فلسفه

آیا لزومی دارد علم فلسفه با فیزیک کوانتوم تلفیق گردد؟

سلام و عرض ادب.

مدت زیادی نیست که افتخار پیدا کرده‌ام که عضو کوچکی از جامعه بزرگ اسک‌دین باشم.
در خلال این مدت موضوعاتی را در تاپیکهای مختلف مطالعه نمودم که بنظرم وجود شکافی میان فلسفه و فیزیک کوانتوم در بین آنها هویداست.

آیا میتوان مقایسه نمود ارزش مقالات فلسفی قرون متمادی گذشته را در مورد زمان، مکان، علیت، چگونگی بوجود آمدن جهان، ساختار جهان و ... با کشفیات علم فیزیک در حدود نیم قرن اخیر؟

آیا ورود فیزیک و مکانیک به مبحث کوانتوم و لمس مرز بین ماده و معنا، این نیاز را یرای فلاسفه الزام نمیکند که با فیزیک کوانتوم آشنا شده و در مباحث مختلف فلسفی خود از آن بهره ببرند؟

وقتی با انرژی الکترومغناطیس و خواص ذرات بنیادینی که همزمان خواص موجی و ذره‌ای دارند، آشنا شویم...
شاید بهتر بتوان مباحثی مانند موارد زیر را درک نمود یا توضیح داد:

- چرا هر روز نزد خدا، برابر با هزار سال نزد ماست؟
- نوری که در قرآن و روایات از آن نام برده شده چیست؟
- آیا در مقابل انرژی مادی که با سرعت نور منتشر میشود، میتوان انرژی غیر مادی متصور شد که با سرعت 10 هزار برابر نور انتشار یابد؟
- ماهیت صادر اول چیست؟
- چه دلیلی بر سنخیت علی و معلولی در عالم مجردات وجود دارد؟
- چرا فرشتگان مجرد، برای انتقالشان نیاز به زمان و بال دارند؟ و منظور از آن بال چیست؟
- زمان چیست و چه ارتباطی به جرم و فرکانس پیدا میکند؟
- ابتدائی ترین موج-ذره مادی جهان هستی، چگونه بوجود آمده؟ از عدم؟ یا تنزل موج-ذره غیر مادی؟
- روح انسان چگونه با مغز مرتبط میشود؟
- مراتب وجودی که از آن بحث میشود، دقیقا چیست و آیا ارتباطی با انرژی موج-ذره کوانتومی ندارد؟
- شعور ذرات هستی و سلولها از کجا ناشی شده؟
- غیر قابل نفوذ بودن بسته‌های اطلاعاتی کوانتومی، ارتباطی با حفاظت وحی الهی که به پیامبر(ص) نازل میشده، ندارد؟
- و .....

ممنون میشم نظر کارشناسان، کاربران، فیزیکدانان، فلاسفه و ... در این مورد را بدانم:

آیا با ورود فیزیک به مبحث کوانتوم و شکل گیری فیزیک نظری، همانطور که هاوکینگ گفته، فلسفه به انتهای راه رسیده؟
یا آنطور که برخی فلاسفه میگویند، هنوز نمیتوان به علوم تجربی اعتماد نمود؟

و یا اینکه با تلفیق فلسفه و کوانتوم و بوجود آمدن فلسفه کوانتومی، میتوان به چراهای بیشتری پاسخ داد؟

رد نگه داشتن عده با دليل

با سلام
من با دو دلیل عده نگه داشتن را رد می کنم
ببینید فلسفهٔ وضع عده جلوگیری از اختلاط نسلهاست
پس با استفاده از ابزار های جلوگیری کننده از حاملگی مثل کاندوم
براحتی می توان از حامله شدن زن جلوگیری کرد
ومثلا در ازدواآج موقت دیگه نیازی به عده نگه داشتن نیست
بعد با استفاده از علم روز بعدویا قبل طلاق می شه فهمید زن حامله است حتی کوچکترین سلول در رحم هم مشخص میشه
دیگه عده نگه داشتن لازم نیست و زن بعد طلاق می تونه بلافاصله ازدواج کنه

فلسفه حکم اعدام چیست؟

انجمن: 

سلام
روز بخیر
طاعات و عباداتتون قبول حق انشالله
من کاری به حکومت ندارم میخوام نظر اسلام و فلسفه نظر اسلام رو بدونم
بنده خودم به شخصه با اعدام مخالفم دلایلم دلایل حقوقی و عجیب زیادی هم هست اما اهم دلایل بنده فقط 3 جمله زیر هست
بخشی از سخنان بكاريا نخستين باني حقوق جزا در قرن هجدهم:

