هدایت بی نماز

هدایت بی نماز

انجمن: 

با سلام
یه موردی برام پیش اومده و به کمک شما دوستای خوبم و کارشناسای محترم احتیاج دارم:Gol:
قضیه اینه که :
یه سری از اقوام ما متاسفانه اعتقاداتشون خیلی خیلی سسته، آزادی زیادی دارن یعنی تقریباً برا هیچی محدودیتی ندارن، نماز خوندن و واجبات و مستحبات تعطیل(به قول خودشون باز خرید شدن) کلا به سبک اروپایی ها زندگی میکنن.مثلا اگه مهمونی داشته باشن بچه هاشون از 18 سال به بالا با دوست دختر یا دوست پسراشون میان.مشروب و اینجور چیزا عادی ، مسافرت برا زیارت اصلا ندارن کشورهای خارجی میرن اما مشهد و تا حالا ندیدن.
ما با اینا رفت و آمد آنچنانی نداریم.فقط سالی یه بار تو مراسم خاصی در حد چند ساعت بزرگترا رو میبینیم و بچه هاشون و نمیبینیم چون کلا از ما خوششون نمیاد.

یکی از بچه های اینا که دختره و از همشون پولدارترن،ظاهرا از همشون بی ایمان تره و واقعا آزادتره (البته خودشون میگن و از عکس هایی که تو فیس بوک گذاشته میشه حدس زد) من از بچگی ندیده بودمش.خودش انگار علاقه ای به دیدن ما نداره و چون ما مذهبی هستیم کلا بچه هاشون از ما فرارین و اصلا خوششون نمیاد.من این دختر و چند بار تو خواب دیده بودم اون هم تو جاهای مذهبی و تو خواب طرز نگاهش طوری بود که وقتی بیدار میشدم همش یادم بود و برام سوال بود که این که از همه بی دین تره چرا اینو من انقدر تو جاهای مذهبی میبینم؟!حتی یه بار خواب دیدم من خادم حرم امام رضام و با کمال تعجب دیدم ایشون هم اومدن.

امسال اعتکاف قسمتم شد و موقع نماز شب، چون طرز نگاهای ایشون تو خواب یادم بود برای ایشون با حالت عجیبی استغفار کردم+ برا اقوامش و اطرافیانشون و اموات.شبش پدربزرگ ایشون رو تو خواب دیدم که گفتن خدا بعد این همه سال بخشیدتش.این خواب و از طریق بزرگترا بهشون گفته بودن.حدود 1 هفته بعد توی مراسم ختمی این دختر خانوم هم اومدن و ایشون که انقدر از مذهبی ها بدش میومد واقعا شاخ درآوردم.،اومد منو کلی بغل کرد گریه کرد و ازم تشکر کرد که براش دعا کردم.حدود 20دیقه با هم بودیم واقعا تعجب کردم که این همه به خدا علاقه داره.وقتی از خدا براش میگفتم گریه میکرد.وقتی خوابام رو براش گفتم فقط گریه میکرد.نماز اول وقت نمیدونست یعنی چی.نمیدونست باید 3 بار نماز بخونه.من تو اون چند دقیقه سعی کردم که حرفهای تاثیرگذار بگم و تشویقش کنم بره مشهد.این تمام 20 دقیقه دستای منو گرفته بود و وقتی براش میگفتم که سمت خدا باید بره و اگه خدا تو زندگی آدم نباشه خوشی معنی نداره ... این فقط گریه میکرد.
خیلی جالبه وقتی بهش گفتم تو حرم امام رضا دیدمش انگار برق گرفتتش کلی گریه کرد که امام رضا رو خیلی دوست داره.
من مدتیه صحبت های حاج آقا عالی رو گوش میدم، رو خودم خیلی تاثیر گذاشته و به کمک خدا با مطالبی که از ایشون یاد گرفتم،تونستم تو اون چند دقیقه حرفای تاثیزگذار بزنم.از طرفی من خودم از معنویات خیلی دور افتاده بودم و تقریبا از عاشورا کلا زدم تو خط معنویات و اعثقاداتم و اطلاعات دینی ام زیاد شده.
جالب اینجاس که ایشون اخیراً صفحه فیس بوکش که پر از عکساشه بسته.شمارمو ازم گرفت که تو حرم بهم زنگ بزنه.

این که چرا بین این همه نزدیکان و جوونای مذهبی اطرافم تو خواب من اومده کاملا برا خودم و خانوادم قابل توجیه و احساس میکنم خدا بیخودی سر راهم نذاشته ایشون رو و حس میکنم در قبال هدایت ایشون واقعا وظیفه ای دارم.
خیلی نگرانشم که این گریه کردانو و خدا خدا کردن ها رو از دست بده. مشکل اینجاس که نزدیکانش تا بزرگتراش بی ایمانن و نماز نمیخونن.و چون بهش نزدکترن راحت تر اثر میگذارن.
از طرفی من ساکن شهرستانم و ایشون تهران.و فقط شماره موبایلش رو دارم.
بعد این همه سرتون و درد آوردن، ازتون میخوام راهنماییم کنید که چطوری کمکش کنم؟:Ghamgin::Ghamgin: