مقدمه

آیا اخلاق مقدمه عرفان است؟


به نام خدا
سلام

آیا اخلاق مقدمه عرفان است ؟
آیا می توان اخلاق را مقدمه عرفان دانست ؟
لازم به ذکر است مخاطب را فردی تصور کنید که در زندگی با اخلاق و عرفان نا آشنا بوده است و در نقطه آغاز باشد .

یا حق

سوال در مورد زیارت آل یاسین (انتم الاول و الآخر)

انجمن: 

با سلام خدمت اساتید
در مورد زیارت آل یاسین علیهم السلام دو سوال دارم که لطفا جواب بدید:
1- قبل از شروع و انشای زیارت آل یاسین توسط حضرت حجت علیه السلام ، حضرت فرازی را ذکر میکنند به این صورت:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ لا لِأَمْرِهِ تَعْقِلُونَ وَ لا مِنْ أَوْلِيَائِهِ تَقْبَلُوَن حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِي النُّذُرُ [عَنْ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ ] السَّلامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ به نام خدا كه رحمتش بسيار و هميشگى است، نه فرمانش را تعقل می كنيد، و نه از اوليايش مى پذيريد، حكمتى است رسا، ولى بيم دادن ها سودشان ندهد، سلام بر ما و بر بندگان شايسته خدا.
منظور از از این جملات چیست؟ چه چیزی حکمت رساست؟ منظور کدام بیم و به چه کسانی است ؟مناسبت این جملات در ابتدای زیارت آل یاسین چه چیزی میتواند باشد؟

2- منظور از این فراز زیارت که می فرماید: أَنْتُمْ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ چیست؟ منظور از اول و آخر بودن ائمه اطهار چیست و در چه زمینه ای اول و آخر هستند در حالی که در قرآن داریم " هو الاول و الآخر"

با سپاس فراولن

آیا مقدمه چینی برای ازدواج موقت اشکال دارد؟

سلام
من قصد ازدواج موقت مجدد دارم ازدواج دائم نکردم اما چند باری ازدواج موقت داشتم اما الان سوالی که برام پیش اومده که آیا کاری که انجام میدادم درسته
چون برای ازدواج موقت باید با خانم مورد نظر صحبت کنی و حتی چندین و چند جلسه مقدمه چینی و صحبت تا بعدا قضیه محرم شدن رو مطرح کرد یک راست نمیشه رفته گفت سلام و بیا صیغه من شو
آیا این صحبت کردن ها و مقدمه چینی ها برای ازدواج موقت اشکال داره در صورتی که بدون قصد لذت باشه و هدف همون ازدواج موقت باشه و کار حرومی هم انجام داده نشه
خانم نیازی به اجازه پدر هم نداره
مرجع خامنه ای- مکارم

چون هیچ راه دیگه ای برای ازدواج موقت نیست نه میشه رفت خواستگاری مثلا از پدرش درخواست کرد نه خانمها اعلامیه چیزی میدن که متوجه شد میشه باهاشون ازدواج موقت کرد یا نه و چون خیلی از خانمها از کلمه صیغه خوششون نمیاد بدون صحبت ها و دیدار های چند جلسه ای نمیشه یه راست پیشنهاد ازدواج موقت داد.

آیا این کار اشکال داره؟

برچسب: 

حرمت دوستی با نامحرم

سلام. در برخی احکام از جمله حرام بودن دوستی با جنس مخالف، دلایلی ذکر می شود، که آن دلایل الزاماً به معنای آن عمل حرام نیستند. مثلاً سند حرام بودن دوستی، عبارت است از: منع قرآن از ازدواج با زنان اهل دوستی(که در آیه صحبتی از پسرها نیست!)، منع قرآن از زنا، منع روایات از شوخی و مصافحه با نامحرم. اینجا یک پسر می تواند دوستی کند، ولی نه با دوست دخترش زنا کند، و نه مصافحه و نه شوخی[بعید هست ولی محال نیست] ازدواج کردن با او هم در قرآن، منعی ندارد. می پرسیم پس چرا نمی تواند دوستی کند؟ پاسخ داده می شود: دوستی مقدمۀ شوخی و مصافحه و زناست، پس حرام است.(گویا علما نیز بر این حرام بودن اجماع دارند.)

  از قرار معلوم، در فقه، مقدمۀ یک حرام نیز حرام است. خواهشمندم اگر اینطور است سند روایی یا نظر مراجع را مبنی بر این مسئله بیان کنید.

