دخترانی که برای میدان مین رفتن به حضرت زهرا(س) متوسل شدند
ارسال شده توسط Farzandeh-Shahid در دوشنبه, ۱۳۹۴/۱۲/۰۳ - ۰۸:۱۹بروند میدان مین
خانم موحد اصرارشان را که دید
به خانم مسئول میدان مین گفت گونیها را بیاورید.
کتاب «نگاه پر باران» نوشته سعید زاهدی و سمیه شریفلو مروری است
بر نقش زنان در هشت سال دفاع مقدس.
این کتاب ضمن توضیحاتش درباره حضور زنان در جنگ تحمیلی، به نقل خاطراتی کمتر شنیده شده از همسران، مادران و خواهران شهدا پرداخته که در نوع خود کم نظیر است. یکی از داستانهای کتاب را که خاطرهای از حضور زنان در پشت جبهه است را میخوانیم.
...........................................................................................................................................................................
امروز به چند نفر نیاز داریم که بروند میدان مین.
سریع چند دختر هجده نوزده ساله داوطلب شدند.
خانم موحد دستی به سرشان کشید و گفت نه، شما خیلی جوانید. اصرار کردند.
خانم موحد کنار جویی که داخل حیاط بود ایستاد
و به مسئول خانمی که مسئول میدان مین بود گفت گونیها را بیاورید.
چند گونی را گذاشتند کنار جوی.
محتوای گونیها را کنار جوی ریختند.
لباسهای خونی رزمندگان بود.
پر از جای گلوله روی کمر، سینه و ران.
از همه دلخراشتر قطعههایی از بدن رزمندگان بود که بین لباسها بود.
همه گریه میکردند.
جوانها شلنگ را باز کردند و روی لباسها گرفتند.
جوی خون راه افتاد.
حالت روحانیای بود.
لباسها را چنگ میزدند و دعا میخواندند.
متوسل میشدند به حضرت زهرا(س) و لباس میشستند.
خدا میداند که بوی خوشی در فضا پراکنده میشد که همه آن را حس میکردند.
«نگاه پر باران»/ دستهای پر مهر / صفحه 58 و 59