هیس دخترها فریاد نمی زنند

هیس دخترها فریاد نمی زنند، کمکم کنید.

لعنة الله على القوم الظالمين
لعنت بر بی حجاب و بی حیا و بی غیرت
ضایعه غمباری ، چند ماه است که روی سینه‌ام سنگینی می کند، در واقع آنقدر عذابم میدهد که از فکر کردن به آن موضوع فرار می کنم و دلیل تاخیر در طلب راهنمایی شاید همین است.
بنده یک آقا پسر جوان هستم حدود 25 سال
یک بعد از ظهر تابستان بعد از اینکه یکی دیگر از خواستگاران نا مناسب خواهر مطلقه ام(طلاق در دوران عقد) از خانه رفتند، ناگهان با صدای داد و شیون زیاد مادرم به سالن پذیرایی منزل رفتم، مادرم فقط فریاد می زد خدا را صدا می زد، تا از حال رفت،
فکر می کردم علت این همه زاری و شیون به خاطر ماجرای ازدواج بی ثمر قبلی خواهرم می باشد.(با توجه به اینکه ازدواج قبلی تا حدودی از سمت خانواده تحمیل شد و منجر به جدایی شد و عذاب وجدان بابت اینکه کمتر پیش می آید که خواستگار مناسبی بیاید و اگر هم بیاید با فهمیدن از عقد برگشته بودن خواهرم، شانه خالی می کنند.).
ایشان را دعوت به صبر کردم، تا اینکه فردا ی ان روز پر شیون مادرم در فضایی دو نفره ماجرای دل شکسته خواهرم که باعث داد و شیون شده بود را، برایم نقل کرد.
مادرم: یک ماه قبل که برای دلجویی از خاله ات سری به خانه آنها زده بودیم، با توجه به اینکه سنشان بالا بود، زمانی که شوهر خاله ام بر خواست که از آشپز خانه چای و میوه بیاورد، از خواهرم خواستیم که برود و کمک کند.
آن حیوان حرام لقمه ی پیر خرفت قصد جسارت به خواهر دسته ی گلم را کرده بود،
البته با توجه به اینکه ما در حیاط منزل بودیم، قلبم آرام است که نتوانسته غلط اضافه ای بکند و با توضیحات در بسته ای که از مادرم شنیدم ، فقط خواهرم را بوسیده است.
.
البته این را هم در نظر داشته باشید که تا آن زمان نمی دانستیم شوهر خاله ام اینقدر کثافت و بی شرف است.
حالا منظور بنده از طلب کمک و راهنمایی.
خواهرم نگران خاله و دختر خاله ام می باشند و می گویند که ارتباط سوری و ظاهری را حفظ کنیم تا آنها از این مسئله آگاه نشوند و با پی بردن به کثیف بودن مردشان، به غم هایشان اضافه نشود.
از طرفی خودم می گویم اصلا ارتباط را قطع کنیم و بگذاریم بدون اینکه علت را بدانند، روابط خانوادگی تیره و تار شود.
حالا شما راهنمایی کنید که تکلیف چیست؟
این موضوع را چگونه باید مدیریت کنیم؟
ببخشید که برای شرح ما وقع داستان سرایی کردم و پیشاپیش از کمکتان متشکرم.