هرکی کوفی نیست بسم الله(امام زمان)

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

به آیات ابتدایی سوره اسراء توجه کنید :

وَقَضَيْنَآ إِلَى بَنِى إِسْرَءِيلَ فِى الْكِتَـبِ لَتُفْسِدُنَّ فِى الاَْرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا (4)
و به فرزندان اسراييل در كتاب (آسمانى شان) خبرى حتمى داديم:(كه) «همانا دو بار در ]سراسر[ زمين همواره افساد خواهيد كرد. و بى گمان (بار دوم) به سركشى بزرگى بى امان بر خواهيد خاست.» _…_4_
آيه 4 ـ "قضينا الى" به معناى اخبارى است قطعى كه در مورد دو افساد جهانشمولشان در تورات آمده است، كه "قضينا على و قضينا به و قضيناه" نيست، زيرا اين هر سه به معنى اراده حتمى است، ولى "قضينا الى" ربطى به اراده ندارد، بلكه به معنى اخبارى حتمى است، و "لتفسدُن فى الارض" افساد حتمى جهانشمول بنى اسرائيل است كه در آينده اتفاق خواهد افتاد، زيرا "فى الارض" است و نه «فى فلسطين» و ارض كه شامل كل ارض است آن هم در تعبير ربانى هرگز ويژه بخشى از ارض نخواهد بود.
«مرّتين» هم بر خلاف رواياتى چند به معناى كشتن حضرت زكريا و يحيى(عليهم السلام)نيست، زيرا اگر اين افساد جهانشمول بدين معنى بود، "و قتلهم الانبياء بغير حق" (3:18) كه بيانگر كشتار بسيارى از پيامبران است بجاى مرّتين بايستى «مرات» باشد، و در هر صورت ارض همان ارض است، و مرّتين كه هنوز هم هيچيك از اين دو افساد جهانشمول اتفاق نيافتاده، زيرا چنان افسادى لازمه اش سلطه جهانى است، و يهوديان در كل تاريخشان در بدر و فرارى بوده اند و اگر هم سلطه اى در زمان داود و سليمان و اشعياء بر ايشان بدست آمده، سلطه ربانى و عادلانه بوده و نه سلطه افسادگر، آن هم مرّتين نبوده، بلكه «مرّات» بوده است.
اكنون ببينيم "علواً كبيراً" بعد از «مرّتين» مرحله اى سومين است يا يكى از اين دو مرحله؟
فَإِذَا جَآءَ وَعْدُ أُولَـلـهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَآ أُوْلِى بَأْس شَدِيد فَجَاسُواْ خِلَـلَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً(5)ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَـكُم بِأَمْوَل وَبَنِينَ وَجَعَلْنَـكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا(6) إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لاَِنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَآءَ وَعْدُ الاَْخِرَةِ لِيَسُوءُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّة وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِيرًا (7)
پس آنگاه كه (زمان تحقّق) وعده ى نخستين آن دو (افساد) فرا رسد، بندگان (ويژه ى) خود را - كه سخت نيرومندند - بر شما مى گماريم. پس (در) ميان خانه ها (براى سركوبى شما) به جستجويى بى امان بپردازند، و اين وعده اى انجام شدنى بوده است. _…_5_ سپس دوباره شما (اسراييليان) را بر اين بندگان ويژه چيره مى كنيم، و شما را با اموالى و پسرانى (يارى و) مدد مى دهيم، و شما (اسراييليان) را بيش از پيش (براى جنگ) بسيج مى گردانيم. _…_6_ اگر نيكى كنيد، براى خودتان نيكى كرده ايد، و اگر (هم) بدى كنيد، به زيان خودتان است. پس آنگاه كه وعده ى پايانى فرا رسد بايد (آن بندگان ما) چهره هايتان را زشت و تباه كنند. و بايد در آن مسجد (الاقصاى زمينى) در آيند، چنان كه نخستين بار وارد آن شدند، و بايد (با غلبه بر اسراييليان) بى گمان چيرگى شان را يكسره برچينند (چه) برچيدنى. _…_7_
