که بگن من نمی خوامش ولی بابام گفت نمیگه بایدقبولش کنم
الان هیچ حسی نسبت بهش ندارم و میترسم جوابشون رو بدم آهش بگیرتم. به نظر شما چیکار کنم

بیشترین ظلمی که میتونید هم به خودتون هم دختر عمه تون روا بدارید اینه که به این رابطه ی بی سرانجام ادامه بدید
اما یکی از دوستان گفتن به مشاوره حضوری برید که توصیه ی بسیار درست و به جایی بود
برای این مسئله به این مهمی باید بیشتر از اینا پیگیری کنید

سورنا...۶;1000152 نوشت:
سلام

ali 000;1000508 نوشت:
با عقل و منطق تصمیم بگیر نه با احساس و دل.وقتی که تصمیم گرفتی بی درنگ و با قاطعیت انجامش بده.حرف دیگران واست مهم نباشه که اگه باشه همیشه باید تو زندگیت حسرت بخوری.وقتی میگی هیچ حسی بهش نداری خوب رابطه رو بهم بزن منتظر چی هستی.اهش بگیرتم و این حرف ها چیه میخوای همیشه حسرت بخوری .زندگی مگه شوخی و بازیه؟!!!
هر چه زودتر رابطه رو به هم بزن هم خودتو راحت کن هم اونو.
سلام جناب "سورنا"
خواستم پست بگذارم که دیدم جناب "ali 000" تمام حرفها را به خوبی گفتند

همانطور که ایشان گفتند احساسی عمل نکنید.
من برای تک تک خانمهای سایت احترام قائل هستم اما در یک بحث جدی جای تعارف کردن نیست! پس لطفاً به این حرفهایی که خانمها می‌گویند که حق این دختر به گردن شماست و در قبال او مسئول هستید و فعلاً تصمیم به جدایی نگیرید و.... اصلاً گوش نکنید! حرفهای این خانمهای گرامی که احتمالاً بعد از خواندن این پست برای قتل من آستین بالا خواهند زد happy را هم پذیرا خواهم بود، اما به هیچ قیمتی به شما راهنمایی غلط نمی‌دهم. شما هم همانطور که کاربر "ali 000" گفتند کاری به حرف دیگران نداشته باشید. وقتی حسی به او ندارید بدون حتی یک لحظه فکر کردن باید این نامزدی را به هم بزنید

ضمن اینکه قطعاً اشتباه اصلی از شما و آن دختر نبوده بلکه از خانواده‌ها بوده. (کاش استاد عامل الان در این تاپیک بودند!) شما و آن دختر هم مانند جوان‌های بسیاری هستید که چوب ندانم کاری بزرگترها(!!) را می‌خورید. اما به هر حال شما دو نفر هم بی تقصیر نیستید. شما که به قول خودتان از ابتدا مخالف بودید باید بیشتر پافشاری می‌کردید. آن دختر هم ابتدا باید از عشق خودش به شما و از عشق شما به خودش مطمئن می‌شد بعد قبول می‌کرد. این حرف را از این بابت می‌گویم که بعید است ایشان از عدم رضایت شما و اصرار خانواده بی اتلاع باشند. اما به هر حال این نامزدی پیش آمده و اگر باز بخواهید نگران حرف دیگران باشید، یعنی تکرار اشتباه گذشته

ضمناً برای اعلام انصراف، حتماً این صحبت استاد "صابر" را مد نظر قرار دهید:
صابر;1000481 نوشت:
با دلایل قاطعانه او را متقاعد کنید که به درد یکدیگر نمی خورید ولی نگویید که به فرد دیگری علاقه مندید

دختران در رابطه ها حساس تر و احساساتی تر هستن. بهیچ عنوان راضی به ادامه ی یک رابطه ی اجباری نیستن مگر به اجبار خانواده ( درست مثل پسران ) اگر اجباری باشه حتما و حتما از ارتباط گرفتن های مکرر خودداری میکنن یا با برخوردهای سرد به طرف اینو انتقال میدن.

حقوقی این وسط هست که برای افراد با وجدان و خدا ترس تعریف شده و کاری به خارج از قاعده نداریم. شما میتونین این رابطه رو با مراجعه حضوری به مشاوره ها که قبلا گفتم بالاخره یکروزی تمام کنین اما با دل صاف و رضایت هر دو طرف.

مبادا حق عاطفی این قضیه حتی ذره ای بگردنتون سنگینی کنه که برابر روایات و آیه موثق قرآن کریم خداوند اون رو حساب خواهد کرد .

بنشینید و با مشاوره و کارشناسان دینی صحبت کنید و به یک نحوی دختر رو راضی کنین و مطمئن بشین براش ناراحتی پیش نمیاد. سه سال عمر یک طفل هست و اگر با سه کلمه مهر شما بدلش نشسته باشه باید به یک صورتی رفع بشه و هر دو با رضایت و احترام تصمیم نهایی رو بگیرین.

دیگران در مسائل دنیوی و اخروی شما هرگز نمینونن ذره ای بار تاوان عملتون رو بکشن.

[="Tahoma"]

Reza-D;1000520 نوشت:
خانمها می‌گویند که حق این دختر به گردن شماست و در قبال او مسئول هستید و فعلاً تصمیم به جدایی نگیرید و

کی؟
کجا ؟
پس چرا بنده ندیدم
اگر منظورتان بنده هستم که حتما منظورم و بد متوجه شدید یا بنده منظورم و بد مطرح کردم
منظور بنده از اینکه حق دختر عمه شون به گردنشون هست اینه که روزی روزگاری بحث جدی شد و عمه شون دو تا سیلی به ایشون زدن یا خانواده یا خود نامزدشون با ایشون برخورد کردن پیش خودشون نگن که اصلاااااااااا خوب کاری کردم و فلان
به اون ها و دختر عمه شون حق بدن
Reza-D;1000520 نوشت:
بدون حتی یک لحظه فکر کردن باید این نامزدی را به هم بزنید

درسته .خیلی بهتر از اینه که زندگی مشترک رو شروع کنند و بعد با دو تا بچه به این نتیجه برسند که اییییییی کاش خیلی زودتر از اینها به خانواده و دیگران گفته بودن که علاقه ای به نامزدشون ندارن

مهر...;1000547 نوشت:
اگه روزی روزگاری بحث جدی شد و عمه شون دو تا سیلی به ایشون زدن یا خانواده یا خود نامزدشون با ایشون برخورد کردن، به اون ها و دختر عمه شون حق بدن
خواهر گرامی، خدا شاهد است بنده سر جنگ با خانمها ندارم. لااقل در این تاپیک happy
شما می‌گوئید اگر این دختر و مادرش (عمهء استارتر محترم) روزی با استارتر برخورد کردند، باید به آنها حق بدهند، اما صحبت شما کاملاً احساسی و صرفاً بخاطر همذات‌پنداری است که با آن دختر دارید. به این بخش‌ها از صحبت استارتر توجه بفرمائید:
سورنا...۶;1000501 نوشت:
من قبلش که برم برا حرف های اولیه پدر ومادرم با من خیلی حرف زدن ولی هنوز قبول نمی کردم چون چندسالی نمیرفتم روستا ازش هیچی نمیدونستم

سورنا...۶;1000501 نوشت:
بین بابام و عمه ام یه بحثی هست که مثلا چرا داداش بزرگم رو برا دخترش نبردن.

