مهدی
منظور از این حدیث چیست؟ (خروج از صف لشگریان امام زمان)
ارسال شده توسط به من بیاموز در یکشنبه, ۱۳۹۷/۱۰/۲۳ - ۲۱:۵۶بسم الله الرحمن الرحیم
در کتاب میزان الحکمه حدیثی دیدم که برایم مبهم بود خواستم بدانم منظور از این حدیث چیست ؟ لطفا سند حدیث را نیز در حد امکان بررسی بفرمایید .

با تشکر .
آیا می شود ما نیز جزء 313 یار امام زمان (عج) باشیم؟
ارسال شده توسط یا رحمن در دوشنبه, ۱۳۹۴/۰۵/۱۲ - ۱۵:۳۲به نام خدا
با سلام. با توجه به اینکه نام 313 یار امام زمان )عج( مشخص است و در روایتی )اگر اشتباه نکنم خطبه البیان( نام و شهر آن ها ذکر شده است آیا ما که نام ما جزو آنان ذکر نشده امیدی داریم که جزو آنان باشیم؟
***** آغاز امامت آخرین امام *****
ارسال شده توسط صادق در پنجشنبه, ۱۳۹۵/۰۹/۱۸ - ۱۶:۱۵
غازامامت آخرین امام برمنتظران حضرتش مبارک باد :
بنام خداوند مهرآفرین
خداوند عقل وخداوند دین
خداوند عشق وخداوند ناز
خداوند عرفان واسرارو راز
خدای که احمد نبیش بود
علی جهانبان ولیش بود
و زهرا که مام سفیرش بود
دل وجان وچشم وزیرش بود
از او زاده شده یازده نور پاک
به او داده شد مهدی تابناک
دو عالم ز نورش منور بود
جهان از وجودش مصور بود
ولایش ز امروز آغاز شد
ازآن مرغ ذوقم به پر وازشد
لب غنچه با مهراو باز گشت
یقین این چکامه ازاو سازگشت .
18/9/1395= 8- ربیع الاول ،
ارزگانی 1438
چرا نام امام زمان عج در قرآن نیامد ولی نام میوه ای به نام خیار ذکر شده؟
ارسال شده توسط هادی در سهشنبه, ۱۳۹۵/۰۶/۲۳ - ۰۷:۰۳
با سلام و عرض ادب
می دانیم که ملاک ارزش گذاری افراد، توجه به مقامات معنوی افراد است؛ هر فردی دارای تقوی بود کریم عند الله است و دارای کرامت است. با توجه به روایات بی شماری که در ارتباط با حضرت مهدی عج وارد شده وجود ایشان و کریم بودن ایشان و اینکه حضرتشان دارای مقام امامت هستند هر گونه شک و تردید را از بین می برد و با توجه به روایات متواتر یقین پیدا می کنیم که مهدی موعود روزی(نامعلوم) خواهد آمد و ذکر یا عدم ذکر نام مبارک ایشان در قرآن کریم هیچ تردیدی در ما به وجود نمی آورد چرا که نام علی علیه السلام و نام مبارک سائر ائمه نیز در قران نیامده است.
متأسفانه اسلام ستیزان از این فرصت سوء استفاده کرده و شبهه ای خام و نابخردانه مطرح می کنند و می گویند قرآن کریم در آیه 61 سوره بقره نام «خیار» را در قرآن ذکر کرده ولی نام مهدی را ذکر نکرده است!
در پاسخ به این شبهه عرض می شود:
قرار نیست نام هر میوه ای (به هر دلیلی) در قرآن کریم آمده است به خاطر شرفیّت آن باشد، بنده یقین دارم شبهه افکن نه تنها معانی آیات بلکه حتی روی قرآن را هم باز نکرده، چون اگر آیات قبل و بعد آیه 61 سوره مبارک بقره را می خواند متوجّه ماجرا می شد؛ ماجرا از این قرار بود که قوم بنی اسرائیل که دوازده تیره بودند، همگی بسیار عنود، لجوج، بهانهگیر، متعصب، دیر فهم، مدعی و طلبکار و دمدمی مزاج بودند. با هر معجزهای اظهار ایمان میکردند، اما به سرعت گوسالهپرست میشدند.
ادامه در پست بعد ...