آيات 5 و 7 ـ كه "وعد أولاهما" و "وعد الآخرة" آمده استفاده مى كنيم كه اين "علوّاً كبيراً" مرحله سوم نيست، بلكه يكى از همين دو مرحله است، و از "ليسؤوا وجوهكم و ليدخلوا المسجد كما دخلوه اول مرة" مى فهميم كه اين "علواً كبيراً" دومين مرحله افساد جهان شمولشان است، زيرا اين علو كبير پس از نخستين دخول در مسجد اقصى خواهد بود، و در جمع در آينده اى دور يا نزديك اين دو افساد با فاصله اى انجام خواهد شد، و اكنون كه ساليانى است كه صهيونيزم بين الملل با غصب فلسطين و تصرف قدس آغاز افساد جهانشمولش را كرده است ولى هنوز اين افساد جهانى نيست كه از نظر عقيدتى و سياسى و اقتصادى و ساير جهات، هنوز كلى و صد در صد نشده است، مى توان گفت كه اين جريان از آغاز تشكيل دولت صهيونى آغاز افساد نخستين است، تا چه پيش آيد.
در آيه (5) "وعد أولاهما" درباره تحقق يافتن نخستين افساد جهانشمول است كه پس از آن «بعثنا...» است
آيا اين "عباداً لنا" بخت النصر و همراهيان مشركش مى باشند؟! هرگز! زيرا اولا افساد يهوديان در آن هنگام جهانشمول نبوده، بلكه بدتر از افساد جزئى آنان، افساد بخت النصر بوده كه قدس را تصرف كرده، و اين يهوديان موحد بودند كه مأموريت يافتند "ادخلو هذه القرية سجداً" گرچه اين موحدان تخلفانى هم داشته اند، ولى بالاخره در برابر مشركان بخت النصرى غاصب شايستگى داشته اند، وانگهى "عباداً لنا" براى اين گروه مجاهدان نسبتى ويژه به خدا مقرر كرده است، پس اينان ويژگانى از مجاهدان خداپرست هستند كه از سراسر جهان اسلام با هماهنگى و نيروى ايمان پذيراى اين انگيزش ربانى هستند كه "بعثنا عليكم" و اصولا «بعثنا» انگيزش ربانى است با جمعيت صفات كمال رحيمى و رحمانى، روى اين اصل آيا اين "عباداً لنا" با اين همه ويژگى ها كه مأموريت تار و مار كردن يهوديان افسادگر جهانى را دارند، همان بخت النصر و همراهيانش مى باشند؟ اين خود گمانى است منحرف و بخت النصرى.
على الجمله «عليكم» و نه «اليكم» اينجا ويژگى سلطه گر اين انگيختگان ربانى را نشان مى دهد، كه نخست "عباداً لنا" بندگان ويژه خدا در ميان كل مكلفانند، و در ثانى "اولى بأس شديد" صاحبان نيروئى بس شديدند كه در برابر نيروى سلطه گر اسرائيلى پيروز مى باشند، و سوم "فجاسوا خلال الديار" كل جايگاههاى سلطه گر اسرائيلى را در سراسر زمين شامل است، بويژه فلسطين و جاهائى ديگر كه تحت سلطه مماس خود دارند و خواهند داشت، كه با جهاد پى گير اين "عباداً لنا" پراكنده و خوار خواهند شد.
"و كان وعداً مفعولا" بدين معنى است كه چنانكه وعده خبرى افساد نخستين جهان شمول اسرائيلى تحقق خواهد يافت، در پى آن وعده خبرى مغلوب شدن آنان توسط "عباداً لنا" نيز محقق خواهد شد.
آيه 6 ـ اين آيه بيانگر افساد جهانشمول دومين و آخرين بنى اسرائيل است، كه در اثر برگشت آنان به قدرت و نيروئى بزرگتر "عباداً لنا" را به عقب مى رانند، و اين «رددنا» و «امددنا» و «جعلنا» بازگشائى ابتلائى ربانى است كه جلوی اين مفسدان را مجدداً تا حدى باز مى گذارد تا آنچه نيروى افساد دارند انجام دهند، و سپس كلا نابود گردند، كه گرچه گروهى از يهوديان و نصرانيان بر حَسَب دو آيه "فاغرينا ـ و القينا ـ بينهم العداوة و البغضاء الى يوم القيامة" باقى خواهند ماند، ولى كلا تحت سلطه اسلامى خواهند بود.