سورنا...۶;1000501 نوشت:
به بابام اینا گفتم که من خوشم نیامده جواب بدید که بدرد هم نمیخوریم از اونجایی که عمه ام اینا روستا رو با خبر کرده بودن بابام گفت. من نمیگم

می‌بینید که استارتر تمایلی به این نامزدی نداشته و این پدر و عمه بودند که برای این وصلت برنامه ریزی کردند
حتی اینقدر نظر فرزندانشان برایشان کم اهمیت بوده که سر این بحث کرده‌اند که کاش بجای این پسرت، آن یکی را میاوردی!!
پس عمهء ایشان اگر قرار باشد کسی را سرزنش کند ابتدا باید خودش را سرزنش کند

اما درمورد دخترعمهء استارتر. شما از استارتر پرسیدید که:


مهر...;1000498 نوشت:
اینکه بعد سه سال میگید به به درد هم نمیخورید یه کم دیر نیست؟
شما که فامیل بودید ندیده بودید نمیتونه فارسی حرف بزنه؟ نمیدونستید تحصیلاتشون چقدره؟ بعد سه سال؟

بنده از شما می‌پرسم مگر آن دختر اینها را نمی‌دانست؟ مگر نمی‌دانست که اینها ممکن است در زندگی مشترک تاثیر بگذارد؟
این یکی از حرفهایی است که این خانم به استارتر گفته. دقت کنید لطفاً:

سورنا...۶;1000152 نوشت:
چند ماهی پیام میدادیم ازش پرسیدم تا کلاس چندم خوندی؟ چون مامانم گفته بود دیپلم داره،
که (اون دختر) گفت تو لیسانس داری میزنیتو سرم،
خب این دختر بعد از سه سال فهمیده که ممکن است نامزدش لیسانسش را به رخش بکشد یا به قول خودش توی سرش بزند؟

و مهمتر از همهء اینها، به نظر شما چنددرصد امکان دارد که این دختر از صحبت‌های رد و بدل شده بین مادرش و داییش مبنی بر اینکه یکی از پسردایی‌ها را برای خواستگاریش ببرند بی‌اطلاع باشد؟ چنددرصد ممکن است از اینکه استارتر را به زور به خواستگاریش برده‌اند بی‌اطلاع باشد؟

پس خود این دختر هم کم مقصر نبوده. لذا خواهر گرامی اینکه بخواهیم چون فلانی همجنس ماست، یک طرفه به قاضی برویم صحیح نیست. از طرفی مگر نه شما به این آقا ایراد می‌گیرید که چرا از ترس حرف مردم تن به یک نامزدی ناخواسته داده؟ (که ایراد درستی هم هست). بهتر نیست چه این آقا و چه آن خانم، قبل از آغاز یک زندگی مشترک ناخواسته، هر دو نفر روش خود را تغییر بدهند و بجای حرف مردم، به عقل و قلب خودشان رجوع کنند؟

Reza-D;1000556 نوشت:
استارتر را به زور به خواستگاریش برده‌اند بی‌اطلاع باشد؟

به زوررررررررررررر:Gig::Gig:
الان دیگه دخترا رو به زور شوهر نمیدن چه برسه به پسرا
Reza-D;1000556 نوشت:
بهتر نیست چه این آقا و چه آن خانم، قبل از آغاز یک زندگی مشترک ناخواسته، هر دو نفر روش خود را تغییر بدهند و بجای حرف مردم، به عقل و قلب خودشان رجوع کنند؟

واقعا شما نوشته های بنده رو خوندید ؟

نقل قول:
درسته .خیلی بهتر از اینه که زندگی مشترک رو شروع کنند و بعد با دو تا بچه به این نتیجه برسند که اییییییی کاش خیلی زودتر از اینها به خانواده و دیگران گفته بودن که علاقه ای به نامزدشون ندارن

بنده هم که عرض کردم بهتره به این نمایش خاتمه بدن و تکلیف خودشون و بقیه رو روشن کنن
بنده از نزدیک شاهد این تو رودربایستی ها و نتونستن حرف دل نزدن ها بودم

مهر...;1000560 نوشت:
الان دیگه دخترا رو به زور شوهر نمیدن چه برسه به پسرا

باسلام

علت سوال پرسیدن بنده هم این بود که حالا که تصمیم گرفتن با یکی دیگه ازواج کنند چرا زورکی و اجباری و غیره مطرح نیست

ولی تو این سه سال ادامه دادن

خب همون موقع تکلیف همه رو روشن میکردید یعنی جدی پاپیش میزاشتید چند جلسه خواستگاری بعد میگفتید ازش خوشم نمیاد به این دلیل به این دلیل

تمام

اتفاقا ما حق رو هم به این اقا میدیم هم به اون خانم

خودتون رو وارد بازی بزرگترا نکنید

باتشکر

مهر...;1000560 نوشت:
به زور؟
زور حتماً به معنای کتک زدن یا برخوردهای خشن نیست. گاهی زور و اجبار، همان فضایی است که شما در آن قرار می‌گیرید
قبول دارم که نباید به راحتی تسلیم شد، اما خب گفتن اینکه من تسلیم نمی‌شوم خیلی راحت است، ولی عمل به آن همیشه راحت نیست
یک سری مسائل برای برخی پیش میاید که حتماً باید در وضعیت مشابه باشیم تا بتوانیم درک کنیم

شما در چند پست قبل، به نکاتی اشاره کردید که بی‌ارتباط با این بحثمان نیست. به نظرم اشاره مجدد به این نکات، منظور مرا بهتر به شما برساند
بخصوص اینکه یک خانم هستید. شما خطاب به استارتر تاپیک درمورد اینکه ممکن است عملش روی آن دختر تاثیر منفی بگذارد گفتید که::


مهر...;1000498 نوشت:
ایشون بمونه و کلی حرف و حدیث؟
نگاه ها و طعنه ها ؟
حرف مردم ؟؟؟

آیا در این نکاتی که گفتید، کتک کاری وجود دارد؟ آیا مردم حرفشان را با چوب و چماق می‌زنند؟ خیر!

اما به عنوان یک خانم بگوئید همین حرف و حدیث‌ها، نگاه‌ها، طعنه‌ها و حرف‌ها، چقدر می‌تواند یک دختر جوان را خورد کند؟ این رفتارها و بودن در چنین فضایی چه فشاری به روح و روان یک دختر وارد می‌کند؟ مردها هم شاید کمی قوی‌تر باشند، اما آنها هم از آهن ساخته نشده‌اند و کم و بیش همین تاثیرات منفی را دریافت می‌کنند

لذا باید شرایط و جَوِ حاکم بر افراد را هم در نظر بگیرید، بخصوص در خانواده‌های سنتی. گاهی رسم و رسوم‌های قومی، چنان فشار سنگینی به روح شما وارد می‌کند که یا باید پی تمام این حرف و حدیث‌ها و خورد شدن روان خود را به تنتان بمالید، یا آنکه شما هم برخلاف میلتان، با خواست آنها همراه شوید

Reza-D;1000571 نوشت:
چقدر می‌تواند یک دختر جوان را خورد کند

خیلی
Reza-D;1000571 نوشت:
چه فشاری به روح و روان یک دختر وارد می‌کند؟

همین که دیگه نتونن ازدواج موفقی داشته باشند فشار روحی روانی نیست ؟
همین این نخواستن .این پس زدن از سوی اقا باشه میدونید چقدر غرور اون دختر خانوم و جریحه دار میکنه ؟
Reza-D;1000571 نوشت:
کم و بیش همین تاثیرات منفی را دریافت می‌کنند.

