adl

چرا خدا چنين مي كند؟

انجمن: 

معلولان جسمي حركتي

سرطاني ها و بيماران لاعلاج

دو جنسه ها

كريه المنظر ها

و هزاران مورد ديگر در نوع بشر

واقعا خداوند چرا انسانهايي را به اين شكل مي آفريند؟

جرم كودكي پاك چيست كه بايد با كابوس سرطان زور آزمايي كند؟

جرم يك پسر بيگناه چيست كه تمام عمر در اندام يك دختر بايد زندگي كند؟

عدالت خداوند چه پاسخي دارد؟

آیا شفاعت مخالف عدل الهی نیست؟(كارشناس انديشمند)

انجمن: 

[="navy"]آیا شفاعت مخالف عدل الهی نیست؟[/]

چرا خدا «کعبه» را از آتش امویان نجات نداد؟

انجمن: 

چرا خدا «کعبه» را از آتش امویان نجات نداد؟


پرسشی که مطرح می شود این است که آیا مگر نه این است که خداوند متعال کسی که قصد تخریب کعبه را داشته باشد به وی امان نخواهد داد و همچون اصحاب فیل آنان را نابود می کند ، پس این واقعه تاریخی چگونه با این اعتقاد توجیه می شود.


قسمت چهاردهم سریال تاریخی مختار نامه ، هجوم امویان به خانه خدا و به آتش کشیدن بیت الله الحرام را به تصویر کشید. خداوند به سرزمین و به مکه‏ای سوگند یاد می‏کند که پیامبر خدا ‏صلی الله علیه و آله و سلم در آن باشد وگرنه مکه بدون پیامبر و کعبه بدون ولایت [4] خانه‏ای عادی است. هر گاه حاکم جوری همچون عبدالله بن زبیر بر آن سرزمین پاک حکمرانی و در آن پناه گیرد ، چه تضمینی بر حفاظت و صیانت از آن بیت عتیق وجود دارد؟
پرسشی که مطرح می شود این است که آیا مگر نه این است که خداوند متعال کسی که قصد تخریب کعبه را داشته باشد به وی امان نخواهد داد و همچون اصحاب فیل آنان را نابود می کند ، پس این واقعه تاریخی چگونه با این اعتقاد توجیه پذیر است؟
برای پاسخ به این پرسش در ابتدا نکته ای تاریخی درباره هجوم به خانه خدا توسط امویان در عصر زبیریان بیان می کنیم

شبهه 6: عدل الهی و مجازات نسلهای بعدی

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از شبهات دینی کاربر گرامی ساسان 2012


« یک سوال تکراری که جواب قانع کننده ای تا کنون به آن داده نشده است :در مورد عدالت خداوند گفته می شود که چگونه خداوند عادل است در حالی که به جرم بعضی از گناهان یک انسان ، نسلهای بعد از او را نیز به سبب گناه جدشان مورد مجازات قرار می دهد ؟»


چرا خدا می فرماید: هرکه را بخواهم هدایت و هرکه را نخواهم هدایت نمی کنم؟

انجمن: 

چراخدا میفرمایدهر که را بخواهم هدایت و هرکه را نخواهم هدایت نمیکنم؟آیا این باعدالت سازگار است؟

اگر خدا عادل است چرا بعضی فقیرند بعضی غنی؟(کارشناس:فرقان)

انجمن: 

اگر خدا عادل است چرا بعضی فقیرند بعضی غنی؟

نقض غرض در خلقت انسان های ناقص العقل

انجمن: 

انسان هایی که مادرزادی ، ناقص العقل به دنیا می آیند ، اگرچه که به بهشت میروند اما در دنیا مانند انسان های دیگر توانایی رسیدن به کمال را ندارند. در صورتی که هدف آفرینش هر انسانی ، رسیدن به کمال است . پس فلسفه خلق شدن این فرد چیست ؟

چرا خداوند باید ما را اجباری به دنیا بفرستد؟؟

انجمن: 

من قانع نشدم از اینکه چرا وقتی خدای ما عادل و خوب هست چرا باید ما را اجباری به دنیا بفرستد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اصول کلی اشکال شرور از نظر عدل الهی

خلاصه و اصول کلی شرور از نظر عدل الهی عبارتند از:
صفت حکمت، یعنی حکیم بودن، درباره خداوند و درباره انسان به دو گونه صادق است. حکیم بودن انسان به معنی این است که در هر کاری غایتی معقول دارد و در کارهای خود عالی ترین و فاضل ترین هدفها را و بهترین وسیله ها را برای رسیدن به آن هدفها انتخاب می کند. اما خداوند، غنی علی الاطلاق است، غایتی را جستجو نمی کند، کمالی فرض نمی شود که او فاقد باشد تا بخواهد آن را جستجو کند، حکیم بودن او به معنی این است که موجودات را به کمالات لایقشان تا هر حدی که برای آنها ممکن باشد می رساند، کار او ایجاد است که به کمال وجود رساندن است و یا تدبیر و تکمیل و سوق دادن اشیاء به سوی کمالات ثانویه آنهاست که نوعی دیگر از رساندن اشیاء به کمالات آنهاست. بعضی از پرسشها و ایرادها و اشکالها از قیاس گرفتن غلط حکیم بودن خداوند به حکیم بودن انسان پیدا می شود.