***** در انتظار طلوع خورشید *****
ارسال شده توسط صادق در یکشنبه, ۱۳۹۵/۰۲/۲۶ - ۱۱:۰۹
دوازدهمین پیشوای شیعیان، بنابر مشهورترین اقوال، در شب جمعه نیمه شعبان سال 255 ق . در شهر سامرا دیده به جهان گشود . (1) بنا به گفته شیخ مفید (م 413 ق). پدرش امام حسن عسکری علیه السلام جز او فرزندی نه پنهان و نه آشکار به جا نگذاشت و او را نیز در پنهان و خفا نگهداری فرمود . (2)
مادر بزرگوار آن حضرت بانویی شایسته به نام «نرجس » (3) بود که به نام های دیگری چون «سوسن » (4) ، «صیقل » (5) یا «صقیل » و «ملیکه » (6) نیز نامیده شده است . (7) او دختر «یوشعا» پسر قیصر روم و از نوادگان «شمعون » یکی از حواریان مسیح علیه السلام بود که به طریقی معجزه آسا از سوی خداوند برای همسری امام یازدهم برگزیده شد . (8)
خلاصه ماجرا از این قرار است:
هنگامی که «نرجس » در روم بود خواب های شگفت انگیزی دید، یک بار در خواب پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله و عیسای مسیح علیه السلام را دید که او را به عقد ازدواج امام حسن عسکری علیه السلام درآوردند، و در خواب دیگری، شگفتی های دیگری دید و به دعوت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام مسلمان شد، اما اسلام خود را از خانواده و اطرافیان خویش پنهان می داشت . تا آنگاه که میان مسلمانان و رومیان جنگ درگرفت و قیصر خود به همراه لشکر روانه جبهه های جنگ شد . «نرجس » در خواب فرمان یافت که به طور ناشناس همراه کنیزان و خدمتکاران به دنبال سپاهی که به مرز می روند برود، و او چنین کرد و در مرز برخی از جلوداران سپاه مسلمانان آنان را اسیر ساختند و بی آنکه بدانند او از خانواده قیصر است همراه سایر اسیران به بغداد بردند .
این واقعه در اواخر دوران امامت امام دهم حضرت هادی علیه السلام روی داد (9) ، و کارگزار امام هادی علیه السلام نامه ای را که امام به زبان رومی نوشته بود به فرمان آن گرامی در بغداد به نرجس رساند و او را از برده فروش خریداری کرد و به سامرا نزد امام هادی علیه السلام برد، امام آنچه را نرجس در خواب های خود دیده بود به او یادآوری کرد، و بشارت داد که او همسر امام یازدهم و مادر فرزندی است که بر سراسر جهان مستولی می شود و زمین را از عدل و داد پر می سازد . آنگاه امام هادی علیه السلام نرجس را به خواهر خود «حکیمه » که از بانوان بزرگوار خاندان امامت بود سپرد تا آداب اسلامی و احکام را به او بیاموزد و مدتی بعد نرجس به همسری امام حسن عسکری علیه السلام درآمد .
پی نوشت ها:
1 . ر . ک: الکلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 514; المفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 339; الطبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 393; الصدوق، محمدبن علی بن الحسین، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 433 - 432 .
2 . المفید، محمدبن محمدبن نعمان، همان .
3 . «نرجس » نام گلی از دره تک لپه ای ها، و سردسته گیاهان تیره نرگسی است، که گل هایش منفرد و در انتهای ساقه قرار دارد . (فرهنگ معین، ج 4، ص 4702)
4 . «سوسن » نام گلی فصلی و درشت به رنگ های مختلف است . اصل این گل از اروپا و ژاپن و آمریکای شمالی و هیمالیاست . (همان، ص 1954)
5 . «صیقل » هر شئ نورانی، صیقلی و جلا داده شده را می گویند . بنا به گفته شیخ صدوق و شیخ طوسی، پس از آنکه حضرت نرجس خاتون به ولی عصر علیه السلام حامله شد او را صیقل نام نهادند . (ر . ک: الصدوق، محمدبن علی بن الحسین، همان، ص 432; الطوسی، محمدبن الحسن، کتاب الغیبة، ص 241).
6 . «ملیکه » به معنای ملکه و شهبانوست .
7 . ر . ک: الصدوق، محمد بن علی بن الحسین، همان، ص 432 .
8 . ر . ک: همان، ص 423 - 417; الطوسی، محمدبن الحسن، کتاب الغیبة، ص 128 - 124; المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 51، ص 11 - 6 .