اصلن .ابدا.عمرا .هرگز .مطلقا تاثیر منفی نداره .ته ناراحتی و سختی ها برای اقا تو این بحث ها و جدایی ها نهایتا یکی دو ماهه که به مرور زمان حل میشه
Reza-D;1000571 نوشت:
گاهی رسم و رسوم‌های قومی،

پس باید بدونید که این حرف و حدیث ها برای دختری که بین اون ادما داره زندگی میکنه بیشتره
ما تو دوره ای زندگی میکنیم که هنوزم پدر و مادر ها ازدواج با دختری که یه ازدواج ناموفق تو زندگیش داشته رو درست نمیدونن
اما کمتر پیش میاد که پدر و مادری دخترشون رو از ازدواج با پسری که ازدواج که نه .یه نامزدی نا موفق و اجباری داشته منع کنن
(مخصوصا که الان استارتر نیمه ی گمشده ی خود را یافته و در فکر هموار کردن راه برای رسیدن به نیمه ی گمشده ی زندگی شون هستند )
در کل
نمیخوام از بحث خارج بشیم
هر دلیلی بود
خودش خواست اجبار بود
سه سال طول کشید که به این نتیجه برسن که به درد همدیگه نمیخورن چه سه ماه
مهم اینه که بالاخره به این نتیجه رسیدن و بهتره همین جا هم تمومش کنن .هر چه زودتر بهترررر

Reza-D;1000571 نوشت:
آهن ساخته نشده‌اند

باسلام

با اینکه مخالف بخش زیادی از مطالبی که عرض کردید نیستم

شاید بگید دارم احساسی به موضوع نگاه میکنم ولی چیزهایی که دارم میگم به عینه دیدم که هیچ ربطی به احساسی نگاه کردن یا نکردن بنده نداره و اتفاق افتاده

اما شکل بهم خوردن این موضوع خیلی مهمه اگر این آقا نتونند درست مدیریت کنند باتوجه به زمان طولانی که گذشته برای این خانم خیلی گرون تموم خواهد شد

چون ممکنه کلا خیلی از خواستگاراشو رو از دست بدن چون تو یه خانواه سنتی هستند وقتی یه فامیل حاضر نیست با این خانوم ازدواج کنه بخصوص که تو شهر نیستند و فضاهای روستایی نوع نگاه به این خانم به چه صورت خواهد بود چه بسا این آقا غریبه بودن شرایط برای این خانم خیلی بهتر بود

این حرفها هم صرفا فقط بخاطر این آقا گفته نمیشه اینجا بلکه شاید یکی در استارت همچین موضوعی هست بدونه و مطلع باشه که نمی شه به همین راحتی بی تفاوت به این مسائل بود

و این جور مسائل شوخی بردار نیست چه بخواهند ادامه بدن چه نخواهند ادامه بدن پس هر چه زودتر تکلیف خودشون و طرف مقابل رو روشن کنند بهتره

همون طور که اگه الان بگه تصمیمش چیه با مشکلاتی روبرو خواهد شد همین کار رو تو صحبتهای اولیه انجام داده بودن مطئمنا دلخوری ها کمتر از حالا بود

با همه این حال ان شاءالله عبور از این موضوع براشون زیاد مسئله ساز نباشه هم برای ایشون هم برای اون خانم

اللیل والنهار;1000574 نوشت:
اما شکل بهم خوردن این موضوع خیلی مهمه اگر این آقا نتونند درست مدیریت کنند باتوجه به زمان طولانی که گذشته برای این خانم خیلی گرون تموم خواهد شد

چون ممکنه کلا خیلی از خواستگاراشو رو از دست بدن چون تو یه خانواه سنتی هستند وقتی یه فامیل حاضر نیست با این خانوم ازدواج کنه بخصوص که تو شهر نیستند و فضاهای روستایی نوع نگاه به این خانم به چه صورت خواهد بود چه بسا این آقا غریبه بودن شرایط برای این خانم خیلی بهتر بود

دلم میخواست بگم که موضوع و جوری حل کنید که بقیه فکر کنن که این نخواستن از طرف خانوم بوده
بعد یادم اومد ما در جایی زندگی میکنیم که میگن در دروازه رو میشه بست اما در دهن مردم و نه

سورنا...۶;1000501 نوشت:
به بابام اینا گفتم که من خوشم نیامده جواب بدید که بدرد هم نمیخوریم از اونجایی که عمه ام اینا روستا رو با خبر کرده بودن بابام گفت. من نمیگم؛گفت که بابا نداره اینا آهش میگیره
منم فراموش کردم بعدش یه قضیه های پیش اومد که دختر عمه امگفت به من شما لیسانس داری ومن بی سوادم اینا توزندگی میگی از این حرفا،بعدش به بابام اینا گفتم که بگن من نمی خوامش ولی بابام گفت نمیگه بایدقبولش کنم

با کسب اجازه از استاد صابر عزیز@};-
بنده در این مسئله ابراز نظر نمی کنم، فقط به یاد یک عبرت عمیق که در این ماجرا وجود دارد و بنده بارها در زندگی ام تجربه کرده ام افتادم، گفتم خوب است اشاره می کنم شاید باری دوستان هم مفید باشد:

هر بار که به خاطر رودربایستی و خجالت و مانند آن از گفتن یک «نه»ی کوچک ابا نموده ام، با شرایط به مراتب بدتری مواجه شده ام که باید این «نه» را در قالب یک مسئله بزرگتر، و شرایط بسیار سخت تری می گفته ام!

سکوت، یا پاسخ مثبت ما از روی رودربایستی و مانند آن نسبت به مسائلی که به آنها راضی نیستیم بالاخره به جایی خواهد رسید که ما دیگر توان ادامه نداریم و باید این «نه» را بگوییم، قطعا «نه» گفتن در آن شرایط بسیار دشوارتر خواهد بود.

ما در اموری که قلبا راضی نیستیم این «نه» را بالاخره باید بگوییم، پس چه بهتر که از همان ابتدا باشد که هنوز آثاری بر «آریِ» ما مترتب نشده است! از همان ابتدا قاطعانه بگوییم: «نه»!

مهر...;1000573 نوشت:
اصلن .ابدا.عمرا .هرگز .مطلقا تاثیر منفی نداره .ته ناراحتی و سختی ها برای اقا تو این بحث ها و جدایی ها نهایتا یکی دو ماهه که به مرور زمان حل میشه
happy

مهر...;1000573 نوشت:
میدونید چقدر غرور اون دختر خانوم و جریحه دار میکنه ؟

اللیل والنهار;1000574 نوشت:
این آقا نتونند درست مدیریت کنند با توجه به زمان طولانی که گذشته برای این خانم خیلی گرون تموم خواهد شد
واقعاً برای خودم متاسفم....

اللیل والنهار;1000574 نوشت:
اگر این آقا نتونند درست مدیریت کنند باتوجه به زمان طولانی که گذشته برای این خانم خیلی گرون تموم خواهد شد

مهر...;1000573 نوشت:
ته ناراحتی و سختی ها برای اقا تو این بحث ها و جدایی ها نهایتا یکی دو ماهه که به مرور زمان حل میشه

مهر...;1000573 نوشت:
این پس زدن از سوی اقا باشه میدونید چقدر غرور اون دختر خانوم و جریحه دار میکنه ؟

از تک‌تک جملات شما تشکر می‌کنم:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63847&p=999448&viewfull=1#post999448

Reza-D;1000586 نوشت:
happy

واقعاً برای خودم متاسفم....

