پدر جان سلام

پدر جان سلام ! سلام بر قلب از هم پاشیده ات.

انجمن: 

پدر جان سلام ! سلام بر قلب از هم پاشیده ات.

سلام بر جگر پاره پاره.ات سلامی که از قلب کوچک پردردم بر می.خیزد و به سوی روح بلندت به پرواز در می.آید. پدرم نمی.دانم چگونه با این قلب شکسته با تو سخن بگویم اما آنچه را می.دانم با افتخار به زبان می آورم و بر بلندای عرش می نویسم که شهادت رسم مردان خداست ....
پدر از اینکه می.بینم تن پاک تو ده سال در زیر آفتاب سوزان کربلای فاو بوده، دلم آرام می گیرد که حتما در کنار حسین (ع) خواهی بود.
رقیه جان ! ای خرابه نشین شام وقتی می شنوم سر بریده بابا را در آغوش گرفتی و لبهای خشکیده اش را بوسه زدی، محاسن غرق به خونش را با دستهای کوچکت شانه کردی و رگهای بریده گلویش را بوسیدی و درد دلت را برایش گفتی، آرزو کردم: ای کاش جای تو بودم.
این را بگویم که من هم می.خواستم مانند تو موهای پریشان پدرم را شانه کنم و بر لبهای خشکش بوسه بزنم، ولی مسافر من سر در بدن نداشت، خواستم به دستهایش بوسه بزنم دست در بدن نداشت، خواستم به پایش بیفتم اما خاک پایش به جای مانده بود که آن را توتیای چشم کردم و به خود گفتم: چشمت روشن...


پدرم دشمنان فکر می کنند با دادن مشتی خاک و استخوان پوسیده می توانند مرا بگریانند امام نمی دانند که من فرزند جسم تو نیستم چرا که از ابتدای عمرم در کنار جسم تو نبودم بلکه فرزند روح پاک توام و با روح تو به دنیا آمدهام با روح تو زندگی می کنم و با روح تو خواهم مرد.