9 . در کتاب تاریخ العرب و الروم آمده است در سال 247 ق . جنگ هایی بین مسلمانان و رومیان درگرفت و غنایم بسیاری به چنگ مسلمانان افتاد . در سال 248 ق . نیز «بلکاجور» سردار مسلمانان با رومیان جنگید و طی آن بسیاری از اشراف روم اسیر شدند . (ر . ک: نازیلیف، تاریخ العرب و الروم، ترجمه محمد عبدالهادی شعیره، ص 225) . ابن اثیر نیز طی حوادث سال 249 ق . می نویسد: جنگی میان مسلمانان به سرکردگی «عمربن عبدالله اقطع » و «جعفربن علی صائقه » با قوای روم که شخص قیصر نیز در آن جنگ شرکت داشت روی داد . (به نقل از: هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق، پیشوای دوازدهم حضرت امام حجة بن الحسن المهدی علیه السلام ص 27 - 26)
10 . هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق، همان، ص 27 - 26 .
ندای دلتنگی (مرثیه ای برای فراق یار)
ارسال شده توسط اویس در سهشنبه, ۱۳۹۴/۰۶/۱۷ - ۱۱:۰۲[="Georgia"][="Blue"]ای مهدی موعود...! دیری است که دل سودای نگاه بهشت آفرینت را به سر دارد.
کاش میدانستم راز سترگت در قاموس انتظار با مفتاح کدامین عمل مکشوف می گردد .
ای همیشه منتظر! در چشمه سار زلال اشکت، عکس خود را می بینم که قصه ی پر غصه ی درماندگی و افتادگیم چنان به جان رعنایت داغ فراق افکنده که گویی صاحب عزای درد مهجوریم تویی.
آری آنکه بیش از همه نوحه گر آتش فراق من است وجود نازنین توست و مرا که مدهوش غفلتکده ی سرای دنیایم کجا چشم دیدن چشمه های اشک دیدن تو باشد؟!
شمارگان عمر ناکام و حسرت بار مرا روزهای ندیدنت رقم می زند.
خسته ام از تکرار ندیدنت. خسته ام از عادت فراقت. خسته ام از خوی فراموشیت. ندیدنت حس نکردنت.
خوشا شاگردان مکتبخانه ی عشقت که کندی گذر زمان را از صحیفه ی فراقت آموختند.
آنچه اکنون بر شیشه های مه گرفته ی قلبم بر جای مانده است ردی است از سرانگشتان دلربایت که کلمه اشک الود فراق را حک نموده است.
می دانم ابرهای دلتنگی قلب شکسته ام نوید باران حضورت را می دهند .
واژه ها حق دارند که از ناتوانی توصیف بلندای کرامتت روضه عجز بخوانند و ندای بی نوایی سردهند.
چگونه می توان قیامت قامت کمالات وجود آسمانیت را به زندانی الفاظ و کلمات درآورد؟
عطر نرگسانه ی بهار نگاهت، نخ تسبیح ملائک را در هم شکسته و ایشان را به سجود بر آدم مفتخر نموده است.
ای حبیب قدوسی !غیبتم را در مکتبخانه عشقت ببخشای که هرچی بی نصیبی و حرمان است از سر غفلت و غیبت من است.
ای شمارگان اندوهت به فراخنای هجر خلائق! از سرابستان دنیای افکارم عجیب مدار که تهی از عطر مستانه ی یادت باشد، آن را که دربند تعلقات غفلتکده دنیای دون است کجا نصیبی از تفرجگاه عشق است؟ و آن را که سرگرم تبرج جاهلی مدرن است کجا لیاقت باریابی به مجلس قدسیان و الاهه ی نور مطلق است؟
در قاموس انتظار واژگان را وارونه معنا کرده اند.
آری آنکه در انتظار حقیقی است تویی نه مایی که در خواب و خور فرو رفته ایم و بدانچه داریم خو نموده ایم.
آنکه در غیبت است ماییم نه چون تویی که در پیشگاه حق، سراسر حضور و مراقبتی.
آنکه در طلب ظهور به استغاثه نشسته است تویی نه مایی که مدهوش مستی دنیاییم.
آنکه باید ظهور و قیام نماید ماییم نه چون تویی که ظهور مطلقی و قائم آل محمدی.