بله باید به خیلی چیزها تاسف خورد

به نوع انتخاب ، نوع دیدگاه که عرف و خانواده داشته ، به معیارهای انتخاب، به خیلی چیزها

ولی تاسف خوردن مشکلی رو حل نمیکنه

ما داریم در مورد چی حرف میزنیم

شما دارید به چی فکر میکنید

بنده هم از شما متشکرم برای روشن شدن نوع نگاه اقایان به مسائل

حالا جالبتر میشه که بیان به این خانم بگن شما مهارتهای شوهرداری بلد نبودی یکم به خودت میرسیدی چرا تحصیلات کمی داری چرا رو لهجه خودت کار نکردی که الان بی شوهر نمونی

Reza-D;1000588 نوشت:

از تک‌تک جملات شما تشکر می‌کنم:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63847&p=999448&viewfull=1#post999448

دقیقا اونجایی که بهتون میگم اینکه توصیه شده ظلم نکنید نتیجه می گیرید به خاطر وابستگی زن هاست.
فکر می کنید اگر ظلم نکنید لطف بزرگی کردید اصلا انگار نه انگار که عامل آسیب خود مبارکتان هستید

[="Times New Roman"][="Black"]با ساعت من نود دقیقه تمام هست

هر دو تیم استراحت کوتاهی بکنند

و بعد با دوتا وقت اضافه پانزده دقیقه ای در خدمت دوستان هستیم :khandeh!:

اگر در این سی دقیقه هم نتیجه ای حاصل نشد

کار رو با ضربات مرگبار پنالتی ادامه میدیم[/]

اللیل والنهار;1000592 نوشت:
به نوع انتخاب ، نوع دیدگاه که عرف و خانواده داشته ، به معیارهای انتخاب، به خیلی چیزها
و بیشتر از همه باید به این تاسف خورد که شما خانمها تلاش می‌کنید همیشه برای همه چیز مردها را مقصر جلوه دهید و خود را بدون مسئولیت نشان دهید! ادعای برابری با مردها را می‌کنید و ادعای فهم و درک برابر با مرد را دارید، اما تا به تاپیک‌هایی مانند این می‌رسید، شروع می‌کنید به گفتن این حرفها که زن شیشه‌ای است، زن می‌شکند، این مرد بود که باید مدیریت میکرد و این حرفها!

اللیل والنهار;1000574 نوشت:
شکل بهم خوردن این موضوع خیلی مهمه اگر این آقا نتونند درست مدیریت کنند باتوجه به زمان طولانی که گذشته برای این خانم خیلی گرون تموم خواهد شد
زنها که از نظر قدرت درک و فهم با مردها برابرند، پس چرا آقا باید مدیریت کند؟!
اگر این خانم و سایر خانمها عرضه دارند خودشان مدیریت کنند و از مردها مایه نگذارند
اگر هم عرضه ندارند پس ادعای برابری هم نکنند!

اللیل والنهار;1000592 نوشت:
حالا جالبتر میشه که بیان به این خانم بگن شما مهارتهای شوهرداری بلد نبودی یکم به خودت میرسیدی چرا تحصیلات کمی داری چرا رو لهجه خودت کار نکردی که الان بی شوهر نمونی
سفسطه نکنید! هیچ آدم عاقلی اینها را نمی‌گوید
اما قطعاً به این خانم خواهیم گفت تو که دیدی مادرت به زور می‌خواهد یکی از پسردایی‌های تو را برای خواستگاریت بیاورد، چرا مخالفت نکردی؟
قطعاً به این خانم خواهیم گفت مگر روز اول نمی‌دانستی تو دیپلم داری و او لیسانس؟ چرا بعد از چند وقت یادت آمد که ممکن است مدرکش را توی سرت بزند؟

من به عنوان یک مرد شجاعت این را داشتم که به استارتر بگویم:


Reza-D;1000520 نوشت:
شما که به قول خودتان از ابتدا مخالف بودید باید بیشتر پافشاری می‌کردید
اما شما خانمها از آنجایی که بسیار منصف(!!!) هستید، حتی یک کلمه درمورد اشتباهات این دختر حرفی نزدید و حتی به خانوادهء او این حق را دادید که توی گوش این پسر بزند!
چرا؟ فقط برای آنکه همجنس شماست!

[="Tahoma"]خدا رو شکر تاپیک ب زمین فوتبال تشبیه شد نه رینگ
اما واقعا هدف حرف ب کرسی نشاندن نبود
بحث پیامد های نه گفتن استارتر بود

الرحیل;1000593 نوشت:
دقیقا اونجایی که بهتون میگم اینکه توصیه شده ظلم نکنید نتیجه می گیرید به خاطر وابستگی زن هاست.
فکر می کنید اگر ظلم نکنید لطف بزرگی کردید اصلا انگار نه انگار که عامل آسیب خود مبارکتان هستید
بحث ظلم نکردن نیست، بحث این است که شما همیشه خود را در جایگاه مظلوم قرار می‌دهید!
بحث این است که همیشه سعی می‌کنید خودتان را فرشته‌های معصوم نشان دهید که مورد ظلم هیولایی به اسم مرد قرار گرفته‌اید!

این پست را مجدداً بخوانید تا بهتر منظورم را متوجه بشوید: http://www.askdin.com/showthread.php?t=63847&p=1000297&viewfull=1#post1000297

این بخش از آن پست را که در ادامه می‌نویسم، انگار برای این تاپیک نوشتم. از بس که اعمال شما خانمها کپی برابر اصل همدیگر است!
(بجای دوستی نامشروع، نامزدی بگذارید)

"می‌گوئیم پسری با دختری دوستی نامشروع داشته، حالا توبه کرده و می‌خواهد دختر را ترک کند. می‌گوئید پس آتش محبتی که در دل دختر روشن کرده چه می‌شود؟!
می‌گوئیم دختری با پسری دوستی نامشروع داشته و حالا پشیمان است و می‌خواهد رابطه‌اش را قطع کند، اما می‌ترسد دل پسر بشکند. می‌گوئید به درک که بشکند! مگر او مسئول قلب آن پسر است؟!"

[="Tahoma"]

Reza-D;1000597 نوشت:
و بیشتر از همه باید به این تاسف خورد که شما خانمها تلاش می‌کنید همیشه برای همه چیز مردها را مقصر جلوه دهید و خود را بدون مسئولیت نشان دهید! ادعای برابری با مردها را می‌کنید و ادعای فهم و درک برابر با مرد را دارید، اما تا به تاپیک‌هایی مانند این می‌رسید، شروع می‌کنید به گفتن این حرفها که زن شیشه‌ای است، زن می‌شکند، این مرد بود که باید مدیریت میکرد و این حرفها!

زنها که از نظر قدرت درک و فهم با مردها برابرند، پس چرا آقا باید مدیریت کند؟!
اگر این خانم و سایر خانمها عرضه دارند خودشان مدیریت کنند و از مردها مایه نگذارند
اگر هم عرضه ندارند پس ادعای برابری هم نکنند!

سفسطه نکنید! هیچ آدم عاقلی اینها را نمی‌گوید
اما قطعاً به این خانم خواهیم گفت تو که دیدی مادرت به زور می‌خواهد یکی از پسردایی‌های تو را برای خواستگاریت بیاورد، چرا مخالفت نکردی؟
قطعاً به این خانم خواهیم گفت مگر روز اول نمی‌دانستی تو دیپلم داری و او لیسانس؟ چرا بعد از چند وقت یادت آمد که ممکن است مدرکش را توی سرت بزند؟

من به عنوان یک مرد شجاعت این را داشتم که به استارتر بگویم:
اما شما خانمها از آنجایی که بسیار منصف(!!!) هستید، حتی یک کلمه درمورد اشتباهات این دختر حرفی نزدید و حتی به خانوادهء او این حق را دادید که توی گوش این پسر بزند!
چرا؟ فقط برای آنکه همجنس شماست!


این جمله ی حق را دادید که توی گوش این پسر بزنند که دقیقا منظورتون با من بود
توی خراب کردن یه زندگی هیچ وقت یه نفر مقصر نیست
همیشه ی خدا این اشتباهات از دو طرف بوده
خدایی نکرده قصد لج و لجبازی و بحث و ب انحراف کشیدن ندارم .
بله .حتما اون دختر خانوم هم مقصره .حتمااااا باید این هم کفو نبودن رو در نظر میگرفتن .هم از نظر اجتماعی هم تحصیلات
مقصر اصلی هم خانواده ها بودن .ک دودش تو چشم خودشون میره .(منظورم بهم خوردن نامزدی بچه هاشونه

Reza-D;1000597 نوشت:
و بیشتر از همه باید به این تاسف خورد که شما خانمها تلاش می‌کنید همیشه برای همه چیز مردها را مقصر جلوه دهید و خود را بدون مسئولیت نشان دهید! ادعای برابری با مردها را می‌کنید و ادعای فهم و درک برابر با مرد را دارید، اما تا به تاپیک‌هایی مانند این می‌رسید، شروع می‌کنید به گفتن این حرفها که زن شیشه‌ای است، زن می‌شکند، این مرد بود که باید مدیریت میکرد و این حرفها!

