**امام صادق (ع) و مساله قيام زيد بن على و يحيى**
ارسال شده توسط رضا در دوشنبه, ۱۳۹۰/۰۷/۱۱ - ۲۰:۲۴با سلام
زيد از ستم حاكمان اموى و ماموران آنان بر مسلمانان رنج مىبرد و از وضعى كه مردم در آن به سر مىبردند آزرده بود. مىخواست دست اين خاندان و گماردگان آنان را از سر مردم كوتاه كند.
ابو الفرج به اسناد خود از عبد الله پسر مسلم بابكى روايت كند: با زيد بن على روانه مكه شدم، چون شب به نيمه رسيد و ثريا راست ايستاد، زيد مرا گفت: بابكى! ثريا را مىبينى؟
آيا دست كسى بدان مىرسد؟
گفتم: نه. گفت: به خدا دوست داشتم دستم بدان برسد و به زمين يا هر جاى ديگر بيفتم و پاره پاره شوم و خدا ميان امت محمد سازوارى پديد آورد. (1)
از اين گفتگو مىتوان دريافت در آن روزگار وضع اجتماعى چگونه بوده و زيد تا چه اندازه از نابسامانى اوضاع و ستمى كه بر مسلمانان مىرفته، رنج مىبرده است. و نشان مىدهد او در قيام خود خشنودى خدا و آسودگى مسلمانان را مىخواسته است.
امام صادق (ع) در باره اوفرموده است: او از علماى آل محمد (ص) بود. براى خدا غضب كرد و با دشمنان خدا جنگيد تا كشته شد. (2)
زيد پيوسته انتظار فرصت مىبرد تا همراهانى بيابد و با يارى آنان مردم را از ستم حاكمان اموى برهاند.
سرانجام اين فرصت را يافت.
مردم بدو وعده يارى دادند، اما وعده دهندگان عراقيان بودند.
مردمى كه نظير همين فرصت را براى امير مؤمنان على (ع) و امام مجتبى و سيد الشهدا فراهم آوردند و مانند همين وعدهها را به آنان دادند، اما چون خطر را پيش رو ديدند، خود در خانهها خزيدند و آنان را به دشمن واگذاردند.