فیض الهی، یعنی فیض هستی که سراسر جهان را در بر گرفته نظام خاص دارد، یعنی تقدم و تأخر، و سببیت و مسببیت، و علیت و معلولیت میان آنها حکمفرماست و این نظام، غیر قابل تخلف است، یعنی برای هیچ موجودی امکان تخلف و تجافی از مرتبه خود و اشغال مرتبه دیگر وجود ندارد. سیر تکامل موجودات، بالخصوص سیر تکاملی انسان، به معنی سرپیچی از مرتبه خود و اشغال مرتبه دیگر نیست، بلکه به معنی " سعه وجودی " انسان است. لازمه درجات و مراتب داشتن هستی این است که نوعی اختلاف و تفاوت از نظر نقص و کمال و شدت و ضعف در میان آنها حکمفرما باشد و اینگونه اختلافها تبعیض نیست.

صنع خدا کلی است نه جزئی، ضروری است نه اتفاقی. ریشه دیگر اشتباهات در این زمینه، مقایسه صنع خدا با صنع انسان از این نظر است که پنداشته می شود. ممکن است صنع الهی مانند صنع انسان، جزئی و اتفاقی باشد. علاوه بر اینکه باید غایات را، غایت فعل باری گرفت نه غایت ذات باری، باید بدانیم که غایات افعال باری، غایات کلیه است نه غایات جزئیه و غایات ضروری است نه اتفاقی.

برای وجود یافتن یک چیز، تام الفاعلیه بودن خداوند، کافی نیست، قابلیت قابل هم شرط است. عدم قابلیت قابلها منشأ بی نصیب ماندن برخی موجودات از برخی مواهب است. شروری که از نوع نیستیهاست یعنی عجزها، ضعفها، جهلها، از آن جهت که به ذات اقدس الهی مربوط است، یعنی از نظر کلیت نظام ( نه از آن جهت که به بشر مربوط است، یعنی جنبه های جزئی و اتفاقی نظام ) ناشی از نقصان قابلیتهاست.

خداوند متعال همانطور که واجب الوجود بالذات است، واجب من جمیع الجهات و الحیثیات است، از این رو واجب الافاضه و واجب الوجود است. محال است که موجودی امکان وجود یا امکان کمال وجود پیدا کند و از طرف خداوند افاضه فیض و اعطاء وجود نشود. آنچه به نظر می رسد که در مواردی یک موجود قابلیت یک کمالی را دارد و از آن بی نصیب است، امکان به حسب علل جزئی و اتفاقی است نه امکان به حسب علل کلی و ضروری.

شرور، یا اعدامند و یا وجوداتی که منشأ عدم در اشیاء دیگرند و از آن جهت شرند که منشأ عدمند. شریت شرور نوع دوم، در وجود اضافی و نسبی آنهاست نه در وجود فی نفسه شان. آنچه واقعا وجود دارد و جعل و خلق و علیت به آن تعلق می گیرد، وجود حقیقی است نه وجود اضافی. شرور، مطلقا مجعول و مخلوق بالتبع و بالعرضند نه مجعول بالذات. جهان یک واحد تجزیه ناپذیر است، حذف بعضی از اجزاء جهان و ابقاء بعضی، توهم محض و بازیگری خیال است. شرور و خیرات، دو صف و دو رده جدا نیستند، به هم آمیخته اند، عدمها از وجودها، و وجودهای اضافی از وجودهای حقیقی تفکیک ناپذیرند. نه تنها عدمها از وجودها، و وجودهای اضافی از وجودهای حقیقی تفکیک ناپذیرند، وجودهای حقیقی نیز به حکم اصل تجزیه ناپذیری جهان، پیوسته و جدا ناشدنی هستند. موجودات به اعتبار انفراد و استقلال، حکمی دارند و به اعتبار جزء بودن و عضویت در یک اندام، حکمی دیگر. آنجا که اصل پیوستگی و انداموارگی حکمفرماست، وجود انفرادی و مستقل، اعتباری و انتزاعی است. اگر شر و زشتی نبود، خیر و زیبایی معنی نداشت. شرور و زشتیها نمایانگر خیرات و زیبائیهاست. شرور، منبع خیرات، و مصائب، مادر خوشبختیهاست.

بی تناسبی در مقابل عدل

نقطه مقابل عدل به معنی تناسب و تعادل، بی تناسبی است نه ظلم. بسیاری از کسانی که خواسته اند به اشکالات مربوط به عدل الهی از نظر تبعیضها، تفاوتها و بدیها جواب بدهند، به جای آنکه مسأله را از نظر عدل و ظلم طرح کنند از نظر تناسب و عدم تناسب طرح کرده اند و به این جهت قناعت کرده اند که همه این تبعیضها و تفاوتها و بدیها از نظر نظام کلی عالم لازم و ضروری است. شک نیست که از نظر نظام عالم، و از نظر تناسب ضروری در مجموعه ساختمان جهان، وجود آنچه هست ضروری است، ولی این مطلب جواب شبهه ظلم را نمی دهد.

بحث عدل به معنی تناسب، در مقابل بی تناسبی، از نظر کل و مجموع نظام عالم است، ولی بحث عدل در مقابل ظلم، از نظر هر فرد و هر جزء مجزا از اجزاء دیگر است. در عدل به مفهوم اول، " مصلحت " کل مطرح است و در عدل به مفهوم دوم، مسأله حق فرد مطرح است. لهذا اشکال کننده بر می گردد و می گوید: من منکر اصل تناسب در کل جهان نیستم، ولی می گویم رعایت این تناسب، خواه نا خواه مستلزم برخی تبعیضها می گردد، آن تبعیضها از نظر کل، روا است و از نظر جزء، ناروا است.

عدل به معنی تناسب و توازن، از شؤون حکیم بودن و علیم بودن خداوند است. خداوند علیم و حکیم به مقتضای علم شامل و حکمت عام خود می داند که برای ساختمان هر چیزی، از هر چیزی چه اندازه لازم و ضروری است و همان اندازه در آن قرار می دهد.