بحث شیشه ای بودن یا نبودن نیست
از اونجایی که در عرف اونی که به خواستگاری میاد آقا هست نه خانم و این مدت زمان برای همه این سوال رو ایجاد خواهد کرد که اگر این اقا نمی خواست پس چرا سه سال مونده پس حتما مشکل از طرف خانم هست که به نتیجه نرسیده

اگر این خانم مخالفت کنه باتوجه به سنتی بودن هی بگه بابا من با این آقا نمی تونیم خوشبت بشیم

چیزی که باهاش روبرو خواهد بود لیاقت نداری پسر تحصیل کرده و... انقدر بمون که موهات مثل دندونات سفید بشه

حالا به جز اون مشکلاتی که تو فامیل و اینا براش پیش میاد که برای هر دو هست این موضوع

ولی اگه آقا مخالفت کنه چی میشه شما بفرمایید؟

Reza-D;1000599 نوشت:
می‌گوئیم دختری با پسری دوستی نامشروع داشته و حالا پشیمان است و می‌خواهد رابطه‌اش را قطع کند، اما می‌ترسد دل پسر بشکند
می‌گوئید به درک که بشکند! مگر او مسئول قلب آن پسر است؟!

حاضرم چند وقت دیگر تاپیکی بزنم و موضوعی دقیقاً مشابه همین تاپیک را مطرح کنم، با این تفاوت که جای دختر و پسر را تغییر بدهم
آن وقت خواهیم دید که قضاوت شما خانمها 180 درجه فرق خواهد کرد

Reza-D;1000597 نوشت:
زنها که از نظر قدرت درک و فهم با مردها برابرند، پس چرا آقا باید مدیریت کند؟!
اگر این خانم و سایر خانمها عرضه دارند خودشان مدیریت کنند و از مردها مایه نگذارند
اگر هم عرضه ندارند پس ادعای برابری هم نکنند!

خب چون آقا قراره رابطه رو بهم بزنه نه خانم ، اگر به جای این آقا یک خانم همچین پستی گذاشته بود که قرار باشه رابطه رو بهم بزنه به اون خانم هم میگفتیم جوری باید بهم بزنه که آقا ضربه روحی نخوره یکدفعه بهش نمی گفتیم برو به شوهرت بگو ازت خوشم نمیاد و کسی دیگه رو مدنظر دارم .

اللیل والنهار;1000602 نوشت:
ولی اگه آقا مخالفت کنه چی میشه شما بفرمایید؟
شما و سایر خانمها با کمال تاسف اینقدر تعصب دارید که حتی به این دقت نمی‌کنید که شما دقیقاً همان چیزی را از این آقا خواسته‌اید که انجام داده!

شما می‌گوئید چرا این آقا زودتر نامزدی را به هم نزده؟
از کجا می‌دانید همان اوایل قصد برهم زدن نامزدی را داشته است اما چهار نفر مثل شما خانمها به او نگفته‌اند که:


دختر دهه شصتی;1000491 نوشت:
قطعا باید عواقب بهم زدن نامزدی رو بپذیرین.
* اختلافات خانوادگی
* مشکل شدن ازدواج اون دختر ( به علت اینکه اسم شما تا سالها پشت سرش هست و محیط روستا یا شهرستان و محیط خانوادگی اینو نمیپذیره و کسی خواستگاریش نمیره)
* افسردگی و شکست عاطفی اون دختر و البته حقی که به گردن شما خواهد ماند

مهر...;1000498 نوشت:
شما برید دنبال زندگی تون و ایشون بمونه و کلی حرف و حدیث؟
نگاه ها و طعنه ها ؟
حرف مردم ؟؟؟

مهر...;1000516 نوشت:
برای این مسئله به این مهمی باید بیشتر از اینا پیگیری کنید

مهر...;1000573 نوشت:
این پس زدن از سوی اقا باشه میدونید چقدر غرور اون دختر خانوم و جریحه دار میکنه ؟

اللیل والنهار;1000574 نوشت:
ممکنه کلا خیلی از خواستگاراشو رو از دست بدن چون تو یه خانواه سنتی هستند وقتی یه فامیل حاضر نیست با این خانوم ازدواج کنه

و او هم بخاطر همین حرفهای امثال شما رابطه را دادمه داده؟

شما می‌گوئید این دختر بیچاره سر زبان‌ها افتاده، اما باز هم بجای آنکه طبق حرفهای استارتر قضاوت کنید، دارید طبق خیالات خودتان قضاوت می‌کنید!
ببینید استارتر چه گفته:

سورنا...۶;1000501 نوشت:
به بابام اینا گفتم که من خوشم نیامده جواب بدید که بدرد هم نمیخوریم
اما از اونجایی که عمه ام اینا روستا رو با خبر کرده بودن بابام گفت. من نمیگم
منم فراموش کردم، بعدش یه قضیه های پیش اومد که دختر عمه ام گفت به من شما لیسانس داری و من بی سوادم اینو تو زندگی میگی از این حرفا،بعدش به بابام اینا گفتم که بگن من نمی خوامش ولی بابام گفت نمیگه بایدقبولش کنم

فکر میکنم اگر فونت 10000 هم نتخاب کنم باز شما خانمها نمی‌خواهید ببینید!!
پسر همان ابتدا بارها گفته مایل به این ازدواج نیستم و این خود خانوادهء دختر بوده که تمام محل را با خبر کرده
و باز خود دختر بوده که احتمال طرح اختلاف تحصیلی را از طرف پسر در طی زندگی بیان کرده، پس او خودش ابتدا به این اختلاف‌ها واقف بوده
اما شما همچنان می‌خواهید تقصیرها را به گردن پسر بیندازید!

Reza-D;1000607 نوشت:
از کجا می‌دانید همان اوایل قصد برهم زدن نامزدی را داشته است اما چهار نفر مثل شما خانمها به او نگفته‌اند که:

Reza-D;1000607 نوشت:
پسر همان ابتدا بارها گفته مایل به این ازدواج نیستم و این خود خانوادهء دختر بوده که تمام محل را با خبر کرده
و باز خود دختر بوده که احتمال طرح اختلاف تحصیلی را از طرف پسر در طی زندگی بیان کرده، پس او خودش ابتدا به این اختلاف‌ها واقف بوده
اما شما همچنان می‌خواهید تقصیرها را به گردن پسر بیندازید!

دقیقا به مسائلی اشاره کردید که موضع خانواده دختر رو نشون میده یعنی اونا به چشم یه خواستگار که دخترشون رو میخواد نگاه کردن و این سه سال طول دادن یعنی اینکه او میخواهد

و عرض ما هم همینه شما هم مثل آنها رفتار میکردید همه را باخبر میکردید که دوست ندارید مخالف هستید و از اینکه او هم پی برده که این اختلاف تحصیل برای پسر مهم است پس ادامه دادن این موضوع اشتباه است

و.....