نقل قول:
مجازات اعدام بايد لغو شود، زيرا تاثير مجازات حبس ابد از لحاظ جلوگيري از ارتكاب جرم به مراتب بيشتر از مجازات اعدام است بعلاوه اين مجازات قابل جبران نيست و در صورتي كه اشتباهي در محاكمه روي داده باشد و تعديلي در مجازات لازم آيد، با اجراي مجازات اعدام اين امر غير ممكن ميگردد

البته توضیح بدم که احتمالا الان همه دوستان میگند جبران ناپذیری خاصه اعدام نیست و همه احکام جزایی جبران ناپذیری دارد حتی خود زندان رفتن چون مثلا طرف 1 ماه زندان داره اما معلوم میشه 15 روز باید داشته باشه حالا اون 15 روز رو چجوری برمیگردونین؟
بله حرف شماها درسته اما جواب کاملا مشخصه چون اگر دقت کنین میبینید جبران ناپذیری اعدام بسیار سنگین است.در واقع اعدام اون جمله معروف "ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است" رو مخدوش میکنه.اون فرد همون 15 روز براش خیلی ارزش داره ولی اعدام کلا این مساله رو زیر سوال میبره

نقل قول:
از دير باز گفته اند كه انسان بدار آويخته به هيچ كار نيايد و كيفرهائي كه براي رفاه جامعه ابداع شده است بايد بحال اين جامعه مفيد باشد بديهي است كه بيست دزد تنومند و قوي كه براي تمام عمر بكار كردن در امور عام المنفعه محكوم شده اند با تحمل اين كيفر به كشور خدمت مي كنند و مرگ آنان جز براي جلاد درآمدي ندارد كه براي كشتن علتي افراد به وي مزد مي دهند

نظر موریس گارسن :
نقل قول:
واقعا جبران ناپذیری اعدام امر غیر قابل انکاری است ، آيا هيچ فردي در روي زمين ميتواند ادعا كند به آن درجه از علم و دانش رسيده است كه تمام آراء و تصميماتش عين «حق» بوده و هيچگونه ترديد و تشتتي در آن راه ندارد؟

چرا قمار بازی در دین اسلام ممنوع شده؟ چرا من اجازه ندارم قمار بازی رو به فرزندم یاد بدم؟

با سلام خدمت کارشناس محترم سایت و سایر دوستان ...
ابتدائا خدمتون عرض کنم که من این مطلب رو در قسمت مهارت های زندگی عنوان کردم ... چون به نظرم قمار بازی و یاد گرفتن اون تو زندگی مهم هست ... بنابراین دوست دارم نظره کارشناس محترم سایت رو در موردش بدونم ... ابتدائا به این مساله اشاره میکنم که هر چیزی اگر از حد بگذره ... خوب مشگل پیدا میکنه ... مثله غذا خوردن ... مثله آب خوردن ... مثله تفریح کردن ... مثله خندیدن ... مثله خوابیدن و ...

اما سوالی که برای من پیش اومده این هست که مگر نه این هستش که خدا ما رو پایه میز قمار نشونده پس چرا ما نباید قمار بازی رو یادبگیریم ...

مثال اول :
مثلا همین چند وقت پیش مهلت اجاره من تموم شده بود ...
اون هایی که مستاجر هستن تقریبا میدونن منظورم چی هست ...
در اینصورت مالک میخواد اجاره خونه رو ببره بالا ...
مالک من امسال در حدود 250 هزار تومن خواست بزاره رو اجاره ....

من میدونستم که

محدودیت های مالک :
1- اگر من رو از جام بلند کنه حداقل 1 ماه خونش خالی میمونه ... ( 700 هزار تومن پول)
2- اگر من رو از خونش بلند کنه باید هزینه نقاشی مجدد ساختمون رو بده ... ( 1 میلیون تومن پول )
3- اگر من رو از جام بلند کنه باید هزینه املاکی رو پرداخت کنه ... ( 300 هزار تومن پول )
4- اگر نزدیک های ماه زمستون باشه ... شاید نتونه تا 3 ماه برای خونش مستاجر پیدا کنه ... (... )
5- ممکن هست پوله پیش من رو نداشته باشه که به من بده ... ( به ازای هر روز دیرکرد پرداخت باید 80 هزار تومن بده )

و محدودیت های مستاجر :
1- هزینه نقل مکان ... ( 300 هزار تومن )
2- هزینه مجدد املاکی ... ( 300 هزار تومن )
3- هزینه های اضافی که خونه جدید به من تحمیل میکنه ... ( 300 هزار تومن )
4- سختی های نقل و انتقال که تا یک ماه آدم خستگی هاش رو تو تنش احساس میکنه ...

