فردوسی، شعر جعلی، سوسمار، تفو، تاج کیانی، عرب، ایران

آیا حکیم ابوالقاسم فردوسی بصیرتشون کم بوده؟

سلام ... امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشید ... دیروز سالروز بزرگداشت حکیم ابولقایم فردوسی بود و این بار برای من سوالی پیش اوم که گفتم ازتون بپرسم ... یک سوال ادبی ؛ مذهبی ؛ فرهنگی ؛ در صورت امکان راهنمائیم کنین ... همونطور که میدونیم حکیم ابولقاسم فردوسی در قرن 4 هجری زیست میکردند ... زمانی که حضرت محمد ( ع ) فوت شده بودند ... تمام امامهایی که داشتیم از دنیا رفته بودند ... و به عبارتی ... نزدیک به ( هزار و پانصد امامزاده منبع : ویکی ) در اون زمان در ایران در قید حیات بوده اند ... و یا اینکه در ایران فوت شده بودند ... اگر هم شما با اشعار ایشون آشنا باشید ... میدونید که ایشان عباراتی رو در درون اشعارشون به کار میبردند با عنوان تورانیان ... تورانیان رو اقوامی معرفی میکردند که از غرب ؛ ایران رو مورد تهاجم قرار میدادند ... ( ترک ها و عرب ها ) وقتی من به اشعار فردوسی دقت میکنم ... میبینم که ایشون در اشعارشون ترک ها رو مورد نکوهش قرار نمیده ... و حتی ما در درون شاهنامه اسطوره هایی ترک داشته ایم ... مثلا افراسیاب و اغریرث ؛ که بارها و بارها مورد تمجید ایشون قرار میگره و از پهلوانی و دلاوری ایشون سخن میگه ... درست هست که فردوسی ایشان رو به عنوان دشمن ایرانیان معرفی میکنه ولی جاهای زیادی هم داشتیم که از فرهنگ ؛ دلیر بودن ؛ پهلوانی این شاهان ترک سخن میگه ... مثلا این تعریفی هست که ویکی از اغریرث میکنه :

نقل قول:
اَغریرَث در اساطیر ایرانی شاهزادهٔ توران و پسر پشنگ است. در جنگی که بین ایران و توران درگرفت او موجب آزاد شدن ایرانیانی که به دست افراسیاب برادرش اسیر شده بودند شد. افراسیاب او را در هنگام مجادله‌ای که بین آندو به دلیل آزاد شدن اسیران درگرفتهه بود کشت.
ولی وقتی من به اشعار فردوسی دقت میکنم همواره در حال نکوهش قوم عرب بوده اند ... حتی یک پهلوان عرب ... در درون شاهنامه که دارای خصلت پهلوانی و دلیر بودن باشه دیده نمیشه و همیشه در حال حقیر کردن قوم عرب بوده ... آنچنانچه ایشان در درون شاهنامه میگن ... چو بخت عرب بر عجم چیره گشت همه روز ایرانیان تیره گشت جهان را دگرگونه شد رسم و راه تو گویی نتابد دگر مهر و ماه ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت ادب خوار گشت و هنر شد وبال به بستند اندیشه را پر و بال جهان پر شد از خوی اهریمنی زبان مهر ورزیده و دل دشمنی کنون بی غمان را چه حاجت به می کران را چه سودی از آوای نی که در بزم این هرزه گردان خام گناه است در گردش آریم جام به جایی که خشکیده باشد گیاه هدر دادن آب باشد گناه چو با تخت منبر برابر شود همه نام بوبکر و عمر شود ز شیر شتر خوردن و سوسمار عرب را به جایی رسیده است کار که تاج کیانی کند آرزو تفو برتو ای چرخ گردون تفو خوب سوالی که برای من بوجود میاد این هستش که چرا اینقدر حکیم ابوالقاسم فردوسی بصیرتشون کم بوده ... و این همه آدمهای خوبی که در قوم عرب بودن رو ندیدن ...