و همان ماه های و هفته ها و روزهای اول به این نتیجه میرسیدید که

سورنا...۶;1000152 نوشت:
کسی که مدنظرم هست رو بعد سربازی ازدواج کنم،،شما کمک کنید اصلا هم تو دلم نیستش،،،بهم بزنم

ترنم ..;1000605 نوشت:
اگر به جای این آقا یک خانم همچین پستی گذاشته بود که قرار باشه رابطه رو بهم بزنه به اون خانم هم میگفتیم جوری باید بهم بزنه که آقا ضربه روحی نخوره

اولاً خانمها به استارتر نگفتند جوری به خانم بگو که ضربهء روحی نخورد! اگر این بود که مرض نداشتم دو ساعت بحث کنم!
بلکه او را سرزنش کردند که چرا باعث شدی این شرایط پیش بیاید و تو مقصری و الهی آه این دختر بگیرتت اصلاً همهء مردها مثل همند و ما بدبختیم و زنده باد آگاتا کریستی!

ثانیاً، به امام حسین(ع) قسم اگر خانم بود چنین حرفی نمی‌زدید!
شاید تعداد اندکی می‌گفتند، آن هم نه به این شدت که در این تاپیک آن آقا را شستید انداختید روی بند!
این را اثبات می‌کنم....

اللیل والنهار;1000608 نوشت:
دقیقا به مسائلی اشاره کردید که موضع خانواده دختر رو نشون میده یعنی اونا به چشم یه خواستگار که دخترشون رو میخواد نگاه کردن

عجب!
من بروم توی افق محو بشوم....!

[="Tahoma"]

Reza-D;1000607 نوشت:
شما و سایر خانمها با کمال تاسف اینقدر تعصب دارید که حتی به این دقت نمی‌کنید که شما دقیقاً همان چیزی را از این آقا خواسته‌اید که انجام داده!

شما می‌گوئید چرا این آقا زودتر نامزدی را به هم نزده؟
از کجا می‌دانید همان اوایل قصد برهم زدن نامزدی را داشته است اما چهار نفر مثل شما خانمها به او نگفته‌اند که:

و او هم بخاطر همین حرفهای امثال شما رابطه را دادمه داده؟

شما می‌گوئید این دختر بیچاره سر زبان‌ها افتاده، اما باز هم بجای آنکه طبق حرفهای استارتر قضاوت کنید، دارید طبق خیالات خودتان قضاوت می‌کنید!
ببینید استارتر چه گفته:

فکر میکنم اگر فونت 10000 هم نتخاب کنم باز شما خانمها نمی‌خواهید ببینید!!
پسر همان ابتدا بارها گفته مایل به این ازدواج نیستم و این خود خانوادهء دختر بوده که تمام محل را با خبر کرده
و باز خود دختر بوده که احتمال طرح اختلاف تحصیلی را از طرف پسر در طی زندگی بیان کرده، پس او خودش ابتدا به این اختلاف‌ها واقف بوده
اما شما همچنان می‌خواهید تقصیرها را به گردن پسر بیندازید!


اقا کل روستا رو با خبر کرده بودن .زیر تیغ که نبرده بودنش .یه نه میگفت و سه سال از بهترین روزهایی ک میدونست برای هر دو طرف باشه رو حروم نمیکرد ‌
شما رو نمیدونم .ولی از صد درصد .حداقل شصت درصد ماجرا تقصیر اقا پسر بوده

[="Tahoma"]

نقل قول:
فکر میکنم اگر فونت 10000 هم نتخاب کنم باز شما خانمها نمی‌خواهید ببینید!!
پسر همان ابتدا بارها گفته مایل به این ازدواج نیستم

به کی گفته ؟ به پدر و مادر خودشون گفتن دیگه نه به خانواده عمه شون
اگه گفته بودن ک الان دچار این مشکلات نبودن

[="Tahoma"]

نقل قول:
فکر میکنم اگر فونت 10000 هم نتخاب کنم باز شما خانمها نمی‌خواهید ببینید!!
پسر همان ابتدا بارها گفته مایل به این ازدواج نیستم

به کی گفته ؟ به پدر و مادر خودشون گفتن دیگه نه به خانواده عمه شون
اگه گفته بودن ک الان دچار این مشکلات نبودن

مهر...;1000547 نوشت:
[="Tahoma"]
کی؟
کجا ؟
پس چرا بنده ندیدم
اگر منظورتان بنده هستم که حتما منظورم و بد متوجه شدید یا بنده منظورم و بد مطرح کردم
منظور بنده از اینکه حق دختر عمه شون به گردنشون هست اینه که روزی روزگاری بحث جدی شد و عمه شون دو تا سیلی به ایشون زدن یا خانواده یا خود نامزدشون با ایشون برخورد کردن پیش خودشون نگن که اصلاااااااااا خوب کاری کردم و فلان
به اون ها و دختر عمه شون حق بدن

درسته .خیلی بهتر از اینه که زندگی مشترک رو شروع کنند و بعد با دو تا بچه به این نتیجه برسند که اییییییی کاش خیلی زودتر از اینها به خانواده و دیگران گفته بودن که علاقه ای به نامزدشون ندارن

بعضی کاربرای سایت که نفوذ هم دارن اتفاقا خوششون میاد گناه خودشون با احساسی و بی منطق شمردن جنس زن بشورن ببرن!
درونا این بحث و دارن و وجدانشون احتمالا درگیره که وارد بحث میشن.

اینکه پسر دختر و دوست نداره بهتره با قبول نکردن ازدواج باهاش فرصت یه ازدواج موفق و بهش بده تا بعدها اتفاقات بدتر نیافته. اما ممکنه این دختر اصلا همون دختر مناسب برای این آقاست ولی مشکلات وارونه نشون داده. و بهتره از طریق متخصص و منطقی همون طور که کارشناس گفتن بره جلو.

این وسط یک نکته ی مهم هست اینم حضور شخص سوم هست چنانچه عقد محرمیت بوده آیا شرعا میتونه با این خانم بعد از جدایی ازدواج کنه؟
البته میدونم آقایون جبهه بندی و تعصب و جناح بندی در خونشون هست و فورا بحث ۴ زنه بودن مطرح میشه.

سلام علیکم

چه طرف مقابل زن باشه یا مرد تفاوتی نمیکنه . اگر زن در چنین شرایطی باشه به مشکل برمیخوره با همسرش همونطور که این آقا به مشکل بر میخوره .
ولی اینها باز هم دلالت تام بر این نداره که اینها نتونن و ممکن نیست که با هم بتونن زندگی کنن . گاهی مثلا اخلاق خوب و پاک سرشتی جذابیتی ایجاد میکنه که این مسائل و مشکلات زیاد به چشم نمیاد .

مگر همسر همه علامه ها علامه بودن ؟ یا همسران ائمه فقیهه یا علامه بودن ؟ نه که نبودن

البته این نظر شخصی بنده است و بنده کارشناس نیستم

Reza-D;1000609 نوشت:
اولاً خانمها به استارتر نگفتند جوری به خانم بگو که ضربهء روحی نخورد! اگر این بود که مرض نداشتم دو ساعت بحث کنم!
بلکه او را سرزنش کردند که چرا باعث شدی این شرایط پیش بیاید و تو مقصری و الهی آه این دختر بگیرتت اصلاً همهء مردها مثل همند و ما بدبختیم و زنده باد آگاتا کریستی!

ثانیاً، به امام حسین(ع) قسم اگر خانم بود چنین حرفی نمی‌زدید!
شاید تعداد اندکی می‌گفتند، آن هم نه به این شدت که در این تاپیک آن آقا را شستید انداختید روی بند!
این را اثبات می‌کنم....

من هنوز همه نظرات رو نخوندم و این قسمت که الهی آهش بگیره و ... رو هم ندیدم ولی اون نقلی که از شما گرفتم به این قسمت از حرفای خانم اللیل و النهار بود که گفته بودن :
نوشته اصلی توسط اللیل والنهار
شکل بهم خوردن این موضوع خیلی مهمه اگر این آقا نتونند درست مدیریت کنند باتوجه به زمان طولانی که گذشته برای این خانم خیلی گرون تموم خواهد شد

شما ازین قسمت نقل گرفتید و گفتید :

نقل قول نوشته اصلی توسط Reza-D
زنها که از نظر قدرت درک و فهم با مردها برابرند، پس چرا آقا باید مدیریت کند؟!
اگر این خانم و سایر خانمها عرضه دارند خودشان مدیریت کنند و از مردها مایه نگذارند
اگر هم عرضه ندارند پس ادعای برابری هم نکنند!