خوب ... اگر من بلد نباشم بلوف بزنم ... اگر بلد نباشم از جنبه قدرت حرف بزنم ... باید هر چی اون میگه رو قبول کنم ... در حقیقت این مساله یه نوع قمار هست ... مثلا شما باید بشینی تجزیه و تحلیل کنی ... که تا چه میزان بلوف بزنی ... که قابله قبول باشه ... مثلا من احتساب همین چیزها رو کردم و گفتم 100 هزار تومن میتونم بیشتر بدم ... میخوای بمونم ... میخوای برم ... و مالک من دست از پا دراز تر اومد و یه باره دیگه زیر قولنامه رو امضا کرد ...

یا در مورده ... روابطه عاشقانه ...
شاعر میفرماید ... در قمار زندگی ما باختیم ... بس که تک خاله محبت بر زمین انداختیم ...
اولا شاعر فهمیده که زندگی یه نوع قمار بازی هست ... و باید بدونه تا چه اندازه بالاتر از خودش رو انتخاب کنه ... چجوری بلوف موفق بودن بزنه ... چجوری متوجه بلوف طرف بشه ... کجاها بی خیال طرف بشه و ...

یا در مورده روابط دیپلماتیک هسته ای ایران ...
که در حقیقت یه قمار هست ... یه طرفش حمله نظامی به ایران و تحریم و جنگ و..
و طرف دیگرش هسته ای شدن ایران هست ....
و به حق و الانصاف خوب هم داریم قمار بازی میکنیم ...

خوب سوال من این هست ... اگر این مهارت ها رو من به فرزندم یاد بدم ...
که چجوری حرف بزنه که موفق باشه ...
چجوری خودش رو بالا نشون بده ... تا روز به روز موفقیت های جدید تری بدست بیاره ...
کی و چه زمانی تک خاله محبتش رو رو زمین بندازه ... که تک خاله محبتش خاکی نشه ...
آیا کارم مشگل داره ؟؟؟

چجوری هست که برای اسب سواری ... میگن قمار بازی مشگل نداره ... ولی وقتی بحث سر قدرت پیدا کردن تو مذاکرات پیش میاد ... این بحث ایراد پیدا میکنه ...

با تشکر .

فلسفه خلقت انسان

انجمن: 

با سلام، یکی از همکلاسی هام از معلم دینیمون پرسید که "فلسفه خلقت انسان چیه؟" معلممون هم جواب داد که "اگه خدا انسان رو خلق نمی کرد، کارش ناقص میشد"، حالا میخواستم از دوستان و کارشناسان محترم خواهش کنم تا این جمله رو که "اگه خدا انسان رو نمی آفرید، کارش ناقص میشد" رو بیشتر توضیح بدن و اینکه چرا خدا ناقص میشد؟ با تشکر. در پناه حق.

مرز بين فلسفه و عرفان با فقه


بسم الله الرحمن الرحيم

سلام عليكم

يك سوال دارم از اساتيد بزرگوار و آنرا با مثالي شروع ميكنم

در كتاب خدا شيطان بعنوان دشمن قسم خورده انسان معرفي گرديده
در عرفان و فلسفه اين شيطان بواسطه قرار گرفتن در حدود مشيت الهي معناي ديگري به خودش ميگيرد

حال اگر نگاه دوم كه يك نگاه كل نگر است توسط افرادي كه مدعي كلي نگري و در حقيقت مدعي نگاهي هستند كه به حكمت و مشيت الهي نزديك شده

تبديل به رساله اعتقادي و عملي گردد و از شيطان ( نوعي ) بواسطه قرار گرفتن در مشيت الهي
رفع اتهام و برائت صورت گيرد

حال سوال :
فلاسفه و عرفاء براي جلوگيري از اين آفت آيا تدبير و اصل مشهوري دارند كه همگي آنها بدان پايبند باشند و منحرفين از آن را بدان دليل عرفاني و فلسفي منحرف ميدانند؟

(در اينجا بدليل كلي نگري اي كه ذكر شد پاي شريعت وسط نيست كه با استناد به آن ممانعت صورت گيرد و عارف مدعي مشيت نگري است)

يا به اين شكل مرز ميان كلي نگري اي كه استدلالا صحيح است ولي با ورود به حيطه فقه غلط اندر غلط است - كجاست ؟

موفق باشيد

کارشناس بحث: سمیع

راهنمایی درباره ی کتاب های فلسفی

انجمن: 

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

اگر من این موضوع را در جای نامناسبی ایجاد کردم عذر میخوام .