و در یک کلام آنکه تعجیل در فرجش دعای ملتمسانه امام غریب است ماییم نه تو...
این حقیر افتاده ی سنگین خواب را لیاقت آن نیست که چون تویی برای بیداری و هشیاریش زانوی غم بغل گیری؟
ای حقِّ جامهی خلق به تن کرده! اگرچه جشن نزول اجلال حضرتتان در عرصه خاک در میانه شعبان به ارمغان آورنده بزرگترین بهجتها و شادیها است اما از آن بزرگتر سوگ ناکامی من از کسب فیض محضر انورتان است که در همین حوالی ساکنید و من از شمیم بودنتان نصیبی نداریم.
ای وحدت آفرین سرکشانه ترین امواج! کاش از اقیانوس همت والایت، نَمی، درس توحید می آموختم و در کشاکش ابتلا به مصائب از تویی سرمشق می گرفتم که دمادم در رنج خلق بودی و از گنج حق باز نماندی.
ما کنعانیانِ گرفتار آمده در خشکسالی معرفتمان، محتاج به اعجاز یوسفی چون شماییم که حاکم عزیز مصر وجودمان گشته و با تدبیر شاهانه ی خویش جوانه های ایمان و باورهای اعتقادیمان را در عصر غیبت حفظ نماید و از آفتهای هوا و هوس در امانمان دارد.
ای شاهکار خلقت! آنگاه که مناره های زمین برای فرجم دست به سوی آسمان بلند کردند دانستم که از هجر و حرمان و افتادگیم در محضر امام عشق حتی جمادات نیز به فغان آمده اند و استغاثه کرده اند و برای گشایشم چلهی سکوت گرفته اند.
هوای ابری باران زده ی دل شکسته ام با تلالو نور خورشید توست که جامه رنگین کمان روضه ی زهرا (سلام الله علیها) به خود می گیرد.
نورت را از من دریغ مدار تا عطای رحیمیه ات را بر جریدهی عالم با تماثیل موزون نغمه گر باشم.
[/][/]
فوتبال، جام جهانی 2014 (دقایقی برای بیداری)
ارسال شده توسط اویس در چهارشنبه, ۱۳۹۳/۰۴/۰۴ - ۱۱:۵۶سلام دوستان خوبم!
از آنجا که گفته اند:
ای برادر! قصّه چون پیمانه است
معنی اندر وی بسان دانه است
دانه ی معنی بگـیرد مرد عـقل
ننگرد پیمانه را گر گشت
در این تاپیک می خواهیم نگاهی دیگر به بازیهای جام جهانی فوتبال 2014 بیندازیم زیرا در این پهنای بی منتهای هستی ذره ای نیست که قابل درس آموزی و عبرت گیری نباشد.
باشد که گفته هامان در این تاپیک نیز سرمشقی برای روشمندی تفکر و اندیشه جویندگان حقیقت باشد.
بفرمایید! شما نیز ما را از لقمه های عقلی اندیشه تان بهره مند سازید.
فرق مهدی و هادی و هدی
ارسال شده توسط ladder در جمعه, ۱۳۹۴/۰۹/۱۳ - ۱۶:۳۶بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
در لینک زیر، توضیحاتی اجمالی در مورد ریشهء کلمهء مَهدی آورده شده است. ولی کافی نیست. مثلا اینکه، فرق بین مَهدی و هادی و هدی دقیقا در چیست؟ آیا مهدی هم شامل هادی می شود و هم هدی و یا با آنها متفاوت است؟ آیا تاریخچهء خاصی دارد؟ چرا اسم حضرت مهدی را هادی نگذاشتند؟ و امثال این...
http://islamquest.net/fa/archive/question/fa17939
با تشکر
***** عنقای مُغرِِب (= موعود موجود ) + معرفت + عشق + امید = نجات *****
ارسال شده توسط صادق در دوشنبه, ۱۳۹۴/۰۸/۱۱ - ۰۸:۳۷رابطه بین افرادی که به یک دیگر عشق می ورزند، به دو نحو امکان پذیر است . شخصی که کسی رادوست می دارد و عاشقش شده است ،
یا مستقیماً به دیدارش می رود و یا اگر نتوانست او را از نزدیک ببیند، در دل به او عشق ورزیده و همیشه در خاطر و قلبش حاضر است .