اگر منظرتون به آه و نفرینا بوده خب چرا از اون ارسالها نقل نگرفتید ؟ من که هنوز ندیدم چون کامل نظرات رو نخوندم و اینکه این آقا رو شستن انداختن رو بند رو ندیدم ..
ولی به نظر من اگه ایشون خانم بودن بیشتر به زندگی کردن دعوت میشدن و راه حل های دیگه غیر از جدا شدن در آخر جدا شدن بهشون پیشنهاد میشد ولی حالا اگرم به سرزنش کردن باشه خانم ها هم اینکارو نمی کردن احتمالا بعضی از آقایون دست به کار میشدن به خاطر دفاع از هم جنس خودشون کاری که شما چند وقته می کنید و همش تفکیک جنسیتی می کنید و از هم جنساتون دفاع می کنید . نمیدونم به چی می خواید برسید اونم با این حجم عصبانیت .

ویرایش : برگشتم نظرات رو خوندم والا اینچیزایی که گفتید رو ندیدم، نمیدونم شایدم من خوابم میاد با دقت نخوندم

[="Teal"]سلام دوستان
من دیشب در حال نوشتن شارژ گوشیم تموم شد صبح پاشدم دیدم چقد بحث شده بعدش Smile
یه قسمتی از پستای خانمها رو خوندم،
همه میدونیم کارشون درست نبوده و الانم چه تبعاتی داره ولی چرا انقدر مقاومت میکنید این رابطه از اولشم اشتباه بوده الانم ادامه دادانش کار اشتباه تریه ...
ممکنه اون خانم و آقا با فرد دیگری بهترین زندگی رو داشته باشن نمیشه فقط به خاطر حرف مردم ادامه داد...
عمر هردوشون رفته،احساسشون لطمه دیده،پشت سرشون حرف میزنن و خواهند زد و...
ولی مقصر هردو نفرن ...
هم آقا که زیر بار حرف زور رفته و تعجب میکنم چطور؟!!
هم خانم که واسش مهم نبوده این داداش بره یا اون یکی،حتی به مادرش اعتراض نکرده چرا بحث میکنه سر این چیزا،من حتی توی دوس داشتنشم شک کردم چطور میشه یکی واسش مهم نباشه کدوم داداش بیاد هرکدوم بیاد قبول کنه؟!!مگه اینکه از اول چشمش دنبال مثلا مدرک بالاتر و ... باشه
بین خانمای در شرف ازدواج و کلا خانم ها از نگاه دختری که تو روستاست همین که صرفا پسری از شهر بیاد خواستگاریش،واسش یه جور برتری حساب میشه مث کسی که خواستگاری از خارج داشته باشه اون هم خودشو برتر میدونه (هرچند اینها ملاک نیس)
این خانمم بیشتر به این چیزها توجه کرده....

به نظر من یه چیزایی تاوان داره دیگه،نگاه اون خانم به ازدواج و دنبال یه شرایط خاص بودن و خودبرتر بینی و ... و رودروایسی اقا و پذیرفتن چیزی که به دلش نیس در مهم ترین مرحله زندگیشون،تاوانش حرف مردم و سه سال اذیت شدن و لطمه دیدن احساسه ولی واقعا بس نیست؟!![/]

Reza-D;1000609 نوشت:
اولاً خانمها به استارتر نگفتند جوری به خانم بگو که ضربهء روحی نخورد! اگر این بود که مرض نداشتم دو ساعت بحث کنم!
بلکه او را سرزنش کردند که چرا باعث شدی این شرایط پیش بیاید و تو مقصری و الهی آه این دختر بگیرتت اصلاً همهء مردها مثل همند و ما بدبختیم و زنده باد آگاتا کریستی!

ثانیاً، به امام حسین(ع) قسم اگر خانم بود چنین حرفی نمی‌زدید!
شاید تعداد اندکی می‌گفتند، آن هم نه به این شدت که در این تاپیک آن آقا را شستید انداختید روی بند!
این را اثبات می‌کنم....

مطمئن باشید اگر یک دختر می آمد می گفت سه سال است نامزد کرده ام، از نامزدم خوشم نمی آید، لهجه دارد، دیپلم ندارد ولی من لیسانس هستم. با یکی تو دانشگاه (محله، خیابون، اینستاگرام،...) آشنا شدم که دوسش دارم. می خواهم نامزدی را به هم بزنم تا با او ازدواج کنم دیگر کسی نمی گفت چه کار بدی که با آن احساسات پسر بازی کردی. زودتر نامزدی را به هم بزن ولی مواظب روحیه آن پسر باش. بلکه خشم و عصبانیت فوران می کرد از این بی تعهدی عظیم که وقتی نامزد دارد به دیگران هم فکر می کند.
ولی خب از آنجا که مردها حتی وقتی زن دارند هم اشکال ندارد به کسی دیگر فکر کند چه رسد به نامزدی، دیگر کسی اسم آن را خیانت نمی گذارد. فقط می گویند چرا زودتر این کار را نکردی

Reza-D;1000607 نوشت:
شما و سایر خانمها با کمال تاسف اینقدر تعصب دارید که حتی به این دقت نمی‌کنید که شما دقیقاً همان چیزی را از این آقا خواسته‌اید که انجام داده!

شما می‌گوئید چرا این آقا زودتر نامزدی را به هم نزده؟
از کجا می‌دانید همان اوایل قصد برهم زدن نامزدی را داشته است اما چهار نفر مثل شما خانمها به او نگفته‌اند که:
و او هم بخاطر همین حرفهای امثال شما رابطه را دادمه داده؟
شما می‌گوئید این دختر بیچاره سر زبان‌ها افتاده، اما باز هم بجای آنکه طبق حرفهای استارتر قضاوت کنید، دارید طبق خیالات خودتان قضاوت می‌کنید!
ببینید استارتر چه گفته:
فکر میکنم اگر فونت 10000 هم نتخاب کنم باز شما خانمها نمی‌خواهید ببینید!!
پسر همان ابتدا بارها گفته مایل به این ازدواج نیستم و این خود خانوادهء دختر بوده که تمام محل را با خبر کرده
و باز خود دختر بوده که احتمال طرح اختلاف تحصیلی را از طرف پسر در طی زندگی بیان کرده، پس او خودش ابتدا به این اختلاف‌ها واقف بوده
اما شما همچنان می‌خواهید تقصیرها را به گردن پسر بیندازید!

سلام

اگر تا به اینجای مطلب شما درست باشه ، علت ارتباط های پسر چی هست؟ ( وقتی آدم بااجبار با کسی نامزد میشه آیا باید رابطه رو مدیریت کنه و یا بشینه حرف بزنه؟ )

سورنا...۶;1000152 نوشت:
بعدشباهاش حرف که زدم حس می کنم حرفم رو نمیفهمه و خودش رو از من پایینتر میدونه.

اون دختری که اختلاف سطح تحصیلات رو بیان کرده اعتماد بنفس نداره و مثل دختران شهر نشین دنبال نشان دادن استعداد ها و نقاط قوتش نیست . این حرفش از سر نا آگاهی نسبت به توانایی های خودش هست .