من علاقه زیادی به فلسفه دارم و در حال خواندن کتاب "دنیای سوفی (سوفیا)" اثر یوستین گردر برای شروع هستم و همچنین کتاب "کمدی الهی" اثر دانته آلیگیری هم میخوانم .

و درخواست من این است که درباره ی مسائل فلسفی و عرفان کتاب های خوبی را به من معرفی کنید . البته کتاب هایی که در حد من باشد ، فعلا اگر میشود چون علم زیادی بر مسائل سنگین فلسفی ندارم ، شما نوع سنگینی مطالب کتاب هایی که معرفی می کنید را مشخص کنید که من بدانم اول کدام کتاب هارو بخرم .

مترقی ترین سخن امام خمینی از نگاه دکتر دینانی

:Sham:با نام خدا:Sham:
ســـــــلام
این خبر مربوط به سه چهار ماه پیشه، ولی نکاتی داشت که به نظرم جالب توجه اومد:

به گزارش خبرنگار مهر، دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی طی سخنانی در همایش «بررسی اندیشه های فلسفی و عرفانی امام خمینی(ره)» که روز سه شنبه 9 خردادماه در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد، به تشریح وجوه علمی و عرفانی امام خمینی(ره) پرداخت و گفت: امام خمینی(ره) مرد جامعی بود به ویژه در چهار رشته فقه، اصول، فلسفه و عرفان.

امام در دوره ای به دلایل سیاسی اجتماعی بحث عرفان و فلسفه را کنارگذاشته بودند

وی افزود: بنده 11 سال افتخار شاگردی درس خارج فقه و اصول امام(ره) را داشتم و در آن زمان به خاطر فضایی که در حوزه حاکم بود، ایشان جز فقه و اصول چیز دیگری تدریس نمی کردند نه خصوصی و نه عمومی، و حتی اگر یک سؤال فلسفی و یا عرفانی ازایشان پرسیده می شد ابداً پاسخ نمی دادند. این کتب عرفانی و فلسفی که از ایشان به جای مانده در واقع مربوط به دوران جوانی امام است که به دلایل سیاسی اجتماعی در آن دوره که افتخار شاگردی ایشان را داشتم بحث عرفان و فلسفه را کنار گذاشته بودند.

این استاد فلسفه تصریح کرد: در زمانی که ما به دنبال مباحث عرفانی و فلسفی امام بودیم حدود 45 سال پیش حتی یک برگ از کتابهای ایشان وجود نداشت و من برای به دست آوردن کتاب «سر الصلاة یا معراج السالکین و صلاة العارفین» امام خیلی تلاش کردم و نهایتاً توانستم کپی آن را در خانه یک مرد تاجر عارف مسلکی به مدت چند ساعت مطالعه کنم.

مترقی ترین سخن حضرت امام از نگاه دکتر دینانی

دکتر ابراهیمی دینانی به بیان خاطراتی از کلاسهای درس امام خمینی(ره) پرداخت وگفت: رسم امام این بود که یک روز به شروع تعطیلات حوزه درس مختصری می گفتند و بیشتر به نصیحت طلاب می پرداختند. ایشان در یکی از این جلسات مطلبی فرمودند که هم فقهی و هم پیرامون فقهی است و مترقی ترین حرفی است که یک فقیه در عالم می گوید.

وی افزود: امام در این جلسه در مورد تقلید صحبت کردند. خب طبیعی است که یک مجتهد نباید تقلید کند. امام فرمودند طلبه ای که معانی روایات و قرآن را می فهمند نباید تقلید کند بلکه باید زحمت بکشد و خود حکم خدا را بفهمد و فرمودند طلبه ای که مراحلی را طی کرده حق ندارد دیگر تقلید کند. من هم به تبعیت از حرف ایشان دیگر از آن زمان تا کنون از کسی تقلید نکردم. این کار امام طلبه را به روش اجتهاد وادار میکند. پس آن طلبه ای که دروسی را فراگرفته باید خود مسائلش را استنباط کند. البته همه مجتهدین هم در یک درجه اجتهاد نیستند و سلسله مراتب دارند.

