با سلام وسپاس از تلاش شما جهت پاسخگویی به سوالات ما .
بنده از همسر جدا شده دارای فرزند نوجوانی هستم .متاسفانه عقاید همسر مسامحه کاری وبنده با توجه به اموزه های دین سعی در تربیت میکنم .ایشان مثلا در مورد نماز نظر دارن که بجه خودش باید بفهمه .این دیدگاه ایشون کار منو بی ارزش کرده جلو فرزندم .وهمشه میگه بابام ایجوری نیست .حالا من موندم چیکار کنم .البته مدتی نبود خیالم از تین جهت راحت بود ولی بعد از 2 سال اونم به خاطر این که نوجواندخترمون وشریط سنی خلضی داره با التماس گفتم حواسش بیشتر باشه که تا جیزی میگم میگه می خوای منو از دخترم دور کنی!!!
پدر فرزندم زیاد به امور دینی دخترم توجه نمیکنن ولی بنده هم وغمم امور دینی .متاسفانه ایشون در این 14 سال زیاد پدری نکردن وبه هر بهانه ای غیبت میکردن ولی بنده چون شرایط سنی در اوج شور ونوجوانی ودختر نیاز بیشتری به پدر دارن در این سن ازشون خولستم بیشتر توجه کنن وسعی میکنم چیزایی که توجه ندارن رو متذکر شوم ولی میترسم دوباره رها کنن وبرن واین باعث شده فشار بیشتری تحمل کنم .گاهی میگم اشتباه کردم کاش نمیگفتم حداقل خودم بودم در تربیت دوگانگی بوجود نمیومد ولی الان تو همین دو. سه ماه تغییر رو در دخترم میبینم .نمیخوام اینطور بشه که دخترم همش بگه بابا مثل تو نیست عکس تو وکار اونو انجام بده .میگم خوب اونم باباشه باید در امور فرزندش ش یک باشه هر چند جدا شدیم .البته اون وقت که حدا نبودیم هم همینجوری بود زیاد در امور خودشو دخیل نمیکرد همش باید میگفتی این کار واون کارو باید انحام بشه انگار فکرش نمیرسه یا خودش به بیخیالی وراحتی میزنه خوب کسی هست که انجام بده بلاخره ذیگه .خیالش راحته .ولی با این حال طلبکار هم هست .میگی این کارو بکن میگه دخترمو از من جدا نکن انگار از دغدغه من مطلع هست ومنو تومنگه قرار میده که فقط باشه .گفتم دخالت نکنم و ولش کنم .ولی برام سخته .احساس میکنم پدری نیست که مدری کنه .
موندم چه کنم .البته آدم بدی نیست نماز خون متدین ولی خوب .