✿ جدا از لاله ها ✿ ◥تقدیم به جانبازان عزیز◣ برایش چه تیتری میگذاری؟
ارسال شده توسط سلیلة الزهراء در جمعه, ۱۳۸۹/۰۴/۲۵ - ۱۶:۲۶ای کم نظیر عشق(به مناسبت روز جانباز)
اي تبسم شقایق رنگ بر گونهي عشق! اي پرچمدار باران در وسعت تفتیده کویر. اي حدیث سرخ شکفتن در برگ برگ تاریخ بردباری! به راستي بر شانه هاي عریان دریایيات، بوسه هاي آسماني کدام سپیده را داري که این چنین کوثر زلال آفتاب در افق ناب چشمانت جاریست؟ و کدام رود است که در سرودن دست هاي بي ریاي تو گنگ نماند و کدام سرود است که مجموعهي خوبی ها و زلالی هاي تو را در سینه داشته باشد؟ حنجرهي ناتوان قلم در ستایش تو روزهي سکوت مي گیرد و دل با یاد تلاطم دریایي تو دریایي مي شود، چرا که هیچ آبی، آرامش دروني تو را ندارد و هیچ موجي به خشم امواج اقیانوس دلت شبیه نیست! روح آسماني تو با کدام افق روشن بهشت تلاقي یافته و ستارگان گریبانت از کدامین کوچه باغ کهکشان عبور کردهاند که بوي کهکشان گرفتهاند؟
دل، در حضور تو یاراي نکته گفتن ندارد و هر چه بگوید و بسراید، هنوز هزاران هزار قصه ناگفته باقي است! سر، در حضور تو سرفراز نیست! و چشم، در مقابل چشمان تو اندوهگینترین ساحل خاموشي است، چشمي که در مقابل آیینهها شرم زیستن و میل گریستن دارد! دست در مقابل دستاني که فرشتگان با خود به بهشت بردهاند، احساس ناتواني مي کند... و خلاصه ماندهایم که خروش تو را چسان بنویسیم و بلنداي روحت را چگونه در اندازه هاي زمیني تعریف کنیم! ما به استغاثه هاي عاشقانهات در نیمه شب هاي خاطره و خون غبطه مي خوریم! ما به عکس هاي یادگاريات، به لبخندت و به شانه هاي دردمندت که بوسه گاه پروانه هاست رشک مي ورزیم! نفس هاي عاشورایي ات ما را بارها به خیمهي کوچک سقاي کودکان کربلا برده است و نگاهت در قوس و قزح نیایش، حماسه باراني زخم را تفسیر کرده است. از این پس، ما بوریاي توایم اي بي ریاترین رهگذر این حوالي ... از این پس، ما درختاني خشکیدهایم در مسیر تواي پرشکوفه ترین بهار! اي سبز متبسم... طلوع تو زیباترین اتفاقي است که در من افتاده است، تماشا کن! من پر از شعشعه زمزمههاي توام! جانباز!