جمله معروفی وجود دارد که :
گر در یمنی ، چو با منی ، پیش منی :hamdel: گر پیش منی ، چو بی منی ، در یمنی .
عاشق از فراق معشوقش می سوزد و با اشک خود نهال عشقی را که در دل پرورانده است ، سیراب می کند. آن چه برای عاشق مهم است ، حضور معشوق نزد و یا در دل او است . هنگامی حضور معنی دارد که عاشق با یاد معشوق بخوابد، بیدار شود و تمام لحظاتش را با او زندگی کند وگرمی حضورش را با تمام وجود احساس کند.
اینک جهان هستی به برکت حضورش هر چند غیب از میان می باشد، مفتخر است . حضور پر صلابت معصومی که می تواند عدالت گستر گیتی باشد صاحب عصر و زمان است . اگر کسی عاشق امام مهدی (ع)است ، او را در دل زنده نگه می دارد و می داند اگر چشمایش به جمال نورانی اش منور شود و عصر ظهورش را درک کند، چیزی جزانجام تکلیف و مسلمانی از او خواسته نخواهد شد. حضرت از یاران خودش می خواهد که برای تعجیل در ظهورش دعا کنند تا با آمدنش جهان را پر از عدل و داد کند.
تلاش دشمنان دین این است که تعهّد ما را به مسائل دینی (احکام و اعتقادات) کم رنگ سازند. آنان در راستای اهداف خویش همه را مورد هدف قرار داده و می خواهند سنگرهای فرهنگی و اعتقادی ما را (که از مهمترین آنها اعتقاد به ظهور حضرت مهدی و انتظار فرج حضرت است) به تصرّف در آورند و دست ما را از اسلام و افتخارات آن کوتاه سازند.
در میدان مبارزه فرقی بین زن و مرد نیست و همگی باید در مسیر اعتقادات خود ثابت قدم و استوار باشیم و دین خدا را یاری دهیم و در مسیر ایفای مسئولیت خویش پایداری و مقاومت کنیم.
بخشی از وظایفی که می تواند در رشد و بالندگی جامعه اسلامی و منتظران فرج مؤثر باشد به شرح زیر است:
1- انتظار فرج:
پیامبرصلی الله وعلیه وآله فرمود: "برترین اعمال امتم انتظار فرج است".(1)
به انتظار زیستن و منتظرانه دین داشتن ، وظیفه ای است که شریعت اسلام از مؤمنان خواسته است . چشم داشتن به ظهور منجی و حاکمیت دوازدهمین امام از سلسلة امامان معصوم باور به تداوم امامت و عینیت رهبری دینی در نهایت تاریخ زندگی است ; نهایتی دور، ولی در پیش ، بسا امروز، فردا یا فردای دیگر.
معلوم است کسی می تواند منتظر باشد که خود را از همه جهت آماده کرده باشد.
شخصی که منتظر عزیزی است که از سفر دور بیاید و مهمان او بشود، خود را آماده کرده و از قبل اسباب پذیرایی و راحتی و آسایش او را فراهم می کند و هر لحظه در انتظار مقدمش بی صبرانه به پا می ایستند. پس چگونه است که در انتظار مصلح بزرگ و عدالت گستر بی نظیری چون حضرت قائم آل محمد به انتظار ننشیند! به همین جهت پیامبر(ص) بهترین اعمال مسلمانان را انتظار فرج می داند، زیرا در پی ظهور حضرت جهان از عدل و داد پُر خواهد شد.
2- شناخت امام زمان(عج):
مهمترین وظیفه شیعه شناخت امام خویش است. در اهمیّت این مسئله همین بس که در روایات متواتر که شیعه و سنّی آن را نقل کردهاند، آمده است:
"من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة؛(2) هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است". در روایات از ائمه معصومین آمده است که: شناخت امام آن است که انسان بداند اطاعت از آنها واجب است و انسان باید از آنها پیروی کامل و خالص داشته باشد.
بدون تردید مراد از شناخت حضرت، شناختی است که شیعیان را از شبهههای ملحدان در امان نگه دارد و سبب نجات از اعمال گمراه کننده مدعیان دروغین مهدویّت یا مدعیان ارتباط با حضرت باشد.
3- پیوند و ارتباط معنوی با امام عصر(عج):
دیگر وظیفه شیعه در دوران غیبت، حفظ و تقویتِ پیوند معنوی با امام زمان(ع) و تجدید دائمی عهد و پیمان با حضرت است.