مرحله نخستين كه "عباداً لنا" غلبه خواهند كرد همان قيام اسلامى جهانى قبل از قيام حضرت مهدى(عج) خواهد بود، كه پس از اين مرحله نخستين به سستى يا خاموشى مى گرايند، و قيام دومين بر مبناى "يسوُئوا وجوهكم" در آيه هفتم، قيام مهدوى(عج) خواهد بود، چنانكه در روايات بسيارى است كه "عباداً لنا" مرتبه نخستين همان مجاهدان فى سبيل الله اند كه قبل از مجاهدان مهدوى مماس مى باشند، و مرحله دوم كه افساد بنى اسرائيل نيز عميق تر و جهانى تر است بر حَسَب آيه چهارم "علواً كبيراً" مى باشد، اين علواً كبيراً توسط حضرت مهدى(عليه السلام) و اصحابش بكلى ناچيز خواهد شد، بگونه اى كه اضافه بر آنچه در مرتبه نخستين تحقق يافت كه فقط "فجاسوا خلال الديار" بود، بدين معنى كه تنها سلطه افسادى بنى اسرائيل بسى ناچيز گرديد، اكنون كه مرحله دوم و آخرين افساد آنان است، در مثلثى از دمار و بوار احاطه خواهند شد، اولا "ليسوُوا وجوهكم" كل چهره هاى سلطه گر صهيونيزم بين الملل سياه و تباه خواهد شد، ثانياً "وليدخلوا المسجد كما دخلوه اول مرّه" بار دوم اين عباداً لناى آخرين به مسجد اقصى در آيند، چنانكه در مرتبه نخست نيز وارد مسجد اقصى شده اند، و چون ورود نخستينشان ورودى مستدام نبوده است، از اين جهت در سلطه نخستين تصريحى بدان نشده، و در مرحله دوم و آخرين "و ليتبروا ما علوا تتبيراً" كه در نهايت تمامى سلطه هاى اسرائيلى را حضرت صاحب الامر(عليه السلام) با اصحابشان بكلى ناچيز خواهند ساخت.
و اگر هم مسلمانان در زمان عمر وارد مسجد اقصى شده اند، اين ورود هرگز به حساب اين دو مرحله نيست، زيرا آن هنگام يهوديان سلطه اى هرگز نداشته اند تا چه رسد كه جهانى باشد، و اين مرّتين در اينجا بعد از دو سلطه جهانشمول افسادى آنان مى باشد، روى اين اصل ما در انتظار اين دو برخورد بسيار شديد هستيم، كه اكنون به يارى خدا خود را آماده سلطه آغازين اسلامى مى كنيم، زيرا هنوز سلطه نخستين يهوديان جهانشمول و صد در صد نگرديده است، اكنون رهبرى اين سلطه نخستين با كيست؟ و كى خواهد بود؟ خدا مى داند، ما تنها دو وظيفه بزرگ بر عهده داريم:
نخست گردآورى نيروهاى جهانى اسلامى كه بهترين موحدان و مجاهدان مسلمان باشند.
و دوم كه در حقيقت نخستين گام اين قيام اسلامى است عليه كل استعمارهاى يهودى و غير يهودى و كلا يأجوجى و مأجوجى ها، اينجا پى جوئى و دست يافتن به رهبرى شايسته و بايسته است، كه در اين هنگامه كل اسرائيليان مفسد و كل يأجوجيان و مأجوجيان مفسد، و در جمع تمامى مفسدان نابود و يا ناچيز خواهند شد، و سلطه جهانى مكلفان از آن دولت جهان شمول اسلامى خواهد بود.
در پاسخ اين پرسش كه فاصله ميان اين دو سلطه جهانى يهوديان چه اندازه است؟ بايد گفت ما از اين جريان هيچ اطلاعى نداريم، جز آنكه علامات پياپى سلطه جهانى مهدوى شايد بيانگر اين حقيقت باشد كه ميان اين دو سلطه فاصله زياد نيست، و بالاخره اين دو قيام نيازمند به اين است كه مسلمانان واقعى دوراندنيش مجاهد با تمام نيروها در تحقق يافتن "لا اله الاّ الله" كوشا باشند، كه مبازرات شبانه روز عليه كل استعمارها و جايگزين كردن حكومت حق است، و نه آنكه چُرت و بيكارى و بى تفاوتى روزگارشان را به حالت احتضار بگذرانند بگمان اينكه در انتظارند، اين احتضار است و انتظار نيست، انتظار از آنِ كسانى است كه با تمام نيرو جاده ورود اين دو پيروزى جهانشمول را عليه باطل براى رهبرى نخستين و بويژه رهبرى آخرين بگشايند.