وگرنه الان فرش بافی، قالی بافی، گلیم بافی، حصیر و کارهای دستی در روستا مورد توجه شهر نشینا قرار گرفته و از سازمان فنی و حرفه ای مدرک به اونها داده میشه.
زحماتی که روستا نشین در باغ و زمین میکشه و تسلطی که به باغ داری و کشت داره یک شهر نشین برای یک گیاه آپارتمانی نداره.
محصولاتی که اعم از لبنیات و خوراکی های دیگر روستاییان تولید میکنن منبع درآمد خوبی هست که روی اون تسلط کافی دارن و شهر نشینا بدنبال یادگیری غذای ظهر امروزن.
دوخت و دوز بخش دیگری از هنر زنان روستایی هست که نسل به نسل منتقل شده در حالی که یک شهر نشین بلد نیست یک وصله به لباسش بزنه مگر خیاطی رفته باشه.
از همه مهم تر و با ارزش تر پاکی و نجالت دختران روستایی هست. (
من نمیخوام خدایی ناکرده توهین کنم ولی در شهر شاهد اینم برخی دختران چند دوست پسر با روابط نامشروع دارند با سابقه ی نامزدی و عقد بهم خورده.... زمانی هم که برای یک مرد سوال پیش بیاد و مهم باشه با پرخاش و بد دهنی پاسخش رو میدن) اینو شما در دختران ساده روستا و حتی شهرستان پیدا نمیکنین.

سورنا...۶;1000152 نوشت:
حالا پدر نداره .

مطلب بعدی نداشتن سرپرست هست اگر درست متوجه شده باشم. در این موارد مردان به دو صورت عمل میکنن.
* یا اینکه حقوق طرف مقابل رو نادیده میگیرن و دروغ و راست رو قاطی میکنن و دختر چون سرپرست نداره و کسی نیست که با قاطعیت از حقش دفاع کنه، آزادانه دست به عمل میزنن .
* یا اینکه نداشتن پدر باعث میشه به فکر و خیال فرو برن! تا جایی که بنده مستقیما دیدم نداشتن پدر رو بر سر دختر میکوبن یا اینکه فکر میکنن باید خرج خانواده دختر رو بدن!

سورنا...۶;1000152 نوشت:
من می خوام بهم بزنم وکسی که مدنظرم هست رو بعد سربازی ازدواج کنم.

من اگر در یک رابطه ی اجباری قرار بگیریم تمام ذهنیتم این میشه چطور از رابطه با احترام خارج بشم و فرصتی و احوال خوشایندی برای فکر کردن به دیگران ندارم ولی این آقا میگن....فلان و بهمان
قبلا عرض کردم لطفا مرور بفرمایین هرگز ایشان رو ترغیب به رابطه ی اجباری نمیکنم ولی حقوقی این وسط هست که اکثرا عاطفیه و حیثیتی. باید اینها با مشاوره و تبادل نظر برطرف بشه و بعد هر کسی مسیر خودش رو در زندگی بره.

_

[=Times New Roman]جناب سورنا شما اشتباه کردید که همون اول نه نگفتید و اجازه دادید سه سال این داستان ادامه پیدا کنه

متاسفانه توی خیلی خانواده ها چه شهری چه روستایی فکر میکنن دختر و پسر کالا هستن

که با هم تبادل میکنن

عمه ی شما هم ظاهرا می خواسته توی روستا بدرخشه و بگه پسربزرگ برادرم ( پادشاه ) اومده خواستگاری دخترم ( ملکه )

برای همین اصرار داشته برادر بزرگتون بیاد خواستگاری

حالا که شما رفتید خواستگاری ( معاون پادشاه ) باز هم چیزی رو از دست نداده و کل روستا رو خبر کرده

متاسفانه پدر شما هم درک درستی از مفهوم زندگی نداره

در اینجا من کمترین سهم رو برای اون دختر و شما قائلم

و مقصر اصلی و پدر شما و مادر دختر می دونم

اینکه پدر ایشان به رحمت خدا رفته خوب اتفاق تلخیه

خدا رحمتشون کنه ان شاء الله بهترین جای بهشت جایگاهشون باشه

ولی شما قراره همسر ایشون خانم بشید نه پدر ایشون

قراره واسش شوهری بکنید نه پدری

اصلا درگیر احساسات نشید. مگر شما پدر ایشون رو کشتید.

یا شما می خواید دارالایتام تاسیس کنید ؟

آهش می گیره یعنی چی ؟

خدامثل من و شما نیست که جوگیر و احساساتی بشه

خداوند هرگز کار غیر منطقی و غیر عقلانی نمی کند و اگر این خانم خواهر صد هزار شهید والا مقام هم بود

مطمئن باشید خداوند با این نه گفتن موافق هست

پس با قاطعیت و با نهایت ادب و نزاکت به عمه و دختر عمه تون بگید که شما مناسب هم نیستید

و بهشون بگید برای حفظ آبروی دختر، عمه تون به همه بگه دخترم ردش کرد

و بعدش هم کلا همه چیز رو فراموش کنید و هروقت خانوادتون بحثش رو پیش کشیدن

خیلی محترمانه و مودبانه به پدر و مادرتون بگید که شما الکی وقت خودتون رو تلف میکنید من با این خانم ازدواج نمی کنم

اگرچه با این عمه ای که من دیدم عمه تون این رو هرگز یک لطف و کمک تلقی نخواهد کرد

بلکه آن را واقعیت می پندارد و آن را همه جا جار خواهد زد.

نکته ای که اینجا خیلی مهمه و نباید فراموش کنید این هست که

فکر نکنید چون شما میلی به ایشون ندارید این نشونه ی برتری شما هست

گاهی دو نفر با وجود اینکه آدم های خوبی هستند مناسب همدیگه نیستند

گاهی عاشق بسیار پاک و سالم و نجیب هست و معشوق بی لیاقت

و فقط بخاطر اینکه ابراز علاقه از طرف عاشق پاک و سالم بوده جای این دو نفر توی ذهن ما عوض میشه

شاید ( با عرض معذرت ) این شما باشید که لیاقت ایشون رو ندارید و بهتره از هم جدا بشید

و این خانم با یه مردی که لایقش هست ازدواج کنه.

این رو بخاطر این گفتم که لحن کلام شما جوری بود که انگار دارید

به این خانم از بالا به پایین نگاه میکنید و من اصلا نمی تونم چنین چیزی رو تحمل کنم [-x
[SPOILER]
با توجه به اینکه سال آینده انتخابات مجلس هست و من می خوام کاندید بشم

شدیدا به رای خانم ها احتیاج دارم و فعلا مجبورم برادران عزیز رو با قیمت مناسب بفروشم

ان شاء الله سال آینده بعد از انتخابات دوباره در خدمت برادران عزیزم خواهم بود :khandeh!:
[/SPOILER]

به نام خدا

با سلام
بنظر بنده بجای آنکه شما دنبال مقصر باشید،به این بنده خدا راه حل بدید و کمتر بترسونید...

و اینکه خواستم نمونه ای از یک تاپیک را به شما نشان دهم در رابطه با بازی کردن احساسات شخصی، ولی اینبار طرف مقابل، اقاست،فقط پاسخ کاربران را ببینید، فقط یک نفر از کاربران اشاره به حق الناس میکند که ٱن هم در نهایت با طلب بخشش از خدا حل خواهد شد...همین، فقط در همین حد...بعضی دوستان هم اشاره کردن اصلا از نظر شرعی حق الناسی به گردن ندارند...
فقط مقایسه کنید با پاسخ هایی که اینجا به یک کاربر اقا میدن با یک کاربر خانم...
قضاوت با شما.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=61017

بنده نه با کاربران اینجا مشکلی دارم و نه غرض شخصی، فقط بعنوان یک کاربر معمولی که طی بیشتر از یک سال به این سایت سر میزند نظرم رو بیان کردم.(البته این نام کاربری را تازه ساخته ام).

اگر شما اینگونه نیستید روی صحبتم با شما نیست...از بنده هم نقل قول نگیرید چون بحث منحرف خواهد شد... رحمت خدا بر شما باد...

موضوع قفل شده است