غرور و خودبزرگ بینی

هیچ دختری که مرا درک کند وجود ندارد! (خواستگاری های نافرجام)

با عرض سلام و خسته نباشید
بنده چند وقتی در سایت شما نبودم و دلیلش هم خدمت سربازی بود. بنده 19 ماه در جایی سرباز بودم و عملا به اینترنت دسترسی نداشتم . حتی به گوشی موبایل هم دسترسی نداشتم. البته خاطرات جذابی هم از دوران خدمت دارم که شاید به آن ها اشاره کردم. از ابتدای دوران خدمت هر سه چهارماهی یکبار که می آمدم مرخصی ، مادرم سه چهار تا دختر بهم معرفی می کرد ولی من خوشم نمی اومد. حتی چندجا هم رفتم خواستگاری ولی از اون ها هم خوشم نیومد. الان که خدمتم تموم شده مادرم موارد کمتری به من معرفی می کند. احساس می کنم که موارد ته کشیده اند. قبلا هردفعه که می اومدم حداقل 8 تا بهم معرفی می کرد اما الان کلی این ور و اون ور گشته یه موردی پیدا کرده که اون هم حالا با هزار تا کلک باید بریم خونشون رو پیدا کنیم و بعد بریم آشنا بشیم. بنده هم معمولا زمانی که می رم از خونه بیرون دختری نمی بینم که حالا ازش خوشم بیاد تازه مگه توی خیابان چقدر می شود نسبت به یک دختر شناخت پیدا کرد یا اصلا در خیابان زن پیدا کردن کار درستی است یا نه؟ اولا می خواستم بپرسم به نظر شما چجوری بگردم پیدا کنم یه نفر رو ؟ تازه من از خیلی از ایده آل هایم کوتاه آمده ام. گاهی اوقات فکر می کنم خوش بحال این پسرایی که عاشق می شوند. حداقل می فهمند چه می خواهند. نمی فهمم چه کنم؟ مسئله ی مهمتری که باید مطرح کنم این است که به این نتیجه رسیده ام که همه ی زن ها احمق هستند. (البته خدای نکرده قصد توهین ندارم به خانم ها ولی این حالت به طور ناخودآگاه در ذهن من ایجاد شده است.) به نظرم (البته در ناخودآگاهم) می رسد که هیچ دختری پیدا نمی شود که حرف های بنده را بفهمد. شاید این حرف عجیب برسد ولی چند موردی که رفتم خواستگاری (حتی یک موردش از من حدود یکسال بزرگتر بود) احساس می کردم که دارم با کودک صحبت می کنم. من الان 25 سالمه. خواهر و مادر خودم هم که از همه بدتر. یعنی شده روی بدیهی ترین مسائل دو سه ساعت توضیح می دی بازم نمی فهمند. این یک مورد را چکار کنم؟ به شدت می ترسم ؟ زیرا امروزه اگر انسان به شدت باهوش نباشه به شدت در بدبختی می افته. مثلا نمی تونه بچه هاش رو تربیت کنه. امروزه رسانه ها به شدت در حال کنترل ذهن ما و بردن آن به سمت ناکجاآباد هستند. حال آدم هایی رو که ساده ترین مسائل را نمی فهمند بدبخت می شوند ولی فکر می کنند خوشبخت هستند. حالا تصورکنید که یک چیزی در درون من بهم می گه هیچ دختری هیچی نمی فهمه. حالا من به این نتیجه دارم می رسم که اصلا دختری پیدا نمی شود که باهاش حرف زد. یعنی باهاش حرف بزنی و اون بفهمه. می دانم که این حرفم کلیت نداره ولی این مطلب به صورت ناخودآگاه در ذهن من ایجاد شده است. چ کنم؟