منتظران واقعی ظهور هرگز نباید احساس کنند که در جامعه دارای مسئولیتی نیستند و هیچ گونه تکلیفی نسبت به امام خود ندارند. از شیعیان خواسته شده که در آغاز هر روز با یکی از دعاهایی که مخصوص امام زمان(عج) است، با مقتدای خود و مقام ولایت ارتباط برقرار کنند. شیعه منتظر اگر در آغاز هر روز با حضور قلب و توجه کامل با امام خود عهد و پیمان ببندد، هرگز تن به ذلّت و خواری، ظلم و بی عدالتی نمی دهد. نیز هرگز دچار بحران فکری و فرهنگی و از خود بیگانگی و یأس و ناامیدی نمی شود.
یکی از دعاهایی که در این موضوع وارده شده "دعای عهد" است که از مضامین بسیار بالایی برخوردار می باشد. این دعا بهترین وسیله برای پیوند منتظران با امام زمان(عج) است.(3)
4- خودسازی و کسب فضایل اخلاقی:
یکی دیگر از وظایف منتظران مهدی(عج) تهذیب نفس و آراستگی به فضایل اخلاقی است. در توقیع (نوشته) شریفی که از سوی حضرت صاحب الزّمان(عج) خطاب به شیخ مفید نگاشته شده، آمده است: "از علل طولانی شدن غیبت و محروم ماندن شیعیان از ملاقاتشان با ما، اعمال ناشایستی است که آنان مرتکب میشوند و ما را ناراحت می کنند".(4)
از توقیع شریف استفاده می شود که منتظر واقعی، از اعمالی که سبب طولانی شدن غیبت حضرت و ناراحتی آن بزرگوار می شود، دوری می کند. بر این اساس:
با شناخت امام زمان(عج) و پرهیز از گناهان و در نهایت با تهذیب نفس و ارتباط معنوی با حضرت می توانیم به بخشی از وظایفی که در قبال آن عزیز داریم، دست یابیم.
سخن آخر: امام صادق(ع) فرمود: "کسی که با این عقیده یعنی در حال انتظار بمیرد، همانند کسی است که در خیمه حضرت مهدی(عج) باشد".(5)
5 - امر به معروف و نهی از منکر:
اگر همه ما به ویژه جوانان این فریضه الهی یعنی امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهیم، خیلی از مفاسد اجتماعی که جامعه را آلوده میکند و مردم را تشویق به گناه میکند و دل امام زمان (عج) را به درد میآورد، برچیده میشود، و جامعه امام زمان پسند به وجود میآید. امام باقرعلیهالسلام در اهمیت فوقالعاده امر به معروف و نهی از منکر میفرماید:
"امر به معروف و نهی از منکر دو فریضه بزرگ الهی است که بقیه فرایض با آنها بر پا میشوند و به وسیله این دو راهها امن میگردد و کسب و کار مردم حلال میشود، حقوق افراد تأمین میگردد و در سایه آن زمینها آباد و از دشمنان انتقام گرفته میشود. هم چنین در پرتو آن همه کارها رو به راه میگردد".(6)
6 - دعا برای سلامتی و فرج حضرت بقیةاله الاعظم (عج).
7 - صدقه برای حفظ وجود مبارک حضرت.
8 - غمگین شدن به خاطر غیبت آن جناب و غمگین بودن از ظلم و جنایاتی که در جهان انجام میشود.
9 - انجام حج و عمره به نیابت از حضرت.
10 - برخاستن برای تعظیم به هنگام شنیدن اسم مبارک (قائم).
11 - یاری از آن جناب و استمداد از وجود نازنینش به هنگام گرفتاریها.
12 - دعا برای خود که از شر فتنه ها در امان باشیم.(7)
پینوشتها:
1. لطف اله صافی، منتخب الاثر، ص 629، حدیث5.
2. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، دارالأضواء، بیروت، ج 3، ص 250؛ بحارالأنوار، ج 8، ص 368.
3. مفاتیح الجنان.
4. الاحتجاج، طبرسی، انتشارات اسوه، ج 2، ص 602.
5. المحاسن، احمد بن محمد بن خالد، برقی، المجمع العالمی لأهل البیت(ع)، ج 1، ص 277، ح 149.
6. وسائل الشیعه، ج 11، ص 395.
7. شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ص 483.