حال و هوای جبهه در ماه محرم ๑╬๑ مجموعه خاطرات رزمندگان در عزاداری ها و ...
ارسال شده توسط ابوالفضل در یکشنبه, ۱۳۹۳/۰۸/۰۴ - ۱۶:۲۹بسم الله الرحمن الرحیم
سوز و گداز عزاداری بسیجیها چیز دیگری بود
خبرگزاری دفاع مقدس:
یادم میآید روز عاشورا به اهواز رفتیم. دستههای عزاداری متعددی در کوچه و خیابانهای این شهر به چشم میخورد.ستون عزاداری تلفیقی از رزمندگان با لباس خاکی و مردم عادی بود و همین باعث شد شهر از روحیه حماسی خاصی برخوردار شود.
در میان ما یک نوجوان مداح وجود داشت که نوحه میخواند.
همراه او به مسجدی در مرکز شهر رفتیم. در همان حال که با نوحه سوزناکش سینهزنی میکردیم ناگهان چشمم به پیرمردی افتاد که در گوشهای از مسجد نشسته است. نوحه حال او را منقلب کرده بود، آن چنان که قطرههای اشک با درخشش خاصی از چشمش بر روی محاسنش جاری شد.
تماشای این صحنه و ارتباطی که با نوحه برقرار کرده بود را هنوز پس از گذشت حدود 27 سال به یاد دارم و همواره دلم می خواهد که یک لحظه جای آن پیرمرد بودم.
همان سنت و برنامههای عرفی که در شهر انجام میشد در جبهه هم برقرار بود، برنامهها را مانند برنامههای شهر برگزار میکردند ولی سوز و گداز عزاداری بچه بسیجیها چیز دیگری بود.
ابداع نوحه و مرثیه و سبک در جبهه خیلی زیاد بود، سبکهای خاصی که حماسی بود و به فضای جبهه میخورد. مثلا شعارهای صبحگاه که بچهها با آن میدویدند متناسب با ایام محرم سروده میشد و به جای شعارهای حماسی صرف که هیچ محتوایی هم ندارد، ذکر و مدح اهلبیت میگفتند.