برخی با نامه نگاری جلوی پخش تفسیر سوره حمد امام را گرفتند

وی با تأکید بر بیان قوی امام خمینی(ره) تصریح کرد: امام وقتی انقلاب شد کم کم بیانشان آرام تر شد اما در تدریس با حماسه و با بلاغت و جذاب سخن می گفتند. من درس غنا را با ایشان خواندم.

این استاد فلسفه با اشاره به تعطیلی پخش تفسیر سوره حمد امام خمینی(ره) ازتلویزیون تأکید کرد: با اینکه امام دارای قدرت سیاسی و انقلابی بودند اما کسانی نامه ها نوشتند و جلوی پخش تفسیر عرفانی فلسفی سوره حمد امام را گرفتند.

دکتر ابراهیمی دینانی در ادامه با تشریح اسرار نماز با توجه به کتاب سر الصلاة حضرت امام(ره) تأکید کرد: با اینکه کتابهای عرفانی امام چاپ شده اما امام در این کتاب حرفهایی می زند که من جرأت بیان آن را ندارم. کسانی که خود را پیرو خط امام می دانید و مخالف عرفان هستید بروید همین کتاب را بخوانید!

منبع:
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1615651

تعابیر جالب امام خمینی درباره ی فلسفه و عرفان

[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]تعابیر امام خمینی(ره) در تایید فلسفه و اهمیت آن و نقد مخالفان فلسفه [/]
[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]در پیام ایشان به روحانیت[منشور روحانیّت][/]

[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif][/]

تعبیر اول: تبویب و تنقیح علوم مختلف همچون فلسفه و عرفان توسط علمای اسلامی جهاد فی سبیل الله بوده است!

«تردیدى نیست که حوزه‏هاى علمیه و علماى متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجرویها بوده‏اند. علماى بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نموده‏اند تا مسائل حلال و حرام الهى را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند ..

اگر فقهاى عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومى به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت- علیهم السلام- به خورد توده‏ها داده بودند. جمع آورى و نگهدارى علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار و سنت و سیره معصومین- علیهم السلام- و ثبت و تبویب و تنقیح آنان در شرایطى که امکانات بسیار کم بوده است و سلاطین و ستمگران در محو آثار رسالت همه امکانات خود را به کار مى‏گرفتند، کار آسانى نبوده است که بحمداللَّه امروز نتیجه آن زحمات را در آثار و کتب با برکتى همچون «کتب اربعه» و کتابهاى دیگر متقدمین و متأخرین از فقه و فلسفه، ریاضیات و نجوم و اصول وکلام و حدیث و رجال، تفسیر و ادب و عرفان و لغت و تمامى رشته‏هاى متنوع علوم مشاهده مى‏کنیم. اگر ما نام اینهمه زحمت و مرارت را جهاد فى سبیل اللَّه نگذاریم، چه باید بگذاریم؟
در بُعد خدمات علمى حوزه‏هاى علمیه سخن بسیار است که ذکر آن در این مختصر نمى‏گنجد. بحمداللَّه حوزه‏ها از نظر منابع و شیوه‏هاى بحث و اجتهاد، غنى و داراى ابتکار است. تصور نمى‏کنم براى بررسى عمیق همه جانبه علوم اسلامى طریقه‏اى مناسبتر از شیوه علماى سلف یافت شود. تاریخ بیش از هزار ساله تحقیق و تتبع علماى راستین اسلام گواه بر ادعاى ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است.»

برای مشاهده ی تصویر دستخط امام خمینی(ره) کلیک کنید.

[=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]تعبیر دوم: اگر روند مخالفت با فلسفه ادامه می یافت وضع حوزه ها شبیه کلیسای قرون وسطی می شد![/]


«یاد گرفتن زبان خارجى، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار مى‏رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزه‏اى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه مى‏گفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى‏یافت، وضع روحانیت و حوزه‏ها، وضع کلیساهاى قرون وسطى‏ مى‏شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه‏ها را حفظ نمود ..

علماى دین باور در همین حوزه‏ها تربیت شدند و صفوف خویش را از دیگران جدا کردند. قیام بزرگ اسلامى‏مان نشأت گرفته از همین بارقه است. البته هنوز حوزه‏ها به هر دو تفکر آمیخته‏اند.»

