مولا، غدیر،واژه

كلمه«مولي»از منظر علماي اهل سنت در حديث غدير

توضيح سؤال:

با توجه به اختلافي كه بين شيعه و سني در بحث امامت و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام وجود داشته و دارد و يكي از دهها سند شيعه براي امامت بلافصل امير المؤمنين عليه السّلام حديث غدير مي‌باشد؛ علماي شيعه مي‌گويند: «مولي» به معناي «اولي بالتصرف»، «امام»، «خليفه» و «سرپرست» و يا كلمه‌اي مرادف با اين كلمات است؛ و مولي در حديث غدير دقيقاً همان معناي مذكور را دارد؛ امّا غالباً علماي اهل سنّت با انكار اين معنا به معاني ديگري همچون «ناصر» و «محبوب» و غيره تأويل كرده‌اند تا از توابع و لوازم آن كه خلافت بلا فصل امير المؤمنين عليه السّلام است بگريزند؛ حال سؤال اين است كه آيا كسي از علماي اهل سنّت اين حديث را به معاني مورد نظر شيعه پذيرفته و يا از آن در متون خود استفاده كرده است؟
پاسخ:

بعضي از علماي اهل سنّت كه «مولي» را در حديث غدير به معاني مورد نظر شيعه گرفته‌اند به شرح زيرند.
1 ـ امام ابو حامد غزالي (505 هـ)

وي همان‌گونه كه در شرح حال و شناخت شخصيت او مي‌آيد يكي از اعاظم و أكابر علماي اهل سنّت است كه اين گونه مي‌گويد:‌
لكن أسفرت الحجة وجهها وأجمع الجماهير على متن الحديث من خطبته في يوم غدير خم باتفاق الجميع وهو يقول: من كنت مولاه فعلي مولاه. فقال عمر: بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولى كل مؤمن ومؤمنة. فهذا تسليم ورضى وتحكيم. ثم بعد هذا غلب الهوى لحب الرياسة وحمل عمود الخلافة وعقود البنود وخفقان الهوى في قعقعة الرايات واشتباك ازدحام الخيول وفتح الأمصار سقاهم كأس الهوى، فعادوا إلى الخلاف الأول فنبذوه وراء ظهورهم، واشتروا به ثمنا قليلا.
لكن حجت روي خود را آشكار نمود و جمعيت مردم براي شنيدن متن خطبه حديثي كه در روز غدير خم كه مورد اتفاق همه مي‌باشد جمع گرديدند. [در آن خطبه] پيامبر مي‌فرمايد: «هركس من مولاي اويم علي مولاي اوست». همين جا بود كه عمر به علي گفت: يا ابا الحسن! تبريك، تبريك! از اين به بعد تو مولاي من و مولاي هر زن و مرد مؤمني گرديدي.
اين سخن عمر در حقيقت تسليم در برابر امر و رضايت و تحكيم آن بود. امّا بعد از آن بود كه هوي و هوس براي حبّ رياست بر او غلبه كرد و او عمود خلافت را به دوش گرفت. و قرار‌ها و پيمان‌ها در خفقان هوي و هوس و زد و خورد نيزه‌ها و ازدحام اسب‌ها و سپاهيان و لشكر كشي براي فتح كشور‌ها فراموش شد و آنها از شراب هوي و هوس سيراب گرديدند.
و به همين خاطر بود كه مردم به همان اختلافات روز اوّل بازگشتند و عهد و پيمان خود را پشت سر افكنده و آن را به قيمتي اندك فروختند.
مجموعة رسائل الإمام الغزالي، كتاب سر العالمين ص483 ، طبعة مصححة منقحة، إبراهيم أمين محمد، المكتبة التوفيقية.
سبط بن جوزي ضمن تأييد انتساب كتاب سرالعالمين به غزالي عين كلام او را آورده و سخن او را بدون هيچ‌گونه ردّي نقل كرده است:
وذكر أبو حامد الغزالي في كتاب سر العالمين وكشف ما في الدارين ألفاظا تشبه هذا. فقال قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم لعلي يوم غدير خم: من كنت مولاه فعلي مولاه. فقال عمر بن الخطاب: بخ بخ يا أبا الحسن أصبحت مولاي ومولى كل مؤمن ومؤمنة. قال: وهذا تسليم ورضى وتحكيم، ثم بعد هذا غلب الهوى حبا للرياسة وعقد البنود وخفقان الرايات وازدحام الخيول في فتح الأمصار وأمر الخلافة ونهيها، فحملهم على الخلاف فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمنا قليلا فبئس ما يشترون.
أبو حامد غزالي در كتاب سر العالمين وكشف ما في الدارين ألفاظي شبيه به اين مطالب را در كتاب خود آورده است. رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم روز غدير خم به علي گفت: «من كنت مولاه فعلي مولاه».
اين سخن عمر در حقيقت تسليم در برابر امر و رضايت و تحكيم آن بود. امّا بعد از آن بود كه هوي و هوس براي حبّ رياست بر او غلبه كرد و او عمود خلافت را به دوش گرفت. و قرار‌ها و پيمان‌ها در خفقان هوي و هوس و زد و خورد نيزه‌ها و ازدحام اسب‌ها و سپاهيان و لشكر كشي براي فتح كشور‌ها فراموش شد و آنها از شراب هوي و هوس سيراب گرديدند.
و به همين خاطر بود كه مردم به همان اختلافات روز اوّل بازگشت نمودند و عهد و پيمان خود را به پشست سر خود افكندند و آن را به قيمتي اندك فروختند.
تذكره خواص الإمامة، ص 62.
ذهبي در حالي كه تحت تأثير شخصيت غزالي قرار گرفته چاره‌اي جز توجيه زير نديده، لذا بعد از ذكر مطلب فوق در كتاب خود اين چنين مي‌گويد:
وما أدري ما عذره في هذا؟ والظاهر أنه رجع عنه، وتبع الحق، فإن الرجل من بحور العلم، والله أعلم.
نمي‌دانم غزالي براي اين سخن خود چه عذري خواهد داشت؟ ولي ظاهراً غزالي از اين نظر خود بازگشته و دوباره از حق پيروي كرده است. و به راستي كه او از دريا‌هاي علم است. والله اعلم.
سير أعلام النبلاء، ذهبي، ج 19، ص 328.