فرزند، خرافات، دعا، خانواده، طلاق

زندگی مشترک ما به دلیل فرزند دار نشدن به بن بست رسیده

با سلام.
من دو سوال از خدمت شما داشته و احتیاج مبرم به راهنمایی دارم.
اول اینکه دو سالی از ازدواج ما میگذره و علیرغم سلامت جسمانی هنوز صاحب فرزند نشدیم. این باعث شده رفته رفته زندگیمون به سردی گراییده و انگیزه ای برای ادامه زندگی مشترک نداشته باشیم. من و همسرم همچنان به هم علاقه مندیم اما مشکل فرزند نداشتن چنان رو روحیه من و اون اثر گذاشته که تا حالا دو بار تا پای جدایی پیش رفتیم.
میخواستم بدونم واقعا تو این شرایط و با این وضع به هم ریختگی روح و روانم چی کار کنم؟ علیرغم اینکه شخص معتقدی هستم گاهی دچار جنون فکری میشم و حتی برای از بین بردن خودم برنامه ریزی میکنم. گاهی با تمام هستی و کائنات دشمن میشم. و واقعا ادامه ی این وضعیت کجدار و مریز برام ممکن نیست.
دوم، بارها ور جستجوی راهکار سایت ها و نظرات مختلف رو جستجو کردم. من نسبتا مذهبی هستم اما هرگز به خرافات رو نیاورده م. برای همین وقتی اولین بار کلمه "چله افتادن" رو شنیدم خیلی تعجب کردم. از اینکه هیچ روایت و حدیثی برای این موضوع نیست و گفته میشه از علوم غریبه ست و عجیب تر اینکه افراد خیلی زیادی مشکلشون با بریدن چله حل شده. قصدم این نیست که این کار رو شرک خطاب کنم چون مسلما از هیچ کس جز خدا کمک نمی طلبیم. اما آیا خدا حتما باید با انجام دادن این افعال ظاهرا نامعقول گره از کار ما باز کنه؟ آدم مستاصل البته به هر نسخه ای رو میاره. منم این کار رو در حد توانم توسط خودم ( چون دسترسی به شخص مورد اعتمادی نداشتم) انجام دادم. اما بی نتیجه بود. میخواستم بپرسم آیا این مقوله واقعیت داره؟ آیا واقعا جز علوم غریبه ست و برای گشودن گره از کار باید انجام بشه؟ اگه اینطوره خدا چرا گاهی نعوذ بالله این قدر باید به بنده هاش سخت بگیره؟ چرا دعای امثال منی واقعا این قدر بی اثره که باید به این موضوعات رو بیاریم؟ چرا واقعا "هیچ آدابی و ترتیبی مجو، هر چه میخواهد دل تنگت بگو" ی ما مستوجب گشایش در رحمت خداوند به رومون نمیشه؟ کجای راه رو دارم اشتباه میرم؟