تصویر دستخط امام خمینی(ره)

منبع: www.falsafeslami.blogfa.com

قابل توجه معاندین فلسفه و عرفان

بسمه تعالی

عنوان: پيام به كنگره بزرگداشت دويستمين سالگرد تولد حكيم حاج ملاهادى سبزوارى
تاریخ: ۱۳۷۲/۰۲/۰۲

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم

خداى بزرگ را سپاس كه دلهاى بيدار و قدرشناس شما مردان علم را به تجليل از شخصيت حكيمى بلند مرتبه برانگيخت كه دنياى پا در گل و گرفتار امروز، به شناخت انسانهايى چون او آزاده و سر در بلنداى ملكوت بسى نيازمند است. مدح چنان خورشيد سيرتانى، جز از صاحبان چشمهاى روشن و بصيرتهاى نافذ نمى‌شايد، كه توانسته باشند حجاب پر زرق و برق علم بى‌عمل، و فلسفه‌ى بى‌روح، و ماده‌ى بى‌معنا را ديده و تركيب بديع انديشه‌ى بلند، و روان روشن، و دل خاشع، و ذوق لبريز، و تن خاكسار را در كسانى چون حكيم فرزانه‌ى قرن سيزدهم، يعنى حاجى ملا هادى سبزوارى تماشا كنند. اين جمع فرهيخته بر آن است كه حكيم سبزوارى را بازشناسى كند. هر كه برگى چند از سرگذشت آن بزرگ را خوانده باشد نيك مى‌داند كه در زمره‌ى كسانى چون او عرش‌سير و خاك‌نشين كمتر كسانى چون او در دوران زندگى، شناخته شده‌اند. او را در زندگى‌اش خلق بى‌شمارى شناخته و بدو دل سپرده و پرواز شكوهمندش را از منفذ تنگ چشم مادى ديده‌اند. چندين كتاب او پيش از درگذشتش به چاپ رسيده و در حوزه‌هاى حكمت و دين، دستگير استادان و دانشجويان شده و نام درخشان او را به دور دستها برده است. و از زمان او تا امروز هزاران صفحه درباره‌ى او و فلسفه‌اش و كتابهايش، قلم زده شده است. بازشناسى نام‌آورى چون اين بلند آوازه مرد، چگونه و به چه معنى است؟ در اين باب سه ديدگاه با هم و در كنار هم، سزاوار ژرف نگرى است: نخست، نگاهى تازه به حكمت اوست كه آميزه‌يى از تفكر قديم عقلانى با رشحه‌ى الهام عرفانى است. در محشر انديشه‌هاى فلسفى روز كه غالباً از نور معنى و پرتو توحيد، بيگانه و بيخبر است، جاى اين فلسفه‌ى قرآنى و پايه‌هاى استقرار و خلل ناپذيرش، خالى است. زبانى آشنا با فرهنگ و معارف كنونى جهان، و دستى چيره در ترسيم زيبايى‌هاى «حكمت متعاليه» و در پشت آن، ذهنى ژرف بين و نوانديش و جامع‌نگر به كار است تا فلسفه‌ى اين حكيم بزرگ را در نمايشگاه فاخرترين فرآورده‌هاى بشرى، در جاى سزاوار خود بنشاند. دوم نظرى از سر عبرت به تأثير اين معرفت فلسفى، در بناى شخصيت خود فيلسوف است. اگر فلسفه، شناختى درست از هستى، براى بناى انسان راستين است، كدام تجربه از اين بهتر و گوياتر؟ و سوم زدودن اين گمان غلط كه فلسفه‌ى اسلامى از قرنهاى ميانه‌ى هجرى به خاموشى و افول تكرار گراييده است. اين غفلت خسارت‌بار، كه قرنها گريبانگير مطالعه كنندگان غربى و حتى عربى بوده است، مى‌تواند با جلب نظرها به حكيم سبزوارى كه خود يكى از شارحان و مفسّران حكمت مقايسه‌ى صدرايى و شاگرد فلاسفه‌ى بزرگ اصفهان است، دريده شود و شعاع هدايتگر هشت قرن فلسفه‌ى اسلامى از خواجه‌ى طوسى تا حاجى سبزوارى و معاصران و شاگردان او بر فضاى انديشه‌ى فلسفى در جهان معاصر بتابد. بازشناسى حكيم سبزوار در اين زمينه‌ها، متضمن اداى حق اين بزرگمرد فيلسوف و عارف و زاهد و شاعرى است كه بزرگداشت او، شما صاحبدلان را به كنار تربت پاك او كشانيده است.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه



سيّد على خامنه‌اى

اول ارديبهشت ماه سال 1372

برابر با بيست‌ونهم شوال 1314

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

["]www.Leader.ir]